فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۳۵٬۸۹۱ مورد.
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
177 - 149
حوزههای تخصصی:
امروزه بهبود اشتیاق و هدف گرایی تحصیلی و کاهش رفتارهای اهمال کارانه میان دانش آموزان به ویژه نوجوانان و انجام مداخلات منجر به چنین تغییراتی از اهمیت بسیاری برخوردار است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، هدف گرایی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه مدارس غیردولتی رجایی شهر کرج در سال 1403 بود که به روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل، هر گروه 15 نفر جایدهی شدند. گروه آزمایش تحت آموزش 11جلسه ای (90 دقیقه) هوش اخلاقی بوربا (1399) قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سواری و همکاران (1390)، هدف گرایی تحصیلی بوفارد و همکاران (1998) و اشتیاق تحصیلی فردریکز (2004) بودند. یافته ها نشان داد آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، اشتیاق تحصیلی و هدف گرایی تحصیلی دختران نوجوان اثربخش بود (05/0>P) و این اثربخشی در دوره پیگیری 2ماهه نیز، تداوم داشت. طبق یافته های پژوهش، آموزش مهارت های هوش اخلاقی در مدارس توسط مشاوران و معلمان و نیز قرار دادن مفاهیم اصلی و چگونگی به کارگیری این این مهارت ها در کتب مهارت های زندگی مهم و ضروری است.
مدل علی کیفیت زندگی بر اساس حس انسجام با نقش واسطه ای اضطراب درد در بیماران سرطانی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: سرطان یکی از شایع ترین بیماری های مزمن چند دهه اخیر است که بر جنبه های مختلف زندگی فرد مبتلا و خانواده او اثرات مخربی می گذارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی مدل علی کیفیت زندگی بر اساس حس انسجام با نقش واسطه ای اضطراب درد در بیماران سرطانی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کاربردی-بنیادی و توصیفی (معادلات ساختاری) است. جامعه آماری شامل بیماران سرطانی مراجعه کننده به کلینیک های درمان سرطان شهر سنندج در پاییز ۱۴۰۲ بود. نمونه گیری به صورت در دسترس انجام شد و تعداد نمونه با استفاده از نرم افزار GPOWER و با در نظر گرفتن آلفای ۰.۰۵ و توان آزمون ۰.۹۰، ۱۸۶ نفر تعیین گردید. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه های کیفیت زندگی، اضطراب درد و حس انسجام بود. داده ها با نرم افزار AMOS تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد حس انسجام تأثیر مثبت و معناداری بر کیفیت زندگی دارد (β= +0.218, p≤0.001). اضطراب درد تأثیر منفی بر کیفیت زندگی دارد (β= -0.414, p≤0.001). اثر حس انسجام بر اضطراب درد منفی بود (β= - 0/343785, p≤0/001)؛ و همچنین نقش واسطه ای اضطراب درد در رابطه بین حس انسجام و کیفیت زندگی معنادار بود (β= -0.180, p≤0.001). معیار نیکویی برازش مدل برابر با 0.223 بوده که برازش متوسط مدل تأیید شد. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد حس انسجام می تواند با کاهش اضطراب درد، کیفیت زندگی بیماران سرطانی را بهبود بخشد. مداخلات درمانی باید بر تقویت حس انسجام و کاهش اضطراب درد متمرکز شوند تا کیفیت زندگی این بیماران ارتقا یابد.
نقش واسطه ای باورهای وسواسی ناکارآمد در رابطه بین سبک های دلبستگی و نوموفوبیا در دانشجویان پرستاری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوموفوبیا به عنوان ترس و اضطراب از نداشتن دسترسی به تلفن همراه شناخته می شود و در دنیای امروز، به ویژه در میان دانشجویان، یک مشکل رو به رشد است. هدف: پژوهش حاضر باهدف تعیین نقش واسطه ای باورهای وسواسی ناکارآمد در رابطه بین سبک های دلبستگی و نوموفوبیا در دانشجویان پرستاری انجام شد. روش: در قالب یک طرح توصیفی – همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری، تعداد 358 نفر (322 زن، 36 مرد) از دانشجویان پرستاری دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 1402 - 1403 به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه های نوموفوبیا، سبک های دلبستگی کولینز و رید و پرسشنامه باورهای وسواسی به شکل آنلاین پاسخ دادند و همچنین ابزار های مورد نیاز برای تجزیه و تحلیل داده ها نرم افزار های 27SPSS و 24AMOS بود. یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد سبک های دلبستگی ناایمن با باورهای وسواسی ناکارآمد (P<0.001، β=0.581) و با میزان نوموفوبیا (P<0.001، β=0.39) رابطه مستقیم و معناداری داشت. و باورهای وسواسی ناکارآمد با میزان نوموفوبیا نیز رابطه مستقیم و معناداری داشت (P<0.001، β=0.27). علاوه براین، متغیر باورهای وسواسی ناکارآمد در رابطه بین سبک های دلبستگی و نوموفوبیا در دانشجویان پرستاری نقش واسطه ای داشت (P<0.01، β=0.157). نتیجه گیری: باتوجه به نتایج حاصل از این پژوهش، در محیط های درمانی با مداخله برروی سبک های دلبستگی ناایمن و باورهای وسواسی ناکارآمد می توان میزان نوموفوبیا را در دانشجویان پرستاری بهبود بخشید که این بهبود یافتگی میتواند موجب ارتقای پیشرفت تحصیلی و بهبود کیفیت خدمات درمانی ارائه شده توسط این گروه بشود
اثربخشی درمان نوروفیدبک بر تنظیم هیجانی و خشم پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نوجوانان دارای اختلال های اضطرابی، سطوح بالایی از خشم و بدتنظیمی هیجانی را از خود نشان می دهند. به نظر می رسد یکی از مداخله های مؤثر در این زمینه، نوروفیدبک باشد. هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان نوروفیدبک بر تنظیم هیجانی و خشم کودکان پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز رواندرمانی در سال 1401 بودند که از میان آنها 34 نوجوان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی و با همگن سازی سن و نوع اختلال اضطرابی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. ابزار پژوهش جهت پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری پرسشنامه دشواری در تنظیم هیجان و پرسشنامه حالت– صفت، بیان خشم بود. روش درمانی نوروفیدبک با استفاده از دستگاه های مجهز به سیستم رایانه ای در ۲۰ جلسه ۴۵ دقیقه ای برای هر نفر در گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمان نوروفیدبک بر دشواری تنظیم هیجان (001/0=P) اثر کاهنده داشت. درمان نوروفیدبک بر خشم (001/0=P) اثر کاهنده داشت. نتایج همچنین نشان داد اثربخشی نوروفیدبک بر دشواری تنظیم هیجان و خشم در طول زمان ماندگار بود (001/0=P). نتیجه گیری: نتایج نشان داد درمان نوروفیدبک بر تنظیم هیجانی و خشم پسران نوجوان 11 و 12 سال دارای اختلال اضطرابی اثربخش است. به کارگیری رویکردهای مفید درمانی نظیر نوروفیدبک برای کودکان و نوجوانان دارای اختلال اضطرابی در مراکز درمانی پیشنهاد می شود.
تدوین مدل معادلات ساختاری تاب آوری براساس انعطاف پذیری شناختی وتنظیم شناختی هیجان با میانجی گری صمیمیت و سازگاری زناشویی در پرستاران شاغل در بیمارستان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تاب آوری به عنوان مؤلفه ای که نقش مهمی درتحمل سختی های محیط شغلی و زناشویی دارد شناخته می شود؛ لذا به عنوان سازه اصلی شخصیت شناسایی شده؛ بنابراین شناسایی متغیرهایی که بتوانند تاب آوری را پیش بینی نمایند مهم است. هدف: هدف تدوین مدلی برای تاب آوری با استفاده از متغیرهای انعطاف پذیری شناختی و تمایز یافتگی خود با میانجی گری صمیمیت و سازگاری زناشویی بود. ُ روش: پژوهش حاضر کمی و با روش توصیفی- همبستگی است. جامعه پژوهش شامل پرستاران زن متأهل شاغل در مراکز درمانی و بیمارستان های دولتی که در سال 1401 مشغول به کار در شهر کرج بودند که از بین 2938 پرستار (400 نمونه) به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه های تاب آوری کانور و دیویدسون(2003)، انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال(2010)، تنظیم شناختی هیجان گرانفسکی و همکاران (2003)، صمیمیت زناشویی باگاروزی (2001) و سازگاری زناشویی لاک -والاس(1993) در از نرم افزار SPSS24 و AMOS26 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: ضریب مسیر غیر مستقیم بین انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری از طریق صمیمیت زناشویی (248/0) معنادار است. ضریب مسیر غیر مستقیم بین تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری از طریق صمیمیت زناشویی(352/0) معنادار است. ضریب مسیر غیرمستقیم بین انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری از طریق سازگاری زناشویی(899/1) معنادار است. ضریب مسیر غیرمستقیم بین تنظیم شناختی هیجان و تاب آوری از طریق سازگاری زناشویی(202/0) معنادار است. نتیجه گیری: افزایش انعطاف پذیری شناختی و تنظیم شناختی هیجان بر تاب آوری تأثیرگذار است؛ بنابراین پیشنهاد می شود به متغیرهای شناختی، هیجانی و عاطفی این قشر توجه ویژه شود.
تعامل کارکردهای عصب شناختی و هیجانی معلمان: ارتباط انعطاف پذیری شناختی و ناگویی خلقی با تبعیض در محیط کار
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ادراک تبعیض از سوی معلمان ممکن است کنترل موثر متغیرهای هیجانی و شناختی (مانند ناگویی خلقی و انعطاف پذیری شناختی) را تحت الشعاع قرار دهد. هدف: پژوهش حاضر از طریق بررسی همزمان مولفه های شناختی (انعطاف پذیری شناختی) و هیجانی (ناگویی خلقی)، به امکان پیش بینی ادراک تبعیض در میان زنان معلم می پردازد. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی با جامعه آماری شامل معلمین زن شهر مشهد در سال 1402 بود که از میان شرکت کنندگان در فراخوان، 120 نفر از طریق نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های انعطاف پذیری شناختی دنیس و وندروال (2010)، ناگویی خلقی تورنتو (1994) و تبعیض در محیط کار پاسکوئه و ریچمن (2009) استفاده شد. داده ها با استفاده از آزمون های ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی چندگانه در نرم افزار 26-SPSS، تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد تبعیض در محیط کار با انعطاف پذیری شناختی رابطه منفی معنی دار و با ناگویی خلقی رابطه مثبت معنی دار داشت (001/0>P). همچنین، انعطاف پذیری شناختی و ناگویی خلقی 57 درصد از کل واریانس تبعیض در محیط کار را تبیین کردند. نتیجه گیری: باتوجه به یافته ها، ارائه آموزش ها و خدمات روان شناختی به معلمین، جهت مقابله موثر با تبعیض های محیط شغلی و ارتقای توانمندی های آنان در ارتباط با مولفه هایی نظیر ناگویی خلقی و انعطاف پذیری شناختی ضروری است. پیشنهاد می شود تدوین دوره های آموزشی نحوه برخورد با تبعیض و ارائه مداخلات ارتقای کارکردهای روان شناختی همچون انعطاف پذیری شناختی و ناگویی خلقی در اولویت برنامه های نهاد آموزش و پرورش قرار گیرد.
بررسی مقایسه ای میزان استرس و فرسودگی شغلی پرستاران بخش های ویژه وعمومی بیمارستان توحید سنندج
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پرستاران به دلیل ماهیت حرفه ی حساسی که دارند به طور مداوم در معرض استرس و فرسودگی شغلی قرار دارند واین موارد به چالشی برای این حرفه تبدیل شده است. هدف : این مطالعه با هدف مقایسه میزان استرس و فرسودگی شغلی پرستاران در بخشهای ویژه و عمومی بیمارستان توحید سنندج انجام شد. روش: پژوهش حاضراز نوع توصیفی بود که در سال 1396 و از ماه فروردین تا خرداد بر روی پرستاران کل بخش های بیمارستان توحید سنندج انجام شد. حجم نمونه 214 پرستاربود که به صورت نمونه گیری سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه فرسودگی شغلی ماسلاچ و جکسون (1986) و پرسشنامه استرس شغلی اسیپو (1987) بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس و نرم افزار spss نسخه 18 مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافته ها: یافته های به دست آمده نشان داد که مقدار F=17.831 در متغیر استرس شغلی و همچنین مقدار F=17.831 در متغیر فرسودگی شغلی درر سطح a=0/05 معنادار است.به عبارتی، بین میانگین نمرات پرستاران در بخش های مختلف تفاوت آماری معناداری وجود دارد. بطوری که در متغیر استرس شغلی به ترتیب بخش های ویژه مانند اورژانس، سی سی یو و آی سی یو دارای بیشترین مقدار میانگین نسبت به بقیه بخش ها بودند. همچنین در متغیر فرسودگی شغلی بخش های انکولوژی، اورژانس ،سوختگی و دیالیز دارای بیشترین مقدار میانگین نسبت به بقیه بخش ها بودند. نتیجه گیری: نتایج حاکی از وجود استرس شغلی و فرسودگی شغلی نسبتا بالا در بین پرستاران خصوصا در بخشهای ویژه بیمارستان بود. فرسودگی شغلی در بخش هائی نظیر انکولوژی ،سوختگی ،اورژانس و دیالیزبیشتر دیده شد ،بدین ترتیب استرس و فرسودگی در بخش های جنرال به تفکیک بخش ها به مدت زمان حضور پرستار در شیفت ،تعداد شیفت ،تجربه و تعداد بیماران وابسته بود .
اختلالات مصرف مواد و رفتارهای خودکشی: مقایسه مواد غیر قانونی و متادون(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
شیوع خودکشی در میان افراد مبتلا به اختلالات مصرف مواد همچنان یک مسئله مهم سلامت عمومی در سطح جهان است. مرور متون پزشکی نشان می دهد که هم اعتیاد به مواد و هم اعتیادهای رفتاری ارتباط نزدیکی با افزایش افکار و تلاش برای خودکشی دارند. یک بررسی نظام مند که آرمون و همکاران انجام دادند، نشان داد 35 درصد از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد افکار خودکشی را گزارش کردند، درحالی که 20 درصد در سال گذشته اقدام به خودکشی کرده بودند [1]. در بین افراد مبتلا به اعتیادهای رفتاری، افکار خودکشی در اختلال قمار (22/9) و اعتیاد جنسی (18/2) بالاترین میزان بود [2]. عواملی مانند سابقه اقدام به خودکشی قبلی، افسردگی و سوء مصرف چند ماده به طور قابل توجهی خطر خودکشی را افزایش می دهند. وضعیت اجتماعی و اقتصادی پایین و عدم حمایت خانواده نیز به افزایش آسیب پذیری کمک می کند [2].
مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ناگویی هیجانی زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش ناگویی هیجانی زنان مبتلا به این اختلال انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون–پس آزمون و گروه کنترل بود. نمونه ای ۴۵ نفره از زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر که به کلینیک روان شناسی آرامیس شهرری مراجعه کرده بودند، به صورت هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه طرحواره درمانی، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و کنترل تقسیم شدند. گروه های آزمایشی طی ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای تحت مداخله قرار گرفتند. برای سنجش ناگویی هیجانی از پرسشنامه تورنتو استفاده شد و داده ها با تحلیل کوواریانس بررسی گردید. نتایج نشان داد هر دو رویکرد درمانی به طور معناداری ناگویی هیجانی را کاهش داده اند (p<0.05)، اما طرحواره درمانی اثربخشی بیشتری در بهبود مؤلفه های تشخیص و توصیف احساسات و کاهش تفکر عینی نشان داد. این یافته ها مؤید نقش مؤثر هر دو رویکرد در بهبود تنظیم هیجانی در مبتلایان به اضطراب فراگیر است و بر ضرورت توجه به ابعاد هیجانی در درمان های روان شناختی تأکید دارد. توصیه می شود انتخاب رویکرد درمانی با در نظر گرفتن ویژگی های فردی مراجع صورت گیرد.
اثربخشی رفتار درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر حساسیت اضطرابی و الکسی تایمیا در زنان مبتلا به اختلال پوست کنی و مو کنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر حساسیت اضطرابی و آلکسی تایمیا در زنان دارای اختلالات کندن پوست و مو در شهر تهران انجام شد. این مطالعه از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. از میان دانشجویان دختر دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم پزشکی تهران، 30 نفر که بر اساس ملاک های پژوهش به اختلال کندن پوست و مو مبتلا بودند، به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش در طی 8 جلسه تحت درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه های مشخصات دموگرافیک، حساسیت اضطرابی و آلکسی تایمیا بود که در سه مرحله خط پایه، پس از مداخله و پیگیری سه ماهه تکمیل شد. نتایج تحلیل آماری نشان داد که میانگین نمرات حساسیت اضطرابی و آلکسی تایمیا در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور معناداری کاهش یافته است (p<0.05). این یافته ها حاکی از اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش مؤلفه های هیجانی و شناختی در زنان مبتلا به اختلالات کندن پوست و مو است و بر کارآمدی این رویکرد در بهبود مشکلات همراه با این اختلالات تأکید دارد.
رابطه فابینگ و سلامت روان دانشجویان: نقش واسطه ای خودکنترلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده نوظهور فابینگ و ارتباط آن با سلامت روان اخیرا نگرانی هایی را ایجاد نموده که به دلیل عدم غنای مطالعاتی درباره نوع این ارتباط، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای خودکنترلی در رابطه بین فابینگ و سلامت روان در بین دانشجویان بود. این پژوهش از نوع مطالعه بنیادی و از نوع روش توصیفی-همبستگی با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی ۱۴۰۰۰ دانشجوی دانشگاه خوارزمی در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۲ بود که از بین جامعه مذکور ۲۵۵ نفر (۱۵۱ زن و ۱۰۴ مرد) با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه عمومی فابینگ (چوتپیتایاسونوند و داگلاس، ۲۰۱۸)، پرسش نامه خودکنترلی (تانجی، بون و بامیستر، ۲۰۰۴) و پرسش نامه سلامت عمومی (گلدبرگ، ۱۹۷۲) بود. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و شیوه مدل یابی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار SPSS 27 و JASP 0.18.3.0 تحلیل شدند. یافته های پژوهش حاکی از رابطه منفی و معنادار بین فابینگ و خودکنترلی بود.همچنین بین خودکنترلی و سلامت روان نیز رابطه مثبت و معناداری وجود داشت . به علاوه، بین فابینگ و سلامت روان نیز رابطه منفی و معناداری یافت شد. در پژوهش حاضر رابطه غیرمستقیم فابینگ و سلامت روان ازطریق خودکنترلی معنادار بود. براساس نتایج، تمرکز بر افزایش آگاهی دانشجویان درباره تأثیرات منفی و زیان بخش این پدیده نوظهور و کوشش روان درمانگران و مشاوران در این حیطه بسیار حائز اهمیت است.
تحلیل کیفی نیازهای زیربنایی چرخه های تعاملی هیجانی زوجین ساکن شهر یزد: یک مطالعه تحلیل محتوا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۱۷۳-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: حالات خلقی یک شریک، توانایی انتقال هیجانی به شریک دیگر را دارند که می تواند در یک چرخه تعاملی رخ دهد، و این تعاملات می توانند تحت تأثیر نیازهای مختلف قرار بگیرند. هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی نیازهای زیربنایی چرخه های تعاملی هیجانی زوجین ساکن شهر یزد به صورت تحلیل محتوای کیفی بود. روش: روش پژوهش، کیفی و مبتنی بر تحلیل محتوای عرفی بود. جامعه آماری شامل زوجین با سن بین ۲۰ تا ۴۵ سال و ساکن شهر یزد بود. نمونه گیری به صورت هدفمند انجام شد و تا رسیدن به حد اشباع، ۲۷ زوج در یک مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته شرکت کردند. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش ۵ مرحله ای گرانهایم و لاندمن (۲۰۰۴) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل محتوای داده ها در پاسخ به سؤال پژوهش به شناسایی ۶ مقوله اصلی منجر شد که عبارت بود از: صمیمت شناختی-هیجانی، صمیمیت جنسی، صمیمیت زمانی، نیاز به مراقبت و حمایت، نیاز به تعهد و نیاز به آزادی. نتیجه گیری: به طور کلی می توان نتیجه گرفت که راهکارهای بهبود چرخه های تعاملی هیجانی در روابط زوجین شامل درک عمیق تر از نیازهای زیربنایی هر زن و مرد، ارتقاء ارتباط و ارائه حمایت متقابل برای تأمین این نیازها، و استفاده از تکنیک های مؤثر مانند مشاوره زناشویی یا آموزش مهارت های ارتباطی می باشد. این راهکارها می توانند بهبود رضایت و تطابق در روابط زناشویی را تسهیل و تقویت نمایند.
بررسی نقش میانجی گر انعطاف پذیری روانشناختی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و فرسودگی شغلی معلمان دوره ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۳۳-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده است که ویژگی های شخصیتی نقش مهمی در پیش بینی فرسودگی شغلی معلمان ایفا می کنند، اما مکانیسم های میانجی این رابطه هنوز به طور کامل شناخته نشده است. انعطاف پذیری روانشناختی به عنوان یک متغیر میانجی پتانسیل دارد تا تأثیر ویژگی های شخصیتی بر فرسودگی شغلی را تنظیم کند؛ با این حال، پژوهش های محدودی در این زمینه انجام شده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه ویژگی های شخصیتی و فرسودگی شغلی با میانجی گری انعطاف پذیری روانشناختی معلمان انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل تمامی معلمان ابتدایی در حال تدریس مدارس دولتی شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1401-1402 تشکیل بود. تعداد 312 معلم به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده، پرسشنامه های فرسودگی شغلی (ماسلاچ، 1981)، ویژگی های شخصیتی (مک کری و کاستا، 1992) و انعطاف پذیری روانشناختی (هیز و همکاران، 2004) بودند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون های آماری همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با نرم افزارهای spss نسخه 27 و mplus نسخه 8/3 انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد روان رنجورخویی، برون گرایی، توافق پذیری، وظیفه شناسی و انعطاف پذیری روانشناختی دارای اثر مستقیم بر فرسودگی شغلی هستند؛ اما تأثیر مستتقیم گشودگی بر فرسودگی شغلی تأیید نشد (05/0 >P). همچنین تأثیر مستقیم پنج ویژگی شخصیتی بر انعطاف پذیری روانشناختی تأیید شد. تحلیل روابط غیرمستقیم نشان داد که روان رنجورخویی و وظیفه شناسی با میانجی گری انعطاف پذیری روانشناختی بر فرسودگی شغلی اثر دارند اما اثر غیر مستقیم برون گرایی، توافق پذیری و گشودگی معنادار نشد. نتیجه گیری: باتوجه به نتایج این مطالعه می توان گفت برنامه های مداخله ای که بر روی افزایش انعطاف پذیری روانشناختی تمرکز دارند می توانند در پیشگیری از فرسودگی شغلی و تقویت سلامت روانی معلمان مؤثر باشند. همچنین، شناسایی ویژگی های شخصیتی مثبت، مانند برون گرایی و توافق پذیری، می تواند به مدارس کمک کند تا محیط کاری مناسب تری برای معلمان ایجاد کنند و از فرسودگی جلوگیری کنند.
ارائه الگوی گرایش زنان زندانی به مصرف مواد بر پایه تکانشگری با نقش میانجیگر نشخوار ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۵۱-۱۳۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: شواهد حاکی از این است که گرایش به مصرف مواد ریشه در ویژگی های روانشناختی علی الخصوص تکانشگری داشته و این منجر به اعتیادپذیری در زنان می شود. بنابراین بررسی عوامل تأثیرگذار بر گرایش به مصرف مواد به ویژه نشخوارذهنی می تواند راهگشای پیشگیری از اعتیادپذیری در زنان گردد. هدف: هدف این پژوهش ارائه الگوی گرایش زنان زندانی به مصرف مواد بر پایه تکانشگری با نقش میانجی نشخوارذهنی بود. روش: روش پژوهش مطالعه حاضر همبستگی از نوع مدل معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان زندانی بند نساء شهر ارومیه در سال 1403 بودند که حداقل سابقه یک سال حبس در زندان داشتند (262=N). نمونه آماری شامل 200 زندانی بودند که براساس روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای گردآوری داده های این پژوهش از مقیاس آمادگی به اعتیاد (وید و بوچر، 1992)، پرسشنامه تکانشگری (بارات، 1995) و مقیاس نشخوار ذهنی (نولن-هوکسما و مارو، 1991) استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزار AMOS-24 و SPSS-25 استفاده شد. یافته ها: نتایج بیانگر برازش مطلوب مدل پژوهش بود. نتایج نشان داد رفتار تکانشگری (44/0 =B) و نشخوارذهنی (48/0 =B) بر گرایش به مصرف مواد زنان زندانی و همچنین رفتار تکانشگری بر نشخوار ذهنی (39/0 =B) اثر مستقیم معناداری دارند. همچنین نتایج آزمون بوت استراپ نشان داد که اثر غیرمستقیم رفتار تکانشگری بر روی گرایش به مصرف مواد زنان زندانی از طریق نشخوارذهنی معنی دار بوده و مدل تایید شد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده می توان با روان درمانی نشخوارذهنی زنان زندانی بخش مهمی از تکانشگری را تعدیل و در راستای پیشگیری از گرایش به مصرف مواد سود برد.
مقایسه اثربخشی آموزش سبک های یادگیری شناختی وارک و راهبردهای فراشناختی برپیشرفت درس علوم دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۶۹-۱۵۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: در پیشرفت تحصیلی، عوامل متعددی می توانند بر موفقیت دانش آموزان تأثیر بگذارند. دو رویکرد مهم و کاربردی در این زمینه، راهبردهای فراشناختی و سبک های یادگیری VARK هستند که هر کدام به شیوه ای منحصر به فرد، تلاش می کنند یادگیری و دست یابی به درک عمیق را تسهیل کنند. مطالعات قبلی اثربخشی هر یک از این رویکردها را در بهبود یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان به طور جداگانه بررسی کرده اند. با این وجود، شکاف پژوهشی مهمی در مقایسه مستقیم اثربخشی این دو رویکرد برای بهبود یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان وجود دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی آموزش سبک های یادگیری شناختی وارک و راهبردهای فراشناختی بر پیشرفت درس علوم دانش آموزان بود. روش: روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه است. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموز پسر مقطع اول متوسطه شهر تهران در سال 1400-1399 بود، که براساس آخرین آمار رسمی اداره آموزش و پرورش شهر تهران برابر با 2400 دانش آموز است. برای انتخاب نمونه با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس در مجموع 69 دانش آموز انتخاب شد و به سه گروه (هر گروه 23 نفر اختصاص داده شد). گروه آزمایش اول تحت آموزش راهبردهای فراشناختی (پنتریچ، 2004) قرار گرفتند؛ گروه آزمایش دوم سبک های یادگیری وارک (فلمینگ و میلز، 1998) آموزش داده شد و گروه گواه آموزشی دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده ها آزمون پیشرفت تحصیلی علوم بود که توسط پژوهشگر ساخته شده بود. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS نسخه 27 مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش مبتنی بر سبک های یادگیری شناختی وارک در پیشرفت تحصیلی درس علوم دانش آموزان تأثیر دارد (05/0 >P). همچنین آموزش مبتنی بر راهبردهای فراشناختی در پیشرفت تحصیلی درس علوم دانش آموزان تأثیر دارد (05/0 >P) همچنین یافته ها بیانگر این بود که اثر آموزش مبتنی بر سبک های یادگیری شناختی وارک و راهبردهای فراشناختی بر پیشرفت تحصیلی درس علوم متفاوت نیست (05/0 P>). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه می توانند به تصمیم گیران و طراحان آموزشی در انتخاب روش های مناسب برای بهبود یادگیری و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان کمک کنند. همچنین، یافته های پژوهش حاضر می توانند برای معلمان و مشاوران آموزشی به عنوان راهنمایی در شناسایی و به کارگیری روش های آموزشی مؤثر برای دانش آموزان با نیازهای یادگیری متفاوت مفید واقع شوند و بدین ترتیب، به بهبود کیفیت آموزشی و حمایت از یادگیری فعال و مستقل کمک نمایند.
اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی و رفتارهای مدنی-تحصیلی دختران نوجوان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۱۸۵-۱۷۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: امروزه انجام مداخله باهدف افزایش رفتارهای اخلاقی و مدنی-تحصیلی و کاهش رفتارهای فریبکارانه تحصیلی مهم و ضروری است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی و رفتارهای مدنی-تحصیلی دختران نوجوان انجام شد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه مدارس غیردولتی رجایی شهر کرج در سال 1403 بود که به روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل، هر گروه 15 نفر جایدهی شدند. گروه آزمایش به مدت 11 جلسه (هر جلسه 90 دقیقه) تحت آموزش هوش اخلاقی بوربا قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. پرسشنامه های فریب کاری تحصیلی فارنسه و همکاران (2011) و رفتارهای مدنی-تحصیلی گل پرور (1389) ابزار پژوهش حاضر بودند. داده ها به وسیله تحلیل واریانس اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی (01/31 =F) و رفتارهای مدنی-تحصیلی (86/11 =F) دختران نوجوان اثربخش بود (05/0 >P). اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر فریب کاری تحصیلی و رفتارهای مدنی-تحصیلی دختران نوجوان در دوره پیگیری نیز تداوم داشت. نتیجه گیری: طبق یافته های پژوهش، پیشنهاد می شود در راستای کاهش رفتارهای فریبکارانه و بهبود و گسترش رفتارهای اخلاقی در مدارس، از آموزش های مبتنی بر هوش اخلاقی توسط مشاوران مدارس استفاده گردد.
تدوین بسته پیشگیرانه دلزدگی زناشویی زوجین بر اساس تجارب زیسته زوجین دلزده از زندگی زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آبان) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۲
۲۶۱-۲۴۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از آشفتگی های روان شناختی در روابط زوجین، دلزدگی زناشویی است که به تدریج عشق بین زوجین را کم سو و گاهی کاملاً از بین می برد و بستر اختلالات روانی، سردی رابطه، طلاق عاطفی و در نهایت طلاق رسمی را فراهم می نماید. انباشته شدن احساس فرسودگی، آرمان زدایی و تنش های زندگی می تواند باعث فرسودگی روانی افراد شود و در پایان دلزدگی را ایجاد نماید. هدف: هدف از انجام این پژوهش تدوین و اعتبارسنجی بسته پیشگیرانه دلزدگی زناشویی زوجین بر اساس تجارب زیسته زوجین دلزده از زندگی زناشویی بود. روش: پژوهش حاضر از رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی توصیفی بود. شرکت کنندگان این پژوهش شامل زوجین دلزده از زندگی زناشویی مراجعه کننده به مرکز مشاوره خانواده بهسا واقع در شهر اصفهان در سال 1402 بودند که با روش نمونه گیری هدفمند و طبق ملاک های ورود انتخاب شدند. تجارب زیسته افراد با ابزار مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته مورد بررسی قرار گرفت و داده ها با 23 مصاحبه به اشباع رسید. تحلیل داده های کیفی، به وسیله نرم افزار MAXQDA(2020.1) انجام گرفت. به منظور اعتبار یابی بسته نیز از گروه خبرگان، شامل متخصصان استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد درمجموع تعداد 1114 مضمون پایه، 23 مضمون فرعی و 7 مضمون اصلی شامل: عوامل هیجانی و عاطفی، عوامل شناختی، عوامل روان شناختی، عوامل رفتاری، عوامل سیستمی، روابط جنسی، عوامل اقتصادی به عنوان شاخص های پیش بینی کننده دلزدگی زناشویی شناسایی شدند. شاخص روایی محتوایی 92/0 و شاخص روایی محتوایی 96/0 محاسبه شد که ازنظر متخصصان دارای روایی و پایایی کافی می باشد. نتیجه گیری: با توجه به مقادیر به دست آمده از شاخص ها، بسته آموزشی دلزدگی زناشویی دارای اعتبار بوده است، ازاین رو این بسته آموزشی می تواند در مراکز مشاوره خانواده و زوج درمانی برای پیشگیری از دلزدگی زناشویی زوجین و همچنین کاهش دلزدگی زناشویی زوجین دلزده از زندگی زناشویی مورد استفاده قرار گیرد.
تأثیر مداخله آموزشی تلفیقی (انگیزشی - فراشناختی) بر خود تنظیمی تحصیلی دانش آموزان متوسطه دوم: آزمایشی بر اساس مدل پینتریچ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: یادگیری خودتنظیمی، فرآیند فعالانه مدیریت شناخت، هیجان و رفتار برای بهبود یادگیری است. اگرچه این مهارت برای موفقیت تحصیلی حیاتی است، اما نظام آموزشی ایران به دلیل تأکید بر محفوظات و نبود برنامه های مدون، در پرورش آن ضعف دارد. این پژوهش با طراحی یک مداخله ترکیبی (فراشناختی-انگیزشی) بر اساس مدل پینتریچ، درصدد پر کردن این شکاف و ارتقای کیفیت یادگیری است. هدف: هدف پژوهش حاضر طراحی و اعتباریابی برنامه آموزشی تلفیقی (انگیزشی-فراشناختی) مبتنی بر مدل خود تنظیمی پینتریچ و اثربخشی آن بر خودتنظیمی دانش آموزان متوسطه دوم بود. روش: روش پژوهش به صورت شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دختر پایه دهم رشته علوم تجربی شهر سمنان بودند که در سال تحصیلی 1404-1403 مشغول به تحصیل بودند. دو مدرسه داوطلب همکاری انتخاب شد. برای جلوگیری از اثر انتشار، به صورت تصادفی یکی از مدارس به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل انتخاب شدند. از بین 60 دانش آموز، تعداد 10 نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (5 =n) و کنترل (5 =n) قرار گرفتند. مداخله آموزشی 7 جلسه 60 دقیقه ای به گروه آزمایش ارائه شد. آموزش های گروه کنترل به صورت رقیق شده بود. همه دانش آموزان پرسشنامه راهبردهای انگیزشی برای یادگیری (پینتریچ و همکاران، 1991) را در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره (آنکووا) در نرم افزار Spss22 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد برنامه آموزشی تلفیقی (انگیزشی - فراشناختی) استفاده از راهبردهای انگیزشی برای یادگیری را در گروه آزمایشی در مقایسه با گروه کنترل به طور معنادار افزایش داد (001/0 p<، 83/0 =ƞ2). نتیجه گیری: یرنامه آموزشی تلفیقی (انگیزشی-فراشناختی) می تواند به عنوان یک ابزار مؤثر در سیستم های آموزشی برای تقویت راهبردهای انگیزشی برای یادگیری دانش آموزان به کار گرفته شود. این نتیجه بر استفاده عملی از یافته ها در محیط های آموزشی واقعی (مدارس، دانشگاه ها) و تأثیر آن بر ارتقای یادگیری تأکید دارد.
نقش میانجی گر تاب آوری در رابطه انعطاف پذیری تصویر بدن با سبک ارتقادهنده سلامت در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: سندرم تخمدان پلی کیستیت یکی از شایع ترین اختلالات در زنان است که می تواند تأثیرات روانشناختی گسترده ای داشته باشد. در این میان، انعطاف پذیری تصویر بدن، می تواند تأثیرات مثبتی بر تاب آوری زنان داشته باشد. تاب آوری به عنوان یک متغیر واسطه ای می تواند در تقویت سلامت روان و جسم این زنان نقش مهمی ایفا کند و به بهبود کیفیت زندگی آن ها کمک کند. با این حال، در ادبیات موجود، شکاف هایی در بررسی نقش تاب آوری در این زمینه مشاهده می شود و نیاز به پژوهش های بیشتری در این حوزه احساس می شود. هدف: هدف مطالعه حاضر بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه انعطاف پذیری تصویر بدن با سبک ارتقاءدهنده سلامت در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بود. روش: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان و دختران مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک مراجعه کننده به بیمارستان کمالی شهرکرج در سال 1403- 1402 تشکیل داد و از میان آنها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 600 نفر انتخاب شدند و به پرسشنامه های تاب آوری (کانر دیویدسون، 2003)، سبک ارتقاءدهنده سلامت (والکر و همکاران، 1981) و انعطاف پذیری تصویر بدن (ماگالانز، 2015) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری در نرم افزار PLS نسخه 4 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان دادد که انعطاف پذیری تصویر بدنی به طور مثبتی بر تاب آوری تأثیر دارد و بالعکس، انعطاف ناپذیری ارتباط معکوس معناداری با تاب آوری را ترسیم می نماید (05/0 >P). همچنین تاب آوری بر سبک ارتقاءدهنده سلامت زنان پژوهش حاضر، تأثیری مثبت را گزارش کرده بود (05/0 >P). همچنین یافته ها نشان داد که تاب آوری به عنوان یک متغیر واسطه ای عمل کرده و می تواند رابطه بین انعطاف پذیری تصویر بدن و سبک ارتقاءدهنده سلامت را تبیین نماید (05/0 >P). نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می تواند به طراحی مدل های مداخلاتی کمک کند که هدف آن تقویت انعطاف پذیری تصویر بدن و تاب آوری در زنان مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک باشد. این مداخلات می تواند بهبود سبک زندگی و افزایش سلامت روان و جسم این زنان را تسهیل کند و در نهایت منجر به افزایش کیفیت زندگی آن ها شود.
تدوین برنامه آموزشی چند وجهی دانش آموز، خانواده و معلم محور و اثربخشی آن بر حافظه فعال و استدلال کمی در دانش آموزان با ناتوانی ویژه یادگیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۱۴۴-۱۲۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: ناتوانی ویژه یادگیری نوعی مشکل مزمن با پایه عصب شناختی و تحولی است. با توجه به شیوع قابل توجه ناتوانی ویژه یادگیری در کودکان سنین مدرسه و پیامدهای ناشی از این اختلال در وضعیت تحصیلی و آینده این کودکان، خلا یک برنامه آموزشی چندوجهی دانش آموز، خانواده و معلم محور برای دانش آموزان با ناتوانی یادگیری و بررسی اثربخشی آن بر تقویت حافظه فعال و استدلال کمی این دسته از دانش آموزان مشهود است. هدف: هدف این پژوهش، تدوین برنامه آموزشی چندوجهی دانش آموز، خانواده و معلم محور و سنجش اثربخشی آن بر حافظه فعال و استدلال کمی در دانش آموزان با ناتوانی ویژه یادگیری بود. روش: روش پژوهش حاضر، آمیخته بود. در بخش کیفی، روش پژوهش تحلیل مضمون و جامعه مورد پژوهش شامل تمامی اساتید روان شناسی دانشگاه آزاد اسلامی و متخصصان حوزه روانشناسی کودکان استثنایی بود و نمونه بر اساس اشباع نظری داده ها 10 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. روش بخش کمی نیز شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری بخش کمی شامل تمامی دانش آموزان با اختلال ریاضی گروه سنی 8 تا 10 سال در آموزش و پرورش منطقه 11 شهر تهران بود که به روش نمونه گیری هدفمند 30 نفر از آن ها انتخاب شدند. ابزار جمع آوری اطلاعات در بخش کیفی، مصاحبه نیمه ساختار یافته و ابزار بخش کمی نیز آزمون هوش آزمای تهران- استانفورد بینه بود. اعضای گروه آزمایش، برنامه آموزشی محقق ساخته را در 15 جلسه دریافت کردند. در بخش کیفی از روش کدگذاری در سه مرحله کدگذاری مضامین اصلی، مضامین فرعی و کدهای باز استخراج شده و برای تجزیه و تحلیل داده های کمی نیز از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-26 استفاده شد. یافته ها: نتایج این پژوهش در بخش کیفی، مضامین اصلی برنامه آموزش چندوجهی دانش آموز، خانواده و معلم محور را در سه مورد: تقویت توجه و تمرکز، تقویت حافظه فعال و تقویت استدلال کمی نشان داد. هم چنین نتایج بخش کمی نشان داد که برنامه آموزشی محقق ساخته، تأثیر معنادار و پایداری بر حافظه فعال و استدلال کمی دارد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود روانشناسان کودکان استثنایی برای بهبود حافظه فعال و استدلال کمی دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری، از برنامه آموزشی چندوجهی دانش آموز، خانواده و معلم محور محقق ساخته استفاده کنند.