فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۱ تا ۸۰ مورد از کل ۴٬۸۴۱ مورد.
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
234 - 250
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی تجربی توانایی مدیریت بر ضریب واکنش سود با تاکید بر نقش میانجی محیط اطلاعاتی شرکت است. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی بوده و از بعد روش شناسی همبستگی از نوع علی (پس رویدادی) می باشد. جامعه آماری پژوهش شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران بوده و با استفاده از روش نمونه گیری حذف سیستماتیک، 133 شرکت به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شده در دوره ی زمانی 10 ساله بین سال های 1392 تا 1401 موردبررسی قرار گرفتند. برای آزمون فرضیه های پژوهش از نرم افزار ایویوز 10 استفاده شده است. یافته ها : یافته های حاصل از آزمون فرضیه های پژوهش با استفاده از رگرسیون چند متغیره نشان داد که در شرکت هایی که توانایی مدیران بالاتر دارند، ضریب واکنش سود به طور معناداری افزایش می یابد. به علاوه مشخص شد که توانایی مدیریت بر محیط اطلاعاتی شرکت تاثیر مستقیم و مثبت دارد. محیط اطلاعاتی شرکت بر ضریب واکنش سود تاثیر مستقیم و مثبت دارد. توانایی مدیریت بر ضریب واکنش سود از طریق نقش میانجی محیط اطلاعاتی شرکت تاثیر دارد؛ بنابراین، مدیران داخلی توانمند، می توانند از طریق محیط اطلاعاتی شرکت، موجبات بهبود ضریب واکنش سود شوند. بررسی تاثیرات متقابل این مولفه ها گامی مفید در جهت تکمیل ادبیات مربوط به این دو موضوع در محیط اقتصادی مربوط به بازار سرمایه ایران باشد و با توجه به اینکه نتایج آن برای سهامداران، سرمایه گذاران، مدیران و موسسات اعتباری و شرکت ها می تواند مفید باشد. اصالت/ارزش افزوده علمی: توانایی مدیریت تاثیر زیادی در کیفیت گزارش های مالی ازجمله محتوای اطلاعات سود دارد و همچنین در جلوگیری از تقلب در هیئت مدیره و مدیریت موثر است و می تواند به سرمایه گذاران در کاهش عدم تقارن اطلاعات کمک کند، همچنین نتایج نشان دهنده عدم وجود نتایج غیرقطعی راجع به عواملی که تاثیر مثبت یا منفی بر محتوای اطلاعاتی سود دارند، می باشد.
اکوسیستم فیجیتال: یک تحلیل SWOT با هدف توسعه اقتصادی و اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال ۶ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۳
379 - 404
حوزههای تخصصی:
هدف: با ادغام فضاهای فیزیکی و دیجیتال، اکوسیستم فیجیتال به عنوان یک چارچوب نوین در تجربه کاربری و تعاملات انسانی-فناوری مطرح شده است. این پژوهش به تحلیل SWOT اکوسیستم فیجیتال با هدف بررسی تاثیرات آن بر توسعه اقتصادی و اجتماعی پرداخته و نقاط قوت، ضعف، فرصت ها و تهدیدهای آن را شناسایی می کند. روش شناسی پژوهش: این پژوهش از رویکرد کیفی و روش تحلیل SWOT برای ارزیابی اکوسیستم فیجیتال استفاده کرده است. داده ها از طریق بررسی منابع علمی، مطالعات موردی و تحلیل های نظری استخراج شده و با استفاده از روش تحلیل محتوا از مطالعات جهانی منتشرشده در پایگاه های داده معتبر علمی موردبررسی قرار گرفته اند. یافته ها : نتایج نشان می دهد که اکوسیستم فیجیتال با بهره گیری از فناوری هایی مانند واقعیت افزوده، واقعیت مجازی، هوش مصنوعی و متاورس، می تواند تجربه های تعاملی و شخصی سازی شده ای را ایجاد کند که منجر به افزایش شفافیت، بهبود تعاملات مشتری و کاهش مصرف منابع می شود. در مقابل، هزینه های بالا، پیچیدگی های فنی، چالش های پذیرش اجتماعی و نگرانی های حریم خصوصی ازجمله موانع اصلی آن هستند. همچنین، این اکوسیستم فرصت هایی همچون گسترش بازار، افزایش وفاداری مشتریان و بهبود کارایی اقتصادی را به همراه دارد، اما درعین حال تهدیدهایی نظیر سرعت تغییرات فناوری و افزایش شکاف دیجیتالی نیز مطرح هستند. اصالت/ارزش افزوده علمی: این مطالعه با ارایه یک چارچوب تحلیلی جامع برای بررسی نقاط قوت و ضعف اکوسیستم فیجیتال، به دانش نظری و کاربردی این حوزه می افزاید. همچنین، با شناسایی فرصت ها و تهدیدهای کلیدی، راهکارهایی برای تدوین استراتژی های جامع اقتصادی و اجتماعی پیشنهاد می کند که به بهینه سازی بهره برداری از این اکوسیستم در راستای توسعه پایدار، افزایش مشارکت اجتماعی و ارتقای بهره وری اقتصادی کمک می کند.
ارائه مدل الزامات طراحی شبکه هم زیستی صنعتی با استفاده از روش فراترکیب (مورد مطالعه: شهرک صنعتی بابل عراق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
160 - 192
حوزههای تخصصی:
مقدمه: چالش های زیست محیطی در پارک های صنعتی به طور فزاینده ای حیاتی شده اند که با دفع نامناسب زباله و کاهش منابع مشخص می شود. این مسائل نیازمند راه حل های نوآورانه برای توسعه صنعتی پایدار است. شبکه های هم زیستی صنعتی یک رویکرد امیدوارکننده برای رسیدگی به چالش های پیچیده زیست محیطی و اقتصادی است. این تحقیق بر ارائه مدل الزامات طراحی شبکه هم زیستی صنعتی برای شهرک صنعتی در شهر بابل عراق متمرکز است.
روش تحقیق: تحقیق حاضر از نظر هدف توصیفی و از نظر نوع استفاده کاربردی است. جهت جمع آوری داده ها و اطلاعات در این پژوهش از مطالعه کیفی فراترکیب استفاده شده است و منابع دانشگاهی منتشر شده بین سال های 2016 و 2023 استفاده شده است. پیش از رسم مدل ابتدا باید مولفه های شناسایی شده توسط روش فراترکیب، غربالگری شده و با شرایط مورد مطالعه تطبیق داده شوند. برای این منظور از روش دلفی استفاده شده است. در این پژوهش، پنل خبرگان دلفی متشکل از 15 نفر شامل 8 نفر از مدیران ارشد شهرک صنعتی بابل (با حداقل 10 سال سابقه)، 4 نفر از اساتید دانشگاه با تخصص مدیریت تولید و زنجیره تأمین، و 3 نفر از مشاوران صنعتی با تجربه در حوزه هم زیستی صنعتی است. روش دلفی طی سه مرحله انجام شده است. در نهایت با استفاده از نرم افزار Atlas.ti مدل نهایی برای الزامات مورد تایید خبرگان استفاده شد.
یافته ها : در این تحقیق، پس از غربال گری مقالات، کتاب ها و پایان نامه های جستحو شده در پایگاه های معتبر علمی، در نهایت 46 مقاله انتخاب شدند. با پیروی از رویکرد هفت مرحله ای سندلوفسکی و باروسو، 46 الزام طراحی شبکه هم زیستی شناسایی شده در پنج بعد فنی، سازمانی، اقتصادی، اجتماعی و نهادی دسته بندی شدند. در نهایت 16 الزام به تشخیص خبرگان انتخاب و مدل اطلس برای آنها ترسیم شد. برای اعتبار سنجی مدل از روش آزمون فرضیات مبتنی بر روابط بین متغیرها استفاده شد. نتایج بدست آمده، اعتبار مدل طراحی شده را تایید می نماید.
نتیجه گیری : این تحقیق چارچوبی جامع برای درک و اجرای شبکه های هم زیستی صنعتی در بابل، عراق ارائه می کند .مدل طراحی شده برای شبکه هم زیستی صنعتی شامل پنج بعد کلیدی است که در قالب یک ساختار یکپارچه ارائه شده است. این ابعاد شامل بعد سازمانی، اقتصادی، اجتماعی، نهادی و فنی هستند. هر یک از این ابعاد نقش منحصربه فردی در موفقیت شبکه ایفا می کنند و در عین حال، از طریق ارتباطات متقابل با یکدیگر تعامل دارند. بعد سازمانی پایه ای ترین مؤلفه برای ایجاد همکاری بین اعضای شبکه است که شامل عواملی است که به مدیریت و هماهنگی میان شرکت های عضو شبکه مربوط می شود، از جمله ظرفیت سازمانی، اعتماد متقابل، اشتراک دانش و نگرش مدیریت. از نظر وجه تمایز تحقیق حاضر باید گفت، تاکنون مطالعه اندکی از جنبه کاربردی، به شناسایی الزامات و مدل های متناسب با آن در رابطه با شبکه هم زیستی صنعتی پرداخته اند. نکته قابل توجه دیگر، تعداد پایین مطالعات در رابطه با شبکه هم زیستی در کشورهای در حال توسعه است. علاوه بر این، در حالی که اکثر پژوهش ها از روش های کمی یا داده بنیاد برای مدل سازی شبکه های هم زیستی صنعتی استفاده کرده اند، این تحقیق با استفاده از فراترکیب تلاش کرده است تا مجموعه ای از یافته های موجود را ترکیب کند و مدلی جامع و نظام مند ارائه دهد.
ارزیابی توانمندی و تعیین شکاف فناوری در صنعت انرژی بادی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
77 - 100
حوزههای تخصصی:
با توجه به وضعیت اقتصادی در کشور، حرکت به سمت موضوع ساخت داخل به ویژه تجهیزات مرتبط با نیروگاه های تجدیدپذیر با توجه به تحریم های متمادی در سال های اخیر مورد تاکید سیاست های کلان کشور است. یکی از الزامات تدوین سیاست های ساخت داخل، ارزیابی توانمندی فناوری کشور در زمینه انرژی های تجدیدپذیر است. در این مقاله سعی گردیده تا با استفاده از نظر خبرگان و به صورت نمونه گیری هدفمند غیراحتمالی، سطح توانمندی فناوری زنجیره ارزش صنعت انرژی بادی در کشور، سطح بالفعل و بالقوه توانمندی فناوری بررسی و احصاء گردد. سپس با استفاده از مدل اطلس فناوری، شکاف فناوری میان سطح بالفعل و بالقوه در حوزه های مختلف سخت افزار، نرم افزار، سازمان افزار و انسان افزار در حوزه های اصلی این صنعت شناسایی و تبیین گردیده است. در این تحقیق مشخص گردیده است که سطح توانمندی بالفعل قطعات اصلی گیربکس، ژنراتور، هاب، برج و سیستم کنترل توربین های بادی محور مقیاس بزرگ «توان ساخت با درصدی طراحی بومی» و توان بالقوه آن ها نیز «توان ساخت با 100درصد طراحی بومی» است. در مورد پره نیز به دلایل خاص دانشی، مواد اولیه و سخت افزاری، توان فعلی فناورانه «توان مونتاژ» و «توان ساخت با درصدی طراحی بومی» و توان بالقوه آن نیز «توان ساخت با 100درصد طراحی بومی» است. همچنین چالش فناورانه مشترک میان بسیاری از حوزه های اصلی این صنعت را می توان «کمبود بازار انبوه»، «کمبود توجیه اقتصادی تولید محدود قطعات»، «کمبود تجهیزات تست و آزمایشگاهی»، «کمبود بودجه تحقیق و توسعه در صنایع، دانشگاه ها و پژوهشگاه های کشور» و در برخی از موارد «کمبود ماشین آلات ساخت» دانست.
چارچوب سیاستی برای توسعه اکو سیستم کارآفرینی در صنعت فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۰
75 - 94
حوزههای تخصصی:
نهادهای دولتی در تعامل با یکدیگر قرار دارند تا توسعه زیست بوم کارآفرینی را به منظور رشد کسب وکارهای فناورانه شکل دهند. منطق مداخله و سیاست گذاری دولت در این حوزه، ناشی از ماهیت کالای عمومی فناوری اطلاعات و ارتباطات (فاوا) است. هدف این پژوهش، شناسایی سیاست های توسعه کسب وکارهای صنعت فاوای کشور در چارچوب زیست بوم کارآفرینی است. با توجه به خلأ نظری موجود در پژوهش های مرتبط با اکوسیستم، این مقاله به شناسایی سیاست ها از طریق مطالعه میدانی و بر اساس نظریه های عرضه و تقاضای کارآفرینی می پردازد. روش شناسی پژوهش مبتنی بر رویکرد کیفی است و دانش ضمنی خبرگان از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته گردآوری می شود. برای تعیین حجم نمونه علمی، از روش گلوله برفی استفاده شده و این پژوهش با انجام ۲۹ مصاحبه به اشباع نظری رسیده است. داده ها از طریق کدگذاری سه مرحله ای تحلیل می شوند. با ترکیب یافته های پژوهش میدانی، ادبیات موضوع و شرایط زمینه ای ایران، سیاست های ایجاد و رشد کسب وکارهای صنعت فاوا در قالب توسعه زیست بوم کارآفرینی و در چارچوب نظریه های عرضه و تقاضای کارآفرینی شناسایی می شود. نوآوری پژوهش از بعد نظری، استفاده از لنز نظریه های عرضه و تقاضای کارآفرینی برای پر کردن خلأ نظری در پژوهش های اکوسیستم است و از منظر کاربردی، شناسایی سیاست های ایجاد و رشد کسب وکارهای صنعت فاوا با توجه به زمینه ایران محسوب می شود. یافته ها نشان می دهد دولت از طریق اتخاذ سیاست هایی در سمت عرضه کارآفرینی، می تواند با توسعه فناوری، رشد و توسعه اقتصادی، ارتقای سطح تحصیلات، مدیریت ترکیب جمعیت، افزایش نرخ شهرنشینی و کاهش مهاجرت سرمایه انسانی، در توسعه زیست بوم فاوا نقش آفرینی کند. همچنین، در سمت تقاضای کارآفرینی، دولت می تواند از طریق توسعه فرصت های کارآفرینی، تسهیل قوانین و مقررات به منظور کاهش هزینه های مبادله، توسعه نهادها و بازارهای تأمین مالی نوین، آموزش تخصصی و انتقال فناوری، با تمرکز بر همکاری دولت، دانشگاه و صنعت، زمینه رشد و توسعه کسب وکارهای فاوا را فراهم کند.
راهبردهای استقرار فناوری های انقلاب صنعتی چهارم در صنایع ایران با هدف توسعه صنعتی مبتنی بر دیمتل فازی (FUZZY DEMATEL)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
132 - 159
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: انقلاب های صنعتی فرصت های بی نظیری برای رشد و توسعه کشورها فراهم کرده اند. تجربه تاریخی نشان داده است که برندگان و بازندگان انقلاب های صنعتی، به توانایی آن ها در تطبیق با تحولات و بهره گیری از فناوری های جدید بستگی داشته است. انقلاب صنعتی چهارم نیز از این قاعده مستثنی نیست. اهمیت این انقلاب در تحول عمیق ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و محیط زیستی نهفته است که کشورها را قادر می سازد با استفاده از فناوری های پیشرفته، بهره وری و رقابت پذیری خود را به طور چشمگیری افزایش دهند. کشورهایی که بتوانند فناوری های این انقلاب را سریع تر مستقر کنند، در بهره وری، تولید مدرن و استفاده بهینه از منابع پیشرو خواهند بود. سیاست گذاری صنعتی مناسب، مهم ترین پیش نیاز تحقق این هدف است. این پژوهش با هدف شناسایی و تحلیل راهبردهای کلان استقرار فناوری های انقلاب صنعتی چهارم، به عنوان یک سیاست افقی در صنایع ایران انجام شده است. در این راستا، اقداماتی که سیاست گذار باید برای ایجاد زیرساخت های نهادی انجام دهد، شناسایی و تأثیرات متقابل آن ها تحلیل شده است.
روش ها: در این پژوهش، ابتدا با استفاده از روش پنل خبرگان متشکل از فعالان صنعتی و اقتصادی، مجموعه عوامل مؤثر بر استقرار صنعت 4.0 در کشور شناسایی شد. پس از شناسایی 10 عامل کلیدی، از تکنیک دیمتل فازی برای تحلیل روابط متقابل این عوامل استفاده شد. دیمتل فازی به عنوان یک روش تحلیلی جامع، امکان بررسی روابط علّی و معلولی میان عوامل پیچیده و ارائه مدلی ساختاری از تعاملات آن ها را فراهم می کند. این مدل، عوامل را به دو گروه علّی و معلول تقسیم کرده و به صورت نموداری تعاملات میان آن ها را نمایش می دهد.
یافته ها: نتایج تحلیل نشان می دهد که تأسیس یک نهاد تنظیم گر صنعت 4.0 به عنوان تأثیرگذارترین عامل در فرآیند استقرار این فناوری ها شناخته شده است. این نهاد می تواند از طریق تدوین برنامه های استقرار، اصلاح قوانین، تأمین مالی، و حمایت از پژوهش ها نقش کلیدی در تحقق سایر عوامل داشته باشد. همچنین، عوامل دیگری نظیر «تدوین برنامه استقرار صنعت 4.0»، «تأمین مالی استقرار صنعت 4.0»، «بازبینی در برنامه های اجرایی متناسب با استقرار صنعت 4.0»، و «پایش صنایع و اعطای مشوق متناسب با سطح آمادگی آن ها» در زمره عوامل کلیدی با بیشترین تأثیرگذاری قرار دارند. این یافته ها چارچوبی روشن برای سیاست گذاران فراهم کرده و به آن ها در تدوین سیاست های صنعتی کارآمد کمک می کند.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، برای استقرار فناوری های صنعت 4.0 در کشور، سیاست گذار باید به عنوان نخستین گام اقدام به تأسیس نهاد تنظیم گر صنعت 4.0 نماید. این نهاد باید وظایفی مانند تدوین برنامه های جامع برای استقرار فناوری، تأمین مالی، اصلاح قوانین، و ایجاد بسته های مشوق را در دستور کار قرار دهد. تمرکز بر این عامل به عنوان زیربنایی ترین اقدام، مسیر تحقق سایر عوامل و تسریع در استقرار فناوری های انقلاب صنعتی چهارم را هموار می کند. مجموعه عوامل و راهبردهای ارائه شده در این پژوهش می تواند به عنوان پیوستی برای سیاست های توسعه صنعتی کشور مورد استفاده قرار گیرد و زیرساخت های لازم برای تحول دیجیتال در صنایع ایران را فراهم کند.
شناسایی مکانیزم های حفظ و نگهداشت کارآفرینانه نیروی انسانی، مشوق رفتار کارآفرینانه سازمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۹
39 - 60
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر که تغییر و تحولات محیطی از مهم ترین چالش های فراروی سازمان ها به شمار می روند، سازمان ها نقش مهمی در توسعه ی کارآفرینی و کسب مزیت رقابتی و ارزش آفرینی دارند که این مهم از طریق منبع ارزشمند سازمانی یعنی سرمایه انسانی صورت می پذیرد. از این رو تاثیرگذاری بر سرمایه های انسانی از طریق اقدامات راهبردی مدیریت منابع انسانی می تواند منجر به بروز رفتار کارآفرینانه در میان کارکنان در جهت اهداف سازمان اعم از رشد سودآوری، نوآوری و ... شود. برای تحقق هدف پژوهش از رویکرد کیفی و روش مطالعه موردی چندگانه بهره گرفته شد. میدان پژوهش ده شرکت در چهار صنعت رقابتی و جامعه آماری این پژوهش را برخی مدیران و مشاوران شرکت های مورد بررسی که با حوزه منابع انسانی و کارآفرینی سازمانی آشنا باشند تشکیل داده اند که بر اساس روش نمونه گیری هدفمند درمجموع 26 نفر از افراد خبره این شرکت ها شناسایی شدند. برای تحلیل داده های جمع آوری شده، از روش تحلیل مضمون استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد که مولفه نگهداشت کارآفرینانه شامل شش زیرمولفه؛ برنامه های رضایت سنجی کارکنان، طراحی و اجرای نظام استعدادیابی کارآفرینانه، طراحی و اجرای نظام انگیزشی کارآفرینانه، نظام ارتباطات داخلی، نظام جبران خدمت کارآفرینانه و برنامه توسعه فردی کارکنان می تواند در بروز رفتارهای کارآفرینانه سازمانی موثر باشند.
ارتقای بهره وری سازمانی: یک مرور نظام مند بر تحقیقات بهبود فرایند در سازمان ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
282 - 301
حوزههای تخصصی:
مقدمه و ا هداف: این پژوهش با انجام یک مرور نظام مند در جهت شناسایی آثار مرتبط و مطالعات انجام شده پیشین، با هدف بررسی سیر تحول تحقیقات بهبود فرایند در حوزه فرایندکاوی در سازمان ها از گذشته تاکنون انجام شده است. ارزیابی روش های بکار رفته در تحقیقات صورت گرفته می تواند در پیشبرد مطالعات موثر این حوزه تاثیرگذار باشد. روش ها: در این پژوهش، روش مطالعه نظام مند پیشنهاد شده توسط بولند، دیکسون و چری که شامل ۳ مرحله پایه ای و ۸ مرحله فرعی است، استفاده شد، که مراحل سه گانه پایه ای آن عبارتند از: برنامه ریزی، انجام مرور نظام مند، گزارش مرور نظام مند. در مرحله برنامه ریزی، معیارهای ارائه شده توسط اوکولی و شابرام به کار گرفته شد. در مرحله انجام مرور نظام مند، تعداد 343 مقاله از پایگاه های اطلاعاتی شناسایی شد و در انتها با توجه به معیارهای تخصیصی در مرحله برنامه ریزی 28 مقاله جهت بررسی و ارزیابی انتخاب شد. یافته ها: در پژوهش حاضر، ابزارها و رویکردهای مورد استفاده در مطالعات به خوبی شناسایی شده اند. هر مطالعه از ابزارهای مناسب برای شناسایی مشکلات و اجرای بهبودها استفاده کرده است، و نتایج حاصل از این تحقیقات نشان دهنده تأثیر مثبت این ابزارها بر عملکرد کلی سازمان ها هستند. مطالعات بررسی شده نشان می دهند که بهبود عملکرد سازمانی از طریق روش های مختلف و گزارش نتایج کمی و کیفی، هدف اصلی تمامی تحقیقات بوده است. اگرچه تفاوت هایی در زمینه، روش ها و مقیاس مطالعات وجود دارد، همه آن ها به اهمیت بهبود فرآیند برای دستیابی به اهداف سازمانی اشاره دارند. تفاوت های موجود در نتایج به دلیل تفاوت در زمینه، روش ها و متغیرهای مورد مطالعه است. این تفاوت ها فرصت هایی برای پژوهشگران فراهم می کند تا نتایج را مقایسه و تحلیل کرده و درک خود را از بهبود فرآیند در زمینه های مختلف ارتقا دهند. روش های تحقیق مورد استفاده در این مطالعات از تحلیل آماری، مصاحبه، مدل سازی فرآیند، شبیه سازی تا مرور ادبیات متفاوت است. تنوع این روش ها نشان دهنده پیچیدگی و چندوجهی بودن مسئله بهبود فرآیند در سازمان ها است. برخی مطالعات بر نقش فناوری اطلاعات و سازمان های یادگیرنده در بهبود فرآیند تأکید دارند، در حالی که برخی دیگر به چالش های بهبود فرآیند در سازمان های کوچک یا تحلیل انتقادی عقاید رایج می پردازند. نتیجه گیری : در مجموع، رویکردهای مختلف تحقیقی شامل تکنیک محور، مرور نظام مند و مرور ادبیات، به شناسایی و حل مشکلات فرآیندهای سازمانی کمک کرده و بهبودهای قابل توجهی را به دنبال داشته اند. استفاده از فناوری اطلاعات، ایجاد فرهنگ بهبود فرآیند و توانمندسازی کارکنان، از جمله عوامل کلیدی موفقیت در بهبود فرآیندها به شمار می آیند. این پژوهش نشان می دهد که ترکیب ابزارهای مناسب با رویکردهای مرور ادبیات و تجزیه وتحلیل می تواند به سازمان ها کمک کند تا با اطلاعات دقیق تر و جامع تری تصمیم گیری کرده و فرآیندهای خود را بهبود بخشند. این نتایج، نشان دهنده اهمیت توجه به بهبود مستمر فرآیندها در سازمان ها برای دستیابی به نتایج بهتر و ارتقاء عملکرد کلی هستند. تحقیقات نشان می دهند که استفاده از ابزارهای مختلف تجزیه و تحلیل می تواند به شناسایی و حل مشکلات در فرآیندهای سازمانی کمک کند. ابزارهایی مانند شبیه سازی، پرسشنامه، مصاحبه، تجزیه و تحلیل کیفی و آماری، و تکنیک های بهبود مستمر نقش مهمی در بهبود عملکرد سازمان ها دارند. این ابزارها به سازمان ها امکان می دهند تا با شناسایی دقیق مشکلات، اجرای بهبودهای موثر و ارزیابی نتایج، به بهره وری و کارایی بیشتری دست یابند.
ارزیابی جامع متغیرها و شاخص های رضایت کسب و کار الکترونیکی در مدل فروشنده-مصرف کننده با روش تابع تصمیم مذاکره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
9 - 23
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: تجارت الکترونیکی باعث تغییر رفتارهای سنتی تجارت شده است، زیرا مصرف کنندگان می توانند از طریق پلتفرم تجارت الکترونیکی، به راحتی خرید خود را انجام دهند. بستر اینترنت، محصولات و خدمات بی شماری را ارائه می دهد، اما مصرف کنندگان ممکن است به سختی بتوانند محصولات مورد علاقه خود را انتخاب کنند. در سال های اخیر، مدل فروشنده-مصرف کننده محبوبیت بسیاری پیدا کرده است و یکی از بهترین گزینه ها برای مشتریانی است که به صورت گروهی خرید می کنند. با این حال، استفاده کنندگان معتقدند که این روش منجر به بالا رفتن تقاضای خدمات می شود و در نتیجه، قیمت ها افزایش می یابد.روش ها: استفاده از یک عامل هوشمند در مذاکره می تواند به طور موثری، تلاش های صرف شده برای جمع آوری اطلاعات خریداران و هزینه های معامله و مذاکره با فروشندگان را کاهش دهد. این مطالعه یک عامل هوشمند را در فرآیند تجارت الکترونیکی فروشنده-مصرف کننده اعمال نموده و سیستم را از طریق آزمایش ارزیابی می کند. به علاوه، از یک پرسشنامه برای بررسی مزایای سیستم های عامل هوشمند پیشنهادی استفاده می شود. نوآوری های پژوهش حاضر شامل، شناسایی و دسته بندی متغیرهای موثر بر خرید فروشنده-مصرف کننده، طراحی مکانیزم مذاکره و ارزیابی رضایت کسب و کار می باشد. محدودیت مهم این پژوهش، متمرکز بر گردآوری داده ها و حجم نمونه مورد مطالعه بوده است. یافته ها: نتایج تحلیلی نشان می دهد که سیستم هوشمند پیشنهادی می تواند ریسک عملکرد را کاهش و رضایت کاربران و انصاف را افزایش دهد. 50 شرکت کننده از 23 تا 27 سال در این آزمایش وجود دارند. رایج ترین روش تخمین قابلیت اطمینان این نوع مقیاس ها با ضریب است. با توجه به حداقل معیار قابل قبول، اگر بیشتر از 0.7 باشد، قابلیت اعتبار بیشتری دارد و اگر کمتر از 0.35 باشد، قابلیت اعتبار کمتر بوده و باید رد شود. نتایج تحلیل این نشان می دهد که در این مطالعه 0.844 است و از این رو اعتبار بیشتری دارد. در این مطالعه، ارزش درک شده هیچ تفاوت معناداری بین قبل و بعد استفاده از این سیستم ندارد. این نشان می دهد که عامل هوشمند می تواند ارزش سیستم تجارت فروشنده-مصرف کننده را افزایش دهد. هنگامی که شرکت کنندگان از سیستم عامل درگیر استفاده می کنند، ارزش مشترک ممکن است نگرانی اصلی مشتری نباشد. کاربر می تواند از این سیستم آزمایشی کمک دریافت کند، اما شرکت کنندگان هدف خاصی برای استفاده از این سیستم ندارند. این باید به دلیل زمان محدود آزمایش باشد. در چنین زمان کوتاهی با استفاده از سیستم پیشنهادی، شرکت کنندگان نمی توانند هدف یا زیاده خواهی مشخصی برای استفاده از این سیستم داشته باشند. بنابراین، نتایج تحلیلی نشان می دهد که این سیستم رضایت بالاتر، انصاف درک شده بیشتر و ریسک درک شده کمتری دارد، اما کاربران نگرش خنثی نسبت به ارزش درک شده و استفاده از این سیستم دارند.نتیجه گیری: هنوز ارزش این سیستم درک نشده است و نشان می دهد که این سیستم نیاز به تبلیغ بیشتری در تجارت امروزی دارد تا ارزش آن برای مصرف کنندگان بیشتر مشخص شود. از نظر کاربردی نیز به فعالان حوزه تجارت اکترونیک پیشنهاد می گردد، فرایند مذاکره جهت متقاعدسازی کاربران را از طریق هوشمندسازی اجرا نمایند تا بتوانند جنبه های رضایت مندی مشتری را شناسایی و بر مبنای آن مهندسی مجدد و طراحی دوباره فرایندها و محصولات را عملیاتی نمایند. علاوه بر این، این سیستم نه تنها برای فروشنده-مصرف کننده قابل استفاده است، بلکه می تواند به سایر مدل های تجارت الکترونیکی نیز انتقال یابد، زیرا نماینده می تواند به مذاکره بین فروشندگان و خریداران کمک کند.
تحلیلی در موانع به کارگیری اینترنت اشیا در صنعت نفت و گاز با روش تحلیل محتوا و نقشه شناختی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت تولید و عملیات سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۳۸)
135 - 156
حوزههای تخصصی:
صنعت نفت و گاز یکی از مهم ترین صنایع است که با پذیرش گسترده اینترنت اشیا کارآمدتر می شود؛ با این حال، پذیرش و اجرای اینترنت اشیا در صنعت نفت و گاز، به دلیل موانع مختلف بسیار محدود است. با توجه به مزایای این فناوری، شناسایی و تجزیه و تحلیل موانع به کارگیری اینترنت اشیا برای غلبه بر آنها امری ضروری است. این تحقیق در دو مرحله و با رویکرد آمیخته، انجام شده است: مرحله کیفی این مطالعه، موانع به کارگیری اینترنت اشیا را در صنعت نفت و گاز، ازطریق مرور پیشینه و روش تحلیل محتوا شناسایی می کند؛ مرحله کمی نیز به منظور مدل سازی و تحلیل سناریو انجام شده است. در پژوهش حاضر، 57 مقاله تحلیل شد و 10 نفر از خبرگان صنعتی و دانشگاهی موانع استخراج شده را با استفاده از روش نگاشت شناختی فازی تجزیه و تحلیل کردند. نتایج تحلیل محتوا، بیانگر 10 مانع به کارگیری اینترنت اشیا در صنعت نفت و گاز است که این موانع در 4 جنبه موانع سازمانی (4 مانع)، موانع یکپارچه سازی (3 مانع)، موانع اقتصادی (2 مانع) و موانع تکنیکی (1 مانع) دسته بندی می شود. نتایج روش نقشه شناختی فازی بیانگر آن است که مانع (مسائل امنیتی و محرمانگی) با ضریب 34/4 از بالاترین میزان تأثیر گذاری و مانع ( هزینه پیاده سازی و نگهداری بالا) با ضریب 95/4 از بالاترین میزان تأثیر پذیری برخوردارند و مانع (مسائل امنیتی و محرمانگی) با ضریب 45/6، بیشترین مرکزیت را دارد. با توجه به نتایج به دست آمده، پیشنهاد می شود مدیران و سیاست گذاران صنعت نفت و گاز، به ویژه بر تقویت تدابیر امنیتی و کاهش هزینه های پیاده سازی اینترنت اشیا تمرکز کنند تا این فناوری به طور مؤثرتر و گسترده تری در صنعت به کار گرفته شود.
ارائه مدلی برای موفقیت طرح های تحقیق و توسعه در شرکت های دانش بنیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
39 - 52
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو ارائه مدلی برای موفقیت طرح های تحقیق و توسعه در شرکت های دانش بنیان را پیشنهاد می کند تا بتوان پیش از اجرای طرح و سرمایه گذاری و جذب هرنوع اعتباری، بر اساس متغیرهای شناخته شده میزان موفقیت طرح ها را تخمین زده و طرح ها را با هم بر اساس شواهد موجود ارزیابی نمود. بسیاری از بنگاه های اقتصادی و به ویژه شرکت های دانش بنیان میان طرح های متعدد و مسیرهای تحقیق و توسعه باید بهترین طرح را انتخاب کنند، برای شرکت های دانش بنیان چون در مرزهای دانش و صنعت حرکت می کنند این انتخاب ضرورتی مضاعف دارد؛ لذا این تحقیق با روش تئوری داده بنیاد، به گردآوری متغیرهای موثر بر میزان موفقیت طرح های تحقیق و توسعه در شرکت های دانش بنیان پرداخته و با راه حل مصالحه ترکیبی به رتبه بندی متغیرها مبادرت ورزیده و برای ساده سازی مدل از بین متغیرها موثرترین ها را برای درج در مدل به روش یاد شده، انتخاب و سپس با روش مدلسازی ساختاری تفسیری مدل مورد نظر استخراج و مدل با روش میک مک تحلیل گردیده است. جامعه آماری مورد مطالعه شرکت های دانش بنیان در حوزه های مختلف فناوری بوده که نمونه مدنظر از شرکت های مستقر در پارک علم و فناوری اخذ گردید. بر اساس این پژوهش هشت گروه متغیر شناسایی و تدوین گردیده است که بر میزان موفقیت طرح ها در شرکت های دانش بنیان موثر می باشند. مدل به دست آمده نشان می دهد این هشت گروه شاخص اصلی با 32 زیرمجموعه خود در چهار سطح کلی طبقه بندی می شوند. سطح پایه بر «قوانین و تأییدیه ها» را شامل می شود و «مشخصات کاربری طرح» و «مختصات مالی شرکت» در سطح چهارم مدل قرار می گیرند و پیشنهاد شده طرح های تحقیق و توسعه با این مدل مورد سنجش و مقایسه قرار گرفته و سرمایه گذاری برای هر طرح نیز با توجه به این مدل صورت پذیرد.
مدل برنامه ریزی برونسپاری لجستیک معکوس بر پایه تحلیل فازی شهودی با در نظر گرفتن روش های هوش مصنوعی (مورد مطالعه: شرکت سایپا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت صنعتی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
136 - 153
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: توسعه پایدار، توسعه ای است که نیازهای نسل حاضر را تأمین می کند؛ بدون اینکه در پاسخگویی نیازهای نسل آینده خللی ایجاد کند. توسعه پایدار دارای سه بُعد اقتصادی، اجتماعی و زیست محیطی است که باید به صورت هم زمان در نظر گرفته شود. با رشد و اهمیت توسعه پایدار، بسیاری از شرکت های موجود در سطح دنیا نیز به دلایل و انگیزه های کنشی و یا واکنشی اقدام به جمع آوری محصولات فرسوده خود می کنند. در چنین شرایطی وجود یک شبکه لجستیک معکوس که مبتنی بر توسعه پایدار باشد، ضروری است. تصمیم بر برون سپاری لجستیک به دلیل اجتناب از هزینه های ثابت، سرمایه گذاری سنگین و دستیابی به مزیت اقتصادی، بسیار اهمیت یافته است و شرکت های بسیاری مزایای بالقوه را که از خدمات لجستیکی باکیفیت حاصل می شود، دریافته اند.روش: در پژوهش حاضر، یک مدل برنامه ریزی عدد صحیح آمیخته به منظور برنامه ریزی برون سپاری لجستیک معکوس در چرخه مونتاژ صنعت خودروسازی بر پایه تابع هدف هزینه گرا ارائه شده است. قلمرو موضوعی پژوهش متمرکز بر چرخه مونتاژ خطوط تولید به صورت عام و با اولویت خودروسازان پرتیراژ (سواری سبک) است که شامل گروه صنعتی خودروسازی سایپا شامل گروه لیزینگ رایان سایپا است. قلمرو زمانی پژوهش، یک بازه مشخص از سال 1389 تا سال 1398 است. متغیرهایی نظیر دریافتی های غیرتجاری، جمع کل دارایی ها، سود عملیاتی، سود خالص و ارزش بازار هستند که از طریق آمار منتشرشده «شرکت سایپا» با استفاده از نرم افزار متلب ارزیابی می شوند.یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که از میان متغیرهای دریافتی های غیرتجاری، جمع کل دارایی ها، سود عملیاتی، سود خالص و ارزش بازار، سود خالص به سود عملیاتی و فروش (درآمدهای عملیاتی) از اهمیت بالایی برخوردار هستند. بیشترین میزان دریافتی های غیرتجاری برای شرکت خودروسازی سایپا در بازه زمانی 1389 تا 1398 در سال 1398 و در فصل تابستان است و برای کل دارایی ها برای سال 1392 و فصل تابستان است؛ همچنین بیشترین میزان سود عملیاتی برای سال 1398 و فصل زمستان و برای سود خالص برای سال 1390 و فصل بهار است. میزان همگرایی داده ها در نمودار رگرسیونی فروش (درآمدهای عملیاتی) به سود عملیاتی و سود خالص به سود عملیاتی برای سال های 1389-1398 محاسبه شد. میزان همگرایی داده ها در نمودار رگرسیونی فروش (درآمدهای عملیاتی) به سود عملیاتی بر مبنای مدل مفهومی در سال 1398 برابر با 9895/0 و نمودار رگرسیونی سود خالص به سود عملیاتی در سال 1398 بر مبنای مدل مفهومی در نظر گرفته شده برابر با 9961/0 است. میزان رگرسیون برای مدل مفهومی در مرحله آزمون برابر با 79/0 به دست آمد. میزان رگرسیون حاصل از پردازش در مرحله کلی برابر با 79/0 حاصل شد. میزان خطای هیستوگرام برای هر سه مرحله یادگیری، اعتبارسنجی و آزمون محاسبه شد. این میزان خطا با توجه به خطای صفر، برابر با 002375/0 است که به دلیل نزدیک بودن به صفر از سطح قابل قبولی برخوردار است و به مقدار صفر نمی رسد و در مقایسه با نتایج پژوهش های دیگر نشان دهنده بهبود میزان رگرسیون و خطا در تجزیه وتحلیل تابع هدف است.نتیجه گیری: با توجه به وزن محاسبه شده معیارها در مسائل بالانس خطوط مونتاژ دوطرفه می توان نتیجه گرفت که گروه تصمیم در کنار مسائل تولیدی به مسائل استراتژیک توجه خاصی دارند؛ زیرا نرخ تولید خط که معکوس زمان چرخه تولید است، در درازمدت بر سهم بازار شرکت تأثیر می گذارد و موجب افزایش سهم شرکت در بازار می شود.
طراحی و مدل سازی تحول دیجیتال مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم در صنعت خودروسازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
148 - 174
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف طراحی و مدل سازی تحول دیجیتال، مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم، در شرکت ایران خودرو انجام شده است. در این راستا، به این پرسش اصلی پرداخته می شود که عوامل مؤثر بر طراحی و مدل سازی تحول دیجیتال، مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم، در شرکت ایران خودرو کدام اند و الگوی روابط علّی میان آن ها چگونه است؟
روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی توسعه ای، از نظر روش گردآوری داده ها، توصیفی پیمایشی و از نظر شیوه تحلیل داده ها، آمیخته است. جامعه مشارکت کنندگان در بخش کیفی، خبرگان، سیاست گذاران، دانشگاهیان، مدیران شرکت های دانش بنیان و مدیران باسابقه شرکت ایران خودرو بودند. نمونه گیری به روش هدفمند بود و پس از مصاحبه با ۱۵ نفر، اشباع نظری حاصل شد. جامعه آماری بخش کمّی نیز، کارشناسان شرکت ایران خودرو بود که با فرمول کوکران، حجم نمونه ۱۷۲ نفر برآورد شد. با روش نمونه گیری تصادفی ساده، حجم نمونه مورد نیاز تأمین شد. برای گردآوری داده ها، از مصاحبه نیمه ساختاریافته و پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. مقوله های زیربنایی تحول دیجیتال در شرکت ایران خودرو با روش گراندد تئوری شناسایی شد و مدل نهایی با روش حداقل مربعات جزئی اعتبارسنجی شد. تحلیل داده های کیفی به کمک نرم افزار مکس کیودا و بخش کمّی به کمک نرم افزار اسمارت پی ال اس انجام گرفت.
یافته ها: برای تبیین مدل تحول دیجیتال، مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم در شرکت ایران خودرو، مصاحبه های تخصصی نیمه ساختاریافته با اساتید بازاریابی و مدیران شرکت ایران خودرو صورت گرفت. در این مرحله، پیش از شروع مصاحبه، ۶ سؤال باز در نظر گرفته شد و در طول فرایند مصاحبه نیز مطابق پیش بینی، سؤال های جدیدی نیز مطرح شد. برای آشنایی با ژرفنا و گستره محتوایی داده ها، به بازخوانی مکرر داده ها و خواندن داده ها به صورت فعال (جست وجوی معانی و الگوها) اقدام شد. نتایج مصاحبه ها با روش گراندد تئوری، مبتنی بر نظریه اشتراوس و کوربین، شامل کدگذاری های باز، محوری و انتخابی صورت گرفت. در مرحله کدگذاری باز، ابتدا ۲۵۶ کد شناسایی شد که کدهای تکراری حذف و کدهای مترادف تلفیق شدند و در نهایت ۵۸ کد باز شناسایی شد. در مرحله کدگذاری محوری، این ۵۸ کد، در قالب ۱۰ طبقه دسته بندی شد و در مرحله کدگذاری انتخابی، این ۱۰ طبقه در ۶ طبقه اصلی دسته بندی شدند. در فرایند نظریه پردازی داده بنیاد، پس از گردآوری داده ها، تجزیه وتحلیل و تفسیر آن ها، نوبت به ارائه مدل، نتیجه گیری و جمع بندی پژوهش رسید. با بررسی وضعیت موجود، داده های به دست آمده در ۶ مقوله اصلی طبقه بندی شدند. با نظر اساتید و کارشناسان امر، از کلیه شاخص های به دست آمده از تحلیل کیفی محتوای مصاحبه ها، تعداد ۵۸ شاخص، جهت تبیین مدل تحول دیجیتال مبتنی بر انقلاب صنعتی نسل چهارم در شرکت ایران خودرو به کار گرفته شد.
نتیجه گیری: براساس مدل پارادایمی پژوهش مشخص شد که زیرساخت های دیجیتال، رهبری دیجیتال، منابع انسانی دیجیتال و بازاریابی دیجیتال، بر تحول دیجیتال در شرکت ایران خودرو تأثیر می گذارند. انقلاب صنعتی چهارم بستر لازم را فراهم می آورد و رقابت پذیری شرکت ایران خودرو نقش مداخله گر را ایفا می کند. در نهایت، راهبرد دیجیتال شرکت ایران خودرو، به عملکرد مالی و غیرمالی شرکت ایران خودرو منجر می شود.
طراحی مدل شبکه ای فازی به منظور ارزیابی کارایی مراکز بهره برداری نفت و گاز کشور مبتنی بر خروجی های نامطلوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
175 - 219
حوزههای تخصصی:
مراکز بهره برداری نه تنها در صنعت نفت و گاز بلکه در بسیاری از صنایع دیگر نقشی حیاتی داشته و یکی از مهمترین عوامل صادرتی در تولید درآمد کشور محسوب می گردد. نفت و گاز استخراج شده برای بسیاری از بخش های صنعتی و مصرف کنندگان نهایی ضروری است. با این وجود، عملیات بهره برداری و تصفیه نفت خام سنگین به دلیل تغییرات ایجاد شده در محصولات برای پاسخگویی به تقاضای بازار و مقررات زیست محیطی، شاهد دگرگونی های قابل توجهی بوده است. در این مطالعه به طراحی مدل شبکه ای فازی به منظور ارزیابی کارایی مراکز بهره برداری نفت و گاز کشور مبتنی بر خروجی های نامطلوب در مراکز بهره برداری نفت استان خوزستان پرداخته شده است. در این پژوهش جهت ارزیابی کارایی مراکز مورد مطالعه ، از تحلیل پوششی داده های شبکه ای استفاده شده که گازهای سمی ماننده co2 و so2 به عنوان خروجی های نامطلوب هر مرحله تعیین شدند. نتایج حاصل از تحلیل داده های 9 مرکز نشان داد که هیچ یک از واحدها از کارایی یک برخوردار نبوده در این میان بیشترین کارایی مربوط به واحد 1 عدد کارایی 0.8244 بوده و کمترین کارایی مربوط به واحدهای 2 عدد کارایی 0.6868، واحد 3 با عدد کارایی 0.6701 و واحد 7 با عدد کارایی 0.6265می باشد. یکی از مهمترین دلایل عدم کارایی واحدهای مذکور ، تحریم های مربوط جهت خرید ماشین آلات و تجهیزات مرتبط با بهره برداری نفت خام و تولید نفت و گاز خالص از مواد استخراج شده از زیر زمین می باشد
شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر ارزیابی تکنولوژی با استفاده از فرآیند تحلیل شبکه ایی(ANP) و دیمتل فازی ( مطالعه موردی: شرکت پتروشیمی پارس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
توسعه تکنولوژی صنعتی دوره ۲۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۵
79 - 94
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطابق برنامه ششم توسعه، کاهش آسیب پذیری و ارتقای پایداری ملی در تاسیسات حساس صنعت پتروشیمی الزامی بوده و فناوری نقش حیاتی در تامین الزامات پدافند غیرعامل داشته و با تغییرات جهانی، فناوری به عامل اصلی مزیت رقابتی تبدیل شده است. هدف تحقیق حاضر، شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر ارزیابی فناوری پتروشیمی پارس بر مبنای ابعاد توانمندی فناوری درمدل اطلس شامل فن افزار، انسان افزار، اطلاعات افزار وسازمان افزار ازمنظر معیارهای توانمندی و جذابیت می باشد که با شناسایی و جبران شکاف فناوری، امکان دفاع هوشمندانه، ارتقای تاب آوری و پدافندغیرعامل با استمرار تولید، فروش و ارزآوری فراهم می گردد.روش شناسی: تحقیق حاضر از نظر نوع هدف، کاربردی و از نظر روش اجرا، توصیفی-پیمایشی است. گردآوری اطلاعات با تلفیق روش کتابخانه، مصاحبه و پرسشنامه صورت گرفته و جامعه آماری، 24 نفر از خبرگان حوزه فناوری هستند.درابتدای تحقیق، ۹۲ عامل موثردر ابعاد 4 گانه مدل اطلس فناوری گردآوری و سپس اهمیت آنها با پرسشنامه دلفی فازی از جامعه آماری سنجیده شده و ارتباطات، تاثیرگذاری و رتبه بندی آنها با تکنیک ترکیبی DEMATELوANP انجام گردید.یافته ها: بعد انسان افزار و سازمان افزار با وزنهای30و24درصد پیشران فناوری شرکت بوده و دو عامل متخصصین فناوری محور و ایجاد انگیزش توسط رهبری بعد انسان افزار با وزن 5.85و5.63 درصد موثرترین اجزای موثردر فناوری می باشند. نتیجه گیری: تعهد مدیریت ارشد با عوامل نگهداشت متخصصین فناورمحور، توسعه مدیریت مشارکتی، تخصیص منابع، توسعه آموزش و ایجاد انگیزش، در مجموع وزن بالای 50 درصدی در بکارگیری ابعاد فناوری برای کسب مزیت رقابتی سازمان و ارتقای تاب آوری و پدافند غیرعامل سازمان دارد.
بررسی آثار تأخیر در پروژه های ساخت وساز بر افزایش هزینه های نهایی پروژه، از دیدگاه بازیگران با استفاده از رویکرد پویایی شناسی سیستم (مطالعه موردی: پروژه مجتمع تجاری در قم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
250 - 281
حوزههای تخصصی:
هدف: تأخیر پروژه یکی از مشکلات بسیار رایج پروژه های ساخت وساز، به خصوص در ایران است. پس از انعقاد قرارداد و طراحی نقشه ها، برنامه زمان بندی پروژه تدوین و تصویب می شود؛ اما اغلب مجریان پروژه نمی توانند به موقع و مطابق برنامه زمان بندی پروژه را به اتمام برسانند و به بیان دیگر، پروژه دچار «تأخیر» می شود. تأخیر در اتمام پروژه دلایل مختلفی دارد و پژوهش های بسیاری در این زمینه صورت گرفته است. پیمانکار و کارفرما در فرایند بررسی نوع علل تأخیرها، قابلیت کنترل آن ها و توجیه آن ها دچار اختلاف می شوند و برای جریمه یا ادعا مذاکره می کنند. بنابراین اغلب تأخیرها به عنوان مسئله هزینه ساز مطرح می شوند. اما در مواردی مشاهده شده است که تأخیرها می تواند برای تمامی بازیگران هزینه ساز نباشد و برای آن ها تعارض منافع ایجاد کند. از طرف دیگر، تأخیرهای پروژه می تواند آثار متعدد و متنوعی داشته باشد که پیچیدگی مسئله را افزایش می دهد. مدل سازی پویایی سیستم ها ضمن تبیین روابط علت ومعلولی آثار پروژه، نتایج ناشی از اتخاذ تصمیم های مدیریتی در قبال تأخیرها را نشان می دهد. هدف این پژوهش بررسی آثار تأخیر در پروژه های ساخت وساز و روابط بین آن ها از دیدگاه بازیگران مختلف است.
روش: روش پژوهش آمیخته و از نوع لانه ای است. آثار تأخیر از منابع مختلف گردآوری و با نظر خبرگان در مصاحبه اول مقایسه شد؛ سپس فهرستی از آثار تأخیر تهیه و دسته بندی شد و از این طریق مدل مفهومی اولیه به دست آمد. مطالعه موردی یک پروژه ساخت وساز در شهر قم بود که دچار تأخیر شده بود. پس از محدودکردن فهرست تأخیرها مطابق با مطالعه موردی، متغیرهای مرتبط تعریف و برای شبیه سازی وارد مدل پویا شد. در این مقاله از دیدگاه بازیگران پروژه در مصاحبه دوم، برای پیش بینی اقدام های مقتضی در هر حالت بهره برده شد تا با استفاده از مدل پویایی سیستم ها بتوان نتایج کمّی تصمیم ها را بررسی کرد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد در حالت باتلاق تورمی که هزینه ها بعد از مدتی به صورت نمایی افزایش می یابد، دیدگاه فسخ قرارداد می تواند از تحمیل هزینه های بیشتر جلوگیری کند؛ اما اگر از دیدگاه مدیریت، اعتبار بیشتر از هزینه اهمیت داشته باشد، مدیریت حاضر است با افزایش تخصیص بودجه به پروژه، درعین حال که هزینه ها افزایش می یابد، از تأخیرهای بیشتر جلوگیری کند و پروژه ها را به اتمام برساند. همچنین شبیه سازی دیدگاه مدیریت در تعلل تأمین هنگام نوسان قیمت ها نشان می دهد که به طور متوسط، هزینه تأخیرها تا دو ماه در بازار مطالعه موردی، می تواند توسط سود ناشی از خرید با قیمت پایین تر جبران شود. اگر دیدگاه مدیریت سوداگرایانه باشد، می تواند تا سقف ۱۰ درصد از بودجه پروژه را در سایر پروژه ها سرمایه گذاری میان مدت کند و عائدات آن را برای پروژه صرف کند.
نتیجه گیری: این مقاله ادعای هزینه بربودن تأخیرها را در همه پروژه های ساخت وساز بررسی می کند و پس از تنظیم فهرستی از تأخیرها و دسته بندی آن ها، به شبیه سازی مدل پویا می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که تأخیرها در هزینه ساز هستند؛ اما به صورت قطعی، به دیدگاه و شرایط پروژه وابسته اند. در دو دیدگاه و حالت مطرح شده در این مقاله، نشان داده شده است که تحت شرایطی، مدیران پروژه می توانند به صورت مقطعی و عامدانه، تأخیرهایی را در پروژه ایجاد کنند که سود آن بیشتر از هزینه ناشی از تأخیر است.
ارزیابی الگوی رقابت پذیری در صنعت فولاد با رویکرد انتقال فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت صنعتی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
175 - 191
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به وابستگی های بخش های مهم اقتصادی، تقاضای جهانی فولاد، هر روز رو به افزایش می گذارد؛ از این رو لازم است که به روش های مختلف و مطابق با توسعه در سطح بازارهای جهانی، در جهت توسعه و رقابتی شدن این صنعت بیشتر تلاش شود. یکی از رویکردهای توسعه صنعت فولاد، به مانند سایر صنایع که امروزه همگی مبتنی بر فناوری هستند و تحت بستر تغییرات ایجادشده در فناوری های جدید قرار دارند، استفاده از رویکرد انتقال فناوری است. این صنعت یکی از صنایع بسیار بزرگ و مهم جهان است و در بسیاری از بخش های اقتصادی نقش بسیار مهمی ایفا می کند و می تواند با بهبود رقابت پذیری، خود را به شکل چشمگیری در بازارهای جهانی، به عنوان یکی از بازیگران اصلی و قدرتمند معرفی کند. هدف اصلی این پژوهش، ارزیابی الگوی رقابت پذیری در صنعت فولاد با رویکرد انتقال فناوری است.
روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است. در این پژوهش، بر اساس شیوه گردآوری داده ها، از روش تکمیل پرسش نامه و مدل سازی معادلات ساختاری، از نوع تحلیل ماتریس واریانس کوواریانس استفاده شد. جامعه آماری پژوهش مدیران و کارکنان شرکت های فعال در صنعت فولاد کشور انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش، مصاحبه و پرسش نامه ای بود که به صورت تصادفی ساده، بین اعضای جامعه آماری مدیران و کارکنان شرکت ها توزیع شد و در نهایت ۳۸۴ پرسش نامه مناسب برای تحلیل داده ها گردآوری شد. داده ها از طریق رویکرد معادلات ساختاری و به کمک نرم افزار اسمارت پی ال اس تحلیل شدند. اعتباریابی مدل پژوهش با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که در بین عوامل اثرگذار، عوامل داخلی روی رقابت پذیری بیشترین میزان اثرگذاری را دارد. در بین عوامل زمینه ای نیز عوامل سیاسی و قانونی، بیشترین تأثیر را می گذارند. همچنین راهبرد سرمایه گذاری و همکاری مشترک، اثرگذارترین راهبرد برای بهبود رقابت پذیری شناخته شد که می تواند پیامدهایی مهم از بُعد اقتصادی، اجتماعی و سازمانی را برای شرکت های فعال در حوزه فولاد به همراه داشته باشد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، پیشنهاد می شود که این شرکت ها با تنوع در ارائه فراورده ها و محصولات هم خانواده و ارائه محصولات مکملی که قابلیت استفاده جایگزین دارند با تولید گسترده محصولات در این صنعت، حوزه انتخاب و قدرت خرید مشتری داخلی و خارجی را افزایش دهند. این در حالی است که صنعت پتروشیمی، از این لحاظ در شرایط مناسبی قرار ندارد و حجم و خطوط محصولات و فراورده ها در این صنعت با وجود پتانسیل زیاد، محدود است. حمایت نهادهای رسمی، دولتی و قانون گذار از فعالان و سرمایه گذاران حوزه فولاد، از طریق ارائه تسهیلات و یارانه های مناسب به سرمایه گذاران فعال و بالقوه در این صنعت، می تواند توسعه فعالیت های تولیدی در این حوزه را تشویق و ترغیب کند. همچنین می بایست قوانین دست وپا گیر و دلسردکننده در حوزه سرمایه گذاری و صادرات کاهش یابد. از طرفی، یکی از محرک های مهم برای بهبود رقابت پذیری شرکت های فعال در صنعت فولاد، وجود جو و نگرش حمایتی مدیران ارشد شرکت ها و صنعت به جذب، انتقال و توسعه فناوری های موجود در صنعت فولاد است؛ از این رو داشتن مدیران متخصص و توانمندی که به کارآفرینی در حوزه فناوری های جدید گرایش دارند، عامل مهمی برای توسعه صنعت فولاد کشور به شمار می رود.
طراحی الگوی سیاست گذاری منابع آبی کشور با رویکرد شناسایی آسیب ها و ارائه راهبردهایی جهت ارتقای بهره وری صنعت آب کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۹
23 - 72
حوزههای تخصصی:
بحران آب یکی از مهم ترین مسائل آینده ایران است که امکان سکونت در بسیاری از زیستگاه های انسانی و جانوری را تهدید می کند. این بحران بیش از آنکه نتیجه کمبود منابع آبی باشد، نتیجه حکمرانی نامطلوب آب در ایران است که امروز آن را به مرز هشدار رسانده است. هدف تحقیق حاضر، طراحی الگوی سیاست گذاری منابع آبی کشور به منظورارتقای بهره وری این صنعت در کشور می باشد. این پژوهش از بعد هدف اکتشافی، از بعد مخاطب بنیادی و در زمره تحقیقات آمیخته است. در مرحله کیفی تحقیق حاضر، از روش تحلیل تم و در مرحله کمی از روش مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد. در مرحله کیفی، جهت طراحی الگوی تحقیق، با 19 نفر از متخصصان و کارشناسان باتجربه بخش آب کشور که به صورت هدفمند انتخاب شدند مصاحبه به عمل آمد. براساس یافته ها، 3 شکاف حاکمیتی، سیاست گذاری و عملیاتی شناسایی گردید. همچنین 10 راهبرد برای حکمرانی آب شناسایی شدند. در مرحله کمی نیز، برای اعتبارسنجی الگوی تحقیق، از 189 نفر از مدیران و متخصصان وزارت نیرو با پرسشنامه محقق ساخته نظرخواهی شد که حجم نمونه با فرمول کوکران محاسبه گردید و روش نمونه گیری نیز از نوع تصادفی ساده بود. داده های حاصل با روش مدل سازی معادلات ساختاری تجزیه و تحلیل شد. نهایتا، نتایج تحقیق نشان داد که بهره گیری از الگوی مطلوب حکمرانی در سیاست گذاری مدیریت منابع آب می تواند اثربخش باشد و نتایج ارزشمندی در راستای ارتقای بهره وری صنعت آب کشور ایجاد کند.
مطالعه و ارایه یک مدل ارزیابی مالی و فنی و اقتصادی در صنایع پتروشیمی همت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر مطالعه و ارایه یک مدل ارزیابی مالی و فنی و اقتصادی در صنایع پتروشیمی همت می باشد. پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و برحسب نوع داده، آمیخته(کیفی-کمی)؛ روش پژوهش، توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش شامل خبرگان این حوزه می باشد. جهت شناسایی متغیرها با استفاده از فن دلفی مصاحبه ها تجزیه و تحلیل شدند و متفیرها استخراج گردید و در نهایت با نظرخواهی از خبرگان و استفاده از مقایسات زوجی و روش سوارا داده ها تحلیل و متغیرها اولویت بندی شدند و در نهایتا مدل نهایی این پژوهش به دست آمد. نتایج نشان داد که مدل ارزیابی شامل سه متغیر اصلی تامین مالی شامل صکوک، درآمد، سرمایهو استقراض، پنج متغیر اقتصادی شامل نوع تکنولوژی، میزان مصرف انرژی، آلایندگی زیست محیطی، خدمات پس از فروش، انطباق با دانش موجود، عضویت در زنجیره تامین جهانی و شش متغیر فنی شامل عمر اقتصادی، تعداد تولید، وجوه استهلاکی، هزینه، شاخص های حسابداری می باشد. همچنین نتایج رتبه بندی نشان داد شاخص اقتصادی اولویت اول، شاخص فنی اولویت دوم و شاخص تامین مالی در اولویت سوم قرار می گیرد. بنابراین پیشبرد روش های ارزیابی پروژه های پتروشیمی در همت، می تواند به بهبود شیوه های صنعت و ترویج توسعه پایدار در این بخش کمک کند.
طراحی مدلی برای انتخاب و پایش استراتژی همکاری با تامین کننده با استفاده از پایش پروفایلی فازی هزینه های پیش بینی نشده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت صنعتی سال ۲۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۳
185 - 240
حوزههای تخصصی:
استراتژی همکاری با تأمین کننده نقش مهمی در قدرت سازمان در بازار امروز دارد. توانایی نظارت بر عملکرد تأمین کننده و پایش استراتژی همکاری بین سازمان و تأمین کننده یک قابلیت حیاتی برای حفظ رابطه قوی سازمان و تأمین کننده است. این مقاله با پایش مستمر عملکرد تأمین کننده در طول زمان به بررسی انتخاب مدل همکاری با تأمین کننده و پایش استراتژی همکاری در طول زمان می پردازد. برای این منظور یک مدل پایش پروفایلی فازی چندگانه در دو مرحله برای پایش هزینه های پیش بینی نشده تأمین کننده ارائه شده است. در گام نخست معیارها و شاخص ها برای ارزیابی فرآیند تحویل، کیفیت با توجه به منابع کتابخانه ای و نظر کارشناسان و نخبگان صنعت موردنظر استخراج می شود. در مرحله بعد، در فاز یک پایش با استفاده از روش پارامترهای مدل مبنی بر تفاوت های متوالی را برای پروفایل فازی چندگانه فرآیند تحویل و کیفیت به صورت جداگانه محاسبه و پایش می شوند و در فاز دوم از روش نسبت درستنمایی برای نظارت بر پروفایل ها به صورت فازی در طول زمان استفاده می شود تا در صورت وجود هشدار در کمترین زمان ممکن نمودار کنترلی آن را نشان دهد. در آخرین مرحله با استفاده از نتایج پروفایل های فازی فرآیند تحویل و کیفیت و با استفاده از هوش مصنوعی و ابزار سیستم استنتاج فازی به پایش هزینه های پیش بینی نشده و تصمیم گیری در مورد تأمین کننده و پایش استراتژی اتخاذشده پرداخته می شود. این مدل در صنعت خودروسازی شرکت ایران خودرو و تأمین کننده قطعات گیربکس توسط شرکت نیرومحرکه اجراشده است. با توجه پایش مستمر عملکرد شرکت تأمین کننده در هزینه های غیرقابل پیش بینی، شرکت ایران خودرو استراتژی همکاری بلندمدت را انتخاب و پایش می کند.