فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۸۴۱ تا ۱٬۸۶۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف از انجام پژوهش حاضر تعیین اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر اضطراب و بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص در شهر تهران در سال تحصیلی 1401- 1402 بود. 26 نفر از مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص با روش نمونه گیری هدفمند وارد مطالعه و در دو گروه آزمایش (13 نفر) و کنترل (13 نفر) به شیوه تصادفی گمارش شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس اضطراب بک (1988، BAI) بهزیستی روان شناختی ریف (1989، RSPWB) و برنامه مداخله گروه درمانی شناختی رفتاری بک (2021) و لیهی (2007) بود. داده های پژوهش به شیوه تحلیل کواریانس چندمتغیری با استفاده از نرم افزار SPSS-24 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین میانگین اضطراب و بهزیستی روان شناختی گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تفاوت معنی داری وجود دارد که نشان دهنده ی تأثیر گروه درمانی شناختی رفتاری بر کاهش اضطراب و افزایش بهزیستی روانشناختی گروه آزمایش بود (05/0p<). می توان نتیجه گرفت که گروه درمانی شناختی رفتاری تأثیر قابل قبولی در بهبود بهزیستی روان شناختی مادران دارای فرزند با اختلال یادگیری خاص داشته است.
نقش واسطه ای رفتارهای سلامت در رابطه پنج عامل بزرگ شخصیت و استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف آزمون نقش واسطه ای رفتار های سلامت در رابطه ویژگی های شخصیتی و رفتار استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت در دانشجویان انجام شد.روش: در این پژوهش همبستگی، ۲۷۹ دانشجو (۱۱۶ پسر و ۱۶۳ دختر) که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند، به نسخه کوتاه پرسشنامه پنج عاملی بزرگ شخصیت (مک کری و کاستا، ۱۹۸۷)، نیمرخ سبک زندگی ارتقا دهنده سلامت نسخه تجدید نظرشده دوم (والکر، سیچریست و پندر، ۱۹۹۵) و مقیاس غربالگری استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت (جلینکینگ و همکاران، ۲۰۱۴) پاسخ دادند. به منظور آزمون روابط مفروض در مدل پیشنهادی از روش آماری مدل یابی معادله ساختاری استفاده شد.یافته ها: نتایج نشان داد که مدل واسطه مندی نسبی رفتار های ارتقا دهنده سبک زندگی سلامت محور در رابطه ویژگی های شخصیتی و استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت با داده ها برازش مطلوبی داشت. نتایج نشان داد که در مدل مفروض، تمامی وزن های رگرسیونی از لحاظ آماری معنادار بودند و متغیر های صفات شخصیت و رفتار های سلامت، ۴۲ درصد از واریانس نمرات رفتار های استفاده پرخطر و مشکل آفرین از اینترنت را تبیین کردند.نتیجه گیری: در مجموع، نتایج مطالعه حاضر همسو با دیگر دغدغه تحرکات نظری و تجربی نشان داد که پنج عامل بزرگ شخصیت از طریق تقویت و یا تضعیف منابع خودنظم بخشی مانند حالت های عاطفی، ادراکات از کنترل و جهت گیری های هدف مدارانه و متعاقب آن فراخوانی رفتار های تسهیل گر/بازدارنده سبک زندگی سلامت محور، در پیش بینی رفتار استفاده پرخطر و مشکل آفرین از فناوری اینترنت در دانشجویان مؤثر واقع می شود.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی با محوریت مدیریت خشم بر افکار خودکشی در دانش آموزان پسر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پویایی روانشناختی در اختلال های خلقی دوره ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
179 - 188
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی با محوریت مدیریت خشم بر افکار خودکشی در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهرستان چابهار می باشد. روش شناسی: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانش آموزان پسر مقطع متوسطه اول شهرستان چابهار در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ بود. نمونه ای به حجم ۳۰ نفر از دانش آموزان پسر که در پرسشنامه افکار خودکشی بک (۲۰۰۴) نمرات بالاتری کسب کرده بودند، به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر کدام ۱۵ نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت ده جلسه تحت آموزش درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی با محوریت مدیریت خشم قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکردند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه افکار خودکشی بک (۲۰۰۴) استفاده شد و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کواریانس و نرم افزار SPSS 22 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که میانگین نمرات افکار خودکشی در دانش آموزان گروه آزمایش در مرحله پس آزمون نسبت به گروه گواه تفاوت معناداری داشت (p < 0.01). نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد که درمان شناختی رفتاری مبتنی بر ذهن آگاهی با محوریت مدیریت خشم می تواند در کاهش افکار خودکشی دانش آموزان مؤثر باشد.
رابطه تجارب آسیب زای دوران کودکی و قلدری سایبری با نقش میانجی صفات سه گانه تاریک در نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
31 - 46
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: قلدری سایبری از آسیب پذیرترین نوع قلدری در نوجوانان است که ممکن است ناشی از تجارب آسیب زای کودکی و صفات سه گانه تاریک شخصیت آنان باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه تجارب آسیب زای دوران کودکی و قلدری سایبری با نقش میانجی صفات سه گانه تاریک در نوجوانان انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع مطالعات همبستگی با الگویابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری تمامی دانش آموزان پسر مقطع متوسطه یکم و دوم ناحیه یک شهر رشت در سال تحصیلی 1402-1401 بود. نمونه اولیه 480 نفر و به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند که بعد از حذف نمونه های مخدوش، تعداد 380 نمونه به عنوان نمونه نهایی در نظر گرفته شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه تجربه قلدری – قربانی سایبری (آنتیادو و همکاران، 2016)، پرسشنامه ترومای دوران کودکی (برنستاین و همکاران، 1994) و مقیاس شخصیت تاریک (جانسون و وبستر ، 2010) بودند. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از روش تحلیل معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS22 و Amos24 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان دهنده برازش مطلوب مدل پیشنهادی بوده است. یافته ها نشان داد تجارب آسیب زای دوران کودکی بر قلدری سایبری (583/0= β) و صفات سه گانه تاریک (714/0= β) و صفات سه گانه تاریک بر قلدری سایبری (318/0= β) اثر مستقیم دارد (05/0>P). همچنین نقش میانجی صفات سه گانه تاریک بین تجارب آسیب زای دوران کودکی و قلدری سایبری (227/0=β) معنادار شد (05/0>P). نتیجه گیری: به طورکلی می توان نتیجه گرفت افراد آسیب دیده در دوران کودکی مستعد قلدری سایبری در فضای مجازی هستند که صفات سه گانه تاریک شخصیت نیز نقش معناداری در پیش بینی قلدری سایبری در نوجوانان دارد.
نقش مزاج کودک و سبک های دلبستگی و والدگری مادر در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان 5-3 سال دارای مادر شاغل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سلامت روان کودک دوره ۱۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
47 - 61
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات رفتاری کودکان، مشکلاتی شایع و کم توان کننده در کودکان هستند که بررسی آنها اهمیت زیادی دارد. بنابراین پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش مزاج کودک، سبک های دلبستگی و والدگری مادر در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان 5-3 سال دارای مادر شاغل انجام شد. روش: این مطالعه، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه پژوهش شامل تمامی مادران شاغل دارای کودک 5-3 سال در مهدکودک های شهر ارومیه در سال 1401-1400 به تعداد 353 نفر بودند که 184 تن از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه مورد مطالعه انتخاب شدند. داده های پژوهش با پرسشنامه های مزاج تجدیدنظرشده (الیس و راثبارت، 2001)، سبک دلبستگی (هازن و شاور، 1987)، سبک های والدگری (بامریند، 1991)، و مشکلات رفتاری (راتر، 1976) جمع آوری و با روش های ضرایب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه با مدل همزمان در نسخه 21 نرم افزار SPSS تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که مزاج کودک، سبک دلبستگی ایمن، و سبک والدگری مقتدر با مشکلات رفتاری کودکان رابطه منفی و معنادار؛ و سبک های دلبستگی ناایمن اجتنابی و دوسوگرا و سبک والدگری مستبد با مشکلات رفتاری کودکان رابطه مثبت و معنادار در سطح 01/0؛ و سبک والدگری سهل گیرانه با مشکلات رفتاری کودکان رابطه مثبت و معنادار در سطح 05/0 داشتند. همچنین متغیرهای مزاج کودک، سبک دلبستگی، و سبک والدگری مقتدرانه و مستبدانه مادر به طور معناداری توانستند 29 درصد از تغییرات مشکلات رفتاری کودکان را پیش بینی کنند (001/0>P). نتیجه گیری: نتایج این مطالعه حاکی از نقش مؤثر مزاج کودک، سبک دلبستگی، و سبک والدگری مقتدرانه و مستبدانه مادر در پیش بینی مشکلات رفتاری کودکان بود. استلزامات نتایج به دست آمده در مقاله مورد بحث قرار گرفت.
تدوین و اعتباریابی پرسشنامه مؤلفه های شناختی-اجتماعی و فرهنگی مرتبط با ظرفیت کارآفرینانه در مرکز سلامت اقلیم کردستان عراق
حوزههای تخصصی:
مقدمه: برای رفع نیازهای اقتصادی و همچنین ایجاد کسب وکارهای جدید باید از ظرفیت های کارآفرینی استفاده کرد.
هدف: هدف پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی پرسشنامه مؤلفه های شناختی-اجتماعی و فرهنگی مرتبط با ظرفیت کارآفرینانه بود.
روش: جامعه آماری در بخش کیفی شامل اساتید و خبرگان حوزه در ابتدا قرار گرفت و در نهایت مصاحبه ها از نخبگان و صاحب نظران در حوزه کارآفرینی و کارآفرینی ورزشی بودند. اندازه نمونه در این پژوهش بر مبنای شاخص اشباع نظری برابر با 17 نفر بود، کارشناسان حوزه ورزش و دانشجویان رشته تربیت بدنی و همچنین مشتریان مراکز سلامت و ورزش بودند. بر این اساس 370 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری مصاحبه باز بود و بر مبنای سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد؛ و با نرم افزار Maxqda تحلیل شد. در بخش کمی ابزار پژوهش شامل پرسشنامه مستخرج از کدهای بخش کیفی بود که با نرم افزار Smart PLS تجزیه وتحلیل شد.
یافته ها: بر مبنای تحلیل داده ها 63 مفهوم اولیه، 14 مقوله اصلی شناسایی شد. مؤلفه های شناسایی شده شامل جذب منابع مالی، زیرساخت های شناختی و حقوقی، تقاضا سازی برای ورزش، گروه های تخصصی در کارآفرینی، آموزش، نهادینه کردن فرهنگ توسعه پایدار، بهبود عوامل محیطی، استفاده از ظرفیت های کارآفرینانه، ترویج و ارتقا کارآفرینی برای ایجاد ظرفیت کارآفرینی، عوامل اقتصادی، عوامل اجتماعی، عوامل فرهنگی، سیاسی-شناختی و ساختاری بود.
نتیجه گیری: بر اساس نتایج مطالعه حاضر عوامل اجتماعی، شناختی و فرهنگی منجر به الگوسازی موفق کارآفرینی در جامعه و تسهیل فرآیندهای راه اندازی کسب وکار می گردد.
بررسی شیوع استرس، اضطراب و افسردگی در دانش آموزان شهر سنندج در اپیدمی ویروس کوید-۱۹ در سال ۱۴۰۱
حوزههای تخصصی:
مقدمه: ظهور کووید-۱۹ تأثیر روانشناختی بسیاری بر روی نوجوانان دارد که یکی از آنها افسردگی ، اضطراب و استرس است و تأثیرات جسمی و روانی را به همراه آورده است.
هدف: هدف از مطالعه حاضر بررسی شیوع اضطراب و افسردگی در دانش آموزان شهر سنندج در اپیدمی ویروس کووید-۱۹ در سال ۱۴۰۱ می باشد.
روش: این مطالعه به شیوه توصیفی تحلیلی از نوع مقطعی انجام شد. جامعه مورد مطالعه شامل کلیه دانش آموزان مقطع راهنمایی شهر سنندج در سال ۱۴۰۱ با حجم نمونه ۲۷۰ نفر و دامنه سنی ۱۳-۱۵ سال بود. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه DASS-21 استفاده گردید. اطلاعات با استفاده از نرم افزارSPSS-24 تجزیه و تحلیل گردید.
یافته ها: نتایج مطالعه نشان داد که میانگین نمره افسردگی، اضطراب و استرس به ترتیب ۳.۳۹ ± ۱۴.۶۸، ۲.۹۹ ±۱۴.۵۶ و ۲.۹۸۹ ±۱۴.۷۴ بود. بین میانگین نمره افسردگی، اضطراب و استرس با زمان خواب، مدت زمان فعالیت روزانه و شاخص توده بدنی ارتباط معنی داری وجود دارد (۰.۰۵>P). همچنین بین جنسیت، سابقه ابتلا به کووید- ۱۹ در دانش آموز و خانواده آنها ، داشتن فعالیت روزانه و وضعیت اقتصادی با میانگین نمره افسردگی، اضطراب، استرس ارتباط معنی دار آماری وجود دارد (۰.۰۵> P).
نتیجه گیری: شیوع پاندمی کوید-۱۹، باعث ایجاد اضطراب، افسردگی و استرس در دانش آموزان می شود. این پدیده زمانی که که بچه ها در خانه محدود شوند و فعالیت خارج از منزل نداشته باشند تشدید می یابد. با افزایش میزان شیوع کووید- ۱۹، سطح اضطراب، استرس و افسردگی نیز افزایش می یابد. بنابراین، افزایش آگاهی عمومی از این بیماری و ارائه برنامه های مثبت روانشناختی می تواند اضطراب را در جامعه کاهش دهد.
مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان چشم انداز زمان بر خودکارآمدی ترک افراد وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف مقایسه اثربخشی درمان فراشناختی و درمان چشم ان داز زمان بر خودکارآمدی ترک افراد وابسته به مواد مخدر انجام شد. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، همراه با پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه افراد وابسته به مواد مخدر مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهر کرمانشاه در سال 1403 بودند که بر اساس ملاک های ورود و خروج 60 نفر واجد شرایط ورود به مطالعه به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه 20 نفری (دو آزمایش و یک کنترل) گمارده شدند. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه خودکارآمدی ترک (برامسون، 1999) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معناداری 0/05 به کمک نرم افزار SPSS-26 تجزیه وتحلیل شدند. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه کنترل با درمان فراشناختی و درمان چشم انداز زمان در خودکارآمدی ترک افراد وابسته به مواد مخدر وجود دارد و درمان فراشناختی و درمان چشم انداز زمان منجر به افزایش خودکارآمدی ترک در افراد وابسته به مواد مخدر شده است، و این اثرات مثبت در دوره پی گیری پایدار ماند. همچنین درمان فراشناختی مؤثرتر از درمان چشم انداز زمان در افزایش خودکارآمدی ترک است. بر اساس نتایج، به نظر می رسد اگرچه هر دو درمان مذکور می توانند در افزایش خودکارآمدی ترک این افراد مورد استفاده قرار گیرند، اما درمان فراشناختی به دلیل اثربخشی بیشتر می تواند برای روان شناسان و روان پزشکان دارای تلویحات کاربردی تری باشد.
رابطه هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان با تاب آوری زنان سرپرست خانوار
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان با تاب آوری زنان سرپرست خانوار بود. روش پژوهش کمی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر تهران در سال 1398 بودند. حجم نمونه در این تحقیق بر اساس فرمول کوکران 368 نفر در نظر گرفته شد. به منظور گردآوری داده های پژوهش از پرسشنامه تاب آوری (کانر و دیویدسون، 1992)، هوش معنوی (کینگ، 2008) و تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و همکاران، 2001) استفاده شد. در این پژوهش از ضریب همسبتگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه از طریق نرم افزار Spss-19 برای تحلیل داده ها استفاده گردید. بر اساس نتایج به دست آمده، تفکر وجودی انتقادی، تولید معنای شخصی، بسط حالت هوشیاری و آگاهی متعالی به ترتیب توانستند 17%، 6%، 18% و 13% از تغییرات تاب آوری را تبیین نمایند. همچنین نتایج نشان داد مؤلفه های پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز مجدد برنامه ریزی و ارزیابی مجدد توانستند به میزان 24%، 15%، 20% و 12% از تغییرات تاب آوری با را به صورت مثبت و معنادار پیش بینی نمایند و فاجعه انگاری 11% به صورت منفی و معنادار قادر به پیش بینی تاب آوری در زنان سرپرست خانوار است و در انتها بر اساس نتایج به دست آمده هوش معنوی توانست 22% تاب آوری در زنان سرپرست خانوار را پیش بینی نماید. همچنین تنظیم شناختی هیجانی نیز 37% از تاب آوری زنان سرپرست خانوار را پیش بینی نمود. بنابراین هوش معنوی و تنظیم شناختی هیجان بر تاب آوری نقش پیش بینی کنندگی دارد و با ارتقاء آن ها می توان سطح تاب آوری را در زنان سرپرست خانوار بالا برد.
Comparison of Cognitive Behavioral Therapy and Acceptance and Commitment Therapy on Negative Automatic Thoughts and Negative Affect in Depressed Women(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The purpose of this study was to compare the effects of Cognitive Behavioral Therapy (CBT) and Acceptance and Commitment Therapy (ACT) on negative automatic thoughts and negative affect in depressed women. Methods: The design of this study was applied and quasi-experimental, featuring pre-test and post-test stages with two experimental groups and one control group, followed by a two-month follow-up period. The study population included all women diagnosed with depression who visited a private counseling center in Tehran in 2023. A convenience sample of 30 participants was randomly assigned equally to the two experimental groups and one control group. The Watson and Tellegen (1985) Positive and Negative Affect Schedule (PANAS) and the Hollon and Kendall (1980) Automatic Thoughts Questionnaire (ATQ) were used for data collection. Data were analyzed using SPSS-26 software, applying three-way repeated measures analysis of variance (ANOVA) and Bonferroni post hoc tests. Findings: Results indicate significant differences between pre-test and post-test scores for both therapies in terms of negative affect and negative automatic thoughts (p < .01), demonstrating the significant efficacy of both treatment modalities. No significant differences were found between post-test and follow-up scores (p > .05). Analysis using the Bonferroni test shows no significant difference in the efficacy of the two approaches on problem-solving components (p > .05). Conclusion: Based on the findings, it can be concluded that both Cognitive Behavioral Therapy and Acceptance and Commitment Therapy are effective in reducing negative affect and negative automatic thoughts in depressed women, with no significant difference in the effectiveness of these therapeutic approaches.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور کوتاه مدت بر صمیمیت جنسی همسران مردان معتاد در شهرستان آزادشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رویش روان شناسی سال ۱۳ فروردین ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۹۴)
133 - 142
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور کوتاه مدت بر صمیمت جنسی همسران مردان معتاد در شهرستان آزادشهر بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دو ماهه بود. جامعه آماری همسران مردان معتاد در شهرستان آزادشهر در سه ماهه اول سال ۱۴01 بود. به این منظور همسران مردان معتاد به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی بین سه گروه مداخله ی ۱ (15 نفر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد)، مداخله ی ۲ (15 نفر درمان راه حل محور کوتاه مدت) و گروه گواه (15 نفر) جایگذاری شدند. به منظور گردآوری داده ها از خرده مقیاس صمیمیت جنسی BII-2001 (باگاروزی، 2001) استفاده شد. نتایج نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور کوتاه مدت در مقایسه با گروه گواه موجب افزایش صمیمیت جنسی در همسران مردان معتاد شده است (05/0 P<) و این تاثیر در مرحله پیگیری تداوم داشته است. علاوه براین، بین میزان اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد و درمان راه حل محور کوتاه مدت بر صمیمیت جنسی همسران مردان معتاد از نظر آماری تفاوت معنادار وجود نداشت (05/0<P). بنابراین این دو شیوه درمان به عنوان یک مداخله پایدار در جهت افزایش صمیمیت جنسی همسران مردان معتاد می تواند در مراکز بهداشتی و درمانی به کار برده شود.
مقایسه صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری در زنان متقاضی و غیر متقاضی طلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ تابستان (مرداد) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۷
1187 - 1204
حوزههای تخصصی:
زمینه: یکی از مهم ترین چالش هایی که تمام جوامع با آن روبه رو هستند، واقعیتی به نام طلاق است که به طور دائم در حال افزایش است. از طرف دیگر، بر اساس مطالعات پیشین از جمله مهم ترین و عمیق ترین علل طلاق در زنان، صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری است. در مورد مقایسه متغیرهای مذکور در زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق، شکاف پژوهشی وجود دارد.
هدف: پژوهش حاضر با هدف مقایسه صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری در زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق انجام شد.
روش: طرح پژوهش حاضر از نوع علّی-مقایسه ای (پس رویدادی) بود. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی زنان متقاضی طلاق در دادگاه شهید باهنر و کلینیک کامران در منطقه 5 شهر تهران، کلینیک ندای آرامش روان و آوای باران در منطقه 2 شهر تهران و زنان غیرمتقاضی طلاق در سرای محله مناطق 2 و 5 شهر تهران بود که از بین آن ها 300 نفر (130 زن متقاضی طلاق و 130 زن غیرمتقاضی طلاق) به عنوان نمونه آماری به روش هدفمند انتخاب شد. ابزارهای جمع آوری اطلاعات پرسش نامه های بخشودگی بین فردی (احتشام زاده و همکاران، 1388)، شخصیت مرزی (لیشنرنیگ، 1999) و سبک های شنیداری (دوئل، 1997) بود. تحلیل داده ها در این پژوهش با تحلیل واریانس چندمتغیری و با استفاده از نرم افزار SPSS-24 شد.
یافته ها: یافته های این پژوهش نشان داد بین صفات شخصیت مرزی به طور کلی و مؤلفه های آن، آشفتگی هویتی با (0/001=P و12/032=F(1,258))؛ مکانیسم های دفاعی با (0/001=P و 17/907=F(1,258)) و ترس از صمیمیت با (0/001=P و 14/390=F(1,258))؛ در دو گروه متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد. بخشودگی بین فردی به طور کلی و مؤلفه های آن، ارتباط مجدد و کنترل انتقام جویی با (0/001=P و 11/574=F(1,258))؛ کنترل رنجش با (0/001=P و 83/662=F(1,258)) و درک واقع بینانه با (0/001=P و 8/035=F(1,258))؛ در دو گروه متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد. هم چنین در زمینه سبک های شنیداری، سبک تأملی با (0/001=P و 44/604=F(1,258)) در دو گروه زنان متقاضی و غیرمتقاضی طلاق تفاوت معنادار وجود دارد.
نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده که نشان داد زنان متقاضی طلاق و غیرمتقاضی طلاق از نظر صفات شخصیت مرزی، بخشودگی بین فردی و سبک های شنیداری با هم متفاوت هستند، پبشنهاد می شود در مشاوره های قبل از ازدواج به صفات شخصیت مرزی در طرفین و در زوج درمانی به آموزش بخشودگی بین فردی و سبک شنیداری تأملی در زوجین توجه شود.
Normative Study and Psychometric Properties of the Digital Quotient Test in Children and Adolescents Aged 8-18 in the Iranian Community
حوزههای تخصصی:
Objective: Digital Quotient (DQ) refers to a comprehensive set of digital competencies derived from universal ethical values that aim to enhance human interaction with, control, and create technology. The present study aimed to establish norms and examine the psychometric properties of the Digital Quotient Test in children and adolescents aged 8-18 in the Iranian community.Methods: This study's statistical population included students of the First and Second Elementary Schools and the First and Second Secondary Schools of Tehran in the academic year 2020-2021. A total of 521 students (277 girls and 244 boys) were examined using a convenience sampling method. To analyze the data obtained from the test, inferential statistics to determine construct validity, Pearson correlation matrix, and test-retest reliability using SPSS software version 26.Results: The results indicated that the construct validity of the Digital Quotient Test, using the internal consistency between its eight domains and the total score as evidence for this validity, was found to be appropriate (P < 0.05). Using the test-retest method with a coefficient of 0.872, the test reliability was estimated to be appropriate (P < 0.01).Conclusion: The Digital Quotient Test has appropriate validity and reliability in children and adolescents aged 8-18 years in Iranian community.
اثربخشی آموزش های خطی و غیرخطی بر عوامل روانشناختی مرتبط با یادگیری: یک مطالعه مروری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پیشرفت های یادگیری در آموزش غیرخطی، رشد فراگیران را از طریق مراحل یادگیری و پیامدهای مهم در سازماندهی شیوه ها، دستورالعمل ها و بازخورد ها در نظر می گیرند. با این حال روش آموزش خطی روش مرسومی است که دارای مزایای متعدد دیگری است که از سال ها پیش مورد استفاده قرار گرفته است. هدف: این مطالعه در نظر دارد تا به مقایسه اثربخشی آموزش خطی و غیرخطی بر عوامل روانشناختی مرتبط با یادگیری بپردازد. روش: در این پژوهش با رجوع به پایگاه های اطلاعات علمی، مقالات پیرامون موضوع تحقیق از سال 2000 تا 2020 در داخل و خارج از ایران جستجو شد. در جستجوی اولیه براساس کلیدواژه های مدنظر پژوهش، تعداد 226 عنوان مطالعه جمع آوری گردید. بر اساس معیارهای ورود و خروج عناوین بررسی شدند و پس از حذف موارد تکراری و غیرمرتبط تعداد 17 مطالعه، به عنوان نمونه آماری برای تحلیل نهایی مورد ارزیابی قرار گرفت. یافته ها : با توجه به مطالعات موجود و بررسی آنها به نظر می رسد که باید تحقیقات بیشتری با رویکرد کیفی در این حوزه صورت پذیرد چراکه بسیاری از متغیرها در دنیای حقیقی کیفی هستند و غالباً به سختی می توان آنها را به صورت کمی ارزش گذاری کرد. همچنین نتایج نشان داد هر دو رویکرد تأثیر قابل قبولی بر عوامل روانشناختی مرتبط بر یادگیری دارند که اغلب مطالعات برتری نسبی را به روش آموزش غیرخطی داده بودند. نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی هر دو رویکرد لازم است تا تحقیقات بعدی معطوف به یافتن سهم اثر هر یک از رویکردها بر عوامل روانشناختی مرتبط با یادگیری قرار گیرد.
مروری چند جانبه بر سازه تنظیم هیجان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تنظیم هیجان یکی از موضوعات مورد توجه بسیاری از پژوهشگران است که از جنبه های متعددی مورد بررسی قرار گرفته و قدمتی طولانی در تاریخ بشر دارد. منظور از تنظیم هیجان، فرآیندهای بیرونی و درونی ای است که مسئولیت نظارت، ارزیابی و بهبود بخشیدن به عکس العمل های هیجانی فرد برای رسیدن به اهدافش را به عهده دارند. به طورکلی، هدف پژوهش حاضر، مروری روایتی بر سازه تنظیم هیجان، نقش آن در آسیب شناسی روانی و اختلالات است. مطالعه حاضر با جست جو در پایگاه های اطلاعاتی شامل پاب مد، ساینس دایرکت، اسکوپوس و ریسرچ گیت و با کلیدواژه های هیجان، تنظیم هیجان و مدیریت هیجان و با بررسی مطالعاتی که در بین سال های 1990 تا 2023 منتشر شده، صورت گرفته است. در جستجوی اولیه، 6781 مقاله پیدا شد. مقالاتی که به صورت خلاصه مقالات، گزارش های کوتاه و بدون دسترسی به متن کامل مقاله بودند، از مطالعه حذف شدند و از مقالات باقی مانده، مطابق با هدف پژوهش 82 مقاله انتخاب شد. مرور بر پژوهش ها، نشان دهنده عدم توافق نظر در خصوص تعریف سازه تنظیم هیجان و تأکید بر نقش بسیار مهم و کلیدی این سازه در آسیب شناسی روانی، سلامت و بیماری افراد است و برخی از اختلالات مانند افسردگی، اضطراب اجتماعی و اسکیزوفرنی، با استفاده همیشگی از برخی از راهبردهای تنظیم هیجان خاص رابطه مستقیم دارند. علاوه بر این، مروری بر تحقیقات صورت گرفته در زمینه نقش تنظیم هیجان در آسیب شناسی روانی و اختلالات روانی، لزوم پرداختن به تحقیقات بیش تر در خصوص نقش تنظیم هیجان در برخی از اختلالات روانی از جمله اختلالات شخصیت را نشان می دهد.
تدوین و اعتباریابی زوج درمانی خردمدار و مقایسه اثربخشی آن با زوج درمانی هیجان مدار بر همدلی شناختی-عاطفی در زوجین با تعارضات زناشویی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۶
48 - 62
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر تدوین و اعتباریابی زوج درمانی خرد مدار و مقایسه اثربخشی آن با زوج درمانی هیجان مدار بر همدلی شناختی-عاطفی در زوجین با تعارضات زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل نابرابر و همراه با پیگیری 2 ماهه بود. جامعه آماری کلیه زوجین با تعارضات زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره مکث، به روزان و بهسا راز شهر تهران در تابستان و پاییز سال 1402 بودند. در مرحله اول به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 24 زوج با نمره 115 و بالاتر در پرسشنامه تعارضات زناشویی ثنایی ذاکر و همکاران (1387) انتخاب و سپس به شیوه تصادفی ساده در 2 گروه آزمایش (هر گروه 8 زوج) و یک گروه کنترل (8 زوج) جایگزین شدند. سپس زوجین گروه های آزمایش تحت زوج درمانی خردمدار و زوج درمانی هیجان مدار قرار گرفتند؛ اما گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد و در لیست انتظار باقی ماند. از پرسشنامه تعارضات زناشویی (MCQ) ثنایی ذاکر و همکاران (1387) و مقیاس همدلی اساسی (BES) جولیف و فارینگتون (2006) به منظور گردآوری اطلاعات استفاده شد. تحلیل داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه 28 با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. نتایج نشان داد هر دو مداخله مذکور تاثیر معناداری بر همدلی شناختی-عاطفی زوجین با تعارضات زناشویی داشته اند (0/05>P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که زوج درمانی هیجان مدار تاثیر بیشتری نسبت به زوج درمانی خردمدار دارد (0/05>P). می توان نتیجه گیری کرد که علاوه بر اثربخش بودن هر دو زوج درمانی، تقدم استفاده در کاهش مشکلات زوجین با تعارضات زناشویی با زوج درمانی هیجان مدار است.
مطالعه تأثیر هوش معنوی اسلامی بر تعامل شغلی کارکنان با تأکید بر نقش میانجی نیازهای روان شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
61 - 70
حوزههای تخصصی:
با غالب شدن فضای فکری پسانوگرایی (پست مدرنیسم) بر جوامع، انسان بیش از پیش احساس پوچی و بی هویتی می کند. ازاین رو وجود معنویت در محیط کاری منجر به تقویت انگیزش و امید کارکنان می شود. این مفهوم در جوامع اسلامی به سبب بافت فرهنگی و دینی در قالب «هوش معنوی اسلامی» معرفی شده است. هدف پژوهش حاضر مطالعه تأثیر هوش معنوی اسلامی بر تعامل شغلی کارکنان با تأکید بر نقش میانجی نیازهای روا ن شناختی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل کارمندان منطقه 20 شهرداری تهران به تعداد 500 تن بودند که تعداد 217 تن با روش «تصادفی ساده» انتخاب شدند. در تحقیق حاضر برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه «تعامل شغلی» لیدن و ماسلین (1998)، «هوش معنوی» کینگ (2007) و «نیازهای اساسی روان شناختی» گاردیا، دسی و رایان (2000) استفاده شده است. برای تجزیه و تحلیل داده های گردآوری شده روش «معادلات ساختاری» به کار گرفته شده است. نتایج نشان داد نقش میانجی نیازهای روان شناختی بین هوش معنوی اسلامی و تعامل شغلی معنادار است.
الگوی تحلیل مسیر روابط میان تصور از خود، تصور از خدا و رضایت از زندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی و دین سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
71 - 86
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای «تصور از خدا» در رابطه ی «تصور از خود» و «رضایت از زندگی» صورت گرفته است. روش پژوهش از نوع «توصیفی - همبستگی» و جامعه آماری تمام دانش پژوهان مقطع کارشناسی ارشد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی بودند که از بین آنان 153 نفر به روش «نمونه گیری تصادفی خوشه ای» با واحد نمونه گروه کلاس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از سه پرسشنامه «تصور از خود» بک (BSCT)، «تصور از خدای» گرینوی (RSI)، و «رضایت از زندگی» داینر (SWLS) استفاده شد. اطلاعات به دست آمده از طریق الگو یابی معادلات ساختاری (SEM) با استفاده از رگرسیون چندگانه به شیوه سلسله مراتبی با بهره گیری از مراحل پیشنهادی بارون و کنی (1986)، تجزیه و تحلیل گردید. یافته های برآمده از تحلیل مسیر نشان داد متغیر «تصور از خدا» در رابطه ی میان «تصور از خود» و «رضایت از زندگی» نقش واسطه ای دارد. افزون بر آن تصور از خود به طور مستقیم پیش بینی مثبت و ضعیفی از رضایت از زندگی دارد، به طور غیر مستقیم از مسیر متغیرهای حضور و یاریگری خداوند پیش بینی مثبت و معنا داری بر روی رضایت از زندگی ارائه می دهد و از مسیر متغیر تصور منفی از خداوند، پیش بینی منفی بر روی رضایت از زندگی دارد. بنابراین نتایج حاکی از تحلیل مسیر، بیانگر معنا داری نقش واسطه ای تصور از خدا در رابطه میان تصور از خود و رضایت از زندگی بود.
مقایسه اثربخشی توانمندسازی کارکردهای اجرایی و آموزش مهارت های نظم جویی هیجان بر اضطراب تحصیلی نوجوانان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آذر) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۱
۲۱۶-۱۹۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: اضطراب تحصیلی در نوجوانان موضوع پژوهش های بسیاری بوده است و اثربخشی آموزش ها و درمان های مختلفی تاکنون بر روی این پدیده مورد بررسی قرار گرفته است ولی تاکنون هیچ مطالعه ای به بررسی مقایسه ای اثربخشی توانمندی سازی کارکردهای اجرایی و آموزش مهارت های نظم جویی هیجان بر اضطراب تحصیلی در نوجوانان دختر نپرداخته است. هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی وآموزش مهارت های تنظیم هیجان بر اضطراب تحصیلی نوجوانان مراجعه کننده به مرکز مشاوره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر بابل بود. روش: روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه نامعادل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی نوجوانان دختر 15 تا 16 ساله مراجعه کننده به مرکز مشاوره بنیاد شهید و امور ایثارگران شهر بابل در سال تحصیلی 1402-1401 بود. از بین جامعه آماری تعداد 45 نفر به صورت در دسترس با توجه به معیارهای ورود به پژوهش انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش 15 نفره و یک گروه گواه 15 نفره جایگزین شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه اضطراب تحصیلی (آلبرت و هابر، 1960) استفاده شد. خلاصه جلسات آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی برگرفته از (بارکلی، 1997) در 10 جلسه 60 دقیقه ای و خلاصه جلسات آموزش مهارت های نظم جویی هیجان برگرفته از گراس (2007) در 10 جلسه 90 دقیقه ای بر روی گروه های آزمایش انجام شد و برای گروه گواه مداخله ای صورت نگرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در نرم افزار SPSS-18 استفاده شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی و آموزش مهارت های نظم جویی هیجان بر اضطراب تحصیلی اثر دارد. آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی بر اضطراب تحصیلی اثربخش تر از آموزش مهارت های نظم جویی هیجان بود (05/0 >P). نتیجه گیری: باتوجه به نتایج مبنی بر اثربخشی آموزش توانمندسازی کارکردهای اجرایی بر مهارت های اضطراب تحصیلی پیشنهاد می گردد که معلمان با تأکید بر روش تدریس فعال و درگیر کردن دانش آموزان در فعالیت های درسی و دادن تکالیف چالش انگیز به دانش آموزان در جهت ارتقاٌ کارکردهای اجرایی بتوانند اضطراب تحصیلی را تعدیل نمایند.
مقایسه بازشناسی و اطمینان به حافظه در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری (شستشو کننده، وارسی کننده) و اختلال اضطراب فراگیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف مقایسه بازشناسی و اطمینان به حافظه در افراد مبتلا به اختلال وسواسی اجباری (شستشو کننده و وارسی کننده) و اختلال اضطراب فراگیر، با رویکردی تجربی و پس رویدادی انجام شد. نمونه پژوهش شامل ۴۵ نفر از بیماران مراجعه کننده به کلینیک بیمارستان رازی تبریز در سال ۱۴۰۲ بود که به سه گروه ۱۵ نفره تقسیم شدند: افراد مبتلا به وسواس اجباری نوع شستشو، وسواس اجباری نوع وارسی، و اختلال اضطراب فراگیر. افراد مورد بررسی از هر دو جنس، در رده سنی ۲۰ تا ۴۵ سال و دارای تحصیلات بالاتر از دیپلم بودند. در این پژوهش، حافظه آزمودنی ها به کمک دو فهرست واژه شامل فهرست بازشناسی و فهرست یادآوری با بهره گیری از نرم افزار رایانه ای مورد سنجش قرار گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل چندمتغیره بررسی شدند. یافته ها نشان داد که بین گروه های پژوهشی از نظر بازشناسی و اطمینان به حافظه تفاوت معناداری وجود دارد (p < 0.05)؛ به طوری که گروه وارسی کننده عملکرد ضعیف تری از نظر بازشناسی و اطمینان به حافظه، نسبت به دو گروه دیگر از خود نشان داد. نتایج این پژوهش بیانگر تأثیر تفاوت های اختلالات هیجانی بر جنبه های حافظه و اطمینان شناختی است و بر اهمیت مداخلات هدفمند شناختی و روان درمانی برای بهبود عملکرد حافظه در بیماران وسواس و اضطراب تأکید دارد.