فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۳۵٬۸۹۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر پیش بینی تمایزیافتگی فرزندان بر اساس ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین بود. روش پژوهش توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه والدین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر تهران و فرزندانشان در سال 1401-1400 بود. روش نمونه گیری به صورت غیرتصادفی و دردسترس بود که از این بین 382 نفر با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس به عنوان نمونه انتخاب شدند. اما در نهایت داده های 350 نفر مورد تحلیل قرار گرفت. برای جمع آوری داده ها از فرم کوتاه پرسشنامه تمایزیافتگی خود اسکورون و فریدلندر (1988 DSI-SF,)، سیاهه ساختار شخصیت کاستا و نئومک کری (1985 NEO-FFI,) و مقیاس نگرش های ناکارآمد وایزمن و بک (1978 DAS-26,) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه استفاده شد. یافته ها نشان داد که بین مؤلفه های ساختار شخصیت و نگرش های ناکارآمد والدین با تمایزیافتگی فرزندان رابطه معناداری وجود داشت (05/0>P) و در مجموع 3/56 درصد از واریانس متغیر تمایزیافتگی فرزندان را تبیین می کنند (05/0>P). به طورکلی می توان بیان داشت که برای ارتقای تمایزیافتگی خود باید به نقش ساختار شخصیت والدین و نگرش های ناکارآمد آنان توجه ویژه داشت.
اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت بر اضطراب و تحمل ابهام در زنان مبتلا به وسواس فکری–عملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت بر کاهش اضطراب و افزایش توانایی تحمل ابهام در زنان مبتلا به اختلال وسواس فکری–عملی (OCD) بود. این مطالعه با طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه زنان مبتلا به OCD مراجعه کننده به مرکز مشاوره سروهانا در تهران در سال 1404 بود. نمونه ای به حجم 30 نفر به شیوه هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هر گروه 15 نفر) جای دهی شدند. گروه آزمایش در ده جلسه درمان روان پویشی کوتاه مدت شرکت کرد؛ در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای گردآوری داده شامل پرسشنامه اضطراب آشکار و پنهان اشپیل برگر، پرسشنامه وسواس فکری–عملی مادزلی و مقیاس تحمل ابهام فریستون بود. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان روان پویشی کوتاه مدت موجب کاهش معنادار اضطراب آشکار و پنهان و افزایش توانایی تحمل ابهام در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل شد (p < 0.01). این یافته ها از اثربخشی درمان روان پویشی کوتاه مدت در بهبود مؤلفه های هیجانی و شناختی مرتبط با OCD در زنان حمایت می کند و بر کاربرد بالینی این رویکرد در تنظیم هیجانی، پذیرش ابهام و کاهش نشخوار فکری در این گروه تأکید دارد.
کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادران با تجربه ترومای عاطفی دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه و تبیین کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادرانی که تجربه ترومای عاطفی در کودکی خود داشتند بود. روش این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بوده و داده ها با روش پدیدارشناختی هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. میدان پژوهش شامل مادران فرزندان ۳ تا ۶ سالی بوده که تجربه ترومای عاطفی در کودکی داشتند. از این میان با درنظرگیری اصل اشباع، ۹ نفر با روش نمونه گیری هدف مند جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. در نتیجه تحلیل داده ها، پنج مضمون اصلی به دست آمد که شامل «وضعیت ذهنی سازی مادر»، «حالات درون روانی مادر»، «رابطه مادر و فرزند»، «وضعیت انتقال تروما» و «وضعیت فرزندپروری» مادر بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مادرانی که توانایی بالایی در ذهنی سازی دارند، حالات درون روانی مثبت تری را تجربه کرده، قادر به برقراری رابطه امن با فرزند بوده، رفتار آسیب زای والدین خود را تکرار نکرده و یا سعی در جبران افراطی آن داشتند و در فرزندپروری خود رفتارهای مطلوبی را از خود نشان دادند. درحالی که مادرانی که نقص در ذهنی سازی داشتند، حالات درون روانی نسبتاً منفی تری را تجربه کرده، قادر به ایجاد امنیت در رابطه با فرزند نبوده، رفتار آسیب زای والدین خویش را تکرار کرده و در فرزندپروری خود عملکرد ضعیفی داشتند.
مقایسه اثربخشی درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فراهیجان های زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۱۶۴-۱۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال مصرف مواد یکی از اختلال های روانشناختی شایع، مزمن و عودکننده است که باعث پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی مختلفی برای زنان مبتلا در پی دارد و پیامدهای آن در زنان نامطلوب تر از مردان است. بررسی ادبیات پژوهش نشان می دهد که این اختلال بر فراهیجان و ابعاد آن اثر دارد. درمان های مختلفی مانند درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی برای اختلال مصرف مواد و عوامل مرتبط با آن ازجمله فراهیجان انجام شده است اما توجه کمتری به مقایسه این درمان ها شده است. هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فراهیجان های زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک (شیشه) شهر زاهدان در سال 1400 بود. نمونه آماری این پژوهش شامل 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد بهاران شهر زاهدان در شش ماهه دوم سال 1400 بود. از بین شرکت کنندگان 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پس از اجرای مرحله پیش آزمون دریک جلسه مشترک، به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری گروه درمان ماتریکس، گروه درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی و گروه گواه جایگزین شدند. قبل از اجرای مداخله ها از هر سه گروه با استفاده از مقیاس فراهیجان (میتمانسگروبر و همکاران، 2009) پیش آزمون به عمل آمد. پس از پایان دوره درمان، هر سه گروه مورد پس آزمون قرار گرفته و دو ماه بعدازآن آزمون مرحله پیگیری اجرا شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها، علاوه بر شاخص های آمار توصیفی (شامل میانگین، انحراف معیار) از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین اثربخشی دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد فراهیجان با گروه کنترل و همچنین بین دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی تفاوت وجود دارد. بعلاوه اثربخشی درمان ماتریکس نسبت به درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد بیشتر است (001/0 >p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که هر دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد فراهیجان زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک مؤثر هستند، اما اثربخشی درمان ماتریکس بر ابعاد فراهیجان بیشتر است. ازاین رو پژوهشگران می توانند از این روش درمانی برای کاهش و افزایش ابعاد فراهیجان افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک استفاده کنند.
ارتباط ذهنی سازی با رضایت جنسی زنان : نقش میانجی گر خلق منفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۱۸۳-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: ذهنی سازی یک عامل کلیدی در عملکرد اجتماعی و سلامت روان است. با این حال، تأثیر آن بر بهزیستی و رضایت جنسی اخیراً توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. از آنجای که بین ذهنی سازی سبک های دلبستگی و تنظیم هیجانی اثرات متقابلی وجود دارد بررسی ذهنی سازی با حالت های خلقی و رضایت جنسی یک ضرورت پژوهشی برای انجام تحقیقات در این حوزه و یک ضرورت تجربی برای استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهنی سازی است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط ذهنی سازی با رضایت جنسی زنان با توجه به نقش میانجی خلق منفی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر وش یک مطالعه مقطعی (توصیفی- همبستگی) که به روش مدلسازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری را کلیه دانشجویان متاهل زن دانشگاه های تهران در سال 1400-1401 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 637 نفر از دانشجویان زن متأهل بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس های ذهنی سازی (فوناگی، 2016)، مقیاس اضطراب و افسردگی و استرس (لوی باند، 1995) و مقیاس رضایت جنسی (مستون، 2005) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS.22 و AMOS.24 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرون نشان داد که بین ذهنی سازی (مؤلفه اطمینان) با رضایت جنسی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). بین ذهنی سازی (مؤلفه عدم اطمینان) و خلق منفی با رضایت جنسی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). نتایج حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که الگوی پیشنهادی برازنده با داده هاست و مؤلفه عدم اطمینانبه صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق خلق منفی بر رضایت جنسی زنان تأثیر می گذارد. همچنین ضریب استاندارد غیرمستقیسم مؤلفه اطمینان به رضایت جنسی از طریق خلقی منفی معنی دار بود. نتیجه گیری: این پژوهش با مدل های پاسخ جنسی زنان مطابقت دارد و حمایت اولیه از پیوند حالت خلقی و رضایت جنسی را نشان می دهد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که رضایت جنسی پدیده تک علتی نیست و برای درمان آن بایستی از متغیرهای فراتشخیصی (ذهنی سازی و تنظیم هیجانی) نیز استفاده کرد.
مدل ساختاری انگیزش والدین و پیامدهای پیشرفت دانش آموزان با نقش میانجی گر مشارکت خودمختار والدین: آزمون مدل خود تعیین گری ریان و دسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۲۴۸-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: موفقیت تحصیلی و پیامدهای ناشی از آن زندگی حال و آینده کودکان را تحت تأثیر قرار می دهد طبق نظریه خود تعیین گری تعامل والدین با فرزندان که تأمین کننده نیازهای خودمختاری آنان می باشد می تواند رفتار تحصیلی و غیر تحصیلی فرزندان را پیش بینی نماید و این تعامل نیز بستگی به انواع انگیزه والدین دارد، تاکنون روابط ساختاری بین انواع انگیزه والدین با موفقیت تحصیلی و پیامدهای آن با نقش میانجی گر مشارکت خودمختار والدین بررسی نشده است. هدف: این پژوهش با هدف آزمون مدل ساختاری انگیزش والدین و پیامدهای پیشرفت دانش آموزان با نقش میانجی گر مشارکت خودمختار والدین بر اساس مدل خود تعیین گری ریان و دسی انجام شد. روش: روش پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر پایه پنجم و ششم در سال تحصیلی 1404-1403 بودند که در مدارس ابتدایی شهر سمنان مشغول به تحصیل بودند. با روش نمونه گیری مرحله ای تصادفی تعداد 415 دانش آموز انتخاب شدند و به پرسشنامه های انگیزه والد برای مشارکت (گرولنیک، 2015)، حمایت از خودمختاری در مقابل مشارکت کنترل کننده (لرنر و همکاران، 2022)، انگیزه خودمختار (ریان و کانل، 1989)، شایستگی ادراک شده (هارتر، 1982)، نگرانی مرتبط با مدرسه (ویکهورست، 1973) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از نرم افزار 26SPSS و 8.80 LISREL تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که انگیزه کنترل شده والدین از مسیر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری بر عملکرد تحصیلی (043/0-)، شایستگی ادراک شده (074/0-)، نگرانی از مدرسه (137/0) و انگیزه خودمختار دانش آموز (034/0-) اثر ساختاری غیر مستقیم و معنادار داشت. انگیزه کنترل شده والدین اثر ساختاری مستقیم بر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری در جهت منفی (131/0-) داشت. اثر ساختاری مستقیم انگیزه خودمختار والدین بر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری معنادار نبود. افزون برآن، هیچیک از اثرهای غیر مستقیم انگیزه خودمختار والدین از مسیر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری معنادار نبود. در عوض انگیزه خودمختار والدین به طور مستقیم بر نگرانی از مدرسه (5/0) در جهت مثبت اثر داشت. نتیجه گیری: نتایج نشان دادکه انگیزه کنترل شده والدین از مسیر مشارکت والدین در حمایت از خودمختاری بر روی عملکرد تحصیلی، شایستگی ادراک شده، نگرانی از مدرسه و انگیزه خودمختار دانش آموز اثر ساختاری و معنادار داشت. این مدل ساختاری می تواند با توضیح روابط پیچیده بین انگیزه والدین، مشارکت خودمختار والدین و پیامدهای پیشرفت دانش آموز، بینش های ارزشمندی در مورد چگونگی حمایت از موفقیت دانش آموزان ارائه دهد.
مقایسه اثربخشی درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر انعطاف پذیری شناختی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۲۹۱-۲۷۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اضطراب و نگرانی بیش از حد و مداوم که کنترل آن دشوار است و با فعالیت های روزمره تداخل دارد، ممکن است نشانه اختلال اضطراب فراگیر باشد. در سال های اخیر، تکنیک های دیجیتال، مانند واقعیت مجازی همراه با مداخلات روانشناختی سنتی تر مورد استفاده قرار گرفته اند. بنابراین به کارگیری این مداخلات به خاطر مقون به صرف بودن در کنار مداخلات سنتی یک ضرورت پژوهشی و تجربی است. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثر بخشی درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر انعطاف پذیری شناختی در افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه افراد داری علائم اضطراب فراگیر مراجعه کننده به کلینیک مرکز خدمات روانشناسی و مشاوره رکن منطقه 3، مرکز مشاوره و خدمات روانشناختی بهزیستی منطقه 6 و خدمات روانشناختی و مشاوره آریاز منطقه 6 تهران در سال 1401 بودند. نمونه شامل 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر بود که به شیوه هدفمند انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل گمارده شدند. پیش آزمون برای هر سه گروه شرکت کننده توسط پرسشنامه های اختلال اضطراب فراگیر (اسپیتزیر و همکاران، 2006) و پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و فندروال، 2010) اجرا شد و گروه های آزمایش بصورت مجزا و هفتگی مداخله را طی 8 جلسه دریافت نمودند. داده ها با آزمون تحلیل تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و با استفاده از نرم افزار SPSS-23 تحلیل شد. یافته ها: یافته ها حاکی از آن بود که در هر دوگروه آزمایش درمان ترکیبی مبتنی بر واقعیت مجازی و ذهن آگاهی و آموزش ذهن آگاهی کوتاه مدت نسبت به گروه کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری در انعطاف پذیری شناختی تفاوت معنی داری وجود داشت (05/0 >P). نتایج حاصل از آزمون های تعقیبی بنفرونی نشان داد که تفاوت معنی داری بین گروه های آزمایشی وجود ندارد. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که درمان ترکیبی واقعیت مجازی و ذهن آگاهی با مداخله ذهن آگاهی کوتاه مدت بر افزایش انعطاف پذیری شناختی اثربخش بوده است.
تدوین مدل واکاوی آسیب های خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه به روش آمیخته اکتشافی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۳۱۵-۲۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده اند که جنگ های شدید، ناتوانی طولانی مدتی برای بازماندگان به همراه دارد. بروز ناتوانی و اختلال روانی نظیر اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، با میزان نزدیکی و مواجهه با جنگ ارتباط مستقیم دارد. بنابراین واکاوی آسیب های روانشناختی در این افراد، مراقبین و خانواده های آن ها در جهت کاربرد مداخلات دارویی برای جانبازان و روانشناختی برای خانواده های آنان یک ضرورت اساسی است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی واکاوی آسیب های خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناسی از سری طرح های تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمّی) است. جامعه آماری در بخش کیفی را کلیه کارشناسان و صاحبنظران حوزه خانواده (مشاوران مرکز مشاوره و مددکاران)، خانواده های جانبازان (همسران و فرزندان جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه) استان کرمانشاه در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 42 نفر از متخصصان و صاحب نظان حوزه خانواده و خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود که به روش نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شد. داده های به دست آمده به سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی با استفاده از روش اشتراوس و کوربین (1998) مورد تحلیل قرار گرفتند. جامعه آماری در بخش کمی را کلیه خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 200 نفر از اعضای خانواده های جانبازان شهر کرمانشاه بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته آسیب های خانواده های جانبازان پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Smart PLS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از مجموعه داده های به دست آمده در بخش کیفی در قالب 138 مقوله فرعی، 15 مقوله اصلی و 1 مقوله مرکزی سازماندهی شدند. 15 مقوله اصلی شامل مشکلات ناشی از افراد پیرامونی و شبکه های حمایتی اجتماعی، مشکلات ویژگی های شخصیتی، مشکلات چرخه زندگی، مشکلات کیفیت زندگی، مشکلات عملکرد خانواده، مشکلات روان شناختی، مشکلات ارتباط تعامل والد- کودک، مشکلات مالی و اقتصادی، مشکلات ارتباط با همسر، مشکلات محیط درون خانواده، مشکلات در روش های مقابله ای، مشکلات اقدامات سازمانی و فرهنگ ساز، مشکلات پیامدهای خانوادگی، مشکلات پیامدهای اجتماعی و مشکلات پیامدهای فردی بودند. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی 15 مقوله اصلی شناسایی شده در بخش کیفی را مناسب با داده ها تشخیص داد که از روایی و پایایی ترکیبی برخوردار بودند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در حوزه های متعددی با چالش های مهمی روبرو هستند و الگوی ارائه شده که از برازش مطلوبی برخوردار است، می تواند در جهت کاهش آسیب های خانواده ها، به روان شناسان بالینی، مشاوران خانواده، مددکاران و نهادها و سازمان های متولی کمک کننده باشد.
الگوی ساختاری تعادل کار زندگی و تحمل ابهام با خردمندی معلمان دوره ابتدایی: نقش میانجی گر شادکامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۱۱۶-۹۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: مفهوم خردمندی در متون فلسفی و دینی دارای قدمتی دیرینه است، اما از حدود دو سه دهه اخیر این موضوع وارد مباحث و پژوهش های تجربی در عرصه های مختلف روان شناسی شده است. لذا بررسی پیشایندهای خردمندی در معلمان و نقش تأثیرگذار آن ها بر دانش آموزان یک حوزه تحقیقاتی نو در جهت درک سلسله مراتب تأثیرگذار بر خرد و دانایی معلمان و متعاقب آن دانش آموزان داشت. هدف: پژوهش حاضر با هدف الگویی ساختاری تعادل کار زندگی و تحمل ابهام با خردمندی معلمان دوره ابتدایی: نقش میانجی گر شادکامی انجام شد. روش: این پژوهش ازنظر هدف بنیادی و از نظر روش توصیفی از نوع همبستگی است که با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را کلیه معلمان مقطع ابتدایی شهر تهران در سال تحصیلی 1404-1403 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 310 نفر از معلمان مقطع ابتدایی شهر تهران به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. بدین صورت که هر منطقه به عنوان یک خوشه در نظر گرفته شد و در ادامه 5 منطقه به صورت تصادفی انتخاب و در ادامه از هر منطقه نیز 62 نفر انتخاب شند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خردمندی (آردلت، 2003)، پرسشنامه تعادل کار و زندگی (وانگ و کو، 2009)، پرسشنامه تحمل ابهام (مک لین، 2009) و فرم کوتاه پرسشنامه شادکامی آکسفورد (هیلز و آرگیل، 2002) استفاده شد. داده های جمع آوری شده، با استفاده از نرم افزار SPSS. 28 و AMOS.28 با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری به روش حداکثر درست نمایی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که مدل پیشنهادی با داده ها از برازش مطلوب برخوردار است. نتایج نشان داد که تحمل ابهام اثر مثبت و مستقیمی بر خردمندی (45/0 β=، 05/0 >P) دارد. اثر مستقیم تعادل کار و زندگی بر خردمندی (30/0 β=، 05/0 >P) معنی دار بود. در نهایت اثر مستقیم شادکامی بر خردمندی (12/0 β=، 05/0 >P) مثبت و معنی دار بود. 20 درصد از واریانس شادکامی توسط تعادل در زندگی و کار و تحمل ابهام تبیین می شود. همچنین 45 درصد از واریانس خردمندی توسط تعادل در زندگی و کار، تحمل ابهام و شادکامی تبیین می شود. نتیجه گیری: این نتایج نشان می دهد که با آموزش مهارت تعادل کار و خانواده و تحمل شرایط مبهم می توان بخشی از شادکامی را به دلیل غیرقابل پیش بینی نبودن موقعیت ها و شرایط بهبود بخشید؛ و با ادراک شادمانی سطحی از دانایی، فضیلت و خرد را در زندگی اجرا و عملیاتی کرد.
تجربه زیسته بیماران فلج مغزی از فرآیند درمان: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (مهر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۱
۱۶۸-۱۵۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعه تجربه زندگی بیماران فلج مغزی از فرآیند درمان، اهمیت بسیاری در ارتقای بهبود و کیفیت زندگی این افراد دارد. این نوع مطالعات، با ارائه دیدگاه ها و تجارب واقعی بیماران، می تواند به پزشکان و متخصصان سلامت کمک کند تا بهترین روش های درمانی را با توجه به نیازها و تجربیات واقعی بیماران بررسی و به کار بگیرند. هدف: هدف پژوهش حاضر مروری بر تجربه زیسته افراد با فلج مغزی از درمان و متخصصان در شهر جدید پرند بود. روش: روش مطالعه حاضر پدیدارشناسی از نوع توصیفی بود، میدان پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به فلج مغزی در شهر پرند بود که از میان آنها 15 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود و با استفاده از روش کلایزی تحلیل شد. یافته ها: تحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها به شناسایی 3 مضمون شامل اضطراب ها و نگرانی ها، انتظارات و امید به درمان و 11 زیرمضمون، افزایش شدت معلولیت، هزینه های درمان و نداشتن بیمه درمانی مکمل، ترک همسر به دلیل افزایش شدت معلولیت، نبود متخصص، اطمینان از درمان قطعی، رایگان کردن خدمات درمانی، بی تفاوتی نسبت به درمان به دلیل افزایش سن، نبود درمان قطعی در بین افراد، به دلیل مراجعه مکرر و نگرفتن جواب قطعی ناامید شدن، ناتوانی متخصصین در تشخیص و درمان به موقع، ایمان به معجزه و پیشرفت علم استخراج شد. نتیجه گیری: این نتایج می توانند به پزشکان و متخصصان سلامت کمک کنند تا راه حل های مناسب تری را برای درمان و مدیریت بهتر بیماران فلج مغزی پیشنهاد دهند.
مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: درمان های روان شناختی، با تأکید بر منابع درونی فرد در مقابله با بیماری های روانی، تدابیر درمانی مناسبی برای کمک بیماران، به خصوص زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی فراهم نموده است. هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی است. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش - پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه پژوهش کلیه زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی شهر ساری بودند. ۳۶ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در سه گروه آزمایش، آزمایش و گواه تقسیم شدند و گروه های آزمایش، ۸ جلسه درمان دریافت کردند. ابزارها شامل پرسش نامه های تنظیم هیجان گارنفسکی، کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی، درد محمدیان و غربالگری سمپتوم پیش از قاعدگی بود. داده ها با روش کوواریانس چند متغیره، آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد بین نمرات میانگین درد، کیفیت زندگی و تنظیم هیجان در اثر درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری تفاوت معناداری وجود ندارد. هر دو درمان با توجه به ماهیت روان شناختی اختلال ملال پیش از قاعدگی باعث بهبود کیفیت زندگی، تنظیم هیجان و درد شدند. نتیجه گیری: درمان پذیرش و تعهد و هیپنوتیزم درمانی شناختی رفتاری بر درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی مؤثر است. پیشنهاد می شود برای درد، تنظیم هیجان و کیفیت زندگی زنان مبتلا به اختلال ملال پیش از قاعدگی از آن استفاده شود.
نقش میانجی باورهای بیماری در رابطه بین اجتناب تجربی و سازگاری با بیماری در بیماران قلبی عروقی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: بیماری قلبی عروقی وضعیتی جسمانی وخیمی است که با تبعات متعدد همراه است. از طرفی وضعیت های ذهنی و روانشناختی تاثیر قابل توجهی بر روند بیماری آنها، بهبودی نسبی و میزان مرگ و میرشان دارد. هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی سازگاری با بیماری بر اساس اجتناب تجربی با نقش میانجی باورهای بیماری در بیماران قلبی عروقی بود. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و با استفاده از معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل افراد مبتلا به بیماری های قلبی-عروقی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر بوکان در سال 1397 بود که 300 نفر به روش نمونه گیری هدفمند برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسش نامه پذیرش و عمل، مقیاس سازگاری روانی با بیماری و پرسشنامه باورهای سلامتی استفاد شد. برای تحلیل داده ها از روش های ضریب همبستگی و مدل معادلات ساختاری با بهره گیری از نرم افزار AMOS و SPSS استفاده شد. یافته ها: طبق نتایج اجتناب تجربی و باورهای بیماری به ترتیب دارای رابطه معنادار منفی و مثبت با سازگاری با بیماری بودند (01/0>P). نتایج معادلات ساختاری نشان داد که مدل نقش میانجی باورهای بیماری در رابطه بین اجتناب تجربی و سازگاری با بیماری در بیماران قلبی عروقی از برازش مناسبی برخوردار بود و اثر غیر مستقیم اجتناب تجربی بر سازگاری با بیماری به لحاظ آماری در سطح 01/0 معنی دار بود. نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت اجتناب تجربی از طریق باورهای بیماری می تواند سازگاری با بیماری در بیماران قلبی عروقی را بهبود بخشد. بنابراین توجه به اجتناب تجربی به همراه باورهای بیماری می تواند سطح سازگاری با بیماری را در بیماران قلبی عروقی متاثر سازد.
نقش انگیزش، اراده و ارزش های فرهنگی در تبیین اهمالکاری تحصیلی دانشجویان تحصیلات تکمیلی ایرانی: یک مطالعه داده بنیاد
حوزههای تخصصی:
مقدمه: امروزه اهمالکاری تحصیلی به مشکلی عمده و فراگیر در آموزش عالی تبدیل شده است که با هزینه ها و اثرات شخصی و اجتماعی بسیاری همراه است. هدف: هدف این مطالعه، بررسی نحوه ارتباط و تعامل انگیزش، اراده و ارزش های فرهنگی در شکل دهی به اهمالکاری تحصیلی براساس روش داده بنیاد در دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی و نظریه داده بنیاد بود. جامعه مطالعه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه های تهران در سال تحصیلی 1402-1403 هستند که با ارسال اطلاعیه هایی در رسانه های جمعی از آنها دعوت به عمل آمد. 18 نفر به روش نمونه گیری هدفمند و نظری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته و پرسشنامه اهمالکاری تحصیلی (سولومون و راثبلوم، 1984) استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از کدگذاری باز، محوری، انتخابی، نرم افزار مکس کیو دی ای نسخه 20 استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش 16 مضمون فرعی و5 مضمون اصلی را مشخص ساخت. طبقه مرکزی، «عدم مراقبت گری» بود. مضامین مرتبط با پیشایندها، مداخله گرها، عوامل بافتاری، راهبردها و پیامدها عبارت بودند از موانع انگیزشی ارادی، آنومی اجتماعی تنظیم اراده و انگیزش، ارزش های فرهنگی ضد مراقبت گری، راهبردهای بقای خود و آسیب های اهمالکاری تحصیلی. نتیجه گیری: با توجه به یافته ها، اهمالکاری تحصیلی تنها یک نقص ارادی انگیزشی نیست و شاید تلقی آن به عنوان راهبردی تنظیمی برای مقابله با شرایط غیرمراقبت گری در افراد آسیب پذیر، صحیح تر باشد. پیشنهاد می شود با ترتیب دادن شرایط آموزشی و اجتماعی حمایتگر و مراقبت گر در سطح خرد و کلان دانشگاهی، از بروز این پدیده در افراد آسیب پذیر جلوگیری شود
ساخت و اعتباریابی مقیاس کامپیوتری سنجش نیم رخ حسی کودکان با اختلال طیف اتیسم- نسخه والدین
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کودکان با اختلال طیف اتیسم اغلب با مشکلات پردازش حسی مواجه اند. شناسایی دقیق نیم رخ حسی آنان می تواند نقش مهمی در طراحی مداخلات درمانی و آموزشی داشته باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتباریابی یک مقیاس کامپیوتری برای سنجش نیم رخ حسی کودکان با اختلال طیف اتیسم - نسخه والدین انجام شد. روش: این پژوهش از نوع مطالعات روان سنجی است. جامعه آماری شامل والدین (یا مراقبین اصلی) ۸۰۰ کودک دارای اختلال طیف اتیسم در تهران در سال ۱۴۰۲ بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، پرسش نامه محقق ساخته نیم رخ حسی بود. برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و برای روایی همزمان از ابزار پردازش حسی سه بعدی استفاده شد. برای سنجش پایایی از ضرایب آلفای کرونباخ و امگای مک دونالد بهره گرفته شد. داده ها با نرم افزارهای SPSS نسخه ۲۶ و AMOS نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافته ها: در تحلیل عاملی اکتشافی، در بُعد حس طلب و حس گریز، هفت عامل (لامسه، عمق، وستیبولار، دیداری، شنیداری، بویایی و چشایی) استخراج شد. تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول وجود این عوامل و تحلیل مرتبه دوم، قرار گرفتن آن ها در قالب دو ساختار حس طلب و حس گریز را تأیید کرد. ضرایب همبستگی بین این ابعاد و زیرمقیاس های ابزار پردازش حسی سه بعدی معنادار و مثبت بودند. ضرایب پایایی همه عوامل بیش از 7/0 گزارش شد. نتیجه گیری: مقیاس کامپیوتری نیم رخ حسی کودکان با اختلال طیف اتیسم از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است و می تواند به عنوان ابزاری مناسب در پژوهش ها و ارزیابی های بالینی مورد استفاده قرار گیرد. استفاده از این مقیاس در برنامه های غربالگری و درمانی، و بررسی اعتبار آن در گروه های سنی و فرهنگی مختلف توصیه می شود
بررسی ساختار عاملی، ویژگی های روانسنجی و ثبات اندازه گیری پرسش نامه باور های هیجانی در جمعیت ایرانی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
اهداف باتوجه به نقش مهم باورهای هیجانی در سلامت روان شناختی و پژوهش در حوزه روان درمانی، مطالعه حاضر با هدف بررسی ساختار عاملی، ویژگی های روان سنجی و ثبات اندازه گیری پرسش نامه باورهای هیجانی در جمعیت ایرانی انجام شد. مواد و روش ها مطالعه حاضر مقطعی و از نوع روان سنجی بود و با جمعیت افراد ساکن در شهر زنجان انجام شد. نمونه گیری از فروردین سال 1403 تا تیر سال 1403 از طریق انتشار اطلاعیه های آنلاین در شبکه های اجتماعی شهر زنجان انجام شد. درمجموع 453 نفر از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. پایایی نسخه فارسی پرسش نامه باور های هیجانی، از طریق همسانی درونی آلفای کرونباخ مورد ارزیابی قرار گرفت. روایی سازه از طریق روش تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی ارزیابی شد. برای ارزیابی روایی ملاکی از مقیاس عاطفه مثبت و منفی و مقیاس رضایت از زندگی استفاده شد. یافته ها نتایج تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی از ساختار 5 عاملی شامل عامل های طاقت فرسا و غیرقابل کنترل، شرم آور و غیرمنطقی، بی مصرف، سرایت کننده و بی اعتبار و بی معنا با 25 گویه حمایت کرد. شاخص های برازش شامل (1/74=X2/df)، (GFI=0/930)، (CFI=0/946) و (0/40=RMSEA) رضایت بخش بودند. آلفای کرونباخ برای نمره کل 0/75 بود که نشان از همسانی درونی قابل قبول این ابزار بود. میانگین واریانس استخراج شده (AVE) و اعتبار مرکب (CR) به ترتیب 0/50 و 0/94، نشانگر همگرایی ساختاری درون آزمون بود. بررسی روایی ملاکی نشان داد این پرسش نامه با پرسش نامه های عاطفه مثبت (**0/27-=r) و منفی (**0/415-=r) و رضایت از زندگی (**0/20-=r) همبستگی معنی داری دارد. همچنین آزمون ثبات اندازه گیری امکان استفاده از این پرسش نامه را برای هر دو جنسیت تأیید کرد. نتیجه گیری به طورکلی نسخه فارسی 25گویه ای پرسش نامه باور های هیجانی در جمعیت و فرهنگ ایرانی از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است. بر همین اساس پژوهشگران با اطمینان می توانند از نسخه فارسی پرسش نامه باور های هیجانی در مطالعات پژوهشی و بالینی استفاده کنند
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار(EFT) و شفقت درمانی ((CFT بر ناگویی هیجانی نوجوانان دختر با مشکلات روان تنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۲۲۷-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از انواع اختلالاتی که ممکن است در اثر سرکوب هیجانات برای نوجوانان به وجود آید، اختلالات روان تنی است. با توجه به نقش هیجانات در بروز ناگویی هیجانی و تشدید اختلالات روان تنی، به نظر می رسد از جمله درمان های مؤثر بر آن، درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار باشد. در مورد مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر ناگویی هیجانی نوجوانان دختر با مشکلات روان تنی خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر ناگویی هیجانی نوجوانان دختر با مشکلات روان تنی در شهر مشهد بود. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر 15 تا 18 ساله با مشکلات روان تنی مشغول به تحصیل در دوره دوم متوسطه ناحیه 3 آموزش و پرورش شهر مشهد در سال تحصیلی 1403-1402 (250 نفر) بود که 45 نفر از آن ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار) و گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994) بود. گروه آزمایش اول در 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان متمرکز بر شفقت (گیلبرت، 2010) و گروه آزمایش دوم 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان هیجان مدار (گرینبرگ، 2011) را دریافت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-26 استفاده شد. یافته ها: نشان داد که درمان های متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر ناگویی هیجانی دختران نوجوان دارای علائم روان تنی اثربخش بودند (001/0 P<). نتایج آزمون های تعقیبی بنفرونی نیز نشان داد که هر دو نوع درمان، اثربخشی یکسانی بر روی ناگویی هیجانی دختران نوجوان دارای علائم روان تنی دارند (001/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، درمانگران و مشاوران مدارس می توانند از هر دو نوع درمان متمرکز بر شفقت و هیجان مدار برای کاهش ناگویی هیجانی نوجوانان دختر دارای مشکلات روان تنی استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و هیجان مدار بر آشفتگی های روان شناختی در مراقبین بیماران مبتلا به سرطان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۲۶۵-۲۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: مراقبین بیماران مبتلا به سرطان به دلیل چالش ها و عوامل استرس زا در معرض خطرات مرتبط با بار مراقبین قرار می گیرندکه اثرات روانشناختی زیادی از جمله آشفتگی های روانشناختی را در پی دارد. بر اساس پیشینه، درمان شناحتی رفتاری و درمان هیجان مدار هر کدام بر آشفتگی های روانشناختی مؤثر است، اما در زمینه کاربرد این درمان ها و مقایسه آن ها در آشفتگی های روانشناختی در جامعه مورد تحقیق شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان شناختی رفتاری و درمان هیجان مدار بر آشفتگی های روانشناختی در مراقبین بیماران مبتلا به سرطان انجام شد. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری شامل تمامی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بود که از خدمات بنیاد نیکوکاری کنترل سرطان ایرانیان (مکسا) شهر مشهد در سه ماه آخر سال 1402 برای بیماران خود بهرمند می شدند. از جامعه آماری مذکور تعداد 45 نفر دارای شرایط ورود به پژوهش با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه شدند. سپس به صورت تصادفی در 3 گروه 15 نفره، (30 نفر در 2 گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه) جایگزین شدند. از مقیاس پریشانی روانشناختی (کسلر و همکاران، 2002) جهت جمع آوری اطلاعات و به عنوان پیش آزمون و پس آزمون و پیگیری استفاده شد. پروتکل ها شامل درمان شناختی رفتاری (یونگ و همکاران، 2001) به صورت 10 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یک بار و درمان هیجان مدار (گرینبرگ، 2006) به صورت 8 جلسه 90 دقیقه ای هفته ای یک بار بودند؛ در حالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی و نرم افزار SPSS نسخه 27 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان دادکه بین گروه های آزمایش و گروه گواه تفاوت معناداری وجود داشت؛ و هر دو درمان شناختی رفتاری و هیجان مدار باعث کاهش آشفتگی های روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان مؤثر شد (05/0 >p). همچنین براساس نتایج بدست آمده درمان هیجان مدار در بهبود آشفتگی های روانشناختی مراقبین بیماران مبتلا به سرطان اثربخشی بیشتری از درمان شناختی رفتاری دارد (05/0 >p). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش با هر دودرمان شناختی رفتاری و درمان هیجان مدار، می توان آشفتگی های روانشناختی را در مراقبین بیماران مبتلا به سرطان بهبود داد. یافته های مذکور می تواند برای انتخاب نوع درمان، یاریگر درمانگران باشد.
اثربخشی تکنیک های تنظیم هیجان بر کاهش تعارضات و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۳۰۳-۲۸۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: داشتن کودک معلول، سلامت جسمی و روانی والدین را به مخاطره انداخته و آن ها را با رویدادهای نامطلوب و چالش زا مواجه می کند. این زوجین فشارهای روانشناختی، اجتماعی و اقتصادی زیادی را تجربه می کنند که می تواند بر روابط آن ها تأثیرگذار باشد و حتی منجر به طلاق شود؛ بنابراین با اتخاذ تدابیر و استفاده از آموزش و روش های درمانی مناسب باید به گونه ای عمل کرد که از شدت این تنش ها کاسته شود. هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی تکنیک های تنظیم هیجان بر کاهش تعارضات و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی انجام شد. روش: روش پژوهش طرح نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی زوج های دارای کودکان کم توان ذهنی و تحت پوشش اداره بهزیستی ساکن شهرستان دره شهر (استان ایلام) و نمونه آماری شامل 20 نفر از زوج های دارای فرزند معلول ذهنی بودند که با استفاده از نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت کاملاً تصادفی در دو گروه آزمایش (10 نفر) و گروه گواه (10 نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت مداخله تکنیک های تنظیم هیجان (گراس، 2002) قرار گرفتند، درحالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه مهارت های تنظیم هیجان (برکینگ، 2016)، پرسشنامه تعارضات زناشویی (ثنایی ذاکر و براتی، 1378) و پرسشنامه میزان بی ثباتی ازدواج (ادواردز و همکاران، 1987) در پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS.25 و به روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد تکنیک های تنظیم هیجان بر کاهش تعارضات و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی مؤثر است (05/0 >P). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش با آموزش مهارت های تنظیم هیجان به زوجین دارای کودک کم توان ذهنی می توان گام مهمی در کاهش تعارضات زناشویی و تنظیم هیجانی آن ها برداشت. لذا به مراکز آموزشی پیشنهاد می شود از راهبردهای تنظیم هیجانی به عنوان یک مداخله مستقل و ترکیبی در کنار سایر مداخلات مبتنی بر شواهد برای کاهش تعارضات زناشویی و احتمال طلاق زوجین دارای کودکان کم توان ذهنی استفاده شود.
اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبر کندریا در بیماران دارای دیابت نوع دو در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات مختلف نشان دادند که اضطراب سلامت به میزان بالایی در بیماران مبتلا به دیابت مشاهده می شود. این اضطراب می تواند زمینه ساز اختلال سایبرکندریا نیز باشد. علی رغم بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی سلامت روان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، در مورد اثربخشی این رویکرد درمانی بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بین بیماران مبتلا به دیابت، خلأ پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در شهر تهران انجام شد. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در مراکز درمانی شهر تهران (انجمن دیابت تهران و مرکز دیابت نیاوران) بودند (589 نفر) بود. برای انتخاب نمونه آماری، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شدت سایبرکندریا (مک الروی و شولین، 2014) استفاده شد. هم چنین برای اعضای گروه آزمایش، 8 جلسه 90 دقیقه ای از پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2006؛ هیز و همکاران، 1999) برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس طرح درون گروهی- بین گروهی و نرم افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تمامی مؤلفه های سایبرکندیا در گروه آزمایش مؤثر بود (001/0 P<) و این کاهش، پایداری خود را در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود، روان شناسان حوزه سلامت از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کاهش نشانگان اضطراب سلامت، به ویژه در افراد مبتلا به سایبرکندریا استفاده کنند.
بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خودتأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دچار اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: خود تأملی و کفایت اجتماعی دوبعدی هستند که در اختلال سلوک در دوران نوجوانی و اختلالات شخصیت در دوران بزرگسالی زمینه را برای مشکلات درون و بین فردی فراهم می کنند. هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خود تأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دارای اختلال سلوک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را نوجوانان دارای اختلال سلوک 14 الی 17 سال پسر کانون اصلاح و تربیت شهر بجنورد در سال 1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 30 نفر از نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر بجنورد بود که به روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به ملاک های ورود و خروج از مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. گروه آزمایشی 15 جلسه 90 دقیقه ای آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی بر من بالغ را دریافت کرد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پرسشنامه خود تأملی و بینش (گرانت و همکاران، 2001) و کفایت اجتماعی (فلنر، 1990) استفاده شد. تجزیه وتحلیل یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و از طریق آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خود تأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دارای اختلال سلوک مؤثر بوده است (05/0 ≥P). همچنین اثر مداخله پس از پیگیری یک ماهه حفظ شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج غربالگری اختلالات رفتاری در مدارس و به کارگیری مداخلات چند سطحی مبتنی بر شواهد که متمرکز بر فرد، خانواده و جامعه باشد در پیشگیری و انجام آن در سطح زندان ها برای افراد دارای اختلال سلوک در بازتوانی آن ها با جامعه اثربخش باشد.