ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷۲۱ تا ۷۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
۷۲۱.

اثربخشی برنامه زمانی پارادوکسی بر دشواری تنظیم هیجان و اضطراب تعامل اجتماعی در بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: دشواری تنظیم هیجان اضطراب اجتماعی اضطراب تعامل اجتماعی درمان پارادوکسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۶ تعداد دانلود : ۷۴
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی برنامه زمانی پارادوکسی بر دشواری تنظیم هیجان و اضطراب تعامل اجتماعی در بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و روانشناسی شهر ساوه در سال 1403 بود که از بین آنها 30 نفر با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه های اضطراب اجتماعی کانر و همکاران (2000 SPIN,)، دشواری تنظیم هیجان گرتز و رومر (2004 DERS,) و اضطراب تعامل اجتماعی هیمبرگ و همکاران (1998 SIAS,) بود. گروه آزمایش تحت درمان گروهی برنامه زمانی پارادوکسی طی 4 جلسه ۹۰ دقیقه ای هفته ای یک بار قرار گرفت. جهت تجزیه وتحلیل از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون گروه آزمایش و گوا تفاوت معناداری در سطح ۰۰۱/0>P وجود داشت. یافته های این پژوهش نشان داد که برنامه زمانی پارادوکسی بر کاهش اضطراب تعاملات اجتماعی و دشواری تنظیم هیجان بیماران مبتلا به اضطراب اجتماعی اثربخش بوده است.
۷۲۲.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبر کندریا در بیماران دارای دیابت نوع دو در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد نشانگان سایبر کندریا دیابت نوع دو

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴ تعداد دانلود : ۵۸
زمینه: مطالعات مختلف نشان دادند که اضطراب سلامت به میزان بالایی در بیماران مبتلا به دیابت مشاهده می شود. این اضطراب می تواند زمینه ساز اختلال سایبرکندریا نیز باشد. علی رغم بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر روی سلامت روان بیماران مبتلا به دیابت نوع دو، در مورد اثربخشی این رویکرد درمانی بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بین بیماران مبتلا به دیابت، خلأ پژوهشی وجود دارد. هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش نشانگان سایبرکندریا در بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در شهر تهران انجام شد. روش: روش این پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی بیماران مبتلا به دیابت نوع دو در مراکز درمانی شهر تهران (انجمن دیابت تهران و مرکز دیابت نیاوران) بودند (589 نفر) بود. برای انتخاب نمونه آماری، با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) گمارش شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شدت سایبرکندریا (مک الروی و شولین، 2014) استفاده شد. هم چنین برای اعضای گروه آزمایش، 8 جلسه 90 دقیقه ای از پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2006؛ هیز و همکاران، 1999) برگزار شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از آزمون تحلیل واریانس طرح درون گروهی- بین گروهی و نرم افزار SPSS-20 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش تمامی مؤلفه های سایبرکندیا در گروه آزمایش مؤثر بود (001/0 P<) و این کاهش، پایداری خود را در مرحله پیگیری نیز حفظ شد (05/0 P<). نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش حاضر پیشنهاد می شود، روان شناسان حوزه سلامت از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد برای کاهش نشانگان اضطراب سلامت، به ویژه در افراد مبتلا به سایبرکندریا استفاده کنند.
۷۲۳.

مقایسه اثربخشی درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فراهیجان های زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اختلال مصرف مواد محرک تحمل پریشانی مسئولیت پذیری درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی درمان ماتریکس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴ تعداد دانلود : ۶۲
زمینه: اختلال مصرف مواد یکی از اختلال های روانشناختی شایع، مزمن و عودکننده است که باعث پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی مختلفی برای زنان مبتلا در پی دارد و پیامدهای آن در زنان نامطلوب تر از مردان است. بررسی ادبیات پژوهش نشان می دهد که این اختلال بر فراهیجان و ابعاد آن اثر دارد. درمان های مختلفی مانند درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی برای اختلال مصرف مواد و عوامل مرتبط با آن ازجمله فراهیجان انجام شده است اما توجه کمتری به مقایسه این درمان ها شده است. هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر فراهیجان های زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دوماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک (شیشه) شهر زاهدان در سال 1400 بود. نمونه آماری این پژوهش شامل 45 نفر از افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد مراجعه کننده به مرکز ترک اعتیاد بهاران شهر زاهدان در شش ماهه دوم سال 1400 بود. از بین شرکت کنندگان 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و پس از اجرای مرحله پیش آزمون دریک جلسه مشترک، به صورت تصادفی در سه گروه 15 نفری گروه درمان ماتریکس، گروه درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی و گروه گواه جایگزین شدند. قبل از اجرای مداخله ها از هر سه گروه با استفاده از مقیاس فراهیجان (میتمانسگروبر و همکاران، 2009) پیش آزمون به عمل آمد. پس از پایان دوره درمان، هر سه گروه مورد پس آزمون قرار گرفته و دو ماه بعدازآن آزمون مرحله پیگیری اجرا شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها، علاوه بر شاخص های آمار توصیفی (شامل میانگین، انحراف معیار) از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با بهره گیری از نرم افزار SPSS نسخه 27 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که بین اثربخشی دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد فراهیجان با گروه کنترل و همچنین بین دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی تفاوت وجود دارد. بعلاوه اثربخشی درمان ماتریکس نسبت به درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد بیشتر است (001/0 >p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که هر دو درمان ماتریکس و درمان مبتنی بر بهبود کیفیت زندگی بر ابعاد فراهیجان زنان مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک مؤثر هستند، اما اثربخشی درمان ماتریکس بر ابعاد فراهیجان بیشتر است. ازاین رو پژوهشگران می توانند از این روش درمانی برای کاهش و افزایش ابعاد فراهیجان افراد مبتلا به اختلال مصرف مواد محرک استفاده کنند.
۷۲۴.

ارتباط ذهنی سازی با رضایت جنسی زنان : نقش میانجی گر خلق منفی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: رضایت جنسی خلق منفی ذهنی سازی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰ تعداد دانلود : ۶۸
زمینه: ذهنی سازی یک عامل کلیدی در عملکرد اجتماعی و سلامت روان است. با این حال، تأثیر آن بر بهزیستی و رضایت جنسی اخیراً توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. از آنجای که بین ذهنی سازی سبک های دلبستگی و تنظیم هیجانی اثرات متقابلی وجود دارد بررسی ذهنی سازی با حالت های خلقی و رضایت جنسی یک ضرورت پژوهشی برای انجام تحقیقات در این حوزه و یک ضرورت تجربی برای استفاده از مداخلات مبتنی بر ذهنی سازی است. هدف: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط ذهنی سازی با رضایت جنسی زنان با توجه به نقش میانجی خلق منفی انجام شد. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر وش یک مطالعه مقطعی (توصیفی- همبستگی) که به روش مدلسازی معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری را کلیه دانشجویان متاهل زن دانشگاه های تهران در سال 1400-1401 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 637 نفر از دانشجویان زن متأهل بود که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس های ذهنی سازی (فوناگی، 2016)، مقیاس اضطراب و افسردگی و استرس (لوی باند، 1995) و مقیاس رضایت جنسی (مستون، 2005) استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای SPSS.22 و AMOS.24 مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج حاصل از ضریب همبستگی پیرون نشان داد که بین ذهنی سازی (مؤلفه اطمینان) با رضایت جنسی رابطه مثبت و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). بین ذهنی سازی (مؤلفه عدم اطمینان) و خلق منفی با رضایت جنسی رابطه منفی و معنی داری وجود دارد (05/0 >P). نتایج حاصل از مدلسازی معادلات ساختاری نشان داد که الگوی پیشنهادی برازنده با داده هاست و مؤلفه عدم اطمینانبه صورت مستقیم و غیر مستقیم از طریق خلق منفی بر رضایت جنسی زنان تأثیر می گذارد. همچنین ضریب استاندارد غیرمستقیسم مؤلفه اطمینان به رضایت جنسی از طریق خلقی منفی معنی دار بود. نتیجه گیری: این پژوهش با مدل های پاسخ جنسی زنان مطابقت دارد و حمایت اولیه از پیوند حالت خلقی و رضایت جنسی را نشان می دهد. بنابراین می توان نتیجه گرفت که رضایت جنسی پدیده تک علتی نیست و برای درمان آن بایستی از متغیرهای فراتشخیصی (ذهنی سازی و تنظیم هیجانی) نیز استفاده کرد.
۷۲۵.

مقایسه اثربخشی آموزش مثبت نگری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر خودکارآمدی و اضطراب تدریس دانشجو- معلمان آموزش فیزیک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: آموزش مثبت نگری شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی خودکارآمدی اضطراب تدریس دانشجو-معلمان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۲ تعداد دانلود : ۶۷
زمینه: نومعلمان در آغاز فعالیت های حرفه خود با چالش هایی مانند اضطراب و احساس ناکارآمدی مواجه اند که می تواند بر کیفیت آموزش و خودکارآمدی تدریس آنان تأثیر منفی بگذارد. این مشکلات روان شناختی ممکن است در درازمدت بر رشد حرفه ای و پیشرفت آن ها نیز اثرات منفی داشته باشد. با وجود پژوهش های فراوان در زمینه خودکارآمدی و اضطراب در محیط های آموزشی، مقایسه اثربخشی آموزش های مبتنی بر مثبت نگری و ذهن آگاهی هنوز به طور جامع مورد بررسی قرار نگرفته است.. هدف: این مطالعه به تحلیل مقایسه ای اثربخشی این دو مداخله روان شناختی بر کاهش اضطراب تدریس و ارتقای خودکارآمدی تدریس دانشجو معلمان پرداخته است و نتایج آن می تواند راه گشای رویکردهای نوین در آموزش و پرورش، به ویژه برای پیشگیری از مشکلات روان شناختی در مراحل ابتدایی حرفه تدریس باشد. روش: روش پژوهش، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه گواه و پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی دانشجو معلمان آموزش فیزیک مرکز آموزش عالی شهید بهشتی تهران در سال تحصیلی 1403-1402 بود. از این تعداد، 45 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و به صورت تصادفی در سه گروه (دو گروه آزمایشی وگروه گواه، هر گروه 15 نفر) قرارگرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسش نامه خودکارآمدی تدریس معلم (اسچانن- موران وهمکاران، 2001) و مقیاس اضطراب تدریس (هارت، 1987) بود. گروه های آزمایشی اول و دوم در طول 8 جلسه به مدت 90 دقیقه هر هفته یکبار به ترتیب تحت آموزش مثبت نگری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی قرار گرفتند. گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از نرم افزار 24 SPSS- و روش های آماری تحلیل کوواریانس، تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که هر دو مداخله، یعنی آموزش مثبت نگری و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی، به طور معناداری باعث افزایش خودکارآمدی تدریس و کاهش اضطراب تدریس در دانشجو-معلمان فیزیک شدند (05/0P<). با این حال، در مقایسه بین دو مداخله، آموزش مثبت نگری در افزایش خودکارآمدی تدریس مؤثرتر بود، در حالی که شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در کاهش اضطراب تدریس اثربخشی بیشتری داشت. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بر اهمیت مداخلات مبتنی بر مثبت نگری و ذهن آگاهی در بهبود خودکارآمدی تدریس و کاهش اضطراب تدریس در دانشجو - معلمان تأکید دارد. به ویژه، آموزش مثبت نگری به طور معناداری خودکارآمدی تدریس را افزایش داده و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی به طور ویژه در کاهش اضطراب تدریس مؤثر بود. این نتایج اهمیت به کارگیری این رویکردها در برنامه های آموزشی معلمان و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان را مورد تأکید قرار داد.
۷۲۶.

تبیین مدل تعالی پس از ضربه روانی بر اساس شکوفایی با میانجی گری پذیرش خود(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تعالی پس از ضربه روانی شکوفایی پذیرش خود میانجی گری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۸ تعداد دانلود : ۶۸
زمینه: پژوهش های پیشین نشان داده اند که ضربه روانی می تواند تأثیرات عمیقی بر سلامت روان افراد داشته باشد، اما در عین حال، برخی افراد پس از تجربه ضربه، به سطحی از رشد و تعالی پس از ضربه (PTG) دست می یابند. شکوفایی به عنوان یکی از ابعاد مثبت روان شناختی، نقش مهمی در این فرآیند ایفا می کند. با این حال، مکانیسم های زیربنایی این رابطه، به ویژه نقش پذیرش خود به عنوان یک عامل میانجی، کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف: پژوهش حاضر با هدف تبیین مدل تعالی پس از ضربه روانی بر اساس شکوفایی با میانجی گری پذیرش خود انجام شد. روش: روش پژوهش حاضر توصیفی تحلیلی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری شامل تمامی افرادی بود که تجربه ضربه روانی داشته و برای دریافت خدمات روانشناختی به مراکز ارائه خدمات مشاوره در شهر تهران در سال 1402 مراجعه کرده بودند. از میان آن ها 400 نفر به صورت در دسترس انتخاب شد و به پرسشنامه رشد پس از ضربه روانی (تدسچی و کالهون، 1996)، پرسشنامه شکوفایی (سالمی و همکاران، 1396) و پرسشنامه پذیرش خود (چمبرلین و هاگا، 2001) پاسخ دادند. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان داد که شکوفایی روان شناختی به طور مستقیم و غیرمستقیم (از طریق پذیرش خود) بر تعالی پس از ضربه روانی تأثیر مثبت و معناداری دارد (05/0P<). پذیرش خود به عنوان یک عامل میانجی، نقش کلیدی در تسهیل فرآیند دستیابی به تعالی پس از ضربه ایفا می کند (05/0P<). این نتایج بر اهمیت تقویت پذیرش خود و شکوفایی در مداخلات روان شناختی برای افرادی که تجربه ضربه روانی داشته اند، تأکید می کنند. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که تقویت شکوفایی روان شناختی و پذیرش خود می تواند به افراد کمک کند تا پس از تجربه ضربه روانی، به سطحی از تعالی و رشد شخصی دست یابند
۷۲۷.

کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادران با تجربه ترومای عاطفی دوران کودکی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذهنی سازی والدگری ترومای عاطفی پدیدارشناسی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷ تعداد دانلود : ۵۱
هدف پژوهش حاضر، مطالعه و تبیین کیفیت والدگری متأثر از وضعیت ذهنی سازی در مادرانی که تجربه ترومای عاطفی در کودکی خود داشتند بود. روش این پژوهش، کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی بوده و داده ها با روش پدیدارشناختی هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. میدان پژوهش شامل مادران فرزندان ۳ تا ۶ سالی بوده که تجربه ترومای عاطفی در کودکی داشتند. از این میان با درنظرگیری اصل اشباع، ۹ نفر با روش نمونه گیری هدف مند جهت شرکت در پژوهش انتخاب شدند. در نتیجه تحلیل داده ها، پنج مضمون اصلی به دست آمد که شامل «وضعیت ذهنی سازی مادر»، «حالات درون روانی مادر»، «رابطه مادر و فرزند»، «وضعیت انتقال تروما» و «وضعیت فرزندپروری» مادر بود. نتایج پژوهش حاکی از آن است که مادرانی که توانایی بالایی در ذهنی سازی دارند، حالات درون روانی مثبت تری را تجربه کرده، قادر به برقراری رابطه امن با فرزند بوده، رفتار آسیب زای والدین خود را تکرار نکرده و یا سعی در جبران افراطی آن داشتند و در فرزندپروری خود رفتارهای مطلوبی را از خود نشان دادند. درحالی که مادرانی که نقص در ذهنی سازی داشتند، حالات درون روانی نسبتاً منفی تری را تجربه کرده، قادر به ایجاد امنیت در رابطه با فرزند نبوده، رفتار آسیب زای والدین خویش را تکرار کرده و در فرزندپروری خود عملکرد ضعیفی داشتند.
۷۲۸.

Assessing the Impact of a Strength-Based Parenting Program on Family Cohesion and Marital Conflicts(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Strength-based parenting Family Cohesion Marital conflict

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۷ تعداد دانلود : ۷۱
Objective: This study aimed to evaluate the effectiveness of a strength-based parenting program in enhancing family cohesion and reducing marital conflicts among parents. Methods: A randomized controlled trial design was employed with 30 participants (15 in the intervention group and 15 in the control group), all of whom were parents residing in Italy. The intervention group participated in a nine-session, strength-based parenting program delivered over nine weeks, while the control group received no intervention during the study period. Both groups completed assessments at three time points: pretest, posttest, and a five-month follow-up. The standardized tools used included the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scales IV (FACES IV) to measure family cohesion and the Marital Conflict Questionnaire (MCQ) to assess marital conflicts. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests in SPSS version 27. Findings: The repeated measures ANOVA indicated significant time × group interaction effects for both family cohesion (F(2,56) = 16.63, p < .001, η² = .39) and marital conflicts (F(2,56) = 18.38, p < .001, η² = .41). Post-hoc comparisons revealed that the intervention group experienced significant increases in family cohesion from pretest to posttest (Mean Difference = 6.87, p < .001) and follow-up (Mean Difference = 6.14, p < .001). Similarly, marital conflicts significantly decreased in the intervention group from pretest to posttest (Mean Difference = -10.85, p < .001) and remained lower at follow-up (Mean Difference = -11.19, p < .001), with no significant changes observed in the control group. Conclusion: The strength-based parenting intervention proved effective in promoting family cohesion and reducing marital conflict over time, with sustained benefits evident at a five-month follow-up. These findings highlight the value of strengths-focused approaches in enhancing family relationships and emotional well-being.
۷۲۹.

The Structural Model for Predicting Marital Burnout Based on Attachment Styles with the Mediating Role of Marital Self-Regulation and Marital Intimacy in Married Individuals(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Marital Self-Regulation attachment Marital burnout Marital Intimacy Married Individuals

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰ تعداد دانلود : ۶۲
Objective: The present study aimed to predict marital burnout in individuals married for 5 to 10 years based on attachment styles, with the mediating roles of marital self-regulation and marital intimacy. Methods and Materials: This study was analytical-correlational in nature, employing path analysis. The sample consisted of 384 married individuals (164 men and 220 women) who were selected through convenience sampling. The participants were aged between 25 and 45, with a marriage duration of 5 to 10 years. Data were collected using validated questionnaires, including the Marital Burnout Scale (Kayser, 1996), the Revised Adult Attachment Scale (Collins & Read, 1990), the Behavioral Self-Regulation for Effective Relationships Scale (Wilson et al., 2005), and the Intimacy Scale (Walker & Thompson, 1983). SPSS and Amos software were used for data analysis, applying structural equation modeling (SEM) to examine direct and indirect effects. Findings: The results indicated that marital self-regulation and intimacy mediated the relationship between attachment styles and marital burnout. Avoidant and anxious attachment styles positively predicted marital burnout, while secure attachment negatively predicted it. Additionally, self-regulation and intimacy were significant mediators, with higher levels of self-regulation and intimacy associated with lower marital burnout. Avoidant and anxious attachment styles negatively influenced self-regulation and intimacy, which in turn increased marital burnout. Conclusion: The study concluded that attachment styles significantly impact marital burnout, with self-regulation and intimacy playing crucial mediating roles. Individuals with insecure attachment styles (avoidant and anxious) are more prone to marital burnout, whereas secure attachment leads to lower burnout. Interventions aimed at improving self-regulation and intimacy in couples may help mitigate the effects of insecure attachment styles on marital burnout.
۷۳۰.

The Effect of Individual and Group Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction and Sexual Self-Esteem in Women: A Quasi-Experimental Study on the Effectiveness of Individual Sexual Skills Training on Sexual Satisfaction(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Sexual Self-Esteem Sexual Satisfaction sexual skills group training Individual training

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶ تعداد دانلود : ۵۷
Objective: The aim of this study was to compare the effects of individual and group training in sexual skills on sexual satisfaction and sexual self-esteem among women attending comprehensive health centers in Sanandaj. Methods: This quasi-experimental study was conducted on 60 women attending comprehensive health centers in Sanandaj, who were randomly assigned to three groups: individual training, group training, and control. Data collection tools included a demographic and obstetric questionnaire, the Hudson Sexual Satisfaction Questionnaire, and the Sexual Self-Esteem Inventory–Short Form (SSEI-W-SF). Data were collected according to the objectives of the study and analyzed using STATA version 12. The significance level was set at 0.05. Findings: Based on the results, all three study groups were homogeneous in terms of demographic and clinical characteristics. Four weeks after the intervention, the mean and standard deviation of sexual satisfaction in the individual training group showed a statistically significant difference (p < 0.05; p = 0.00). However, the mean satisfaction scores in the group training and control groups did not show a statistically significant difference. In all three groups, the mean and standard deviation of sexual self-esteem scores four weeks after training did not show a significant difference. Conclusion: The results of this study demonstrated that individual-based training leads to an increase in sexual satisfaction. Utilizing this educational approach in comprehensive health centers can enhance women's sexual health and improve the dysfunctional cycle of family clinical relationships.
۷۳۱.

Effectiveness of Existential Group Therapy on Event Impact and Self-Monitoring in Parents Experiencing Anticipatory Disabling Grief Related to Their Child(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Existential group therapy event impact Self-monitoring parents with debilitating anticipatory grief

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۳ تعداد دانلود : ۶۸
Objective: The present study aimed to determine the effectiveness of existential group therapy on the impact of the event and self-monitoring in parents experiencing anticipatory disabling grief related to their child. Methods: This research employed a quasi-experimental method with a pretest-posttest two-group design. The statistical population consisted of all parents experiencing anticipatory disabling grief related to their child in Tehran, who sought psychological treatment at the "Lost Piece" Counseling and Psychotherapy Center in 2024. A total of 20 individuals were selected using a non-random purposive sampling method and then randomly assigned to two groups: 10 participants in the experimental group and 10 in the control group. The experimental group participated in ten 90-minute sessions of existential group therapy. Ultimately, following attrition, 8 participants successfully completed the treatment. The control group did not receive any intervention. It should be noted that in order to maintain equivalence between the experimental and control groups, a number of participants equal to the attrition in the experimental group were randomly removed from the control group as well. This study utilized the Revised Impact of Event Scale (IES-R), the Self-Monitoring Questionnaire, and the Anticipatory Grief Questionnaire. The collected data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA) and univariate analysis of covariance (ANCOVA). The Findings: results indicated a significant difference between the posttest mean scores of the experimental and control groups. Existential group therapy significantly improved both the impact of the event and self-monitoring among parents experiencing anticipatory disabling grief related to their child. Conclusion: These findings highlight its therapeutic value in addressing anticipatory disabling grief through meaning-making and emotional integration.
۷۳۲.

مقایسه تاثیر آموزش مهارت های توجه آگاهی و بازی های شناختی رفتاری بر حل مساله در دانش آموزان ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: حل مساله مهارت های توجه آگاهی بازی های شناختی رفتاری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۱ تعداد دانلود : ۴۸
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه تاثیر آموزش مهارت های توجه آگاهی و بازی های شناختی رفتاری بر حل مساله در دانش آموزان ابتدایی انجام شد. روش شناسی: روش تحقیق حاضر نیمه آزمایشی است و برای جمع آوری داده ها از طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری (سه گروهی) با دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل استفاده شد. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دوره دوم ابتدایی (کلاس 4 تا 6) منطقه 7 شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1402، تشکیل دادند که از بین آنها، 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (هر گروه 15 نفر) و یک گروه کنترل (15 نفر) گمارده شدند. گروه آزمایش توجه آگاهی به مدت 12 جلسه 90 دقیقه ای و گروه آزمایش بازی های شناختی رفتاری نیز 12 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش قرار گرفتند. ابزار مورد استفاده در پژوهش حاضر شامل پرسشنامه حل مسئله (هپنر و پترسون،1987) بود. تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از اجرای پرسشنامه از طریق نرم افزار spss-v24 در دو بخش توصیفی و استنباطی (تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر) انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که هر دو مداخله به کار رفته در این پژوهش می توانند به طور معناداری حل مساله دانش آموزان ابتدایی را بهبود بخشند. با این تفاوت که میزان تغییر در حل مساله در گروه بازی درمانی بازی های شناختی رفتاری بهبود بیشتری نسبت به آموزش مهارت های توجه آگاهی داشته است (0.01 > p). نتیجه گیری: این یافته ها نشان دهنده اهمیت توجه آگاهی در فرآیند یادگیری و حل مسأله در سنین ابتدایی است و می تواند به عنوان مبنای طراحی برنامه های آموزشی مؤثر برای دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
۷۳۳.

Determining the mediating role of emotional repression in the relationship between parenting styles and ego strength(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: Ego strength emotional repression parenting styles

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰ تعداد دانلود : ۳۹
Objective: The present study investigated the relationship between parenting styles and ego strength, with the mediating role of emotional repression. Methods:  The current type of research is descriptive-correlation based on structural equation modeling. The statistical population of the research includes female students of the first secondary level of schools in Abbas Abad city in the academic year of 2022-2023. 200 students were selected by a multi-stage cluster sampling method. To collect information in this research, the Parenting Styles & Dimensions Questionnaire, Psychosocial Inventory of Ego Strengths, and Weinberger Adjustment Inventory were used. Then, the data was analyzed using correlation tests and structural equation modeling using SPSS-24 and SmartPLS3. Results: The results showed that permissive and authoritative parenting styles have a positive and direct effect on ego strength, and authoritarian parenting styles have a negative and direct effect on ego strength (p<0.05). Also, emotional repression has a negative and direct effect on ego strength (p<0.05). In addition, parenting styles have an indirect effect on ego strength through the mediating role of emotional repression (p<0.05). Conclusion: The results showed that the authoritative parenting style and emotional repression will have a negative effect on creating a strong ego in students. Therefore, it is necessary to train parents with healthy parenting styles to raise students with a strong ego.
۷۳۴.

شناسایی ابعاد و مؤلفه های الگوی بهزیستی روانشناختی براساس هیجان های مثبت، تعامل، روابط، معنا و موفقیت در زنان سرپرست خانوار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: بهزیستی روانشناختی تحلیل مضمون دلفی فازی زنان سرپرست خانوار مدل پرما

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۵ تعداد دانلود : ۳۷
هدف: هدف پژوهش حاضر، شناسایی ابعاد و مؤلفه های الگوی بهزیستی روانشناختی براساس مؤلفه های مدل پرما (هیجان های مثبت، تعامل، روابط، معنا و موفقیت) در زنان سرپرست خانوار بود. روش: پژوهش حاضر از نوع کیفی بوده و درصدد بود با استفاده از بررسی متون مصاحبه به تدوین الگو در حیطه بهزیستی روانشناختی زنان سرپرست خانوار اقدام نماید. از این رو، از روش تحلیل مضمون، بر پایه مصاحبه نیمه ساختاریافته با ۲۰ تن از متخصصان حوزه روان شناسی، مشاوره، جامعه شناسی، بهداشت حرفه ای و سنجش و اندازه گیری بهره گرفت و الگوی تدوین شد. اعتبارسنجی آن نیز با گروه های کانونی با کاربست روش دلفی فازی بررسی گردید. یافته ها: تحلیل داده ها منجر به شناسایی ۱۰۶ مولفه مرتبط با بهزیستی روانشناختی شد که در قالب ۵ بعد اصلی مدل پرما و ۱۵ مؤلفه سازمان دهنده طبقه بندی شدند. در ادامه، مدل مفهومی حاصل از این تحلیل طراحی و با استفاده از تکنیک دلفی فازی توسط ۱۰ نفر از خبرگان مورد اعتبارسنجی قرار گرفت. نتایج نشان داد که میزان توافق خبرگان با ابعاد و مؤلفه های الگو بالاتر از ۸۰٪ بوده و میانگین نمرات نیز در سطح ۴ از ۵ قرار داشت که نشان دهنده اعتبار مطلوب مدل است. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه تأکید می کند که مدل پرما می تواند چارچوبی جامع برای سنجش و ارتقاء بهزیستی روانشناختی زنان سرپرست خانوار فراهم آورد. بر این اساس، پیشنهاد می شود طراحی برنامه های توانمندسازی روانی و اجتماعی این قشر، با تأکید بر مؤلفه های کلیدی این مدل صورت گیرد.
۷۳۵.

نقش میانجی ذهنی سازی و شفقت به خود در رابطه بین سبک های دلبستگی با افکار خودکشی در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ذهنی سازی شفقت به خود سبک های دلبستگی افکار خودکشی نوجوانان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۲ تعداد دانلود : ۷۷
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش میانجیگری ذهنی سازی و شفقت به خود در رابطه میان سبک های دلبستگی و افکار خودکشی در نوجوانان انجام شد. این مطالعه به روش توصیفی-همبستگی (از نوع معادلات ساختاری) صورت گرفت. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان دختر و پسر دبیرستان های دوره دوم متوسطه شهر مشهد در سال تحصیلی 1403-1402 بود که از بین آن ها 325 دانش آموز با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند . به منظور سنجش متغیر های پژوهش از پرسش نامه سبک های دلبستگی، پرسش نامه اف کار خودکش ی، مقیاس کن ش وری تأمل ی ، پرسشنامه شفقت به خود نوجوانان استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای SPSS 25 و AMOS24 استفاده شد . یافته ها نشان داد که سبک های دلبستگی با افکارخودکشی رابطه مستقیم و معناداری دارد. هم چنین اثر غیر مستقیم ذهنی سازی و شفقت به خود در رابطه بین سبک های دلبستگی و افکار خودکشی معنادار بود که حاکی ازآن است. ذهنی سازی و شفقت به خود در رابطه بین سبک های دلبستگی و افکار خودکشی نقش میانجی دارد و طبق نتایج می توان اظهار کرد که دلبستگی ایمن، از طریق تقویت ذهنی سازی و افزایش شفقت به خود، می تواند به کاهش افکار خودکشی کمک کند. این یافته ها تأکید می کند که مداخلات روان شناختی که به بهبود ظرفیت ذهنی سازی و افزایش شفقت به خود تأکید دارد، می تواند در مدیریت افکار خودکشی در نوجوانان مؤثر باشد.
۷۳۶.

Identifying Factors Shaping Parental Responses to Children’s Negative Emotions(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: parental responses Negative Emotions emotion socialization Qualitative study Chile thematic analysis

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵ تعداد دانلود : ۶۲
Objective: This study aimed to explore the individual, relational, and contextual factors that shape how parents respond to their children’s negative emotions. Methods and Materials: A qualitative design was employed to capture the lived experiences of parents in managing children’s emotional challenges. Twenty-two parents from Chile participated in semi-structured interviews, focusing on their perceptions, attitudes, and practices when responding to children’s negative emotions such as sadness, anger, and frustration. Participants were recruited through community centers and parenting networks, ensuring diversity in socio-demographic backgrounds. Interviews were audio-recorded, transcribed verbatim, and analyzed using thematic analysis with the support of NVivo 14 software. Data collection continued until theoretical saturation was reached. Trustworthiness was ensured through peer debriefing, reflexive memos, and constant comparison during coding. Findings: Analysis revealed four overarching themes. (1) Emotional awareness and regulation in parents highlighted recognition of children’s emotions, self-regulation strategies, empathy, cultural norms in emotional expression, and awareness of emotional contagion. (2) Parenting beliefs and attitudes encompassed views on discipline, developmental understanding, attitudes toward emotional expression, emotion-coaching roles, intergenerational patterns, and moral or religious values. (3) Contextual and social influences included family environment, societal expectations, work–life balance, socioeconomic challenges, peer and social networks, and media exposure. (4) Coping strategies in responding to children’s negative emotions featured immediate reactions, long-term approaches, distraction and redirection, seeking external support, and communication techniques. Illustrative quotations underscored the variability and complexity of parental practices. Conclusion: The findings suggest that parents’ responses to children’s negative emotions are multifaceted, shaped not only by individual self-regulation and beliefs but also by cultural expectations, social contexts, and available coping resources. These insights underscore the need for interventions that support parental emotional awareness, resilience, and communication skills, while addressing contextual stressors to promote more adaptive emotion socialization.
۷۳۷.

رابطه بین سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با مشکلات هیجانی-اجتماعی نوجوانان: نقش میانجی گری نشانگان شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مشکلات درونی سازی و برونی سازی ترومای کودکی شخصیت مرزی نوجوانان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳ تعداد دانلود : ۳۲
مقدمه: نوجوانی به عنوان حیاتی ترین مرحله رشد مملو از چالش هایی است که رسیدگی به آن ها احتمال شکل گیری مشکلات اجتماعی-هیجانی نوجوانان را کاهش می دهد؛ برهمین اساس هدف این پژوهش رابطه بین سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با مشکلات هیجانی_اجتماعی نوجوانان: نقش میانجی گری نشانگان شخصیت مرزی بود. روش: این پژوهش نظر روش شناسی توصیفی همبستگی از نوع معادلات ساختاری بود که طی آن از بین جامعه آماری نوجوانان دختر و پسر 14 تا 18 شهر مشهد در سال 1403-1402 تعداد 631 نفر به روش در دسترس انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزارهای گردآوری اطلاعات سیاهه مشکلات هیجانی اجتماعی وودورث (WPI)؛ مقیاس دلبستگی کولینز و رید (RAAS) و پرسشنامه های ترومای کودکی برنستاین و همکاران (CTQ) و شخصیت مرزی کلاریج و بروکس (STB) بود. برای تحلیل یافته ها از شاخص های میانگین، انحراف استاندارد و آزمون های هم بستگی پیرسون و معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای SPSS-27 و AMOS-24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد مدل مفهومی پژوهش از برازندگی مناسبی برخوردار است و سبک های دلبستگی اثر مستقیم معنی داری بر مشکلات هیجانی نوجوانان دارند (0/01> p) اما این درحالی است که ترومای کودکی اثر مستقیمی بر مشکلات هیجانی ندارد (0/05<p). هم چنین نتایج تحلیل میانجی نشان داد شخصیت مرزی در رابطه بین سبک های دلبستگی و ترومای دوران کودکی با مشکلات هیجانی نوجوانان نقش میانجی دارد (0/01>P) نتیجه گیری: از نتایج این پژوهش می توان در طراحی مداخله های مشاوره ای _درمانی جهت کاهش احتمال بروز مشکلات هیجانی استفاده نمود. هم چنین با توجه به عدم اثرگذاری مستقیم ترومای کودکی بر بروز مشکلات هیجانی، پیشنهاد می شود در پژوهش های آینده نقش این عامل مجدداً مورد بررسی قرار گیرد.
۷۳۸.

اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم از خود و ناگویی هیجانی در زنان متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شرم از خود ناگویی هیجانی طلاق

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶ تعداد دانلود : ۲۸
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر شرم از خود و ناگویی هیجانی در زنان متقاضی طلاق بود. روش: در این پژوهش از طرح تجربی تک موردی از نوع خط پایه چندگانه ناهم زمان استفاده شد. جامعه پژوهش شامل کلیه زنان متقاضی طلاق بود که در سه ماهه اول سال 1402 به مرکز مشاوره اندیشه و احساس شهر مشهد مراجعه کرده بودند.  از بین افراد مراجعه کننده تعداد 3 نفر با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس مبتنی بر هدف و بر اساس داوطلب بودن آزمودنی ها به عنوان نمونه انتخاب شدند. آزمودنی ها در طول خط پایه و درمان به پرسش نامه های شرم درونی شده کوک و ناگویی هیجانی تورنتو پاسخ دادند. داده ها به روش ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا و فرمول درصد بهبودی تحلیل شدند. یافته ها: نتایج بررسی نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانسته است به صورت معناداری بر شرم از خود و ناگویی هیجانی  در زنان متقاضی طلاق تأثیر بگذارد و سبب بهبود آن ها شود (P<0/05). بنابراین، می توان از این رویکرد در جلسات درمانی زنان متقاضی طلاق استفاده کرد. نتیجه : یافته های پژوهش حاضر نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توانسته است؛ از طریق ایجاد انعطاف پذیری روانشناختی، پذیرش، خودشفقتی و خودمهربانی، ذهن آگاهی و کاهش اجتناب تجربه ای  بر شرم از خود و ناگویی هیجانی زنان متقاضی طلاق موثر واقع شود و آن ها را کاهش دهد. در نتیجه می توان از درمان مذکور ( با در نظر گرفتن شرایط خاص هر مراجع و هم چنین ملاک های ورود و خروج مطرح شده در این پژوهش)، در جهت تقویت انعطاف پذیری روانشناختی، پذیرش، خودشفقتی و خودمهربانی، ذهن آگاهی و کاهش اجتناب تجربه ای برای کمک به زنان با مسائل و مشکلات مشابه کمک گرفت.
۷۳۹.

مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مصاحبه انگیزشی بر تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان سینه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تصویر بدنی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد مصاحبه انگیزشی زنان مبتلا به سرطان پستان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۳ تعداد دانلود : ۱۰۵
زمینه: تصویر بدنی تجسم درونی ظاهر بیرونی فرد است که این بازنمایی ابعاد جسمانی، ادراکی و نگرشی را در بر می گیرد. پژوهش ها نشان داده اند که هر دو شیوه درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مصاحبه انگیزشی بر تصویر بدنی مؤثراست، اما در زمینه کاربرد این درمان ها و مقایسه آنها در تصویر بدنی در جامعه مورد پژوهش، شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و مصاحبه انگیزشی بر تصویر بدنی در زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه همراه با پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان 30 – 50 ساله مبتلا به سرطان پستان بودند که جهت درمان به بیمارستان فیروزگر در شهر تهران در سال 1401 مراجعه کردند که جراحی ماسکتومی دریافت کردند. نمونه پژوهش از نوع در دسترس و شامل 45 نفر (برای هر گروه 15 نفر؛ یعنی 15 نفر در گروه آزمایشی اول، یعنی 15 نفر در گروه آزمایشی دوم و 15 نفر نیز در گروه گواه) بود. ابزار پژوهش شامل؛ آزمون تصویر بدنی فیشر (1970)، خلاصه جلسات مصاحبه انگیزشی میلر و رولینک (2012) و خلاصه جلسات درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (هیز و همکاران، 2019) بود. هر دو درمان به مدت 60 دقیقه در هر جلسه ارائه شد و داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس آمیخته و برنامه SPSS-26 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی بر نمرات تصویر بدنی، در پس آزمون اثر معنی دار داشت. پیگیری سه ماهه هم پایداری این اثر را نشان داد. مداخله آزمایشی منجر به تغییر در گروه آزمایش شده است و نمرات تصویر بدنی اقزایش یافته است (01/0 p<). همچنین میانگین تصویر بدنی در گروه درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش از گروه مصاحبه انگیزشی بیشتر بود. نتیجه گیری: با دو روش درمان مبتنی بر تعهد و پذیرش و مصاحبه انگیزشی، می توان تصویر بدنی را در زنان مبتلا به سرطان پستان بهبود داد. یافته ها
۷۴۰.

اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر پذیرش والدینی و خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: پذیرش والدینی خستگی کم توانی هوشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۰ تعداد دانلود : ۳۳
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی فرزندپروری مبتنی بر طرح واره بر پذیرش والدینی و خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی انجام شد. این پژوهش، یک مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. روش: جامعه آماری شامل همه مادران دانش آموزان کم توان هوشی شهر اصفهان می شد که 30 نفر از آن ها به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. آن ها با روش تصادفی به دو گروه 15 نفری تقسیم و دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش در 12 جلسه در برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره لوئیس و لوئیس (2017) شرکت کردند در حالی که گروه کنترل در این جلسات شرکت نکردند. آزمودنی ها با استفاده از مقیاس پذیرش والدینی پروتر (1954) و مقیاس خستگی اسمتس و همکاران (1995) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط در نسخه 26 نرم افزار SPSS تحلیل شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پذیرش والدینی و خستگی گروه آزمایش در مراحل پس آزمون و پیگیری به طور معناداری به ترتیب بیشتر و کمتر از گروه کنترل بود (001/0P=)، در حالی که بین مراحل پس آزمون و پیگیری تفاوت معناداری وجود نداشت (05/0<P). نتیجه گیری: با توجه به این که برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره سبب بهبود پذیرش والدینی و کاهش خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی در مراحل پس آزمون و پیگیری شد. بنابراین، برنامه ریزی برای آموزش برنامه فرزندپروری مبتنی بر طرح واره نقش مهمی در افزایش پذیرش والدینی و کاهش خستگی مادران دانش آموزان کم توان هوشی دارد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان