فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۹۴۱ تا ۲٬۹۶۰ مورد از کل ۷۹٬۲۳۴ مورد.
منبع:
مطالعات فقه و اصول سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
185 - 162
حوزههای تخصصی:
گنجاندن تأدیب اطفال توسط والدین و اولیای قانونی در بند ت ماده 158 قانون مجازات اسلامی که علی رغم تفاوت های جوهری، در دکترین به عنوان عامل موجهه جرم و در بیان اخیر قانون گذار به عنوان مانع مسئولیت کیفری ذکر شده است، علاوه بر آنکه می تواند قانون گذار را در مظان اتهامِ قانونی سازی کودک آزاری قرار دهد، ممکن است به فروکاست آن به حق ساده والدگری از سوی مجریان و تابعان قانون منجر شود. آنچه در پیشگیری از بروز چنین نتایجی اهمیت دارد، تفسیر صحیح قیودی است که زوال وصف قانونی از این رفتار را اعتبار می بخشد؛ اما با مشروط کردن توجیه تأدیب اطفال به «حد متعارف» و «حدود شرعی» و نامشخص بودن محدوده آنها، به ویژه حد متعارف و نیز ابهام در رابطه آن دو با یکدیگر، چنین تفسیری به راحتی امکان پذیر نیست؛ لذا افزودن شرط حد شرعی به حدود متعارف در قانون مجازات اسلامی 1392، نه تنها نتوانسته است از اجمال و ابهام در ضابطه تأدیب اطفال به عنوان یک امر قانونی بکاهد، بلکه با ترکیب این دو ضابطه با یکدیگر، امکان تشخیص را برای مقام قضایی دشوارتر ساخته است. نتیجه این که؛ پژوهش پیش رو براساس روش توصیفی- تحلیلی، با مرجع قرار دادن رویکرد افتراقی- حمایتی قانون در برخورد با کودکان، بر این است که حد متعارف تأدیب که معیارهای بافت مند و تفسیربرداری دارد با خوانش های ارفاق آمیز از حدود شرعی که مصادیق قابل تعیینی دارد، تخصیص زده شود تا نهاد تأدیب و تنبیه اطفال در قوانین مختلف با روند کلی تر حمایت های قانونی از اطفال همراستا گردد.
عشق از نگاه اخوان الصفا: مقایسه آرای اخوان الصفا پیرامون عشق انسانی با آرای ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تأملات اخلاقی دوره ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
41 - 71
حوزههای تخصصی:
این مقاله مطالعه ای است با مداقّه بر سی وهفتمین رساله اخوان الصفا (در ماهیت عشق) و این اثر را با رسائل فیلسوفان مسلمان، ابن سینا، سهروردی و ملاصدرا، نمایندگان پیشگام و شاخص مکاتب مشاء، اشراق و حکمت متعالیه به ترتیب در باب عشق مقایسه می کند. ممیزه اساسی رویکرد اخوان، باور و برداشت مثبت آنها از عشق میان انسان ها، ازجمله مؤلفه های عاشقانه و زناشویی آن است. چنین عشقی کاملاً تحت اختیار و انقیاد انسان نیست؛ کرات سماوی نیز تأثیر خویش را اعمال می کنند. اخوان الصفا مدعی اند جامعه و تمدن به سبب عشق رونق می-گیرد و کام می یابد و بر خلاف بسیاری دیگر بر آن اند که عشق الهی یا حقیقی را با عشق میان ابنای بشر سازگاری دهند. باآنکه اخوان فواید عشق انسانی و روابط زناشویی را ارج می نهند، ابن سینا آنها را زیان بار می داند و سهروردی موجب پریشانی خاطر. ملاصدرا با تأثیر از اخوان الصفا و نیز شیخ الرئیس، موضعی میانه دارد.
کاوشی پیرامون انگاره معراج پیامبر (ص) در سده دوّم و سوّم قمری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های قرآن و حدیث سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
459 - 479
حوزههای تخصصی:
یافتن نخستین نگاه ها به مباحث مورد اجماع مسلمانان از جمله معراج پیامبر (ص) همواره ارزشمند است، چرا که کمک می نماید تا با بازسازی لایه های تاریخی و مقایسه تطوّر دیدگاه در گذر زمان به درکی عمیق تر از تحوّلات فکری مسلمانان دست یافت. مرور اجمالی روایات معراجیه نشان می دهد معراج پیامبر (ص) از ابتدا به صورت آنچه امروزه نگریسته می شود، نبوده است. تحقیق پیش رو درصدد کشف چرایی پیدایش و تحوّل دیدگاه ها به معراج در قرن دوّم و سوّم هجری است. بدین منظور با پیش فرض صحّت و اصالت روایات و با بکار بستن رویکرد تاریخ انگاره، مجموع اقوال منتسب به هر یک از صاحبنظران این دو سده را کنار هم نهاده و به تحلیل آن ها پرداخته است. نتایج جستار نشان از آن دارد که در قرن دوم (نسبت به قرن نخست) شمار صاحبنظران و اقوال آنان به شدّت کاهش یافته، در اقوال موجود شکافی عمیق میان دیدگاه ها مشهود است. از یک سو پذیرش سیر مورد تشکیک واقع شده و از سوی دیگر مباحث بسیار دقیق و جرئی پیرامون آن ارائه شده است. در قرن سوّم ضمن تمایز سیر زمینی و آسمانی و برجسته شدن سیر آسمانی پیامبر (ص) نزد اغلب صاحبنظران، منقولات شکلی متمرکزتر یافته و به معراج همچون قصص انبیای پیشین نگریسته شده، ابواب خاص و مکتوبات مستقلی به آن اختصاص یافته است. به طور کلّی در این دو قرن چیستی و چگونگی سیر چندان مطرح نبوده، در عوض بهرمندی از کارکردهای سیر (چرایی) بنا به دلایلی از جمله شرایط سیاسی و فرهنگی حاکم توسعه یافته، و به چنان ثباتی رسیده که به سان مرجعی موثق در تأیید گرایش های سیاسی، مذهبی و کلامی بدان استناد شده است.
بررسی و تحلیل روشهای مقابله با چشم زخم در روایات شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دعاپژوهی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶
111 - 145
حوزههای تخصصی:
باور به تأثیر چشم زخم از باورهای شایع بین اقوام گوناگون است. از دیرباز مردم برای جلوگیری و دفع آسیب های ناشی از چشمِ بد دست به اقدامات گوناگونی می زدند. این نوشتار در صدد پاسخ به این سؤال است که در فرهنگ اسلامی چه راهکاری برای رویارویی با این چالش ارائه شده است. به این منظور با استفاده از روش تحلیلی توصیفی و منابع کتابخانه ای میراث روایی شیعه پژوهیده، روایات مرتبط گردآوری، تحلیل و بررسی شده و میزان اعتبار هر یک مشخص شده است. در فرهنگ دینی، مهم ترین روش جلوگیری از چشم زخم و درمان ناشی از آن، مبتنی بر دعا و ارتباط با خدا پیشنهاد شده است. اما بیشتر دعاهای مقابله با چشم زخم دچار آسیب های متنی و سندی هستند که اعتماد به آن ها را کاهش می دهد. طب الائمه(ع)، مکارم الاخلاق و برخی منابع متأخر مانند مصباح کفعمی و بحار الانوار بیشترین میزان روایات و ادعیه مربوط به چشم زخم را گزارش کرده اند. بخش قابل توجهی از این روایات از منابع اهل سنت أخذ و اقتباس شده اند. بخشی از دعاهای دفع یا درمان چشم زخم که از نظر محتوایی مقبول هستند، می توانند مورد استفاده قرار گیرند.
تعامل بینامتنی صحیفه سجادیه با کلام الله مجید در دعای ختم قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دعاپژوهی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶
217 - 236
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین نظریات معناشناسی در دهه های گذشته، نظریه «بینامتنی» است که روابط بین متن های مختلف و چگونگی ارتباط و تعامل آن ها را مورد بررسی قرار می دهد و موجب خلق متن جدید می شود. طبق این نظریّه، هر متنی یک بافت جدید از متون متحوّل شده است. بر اساس این نظریّه، تعامل آیات قرآن کریم و ادعیه صحیفه سجادیه قابل تحقیق و بررسی است. انس دائمی امام سجاد(ع) با قرآن و ارتباط و تأثیرپذیری آن حضرت از کلام الله، زمینه تعامل میان متن پنهان(قرآن) و متن حاضر(صحیفه) را فراهم کرده است. از این رو، در موارد زیادی، فهم شایسته ادعیه صحیفه سجادیه جز در پرتو شناخت رابطه آن با قرآن امکان پذیر نیست. این پژوهش در صدد است روابط بینامتنی دعای 42 صحیفه (که به دعای ختم قرآن مشهور است) با قرآن کریم را مورد پی جویی قرار دهد تا افق معنایی جدیدی از این دعا به دست آورد. روش مورد استفاده در این پژوهش، از نوع تحلیلی توصیفی است. نتایج حاصل از این تحقیق، گویای آن است که بخش عمده روابط بینامتنی صحیفه سجادیه با قرآن، از نوع ساختاری و به شکل نفی متوازی است که در آن، امام سجاد(ع) به جهت ارتباط عمیق با قرآن، توانسته اند نوعی سازش استوار میان کلام خویش و متن غایب ایجاد و تعاملی آگاهانه با آن خَلق کنند.
امکان علم پیشین انسان و گستره آن با تأکید بر آیات قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
5 - 22
حوزههای تخصصی:
وجود آیات به ظاهر متعارض در خصوص امکان برخورداری نوع انسان از علوم در پیش از تولد، موجب پیدایش گفتمان تفسیری به ویژه با گرایش های عرفانی و فلسفی شده است. گروهی، مطلقاً منکر هر نوع علم پیشین و گروهی دیگر، مطلقاً مُثبت علم پیشین برای نوع انسان هستند. دو دیدگاه دیگر نیز هستند که نظر تفصیلی دارند. هدف این نوشتار، تبیین و تحلیل ادله دیدگاه های رقیب در این مسأله برای کشف حقیقت است. یافته ها حکایت از آن دارد که دیدگاه دوم، قابلیت تطبیق جدی با آیات، روایات، مدعیات عارفان و فلاسفه متأله دارد. این دیدگاه با تأکید بر آیاتی نظر آیه 172 سوره اعراف، مدعی است نه تنها به همه انسان ها در عالم «ألست»، علوم إفاضه و عرضه شده است، بلکه عرضه علوم به نحو «شهود المفصل مجملاً» یعنی شهود کثرت در وحدت اطلاقی حق تعالی که نهایت درجه قرب و سلوک معنوی و معرفتی انبیاء و امامان و عارفان راستین در حیات دنیوی است بوده است، پس باید سطح افاضه نخست علوم در پیش از تولد، عالی ترین سطح ممکن از شهود باشد. همچنین ادعا شده بر اساس حکمت الهی، همه این علوم با تولد انسان، دچار غفلت و فراموشی خواهند شد تا رتبه بندی انسان ها که بسته به شهود اختیاری است، معنا یابد.
بازشناسی مبانی حقوقی و فقهی معیار شخصی در تشخیص مجازات اخف(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
فقه سال ۳۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۲۰)
136 - 168
حوزههای تخصصی:
مطابق قانون مجازات اسلامی یکی از اختیارت و در برخی مواقع از وظایف و الزامات قضات اعمال مجازات اخف است. اعمال قاعده اخف در مورد مجازات هایی که ماهیت متفاوتی دارند؛ مانند شلاق و حبس یا حبس و جزای نقدی محل اختلاف نظر است. توسط دکترین حقوق برای حل چالش فوق دو معیار شخصی یا نوعی ارائه شده است. نظر به اهمیت مسئله پژوهش حاضر با ابزار گردآوری کتابخانه ای - اسنادی و روش توصیفی - تحلیلی و سطح تحلیلِ تحلیل محتوی در پی پاسخ به این پرسش است که مستند فقهی و حقوقی استفاده از معیار شخصی در کشف اخف چیست؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است معیار شخصی افزون بر اینکه به عدالت کیفری نزدیک تر است و مغایرتی با نظم عمومی ندارد، چنین راهکاری به ویژه در مواردی که دلیل اثباتی جرم اقرار و اعتراف باشد پشتوانه روایی و فقهی قابل توجهی دارد؛ بنابراین معیار شخصی در تعیین مجازات اخف، امری مجاز و مشروع است و چه بسا با توجه به لازمه احتیاط و حفظ دما مسلمین و اصل تخفیف و مسامحه و اصل عدم ایذا مؤمن، به الزامی بودن رعایت این معیار حکم شود.
نظریه آواشناختی خلیل بن احمد و زبانشناسی هندی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ دی و بهمن ۱۴۰۳ شماره ۶ (پیاپی ۲۱۰)
231 - 237
حوزههای تخصصی:
از همان قرن نوزدهم میلادی کسانی احتمال داده اند که ترتیب کتاب العین خلیل بن احمد متأثر از آواشناسی سنسکریت است. با این همه، اشتفان ویلد این نظریه را قدری بیشتر از اجمال به در آورده است. این نوشته ترجمه چند سطر از کتاب اوست که به این موضوع اختصاص یافته است.
بازخوانی تحلیلی «حدیث غدیر» و دلالت های آن از دیدگاه زیدیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۱
73 - 92
حوزههای تخصصی:
حدیث غدیر، به عنوان یکی از مهم ترین نصوص روایی در اثبات حقانیت و امامت امام علی (ع)، از پیامبر اکرم (ص) صادر شده و صدور آن مورد اتفاق نظر مذاهب کلامی است. در میان فرقه های اسلامی، زیدیه به دلیل اشتراکات فراوان با شیعیان دوازده امامی در مسئله امامت و رهبری امام علی (ع)، از اهمیت بالایی برخوردار است. آنان در بسیاری از آثار خود، اعم از کتب کلامی، تفسیری، حدیثی، فقهی، و تاریخی، به این حدیث پرداخته و آن را حدیثی مشهور و متواتر برشمرده اند. نقطه مشترک و محور اصلی میان تمام کسانی که در زمینه این حدیث قلم زده اند، بحث ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) است. در این پژوهش، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، به واکاوی حدیث «من کنت مولاه فعلی مولاه» که به حدیث غدیر مشهور است، از منظر زیدیه پرداخته می شود و به این پرسش نیز پاسخ داده خواهد شد که این حدیث چه آثار و نتایجی را در پی دارد. یافته های این پژوهش نشان می دهد که زیدیه حدیث غدیر را حدیثی صحیح و متواتر می دانند و آن را دلیلی بر امامت و جانشینی حضرت علی (ع) پس از پیامبر اکرم (ص) برمی شمارند. آنان در تفسیر و دلالت های این حدیث، با ارائه قرائن مختلف، بر ولایت و امامت امیرالمؤمنین (ع) و نفی ولایت غیر ایشان تأکید می کنند و عصمت، افضلیت، و مرجعیت علمی ایشان را نیز از این حدیث استنباط می نمایند.
«معیتِ مطلق و مقید» بر مبنای سه سیر فلسفی مفهومی، وجودی، ظهوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعابیرِ مطلق و مقید از تعابیری هستند که گاه مفهومی و گاه مصداقی در معیتِ هم مطرح می شوند؛ از نظر بر تحقق سه سیرِ فلسفی، بر مبنای سیر اول، اطلاق به معنای سعه ی مفهومی و تقیید به معنی ضیق مفهومی است. و معیت میان دو مفهوم شکل می گیرد. بر مبنای سیر دوم و پذیرش اصالت وجود و وحدت تشکیکی آن، و نفی سعه ماهوی، کلیت و اطلاق در وجود عبارت است: از تمامیت ذات وجود و احاطه او نسبت به مادون؛ و چون هستی در این سیر، دارای مراتب است، سعه و شمولیت و اطلاق به معنای احاطه ی مراتبِ بالاترِ وجود بر مراتبِ مادون آن است؛ وجود مطلق شامل وجود مقید است و وجود آن را در بر می گیرد ولی مقید شامل مطلق نیست؛ بر مبنای سیر سوم نیز اطلاق به معنی سعه ی وجودی است اما چون وجود واحد است و حتی نمی توان وجود را در اوجِ مباحث به مطلق و مقید تقسیم کرد، کلیت و احاطه به نحوِ احاطه ی قیومی مطرح است. در این مقاله با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی سه سیر فلسفی ملاصدرا در باب معیت مطلق و مقید خواهیم پرداخت.
رهیافتی به مؤلفه های هویت دینی زن مسلمان با تاکید بر سیره فاطمی (س)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های اخلاقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۶)
197 - 214
حوزههای تخصصی:
از مهم ترین چالش های عصر حاضر که بر زندگی طیف وسیعی از مسلمانان سایه افکنده است، فاصله گرفتن از هویت دینی و نفوذ فرهنگ مدگرایی است؛ چیزی که ارکان زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی آنان را متزلزل کرده است. رفع این چالش، فقط از طریق بازتعریف و شناخت هویت اسلامی در قالب ارائه ی الگوی عینی، میسور است.
مقاله ی حاضر در راستای رسیدن به این هدف، «هویت دینی زن مسلمان» را از منظر قرآن کریم و با روش توصیفی و تحلیلی، بررسی کرده است. در این راستا، چند مؤلفه ی اساسی برای شناخت و تحلیل هویت زن مسلمان مورد توجه قرار گرفته است. مؤلفه ی اول، شناخت هویت زن در «جاهلیت اولی» و مؤلفه ی دوم، شناخت هویت زن و دوری از آن در جاهلیت «پسا اولی» است که ممکن است در هر عصری وجود داشته باشد و امروزه از آن، به «جاهلیت مدرن» تعبیر می-شود. مؤلفه ی سوم، شناخت هویت زن در «اسلام» براساس مبانی نظری اسلام و مؤلفه ی چهارم، تعیین مصداقِ شاخص «زن کامل مسلمان»، برای الگوگیری است.
براین اساس، مهم ترین یافته های که این پژوهش به آنها دست یازیده است، عبارتند از: «شکل گیری هویت زن در جاهلیت اولی براساس فقدان حقوق انسانی و نگاه ابزاری»، «شگل-گیری هویت زن در جاهلیت مدرن براساس کالاشدگی در قالب نظریه های علمی»، و «تشخص و هویت یابی زن مسلمان برپایه ی کرامت، حقوق و ارزش های انسانی، و حفظ حریم شخصی و شخصیتی».
فقه فرهنگ؛ ضرورت راهبردی- تمدنی مکتب فقهی امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
111 - 127
حوزههای تخصصی:
دانش فقه، علم به احکام شرعی فرعی از ادله تفصیلی است و همچون هر علم دیگری، شناخت موضوعات و قلمروی ورود به آنها از جمله مسائل اساسی این دانش است؛ حال، پاسخ گویی فقه به چگونگی تنظیم روابط و مناسبات حوزه فرهنگ و نسبت آن با حوزه تمدنی اسلام نیز در همین راستا قابل تحلیل است. با وجود این، براساس مبانی سه گانه حیات تمدنی، تلازم آن با وجود چارچوب قانونی در زندگی اجتماعی و جایگاه فرهنگ به عنوان متغیری اساسی در این حوزه، بحث از نسبت فقه فرهنگ با تمدن اسلامی اهمیتی ویژه می یابد. پژوهش حاضر با توجه به اختلاف مفهومی فرهنگ میان اندیشمندان از یک سو و گستردگی حوزه فرهنگ از سوی دیگر، در مقام پاسخ به چگونگی تمایز فقه فرهنگ از سایر انواع فقه مضاف برآمده است؛ لذا با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی اسناد، پس از تبیین مفهوم فقه و فقه فرهنگ، تلازم حقوق و فقه به عنوان دو دانش کاربردی و نزدیک به یکدیگر را بررسی نموده است؛ آنگاه با تبیین جزئیت فرهنگ در تمدن و لازمه تمدنی بودن قانون، حکم به لازمه فرهنگ بودن قانون نموده است. با استدلال عقلی و استناد به منابع قرآنی و روایی، هویت تمدنی فرهنگ را وجه تمایز فقه فرهنگ از سایر شاخه های فقه مضاف دانسته است. ثمره چنین گزاره ای اولاً در گستره فقه فرهنگ و ثانیاً بر محدوده مسائل آن نمایان خواهد شد.
امکان و معناداری ارتباط عاشقانه انسان با امر متعالی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
13 - 32
حوزههای تخصصی:
عشق الهی یکی از صورتهای مهم ارتباط انسان با خداست که با وجود کاربرد گسترده در سنتهای الهیاتی و عرفانی، تصور واحدی در مورد آن وجود ندارد. تبیین این ارتباط، در ساختار تصورات غیرانسانوار از خداوند، همچون واجب الوجود ابن سینا ابهام بیشتری می یابد. ابن سینا واجب الوجود را با مفاهیم و اوصافی کاملاً مابعدالطبیعی، معرفی می کند که متعالی محض و عاری از اوصاف احساسی و شخصیت انسانی است. از طرفی دیگر، اوج ارتباط انسان با خداوند را عشق به او می انگارد و واجب الوجود را عاشق و معشوق می نامد. مقاله حاضر به تبیین معناداری و تحقق پذیری این عشق می پردازد. بوعلی گرچه با ارائه تعریف عام عشق به «گرایش به خیر»، دایره معنایی وسیعی برای آن ایجاد کرده است؛ اما در نهایت عشق انسان به خیر مطلق، از مفهوم شخصی خارج می گردد و متأثر از انگاره «تشبّه» که ریشه در نظریات افلوطین دارد، صرفاً به نوعی «تحول باطنی» معنا می شود. این معنا دربرگیرنده کمال معرفتی و تعقل کلیات از یک سو و تعالیِ عملی و اخلاقی از سوی دیگر است. به نظر می رسد تحقق عشق متعالی، به معنای حقیقی و تحت اللفظی با واجب الوجود سینوی غیرممکن است، از این رو ابن سینا در کاربرد عشق نسبت به خداوند، با حذف ابعاد دیالکتیکیِ آن و وارد ساختن معانی دیگر، وارد «هست و نیستِ» استعاری می شود و این تعبیر را در معنایی مجازی استفاده می کند.
نگاهی به مقوله ی ایثار و شهادت در شعر قیصر امین پور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در بین مضامین مختلفی که در شعر انقلاب و پایداری می توان دید، مضمون زیبای شهادت و ایثار است. از دوران گذشته این موضوع در شعرهای کلاسیک حضور داشته، می توان زیباترین نمود آن را در اشعار عاشورایی و توصیف واقعه عاشورا و ایثارگرهای یاران امام حسین (ع) مشاهده کرد. این مضمون همچنان در اشعار بوده تا زمان جنگ تحمیلی ایران و هشت سال دفاع مقدس. شاعران این دوره به شکل های مختلفی و توصیفات ناب و زیبا سعی کردند یاد این شهیدان را برای همیشه جاودان کنند. قیصر امین پور یکی از شاعران مطرح انقلاب است که مفهوم شهادت و ایثار را به لطافت هرچه تمام در اشعار طرح کرده است. بنابراین هدف از این پژوهش بررسی این مضمون خاص در اشعار قیصر امین پور است تا بتوانیم بسامد و توجه قیصر امین پور به این مقوله را بیشتر بشناسیم. پژوهش پیش رو، مطالعه ای نظری است که به شیوه ی پژوهش کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است. محدوده و جامعه مورد مطالعه، سه کتاب از قیصر امین پور با عناوین «دستور زبان عشق، تنفس صبح و مجموعه کامل اشعار» که توسط انتشارات سخن منتشر شده است. با بررسی هایی که انجام شد به این نتیجه دست یافتیم که اصلی ترین ترفند قیصر برای سخن از شهادت و ایثار، سخن از عاشورا و امام حسین (ع) و اتفاقات مربوط به آن واقعه بوده است. درواقع قیصر برای زنده نگه داشتن فلسفه، هدف و انگیزه ی هشت سال دفاع، مضمون شهادت و ایثار، را انتخاب کرده است.
تداوليَّة الأفعال الكلاميَّة في مقطوعة"سقط القناع" لمحمود درويش على ضوء نظريَّة جون سيرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهدف والمقدمه: التَّداولیَّه تعنی أنَّ المتکلِّم ضمن سیاق محدَّد ینتج رساله یوجِّهها إلی مستقبل، فالمعنی یتداول بین ثلاثه أطراف فی ضمن عملیَّه دائریَّه. وقد خرج من رحم هذا العلم مجموعه فروع أهمّها الأفعال الکلامیَّه. فی هذه النَّظریَّه الکلام یساوی الفعل. والمتلقِّی یتجاوز المعنی المعجمی المکشوف ویحاول عبر الالتفات إلی السِّیاق والظُّروف التی أفرزت النَّصَّ تحدید معناه. فالمعنی الإخباری قد یکون بالنَّظر إلی ظروف الکلام وسیاقاته أمرا أو تحذیرا أو تهدیدا وعکس ذلک. یعتبر جون أوستین الرَّائد والمؤسِّس لهذه النَّظریَّه من خلال محاضراته فی جامعه أکسفورد وهارفاد. ثمَّ جاء بعده الأمریکی جون سیرل فأحکم إطار النَّظریَّه من خلال التَّقسیمات والشُّروط التی أضافها. وتکمن ضروره البحث فی أنَّ هذه القصیده تبثُّ روح النِّضال والتَّضحیه فی نفوس الأحرار من الأمَّه وتبعث فیهم الشِّدَّه والبأس علی العدو وتفضح المطبِّعین وتعتبرهم خونه یقتاتون علی حساب مصالح شعوبهم. وبالنظر إلی قابلیَّه هذه القصیده لتدرس حسب نظریه الأفعال الکلامیَّه بسبب اشتمالها علی الکثیر من هذا الضَّرب من الأفعال فتثیر الدِّراسه الأسئله التَّالیه لمعالجه القصیده وفق هذه النَّظریَّه: ما أنواع الأفعال الکلامیَّه الوارده فی مقطوعه "سقط القناع" لمحمود درویش وفقا لتقسیمات الفیلسوف واللُّغوی جون سیرل؟ کیف وظَّف الشَّاعر الأفعال فی هذه القصیده لإیصال دلاله أکثر عمقا ودلاله من المستوی الظَّاهری؟ ما الأغراض الإنجازیَّه التی اشتملت علیها هذه القصیده؟ وقبل الردِّ على هذه الأسئله فی قسم النتائج من الدِّراسه ینبغی الاطلاع على أنَّ الأفعال الکلامیه تتفرَّع إلی خمسه أصناف هی: «1-الفعل الإخباری: یعبِّر هذا الفعل عن إیمان الرَّاوی بصحَّه الأحداث، ویسعی المتحدِّث إلی تطبیق محتوی الافتراضات مع العالم الخارجی. إنَّ وصف أحداث وظواهر العالم الخارجی والتَّعبیر عن رأی المتحِّدث واعتقاده بصحَّه النَّظریَّه هی بعض القضایا التی طُرحت فی الفعل الإخباری. الأفعال التی تندرج فی هذه الفئه هی: التَّعبیر عن الواقع، والإقرار والاستنتاج، والادِّعاء، والافتراض، والتَّنبُّؤ وما إلی ذلک. 2-الفعل التَّوجیهی: فی هذا الفعل، یستخدم المتحدِّث أفعالًا خاصَّه لتوجیه الجمهور بأداء نشاط فی حاله المهمّه أو الإکراه فی کلِّ من الجوانب السَّلبیَّه والإیجابیَّه. یحاول المتحدِّث تطبیق العالم مع محتوی الاقتراح الذی یتضمَّن العمل المستقبلی للمستمع. الأفعال التَّوجیهیَّه تشمل الطَّلب، والأمر، والنُّصح، والتُّحذیر، والتَّشجیع، والاقتراح وما إلی ذلک. 3-الفعل التَّعبیری: القوَّه غیر التَّعبیریَّه (القصدی) هذا الفعل یعبِّر عن الحالات والمشاعر العقلیه حول المواقف والأحداث المحدَّده. ویرافق هذا العمل المدیح، والتَّهنئه، والتَّقدیر، والاعتذار، والثَّناء، والسُّخریَّه، والإدانه، والنَّدم، وما إلی ذلک. 4-الفعل الالتزامی: فی هذا الفعل، یلتزم المتحدِّث بأداء عمل ما فی المستقبل؛ لذلک فإنَّه یعبِّر عن نیَّه المتحدِّث وقصده. یتضمَّن هذا الفعل وعودًا وتهدیدات ورفضًا والتزامات. المتحدِّث باستخدام هذا الفعل یتعهَّد بمواءمه محتوی المقترحات مع العالم الخارجی. 5-الفعل الإعلانی: الفرق بین هذا الفعل والأفعال السَّابقه هو إحداث تغییرات جدیده فی المتلقِّی والعالم الخارجی. فی هذا الفعل، یعلن المتحدِّث عن الظُّروف الجدیده للمتلقِّی. جدیر بالذِّکر أنَّ إجراء تغییرات حقیقیَّه فی العالم الخارجی من قبل المتحدِّث یعتمد علی امتلاک الکفاءات اللَّازمه للتَّأثیر علی العالم الخارجی. یعدُّ تطبیق الکلمات مع العالم الحقیقی أحد أهداف هذا الفعل. تعدُّ أفعال مثل الإعلان والإدانه والتَّعیین وما الی ذلک هی من الأفعال الإعلانیه. وقد حدَّد من خلال هذا التَّقسیم دلاله أنواع الفعل الکلامی.المنهجیه: تهدف هذه الدِّراسه من خلال المنهج الوصفی- التَّحلیلی وبالاعتماد علی آراء العالم الأمریکی جون سیرل دراسه الأفعال الکلامیَّه ونوعیَّتها وأثرها الإنجازی فی قصیده "سقط القناع" للشَّاعر الفلسطینی محمود درویش. یتطرَّق هذا الشَّاعر فی قصیدته إلی کشف خیانه المطبِّعین للقضیه الفلسطینیَّه ویدعو کلَّ المناضلین إلی مواصله طریق النِّضال حتَّی وإن بقوا لوحدهم دون أن تنصرهم جهه من الجهات سواء فی العالم العربی أو الإسلامی.المستجدات: اتضح أنَّ الشَّاعر عبر اللُّغه الرَّمزیَّه کمفرده الرُّوم یشیر إلی هیمنه الغرب فی العصور السَّالفه واستعماره لثروات الشُّعوب. کذلک فإنَّه قد یمنح الجمادات قابلیه الشُّعور کما تعامل مع لفظه "بیروت" لیؤکِّد علی أنَّ حبَّه للوطن حبٌّ صادق خال من الدَّنس والشَّهوه متجاوزا العلاقات العاطفیَّه العادیَّه. واستخدم الشَّاعر الفعل الکلامی غیر المباشر بنسبه ثمانین بالمئه، والفعل المباشر کان قد ورد بنسبه عشرین بالمئه. لأنَّ الشَّاعر دائما ما یسعی لیحمل أفعاله دلالات أعمق مما یتضمَّنه الفعل القولی والصَّوتی. لم یستخدم الشَّاعر التَّقریرات لأنَّ لدیه قناعه أنَّ الطَّریق واحد؛ وهو طریق النِّضال، وأنَّ الجمیع عارف به ولا یخالف هذا غیر المطبِّعین المستفیدین من الغرب والصَّهاینه.البحث والنتائج: من خلال إجراء إحصائیَّه دقیقه لأنواع الفعل الکلامی فی قصیده سقط القناع تبیَّن أنَّ الشَّاعر محمود درویش قد استفاد من الأفعال التَّوجیهیه أربع مرات، محمِّلا هذا الفعل نسبه أکبر مقارنه بغیره من الأفعال الکلامیه الأخری، لیشیر إلی أنَّه بصدد إیصال رساله فحواها أن الشَّاعر یرید من المتلقِّی إنجاز الفعل ولم یقنع بمجرَّد التنبیه له. ویأتی الفعل التَّعبیری بتکرره لثلاث مرَّات فی المرتبه الثَّانیه حیث إنَّ الشَّاعر فی کثیر من الأحیان یحاول بثَّ مشاعره وأحاسیسه فی أرجاء النَّصِّ؛ وهذا الفعل من شأنه أن یحمل المشاعر والأحاسیس للمخاطب بشکل أوضح وأنسب دون غیره من الأفعال الکلامیه الأخری. واستخدم الشَّاعر الفعل الإنجازی لأغراض مثل: تحذیر المتلقِّی ممن تمرّسوا فی لعبه النِّفاق . وللحثِّ علی مواصله طریق الکفاح وللتَّعبیر عن حاله التِّیه والتَّناقض لدی الشَّاعر الذی وجد نفسه محاصرا بین من صمدوا وبین من هربوا. ومن الأغراض الأخری بیان یقظه الشَّاعر وحرصه علی صون أراضیه من أن یمسَّها العدو بسوء. کما أنَّه وظَّف التَّناص الأدبی والتَّناص القرآنی دون غیرهما، وذلک لشحذ الهمم وکشف مواقف الصَّادق والکاذب فی ساحه القتال، وللإشاره إلی وهن وضعف دوله العدوِّ التی یسمِّیها اللقیطه، لأنَّها غیر شرعیَّه لا تمتلک مقوِّمات البقاء دون نصره الغرب الذی زرعها لحفظ منافعه ومصالحه.
دراسة قصيدة "بكائيَّة إلي شمس حَزيران" لعبد الوهَّاب البياتي علی ضوء النَّقد السِّيميولوجيّ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
206 - 233
حوزههای تخصصی:
السِّیمیولوجیا هی علم تقصّی معانی النَّصِّ والکشف عن الدَّلالات العمیقه التی تحتویها مفردات النصّ وتراکیبه. أسَّسها وأرسی أصولها فی العصر الحدیث فردیناند دی سوسیر وتشارلز ساندرز بیرس. وقد خرجت من بطن هذا العلم منهجیَّات شتَّی تمنح النَّاقد آلیات تعینه علی فهم النَّصِّ واستیعاب مکنوناته. وأحد أهمِّ هذه المنهجیَّات المنبثقه عن هذا العلم منهجیَّه مایکل ریفاتیر التی تعالج النَّصَّ عبر قراءتین اثنتین: الأولی تعرف بالقراءه الاکتشافیَّه یتطرَّق فیها إلی القضایا التی تمتُّ بصله إلی ظاهر النَّصِّ. أمَّا فی القراءه الثَّانیه التی تُدعی الارتجاعیَّه فَیفکّ فیها النَّاقد شفرات النَّصِّ وغموضه حتَّی یحدّد معناه. کما أنه فی هذه القراءه الأخیره یناقش مفاهیم من مثل المنظومات الوصفیَّه والتَّعابیر المتراکمه والهیبوغرام والماتریس البنیوی. تهدف هذه الدِّراسه، عبر المنهج الوصفی – التَّحلیلی وبالاعتماد علی منهجیَّه ریفاتیر، إلى دراسه قصیده «بکائیَّه إلی شمس حَزیران» للشَّاعر عبد الوهَّاب البیاتی التی یکثر فیها من السُّخریَّه ویفضح زَیف الحکام والمحتالین. ومن أهمِّ ما توصَّلت إلیه من نتائج هو أنَّه: فی القراءه الأولی یستخدم الشَّاعر التَّقدیم والتَّأخیر لبیان مدی اهتمامه ببعض المعانی کما أنَّه یوظِّف المجاز بشکلَیه: المرسل والاستعاری لبثِّ الإثاره والحماس فی النَّصِّ. وأمّا فی القراءه الارتجاعیَّه فاتَّضح أنَّ التَّراکمات تتمحور حول مواضیع (التشرد والدمار) و(التناحر والحزازات) و(الإدعاءات الفارغه) و(النفاق والتخاذل) والمنظومات الوصفیَّه تتطرَّق إلی مفاهیم من قبیل: (حرب الکلمات) و(المسؤولین) لیصل عبر هذه القضایا إلی الهیبوغرام ثمَّ الماتریس البنیوی اللذَین یشکلان الشَّبکه المعنویَّه للنَّصِّ.
الگوی معناشناسی سیستمی متن؛ مبنایی برای نظریه پردازی در مطالعات قرآنی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
قرآن شناخت سال ۱۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۳۳)
117 - 136
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تبیین الگوی معناشناسی سیستمی متن، بر فهم نظام مند معنا در قرآن کریم تمرکز دارد. معناشناسی از مباحث اصلی زبان شناسی معاصر است که به جنبه های سیاق، موقعیت و گفتمان توجه کرده، ولی بیشتر با رویکرد تک بعدی به زبان و معنا پرداخته است؛ اما نظریه وضع گروی قصدپایه که ریشه در سنت زبان شناسی اسلامی دارد، با تحلیل عقلانی زبان، معنای زبانی را در لایه های پلکانی مترتب، از سطح واژه تا ساختار جمله و اراده متکلم، ارزیابی کرده است. کارکرد این دیدگاه، در مواجهه با ساختار نظام مند زبان قرآن، ضرورت تکمیل آن را آشکار می سازد. این تحقیق توصیفی تحلیلی با اتکا بر اصول عقلانی دلالت های زبان و مبانی قرآنی، تفقه معناشناختی در سطح کلان متن را مبتنی بر مدل انسجام سیستمی می داند. این روش بر کلیت نظام مند معنا در سطح کلان متن تأکید دارد و اجزای متن را در چهارچوب یک نظام معرفتی کل نگر بررسی می کند. روابط درونی ساختار متن، پیوند مفهومی اجزا با نظام درونی و ساختار شبکه ای معنا، مؤلفه های این الگو هستند. معناشناسی سیستمی ضمن بهره مندی از اصول تحلیل مفهومی سیاقی، راهبردی ژرف تر را در نظر دارد که برای کشف هر نظریه یا انتساب هر دیدگاه به قرآن ضروری است. این رویکرد می تواند افقی نو در تفسیر ساختارمند قرآن بگشاید و بنیانی مفهومی برای نظریه پردازی در قلمرو معارف و علوم انسانی قرآن بنیاد فراهم آورد.
دفاع از اشکال های استاد مصباح به دو برهان صدرا برای اثبات اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
313 - 328
حوزههای تخصصی:
در مقاله ای چهار اشکال استاد مصباح به برهان تضایف ملاصدرا برای اثبات اتحاد عاقل و معقول و یک اشکال ایشان به برهان نور و ظلمت که ملاصدرا در ضمن برهان تضایف به آن اشاره کرده است، بدون اینکه به عنوان برهان مستقلی از آن یاد کند، مورد نقد قرارگرفته است. در مقاله حاضر که به روش تحلیلی-اسنادی نوشته شده است، با عیارسنجی نقد های مذکور، معلوم شده است که هیچ یک از این نقد ها وارد نیست. البته در عبارات استاد مصباح در دو مورد سهو واقع شده است، ولی این دو مورد به راحتی از عبارات ایشان قابل حذف است و حذف آنها به اصل اشکال ایشان ضرری نمی زند. بنابراین، هر دو مقدمه برهان تضایف مخدوش است. اشکال مقدمه اول این است که صورت معقول، درصورتی که خارج ازآن، عاقلی نباشد، بالذات معقول نیست، زیرا اگر صورت معقول عرض باشد، بدون معروضش یعنی عاقل، اصلاً وجود ندارد و صورت معقولی که وجود ندارد، بالذات معقول نیست. بنابراین، نمی توان گفت: صورت معقول صرف نظر از اغیار؛ یعنی، خواه خارج از آن، عاقلی باشد و خواه نباشد، بالذات معقول است. اشکال مقدمه دوم این است که متضایفان در وجود، متکافی نیستند. برهان نور و ظلمت هم مردود است، زیرا تمثیل نفس به چشم نابینا، قیاس مع الفارق است.
رتبه بندی شأن موجودات امکانی بر اساس دو رویکرد «گستره صفاتی» و «توسعه یافتگی وجودی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه و کلام اسلامی سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
377 - 402
حوزههای تخصصی:
بین رویکرد رایج فلسفی که متأثّر از حکمت مشاء و نگاه فلسفی متأثّر از حکمت صدرا، در خصوص مسأله «رتبه بندی شأن موجودات امکانی»، تفاوت اساسی وجود دارد. گروه نخست، با رویکرد «گستره صفاتی» در موجودات امکانی، معتقدند کمیت برخورداری هر گونه از صفات وجودی، نقش اساسی در رتبه بندی آن ها دارد و از آنجا که نوع انسان را یگانه موجود عاقل و «حیوان ناطق» می دانند، وی را بر رأس هرم موجودات امکانی جای داده و فقط شأن این نوع از موجودات را دارای احترام ویژه می دانند. در مقابل، رویکرد دومی که تحت تأثیر حکمت صدرایی است، «توسعه یافتگی وجودی و شهودی در عوالم مافوق ماده» را معیار رتبه بندی موجودات امکانی می داند و پیروانِ آن با تکیه بر مبانی این حکمت از قبیل «وحدت و بساطت وجود»، «تشکیک در وجود» و قرائت ویژه از «حرکت جوهری» چنین ادعا کرده اند که هر موجود امکانی، نشئه ای تا بی نهایت در عوالم مافوق طبیعت دارد که با حرکت اختیاری و استکمالی خود می تواند به آن دست یابد. این مقاله با هدف تبیین برخی از ادله این دو رویکرد با روش تحلیل محتوا، در نهایت به این یافته رسیده است که رویکرد نخست با اشکالات درون دینی و برون دینی متعددی مانند اخص بودن دلیل آن از مدعا روبرو است و به طور عمده، مبتنی بر برخی مشهورات است که قابل دفاع در مقابل ظواهر آیات و روایات نیست. در مقابل رویکرد دوم، قابلیت تطبیق بیشتر با مستندات مذکور داشته و قابل پذیرش تر است.
مقایسه دیدگاه صدرالدین قونوی و صدرالدین شیرازی در باب صفات حق(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
25 - 36
حوزههای تخصصی:
دیدگاه صدرالدین قونوی در عرفان و صدرالدین شیرازی در حکمت متعالیه، گرچه در برخی مسائل نزدیک به هم هستند، اما در بسیاری از جهات نیز متفاوت، بلکه متقابل اند؛ از جمله مسائل مهمی که اختلاف دو دیدگاه صدر الدین شیرازی و صدر الدین قونوی را روشن می سازد، مبحث صفات خداوند در مرتبه ذات حق است؛ این دو دیدگاه تفاوت های بنیادین دارند؛ زیرا در دیدگاه قونوی، صفات با معانیِ متفاوت با معنای ذات حق، به مرتبه ذات حق راه ندارند؛ حال آنکه در دیدگاه حکمت متعالیه صدرالدین شیرازی، این صفات با اینکه اختلاف مفهومی دارند، اما مصداقاً عین ذات حق اند؛ همچنین صفات در نظر قونوی، موجود مجازی و با دو رتبه تأخر از مرتبه ذات، موجود بالعرض اند، اما در نظر صدرالمتألهین، موجود بالذات و حقیقی اند و بدون تأخر از مرتبه ذات، تحقق دارند و تفاوت های دیگری که در مقاله حاضر مشاهده می کنید؛ در پایان، رجحان دید عرفانی بر دید فلسفی بیان می گردد.