فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۶۱ تا ۴۸۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
۱۴۴-۱۲۷
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر مقایسه تکانشوری و ولع مصرف مواد در مردان وابسته به مواد محرک، مخدر و مستعد اعتیاد بود. روش: روش پژوهش حاضر علی-مقایسه ای بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران وابسته به مواد مراجعه کننده به مراکز درمان اعتیاد و دانشجویان دانشگاه پیام نور در شهر تبریز در سال 1402 بود. از این بین، 150 نفر در سه گروه افراد وابسته به مواد مخدر (50 نفر)، افراد وابسته به مواد محرک (50 نفر) و دانشجویان با نمره بالا در مقیاس آمادگی به اعتیاد (50 نفر) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه تکانشوری بارت، پرسشنامه عقاید ولع انگیز و مقیاس آمادگی به اعتیاد پاسخ دادند. داده ها با روش تحلیل واریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که بین سه گروه در شدت تکانشوری و ولع مصرف مواد تفاوت معنی داری وجود داشت. میزان تکانشوری و ولع مصرف در افراد وابسته به ماده مخدر و محرک بیشتر از افراد مستعد و در افراد وابسته به مواد محرک بیشتر از افراد وابسته به مواد مخدر بود. نتیجه گیری: بالا بودن تکانشوری و ولع مصرف در افراد وابسته به مواد در مقایسه با افراد مستعد اعتیاد، اهمیت مشکلات شناختی در اعتیاد را نشان می دهد. افزایش شدت ولع مصرف مواد و تکانشوری در افراد وابسته به مواد محرک در مقایسه با مواد مخدر، احتمالا به ماهیت داروشناختی این مواد مربوط می شود.
اثربخشی روش تدریس مشارکتی بر خودپنداره تحصیلی و اشتیاق به مدرسه در دانش آموزان ابتدایی شهر خرم آباد
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی روش تدریس مشارکتی بر خودپنداره تحصیلی و اشتیاق به مدرسه در دانش آموزان ابتدایی شهر خرم آباد بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل همراه با مرحله پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دوره ابتدایی دبستان پسرانه شهدای ماسور ناحیه 2 شهر خرم آباد در سال تحصیلی 1402-140 بودند. در مرحله اول با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 20 نفر انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 1 گروه آزمایش (هر گروه 10 نفر) و یک گروه کنترل (10 نفر) جایگزین شدند. سپس دانش آموزان گروه آزمایش تحت روش تدریس مشارکتی قرار گرفت؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از سیاهه خودپنداره تحصیلی دانش آموزان ابتدایی (SSCI) چن و تامپسون (2004) و مقیاس اشتیاق به مدرسه (SESS) وانگ و همکاران (2011) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس آمیخته و آزمون تعقیبی بن فرونی) انجام پذیرفت. نتایج نشان داد روش تدریس مشارکتی در مرحله پس آزمون و پیگیری نسبت به گروه کنترل اثربخشی معناداری بر بهبود خودپنداره تحصیلی و اشتیاق به مدرسه در دانش آموزان داشته است (0/05>P). بر اساس نتایج پژوهش حاضر، می توان گفت که روش تدریس مشارکتی می تواند به عنوان شیوه ای آموزشی مناسب برای بهبود خودپنداره تحصیلی و اشتیاق به مدرسه دانش آموزان به کاربرده شوند.
اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و سلامت روان مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر نشخوار فکری و سلامت روان مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه مادران دارای کودکان بیش فعالی-نقص توجه 3 تا 7 ساله شهر تهران در سال 1403 تشکیل دادند، که از بین آن ها، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه کنترل در لیست انتظار ماندند. ابزارهای مورداستفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه نشخوار فکری (نولن هوکسما و مارو، 1991) و سلامت روان (گلدبرگ، 1972) استفاده شد. تجزیه وتحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل کوواریانس) انجام گرفت. نتایج نشان داد که طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر معناداری بر کاهش نشخوار فکری در مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی داشته است. همچنین طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تأثیر معناداری بر سلامت روان و مؤلفه های آن (اضطراب و بی خوابی، نارساکنش وری اجتماعی، افسردگی و نشانه های جسمی) در مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی داشته است. بنابراین می توان از آموزش برنامه طرح واره درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش نشخوار فکری و افزایش سلامت روان مادران دارای فرزندان مبتلابه اختلال نقص توجه/بیش فعالی استفاده کرد.
تحلیل نقش فضاهای باز در مدارس ابتدایی بر سرزندگی دانش آموزان با تأکید بر عناصر رویکرد بیوفیلیک
منبع:
انگاره های نو در تحقیقات آموزشی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
92 - 112
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: سازمان آموزش و پرورش نقشی محوری در انتقال ارزش ها و رشد استعدادهای دانش آموزان دارد. با توجه به افزایش جمعیت و نیاز به آموزش مؤثر، توجه به کیفیت فضاهای آموزشی و بهبود روحیه و انگیزه دانش آموزان اهمیت ویژه ای پیدا کرده است. این تحقیق به بررسی نقش فضاهای باز مدارس در ارتقاء سرزندگی و رضایتمندی دانش آموزان ابتدایی با در نظر گرفتن عناصر رویکرد بیوفیلیک می پردازد. روش شناسی پژوهش: این تحقیق از نوع کاربردی و به روش توصیفی پیمایشی و میدانی انجام شده است. جامعه آماری شامل 4200 معلم ابتدایی در یاسوج بوده و 352 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اصلی جمع آوری داده ها پرسشنامه شامل دو بخش: چک لیست ارزیابی فضای آموزشی و پرسشنامه عملکرد تحصیلی بود. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری مناسب صورت گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد که بین فضای باز مدرسه و سرزندگی و رضایت مندی دانش آموزان ارتباط معناداری وجود دارد. همچنین ویژگی های محیطی، فرم های طبیعی و نور به طور مستقیم بر سرزندگی و رضایت مندی دانش آموزان تأثیرگذار هستند و ضرورت طراحی فضاهای آموزشی با توجه به این عناصر گزارش شده است.نتیجه گیری: فضاهای آموزشی به ویژه فضاهای باز در مدارس ابتدایی نیازمند طراحی مناسب و متناسب با اصول بیوفیلیک است. این طراحی می تواند به بهبود یادگیری، افزایش انگیزه و دستیابی به روحیه مثبت در دانش آموزان کمک کند. نتایج تحقیق به اهمیت ارتقاء کیفیت فضاهای آموزشی و توجه به نیازهای روانی و فیزیکی دانش آموزان تأکید می کند و پیشنهاداتی برای تحقیقات آتی در زمینه تأثیر معماری بیوفیلیک بر سلامت روان و عملکرد تحصیلی ارائه می دهد.
اثر عدم تعادل تلاش- پاداش بر درگیری شغلی معلمان با نقش میانجی سلامت معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مشاوره شغلی و سازمانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۵۹)
145 - 168
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، تعیین میزان برازش مدل مفهومی درگیری شغلی معلمان بر اساس عدم تعادل تلاش- پاداش با میانجیگری سلامت معنوی با مدل تجربی است. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه معلمان زن و مرد مدارس دخترانه متوسطه دوم ناحیهی یک شهرستان کرمانشاه به تعداد 313 نفر که از این تعداد 265 نفر زن و 48 نفر مرد بود. به روش نمونهگیری تصادفی از نوع طبقهای تعداد 142 نفر زن و 27 نفر مرد بهعنوان نمونه آماری انتخاب شد. برای گردآوری دادهها از سه پرسشنامه عدم تعادل تلاش- پاداش (ERIQ) سیگریست (2013)، سلامت معنوی سایه میری و همکاران (1395) و درگیری شغلی کانونگو (1982) استفاده شد. بهمنظور تحلیل دادهها، از مدلیابی معادلات ساختاری با استفاده از نرمافزار SPSS و AMOS استفاده شد. یافتهها: نتایج پژوهش نشان داد که عدم تعادل تلاش-پاداش بر سلامت معنوی و درگیری شغلی اثر معناداری دارد. سلامت معنوی بر درگیری شغلی اثر معناداری دارد. همچنین متغیر سلامت معنوی نقش میانجی بر اثر عدم تعادل تلاش-پاداش بر درگیری شغلی را دارد. همچنین شاخصهای برازندگی مدل حاکی از آن بود که مدل ارائهشده از برازش مناسبی برخوردار است. نتیجهگیری: با توجه به وجود اثر عدم تعادل تلاش-پاداش و سلامت معنوی معلمان بر درگیری شغلی، میتوان نتیجه گرفت که با تعادل تلاش-پاداش و ارتقای سطح سلامت معنوی معلمان، درگیری شغلی بهبود مییابد.
نقش واسطه ای هیجان اضطراب تحصیلی در رابطه بین ذهن آگاهی با سازگاری تحصیلی در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ بهمن ۱۴۰۳ شماره ۱۱ (پیاپی ۱۰۴)
۱۶۴-۱۵۵
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی نقش واسطه ای هیجان اضطراب تحصیلی در رابطه بین ذهن آگاهی و سازگاری تحصیلی بود. روش پژوهش از نوع توصیفی- همبستگی از نوع مدل یابی ساختاری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهرستان بوشهر در سال تحصیلی 1402-1401بود که از میان آنها 257 نفر به عنوان نمونه آماری با روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از مقیاس ذهن آگاهی دروتمن و همکاران (2018، AAMS)، مقیاس سازگاری دانش آموزان دبیرستانی سینها و سینگ (1993، AISS) و مقیاس هیجانات تحصیلی پکران و همکاران (2002، AEQ) استفاده شد. دادههای به دست آمده با استفاده از آزمون ضریب همبستگی پیرسون و مدلیابی معادلات ساختاری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. بر اساس یافته های پژوهش مدل پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار بود. نتایج نشان داد که بین هیجان اضطراب تحصیلی و سازگاری تحصیلی رابطه منفی ومعناداری وجود دارد (01/0>p). همچنین مشخص گردید هیجان اضطراب تحصیلی در رابطه بین ذهن آگاهی و سازگاری تحصیلی دارای نقش واسطه ای است (01/0>p). از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت که به منظور افزایش سازگاری تحصیلی در دانش آبه هیجان اضطراب تحصیلی و ذهن آگاهی توجه شود.
تدوین الگوی سلامت روان کارکنان فراجا با رویکرد آموزشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
219 - 250
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش شناسایی عوامل سازمانی موثر بر سلامت روان کارکنان با رویکرد آموزشی می باشد. روش پژوهش به شیوه آمیخته که در مرحله اول از روش تحلیل محتوای کیفی برای تحلیل مصاحبه ها استفاده گردید و در بخش دوم از تکنیک دلفی استفاده شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی پرسنل دارای سطح سلامت اعصاب و روان در کلانتری های انتظامی شیراز هستند. و بخش دلفی نیز شامل 15 نفر ازخبرگان درون و برون سازمانی می باشند.یافته ها: عوامل سازمانی موثر بر سلامت روان در شش بعد از جمله: مدیریت و رهبری ابزاری وآمرانه شامل 2 مؤلفه و 16 شاخص و بعد فرهنگ سازمانی شامل 7 مؤلفه و 23 شاخص و بعد جو سازمانی شامل 4 مؤلفه و 7 شاخص و بعد ساختار سازمانی شامل 3 مؤلفه و 12 شاخص و بعد استرس شغلی شامل دو مولفه و 7 شاخص و در نهایت آموزش بهداشت روان با 3 مولفه و9 شاخص شناسایی گردیدند.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد ساختار سازمانی، جوسازمانی، استرس شغلی، مدیریت ابزاری و فرهنگ سازمانی و آموزش بهداشت روان می باشد. و سپس برای اولویت بندی با استفاده از تکنیک دلفی وبر اساس نظر خبرگان، بعد مدیریت و رهبری ابزاری، در اولویت اول، استرس شغلی و آموزش بهداشت روان در اولویت دوم، آموزش بهداشت روان در اولویت سوم، فرهنگ و جو سازمانی هر دو در اولویت چهارم و در نهایت وساختار سازمانی در اولویت پنجم به ترتیب به عنوان مهم ترین ابعاد عوامل موثر بر سلامت روان کارکنان شناسایی شدند.
رابطه بین سوء استفاده جسمی و عاطفی والدین و اضطراب اجتماعی زنان با واسطه گری محرومیت هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
191 - 200
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی محرومیت هیجانی در رابطه سوءاستفاده عاطفی و جسمی والدین با اضطراب اجتماعی در زنان انجام شد. روش پژوهش توصیفی_همبستگی به روش مدلیابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مطالعه حاضر شامل بانوان بین 20 تا 40 سالی بود ساکن شهر کرج در سال 1401 بودند. 253 نفر از این جامعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ﺑﺮای ﺟﻤﻊ آوری اﻃﻼﻋﺎت در ایﻦ ﭘﮋوﻫﺶ از پرﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ترومای دوران کودک (CTQ، برنستاین و همکاران، 2003)، مقیاس اﺿﻄﺮاب اﺟﺘﻤﺎﻋﯽ (SAS، جرابک، 1996)، و خرده مقیاس محرومیت هیجانی ﭘﺮﺳﺸﻨﺎﻣﻪ ﻃﺮﺣﻮاره یانگ (YSQ-SF،1998) اﺳﺘﻔﺎده ﺷد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد مدل از برازش خوبی برخوردار بود. همچنین نتایج حاکی از آن بود که سوء استفاده جسمی و عاطفی والدین و محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی زنان اثر مستقیم دارد (05/0P<). همچنین سوء استفاده جسمی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم دارد (05/0P<). ولی سوء استفاده عاطفی والدین از طریق نقش میانجی محرومیت هیجانی بر اضطراب اجتماعی اثر غیرمستقیم ندارد. بنابراین می توان نتیجه گرفت سو استفاده جسمی و عاطفی والدین و همچنین محرومیت هیجانی اثر منفی بر بروز اضطراب اجتماعی در زنان دارد و در این میان سوء استفاده جسمی والدین اثر قوی تری دارد.
ارائه مدل پریشانی هیجانی بر اساس رفتارهای ارتقا دهنده سلامت و احساس انسجام روانی با نقش میانجی گری معنای زندگی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۳
238 - 250
حوزههای تخصصی:
بروز بیماری های فیزیولوژیک همانند بیماری عروق کرونر قلبی نظم شناختی و هیجانی بیماران را مختل نموده و آنان را با پریشانی هیجانی مواجه می سازد. بر این اساس هدف پژوهش حاضر، الگویابی ساختاری پریشانی هیجانی بر اساس رفتارهای ارتقا دهنده سلامت و احساس انسجام روانی با نقش میانجی گری معنای زندگی در افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی بود. پژوهش از نوع کاربردی و روش پژوهش همبستگی به شیوه مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر بندرعباس در فصل زمستان سال 1401 بودند. از بین جامعه آماری 245 نفر به شیوه نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پریشانی هیجانی (کسلر و همکاران، 2002)، پرسشنامه رفتارهای ارتقا دهنده سلامت (والکر و همکاران، ۱۹۸۷)، پرسشنامه احساس انسجام روانی (فلسنبرگ، ونتکولت و مریک، 2006) و پرسشنامه معنای زندگی (استگر و همکاران، 2006) بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری، به وسیله نرم افزار SPSS و Amos ویرایش 23 صورت گرفت. نتایج نشان داد که رفتارهای ارتقا دهنده سلامت بر معنای زندگی (05/0p<، 617/0β=) و پریشانی هیجانی (05/0p<، 482/0-β=) افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته به ترتیب 38 و 2/23 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. همچنین احساس انسجام روانی بر معنای زندگی (05/0p<، 548/0β =) و پریشانی هیجانی (05/0p<، 538/0-β =) افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته به ترتیب 30 و 9/28 درصد از واریانس این متغیرها را تبیین کند. در نهایت معنای زندگی بر پریشانی هیجانی (05/0p<، 442/0-β =) افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی دارای اثر مستقیم معنادار بوده و توانسته 5/19 درصد از واریانس این متغیر را تبیین کرده و در رابطه بین رفتارهای ارتقا دهنده سلامت و احساس انسجام روانی با پریشانی هیجانی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی نیز نقش میانجی معنادار ایفا کند (05/0p<). با توجه به نقش میانجی معنادار معنای زندگی، می توان با بکارگیری مداخلات موثر همانند آموزش معنای زندگی از بروز پریشانی هیجانی افراد مبتلا به بیماری عروق کرونر قلبی کاست.
اثربخشی آموزش والدگری خردمندانه مادران بر بهزیستی روان شناختی کودکان پیش دبستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: از موضوعات جدید حوزه تعلیم و تربیت و روان شناسی، خردمندی است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی والدگری خردمندانه مادران بر بهزیستی روان شناختی کودکان پیش دبستانی شهر اصفهان انجام شد. روش: این پژوهش تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون، شامل دو گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان 4 تا 6 ساله پیش دبستانی شهر اصفهان در سال 1402 بودند و انتخاب نمونه (15 نفر برای هر گروه) به صورت تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انجام شد. ابزار پژوهش پرسشنامه پیشرفت و تاب آوری مثبت در پیش دبستانی (مایر و یولیچ، 2009) بود که توسط والدین کودکان تکمیل شد. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه تنها پس از پایان پژوهش دو جلسه آموزش دریافت کردند. داده ها از طریق تحلیل کوواریانس چندمتغیره با نرم افراز SPSS نسخه 23 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که در گروه آزمایش میانگین نمرات عملکرد اجتماعی (4/17 به 5/25)، خودمهارگری (9/16 به 0/25)، اعتماد به خود (4/7 به 3/11)، تکلیف گرا بودن (6/13 به 2/21) و لذت بردن از کاوش (1/15 به 9/22) از پیش آزمون به پس آزمون نسبت به گروه گواه افزایش یافت (05/0>p). نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش می توان گفت تغییر نگرش مادران در والدگری به روی آورد خردمحور و ظهور مؤلفه های خردمندانه درگفتار، رفتار، و کردار آنها به عنوان الگو می تواند عملکرد اجتماعی، خودمهارگری، اعتماد به خود، تکلیف گرا بودن، و لذت بردن از کاوش کودکان پیش دبستانی را افزایش دهد. بنابراین پیشنهاد می شود در زمینه آموزش والدین کودکان پیش دبستانی از والدگری خردمندانه در کنار سایر روش های تربیتی موجود استفاده شود.
رابطه صمیمیت و رضایت زناشویی با بخشودگی زناشویی زوجین شهر کرمانشاه
حوزههای تخصصی:
رابطه زناشویی، زیربنای روابط خانوادگی و تربیت نسل های آینده است و به عنوان اساسی ترین رابطه انسانی تلقی می شود، استحکام و بهبود آن همواره از اهمیت و توجه والایی برخوردار است؛ بنابراین هدف از انجام پژوهش حاضر رابطه صمیمیت و رضایت زناشویی با بخشودگی زناشویی زوجین شهر کرمانشاه بود. پژوهش حاضر توصیفی، از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه در سال 1401-1400 بود. نمونه موردنظر در پژوهش حاضر مطابق با فرمول کوکران 269 نفر با روش نمونه گیری در دسترس از مراکز مشاوره انتخاب شدند و به پرسشنامه های صمیمیت، رضایت زناشویی و بخشودگی زناشویی پاسخ دادند. نتایج به دست آمده با استفاده از رگرسیون چند متغیره و ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین صمیمیت و رضایت زناشویی با بخشودگی زناشویی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. با توجه به یافته های پژوهش، می توان گفت هرچقدر میزان صمیمیت و رضایت زناشویی بالاتر باشد میزان بخشودگی زناشویی زوجین نیز بالاتر خواهد بود. بنابراین با توجه به اهمیت و نقش صمیمیت زناشویی و رضایت زناشویی در زندگی زناشویی می توان بخشودگی زناشویی را تبیین نمود.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی نوجوانان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی نوجوانان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب انجام گرفت. روش پژوهش آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل (با پیگیری یک ماهه) بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب دوره ی متوسطه ی دوّم شهر سیرجان در سال 1403-1402 بود که از میان آن ها به روش نمونه گیری هدفمند 40 دانش آموز انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (20 نفر) و گروه کنترل (20 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش 12 جلسه ی 90 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم (پاتریک ریلی و مایکل شاپ شایر، 2003) را به مدت 12 هفته دریافت کردند گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از شاخص واکنش پذیری عاطفی استرینگرز (2012)، مقیاس پنج عاملی رفتار تکانشی لاینام (2006)، مقیاس رگه فراخلقی سالووی (1995) و آزمون نرم افزاری برو- نرو استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد تفاوت معنی داری در اختلاف زمانها برای بازداری پاسخ ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی وجود دارد. اختلاف بین گروه های آزمایش و کنترل نیز برای همه متغیرها معنی دار بود. می توان نتیجه گرفت که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر مدیریت خشم بر بهبود بازداری پاسخ، اضطرار منفی و شفافیت عاطفی دانش آموزان دارای اختلال بدتنظیمی خلق مخرب اثربخش است.
پیش بینی اشتغال پذیری خود- ادراک شده براساس سبک های دلبستگی، ذهنی سازی و بلندپروازی مسیر شغلی در فارغ التحصیلان دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روان شناسی اجتماعی دوره ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
145 - 160
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تداوم مسیرشغلی پس از دوران دانشگاه و ورود به عرصه اشتغال مورد توجه غالب فارغ التحصیلان دانشگاه ها است. لذا پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اشتغال پذیری خود-ادراک شده بر اساس سبک های دلبستگی، ذهنی سازی و بلندپروازی مسیرشغلی در فارغ التحصیلان دانشگاه انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل کلیه فارغ التحصیلان بیکار جویای کار مراجع کننده به مراکز کاریابی استان اصفهان در طی سال های 1400الی 1402 بودند. از این جامعه، نمونه ای به حجم 163 نفر به روش در دسترس انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های ویژگی های دموگرافیک (محقق ساخته)، اشتغال پذیری خود-ادراک شده (راتول و همکاران، 2008)، سبک های دلبستگی (هاوزن و شیور، 1985)، عملکرد بازتابی (فونگی و همکاران، 2016) و بلند پروازی مسیرشغلی (اوتو و همکاران، 2015) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش های آزمون ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره (روش گام به گام) تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین سبک های دلبستگی، ذهنی سازی و بلندپروازی مسیرشغلی با اشتغال پذیری خود-ادراک شده همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد (05/0>P). در مجموع متغیرهای سبک های دلبستگی، ذهنی سازی و بلندپروازی مسیرشغلی 84 درصد از واریانس اشتغال پذیری خود-ادراک شده را به عنوان متغیر ملاک تبیین می کند. در نتیجه می توان اشتغال پذیری خود-ادراک شده را به کمک سبک های دلبستگی، ذهنی سازی و بلندپروازی مسیرشغلی پیش بینی نمود.
نتیجه گیری: با توجه به اهمیت اشتغال پذیری فارغ التحصیلان دانشگاه ها توجه به نقش متغیرهای روانشناختی در کنار کسب مهارت ها و صلاحیت های حرفه ای برای ورود به عرصه اشتغال ضروری است.
تأثیر برنامه آموزشی خودتعیین گری بر خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان با آسیب بینایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر آموزش خودتعیین گری بر خودکارآمدی اجتماعی در نوجوانان با آسیب بینایی انجام شد. این پژوهش با روش نیمه آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه انجام شد. جامعه آماری شامل تمامی نوجوانان با آسیب بینایی شهر اصفهان می شد. نمونه شامل 20 نوجوان با آسیب بینایی از مرکز توان بخشی توکل و مدرسه شهید عابدی می شد که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با روش تصادفی به دو گروه تقسیم شدند که در هر گروه ده نفر وجود داشت. برای سنجش خودکارآمدی اجتماعی از مقیاس سنجش خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان کنلی (1989) استفاده شد. گروه آزمایش در برنامه آموزش خودتعیین گری در 10 جلسه 60 دقیقه ای شرکت کردند؛ در حالی که گروه گواه در این برنامه شرکت نکردند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه وتحلیل شد. نتایج بیانگر تأثیر مثبت و معنادار مداخله بر خودکارآمدی اجتماعی و خرده مقیاس های آن در نوجوانان با آسیب بینایی بود (01/0 >p). بر اساس نتایج، خودتعیین گری از طریق تقویت مشارکت و تصمیم گیری به بهبود خودکارآمدی اجتماعی نوجوانان منجر می شود و می توان از این برنامه در مدارس و مراکز ویژه نوجوانان با آسیب بینایی استفاده کرد.
به کارگیری مدل سازمان شخصیت در تمایز سطوح فرسودگی شغلی کارکنان شهرداری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
365 - 374
حوزههای تخصصی:
فرسودگی شغلی یکی از چالش های اساسی در محیط های کاری است. هدف این پژوهش بررسی نقش ویژگی های شخصیتی در تشخیص و تمایز بین گروه ها با سطوح مختلف فرسودگی شغلی است. به این منظور، 329 کارمند شهرداری تهران در بهار و تابستان 1403 از طریق نمونه گیری سلسله مراتبی انتخاب و با استفاده از پرسش نامه فرسودگی شغلی مسلش (MBI) و آزمون سازمان شخصیت کرنبرگ (IPO) و با استفاده از روش تحلیل تشخیصی مقاوم مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که متغیرهای سازمان شخصیتِ آزمون واقعیت، پرخاشگری و ارزش های اخلاقی به طور معناداری قادر به ایجاد تشخیص و تمایز بین گروه های مقاوم به فرسودگی و با فرسودگی بالا هستند. یافته ها نشان می دهند که کارکنانی که نقص بیشتری در آزمون واقعیت، پرخاشگری و ارزش های اخلاقی داشتند، بیشتر در معرض فرسودگی شغلی قرار گرفته اند. نتایج این پژوهش بر اهمیت توجه به ویژگی های شخصیتی مدل سازمان شخصیت کرنبرگ در اتخاذ دیدگاهی جامع تر در محیط های کاری تاکید داشته و نقش آنها را در بروز و تشدید فرسودگی شغلی معنادار یافته است.
تبیین الگوی یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی با توجه به نقش میانجی گر تفکر نقادانه در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (مهر) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
1689 - 1706
حوزههای تخصصی:
زمینه: نقش میانجی تفکر نقادانه در تعامل با کمک طلبی می تواند درک ما را از چگونگی افزایش استقلال و کفایت دانش آموزان در فرآیند یادگیری عمیق تر سازد. با این وجود، به نظر می رسد که بررسی های کمی به این ابعاد پیچیده و تأثیرات متقابل انجام شده اند، این شکاف تحقیقاتی، ضرورت و ارزش مطالعه ی پیش رو را در جهت ارتقا سیستم های آموزشی کنونی تقویت می نماید.
هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی با توجه به نقش میانجی تفکر نقادانه در دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان انجام شد.
روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی و معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی استان کرمان، در سال تحصیلی 1401-1402 به تعداد 170066 نفر بود. از این میان 310 نفر بر اساس روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی چند مرحله ای، از 4 شهرستان (راور، بافت، بم، رفسنجان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه های، رفتار کمک طلبی (قدم پور و سرمد، 1382)، پرسشنامه تفکر انتقادی (ریکتس، 2003) استفاده شد. پس از تکمیل پرسشنامه ها و نمره گذاری با نرم افزار آماری SPSS نسخه 23 و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزار AMOS-23 انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که بین تفکر نقادانه و یادگیری خودگردان رابطه معناداری وجود دارد (01/0 >P). همچنین نتایج نشان داد مسیرهای مستقیم این پژوهش معنادار شدند و مسیرهای غیرمستقیم یادگیری خودگردان مبتنی بر کمک طلبی از طریق نقش میانجی تفکر نقادانه دانش آموزان معنادار بود. بر اساس یافته ها، مدل نهایی از برازش مطلوبی برخوردار بود (01/0 >P).
نتیجه گیری: یافته های این پژوهش می توانند به طور ملموسی بر طراحی و اجرای برنامه های درسی و مداخلات آموزشی تأثیر بگذارند، به ویژه در ترویج استقلال فکری و یادگیری مؤثر در دانش آموزان. با شناخت بهتر نقش تفکر نقادانه به عنوان یک عامل میانجی در فرآیند یادگیری خودگردان، معلمان و طراحان برنامه های درسی می توانند رویکردها و تکنیک های مرتبط را در کلاس های درس به کار بگیرند تا دانش آموزان را در مسیرکمک طلبی مؤثر و استفاده از تفکر انتقادی برای ارزیابی و حل مسائل هدایت کنند.
اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعامل والد- فرزندی و تکانشگری دانش آموزان با مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۵
72 - 86
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعامل والد-فرزندی و تکانشگری دانش آموزان با مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده انجام شد. پژوهش حاضر کاربردی، از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده بود که در دوره اول متوسطه در سال تحصیلی 1402-1401 در شهرستان اسلام شهر مشغول به تحصیل بودند. در این پژوهش تعداد 35 دانش آموزان دارای مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده با روش نمونه گیری هدفمند (با توجه به ملاک های ورود به پژوهش) انتخاب و با شیوه تصادفی در گروه های آزمایش و گواه جای دهی شدند (18 دانش آموز در گروه آزمایش و 17 دانش آموز در گروه گواه). والدین دانش آموزان گروه آزمایش مداخله فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد را طی هشت هفته در هشت جلسه 90 دقیقه ای دریافت نمودند. در این پژوهش از سیاهه رفتاری- هیجانی کودکان و نوجوانان (CABEI)، پرسشنامه تعامل والد- فرزندی (PCIQ) و پرسشنامه تکانشگری (IQ) استفاده شد. داده های با تحلیل واریانس آمیخته با استفاده از نرم افزار آماری SPSS23 تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تعامل والد-فرزندی (0/0001>P؛ 0/53=Eta؛ 37/42=F) و تکانشگری (0/0001>P؛ 0/66=Eta؛ 64/20=F) دانش آموزان با مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده تأثیر معنادار دارد. بر اساس یافته های حاصل از پژوهش حاضر، فرزندپروری مبتنی بر پذیرش و تعهد با بهره گیری از انعطاف پذیری شناختی و آشنایی والدین با حریم روان شناختی و مرزبندی بین والد و فرزند، شیوه های کنترل نامناسب و باورها و اصول ناکارآمد و غیرمنطقی می تواند به عنوان روشی کارآمد در جهت بهبود تعامل والد-فرزندی و کاهش تکانشگری دانش آموزان با مشکلات رفتاری- هیجانی برونی سازی شده مورد استفاده قرار داد.
اثربخشی طرح واره درمانی (ST) و روان درمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت (ISTDP) جهت بهبود تنظیم هیجان در اختلال استرس پس از سانحه پیچیده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تجارب آسیب زای گذشته با مراقبان اولیه منجر به شکل گیری الگوهای شناختی و رفتاری می شود که به نوعی سبک هایی برای تفکر و عمل هستند. این الگوها راهبردهای ناسازگارانه ای هستند که تنظیم هیجانات را مختل می کنند. از سوی دیگر «تجارب هیجانی اصلاحی» در دو رویکرد طرحواره درمانی و رواندرمانی پویشی کوتاه مدت و فشرده، به تغییر الگوهای ناکارآمد و تنظیم هیجان کمک می کنند. ازاین رو در این پژوهش به بررسی اثربخشی این دو درمان بر تنظیم شناختی و رفتاری هیجان در اختلال استرس پس از سانحه پیچیده با روش مطالعه تک آزمودنی پرداخته شد.جامعه آماری شامل کلیه افراد 18 تا 40 ساله در شهر تهران بودند که در سال 1402، پس از اطلاع رسانی طرح پژوهش، داوطلب مشارکت در پژوهش شدند. درنهایت شش نفر با روش نمونه گیری هدفمند، انتخاب شدند. در ادامه پرسشنامه های تنظیم شناختی و رفتاری هیجان برای هر فرد در مرحله خط پایه (2 تا 4 بار)، مداخله (3 بار) و پیگیری (1 بار)، اجرا شد. گروه های آزمایش به مدت 16 جلسه 50 دقیقه ای تحت مداخلات طرحواره درمانی و رواندرمانی پویشی فشرده و کوتاه مدت قرار گرفتند. نتایج تحلیل دیداری و آماری بین دو موقعیت مداخله و خط پایه شامل اندازه اثر دی کوهن، داده های ناهمپوش و همپوش، تغییرات میانه و میانگین و تغییرات سطح مطلق، بیانگر اثربخشی هر دو درمان بر تنظیم شناختی و رفتاری هیجان بود. اما طرح واره درمانی نسبت به روان درمانی پویشی کوتاه مدت و فشرده در بهبود تنظیم هیجان مؤثرتر عمل کرد و به نظر می سد تکنیک ها و ابزارها در این درمان برای رفع آسیب های زیربنایی در ترومای پیچیده موثرتر است.
مقایسه اثربخشی معنادرمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب مرگ و کیفیت زندگی زنان با تجربه جراحی پستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۹)
66 - 76
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی معنادرمانی با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر اضطراب مرگ و کیفیت زندگی زنان با تجربه جراحی پستان بود. این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. 45 نفر با داشتن ملاک های ورود به مطالعه با روش نموه گیری هدفمند و از میان کلیه زنان ماستکتومی شده شهر تبریز در سال 1400 که مشغول گذراندن دوره پرتودرمانی خود بودند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله و یک گروه گواه، هر کدام 15 نفر قرار گرفتند. اعضای گروه های مداخله، درمان مختص خود را در 8 جلسه 5/1 ساعته (2 ماه، هفته ای یک جلسه) دریافت کردند، و گروه گواه هیچ درمانی را دریافت نکردند. ابزارهای اندازه گیری پرسشنامه های اضطراب مرگ تمپلر و کیفیت زندگی بود. تجزیه و تحلیل یافته ها از طریق آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر انجام گرفت. نتایج نشان داد که معنادرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در مقایسه با گروه گواه، در پس آزمون، منجر به کاهش اضطراب مرگ و افزایش کیفیت زندگی زنان با تجربه جراجی پستان شده اند، و این نتایج در مرحله پیگیری نیز نشان از ماندگاری اثر دارد. همچنین نتایج نشان داد تأثیر این دو درمان بر اضطراب مرگ و کیفیت زندگی در مراحل پس آزمون و پیگیری متفاوت از هم نیست. براساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که معنادرمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد موجب کاهش اضطراب مرگ و افزایش کیفیت زندگی زنان با تجربه جراحی پستان شده اند.
پیش بینی تمایزی بهزیستی تحصیلی بر اساس شفقت به خود، شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
161 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام این پژوهش پیش بینی تمایزی بهزیستی تحصیلی بر اساس شفقت به خود، شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی بود. روش پژوهش بر حسب هدف کاربردی و برحسب گردآوری اطلاعات همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان 443 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه بهزیستی تحصیلی(AWBQ) تومینن-سوینی و همکاران(2012)، فرم کوتاه مقیاس شفقت به خود(SF-SCS) ریس و همکاران(2011)، پرسشنامه شادکامی آکسفورد (OHQ) هیل و آرگیل)2002) و پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی(ASEQ) جینگز و مورگان(1999) پاسخ دادند. از بین آنها به این منظور تعداد 74 نفر دانش آموز با بهزیستی تحصیلی پایین و 87 نفر با بهزیستی تحصیلی بالا شناسایی شدند. برای تحلیل داده ها از تحلیل تمایزی و همچنین نرم افزار نسخه 26 استفاده شد. نتایج نشان داد که با کمک شفقت به خود، شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی می توان بهزیستی تحصیلی را پیش بینی کرد و تحلیل تمایزی توانست با 1/90 درصد دانش آموزان را به دو گروه با بهزیستی بالا و پایین طبقه بندی نماید. می توان نتیجه گیری کرد متغیرهای همچون شفقت به خود، شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی بر بهزیستی تحصیلی تاثیرگذار است. پیشنهاد میشود مشاوران تحصیلی در ارائه راهکارهای افزایش بهزیستی تحصیلی در دانش آموزان به نقش متغیرهایی مانند شفقت به خود، شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی توجه بیشتری کنند.