فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۰۱ تا ۲۲۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
295 - 304
حوزههای تخصصی:
هدف: نظارت و راهنمایی در آموزش وپرورش نقش مهمی در کاهش مشکلات و ارتقای عملکردها دارد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران بود.
روش: با توجه به هدف، این مطالعه از نظر هدف کاربردی و از نظر روش اجرا توصیفی از نوع کیفی بود. جامعه پژوهش اساتید رشته علوم تربیتی و خبرگان آموزش وپرورش استان هرمزگان بودند که طبق اصل اشباع نظری تعداد 12 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش حاضر فرم اطلاعات جمعیت شناختی و مصاحبه نیمه ساختاریافته بود که روایی مصاحبه ها با روش مثلث سازی تایید و پایایی آنها با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 80/0 محاسبه شد. داده ها با روش کدگذاری باز، محوری و انتخابی در نرم افزار MAXQDA تحلیل شدند.
یافته ها: یافته ها نشان داد که مولفه های نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی به منظور ارائه الگوی جامع برای آموزش وپرورش دولتی ایران شامل 53 مفهوم، 14 مولفه و 8 مقوله بود. در الگوی مذکور مقوله ها شامل رهبری در بهسازی آموزشی (شامل مولفه های شناخت مشکلات و بهبود آموزشی)، رهبری در بهسازی برنامه درسی (شامل مولفه های استراتژی حرفه ای و مهارت های حرفه ای و اجتماعی)، رهبری در بهسازی کارکنان (شامل مولفه های اخلاق مداری حرفه ای، اخلاق مداری روابطی و مهارت های تفکر انتقادی)، مهارت نظری و علمی (شامل مولفه های آشنایی با تئوری و توانمندی عملی)، مهارت فنی و فناوری (شامل مولفه های سواد رسانه ای و بهبود فنی و فناوری)، مهارت اخلاقی و حرفه ای (شامل مولفه هدفمند و تلاشگر)، مهارت مدیریت و رهبری (شامل مولفه اقتدارگرا) و مهارت ارتباطی (شامل مولفه روابط دوستانه و قابل اعتماد) بودند. در نهایت، الگوی جامع نظارتی راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی برای آموزش وپرورش دولتی ایران ترسیم شد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه و الگوی جامع نظارتی طراحی شده برای راهبران آموزشی و تربیتی مدارس ابتدایی برای آموزش وپرورش دولتی ایران، می توان گام موثری در جهت بهبود وضعیت سازمان آموزش وپرورش ایران برداشت.
بررسی رابطه سرمایه اجتماعی و رفتار محیط زیستی ساکنان شهر شیراز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
25 - 52
حوزههای تخصصی:
مجموعه ای از مسائل محیط زیستی به ویژه در کلان شهرها ضرورت پرداختن به موضوع های محیط زیستی را ضروری می سازد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی رفتار محیط زیستی ساکنان 18 سال به بالای کلانشهر شیراز و ارتباط آن با متغیرهای سرمایه اجتماعی و ابعاد آن، جنسیت و سن بود. از روش پژوهش پیمایشی و ابزار پرسشنامه ساختمند جهت گردآوری داده ها استفاده شده است. نمونه مورد مطالعه، 1045 نفر از ساکنان شهر شیراز بودند که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شدند. برای ارزیابی اعتبار پرسشنامه از تحلیل عاملی و برای تعیین پایایی آن، از هماهنگی درونی ابزار به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج پژوهش نشان داد با توجه به مقدار ضریب همبستگی (246/0) در سطح معناداری 99 درصد بین رفتار محیط زیستی و سرمایه اجتماعی ساکنان کلانشهر شیراز و رفتار محیط زیستی آن ها رابطه مثبت و معناداری در سطح 99 درصد وجود دارد. ابعاد سرمایه اجتماعی (انسجام اجتماعی، هنجارمندی، اعتماد اجتماعی، مشارکت اجتماعی و تعامل اجتماعی) نیز ارتباط مثبت و معناداری با رفتار محیط زیستی داشتند؛ اما بین اعتماد بین شخصی و رفتار محیط زیستی ارتباط معناداری مشاهده نشد. سن ارتباط مثبت و معناداری در سطح 99 درصد با رفتار محیط زیستی نشان داد. بین رفتار محیط زیستی پاسخگویان با توجه به جنسیت آن ها تفاوت معناداری در سطح 95 درصد وجود داشت. پژوهش نشان داد که زنان رفتار محیط زیستی مسئولانه تری دارند. تدوین و اجرای سیاست های تقویت کننده سرمایه اجتماعی برای پیگیری منافع جمعی همچون محیط زیست، ضرورت انکارناپذیر است.
سیاست گذاری مسکن اقشار کم درآمد در ایران: آموزه ها و شواهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۰
235 - 280
هدف: سیاست مسکن اقشار کم درآمد در ایران پس از سی سال هنوز نتوانسته نیاز سکونتی اقشار گروه های هدف را پاسخگو باشد و مساله مسکن روز به روز حادتر می شود. از این رو باید یک تجدید نظر اساسی در فرایند سیاستگذاری صورت گیرد. روش شناسی: پژوهش به کمک روش مصاحبه تک به تک، تحلیل گفتمان و مدلسازی ساختاری-تفسیری با مشارکت 41 خبره هدایت شده است. روش نمونه گیری نیز از نوع نمونه گیری هدفمند می باشد.یافته: سیاست مسکن اقشار کم درامد در ایران با موفقیتی همراه نبوده است و اصلاحات ساختاری و رادیکال باید در آن انجام شود. به منظور تدوین یک سیاست موفق باید (۱) همه علوم در فرایند سیاستگذاری به کار گرفته شوند، (۲)سیاستگذاری زمین اصلاح شود، (۳) سیاست مسکن به صورت استانی تهیه شود، (۴) اصلاحات اساسی در سیستم مالیات و اجاره داری انجام شود و (۵) خانه های خالی به چرخه مصرف وارد شوند. دولت باید این اصلاحات را برای تحقق هر چه بیشتر سیاست های مسکن اقشار کم درامد مد نظر قرار دهد . اصالت: مقاله حاضر سیاست مسکن اقشار کم درامد را نقد و چالش های پیش روی آن را تشریح می کند و پیشنهاداتی برای اصلاح محتوای سیاست ها ارائه می دهد.
مطالعه تطبیقی-کمی تأثیر عوامل کلان و ساختاری بر کارآفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
313 - 349
امروزه، کارآفرینی به یکی از مهمترین عوامل توسعه تبدیل شده است و در یک تعامل چندسویه هم در مفهوم ایجاد اشتغال، هم در مفهوم ایجاد تحول از راه نوآوری ها و بهبود فرآیندها و هم به عنوان عامل کلیدی در رشد و توسعه اقتصادی، به شدت مورد توجه قرار گرفته است. اما برای تحقق و تداوم کارآفرینی آنچه بیش از هر چیزی مهم است زمینیه ساختاری است که گاهی تسهیلگر کارآفرینی و گاهی مانع آن می شود. بر همین اساس در این تحقیق با استفاده از روش تطبیقی- کمی و تحلیل ثانویه به بررسی وضعیت کارآفرینی 132کشور پرداخته و عوامل کلان و ساختاری موثر بر آن را مورد مطالعه قرار داده ایم. به این منظور از آزمون های همبستگی، رگرسیون و تحلیل واریانس بهره گرفته ایم. تحلیل رگرسیون برای 132 کشور جهان نشان می دهد، عوامل سیاسی (حکمرانی خوب، حاکمیت قانون و دموکراسی) و اقتصادی(آزادی اقتصادی، حقوق مالکیت، اداراک فساد)، با ضرایب استاندارد 401/0 و 396/0 تأثیر بیشتری نسبت به عوامل فرهنگی (ارزش ها، آموزش) و اجتماعی (اعتماد اجتماعی، شبکه اجتماعی) با ضرایب استاندارد 212/0 و 196/0 داشته اند.همچنین منطقه بندی ومقایسه مناطق مختلف جهان نیز نتایج فوق را تأیید و اهمیت عوامل سیاسی و اقتصادی را نشان داد. بنابر یافته ها می توان گفت برای ایجاد کارآفرینی توجه به عوامل سیاسی و اقتصادی بر دیگران عوامل کلان اولویت دارد.
تنوع اکولوژیکی به مثابه راهبرد شناختِ تنوع قومی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
تنوع زیستی در ایران زمین پرسش های دشواری را در مورد چگونگی شناخت، تعامل و تحلیل آن، فرا روی محققان این فلات گسترده و ناهموار مطرح می سازد. به واسطه جدایی مطالعات و تحقیقات طبیعی و اجتماعی و مرزبندی های ناشی از این رویکرد واگرایانه، این دشواری در حوزه مسائل اجتماعی دو چندان شده است. تنوع قومی، سرفصلی اجتماعی از بافت و ترکیب زیست جمعی در فلات ایران می باشد. با توجه به درهم تنیدگی حوزه های طبیعی و اجتماعی، پرسش اصلی مقاله عبارت است از این که: تنوع قومی به مثابه یک ویژگی زیستی و سرزمینی در کشور، چگونه می تواند همگرایی اجتماعی و یکپارچگی سرزمینی را در پی داشته باشد؟ فرضیه اصلی بر پایه واقعیتِ پیوند حوزه های طبیعی و اجتماعی و دیرینگی زیست در سرزمین، شناخت تنوع قومی را در گرو شناسایی و تحلیل با هم پیوند طبیعی آن یعنی تنوعِ زیستگاهی و سکونتگاهی می داند و نسبت همگرایی اجتماعی با تنوع قومی را بدون فهم تنوع اکولوژیک ممکن نمی داند زیرا جداسازی تحلیلی و صورت بندی صرفاً اجتماعی-در معنای عام آن- از تنوع قومی، منجر به از دست رفتن ویژگی بوم-پایه بودن آن می شود. با توجه به ماهیت نظری مقاله، روش تحقیق مورد استفاده، تحلیل انتقادی با هدف گشودگی مفهومی در حوزه مطالعاتی و تحقیقاتیِ قوم شناسی ایران با تکیه بر رویکرد اجتماعی-اکولوژیک است. از این رو، تنوع اکولوژیکی به مثابه زیرساخت ادراکی و مفهومیِ مواجهه با ویژگی ها و تغییرات سرزمینِ متنوع ایران به ویژه، تنوع قومی پیشنهاد شده است.
مطالعه کیفی نقش توسعه حرفه ای در فرآیند تنزل منزلت اجتماعی معلمان (نمونه پژوهش: معلمان شاغل در استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی معنا کاوانه نقش توسعه حرفه ای در منزلت اجتماعی معلمان است. روش پژوهش کیفی و از نوع داده بنیاد (گرندد تئوری) است. جمعیت آماری پژوهش از میان معلمان شاغل در آموزش و پرورش غرب استان تهران و بر اساس اصل اشباع نظری 19 نفرازآنان انتخاب شدند. سئوالات مصاحبه بر اساس نظر گروه هدایت کننده تحقیق و با استفاده از روش دلفی به رویت و ملاحظه صاحب نظران رشته های جامعه شناسی، مدیریت و علوم تربیتی رسید و روایی محتوایی به مدد خبرگان مورد تایید قرار گرفت و همچنین برای سنجش پایایی آن از ضریب کاپا (میزان توافق بین داوران) استفاده شد. مفاهیم استخراج شده از این مصاحبه ها شامل 54 گزاره اولیه مفهومی در بخش توسعه حرفه ای، 132 گزاره مفهومی در بخش منزلت اجتماعی و 45 گزاره اولیه مفهومی در بخش نقش توسعه حرفه ای در منزلت اجتماعی معلمان بدست آمد. این مفاهیم طی سه مرحله کدگذاری های باز، محوری و گزینشی و در قالب یک الگوی نظری ( پارادایم ) و با محوریت یک مقوله اصلی ( مقوله هسته )، شرایط علی، شرایط زمینه ای، شرایط مداخله گر، راهبردها و پیامدها منعکس شده است. تحلیل داده های تحقیق نشان از نقش توسعه حرفه ای در جایگاه منزلتی معلمان دارد و بیان می دارد که بین دو مقوله اصلی پژوهش یعنی توسعه حرفه ای و منزلت اجتماعی معلمان ارتباطی هم افزا و مستقیم وجود دارد که در آن نقش معلمان، نقشی تعیین کننده وتاثیرگذار است. پارادایم یا طرح الگوواره ( طرح شماتیک) در بخش یافته ها و نتایج تحقیق آورده شده است.
طراحی و اعتباریابی مدل مدرسه آینده مبتنی بر نقش هوش مصنوعی در مدارس ابتدایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
231 - 248
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از این پژوهش، طراحی و اعتباریابی مدل مدرسه آینده مبتنی بر نقش هوش مصنوعی در مدارس ابتدایی بود. روش شناسی: این پژوهش از روش تحقیق کیفی استفاده کرده و در دو بخش طراحی و اعتباریابی اجرا شده است. در بخش طراحی، از روش داده بنیاد و نمونه گیری گلوله برفی برای انتخاب ۱۸ خبره در زمینه هوش مصنوعی و آموزش استفاده شد. در بخش اعتباریابی، ۲۰ خبره از اساتید دانشگاه و مدیران آموزش و پرورش استان گلستان با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. تحلیل داده ها در بخش کیفی با استفاده از کدگذاری باز، محوری و انتخابی و در بخش اعتباریابی با روش دلفی طی سه مرحله انجام شد. یافته ها: مدل طراحی شده شامل ۱۲ طبقه اصلی و ۲۴ مقوله فرعی بود که در پنج محور اصلی طبقه بندی شدند: شرایط علی (آمادگی فرهنگی، زیرساخت ها و تعاملات خانواده محور با هوش مصنوعی)، شرایط زمینه ای (شبکه های مجازی و مراودات اجتماعی مبتنی بر هوش مصنوعی)، شرایط مداخله ای (چالش های فنی و نهادی)، راهبردها (ارزیابی مبتنی بر هوش مصنوعی و یادگیری خلاقانه)، و پیامدها (بهبود کیفیت و سرعت آموزش، افزایش عدالت آموزشی و انگیزش تحصیلی). نتایج نشان داد که هوش مصنوعی می تواند به بهبود قابل توجهی در کیفیت یادگیری و عدالت آموزشی منجر شود. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد که هوش مصنوعی پتانسیل بالایی برای ارتقای فرآیندهای آموزشی و ایجاد عدالت تحصیلی در مدارس ابتدایی دارد. با این حال، موفقیت اجرای این فناوری نیازمند فراهم سازی زیرساخت های مناسب، آماده سازی فرهنگی و مدیریتی است. این پژوهش به ارائه راهکارهایی برای مواجهه با چالش های نهادی و فنی در مسیر هوشمندسازی مدارس پرداخت.
افول تدریجی: روایت پژوهی کارآفرینان ورشکسته در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
امروزه تاثیر چشمگیر کارآفرینی بر رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی کشورها به خوبی مشخص شده است،تا جاییکه برخی از صاحب نظران این دوران را عصرکارآفرینی نامیده اند.یکی از ضروریات توسعه کارآفرینی در جامعه، نقد و بررسی دقیق فرایندها و شناسایی عوامل موفقیت و شکست است و می تواند به تدوین سیاست ها و استراتژی های مناسب برای افزایش میزان موفقیت کارآفرینان کمک کند. براین اساس پژوهش حاضر بارویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل روایت به دنبالداستان زندگی اقتصادی کارآفرینانی است که در طول فعالیت خود با شکست مواجه شده اند و به اجبار به تعطیل نمودن کسب و کار خود رو آورده اند. برای گردآوری داده ها با استفاده از نمونه گیری هدفمند باتعدادی از کارآفرین مواجه شده با شکست در طول کسب و کار خود مصاحبه باز در قالب گفتگو انجام گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از گام های تحلیل مضمون انجام شد و موجب شناسایی هفت مضمون اصلی شامل نیاز شخصیتی برای گسترش کسب و کار، شنیدن تقاضای محیط درخصوص ایجاد کسب و کارهای جدید، ناپختگی برای شروع کسب و کار، ورود شریک در برهه ای به عنوان عاملی مخرب، بازسازی طرح واره ذهنی مثبت و منفی، شرایط نامساعد بیرونی از نظر اقتصادی و تورم، تخریب از درون به مرور زمان شد. مقوله های اصلی پژوهش بیانگر آن است که افول کسب و کار پدیده ای ناگهانی نیست که در کسب و کار رخ دهد. این فرآیند از ابتدا که کاری در زمینه و بستر، به شکل نامتناسب با نیاز اصلی آغاز گشته و طی عوامل مختلف درونی و بیرونی به شکست منتهی می گردد.
اقدام به خودکشی در نظام معنایی زنان شهر شیراز: یک مطالعه ی کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
219 - 243
هدف از انجام پژوهش حاضر مطالعه زمینه، دلایل و پیامدهای اقدام به خودکشی در نظام معنایی زنان در شهر شیراز بوده است. به این منظور از رویکرد کیفی و روش نظریه ی زمینه ای استفاده شده است. مشارکت کنندگان این پژوهش 14 نفر از زنانی بودند که سابقه ی اقدام به خودکشی داشته اند. داده ها از طریق مصاحبه ی عمیق جمع آوری شدند و برای تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل مقایسه ای مداوم سه مرحله ای استراس و کوربین استفاده شده است. یافته های به دست آمده شامل 6 مقوله ی (خشونت، خانواده ی نابسامان، خرده فرهنگ مصرف مواد، انزوای اجتماعی، فقر و تعارضات زناشویی) است. پس از ترکیب و تلفیق مقولات، «طرد زنان در بستر فقر قابلیتی» به عنوان مقوله ی هسته و پدیده ی مرکزی پژوهش شناسایی گردید. پیامدهای اقدام به خودکشی شامل پیامدهای جسمی، روانی و اجتماعی بوده است که در بیشتر این زنان منفی گزارش شده است. تلاش در جهت بهبود و ارتقای وضعیت اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی زنان در جامعه، می تواند در پیشگیری از مسائلی چون اقدام به خودکشی مؤثر باشد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
305 - 313
حوزههای تخصصی:
هدف: هوش موفق می توانند سبب بهبود بسیاری از ویژگی های روانشناختی و تحصیلی شود و با توجه به اهمیت خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر هوش موفق بر خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه انجام شد. روش: این مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری همراه با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش حاضر همه دانش آموزان پایه های دهم و یازدهم شاخه نظری شهرستان ساوه در سال تحصیلی 2-1401 بودند که حجم نمونه بر اساس نرم افزار G Power برابر با 25 نفر برای هر گروه محاسبه شد. بنابراین، 50 نفر با روش هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. گروه آزمایش 10 جلسه 75 دقیقه ای تحت آموزش مبتنی بر هوش موفق قرار گرفت و گروه کنترل در این مدت هیچ مداخله ای دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تجدیدنظرشده خودآگاهی هیجانی ریفی و همکاران (2008) و پرسشنامه اشتیاق تحصیلی شافلی و همکاران (2002) بودند که شاخص های روانسنجی آنها تایید شد. در این مطالعه، برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که بین گروه های آزمایش و کنترل در مراحل پس آزمون و پیگیری از نظر خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش مبتنی بر هوش موفق باعث افزایش خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (05/0P<). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزشی مبتنی بر هوش موفق بر افزایش خودآگاهی هیجانی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دوره دوم متوسطه، برای بهبود ویژگی های روانشناختی و تحصیلی دانش آموزان می توان از روش آموزش مبتنی بر هوش موفق استفاده کرد.
ویژگی های روان سنجی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی های منشی در معلمان ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
377 - 389
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون مشخصه های روان سنجی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی (SECS؛ فرنهام و لستر، 2012) در گروهی از معلمان ایرانی انجام شد. در مطالعه حاضر 200 معلم (100 مرد و 100 زن) به نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی و پرسشنامه تعامل معلم (QTI؛ لارداسمی و کنی، 2001) پاسخ دادند. روش: به منظور تعیین روایی عاملی و پایایی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی به ترتیب از روش های آماری تحلیل عاملی تأییدی و ضرایب همسانی درونی استفاده شد. همچنین، به منظور مطالعه روایی سازه نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی ضریب همبستگی بین مقیاس های چندگانه مربوط به نیرومندهای منشی با وجوه رفتار رابطه بین فردی معلم دانش آموز گزارش شد. یافته ها: نتایج تحلیل عاملی تاییدی نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی بر پایه نرم افزار AMOS نشان داد که در نمونه معلمان ایرانی ساختار چندبُعدی ابزار نیرومندی های منشی شامل شش فضیلت خرد و دانش، شجاعت، عدالت، میانه روی، تعالی و انسانیت با داده ها برازش قابل قبولی داشت. نتایج مربوط به همبستگی بین نیرومندهای منشی با رفتارهای مثبت و منفی رابطه بین فردی معلم دانش آموز به طور تجربی از روایی سازه نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی حمایت کرد. ضرایب همسانی درونی فضایل چندگانه شامل خرد و دانش، شجاعت، عدالت، میانه روی، تعالی و انسانیت به ترتیب برابر با 66/0، 55/0، 52/0، 50/0، 55/0 و 76/0 به دست آمد. نتیجه-گیری: در مجموع، نتایج مطالعه حاضر نشان داد که نسخه کوتاه ابزار نیرومندی منشی برای سنجش نیرومندهای منشی در گروه نمونه معلمان ایرانی، ابزاری روا و پایا است.
بررسی رابطه احساس محرومیت نسبی و واگرایی طایفه ای در شهرستان های ممسنی و رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۳)
139 - 163
حوزههای تخصصی:
با توجه به تنوع طایفه ای در شهرستان های ممسنی و رستم، این مقاله رابطه احساس محرومیت نسبی را با واگرایی طایفه ای و ابعاد آن در شهرستان های ممسنی و رستم بررسی کرده است. پژوهش حاضر ازنظر روش، کمی و ازنظر هدف کاربردی و توسعه ای است و با روش پیمایشی انجام شد. تعداد 450 نفر به روش خوشه ای چند مرحله ای در میان افراد ساکن در طوایف شهرستان های ممسنی و رستم انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسش نامه استاندارد بود. برای سنجش احساس محرومیت نسبی از پرسش نامه میرفردی (1400) و برای سنجش واگرایی طایفه ای از پرسش نامه محقق ساخته استفاده شد. همچنین برای سنجش اعتبار پرسش نامه از اعتبار صوری و سازه و برای تعیین پایایی پرسش نامه از هماهنگی درونی به روش آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها نشان داد بین احساس محرومیت نسبی و واگرایی طایفه ای و ابعاد آن (اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی)، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و بین احساس محرومیت نسبی و واگرایی طایفه ای در میان طوایف ساکن در شهرستان های ممسنی و رستم میز، روابط متفاوتی نشان داده شد. بین واگرایی طایفه ای بر حسب تحصیلات و وضعیت فعالیت، تفاوت معناداری مشاهده شد، اما بین واگرایی طایفه ای بر حسب سن تفاوت معناداری مشاهده نشد. بر پایه رگرسیون چند متغیره، متغیرهای مستقل 5/9 درصد از واریانس متغیر وابسته را تبیین کردند.
بررسی میان نسلی سرمایه ی اجتماعی و ابعاد آن در بین زنان و مردان شهر تویسرکان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۶۳)
122 - 153
حوزههای تخصصی:
تفاوت بین گروه های سنی موضوع بسیار مهمی است که می تواند منشأ پدیده ها و مسائل گوناگون فرهنگی و اجتماعی شود. هدف این پژوهش بررسی میان نسلی سرمایه ی اجتماعی و ابعاد آن در بین زنان و مردان شهر تویسرکان بود. روش تحقیق پیمایشی و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ی پژوهش گرساخته بود. جامعه ی آماری شامل زنان و مردان بالای ۱۵ سال شهر تویسرکان در سال ۱۳۹۹ است که با توجه به جدول مورگان و کرجسی، ۳۹۲ نفر به روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند روایی با روش های توافق متخصصان، صوری، و سازه به ترتیب 75/0 ، 76/0 و84/0برآورد شد، همچنین پایایی با روش همسانی درونی 82/0 به دست آمد. تحلیل داده ها با آزمون های تحلیل واریانس یک طرفه، t مستقل، و تحلیل مسیر در برنامه ی SPSS-25 انجام شد. نتایج نشان داد که بین نسل ها ازنظر سرمایه ی اجتماعی تفاوت وجود دارد و نسل مسن سرمایه ی اجتماعی بیشتری دارند؛ بین زنان و مردان ازنظر سرمایه ی اجتماعی تفاوت وجود دارد و مردان، سرمایه ی اجتماعی بیشتری نسبت به زنان دارند. بین گروه های سنی ازنظر سرمایه ی اجتماعی تفاوت وجود دارد و گروه سنی ۶۶ تا ۷۵ ساله، سرمایه ی اجتماعی بیشتری دارند. همچنین، بین میزان درآمد و سرمایه ی اجتماعی رابطه وجود دارد (05/0 > P). به طور خلاصه، می توان گفت بین متغیرهای نسل، جنسیت، گروه های سنی، میزان درآمد، نوع شغل، وضعیت تأهل، میزان تحصیلات، محل زندگی، سن ازدواج، حضور در اجتماع، و سرمایه ی اجتماعی رابطه وجود دارد؛ بین جنس و نیز بین نسل های مختلف ازنظر متغیرهای سن ازدواج، حضور در اجتماع، سرمایه ی اقتصادی، آزادی های فردی و اجتماعی، اعتماد اجتماعی، تحرک اجتماعی تفاوت وجود دارد.
«زرنگی» در زندگی روزمره: بررسی برخی علل جامعه شناختی ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی در کلانشهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
105 - 139
حوزههای تخصصی:
انسان ها همواره در جامعه برای رفع نیازهای خود با یکدیگر در کنش متقابل هستند. امروزه این تعامل با چالش های زیادی مواجه شده است. یکی از این چالش ها، ترجیح افراطی اهداف و منافع فردی و شخصی و نادیده گرفتن منافع دیگری و مصالح جمعی است. در جامعه ایران، این مسئله دارای سابقه است، اما اکنون به صورت حادی درآمده است. هدف اصلی این پژوهش، بررسی علل ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی در زندگی روزمره شهروندان تهرانی بوده است. حجم نمونه در این پیمایش از طریق فرمول کوکران به تعداد 385 نفر برآورد شد و داده های مورد نیاز، به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای از مناطق ۱، ۷، ۱۱، ۱۴ و ۲۰ تهران در زمستان 1399 جمع آوری شد. تبیین نیز بر اساس مفاهیم مأخوذ از نظریه های فرهنگ-بنیادِ پارسونز (بی طرفی عاطفی)، مرتون (گروه مرجع و نوآوری) و هومنز (قضیه محرک) و تلفیق آن ها صورت گرفت. برای این منظور از آزمون های دو و چندمتغیره کمک گرفته شد. یافته ها نشان داد که حتی در شرایط ترومایی کرونا، که طبق برخی نظریه های دورکیمی، می باید افراد به علت گسترش حلقه «ما»، مصالح جمعی را برای منافع فردی مقدم بدارند، تعداد قابل ملاحظه ای از پاسخگویان (94 درصد)، در حد «متوسط» و «زیاد» منافع فردی را بر منافع و مصالح جمع ترجیح می دهند. نگرش و فرهنگ زرنگی نقش اصلی را در این مسئله دارند. به طور مشخص، روشن شد که هر چه بی طرفی عاطفی، گرایش به گروه های مرجع، گرایش به نوآوری و گرایش به محرک بیشتر باشد، ترجیح منافع فردی بر منافع جمعی نیز بیشتر است.
مصرف فرهنگی رسانه ها و تغییرات هویتی: پیمایشی درباره منطقه اورامانات استان کرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
1 - 13
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه تحلیل رابطه بین مصرف رسانه ها و تغییرات هویتی است. به بیان دیگر، می کوشد برهم کنش ابعاد هویتی بر یکدیگر و رابطه آنها با میزان مصرف رسانه ها را مطالعه کند. این پژوهشِ کاربردی که از نوع توصیفی- علی است با روش پیمایش (از نوع مقطعی) انجام پذیرفته و برای گردآوری داده ها از ابزار پرسشنامه استاندارد سلگی و همکاران (1394) سود جسته است. جامعه آماری چهار مرکز شهرستان منطقه اورامانات در کرمانشاه که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و طبق فرمول کوکران حجم نمونه 384 نفر به دست آمد. یافته ها نشان می دهد که در ماتریس همبستگیِ چهار بُعد هویت، رابطه مستقیم و معنی داری بین هویت قومی و ملی با هویت دینی وجود دارد. همچنین بین هویت دینی و هویت جهانی این رابطه معکوس و معنی دار است. رابطه بین هویت ملی و مصرف رسانه ملی (تلویزیون) مثبت، و بین این بُعد از هویت و مصرف شبکه های ماهواره ای کُرد زبان معکوس است. آن چه هویت قومی نامیده می شود با ماهواره های کُردزبان رابطه مستقیم و معنی داری دارد. همچنین بین هویت دینی با میزان مصرف ماهواره های کُردزبان رابطه معکوس و با تلویزیون سراسری رابطه مثبتی وجود دارد که این دو متغیر روی هم حدود 7 درصد از تغییرات هویت دینی را تبیین کرده اند. نهایتاً هویت مدرن با میزان مصرف تلویزیون سراسری رابطه معکوس و با ماهواره رابطه مثبت و معنی داری داشته است که در مجموع این دو متغیر حدود 5 درصد از تغییرات هویت مدرن را پیش بینی کرده اند. از دیگر نتایج این پژوهش این که در سلسله مراتب هویتی، هویت قومی پاسخگویان با میانگین 4 بیشترین و هویت مدرن با میانگین 88/3 کمترین بوده است. از نظر ارجحیت هویتی پاسخگویان در وهله اول خود را مسلمان، بعد کُرد و سپس ایرانی دانسته اند. از نظر مصرف رسانه نیز میزان استفاده پاسخگویان از رسانه های رسمی مثل تلویزون و شبکه استانی بسیار کم بوده است و به شدت از فضای مجازی و شبکه های اجتماعی جدید استفاده می کنند.
تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
81 - 92
حوزههای تخصصی:
قدرت فرهنگی دراصطلاح ترکیبی از قدرت به مثابه امری فراگفتمانی و مولد و فرهنگ به منزله امری گفتمانی و پویا می باشد. شبکه اجتماعی اینستاگرام به دلیل جذابیت های دیداری شنیداری، فرهنگ تصویری قدرتمندی را پدید آورده که بستر شکل گیری گفتمان های جدید گردیده است. در این پژوهش مؤلفه های تنوع، وسعت اشتراک و وضوح اولویت ها جهت تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق با اتکا بر روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل متن انجام گرفته است و داده ها از جنس داده های تصویری و متنی هستند. میدان مطالعه صفحات کاربران با ده رتبه برتر در اینستاگرام (از نظر تعداد دنبال کننده)که محتوا، پست ها،کپشن ها، کامنتهای دنبال کنندگان آنان تحلیل شده است. پرسش اصلی در این تحقیق آن است که قدرت فرهنگی در اینستاگرام چه جایگاهی دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که اینستاگرام به جهت کم هزینه بودن، قابلیت پخش تصاویر، در دسترس بودن، انعطاف پذیری در برابر افراد با روحیات مختلف (درونگرا و برونگرا)، تعاملی و چندمنظوره بودن، قابلیت اشتراک گذاری محتوا، ارتباط چندنفره بصورت پخش زنده، برخورداری از هوش مصنوعی و نهایتاً عملکردی مطابق با علایق کاربران و به روز بودن، با برطرف کردن نیازهای انسانی باعث حضور بازیگران متفاوتی در عرصه قدرت فرهنگی گردیده است و لذا نوع متفاوتی از قدرت فرهنگی را نیز آفریده است.
ارائه الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
424 - 433
حوزههای تخصصی:
هدف: محیط های آموزشی مکانی برای توسعه علم، پیشبرد اهداف آموزشی و انتقال فرهنگی است. در نتیجه، هدف این مطالعه ارائه الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی بود.
روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر شیوه اجرا کیفی بود. جامعه آماری این پژوهش مدیران و اساتید آشنا به حیطه پژوهش در دانشگاه های فرهنگیان استان خراسان رضوی در سال 1400 بودند. در این مطالعه، نمونه ها طبق اصل اشباع نظری 8 نفر لحاظ شد که بر اساس ملاک های ورود به مطالعه و با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و مصاحبه نیمه ساختاریافته با مدیران و اساتید بود که روایی آن با روش مثلث سازی تایید و پایایی آن با روش ضریب توافق بین دو کدگذار 86/0 محاسبه شد. همچنین، برای تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد.
یافته ها: یافته های پژوهش حاضر نشان داد که برای الگوی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی 42 مضمون فرعی در 11 مضمون اصلی شناسایی شد. مضمون های اصلی شناسایی شده در پژوهش حاضر شامل احترام مدیر نسبت به نو معلمان، اصل تکریم انسان، اصل گفتگو، اصل تسامح و تساهل، اصل نوع دوستی، اصل تقیه، اصل عقلانیت معتدل، اصل پذیرش اختلافات فکری و مذهبی، مهارت های مدیریتی، مهارت های بین فردی و مهارت های ارتباطی بودند. در نهایت، الگوی مضمون های اصلی تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی طراحی شد.
بحث و نتیجه گیری: با توجه به نتایج این مطالعه، برای بهبود تعامل مدیران آموزشگاهی با نو معلمان دانش آموخته دانشگاه فرهنگیان بر مبنای انسان شناختی تربیت اسلامی می توان زمینه را برای تحقق مضمون های فرعی و اصلی شناسایی شده برای آن فراهم نمود.
Design and Validation of a Curriculum Model Based on Positive Education Approach in Iran's Secondary Education(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
179 - 188
حوزههای تخصصی:
Purpose: One of the methods of curriculum design is based on the positive education approach. Therefore, the aim of this study was to design and validate a curriculum model based on the positive education approach in Iran's secondary education.
Methodology: This study was applied and mixed-methods in terms of objective and implementation, respectively. The research population in both design and validation parts consisted of experts and scholars in the fields of educational studies, educational management, educational psychology, and research and planning experts for the compilation of secondary education textbooks. The sample of this study, based on the principle of theoretical saturation, included 22 individuals who were selected through purposive sampling and were subjected to semi-structured interviews and completion of a researcher-made questionnaire. The data obtained from the interviews and questionnaires were analyzed using coding methods based on grounded theory, exploratory factor analysis, and structural equation modeling.
Findings: Coding findings revealed that for the curriculum model based on the positive education approach in Iran's secondary education, 50 components were identified in 4 categories: causal factors (16 components), contextual and intervening factors (18 components), strategies (8 components), and effects and outcomes (8 components). Validity was confirmed through triangulation method and peer review, and reliability was calculated at 77 percent using the inter-rater agreement method. Findings from the exploratory factor analysis showed that the factor loading of each of the 50 components was appropriate, and 11 components were able to explain 86.4 percent of the total variance of the curriculum based on the positive education approach in Iran's secondary education. Structural equation modeling findings indicated that the curriculum model had a suitable fit and significantly impacted all four categories: causal factors, contextual and intervening factors, strategies, and effects and outcomes.
Conclusion: Curriculum specialists and planners, based on the categories and components of this study, can take effective steps towards improving the curriculum based on the positive education approach in Iran's secondary education.
ارزیابی تطبیقی کنشگری رسانه ای دانشجویان (مورد مطالعه: قطب جغرافیایی 4 دانشگاه فرهنگیان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۳۶)
107 - 129
حوزههای تخصصی:
رسانه ها نقش تعیین کننده در نوع و نحوه هدایت کنشگری مسائل اجتماعی دارند. ارتباط دانشگاه و دانشجویان با رسانه های متعدد و متنوع اجتماعی بیشترین تأثیر را در هدایت افکار و اندیشه های آنان به ویژه در رخ داد مسائل اجتماعی سیاسی دارد. این پژوهش با روش تحقیق توصیفی - تبیینی و با هدف کاربردی منطبق بر رویکرد تطبیقی به بررسی نقش رسانه های اجتماعی در واپایش و هدایت افکار دانشجویان دانشگاه مأموریت گرای فرهنگیان در ارتباط با وقایع مهر سال 1401 پرداخته است. روش گردآوری داده ها به شیوه میدانی در قالب پرسش نامه از دانشجویان پردیس های استان های قطب 4 جغرافیایی (زنجان، آذربایجان شرقی و غربی، اردبیل، گیلان، قزوین) بوده است. داده های با تکیه بر سه مؤلفه اصلی منابع رسانه، عملکرد رسانه و بازخورد رسانه جمع آوری شده و با استفاده از مدل رادار تمرکز، مدل تعقیبی مبتنی بر روش شفه تجزیه وتحلیل صورت پذیرفت. نتایج نشان می دهد کنشگری رسانه ای دانشجویان قطب 4 دانشگاه فرهنگیان با اختلاف میانگین 12/0 و واریانس 25/0(در جهت مثبت)، نزدیک به متوسط بوده و دانشجویان استان های مورد مطالعه علی رغم داشتن فاصله جغرافیایی با مقدار F برابر با 204/0 و سطح معناداری 922/0 در کنشگری رسانه ای تفاوت معنادار با همدیگر نداشته و دارای اختلاف شدید نگرشی نیستند. علی رغم متوسط بودن کنشگری رسانه ای دانشجویان و نبود تفاوت معنادار بین استان های مورد مطالعه با توجه به ساختار مأموریت گرای دانشگاه فرهنگیان (تربیت معلم برای نسل های فعلی و آتی) کنشگری رسانه ای در این دانشگاه نیازمند پیاده کردن سیاست های ارتقادهنده است
نحوه ی بازنمایی زنان در آثار عکاسان خبری ایران پسا انقلاب: تحلیل گفتمان انتقادی آثار کریستین اسپنگلر و ژیل پرس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زنان ایرانی در بحبوحه ی انقلاب نمود زیادی در تصاویر و عکس های ثبت شده از این واقعه داشتند؛ امری که تا قبل از آن کمتر دیده شده بود. حضور زنان محجبه با آن پوشش خاص و متفاوت در وقایع انقلاب و اعتراضات، برای عکاسان علی الخصوص عکاسان غیرایرانی جالب توجه بود. این مقاله با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف به بازنمایی زنان در ایران پساانقلاب در آثار عکاسی ژیل پرس و کریستین اسپنگلر می پردازد. این پژوهش از طریق بررسی دقیق عناصر بصری و متون پیرامونی به دنبال کشف و آشکارسازی گفتمان نهفته در این عکس ها است. روش فرکلاف با تکیه بر طیفی از عناصر بصری و متنی، تجزیه وتحلیل جامعی از انتخاب های خلاقانه عکاسان و گفتمان های زیربنایی آن ها را امکان پذیر می کند. مقاله ی حاضر با بررسی روایت بصری ثبت شده توسط این عکاسان، ادعا می کند که تصاویر آن ها بینش منحصربه فردی در مورد ماهیت چندوجهی بازنمایی زنان در ایران پساانقلاب را ارائه می دهد. نتایج تحقیق حاکی از آن است که این دو عکاس غیرایرانی رویکردهای متمایزی را در ثبت پیچیدگی وضعیت زنان در حین انقلاب و پس از آن اتخاذ کرده و دیدگاه های متنوعی را نشان می دهند. ثانیاً، تجزیه وتحلیل استفاده عکاسان از روش های بصری، نمادگرایی و تکنیک های کادربندی برای انتقال روایت های خاص و برانگیختن پاسخ های منطقی خاص را آشکار می کند.. یافته های پژوهش نشان می دهد در حالیکه در عکس های اسپنگلر نوعی همدلی با زنان ایرانی وجود داشته و آن ها را به رغم نوع پوشش شان، سوژه هایی کنشگر به تصویر می کشد، عکس های پرس بیشتر بر انفعال و به حاشیه رانده شدن زنان تاکید دارد.