
مقالات
حوزههای تخصصی:
افزایش سریع شهرنشینی، هجوم مهاجران و تازه واردان به نقاط شهری، شهرها را با مشکلات و معضلات متعددی مواجه کرده است. یکی از این معضلات ظهور محلات حاشیه نشین در اطراف شهرهای بزرگ می باشد. از مهمترین مشکلات این محلات مساله مسکن است که نابسامانی های فراوان در ابعاد کالبدی، اجتماعی، اقتصادی، زیست محیطی در حاشیه شهرها، باعث کاهش کیفیت آن شده است. مساکن حاشیه شهر نمودی از فقدان معیارهای مسکن مطلوب می باشد و شناسایی و تقویت برخی از این معیارها به افزایش کیفیت و مطلوبیت مسکن کمک خواهد کرد. محله دروی مشهد، یکی از محلات حاشیه در بخش شرقی مشهد می باشد که با کیفیت پایین مسکن به خصوص در بخش کالبدی روبرو است. لذا هدف از این پژوهش ارزیابی و اولویت بندی معیارها و مولفه های کیفیت کالبدی مسکن مطلوب در بافت حاشیه نشین محله دروی می باشد. روش انجام پژوهش توصیفی و تحلیلی در بخش مبانی نظری و پیمایشی با استفاده از ابزار پرسشنامه می باشد. بدین منظور در گام نخست، ابتدا شناسایی معیارها و مولفه های کالبدی مسکن مطلوب در حاشیه شهر، با استفاده از مطالعات اسنادی و آراء صاحب نظران و پژوهشگران (مبانی نظری، تجارب ایران و جهان) صورت گرفت. این معیارها در 8 گروه دسته بندی شده که شامل 34 مولفه می باشند. در گام بعدی مولفه های شناسایی شده به صورت پرسشنامه ای با طیف لیکرت در اختیار 30 نفر از کارشناسان قرار گرفت. کارشناسان از بین افرادی انتخاب شده اند که به صورت تجربی در بافت حاشیه شهر حضور داشته و آگاهی کاملی نسبت به آن دارند. در تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار SPSS، جهت رتبه بندی معیارها و مولفه ها از آزمون فریدمن، رابطه بین معیارها از آزمون همبستگی اسپیرمن و برای سنجش اعتبار و پایایی پرسشنامه و در نهایت جهت ارائه مدل ساختاری پژوهش از آزمون مدل یابی معادلات ساختاری PLS استفاده شده است. نتایج به دست آمده گویای این است معیار دوام، استحکام و مقاومت اولویت اول؛ معیار تناسبات، ابعاد و اندازه اولویت دوم؛ معیار تسهیلات بهداشتی اولویت سوم؛ معیار ایمنی و امنیت اولویت چهارم؛ معیار نمای ظاهری و سیمای بصری اولویت پنجم؛ معیار شکل، فرم و الگو اولویت ششم؛ معیار امکانات و تسهیلات رفاهی اولویت هفتم و معیار خدمات و امکانات اولویت هشتم می باشد. با برنامه ریزی در راستای ارتقاء و ساماندهی این معیارها و مولفه ها بر اساس درجه اهمیت، می توان مطلوبیت مسکن را از لحاظ کالبدی در بافت حاشیه شهر بهبود بخشید.
تاثیر فرم بالکن بر ارتقای کیفیت هوای داخل ساختمان های میان مرتبه در مجاورت بزرگراه های شهری (مورد مطالعه: بزرگراه شهید چمران تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش شهرنشینی در زندگی مدرن، آلودگی هوا یکی از معضلات مهم در دهه های اخیر بوده است که در رابطه با سلامت انسان به یک چالش مهم بدل گردیده است. این موضوع با پیشرفت شهرها و کاهش کیفیت هوا روز به روز به یک تهدید جدی برای زندگی انسان ها تبدیل شده است. به همین منظور کیفیت هوای شهری مساله مهم زیست محیطی در دنیا است که باعث جلوگیری از مرگ و میر انسان ها می شود. آلودگی هوا در شهرها براثر عواملی همچون صنایع و کارخانه ها، تردد خودروها، استفاده از سوخت های فسیلی برای سرمایش و گرمایش و مواردی از این قبیل ایجاد می شود. یکی از مهم ترین عوامل تولید و انتشار آلودگی در هوا، آلاینده های ترافیکی ناشی از تردد خودروها می باشد که بر محیط داخل ساختمان تاثیر دارند. با این حال معماری ساختمان ها می تواند نقش موثری بر کمیت و کیفیت ورود این آلاینده ها به فضای درون ساختمان ها داشته باشد که از جمله آن ها می توان به انواع بازشوها و اندازه و محل آن ها، چیدمان دکوراسیون داخلی، ارتفاع ساختمان، فرم بالکن و ... اشاره نمود. بر همین اساس از میان عناصر بیان شده، در مقاله حاضر به تاثیر فرم بالکن بر کاهش آلاینده های ترافیکی و افزایش کیفیت هوای داخلی پرداخته می شود. برای این منظور 10 مدل بالکن از نظر ویژگی های هندسه، جانپناه و دیوار بال در ساختمان میان مرتبه در شهر تهران در مجاورت بزرگراه شهید چمران (به عنوان مرکز انتشار آلاینده ترافیکی) به عنوان نمونه های موردی انتخاب و میزان ورود آلاینده های ترافیکی به درون بنا با استفاده از روش دینامیک سیالات محاسباتی (CFD) مورد شبیه سازی قرار گرفت. اعتبارسنجی نرم افزار در مطالعه حاضر براساس پژوهش سین و همکاران (2023) انجام گرفته است. تمام تنظیمات استفاده شده در مقاله مطابق با اعتبارسنجی می باشد؛ با این تفاوت که در این پژوهش از پارامتر غلظت آلاینده نیتروژن دی اکسید (NO₂) (منبع آلودگی) برای سنجش کیفیت هوا استفاده شده است. بر این اساس هدف اصلی در این پژوهش تعیین بهترین مدل هندسه و شکل ساختاری بالکن بر کاهش ورود آلاینده های ترافیکی به درون ساختمان و افزایش کیفیت هوای داخلی (IAQ) در ساختمان میان مرتبه است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که بالکن با فرم مثلث بیشترین میزان غلظت و بالکن با فرم منحنی کمترین میزان غلظت ورودی آلاینده را در بخش هندسه بالکن به خود اختصاص داده اند. همچنین میزان غلظت آلاینده در بالکن هایی که جانپناه نرده ایی دارند به مراتب بسیار کمتر از بالکن هایی است که دارای دیوار بال می باشند. از سویی در این پژوهش می توان چنین برداشت نمود که با افزایش محصوریت بالکن در ساختمان های میان مرتبه که در مجاورت بزرگراه های شهری قرار دارند، غلظت آلاینده های ورودی به بنا افزایش می یابد. در حالی که با کاهش محصورت در بالکن، میزان انباشت آلودگی در داخل ساختمان کاهش می یابد.
سنجش میزان تاثیر نماهای دو پوسته بر نیازهای انرژی ساختمان های مسکونی (در اقلیم شهر کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه انرژی، منبع حیات و زندگی مدرن انسان به شمار می آید. اما با توجه به رشد جمعیت و پیشرفت فناوری، مصرف انرژی در زندگی به شدت افزایش یافته است و منجر به انتشار گازهای گلخانه ای و تغییرات آب و هوا شده است که مشکلات متع دد برای سلامتی محیط زیست و جوامع بشری به وجود آورده است. به همین دلیل، کاهش مصرف انرژی در ساختمان های مسکونی امری ضروری به نظر می رسد. نمای ساختمان به عنوان عامل ارتباط دهنده فضای داخلی و فضای خارجی نقش مهمی در کاهش مصرف انرژی در ساختمان های مسکونی دارد. لذا یکی از روش های موثر برای کنترل و بهبود کیفیت مصرف انرژی ساختمان و عملکرد حرارتی و در نهایت کاهش مصرف انرژی در ساختمان های مسکونی استفاده از نماهای دوپوسته است. هدف از این پژوهش سنجش میزان کاهش مصرف انرژی در ساختمان های مسکونی با استفاده از نماهای دو پوسته دالانی و یکپارچه در سه حالت تهویه طبیعی، مکانیکی و بدون تهویه در اقلیم شهر کرمانشاه می باشد. برای نیل به هدف پژوهش حاضر ابتدا موقعیت جغرافیایی نمونه مشخص گردید.در مرحله بعد داده های آب و هوایی شهر کرمانشاه جمع آوری شد. با استفاده از نرم افزار (Design Builder) نمونه پایه، شبیه سازی و سناریوهای موجود مورد تحلیل و سنجش قرار گرفت. صحت نتایج حاصل از شبیه سازی با مقادیر مندرج در قبوض برق و گاز سالیانه ساختمان مورد مطالعه، اعتبارسنجی گردید.که میزان اختلاف خروجی نرم افزار نسبت به مقادیر واقعی کمتر از 10 درصد بود. تأثیر نمای دوپوسته و تهویه هوای بین دوپوسته در ساختمان های مسکونی در اقلیم شهر کرمانشاه را می توان از لحاظ مصرف انرژی ساختمان حائز اهمیت دانست زیرا که تأثیر مستقیمی در کاهش مصرف انرژی در این ساختمان ها داشته است. بررسی و مقایسه مصارف انرژی و رفتار حرارتی پوسته دوم ساختمان، تهویه هوای بین دوپوسته در فصل گرم، بهینه ترین حالت مصرف انرژی را برای کل ساختمان رقم زده است. استفاده از نمای دوپوسته(دالانی)، بیشترین میزان کاهش انرژی گرمایشی را با 55/54 درصد در ماه آپریل داشته است. استفاده از نمای دوپوسته(یکپارچه)، در ماه ژانویه با 84/40درصد پایین ترین کاهش مصرف انرژی گرمایشی را دارد. در صورت فعال بودن تهویه طبیعی هوای بین دوپوسته در فصل گرم در اقلیم شهر کرمانشاه، مصرف انرژی کل ساختمان نسبت به سایر حالت ها دارای بهینه ترین وضعیت می باشد. مصارف انرژی کل ساختمان، در نمای دوپوسته دالانی به همراه تهویه طبیعی با kWh/m2 63/66 یعنی پایین ترین مصرف انرژی را به خود اختصاص می دهد. به طور کلی استفاده از پوسته دوم به صورت دالانی و دارای تهویه طبیعی درفصل گرم برای این ساختمان کاهش 73/10 درصدی معادل kWh/m2 01/8 را در مصرف انرژی کل نسبت به ساختمان پایه را نشان می دهد.
تبیین مدل ارتقاء شاخص های روان شناسی محیطی از طریق معماری بیوفیلیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
انسان همواره بخشی جدایی ناپذیر از طبیعت بوده و اقدامات او به طور مستقیم بر محیط و بالعکس محیط نیز بر زندگی انسان تأثیرگذار بوده است. یکی از محیط های تأثیرگذار بر انسان ها طبیعت است. در این راستا تأثیر معماری بیوفیلیک به عنوان یک الگوی معماری معاصر طبیعت محور، بر انسان ها و رفتار عملکرد آن ها در چهارچوب حوزه دانشی روان شناسی محیطی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است. هدف این پژوهش ابتدا استخراج و دسته بندی ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های روان شناسی محیطی و معماری بیوفیلیک بوده و در نهایت به دنبال تلفیق این دو مفهوم و تبیین مدلی برای ارتقاء شاخص های روان شناسی محیطی از طریق معماری بیوفیلیک است. این پژوهش به منظور این که بتواند جامع ترین دسته بندی را از ابعاد، مؤلفه ها و شاخص های روان شناسی محیطی و معماری بیوفیلیک ارائه بدهد، از پروتکل نگاشت سیستماتیک در جهت یافتن منابع مورد نظر خود بهره برده است و براساس تحلیل محتوا و تجزیه و تحلیل مقالات بدست آمده از این فرآیند به ارائه یافته ها، بحث و نتیجه گیری پرداخته است. یافته ها نشان می دهند که شاخص های روان شناسی محیطی در شش مؤلفه محدوده و حریم شخصی، ادراکات محیطی، جهان فرهنگی- اجتماعی، توانمندسازی فردی، احساسات فردی و سلامت جسم و روان دسته بندی شده اند و شاخص های مختلف معماری بیوفیلیک بر این مؤلفه ها و شاخص های مرتبط آن تأثیر گذارند. طیف وسیعی از شاخص های معماری بیوفیلیک در قالب سه دسته طبیعت در فضا، آنالوگ های طبیعی و رابطه انسان با طبیعت بر شش مولفه ی روان شناسی محیطی تأثیرگذار بوده و مشخص کردن این که هر شاخص معماری بیوفیلیک چگونه می تواند به ارتقاء روان شناسی محیطی کمک کند، می تواند به طراحان در ارائه الگوهای طراحی مناسب در معماری بیوفیلیک یاری دهد.
ابعاد مؤثر بر ارتقای کیفیت زندگی فضای باز دانشگاهی از دیدگاه متخصصان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانشگاه های سراسر جهان با هدف افزایش دانشجو و تکامل ساختارهای آموزشی خود، در حال رقابت برای ارائه ی محیط های یادگیری و تحقیقاتی جذاب می باشند و در این رقابت، فضاهای باز از توجه کمتری برخوردار هستند. حضور در محیط های بسته دانشگاهی منجر به خستگی ذهن، حواس پرتی، بی حوصلگی، خطای ذهنی و کاهش کارایی می شود. زمانی که نیازها و آرزوهای دانشجویان در بستر فرهنگی دانشگاه پاسخ داده شود منجر به افزایش کیفیت زندگی در آن محیط می شود و امکان فعالیت های اجتماعی، آموزشی و تفریحی را فراهم و برای دانشجویان محیط بهتری از لحاظ کیفیت زندگی زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد می کند. هدف پژوهش حاضر شناسایی ابعاد تاثیرگذار بر کیفیت زندگی فضای باز دانشگاهی از دیدگاه متخصصان می باشد. پژوهش به صورت پیمایشی و با استفاده از روش دلفی انجام شده است. پس از مرور محتوایی پیشینه پژوهش، در مرحله اول روش دلفی مصاحبه باز پاسخ با جامعه آماری27 نفر از متخصصان و به روش نمونه گیری گلوله برفی تا حد اشباع نظری پیش رفت. سپس با کمک تکنیک کدگذاری باز و محوری و جدول هدف و محتوا، پرسش نامه محقق ساخت تهیه و توسط متخصصان در دو مرحله تکمیل گردید؛ در نهایت نتایج به روش تحلیل عامل Q در نرم افزار SPSS استخراج شد. نتایج حاصل نشان داد که از نظر متخصصان به ترتیب اهمیت، 5 بعد کالبدی، آسایش محیطی، عملک ردی – فعالیت ی، اجتماع پذیری و معنایی – ادراکی با افزایش رفاه و کیفیت زندگی در فضای باز دانشگاهی و با ایجاد یک محیط ایده آل، تعامل بین افراد را افزایش می دهند و فرصت هایی برای فعالیت های ضروری، اجتماعی، آموزشی و تفریحی برای افراد ایجاد می کنند و به شکل گیری حس اجتماع، دلبستگی به مکان، حس امنیت و سلامت روانی و جسمانی کمک می کنند.
تبیین ظرفیت های شهرسازی وکالتی جهت ارتقای شاخص های اجتماعی در شهرهای کوچک (نمونه موردی: شهرهای کوچک شمال استان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این تحقیق بر آن است تا با ارائه الگویی از شهرسازی وکالتی در شهرهای کوچک به روشن ساختن ظرفیت های شهرسازی وکالتی در جهت ارتقای شاخص های اجتماعی شهرهای کوچک بپردازد. پژوهش حاضر جزء پژوهش های کاربردی و اکتشافی – تبیینی با روش ترکیبی (کیفی - کمی) است. در بخش کیفی از طریق مصاحبه با خبرگان شامل اساتید دانشگاهی و مسئولان اجرایی شهرهای کوچک شمال استان همدان و با استفاده از استراتژی پدیدارشناسی و تاکتیک تحلیل محتوای مصاحبه (تحلیل تم) و نرم افزار تحلیل کیفی MAXQDA 2020 و نرم افزار iMindMap 9 مؤلفه های شهرسازی وکالتی در شهرهای کوچک و نمودار شبکه مضامین ارائه شد. در بخش کمی تحقیق توصیفی و از نوع زمینه یابی است و جهت سنجش نسبت روایی محتوایی و انجام مراحل تکنیک دلفی از آزمون های T تک نمونه ای و ضریب کندال تحت نرم افزار کمی SPSS نسخه 26 استفاده شد و جهت سنجش مطلوبیت برازش الگوی کمی پژوهش از روش تحلیل عاملی تأییدی به کمک آزمون های روایی همگن بودن، روایی همگرا و واگرا و آزمون پایایی ترکیبی و ضریب آلفای کرونباخ تحت نرم افزار PLS نسخه 3 انجام شد. نمونه آماری در بخش کیفی بر مبنای اشباع نظری بر اساس کدهای استخراجی از مصاحبه با پنل خبرگان و در بخش کمی 384 نفر از شهروندان و شهرهای کوچک شمال استان همدان که شامل شهرهای کبودرآهنگ، رزن و دمق انتخاب شد. در نتایج به دست آمده از تحلیل معادلات ساختاری تحت نرم افزار PLS مشخص شد که الگوی شهرسازی وکالتی به دست آمده برای شهرهای کوچک در ارتقا شاخص های اجتماعی از برازش مطلوبی برخوردار بودند و شهرسازی وکالتی به میزان 79 % بر شاخص های اجتماعی تأثیر می گذارد، بنابراین در کل می توان نتیجه گرفت که میان قابلیت های شهرسازی وکالتی با ارتقای شاخص های اجتماعی در شهرهای کوچک ارتباط مؤثری وجود دارد و پیش بینی می شود که در یک نمونه بزرگ تر نیز از همان جامعه (در سایر شهرهای کوچک)، فرضیه پژوهش تأیید گردد.
برآورد فضایی میزان اثرگذاری عامل محیطی در پایداری انرژی حرارتی سطح کلانشهر تهران با استفاده از الگوریتم BCS(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در برهم خوردن تعادل و پایداری انرژی حرارتی در سطوح شهری عوامل مختلفی دخیل هستند که در نتیجه ی تغییرات غیرعمدی پارامترهای آب و هوایی و بر هم خوردن تعادل انرژی در شهرها می تواند به عواقب شدید محیط زیستی منجر شوند. از سوی دیگر چالش ها و دغدغه هایی هم در مورد توسعه ی روزافزون کالبد شهرها و اثرات مخربی که بر محیط زیست مناطق شهری دارد باعث شده است موضوع اثرگذاری عوامل محیطی ناشی از توسعه ی کالبدی شهرها به یکی از اولویت های مدیریت شهری بسیاری از کلانشهرهای دنیا جهت دست یابی به توسعه پایدار محیطی تبدیل گردد. بدین ترتیب تبیین و تحلیل تعادل و پایداری انرژی گرمایی سطوح شهرها در مقیاس کلانشهری و همچنین شناسایی مهمترین تغییرات شاخص های اثرگذار مرتبط با عامل محیطی در نوع سیاستگذاری طرح ها و برنامه های عملیاتی توسعه شهری الزامی به نظر می رسد. در همین راستا جهت تحلیل برآورد فضایی میزان اثرگذاری شاخص های عامل محیطی در تعادل انرژی حرارتی سطوح و سنجش میزان همبستگی فضایی با این پدیده در اثر تحولات شهرنشینی و شهرسازی، کلانشهر تهران در سال 1400 مورد پژوهش واقع شده است. تصویر ماهواره ی بدون پوشش ابری و صاف کلانشهر تهران توسط ماهواره ی Landsat8 به کمک نرم افزار Envi تهیه شده و از طریق الگوریتم های مختلف در سنجش از دور الگوی تغییرات فضایی میزان انرژی حرارتی سطح شهر سنجش شده است. در ادامه از طریق سنجش همبستگی فضایی با استفاده از الگوریتم (Band Collection Statistical) میزان همبستگی لایه های شاخص های عامل محیطی با لایه ی انرژی حرارتی سطح در مناطق 22گانه شهر تهران برآورد شده است. از بین همه مهمترین شاخص های عامل محیطی چهار شاخص (تعداد پارک های شهری، NDVI،NDMI و NDWI) بدلیل میزان ارتباط همبستگی بیش از 25% برگزیده شده اند. برآورد نمود فضایی شاخص های عامل محیطی در تعادل انرژی حرارتی سطح کلانشهر تهران نشان می دهد هر چهار شاخص مذکور با بعد محیطی دارای ارتباط مستقیم بوده و از نظر ارزش قدر مطلقی آن شاخص NDWI بالاترین ضریب و شاخص تعداد پارک و فضای سبز پایین ترین را به خود اختصاص داده اند. این میزان همبستگی ها نشان از افزایش نقش فعالیت های انسانی و تاثیرات فعالیت هایشان بر شاخص های عامل محیطی می باشد. از آنجایی که شهرنشینی و شهرسازی اصلی ترین عوامل تغییر در الگوی انرژی حرارتی سطوح کلانشهر تهران می باشد، لذا اتخاذ سیاست های مختلف در این حوزه ها می تواند منجر به تغییر در میزان شاخص های عامل محیطی شده که نهایتا باعث تحت تاثیر قرار گرفتن الگو های حرکتی، فعالیتی و زیستی و در نتیجه تغییر در میزان پایداری انرژی حرارتی سطح در مناطق مختلف کلانشهر تهران خواهد شد.
پیکره بندی فضایی مسکن معاصر: مرور نظام مند مفاهیم و زمینه های موضوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خانه نماینگر ارزش ها، عقاید فرهنگی و اجتماعی ساکنان است. باتوجه به توسعه ابعاد مطالعات علمی و پژوهشی در زمینه های مختلف روانشناسی معماری به خصوص مسکن، بررسی سیر حرکت اندیشمندان و موضوعات مطالعه شده می تواند مؤیدی بر نیازهای تحقیقاتی آتی در حوزه پیکره بندی مسکن و ادراک جنسیتی باشد؛ این مقاله می کوشد با اتخاذ روش مرور نظام مند، مقالات پژوهشی داخلی کشور حدفاصل سال های 1403 تا 1380 با محوریت موضوعی پیکره بندی مسکن را شناسایی و یافته های آن را در چگونگی تبیین این مفهوم و عوامل تأثیرگذار بر آن تحلیل نماید و راهکاری برای بهبود کیفیت مطالعات بعدی در جهت افزایش تعمیم پذیری برون داد مطالعات در نشریات ارائه نماید. ﭘﮋوﻫﺶ ﺑﻪ روش ﮐﯿﻔﯽ از ﻧﻮع ﻣﺮور ﻧﻈﺎمﻣﻨﺪ اﻧﺠﺎم ﺷﺪ. در جستجوی اولیه با استفاده از روش «مرورنظام مند» چارچوب کلی مفاهیم مرتبط با حوزه پیکره بندی مسکن و ادراک جنسیتی و ارتباط معنایی میان دو حوزه، 55064 ﭘﮋوﻫﺶ طبقه بندی که 2747 پژوهش در گروه هنر و معماری را در ﺑﺮﻣﯽﮔﺮﻓﺖ. پس از بررسی و پایش 289 مقاله استخراج و با استفاده از از بیانیه پریزما، مستندات مرتبط با «پیکره بندی مسکن» که در برگیرنده جنبه های کالبدی و روانشناسی - ادراکی انتخاب شدند. نتایج نشان داد مطالعات در تببین «پیکره بندی فضایی مسکن» با تاکید بر ادراک جنسیتی در سازمان دهی فضایی مسکن تشریح نشده است. همچنین محققان در شناسایی عوامل اثرگذار بر این مولفه بیش تر بر ابعاد کمی تمرکز و فارغ از جنسیت به بررسی ابعاد این حوزه پرداخته اند. ارزیابی آماری نتایج، بیانگر آن است که از میان 14 موضوع شناسایی شده، تمرکز مطالعات در نشریات علمی-پژوهشی بیشتر روی مباحث «ساختارفضایی» و «تجربه زیسته- حس مکان» و اغلب به شیوه کیفی (توصیفی- تحلیلی) است. نتایج نشان داد مطالعات در تببین «پیکره بندی مسکن» بر روانشناختی بودن این پیوند و پیامدهای رفتاری فارغ از جنسیت تأکید شده و سازوکارهای روانشناختی عمیق در ابعاد احساسی و شناختی- ادراکی تشریح نشده است. همچنین محققان در شناسایی عوامل اثرگذار بر این پیوند بیش تر بر ابعاد انسانی و مکانی تمرکز داشته اند. خلاء تئوری ادراک جنسیتی و مکان دستیابی به نتیجه واجد انسجام نظری را دشوار کرده است.
تأثیر سازمان دهی محیط بر خلوت کاربران در مکان های فرهنگی (بررسی موردی: باغ کتاب تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعات انسان و محیط نشان می دهد مطالعه فضای کالبدی مستلزم ملاحظه فعالیت ها در آن است. فضاهای فرهنگی به دلیل داشتن پتانسیل های مختلف که باعث بروز فعالیت های متنوعی می شود، از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند، به همین جهت یافتن مهمترین مولفه های تاثیرگذار در طراحی فضاهای فرهنگی یکی از مهمترین مسائلی است که امروزه طراحان به دنبال آن هستند. به همین منظور در این پژوهش باغ کتاب تهران بعنوان یکی از نمونه های شاخص که دارای مولفه های فضایی مختلف است، انتخاب و مورد تحلیل قرار گرفت. بررسی روابط میان افراد در فضاهای فرهنگی در سازمان دهی فضایی آنها موثر است. خلوت یکی از رفتارهای اجتماعی است، تعیین کننده فاصله و مرز میان افراد است و فرد می تواند به کمک آن بر روابط خود با دیگران نظارت و کنترل داشته باشد. ساز و کارهای دستیابی به خلوت در محیط کالبدی به وسیله سازمان دهی مناسب محیط فراهم می شود و به طراحان کمک می کند تا بستری با فرصت های مکانی قابل گزینش را برای کاربر فراهم کند. پژوهش پیش رو ضمن شناسایی مولفه های تأثیرگذار بر خلوت در پی پاسخ به چگونگی تأثیر سازمان دهی محیط بر خلوت کاربران در مکان های فرهنگی مانند باغ کتاب تهران است. این تحقیق با استفاده از روش تلفیقی (کیفی-کمّی) به دنبال یافتن آن دسته از مولفه های سازماندهی محیطی موثر بر میزان خلوت گزینی کاربران در مکان های فرهنگی است. جهت رسیدن به این هدف با بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و رسیدن به اجماع نظری در مصاحبه با متخصصان حوزه معماری، مؤلفه های مؤثر سازمان دهی محیط بر خلوت کاربران استخراج شد که عبارتند از ارتباط و کنترل، هم پیوندی فضاها، تناسبات هندسی مسیرهای ارتباطی، خوانایی مسیرها، چشم انداز طبیعی و عمق فضا. سپس پرسشنامه ای بین کاربران تنظیم و توزیع شد و در تحلیل داده های پرسشنامه به روش همبستگی و تحلیل مسیر به تبیین مدل و استخراج سه چرخه عملکردی، کالبدی و رفتاری پرداخته شد. در مدل نهایی رابطه میان مؤلفه ها و میزان تأثیر آنها بر یکدیگر تحلیل و ارزیابی شده است. همچنین گردآوری اطلاعات بر مبنای مشاهدات میدانی با استفاده از منابع و نقشه های معتبر بوده و استخراج و تحلیل داده ها توسط نرم افزار A – Graph مدل یابی شاخه ای فضا مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج حاصل مبتنی بر یافته های پژوهش نشان می دهند، بین مولفه های اثرگذار بر خلوت پذیری در فضاهای فرهنگی اختلاف معنادار وجود دارد، از دیدگاه کاربران، چیدمان و خوانایی فضا مهمترین معیار اثرگذار بر خلوت پذیری در فضاهای فرهنگی می باشد و پس از آن دعوت کنندگی، فضاهای شخصی و فضاهای چند منظوره جای دارند.