فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۰۱ تا ۴۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۳۱۵-۲۹۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: مطالعات نشان داده اند که جنگ های شدید، ناتوانی طولانی مدتی برای بازماندگان به همراه دارد. بروز ناتوانی و اختلال روانی نظیر اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، با میزان نزدیکی و مواجهه با جنگ ارتباط مستقیم دارد. بنابراین واکاوی آسیب های روانشناختی در این افراد، مراقبین و خانواده های آن ها در جهت کاربرد مداخلات دارویی برای جانبازان و روانشناختی برای خانواده های آنان یک ضرورت اساسی است که تاکنون کمتر به آن پرداخته شده است. هدف: هدف از پژوهش حاضر تدوین الگوی واکاوی آسیب های خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش شناسی از سری طرح های تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمّی) است. جامعه آماری در بخش کیفی را کلیه کارشناسان و صاحبنظران حوزه خانواده (مشاوران مرکز مشاوره و مددکاران)، خانواده های جانبازان (همسران و فرزندان جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه) استان کرمانشاه در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 42 نفر از متخصصان و صاحب نظان حوزه خانواده و خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه بود که به روش نمونه گیری هدفمند تا رسیدن به اشباع نظری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها در بخش کیفی از مصاحبه های نیمه ساختار یافته استفاده شد. داده های به دست آمده به سه روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی با استفاده از روش اشتراوس و کوربین (1998) مورد تحلیل قرار گرفتند. جامعه آماری در بخش کمی را کلیه خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه شهر کرمانشاه در سال 1401 بود. نمونه پژوهش 200 نفر از اعضای خانواده های جانبازان شهر کرمانشاه بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به پرسشنامه محقق ساخته آسیب های خانواده های جانبازان پاسخ دادند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار Smart PLS مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از مجموعه داده های به دست آمده در بخش کیفی در قالب 138 مقوله فرعی، 15 مقوله اصلی و 1 مقوله مرکزی سازماندهی شدند. 15 مقوله اصلی شامل مشکلات ناشی از افراد پیرامونی و شبکه های حمایتی اجتماعی، مشکلات ویژگی های شخصیتی، مشکلات چرخه زندگی، مشکلات کیفیت زندگی، مشکلات عملکرد خانواده، مشکلات روان شناختی، مشکلات ارتباط تعامل والد- کودک، مشکلات مالی و اقتصادی، مشکلات ارتباط با همسر، مشکلات محیط درون خانواده، مشکلات در روش های مقابله ای، مشکلات اقدامات سازمانی و فرهنگ ساز، مشکلات پیامدهای خانوادگی، مشکلات پیامدهای اجتماعی و مشکلات پیامدهای فردی بودند. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تأییدی 15 مقوله اصلی شناسایی شده در بخش کیفی را مناسب با داده ها تشخیص داد که از روایی و پایایی ترکیبی برخوردار بودند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت خانواده های جانبازان مبتلا به اختلال استرس پس از سانحه در حوزه های متعددی با چالش های مهمی روبرو هستند و الگوی ارائه شده که از برازش مطلوبی برخوردار است، می تواند در جهت کاهش آسیب های خانواده ها، به روان شناسان بالینی، مشاوران خانواده، مددکاران و نهادها و سازمان های متولی کمک کننده باشد.
تبیین مدل تعالی پس از ضربه روانی بر اساس شکوفایی با میانجی گری پذیرش خود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ پاییز (آذر) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۳
۱۳۵-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: پژوهش های پیشین نشان داده اند که ضربه روانی می تواند تأثیرات عمیقی بر سلامت روان افراد داشته باشد، اما در عین حال، برخی افراد پس از تجربه ضربه، به سطحی از رشد و تعالی پس از ضربه (PTG) دست می یابند. شکوفایی به عنوان یکی از ابعاد مثبت روان شناختی، نقش مهمی در این فرآیند ایفا می کند. با این حال، مکانیسم های زیربنایی این رابطه، به ویژه نقش پذیرش خود به عنوان یک عامل میانجی، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین مدل تعالی پس از ضربه روانی بر اساس شکوفایی با میانجی گری پذیرش خود انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی افرادی بود که تجربه ضربه روانی داشته و برای دریافت خدمات روانشناختی به مراکز ارائه خدمات مشاوره در شهر تهران در سال 1402 مراجعه کرده بودند. از میان آن ها 400 نفر به صورت در دسترس انتخاب شد و به پرسشنامه رشد پس از ضربه روانی (تدسچی و کالهون، 1996)، پرسشنامه شکوفایی (سالمی و همکاران، 1396) و پرسشنامه پذیرش خود (چمبرلین و هاگا، 2001) پاسخ دادند. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان داد که شکوفایی روان شناختی به طور مستقیم و غیرمستقیم (از طریق پذیرش خود) بر تعالی پس از ضربه روانی تأثیر مثبت و معناداری دارد (05/0P<). پذیرش خود به عنوان یک عامل میانجی، نقش کلیدی در تسهیل فرآیند دستیابی به تعالی پس از ضربه ایفا می کند (05/0P<). این نتایج بر اهمیت تقویت پذیرش خود و شکوفایی در مداخلات روان شناختی برای افرادی که تجربه ضربه روانی داشته اند، تأکید می کنند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که تقویت شکوفایی روان شناختی و پذیرش خود می تواند به افراد کمک کند تا پس از تجربه ضربه روانی، به سطحی از تعالی و رشد شخصی دست یابند
بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خودتأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دچار اختلال سلوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: خود تأملی و کفایت اجتماعی دوبعدی هستند که در اختلال سلوک در دوران نوجوانی و اختلالات شخصیت در دوران بزرگسالی زمینه را برای مشکلات درون و بین فردی فراهم می کنند. هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خود تأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دارای اختلال سلوک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر، شبه آزمایشی و طرح آن از نوع پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را نوجوانان دارای اختلال سلوک 14 الی 17 سال پسر کانون اصلاح و تربیت شهر بجنورد در سال 1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 30 نفر از نوجوانان کانون اصلاح و تربیت شهر بجنورد بود که به روش نمونه گیری هدفمند و با توجه به ملاک های ورود و خروج از مطالعه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. گروه آزمایشی 15 جلسه 90 دقیقه ای آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی بر من بالغ را دریافت کرد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های پرسشنامه خود تأملی و بینش (گرانت و همکاران، 2001) و کفایت اجتماعی (فلنر، 1990) استفاده شد. تجزیه وتحلیل یافته ها با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و از طریق آزمون تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر صورت گرفت. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس آمیخته با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش تحلیل رفتار متقابل مبتنی برمن بالغ بر خود تأملی وکفایت اجتماعی نوجوانان دارای اختلال سلوک مؤثر بوده است (05/0 ≥P). همچنین اثر مداخله پس از پیگیری یک ماهه حفظ شده است. نتیجه گیری: با توجه به نتایج غربالگری اختلالات رفتاری در مدارس و به کارگیری مداخلات چند سطحی مبتنی بر شواهد که متمرکز بر فرد، خانواده و جامعه باشد در پیشگیری و انجام آن در سطح زندان ها برای افراد دارای اختلال سلوک در بازتوانی آن ها با جامعه اثربخش باشد.
مقایسه اثربخشی درمان هیجان مدار(EFT) و شفقت درمانی ((CFT بر ناگویی هیجانی نوجوانان دختر با مشکلات روان تنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (تیر) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۸
۲۲۷-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از انواع اختلالاتی که ممکن است در اثر سرکوب هیجانات برای نوجوانان به وجود آید، اختلالات روان تنی است. با توجه به نقش هیجانات در بروز ناگویی هیجانی و تشدید اختلالات روان تنی، به نظر می رسد از جمله درمان های مؤثر بر آن، درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار باشد. در مورد مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر ناگویی هیجانی نوجوانان دختر با مشکلات روان تنی خلا پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر ناگویی هیجانی نوجوانان دختر با مشکلات روان تنی در شهر مشهد بود. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر 15 تا 18 ساله با مشکلات روان تنی مشغول به تحصیل در دوره دوم متوسطه ناحیه 3 آموزش و پرورش شهر مشهد در سال تحصیلی 1403-1402 (250 نفر) بود که 45 نفر از آن ها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (درمان متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار) و گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش، مقیاس ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994) بود. گروه آزمایش اول در 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان متمرکز بر شفقت (گیلبرت، 2010) و گروه آزمایش دوم 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان هیجان مدار (گرینبرگ، 2011) را دریافت کردند. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS-26 استفاده شد. یافته ها: نشان داد که درمان های متمرکز بر شفقت و درمان هیجان مدار بر ناگویی هیجانی دختران نوجوان دارای علائم روان تنی اثربخش بودند (001/0 P<). نتایج آزمون های تعقیبی بنفرونی نیز نشان داد که هر دو نوع درمان، اثربخشی یکسانی بر روی ناگویی هیجانی دختران نوجوان دارای علائم روان تنی دارند (001/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های این پژوهش، درمانگران و مشاوران مدارس می توانند از هر دو نوع درمان متمرکز بر شفقت و هیجان مدار برای کاهش ناگویی هیجانی نوجوانان دختر دارای مشکلات روان تنی استفاده کنند.
مقایسه اثربخشی درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فراهیجان های زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۱۶۴-۱۴۵
حوزههای تخصصی:
زمینه: اختلال مصرف مواد یکی از اختلال های روانشناختی شایع، مزمن و عودکننده است که باعث پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی مختلفی برای زنان مبتلا در پی دارد و پیامدهای آن در زنان نامطلوب تر از مردان است. بررسی ادبیات پژوهش نشان می دهد که این اختلال بر فراهیجان و ابعاد آن اثر دارد. درمان های مختلفی مانند درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی برای اختلال مصرف مواد و عوامل مرتبط با آن ازجمله فراهیجان انجام شده است اما توجه کمتری به مقایسه این درمان ها شده است. هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فراهیجان های زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک (شیشه) شهر زاهدان در سال 1400 بود. نمونه آماری این پژوهش شامل 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد بهاران شهر زاهدان در شش ماهه دوم سال 1400 بود. از بین شرکت کنندگان 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پس از اجرای مرحله پیش آزمون دریک جلسه مشترک، به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری گروه درمان ماتریکس، گروه درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی و گروه گواه جایگزین شدند. قبل از اجرای مداخله ها از هر سه گروه با استفاده از مقیاس فراهیجان (میتمانسگروبر و همکاران، 2009) پیش آزمون به عمل آمد. پس از پایان دوره درمان، هر سه گروه مورد پس آزمون قرار گرفته و دو ماه بعدازآن آزمون مرحله پیگیری اجرا شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها، علاوه بر شاخص های آمار توصیفی (شامل میانگین، انحراف معیار) از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین اثربخشی دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد فراهیجان با گروه کنترل و همچنین بین دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی تفاوت وجود دارد. بعلاوه اثربخشی درمان ماتریکس نسبت به درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد بیشتر است (001/0 >p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که هر دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد فراهیجان زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک مؤثر هستند، اما اثربخشی درمان ماتریکس بر ابعاد فراهیجان بیشتر است. ازاین رو پژوهشگران می توانند از این روش درمانی برای کاهش و افزایش ابعاد فراهیجان افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک استفاده کنند.
ساخت و اعتباریابی مقیاس کامپیوتری سنجش نیم رخ حسی کودکان با اختلال طیف اتیسم- نسخه والدین
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کودکان با اختلال طیف اتیسم اغلب با مشکلات پردازش حسی مواجه اند. شناسایی دقیق نیم رخ حسی آنان می تواند نقش مهمی در طراحی مداخلات درمانی و آموزشی داشته باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف ساخت و اعتباریابی یک مقیاس کامپیوتری برای سنجش نیم رخ حسی کودکان با اختلال طیف اتیسم - نسخه والدین انجام شد. روش: این پژوهش از نوع مطالعات روان سنجی است. جامعه آماری شامل والدین (یا مراقبین اصلی) ۸۰۰ کودک دارای اختلال طیف اتیسم در تهران در سال ۱۴۰۲ بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار مورد استفاده، پرسش نامه محقق ساخته نیم رخ حسی بود. برای بررسی روایی سازه از تحلیل عاملی اکتشافی و تأییدی و برای روایی همزمان از ابزار پردازش حسی سه بعدی استفاده شد. برای سنجش پایایی از ضرایب آلفای کرونباخ و امگای مک دونالد بهره گرفته شد. داده ها با نرم افزارهای SPSS نسخه ۲۶ و AMOS نسخه ۲۴ تحلیل شدند. یافته ها: در تحلیل عاملی اکتشافی، در بُعد حس طلب و حس گریز، هفت عامل (لامسه، عمق، وستیبولار، دیداری، شنیداری، بویایی و چشایی) استخراج شد. تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول وجود این عوامل و تحلیل مرتبه دوم، قرار گرفتن آن ها در قالب دو ساختار حس طلب و حس گریز را تأیید کرد. ضرایب همبستگی بین این ابعاد و زیرمقیاس های ابزار پردازش حسی سه بعدی معنادار و مثبت بودند. ضرایب پایایی همه عوامل بیش از 7/0 گزارش شد. نتیجه گیری: مقیاس کامپیوتری نیم رخ حسی کودکان با اختلال طیف اتیسم از روایی و پایایی مطلوبی برخوردار است و می تواند به عنوان ابزاری مناسب در پژوهش ها و ارزیابی های بالینی مورد استفاده قرار گیرد. استفاده از این مقیاس در برنامه های غربالگری و درمانی، و بررسی اعتبار آن در گروه های سنی و فرهنگی مختلف توصیه می شود
کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادران با تجربه ترومای عاطفی دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مطالعه و تبیین کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادرانی که تجربه ترومای عاطفی در کودکی خود داشتند بود. روش این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بوده و داده ها با روش پدیدارشناختی هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. میدان پژوهش شامل مادران فرزندان ۳ تا ۶ سالی بوده که تجربه ترومای عاطفی در کودکی داشتند. از این میان با درنظرگیری اصل اشباع، ۹ نفر با روش نمونه گیری هدف مند جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. در نتیجه تحلیل داده ها، پنج مضمون اصلی به دست آمد که شامل «وضعیت ذهنی سازی مادر»، «حالات درون روانی مادر»، «رابطه مادر و فرزند»، «وضعیت انتقال تروما» و «وضعیت فرزندپروری» مادر بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مادرانی که توانایی بالایی در ذهنی سازی دارند، حالات درون روانی مثبت تری را تجربه کرده، قادر به برقراری رابطه امن با فرزند بوده، رفتار آسیب زای والدین خود را تکرار نکرده و یا سعی در جبران افراطی آن داشتند و در فرزندپروری خود رفتارهای مطلوبی را از خود نشان دادند. درحالی که مادرانی که نقص در ذهنی سازی داشتند، حالات درون روانی نسبتاً منفی تری را تجربه کرده، قادر به ایجاد امنیت در رابطه با فرزند نبوده، رفتار آسیب زای والدین خویش را تکرار کرده و در فرزندپروری خود عملکرد ضعیفی داشتند.
اثربخشی درمان کوتاه مدت راه حل محور بر انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی در زنان دچار تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی در زنان دچار تعارضات زناشویی انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری شامل کلیه ی زنان دارای تعارضات زناشویی بود که در سال 1400-1399 به مراکز مشاوره شهر اهواز مراجعه کرده بودند. از بین آنها با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دور گروه 15 نفری آزمایش و گواه گمارده شدند. برنامه آموزش راه محور هر هفته یک جلسه 90 دقیقه ای در مورد گروه آزمایش اجرا شد. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه های انعطاف پذیری روانشناختی دنیس و وندروال (CFI، 2010)، خودتنظیمی هیجان هافمن و کشدن (ESQ، 2010) و تعارضات زناشویی ثنایی و براتی (MCQ، 1387) استفاده شد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 001/0>P وجود داشت. از یافته های فوق می توان نتیجه گرفت آموزش راه حل محور بر افزایش انعطاف پذیری روانشناختی و خودتنظیمی هیجانی زنان دچار تعارضات زناشویی، موثر است.
اثربخشی درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی زنان مواجه شده با پیمان شکنی همسر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان راه حل محور بر انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی زنان مواجه شده با پیمان شکنی همسر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری این پژوهش شامل کلیه ی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 18 شهر تهران در سال 1402 بود. از بین جامعه ی آماری پژوهش تعداد 30 زن به روش دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه 15 نفر آزمایش و کنترل جایگذاری شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های انعطاف پذیری هیجانی رشید و بیات (1398، EFI) و معنای زندگی استگر و همکاران (2006، MLQ) استفاده شد. شرکت کنندگان گروه آزمایش، 8 جلسه درمان راه حل محور گرانت را دریافت نمودند. داده ها با استفاده از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری، مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی در دو گروه تفاوت معناداری در سطح 01/0>P وجود داشت. بنابراین می توان نتیجه گرفت که درمان راه حل محور تأثیر قابل قبولی در بهبود انعطاف پذیری هیجانی و معنای زندگی افراد مواجه شده با پیمان شکنی همسر داشته است.
مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت و ذهنی سازی بر احساس شرم مادران کودکان با نارسایی هوشی آموزش پذیر شهر فارسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۰۶)
۱۳۴-۱۲۵
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت و ذهنی سازی بر احساس شرم مادران کودکان با نارسایی هوشی آموزش پذیر شهرستان فارسان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با دوره پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری شامل مادران کودکان با نارسایی هوشی آموزش پذیر شهرستان فارسان در نیمه دوم سال 1402 بود که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 45 نفر از آنها انتخاب و به صورت تصادفی در 3 گروه (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه احساس شرم درونی شده (ISS؛ کوک، 1987) و مصاحبه بالینی (CI، انجمن روانپزشکی امریکا، 2022) بود. گروه آزمایش اول تعداد 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت و گروه آزمایش دوم 8 جلسه 90 دقیقه ای درمان ذهنی سازی را دریافت کردند. داده های پژوهش با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد. نتایج نشان داد که پیش آزمون احساس شرم با نمرات پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری داشت (01/0>P). همچنین نتایج دلالت بر این داشت که هر دو درمان نسبت به گروه کنترل تغییرات معناداری در احساس شرم ایجاد کردند (01/0>P)؛ ضمن اینکه مشخص شد درمان ذهنی سازی نسبت به درمان ذهن آگاهی مبتنی بر شفقت در طول زمان تفاوت معنی دار بیشتری ایجاد کرد (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که هر دو درمان و به خصوص درمان ذهنی سازی روش درمانی کارآمدی در بهبود احساس شرم است.
مقایسه تاثیر آموزش مهارت های توجه آگاهی و بازی های شناختی رفتاری بر حل مساله در دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر آموزش مهارت های توجه آگاهی و بازی های شناختی رفتاری بر حل مساله در دانش آموزان ابتدایی انجام شد. روش شناسی: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمع آوری داده ها از طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی (کلاس 4 تا 6) منطقه 7 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402، تشکیل دادند که از بین آنها، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش توجه آگاهی به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش بازی های شناختی رفتاری نیز 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه حل مسئله (هپنر و پترسون،1987) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار spss-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که هر دو مداخله به کار رفته در این پژوهش می توانند به طور معناداری حل مساله دانش آموزان ابتدایی را بهبود بخشند. با این تفاوت که میزان تغییر در حل مساله در گروه بازی درمانی بازی های شناختی رفتاری بهبود بیشتری نسبت به آموزش مهارت های توجه آگاهی داشته است (0.01 > p). نتیجه گیری: این یافته ها نشان دهنده اهمیت توجه آگاهی در فرآیند یادگیری و حل مسأله در سنین ابتدایی است و می تواند به عنوان مبنای طراحی برنامه های آموزشی مؤثر برای دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی مداخله پردازش هیجانی بر کارکرد شناختی و پریشانی روانشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مداخله پردازش هیجانی بر بهبود کارکرد شناختی و کاهش پریشانی روان شناختی در بزرگسالان بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری پنج ماهه بود. شرکت کنندگان شامل ۳۰ فرد بزرگسال ساکن تهران بودند که به صورت داوطلبانه انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (هرکدام ۱۵ نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش در ده جلسه ۹۰ دقیقه ای مداخله پردازش هیجانی شرکت کرد، در حالی که گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از پرسش نامه نارسایی های شناختی (CFQ) و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس (DASS-21) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری جمع آوری شدند. تحلیل آماری با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-27 انجام شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که اثر اصلی گروه بر کارکرد شناختی معنادار بود (F(1,28)=15.46, p=.001, η²=.35) و گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل بهبود قابل توجهی در عملکرد شناختی نشان داد. همچنین اثر گروه بر پریشانی روان شناختی نیز معنادار گزارش شد (F(1,28)=18.97, p<.001, η²=.40) و گروه آزمایش کاهش معناداری در سطح پریشانی تجربه کرد. آزمون بونفرونی نشان داد که تغییرات در مراحل پس آزمون و پیگیری نسبت به پیش آزمون در هر دو متغیر معنادار بود، ولی بین پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری مشاهده نشد. نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که مداخله پردازش هیجانی می تواند به عنوان روشی مؤثر در بهبود عملکرد شناختی و کاهش پریشانی روان شناختی مورد استفاده قرار گیرد و این اثرات تا پنج ماه پس از درمان نیز پایدار باقی می ماند.
مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی و مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی گروه درمانی وجودی و گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد بر احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج بود. روش شناسی: مطالعه حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. ۷۵ نفر از دانشجویان ورودی مهرماه ۱۴۰۲ دانشگاه آزاد اسلامی واحد الهیه مشهد به صورت در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه ۲۵ نفره (دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل) گمارده شدند. گروه درمانی وجودی در قالب ۱۰ جلسه و گروه درمانی پذیرش و تعهد در قالب ۸ جلسه گروهی برگزار شد. ابزار پژوهش، مقیاس احساس تنهایی UCLA بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره و چندمتغیره تحلیل شدند. یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که بین گروه ها از نظر کاهش احساس تنهایی تفاوت معناداری وجود دارد (p<0.01). هر دو گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل کاهش معناداری در احساس تنهایی نشان دادند و این کاهش در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری حفظ شد. همچنین، مقایسه میانگین ها نشان داد که گروه درمانی مبتنی بر پذیرش و تعهد اثربخشی بیشتری نسبت به گروه درمانی وجودی داشت. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که هر دو رویکرد درمانی می توانند در کاهش احساس تنهایی دانشجویان مجرد در شرف ازدواج مؤثر باشند، اما مداخله مبتنی بر پذیرش و تعهد کارایی بیشتری دارد. بر این اساس، می توان از این روش ها در برنامه های مشاوره و سلامت روان دانشگاهی بهره گرفت.
اثر بخشی آموزش عزت نفس بر روی شفقت برخود در دوران بلوغ دختران متوسطه اول (مدرسه عصمت نوشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش عزت نفس بر میزان شفقت برخود در دوران بلوغ دختران پایه نهم متوسطه اول در مدرسه عصمت نوشهر بود. روش شناسی: پژوهش حاضر از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل ۱۱۰ نفر از دانش آموزان دختر پایه نهم بود که ۶۰ نفر از آنان با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش در ۸ جلسه ۹۰ دقیقه ای آموزش عزت نفس بر اساس بسته های آموزشی معتبر شرکت کردند، در حالی که گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. ابزار گردآوری داده ها، پرسشنامه شفقت برخود فرم کوتاه بود. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش عزت نفس تأثیر معناداری بر افزایش سطح کلی شفقت برخود دارد (p < 0.05). همچنین، این آموزش به طور معناداری موجب افزایش مهربانی به خود، تجارب مشترک انسانی، ذهن آگاهی و کاهش قضاوت گری و احساس انزوا شد. اما در بعد همانندسازی افراطی، تفاوت معناداری مشاهده نگردید. نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که آموزش عزت نفس می تواند به عنوان مداخله ای اثربخش در بهبود مؤلفه های روان شناختی مرتبط با خودپذیری و کاهش خودانتقادی در دختران نوجوان به کار گرفته شود. چنین مداخلاتی در بافت مدرسه می تواند در ارتقاء سلامت روانی و اجتماعی نوجوانان مؤثر واقع شود.
Comparing the Effectiveness of Resilience Training and Acceptance and Commitment Group Training on Quality of Life in Students from Divorced Families, Controlling for Age at Divorce and Time Since Divorce(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to compare the effectiveness of resilience training and acceptance and commitment group training on improving quality of life in male students from divorced families, while controlling for age at the time of parental divorce and the duration since the divorce. Methods and Materials: This quasi-experimental study was conducted on 90 male students in grades 5 to 9 from Kouhchenar County, whose parents were divorced. Participants were selected using convenience sampling from six schools with the highest prevalence of students from divorced families and were randomly assigned to three groups: resilience training (n = 30), acceptance and commitment training (n = 30), and control (n = 30). The interventions included ten 50-minute weekly sessions based on Kruger’s (2006) resilience protocol and eight weekly sessions based on Hayes and Rose’s (2008) ACT protocol. All participants completed the WHOQOL-BREF before the intervention, immediately after, and at a one-month follow-up. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and MANCOVA while adjusting for confounding variables. Findings: Significant improvements were observed in all four domains of quality of life—physical health, psychological health, social relationships, and environmental health—in both intervention groups across time (p < 0.001). The time × group interaction effect was also significant for all components (p < 0.001). Between-subjects analysis showed significant differences in posttest mean scores among the three groups (p < 0.001), and Bonferroni post hoc comparisons confirmed that both experimental groups outperformed the control group (p < 0.001), with the ACT group showing significantly greater improvements than the resilience group in all domains (p < 0.001). Conclusion: Both resilience training and ACT-based group training effectively enhanced the quality of life of students from divorced families; however, ACT demonstrated superior and more sustained improvements. These findings highlight the potential of ACT as a preferred school-based intervention for adolescents coping with familial disruption.
The Effect of Individual and Group Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction and Sexual Self-Esteem in Women: A Quasi-Experimental Study on the Effectiveness of Individual Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of this study was to compare the effects of individual and group training in sexual skills on sexual satisfaction and sexual self-esteem among women attending comprehensive health centers in Sanandaj. Methods: This quasi-experimental study was conducted on 60 women attending comprehensive health centers in Sanandaj, who were randomly assigned to three groups: individual training, group training, and control. Data collection tools included a demographic and obstetric questionnaire, the Hudson Sexual Satisfaction Questionnaire, and the Sexual Self-Esteem Inventory–Short Form (SSEI-W-SF). Data were collected according to the objectives of the study and analyzed using STATA version 12. The significance level was set at 0.05. Findings: Based on the results, all three study groups were homogeneous in terms of demographic and clinical characteristics. Four weeks after the intervention, the mean and standard deviation of sexual satisfaction in the individual training group showed a statistically significant difference (p < 0.05; p = 0.00). However, the mean satisfaction scores in the group training and control groups did not show a statistically significant difference. In all three groups, the mean and standard deviation of sexual self-esteem scores four weeks after training did not show a significant difference. Conclusion: The results of this study demonstrated that individual-based training leads to an increase in sexual satisfaction. Utilizing this educational approach in comprehensive health centers can enhance women's sexual health and improve the dysfunctional cycle of family clinical relationships.
Family Economic Hardship and Adolescent Risk-Taking: The Mediating Role of Family Cohesion(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to examine the mediating role of family cohesion in the relationship between family economic hardship and adolescent risk-taking. Methods and Materials: A descriptive correlational research design was employed with a sample of 520 adolescents recruited from secondary schools in India, determined through Morgan and Krejcie’s sample size table. Data were collected using standardized self-report instruments: the Adolescent Risk-Taking Questionnaire (ARQ), the Economic Hardship Questionnaire (EHQ), and the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scales (FACES IV). Statistical analyses were conducted using SPSS-27 and AMOS-21. Pearson correlation coefficients were calculated to determine associations among variables, and Structural Equation Modeling (SEM) was performed to test the hypothesized mediation model. Model fit was evaluated using Chi-square, χ²/df, GFI, AGFI, CFI, TLI, and RMSEA indices. Findings: Results indicated that family economic hardship was positively correlated with adolescent risk-taking (r = .42, p = .001) and negatively correlated with family cohesion (r = −.40, p = .001). Family cohesion was inversely related to adolescent risk-taking (r = −.36, p = .002). The SEM analysis demonstrated adequate model fit (χ²/df = 2.17, GFI = .93, AGFI = .90, CFI = .95, TLI = .94, RMSEA = .048). Direct paths showed that family economic hardship significantly predicted adolescent risk-taking (β = .38, p = .001) and negatively predicted family cohesion (β = −.41, p = .001). Family cohesion negatively predicted adolescent risk-taking (β = −.29, p = .002). The indirect effect of economic hardship on risk-taking via cohesion was significant (β = .12, p = .006), supporting the mediation hypothesis. Conclusion: Findings highlight that family cohesion partially mediates the link between economic hardship and adolescent risk-taking. Strengthening family cohesion may buffer adolescents from the adverse effects of financial strain and serve as a practical target for interventions aimed at reducing risk behaviors.
Effectiveness of Psychodynamic Therapy on Marital Relationship Quality and Cognitive Emotion Regulation in Couples with Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the present study was to determine the effectiveness of psychodynamic therapy on the quality of marital relationships and cognitive emotion regulation in couples experiencing marital conflicts. Methods and Materials: This research employed a quasi-experimental design with pretest-posttest and a control group. The statistical population consisted of couples with marital conflicts residing in Babol in 2023. From this population, 28 individuals (14 couples) were selected through convenience sampling and randomly assigned to either the experimental group (n = 14) or the control group (n = 14). Data were collected using standardized questionnaires measuring marital relationship quality and cognitive emotion regulation. The experimental group received psychodynamic therapy over 12 sessions (two 90-minute sessions per week), while the control group did not receive any treatment. Findings: The findings indicated that the posttest scores of both marital relationship quality and cognitive emotion regulation in the experimental group were significantly higher than the pretest scores. Conclusion: Therefore, psychodynamic therapy was found to be effective in improving marital relationship quality and cognitive emotion regulation among couples with marital conflicts.
Impact of a Peer-Family Connection Program on Social Belonging and Risk Behavior Reduction in Adolescents(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of a peer-family connection program in enhancing social belonging and reducing risk behaviors among adolescents. Methods: A randomized controlled trial was conducted with 30 adolescents aged 13–16 from Hungary, who were randomly assigned to either an intervention group (n = 15) or a control group (n = 15). The intervention group participated in a seven-session, school-based Peer-Family Connection Program designed to improve interpersonal communication, emotional regulation, and relational bonding with peers and caregivers. Sessions were conducted weekly, lasting 45–60 minutes each. Social belonging and risk behavior were measured using validated standardized tools at pre-test, post-test, and five-month follow-up. Data were analyzed using repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post-hoc tests in SPSS-27. Findings: Repeated measures ANOVA revealed a significant interaction effect between time and group for both social belonging (F(2, 56) = 17.08, p < .001, η² = .39) and risk behavior (F(2, 56) = 14.57, p < .001, η² = .34), indicating that the intervention group improved significantly over time compared to the control group. Bonferroni post-hoc analysis showed significant improvements in social belonging from pre-test to post-test (p < .001) and from pre-test to follow-up (p < .001), with no significant decline between post-test and follow-up. Similarly, risk behavior significantly decreased from pre-test to post-test (p < .001) and remained reduced at follow-up (p < .001), with no significant difference between post-test and follow-up. Conclusion: The Peer-Family Connection Program demonstrated sustained effectiveness in increasing adolescents’ social belonging and reducing their engagement in risk behaviors. These findings support the integration of relational interventions involving both peers and caregivers as a means to promote healthy adolescent development.
اثربخشی درمان پذیرش و تعهد بر تحریف های شناختی، اجتناب تجربه ای، و مهارت خودمهارگری نوجوانان با علائم اختلال وسواس- بی اختیاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۲)
۱۳۳-۱۱۷
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: اختلال وسواس- بی اختیاری یکی از اختلالات مزمن و ناتوان کننده در دوره نوجوانی است که با افکار مزاحم، بی اختیاری های ذهنی و رفتاری، و سطوح بالای اجتناب شناختی و هیجانی همراه است. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر تحریف های شناختی، اجتناب تجربه ای، و مهارت خودمهارگری نوجوانان دارای علائم اختلال وسواسی- بی اختیاری انجام شد. روش : روش پژوهش حاضر شبه تجربی و طرح آن به صورت پیش آزمون- پس آزمون با گروه آزمایش و گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل دانش آموزان مقطع متوسطه یکم استان قزوین در سال تحصیلی 1403-1404 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 36 دانش آموز که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در گروه آزمایش و گروه گواه جایدهی شدند. ابزار گردآوری شامل مقیاس وسواسی- بی اختیاری ییل براون (اسکاهیل و همکاران، 1997)، مقیاس تحریفات شناختی بین فردی (حمامچی و بویوکوزترک، 2004)، پرسشنامه اجتناب تجربه ای پذیرش و عمل (بوند و همکاران، 2011)، و مقیاس خودمهارگری (کندال و ویلکاکس، 1979) بود. گروه آزمایش هشت جلسه 90 دقیقه ای درمام مبتنی بر پذیرش و تعهد هیز و همکاران (2011) را دریافت کردند. در انتها داده های به دست آمده با آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره توسط SPSS-27 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد به صورت معناداری موجب کاهش طرد بین فردی (22/56=F)، انتظارات غیرواقعی از روابط (78/71=F)، ادراک نادرست بین فردی (99/39=F)، اجتناب تجربه ای (91/67=F)، و افزایش خودمهارگری (90/54=F) در نوجوانان دارای علائم اختلال وسواسی- بی اختیاری شد (01/0>P). نتیجه گیری: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد با کاهش تحریف های شناختی بین فردی و اجتناب تجربه ای، نقش مؤثری در بازسازی باورهای ناکارآمد و افزایش پذیرش تجربیات درونی ایفا کرده است؛ این فرایند به کاهش تنش روانی و شکست چرخه های وسواسی در نوجوانان منجر شد.