فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۰۱ تا ۱۲۰ مورد از کل ۴٬۷۸۱ مورد.
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۸
221 - 263
حوزههای تخصصی:
یکی از قدرتمندترین ابزارهای بهبود عملکرد سرمایه های انسانی، ارزیابی عملکرد است که این مسأله درباره اعضای هیأت علمی دانشگاه ها -به سبب تاثیرگذاری این قشر بر بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور- بسیار حائز اهمیت است؛ لذا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد اعضای هیأت علمی با استفاده از روش دلفی فازی صورت پذیرفته است. این پژوهش از نوع پژوهش های آمیخته با رویکرد کیفی و کمی در پارادایم استقرایی است که از نظر هدف، کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش، اکتشافی است. جامعه آماری پژوهش را اعضای هیأت علمی دانشگاههای دولتی تشکیل داده اند که 60 نفر از آنها بر اساس اصل کفایت نظری و با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده اند. در بخش کیفی، برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شده که روایی و پایایی آن با استفاده از ضریب CVR و آزمون کاپای- کوهن تأیید شده و داده های به دست آمده از مصاحبه، با استفاده از نرم افزار Atlas.ti و روش کدگذاری تحلیل گردیده و عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد اعضای هیأت علمی شناسایی شده است. در بخش کمی برای گرد آوری اطلاعات از پرسشنامه دلفی فازی استفاده شده که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوا و آزمون مجدد تأیید شده و با استفاده از روش دلفی فازی اولویت بندی عوامل شناسایی شده انجام گرفته و مهم ترین عوامل آن مشخص گردیده است. نتایج پژوهش نشان دهنده آن است که از میان عوامل مؤثر بر ارزیابی عملکرد اعضای هیأت علمی، داشتن پژوهش های اصیل و پر استناد در زمینه تخصصی، رعایت اخلاق علمی و حرفه ای، معروف شدن در سطح ملی و بین المللی، داشتن آثار شاخص، تآلیف آثاری با ایده خود متقاضی و داشتن سهم بالایی از امتیاز آن و داشتن اعتبار و مرجعیت علمی مهم ترین عوامل هستند.
ارائه الگوی ارتقای بهره وری در حوزه صنعت چوب با رویکرد تجاری سازی ایده های دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۸
265 - 296
حوزههای تخصصی:
انتقال دانش بین دانشگاه و صنعت محرک مهمی در نوآوری و رشداقتصادی محسوب می شود. هدف این مطالعه طراحی مدل ارتقای بهره-وری در حوزه صنعت چوب با رویکرد تجاری سازی ایده های دانشگاهی بود. این تحقیق از نظر هدف توسعه ای - کاربردی و از لحاظ ماهیت، آمیخته (کیفی - کمی) با طرح ترکیبی اکتشافی - متوالی است. جامعه هدف پژوهش خبرگان آگاه به موضوع تحقیق بودند. جهت انجام مصاحبه های عمیق و جمع آوری داده های کیفی از تکنیک هدفمند گلوله برفی تا مرحله اشباع نظری 17 نفر بعنوان نمونه انتخاب شدند برای تکمیل پرسشنامه های محقق ساخته بخش کمی، نمونه ای به تعداد 5 نفر پیشنهاد شد. روایی داده های بخش کیفی پژوهش از طریق مشاهده مداوم و بازبینی توسط همکار تایید و پایایی داده ها با شیوه شاخص دوکدگذار 89% برآورد گردید. روایی داده های بخش کمی با بهره گیری از نسبت روایی محتوایی لاوشه %80 و پایایی آنها با ضریب آلفای کرونباخ %86 تایید شد. از شیوه تحلیل تماتیک مبتنی مدل براون و کلارک (2006) شاخص های موثر بر ارتقای بهره وری با رویکرد تجاری سازی ایده های دانشگاهی شناسایی و سپس مدل سازی با استفاده از تحلیل ساختاری - تفسیری (ISM) انجام شد. یافته هاپژوهش، 114 مفهوم اولیه در قالب 20 تم فرعی و 13 تم اصلی شناسایی شدند. این شاخص ها در شش سطح مدل ساختاری - تفسیری متشکل از شاخص برنامه های راهبردی در سطح ششم، ساختار و مدیریت-حمایتی سطح پنجم، توسعه تعامل سطح چهارم، ارتقای سیستم آموزشی، توسعه زیرساخت و ویژگی های فردی سطح سوم، شاخص های الگوبرداری، صنعتی شدن، انگیزش، منابع انسانی و جذب بخش خصوصی سطح دوم و شاخص بازاریابی در سطح اول بود. بنابراین مدیران و سیاست گذاران در راستای ارتقای بهره وری در صنایع با رویکرد تجاری سازی ایده های دانشگاهی ضرورت دارد، ماهیت و روابط بین شاخص های شناسایی شده را درک و اقدامات لازم در این زمینه را اعمال کنند.
ارزیابی مدل مدیریت تحقیق و توسعه هوشمند با رویکرد چابکی در حوزه صنعت پتروشیمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
175 - 207
حوزههای تخصصی:
بخش تحقیق و توسعه، ارگانی لازم و حیاتی برای تمام سازمان هایی است که قصد حضور فعال در بازارهای داخلی و خارجی را دارند و جهت رقابت در سطح داخلی و بین المللی از اهمیت غیرقابل انکاری برخوردار است و از مهمترین عوامل برای تحقق اهداف سازمان ها و صنایع در پیشرفت اقتصادی و دستیابی به بازارهای تجاری می باشد. از این رو در این مطالعه به ارزیابی مدل مدیریت تحقیق و توسعه هوشمند با رویکرد چابکی پرداخته و برای بررسی این موضوع داده ها با استفاده از پرسشنامه گردآوری شده است و با بهره گیری از 270 نفر- که شامل مدیران، استادان، کارشناسان ارشد و کارشناسان شرکت های پتروشیمی بوده- مدل مورد برازش قرار گرفته است و سپس داده های حاصل از مدل معادلات ساختاری با کمک روش حداقل مربعات جزئی بوسیله نرم افزار آماری پی ال اس مورد تحلیل قرار گرفته است. نتایج ضرایب مسیر نشان داد: یک رابطه معناداری بین متغیرهای تحقیق وجود داشته و شاخص های ارزیابی برازش مدل نیز نشان داد که مدل مربوطه دارای برازش مناسبی می باشد. از این رو می توان اظهار داشت که مدیریت تحقیق و توسعه هوشمند با رویکرد چابکی، سبب بهبود فرایندها، نوآوری، بهینه سازی ارتباطات گردیده و همچنین دارای پیامدهای مالی و رقابتی برای سازمان می باشد.
تجزیه و تحلیل و بهبود بازده خط تولید با استفاده از شبیه سازی درصنعت قطعات خودرو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
68 - 97
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: توجه به تولید و افزایش بهره وری صنایع می تواند ضمن تسریع در رشد و توسعه صنعتی، این روند را در مسیری اصولی و پایدار هدایت کند. ارزیابی بازده تولید و تلاش برای بهبود آن نقش کلیدی در پیشرفت و توسعه صنایع ایفا می کند. در این پژوهش، رویکردی نوآورانه برای ارزیابی و بهبود بازده تولید یک خط تولید ارائه شده است که از شبیه سازی به عنوان ابزار اصلی استفاده می کند. این رویکرد همچنین به بازمهندسی فرآیندهای خط تولید می پردازد. اهداف اصلی این تحقیق شامل شناسایی گلوگاه های موجود در فرآیند تولید، تحلیل مدت زمان چرخه تولید، ارزیابی ظرفیت بافرهای سیستم در بازه های زمانی مشخص، و تعیین ظرفیت بهینه منابع مورد نیاز کارخانه است.
روش: این مقاله به بررسی و مدل سازی یک خط تولید تمام اتوماتیک می پردازد و چارچوبی نظام مند بر پایه شبیه سازی گسسته پیشامد ارائه می دهد. فرآیند مدل سازی در دو مرحله انجام شده است: در مرحله اول، مدل سازی بدون در نظر گرفتن فعالیت های دوباره کاری و جداسازی صورت گرفته، و در مرحله دوم این جزئیات به مدل اضافه شده اند. در این مرحله، داده های واقعی جمع آوری شده از مطالعه موردی در مدل اعمال شده اند. برای اطمینان از صحت مدل طراحی شده، منطق فرآیند مدل سازی به صورت مداوم ارزیابی شده و نتایج مدل با داده های واقعی سیستم مقایسه شده اند. پس از شناسایی عوامل کاهش دهنده بازده خط تولید، چهار سناریوی پیشنهادی برای بهبود بازده خط تولید طراحی و در مدل شبیه سازی مورد بررسی قرار گرفته اند. همچنین، تحلیل حساسیت سناریوها و ارزیابی اثرات آن ها با استفاده از قابلیت های نرم افزار ارنا انجام شده است.
یافته ها: نتایج نشان می دهد که اضافه کردن جزئیاتی مانند زمان استراحت اپراتورها و زمان های خرابی به مدل، که موجب واقعی تر شدن شبیه سازی می شود، بازده خط تولید را از 80 درصد به 57 درصد کاهش داده است. همچنین، فعالیت های دوباره کاری و جداسازی نقش قابل توجهی در کاهش بازده ایفا کرده اند. در مدل بهینه، چهار سناریوی بهبود مورد بررسی قرار گرفت. در سناریوی اول، تغییر ظرفیت منابع مربوط به فعالیت های اصلی در یک مدل ترکیبی مورد ارزیابی قرار گرفت. این تغییرات به کاهش چشمگیر زمان انتظار موجودیت ها در صف فعالیت ها و همچنین کاهش زمان فرآیند منجر شد. در سناریوی دوم، با کاهش درصد قطعاتی که به دوباره کاری و جداسازی نیاز دارند، بازده خط تولید به طور قابل توجهی افزایش یافت. سناریوی سوم با هدف کمینه سازی زمان فرآیند از طریق تعیین مقادیر بهینه متغیرهای کنترلی تدوین شد و درنهایت، سناریوی چهارم با تمرکز بر بیشینه سازی بازده از طریق تعیین ظرفیت بهینه منابع انجام شد. در تمامی سناریوها، مشخص شد که افزایش تعداد منابع در فعالیت هایی که به عنوان گلوگاه شناسایی شده اند، با ترکیب های منطقی و بهینه، موجب افزایش بازده فرآیند می شود. علاوه بر این، تحلیل حساسیت مدل نشان داد که نتایج سناریوهای بهبود با واقعیت سیستم هم راستا بوده و قابلیت اجرا دارند.
نتیجه گیری: یافته ها نشان دادند که استفاده از روش شبیه سازی گسسته پیشامد می تواند ابزاری مؤثر برای مدیران باشد تا بدون تحمل هزینه های جبران ناپذیر، تصمیمات آگاهانه تری در زمینه بهبود بازده تولید اتخاذ کنند. نتایج این تحقیق همچنین همخوانی قابل توجهی با پژوهش های پیشین دارد که از شبیه سازی گسسته پیشامد برای بهینه سازی فرآیندهای مختلف سازمانی استفاده کرده اند و تأثیر مثبت این رویکرد را بر بهبود عملکرد فرآیندها تأیید می کنند.
ارائه یک مدل برنامه ریزی خطی عدد صحیح برای حل مسئله مسیریابی وسایل نقلیه ناوگان ثابت ناهمگون چندکالایی با امکان تحویل چندبخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
334 - 360
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه ارائه مدلی برای حداقل سازی هزینه کل حمل ونقل در مسائل مسیریابی وسایل نقلیه ناوگان ثابت ناهمگون چندمحصولی با امکان تحویل چندبخشی است. این نوع مسائل، معمولاً در آن دسته از شرکت های تولیدی مشاهده می شود که محصولات گوناگون (با اندازه ها یا وزن های مختلف) تولید می کنند و آن ها را توسط ناوگان ناهمگونی از وسایل نقلیه و به طور مداوم به خرده فروشی ها و سایر مشتریان خود می فرستند. در این مسائل، انواع مختلفی از وسایل نقلیه با ظرفیت های بارگیری متفاوت به طور محدود در دسترس است و هر یک از آن ها هزینه ثابت به کارگیری و هزینه متغیر سفر مختص به خود را دارد. مسائل مسیریابی وسایل نقلیه با سه ویژگی هم زمان ناوگان ناهمگون، چند محصولی و امکان تحویل چندبخشی با وجود اهمیت بالایی که دارند تا پیش از این چندان مطالعه نشده است.روش: یک مدل برنامه ریزی خطی عدد صحیح محض، برای حل مسئله مسیریابی وسایل نقلیه ای توسعه یافته است که شامل ویژگی های تحویل چندبخشی، چند محصولی و ناوگان ناهمگون ثابت است. این مدل با انتخاب تعدادی از وسایل نقلیه از میان ناوگان حمل ونقل و تعیین محصولاتی که باید در هر یک از آن ها بارگیری شود، مشخص کردن مسیر حرکت، ترتیب ملاقات مشتریان توسط هر وسیله نقلیه و اینکه هر وسیله نقلیه چه محصولاتی را به کدام مشتری تحویل می دهد، توانسته است هزینه کل حمل ونقل، یعنی مجموع هزینه های ثابت، هزینه های متغیر سفر و هزینه های توقف در محل مشتریان را به حداقل برساند. برای تعیین ترتیب ملاقات مشتریان، از یک روش ابتکاری در مدل سازی استفاده شده است.یافته ها: نتایج محاسباتی حاصل از حل تعدادی از مسائل تصادفی با استفاده از روش پیشنهادی نشان می دهد که این روش قادر است برای مسائلی در مقیاس کوچک (تا ۱۵ مشتری) در زمان مناسبی به جواب بهینه دست یابد و برای مسائلی با مقیاس متوسط (با ۲۰ تا ۳۰ مشتری) در محدوده زمانی یک ساعت جواب قابل قبولی پیدا کند. همچنین با استفاده از مدل پیشنهادی برای مسائل در مقیاس بزرگ تر (تا ۵۰ مشتری) در محدوده زمانی یک ساعت، جواب های شدنی به دست آمد و این جواب ها، به مرور زمان بهبود یافتند. از میان پارامترهای مسئله، تعداد مشتریان بیشترین تأثیر را روی زمان حل مسئله داشته است و پس از آن، به ترتیب تعداد انواع محصولات و تعداد وسایل نقلیه، زمان حل مسئله را تحت تأثیر قرار می دهد.نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از این مطالعه، مدل ارائه شده می تواند به عنوان ابزاری مؤثر برای بهینه سازی هزینه حمل ونقل محصولات، در مسائل مسیریابی وسایل نقلیه با ویژگی های هم زمان تحویل چندبخشی، چند محصولی و ناوگان ناهمگون استفاده شود. این مدل قادر است به صورت مناسب و بهینه، به حل مسائل مختلف در مقیاس های کوچک و متوسط بپردازد که این امر می تواند به بهبود کارایی و کاهش هزینه های حمل ونقل در شرکت های تولیدی کمک کند. انتظار می رود طراحی مدل های فراابتکاری برپایه منطق مدل برنامه ریزی ریاضی پیشنهادی، ضمن افزایش سرعت حل مسئله، بتواند به دستیابی به جواب نزدیک به بهینه و قابل قبول برای مسائل با مقیاس بزرگ تر کمک کند.
واکاوی نقش آشفتگی فناوری سبز و ظرفیت جذب سبز در تاثیر گرایش کارآفرینانه سبز و بازارگرایی سبز بر عملکرد نوآورانه سبز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
63 - 82
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از عوامل مهم در فعالیت شرکتها ملاحظات زیست محیطی است. در این راستا، برای رسیدن به هدف توسعه پایدار، نوآوری سبز می تواند باعث بالا بردن کارایی و بهره وری منابع و به طور موثر، کاهش آلایندگی شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش تعدیلگر آشفتگی فناوری سبز و میانجی ظرفیت جذب سبز در تاثیر گرایش کارآفرینانه سبز و بازارگرایی سبز بر عملکرد نوآوری سبز اجرا گردید. جامعه آماری پژوهش شامل مدیران شرکتهای دانش بنیان استان قم به تعداد 107 نفر بود که تعداد 84 نفر به عنوان حجم نمونه تحقیق مشخص و پرسشنامه ها به روش تصادفی ساده از طریق شبکه های اجتماعی جمع آوری شدند. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های استاندارد استفاده شد و پایایی آن توسط آلفای کرونباخ، معیار Rho، پایایی ترکیبی و بارهای عاملی مورد تایید قرار گرفت. همچنین روایی همگرا و روایی واگرا پرسشنامه نیز با معیار AVE، معیار فورنل لارکر و نسبت HTMT تایید شدند. نتایج پژوهش نشان داد که گرایش کارآفرینانه سبز و بازارگرایی سبز بر عملکرد نوآوری سبز تاثیر مثبت و معناداری دارند و ظرفیت جذب سبز نقش میانجی را در تاثیر گرایش کارآفرینانه سبز و بازارگرایی سبز بر عملکرد نوآوری سبز ایفا می کند. همچنین آشفتگی فناوری سبز تاثیر گرایش کارآفرینانه سبز، بازارگرایی سبز و ظرفیت جذب سبز بر عملکرد نوآوری سبز را تعدیل می کند. ضمن اینکه تجزیه و تحلیل چند گروهی نشان داد که بین تاثیرات گروههای مختلف جامعه (شرکت های نوپا و شرکتهای فناور و نوآور) نسبت به مسیرهای مورد نظر هیچ تفاوت معناداری وجود ندارد.
طراحی مدل دو هدفه لجستیک امداد پس از وقوع بحران با در نظر گرفتن هزینه و زمان بهره گیری از بالگرد وبرنامه ریزی محدودیت-شانس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
142 - 164
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: مدیریت بحران در فاز پس از وقوع بحران جهت کاهش حداکثری خسارات از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. لجستیک امداد قابلیت انتقال سریع نیروهای امدادی و مواد مورد نیاز به مناطق آسیب دیده و نیز نجات آسیب دید گان را دارد. در هنگام وقوع بلایای طبیعی مانند زلزله، زیرساخت های فیزیکی مانند جاده ها و پل ها اغلب تخریب می شوند و در نتیجه، دسترسی به مناطق آسیب دیده بسیار دشوار و در اغلب موارد غیرممکن می شود. به همین دلیل، بالگردها مناسب ترین وسیله نقلیه برای کمک به آسیب دیدگان هستند. در این خصوص مسئله دیگری که مهم است تفاوت بین بالگردها از نظر زمان سرویس دهی می باشد که بدیهی است هر چه زمان سرویس کوتاه تر باشد، هزینه های آن بیشتر خواهد بود. لذا باید از طریق ابزار مشخصی توازنی بین دو هدف زمان و هزینه به وجود آید.
روش ها: در این مقاله، با در نظر گرفتن شرایط پس از وقوع یک زلزله فاجعه بار در یک منطقه کوهستانی، یک مدل ریاضی برای لجستیک امداد پس از فاجعه پیشنهاد می شود تا نحوه امدادرسانی و برنامه ریزی جهت اعزام بالگردها به مناطق آسیب دیده و نجات و انتقال افراد آسیب دیده به تسهیلات موقت سرویس دهی به ایشان را پوشش دهد. همچنین موضوع وجود عدم قطعیت جمعیت آسیب دیده و تقاضا برای پرسنل امداد و نجات نیز وجود دارد که باید به نحوی مدیریت شود. در این رابطه ابتدا یک مدل ریاضی در حالت قطعی پیشنهاد می شود و سپس با استفاده از روش برنامه ریزی محدودیت-شانس و در نظر گرفتن عدم قطعیت دو پارامتر مورد اشاره به صورت احتمالی، مدل احتمالی مورد نظر مجددا به قطعی تبدیل می شود. همچنین از دو روش معیارجامع و محدودیت اپسیلون برای حل مدل دو هدفه بر حسب زمان و هزینه استفاده می شود.
یافته ها: از یافته های مهم این تحقیق می توان به نوع تعریف متغیرهای تصمیم مدل ریاضی اشاره کرد. یکی از متغیرهای تصمیم مهم تحقیق، ظرفیت در نظر گرفته شده برای آماده شدن و اعزام پرسنل امدادی در هر تسهیل موقت است. این ظرفیت طراحی شده قاعدتا باید از یک حداکثر مقدار ممکن به دلایل فنی کوچک تر یا مساوی باشد و از طرفی نیز به طور عملیاتی تعداد افراد اعزام شده توسط کلیه بالگردها از یک تسهیل موقت طی سفرهای مختلف، باید از این ظرفیت طراحی شده کوچکتر یا مساوی باشد. مشابه این محدودیت ها برای ظرفیت طراحی شده برای درمان جمعیت آسیب دیده هر در تسهیل موقت وجود خواهد داشت. به عبارت دیگر این ظرفیت مورد نظر باید از یک مقدار حداکثری کوچکتر یا مساوی و از جمعیت آسیب دیدگان انتقال یافته به این تسهیل توسط بالگردهای مختلف و در سفرهای مختلف بزرگتر یا مساوی باشد. همچنین دو محدودیت مهم این تحقیق نیز رعایت حداکثر ساعات پروازی هر بالگرد و همچنین تضمین یک سطح خدمت برای پوشش جمعیت آسیب دیده می باشد که به کمک کتغیرهای تصمیم مورد اشاره تعریف آنها ممکن شده است. از یافته های دیگر تحقیق به نحوه مدلسازی مسئله با در نظر گرفتن تضاد بین هزینه و زمان سرویس دهی بالگردها می توان اشاره کرد که در قالب یک مدل دو هدفه صورت گرفته است. همچنین با توجه به اینکه در خصوص دو پارامتر برون زای تقاضای نیروی امدادی و جمعیت مناطق آسیب دیده دارای عدم قطعیت می باشند، با فرض برخورداری از توزیع نرمال با میانگین و انحراف استاندارد مشخص، محدودیت های مرتبط با آنها نهایتا به حالت قطعی تبدیل شده است.
نتیجه گیری: مدل پیشنهادی با رویکرد محدودیت اپسیلون و همچنین روش معیار جامع توسعه یافته برای مطالعه موردی گسل تبریز حل شده است. به صورت پایلوت 13 منطقه آسیب دیده، با فرض وجود 3 مکان برای احداث تسهیل موقت و 5 نوع بالگرد در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد که با افزایش تقاضا برای نیروی امداد و مناطق آسیب دیده، میزان هزینه و زمان سرویس دهی افزایش می یابد که نشان دهنده عملکرد منطقی مدل توسعه داده شده می باشد.
بررسی نقش واسطه های نوآوری در پذیرش فناوری های نوظهور در صنایع خودروسازی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
1 - 36
حوزههای تخصصی:
هدف: میزان موفقیت هر نوع فناوری، در پذیرش و استمرار استفاده از آن نمود می یابد. بدین منظور باید توسعه شرایط و رفتار استفاده کنندگان و عوامل مؤثر بر آن شناسایی شود؛ اما تاکنون کمتر به این مسئله توجه شده و در بیشتر مطالعات انجام گرفته، فقط به بررسی عوامل مؤثر بر پذیرش و استفاده فناوری در زمانی خاص پرداخته شده است. مطالعات علمی طی ۲۰ سال گذشته، نشان می دهد که جامعه نظام های اطلاعاتی و صنعتی، توجه ویژه ای به نظریه های پذیرش فناوری های نوظهور داشته اند. در این میان، واسطه های نوآوری هم وجود دارند. این واسطه ها در جایگاه سازمان یا ارگان، در هر جنبه از فرایند نوآوری، بین دو یا چند طرف، به عنوان نماینده یا کارگزار فعالیت می کنند و بازیگران مهمی شناخته می شوند؛ زیرا می توانند روند نوآوری را تسهیل کنند. تلفیق این دو موضوع با شرایط تحریمی حاکم بر فضای صنعتی ایران که با اهداف متفاوتی اعمال شده است، سبب شد که پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر واسطه های نوآوری بر پذیرش فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی با نقش تعدیلگر محدودیت های تحریمی صورت گیرد.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر روش، توصیفی و از نوع پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش، مدیران ارشد (مدیرعامل، هیئت مدیره، مدیران تحقیق و توسعه، فروش و کنترل کیفیت) صنایع خودروسازی ایران است. در این پژوهش از روش نمونه گیری احتمالی و افراد در دسترس استفاده شده است. با توجه به حجم جامعه آماری، حجم نمونه به کمک فرمول کوکران ۱۳۰ نفر تعیین شد. ابزار اصلی گردآوری اطلاعات پرسش نامه است. پایایی و روایی ابزار پژوهش با استفاده از آزمون های پایایی ترکیبی، ضریب بارهای عاملی، آلفای کرونباخ، روایی هم گرا و روایی واگرا اندازه گیری شد. داده های حاصل با استفاده از نرم افزارهای اسمارت پی ال اس ۳ و اس پی اس اس تجزیه وتحلیل شدند. البته مزیت اصلی این نوع مدل یابی نسبت به لیزرل، تعداد کمتر نمونه مورد نیاز است. از طریق مدل یابی اسمارت پی ال اس می توان ضرایب رگرسیون استاندارد را برای مسیرها، ضرایب تعیین را برای متغیرهای درونی و اندازه شاخص ها را برای مدل مفهومی به دست آورد. گفتنی است برای آزمودن فرضیه های پژوهش، از آزمون معناداری t استفاده شد تا صحت رابطه بین سازه ها مشخص شود.
یافته ها: یافته های حاصل از فرضیه ها نشان می دهد که واسطه های نوآوری بر درک سهولت استفاده از فناوری های نوظهور، سودمندی ادراک شده، آمادگی در پذیرش فناوری های نوظهور، حمایت قانونی در پذیرش فناوری های نوظهور، نگرانی های امنیتی در پذیرش فناوری های نوظهور، صرفه جویی در هزینه فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی تأثیر معناداری دارد. یافته های به دست آمده از آزمون ۲F نشان داد که محدودیت های تحریمی در رابطه بین واسطه های نوآوری بر پذیرش فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی ایران، نقش تعدیلگر را ایفا می کند.
نتیجه گیری: این مطالعه به شدت از این فرضیه حمایت می کند که واسطه های نوآوری می توانند به فرایندهای نوآوری و پذیرش فناوری های نوظهور در شرکت های خودروسازی کمک مؤثری کنند. مطالعه حاضر با تأیید تجربی رابطه بین واسطه های نوآوری با پذیرش فناوری های نوظهور در صنعت خودروسازی، شکاف تحقیقاتی را پر کرده است. واسطه های نوآوری در پُرکردن شکاف بین فناوری های نوظهور و پذیرش موفقیت آمیز آن ها توسط کسب وکارها و مصرف کنندگان نقش مهمی دارند. عملکرد آن ها همانند سرعت دهنده ای است که سهام داران مختلف را به هم متصل می کنند و ضمن ارائه تخصص، همکاری ها را تقویت می کنند که همین امر، زمینه پذیرش فناوری های نوظهور را فراهم می کند.
ارزیابی کارایی زیست محیطی استان های کشور با رویکرد تحلیل پوششی داده های پنجره ای فازی (FWDEA) با حضور خروجی نامطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
212 - 235
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در سه دهه اخیر، با افزایش نگرانی ها در مورد پیامدهای جبران ناپذیر تخریب محیط زیست، چالش های زیست محیطی به دغدغه ای جهانی تبدیل شده است؛ بنابراین، حل معضلات زیست محیطی به طور فزاینده ای در دستورکار سیاست گذاران قرار گرفته است. امروزه، همه کشورها در تلاش اند تا با تدوین سیاست های کارآمد، به تعادل بین حفاظت از محیط زیست و ثبات اجتماعی- اقتصادی دست یابند.
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی و ارزیابی کارایی زیست محیطی استان های کشور در دوره های زمانی مختلف با در نظر گرفتن عدم قطعیت موجود در داده ها است. در دنیای واقعی، داده ها همیشه دقیق و قطعی نیستند و انحرافات موجود در آنها می تواند نتایج ارزیابی کارایی را به طور قابل توجهی تغییر دهد. از این رو، استفاده از روش های مناسب برای مقابله با عدم قطعیت داده ها در هنگام ارزیابی کارایی ضروری است. در این پژوهش، از مدل تحلیل پوششی داده های پنجره ای فازی (FWDEA) برای ارزیابی کارایی زیست محیطی استان های ایران استفاده شده است. این مدل قادر است عدم قطعیت موجود در داده ها را به طور مؤثر در نظر بگیرد و نتایج دقیق تر و قابل اعتمادتری ارائه دهد.
روش شناسی پژوهش: رویکرد مورد استفاده در این پژوهش شامل خروجی نامطلوب نیز می شود و برای ساختارهای مختلف در تحلیل پوششی داده های فازی قابل استفاده است. با بررسی ادبیات موضوع و نیز مشورت با خبرگان حوزه زیست محیطی و تکنیک تحلیل پوششی داده ها و همچنین براساس داده های موجود، متغیرهای ورودی پژوهش شامل سرانه مصرف انرژی و سرانه وسایل نقلیه و متغیر خروجی شامل سرانه گازهای آلاینده تعیین شد. باتوجه به عدم اطمینان از اینکه همه واحدها در مقیاس بهینه عمل می کنند یا خیر از مدل بازده متغیر نسبت به مقیاس (BCC) استفاده شد. همچنین، از آنجا که امکان کنترل بر خروجی ها نسبت به ورودی های پژوهش بیشتر است، از مدل تحلیل پوششی داده ها با ماهیت خروجی محور استفاده شد. در نهایت، مدل تحلیل پوششی داده های پنجره ای فازی پیشنهادی در 29 استان کشور طی چهار دوره زمانی سال های 1396 تا 1399 اجرا شد و نتایج آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: تحلیل داده ها با مدل پیشنهادی نشان داد که در طول 4 سال مورد مطالعه، استان آذربایجان شرقی با کارایی 837407/0 بهترین و استان هرمزگان با کارایی 332543/0 بدترین عملکرد را در زمینه زیست محیطی داشته اند. بررسی میانگین کارایی سالانه استان ها نشان داد که روند صعودی یا نزولی کارایی در هر استان در طول سال ها متفاوت بوده و ثبات نداشته است. همچنین، نتایج مدل تحلیل پوششی داده های پنجره ای فازی نشان داد که کارایی استان ها در هر پنجره زمانی متوالی سیر متفاوتی داشته و از یک الگوی ثابت پیروی نمی کند.
نتیجه گیری: در این مطالعه با توجه به شرایط ابهام، در دسترس نبودن و نادقیق بودن داده ها از رویکرد DEA فازی برای ارزیابی کارایی استفاده شده است. در کل، استفاده از DEA فازی پنجره ای در ارزیابی کارایی زیست محیطی در استان های کشور، به دلیل دقت بالا، توانایی مدل سازی داده های فازی و شناسایی الگوهای پیچیده، یکی از بهترین روش ها است. این رویکرد می تواند به سیاستگذاران در شناسایی نقاط قوت و ضعف استان ها در زمینه زیست محیطی و تدوین سیاست های مناسب برای ارتقای کارایی زیست محیطی کمک کند. به منظور ارتقای کارایی زیست محیطی استان ها، لازم است که سیاست های زیست محیطی به صورت پویا و متناسب با شرایط هر استان تدوین و اجرا شوند. همچنین با توجه به اینکه چالش های زیست محیطی چالشی جهانی هستند، استفاده از رویکردهای مشابه برای ارزیابی کارایی زیست محیطی در سایر کشورها نیز می تواند به ارتقای عملکرد زیست محیطی در سطح جهانی کمک کند.
طراحی شبکه تأمین درهم آمیخته سه سطحی تاب آورتحت اختلال و عدم قطعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
502 - 534
حوزههای تخصصی:
هدف: شبکه تأمین درهم آمیخته، مجموعه ای از زنجیره های تأمین به هم پیوسته است که با همکاری بلندمدت میان این زنجیره تأمین ها تحت اختلال های متعدد، می تواند محصولات و خدمات را به مشتریان متعدد ارائه کند. در صنعت کاشی و سرامیک اختلال هایی وجود دارد، مانند اختلال در ظرفیت مراکز که از در دسترس نبودن مواد اولیه و ماشین آلات تولیدی، به دلیل اِعمال تحریم ها نشئت گرفته و به عدم مدیریت تولید مناسب و افزایش هزینه ها منجر شده است. شبکه تأمین درهم آمیخته کاشی و سرامیک برای مواجهه با این اختلال ها، می بایست تاب آوری و یکپارچگی را در تمامی زنجیره ها افزایش دهد. هدف پژوهش، طراحی شبکه تأمین درهم آمیخته سه سطحی تاب آور، تحت اختلال و عدم قطعیت با افزایش سود و تاب آوری است.
روش: این پژوهش برای مواجهه با اختلال در مراکز، از استراتژی توسعه ظرفیت و جداسازی تأمین کننده و در مواجهه باعدم قطعیت پارامتر تقاضا، از روش برنامه ریزی مقید به شانس فازی استفاده کرده است. مدل این پژوهش از نوع برنامه ریزی خطی عدد صحیح مختلط چند دوره ای چند محصولی است. برای حل بهینه سازی دو هدفه (سود و ریسک) از روش اپسیلون محدودیت تقویت شده استفاده شده و مجموعه جواب پارتو به دست آمده است. برای اعتبارسنجی مدل، از داده های واقعی مربوط به شبکه تأمین درهم آمیخته کاشی و سرامیک (زنجیره تأمین های به هم پیوسته کاشی و سرامیک، لعاب و گلوله آلومینا) استفاده شده و در آخر، به کمک نرم افزار گمز حل شده است.
یافته ها: بر اساس خروجی مدل و نتایج متغیرهای تصمیم در حالت قطعی نسبت به حالت غیرقطعی، میزان سود ۳درصد افزایش و میزان ریسک ۷درصد کاهش داشته است. نتایج عددی تحلیل حساسیت نشان می دهد که تغییر مقدار پارامتر اپسیلون، سطح خطا در عدم ارضای قیود فازی، از صفر به 05/0 و از 05/0 به 1/0 به ترتیب باعث افزایش ۲ تا ۷ درصدی سود می شود. همچنین در حالت مطلوب، میزان افزایش ظرفیت در مرکز تولید گلوله آلومینا، ۲۰درصد، در مرکز تولید کاشی ۱۰ درصد و در مرکز تولید لعاب ۳۰ درصد است.
نتیجه گیری: در شرایط کنونی جهان که زنجیره تأمین ها به سمت شبکه های تأمین درهم آمیخته تکامل می یابد، تعداد مطالعات صورت گرفته روی این شبکه ها بسیار اندک است. با توجه به ماهیت شبکه تأمین درهم آمیخته، مدل عمومی ارائه شده، امکان ارسال مواد خام یا محصولات از روابط درون زنجیره ای (شامل رابطه میان تأمین کنندگان و تولیدکنندگان و رابطه میان تولیدکنندگان و مشتریان) و همچنین از روابط بین زنجیره ای (شامل رابطه بین تأمین کنندگان یک زنجیره با تأمین کنندگان زنجیره دیگر، رابطه بین تولیدکنندگان یک زنجیره با تولیدکنندگان زنجیره دیگر، رابطه میان مشتریان (مراکز تولید) یک زنجیره با مشتریان (نهایی) زنجیره دیگر، رابطه برگشتی تولیدکنندگان یک زنجیره به تأمین کنندگان زنجیره دیگر) وجود دارد و مدل به طور هم زمان تصمیم های استراتژیکی همچون انتخاب مجموعه ای از مراکز نیازمند به افزایش ظرفیت را در نظر می گیرد و تصمیم های عملیاتی (میزان تولید، میزان انبارش و میزان حمل ونقل) بر این اساس بهینه می شوند.
تحلیل مخاطرات زنجیره تأمین پایدار پالایشگاه ها بر مبنای اعداد نوتروسوفیک دو قطبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تولید و عملیات سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۳۸)
115 - 134
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر با هدف کاهش و مدیریت ریسک های موجود در یک زنجیره تأمین پایدار در پالایشگاه ها و اتخاذ راهبردهای مقابله ای مناسب انجام شده است. این تحقیق کاربردی با بهره گیری از روش آمیخته و با استفاده از پرسش نامه و بهره گیری از نظرات متخصصان و خبرگان صنعت پالایش نفت، با در نظر گرفتن پنج دسته ریسک های اصلی زنجیره تأمین پایدار و سیزده زیرعامل آنها تلاش شده است تا راهبردهای هفت گانه مقابله با تحریم ها را با استفاده از نظریه اعداد نوتروسوفیک دو قطبی، به ترتیب اهمیت تعیین و آنها را به مدیران صنعت پالایش نفت ارائه کند. در مراحل مختلف به منظور غنای هر چه بیشتر از فنون دلفی فازی، سوارا و تاپسیس نیز استفاده شده است. نتایج نشان داد بهترین راهبردها برای مقابله با تحریم ها، راهبردهای «بازسازی و تعمیرات اساسی در خطوط تولید»، «تمرکز جهت تحقیق و توسعه محصولات و فرآیندها» و «کاهش حق بیمه جهت تولید کنندگان داخلی»، اولویت های اول تا سوم بودند. نتایج ضمن تشریح روش نوتروسوفیک دوقطبی در سیاست گذاری در حوزه های مختلف اقتصادی، به ویژه صنعت پالایش نفت، از سوی مدیران به کار می رود.
تاثیر عدم قطعیت و نوآوری پذیری پروژه بر عملکرد پروژه های صنعتی با میانجی گری دو رویکرد تصمیم گیری اثرسازی و علیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۷
51 - 64
حوزههای تخصصی:
رویکردهای مدیریت پروژه به منظور مواجهه با چالش های محیط پیچیده و پویا که از ویژگی های تصمیم گیری در عصر حاضر می باشد به سمت انعطاف پذیری و سازگاری بیشتر حرکت کرده اند. بنابراین، توجه به تغییرات بالقوه در منطق زیربنایی تصمیم گیری پروژه، به عنوان یک جزء حیاتی از رویکردهای مدیریت پروژه به روز و موثر، اجتناب ناپذیر است. در این پژوهش به بررسی تاثیر عدم قطعیت و نوآوربودن پروژه در کارایی پروژه های صنعتی با در نظرگرفتن نقش میانجی اثرسازی و علیت پرداخته می شود، منطق اثرسازی که معمولاً با کارآفرینی و عدم قطعیت مرتبط است، به عنوان یک رویکرد تصمیم گیری جایگزین برای منطق عقلایی علیت که به طور سنتی زیربنای فرآیندهای مدیریت پروژه است، در نظر گرفته می شود. نمونه تحقیق شامل 153 فرد فعال در تصمیم گیری های پروژه های صنعت خودرو شامل شرکت های تولید کننده خودرو و قطعه سازان می باشد. نتایج حاصل از مدل سازی معادلات ساختاری نشان می دهد عدم قطعیت و نوآوری پذیری در گرایش به رویکرد تصمیم گیری اثرسازانه در تیم پروژه تاثیر مثبت دارد. همچنین در حالی که تاثیر رویکرد تصمیم گیری علّی بر کارایی پروژه تایید شد، تاثیر رویکرد تصمیم گیری اثرسازانه بر کارایی پروژه های صنعت خودرو در این پژوهش مورد تایید قرار نگرفت. در پایان پیشنهاداتی برای ارتقا عملکرد پروژه های صنعتی با تاکید بر سبک های تصمیم گیری اثرسازی و علیت ارائه شده است.
تخمین و ارزیابی کارایی فنی شرکت های پتروپالایش بورسی: رویکرد تحلیل پوششی داده های بوت استرپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
121 - 141
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: صنعت پتروشیمی در ایران، به عنوان یکی از صنایع پرچم دار، جایگاه بسیار پررنگی در اقتصاد کشور داشته و سهم قابل توجهی محصول به صنایع پایین دست خود عرضه می کند. در دهه های اخیر، با پیشرفت فناوری و تحقیقات در زمینه پتروپالایش، این صنعت شرایط بهتری پیدا کرده که این امر باعث کاهش هزینه ها و بهبود کارایی شده است. بنابراین با توجه به اهمیت صنعت پتروپالایش و نقش آن در رشد اقتصادی، هدف این مقاله ارزیابی کارایی شرکت های این صنعت با استفاده از تحلیل پوششی داده های بوت استرپ می باشد. این روش رویکردی برای ارائه استنتاج آماری درخصوص معیارهای کارایی فنی در مدل های مرزی ناپارامتریک پیشنهاد نموده است.
روش : در این مقاله کارایی فنی 21 شرکت پتروپالایش بورسی در دوره 1397 تا 1402 تخمین و ارزیابی گردیده است. بدین منظور، از یک رویکرد دو مرحله ای استفاده شد. ابتدا نمرات کارایی نهاده محور تحت فروض بازدهی مقیاس ثابت، متغیر و غیرفزاینده برای تمامی شرکت ها با دو رویکرد شعاعی (کارایی دبرو- فارل) و غیرشعاعی (کارایی راسل) برآورد گردید. سپس با کمک نتایج این مرحله، آزمون ناپارامتریک استقلال برای تعیین نوع اجرای روش بوت استرپ انجام گرفت. در نهایت، با در نظر گرفتن نتایج این آزمون، نمرات کارایی شرکت های پتروپالایش با رویکرد تحلیل پوششی داده های بوت استرپ برآورد و تحلیل ها انجام پذیرفت. فرآیند بوت استرپ امکان تخمین تورش و فواصل اطمینان تخمین ابتدایی را فراهم می کند.
یافته ها: نتایج بخش نخست مقاله نشان داد که در دوره مورد بررسی، پتروشیمی تندگویان در هر سه حالت بازدهی مقیاس ثابت، متغیر و غیرفزاینده از کارایی دبرو- فارل برخوردار است. هم چنین پتروشیمی زاگرس و فناوران نیز در حالت بازدهی مقیاس متغیر دارای کارایی دبرو- فارل است؛ اما 18 شرکت دیگر ناکارا بودند. بدترین وضعیت در کارایی دبرو-فارل مربوط به پتروشیمی غدیر با نمره کارایی 0.68 در حالت بازدهی مقیاس ثابت می باشد. نمرات کارایی فنی شعاعی تصحیح شده تورش در هر سه بوت استرپ همگن، ناهمگن و زیرنمونه گیری در بخش دوم مقاله حکایت از آن دارد که هیچ یک از 21 شرکت پتروپالایش از کارایی فنی برخوردار نیستند. نظر به نتایج، شرکت های فناوران و تندگویان وضعیت بهتری نسبت به سایر شرکت ها دارند. در مقابل، شرکت های آریا، پردیس، شیراز و نفت اصفهان بدترین وضعیت را از نظر کارایی فنی نهاده محور دارا هستند. یافته های کارایی فنی ستانده محور بیان داشتند که دو شرکت تندگویان و زاگرس از کارایی برخوردارند و پتروشیمی غدیر با نمره کارایی 1.37 بدترین وضعیت را دارا می باشد که بدان معناست این شرکت 37 درصد در نهاده های خود اضافه مصرف دارد. علاوه بر این نتایج تخمین کارایی بوت استرپ بیان می دارند کارایی شعاعی از بیش برآوردی رنج می برد. نمرات کارایی بوت استرپ هموار ناهمگن و زیرنمونه گیری ناهمگن نیز تاییدی بر همین موضوع می باشند.
نتیجه گیری: هدف کلی برنامه هفتم، رشد اقتصادی ۸ درصدی با تأکید بر بهره وری عوامل تولید شامل سرمایه، منابع انسانی، فناوری و مدیریت است که 8.2 درصد این رشد از طریق بهره وری و کارایی باید محقق شود که این از طریق اصلاح ساختار تولید ملی، کاهش هزینه تولید، اتخاذ سیاست های تشویقی و بهینه سازی عوامل تولید تأکید شده و در کنار آن، موضوع اقتصاد مقاومتی در بند سه این برنامه آمده است. در این راستا، بر حمایت از زنجیره ارزش افزوده در صنعت پتروشیمی تاکید شده است. بنابراین، توجه به توسعه صنایع میان دست و پایین دست پتروشیمی از طریق انباشت درآمدهای ناشی از صادرات محصولات بالادست برای توسعه و تکمیل زنجیره ارزش صنعت پتروپالایش ضروری به نظر می رسد.
مروری بر مقالات مکان یابی تسهیلات لجستیک بشردوستانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۳
57 - 90
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: علی رغم پیشرفت های قابل توجه فناوری، دنیای امروز هنوز هم درگیر انواع بلایای طبیعی و انسان ساز (مانند زلزله، سیل، طوفان، بهمن، جنگ، تروریسم، ناآرامی های سیاسی و غیره) است که نه تنها روند توسعه پایدار را کاهش می دهد، بلکه در صورت غفلت می تواند صدمات فاجعه بار و گاه جبران ناپذیری به رفاه یک جامعه وارد کند. این موضوع به یک سیستم یکپارچه لجستیک که به صورت علمی و جامع طراحی شده است، نیاز دارد تا نیازهای مدیریت بحران را برطرف کند؛ سیستمی با فرآیندهای واضح و از پیش تعریف شده که در آن همه اجزا دارای عملکردهای از پیش تعیین شده هستند. امدادرسانی به آسیب دیدگان یکی از مهم ترین مراحل مدیریت بحران است که باید پیش از رخداد حادثه برای آن برنامه ریزی کرد؛ زیرا امدادرسانی به موقع و بهره ور خسارات جانی و مالی را به شدت کاهش خواهد داد. برای عدم غافلگیری در زمان بحران های طبیعی، باید برنامه ریزی های مناسب از قبل و در شرایط معمول انجام گیرد. یکی از مسائل حیاتی در زمان بحران، کمک رسانی سریع و به موقع است. تدارکات بشردوستانه یکی از مهم ترین مسائل عملیات و مدیریت بلایا محسوب می شود. این در حالی است که عملیات موردنیاز برای تدارکات بشردوستانه باید به اندازه کافی پایدار باشد تا تحت ماهیت نامشخص و پیچیده فاجعه و بحران به خوبی عمل کند. بسیاری از مشکلات در مراحل قبل و بعد از بحران، خسارات انسانی و اقتصادی را به همراه دارد و درعمل اطمینان از طراحی کارآمد عملیات تدارکات بشردوستانه ضروری به نظر می رسد. در این پژوهش، با توجه به اهمیت برنامه ریزی پیش از بحران و همچنین فرآیند بهینه سازی ریاضی برای مکان یابی تسهیلات و مراکز امداد، مقالات منتشرشده بین سال های 2004 تا 2023 برای بررسی مدل های بهینه سازی در زمینه تدارکات بشردوستانه بررسی شده است. هدف پژوهش آشنایی با روند پژوهش های فعلی تدارکات بشردوستانه، به ویژه مسئله بهینه سازی مورداستفاده برای دستیابی به اهداف مختلف بخش مکان یابی تسهیلات تدارکات بشردوستانه و ارائه برای پژوهش های آتی است.روش ها: برای دستیابی به یک دید کلی در حوزه های پژوهشی و اطلاع از اینکه چه مقالاتی در این زمینه وجود دارد و چه کسانی در این حوزه پژوهش داشته اند و اطلاعات جامع تر دیگر، با استفاده از سایت Web of Science، کلیدواژه هایی که در این پژوهش مدنظر است، جست وجو شد. در مورد مسائل مکان یابی تسهیلات، تمامی انواع مسئله مکان یابی تسهیلات موردمطالعه قرار گرفته و در این مطالعه سعی شده است که مقالات موردبررسی در دو دسته مسائل با مدل های قطعی و غیرقطعی طبقه بندی شوند.یافته ها: در جدول مدل های قطعی، نوع تابع هدف، متغیرهای تصمیم گیری، نوع مدل و روش های حل گنجانده شده است. در مدل های غیرقطعی، این مطالعه بیشتر رویکردهای برنامه ریزی تصادفی و بهینه سازی قوی را تحت پوشش قرار می دهد؛ همچنین در جدول مدل های غیرقطعی، نوع تابع هدف، متغیرهای تصمیم گیری، پارامترهای غیرقطعی مدل، نوع عدم قطعیت، نوع مدل و روش های حل گنجانده شده است. با توجه به مقالات مرورشده و همچنین با مراجعه به جدول مرور مبانی نظری ارائه شده می توان به نکاتی که به آن ها پرداخته نشده یا کمتر پرداخته شده است، دست یافت.نتیجه گیری: درنهایت می توان نتیجه گرفت که این مطالعه می تواند برای پژوهشگران در درک روند فعلی مسئله بهینه سازی در تدارکات بشردوستانه و تکنیک های مدل سازی مفید باشد. پژوهشگران می توانند به راحتی خلأ پژوهش را دریابند و از طریق پژوهش های خود به جامعه کمک کنند.
ارزیابی تاب آوری و پایداری زنجیره تامین با رویکرد تلفیقی تئوری محدودیت ها، رویکرد فرآیندی و تصمیم گیری چند شاخصه (مورد مطالعه: بخش فراساحل صنعت نفت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
34 - 65
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اختلال در زنجیره تأمین رویدادی است که به مختل شدن جریان تولید کالاها یا خدمات و سرویس دهی در زنجیره تأمین منجر می شود. تاب آوری به توانایی سازمان برای مقابله با اختلالات یا توانایی شبکه زنجیره ی تأمین برای بازگشت سریع تر به شرایط پیشین و درنهایت تأثیر مثبت بر عملکرد شرکت اشاره دارد. بسیاری از شرکت ها با وقوع اختلال دیگر نمی توانند سطح بهره وری خود را حفظ کنند و درنتیجه رقابت پذیری خود را از دست می دهند و این امر ریسک تداوم کسب وکار را بالا خواهد برد و سبب زیان مالی می شود. عملیات زنجیره تأمین با ملاحظات پایداری به یک مسئله کلیدی در سال های اخیر تبدیل شده است. یک مفهوم اساسی در میان تمام تفاسیر پایداری به چشم می خورد و آن هم رویکرد سه گانه پایداری؛ یعنی اقتصادی، زیست محیطی و اجتماعی است که باید توسط اعضای زنجیره تأمین رعایت شوند. توسعه پایدار مدیریت زنجیره تأمین، نه تنها یک عامل محدودکننده نیست، بلکه یک رویکرد برای بهبود عملکرد است.روش ها: مطالعه حاضر بر اساس نتیجه و هدف جزو پژوهش های کاربردی به شمار می رود و با رویکرد آمیخته و تلفیقی از مطالعات تحلیل کیفی کمّی با روش پیمایش مقطعی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل خبرگان دانشگاهی و تجربی بود. جامعه آماری بخش کمّی را مدیران، رؤسا و کارشناسان فعال در ستاد، عملیات و پروژه در شرکت موردمطالعه تشکیل می دهند. ابزار گردآوری داده ها مطالعات اسنادی، نظرسنجی از خبرگان و پرسشنامه پژوهشگر ساخته است. برای شناسایی عوامل از تکنیک فراترکیب استفاده شد. با تکنیک دلفی فازی غربال گری عوامل صورت پذیرفت و مدل مفهومی به دست آمده با روش حداقل مربعات جزئی اعتبارسنجی شد. برای وزن دهی و رتبه بندی عوامل، روش SWARA به کار رفت. سه سطح فرآیندهای زنجیره تأمین بر اساس نقشه فرآیندی موجود و منطبق با مدل SCOR تعریف شده و با روش WASPAS مهم ترین فرآیندهای گلوگاهی سه سطح رتبه بندی شدند. درنهایت با به کارگیری ابزارهای فرآیند تفکر محدودیت های مهم ترین زیرفرآیند گلوگاهی سطح سوم شناسایی و راهکارهای بهبود برای رفع محدودیت ها ارائه شد. یافته ها: بر اساس یافته ها، شاخص های موردنظر با روش فراترکیب استخراج و با تکنیک دلفی فازی غربالگری و بومی سازی شده و در قالب 7 بُعد و 39 شاخص توسط خبرگان تأیید شدند. مدل اولیه با تکنیک حداقل مربعات جزئی تأیید اعتبار شد. از میان عوامل تاب آوری و پایداری، بُعد «مدیریت ریسک» با وزن 2241/0 و شاخص «درنظرگیری عامل ریسک در تصمیم گیری» با وزن 1224/0، در اولویت نخست قرار گرفتند. می توان نتیجه گرفت که مدیریت ریسک یکی از مهم ترین عوامل اثرگذار بر تداوم و پویایی کسب وکار است؛ بنابراین مدیران زنجیره تأمین در شرکت موردمطالعه باید ضمن افزایش دائمی دانش و مهارت کارکنان زیرمجموعه خود، شرایط مشارکت آن ها را در فرآیند شناسایی و کنترل ریسک و فرصت ها فراهم کنند؛ همچنین با ارزیابی فرآیندهای شرکت به ترتیب «فرآیند منبع یابی و تأمین»، «فرآیند تأمین کالا و لجستیک» و زیر فرآیند «طرح ریزی خرید» به عنوان مهم ترین فرآیندهای گلوگاهی زنجیره تأمین شرکت شناسایی شدند. طبق نتایج حاصل از شناسایی اثرات نامطلوب و ریشه یابی زیرفرآیند «طرح ریزی خرید» با ابزارهای فرآیند تفکر، مشخص شد مکانیزم شناسایی، برآورد و تخصیص منابع از جمله منابع زیرساختی، انسانی و مالی با اختلال مواجه است. نتیجه گیری: پیشنهاد های کاربردی به مدیران و تصمیم گیران شرکت این است که با به کارگیری نیروهای متخصص و مجرب در حوزه طرح ریزی خرید و تدوین طرح های اجرایی و به کارگیری ابزارهای پیشرفته سنجش، تحلیل، پیش بینی، تخصیص منابع، شناسایی عدم قطعیت ها، تعیین پیش نیازها و پس نیازها و نحوه به کارگیری تأمین کنندگان اصلی و پشتیبان و کنترل تغییرات، سازوار موجود را بازنگری و اصلاح کنند.
طراحی الگوی شایستگی های نیروی کار صنایع تولیدی در انقلاب صنعتی چهارم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۶
201 - 222
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: با وجود تحولات ناشی از فناوری ها در فرآیندهای کاری، دگرگونی دیجیتال مستلزم بهره گیری از مهارت های انسانی برای تضمین قابلیت استفاده و کارایی فناوری های دیجیتال است. در این راستا، بازار کار نیز نیازمند انطباق با تقاضاهای جدید مرتبط با این تغییرات است. انقلاب صنعتی چهارم تأثیر چشمگیری بر نیروی کار داشته و موجب دگرگونی های اساسی در پروفایل های شغلی شده است. بر همین اساس، این پژوهش با هدف طراحی الگوی شایستگی های نیروی کار در انقلاب صنعتی چهارم و آزمون آن در شرکت های تولیدی بزرگ استان آذربایجان شرقی انجام شده است.
روش ها: پژوهش حاضر به لحاظ هدف، در حوزه پژوهش های کاربردی-توسعه ای قراردارد و روش تحقیق آمیخته اکتشافی (کیفی- کمی) بوده است که در بخش کیفی بر اساس روش داده بنیاد و استفاده از نرم افزار NVivo، سازه و اجزاء الگوی شایستگی های نیروی کار در صنایع تولیدی مشخص شده است. همچنین در بخش کمی از معادلات ساختاری استفاده شده است. جامعه آماری در بخش کیفی، خبرگان دانشگاهی و مدیران صنعتی بودند و در بخش کمی، مدیران بخش صنعتی که تعداد ایشان 302 نفر بوده است، نمونه گیری در بخش کیفی به صورت اشباع نظری انجام گرفته و هفده فرد خبره در مصاحبه ها شرکت نموده اند. در بخش کمی با استفاده از قاعده سرانگشتی 90 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند، قلمرو مکانی تحقیق صنایع تولیدی بزرگ استان آذربایجان شرقی و قلمرو زمانی آن سال 1401 بوده است. ابزار پژوهش در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی پرسشنامه بر اساس یافته های بخش کیفی بوده و برای تجزیه و تحلیل یافته های کیفی از روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی و در بخش کمی از معادلات ساختاری استفاده شده است.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان می دهند که شرایط علی، زمینه ای و مداخله ای به طور مستقیم بر طراحی الگوی شایستگی های نیروی کار در انقلاب صنعتی چهارم تأثیرگذار هستند. در شرایط علی، عواملی مانند پویایی محیط فناوری و نیاز به مهارت های جدید، نیروی کار را به سمت یادگیری و به روزرسانی مداوم مهارت ها سوق می دهند. از سوی دیگر، شرایط زمینه ای شامل پشتیبانی فرهنگی و سرمایه گذاری در زیرساخت ها به تقویت فرآیند یادگیری و توسعه شایستگی ها کمک می کند. همچنین، مداخلات مدیریتی و برنامه های آموزشی به عنوان شرایط مداخله ای، می توانند به افزایش توانمندی های نیروی کار در زمینه های فنی و اجتماعی کمک کنند. این شرایط به واسطه ارتقاء عملکرد سازمانی و بهبود کیفیت کار، به تحقق اهداف سازمانی و افزایش رضایت شغلی منجر می شوند. در نهایت، این یافته ها بر لزوم اتخاذ راهکارهای مناسب برای بهبود مستمر شایستگی های نیروی کار تأکید می کنند تا سازمان ها بتوانند در دنیای رقابتی امروز به موفقیت دست یابند، نتایج حاصل از بخش کمی پژوهش بیانگر آن بود که شرایط علی بر مقوله اصلی و مقوله اصلی بر راهبردها و راهبردها بر پیامدها تأثیر مثبت و معناداری دارد. شرایط مداخله گر بر راهبردها و درنهایت شرایط زمینه ای بر راهبردها تأثیر مثبت و معناداری دارد.
نتیجه گیری: نتایج بدست آمده از این پژوهش نشان می دهند که برای طراحی الگوی شایستگی نیروی کار در دوران انقلاب صنعتی چهارم، نیاز به شناسایی مهارت های کلیدی است که شامل تسلط بر فناوری های نوین، مهارت های اجتماعی و همکاری، سازگاری و انعطاف پذیری، و تفکر انتقادی و خلاق می شود. این شایستگی ها در افزایش توانمندی های نیروی کار و پاسخ گویی به چالش های جدید محیط کار حیاتی هستند. همچنین، پژوهش به ضرورت زیرساخت های حمایتی فرهنگی و دولتی برای پیاده سازی موفق این الگو اشاره دارد و تأکید می کند که آموزش های منسجم و برنامه های توسعه ای باید برای ارتقاء مهارت های کارمندان به کار گرفته شوند. در نهایت، این الگوی شایستگی به سازمان ها کمک می کند تا بهره وری را افزایش دهند، کیفیت کار را بهبود بخشند و رضایت شغلی و نگهداری استعدادها را تقویت کنند.
تحلیل عوامل سازمانی مؤثر بر پذیرش فناوری های صنعت 4.0 در شرکت های کوچک و متوسط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
85 - 112
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: صنعت ۴.0 تغییر و تحول عمده ای را در صنعت و کسب وکارها به همراه داشته است. در این تغییر، اتصال دستگاه ها، فرآیندها و سیستم ها به هم و به اینترنت از طریق شبکه های هوشمند و استفاده از فناوری های مبتنی بر داده و هوش مصنوعی توانسته است رویکردی گسترده در کسب وکارها به وجود آورد. این تحول از اهمیت زیادی برخوردار است و در حوزه های مختلفی از جمله تولید، خدمات، زنجیره تأمین و بازاریابی تأثیرات زیادی دارد. با توجه به افزایش پایداری و رقابت پذیری آینده بخش تولیدی، فناوری های نوین انقلاب صنعتی چهارم (صنعت ۴.0) در سال های اخیر موردتوجه جامعه دانشگاهی و صنعتی قرار گرفته است. بااین حال، تولیدکنندگان برای پیاده سازی صنعت ۴.0 با عوامل زیادی روبه رو هستند که شناسایی و تحلیل آن ها ضروری است. هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل سازمانی مؤثر بر پذیرش صنعت ۴.0 و ارائه یک مدل شناختی فازی است.روش ها: این پژوهش از نظر هدف جزو پژوهش های کاربردی توسعه ای و از نظر نوع پژوهش، ترکیبی (آمیخته اکتشافی) قلمداد می شود. تعداد نمونه آماری در بخش کمّی ۱۲ نفر بود و با روش هدفمند-قضاوتی خبرگانی که دارای حداقل 5 سال سابقه فعالیت در شرکت های کوچک و متوسط تولیدی در بخش سازمانی (اداری) بودند، انتخاب شده و از آن ها نظرخواهی شد. در مرحله نخست، برای شناسایی عوامل تعیین کننده سازمانی بر صنعت ۴.0 از روش فراترکیب استفاده شد و سپس با استفاده از روش نقشه شناختی فازی و به کارگیری نرم افزار های Fcmappear و Mental Modeler روابط این عوامل تعیین شد. یافته ها: یافته های حاصل از روش فراترکیب نشان دهنده 36 کُد اولیه و 11 عامل تعیین کننده بر پذیرش فناوری های صنعت 4.0 در شرکت های کوچک و متوسط تولیدی فعال در شهرک صنعتی یزد است که شامل ظرفیت جذب، دارایی های تجاری، صلاحیت فنی دیجیتالی شدن، دانش و تخصص دیجیتالی سازی، مشارکت در فرآیند اجرا، شایستگی مدیریت استراتژیک صنعت 4.0، فرهنگ سازمانی، ساختار سازمانی، در دسترس بودن منابع، سرمایه اجتماعی و ویژگی های مدیریت عالی است که از میان این عوامل، مشارکت در فرآیند اجرا، ظرفیت جذب و سرمایه اجتماعی بالاترین ظرفیت تأثیرپذیری، ویژگی های مدیریت عالی و دانش و تخصص دیجیتالی سازی، صلاحیت فنی دیجیتال سازی و شایستگی مدیریت استراتژیک بیشترین ظرفیت تأثیرگذاری را داشتند و درنهایت عوامل صلاحیت فنی دیجیتال سازی، دانش و تخصص دیجیتالی سازی، ویژگی های مدیریت عالی و مشارکت در فرایند اجرا بیشترین شاخص مرکزی را به دست آوردند.نتیجه گیری: صنعت ۴.0 یک گزینه استراتژیک حیاتی برای شرکت های کوچک و متوسط تولیدی است که آن ها را قادر می سازد تا با مسابقه دیجیتالی شدن همگام شوند. شرکت های کوچک و متوسط تولیدی به طور قابل توجهی از سازمان های بزرگ در بهره مندی از فناوری های صنعت ۴.0 عقب هستند. این شرکت ها هنوز با تصمیمات اولیه پذیرش در مورد تحول دیجیتال تحت صنعت ۴.0 درگیر هستند که موضوع نگران کننده ای برای این شرکت ها است. نتایج، عوامل مختلف تعیین کننده سازمانی را شناسایی کردند که ممکن است این شرایط را توضیح دهند و برای شرکت های کوچک و متوسط تولیدی بسیار کارآمد باشد. این مطالعه یک نقشه راه دیجیتالی سازی سازمانی ایجاد کرده است که شرایط لازم برای تسهیل دیجیتالی شدن شرکت های کوچک و متوسط تولیدی را تحت صنعت ۴.0 توصیف می کند.
شناسائی و ارزیابی عوامل موثر برتوانمندی های فناورانه صنعت خودرو ایران (مورد مطالعه: شرکت ایرا ن خودرو)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۵
17 - 36
حوزههای تخصصی:
موفقیت صنعت خودروی ایران در گرو شناخت صحیح عوامل توانمندی فناورانه و چگونگی ارتقاء آنها است. برای شناخت اولیه این عوامل، به مدلهای ارزیابی توانمندی فناوری در تحقیقات پیشین توجه شد. با نظر خبرگان، عوامل توانمندی های اشاره شده در مدل راماناسن و پاندا، بدلیل جامعیت و سازگاری بیشتر با صنعت خودرو انتخاب شدند. مدل اولیه سنجش با 9 عامل و 67 شاخص تعریف شد. تعداد شاخصهای مذکوربا انجام روش دلفی فازی و نظر خبرگان، به 47 مورد کاهش یافت. پرسشنامه براساس 9 عامل و 47 شاخص تعریف شد. روائی پرسشنامه از طریق محاسبه بار عاملی و پایائی پرسشنامه نیز از طریق محاسبه ضریب آلفای کرونباخ مورد تایید قرار گرفت. برای دست یابی به مدل ارتباط عوامل از روش معادلات ساختاری (SEM) و روش حداقل مربعات جزئی ( نرم افزارPLS-Smart ) استفاده شد و برازش کلی مدل بدست آمد. نتایج حاصل از مدل نشان میدهد که توانمندی های خدمات پس از فروش، بازاریابی و فروش و ساخت قطعه دارای بالاترین میزان ارتباط و توانمندی های خلاقیت و نوآوری و مدیریت راهبردی در رتبه های بعدی و توانمندی های طراحی و مهندسی، تولید و اکتساب فناوری در رتبه های آخر از ارتباط با توانمندی فناورانه صنعت خودوری ایران قرار گرفته اند.
بررسی سطوح پیچیدگی فناورانه ی فعالیت های تحقیق و توسعه در شرکت-های دانش بنیان مستقر در پارک علم و فناوری گلستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۵
53 - 66
حوزههای تخصصی:
امروزه فعالیت های تحقیق و توسعه، از منابع مهم ایجاد تحوّل در حوزه های تکنولوژی و تولید دانش محسوب می شوند و بخش های تحقیق و توسعه ی شرکت های دانش بنیان نقش مهمی در نوآوری و بهبود محصولات و خدمات دارند. هر چه سطح فعالیت های تحقیقاتی شرکت های دانش بنیان پیشرفته تر و بنیادی تر باشد و میزان پیچیدگی فناورانه ی این فعالیت ها بالاتر باشد، امکان عرضه محصولات نوآورانه تر و قابل رقابت تر به بازارهای داخلی و جهانی فراهم می گردد. در این راستا پژوهش حاضر با هدف بررسی سطوح پیچیدگی فناورانه ی فعالیت های تحقیق و توسعه در شرکت های دانش بنیان انجام شد. این پژوهش از نظر هدف، پژوهشی کاربردی- توسعه ای بوده و از نظر ماهیت و روش، توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری پژوهش کلیه مدیران عامل شرکت های دانش بنیان مستقر در پارک علم و فناوری گلستان به تعداد 85 نفر بودند. حجم نمونه ها با استفاده از جدول مورگان و با لحاظ احتیاط بیشتر، 80 نفر درنظر گرفته شد و از روش نمونه گیری در دسترس استفاده شد. ابزار مورد استفاده برای جمع آوری داده های پژوهش، پرسشنامه محقق ساخته است که روایی آن با سنجش روایی صوری و محتوایی و پایایی آن با استفاده از روش آلفای کرونباخ تأیید شد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که 65 درصد از فعالیت های تحقیق و توسعه در شرکت های دانش بنیان مستقر در پارک علم و فناوری گلستان، از نوع توسعه تجربی، 2/31 درصد از نوع تحقیق کاربردی و تنها 8/3 درصد از نوع تحقیق بنیادی است.
ارزیابی و رتبه بندی صندوق های سرمایه گذاری در سهام با رویکرد تکنیک نوین فرصت از دست رفته بر مبنای فاصله در فضای مختصات قطبی (OPLO-POCOD)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
117 - 140
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: امروزه در دنیای اقتصاد مدرن با توجه به رشد بازار سرمایه، اهمیت سرمایه گذاری برای مردم بیشتر شده است. از دغدغه های اصلی سرمایه گذاران در وهله اول انتخاب مناسب ترین گزینه سرمایه گذاری است. صندوق های سرمایه گذاری مشترک، نوعی سرمایه گذاری است که به جمع آوری وجوه سرمایه گذاران پرداخته تا در طیف متنوعی از اوراق بهادار سرمایه گذاری کنند و از این طریق منجر به کاهش ریسک سرمایه گذاری و افزایش بازده می شود. در حوزه تصمیم گیری سرمایه گذاری، فرآیند انتخاب مناسب ترین صندوق از میان طیف وسیعی از گزینه ها می تواند پیچیده باشد. در ادبیات تحقیق، معیارهای مختلفی برای ارزیابی عملکرد صندوق های سرمایه گذاری توسعه داده شده است. در این تحقیق مهم ترین معیارها مشخص شده و با استفاده از تکنیک نوینی در حوزه تصمیم گیری چند معیاره مورد ارزیابی و رتبه بندی قرار گرفته اند.
روش ها: فرصت از دست رفته یک مفهوم اساسی در اقتصاد و مدیریت است که به معنای هزینه های ناشی از عدم انتخاب بهترین گزینه ممکن در یک موقعیت خاص می باشد. این مفهوم می تواند به عنوان پایه ای برای تعیین ارزش مرتبط با اطلاعات و تصمیم گیری های اقتصادی مورد استفاده قرار گیرد. در واقع، فرصت از دست رفته به ما کمک می کند تا درک بهتری از هزینه های واقعی انتخاب های خود داشته باشیم و به این ترتیب، تصمیمات بهتری اتخاذ کنیم. در این تحقیق، با توجه به مفروضات حل مسأله، از تکنیک جدید فرصت از دست رفته بر مبنای فاصله در فضای مختصات قطبی (OPLO-POCOD) برای ارزیابی و رتبه بندی صندوق های سرمایه گذاری استفاده شده است. این تکنیک به دلیل برخورداری از منطق قوی و علمی در تحلیل فرصت های از دست رفته، به عنوان ابزاری کارآمد در فرآیند تصمیم گیری شناخته می شود. یکی از مزایای بارز این تکنیک، قابلیت آن در انجام ارزیابی دقیق و رتبه بندی جامع از گزینه های مختلف است. با استفاده از این روش، می توان به سادگی و به طور سیستماتیک، فرصت های از دست رفته هر گزینه را سنجید و جایگاه آن ها را نسبت به بهترین وضعیت موجود مورد ارزیابی قرار داد. این ارزیابی براساس فاصله در فضای مختصات قطبی انجام می شود که به تحلیلگران این امکان را می دهد تا به صورت شهودی و کمی، نقاط قوت و ضعف هر گزینه را شناسایی کنند. به طور کلی، این تحقیق نه تنها به درک بهتر مفهوم فرصت از دست رفته کمک می کند، بلکه با ارائه یک روش نوین برای ارزیابی و رتبه بندی صندوق های سرمایه گذاری، می تواند به سرمایه گذاران و تصمیم گیرندگان در انتخاب های آگاهانه تر یاری رساند. این رویکرد می تواند به بهبود فرآیندهای تصمیم گیری در حوزه سرمایه گذاری و مدیریت مالی کمک کند و در نهایت به افزایش کارایی و اثربخشی سرمایه گذاری ها منجر شود.
یافته ها: در این تحقیق با استفاده از فیلتر اندازه دارایی صندوق ها و عملکرد یک ساله، دو ساله و سه ساله و براساس اطلاعات موجود در سایت مرکز پردازش اطلاعات مالی ایران (فیپیران)، تعداد 20 صندوق سرمایه گذاری در سهام از بین انواع صندوق های سرمایه گذاری مشترک که دارای بیشترین دارایی و بهترین عملکرد هستند، انتخاب شدند. نتایج تحقیق نشان می دهد که صندوق های سرمایه گذاری گزینه 14 با مقدار 0.000841DOL=، گزینه 15 با مقدار 0.017437 =DOL و گزینه 19 با 0.03432 = DOL بالاترین رتبه بندی را داشته اند.
نتیجه گیری: بر اساس این تحقیق ضمن رتبه بندی جامع گزینه ها به تحلیل جزئی تر در سه بعد ویژگی های صندوق، ویژگی های شخصیتی مدیر صندوق و معیارهای ارزیابی عملکرد صندوق پرداخته شده است. مدیران هر صندوق سرمایه گذاری، ضمن آگاه شدن از رتبه صندوق، می توانند کارآمدی و ناکارایی صندوق را در ابعاد مختلف و براساس صندوق های برتر تحلیل نمایند.