مقالات
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: با وجود قابلیت های هوش مصنوعی در تسریع و بهبود فرایندهای معماری، پرسش هایی اساسی درباره جایگاه خلاقیت انسانی و توانایی حفظ اصالت و هویت فرهنگی در طراحی های تولیدشده توسط هوش مصنوعی مطرح است.هدف پژوهش: هدف از این پژوهش بررسی تطبیقی زیبایی شناسی طراحی معماری انسان محور و ماشین محور است.روش پژوهش: این تحقیق براساس هدف، یک تحقیق کاربردی است. و از نظر ماهیت و روش در شمار تحقیقات توصیفی -تحلیلی محسوب می شود. در این مطالعه، چهار طرح منتخب از مسابقات مدرسه معماری ایرانی انتخاب و با استفاده از هوش مصنوعی طرح های مشابهی تولید شد. نمونه ها توسط اساتید، مشاوران و دانشجویان معماری و غیرمعماری براساس پنج مؤلفه خلاقیت، هماهنگی، اصالت، جذابیت و کلیت ارزیابی شدند.نتیجه گیری: نتایج نشان داد که در مؤلفه اصالت، طراحی های انسانی به طور قابل توجهی برتر ارزیابی شدند، اما در مؤلفه هماهنگی، طراحی های هوش مصنوعی برتری اندکی داشتند. همچنین، جذابیت طراحی های انسانی بیشتر مورد تأیید اساتید و مشاوران قرار گرفت، در حالی که دانشجویان غیرمعماری تمایل بیشتری به طراحی های هوش مصنوعی نشان دادند. به طور کلی، جامعه معماران، طراحی های انسانی را برتر دانستند اما انحراف معیار در ارزیابی ها به ذهنی بودن قضاوت ها و تنوع ترجیحات زیبایی شناختی اشاره دارد. این پژوهش بر اهمیت حفظ خلاقیت انسانی در معماری تأکید داشته و هوش مصنوعی را ابزاری مکمل برای بهبود فرایندهای طراحی می داند، نه جایگزینی کامل برای طراحان انسانی.
شناسایی مؤلفه های تکتونیک در معماری خانه های روستایی جلگۀ شرقی گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: تکتونیک در معماری، تعادلی پایدار میان ظرفیت های طبیعی (توپوگرافی، خاک، مخاطرات) و الزامات فرهنگی-اقلیمی (مصالح بومی، ساختارهای سازه ای و بیان هنری) ایجاد می کند. با این حال، توسعه شتابان شهرنشینی و تغییرات اقلیمی در شرق گیلان، این تعادل دیرینه را برهم زده و دو چالش اساسی پدید آورده است: 1) جایگزینی مصالح ناسازگار با اکوسیستم، 2) فرسایش هویت معماریِ ریشه دار در فرهنگ و اقلیم. این چالش ها نه تنها پایداری سازه ها را تهدید می کند، بلکه گسست از دانش سنتیِ همزیستی انسان با طبیعت را تسریع می بخشد. ازاین رو، شناسایی مؤلفه های تکتونیکِ اثرگذار بر انطباق پذیری اقلیمی و اصالت فرهنگی، گامی ضروری برای بازیابی این تعادل و حفاظت از میراث معماری منطقه است.هدف پژوهش: این پژوهش با هدف، شناسایی مؤلفه های تکتونیک اثرگذار بر معماری خانه های روستایی شرق گیلان و بررسی تعأمل آنها در حفظ هویت معماری بومی صورت گرفته است و به دنبال پاسخ به این سؤالات است که مؤلفه های اثر گذار تکتونیک در معماری روستایی جلگه شرق گیلان کدام اند؟ ارتباط فضایی بناها با یکدیگر چگونه است؟ و مصالح به کار رفته در فضای روستایی این منطقه چیست؟روش پژوهش: روش پژوهش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از داده های میدانی و مطالعات کتابخانه ای به تجزیه و تحلیل بناها پرداخته شده است.نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان می دهد که مؤلفه های کالبدی و معنایی به صورت هم افزا در تکتونیک معماری خانه های شرق گیلان نقش ایفا می کنند. در مؤلفه کالبدی، استفاده گسترده از مصالح بومی مانند چوب، کاهگل و سنگ، ساختارهایی مقاوم در برابر رطوبت و تغییرات اقلیمی ایجاد کرده است. که هم پایداری زیست محیطی و هم مزایای اقتصادی را تضمین می کند. فرم های معماری از جمله سقف های شیب دار، دیوارهای عایق و فضاهای باز ایوان ها، با هدف بهینه سازی شرایط محیطی، تسهیل تهویه طبیعی، ایجاد هماهنگی فضایی، حفظ پیوستگی با طبیعت و افزایش کارایی طراحی شده اند. از سوی دیگر، در مؤلفه معنایی، فرم ها و جزئیات معماری به عنوان نمادهای فرهنگی و اجتماعی عمل کرده و هویت محلی را تقویت می کنند.
مرور نظام مند سامانه های سایه انداز در اقلیم های گوناگون چارچوبی چندمعیاره برای بهینه سازی انرژی و آسایش کاربران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: در بسیاری از اقلیم های گرم، مرطوب و حتی معتدل، سازوکار کنترل تابش خورشیدی به معضلی پیچیده تبدیل شده است؛ زیرا سامانه های سایه انداز موجود اغلب صرفاً بر کاهش مصرف انرژی تمرکز دارند و دیگر ابعاد مانند آسایش بصری، انسجام معماری و رفتار کاربران نادیده گرفته می شوند. در نتیجه، اجرای راهکارهای سایه اندازی فاقد نگاه چندمعیاره، گاه به خروجی هایی ناکارآمد و عدم مقبولیت در محیط های واقعی منجر می شود.هدف پژوهش: این مقاله با هدف پر کردن خلأ مذکور، به مرور نظام مند ۷۰ مطالعه منتخب می پردازد تا ضمن تبیین طبقه بندی جامع سامانه های سایه انداز برپایه اقلیم، فناوری، نوع بنا و ملاحظات کاربرمحور، چارچوبی یکپارچه برای انتخاب و طراحی بهینه این سامانه ها در شرایط متنوع اقلیمی ارائه دهد.روش پژوهش: رویکرد پژوهش برپایه دستورالعمل های مرور نظام مند و تحلیل محتوای کیفی بنا شده است. در مرحله گردآوری، مقالات معتبر بین سال های ۲۰۰۴ تا ۲۰۲۴ از پایگاه های علمی گزینش و از نظر نوع سایه انداز، روش شناسی، شاخص های عملکردی و بافت اقلیمی بررسی شدند. سپس برمبنای تحلیل تطبیقی، یک چارچوب چندمعیاره تدوین شد که شبیه سازی های انرژی، بهینه سازی پارامتریک، ارزیابی کاربرمحور و کالیبراسیون میدانی را ادغام می کند.نتیجه گیری: یافته ها نشان داد که راهکارهای موفق سایه اندازی، عموماً آنهایی هستند که میان کاهش بار حرارتی، تأمین روشنایی مطلوب، رضایت کاربران و ملاحظات زیست محیطی تعادل ایجاد می کنند. چارچوب پیشنهادی، با درنظرگرفتن چرخه های بازخوردی طراحی، اجرا و ارزیابی، پاسخی پویا به تغییرات اقلیمی و نیازهای کاربران ارائه می دهد و می تواند در ارتقای معماری پایدار و انسان محور مؤثر واقع شود.
آزمون گاه معماری؛ رویکردی نوین در بازآفرینی تصویری مکان های ناپیدا در شهرهای کهن (مطالعۀل موردی: بناهای مذهبی شهر رشت)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: شهرهای معاصر نیازمند هویت مندی و هویت یابی مکان های تاریخی شان هستند و در این راستا بازیابی مکان های ناپیدا حائز اهمیت است، مقصود از مکان های ناپیدا در این پژوهش، بناهای واجد ارزش تاریخی اند که اکنون نمودِ کالبدی یا وجود ندارند.هدف پژوهش: هدف پژوهش ارائه گونه ای متفاوت از تاریخ شفاهی ذیل مطالعات میدانی است که نه تنها شنیداری، بلکه واجد جنبه های دیداری است، رویکردی نوین که وابستگی بسیار به کنش و واکنشِ شاهد (مصاحبه شونده) و میدان پژوه (مصاحبه کننده) دارد؛ و حرکت فیزیکی/ ذهنی در فضا-زمان، بازشناسی پلان یا روندِ توسعه فرم ساختمان ها، و عناصر و جزئیات بناهای کهن را نشانه می گیرد، که پژوهش حاضر آن را «آزمون گاه معماری» می نامد. روش پژوهش: پژوهش حاضر کاربردی و از نظر ماهیت، توصیفی-تحلیلی است و به روش کیفی صورت گرفته، و نمونه گیری به صورت مرحله به مرحله با ترکیب سه شیوه آسان، گلوله برفی و هدفمند انجام شده است. جامعه آماری این پژوهش از بُعد کالبدی- فضایی، ابنیه مذهبیِ شهر رشت از دوره صفویه تا پهلوی دوم است؛ و از بُعد نیروی انسانی، شاهدان محلی و سالخوردگانی هستند که عامل اجرا و یا شاهد رویدادهای مرتبط با این بناها بوده اند.نتیجه گیری: تحلیل یافته های پژوهش نشان می دهد که در شرایط آزمون گاه معماری، تجربیات زیست شده شاهدان با هدایت میدان پژوه، در گام هایی روشمند با ارائه و آزمون فرضیه هایی، از طریق مکان مند شدن فضای ذهنی شاهدان و معنادار شدن این مکان ها، منجر به انکشاف روند تغییرات و توسعه بناهای کهن در ادوار تاریخی در محدوده پژوهش شده، و چارچوبی علمی را عرضه داشته که چگونگی کارکرد آزمون گاه معماری برای رهیافت به بازآفرینیِ تصویری مکان های ناپیدا و شناسایی فضاهای گمشده ی در برگیرنده این مکان ها (مانند: خاطرات شاهدان و رویدادهای مرتبط با انها) در شهرهای کهن را نشان می دهد.
نقش مؤلفه های زیبایی شناسی زیستی در پیش بینی ادراک از کیفیت محیط مسکونی (مورد پژوهی: محلات منتخب شهر سنندج)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: افزایش نگرانی ها درباره کیفیت محیط های مسکونی در سال های اخیر، توجه پژوهشگران را به شناسایی عوامل مؤثر بر ادراک ساکنان از محیط معطوف کرده است. در این راستا، زیبایی شناسی زیستی به عنوان یکی از ابعاد کلیدی مطرح شده است.هدف پژوهش: پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش مؤلفه های زیبایی شناسی زیستی در پیش بینی ادراک از کیفیت محیط مسکونی انجام شده است.روش پژوهش: این پژوهش از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ زمانی مقطعی و از نظر روش توصیفی - همبستگی است. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه ساکنان محلات خسروآباد، آغه زمان، قطارچیان و سرتپوله در شهر سنندج بود. با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس، 250 پرسشنامه توزیع شد که از این تعداد، 214 پرسشنامه به صورت کامل و صحیح بازگردانده شد. ابزار گردآوری داده ها دو پرسشنامه محقق ساخته بود. برای سنجش مؤلفه های زیبایی شناسی زیستی، از پرسش نامه ای مشتمل بر 49 آیتم و چهار مؤلفه زیبایی شناسی ادراکی، شناختی، اجتماعی و بیولوژیکی استفاده شد. همچنین برای سنجش ادراک از کیفیت محیط مسکونی از پرسشنامه ای مشتمل بر چهار آیتم استفاده شد. روایی پرسشنامه ها با استناد به نظر متخصصان و همچنین پایایی پرسشنامه ها نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. شایان ذکر است. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه انجام شد.نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد: رابطه میان مؤلفه زیبایی شناسی ادراکی، شناختی، اجتماعی و بیولوژیکی باکیفیت محیط مسکونی مثبت و معنادار بود. همچنین ترکیب مؤلفه های زیبایی شناسی زیستی پیش بینی کننده معنادار کیفیت محیط مسکونی بودند (0/001> p؛ 33/ r2). تأمل در ضرایب رگرسیونی نشان داد که سه مؤلفه زیبایی شناسی ادراکی، بیولوژیکی و شناختی به تنهایی نیز پیش بینی کننده معنادار کیفیت محیط هستند؛ اما تاثیر مؤلفه های زیبایی شناسی شناختی به تنهایی معنادار نبود. نتایج این پژوهش نشان می دهد که طراحی محیط های مسکونی براساس اصول زیبایی شناسی زیستی، به ویژه با تمرکز بر مؤلفه های ادراکی و بیولوژیکی، می تواند نقش مهمی در بهبود کیفیت سکونتی ایفا نماید.
تحلیل مضامین نقاشی های دیواری مهدی قدیانلو با رویکرد (بازتاب و شکل دهی) مطالعۀ موردی: نقاشی های دیواری اجلاس داووس، میدان دیووی بوستون، شوردیج لندن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: این پژوهش به بررسی نقاشی های دیواری مهدی قدیانلو در فضاهای عمومی نظیر اجلاس داووس، میدان دیووی بوستون و منطقه شوردیج لندن می پردازد. آثار وی با پرداختن به مسائل جامعه معاصر و دغدغه های جهانی، از عناصر نمادینی همچون: کودکان، بادکنک ها و روزنه های نور بهره می برد که با بیانی فراواقع گرایانه، مخاطب را به تأمل وادار می کند. سؤالات اصلی پژوهش عبارت اند از: مضامین نقاشی های دیواری قدیانلو از کدام معضلات اجتماعی تأثیر می پذیرند؟ انگیزه هنرمند از به کارگیری عناصر نمادین و استفاده از سبک فراواقع گرایی چیست؟هدف پژوهش: اهمیت ارتباط هنرمند با جامعه و تأثیرپذیری او از زندگی اجتماعی و تلاش برای تأثیرگذاری با هدف بهبود زیست شهری در آثار این هنرمند از اهداف این پژوهش است.روش پژوهش: پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، پیمایشی و میدانی انجام شده است. ابزار گردآوری اطلاعات نیز شامل فیش برداری و مصاحبه است.نتیجه گیری: آثار مهدی قدیانلو براساس دو رویکرد «بازتاب» و «شکل دهی»، هم بازتاب دهنده بحرآنها و آسیب های اجتماعی و هم الهام بخش امید و تغییر هستند. او با استفاده از نمادهای بصری مانند کودک، کلاغ، بادکنک و آسمان، تصویری چندلایه از واقعیت و آرمان ارائه می دهد و به عنوان هنرمندی آگاه برای ایجاد نگرش تازه نسبت به اکنون و آینده جامعه از هنر با زبان نقاشی دیواری بهره می گیرد.