مقالات
حوزههای تخصصی:
پرسش از نسبت و رابطه اخلاق و حقوق، تاریخی نسبتاً طولانی دارد و به مناسبات ارزش ها و ایده آل های انسان و یکی از نیازهای عینی بشر، یعنی نظم، امنیت و صلح باز می گردد. دغدغه زندگی اخلاقی، همزاد آدمی بوده و شئون حقوقی که قوام آن به برخورداری از حمایت الزامی و اجباری است، همواره در بخشی از زندگی اجتماعی انسان وجود داشته است، اما به نظر می رسد «حقوق» در مفهوم امروزین آن، عمدتاً معلول پیدایش نخستین دولت شهرها و سپس دولت فراگیر ملّی بوده که نخستین کار ویژهٔ آن استقرار نظم و صلح داخلی بوده است. تحقّق این امر بیش از هر چیز به واقعیت های جامعه و شهروندان، یعنی باورها، گفتار و کردار آنان وابسته است. هنجارهای اخلاقی اگر چه بی ارتباط با امکانات و شخصیت فاعل نیستند، لکن به این اندازه وامدار و تابع واقعیت های فردی و اجتماعی نیز نیست. از این رو، چگونگی سازش بین دوگانهٔ اخلاق و حقوق قرن هاست که معضل جدّی اندیشمندان اجتماعی شده است. یورگن هابرماس - فیلسوف و اندیشه پرداز اجتماعی معاصر - در نظریه اجتماعی کلان خود، در مقام تبیین چگونگی آشتی اخلاق و حقوق نیز برآمده است. هدف این نوشتار، بررسی و تأمل مختصر و به شیوه تحلیلی ۔ انتقادی در آراء او در این باب است. ارزش نخستین در اندیشه هابرماس، نظم و منافع عمومی است و بر این باور است که این هدف با اجماع ناشی از گفتمان مبتنی بر اراده آزاد انسان های برابر محقق می شود. انسان آزاد و برابر در اندیشهٔ او، از انسان اخلاقی نمایندگی می کند و گویا هابرماس - در فرض تزاحم بین این حقوق و اخلاق - حقوق (نظم و منافع عمومی برآمده از گونه ای توافق در عدد و شرایط) را بر هنجارهای اخلاقی ترجیح می دهد.
امکان تقریری غایت گرا از اخلاق اسلامی
حوزههای تخصصی:
یکی از مباحث مهم در فلسفه اخلاق، اخلاق هنجاری نظری است که به بحث ملاک و معیار ارزش اخلاقی می پردازد. با آشنایی متفکران مسلمان با نظریه های اخلاقی در فلسفه اخلاق غرب از جمله غایت گرایی، برخی از آنان سعی کردند تقریری غایتگرا از نظریه اخلاق اسلامی ارائه کنند. آیه اللّه مصباح یزدی نخستین کسی است که تقریری غایت گرایانه از اخلاق اسلامی ارائه داده است که البته عنوان خاصی برای نظریه خود که سودگرایانه است یا خودگرایانه انتخاب نکرده است. برخی تقریری سودگرایانه از نظریه اخلاق اسلامی به دست داده و آن را «برین سودگرایی» نام نهاده اند، برخی نیز با پذیرش سودگرایی بنتام، معیارهای هفت گانهٔ او را بر قرآن کریم عرضه کرده و به جرح و تعدیل معیارهای او پرداخته اند و در مقابل، برخی تقریری خودگرایانه ارائه دادند و برخی نیز منظر قرآن را در این زمینه واکاوی کرده و آیات قرآن را سازگار با غایت گرایی و خودگرایی یافتند. به نظر می رسد، پیش از ارائهٔ تقریری غایت گرایانه از اخلاق اسلامی، این پرسش مهم مطرح است که آیا اساساً می توان اخلاق اسلامی را غایت گرایانه تقریر کرد و آیا غایت گرایی اخلاقی با برخی مبانی و آموزه های اسلامی سازگار است؟ در این مقاله، امکان ارائهٔ تقریری غایت گرایانه از اخلاق اسلامی در تفکر اسلامی و آموزه های دینی بررسی شده است.
معنای حکمت و اقسام آن
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با اشاره به معانی مختلف حکمت مانند جمع میان علم و عمل، به معنای اصطلاحی آن که «دانش فلسفی » است پرداخته ایم. «حکمت عملی» به عنوان جزئی از این دانش فلسفی، ماهیت اکتشافی دارد و دلالتی بر التزام اخلاقی ندارد. ممکن است کسی حکیم عملی به این معنا باشد، ولی حیات اخلاقی نداشته باشد. معنای حکمت عملی در نظر فیلسوفان مختلف توضیح داده شده است و سپس با توجه به بیان برخی از فیلسوفان مسلمان که حکمت نظری را مربوط به «هست ها» و حکمت عملی را مربوط به «باید ها» می دانند، به امکان تفسیر آن در پرتو مسئلهٔ «باید و هست» هیوم پرداخته شده است. این امکان رد شده و بر ماهیت شناختیِ اخلاق تأکید شده است. در پایان نسبت «عقل عملی» به مثابه یک قوّهٔ ادراکی و «حکمت عملی» به مثابه یک دانش فلسفی بررسی شده است تا این اشتباه که این حکمت عملی لزوماً نتیجه «عقل عملی» است رفع شود.
چیستی عجب و کبر از منظر غزالی
حوزههای تخصصی:
موضوع این تحقیق، بررسی ماهیت عُجب و تکبّر از منظر امام محمد غزالی است. غزالی، عُجب را بزرگ شمردن نعمت، میل و خرسندی به آن با فراموشی خداوند مُنعم تعریف می کند. همچنین در تعریف دیگری، عُجب را بزرگ شمردن هر گونه خیر رسانی به فرد دیگر دانسته است. او با طرح مفهوم «ادلال» به تفکیک آن از عُجب تأکید می کند. «ادلال» که معادل فارسی آن نازیدن به عمل خود است، بزرگ شمردن اعمال نیک خود به ویژه عبادات و انتظار پاداش از خداوند است. «کِبر» برتر دانستن خود نسبت به دیگری به خاطر صفت کمالی است که شخص دارد. «کِبر» صفت خُلقی و نفسانی است. «تکبر» تبلور عملی کِبر و انجام رفتاری است که نشان گر خودبزرگ بینی و برتری طلبی فرد نسبت به دیگران است. بر خلاف مفهوم عُجب که در آن خود بزرگ بینی در مقایسه با دیگری نیست. عُجب و کِبر اقسام مختلفی دارند. عُجب گاهی به افعال ارادی؛ چون عبادت، جنگیدن، صدقه و …، است و گاهی به افعال غیر ارادی مانند: زیبایی، قدرت بدنی، نَسَب و …. تکبّر گاه در برابر خداوند است و گاه در مقابل پیامبران و دیگر انسان ها. این رذایل اخلاقی آفات بسیاری به دنبال دارند، از جمله: فراموشی معصیت، خودستا شدن، سستی در کسب حَسنات. درمان این رذایل به دو صورت علمی (علم به فاعلیت خدا و خود شناسی) و عملی (داشتن تقوا، توجه به سرای آخرت، تسلیم در مقابل اوامر الهی و توجه به باطن و حقیقت زندگی انسان) میسر است.
اخلاق سلسله مراتبی (تشکیکی) در نگاه عارفان؛ با تأکید بر دیدگاه ابن عربی
حوزههای تخصصی:
اخلاق سلسله مراتبی یا تشکیکی عبارت است از اخلاقی که بایست ها و نبایست ها و شایسته ها و نا شایسته هایی خاص برای برخی درجات و طبقات از انسان ها قائل است، یعنی بر حسب ظرفیت های مختلف افراد و درجات ایشان جایز می داند که خصلتی ویژه برای برخی فضیلت و برای برخی دیگر رذیلت به حساب آید؛ یا خصلت هایی برای افرادی شایسته تر و برای دیگرانی کمتر شایسته یا ناشایست محسوب شود. عارفان، به لحاظ مبنای اخلاقی «فضیلت گرا» هستند و بر این باورند که ارزشِ عمل و خصلت ها به صِرف خیری است که ملازم با فعل و رفتار خاص است، اما در عین حال، به حسب ظرفیت افراد و تشکیک و سلسله مراتب در اخلاقیات نیز ملتزم اند. در این مقاله، ابتدا به مبانی و اصول اخلاق مدرّج و مشکّکِ عرفانی - از دیدگاه ابن عربی - پرداخته شده و در ادامه، به مصادیق و مواردی که این مبانی و اصول بر آنها تطبیق شده اند- یکی در بُعد درجات و مراتب عرفانی، دوم درباره فضایل و خصلت های اخلاقی یا افعال اخلاقی - اشاره شده است.
بررسی و تبیین امکان اخلاقِ اگزیستانسیال
حوزههای تخصصی:
امکان یا عدم امکان اخلاق اگزیستانسیال همواره مورد سؤال و مناقشه آمیز بوده است. این موضوع به ویژه از آن حیث مهم است که اگزیستانسیالیست ها به فرد گرایی و سابژکتیویسم شهره اند و از آن حیث که اصول اخلاقی را تنها به عنوان قواعد کلی می پذیرند، بر این باوراند که در موقعیت های عینی، تنها فردْ تصمیم گیرنده است. سارتر به صراحت، از این موضع دفاع می کند، اما برای دورماندن از انتقادات کسانی که این موضع را غیرقابل نقد و حتی نسبی گرایانه می دانند، مفهوم «جهان بین الاذهانی» را مطرح می کند. او هرچند تلاش دارد تا به نوعی به اخلاق جهان شمول متعهد باشد و از آنارشیسم اخلاقی برهد، باز هم به نظر، بین ابژکتیویسم و سابژکتیویسم معلّق می ماند. کی یرکگور، اما به عکس، بر اساس سابژکتیویسم و در سپهر دینی، به صراحت، امر اخلاقی را تعلیق می کند و بر این باور است که فرد (در مواجهه با خدا) بالاتر از کلی قرار می گیرد و این پاردوکسِ ایمان است. بر اساس این پارادوکس، فرد از آن حیث که «یگانه» است، خود را با این فرض که نه دون تر، بلکه برتر از امر اخلاقی است، علیه آن توجیه می کند. برای کی یرکگور، حضرت ابراهیم (ع) از این جهت نمونه و مورد خاصی است که در آزمون وحشتناکش، با ایمانی تزلزل ناپذیر با خدا مواجه می شود و «برای رضای او و به خاطر خودش» تسلیم اخلاق باطنی می شود.