فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۰۱ تا ۱٬۹۲۰ مورد از کل ۳۶٬۲۵۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی فاجعه پنداری درد و بی عدالتی ادراک شده در رابطه بین پذیرش درد با کیفیت زندگی زنان مبتلا به سرطان سینه شهر اصفهان انجام شد. پژوهش حاضر از نوع توصیفی- همبستگی که براساس مدل معادلات ساختاری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان مبتلا به سرطان سینه در سال 1401 بود که با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس تعداد 240 نفر انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری شامل پرسش نامه های کیفیت زندگی (اوار و همکاران، 1996)، پرسشنامه پذیرش درد (مک کراکن و همکاران، 2004)، مقیاس فاجعه پنداری درد (سالیوان و همکاران، 1995) و پرسشنامه تجربه بی عدالتی (سالیوان و همکاران، 2008) بود. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای 24SPSS و22AMOS انجام شد. نتایج نشان داد که مدل با داده های مشاهده شده برازش مطلوب دارد (3CMIN/df< ، 90, IFI > GFI،AGFI و 10RSME<). نتایج حاکی از این بود که اثر مستقیم پذیرش درد بر فاجعه پنداری (001/0>p)، پذیرش درد بر بی عدالتی ادراک شده (40/0=β، 001/0>p)، فاجعه پنداری بر کیفیت زندگی (40/0=β، 019/0>p) و بی عدالتی ادراک شده بر کیفیت زندگی (40/0=β، 001/0>p) معنی دار است، درحالی که پذیرش درد بر کیفیت زندگی اثر مستقیم و معنی داری نداشت (067/0>p). همچنین نتایج نشان داد که پذیرش درد بر کیفیت زندگی از طریق میانجی گری فاجعه پنداری درد (01/0>p) و بی عدالتی ادراک شده (006/0>p) معنی دار است. براساس نتایج پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که در پروسه درمان و مشاره بیماران مبتلا به سرطان سینه درمانگران و روان شناسان می توانند به نقش مولفه های فاجعه انگاری درد و بی عدالتی ادراک شده در افزایش کیفیت زندگی توجه ویژه ای نمایند.
تجربه زیسته پریشانی روان شناختی در مبتلایان به کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته پریشانی روان شناختی در مبتلایان به کرونا انجام گرفت. جامعه ی آماری این پژوهش همه افراد مبتلا به کرونا استان اصفهان بودند که 14 نفر از آنان با بهره گیری از پرسشنامه پریشانی روان شناختی کسلر و به صورت هدفمند که دارای ملاک های ورود به پژوهش بودند، انتخاب شدند. جمع آوری داده های پژوهش با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته صورت پذیرفت و نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. تجزیه وتحلیل داده های پژوهش با استفاده از روش کلایزی انجام پذیرفت که منجر به استخراج 3 مضمون اصلی «بهم ریختگی توان کاه»، «خطرزاهای روزافزون» و «غوغاهای درونی» و 15 مضمون فرعی شد. نتایج این پژوهش مشخص نمود که افراد مبتلا به کرونا نه تنها از نظر فردی، تجارب مرتبط با پریشانی روانشناختی را ادراک می نمایند بلکه از نظر خانوادگی و اجتماعی نیز درگیر شرایط ناخوشایندی می باشند که پریشانی روانشناختی را در آنها تشدید می نماید
اثربخشی روایت درمانی بر تاب آوری خانواده و شادکامی زناشویی زوجین متعارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی روایت درمانی بر تاب آوری خانواده و شادکامی زناشویی زوجین دارای تعارض زناشویی بود. روش این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی همراه با پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل تمامی زوجین متعارض شهر تبریز در سال ۱۴۰2 بود که به مراکز مشاوره زندگی شاد و مبین مراجعه کرده بودند. با توجه به طرح پژوهش، نمونه ای به حجم 32 نفر و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایش (16 نفر) و گروه کنترل (16 نفر) جایگزین شدند. به منظور گرد آوری داده ها از مقیاس تاب آوری خانواده (سیکبی، 2005) و پرسشنامه شادکامی زناشویی (آزرین و همکاران، 1973) استفاده شد. گروه آزمایش 10 جلسه ی 60 دقیقه ای روایت درمانی را دریافت کرد و گروه کنترل که در لیست انتظار قرار داشت هیچ آموزشی دریافت نکرد. داده ها با استفاده تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی تحلیل شدند. نتایج نشان داد که بعد از کنترل اثرات پیش آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین پس آزمون دو گروه در تاب آوری خانواده و شادکامی زناشویی وجود داشت که می تواند حاکی از اثربخشی مداخله مذکور بر متغیرهای ذکر شده و نیز پایداری اثربخشی در مرحله پیگیری باشد. نتایج این پژوهش نشان داد که روایت درمانی می تواند به عنوان رویکردی موثر برای افزایش شادکامی زناشویی و تاب آوری خانواده زوجین متعارض مورد استفاده قرار گیرد.
اثربخشی مصاحبه ی انگیزشی بر رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ بهار (اردیبهشت) ۱۴۰۳ شماره ۱۳۴
305 - 322
حوزههای تخصصی:
زمینه: فلج مغزی یک اختلال عصب شناختی و غیر پیش رونده است که معمولاً در ابتدای زندگی و به دلایل مختلف رخ می دهد و به طور مادام العمر وجود خواهدداشت و می تواند از کارآیی فرد و خانواده او بکاهد و مشکلات متعدد روانشناختی را به ویژه برای مادران دارای فرزندان با این عارضه ایجاد کند.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی و دارای طرح پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزندان با فلج مغزی مراجعه کننده به مراکز آموزشی و توانبخشی معلولین جسمی حرکتی شهر کرمانشاه در سال 1400 بودند. از بین جامعه آماری موردنظر تعداد 26 نفر از مادران مراجعه کننده به مراکز آموزشی و توانبخشی تعیین شده به صورت نمونه گیری هدفمند و داوطلبانه انتخاب و در دو گروه آزمایش و گروه گواه به صورت تصادفی گمارش شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه های رضایت زناشویی اولسون (1989) و خودکارآمدی عمومی شرر (1982) استفاده شد. اعضای حاضر در گروه آزمایشی تحت مشاوره گروهی به شیوه مصاحبه انگیزشی فیلدز (2006) شامل 10 جلسه 90 دقیقه ای قرار گرفتند. داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.
یافته ها: نتایج نشان داد مصاحبه انگیزشی بر افزایش نمره کلی رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی به صورت معناداری اثربخش بوده است (0/05p<).
نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که مصاحبه انگیزشی بر افزایش رضایت زناشویی و خودکارآمدی مادران دارای فرزندان با فلج مغزی تأثیر دارد.
اثربخشی برنامه مداخله مثبت گرا مبتنی بر مؤلفه های تاب آوری و بخشش درخودمختاری هیجانی و پردازش عاطفی دانش آموزان قربانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف اثربخشی برنامه مداخله مثبت گرا مبتنی بر مؤلفه های تاب آوری و بخشش در خودمختاری هیجانی و پردازش عاطفی دانش آموزان قربانی انجام گرفت. طرح پژوهش، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر و دختر دارای رفتار قربانی در مدارس متوسطه دوم در شهرستان بستان آباد در سال تحصیلی 1402-1403 بود که تعداد 30 نفر از آنها با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. از مقیاس های قلدری، خودمختاری هیجانی و پردازش عاطفی برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برنامه مداخله در هشت جلسه 45 دقیقه ای و به صورت گروهی و با تفکیک جنسیت برای گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد برنامه مداخله مثبت گرا مبتنی بر مؤلفه های تاب آوری و بخشش به طور معنی داری باعث افزایش در خودمختاری هیجانی و بهبود روند پردازش عاطفی دانش آموزان قربانی شده است و در دوره پیگیری نیز ادامه دارد؛ بنابراین، می توان از نتایج این پژوهش در راستای ارتقای مهارت های حرفه ای معلمان، مشاوران مدارس و روانشناسان تربیتی برای مواجهه صحیح با مشکلات دانش آموزان و در بهبود پیوند و ارتباط با نوجوانان استفاده کرد.
رابطه سبک های فرزندپروری با خلاقیت: نقش واسطه ای کارکردهای اجرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه سبک های فرزندپروری و خلاقیت با تاکید بر نقش میانجی کارکردهای اجرایی در بین دانشجویان بود. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه مورد مطالعه شامل تمامی دانشجویان دانشگاه الزهرا (س) در سال تحصیلی 1402-1403 بود که از این جامعه تعداد 245 دانشجو به روش در دسترس انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه سبک های فرزندپروری بامریند، آزمون سنجش خلاقیت عابدی و پرسشنامه توانایی های شناختی نجاتی استفاده شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری تحلیل شدند. یافته های پژوهش حاکی از آن بود که بین سبک های فرزندپروری با خلاقیت و کارکردهای اجرایی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین مدل نقش واسطه ای کارکردهای اجرایی، در رابطه بین سبک های فرزندپروری با خلاقیت از برازش خوبی برخوردار بود. در نتیجه میتوان گفت که متغیر کارکردهای اجرایی نقش واسطه ای معناداری در رابطه بین سبک های فرزندپروری و خلاقیت دارد. بنابراین لازم است که با آگاهی بخشی به والدین در مورد انواع سبک های فرزندپروری به تقویت خلاقیت کودکان از طریق کارکردهای اجرایی آن ها کمک کرد.
مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد اقتصاد زیست- انرژی و درمان شناختی- رفتاری بر تنظیم هیجانی در زنان
حوزههای تخصصی:
مقدمه:هیجان و تنظیم هیجانی نقش مهمی را در روابط بین فردی به ویژه در زندگی زناشویی ایفا می کنند. هدف:هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر رویکرد اقتصاد زیست-انرژی و درمان شناختی-رفتاری بر تنظیم هیجانی زنان بود. روش:روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه این پژوهش زنان 20 تا 40 ساله متأهل مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 7 تهران در سال 1401 بودند که از میان آن ها 45 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و با گمارش تصادفی در 2 گروه مداخله و 1 گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه تنظیم هیجانی گراتز و رومر(2004) بود. گروه های آزمایش به مدت 8 جلسه درمان اقتصاد زیست-انرژی و 8 جلسه درمان شناختی-رفتاری دریافت کردند. داده های پژوهش به کمک نرم افزار SPSS نسخه 25 و با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با در نظر گرفتن سطح معناداری 05/0 تحلیل شدند. یافته ها:تحلیل داده ها نشان داد، هر دو روش درمان شناختی-رفتاری و اقتصاد زیست-انرژی منجر به بهبود معنادار توانایی تنظیم هیجان شدند(05/0> P). نتایج آزمون تعقیبی بن فرونی نشان داد که اثرات هر دو درمان در دوره پیگیری پایدار بود(05/0< P) و درمان مبتنی بر اقتصاد زیست-انرژی نسبت به درمان شناختی-رفتاری بر مؤلفه های دشواری در کنترل تکانه، عدم وضوح هیجانی و نمره کل تنظیم هیجانی تاثیر بیشتری داشت(05/0> P). نتیجه گیری:درمان مبتنی بر اقتصاد زیست-انرژی نسبت به درمان شناختی-رفتاری روش موثرتری در بهبود تنظیم هیجانی است. پیشنهاد می شود از این رویکرد در درمان اختلالات تنظیم هیجانی استفاده شود.
اثربخشی آموزش حل مسئله بر افسردگی و اضطراب دانش آموزان نوجوان در دورۀ شیوع بیماری کووید-19(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تحولی: روانشناسان ایرانی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۹
293 - 304
حوزههای تخصصی:
ایـن پژوهـش بـا هـدف تعييـن اثربخـشی آمـوزش حـل مسـئله بـر افسـردگی و اضطـراب دانش آمـوزان نوجـوان در دورۀ شـيوع بيمـاري كوويـد-19 انجـام شــد. ایــن پژوهــش از نــوع آزمایــشی بــا طــرح پیش آزمــون پس آزمــون و پیگیــری بــا گــروه گــواه بــود. 30 دانش آمــوز نوجــوان بــه روش نمونه بــرداري هدفمنـد انتخـاب شـدند و بـه شـکل گمـارش تصـادفی در دو گـروه آزمایـشی و گـواه (15 نفـر) قـرار گرفتنـد. بـا اسـتفاده از سیاهه هـای افسـردگی بـک، اســتیر و بــراون (1996) و اضطــراب بــک، ابســتین، بــراون و اســتیر (1988) میــزان افســردگی و اضطــراب افــراد شــرکت کننده در مراحــل پیش آزمــون، پس آزمــون و پیگیــری ســنجیده و برنامــۀ آمــوزش حــل مســئله در 10جلســه یــک ســاعته بــر روی گــروه آزمایــشی اجــرا شــد. نتایــج تحليــل واريانــس آميختـه نشـان داد میانگیـن نمـرات شـرکت کنندگان در افسـردگی و اضطـراب در مرحلـۀ پس آزمـون در مقایسـۀ بـا مرحلـۀ پیش آزمـون تفـاوت معنـادار دارد. هم چنیــن بیــن نمــرات پس آزمــون و پیگیــری در افســردگی و اضطــراب دانش آمــوزان در گــروه آزمایــشی تغييــر چشــمگیری حاصــل نشــد، کــه بیانگـر مانـدگاری معنـادار تغييـرات حاصـل از آمـوزش حـل مسـئله در مرحلـۀ پیگیـری بـود. يافته هـاي ايـن پژوهـش ضـرورت كاربـرد برنامـۀ آمـوزش حل مـسئله به نوجوان جـهت مقابـلۀ كارآمد در موقعيت هاي بحرانی را خاطر نـشان می سازد.
اثربخشی توانبخشی شناختی بر توجه و حافظه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۱۱۲)
427 - 436
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین تأثیر توانبخشی شناختی بر سطوح مختلف توجه و مؤلفه های حافظه در کارکنان ادارات شهر شیراز بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کارکنان سه اداره شهر شیراز در سال 1401 تشکیل دادند، که با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند و تعداد 30 نفر از کارکنانی که نمره مطلوبی در مصاحبه سلامت روانی و شناختی داشتند انتخاب و به شکل تصادفی در یکی از گروه های پژوهش گمارش شدند. برای اجرای مداخلات از پروتکل توانبخشی شناختی نجاتی (1396) و برای جمع آوری داده ها از آزمون های عملکرد مداوم (لزاک، 1995)، استروپ (بروزشده توسط داویدسون و همکاران، 2003)، توجه تقسیم شده (مؤسسه سینا، 1390)، N-BACK (کرکنر، 1958) و حافظه وکسلر بزرگسالان (وکسلر، 1981) استفاده شد که نتایج روایی و اعتبار ابزار حاکی از مطلوب بودن آنها بود. برای تحلیل داده ها از آزمون MANOVA استفاده شد و یافته ها نشان داد، مداخله توانبخشی شناختی تأثیر معناداری بر افزایش سطوح توجه پایدار و توجه انتخابی داشت اما بر توجه تقسیم شده تأثیر معناداری نداشت. همچنین تأثیر معناداری بر هر سه مؤلفه حافظه (کلامی، دیداری و فعال) داشت. با توجه به یافته های پژوهش می توان از توانبخشی شناختی به عنوان روشی مطلوب برای افزایش کارکردهای شناختی توجه و حافظه استفاده کرد.
Comparison of the Effectiveness of Resilient Dialectical Behavior Therapy and Dialectical Behavior Therapy on Sense of Coherence and Marital Interactions in Women with Marital Burnout(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Objective: The present study aimed to compare the effectiveness of a combined package of Resilient Dialectical Behavior Therapy and Dialectical Behavior Therapy on the sense of coherence and marital interactions in women with marital burnout. Methods: The present study was a quasi-experimental design with a pre-test, post-test, and follow-up with a control group. The statistical population included all women aged 25 to 50 years with marital burnout who responded to the call posted in cultural centers in the city of Isfahan in the spring of 2022 and were contacted and received a moderate score based on the marital burnout questionnaire. A total of 45 individuals from the mentioned population were selected purposefully and randomly assigned to two experimental groups and one control group (15 individuals each). The experimental groups underwent nine 60-minute sessions of the combined package of Resilient Dialectical Behavior Therapy and Dialectical Behavior Therapy, while the control group received no treatment during this period. Data were collected using Antonovsky's Sense of Coherence Questionnaire (1993) and Gottman's Marital Interactions Questionnaire (1999) and analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post hoc test, with SPSS version 23. Findings: The results showed that both interventions significantly affected the sense of coherence and marital interactions in women with marital burnout (p < 0.05). However, in terms of the effectiveness of the two therapeutic methods, the combined package of Resilient Dialectical Behavior Therapy was more effective (p < 0.05). Conclusion: The results indicated that the combined package of Resilient Dialectical Behavior Therapy could be utilized to enhance the sense of coherence and marital interactions.
Comparison of the Effectiveness of Cognitive-Behavioral Therapy and Existential Therapy on Symptoms of Demoralization and Life Attitudes in Women Heads of Households in Welfare(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Applied Family Therapy Journal, Vol. ۵ No. ۴, Serial Number ۲۳ (۲۰۲۴) Special Issue on Women Studies
105-113
حوزههای تخصصی:
Objective: The aim of the study was to compare the effectiveness of cognitive-behavioral therapy (CBT) and existential therapy on symptoms of demoralization and life attitudes in women heads of households in welfare in the city of Rasht. Methods: The research method was quasi-experimental with a pre-test, post-test, and follow-up design with two experimental groups and one control group. The statistical population included all women heads of households in the welfare organization of Rasht city (2159 individuals) in 2021. The sample size included 60 individuals who were randomly assigned to two experimental groups (20 individuals in the existential therapy group and 20 individuals in the cognitive-behavioral therapy group) and one control group (20 individuals). Then, each of the two experimental groups received 8 sessions of 90-minute group therapy. The cognitive-behavioral therapy was based on the cognitive-behavioral therapy protocol by Antony et al. (2013), and the existential therapy was based on the existential therapy protocol by Irvin Yalom (2016). The data collection tools included the Symptoms of Demoralization Questionnaire by Kissane et al. (2004) and the Life Attitudes Questionnaire by Battista (1973). Data analysis was performed using repeated measures ANOVA. Findings: Based on the effect size values, the effectiveness of both cognitive-behavioral therapy and existential therapy on the demoralization symptoms variable was 43%, and on the life attitudes variable, it was 62%. This effectiveness was significant and persistent (according to the follow-up test results), and both therapies had a lasting impact on the dependent variables. In the variables of demoralization symptoms (F=29.34, p=0.001) and life attitudes (F=62.36, p=0.001). Conclusion: The results showed that there was a significant difference between the three stages of pre-test, post-test, and follow-up in the variables of demoralization symptoms and life attitudes of women heads of households in the two experimental groups (cognitive-behavioral therapy and existential therapy), indicating the significant impact of both therapeutic methods on the research's dependent variables.
اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر شدت علائم و کیفیت زندگی در مبتلایان به اختلال وحشت زدگی: پژوهش تک موردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دست آوردهای روان شناختی سال ۳۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
167 - 186
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر شدت علائم و کیفیت زندگی در مبتلایان به اختلال وحشت زدگی شهر اهواز انجام شد. روش پژوهش، طرح آزمایشی تک آزمودنی، از نوع چند خط پایه ناهمزمان با دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل تمامی افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر اهواز بودند. از بین داوطلبین متقاضی ورود به پژوهش، 3 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و برای آن ها به طور تصادفی بین 3 تا 5 جلسه خط پایه در نظر گرفته شد. سپس 10 جلسه هفتگی 45 دقیقه ای درمان شناختی- رفتاری انفرادی دریافت کردند. ارزیابی ها با استفاده از مصاحبه ساختاریافته، مقیاس اضطراب Beck و مقیاس کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت، در مرحله خط پایه، مداخله و پیگیری انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل دیداری، درصد بهبودی و تغییر شاخص پایا استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از روند کاهشی معنی دار در نمرات اضطراب Beck و روند افزایشی معنی دار در نمرات کیفیت زندگی شرکت کنندگان بود. با توجه به نتایج به نظر می رسد می توان از درمان شناختی- رفتاری به عنوان یک مداخله مؤثر جهت کاهش علائم اختلال وحشت زدگی و افزایش کیفیت زندگی در مبتلایان به اختلال وحشت زدگی استفاده نمود.
Intermediate EFL Learners’ Attentional Oscillations During Writing Tasks(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Quantitative electroencephalogram (QEEG) quantitatively records brain wave oscillation changes in any brain activity. Beta waves are produced during brain consciousness when an external stimulus induces computation, reasoning, attention, and logical thinking. Accordingly, the present study tried to measure beta wave changes during writing to analyze the changes of beta oscillatory changes while performing a writing task at the intermediate level. The study followed a quantitative method with the quasi-experimental design. To meet the purpose, thirty foreign language learners (15 males and 15 females) participated in this study voluntarily. They were doing writing tasks while their brain waves were recorded in the F3, F4, and Fz brain regions by applying the QEEG technique. The results reported positive significant differences on beta oscillatory activities in these brain areas, indicating the effectiveness of writing task activities in enhancing attention. The study has implications for language teachers to manipulate creative writing tasks as compositions to enhance attention as a prerequisite of learning and, as a result, beta waves and for the TEFL scholars to apply interdisciplinary approaches to uncover the effects of different tasks on brain oscillatory activities.
پیش بینی اضطراب ناشی از عدم امنیت شغلی و پرداخت ناکافی حقوق و دست مزد متناسب با سختی کار با میانجی گری مقایسه اجتماعی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف پیش بینی اضطراب ناشی از عدم امنیت شغلی و پرداخت ناکافی حقوق و دست مزد متناسب با سختی کار با میانجیگری مقایسه اجتماعی در شهر تهران انجام شده است و نقش متغیر واسطه ای مقایسه اجتماعی را به عنوان متغیری پراهمیت در ایجاد اضطراب کارکنان سازمانی مورد بررسی قرار داده است.روش: طرح کلی پژوهش حاضر، همبستگی از نوع معادلات ساختاری بوده است. از میان جامعه آماری سازمان راهداری و حمل و نقل جاده ای استان تهران ، تعداد200 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. در این تحقیق، برای گردآوری داده های مورد نیاز، از چهارپرسش نامه استفاده شده است. پرسشنامه اضطراب بک(1988)، پرسشنامه امنیت شغلی نیسی (۱۳۷۹)، پرسشنامه مقایسه اجتماعی گیبونز و بونک (۱۹۹۹) و پرسشنامه عملکرد و سیستم حقوق و دستمزد آرمسترانگ (2006) استفاده شده اند.یافته ها: مقادیر شاخص برازندگی یا) GFI922/0 )، شاخص برازش تطبیقی یا CFI ( 922/0)، شاخص برازش افزایشی یا IFI ( 929/0) و همچنین شاخص برازندگی تعدیل شده یا AGFI در این مدل 88/0 و مدل شاخص نسبت کای اسکوئر به درجه آزادی X2/df ( 76/1) محاسبه شد.ه است.نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داده است که اضطراب در مدل پیشنهادی پژوهش حاضر، می تواند توسط عدم امنیت شغلی و پرداخت ناکافی حقوق متناسب با سختی کار با میانجیگری مقایسه اجتماعی پیش بینی شود.
Dialogical Origin of Meaning Making and Co-construction of Voices in Psychotherapy(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Intersubjectivity has priority over subjectivity because meaning is discussed and constructed in a two-way process that happens in a conversation. According to this, the research aims to show the terms of change for meaning production in psychotherapy with clients. Two cases (a child and an adult) were selected with apparent symptoms of anxiety and fear with the case study method and available sampling. They were treated by the technical integrative method. Conversations were coded by process-focused conversation analysis. Analyzing results by process-focused conversation analysis showed that in both cases, to happen changes in psychotherapy, besides terms of conversation, a particular type of psychotherapy response is essential (Khayyami's cycle), and client change is not explained by the merely particular response of the therapist; but, the therapist can, by the method used in the research, acquire the meaning hidden behind client's verbal response and symptoms on the dialogue process and show Lacani's transcendental signified and signified chain.
اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پسر پایه ششم شهرستان ایرانشهر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بهبود متغیرهای تحصیلی به ویژه انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی می تواند نقش موثری در ارتقای عملکرد تحصیلی دانش آموزان داشته باشد. بنابراین، هدف این پژوهش تعیین اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان پسر پایه ششم بود. روش و مواد: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش دانش آموزان پسر پایه ششم شهرستان ایرانشهر در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 40 کودک پس از بررسی معیارهای ورود به مطالعه با روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی قرار گرفت و گروه کنترل هیچ آموزشی ندید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه انگیزش پیشرفت تحصیلی (هرمنس، 1970) و مقیاس خودکارآمدی تحصیلی (جینکز و مورگان، 1999) بودند و داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: یافته ها نشان داد که آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی باعث افزایش مولفه های انگیزش پیشرفت تحصیلی شامل اعتمادبه نفس، پشتکار، آینده نگری و سخت کوشی شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (05/0P<). همچنین، آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی باعث افزایش مولفه های خودکارآمدی تحصیلی شامل تلاش و بافت شد و نتایج در مرحله پیگیری نیز باقی ماند (05/0P<)، اما بر مولفه استعداد در متغیر خودکارآمدی تحصیلی تاثیر معناداری نداشت (05/0P>). نتیجه گیری: با توجه به اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودتنظیمی بر بهبود انگیزش پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی تحصیلی دانش آموزان، برنامه ریزی جهت استفاده از این روش آموزشی برای بهبود متغیرهای تحصیلی ضروری است.
مدل ساختاری پیش بینی استعداد اعتیاد در نوجوانان پسر براساس جو عاطفی خانواده با میانجیگری تاب آوری
حوزههای تخصصی:
مقدمه: جو عاطفی خانواده و تاب آوری از جمله عوامل محافظت کننده در برابر مصرف مواد توسط نوجوان محسوب می شود. هدف: هدف پژوهش حاضر پیش بینی استعداد اعتیاد در نوجوانان پسر براساس جو عاطفی خانواده با میانجیگری تاب آوری بود. روش: روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی و جامعه آماری پژوهش شامل تمام دانش آموزان پسر مدارس دولتی شهر تهران در نیمسال تحصیلی اول و دوم 1398-1397 بود که از میان آن ها به روش نمونه برداری تصادفی چندمرحله ای 267 نفر انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس جو عاطفی خانواده، مقیاس تاب آوری کانر دیویدسون و پرسشنامه استعداد اعتیاد ویراست نوجوانان بود. داده های پژوهش حاضر با استفاده از روش مدلیابی معادلات ساختاری و نرم افزار ایموس تحلیل شدند. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد جو عاطفی خانواده (468/0-=β، 001/0=P) و تاب آوری (246/0-=β، 001/0=P) استعداد اعتیاد در نوجوانان پسر را به صورت منفی و معنادار پیش بینی می کنند. جو عاطفی خانواده با میانجیگری تاب آوری استعداد اعتیاد در نوجوانان پسر را پیش بینی می کند (083/0=β، 001/0=P). نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر بر اهمیت نقش خانواده چه از لحاظ ایجاد جو عاطفی مطلوب و چه از لحاظ ایفای نقش، به عنوان الگویی مناسب در بروز رفتار تأکید دارد. پیشنهاد می شود والدین نیز با فراهم آوردن جو عاطفی مناسب فرزندان خود را از تأثیر همسالان و مصرف دخانیات و مواد محفوظ دارند.
تبیین مدل اثر متقابل جامعه و برندها مبتنی بر نظریه فرهنگی- اجتماعی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تعاملات بین جامعه و برند می تواند نقش اساسی در نگرش و رفتار جامعه نسبت به برند داشته باشد. هدف: هدف از انجام این مطالعه، تبیین مدل اثر متقابل جامعه و برندهای ورزشی باشگاه های لیگ برتر فوتبال مبتنی بر نظریه فرهنگی اجتماعی بود. روش: این تحقیق از نظر هدف کاربردی و از نوع کیفی با ماهیتی اکتشافی بود. در این پژوهش مصاحبه های نیمه ساختارمند با 17 نفر از فعالان و اساتید مدیریت و مدیریت ورزشی و بازیکنان مطرح فوتبال که به روش های قضاوتی و هدفمند با استفاده از تکنیک گلوله برفی انتخاب شدند، انجام شد. سپس از روش کدگذاری مضامین به دسته بندی و تحلیل مصاحبه ها پرداخته شد. یافته ها: مولفه های اثرگذار جامعه بر برند ورزشی شامل عوامل فرهنگی (بستری، بازدارنده، حمایتی، فرهنگ پایداری، فرهنگ خرید، مذهبی و قومیتی) و عوامل اجتماعی (طبقات اجتماعی، ویژگی جمعیت شناختی، پویایی جامعه، تغییرات اجتماعی و همسویی اجتماعی) و مولفه های اثرگذار برند ورزشی بر جامعه شامل فرهنگ سازی خاموش (الگوسازی، اهداف سیاسی و فرهنگ برند)، عوامل روان شناختی- اجتماعی (اجتماعی سازی، وحدت و انسجام اجتماعی، تکریم ارزش ها و کاهش ناهنجاری، حمایت از قشر ضعیف جامعه و رفاه و نشاط اجتماعی) و فاکتورهای موثر برند (اصالت برند، میزان خدمات رسانی، کیفیت و قیمت و سطح رویداد ورزشی) بود. نتیجه گیری: جامعه و برندهای ورزشی فوتبال به شیوه های مختلفی با یکدیگر در تعامل هستند، بنابراین پیشنهاد می شود مدیران مربوطه در ایجاد برند ورزشی خود به عوامل مؤثر شناسایی شده در پژوهش حاضر، توجه ویژه ای داشته باشند.
اثربخشی برنامه آموزش سرمایه های روانشناختی مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر بر تاب آوری تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ پاییز (آبان) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۰
۱۸۱-۱۶۳
حوزههای تخصصی:
زمینه: سرمایه ی روانشناختی یکی از مفاهیم جدیدی است که در روان شناسی مثبت نگر مطرح شده است و می تواند در افزایش توانمندی افراد در جنبه های مختلف زندگی به خصوص درزمینه انعطاف پذیری و ابعاد مختلف تاب آوری نقش مهمی داشته باشد. هدف: این مطالعه با هدف اثربخشی برنامه آموزش سرمایه های روانشناختی مبتنی بر روانشناسی مثبت گرایی بر تاب آوری تحصیلی دانش آموزان انجام شد. روش: روش پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پژوهش از نوع پیش آزمون_ پس آزمون و پیگیری 2 ماهه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه دان ش آم وزان مقطع متوسطه اول و دوم شهر کرمانشاه در سال تحصیلی 1403-1402 تشکیل دادند. نمونه پژوهش 26 نفر از دانش آموزان مقطع متوسطه اوّل و دوم شهر کرمانشاه بودند که به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند (هر گروه 13 نفر). دانش آموزان در سه موقعیت پیش آزمون، پس آزمون و با فاصله زمانی 2 ماهه به پرسشنامه تاب آوری تحصیلی (ساموئلو، 2004) پاسخ دادند. گروه آزمایشی آموزش سرمایه های روانشناختی را مبتنی بر الگوی آموزشی لوتانز و یوسف (2004) در 12 جلسه ی 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه گواه در طول دوره آموزش هیچ مداخله ای دریافت نکردند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با استفاده از نرم افزار SPSS. 25 استفاده شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که بین نمرات درون گروهی پیش آزمون و پس آزمون (اثر مداخله) و پیش آزمون و پیگیری (اثر زمان) در متغیر تاب آوری تحصیلی و مؤلفه های آن تفاوت وجود دارد (05/0≥P)، بین میانگین نمرات پس آزمون و پیگیری (ثبات مداخله) در متغیر تاب آوری تحصیلی و مؤلفه های آن تفاوت معناداری وجود ندارد. به عبارت ثبات مداخله در طی زمان حفظ شده است. نتیجه گیری: براساس یافته های پژوهش، می توان نتیجه گرفت که برنامه آموزش سرمایه های روانشناختی مبتنی بر روانشناسی مثبت نگر بر افزایش تاب آوری تحصیلی مؤثر بوده و می توان از این روش درمانی برای افزایش تاب آوری تحصیلی دانش آموزان استفاده کرد.
مطالعه ای مروری بر اساس مفاهیم روانشناختی مدل انتقادی اجتماعی وندایک درباره شناخت شناسی عقیده در رسانه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۳ زمستان (دی) ۱۴۰۳ شماره ۱۴۲
۲۴۵-۲۲۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: رسانه ها به عنوان یکی از ابزارهای اصلی در شکل دهی به عقاید و بازنمایی ایدئولوژی های مسلط در جامعه نقش کلیدی دارند. مدل انتقادی وندایک به تحلیل گفتمان های رسانه ای و نقش آن ها در بازتولید قدرت و نفوذ ایدئولوژی ها می پردازد. در کنار آن، مفاهیم روانشناختی مرتبط با شناخت اجتماعی نشان می دهد که چگونه افراد به واسطه تعامل با این گفتمان ها، عقاید خود را شکل می دهند و بازتولید می کنند. با این حال، بررسی های میان رشته ای که به تحلیل همزمان ابعاد روانشناختی و انتقادی بپردازند، به ندرت انجام شده است. هدف: هدف پژوهش حاضر تحلیل چگونگی شکل گیری عقاید از طریق گفتمان های رسانه ای با استفاده از مفاهیم روانشناختی و مدل انتقادی اجتماعی وندایک بود. روش: روش پژوهش حاضر مروری از نوع مرور منظم اسناد بود. جامعه این مطالعه شامل تمامی منابع علمی و پژوهشی مرتبط با مفاهیم روانشناختی مدل انتقادی اجتماعی وندایک و شناخت شناسی عقیده در رسانه ها بود. این منابع شامل مقالات علمی، کتاب ها، گزارش های پژوهشی، و تحلیل های انتقادی منتشرشده در پایگاه های داده علمی معتبر و نشریات بین المللی بود. روش نمونه گیری در این مطالعه به صورت غیرتصادفی و هدفمند بود. تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شد. یافته ها: نتایج نشان می دهند که رسانه ها با استفاده از استراتژی های زبانی و گفتمانی خاص، نحوه پردازش و انتخاب اطلاعات توسط مخاطبان را هدایت می کنند، به طوری که افراد تمایل دارند اطلاعاتی را که با پیش فرض های ذهنی آن ها سازگار است، به راحتی پذیرش کنند و اطلاعات متناقض با مقاومت مواجه شود. همچنین، تجربیات شخصی نقش مهمی در تفسیر و درونی سازی اطلاعات رسانه ای دارند، و تغییرات در باورها و نگرش ها معمولاً در بستر تجربیات شخصی و پیش فرض های موجود صورت می گیرد. نتیجه گیری: این پژوهش نشان می دهد که رسانه ها با استفاده از استراتژی های زبانی، نقش مهمی در شکل دهی به عقاید عمومی ایفا می کنند. ترکیب رویکردهای روانشناختی و انتقادی در تحلیل شناخت شناسی عقیده، به درک عمیق تری از نحوه نفوذ گفتمان های رسانه ای بر ذهن مخاطبان کمک می کند.