فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
173 - 203
حوزههای تخصصی:
ایران در چند دهه اخیر یکی از کشورهای مهاجرفرست جهان به شمار می رود. مهاجرت ایرانیان را می توان در قالب سه موج مهاجرت، به سه دوره زمانی تقسیم بندی کرد: الف) سال های 1979-1950 که عمده مهاجرت ها به منظور تحصیلات عالی و به قصد بازگشت به ایران بود؛ ب) سال های 1995-1979 که بیشتر مهاجرت ها، مهاجرت های اجباری به دلیل انقلاب و جنگ بود؛ ج) سال های 1995 تاکنون که اکثر مهاجرت ها با اهداف اقتصادی و به منظور دستیابی به ثبات و زندگی بهتر و بدون قصد بازگشت به کشور است. هدف این پژوهش بررسی خاطره و احساس نوستالژی ایرانیان مهاجر در این سه دوره زمانی است. بدین منظور از نظریه های حافظه جمعی و نوستالژی برای تحلیل یافته ها استفاده شد. این پژوهش کیفی است و داده های آن از طریق مصاحبه های عمیقِ مجازی (اسکایپ و واتس اپ) به دست آمد. در این مطالعه با 11 مهاجر ساکن کشورهای استرالیا، آلمان، هلند و سوئد مصاحبه شد. نتایج نشان می دهد خاطرات و نوستالژی ها در گروه اول عمدتاً حول خاطرات کودکی، در گروه دوم با محوریت فعالیت های سیاسی و در گروه سوم بر محور مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند. خاطرات گروه اول و دوم بیشتر با احساس نوستالژی همراه است و احساس نوستالژی در هر سه دوره در مردان مصاحبه شده بیش از زنان است.
افسردگی و امید به زندگی در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی: مقایسه ای از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۷
125 - 144
حوزههای تخصصی:
با توجه به افزایش نگران کننده آمار خیانت و طلاق، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افسردگی و امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی صورت گرفت. پژوهش حاضر نیمه تجربی با طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری را زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شهر تبریز در سال 1401 تشکیل دادند. 45 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در سه گروه قرار گرفتند (هر گروه 15 نفر). گروه های آزمایشی درمان مختص گروه خود را در 8 جلسه دریافت کردند. ابزار اندازه گیری شامل پرسش نامه های افسردگی بک و امید به زندگی اشنایدر بود. داده ها توسط آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره و آزمون تعقیبی بن فرونی تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو درمان، در مقایسه با گروه کنترل، باعث کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی در پس آزمون شدند (001/0>P). همچنین تأثیر درمان ها بر افسردگی و امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی، در مرحله پس آزمون ازنظر آماری متفاوت نبود. نتایج گواه این بود شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد می توانند سبب کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی شوند.
مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
366 - 376
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به تغییر شیوه های آموزش از معلم محوری به دانش آموز محوری، و وجود خلا در الگوهای آموزش دانش آموز محور، این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان دوره متوسطه دوم انجام شد. روش: روش تحقیق حاضر از نظر ماهیت کاربردی و از نظر شیوه انجام مداخله نیمه آزمایشی بود. جامعه پژوهش 60 نفر از دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان سنندج به روش معیارمند در دو گروه مداخله و یک گروه کنترل انتخاب شدند. ابزار تحقیق نیز شامل پکیج یادگیری معکوس(محمودی و همکاران،1402)، پکیج یادگیری مشارکتی GI(کاظمی و همکاران،1401) و پرسشنامه درگیری تحصیلی ریو (۲۰۱۳) استفاده شد که در جهت تحلیل اثربخشی از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. بر اساس نتایج مداخله آموزشی، الگوی یادگیری معکوس و یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان تأثیر مثبت و معناداری دارد (05/0>sig). یافته ها: همچنین یافته ها نشان داد بین اثربخشی برنامه آموزشی یادگیری معکوس و آموزش مبتنی بر یادگیری مشارکتی بر درگیری تحصیلی دانش آموزان فقط در مؤلفه درگیری شناختی اختلاف معناداری وجود دارد (05/0>sig). نتیجه گیری: بنابراین می توان نتیجه گرفت که بدیع بودن روش آموزش مبتنی بر یادگیری معکوس می تواند یکی از دلایل اثرگذاری آموزش معکوس نسبت به آموزش مشارکتی خصوصاً در مؤلفه درگیری شناختی باشد.
تبیین جامعه شناختی رفتارهای انحرافی دانشجویان: آزمون تجربی نظریه شرمساری بازپذیرنده بریث ویت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
32 - 56
حوزههای تخصصی:
رویکرد تعاملی نسبت به انحرافات اجتماعی، تعریف و رویه های کنترل آن را به سمت تقویت راهبردهای فرهنگی در کنترل رفتارهای انحرافی هدایت می کند. نظریه شرمساری بازپذیرنده بریث ویت از جمله راهبردهای فرهنگی شناخته شده در کنترل رفتارهای انحرافی است که می تواند در بستر فرهنگی- اجتماعی جامعه ایران راهگشا باشد. این نظریه به روش هایی مربوط می شود که از طریق آن جامعه به جرم و مجرمان پاسخ می دهد؛ یا با شرمسار کردن آن ها به گونه ای انگ زننده یا با بازپذیری آن ها. بنابراین مقاله حاضر در نظر دارد تا با آزمون تجربی این نظریه ضمن تبیین جامعه شناختی رفتارهای انحرافی دانشجویان، به شناخت ژرف تری از این نظریه نایل آید. یافته های مقاله حاضر به روش پیمایش و با تکمیل پرسشنامه، از 831 نفر از دانشجویان 5 دانشگاه دولتی منتخب در شهر تهران، گردآوری شده اند. نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه گویای آن است که متغیرهای انگ زنی، دوستان منحرف، پایبندی به ارزش های اخلاقی وجابه جایی شرم در تبیین رفتارهای انحرافی دانشجویان نقش دارند. به طور کلی نتایج آزمون تفاوت میانگین ها گواه آن است که تفاوت های معناداری در میان دختران و پسران دانشجو به لحاظ متغیرهای مستقل دیده شده است، بدین معنا که میانگین شرمساری، بازپذیری، به هم پیوستگی، پذیرش شرم، جابه جایی شرم، درونی سازی شرم و پایبندی به ارزش های اخلاقی در دختران دانشجو بیش از پسران دانشجو است. در حالی که میانگین ارتباط با دوستان منحرف در پسران دانشجو بیشتر از دختران است و هم چنین تفاوت معناداری در انگ زنی بین هر دو جنس مشاهده نشده است.
عوامل فرهنگی مرتبط با سبک زندگی تغذیه ای، با تأکید بر مصرف غذای بیرون بر (پیمایشی در بین ساکنان شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
78 - 97
حوزههای تخصصی:
حفظ و تداوم سبک زندگی تغذیه ای در هر فرهنگ به عنوان یک مولفه هویتی از اهمیت خاصی برخوردار است. تداوم این فرهنگ همچنین تاثیر مثبتی در امنیت غذایی مردم جامعه دارد، که نتیجه ی آن می تواند پرورش انسان های سالم و جامعه ای کارآمد باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی عوامل فرهنگی مرتبط با سبک زندگی تغذیه ای (با تاکید بر مصرف غذای بیرون بر) در بین ساکنین 18 سال و بالاتر شهر شیراز نگاشته شده است. این پژوهش به روش پیمایشی با رویکرد کمی انجام شده است. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل ساکنین 18 سال و بالاتر شهر شیراز بوده که تا سال 1395 برابر با 1193693 نفر برآورد شده است. داده ها در این پژوهش به کمک روش نمونه گیری خوشه ای طبقه ای جمع آوری شده اند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 420 نفر است. در این پژوهش، سرمایه فرهنگی در ابعاد عینیت یافته، تجسم یافته و نهادی مورد بررسی قرار گرفته است. متغیر سرمایه فرهنگی با سبک تغذیه ای ارتباط معناداری نداشته است. سرمایه فرهنگی در بعد نهادی، رابطه معناداری با سبک تغذیه ای داشته است. در نهایت می توان چنین نتیجه گرفت که در بین مردم شیراز سبک تغذیه ای مبتنی بر بیرون بر هنوز نتوانسته است به سبک رایج تغذیه ای تبدیل شود. واژگان کلیدی: سبک زندگی، سبک زندگی تغذیه ای، فست فود، مصرف غذای بیرونبر
مصرف فرهنگی رسانه ها و تغییرات هویتی: پیمایشی درباره منطقه اورامانات استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه تحلیل رابطه بین مصرف رسانه ها و تغییرات هویتی است. به بیان دیگر، می کوشد برهم کنش ابعاد هویتی بر یکدیگر و رابطه آنها با میزان مصرف رسانه ها را مطالعه کند. این پژوهشِ کاربردی که از نوع توصیفی- علی است با روش پیمایش (از نوع مقطعی) انجام پذیرفته و برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استاندارد سلگی و همکاران (1394) سود جسته است. جامعه آماری چهار مرکز شهرستان منطقه اورامانات در کرمانشاه که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و طبق فرمول کوکران حجم نمونه 384 نفر به دست آمد. یافته ها نشان می دهد که در ماتریس همبستگیِ چهار بُعد هویت، رابطه مستقیم و معنی داری بین هویت قومی و ملی با هویت دینی وجود دارد. همچنین بین هویت دینی و هویت جهانی این رابطه معکوس و معنی دار است. رابطه بین هویت ملی و مصرف رسانه ملی (تلویزیون) مثبت، و بین این بُعد از هویت و مصرف شبکه های ماهواره ای کُرد زبان معکوس است. آن چه هویت قومی نامیده می شود با ماهواره های کُردزبان رابطه مستقیم و معنی داری دارد. همچنین بین هویت دینی با میزان مصرف ماهواره های کُردزبان رابطه معکوس و با تلویزیون سراسری رابطه مثبتی وجود دارد که این دو متغیر روی هم حدود 7 درصد از تغییرات هویت دینی را تبیین کرده اند. نهایتاً هویت مدرن با میزان مصرف تلویزیون سراسری رابطه معکوس و با ماهواره رابطه مثبت و معنی داری داشته است که در مجموع این دو متغیر حدود 5 درصد از تغییرات هویت مدرن را پیش بینی کرده اند. از دیگر نتایج این پژوهش این که در سلسله مراتب هویتی، هویت قومی پاسخگویان با میانگین 4 بیشترین و هویت مدرن با میانگین 88/3 کمترین بوده است. از نظر ارجحیت هویتی پاسخگویان در وهله اول خود را مسلمان، بعد کُرد و سپس ایرانی دانسته اند. از نظر مصرف رسانه نیز میزان استفاده پاسخگویان از رسانه های رسمی مثل تلویزون و شبکه استانی بسیار کم بوده است و به شدت از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جدید استفاده می کنند.
تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
81 - 92
حوزههای تخصصی:
قدرت فرهنگی دراصطلاح ترکیبی از قدرت به مثابه امری فراگفتمانی و مولد و فرهنگ به منزله امری گفتمانی و پویا می باشد. شبکه اجتماعی اینستاگرام به دلیل جذابیت های دیداری شنیداری، فرهنگ تصویری قدرتمندی را پدید آورده که بستر شکل گیری گفتمان های جدید گردیده است. در این پژوهش مؤلفه های تنوع، وسعت اشتراک و وضوح اولویت ها جهت تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق با اتکا بر روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل متن انجام گرفته است و داده ها از جنس داده های تصویری و متنی هستند. میدان مطالعه صفحات کاربران با ده رتبه برتر در اینستاگرام (از نظر تعداد دنبال کننده)که محتوا، پست ها،کپشن ها، کامنتهای دنبال کنندگان آنان تحلیل شده است. پرسش اصلی در این تحقیق آن است که قدرت فرهنگی در اینستاگرام چه جایگاهی دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که اینستاگرام به جهت کم هزینه بودن، قابلیت پخش تصاویر، در دسترس بودن، انعطاف پذیری در برابر افراد با روحیات مختلف (درونگرا و برونگرا)، تعاملی و چندمنظوره بودن، قابلیت اشتراک گذاری محتوا، ارتباط چندنفره بصورت پخش زنده، برخورداری از هوش مصنوعی و نهایتاً عملکردی مطابق با علایق کاربران و به روز بودن، با برطرف کردن نیازهای انسانی باعث حضور بازیگران متفاوتی در عرصه قدرت فرهنگی گردیده است و لذا نوع متفاوتی از قدرت فرهنگی را نیز آفریده است.
بررسی تطبیقی مبانی حق تعیین سرنوشت از منظر کانت و امام خمینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
81 - 100
حوزههای تخصصی:
حق تعیین سرنوشت، ادعای سیاسی- اخلاقی یک ملت برای حکومت بر خود و پیگیری توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است. این حق به مثابه یک حق بنیادین بشری که ریشه در کرامت بخشی به شأن و طبیعت انسانی دارد، یک مفهوم تکامل یافته، ذو ابعاد و کل نگر است اما در عین حال تحلیل های حقوقی و فلسفی را ترغیب می کند تا به ماهیت پیچیده و متناقض آن ورود کنند. در این پژوهش، مسئله مبانی حق تعیین سرنوشت از منظر ایمانوئل کانت و امام خمینی بررسی شده است و تلاش شده است با جمع آوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای، با رویکردی توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از روش تطبیقی به بررسی مبانی فلسفی حق تعیین سرنوشت از منظر این دو اندیشمند از دو خاستگاه متفاوت، پرداخته شود. سؤال اصلی پژوهش این است که چه نسبتی میان اندیشه فلسفی- سیاسی کانت و امام خمینی حول محور حق تعیین سرنوشت وجود دارد؟ یافته های مطالعه حاکی از آن است که کانت در طرح خود از حق تعیین سرنوشت، به عنوان سنگ بنای اندیشه سیاسی اش، عمل و ابهام حاکمیت را در نظام های حقوقی برجسته می کند. مفاهیم پایه ای در فلسفه کانت معطوف به اراده مطلق، آزادی فردی در چهارچوب وظیفه گرایی اخلاقی و اصول حقوقی است اما چهارچوب نظری حاکم بر سنت فکری امام خمینی مبتنی بر رویکردی الهیاتی است و با استعانت از فقه اسلامی قائل به این حق اساسی است. به لحاظ مبناشناسی در فلسفه امام خمینی، اراده آزاد انسان در طول اراده الهی و بُعد الهی تکلیف گرایی از جایگاه ویژه ای در حق تعیین سرنوشت برخوردار است.
الگوی سیاستی معیار در برقرای عدالت جنسیتی مبتنی بر منظومه فکری آیت الله خامنه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نظریه های اجتماعی متفکران مسلمان سال ۱۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
101 - 126
حوزههای تخصصی:
عدالت جنسیتی ازمنظر نگرش اسلامی، در سالیان متمادی مورد بررسی بوده اما هم چنان نقاط نامشخص زیادی از نظرتا عمل در آن وجود دارد؛ لذا پژوهش حاضر بر آن شده تا با روش اجتهادی و به کمک تکنیک کدگذاری، این موضوع را در منظومه فکری آیت الله خامنه ای از ابتدای رهبری تا سال 1403 مورد بررسی قرار دهد. در این روش، کدِ پایه بر اساس بررسی انواع دلالت کلامیِ بیانات استخراج شده و سپس در مرحله مقوله بندی نسبت میان کدها (مطلق و مقید، عام و خاص و غیره)، سیاق و مخاطب کلام، مورد بررسی قرار گرفته است. در منظومه فکری رهبر انقلاب، عدالت به معنای ترکیبیِ برابری حقوق زن و مرد مبتنی بر اشتراکات انسانی، و نابرابری مبتنی بر افتراقات جنسیتی بیان می شود؛ دراین نگرش، برخی از مصادیق حقوقِ برابر و متفاوت زنان با مردان و مصادیق ظلم به زن و بازتعریف برخی از مصادیق حقوق و جزئیاتش و نیز بررسی نسبت میان حقوق مختلف بانوان مشاهده می شود. در این میان، حق کرامت، که خود شامل حقوقی چون زیست عفیفانه و زیست آرمانی است و در دو قسم خانوادگی و اجتماعی است، در رأس حقوق بانوان است. پژوهش حاضر، الگوی سیاستی مستخرج از منظومه فکری رهبری مبتنی بر مبانی نظری را در چند بُعد ویژگی ها (شامل الگوی مبتنی بر اهداف اسلامی و عقلانیت، مستمر، عمیق و به دور از شتاب زدگی و مبتنی بر نگرش تهاجمی به غرب و نگرش سیستمی)، بازیگران اصلی تحقق سیاست عدالت جنسیتی (بانوان بازیگر محوری)، اولویت های حقوقی زنان و راهبردها (شامل فرهنگ سازی، اصلاح و تدوین قوانین حمایتی و سخت و شکل گیری نهضت دفاع از بانوان با رکنیت عفاف و شعارسازی صحیح) تبیین نموده که با نظر به این الگو می توان سیاست گذاری های مرتبط با بحث عدالت جنسیتی را بازخوانی، اصلاح و تدوین کرد.
Comparing the Effectiveness of Academic Buoyancy and Psychological Capital Training on Academic Procrastination in Female High School Students(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۳ (۲۰۲۴)
149 - 160
حوزههای تخصصی:
Purpose: This study aimed to compare the effectiveness of academic buoyancy training and psychological capital training on academic procrastination among female students.
Methodology: The population of this research included all female high school students in District 7 of Mashhad in the academic year 2020-2021. To collect data, the Academic Procrastination Questionnaire by Solomon and Rothblum (1984) was used. This research was a quasi-experimental study with a pre-test and post-test design with a control group, involving 45 participants who had higher scores on the dependent variable and were willing to participate in training sessions. They were randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group consisting of 15 students). One week after the pre-test was conducted for all three groups, one of the experimental groups was exposed to the independent variable of academic buoyancy training, and the second experimental group was exposed to psychological capital training, while the control group did not receive any training. Then, a post-test was administered to all groups. In this study, to examine the differences between groups, multivariate and univariate repeated measures analysis of variance was used, taking into account within-group (test) and between-group (group membership) factors.
Findings: The results showed that both academic buoyancy training and psychological capital training led to a reduction in academic procrastination among female students. The results also indicated that there was no significant difference in the effectiveness of academic buoyancy training and psychological capital training on academic procrastination.
Conclusion: It can be concluded that both academic buoyancy training and psychological capital training are effective in reducing academic procrastination, and there is no difference in their level of effectiveness.
Comparing the Effectiveness of Emotional Intelligence and Self-Compassion Training on Mental Well-Being and Academic Self-Concept of High School Students in Hamedan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۳ (۲۰۲۴)
196 - 206
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this research was to compare the effectiveness of emotional intelligence training and self-compassion practices on mental well-being, academic vitality, and academic self-concept among female high school students in Hamedan.
Methodology: The research method was a semi-experimental three-group design (two experimental groups and one control group) with pre-tests and post-tests. The sample was selected using multi-stage cluster sampling from the population of female high school students in Hamedan in the academic year 2023-2024, with 60 individuals randomly chosen (20 in the first experimental group, 20 in the second experimental group, and 20 in the control group). Measurement tools included the Keyes and Magyar-Moe (2003) Mental Well-being Scale and the Liu and Wang (2005) Academic Self-concept Questionnaire. MANCOVA test and its assumptions were used to test the research hypotheses. ANOVA (one-way analysis of variance) with box plot and post-hoc tests like Tukey and Scheffé were employed for multiple comparisons in the post-test using SPSS version 23.
Findings: The results showed that both emotional intelligence training and self-compassion practices are effective in improving the mental well-being and academic self-concept of female high school students in Hamedan. Additionally, it was found that self-compassion training is more effective than emotional intelligence training in enhancing academic self-concept, but there is no significant difference in the effectiveness of emotional intelligence training and self-compassion practices on mental well-being.
Conclusion: Psychologists can help students gain more awareness of their emotions and learn how to deal with them, set meaningful and achievable goals, increase academic vitality and motivation through realistic goals aligned with personal interests, and strengthen their academic self-confidence. Students should be taught how to cope with educational stress and anxiety, find creative solutions, and learn to utilize available resources and supports.
Identification and Explanation of Organizational Health Dimensions and Components among Middle School Teachers in Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Organizational health within schools significantly influences teacher well-being, professional efficacy, and student outcomes. This study aimed to identify and explain the dimensions and components of organizational health among middle school teachers in Tehran, focusing on how individual, organizational, and environmental factors contribute to the overall health of educational institutions.
Methodology: Adopting a qualitative research design, this study engaged 26 middle school teachers from Tehran through semi-structured interviews. The participants were selected purposively to ensure a diverse representation of experiences and viewpoints. Data collection continued until theoretical saturation was reached, and thematic analysis was employed to identify and analyze the emerging themes related to organizational health.
Findings: The study revealed that individual factors such as motivation, professional development, and job satisfaction; organizational factors including leadership, communication, and organizational culture; and environmental factors like policy influence and community engagement are critical to the organizational health of schools. These factors together create a comprehensive framework affecting the overall effectiveness and well-being of educational settings.
Conclusion: The findings underscore the importance of addressing both the internal and external components of organizational health in schools. A holistic approach that considers individual, organizational, and environmental factors is essential for fostering a positive educational environment, supporting teacher well-being, and enhancing student achievement. The study provides valuable insights for educational leaders, policymakers, and practitioners aiming to improve the organizational health of schools.
Designing the Framework of Specialization in the Recruitment of Non-Teaching Staff in Iran's Ministry of Education(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The present study aimed to design a framework for recruiting non-teaching educational staff in Iran’s Ministry of Education.
Method: The present study pursues a qualitative approach. The statistical population of the research included experts and professors in the field of specialization and the senior managers of the General Department of Education of Semnan province in the academic year of 2023-2024, among which 15 were chosen as the samples using theoretical saturation sampling and targeted sampling. The research instruments were a semi-structured interview and a review of the existing documents on this subject. The collected data were validated using member checking. The data validity was evaluated and confirmed using the quality criterion (reliability). The research data analysis method was thematic analysis in three levels: basic themes, organizing themes and Global Themes.
Findings: The data analysis led to the identification of 393 basic themes, 33 number-one organizing themes, and 13 number-2 organizing themes in the field of specialization in recruiting non-teaching educational staff in the Ministry of Education. These themes were categorized under 4 global themes including expertise management with two organizing themes (expertise management and performance management), resource management with four organizing themes (human, time, material, and information), change management with three organizing themes (change in organizational structure, change in competitive atmosphere, and change in attitude), and management of organizational development with four organizing themes (managerial capabilities, human resource planning, creation of specialization culture, and organizational interactions).
Conclusion: The use of elite and expert employees in the nonteaching sector of the educational system, as a leading institution in providing extensive services to the general public, depends on the presence of a specialization pattern in the recruitment of non-teaching staff. Identification of specialization criteria in the non-teaching sector, which has been done in this research, helps with the formulation of an appropriate specialization model to employ skilled and specialist staff in this sector.
Design and Elaboration of the Neuro-Coaching Education Model (Neuroscience of Coaching)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۲ (۲۰۲۴)
181 - 189
حوزههای تخصصی:
Purpose: The aim of the present study was to design and elaborate the neuro-coaching model (neuroscience of coaching) at Isfahan Steel Company.
Methodology: This research is an applied study and, in terms of methodology, a mixed-methods (qualitative-quantitative) research. The statistical population of the study consisted of 15 experts from Islamic Azad Universities and managers of the Isfahan Steel Company. In the qualitative section, their opinions were used to identify and code the categories. For modeling purposes, the statistical population included a group of officials from the Isfahan Steel Company. Cochran's formula was used for sampling, resulting in a sample size of 384, and the sampling method was randomly accessible. To identify the factors, interviews were conducted initially, and with the help of open coding, selective coding, and axial coding, categories and concepts were extracted.
Findings: The results of included 41 axial codes and 251 open codes. Subsequently, in the next stage, using confirmatory factor analysis, the axial, causal, contextual, intervening conditions, strategies, and outcomes were examined. Finally, consensus was reached on 209 open codes and 40 selective codes. For modeling, structural equations and partial least squares (PLS) with Smart PLS software were utilized. The results indicated that the neuro-coaching model (neuroscience of coaching) at Isfahan Steel Company is underpinned by 8 causal conditions, 8 contextual conditions, 6 intervening factors, and 7 strategies, leading to 11 major outcomes for Isfahan Steel Company. These outcomes include: improved neural process performance, personal growth and development, empowerment and psychological improvement, enhanced interactions and satisfaction, improved performance and cost reduction, psychology and personal relationships, interaction and communications, personal and psychological growth, individual and professional development, interactions and exercises, and the quality and effectiveness of neural solutions.
Conclusion: In conclusion, the neuro-coaching model holds significant promise for transforming coaching practices and enhancing organizational outcomes. The integration of neuroscience principles provides a robust framework for developing more effective and scientifically grounded coaching interventions.
ارزیابی رابطه بین مقوله های مدل شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش استان بابل در کشور عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: رفتار شهروندی سازمانی نقش مهمی در بهبود کیفیت خدمات سازمان ها از جمله سازمان آموزش وپرورش دارد. بنابراین، هدف این مطالعه ارزیابی رابطه بین مقوله های مدل شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش بود.روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش مدیران و کارکنان آموزش وپرورش استان بابل در کشور عراق بودند و طبق فرمول کوکران حجم نمونه 385 نفر تعیین که این تعداد با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه محقق ساخته شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش با 61 گویه بود که داده های آن با روش های تحلیل عاملی اکتشافی و حداقل مربعات جزئی در نرم افزارهای SPSS-22و Smart-PLS-4 تحلیل شدند.یافته ها: یافته ها نشان داد که پدیده محوری شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش دارای 10 مولفه در 5 مقوله شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایطه مداخله گر، راهبردها و پیامدها (هر کدام دو مولفه) بود که همه مولفه ها بار عاملی بالاتر از 50/0 و همه آنها پایایی کرونباخ و ترکیبی بالاتر از 70/0 داشتند. همچنین، ضرایب همبستگی مقوله های شرایط علّی، شرایط زمینه ای، شرایطه مداخله گر، پدیده محوری، راهبردها و پیامدها کمتر از 45/0 و حاکی از عدم همپوشانی آنها بود. علاوه بر آن، با توجه به شاخص های اشتراک و افزونگی، مدل شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش برازش مناسبی داشت و اثر شرایط علّی، شرایط زمینه ای و شرایطه مداخله گر بر پدیده محوری، اثر پدیده محوری بر راهبردها و اثر راهبردها بر پیامدها معنادار بود (05/0P<).نتیجه گیری: مدل طراحی شده شهروندی سازمانی در آموزش وپرورش می تواند به مدیران، مسئولان و برنامه ریزان آموزش وپرورش در طراحی برنامه هایی جهت بهبود شهروندی سازمانی در این سازمان کمک نماید.
واکاوی تجارب زیسته والدین مشهدی از تربیت محیط زیستی فرزندانشان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
109 - 138
حوزههای تخصصی:
تربیت محیط زیستی والدین ضمن شکل دهی به نظام شناختی، ارزش ها و جهان بینی محیط زیستی فرزندان، نظام رفتار محیط زیستی آ نها را نیز هدایت می کند. در این راستا هدف اصلی این مطالعه، احصای تجربیات زیسته والدین از تربیت محیط زیستی فرزندانشان و کشاندن این تجارب به عرصه علم رسمی با خوانشی ازنظر علم جامعه شناسی محیط زیست است. رویکرد این پژوهش «کیفی»، روش آن «نظریه داده بنیاد» با رویکرد سیستماتیک، ابزار گردآوری داده ها «مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته» و پارادایم نظری حاکم بر آن، «تفسیرگرایی-اجتماعی» است. مصاحبه ها پس از گزینش 22 والد (11 زوج) به روش نمونه گیری «گلوله برفی»، انجام شد؛ سپس متن اظهارات به صورت کامل پیاده سازی و در سه فاز کدگذاری باز، محوری و انتخابی شد تا مقوله هسته پدید بیاید. همچنین برای اعتبارسنجی داده ها از روش «باورپذیر کردن گزینشی» استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد شرایط علی تربیت محیط زیستی والدین، «واکنش به بحران های محیط زیستی»، «احساس وظیفه والدینی»، «تأثیر نحوه تعامل فرزندان با طبیعت در دیگر ساحت های زندگی فردی و جمعی فرزندان»، «تعهد فرانسلی والدین»، شرایط زمینه ای «تجربیات شخصی والدین از تعامل سازنده با طبیعت در کودکی»، «داشتن امکان بالفعل تجربه طبیعت در خانه» و «باورهای مذهبی والدین» است. همچنین شرایط مداخله گر «تمرین مسئولیت پذیری برای فرزندان»، «دغدغه سلامت فرزندان» و «نگرانی از اعتیاد به رایانه و فضای مجازی» است. راهبردهای ارائه شده در چارچوب مدل پارادایمی این مطالعه نیز عبارت بودند از: «تسهیلگری بازی و تجربه ورزی در طبیعت»، «تفسیر طبیعت و آموزش محیط زیست»، «تشویق و تنبیه رفتارهای دوستدار و مخرب طبیعت» و پیامدهای آن شامل «حساسیت عملی فرزندان نسبت به محیط زیست»، «تمایل به مشارکت محیط زیستی پررنگ تر در بزرگ سالی» و «توسعه فردی» . درنهایت پدیدار هسته شناسایی شده، «تقویت هویت بوم شناختی فرزندان» است.
نقش فضای مجازی بر شکل دهی زیست بوم رشد و تعالی نوجوان ایرانی معاصر(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
تاکنون فضای مجازی بر رشد و تعالی نوجوان آثار مختلفی داشته است. هدف این پژوهش مطالعه نقش فضای مجازی بر شکل دهی زیست بوم رشد و تعالی نوجوان ایرانی معاصر است. این تحقیق از نوع توصیفی - کاربردی است و با جمع آوری و طبقه بندی اطلاعات از کتب و مقالات، آثار فضای مجازی بر نوجوان را شناسایی کرده است. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از روش تحلیل مضمون استفاده شده است. بر اساس یافته های تحقیق، مدل مفهومی نقش فضای مجازی بر شکل دهی زیست بوم رشد و تعالی نوجوان ایرانی معاصر تدوین شد که مؤلفه های آن (7 مضمون سازمان دهنده) شامل 1. آسیب های فضای مجازی بر باورهای نوجوانان، 2. آسیب های فضای مجازی بر عواطف نوجوانان، 3. آسیب های فضای مجازی بر رفتارهای نوجوانان، 4. آثار فضای مجازی بر خانواده، 5. آثار فضای مجازی بر امور اجتماعی عمومی، 6. آثار فضای مجازی بر امور اجتماعی نهادی و 7. ظرفیت های مثبت فضای مجازی در رشد نوجوانان می شود.
واکاوی مهاجرت و فرار مغزها بر اساس نقش متغیرهای هویت جنسی، قومیتی و مذهبی در طراحی الگوی تحرک تحصیلی دانشجویان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد فرهنگ سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
161-178
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش واکاوی مهاجرت و فرارمغزها بر اساس نقش متغیرهای متغیرهای جمعیت شناختی در دانشجویان ایرانی بود که روش تحقیق حاضر از نظر ماهیت توسعه ای، از نظر استراتژی آمیخته اکتشافی متوالی و از نظر شیوه انجام بر اساس سه مسیر فراترکیب، اکتشافی متوالی(به روش تحلیل تِم) و پیمایش کمی بود. در این پژوهش برای شناسایی تاثیر هویت قومیتی، مذهبی و جنسیتی بر مهاجرت و فرارمغزها دانشجویان ایرانی از روش فراترکیب پیشینه پژوهش استفاده شد که با بررسی 19 مقاله داخلی و خارجی مرتبط جمعا 31 مقوله شناسایی شد. همچنین الگوی در جهت کاهش پدیده مهاجرت و فرارمغزها با مصاحبه از خبرگان و به روش تحلیل تِم انجام که الگوی نهایی شامل 8 عنصر اصلی (توسعه پایدار متوازن، توانمندسازی زنان، تقویت ملی گرایی، کنترل فساد و تبعیض، ارتقا تحرک بین المللی، حاکمیت و ارتقا قانون، تقلیل عوامل سیاسی و آموزش نخبگان) در قالب 43 مقوله یا مولفه طراحی شد. بر اساس نتایج الگوی ارائه شده در این پژوهش بعنوان چهارچوبی در جهت توسعه زمینه های کاهش تبعیض های قومی، مذهبی و جنسیتی، تقویت ملی گرایی، رشد آموزش دانشگاهی، زمینه های تعامل صنعت و دانشگاه، پذیرش دانشجویان بین المللی و تعامل بین المللی دانشگاهی را فراهم می کند که نهایتا می تواند منجر به کاهش مهاجرت نخبگان با هویت های قومی، مذهبی و جنسیتی مختلف می شود.
نقش میانجی گر تنیدگی تحصیلی در تبیین روابط علّی بین خودتنظیمی و خودتعیین گری با درگیری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
316 - 328
حوزههای تخصصی:
هدف: درگیری تحصیلی نقش مهمی در بهبود وضعیت تحصیلی دارد و بر همین اساس ضروری است تا عوامل موثر بر آن را شناسایی نمود. در نتیجه، هدف پژوهش حاضر تعیین نقش میانجی گر تنیدگی تحصیلی در تبیین روابط علّی بین خودتنظیمی و خودتعیین گری با درگیری تحصیلی بود.
روش شناسی: این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش حاضر دانش آموزان دوره دوم متوسطه شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که از میان آنها 407 نفر با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه خودتنظیمی (بوفارد و همکاران، 1995)، پرسشنامه خودتعیین گری (ایلاردی و همکاران، 1993)، مقیاس تنیدگی تحصیلی (سان و همکاران، 2011) و پرسشنامه درگیری تحصیلی (ریو، 2013) بودند. داده های این مطالعه با روش مدل یابی معادلات ساختاری در نرم افزارهای SPSS-22 و AMOS-24 تحلیل شدند.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد که مدل درگیری تحصیلی بر اساس خودتنظیمی و خودتعیین گری با میانجی تنیدگی تحصیلی برازش مناسبی داشت. همچنین، خودتنظیمی و خودتعیین گری بر تنیدگی تحصیلی اثر منفی و معنادار و بر درگیری تحصیلی اثر مثبت و معنادار داشتند و تنیدگی تحصیلی بر درگیری تحصیلی اثر منفی و معنادار داشت (05/0P<). علاوه بر آن، خودتنظیمی و خودتعیین گری با میانجی تنیدگی تحصیلی بر درگیری تحصیلی اثر مثبت و معنادار داشتند (05/0P<).
نتیجه گیری: با توجه به اثرهای مستقیم و غیرمستقیم پژوهش حاضر، برای بهبود درگیری تحصیلی می توان زمینه را برای افزایش خودتنظیمی و خودتعیین گری و کاهش تنیدگی تحصیلی مهیا ساخت.
ارزیابی وضعیت کلان شهر تبریز با تأکید بر شاخص های شهر دوستدار سالمند در سکونتگاه های رسمی و غیررسمی (مطالعه موردی: مناطق 2، 8 و 10)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی اقتصادی و توسعه سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
195 - 230
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، ارزیابی وضعیت کلان شهر تبریز با تأکید بر شاخص های شهر دوستدار سالمند در سکونتگاه های رسمی و غیررسمی است.روش شناسی: روش پژوهش، توصیفی – پیمایشی بوده و و داده ها براساس پرسش نامه و مطالعات میدانی گردآوری شده اند. جهت ارزیابی پایایی ابزار پژوهش، از روش آلفای کرونباخ و جهت تعیین روایی پژوهش، از تکنیک تحلیل عاملی با بهره گیری از شاخص KMO و آزمون بارتلت بهره گیری شده است. جامعه ی آماری با حجم نمونه ی 384 نفر، شامل ساکنان مناطق 2، 8 و 10 کلان شهر تبریز و همچنین 27 نفر از مدیران و کارشناسان امور شهری است. تحلیل داده ها در محیط نرم افزاری SPSS انجام شده است.قلمرو جغرافیایی پژوهش: محدوده مورد مطالعه، مناطق 2، 8 و 10 کلان شهر تبریز می باشد. یافته ها: یافته های پژوهش نشانگر آن بود که در بین شاخص های هشت گانه تحلیل شده، از دیدگاه سالمندان به ترتیب شاخص های "ساختمان ها و مکان های عمومی و مذهبی" (13/53) و "فرهنگی – تفریحی" (9/85) بیشترین و کمترین امتیاز را به خود اختصاص داده اند و همچنین از دیدگاه مدیران شهری به ترتیب شاخص های "ساختمان ها و مکان های عمومی و مذهبی" (16/52) و"حمل و نقل درون شهری" (14/56) در رتبه های اول و آخر قرار گرفتند. از لحاظ شاخص های شهر دوستدار سالمند در بین مناطق مورد مطالعه، تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین یافته های دیگر پژوهش نشانگر آن است که بین رضایت مندی سالمندان از زندگی در کلان شهر تبریز و تحصیلات آنان تفاوت معناداری وجود ندارد.نتیجه گیری: به طور کلی کلان شهر تبریز از حد متوسط شاخص های شهر دوستدار سالمند پایین تر است و در وضعیت مساعدی قرار ندارد.