فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۹٬۸۸۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
با آغاز قرن بیستم، ایران و ترکیه در پرتو تحولات جهانی و داخلی، گام های اساسی درجهت نوسازی و توسعه زیرساخت های حمل ونقل برداشتند. ایستگاه های راه آهن به عنوان نقاط اتصال فیزیکی، عملکردی و فرهنگی، نقشی مؤثر در بازتاب هویت ملی و سیاست های توسعه ای ایفاء کردند. بااین حال، تفاوت های فرهنگی، سیاسی و اقلیمی میان دو کشور، به بروز تمایزاتی در طراحی و ساخت این ایستگاه ها انجامید. هدف پژوهش حاضر، تحلیل تطبیقی معماری ایستگاه های راه آهن ایران و ترکیه در بازه زمانی ۱۳۰۰تا۱۳۵۷ش، باتمرکزبر عوامل مؤثر در شکل گیری الگوهای طراحی و بازتاب هویت ملی در هر کشور است. روش تحقیق به صورت کمی-تحلیلی بوده و داده ها به شیوه اسنادی و کتابخانه ای گردآوری شده اند. دراین چارچوب، هشت ایستگاه راه آهن منتخب از هر دو کشور، موردبررسی و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان می دهد ایستگاه های ایران، به ویژه در دوران رضاشاه پهلوی، تلفیقی از سبک های معماری ایرانی و غربی باتأکیدبر استفاده از مصالح محلی، ملاحظات اقلیمی و تقویت هویت ملی هستند. در مقابل ایستگاهای ترکیه، به ویژه در دوران جمهوری، تحت تأثیر سبک های نئوکلاسیک، آرت نوو و معماری ملی ترکی، بیشتر بر مدرنیسم و هویت جمهوری خواهانه تمرکز دارند. تحلیل تطبیقی نشان می دهد که ایستگاه های راه آهن در در هر دو کشور، افزون بر عملکرد زیرساختی، به مثابه نمادهای فرهنگی و سیاسی تلقی می شوند. این تفاوت ها بازتاب گر رویکردهای متفاوت نوسازی و توسعه در ایران و ترکیه اند.
مؤلفه های طراحی شهری پردیس دانشگاهی سلامت بخش از دیدگاه دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
گفتمان طراحی شهری دوره ۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
1 - 12
حوزههای تخصصی:
پردیس های دانشگاهی فضاهایی هستند که دانشجویان در آن ها همواره با تجارب متعدد آموزش و یادگیری در کنار چالش های متعددی ازجمله فشارهای تحصیلی و اجتماعی رو برو می باشند که تاثیرات منفی بر سلامت روان و جسم آن ها دارد. این موضوع اهمیت وجود فضاهای سلامت بخش در پردیس های دانشگاهی جهت کاهش سطح استرس و بازیابی تمرکز برای یادگیری کاراتر را دوچندان می کند. ازاین رو هدف مطالعه حاضر، واکاوی ارتباط بین نیاز دانشجویان به کاهش سطح استرس و بازیابی تمرکز برای یادگیری با میزان سلامت بخشی حوزه دانشکده علوم پایه از پردیس دانشگاهی فردوسی مشهد، و تدوین چارچوب مفهومی معطوف به ارتقای سلامت روان دانشجویان از طریق طراحی شهری سلامت بخش است. مطالعه حاضر از نوع کیفی بوده و گردآوری داده ها از طریق مصاحبه ساختاریافته با 33 نفر از دانشجویان دانشکده علوم پردیس دانشگاه فردوسی و تحلیل داده ها با استفاده از تحلیل کیفی مصاحبه های پیاده سازی شده انجام شد. نتایج این مطالعه نشان می دهد که از منظر دانشجویان دانشکده علوم، سلامت بخشی این محیط دانشگاهی با کیفیت های خلوت گزینی و آرامش، پیاده مداری، عرصه همگانی باکیفیت، پیوند با طبیعت، خوانایی و گستردگی، سازگاری، و اجتماع پذیری معنا می یابد. بنابراین سلامت دارای بعد فضایی است و بازیابی روانی دانشجویان می تواند با حضور در فضاهای باز و نیمه باز در کنار عناصر طبیعی همچون کال، درختان و پوشش گیاهی همراه با ارتقا دیگر کیفیات طراحی شهری سلامت بخش در محدوده دانشکده علوم فردوسی مشهد تسهیل شود.
بررسی تأثیرگذاری متقابل معماری و هویت بدنی انسان، با تکیه بر سایبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ شماره ۱۴۴
61 - 72
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: بدن و معماری همواره بر یکدیگر تأثیرگذار بوده اند. انسان امروز به واسطه رشد فناوری وجهانی شدن در معرض تغییرات اجتماعی وسیعی قرار دارد و با دنیای هوشمندی مواجه است که هر روز هوشمندتر می شود و او را با پیچیدگی هایش شگفت زده می کند. در این دنیای نوین شکل گرفته بر پایه فناوری، که هوش مصنوعی یکی از نمونه های آن است، انسان آینده به چه شکل خواهد بود؟ و معماری تحت اثر ویژگی های بدنی جدید، چه تغییراتی را می پذیرد؟ هدف پژوهش: به نظر می رسد بدن آینده در فصل مشترک علم زیست شناسی و فناوری های دیجیتال شکل خواهد گرفت؛ بدنی ترکیبی؛ از انسان، ابزار و تکنولوژی؛ چیزی به نام سایبرگ. این پژوهش در پی پاسخ به چگونگی معماری برای قرن حاضر به بررسی ویژگی های بدنی انسان معاصر و آینده می پردازد و سرانجام با ارائه پیشنهاداتی برای معماری آینده خاتمه می یابد.روش پژوهش: در این پژوهش، نخست به تأثیرپذیری معماری از عوامل فیزیولوژیک بدن، مقوله ارتباط و محیط های ارتباطی بین بدن انسان و بخش های درونی و بیرونی خود اشاره می شود و ضمن دسته بندی این موارد به مصادیق معماری الگوگرفته شده از بدن پرداخته می شود. سرانجام همین روند در مورد بدن جدید پی گرفته و پیشنهادهایی برای آینده ارائه می شود. مطالعات عمدتاً به صورت کتابخانه ای انجام شده است.نتیجه گیری: توسعه دامنه تأثیرگذاری ساختمان توسط ابزار دیجیتال، بهره گیری از شبکه عصبی عمیق در هوشمندسازی و استفاده از سیالات جهت پیام رسانی در سطح و عمق بنا از جمله پیشنهادات ارائه شده است که تحت عنوان معماری حیات گونه ارائه می شود.
بازطراحی روش شناختی فرآیند طراحی معماری دیجیتال با تاکید بر کاربردهای هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
۴۸-۲۷
حوزههای تخصصی:
اهداف: مطالعات نشان می دهد که تا پیش از انقلاب هوش مصنوعی؛ فرآیندهای طراحی معماری همواره از نوع خطی بوده اند و در دوران های قبل به اندازه کافی پاسخگو؛ لیکن امروز نیازی جدی به بازنگری مشاهده می شود. هدف اصلی پژوهش بازطراحی روش شناختی فرآیند طراحی معماری رایانشی با تاکید بر کاربردهای هوش مصنوعی است. روش ها: از منظر روش شناختی، فرآیند طراحی معماری رایانشی، در حقیقت به معنای تجزیه کردن یک فرآیند به اجزا و الگو های گسسته و جمع بندی این الگو ها در قالب هایی است که می توانند به وسیله رایانه درک و پردازش شوند. چارچوب نظری پژوهش بر أساس نظریه معماری سرآمد، و چارچوب تحلیلی پژوهش بر أساس نگاه سیستماتیک-علمی جفری برادبنت به فرآیند طراحی معماری بازطراحی شده است. یافته ها: یافته های پژوهش مبتنی بر تحلیلی روش شناختی فرآیندهای متداول طراحی معماری است، ویژگی هایی که در سه دوره بررسی و تحلیل شده اند. در نهایت یافته ها بر اساس نگاه سیستماتیک-علمی برادبنت بازتنظیم و ارایه شده اند. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این تحقیق مشخص نمود که فرآیندهای از بالا به پایین و یکسویه، که به عنوان رویکردهای متعارفبه طراحی معماری مشهورند، پاسخگوی نیازها و بایسته های طراحی معماری رایانشی نیستند. در حالی که در سال های اخیر فرآیندهای طراحی معماری غیرخطی مورد استقبال قرار گرفته اند. از این رو پژوهش یک ساختار چندوجهی برای تلفیق فرآیندهای از پایین به بالا، با فرآیندهای از بالا به پایین طراحی کرده است؛ به گونه ای که بتوان از آن در فرآیندهای مبتنی بر هوش مصنوعی استفاده نمود.
Comparative Evaluation of the Effectiveness of Cool Roofs in the Hot and Dry Climate of Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Architecture and Urban Development, Volume ۱۵, Issue ۱ - Serial Number ۵۵, Winter ۲۰۲۵
31 - 42
حوزههای تخصصی:
Escalating urban heat island effects and rising energy demands in Iran's hot, dry climate pose a serious challenge for educational buildings, where high occupant density intensifies cooling needs and operational costs. This research addresses the urgency of adopting cool roof technologies—such as reflective coatings, green roofs, high-albedo materials, and radiative cooling roofs—to mitigate extreme indoor temperatures, reduce carbon footprints, and enhance student and staff well-being. Drawing on empirical data, simulation models, and a comprehensive literature review, we employ a weighted-scoring framework that evaluates each technology's thermal performance, energy savings, cost factors, durability, and environmental impact. Findings reveal that while radiative cooling roofs offer the greatest potential for reducing cooling loads (up to 30–40%) and maintaining comfortable indoor temperatures, they demand more advanced materials and higher initial investment. Green roofs yield substantial insulation and environmental benefits, but are limited by water scarcity and elevated setup costs. Conversely, reflective coatings and high-albedo materials strike a balance between effectiveness and affordability, making them viable for retrofits in budget-constrained educational facilities. The results underscore the need for context-specific solutions that consider local climate, water resources, building typology, and policy incentives. By clarifying the strengths and trade-offs of each cool roof approach, this study provides actionable guidance for architects, policymakers, and school administrators seeking sustainable and cost-effective interventions. Future research should focus on long-term performance monitoring, integrating complementary passive strategies (e.g., shading, natural ventilation), and developing localized materials tailored to resource-limited contexts.
مطالعه تطبیقی مکان گزینی(شأنیّت) مسجد در شهر (نمونه موردی: مساجد معاصر شهر تهران)
منبع:
مطالعات رفتار و محیط در معماری دوره ۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲
47 - 65
حوزههای تخصصی:
در شهرهای ایرانی- اسلامی، مسجد جایگاه ویژهای را به خود اختصاص داده و به مثابه برجسته ترین عنصر منبعث از دین اسلام از همان ابتدا با جامعه مدنی اسلام همراه بوده است. اهمیت مساجد در شهرهای اسلامی به حدی بود که اگر شهری مسجد جامع نداشت، اهمیت شهری هم نداشت و از طرفی نیز با رشد جمعیت و در نتیجه گسترش پهنه شهرها، لزوم ساخت مساجد در سطح شهر مبرم گشته و موجب ساخت مساجد زیادی در سطح شهرها گشت.از اینرو بررسی مکانیابی مساجددر شهرهای ایرانی- اسلامی در دوره معاصراز اهمیت خاصی برخوردار است.روش تحقیق در این پژوهش،توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت میدانی و کتابخانه ای میباشد. جهت بررسی; چهار مسجد معاصر در شهر تهران (مسجد شهرک غرب،حضرت امیر(ع)،دانشگاه تهران و ولیعصر(عج)) انتخاب شدند.سپس شاخصهای مورد نظر،پس از بررسی جایگاه تاریخی مساجد در شهر ایرانی-اسلامی و مصوبه شورای عالی شهرسازی و معماری مساجد تحلیل شده و ابعاد مختلف مکان یابی مسجد بیان شده است. نتایج تحقیق نشان داد تحولات معماری و شهرسازی در دوره معاصر منجر به دستیابی تعداد محدودی از معیارهای ارزشمند مکان یابی در مساجد امروزی شده و در برخی موارد از جمله مکان یابی مسجد ولیعصر(عج) به لحاظ مجاورت با تئاتر شهر حتی شأن مکانی مسجد نیز رعایت نشده است.
تحلیل صورت و معنای نقوش آهکبری خانه تاریخی سلطان مهدی پاشا در شهر آمل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۵۲
95-108
حوزههای تخصصی:
آهکبری از جمله مهم ترین تزیینات مورد استفاده در خانه های تاریخی استان مازندران است. آهک در معرض آب معمولاً سفت و پایدار شده و استحکام خود را حفظ می کند، به همین دلیل در مناطقی که مرطوب هستند، خاصه در شمال ایران بسیار استفاده می شود. در نگاه اولیه نقوش آهکبری در این بنا صرفاً جنبه ی تزیینی دارد و نمایانگر جلوه ی بصری در بنا است اما با نگاهی عمیق تر در مضامین این نقوش می توان دلالت های معنایی فراوانی یافت که نه تنها در فرهنگ ایران جنبه ی نمادین یافتند بلکه بیانگر اعتقادات و باورهای اصیل ایرانی اسلامی نیز هستند. هدف اصلی این پژوهش شناخت و دسته بندی مضامین نقوش این بنا و پی بردن به دلالت های معنایی مستتر در آنهاست که به شکلی نمادین غالبا در اعتقادات دینی و فرهنگ ایران متمرکز است. روش پژوهش حاضر، توصیفی-تحلیلی و هدف آن کاربردی است. روش نمونه گیری به شکل غیر تصادفی بر مبنای نقوش آهکبری باقی مانده در بنا است که به صورت کیفی مورد تحلیل قرار گرفته است. سوالات پژوهش به شرح زیر می باشند: طبقه بندی نقوش آهک بری در خانه سلطان پاشا به چه شکل است؟ و دلالت های معنایی این نقوش بر چه مفاهیمی استوار است؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که طبقه بندی موضوعی نقوش استفاده شده در این بنا شامل نقوش انسانی، تلفیقی، حیوانی، گیاهی و نمادین است. این مضامین عمدتا دارای مفاهیم نمادین، مذهبی و اسطوره ای هستند که از این میان نقوش انسانی منعکس کننده فرهنگ و زندگی روزانه دوره ی قاجار، نقش تلفیقی شیر-پرنده بر سلطنت و جلوه شاهی دلالت دارد و نقش تلفیقی انسان-پرنده بر مفهوم محافظت از سلطنت و تجلی قدرت تأکید دارد. در دسته بندی نقوش حیوانی، نقش طاووس اشاره ای به بی مرگی و سعادت ابدی است. نقش شانه به سر نشان از درایت و دانایی، نقش خرگوش تأکیدی بر به زانودرآوردن بی خردان (دشمنان) است و نقش شیر بر قدرت و نیرو تأکید دارد و نشان دهنده ی پیروزی خیر بر شر است. نقش درخت زندگی در دسته بندی نقوش گیاهی یادآور بهشت(درخت طوبی) و نقش گلدانی بر رشد و تعالی و ذات پروردگار اشاره دارد. نقش نمادین خورشید خانم بیانگر قدرت پروردگار همراه با رحمت و الفت است. با گذشت زمان، میزان استفاده از این نقوش در تزیینات کاهش یافته و معانی مستتر در آنها به فراموشی سپرده شد. با توجه به تخریب و فرسایش این بناهای ارزشمند، چه به لحاظ ظاهری و چه از جنبه ی معناشناسی نیاز به مطالعه ای عمیق در این خصوص احساس می شود، چرا که این نقوش گنجینه های ارزشمند این سرزمین محسوب می شوند و شناخت آنها خود به تداوم و حفظ این نقوش کمک فراوانی می کند.
مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی و نحوه اثرگذاری آنها بر یادگیری عمیق (مرور سیستماتیک)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱۴۳
83 - 102
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در این پژوهش به منظور بررسی نحوه اثرگذاری محیط فیزیکی بر یادگیری، رویکرد یادگیری عمیق اتخاذ شده است. از منظری شناختی، یادگیری عمیق به دامنه گسترده ای از موضوعات مرتبط با یادگیری از تفکر تا عمل می پردازد؛ ازاین رو، نقش قابل توجهی در میان رویکردهای جدید یادگیری داشته و منجر به پیوند میان مطالعات گوناگون شناختی و علوم اعصاب درباره یادگیری شده است. هدف پژوهش: این پژوهش با هدف بررسی ارتباط دو حوزه علوم شناختی و طراحی فضا های یادگیری، به شناسایی مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی و تحلیل نحوه اثرگذاری آنها بر یادگیری عمیق پرداخته است. به همین منظور پرسش پژوهش عبارت است از: مؤلفه های فضایی اثرگذار بر یادگیری عمیق کدامند و به چه نحوی بر بهبود یادگیری عمیق اثر می گذارند؟ روش پژوهش: در این پژوهش ابتدا به منظور نزدیک شدن به موضوع یادگیری عمیق و استخراج مؤلفه های مرتبط با محیط فیزیکی، با روشی اکتشافی به تحلیل ادبیات موضوع و مبانی نظری پرداخته شد و سپس با روش مرورسیستماتیک مؤلفه های فضایی محیط فیزیکی شناسایی و دسته بندی شدند و با روش گلوله برفی از میان پژوهش های انتخابی تکمیل و معرفی شدند. نتیجه گیری: اثرگذاری مؤلفه های فضایی بر یادگیری عمیق از طریق انواع درگیری و حیطه های عملکردی ذهن قابل بررسی است که بیانگر نحوه اثرگذاری مستقیم از طریق فرایندهای انواع درگیری شناختی، هیجانی و رفتاری و همچنین اثرگذاری غیرمستقیم از طریق حیطه های عملکردی ذهن شامل ادارک، شناخت، هیجان و عمل است. همچنین مؤلفه های فضایی در دو بُعد عملکردی و کالبدی شناسایی شدند که مؤلفه های عملکردی به دلیل نقششان در فعالیت های یادگیری در پژوهش ها بیشتر کاربرد داشته اند. نحوه اثرگذاری مؤلفه های بُعد عملکردی در ارتباط با انواع درگیری بیشتر بررسی شده و مؤلفه های بُعد کالبدی نیز از نظر اثرگذاری بر حیطه های عملکردی ذهن بیشتر اهمیت داشته اند.
نگاهی بر شاخص های پایداری اجتماعی-فرهنگی مدارس تاریخی شهر اصفهان (موردپژوهی: مدرسه امامیه و چهارباغ)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مدارس تاریخی اصفهان که از مهم ترین عناصر شکل دهنده هویت شهری هستند، نقش بسزایی در پایداری فرهنگی و اجتماعی مکان های شهری ایفا کرده اند. این مدارس صرفاً مکان هایی برای آموزش نبودند، بلکه به عنوان مراکز تجمع، تبادل دانش و پرورش نخبگان، در شکل گیری بافت شهری و هویت فرهنگی‑اجتماعی آن نقش محوری ایفا می کردند. مفهوم پایداری فرهنگی‑اجتماعی که بر تعاملات اجتماعی، عدالت، امنیت روانی، ارتباط با محیط، اقتصاد و تناسبات تأکید دارد، از جمله معیارهای مهم در ارزیابی معماری این مدارس به شمار می رود. این پژوهش با هدف بررسی تطبیقی شاخص های پایداری اجتماعی‑فرهنگی در دو مدرسه تاریخی اصفهان، یعنی مدرسه امامیه و مدرسه چهارباغ، به تحلیل ویژگی های معماری و تأثیر آن ها بر پایداری فرهنگی پرداخته است. روش پژوهش، کاربردی و از نوع توصیفی‑تحلیلی است. داده ها مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و بازدید میدانی و ابزار پرسش نامه است. تحلیل داده ها بر اساس شاخص هایی، نظیر عدالت اجتماعی، امنیت روانی، تناسبات هندسی و ارتباط با طبیعت، با استفاده نرم افزار اکسل صورت پذیرفته است. نتایج نشان می دهد که مدرسه امامیه به عنوان یکی از قدیمی ترین نمونه های مدارس چهارایوانی، مفاهیم پایه ای معماری اسلامی دارد، اما تکامل نیافته است؛ بنابراین مدرسه چهارباغ در شاخص هایی، همچون عدالت اجتماعی، تعاملات اجتماعی، امنیت روانی، تناسبات فضایی و ارتباط با طبیعت نسبت به مدرسه امامیه عملکرد مطلوب تری دارد. به ویژه، توجه به طراحی ورودی ها، فضاهای چهارگوشه قابل استفاده، باغچه ها، رعایت سلسله مراتب و ارتباط بصری با محیط بیرونی در مدرسه چهارباغ حس تعلق و تعاملات اجتماعی را تقویت کرده است. این پژوهش، بر اهمیت بازخوانی اصول معماری مدارس تاریخی برای طراحی فضاهای آموزشی معاصر تأکید دارد. یافته ها نشان می دهند که توجه به شاخص های پایداری فرهنگی‑اجتماعی به خلق محیط هایی منجر می شود که علاوه بر تسهیل آموزش، به تقویت هویت فرهنگی و تعاملات اجتماعی کمک می کنند.
شناسایی و اولویت بندی مؤلفه های ادراکی و درمانی نور روز در فضاهای آموزشی با بهره گیری از مدل سازی معادلات ساختاری(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
معماری و محیط های انسان محور دوره ۲ بهار ۱۴۰۴ ماره ۱
74 - 90
حوزههای تخصصی:
نور روز، به عنوان یکی از مهم ترین عوامل مؤثر بر کیفیت فضاهای آموزشی، تأثیرات گسترده ای بر ابعاد ادراکی و درمانی کاربران دارد. هدف پژوهش حاضر، شناسایی، مدل سازی و اولویت بندی مؤلفه های ادراکی و درمانی نور طبیعی در فضاهای آموزشی مدارس است. برای دستیابی به این هدف، ابتدا شاخص ها و زیرشاخص های مرتبط با نور روز از طریق مرور ادبیات نظری و مطالعات میدانی گردآوری شد. سپس، به منظور تحلیل ساختاری، از مدل سازی معادلات ساختاری (SEM) در نرم افزارهای SmartPLS و AMOS استفاده گردید. شاخص های برازش نظیر GOF=0.92، CFI=0.958، RMSEA=0.060 ، نشان دهنده برازش قوی مدل مفهومی در هر دو بعد ادراکی و درمانی بودند. تمام بارهای عاملی نیز معنادار و بالاتر از 0.7 گزارش شد که بیانگر روایی همگرا و پایایی بالای سازه ها است. در مرحله بعد، به منظور تعیین اولویت و وزن دهی مؤلفه ها، از روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) بهره گرفته شد. یافته ها نشان داد که در بعد ادراکی، مؤلفه ی مود یا حس و حال (با وزن 0.17) بیشترین اهمیت را دارد و پس از آن تمرکز و خلاقیت و تأثیر بر فعالیت های روزمره قرار می گیرند. در بعد درمانی نیز، مؤلفه ی تولید سروتونین (با وزن 0.14) در جایگاه نخست قرار گرفت و مؤلفه های تنظیم چرخه خواب و درمان افسردگی در رتبه های بعدی قرار دارند. تحلیل حساسیت برای مؤلفه های کلیدی نشان داد که اولویت بندی به ویژه در بعد درمانی از پایداری نسبتاً مناسبی برخوردار است. این پژوهش همچنین بر تأثیرات ترکیبی نور روز در ابعاد شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی دانش آموزان تأکید دارد. علاوه بر بهبود ادراک فضایی، تعاملات اجتماعی و خلق وخو، نور طبیعی با تنظیم ریتم های بیولوژیک بدن، نقش مؤثری در کاهش استرس، بهبود خواب و افزایش بهره وری ذهنی ایفا می کند. چنین رویکردی به طراحی فضاهای آموزشی کمک می کند تا علاوه بر تأمین نیازهای عملکردی، به نیازهای روانی و سلامت کاربران نیز پاسخ دهند.
مدل پیش بینی نیاز روشنایی در ساختمان های بلندمرتبه بر مبنای عوامل کالبدی آتریوم از طریق شبیه سازی عملکرد روشنایی (مطالعه موردی: شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آتریوم ها اثر قابل توجهی بر نیاز روشنایی و کاهش بار مصرف انرژی دارد؛ اما متاسفانه اطلاعات کافی در مورد تأثیر پارامترهای مختلف طراحی بر عملکرد روشنایی آتریوم وجود ندارد. به همین دلیل این پژوهش، به بررسی تأثیر عوامل کالبدی آتریوم بر نیاز روشنایی ساختمان های بلندمرتبه در شهر رشت از طریق شبیه سازی عملکرد روشنایی می پردازد. هدف نهایی این پژوهش، رسیدن به یک مدل پیش بینی نیاز روشنایی بر مبنای عوامل کالبدی آتریوم برای ساختمان های بلندمرتبه شهر رشت می باشد. برای این منظور، در یک ساختمان مرجع با مشخصات ثابت، طول، عرض، محیط، مساحت و جهت گیری آتریوم به عنوان متغیر مستقل مورد توجه قرار گرفته است. با تغییرات در متغیرهای مستقل، نتایج شبیه سازی نیاز روشنایی بر مبنای برنامه زمان بندی حاصل از شاخص نور مفید روز مورد ارزیابی قرار گرفته است. شبیه سازی روشنایی در نرم افزار دیزاین بیلدر انجام شده است. نتایج به دست آمده از شبیه سازی علاوه بر بررسی در قالب آمار توصیفی، مورد آزمون های همبستگی و رگرسیون قرار گرفته است. براساس یافته ها، در بین متغیرهای معماری مورد بررسی این پژوهش، به ترتیب عرض، مساحت و محیط آتریوم، دارای بیشترین تأثیر بر نیاز روشنایی هستند و زاویه جهت گیری آتریوم، تأثیر چندانی بر عملکرد روشنایی ساختمان نداشته است. آتریوم های شبیه سازی شده، از 4 درصد تا 17 درصد نیاز روشنایی را کاهش داده اند. بر اساس یافته ها، می توان نتیجه گیری کرد که قرار دادن کشیدگی آتریوم در حدود راستای شرقی-غربی و متمایل کردن شکل پلان آتریوم به مربع، باعث بهبود کارایی روشنایی آتریوم در شهر رشت می شود. همچنین، در انتهای این پژوهش، مدل های پیش بینی نیاز روشنایی، ارائه گردیده است.
ارزیابی و اولویت بندی مولفه های کیفیت کالبدی مسکن مطلوب با تکیه بر آراء متخصصان در محله دروی حاشیه شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش سریع شهرنشینی، هجوم مهاجران و تازه واردان به نقاط شهری، شهرها را با مشکلات و معضلات متعددی مواجه کرده است. یکی از این معضلات ظهور محلات حاشیه نشین در اطراف شهرهای بزرگ می باشد. از مهمترین مشکلات این محلات مساله مسکن است که نابسامانی های فراوان در ابعاد کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی در حاشیه شهرها، باعث کاهش کیفیت آن شده است. مساکن حاشیه شهر نمودی از فقدان معیارهای مسکن مطلوب می باشد و شناسایی و تقویت برخی از این معیارها به افزایش کیفیت و مطلوبیت مسکن کمک خواهد کرد. محله دروی مشهد، یکی از محلات حاشیه در بخش شرقی مشهد می باشد که با کیفیت پایین مسکن به خصوص در بخش کالبدی روبرو است. لذا هدف از این پژوهش ارزیابی و اولویت بندی معیارها و مولفه های کیفیت کالبدی مسکن مطلوب در بافت حاشیه نشین محله دروی می باشد. روش انجام پژوهش توصیفی و تحلیلی در بخش مبانی نظری و پیمایشی با استفاده از ابزار پرسشنامه می باشد. بدین منظور در گام نخست، ابتدا شناسایی معیارها و مولفه های کالبدی مسکن مطلوب در حاشیه شهر، با استفاده از مطالعات اسنادی و آراء صاحب نظران و پژوهشگران (مبانی نظری، تجارب ایران و جهان) صورت گرفت. این معیارها در 8 گروه دسته بندی شده که شامل 34 مولفه می باشند. در گام بعدی مولفه های شناسایی شده به صورت پرسشنامه ای با طیف لیکرت در اختیار 30 نفر از کارشناسان قرار گرفت. کارشناسان از بین افرادی انتخاب شده اند که به صورت تجربی در بافت حاشیه شهر حضور داشته و آگاهی کاملی نسبت به آن دارند. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS، جهت رتبه بندی معیارها و مولفه ها از آزمون فریدمن، رابطه بین معیارها از آزمون همبستگی اسپیرمن و برای سنجش اعتبار و پایایی پرسشنامه و در نهایت جهت ارائه مدل ساختاری پژوهش از آزمون مدل یابی معادلات ساختاری PLS استفاده شده است. نتایج به دست آمده گویای این است معیار دوام، استحکام و مقاومت اولویت اول؛ معیار تناسبات، ابعاد و اندازه اولویت دوم؛ معیار تسهیلات بهداشتی اولویت سوم؛ معیار ایمنی و امنیت اولویت چهارم؛ معیار نمای ظاهری و سیمای بصری اولویت پنجم؛ معیار شکل، فرم و الگو اولویت ششم؛ معیار امکانات و تسهیلات رفاهی اولویت هفتم و معیار خدمات و امکانات اولویت هشتم می باشد. با برنامه ریزی در راستای ارتقاء و ساماندهی این معیارها و مولفه ها بر اساس درجه اهمیت، می توان مطلوبیت مسکن را از لحاظ کالبدی در بافت حاشیه شهر بهبود بخشید.
رابطه کیفیت های محیطی محله با افسردگی نوجوانان و جوانان ساکن در یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۴۶
50 - 71
حوزههای تخصصی:
اثرات روانی محیط انسان ساخت محله بر افسردگی در دوره حساس نوجوانی و جوانی غیرقابل انکار است چنان که امروزه، بی توجهی به کیفیت محیط محله با ایجاد احساسات منفی، منجر به تشدید افسردگی این قشر در شهرها شده است. بااین وجود، مطالعات اندکی پیرامون این موضوع و این قشر در کشورهای آسیایی به ویژه ایران انجام شده است. ازاین رو مقاله حاضر، با هدف بررسی رابطه کیفیت های محیطی محله با افسردگی نوجوانان و جوانان تدوین شده است. این پژوهش، کمی و از نوع پیمایشی است و داده ها از 194 فرد 35-15ساله ساکن در سه محله در بافت های تاریخی، میانی و جدید شهر یزد گردآوری شد. کیفیت های محیط عینی و ا دراک شده و افسردگی به ترتیب ازطریق ابزار ممیزی Analytic Audit Tool و پرسش نامه های NEWS-Y وBDI-II سنجش شد و برای تحلیل روابط از تحلیل رگرسیون و آزمون آنوا استفاده شد. یافته ها نشان می دهد به جز سه کیفیت خوانایی، نفوذپذیری و آسایش اقلیمی، سایر کیفیت های گوناگونی، امنیت، ایمنی، کیفیت مسکن، اجتماع پذیری، زیبایی، غنای حسی، دلبستگی به مکان و پاکیزگی ارتباط معنادار و معکوسی با افسردگی دارند و نقش آن ها با توجه به تعدد عوامل تأثیرگذار، قابل توجه است که در محله تاریخی (با کیفیت محیطی پایین تر) قوی تر است. درنتیجه ارتقاء کیفیت محیط محله می تواند راهبرد انطباقی مؤثری در کاهش افسردگی نوجوانان و جوانان خصوصاً در محلات تاریخی باشد که ضمن منفعت در کاهش افسردگی عموم، اثر پایدارتری نیز به همراه دارد.
تأثیر پردیس های طبیعی دانشگاه بر وضعیت روان شناختی دانشجویان: یک مطالعه فراتحلیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۱۴۳
23 - 40
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: طبق گزارش های اخیر، امروزه دانشجویان به شکل بی سابقه ای دچار اختلالات روان شناختی شده اند. از دیگر سو، شواهد بیان گر اثر مثبت پردیس های طبیعی دانشگاه بر مؤلفه های روان شناختی دانشجویان است. این مطالعه به دنبال جمع بندی مطالعات پیشین و محاسبه کمّی مقدار این اثرگذاری است.هدف پژوهش: این پژوهش با بررسی مطالعات پیشین و انجام فراتحلیل، درصدد دستیابی به میزان اثرگذاری پردیس های طبیعی دانشگاه بر مؤلفه های روان شناختی دانشجویان است.روش پژوهش: این پژوهش با جست وجوی چهار پایگاه اطلاعاتی وب آو ساینس، اسکوپوس، سایکواینفو و پابمد، مطالعات انجام شده در بازه زمانی سال 2000 تا 2023 را بررسی کرد. معیارهای ورود مطالعات به این فراتحلیل شامل نگارش به زبان انگلیسی، انجام مداخلات کوتاه مدت، به کارگیری روش های تجربی و شبه تجربی، پیاده سازی معیارهای شناختی استاندارد، وجود شاخص های آماری مناسب فراتحلیل و انتشار در مجلات معتبر بود. پس از آن که کلیه پژوهشگران به صورت مستقل به غربالگری پژوهش ها پرداختند، از میان 8010 مقاله شناسایی شده، در مرحله نخست 34 مطالعه انتخاب شدند. سپس 10 مطالعه به دلیل عدم تأمین شرایط فراتحلیل، حذف شده و 24 مطالعه بررسی نهایی شدند. فرایند تهیه گزارش فراتحلیل، با رعایت دستورالعمل پریزما (PRISMA, 2020) انجام شد.نتیجه گیری: بررسی مطالعات پیشین، سبب شناسایی 18 مؤلفه روان شناختی در دانشجویان شد. تعداد 15 مؤلفه شامل اضطراب، کاهش استرس، عزت نفس، بازسازی روانی، آرامش، اثرات منفی/ مثبت بر سلامتی، سلامت روان، بازسازی روانی درک شده، بهزیستی روان شناختی، تعمق، بازسازی تمرکز ذهنی، پرانرژی بودن، آسودگی خاطر، اختلال خلقی کلی و خوش خلقی شدیداً تحت تأثیر پردیس های طبیعی دانشگاه بودند. دو مؤلفه افسردگی و احساسات مثبت/ منفی نیز تأثیرپذیری متوسط و مؤلفه شادی تأثیرپذیری کمی از پردیس طبیعی دانشگاه داشتند. پردیس های طبیعی دانشگاه ها، درمجموع، تأثیر زیادی بر مؤلفه های روان شناختی دانشجویان گذاشتند (شاخص کوهن= 759/0). همچنین مطالعات بررسی شده، هیچ گونه سوگیری انتشاری را نشان ندادند.
رابطه الگوهای فعالیتی در فضاهای شهری مجاور مساجد تاریخی با حس معنویت مبتنی بر نحو فضا، مورد مطالعه: میدان نقش جهان اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در شهرهای امروز رابطه میان مساجد و فضاهای شهری اطراف گسسته شده است. احیای نقش تعاملی مساجد و فضاهای شهری نیازمند مطالعه اجزای مختلف این رابطه است. در این میان، نقش فضاهای مفصلی، از جمله جلوخان، موضوعی است که کمتر بدان پرداخته شده است. هدف این مقاله، شناخت رابطه ساختار فضایی، الگوهای رفتاری شهروندان و رابطه آن با حس معنویت در ارتباط میان مسجد و فضای شهری در نظام معماری سنتی ایران است. ازاین رو، فضای مجاور مساجد میدان نقش جهان به عنوان نمونه عالی شهرسازی ایرانی-اسلامی برای مطالعه این موضوع برگزیده شده است. این پژوهش، کاربردی و از حیث روش تلفیقی محسوب می شود. داده های الگوهای رفتاری توسط مشاهده غیرمستقیم، داده های حس معنویت به وسیله پرسش نامه محقق ساخت و پیکره بندی فضایی نیز با روش نحو فضا گردآوری شده است. رابطه متغیرهای پژوهش از طریق آزمون همبستگی پیرسون تحلیل شده است. یافته های تحقیق نشان می دهند که در میدان نقش جهان اصفهان، فضای شهری مجاور مساجد نقش قابل توجهی در ایجاد حس معنویت در شهروندان دارد و جلوخان مساجد مورد مطالعه (مسجد امام و مسجد شیخ لطف الله) از این نظر دارای کیفیت بالایی هستند. در میان عوامل تأثیرگذار بر حس معنویت، عوامل روانی نسبت به عوامل کالبدی دارای تأثیر بیشتری هستند. در میدان نقش جهان اصفهان، میان هم پیوندی و حس معنویت رابطه معناداری برقرار است، اما این رابطه میان متغیر اتصال با حس معنویت وجود ندارد. همچنین رابطه مستقیم میان هم پیوندی و بروز فعالیت های اختیاری و اجتماعی مطابق نظریه گل، در این میدان تأیید می شود.
بازخوانی ابعاد و مؤلفه های فضای شهری بی زمان مبتنی بر روش نظریه پردازی داده بنیاد متنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه فضاهای شهری هم به لحاظ کالبدی و عملکردی و هم معنایی دستخوش تحولات فراوانی شده اند. بسیاری از فضاهای شهری ساخته شده در دهه های معاصر تنها در یک مقطع زمانی مورد پذیرش کاربران قرار گرفته اند و به بی زمانی و جاودانگی راه نمی برند و نمی توانند در اندیشه و ذهن مخاطب نقش بسته و به خاطرات جمعی و فرهنگ و هویت یک ملت بپیوندد؛ با این حال ایجاد الگویی مناسب حاصل از مطالعه و بررسی در راستای چگونگی دستیابی به این فضا، فضایی که از دوران خود فراتر رفته و مدت ها پس از ایجادش، جذاب، کاربردی و الهام بخش باقی بمانند احساس می شود. مقاله حاضر، با هدف تدوین اصول و معیارهای فضاهای شهری بی زمان در صدد ایجاد فضایی است که تجربه بشری را افزایش داده و در برابر زمان های در حال تغییر و خواسته های اجتماعی پایدار بماند. بدین منظور در مقاله حاضر، از طری ق روش نظریه پردازی داده بنیاد متنی و طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی به شناسایی ابعاد و مؤلفه های این فضا در قالب یک الگوی کدگذاری و نگارش روابط آنها با یکدیگر، پرداخته شده است. نتایج این پژوهش مبین آن اس ت فضای شهری بی زمان حاصل نگاهی کل نگر از جنبه های معنایی، کالبدی، فرهنگی و اجتماعی، ادراکی، اقتصادی، سیاسی و زمان است. که در این میان بعد معنایی با در برگرفتن مولفه هایی چون تداوم، هویت، حس مکان، حس تعلق، حافظه جمعی دارای بیشترین تاثیر در شگل گیری این فضاها می باشد و در میان مولفه های اشاره شده مولفه تداوم و هویت اثرگذاری بسزایی در ماندگاری و تداوم ذهنی معنای مکان دارند و می توان با بهره گیری از این ابعاد و مولفه ها به عنوان الگوی جدیدی از خلق فضاهای شهری بی زمان مبتنی بر ماندگاری هم در بعد کالبد و هم در اندیشه و ذهن مخاطب دست یافت.
شناسایی عوامل موثر بر بهبود کیفیت فضای بسته مسکونی در جهت ارتقای حس رضایتمندی ساکنان با رویکرد تصمیم گیری چند معیاره فازی (مورد پژوهی: مجتمع های مسکونی رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
65 - 80
حوزههای تخصصی:
مسکن، فراتر از نقش سرپناه، بستری است که بخش عمده ای از زندگی انسان در آن سپری می شود. با افزایش جمعیت و گسترش آپارتمان نشینی، مجتمع های مسکونی به عنوان راهکاری برای پاسخگویی به محدودیت های فضای شهری مطرح شده اند. در این میان، توجه به کیفیت فضایی در طراحی محیط های سکونتی عاملی کلیدی در ارتقای سطح رضایتمندی ساکنان به شمار می رود. هدف این پژوهش، شناسایی عوامل مؤثر بر طراحی فضای سکونتی بر پایه معیارهای کیفی و بررسی میزان تأثیر آن ها بر رضایت ساکنان است. در مرحله نخست، مفاهیم مرتبط با کیفیت در طراحی معماری از طریق مطالعات کتابخانه ای استخراج و تحلیل شد. سپس با توزیع پرسشنامه در دو جامعه آماری شامل خبرگان و ساکنان مجتمع های مسکونی شهر رشت، داده ها گردآوری گردید. در ادامه، به کمک از روش تصمیم گیری چندمعیاره فازی، تحلیل و اولویت بندی معیارها انجام گرفت. نتایج نشان داد کیفیت فضای سکونتی، شامل معیارهای عملکردی، اقلیمی، اجتماعی روانی و فضایی معماری، تأثیر معناداری بر رضایتمندی ساکنان دارد.
مشارکت بر پایه جذابیت در مرمت و احیای بافت تاریخی (مطالعه موردی: بافت تاریخی عودلاجان و امام زاده یحیی تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هویت شهر سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۱
35 - 46
حوزههای تخصصی:
عدم حمایت ساکنین بافت تاریخی از اقدامات مرمتی، هدف اصلی این پژوهش در جهت چگونگی ایجاد جذابیت در طرح مرمت و احیای بافت تاریخی از نگاه شهروندان و ایجاد بستر مشارکت مردم در این طرح ها است. متغیر جذابیت وابسته به متغیر چشمگیر و تأثیرگذار بودن از نگاه شهروندان و متغیر زودبازده بودن است. فرایند انجام این پژوهش، ترکیبی بوده و نتایج پژوهش نشان می دهد ایجاد جذابیت طرح مرمت و احیای محله امام زاده یحیی و عودلاجان از نگاه شهروندان با ارائه طرح فنی-مهندسی در قالب حفظ و مرمت اماکن تاریخی، اهمیت موقعیت قرارگیری محله، توجه به رویدادهای تاریخی، حفظ ریز دانگی، پراکندگی، تراکم و سطح اشغال، حفظ و توسعه کاربری مسکونی، تکنولوژی معماری و شهرسازی، توجه به ابعاد کالبدی و ایمنی، تأمین خدمات شهری و توجه به منظر شهری و همچنین متأثر از متغیر زودبازده بون در سه بازه زمانی کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت محقق می شود.
تحلیل طراحی مبلمان پیاده رو و ارائه ی راهکارهای پیشنهادی برای ارتقا دسترسی پذیری افراد دارای ناتوانی جسمی - حرکتی (مطالعه موردی: شهر پردیس، فاز ۲)
منبع:
پژوهش های معماری نوین دوره ۵ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۱۶)
83 - 102
حوزههای تخصصی:
دسترسی پذیری در فضاهای عمومی شهری، یکی از بنیان های تحقق عدالت فضایی و شاخصی اساسی در ارزیابی کیفیت محیط برای همه اقشار جامعه به ویژه افراد دارای ناتوانی جسمی - حرکتی است. در بسیاری از شهرهای ایران، از جمله شهر پردیس، مبلمان پیاده رو به لحاظ جانمایی، طراحی و تطابق با نیازهای ویژه کاربران با نارسایی های جدی مواجه است. این نواقص باعث شکل گیری موانع کالبدی، حذف ناخواسته اجتماعی، و محدودشدن تعاملات اجتماعی و حضور فعال افراد دارای محدودیت در فضاهای شهری شده است. غفلت از اصول طراحی فراگیر و انسان محور، در کنار عدم انطباق با استانداردهای جهانی دسترسی پذیری، موجب شده تا این فضاها از ایفای نقش فراگیر خود بازبمانند. پژوهش حاضر باهدف تحلیل وضعیت موجود مبلمان پیاده رو در شهر پردیس و ارائه راهکارهای طراحی کارآمد، متناسب با نیاز کاربران دارای محدودیت جسمی - حرکتی، انجام شده است. رویکرد تحقیق توصیفی - تحلیلی بوده و گردآوری داده ها با بهره گیری از روش های مشاهده میدانی سیستماتیک، مصاحبه های نیمه ساختاریافته با کاربران و تحلیل محتوای اسناد شهری صورت گرفته است. یافته ها نشان می دهد نبود رمپ استاندارد، عدم پیش بینی فضای جانبی نیمکت برای استقرار ویلچر، کف پوش های لغزنده، مسیرهای باریک، و نبود تابلوهای اطلاع رسانی در ارتفاع مناسب از جمله عوامل مؤثر در کاهش دسترسی پذیری و کیفیت تجربه کاربران بوده است. براین اساس، چارچوبی طراحی مبتنی بر اصول عدالت فضایی، طراحی جهانی و انسان محور تدوین گردیده که ضمن ارتقای عملکرد مبلمان پیاده رو، می تواند در بازنگری سیاست های مدیریت شهری و ارتقای شمول پذیری فضاهای عمومی مورد بهره برداری قرار گیرد.
ارزیابی شاخص های سبک زندگی ایرانی-اسلامی در محلات شهری (نمونه موردی: محلات مقصودیه و یاغچیان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبک زندگی ایرانی-اسلامی به عنوان سبک زندگی مورد تأکید کنونی در کشور ایران، در کنار برآورده سازی نیازهای مادی و معنوی شهروندان، می تواند در تمام بخش های زندگی افراد همانند محلات مسکونی متجلی شود. اما به خاطر ورود اندیشه های ناشناخته در قالب مدرنیسم، محلات با نوعی بحران هویتی و عدم تعلق مکانی روبه رو شده اند. محلات قدیمی دچار پژمردگی و فرسودگی شده اند و محلات جدید نیز به سمت سبک های غربی گرایش یافته اند. ازهمین رو، این پژوهش به ارزیابی شاخص های سبک زندگی ایرانی-اسلامی در محلات شهری با مطالعه موردی محله مقصودیه (از بافت تاریخی) و محله یاغچیان (از بافت نوبنیاد) در کلان شهر تبریز می پردازد. این تحقیق به روش تحقیق کاربردی و با رویکرد توصیفی-تحلیلی انجام شده است. داده ها و اطلاعات مورد نیاز از طریق توزیع پرسش نامه میان 386 نفر از شهروندان دو محله مورد مطالعه گردآوری شده است که به روش نمونه گیری تصادفی طبقه بندی شده، انتخاب شده بودند. در این راستا، جهت ارزیابی شاخص های سبک زندگی ایرانی-اسلامی در محلات شهری مورد مطالعه، از آزمون T تک نمونه ای و جهت مقایسه دو محله مذکور از آزمون T مستقل در قالب نرم افزار SPSS استفاده شده است. در همین خصوص، نتایج تحقیق نشان داده است که شاخص های سبک زندگی ایرانی-اسلامی در محلات شهری در وضعیت متوسط روبه خوب قرار دارند و اینکه وضعیت شاخص ها در محله مقصودیه نسبت به محله یاغچیان، بهتر است. در واقع، سبک زندگی در محلات تاریخی (خاصّه محله مقصودیه)، ایرانی- اسلامی تر از محلات نوبنیاد (خاصّه محله یاغچیان) است. محلات تاریخی نسبت به محلات نوبنیاد که عموماً با اصول شهرسازی غربی ساخته شده اند، به خاطر قدمت، هویت و استفاده از معیارهای شهرسازی ایرانی-اسلامی، به سبک زندگی ایرانی-اسلامی نزدیک تر هستند.