فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۱۸٬۷۲۷ مورد.
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۲ (۲۰۲۵) : Serial Number ۱۰
17-25
حوزههای تخصصی:
This study explores the emotional and psychological impact of assistive technologies on adolescents with visual impairments. A qualitative research design was employed using semi-structured interviews with 20 adolescents with visual impairments recruited through online platforms. Theoretical saturation guided data collection, and NVivo software was used for thematic analysis. The study examined participants’ emotional responses, psychological adaptation, and the social and educational impacts of assistive technology use. The results revealed that while assistive technologies enhanced empowerment, independence, and self-esteem, they also introduced challenges such as frustration, technological overwhelm, and social stigma. Many participants reported emotional attachment to their assistive devices, highlighting their role in fostering confidence and reducing dependence. However, rapid technological advancements contributed to anxiety and stress, particularly when transitioning to new tools. Psychological adaptation strategies included trial-and-error learning, seeking technical support, and developing resilience. Social support from parents, teachers, and peers played a crucial role in shaping participants’ experiences, with inadequate support leading to increased frustration. The digital divide further influenced participants’ emotional well-being, as access to advanced assistive technologies varied across socioeconomic backgrounds, impacting academic performance and social inclusion. Assistive technologies significantly shape the emotional and psychological well-being of adolescents with visual impairments by promoting independence and confidence while also posing adaptation challenges. The findings highlight the need for better accessibility training for educators, increased social support, and user-centered technological designs to reduce cognitive load and frustration. Bridging the digital divide is essential to ensure equitable access to advanced assistive technologies, fostering positive developmental outcomes for visually impaired adolescents.
شناسایی ابعاد ویژگی های معلم در مدیریت کلاس درس بر مبنای آیات مرتبط با مدیریت پیامبراسلام در قرآن و ارائه مدل پیشنهادی برای دانشجومعلمان
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی ابعاد و ویژگی های معلم در مدیریت کلاس درس بر مبنای آیات مرتبط با مدیریت پیامبر اسلام(ص) در قرآن و ارائه مدل پیشنهادی برای دانشجومعلمان می باشد. در این پژوهش که از نوع تحقیقات کیفی است، از تحلیل محتوای کیفی با رویکرد استقرایی استفاده شده است. جامعه پژوهش شامل تمامی ۶۲۳۶ آیه قرآن کریم بوده و نمونه پژوهش، آیاتی که به طور مستقیم به گفتگوی خداوند با حضرت محمد(ص) به عنوان مدیر و رهبر جامعه اسلامی می پردازد، به صورت نمونه گیری هدفمند، انتخاب شده اند. در مرحله بعد، با مطالعه مجدد و مکرر آیات انتخابی و بررسی تفسیر نور (بخش پیام آیات)، آیاتی که به موضوع مدیریت و به ویژه مدیریت کلاس درس مرتبط بودند، گزینش شدند. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که ویژگی های معلم در مدیریت کلاس براساس آموزه های قرآنی شامل سه بعد اصلی است: بُعد فردی، بُعد اجتماعی و بُعد رهبری. بُعد فردی به ویژگی های اخلاقی، رفتاری و اعتقادی معلم پرداخته و بر ضرورت پرهیز از صفات منفی تأکید دارد. بُعد اجتماعی شامل روش های تربیتی، روابط اجتماعی و تعاملات مثبت و منفی در محیط کلاس است که نشان دهنده اهمیت ایجاد فضای تعاملی و محترمانه در کلاس می باشد. در نهایت، بُعد رهبری به ویژگی های یک معلم به عنوان یک رهبر آموزشی پرداخته و وظایف او را در هدایت، الگودهی و هدایت معنوی دانش آموزان مشخص می کند. این پژوهش با ارائه مدلی برگرفته از قرآن کریم، چارچوبی ارزشمند برای معلمان فراهم کرده است تا با بهره گیری از آموزه های قرآنی، در ساحت مرتبط با ویژگی های معلم در کلاس درس، به شیوه ای کارآمدتر و انسانی تر مدیریت کنند. همچنین، یافته ها می توانند مبنای سیاست گذاری های آموزشی قرار گیرند و به توسعه روش های تربیتی مبتنی بر تعالیم اسلامی کمک کنند.
مروری نظام مند بر مطالعات پیاده سازی رویکرد ارزشیابی توصیفی در مدارس ابتدایی ایران: چالش ها، فرصت ها و راهکارهای اجرایی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: ارزشیابی توصیفی، به عنوان رویکردی کلیدی در نظام آموزش ابتدایی ایران با تأکید بر سنجش مستمر و جامع، ظرفیت قابل توجهی برای بهبود کیفیت یادگیری و افزایش مشارکت فعال دانش آموزان دارد؛ اما در عمل با چالش های فراوانی همچون کمبود منابع آموزشی و مشکلات ساختاری مواجه است. این پژوهش با هدف شناسایی، تحلیل و ارائه راهکارهای عملی برای غلبه بر چالش ها و بهره مندی از فرصت های مرتبط با اجرای ارزشیابی توصیفی انجام شد. روش ها : مطالعه حاضر از نوع مرور نظام مند بود. به این منظور، 19 مقاله پژوهشی مرتبط که در سال های 1398 تا 1402 در پایگاه های اطلاعاتی SID و Magiran منتشر شده بودند، مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش کدگذاری، تحلیل مضمونی و ترکیب یافته ها بر اساس مدل سندلوسکی و باروسو (2007) تحلیل شدند. یافته ها: تحلیل کیفی داده ها نشان داد اگرچه ارزشیابی توصیفی پتانسیل بالایی برای بهبود کیفیت یادگیری و افزایش مشارکت و انگیزه دانش آموزان دارد؛ اما اجرای آن در مدارس ابتدایی ایران با موانع قابل توجهی همراه است. اصلی ترین چالش های شناسایی شده عبارتند از: کمبود منابع آموزشی و پشتیبانی کافی، ضعف در مهارت ها و دانش حرفه ای معلمان در زمینه اجرای این رویکرد و مشکلات ساختاری در سطح برنامه ریزی درسی و سیاست گذاری های کلان آموزشی. نتیجه گیری: اجرای موفقیت آمیز ارزشیابی توصیفی نیازمند یک رویکرد جامع و هماهنگ با مشارکت فعال تمامی ذینفعان کلیدی شامل معلمان، مدیران، والدین و سیاست گذاران آموزشی است. غلبه بر چالش های شناسایی شده و استفاده بهینه از فرصت ها می تواند نقش بسزایی در ارتقاء کیفیت فرآیند یاددهی-یادگیری و تحقق اهداف آموزشی در مقطع ابتدایی داشته باشد.
Narrative of Authentic Love and Alienation in Wang Anyi’s The Destination
حوزههای تخصصی:
This essay undertakes a critical investigation of Wang Anyi’s short story, The Destination , employing Erich Fromm’s humanist psychoanalysis to elucidate the complex interplay between societal transformation, the erosion of authentic love, and the resulting existential anxieties within the context of contemporary Chinese modernity. The analysis focuses on the protagonist, Chen Xin, and his return to a radically transformed Shanghai, a disorienting architectural and bureaucratic maze that disrupts historical continuity. This spatial disorientation, the essay argues, mirrors Chen Xin’s strained familial ties, which exemplify Fromm’s notion of alienated pseudo-love, wherein genuine emotional intimacy is replaced by commodified social exchanges operating under the pressures of a state-capitalist regime. Fromm’s contrast between a way of life focused on owning and controlling things, versus one that emphasizes being present, growing as a person, and forming meaningful relationships, reveals a subjectivity caught between the pressure of inherited ideologies and the basic human need for love, care, and real emotional connection in a globalized and increasingly commodified society.
تأملی بر مطالبات توسعه جنسیتی در آموزش دوران مشروطه
حوزههای تخصصی:
هدف و پیشینه: بررسی مطالبات برابری خواهانه جنسیتی بانوان مشتمل بر فرآیندی اجتماعی است که با هدف تحقق توانمندسازی بانوان و در بستر سیاسی و اجتماعی جامعه ایرانی نضج گرفته و به فعالیت های اجتماعی منتهی شده است. در این فرآیند، نیازهای فردی مبدل به دغدغه های جمعی گردیده و به شکل مطالبات اجتماعی بروز داده شده که زمینه شکل گیری برخی از اقدامات اجتماعی را فراهم ساخته است. بر این اساس، در این پژوهش با هدف تلاش برای تبیین مطالبات آموزشی زنان در پی پاسخ به این پرسش خواهیم بود که مهم ترین مطالبات آموزشی زنان در دوران مشروطه چه بوده و این مطالبات در چه بستر سیاسی و اجتماعی شکل گرفته و در نهایت با چه اقداماتی به مرحله اجرا درآمده است؟ روش: برای پاسخ به این سؤال از روش تحلیل اسنادی استفاده شده است. پژوهش: بر اساس چارچوب نظری رویکرد جنسیت و توسعه مورد احصا قرار گرفته، بیانگر آن است که هرچند نمی توان نهضت مشروطه را کوششی جنسیتی در راستای مطالبات بانوان دانست، لیکن متأثر از فضای بین المللی و شرایط داخلی، برخی از نیازهای بانوان از جمله ضرورت تحصیل و آموزش، تغییر برخی از انگاره های ذهنی جامعه در خصوص ناتوانی و فرودستی بانوان و همگانی نمودن آموزش با هدف حضور اجتماعی بانوان در جامعه به عنوان نیرویی فعال و سازنده به شکل مطالبات اجتماعی درآمدند. نتیجه گیری: این مطالبات با اقداماتی همچون تأسیس مدارس، شکل گیری انجمن های اجتماعی، چاپ نشریات و برخی از فعالیت های عام المنفعه نمود عینی یافتند که نقش بی بدیلی در تقویت و ایجاد جایگاه سیاسی و اجتماعی بانوان داشته است.
تحلیل احادیث تعلیم باب هُدی از منظر حکمرانی دانش و آموزش
حوزههای تخصصی:
احادیثی با مضمون تعلیم باب هدی و معلم خیر که در روایات اسلامی وجود دارد، ظرفیت بالایی جهت توشه برداری در راستای سامان بخشی به حکمرانی دانش و آموزش دارد. تحلیل و بررسی روایات تعلیم باب هدی که قرابت مضمونی فراوانی با تعلیم خیر دارند، علاوه بر اثبات مطلوبیت تعلیم هدایت آمیز، مُهر بطلانی بر حکمرانی سکولار در حیطه علم و تعلیم و ایده فراغت دانش از ارزش هستند. در این راستا، پژوهش حاضر درصدد است با روش توصیفی استنباطی به بررسی این احادیث از منظر حکمرانی دانش و آموزش بپردازد. پس از غربال حجّیت محور این روایات، مطالب فراوانی در راستای تکمیل پازل حکمرانی، از ادلّه معتبر قابل اصطیاد است. برخی از دلالت های استنباط شده بدین قرار است: جهت گیری کلان فضای تربیت، انگیزه بخشی جهت ورود باذلانه به عرصه تعلیم هدایت آمیز، توجه به ظرفیت ابزارهای نوین جهت نشر مضاعف دانش، بازبینی و کشف مولفه های صحیح ارزیابی معلمان، پرهیز از ذهن گرایی محض در جوامع علمی و فرهنگ سازی عمومی آموزش هادیانه.
کاربرد نقشه های مفهومی به عنوان ابزار سنجش تکوینی و تأثیر آن بر یادگیری و اضطراب امتحان
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: نقشه ی مفهومی در سنجش می تواند به فرایند ساخت دانش توسط فراگیر کمک نماید. در کشور ما مطالعات اندکی در حوزه ی اثر سنجش بر یادگیری انجام شده است و اثر سنجش بر اضطراب به عنوان یک عامل بازدارنده یادگیری می تواند تعیین کننده ی کارآمدی آن ابزار باشد. پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی نقشه ی مفهومی به عنوان ابزار سنجش تکوینی بر یادگیری درس علوم و اضطراب امتحان دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی انجام شده است.روش ها: روش پژوهش شبه آزمایشی با پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی پژوهش دانش آموزان ابتدایی شهر اراک بودند که از بین آن ها دو کلاس پسرانه پایه ی ششم از دو مدرسه ی همسان ناحیه ی یک شهر اراک به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به شکل تصادفی یک کلاس به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل گمارده شدند. ابتدا از دو گروه با آزمون محقق ساخته ی علوم ششم و پرسشنامه ی اضطراب امتحان فیلیپس پیش آزمون به عمل آمد. سپس مراحل طی 15 جلسه در گروه آزمایش اجرا گردید. گروه گواه هم به شیوه ی مرسوم آموزش دید. داده ها به وسیله ی آمار توصیفی و آمار استنباطی (آزمون تحلیل کوواریانس) تجزیه وتحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که نقشه ی مفهومی به عنوان ابزار سنجش تکوینی بر یادگیری درس علوم (347/53F= ) و اضطراب امتحان (222 / 48F=) دانش آموزان پایه ی ششم به طور معناداری اثرگذار است. درواقع شواهد نشانگر آن است که در گروه آزمایش یادگیری علوم نسبت به گروه کنترل افزایش داشته و دانش آموزان عملکرد مناسب تری در آزمون این درس به نسبت گروه گواه داشته اند و نیز اضطراب امتحان در این گروه به نسبت گروه کنترل کاهش یافته است؛ زیرا نشانگان فیزیولوژیکی و رفتاری اضطراب در گروه آزمایش به نسبت گروه گواه کاهش بیشتری داشته است.نتیجه گیری: نقشه ی مفهومی به عنوان ابزار سنجش تکوینی می تواند گزینه ی مناسبی برای رفع مشکلات یادگیری علوم و همچنین ;کاهش اضطراب امتحان و درنتیجه بهبود عملکرد در آزمون باشد.
بررسی پیشایندها و پیامدهای دوره های برخط آزاد انبوه(موک) بر توسعل حرفه ای دانشجو معلّمان آموزش ابتدایی
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: این پژوهش، به بررسی تأثیر دوره های برخط آزاد انبوه(موک ها) بر توسعه حرفه ای دانشجومعلّمان در برنامه آموزش ابتداییِ دانشگاه ِفرهنگیان می پردازد. موک ها به عنوان ابزاری نوین در یادگیری، ظرفیّت قابل توجّهی برای ارتقای مهارت ها و دانش معلّمان آینده دارند. روش ها: این پژوهش، از نوع کاربردی و با رویکرد کیفی مبتنی بر نظریه داده بنیاد انجام شده است. داده ها، از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 16 نفر از متخصّصان و استادان آموزش عالی جمع آوری و نمونه گیری به صورت هدفمند و با کمک تکنیک گلوله برفی انجام گرفت و فرایند جمع آوری داده ها تا رسیدن به اشباع نظری ادامه یافت. یافته ها: یافته ها نشان داد، پیشایندهای مؤثّر بر موفقیّت دوره های موک شامل عوامل محیطی، سیستم های یادگیری، مدیریّت محتوا، استانداردسازی و تعامل هستند. همچنین، چهار پیامد اصلی برای بهبود آموزش شناسایی شد: افزایش ارتباطات بین المللی، برنامه ریزی مؤثّر درسی، تقویّت زیرساخت های اجتماعی_فرهنگی و توسعه برنامه ریزی استراتژیک. نتیجه گیری: دوره های موک، نقش حیاتی در توسعه حرفه ای دانشجومعلّمان دارند و می توانند، فرصتی برای بهبود روش های تدریس، تبادل دانش و آگاهی فرهنگی فراهم آورند. با رعایت استانداردهای مناسب در محتوا، تعامل و پشتیبانی، این دوره ها می توانند، به طور مؤثّر کیفیّت آموزش دانشجومعلّمان را ارتقا دهند.
Empowering EFL learners: How teacher interactional scaffolding and peer collaborative scaffolding reshape EFL learners' reading comprehension(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۶, Issue ۱ , ۲۰۲۵
1 - 24
حوزههای تخصصی:
Reading comprehension is a fundamental skill for language learners, yet EFL students often encounter obstacles in developing this ability. Grounded in the sociocultural theory, the current study explored the impact of teacher interactional scaffolding and peer collaborative scaffolding on the reading comprehension of Iranian EFL learners in a blended learning context. A mixed-methods approach was employed, incorporating quantitative analysis of pre-and post-reading comprehension tests as well as qualitative examination of semi-structured interviews. The findings revealed that both teacher interactional scaffolding and peer collaborative scaffolding significantly enhanced learners' reading comprehension. However, no statistically significant difference was found between the two scaffolding approaches. Qualitative data analysis uncovered EFL learners' positive attitudes toward both forms of scaffolding, citing the dynamic support, collaborative problem-solving, and development of metacognitive skills as key benefits. The study underscores the pivotal role of scaffolding in facilitating EFL reading comprehension, with teacher interactional and peer collaborative scaffolding serving as complementary pedagogical strategies. Implications of this research include the need for EFL instructors to incorporate a judicious blend of teacher-led and peer-mediated scaffolding techniques to optimize learners' reading comprehension development. Additionally, the study highlights the adaptability of scaffolding approaches to blended learning environments, where the interactions between teachers, peers, and learners may necessitate innovative scaffolding implementations. This research contributes to the growing body of literature on the efficacy of sociocultural learning principles in enhancing EFL reading comprehension.
Comparative Analysis of Interactional Competence in Iraqi Elementary and Advanced EFL Learners Across Face-to-Face and Virtual Learning Environments(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۲, Spring ۲۰۲۵
43 - 54
حوزههای تخصصی:
Abstract This research covers the differences in some of the interactional competence components, such as topic management, turn management, non-verbal behavior, breakdown repair, and interactive listening, among Iraqi elementary and advanced EFL learners. In relation to both the face-to-face and virtual environments, this article tries to divulge how the said competencies of these learners change with task types—opinion exchange and jigsaw tasks—and educational setting. A mixed-methods design was used to collect quantitative and qualitative data through recordings in both learning environments. Statistical comparison showed that there were significant differences between the interactional competence components for elementary and advanced learners across the two environments. Particularly, advanced learners took turns more efficiently and listened interactively more successfully in face-to-face than in virtual settings; elementary learners struggled to manage topics in virtual compared to face-to-face settings. These findings have implications for EFL pedagogy, particularly in the area of improving virtual learning environments for interactional competence development. The discussion addresses some implications related to instructional design, pedagogical practices, and language assessment in EFL contexts. A mixed-methods design was used to collect quantitative and qualitative data through recordings in both learning environments. Statistical comparison showed that there were significant differences between the interactional competence components for elementary and advanced learners across the two environments. Particularly, advanced learners took turns more efficiently and listened interactively more successfully in face-to-face than in virtual settings; elementary learners struggled to manage topics in virtual compared to face-to-face settings. These findings have implications for EFL pedagogy, particularly in the area of improving virtual learning environments for interactional competence development. The discussion addresses some implications related to instructional design, pedagogical practices, and language assessment in EFL contexts.
Tension Between Symbolic and Imaginary, And Trauma In Catcher In the Rye(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
international Journal of Foreign Language Teaching & Research, Volume ۱۳, Issue ۵۴, Autumn ۲۰۲۵
189 - 202
حوزههای تخصصی:
This essay explores the psychological tension between the Symbolic and Imaginary orders in J.D. Salinger’s The Catcher in the Rye, examining how these tensions relate to trauma through the theories of Jacques Lacan and Cathy Caruth. By analyzing Holden Caulfield's fantasies, rejection of adult "phoniness," and fragmented identity, the study reveals how trauma disrupts the subject’s relation to the Symbolic and manifests in obsessive retreats into fantasy. Drawing on Lacan’s concepts of the Real, Symbolic, and Imaginary orders and Caruth’s theory of trauma as an unassimilated experience, alongside recent critical studies, this essay offers a psychoanalytic reading of Holden’s alienation, illustrating how his attempts to resist symbolic structures ultimately reinforce his trauma. Through an analysis of Holden’s relationships, internal conflict, and interactions with adults, the essay argues that his rejection of the adult world is driven by a fear of corruption, insincerity, and the inevitability of change. Holden's critique of adult society, exemplified through his cynicism toward institutions and adults around him, is contrasted with his idealization of childhood innocence, represented by his fantasies of being "the catcher in the rye." By examining the symbolic significance of Holden’s red hunting hat and his relationships with characters like Phoebe and Jane, the essay highlights his internal struggle and ultimate inability to reconcile the innocence of youth with the complexities of adulthood. The analysis concludes by addressing Holden's self-destructive path, revealing the broader themes of alienation, disillusionment, and the tension between childhood purity and the pressures of growing up in.
پیش بینی رفتار اقتصادی، براساس آموزش اقتصاد در خانواده و دانشگاه، با میانجیگری سواد اقتصادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۵
117 - 135
حوزههای تخصصی:
سواد اقتصادی و درک مفاهیم آن برای دانشجویان اهمیت ویژه ای دارد زیرا تصمیمات رفتاری و مالی آنان تأثیری بسزا بر وضعیت مالی و شغلی آینده شان خواهد داشت. هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه علّی آموزش اقتصاد در خانواده و دانشگاه با میانجیگری سواد اقتصادی در رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی بوده است. پژوهش، با توجه به هدف، کاربردی و، با توجه به نحوه گردآوری داده ها، از نوع پژوهش های توصیفی - همبستگی مبتنی بر مدل یابی ساختاری است. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشجویان مهندسی دانشگاه سمنان (1700 نفر) در سال تحصیلی ۱۴۰2-۱۴۰3 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای 220 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه های رفتار اقتصادی، سواد اقتصادی، آموزش اقتصاد در خانواده و آموزش اقتصاد در دانشگاه بود. داده ها به وسیله آمار توصیفی (فراوانی، میانگین و انحراف معیار) و آمار استنباطی (پیرسون و تحلیل مسیر) تحلیل شدند. نتایج داده ها نشان می دهد آموزش اقتصاد در خانواده تأثیری معنادار بر سواد اقتصادی و رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی و نیز آموزش اقتصاد در دانشگاه تأثیری معنادار بر سواد و رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی دارد. همچنین تأثیر سواد اقتصادی بر رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی معنادار است. آموزش اقتصاد در خانواده با میانجیگری سواد اقتصادی نقشی غیرمستقیم، مثبت و معنادار در رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی ایفا می کند و آموزش اقتصاد در دانشگاه نیز با میانجیگری سواد اقتصادی تأثیر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی دارد. نتایج پژوهش، اهمیت آموزش اقتصاد در خانواده و دانشگاه را در ایجاد سواد اقتصادی و به تبع آن رفتار اقتصادی دانشجویان مهندسی نشان می دهد.
دیدگاه اساتید نسبت به بکارگیری هوش مصنوعی در تدریس در نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۷
170 - 191
حوزههای تخصصی:
هدف: آموزش مبتنی بر هوش مصنوعی نقش حیاتی در بهبود روش یادگیری و فرآیندهای آموزشی ایفا می کند. با انجام پژوهش هایی در این زمینه کاربردهای هوش مصنوعی بیشتر آشکار می شود. بنابراین پژوهش حاضر با هدف کلی دیدگاه اساتید نسبت به بکارگیری هوش مصنوعی در تدریس در نظام آموزش عالی ایران انجام شده است. روش شناسی: روش تحقیق در این پژوهش بصورت کیفی و جمع آوری اطلاعات به صورت مصاحبه نیمه ساختار یافته بود. جامعه آماری پژوهش را 12 نفر(3 نفر زن و 9 نفر مرد) از اساتید دانشگاه های دولتی در تهران و کرج بود. نمونه گیری به صورت هدفمند و تا اشباع نظری ادامه یافت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارmaxqda نسخه 22 انجام گرفت. اعتباریابی اطلاعات با استفاده از کنترل اعضا و چک کردن از طریق شرکت کنندگان و نیز بازرسی مجدد مسیر کسب اطلاعات و خودبازبینی محقق انجام شد. یافته ها: تحلیل یافته های حاصل از مصاحبه ها منجر به شناسایی 4 مقوله اصلی یعنی(تسهیل در یادگیری و کسب مهارتها، تولید محتوای آموزشی هوشمند، شخصی سازی کردن آموزش، تسهیل در ارزشیابی آموزشی) و 56 زیر مقوله فرعی شد. نتیجه گیری و پیشنهادها: با توجه به کاربردهای مهم هوش مصنوعی در آموزش به اساتید دانشگاهها توصیه می شود که در تدریس خود از هوش مصنوعی استفاده کنند. چرا که استفاده ازهوش مصنوعی یک نیاز اساسی جهت به روز شدن دانشجویان از حیث مطالب آموزشی و کیفیت در یادگیری و همچنین دسترسی به مطالب آموزشی می شود. نوآوری و اصالت : بررسی همه جانبه استفاده از هوش مصنوعی در تدریس از دیدگاه اساتید در این تحقیق، رویکردی نو به شمار می رود. همچنین می تواند راه گشای اساتید در بهره مندی از هوش مصنوعی در تدریس و نیز هدایت پژوهش های آتی دراین زمینه باشد.
تحلیل ضرورت ها و راهبردهای اجرای نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای: رویکردی بر اساس سنتزپژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه ریزی آموزشی دوره ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲۷
261 - 260
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به نیاز روزافزون بازار کار به نیروهای ماهر، تقویت نظام های یادگیری مهارت محور در آموزش فنی و حرفه ای ضروری به نظر می رسد. از این رو، پژوهش حاضر با هدف تحلیل ضرورت ها و راهبردهای اجرایی نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای شهر تهران انجام شده است.
روش شناسی: این پژوهش از نوع آمیخته (کیفی و کمی) بوده، در بخش کیفی از روش سنتزپژوهی هفت مرحله ای کوپر (2015) استفاده شد و داده ها با استفاده از تحلیل محتوای کیفی از نوع کدگذاری باز و محوری، تحلیل و سپس دو الگوی هسته ای و جامع برای نظام یادگیری مهارت محور ارائه گردید. در بخش کمی نیز از تحلیل نظرات متخصصان بهره گرفته شد. جامعه آماری شامل مقالات مرتبط در پایگاه های داخلی ایران، پایگاه داده وب آو ساینس، و گوگل اسکالر در بازه زمانی 2000 تا 2025 و نمونه گیری مقالات به شیوه مبتنی بر معیار بوده است. در جستجوی اولیه، 307 مقاله مرتبط انگلیسی شناسایی شد که پس از بررسی و حذف مقالات نامرتبط، تعداد 73 مقاله انتخاب شد. همچنین، 8 مقاله فارسی مرتبط نیز مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد که برای اجرای موفقیت آمیز نظام یادگیری مهارت محور، توجه به سیاست گذاری و حمایت پایدار، طراحی برنامه های درسی مبتنی بر نیاز بازار کار، توسعه مهارت های کارآفرینی، و تقویت نقش ذی نفعان مختلف از جمله صنعت و نهادهای آموزشی ضروری است.
نتیجه گیری و پیشنهادها: مدل ارائه شده بر اساس تحلیل و ترکیب مطالعات منتخب، راهکاری جامع برای بهبود نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای ارائه می دهد. بر این اساس، پیشنهاد می شود سیاست گذاران آموزشی با بهره گیری از این مدل، راهکارهای اجرایی مناسب را برای هم راستایی آموزش های فنی و حرفه ای با نیازهای واقعی بازار کار طراحی و پیاده سازی کنند.
نوآوری و اصالت: در این مطالعه الگویی نوین برای بهبود نظام یادگیری مهارت محور در هنرستان های فنی و حرفه ای ارائه گردیده و بر انطباق آموزش با نیازهای بازار کار تأکید شده است.
جایگاه، نقش و چالش های راهبران آموزشی: پژوهشی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
102 - 121
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف : پژوهش حاضر باهدف تحلیل تجارب زیسته راهبران آموزشی از جایگاه، نقش و چالش های ایشان در نظام آموزشی انجام شده است روش شناسی پژوهش : پژوهش حاضر به شیوه کیفی و از نوع پدیدارشناسی انجام شد. باتوجه به ماهیت پژوهش از روش نمونه گیری هدفمند از نوع معیار استفاده شد، که با مصاحبه عمیق از 16 راهبر آموزشی و تربیتی سال تحصیلی 1402-1403 ، داده های اخذشده به اشباع رسید. داده های حاصل از تجارب زیسته راهبران به روش کُلایزی (2002) مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند و جهت اعتبار یابی از ملاک های چهارگانه گوبا و لینکن (1985) استفاده شد؛ همچنین از نرم افزار MAXQDA12 به عنوان ابزار تحلیل داده ها استفاده شد.. یافته ها : یافته های حاصل از تجارب زیسته راهبران، در قالب 7 مضمون اصلی " جایگاه و نقش مدیریتی راهبران آموزشی و تربیتی"، " جایگاه و نقش اجتماعی راهبران آموزشی و تربیتی"، " جایگاه و نقش آموزشی راهبران آموزشی و تربیتی"، " چالش های مربوط به مسائل مسافتی" چالش های مربوط به مسائل مالی"، " چالش های مربوط به مسائل مدرسه" و "سایر چالش ها" طبقه بندی گردید. بحث و نتیجه گیری: نتایج به دست آمده از تحلیل تجارب زیسته راهبران در این پژوهش نشان می دهد که مجموعه ای از وظایف و چالش ها پیش روی راهبران آموزشی قرار دارد که با تغییر رویکرد کلی در سیستم آموزشی، قابل کنترل است. لذا باید در رویکردهای کلی سیستم آموزشی تجدیدنظر صورت گیرد.
عوامل مؤثر بر پذیرش فناوری هوش مصنوعی در بین اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با پیشرفت سریع هوش مصنوعی، آموزش عالی دستخوش تحولاتی اساسی شده است. این فناوری با ارائه ابزارهای نوآورانه و تسهیل شخصی سازی فرآیند یادگیری، امکان دسترسی گسترده تر به منابع آموزشی و بهبود کیفیت تدریس را فراهم کرده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی پذیرش و استفاده از فناوری هوش مصنوعی در میان اعضای هیئت علمی، بر اساس مدل یکپارچه پذیرش و استفاده از فناوری (UTAUT)، انجام شد. جامعه آماری شامل اعضای هیئت علمی دانشگاه تهران در سال تحصیلی ۱۴۰۳-۱۴۰۴ است که از بین آن ها ۱۱۸ نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. داده ها از طریق پرسش نامه استاندارد و متناسب سازی شده گردآوری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 تحلیل شد. یافته ها نشان دادند که عملکرد مورد انتظار، تلاش مورد انتظار و تأثیر اجتماعی تأثیر مثبت و معناداری(p<0.01) بر قصد رفتاری، و همچنین بر رفتار استفاده از هوش مصنوعی از طریق قصد رفتار دارند. در مقابل، شرایط تسهیلگر و ریسک ادراک شده تأثیر معناداری بر پذیرش این فناوری نداشتند. تحلیل متغیرهای تعدیلگر نشان داد که جنسیت، رابطه بین ریسک ادراک شده و قصد استفاده را تعدیل می کند، به طوری که در میان استادان زن، ریسک ادراک شده تأثیر منفی و معناداری بر قصد استفاده دارد. این نتایج بر اهمیت بهبود زیرساخت ها، افزایش آگاهی از مزایای هوش مصنوعی، تسهیل دسترسی و کاهش نگرانی های مرتبط با این فناوری تأکید دارد و می تواند راهنمایی برای سیاست گذاران و مدیران آموزشی در تسهیل پذیرش و ارتقای کیفیت کاربری مبتنی بر این فناوری در آموزش عالی باشد.
بررسی توانایی های مورد اندازه گیری در آزمون سراسری گروه آزمایشی علوم تجربی در سال 1400(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۸
5 - 19
حوزههای تخصصی:
هدف: آزمون سراسری (کنکور) با هدف انتخاب دانش آموزان برای ورود به دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالی طراحی شده است. این مطالعه در پی آن است تا ساختار مفهومی و توانایی های نهفته مورد سنجش در این آزمون را که در انتخابی دقیق و عادلانه نقش بسزایی دارند، شناسایی و تحلیل کند. روش: این پژوهش به روش توصیفی–همبستگی انجام شد. نمونه ای تصادفی شامل ۴۸٬۴۳۶ نفر از داوطلبان گروه علوم تجربی کنکور سال ۱۴۰۰ انتخاب گردید. برای تحلیل داده ها از روش های آماری تحلیل مؤلفه های اصلی (PCA)، تحلیل خوشه ای (Cluster Analysis)، مقیاس بندی چندبعدی (MDS) و مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل ها نشان داد که ساختار آزمون از سه توانایی عمده تشکیل شده است: دروس عمومی، دروس تخصصی، و زبان انگلیسی به عنوان یک توانایی مستقل. مدل معادلات ساختاری نیز نشان داد که توانایی های عمومی، زیربنای توسعه سایر ابعاد هستند و روابط میان آن ها از نظر آماری معنادارند. زبان انگلیسی نیز به عنوان حیطه ای مستقل شناسایی شد. نتیجه گیری: ساختار شناسایی شده، الگویی منسجم از توانایی های اندازه گیری شده در آزمون ارائه می دهد که می تواند در طراحی سؤالات، تفسیر نتایج، و برنامه ریزی آموزشی به کار رود. تأیید مدل مفهومی پژوهش، پشتوانه ای نظری و تجربی برای درک بهتر سازوکار آزمون فراهم می کند.علاوه بر این نتایج پژوهش به بهینه سازی فرآیند گزینش کمک کرده و می تواند در جهت هم راستاسازی روش های ارزیابی با اهداف آموزشی و نیازهای متغیر جامعه مورد استفاده قرار گیرد.
ارزیابی ادراکات و انتظارات دانشجویان از سیستم آموزش الکترونیکی دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 1399- 1400(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: از آنجایی که یکی از مشخصه های کیفیت در دانشگاه، تحقق انتظارات دانشجویان از فرآیند خدمات آموزشی است، با بررسی شکاف بین انتظارات و ادراکات دانشجویان، می توان کیفیت این فرآیند را تعیین نمود. لذا هدف پژوهش حاضر، ارزیابی ادراکات و انتظارات دانشجویان از سیستم آموزش الکترونیکی دانشگاه کاشان بود. روش: نوع تحقیق، توصیفی- پیمایشی و جامعه آماری شامل دانشجویان دانشگاه کاشان در سال تحصیلی 1399-1400 به تعداد 6473 نفر بود که از طریق فرمول کوکران و به روش نمونه گیری تصادفی ساده 192 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه محقق ساخته آسیب شناسی آموزش الکترونیکی شامل 57 گویه بسته پاسخ در قالب شش مولفه بر حسب طیف پنج درجه ای استفاده شد. روایی صوری و سازه پرسشنامه تایید شد. پایایی پرسشنامه از طریق ضریب آلفای کرونباخ 93/0 برآورد شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 در دو سطح آمار توصیفی و استنباطی انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد بین ادراکات و انتظارات دانشجویان در همه ابعاد، تفاوت معنادار وجود دارد. همچنین نتایج نشان داد بین ادراکات و انتظارات دانشجویان در مورد کیفیت آموزش الکترونیکی بر حسب جنسیت و معدل، تفاوت معنادار وجود ندارد. نتیجه گیری: نتایج گویای این است که در دانشگاه کاشان در زمینه آموزش الکترونیکی و سامانه مربوط به آن در همه ابعاد، بین انتظارات دانشجویان و ادراک آنها شکاف منفی وجود دارد و دانشگاه باید در جهت افزایش و ارتقای سطح کیفیت خدمات آموزشی تلاش نموده و شرایط و وضعیت بهتری را ایجاد نماید.
تدوین الگوی سبک زندگی تحصیلی سلامت محور بر اساس انگیزش ورزشی با نقش تعدیل کنندگی شبکه های اجتماعی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: یکی از ایده های نوظهور و نوپا در حیطه روانشناسی سلامت تحصیلی، سبک زندگی تحصیلی سلامت محور است که چارچوب ارزشمندی جهت اطلاع از شرایط انگیزشی/هیجانی/رفتاری یادگیرندگان فراهم می آورد. پژوهش حاضر با هدف تدوین مدل سبک زندگی تحصیلی سلامت محور بر اساس انگیزش ورزشی با نقش تعدیل کنندگی شبکه های اجتماعی انجام شد. روش کار: پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی و از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجویان دوره کارشناسی دانشگاه بوعلی سینا در سال 1399-1400به تعداد 10855 نفر بود که حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 373 نفر محاسبه گردید. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه رفتارهای سبک زندگی تحصیلی سلامت محور صالح زاده و همکاران ، پرسشنامه انگیزش شرکت در فعالیت های ورزشی دیوید مارکلند و پرسشنامه استفاده از شبکه های اجتماعی خدایاری، دانشور حسینی و سعیدی بود. نتایج: یافته های پژوهش نشان داد که انگیزش ورزشی بر سبک زندگی تحصیلی سلامت محور تأثیر مثبت و معنی داری دارد. همچنین شبکه های اجتماعی بر سبک زندگی تحصیلی سلامت محور تأثیر معناداری ندارد و شبکه های اجتماعی در تبیین رابطه بین انگیزش ورزشی و سبک زندگی تحصیلی سلامت محور دانشجویان نقش تعدیل کنندگی ندارد یافته های پژوهش نشان داد که انگیزش ورزشی بر سبک زندگی تحصیلی سلامت محور تأثیر مثبت و معنی داری دارد. همچنین شبکه های اجتماعی بر سبک زندگی تحصیلی سلامت محور تأثیر معناداری ندارد و شبکه های اجتماعی در تبیین رابطه بین انگیزش ورزشی و سبک زندگی تحصیلی سلامت محور دانشجویان نقش تعدیل کنندگی ندارد نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش حاضر می توان بیان کرد که انگیزش ورزشی راهکار ارزشمندی برای دستیابی به رفتارهای ارتقاء دهنده سبک زندگی تحصیلی سلامت محور و قابل تعمیم به محیط تحصیلی جهت انطباق و سازگاری با چالش های تحصیلی است .
Predicting Adaptive Behavior by Self-Advocacy and Resilience in Adults with ADHD(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Psychological Research in Individuals with Exceptional Needs (PRIEN), Vol. ۳ No. ۱ (۲۰۲۵) : Serial Number ۹
36-42
حوزههای تخصصی:
This study aimed to examine the predictive relationship between self-advocacy, resilience, and adaptive behavior in adults with ADHD. A correlational descriptive research design was used, with a sample of 400 adults with ADHD recruited through online platforms and mental health clinics. Participants completed standardized assessments, including the Adaptive Behavior Assessment System-Third Edition (ABAS-3) for adaptive behavior, the Self-Advocacy Measure for Youth and Adults (SAMYA), and the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Data were analyzed using Pearson correlation and multiple linear regression in SPSS-27 to evaluate the relationships between self-advocacy, resilience, and adaptive behavior. Descriptive statistics indicated moderate levels of adaptive behavior (M = 85.32, SD = 9.87), self-advocacy (M = 60.41, SD = 11.56), and resilience (M = 69.87, SD = 14.92). Pearson correlation results revealed significant positive associations between adaptive behavior and both self-advocacy (r = 0.58, p < 0.01) and resilience (r = 0.62, p < 0.01). Multiple linear regression showed that self-advocacy and resilience collectively accounted for 44% of the variance in adaptive behavior (F(2, 397) = 45.82, p < 0.01, R² = 0.44). However, when examined separately, self-advocacy (B = -0.09, p = 0.024) had a significant negative predictive effect, while resilience (B = -0.022, p = 0.502) was not a significant predictor. The findings suggest that while both self-advocacy and resilience are correlated with adaptive behavior, their individual predictive effects differ, with self-advocacy playing a more prominent role. These results highlight the importance of fostering self-advocacy skills in adults with ADHD to enhance adaptive functioning. Further research is needed to explore moderating factors that may influence these relationships.