فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۶۱ تا ۶۸۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
101-112
حوزههای تخصصی:
مقدمه: برخی از آثار منفی اینترنت به عنوان تکنولوژی پیشرفته، اعتیاد به اینترنت است که عوامل متنوعی در آن نقش دارد. بنابراین هدف پژوهش حاضر بررسی نقش احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی و هیجان خواهی در پیش بینی اعتیاد به اینترنت دانشجویان بود.
روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی می باشد. به این منظور ۲۶۹ نفر از دانشجویان دختر و پسر خوابگاهی دانشگاه دولتی نیشابور به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند و پرسشنامه های اعتیاد به اینترنت یانگ (1998)، احساس تنهایی راسل (1980)، اضطراب اجتماعی متیک و کلارک (1989) و هیجان خواهی زاکرمن (1978) را تکمیل کردند.
یافته ها: به منظور تحلیل داده ها از روش های همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون به روش گام به گام استفاده شد. نتایج همبستگی پیرسون نشان داد که بین احساس تنهایی و اعتیاد به اینترنت رابطه معناداری وجود دارد. همچنین اضطراب اجتماعی با اعتیاد به اینترنت رابطه مستقیم و معناداری دارد و بین تمام مؤلفه های هیجان خواهی و اعتیاد به اینترنت رابطه مستقیم و معناداری وجود داشت. علاوه بر آن نتایج تحلیلی رگرسیون نشان داد، مؤلفه احساس تنهایی ٪۸ واریانس اعتیاد به اینترنت را تبیین نمود. در گام دوم اضطراب اجتماعی ۹٪ از واریانس را تبیین نمودند و در مجموع سه متغیر۱۱٪ از واریانس اعتیاد به اینترنت را تبیین نمودند.
نتیجه گیری: با توجه به یافته ه ای پژوهش به نظر می رسد، هر سه متغیر احساس تنهایی، اضطراب اجتماعی و هیجان خواهی در پیش بینی سلامت اجتماعی دانشجویان نقش دارند. نظر به یافته ها پیشنهاد می شود، ضمن فراهم کردن امکانات و شرایط مشاوره مناسب و مؤثر برای دانشجویان، دلایل ایجاد احساس تنهایی در آنها شناسایی و با ارائه ی راهکارهای مناسب در جهت کاهش آن از بروز، عوارضی نظیر اعتیاد به اینترنت جلوگیری شود.
مقایسه سبکهای فرزندپروری والدین، خود کنترلی و گرایش به رفتارهای پر خطر در نوجوانان بزهکار کانون اصاح و تربیت نوجوانان غیر بزهکار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
173-201
حوزههای تخصصی:
مقدمه: دوره نوجوانی می تواند زمینه ساز مشکلاتی نظیر پرخاشگری و انجام رفتارهای پرخطر باشد. این مسائل در بزهکاری و به تبع آن نگهداری نوجوانان در کانون اصلاح و تربیت مؤثر است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه سبکهای فرزندپروری، خودکنترلی و شیوع رفتارهای پرخطر در نوجوانان غیربزهکار و بزهکار انجام شد. روش: پژوهش فوق کمی، کاربردی و از نوع علی- مقایسه ای است. جامعه آماری شامل 100 نوجوان بزهکار کانون اصلاح و تربیت و 100 نوجوان دانش آموز غیربزهکار در مقاطع متوسطه استان اصفهان در سال 1401-1402 بوده که از هر گروه 30 نفر به طور تصادفی انتخاب شدند. ابزارها شامل پرسشنامه های سبک فرزندپروری بامریند (1972)، خودکنترلی تانجنی (2004)، مقیاس خطرپذیری نوجوانان (1390) است و تحلیل آماری به وسیله نرم افزار SPSS23 و تحلیل واریانس چندمتغیری انجام شده است. یافته ها: دو گروه نوجوانان بزهکار و غیربزهکار در سبکهای فرزندپروری سهل انگارانه و مستبدانه والدین تفاوت معناداری داشتند. دو گروه در خودکنترلی، مقیاسهای خودنظم دهی، کنشهای تکانشی، عادات سالم و اخلاق کاری تفاوت معناداری داشتند و نوجوانان غیربزهکار خودکنترلی بالاتری نشان دادند. رفتارهای پرخطر در پنج مقیاس گرایش به مواد مخدر، الکل، سیگار، رفتار خشونت آمیز و رانندگی خطرناک بین دو گروه تفاوت معناداری داشت و نوجوانان بزهکار گرایش بیشتری به این رفتارها داشتند. بحث: بر اساس مطالعه حاضر سبک فرزندپروری سهل گرایانه و استبدادی، خودکنترلی پایین و گرایش به رفتارهای پرخطر عواملی هستند که موجب بزهکاری نوجوانان بوده و لزوم آموزش والدین در حوزه فرزندپروری و افزایش خودکنترلی نوجوانان را نشان می دهد.
مقایسه سیستم های مغزی رفتاری، سرمایه اجتماعی خانواده و کنترل هیجانی نوجوانان پسر بزهکار و غیر بزهکار(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
منبع:
رفاه اجتماعی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۹۴
227-256
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کودکان و نوجوانان دختر بی سرپرست و بدسرپرست به عنوان یکی از آسیب پذیرترین و حساس ترین اقشار جامعه که در مراکز شبه خانواده ساکن هستند، علاوه بر مشکلات خاص دوره نوجوانی، به علت محرومیت از خانواده و شرایط زندگی در این محیط با مسائل و مشکلاتی مضاعف مواجه اند. ازاین رو، این پژوهش با هدف واکاوی و شناسایی موانع و چالشهای نوجوانان دختر ساکن در مراکز شبه خانواده، برای شروع زندگی مستقل انجام شده است. روش: این مطالعه یک پژوهش کیفی است. مشارکت کنندگان در این پژوهش نوجوانان دختری است که بخشی از زندگی خود را در مراکز شبه خانواده بوده و نهایتاً به زندگی مستقل ترخیص شده اند و کارشناسان و متخصصان این حوزه هستند. روش نمونه گیری نیز به صورت هدفمند انجام شده است. بر اساس معیار اشباع اطلاعات با 15 نفر از نوجوانان دختر 19 تا 22 ساله و 10 نفر از کارشناسان این حوزه مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شده است. تحلیل داده ها بر اساس تحلیل تماتیک انجام گرفت. یافته ها: هفت مضمون اصلی از تحلیل اطلاعات به دست آمد که شامل انعطاف پایین قوانین و دستورالعملهای مرتبط، نبود برنامه ریزی جامع نگر در تأمین نیازها، متزلزل بودن شرایط زندگی، جامع نبودن حمایتها، بازدارنده های مادی، گسست از جامعه و شاخصهای فردی بود. بحث: نتایج این پژوهش نشان می دهد که در شرایطی نوجوانان دختر مراکز شبه خانواده برای شروع و ادامه موفق یک زندگی مستقل با موانع و چالشهای کمتری مواجه می شوند که سبک زندگی در مراکز به شرایط طبیعی خانواده هر چه بیشتر شبیه شود و از طرف دیگر حمایتهای منظم و جامعی برای هر نوجوان پس از ترخیص در نظر گرفته شود.
رابطه صمیمیت و رضایت زناشویی با بخشودگی زناشویی زوجین شهر کرمانشاه
حوزههای تخصصی:
رابطه زناشویی، زیربنای روابط خانوادگی و تربیت نسل های آینده است و به عنوان اساسی ترین رابطه انسانی تلقی می شود، استحکام و بهبود آن همواره از اهمیت و توجه والایی برخوردار است؛ بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر رابطه صمیمیت و رضایت زناشویی با بخشودگی زناشویی زوجین شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه در سال 1401-1400 بود. نمونه موردنظر در پژوهش حاضر مطابق با فرمول کوکران 269 نفر با روش نمونه گیری در دسترس از مراکز مشاوره انتخاب شدند و به پرسشنامه های صمیمیت، رضایت زناشویی و بخشودگی زناشویی پاسخ دادند. نتایج به دست آمده با استفاده از رگرسیون چند متغیره و ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین صمیمیت و رضایت زناشویی با بخشودگی زناشویی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. با توجه به یافته های پژوهش، می توان گفت هرچقدر میزان صمیمیت و رضایت زناشویی بالاتر باشد میزان بخشودگی زناشویی زوجین نیز بالاتر خواهد بود. بنابراین با توجه به اهمیت و نقش صمیمیت زناشویی و رضایت زناشویی در زندگی زناشویی می توان بخشودگی زناشویی را تبیین نمود.
مقایسه اثربخشی آموزش هوش هیجانی و خودشفقت ورزی بر سرزندگی تحصیلی و بهزیستی ذهنی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش هوش هیجانی و خود شفقت ورزی بر بهزیستی ذهنی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه دخترانه شهر همدان بود. روش پژوهش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی سه گروهی (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) به همراه پیش آزمون و پس آزمون بود جامعه شامل دانش آموزان دوره دوم متوسطه دخترانه شهر همدان در سال تحصیلی (1403-1402) بودند ، نمونه در این مرحله برای نمونه گیری از روش نمونه گیری چندمرحله ای خوشه ای استفاده شده است و به صورت تصادفی 60 نفر از این افراد (20 نفر گروه آزمایش اول، 20 نفر گروه آزمایشی دوم و 20 نفر گروه کنترل) انتخاب شد. ابزار اندازه گیری متغیرهای تحقیق به ترتیب از پرسشنامه مقیاس بهزیستی ذهنی کییز و ماگیارمودر (٢٠٠٣) و پرسشنامه سرزندگی تحصیلی مارتین و مارش (2008) استفاده شد. برای آزمون فرضیه های پژوهش ، از آزمون مانکوا و پیش فرض های آن استفاده شد. آزمون ANOVA (تحلیل واریانس یک طرفه) همراه با نمودار جعبه ای و آزمون تعقیبی توکی و شفه و.. برای مقایسه های چند تایی در پس آزمون از نرم افزار SPSS نسخه 23 استتفاده شده است. یافته ها: نتایج این تحقیق نشان داد آموزش هوش هیجانی و خودشفقت ورزی بر بهزیستی ذهنی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دور دوم متوسطه دخترانه شهر همدان اثربخش است. به طوری که نمره دانش آموزانی که آموزش های لازم را در ارتباط با هوش هیجانی و خودشفقت ورزی دریافت کرده بودند نسبت به دانش آموزانی که هیچ آموزشی در این راستا دریافت نکرده بودند، بیشتر بود. همچنین مشخص شد بین اثربخشی آموزش هوش هیجانی و خودشفقت ورزی بر بهزیستی ذهنی و سرزندگی تحصیلی دانش آموزان دختر تفاوت معناداری ندارد. نتیجه گیری: روان شناسان می توانند به دانش آموزان کمک کنند تا آگاهی بیشتری از احساسات خود پیدا کنند و یاد بگیرند چگونه با آن ها برخورد کنند. تا اهداف معنادار و قابل تحققی برای خود تعیین کنند. اهداف واقع گرایانه و مرتبط با علاقه های شخصی، می توانند انگیزه و سرزندگی تحصیلی را افزایش دهند. آموزش خودشفقت می تواند به دانش آموزان کمک کند تا انگیزه داخلی خود را تقویت کنند. همچنین لازم است به آن ها آموزش داده شود که از داشتن معنا و ارتباط عمیق با موضوعات تحصیلی لذت ببرنند و از راهبردهایی مانند تجزیه و تحلیل مسائل، اتصال به زندگی روزمره و ایجاد ارتباط با محتوا استفاده کنند.
The Effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy on Depression and Cognitive Biases in Married Women(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
262-270
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on reducing depression and cognitive biases in married women. Methods and Materials: A randomized controlled trial was conducted with 30 married women in Tehran who exhibited elevated depressive symptoms and cognitive biases. Participants were randomly assigned to an experimental group (n = 15) receiving eight weekly 75-minute ACT sessions or a control group (n = 15) receiving no psychological intervention. Depression and cognitive biases were assessed at pretest, posttest, and five-month follow-up using the Beck Depression Inventory-II and the Cognitive Bias Questionnaire. Data were analyzed using repeated measures ANOVA with Bonferroni post-hoc tests in SPSS-27. Findings: Repeated measures ANOVA indicated significant time × group interactions for depression (F(2, 54) = 45.22, p < .001, η² = .63) and cognitive biases (F(2, 54) = 39.52, p < .001, η² = .60). Bonferroni tests showed significant reductions in depression and cognitive bias scores from pretest to posttest (p < .001) and pretest to follow-up (p < .001) in the experimental group. No significant differences were found between posttest and follow-up scores (p > .05), indicating stability of treatment effects. Conclusion: Findings suggest that Acceptance and Commitment Therapy is effective in reducing depressive symptoms and cognitive biases in married women and that these benefits persist over a five-month follow-up. ACT may offer a promising therapeutic option for addressing both emotional and cognitive vulnerabilities in this population by promoting psychological flexibility and values-based action.
The Interplay between Alexithymia and Insecure Attachment on Relationship Quality(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: Attachment insecurities along with emotional processing difficulties, pose important risks on romantic relationships. This study aims to investigate possible associations and the interplay of alexithymia and attachment orientation on relationship quality in romantic couples. Methods: We used the actor–partner interdependence model and data from 56 heterosexual couples (N=112), who completed measures of attachment orientation, alexithymia and dyadic adjustment. Findings: Regression models indicated that both dimensions of attachment insecurity were associated with alexithymia and they consistently predicted lower relationship quality. Partner’s level of alexithymia moderated the relationship between attachment anxiety and dyadic adjustment. No significant interaction effects between attachment avoidance and alexithymia, were detected. Conclusion: The results point to the interdependent nature of emotional deficits and their effects on couple’s relationship quality. Theoretical implications and directions for future research are also discussed.
A Systematic Review of Educational Damages in Children of Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The primary objective of this study was to examine the educational damages faced by children of divorce. Divorce is a significant life event that imposes stress on the entire family, especially on children. Methods: This study employed a systematic review of existing literature to identify key educational damages faced by children of divorce. A total of 3,296 articles were initially retrieved from databases, and through a rigorous selection process based on relevance, 27 studies were chosen for in-depth analysis. The indicators were categorized into 9 criteria using a coding framework, with each indicator representing a unique educational challenge or damage. Findings: The review identified 72 educational indicators categorized into key themes such as academic decline, dropout rates, concentration and attention issues, cognitive development impairments, and reduced resources for education. The most frequent issues were poor academic performance, lack of concentration, and dropout rates. Children from divorced families exhibited significantly more challenges in school performance, motivation for achievement, and learning compared to those from intact families. The absence of a stable emotional and financial environment exacerbated these issues, further contributing to academic setbacks. Conclusion: The findings highlight the severe impact of parental divorce on children's educational performance and mental well-being. Academic decline, lack of concentration, and emotional maladjustment are common issues, often leading to school dropout. Effective interventions, including parental education and structured support programs, are crucial to reducing the educational damages faced by children of divorce. Schools and counselors must be trained to address these challenges and work collaboratively with parents to create a supportive learning environment.
The Role of Socio-Cultural Factors (Cultural Values of Marriage and Perceived Social Support) in Partner Selection Criteria(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to examine the role of socio-cultural factors (cultural values of marriage and perceived social support) in the criteria for partner selection among students of Shiraz city. Methods: This research employed a descriptive and correlational design. The statistical population consisted of all students of Islamic Azad University, Shiraz branch, who were studying in the year 2022. A sample of 377 individuals (235 females and 142 males) was selected using a multi-stage cluster sampling method. The participants were assessed using the Marriage Cultural Values Questionnaire (Delkhomoush, 2013), the Multidimensional Perceived Social Support Scale (Zimet et al., 1988), and the Partner Selection Criteria Questionnaire (Schwartz & Hassebrook, 2012). After collection, the questionnaires were edited using SPSS software, and 26 items were analyzed at both descriptive and inferential levels. Findings: The analysis of the findings using multiple regression in a simultaneous method revealed that intellectual self-construal, emotional self-construal, hierarchical cultural values, and perceived social support significantly and positively influenced the partner selection criteria of the participants. Additionally, the results from the stepwise multiple regression analysis indicated that among the socio-cultural factors, intellectual self-construal had the most substantial role in partner selection criteria. Conclusion: Therefore, in the modern era, with the development of individuals' socio-economic status, partner selection criteria have become more individualistic and oriented towards personal love and affection.
Identifying Factors and Contexts Leading Couples to Mutual Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of the current research was to identify the factors and contexts leading couples to mutual divorce. Method: This study was qualitative, utilizing descriptive phenomenology. The population consisted of couples seeking mutual divorce at counseling centers in Tehran. Among these, interviews with couples were conducted through purposive sampling until theoretical saturation was achieved. Qualitative data were collected using descriptive phenomenology and semi-structured interviews. Then, data analysis was performed using content analysis. Findings: The results of the content analysis of the data collected through in-depth semi-structured interviews showed that the contexts leading to mutual divorce could be categorized into eight classes: 1) extramarital relationships, 2) domestic violence, 3) childlessness, 4) conflicts, contradictions, and differences, 5) criminality, 6) addiction, 7) age, and 8) economic status. Conclusion: The results indicated that the factors leading to mutual divorce could be classified into two categories: personal factors and interpersonal or non-personal factors.
The Effectiveness of Intensive Short-Term Dynamic Psychotherapy on Pain Perception and Pain Catastrophizing in Women with Breast Cancer(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
133-139
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to investigate the effectiveness of intensive short-term dynamic psychotherapy on pain perception and pain catastrophizing in women with breast cancer. Methods: In this quasi-experimental study, 30 women with breast cancer who referred to Imam Khomeini Hospital in Sari in 2024 were studied using convenience sampling. They were then randomly assigned to two groups: the short-term intensive psychodynamic intervention group (15 participants) and the control group (15 participants) without any intervention. The short-term intensive psychodynamic intervention was implemented according to the protocol by Teska et al. (2005) over 16 weekly sessions, each lasting one and a half hours. The samples were assessed at two stages, pre-test and post-test, using the Pain Perception Questionnaire by Schaal et al. (2010) and the Pain Catastrophizing Scale by Rahmati et al. (2017). Data were analyzed using repeated measures multivariate analysis of variance in SPSS24 software. Findings: In the intervention group, the mean scores for pain catastrophizing were (17.20±36.60) and for pain perception were (36.33±80.80) in the pre-test and post-test stages, respectively. Post-test scores significantly decreased compared to pre-test scores in the components of pain catastrophizing and pain perception in the experimental group compared to the control group. Additionally, the results showed that intensive short-term dynamic psychotherapy had a statistically significant effect on pain catastrophizing (P<0.05, F=24.41) and pain perception (P<0.05, F=56.201) after adjusting the means of the two groups based on the pre-test score. Conclusion: The results indicate the effectiveness of intensive short-term dynamic psychotherapy on pain catastrophizing and pain perception in women with breast cancer. Therefore, this therapy can be used alongside other medical treatment methods in hospitals and clinics dedicated to breast cancer patients to reduce the psychological needs and problems of women with this condition.
موضوع روان شناسی اسلامی، چالش ها و افق های پیش رو(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی و معرفی موضوع روان شناسی اسلامی، چالش ها و افق های پیش رو است. بدین منظور با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به منابع اصیل و دسته اول روان شناسی که به موضوع روان شناسی در هر رویکرد پرداخته اند، مراجعه شد. موضوع از رویکردها یا صاحبان مکاتب روان شناسی استخراج گردید. سپس طبق چهار معیار جهت گیری روان شناختی، جامعیت، برخورداری از عنصر انسجام بخش، و همسویی با اهداف بررسی و به اختصار نقد گردید. در گام دوم به فعالیت های انجام شده در حوزه روان شناسی اسلامی مراجعه و موضوعات پیشنهادی برای روان شناسی اسلامی کشف و بر اساس چهار معیار پیشین بررسی و نقد گردید. در نهایت با رجوع به منابع دست اول اسلامی مانند اسفار ملاصدرا، شفاء بوعلی، آثار علامه مصباح یزدی و کتاب های نوشته شده درباره مبانی روان شناسی اسلامی با نگاهی روان شناختی موضوع روان شناسی اسلامی استخراج و با عنوان «سازمان یافتگی ها، دگرگونی ها، حالت ها و کنش های روان و فرایندهای زیرین آن ها» به عنوان موضوع منتخب برای روان شناسی اسلامی معرفی گردید.
ساخت، اعتباریابی و تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی پرسش نامه تصور مثبت و منفی از خدا بر اساس منابع اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ساخت، اعتباریابی و ساختار عاملی پرسشنامه تصور مثبت و منفی از خدا و تعیین ویژگی های روان سنجی آن بود. روش تحقیق از روش تحلیل محتوا و از روش پیمایشی با انتخاب 212 نفر از جامعه آماری طلاب و دانشجویان به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای بود. جهت ارزیابی روایی محتوا، هر آیتمی که حداقل CVR آن 99/0 و شاخص CVI آن 79/0 بود، تأیید شد. برای بررسی روایی سازه به شیوه تحلیل عاملی اکتشافی روش مؤلفه های اصلی، چرخش واریماکس به همراه بهنجار سازی کایزر و ارزش ویژه بالاتر از یک، استفاده و تحلیل عامل تاییدی با کمک نرم افزار SPSS26 و AMOS24 استفاده شد. یافته ها حاکی از بدست آمدن دو عامل «تصور مثبت از خدا» (969/29) و «تصور منفی از خدا» (197/21)، که در مجموع (167/51) درصد واریانس کل پرسشنامه را برآورد می کند. اعتبار تصور مثبت از خدا و تصور منفی از خدا به ترتیب در روش دو نیمه سازی گاتمن (779/0)، (843/0)، ضریب اسپیرمن (796/0)، (852/0) و مقدار ضریب آلفای کرونباخ تصور مثبت از خدا (835/0)، و ضریب آلفای کرونباخ تصور منفی از خدا (914/0)، بدست آمد. بنابراین نتایج بدست آمده حاکی از قابلیت پرسشنامه تصور مثبت و منفی از خدا جهت استفاده در تحقیقات پژوهشی است.
مقایسه اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه با درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی برتنظیم هیجانی و نشخوار فکری در افراد افسرده: کارآزمایی بالینی تصادفی شده(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف افسردگی یکی از رایج ترین اختلالات روانی است که براساس پیش بینی های سازمان بهداشت جهانی تا سال 2030 مهم ترین بیماری ناتوان کننده در کل دنیا خواهد بود و درمان آن با چالش های فراوانی همراه است. امروزه توجه به درمان های نوین در جهت کاهش مشکلات افراد مبتلابه اختلال افسردگی اهمیت فراوانی دارد. درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان فراتشخیصی یکپارچه از درمان های نوین پیشنهادشده برای افسردگی می باشد. باتوجه به اینکه کمتر پژوهشی به بررسی اثربخشی درمان های جدید امروزی بر مؤلفه های اساسی در افسردگی و همچنین مقایسه این درمان ها پرداخته است، هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر درمان فراتشخیصی یکپارچه با درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی بر تنظیم هیجانی و نشخوار فکری به عنوان مؤلفه های مؤثر در ایجاد افسردگی می باشد. مواد و روش ها جامعه آماری این کارآزمایی بالینی متشکل از کلیه افرادی است که به مرکز مشاوره جهاد دانشگاهی مشهد در تابستان سال 1400 مراجعه کردند و با مصاحبه بالینی و پرسش نامه بک، تشخیص افسردگی خفیف یا متوسط گرفتند. تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (۱۵ نفر درمان ذهن آگاهی و ۱۵ نفردرمان فراتشخیصی یکپارچه) تقسیم شدند. ابزار تحقیق شامل پرسش نامه های افسردگی بک (BDI II)، سبک پاسخدهی نشخواری (RRS)، تنظیم هیجانی (ERQ) و مصاحبه بالینی ساختار یافته برای اختلال های روانی SCID-5CV برای تمامی شرکت کنندگان در ابتدا و انتهای مطالعه تکمیل شد و داده های حاضر با استفاده از نسخه 24 نرم افزار SPSS در آمار توصیفی ،آزمون کولموگروف-اسمیرنوف و تحلیل کوواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. یافته ها نتایج این پژوهش نشان داد مداخلات درمانی در هر دو گروه آزمایش موجب بهبود معنادار میانگین نمرات تنظیم هیجانی و نشخوار فکری شدند (0/001>P). پس از کنترل نمرات پیش آزمون، تنها اختلاف معناداری در نمرات نشخوار فکری بین درمان فراتشخیصی یکپارچه و درمان ذهن آگاهی به نفع درمان ذهن آگاهی وجود داشت (F=7/87, P=0/009). نتیجه گیری بر اساس یافته های پژوهش حاضر، هر دو مداخله درمانی به یک میزان موجب بهبود تنظیم هیجانی در افراد افسرده شدند. درمان شناختی مبتنی بر ذهن آگاهی به نسبت درمان فراتشخیصی یکپارچه بر نشخوار فکری در افراد افسرده تأثیر بهتری داشت. ۲۶۶,۲
بررسی نقش میانجی راهبردهای خودنظم دهی (خود مهارگری و خودشناسی انسجامی) در ارتباط بین سبک های دلبستگی و کیفیت روابط بین فردی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف تعیین بررسی نقش میانجی راهبردهای خودنظم دهی (خود مهارگری و خودشناسی انسجامی) در ارتباط بین سبک های دلبستگی و کیفیت روابط بین فردی انجام شد. روش پژوهش حاضر همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود جامعه آماری این پژوهش کلیه دانشجویان دانشگاههای آزاد مراجعه کننده به مراکز مشاوره دانشکاههای آزاد شهر تهران با شکایت موضوع عمده در حوزه روابط بین فردی در سال 1402 بود. افراد نمونه بر اساس فرمول کلاین به تعداد400 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های خود شناسی انسجامی قربانی (2008) ، فرم کوتاه خود مهارگری تانجنی (2004) ، دلبستگی هازن و شیور (1987)، کیفیت روابط بین فردی پیرس(1991)، پاسخ دادند . داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزارهای SPSS و AMOS تجزیه وتحلیل شدند. نتایج همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر نشان داد که خودنظم دهی قادر به میانجیگری ارتباط بین سبک های دلبستگی با کیفیت روابط بین فردی است. بر اساس نتایج پژوهش، دلبستگی ناایمن با افت کیفیت روابط بین فردی همراه است. بنابراین آنچه فرد را در برابر بالا بردن کیفیت روابط بین فردی یاری می کند، داشتن ظرفیت درون روانی مناسب است تا بتواند سریع تر و با عوارض کمتری به تعادل باز گردد و نظم سازمان درون روانی خویش را حفظ کند. تلویحاً می توان مطرح کرد که بر اساس الگوی خود نظم دهی، داشتن یک مدیریت منسجم بر سازمان درون روانی خود، هم از نظر شناخت، هم هیجان و رفتار می تواند فرد را در داشتن ظرفیت تحمل بهینه در مشکلات بین فردی یاری رساند.
پیامدهای روانشناختی تجربه ازدواج زیر هجده سال در دختران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه پیامدهای روانشناختی ازدواج زیر هجده سال در دختران می باشد. در راستای نیل به این هدف، رویکرد کیفی از نوع پدیدارشناسی و انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته عمیق با هر نمونه اتخاذ شده است. در این پژوهش، بیست زنی که تجربه ازدواج زیر هجده سال داشتند و اکنون کمتر از پنجاه سال دارند، از استان های گیلان، خوزستان، یزد، سیستان و بلوچستان و خراسان رضوی با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. محقق با سفر به هر استان به مشاهده عینی و انجام مصاحبه با هر یک از این زنان پرداخته است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. با عنایت به نتایج پژوهش، پیامدهای روانشناختی از قرار پنج مقوله اصلی و پانزده مقوله فرعی می باشند. مقولات اصلی عبارتند از آسیب دیدگی«من/ایگو»، آسیب های روانی، هیجانات منفی، عدم پختگی و رشد و بلوغ شخصیت. به طور کلی پیامدهای روانشناختی منفی این پدیده بسیار بیشتر از کارکردهای مثبت آن می باشد.
تأثیر آموزش سبک تعامل برای والدین بر کاهش عوامل آسیب زا در روابط والد و نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۲۳۱-۲۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: در مطالعات متعددی روش های تعاملی والدین با عملکردهای روانشناختی نوجوانان مورد بررسی قرار گرفته و نتایج مثبتی از این روابط گزارش شده است. بااین حال، مطالعه ای به مستقیما به بررسی تأثیر برنامه های آموزش سبک تعاملی والدین برکاهش عوامل آسیب زا بپردازد یافت نشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزشی سبک تعامل برای والدین بر کاهش عوامل آسیب زا در روابط والد و نوجوان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر متوسطه دوم، ناحیه یک و دو شهر شیراز در سال تحصیلی 1401-1400 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده تعداد 60 نفر (30 والد و 30 نفر دانش آموز) به عنوان نمونه انتخاب شد. در پژوهش حاضر برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه عوامل آسیب زای روابط والد و نوجوان (ملاحی و همکاران، 1402) استفاده شده است. یافته ها: یافته ها نشان می دهد که بین گروه ها از نظر متغیرهای عوامل آسیب زا روابط والدین و نوجوانان تفاوت معناداری وجود دارد. این به این معناست که پروتکل تدوین شده توانسته است در گروه آزمایش نسبت به گروه گواه، موجب کاهش عوامل آسیب زا مانند شکاف نسلی (117/0)؛ کمال گرا بودن والدین (136/0)؛ عدم استقلال به نوجوانان (198/0)؛ مقایسه فرزندان (237/0)؛ عدم ارتباط صحیح با نوجوانان (117/0)؛ عدم اعتماد به نوجوانان (396/0)؛ سرزنش نوجوانان (203/0)؛ عدم آگاهی والدین (167/0)؛ شرایط نا ایمن (071/0)؛ والدین مستبد (076/0)؛ نظام ارزشی متفاوت (131/0)؛ شرایط مالی والدین (118/0)؛ درگیری بیش از حد والدین (125/0)؛ عدم پذیرش متقابل (211/0)؛ بحران هویت (202/0)؛ فاصله ادراکی والدین و نوجوانان (139/0) گردد. نتیجه گیری: درک اثربخشی آموزش سبک تعامل می تواند سیاست گذاران را در تخصیص منابع و توسعه برنامه های هدفمند برای حمایت از والدین و بهبود پویایی خانواده راهنمایی کند. یافته های پژوهشی می تواند به اصلاح و بهبود برنامه های آموزشی سبک تعاملی کمک کند و اطمینان حاصل کند که آن ها متناسب با نیازهای خاص والدین و نوجوانان هستند.
سنجش خطر تصادفات: نقش خودکارآمدی در رانندگی و عوامل جمعیت شناختی در امنیت تردد
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی احتمال بروز تصادفات رانندگی بر حسب جنسیت، سن، تحصیلات، سابقه رانندگی و خودکارآمدی رانندگان انجام شد. در یک طرح همبستگی، تعداد 200 نفر از افراد مراجعه کننده به یکی از مراکز تعویض پلاک خودرو شهر مشهد در بازه زمانی دو هفته ای طی بهمن 1402 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. گردآوری داده ها با مقیاس خودکارآمدی رانندگی آدلاید (ADSES) و پرسشنامه شاخص های جمعیت شناختی صورت گرفت. نتایج تحلیل لوجستیک نشان داد که بین جنسیت، سابقه رانندگی و خودکارآمدی رانندگی با احتمال تصادف رانندگی رابطه معناداری وجود دارد (0.05>P). سایر نتایج گویای آن بود که احتمال تصادف رانندگی در زنان 78 درصد بیشتر از مردان است. علاوه بر آن افزایش سابقه رانندگی به میزان 19 درصد و افزایش خودکارآمدی رانندگی به میزان 18 درصد احتمال تصادف رانندگی را کاهش می دهند. یافته های پژوهش حاضر نشان داد که جنسیت، سابقه رانندگی و خودکارآمدی رانندگی در پیش بینی احتمال تصادفات رانندگی موثر هستند.
نظام نشانگرهای سنجش انسجام نگارشی در پایان نامه های علوم رفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بهبود کیفیت نگارش علمی، در دوران کنونی یکی از مهم ترین دغدغه هایی است که در بین اعضای جامعه علمی مورد توجه ویژه ای قرار گرفته است. یکی از مصادیق نگارش علمی، پایان نامه ها به شمار می روند. شناسایی ویژگی های مرتبط با پایان نامه نویسی بویژه انسجام نگارشی به عنوان قلب فعالیت های نگارشی از زیربنایی ترین گام ها در آموزش و توسعه فعالیت های نوشتاری محسوب می شود. این پژوهش به شناسایی نظام نشانگرهای سنجش انسجام نگارشی در پایان نامه های علوم رفتاری پرداخت. در این پژوهش، از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی از نوع تفسیری استفاده شد. مطلعان کلیدی شامل 12 نفر از اعضای هیات علمی دانشکده روان شناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران بودند که در سال 1401 به روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند؛ در مصاحبه نهم، داده ها به حد اشباع رسیدند و سه مصاحبه دیگر نیز جهت اطمینان انجام شد. داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری و به شیوه دیکلمن و همکاران تحلیل شد. تحلیل داده ها به شناسایی 61 نشانگر و دسته بندی آن در قالب شش ملاک «انسجام بخشی درون متنی»، «ساده نویسی»، «جذابیت ظاهری»، «نظم نگارشی»، «نظم روشی (روشمندی)» و «نظم منبع دهی» منجر گردید. نتایج حاکی از آن بود که رعایت ملاک ها و نشانگرهای شناسایی شده، می تواند به بهبود کیفیت نگارش علمی و در نتیجه ارزشمندتر شدن آن کمک قابل توجهی نماید. همچنین در انتها، برای بهبود و ارتقای کیفیت انسجام در نگارش پایان نامه ها راهکارهایی ارائه گردید.
Patterns of Work Behavior and the Role of Employees' Psychological Status in the Face of Occupational Stressors
حوزههای تخصصی:
Employees' work behavior patterns are associated with their psychological status, especially in the face of work stressors. Among employees with healthy and unhealthy work behavior patterns, the present study aimed to compare psychological disorders and their symptoms in an industrial organization in Mashhad. Through convenience sampling, 144 employees were selected and responded to demographic information questionnaires, work-related behavior and experience patterns questionnaire (AVEM), and Symptom Checklist-90 (SCL-90). Data analysis was performed using a one-way analysis of variance in SPSS software version 26. The findings indicated that psychological symptoms and disorders were significantly higher in employees with unhealthy work behavior patterns, especially the burnout pattern, than in employees with healthy work behavior patterns. The findings highlight the importance of focusing on the mental health of employees who adopt unhealthy work behavior patterns in the face of occupational stressors. In line with existing research evidence, psychological intervention programs that include training in adopting healthy work behavior patterns and enhancing mental health impact employees' well-being and demand further research. Developing and implementing prevention policies and mental health programs in the workplace in favor of employees' well-being is associated with increased organizational productivity and community welfare.