فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۴٬۸۴۱ مورد.
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
261 - 310
حوزههای تخصصی:
در دنیای رقابتی امروز، سازمان ها برای حفظ جایگاه خود باید از رقبا متمایز شوند که این تمایز از طریق مزیت رقابتی، ناشی از قابلیت ها یا استراتژی های نوآورانه، به دست می آید. قابلیت های سازمانی نقش مهمی در موفقیت کسب وکار دارند. همچنین، استفاده از مدل های تعالی سازمانی مانند EFQM نیز به شناسایی فرصت ها و بهبود عملکرد کمک کرده و در سازمان ها به ارزیابی انسجام داخلی شان می پردازد. با توجه به اینکه وضعیت توانمندی های سازمانی در شرکت همراه اول (شرکت ارتباطات سیار ایران) بر اساس نسخه جدید مدل EFQM مورد بررسی قرار نگرفته است، این تحقیق به دنبال شناسایی قابلیت های سازمانی مدل جدید و طراحی یک مدل ریاضی بهینه سازی بر اساس آن است. روش تحقیق این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر جمع آوری داده ها توصیفی پیمایشی است. جامعه آماری شامل متخصصان دانشگاهی، فعالان حوزه تعالی سازمانی و کارشناسان شرکت همراه اول (MCI) است. در این تحقیق ابتدا با بهره گیری از مرور ادبیات سیستماتیک، مهم ترین قابلیت های سازمانی از منابع معتبر استخراج و دسته بندی گردید. در گام دوم، بر مبنای دیدگاه خبرگان و با استفاده از سیستم استنتاج فازی، روابط علیِ میان قابلیت ها و مدل تعالی سازمانی مدل سازی شدند. سپس برای هر قابلیت، معادلات ریاضی به منظور تعریف تابع کمّی سازی استخراج شد و کلیت مدل ریاضی قابلیت ها، تدوین گردید. در نهایت، با به کارگیری الگوریتم ژنتیک، پارامترهای مدل ریاضی بهینه سازی شدند تا بهترین ترکیب قابلیت ها در راستای تعالی سازمانی تعیین شود. در پایان، پیشنهاداتی برای کاربرد عملی چارچوب در شرکت ها و مسیرهای توسعه آتی پژوهش ارائه شده است.
الگوی ارزیابی قابلیت نوآوری در شرکت های صنعت حمل و نقل ریلی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
101 - 118
حوزههای تخصصی:
کلیه شرکتهای صنعتی، تولیدی و خدماتی برای بقا و دستیابی به اهداف خود نیازمند نوآوری هستند و صنعت حمل و نقل ریلی نیز از این قاعده مستثنی نیست. قابلیتهای نوآوری بخش مهمی از ارزش شرکتها محسوب میشود. فعالیتهای نوآورانه مستلزم این است که شرکتها بتوانند این قابلیتها را شناسایی،ارزیابی و گزارش کنند.از این رو در این پژوهش به تدوین یک الگوی جامع برای ارزیابی قابلیت نوآوری شرکتهای مسافری ریلی در ایران پرداخته شد. جامعه آماری این تحقیق، شامل مدیران ارشد شرکت راه آهن ایران و شرکت های مسافربری حمل و نقل ریلی کشور میباشند. در این تحقیق ده شاخص شناسایی شده ارزیابی قابلیت نوآوری براساس مرور ادبیات،مصاحبه و پرسشنامه با استفاده از تکنیک سوارا وزن دهی شد.قابلیت تحقیق و توسعه اولویت اول را به خود اختصاص داد قابلیت مهندسی فرایند و قابلیت یادگیری در اولویت های بعدی قرار گرفتند.مطابق با خروجی تکنیک کوپراس، با استفاده از الگوی پژوهش در بین هفت شرکت مسافری شرکت رجا از منظر قابلیتهای نوآوری در جایگاه اول قرار گرفت. با توجه به اهمیت بهره برداری از قابلیت های نوآوری و با عنایت به نبود یک مدل جامع برای سنجش پتانسیل نوآوری در صنعت ریلی ارائه الگویی برای ارزیابی قابلیت نوآوری در این صنعت راهگشا خواهد بود.
طراحی مدل راهبردی سرمایه انسانی همسو با فناوری در شرکت فناوری بنیاد مخابرات ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
216 - 233
حوزههای تخصصی:
هدف: راهبرد منابع انسانی الگویی از تصمیماتی است که به سیاست ها و رویه های مختص منابع انسانی می پردازد. در واقع، در فرآیند تدوین و اجرای راهبرد منابع انسانی، بین سیاست ها و روش های منابع انسانی با اهداف راهبردی سازمان، پیوند بنیادی و راهبردی برقرار می شود. هدف پژوهش حاضر، طراحی مدل راهبردی منابع انسانی در شرکت مخابرات ایران است. روش شناسی پژوهش: مدل مرجع و استاندارد مورداستفاده در این تحقیق مدل یکپارچه بامبرگر و مشولم است. در این پژوهش، علاوه بر جمع آوری اطلاعات به روش کتابخانه ای، با مرور مقالات، کتاب ها و اطلاعات موجود در شبکه جهانی اطلاعات (اینترنت)، از الگوی پیمایشی، به مثابه روش اصلی تحقیق، استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر مدیران و کارشناسان ارشد (به مثابه افراد صاحب نفوذ سازمان) به تعداد 190 نفر و حجم نمونه 127 نفر و برخی از کارکنان شرکت مخابرات ایران (مستقر در تهران) به تعداد 259 نفر و حجم نمونه 154 نفر تشکیل می دهند. داده های پژوهش نیز عمدتا از طریق پرسشنامه تهیه و جمع آوری شده است. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد شرکت فناوری بنیاد مخابرات ایران برای همگامی نیازها و اهداف خود با فناوری های نوین و جدید در مسیر آینده نگری، متناظر با نظر خبرگان، باید استراتژی منابع انسانی را با اولویت های «ثانویه %37»، «متعهدانه %26»، «پیمانکارانه %22» و «پدرانه %15» طراحی و اجرا نماید. اصالت/ارزش افزوده علمی: مدل طراحی شده در پژوهش حاضر گام های بهره مندی اصولی دریافت و اخذ راهبردهای آینده شرکت مخابرات با توجه به دیدگاه خبرگان و کارکنان است. این مدل می تواند به عنوان یک مدل مرجع در این سیستم در نظر گرفته شود.
شناسایی و رتبه بندی عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی مدیریت دانش در دانشگاه های جامع دولتی ایران (مطالعه موردی: دانشگاه خوارزمی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
101 - 131
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: عوامل کلیدی موفقیت به فعالیت هایی اشاره دارد که از طریق همگرایی بخش های مختلف یک مجموعه، به بهبود عملکرد رقابتی در سازمان ها منجر می شود. در پیاده سازی مدیریت دانش، این عوامل در صورت اجرای صحیح و دقیق، تأثیر قابل توجهی بر موفقیت سازمان دارند. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و رتبه بندی عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی مدیریت دانش در دانشگاه های جامع دولتی ایران است. همچنین به عنوان مطالعه موردی، نتایج این پژوهش در دانشگاه خوارزمی بعنوان یک دانشگاه جامع دولتی مورد بررسی قرار گرفته و وزن دهی و رتبه بندی عوامل کلیدی شناسایی شده نیز به عنوان هدف فرعی پژوهش انجام شده است.
روش ها: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از لحاظ روش اجرا توصیفی با رویکرد آمیخته و طرح تحقیقی اکتشافی انجام شده است. در گام اول، با بهره مندی از اسناد و مطالعات کتابخانه ای، تعداد 30 مقاله که حجم مناسبی از موضوع را با توجه به کلیدواژه های پژوهش پوشش داده و در قلمرو زمانی 2024-2010 قرار داشتند، به روش مرور نظام مند شناسایی شد. در ادامه با استفاده از پنل خبرگی در روش دلفی فازی-خاکستری، عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی مدیریت دانش در دانشگاه های جامع دولتی ایران، با توجه به کلید واژه های شناسایی شده از مطالعات کتابخانه ای و پیشنهادهای خبرگان شناسایی شد. در ادامه، برای تحلیل عاملی اکتشافی و تعیین سازه های پنهان پژوهش، پرسش نامه ای تک بعدی طراحی و در اختیار 150 نفر از کارشناسان قرار گرفت. پایایی پرسش نامه با ضریب آلفای کرونباخ و کفایت جامعه آماری با آزمون های بارتلت و KMO تأیید شد. تحلیل عاملی تأییدی با استفاده از روایی همگرایی در نرم افزار 8.80 LISREL، تحلیل توصیفی داده ها با نرم افزار SPSS، وزن دهی ابعاد با تکنیک کریتیک (مخاطب محور) و مدل آنتروپی شانون (خبره محور) و همچنین رتبه بندی ابعاد با تکنیک الکتره تعیین شد.
یافته ها : در مرحله مرور نظام مند، تعداد 37 عامل غیرتکراری احصا گردید. در پانل خبرگان با حذف عوامل غیرمرتبط، 30 عامل کلیدی شامل 27 عامل شناسایی شده از مرحله مروری و 3 عامل پیشنهادی توسط خبرگان تعیین شد. تحلیل عاملی اکتشافی 9 بعد کلیدی را شناسایی کرد که به ترتیب اولویت شامل سرمایه اجتماعی دانش آفرین، انگیزه های نقش آفرینی، نیازها و انتظارات حمایت شده، زیرساخت های سازمانی دانش آفرین و دانش گستر، شفافیت و هم سویی در دانش اشتراک گذاری شده، نظام های اطلاعاتی تعهدآور، پایش دانش تولیدشده، سیاست گذاری در دانش های بومی، و فرهنگ کاربری دانش است. این عوامل از طریق اقداماتی مانند ارتقای اعتماد سازمانی، تشکیل تیم های تخصصی و معماری دانش قابل تقویت هستند. از طرفی زیرساخت ها و الزامات سازمانی مناسب، می تواند به سازماندهی گروه های تخصصی دانش و در نتیجه تعریف متقابل وظایف سازمانی اشتراک گذاران و پذیرندگان دانش کمک نماید.
نتیجه گیری: گستردگی این پژوهش، به شناخت ابعاد مختلفی از پیاده سازی موفق مدیریت دانش، کمک کرده است که در پژوهش های گذشته به آن پرداخته نشده است؛ بویژه در این پژوهش عوامل کلیدی موفقیت در پیاده سازی مدیریت دانش در دانشگاه های جامع دولتی ایران شناسایی شده است. همچنین، از روش های تصمیم گیری چند معیاره به منظور رتبه بندی عوامل شناسایی شده استفاده شده است. لذا، این پژوهش دید وسیع تری برای ارزیابی و رتبه بندی عوامل کلیدی موفقیت برای پیاده سازی موفق مدیریت دانش در سطح مراکز آموزشی و پژوهشی دانشگاهی، به ویژه در دانشگاه های جامع دولتی کشور ایران فراهم کرده است.
A Mathematical Model for Reviewer Assignment Problem: Balancing Maximum Coverage, Fairness, and Expertise Matching(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Industrial Management Journal, Volume ۱۷, Issue ۲, ۲۰۲۵
149 - 174
حوزههای تخصصی:
Objective : This study tackles the reviewer assignment problem by proposing a model that optimizes reviewer-proposal matching based on thematic coverage, fairness, and expertise, while considering workload balance and team size constraints. The model incorporates practical constraints such as limits on the number of proposals each reviewer can handle and team composition requirements. This approach is especially relevant to institutions like academic conferences, journals, and funding organizations, aiming to enhance the integrity and efficiency of the review process. Methods : This study is classified as descriptive research with a practical orientation and relies on data collection through applied methods. The approach is grounded in mathematical modeling. Initially, the selected articles are grouped into clusters. Reviewers are then assigned to these clusters using a multi-objective binary integer programming model that incorporates all relevant criteria and constraints. To implement this model, 150 articles were selected through purposive sampling. The model was optimized using Python, employing both the branch-and-bound algorithm and a genetic metaheuristic algorithm to maximize the degree of reviewer-proposal matching within the proposed framework. Results : The proposed model demonstrates strong practical relevance by closely reflecting real-world reviewer assignment challenges. By simultaneously optimizing thematic coverage, evaluation fairness, and reviewer expertise, the model captures the complexity of actual allocation scenarios. To validate its effectiveness, the model was solved using both the branch-and-bound algorithm and a genetic algorithm. The branch-and-bound method yielded an objective value of 177.349 in approximately one hour, while the genetic algorithm reached 120.35 in just seven minutes. Although branch-and-bound guarantees optimality, its longer runtime makes it less practical for larger datasets. Given the similarity of results, the genetic approach is a reliable and scalable alternative. Conclusion : This study introduces a new allocation strategy and mathematical model for reviewer assignment, addressing often-overlooked factors such as reviewer expertise, grouping, and conflicts of interest. By integrating these elements, the proposed model better reflects real-world conditions. Future work is encouraged to expand on these findings with new frameworks and methods.
ارزیابی علل افزایش زمان و هزینه مگاپروژه ها با استفاده از رویکرد یکپارچه مبتنی بر روش های بهترین-بدترین و مارکوس توسعه یافته بر اساس تئوری اعداد Z(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
73 - 100
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: مگاپروژه ها به عنوان سرمایه گذاری های پیچیده و در مقیاس بزرگ تعریف می شوند و توسعه و ساخت آن ها سال ها به طول می انجامد. افزایش زمان و هزینه رایج ترین چالش ها در مگاپروژه ها در سراسر جهان هستند. افزایش هزینه نسبت به بودجه برنامه ریزی شده و افزایش زمان نسبت به برنامه زمان بندی، عوامل شکست بسیاری از مگاپروژه ها هستند. هدف این پژوهش ارائه یک چارچوب یکپارچه جهت ارزیابی علل افزایش زمان و هزینه در مگاپروژه ها است.
روش ها: در این پژوهش، برای اولین بار جهت تجزیه و تحلیل علل افزایش زمان و هزینه مگاپروژه ها از رویکرد یکپارچه روش FMEA مبتنی بر روش های بهترین-بدترین و مارکوس توسعه یافته بر اساس تئوری اعداد Z در سه فاز استفاده شده است. در فاز اول این رویکرد و بر اساس ادبیات، علل و ریسک ها با استفاده از روش FMEA شناسایی شده و عوامل تعیین کننده امتیاز RPN مقدار دهی می شوند. در فاز دوم، با بهره گیری از روش بهترین-بدترین توسعه یافته بر اساس تئوری اعداد Z، وزن های شاخص ها محاسبه می شوند. سپس در فاز سوم و با توجه به خروجی های فاز های قبل، گزینه ها با استفاده از روش مارکوس توسعه یافته بر اساس تئوری اعداد Z اولویت بندی می شوند. علاوه بر تخصیص وزن های مختلف به شاخص ها و در نظر گرفتن عدم قطعیت، قابلیت اطمینان نیز به واسطه تئوری اعداد Z در این رویکرد در نظر گرفته شده است.
یافته ها: رویکرد پیشنهادی این تحقیق در ارزیابی علل افزایش زمان و هزینه مگاپروژه ها پیاده سازی گردید و ۱۷ علت شکست در برنامه زمان بندی و افزایش هزینه در مگاپروژه ها، با استفاده از رویکرد یکپارچه Z-BWM-MARCOS ارزیابی و اولویت بندی شدند. بر اساس نتایج، برنامه ریزی و زمان بندی ضعیف، کمبود نیروی کار ماهر و طراحی ضعیف شبکه همکاری تامین کنندگان به عنوان علل اصلی شناسایی شده اند. تخصیص نادرست منابع، شناسایی نادرست ریسک ها و ایجاد گلوگاه هایی در اجرای مگاپروژه از جمله پیامد های برنامه ریزی و زمان بندی ضعیف در مگاپروژه ها است. پیاده سازی استراتژی هایی نظیر استفاده از ابزارهای پیشرفته مدیریت پروژه و هوش مصنوعی برای پیش بینی دقیق تر، یکپارچه سازی مدیریت ریسک برای پیش بینی عدم قطعیت ها و تاخیرهای احتمالی، اجرای برنامه ریزی مشترک با مشارکت تمام ذینفعان برای یکپارچه و همسوسازی اهداف و انجام ممیزی های منظم برنامه های پروژه برای شناسایی انحرافات و اصلاح آن ها به حل این مشکل کمک می کند. کمبود نیروی کار ماهر مستقیماً بر بهره وری، کیفیت کار و پایبندی به برنامه های زمانی در مگاپروژه ها تأثیر می گذارد. استراتژی هایی نظیر، سرمایه گذاری در برنامه های توسعه و ارتقاء مهارت نیروی کار، پیش بینی تقاضای نیروی کار و پیاده سازی نظام مدیریت عملکرد و جبران خدمات کارکنان عادلانه و شفاف، به رفع این مسئله کمک می کنند. طراحی ضعیف شبکه همکاری تامین کنندگان، باعث ایجاد اختلال در فرآیندهای تامین و تحویل شده و منجر به کمبود مواد اولیه، تأخیرات و افزایش هزینه های غیرمنتظره می شود. ایجاد سیستم متمرکز مدیریت زنجیره تأمین، توسعه روابط استراتژیک بلندمدت با تأمین کنندگان کلیدی بر اساس اهداف مشترک، استفاده از فناوری بلاک چین برای ردیابی و افزایش شفافیت در زنجیره تأمین و پیاده سازی اصول زنجیره تأمین ناب برای کاهش اتلاف و ساده سازی فرآیندها از جمله استراتژی های مقابله با این مسئله هستند. برای اعتبارسنجی روش پیشنهادی، نتایج ارزیابی علل با برخی روش های موجود در ادبیات نظیر FMEA، مارکوس فازی و روش توسعه یافته مورا بر اساس تئوری اعداد Z مقایسه شد، که نتایج نشان می دهد برخی کاستی های روش های FMEA و مارکوس فازی نظیر عدم ارائه رتبه بندی کامل گزینه ها، در رویکرد پیشنهادی به واسطه در نظر گرفتن عدم اطمینان در کنار عدم قطعیت پوشش داده شده است. همچنین نتایج رویکرد پیشنهادی با روش مورا توسعه یافته بر اساس تئوری اعداد Z در اولویت بندی علل شکست تقریبا مشابه بوده و ضریب همبستگی ۰.۹۰۹ را نشان می دهد.
نتیجه گیری: مگاپروژه ها مستعد افزایش قابل توجه هزینه ها و تأخیرهای زمانی هستند که این موضوع، چالش های مهمی را برای مدیریت پروژه به همراه دارند. نتایج حاصل از رویکرد پیشنهادی نشانگر قابلیت و برتری آن در مقایسه با سایر روش ها نظیر FMEA و مارکوس فازی در تعیین علل اصلی علل افزایش هزینه ها و تأخیرهای زمانی مگاپروژه ها بوده است.
طراحی استراتژی پیاده سازی متوازن تکنولوژی هوشمند در مدیریت زنجیرۀ تأمین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
70 - 98
حوزههای تخصصی:
هدف: زنجیره های تأمین بیش از پیش به فناوری اطلاعات و به روزرسانی اطلاعات بی درنگ در شبکه ها وابسته هستند. فناوری های نوظهور چهارمین انقلاب صنعتی را شکل داده اند و در این میان، زنجیره تأمین هوشمند، جزء ضروری آن محسوب می شود. تکنولوژی هوشمند فناوری با ترکیبی منحصربه فرد از ویژگی های هوشمند، برای تبدیل عملکردهای زنجیره تأمین از منشأ تا ارتقای عملکرد، پتانسیل بسیار زیادی دارد. این ترکیب با مفاهیم بسیاری مانند هوش مصنوعی، اینترنت اشیا، واقعیت مجازی، واقعیت افزوده، واقعیت توسعه یافته، بلاکچین و... بیان می شود و از طریق نظارت بر تجهیزات زنجیره تأمین، به عملکرد زنجیره تأمین کمک می کند.
روش: این پژوهش با هدف طراحی استراتژی پیاده سازی متوازن تکنولوژی هوشمند در مدیریت زنجیره تأمین، به شیوه توصیفی اجرا شده است. در راستای این هدف و تعیین استراتژی، برای جمع آوری داده ها در پژوهش حاضر، از طریق روش نمونه گیری هدفمند و معیارمحور خبرگانی انتخاب و با آن ها مصاحبه نیمه ساختاریافته ای انجام شد. خبرگان مشارکت کننده دارای تحصیلات دانشگاهی در حوزه های مدیریت بازرگانی در گرایش های مختلف بازاریابی، استراتژیک و تجارت الکترونیک بودند. سپس داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون تحلیل شدند. تعداد شرکت کنندگان در بخش کیفی، پس از رسیدن به اشباع نظری، ۱۱ نفر بود. بعد از تحلیل داده ها با کمک تحلیل سوات، عوامل تأثیرگذار داخلی و خارجی زنجیره بررسی شد. بر اساس نتایج کیفی، برای رتبه بندی و تعیین میزان اثرهای هر یک از عوامل، از روش تحلیل سلسله مراتبی استفاده شد.
یافته ها: مفاهیم به دست آمده، بر اساس ماتریس سوات (فرصت، قوت، ضعف و تهدید)، در قالب ۴ معیار محوری و ۲۸ زیرمعیار ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ و دسته بندی ﺷﺪند. نتایج تحقیق نشان داد که در بین مضامین فرصت، همگام سازی مدیریت جریان های مادی، مالی و اطلاعاتی با وزن 517/0 در رده نخست اهمیت قرار دارد. در بین مضامین قوت، اولوی ت با تضمین شفافیت در تعامل شرکت کنندگان زنجیره تأمین با وزن 80/0 است. در بین مضامین ضعف، افزایش هزینه، به دلیل راه اندازی تکنولوژی هوشمند با وزن 557/0 در اولویت قرار گرفت. در بین مضامین تهدید، عدم وجود استاندارد جهانی برای تضمین امنیت زنجیره تأمین با وزن 460/0 در اولویت قرار گرفت. بدین صورت فرایند ایده گیری و تعیین مجموعه کلی راهبردها برای مدیریت، توسعه و بهبود تکنولوژی هوشمند در مدیریت زنجیره تأمین مشخص شدند.
نتیجه گیری: نتایج به دست آمده در طول مطالعه، پتانسیل بالای تکنولوژی های هوشمند را برای بهینه سازی مدیریت زنجیره تأمین تأیید می کند. اجرای یک رویکرد سیستماتیک، امکان ارزیابی چشم انداز (مزایا و مشکلات) و اجرای آن را در یک مجموعه فراهم می کند. توسعه راهبردهای جایگزین نتیجه اجرای یک رویکرد سیستماتیک برای انجام مطالعات جامع عوامل خارجی و داخلی و روابط بین آن ها، در ارزیابی فرصت ها و تهدیدهای بالقوه است. این مقاله با نشان دادن اینکه چگونه تکنولوژی های هوشمند مدیریت زنجیره تأمین را بهبود می بخشد، به طور برجسته ادبیات کنونی بازاریابی را غنی می کند، موضوعی که در مطالعات قبلی نادیده گرفته شده است.
بررسی معیارهای مکان یابی بار انداز عبوری با روش ANP وFuzzy DEMATEL (مطالعه موردی: شرکت آرتا پروفیل اردبیل)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۰
3 - 16
حوزههای تخصصی:
در اکثر محیط های تولیدی، ارسال مستقیم از سازنده به مشتری دشوار است. بنابراین یک نقطه میانی برای ارتباط تولید کنندگان و مشتریان ضروری است. انبار سنتی به دلیل هزینه های نگهداری موجودی و هزینه های کار پر زحمت انتخاب سفارش، ذخیره سازی و سفارش گیری مورد پسند شرکت های کنونی نیست. بنابراین، تکنیک های لجستیکی که می توانند به کاهش هزینه های موجودی کمک کنند و در عین حال جریان کالا را افزایش دهند و چرخه حمل و نقل را کوتاه کنند، به عنوان یک رویکرد قابل توجه این شرکت ها هستند. بار انداز عبوری نوع خاصی از انبار است که در آن محصولات دریافتی بلافاصله ظرف 24 ساعت به درب اسکله خروجی بارگیری می شود. در نتیجه، فعالیت های انتخاب و ذخیره سازی سفارش می تواند به حداقل برسد یا حذف شود. هدف این تحقیق بررسی معیارهای مکان یابی بار انداز عبوری (مطالعه موردی: شرکت شرکت آرتا پروفیل اردبیل) می باشد. جامعه آماری این تحقیق، شامل کلیه مهندسان صنایع، برنامه ریزان تولید مستقر در شرکت آرتا پروفیل اردبیل می باشند. نمونه آماری طبق نظر توماس ساعتی 10 نفر از خبرگان صنعت انتخاب شده اند. ابزار مورد استفاده در این تحقیق، پرسشنامه محقق ساخته می باشد. در این تحقیق برای ارجحیت مکان یابی بار انداز عبوری و اولویت بندی آن از روش ANP و جهت شناسائی شدت روابط علت و معلول مکان یابی بار انداز عبوری از روشFuzzy DEMATEL استفاده شده است. برای این منظور 28 معیار طبق نظر خبرگان صنعت انتخاب شده اند. نتایج بدست آمده حاصل از روش تجزیه و تحلیل شبکه نشان می دهد معیار اول مسئله مسیریابی وسیله نقیله با مقدار 0.34 نسبت به بقیه ابعاد مقدار بیشتری می باشد. نتایج حاصل از روش دیمتل فازی نشان می دهد که مراکز توزیع در رتبه اول،کاهش عملیات تحویل/توزیع در رتبه دوم و .... هزینه دیرکرد و زودکرد در رتبه آخر قرار گرفته است.
طراحی مدل اکوسیستم کارآفرینی در صنایع رقابتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۰
17 - 32
حوزههای تخصصی:
ایجاد اکوسیستم کارآفرینی یکی از راهبردهای توسعه اقتصادی است که می تواند با ایجاد شرایط مناسب زمینه رشد و نوآوری کسب و کارها، اشتغال زایی، افزایش رقابت پذیری و توسعه پایدار را تسهیل کند. اکوسیستم ها مجموعه ای از دورنماهای فرهنگی متمرکز، شبکه های اجتماعی، حمایت مالی، دانشگاه ها و سیاست های اقتصادی فعالی هستند که محیط های حمایتی را خلق می کند. در صورتیکه اکوسیستم ها کارآمد باشند، شناسایی فرصت های کارآفرینانه و جهت گیری به سوی رقابت پذیری تسهیل می گردد. دلیل تاکید بر رقابت پذیری آنست که شرکت هایی که در بازارهای رقابتی فعالیت می کنند، محصولات آنها با کیفیت و کمیت بالاتر و ارزان تر تولید شده و به توسعه بازار و صادرات توجه بیشتری دارند. هدف پژوهش حاضر طراحی مدل اکوسیستم کارآفرینی در صنایع رقابتی است. این مطالعه دارای رویکرد سیستماتیک و روش شناسی نظریه گراندد تئوری است . به منظور انتخاب صنایع رقابتی از شاخص هرفیندال هیرشمن استفاده گردید و در نهایت دو صنعت انتخاب گردید. برای گردآوری داده ها 17 مصاحبه با کارآفرینان در صنایع رقابت پذیر شامل صنعت دارویی و مواد غذایی با استفاده از تکنیک های کدگذاری باز، محوری و انتخابی انجام شد. در نهایت مدل پارادایمی پژوهش شامل شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، مقوله های کانونی، راهبردها و پیامدها ارائه شد. این مطالعه با شناسایی عوامل اصلی و تعاملات آنها به درک اکوسیستم کارآفرینی کمک می کند و بینش هایی را برای سیاست گذاران، کارآفرینان و ذینفعان فراهم می کند تا محیطی مساعد برای کارآفرینی و ترویج رقابت پذیری ایجاد کنند
بررسی نقش قابلیت پویا و تاب آوری زنجیره تامین بر عملکرد مالی شرکت ها در دوران اختلال(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
273 - 286
حوزههای تخصصی:
هدف: در محیط کسب وکار متغییر امروز هرلحظه احتمال وقوع اختلالات وجود دارد. اختلال هایی مانند کووید-19 بر عملکرد شرکت ها تاثیر می گذارد و روند عادی فعالیت آن ها را مختل می کند. لذا شرکت ها برای مقابله با اختلالات باید قابلیت هایی در خود ایجاد کنند که مقاومت آن ها در برابر اختلال را افزایش دهد. قابلیت پویا و تاب آوری زنجیره تامین شرکت را در غلبه بر اختلالات توانا می سازند. ازاین رو این پژوهش یک مدل یکپارچه را برای بررسی رابطه بین قابلیت پویا و تاب آوری زنجیره تامین پیشنهاد می کند و تاثیر این قابلیت ها بر عملکرد مالی شرکت در طول پاندمی کووید-19 را که مصداق یک اختلال همه جانبه است بررسی می کند. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت توصیفی-پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش مدیران شرکت 68 تولیدی در شهرک عالی نسب تبریز می باشد که از میان آن ها، نمونه آماری پژوهش بر اساس فرمول کوکران 58 نفر با روش نمونه گیری تصادفی ساده برآورد شد. به منظور جمع آوری داده های تحقیق از روش کتابخانه ای و میدانی (پرسش نامه) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده های جمع آوری شده از نرم افزار SPSS و از روش مدل یابی ساختاری در نرم افزار Smart-Pls استفاده شد. یافته ها : نتایج نشان می دهد که دانش قدرت است. قابلیت پویا مبتنی بر دانش عملکرد مالی شرکت، تاب آوری زنجیره تامین و قابلیت پویا مبتنی بر منبع را بهبود می بخشد. بر اساس نتایج بعد مبتنی بر دانش قابلیت پویا از بعد مبتنی بر منبع آن برای عملکرد مطلوب کسب وکار حیاتی تر است. علاوه بر این، تاب آوری زنجیره تامین به عنوان متغیر میانجی بین قابلیت پویا مبتنی بر دانش و عملکرد مالی شرکت عمل می کند. اصالت/ارزش افزوده علمی: در این پژوهش مدلی برای تاثیر قابلیت پویا و تاب آوری زنجیره تامین بر عملکرد مالی شرکت های تولیدی ارایه می شود. شرکت ها می توانند با تقویت قابلیت های پویا شرکت و ابعاد تاب آوری مقاومت خود را در شرایط اختلال افزایش و همچنین پاسخ مناسبی ارایه دهند.
انتخاب تأمین کنندگان پایدار صنعت داروسازی با استفاده از رویکرد ترکیبی تصمیم گیری چندمعیاره و تحلیل پوششی داده ها در محیط فازی (مطالعه موردی: شرکت سبحان دارو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
225 - 256
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: با توجه به رقابت پذیری بازار تولید، شرکت ها نگاه ویژه ای به مدیریت زنجیره تأمین برای بهبود رقابت پذیری خود دارند. امروزه صنایع به دلیل افزایش آگاهی مصرف کنندگان و تقاضاهای زیست محیطی از بازارهای جهانی بسیار متنوع، بیشتر بر پایداری زنجیره تأمین تمرکز می کنند. نقطه شروع دستیابی به پایداری در زنجیره تأمین انتخاب تأمین کنندگان بر اساس اصول پایداری است. در نتیجه انتخاب تأمین کننده پایدار که بخش کلیدی زنجیره های تأمین را تشکیل می دهد، جهت دستیابی به توسعه پایدار و کسب مزیت رقابتی به یک تصمیم استراتژیک حیاتی برای شرکت ها تبدیل شده است. هدف از این تحقیق، شناسایی مهم ترین شاخص های پایداری و ارزیابی و انتخاب تأمین کنندگان در زنجیره تأمین صنعت داروسازی بر اساس عملکرد پایداری آن ها می باشد. روش ها: این پژوهش بر مبنای هدف، کاربردی است و از نظر روش انجام دادن در گروه پژوهش های توصیفی-تحلیلی قرار می گیرد. در این مطالعه یک رویکرد ترکیبی جدید تصمیم گیری چندمعیاره فازی و تحلیل پوششی داده های فازی جهت انتخاب تأمین کنندگان مورد استفاده قرار گرفته است. کاربرد رویکرد پیشنهادی درشرکت سبحان دارو به عنوان مطالعه موردی انجام شده است. در ابتدا فهرستی از معیارها بر اساس مرور ادبیات پژوهش شناسایی و با استفاده از روش دلفی فازی غربالگری و نهایی شدند. سپس با استفاده از روش دیمتل فازی، تأثیرات متقابل و وابستگی های بین عوامل مورد بررسی قرار گرفت. در مرحله بعد برای تعیین میزان اهمیت ابعاد و معیارها از روش فرآیند تحلیل شبکه ای فازی استفاده گردید. در نهایت با استفاده از روش تحلیل پوششی داده های فازی میزان کارایی تأمین کنندگان تعیین گردید و تأمین کنندگان برتر شناسایی شدند. یافته ها: با توجه به یافته های پژوهش، 33 شاخص شناسایی شده اولیه با استفاده از روش دلفی فازی غربالگری و در نهایت 15 شاخص در 4 بعد اقتصادی، زیست محیطی، اجتماعی و خدمات توسط خبرگان تأیید شدند. نتایج روش دیمتل فازی نشان داد که شاخص تعهد به توسعه سیستم مدیریت زیست محیطی و انرژی، به عنوان اثرگذارترین و شاخص ابتکارات کنترل آلودگی و مدیریت ضایعات مؤثر، به عنوان اثرپذیرترین شاخص می باشد. هم چنین ابعاد اقتصادی و زیست محیطی بیشترین اثرگذاری را در سیستم دارند و ابعاد اجتماعی و خدمات از بیشترین اثرپذیری در سیستم برخوردار هستند. بر اساس نتایج روش فرآیند تحلیل شبکه ای فازی، معیارهای کیفیت مواد اولیه و بسته بندی، تعهد به توسعه سیستم مدیریت زیست محیطی و انرژی و سرمایه گذاری در تحقیق و توسعه سبز به عنوان مهم ترین معیارها در ارزیابی تأمین کنندگان شناسایی شدند. در میان ابعاد نیز ابعاد اقتصادی و زیست محیطی بیشترین اهمیت را به خود اختصاص دادند. بر اساس رتبه بندی نهایی مدل تحلیل پوششی داده های فازی، 15 تأمین کننده شرکت سبحان دارو بر اساس میزان کارایی رتبه بندی گردیدند که تأمین کنندگان ۱، ۶ و 2 به ترتیب در رتبه های اول تا سوم قرار گرفتند. نتیجه گیری : نتایج بیانگر آن است که مدیران و کارشناسان شرکت های داروسازی از جمله مدیران بخش تدارکات و خرید، باید هنگام ارزیابی و انتخاب تأمین کنندگان پایدار، به شاخص های اقتصادی و زیست محیطی توجه ویژه ای داشته باشند. هم چنین مدیران شرکت سبحان دارو می توانند جهت همکاری با تأمین کنندگان 1، 6 و 2 که عملکرد خوبی داشته اند، قراردادهای بلندمدت تنظیم کنند. این یافته ها نه تنها به شرکت های داروسازی در انتخاب بهترین تأمین کنندگان کمک می کند، بلکه به سایر صنایع نیز این امکان را می دهد که با استفاده از این مدل ترکیبی، فرآیند انتخاب تأمین کنندگان خود را بهبود بخشند.
تاثیر سیستم های کنترل استراتژی کسب و کار بر مسئولیت پذیری اجتماعی از طریق جهت گیری هوشمندانه بازار در صنعت کاشی و سرامیک ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
61 - 76
حوزههای تخصصی:
تغییرات فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و فناورانه در دنیای امروز، افراد و سازمان ها را به انجام مسئولیت های اجتماعی برای کار اخلاقی تر و به شیوه ای انسان دوستانه تر سوق می دهد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر سیستم های کنترل استراتژی کسب و کار بر مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت از طریق جهت گیری هوشمندانه بازار در صنعت کاشی و سرامیک ایران می باشد. پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و از نظر گردآوری داده ها توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری شامل مدیران شرکت های کاشی و سرامیک در ایران می باشد. برای این منظور از قاعده سرانگشتی 5-10برابر تعداد گویه های پژوهش نمونه آماری 200 نفر به صورت غیرتصادفی در دسترس انتخاب شد (196=7*28). ابزار این پژوهش پرسشنامه ی استاندارد بویان و همکاران (2022) بوده که پایایی آن با آلفای کرونباخ و پایایی مرکب، و روایی آن با روش روایی صوری (تایید خبرگان)، روایی سازه (بارهای عاملی) تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با روش مدلیابی معادلات ساختاری با نرم افزار SPSS و Smart Pls3 انجام شد. نتایج نشان داد سیستم های کنترل استراتژی کسب و کار بر مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت از طریق جهت گیری هوشمندانه بازار در صنعت کاشی و سرامیک ایران تاثیر معناداری دارد. همچنین اثر کنترل های اعتقادی، مرزی، تشخیصی، تعاملی بر مسئولیت پذیری اجتماعی و جهت گیری هوشمندانه بازار در صنعت تایید شد. در نهایت اثر جهت گیری هوشمندانه بازار بر مسئولیت پذیری اجتماعی شرکت ها تاثیر معناداری دارد.
به کارگیری رویکرد ساختاری- تفسیری جهت طراحی مدلی برای بانکداری پایدار(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
دستیابی به اهداف توسعه پایدار بانک ها در پیشبرد اهداف توسعه مالی آنها ضرورت دارد. هدف این مطالعه، طراحی مدلی برای بانکداری پایدار با بکارگیری رویکرد مدل سازی ساختاری تفسیری می باشد. جامعه آماری در بخش ISM خبرگان صنعت بانکداری که توسط نمونه گیری هدفمند، تعداد 15 نفر به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند و همچنین در روش PLS، کارکنان صنعت بانکداری که توسط نمونه گیری غیراحتمالی و در دسترس، تعداد 60 نفر انتخاب شدند. برای اجرای مطالعه از پرسشنامه مدلسازی ساختاری-تفسیری، پرسشنامه تحلیل کمی استفاده شد. تحلیل داده ها در مرحله کمی با استفاده از نرم افزار Smart PLS انجام شد. بر اساس نتایج مدلسازی معادلات ساختاری PLS، عوامل کلان و دولتی بر عوامل زیست محیطی، عوامل اجتماعی، عوامل اقتصادی، تکنولوژی نوین و سبز، انرژی پاک، منابع انسانی، مشتریان بانک و مدیریت بانک به ترتیب به میزان 814/0، 633/0، 867/0، 528/0، 485/0، 321/0، 336/0 و 482/0 تاثیر مثبت و معنادار دارند. همچنین عوامل زیست محیطی، عوامل اجتماعی، عوامل اقتصادی، تکنولوژی نوین و سبز، انرژی پاک، منابع انسانی، مشتریان بانک و مدیریت بانک بر پیامد های بانکداری پایدار به ترتیب به میزان 775/0، 625/0، 447/0، 826/0، 851/0، 883/0، 637/0 و 614/0 تاثیر مثبت و معنادار دارند. مدل بانکداری پایدار در این پژوهش دارای 3 سطح است ، که درسطح یک پیامدهای بانکداری پایدار به عنوان تاثیرپذیرترین مولفه و عوامل کلان دولتی در سطح سه به عنوان تاثیرگذارترین مولفه دسته بندی شده اند.
کاربست مدل سازی ریاضی به منظور تحلیل موانع موجود در صادرات مواد کشاورزی از بعد زیست محیطی: رویکرد بهترین- بدترین(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مساله صادارت به ویژه در حوزه کشاورزی،از موضوعات حایز اهمیت بوده ولی از منظرهای مختلف دارای چالش ها و موانع متعددی است. یکی از این مناظر، بعد زیست محیطی بوده که شناسایی و ارائه راهکارهایی در جهت حذف و یا کاهش آنها می تواند منجر به توسعه اقتصادی شود هدف این پژوهش،شناسایی موانع و ارایه مدل ریاضی به منظور اولویت بندی آن ها با بهره گیری از روش بهترین – بدترین می باشد. لذا در ابتدا با مرور ادبیات و نیز مصاحبه های نیمه ساختار یافته با 8 فرد متخصص در حوزه صادرات محصولات کشاورزی،موانع موجود در بعد زیست محیطی شناسایی شدند. در این فرایند از روش تحلیل مضمون استفاده شده و تعداد موانع شناسایی شده بالغ بر 8 مورد بدست آمدند. در گام بعد، با توجه به اینکه تعداد بسامد موانع برای2 مورد کمتر از5 نفر بود، 6 مانع نهایی حاصل گردید.به جهت اولویت بندی موانع، از تکنیک بهترین – بدترین و نرم افزار لینگو استفاده شد.با توجه به تحلیل های انجام شده، سه مانع « عدم توجه به استانداردسازی محصصولات صادراتی با توجه به نیاز کشور مقصد»،« استفاده از کودهای تقلبی و فاقد استانداردهای بهداشتی در بازار» و«عدم تجزیه پدیر بودن محصول» به ترتیب با اوزان 0.419، 0.221 و 0.126 مهمترین موانع موجود در صادرات محصولات کشاورزی از بعد زیست محیطی بوده که به منظور بهبود و رفع خلاهای موجود باید درجهت رفع آن ها اقدام نمود.
رابطه مدیریت ریسک و مدیریت منابع مالی با مزیت رقابتی: نقش میانجی تاب آوری سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
332 - 343
حوزههای تخصصی:
هدف: مزیت رقابتی موضوع مهمی به ویژه در سازمان های تجاری است. مدیریت ریسک و مدیریت منابع مالی می تواند این متغیر را تحت تاثیر قرار دهد و همچنین، تاب آوری سازمانی (شامل اجزای برنامه ریزی و ظرفیت سازگاری) این روابط را تعدیل کند. هدف مطالعه حاضر، واکاوی رابطه مدیریت ریسک و مدیریت منابع مالی با مزیت رقابتی با تاکید بر نقش میانجی تاب آوری سازمانی است. روش شناسی پژوهش: جامعه این پژوهش را مدیران و کارکنان بخش مالی شاغل در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران تشکیل می دهند. برای این منظور با کسب نظر 188 نفر از جامعه موردنظر در سطح کشور به روش تصادفی ساده و در قالب 8 فرضیه موضوع بررسی شد. یافته ها : یافته های پژوهش نشان داد که بین مدیریت ریسک و برنامه ریزی و ظرفیت سازگاری، روابط مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین، بین مدیریت منابع مالی و برنامه ریزی و ظرفیت سازگاری نیز روابط مثبت و معناداری مشاهده شد. افزون بر آن، برنامه ریزی و ظرفیت سازگاری با مزیت رقابتی نیز دارای روابط مثبت و معنادار است. درنهایت نیز مشاهده شد که تاب آوری سازمانی، نقش میانجی در روابط مدیریت ریسک و مدیریت منابع مالی با مزیت رقابتی دارد. اصالت/ارزش افزوده علمی: یافته کلی این پژوهش بیانگر لزوم توجه بیشتر به مزیت رقابتی در محیط های تجاری است و ضروری است، توجه بیشتری به آن صورت گیرد تا بتوان در راستای افزایش بهره وری و بازده عملیاتی، محیط بهتری را خلق کرد.
شناسایی و مدل سازی مؤلفه های اقتصاد چرخشی با رویکرد تعالی سازمانی EFQM2020 در صنعت لبنیات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۶
33 - 85
حوزههای تخصصی:
محدودیت منابع طبیعی کره زمین، صنایع مختلف ازجمله صنعت لبنیات را با چالش های فزاینده ای در زمینه بهره برداری پایدار و کارآمد از منابع مواجه ساخته است. مصرف بالای آب، انرژی، مواد خام و همچنین تولید قابل توجه پسماند و ضایعات، به ویژه ضایعات آلی در این صنعت، آن را در معرض فشارهای محیط زیستی قرار داده است. به منظور بهبود عملکرد سازمان ها، رویکردهای نوینی برای استفاده بهینه از منابع معرفی شده اند که یکی از مهم ترین آن ها مفهوم اقتصاد چرخشی است. در سال های اخیر، پژوهشگران تلاش کرده اند این مفهوم را با دیگر مفاهیم مدیریتی تلفیق کنند تا چارچوبی اثربخش برای بهبود عملکرد سازمان ها ایجاد کنند. در همین راستا، پژوهش حاضر تلاش دارد تا مفاهیم اقتصاد چرخشی را از منظر مدل تعالی EFQM 2020 در صنعت لبنیات شناسایی و مدل سازی کند. به همین منظور ابتدا شاخص های کلیدی اقتصاد چرخشی با استفاده از مرور نظام مند ادبیات و مصاحبه با خبرگان شناسایی شده و سپس این شاخص ها با کمک پنل خبرگان در چارچوب EFQM طبقه بندی شده اند. درنهایت، برای ارزیابی صحت مدل طراحی شده، از تحلیل عاملی تأییدی استفاده شده است. نتایج به دست آمده نشان دهنده برازش مناسب مدل و معنادار بودن روابط میان مؤلفه ها هستند. یافته های این تحقیق می توانند به عنوان الگویی برای استقرار رویکرد تعالی در صنعت لبنیات بر پایه اقتصاد چرخشی مورداستفاده قرار گیرند و در تدوین سیاست های ملی و صنعتی نقش مؤثری ایفا کنند.
مدل پویایی توانمندی های میان داری شرکت های بزرگ در گذر به بانکداری باز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
131 - 162
حوزههای تخصصی:
هدف: به منظور مدیریت و هدایت شبکه های بین سازمانی، جایگاه میان دار در شبکه های نوآوری ضروری است و شرکت کانونی که معمولاً در شبکه این نقش را ایفا می کند، به احصا و ارتقای توانمندی های میان داری خود نیاز دارد. همچنین به منظور تثبیت دیدگاه راهبردی و بلندمدت به توانمندی های میان داری، باید در دو سطح ایستا (در مراحل راه اندازی و عملیات روزمره شبکه) و پویا (در زمان بروز تغییر اساسی در متغیرهای اصلی شبکه) از سوی بنگاه کانونی توجه شود. هدف این پژوهش ارائه مدلی برای تبیین پویایی توانمندی های میان داری شرکت های بزرگ مالی و بانک ها در گذار به بانکداری باز است. بر این اساس، این پژوهش با تمرکز روی تغییرات توانمندی های میان دار شبکه در مواجهه با پارادایم بانکداری باز، ضمن معرفی توانمندی های نوظهور در فضای جدید، ابعاد مختلف را برای نقش های میان داری در این سیر تحولی بررسی می کند.روش: این پژوهش بر اساس مطالعه موردی صنعت بانکداری ایران با تمرکز روی بانک های موفق میان دار شبکه های نوآوری در به کارگیری بانکداری باز، به عنوان سطح تحلیل و همچنین توانمندی های میان داری شبکه های نوآوری به عنوان واحد تحلیل صورت گرفته است. با در نظر گرفتن پارادایم بانکداری باز به عنوان عامل برهم زننده و با بهره گیری از ۱۹ مصاحبه نیمه ساختاریافته برای تحلیل پنج بانک منتخب میان دار در شبکه های نوآوری بانکی که توسط معیارهای چهارگانه برگزیده شده بودند، مجموعه توانمندی های میان داری در سه مقطع زمانی بانکداری بسته، برهه مهاجرت و همچنین بانکداری باز، با روش تحلیل محتوا کدگذاری و شناسایی شدند.یافته ها: در این پژوهش مجموعه توانمندی های میان داری برای شرکت کانونی، در سه مقطع زمانی بانکداری بسته، برهه مهاجرت و همچنین بانکداری باز، شناسایی و در قالب مدل پویایی تبیین شد. بر این اساس چهار تم اصلی توانمندی در بانکداری بسته، یک تم در مرحله مهاجرت با عنوان مدیریت دگردیسی شبکه و همچنین ۲۲ مقوله جدید تحت چهار تم اصلی با عناوین طراحی و راه اندازی شبکه، القای ارزش شبکه ای پلتفرم، مشروعیت بخشی به پلتفرم و مشارکت دهی شبکه پلتفرم در خصوص توانمندی های میان دار بانکداری باز ارائه شد. همچنین با مقایسه و تحلیل نتایج در دو فضای اشاره شده، توانمندی های نوظهور معرفی شدند، برخی از مواردی که در بانکداری سنتی موجود بودند، حذف شدند، تعدادی از توانمندی ها به صورت یکسان تکرار و برخی از آن ها با اضافه شدن مفاهیم و کدهای جدید و غیرتکراری، به عنوان توانمندی های تقویت شده دسته بندی شدند.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش از بُعد نظری، ضمن ارائه مجموعه ای جامع از توانمندی ها و قابلیت های موردنیاز برای میان داری شبکه نوآوری، با نگاهی پویا ابعاد تاریک این موضوع را در مواجهه با تغییرات پارادایمی فناوری بررسی کرد و تئوری های قبلی را ارتقا بخشید. کلیه نقش ها و توانمندی های موردنیاز بانک های میان دار در دو پارادایم بانکداری سنتی/ بسته و همچنین بانکداری باز برای میان داری شبکه های نوآوری حول خود، به صورت دسته بندی شده ارائه شد. بر این اساس، مبحث میان داری شبکه های نوآوری پلتفرم محور و ابعاد مختلف آن با تکیه بر توانمندی های میان داری پلتفرم های بانکداری باز، در این پژوهش شناسایی و ارائه شد. مطابق با نتایج به دست آمده، لزوم تغییر در توانمندی های میان داری برای شرکت کانونی، در مواجهه با تغییرات پارادایمی از نوع فناوری، به منظور حفظ مزیت رقابتی ضروری به نظر می رسد.
Optimizing Cost Management in Construction Projects: A Sustainability Assessment Model Using Fuzzy Inference Systems (Case Study of the Apadana Project in the Persian Gulf Petrochemical Industries Company)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Industrial Management Journal, Volume ۱۷, Issue ۲, ۲۰۲۵
58 - 84
حوزههای تخصصی:
Objective : The construction industry has been increasingly criticized for its poor sustainability performance in recent decades, creating a chance for the sector to play a key role in global sustainability efforts. Rapid technological advancements and increasing construction project complexities have driven the need for flexible, sustainability-focused project management frameworks. This study introduces a fuzzy inference system designed to evaluate construction project sustainability, built on insights from extensive literature and expert input. Methods : To design the proposed model, the system inputs—criteria for evaluating the sustainability level of construction projects at various layers—were first identified. Next, the necessary if-then rules were developed based on expert opinions. The system output was determined in alignment with the research’s final objective. By offering a comprehensive assessment of construction project sustainability, the model enables organizations to identify their strengths and weaknesses, assess their current position, and make informed decisions to enhance their sustainable performance. Results : The output of the research includes a detailed analysis of the sustainability performance of construction projects. The designed model, along with its measurement tools, provides an opportunity for leaders and managers in the construction industry who are concerned about sustainability to gradually enhance their sustainability status and advance the sustainability level of projects. This model consists of three subsystems named the Direction, Execution, and Results subsystems. The aforementioned subsystems are the result of a literature review and are considered inputs to the final level of the model. Conclusion : The designed model serves as a tool to identify and implement improvement methods and potential areas for project advancement from a sustainability perspective. By utilizing this model, the quality of project execution in line with sustainability indicators, while addressing all three dimensions—economic, social, and environmental—improves continuously and proportionately.
شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر پایداری کسب وکارهای استارتاپی حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
366 - 378
حوزههای تخصصی:
هدف: رویکرد اقتصادی نوین در زمینه اطلاعات و فناوری، شناسایی، حمایت و ارتقای اکوسیستم های استارتاپ می تواند گام مهمی در رشد و توسعه اقتصادی باشد. اندکی شفاف سازی در نکات پراهمیت در راه اندازی استارتاپ ها می تواند درصدی از میزان ریسک در موفقیت را کاسته و فعالیت و سرمایه گذاری در این زمینه را تسهیل کند. این پژوهش به شناسایی و رتبه بندی عوامل موثر بر پایداری کسب وکارهای استارتاپی حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات در راستای بهبود وضعیت عملکرد اقتصادی، می پردازد. روش شناسی: این پژوهش از حیث هدف، کاربردی و به لحاظ ماهیت و روش، توصیفی-پیمایشی است. در این پژوهش از طریق مطالعات کتابخانه ای و روش دلفی فازی، شاخص های موثر بر پایداری شناسایی شد و با استفاده از تحلیل عاملی و روش حداقل مربعات جزیی و نرم افزار SmartPLS ، مدل مورد آزمون قرار گرفت. جامعه آماری شامل خبرگان حوزه ICT در بخش کیفی و کارشناسان با حداقل مدرک کارشناسی در بخش کمی بوده است. از روش گلوله برفی برای انتخاب خبرگان در بخش کیفی و از نمونه گیری تصادفی در استارتاپ های منتخب در دسترس، در بخش کمی استفاده شده است. یافته ها: نتیجه گیری نهایی به شناسایی 86 شاخص برای افزایش پایداری استارتاپ ها منجر شده که در ابعاد مالی، خارجی، بازار، سازمانی، مدیریت و کارآفرینی و فناوری محصول دسته بندی گردیده اند. اصالت/ارزش افزوده علمی: پیشنهادهای کاربردی پژوهش بر اساس مهم ترین شاخص ها ارایه گردید. در بعد سازمانی شاخص مشتریان موجود در هنگام راه اندازی یک شرکت دارای بیش ترین اهمیت در میان شاخص های دیگر است و در بعد مدیریت و کارآفرینی تجربه مدیریت کارآفرین این نقش را دارا است. از این رو مدیر هر کسب وکاری باید دارای تجربه و خلاقیت لازم در آن حوزه باشد. در بعد خارجی حمایت دولت بیش ترین سهم را جهت پایداری کسب وکارها داراست از این رو دولت مردان باید کسب وکارهایی را که باعث رونق اقتصادی می شوند، بیش ترمورد توجه قرار دهند. در بعد بازار توجه به بازارهای محلی موجود به شدت می تواند موثر باشد. در بعد مالی مهم ترین شاخص مشارکت کارکنان در سود است که مدیران باید توجه داشته باشند که این موضوع نقش حایز اهمیتی در ایجاد و پایداری انگیزه در کارکنان دارد. در بعد فناوری محصول طراحی ساختار مختلف محصول از مهم ترین شاخص ها در این عامل است که باید به آن توجه شود.
به کارگیری روش دلفی در شناسایی ابعاد و شاخص های موثر بر توسعه نوآوری در صنعت خدمات پس از فروش خودرو با رویکرد اکوسیستم نوآوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
3 - 18
حوزههای تخصصی:
به دنبال تقویت نوآوری در صنعت خدمات پس از فروش خودرو، این پژوهش از رویکرد اکوسیستم نوآوری برای شناسایی و کشف عواملی که بر پویایی نوآوری تأثیر می گذارند، بهره گرفته است. این پژوهش بر بخش خودروسازی ایران متمرکز است و نقش حیاتی خدمات پس از فروش را در افزایش رقابت پذیری و رضایت مشتری برجسته می سازد. ازطریق بررسی دقیق ادبیات و فرایند دلفی، 64 شاخص کلیدی در پنج بُعد شامل زیرساخت، سرمایه، دانش، فرهنگ و تعامل بازیگران شناسایی شد. خبرگان این حوزه، ازجمله مدیران عامل و کارشناسان کلیدی صنعت، در نظرسنجی مبتنی بر روش دلفی برای ارزیابی اهمیت این شاخص ها شرکت کردند. این یافته ها توافق نظر خبرگان را درمورد بیشتر شاخص ها نشان داد و تأثیر آن ها را بر نوآوری در صنعت خدمات پس از فروش نشان داد. این پژوهش بینش های ارزشمندی را برای رهبران صنعت، سیاست گذاران و محققان ارائه می-دهد. با سرمایه گذاری بر این بینش، سازمان ها می توانند به طور راهبردی قابلیت های نوآوری خود را افزایش دهند، کیفیت خدمات را بهبود بخشند و درنهایت رضایت مشتری را افزایش دهند. این پژوهش همچنین بر ظرفیت کاربرد گسترده تر این بینش ها در خارج از ایران تأکید می کند و بر ارتباط اکوسیستم های نوآوری در شکل دهی آینده خدمات پس از فروش در صنعت خودروسازی جهانی تأکید می کند.