فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۰۱ تا ۶۲۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
عرفان و تصوف در هر کجای عالم که شکل گرفته، اساساً وجهه یی دینی داشته است. امّا عارفان، برخلاف اهل شریعت، نگاهشان به دین نگاهی جمال شناسانه بوده است. اینان با تکیه بر تجربه های شخصی و ژرف نگری در شریعت و دریافت های اشراقی خویش، از دین، عادت زدایی کرده و کوشیده اند مردم را با سرچشمه باورهای دینی آشنا کنند. همین طرز تلقی از دین، به تدریج نظام عرفانی را با سازه های مختلف، پدید آورده است. در این میان بنیادی ترین عنصر، اسم یا کلمه است که تمام هستی با تجلّی آن ایجاد می گردد. هم چنان که در اسلام و عرفان اسلامی کلمه کُن، ایجادگر هستی است. در مقاله حاضر تقابل و تعامل دو کلمه یا اسم جلال و جمال، که به یک اعتبار مصدر تمام آفریده ها در دو ساحت قهر و لطف الهی و زمینه ساز حرکت و پویایی هستی است، در مثنوی مولانا، مورد بحث قرار گرفته است. تامل بر داده های تجلّی جمالی و جلالی و قلمرو گسترده آن ها، که با روش کتابخانه یی گردآوری و با روش توصیفی تحلیل شده است نشان می دهد که مولانا، ضمن توجه به تقابل این دو، همه جا جمال را بر جلال مقدم شمرده و با توجه به نگرش عاشقانه اش به هستی، جلال الهی را هم نوعی جمال یا لطف خدا به انسان در نظر گرفته است.
مطالعه تطبیقی یادگیری تجربی توسط میانجی گرهای انسانی و فناوری: تفکر انتقادی، درک مطلب و افزایش واژگان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
جستارنامه ادبیات تطبیقی سال ۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۲۷
24 - 51
حوزههای تخصصی:
مسئولان آموزشی بر این باورند که تجربه و فناوری می تواند پیشرفت تحصیلی کودکان خردسال را افزایش دهد و سطح پنهان تفکر انتقادی آنها را فعال کند. بنابراین، هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر میانجی گرهای انسانی و فناوری بر تفکرانتقادی ، درک مطلب، و توسعه واژگان زبان آموزان کودک با استفاده از تئوری یادگیری تجربی بود. به همین منظور، دو گروه شصت نفری فراگیر (سی دانش آموز در هر گروه) در طی چهار ماه در معرض دو نوع میانجی گر قرار گرفتند: معلم و تکنولوژی. از پیش آزمون و پس آزمون برای سنجش میزان پیشرفت زبان آموزان در تفکر انتقادی، درک مطلب و تسلط بر واژگان استفاده شد. نتایج نشان داد که فراگیران در گروه آزمایش با واسطه فناوری نسبت به گروه با واسطه معلم در سطح تفکر انتقادی، توسعه واژگان و درک مطلب برتری داشتند. این نشان می دهد که فراگیرانی که به واسطه کامپیوترو فناوری در تعامل هستند، از کسانی که با یک واسطه انسان، یعنی معلم تعامل دارند، پیشی می گیرند. یافته های ما پیشنهاد می کند که واسطه های غیرانسانی (فناوری) از انسان ها قانع کننده تر هستند، احتمالاً به دلیل ویژگی های فریبنده شان که انگیزه و الهام یادگیرندگان را افزایش می دهد.
غم و شادی و جلوه های آن در ایران پیش از اسلام (بر حسب متون مذهبی، مستندات تاریخی و آثار ادبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
49 - 68
حوزههای تخصصی:
این مقاله در پی آن است که نشان دهد در ایران پیش از اسلام چه اندیشه هایی در مورد غم و شادی وجود داشته و انگیزه و علل تبلیغ و نمود اجتماعی و عینی این اندیشه ها چه بوده است. برای این مقصود، با روش توصیفی تحلیلی و برحسب متون دینی، منابع تاریخی و آثار ادبی به مسئله پرداخته شده است. از حیث مذهبی، شادمانی امری قدسی و آسمانی به شمار رفته و حکم ابزاری را داشته است که با آن می توان بر مظاهر اهریمنی و اندوه غلبه کرد. بااین حال غم گرایی کارکردهای مثبتی از جمله تقویت حس انتقام و ایجاد شوق بازگشت به عالم معنوی(از طریق غم غربت) نیز داشته است. از منظر اسناد تاریخی شیوه مداراگرایانه و تساهل پادشاهان هخامنشی با ملل تحت سلطه خود، و در عهد ساسانی فرامین برخی پادشاهان چون بخشودگی خراج و رعایت عدالت موجب رواج جلوه هایی از شادمانی و دوری از اندوه جمعی در سراسر سرزمین بوده است؛ هرچند نظام طبقاتی اندوه عمیقی ایجاد می کرده است. در آثار ادبی، بزرگان راهکارهایی چون تاکید بر ناپایداری زندگی و توجه به قناعت را برای رهایی انسان از غم توصیه کرده اند.
بارقه های کلام مغلوب در آثار حلاج(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
171 - 188
حوزههای تخصصی:
حسین بن منصور حلاج، از عارفان مجذوب قرن سوم هجری است که زبان را ظرف بیان احوال شورانگیز و هیجان های تند عاطفی خویش قرار داده و در جای جای آثارش پیوسته از ذات مشاهده و دیدن الله و تجلّی صفات و ذات خداوند در عالم سخن می گوید. از آنجا که او بیشتر تحت تأثیر احساسات و هیجانات روحی و باطنی خویش بوده و بخش اعظم آثارش از شمار شطحیات و متون ساخت شکن به شمار می آید، در این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی، ویژگی های کلام مغلوب از حیث ساخت و محتوا در مجموعه آثار وی مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده به این سؤال اصلی پاسخ داده شود که چه عوامل و عناصری در مغلوب بودن کلام وی مؤثر بوده است؟ به دلیل غلبه هیجان های عاطفی، عمده ترین ویژگی های یک متن مغلوب از قبیل: ابهام، تأویل پذیری، مشاهده، دریافت وحی و الهام در آثار وی دیده می شود. همچنین زبان، تخیل و تصاویر در آن متناسب با تجربه های ناب عرفانی، کاملاً جنبه شخصی یافته و حلاج برای بیان احوال خویش که فراتر از سطح ادراک عادی و تجربه های معمولی است، به قطب استعاری زبان متوسل شده است و به مدد تشبیه، استعاره و رمز، ناب ترین تجربه های شخصی و شهودی خویش را تجسم بخشیده و مفاهیم عرفانی و دریافت های درونی برگرفته از عالم قدسی خود را از طریق تصاویر حسی و ملموس به تصویر کشیده است.
حسین بن منصور حلاج، از عارفان مجذوب قرن سوم هجری است که زبان را ظرف بیان احوال شورانگیز و هیجان های تند عاطفی خویش قرار داده و در جای جای آثارش پیوسته از ذات مشاهده و دیدن الله و تجلّی صفات و ذات خداوند در عالم سخن می گوید. از آنجا که او بیشتر تحت تأثیر احساسات و هیجانات روحی و باطنی خویش بوده و بخش اعظم آثارش از شمار شطحیات و متون ساخت شکن به شمار می آید، در این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی، ویژگی های کلام مغلوب از حیث ساخت و محتوا در مجموعه آثار وی مورد بررسی قرار گرفته و تلاش شده به این سؤال اصلی پاسخ داده شود که چه عوامل و عناصری در مغلوب بودن کلام وی مؤثر بوده است؟ به دلیل غلبه هیجان های عاطفی، عمده ترین ویژگی های یک متن مغلوب از قبیل: ابهام، تأویل پذیری، مشاهده، دریافت وحی و الهام در آثار وی دیده می شود. همچنین زبان، تخیل و تصاویر در آن متناسب با تجربه های ناب عرفانی، کاملاً جنبه شخصی یافته و حلاج برای بیان احوال خویش که فراتر از سطح ادراک عادی و تجربه های معمولی است، به قطب استعاری زبان متوسل شده است و به مدد تشبیه، استعاره و رمز، ناب ترین تجربه های شخصی و شهودی خویش را تجسم بخشیده و مفاهیم عرفانی و دریافت های درونی برگرفته از عالم قدسی خود را از طریق تصاویر حسی و ملموس به تصویر کشیده است.
مقایسه تصویرسازی عاشقانه نزار قبانی و سیمین بهبهانی با استفاده از صفات و حالات کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۴
25 - 50
حوزههای تخصصی:
نزار قبانی و سیمین بهبهانی، از شاعران پر آوازه و صاحب سبک در ادب عربی و فارسی هستند. این دو شاعر برجسته به سبب گرایش به سبک رمانتیک از حالات و صفات کودکان به عنوان ابزاری برای بیان احساسات و عواطف خود بهره برده اند. نزار کودکی را کلید شخصیت و زندگی ادبی خود می داند و در اشعارش شادی ها و تجربه های شیرین کودکی را بیان می کند، و هرگز خود را جدای از حالات کودکی نمی بیند. اما سیمین دوران کودکی تلخی را سپری نموده و این تلخی ها در اشعارش انعکاس یافته است، با آنکه خاطرات کودکی دو شاعر، یکی شیرین و دیگری تلخ است هر دو با هنرمندی تمام از صفات و حالات کودکان چون عشق به بازی، عشق به مادر، معصومیت، زیبایی و لطافت، صداقت و بی ریایی و... برای تصویر سازی های عاشقانه خود استفاده کرده اند. در این مقاله نشان داده ایم که با وجود تفاوت های بسیار این دو شاعر از جهت جنسیت و ملیت، به سبب احساسات مشترک انسانی، حالات و صفات کودکان را محملی جهت بیان احساسات و عواطف عاشقانه خود قرار داده اند.
تحلیل فرآیند عاطفی گفتمان در دماوندیه بهار و فی البدء.. و ثلاثیات اوراس عزالدین میهوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
1 - 23
حوزههای تخصصی:
نشانه-معناشناسی که نشانه شناسی برآمده از مکتب پاریس و آرای گریمس و فونتنی است، تحول نشانه شناسی سوسوری به شیوه ای از تحلیل متن است که در آن معنا عنصری سیال است که در فرآیندی گفتمانی شکل می گیرد. در شکل گیری این فرآیند گفتمانی ابعاد مختلفی از نظام گفتمان نقش دارند که در هر متن یکی از این ابعاد برجسته می شود. به منظور خوانشِ نشانه-معناشناختیِ متن، لازم است ابتدا مشخص شود، کدام بعد گفتمانی در متن برجستگی دارد. در مقاله حاضر دو شعر از عزّالدین میهوبی و دماوندیه بهار را از نظر چگونگی شکل گیری فرآیند عاطفی گفتمان، به روش توصیفی-تحلیلی بررسی کرده ایم. دلیل این انتخاب شباهت های موجود در صحنه عاطفی و بافت برون زبانی مشترک این دو شعر بوده است که خود به خود لحن و عاطفه مشترکی را به وجود آورده است. نتایج نشان می دهند در دماوندیه بهار و شعر فی البدء.. میهوبی مرحله شوش عاطفی به صورت کاملاً یکسانی بیان شده است. و در هر دو شعر خشم عاطفه مرکزی فرآیند عاطفی گفتمان است. همچنین افعال مؤثر، صحنه عاطفی، گفته پرداز، گفته یاب، شوش گر در شعر هر دو شاعر دلالت های مشابهی دارند. ارزیابی عاطفی یکسان از دیگر نتایج این پژوهش است.
خوانشی نو از زنان در جامعه ایران و لبنان بر اساس نظریه گیدنز (بررسی سنّت و مدرنیته در دو رمان أنا أحیا و عادت می کنیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۵
25 - 48
حوزههای تخصصی:
ارتباط ادبیات با جامعه ازجمله موضوعات مورد توجه در پژوهش های ادبی است؛ رابطه دوسویه سنّت و مدرنیته به عنوان یک مسأله اجتماعی در رمان های معاصر بازتاب یافته است و جامعه شناسی ادبیات سعی دارد این رابطه را شرح دهد. با ورود مدرنیته به ایران و کشورهای عربی، تقابلی آشکار بین آن و سنّت های موجود در جامعه به وجود آمد و نویسندگان این تقابل را در آثارشان به تصویر کشیدند. از آنجا که زیرساخت های مشترک و شباهت های فرهنگی عاملی برای تطبیق دو اثر ادبی است، این پژوهش با بررسی دو رمان أنا أحیا نوشته لیلی بعلبکی و عادت می کنیم نوشته زویا پیرزاد سعی دارد نظر آن ها را با تکیه بر نظریه آنتونی گیدنز (در چهار حوزه فرهنگ، اجتماع، اقتصاد و سیاست) نشان دهد. بررسی درون مایه های مشترک این دو رمان نشانگر تقابل و جدال میان باورهای سنّتی و مدرن درباره زنان است و شاخص های سنّتی فرهنگی و اجتماعی بیشتر از عناصر مدرن در این دو رمان دیده می شود. تلاش شخصیت های اصلی زن رمان در تقابل میان باورهای نوگرای خود و سنّت های حاکم بی نتیجه می ماند و بر اساس نظریه ساختار اجتماعی گیدنز که اعتقاد دارد سنّت در مدرن ترین جوامع هم به حیات خود ادامه می دهد، در پایان این سنّت ها هستند که مسیر آن ها را تعیین می کنند و نویسندگان علی رغم گرایش زیاد به مدرنیته و نوگرایی، واقعیت اجتماعی زمانشان را بر شخصیت های اصلی رمان تحمیل می کنند.
Enfermement : Une Écriture de Pouvoir Dans Le Passé simple de Driss Chraïbi(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Recherches en Langue et Littérature Françaises Année ۱۸, No ۳۳, Printemps & été ۲۰۲۴
213 - 225
حوزههای تخصصی:
Résumé—En tant que l’un des premiers romans modernes marocains, le chef-d’œuvre de Driss Chraïbi, *Le Passé simple*, a suscité la controverse en raison de sa révélation intempestive du côté obscur de la société marocaine. Un caractère de clôture se manifeste dans ce roman pour souligner la situation du Maroc à cette époque, enfermé dans le passé, où les traditions et les normes sociales pèsent lourdement sur les individus. L’œuvre reflète la forte volonté de l’auteur de détruire l’ancien et de créer le nouveau à travers le portrait impitoyable de cet enfermement, qui entrave la quête d'identité et d'émancipation. Cette situation d’enfermement découle d’une structure de pouvoir immuable qui garantit la stabilité de l’ordre établi, étouffant les aspirations de changement. Ainsi, cet article analysera la structure de pouvoir ainsi que la tentative de l’auteur de le briser en examinant l’enfermement dans le roman du point de vue de l’image spatiale et des techniques d’écriture employées.
اعتبارسنجی حکایات مرتبط با مناسبات ابوالقاسم قشیری با ابوسعید ابوالخیر در اسرار التوحید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادب فارسی سال ۷۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴۹
36 - 56
حوزههای تخصصی:
قرن پنجم، در سیرِ تاریخیِ تصوّف، دوران طلایی این مَسلک، از نظر بالندگی است. ظهورِ مشایخ متعدد، و هم چنین کمالِ تعدادی از عالمانِ عارف را در این دوران می توان دید. بررسیِ احوال و مقاماتِ بر جای مانده از معاریفِ این روزگار، مشخص می کند میانِ برخی از ایشان، صرف نظر از تقارن در ایامِ حیات، یا اشتراک در زیست بومِ جغرافیایی، روابطی از نوع استادی و شاگردی، یا پیوندهای مرادی و مریدی، و هم چنین ملاقات و مُراوده، برقرار بوده است. دو تن از نام آورانِ زمانه مذکور، که مناسباتی ویژه میانِ ایشان وجود داشت، ابوالقاسم قشیری و ابوسعیدابوالخیر هستند. این در حالی است که برخی بر مبنای چند استدلالِ کلی، ضمن انکارِ مُراودات این دو، هر سندِ تاریخی را که در این باب وجود دارد، ساختگی می دانند. این جُستار در پیِ آن است تا ضمن بحث درباره این استدلال ها ، با بهره گیری از اسنادِ کهن، و استناد به آن چه مؤیدِ اعتبارِ آن هاست، صحت یا سُقمِ مناسبات این دو شیخ را در بوته نقد قرار دهد. نتایجِ حاصل از این پژوهش مؤید آن است که میانِ قشیری و ابوسعید، مراوداتی ویژه، نه فقط میانِ دو شخص، بلکه تا حدِّ شکل گیریِ روابطِ مستحکمِ خانوادگی، برقرار بوده است.
رد سرانجام مطمئن: تحلیل بحران هویت هندی-آمریکاییان مهاجر در مترجم دردها اثر جومپا لاهیری
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۲۴
126 - 150
حوزههای تخصصی:
کتاب مترجم دردها اثر جومپا لاهیری مجموعه ای از داستان های کوتاه است که بخش های عمده آن بیان کننده بحران هویت آمریکایی های هندی تبار یا هندیان مقیم آمریکا می باشد، مردمی که بین فرهنگ اجدادیِ خود و فرهنگ مدرن آمریکایی در آمد وشد هستند تا در جامعه هدف هویتی قابل قبول برای خود دست و پا کنند. این بحران فرهنگی بیان کننده کشمکش های بی وقفه آمریکایی های هندی تبار برای بقای هویت خود و اتحاد هندی ها در آمریکا و یکپارچگی فرهنگی آن ها با جامعه آمریکاست. این گفتار، با بررسی سه داستان لاهیری، «موضوع موقت» و «وقتی آقای پیرزاده برای شام می آمد» و «جذاب»، تلاش می کند تا مفاهیم و ایده های مرتبط با مهاجرت از جمله «دوگانگی»، «تلفیق فرهنگی»، و حتی «حاشیه نشینی هندیان مهاجر» را ترسیم و بررسی نموده و بحران هویت مهاجرین هندی-بنگالی را مورد تحلیل قرار دهد. هدف این پژوهش تحلیل انتقادی دوگانگی هویت مهاجران در این سه داستان است که متأثر از ارتباط متقابل دو فرهنگ میهمان و میزبان می باشد. این پژوهش به دو دلیل اهمیت دارد: یکی اینکه توجه به بحران هویت مهاجرین هندی-بنگالی در آمریکا را برجسته می کند، و دیگر اینکه تلاشی است برای جلب توجه پژوهشگران مطالعات پسااستعماری به دوگانگی فرهنگی مهاجرین نسل دوم در آثار لاهیری. شایان ذکر است که روش پژوهش در این مطالعه نیز مطالعات پسا استعمارگری و ادبیات مهاجرت (دیاسپورا) در سایه نظرات منتقدین این حوزه ها می باشد.
هنرسازه های ترکیبی، مختص مختصات بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
197 - 243
حوزههای تخصصی:
بلاغت فارسی پس از اسلام، نخست از آبشخور قرآن و بلاغت عربی سرچشمه می گیرد و در ادامه، توأمان با ترجمه آثار حکمای یونانی، بلاغت اسلامی و به تبع آن بلاغت فارسی به طور عمیق تحت تأثیر آثار و بلاغت غربی قرار می گیرد. از این رو، هنرسازه های ادبی، خاصه ابزارهای زیبایی شناختیِ دانش بیان در بلاغت فارسی متأثر است از دستگاه بلاغی عربی و غربی؛ و یا دست کم مشترک با آن ها. اما با غور و وارسی سامان بلاغت و مداقه در صناعات ادبی فارسی درمی یابیم که گونه ای از این شگردها، یعنی هنرسازه های ترکیبی علی رغم وابستگی و هم بستگی با شگردهای بلاغی عربی و غربی، از استقلال و انحصار ویژه ای برخوردارند که مانند آن را در سایر دستگاهای بلاغی نمی بینیم. این جستار که با شیوه توصیفی تحلیلی نوشته شده است، می کوشد تا با بررسی شباهت های شگردهای دستگاه بلاغت فارسی با دستگاه های بلاغی عربی و غربی، نشان دهد که هنرسازه های ترکیبی مختص مختصات بلاغت فارسی است و سایر دستگاه های بلاغی محروم از این گونه از ابزارهای زیبایی شناسی اند. نتیجه این جستار تأیید می کند که بلاغت فارسی با توجه به قابلیت بازتابندگی عناصر فرهنگی و قومی شگرد کنایه و نیز دوگانه خوانی ابعاد لازمی و ملزومی آن، و همچنین به سبب مختصات ذاتی زبان فارسی در حوزه ترکیب پذیری، با امتزاج شگردهای منفرد، صناعات مستقل و منحصری می سازد که خاص بلاغت فارسی است و به نظر می رسد که در دیگر دستگاه های بلاغی (عربی و غربی) نشانی از آن نمی بینیم. البته این موضوع بیش از آنکه ادعایی باشد، دعوتی است از متخصصان حوزه های مزبور، که درنهایت، چه نظر نگارنده رد شود و چه پذیرفته، دستاورد جدیدی برای حوزه بلاغت محسوب خواهد شد.
نقدی بر کاربست نقد بوم گرا در داستان کوتاه فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۷
185 - 224
حوزههای تخصصی:
نقد بوم گرا که از اواخر قرن بیستم و در مغرب زمین ظهور یافته، غالباً به دغدغه های زیست محیطی نویسندگان می پردازد و میزان و کیفیت توجه آنان به چنین مسائلی را در آثارشان واکاوی می کند. منتقدان و محققان ایرانی نیز با درک بحران های زیست محیطی و با هدف ارائه خوانشی نوین و کارآمد از آثار داستانی معاصر به مطالعه در داستان های کوتاه فارسی پرداخته اند که حاصل کارشان در مواردی با توفیق نسبی و در برخی موارد با کاستی هایی همراه بوده است. در این مقاله به شیوه نقدِ نقد و با هدف آسیب شناسی کاربست این رویکرد در ادبیات داستانی معاصر، هفت عنوان مقاله ای را که در دهه پایانی قرن چهاردهم شمسی، به مطالعه بوم گرایانه در داستان کوتاه فارسی پرداخته اند، از حیث ساختار، روش و محتوا مورد ارزیابی قرار داده ایم تا دریابیم که این نقدها تا چه میزان با هدف و ماهیّت نقد بوم گرا سازگاری دارند؛ منتقدان داستان ها تا چه حد توفیق داشته و توانسته اند خوانش یا یافته تازه ای از این آثار ارائه دهند و درنهایت اینکه اساسی ترین اشکالات نقدهایی از این دست کدام اند؟ اهمّ یافته های پژوهش حاضر که با اتکا به روش توصیفی تحلیلی و به شیوه انتقادی انجام شده عبارت اند از: بی توجهی به ماهیت اصلی نظریه، فقدان برداشت صحیح از نقد بوم گرا، عدم مراجعه به منابع اصیل، محدود بودن مقالات بر مطالعات موردی و خردنگر، فقدان نگرش عمیق به مسئله محیط زیست در میان نویسندگان و منتقدان، بی توجهی به بینارشته ای بودن این شیوه از نقد و بالاخره، نادیده گرفتن ابعاد کاربردی آن.
توصیف، توصیف گر و توصیف شنو در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری بر پایه نظریه توصیف شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
1 - 39
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف بررسی دقیق نقش توصیف در شعر «عقاب» پرویز ناتل خانلری، نظریه توصیف شناسی را به کار گرفته و با نقد دیدگاه های قبلی درباره توصیف و ارائه نگاهی تازه درباره چیستی توصیف در ادبیات، به دنبال یافتن پاسخ هایی برای پرسش هایی مانند نقش توصیف گر و توصیف شنو، امکان سنجی تفاوت توصیف گر و راوی و تفاوت توصیف شنو و روایت شنو و همچنین تأثیر توصیف بر سبک و موفقیت اثر است.
با استفاده از روش تلفیقی فلسفه تحلیلی و نظریه توصیف شناسی، همراه با روش داده کاوی آماری، شعر عقاب خانلری، به طور دقیق تحلیل شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که توصیف در شعر عقاب نقش بسیار مهمی در خلق تصویر ذهنی، انتقال مفاهیم و ایجاد ارتباط با خواننده دارد. همچنین، این پژوهش ضمن اصلاح و تکمیل گونه شناسی توصیف، به بررسی ارتباط بین عناصر روایی و توصیفی و ارزیابی کمی و کیفی توصیف ها در متن پرداخته است.
نتایج نشان می دهد که نظریه توصیف شناسی با تکامل و توسعه، می تواند به ابزاری قدرتمند برای تحلیل عمیق و همه جانبه آثار ادبی تبدیل می شود. همچنین، به درک بهتر شعر عقاب و پیچیدگی های آن کمک می کند. یافته ها می تواند برای منتقدان و نظریه پردازان ادبی، پژوهشگران و نویسندگان و همچنین در تحقیقات مرتبط با هوش مصنوعی مبتنی بر مدل های زبانی مفید باشد.
دیدگاه ادبی نظریه ادبی نیست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
83 - 125
حوزههای تخصصی:
نظریه ادبی بررسی نظام مند ذات ادبیات و شیوه ای برای تحلیل پدیده ادبی است. نظریه ادبی با اینکه در سالیان اخیر کاربرد وسیعی در پژوهش های ادبیات فارسی داشته است، اما به نظر می رسد قلمرو معنایی و مصداقی آن به خوبی تثبیت نشده، چراکه در برخی پژوهش های صورت گرفته در حوزه ادبیات فارسی، آرای ادبی افراد به اشتباه نظریه ادبی خوانده شده است. در مقاله پیش رو برای نشان دادن تفاوت میان نظریه ادبی با دیدگاه ادبی، پنج ویژگی خاص نظریه ادبی اعم از «برآمده از ذهنیتی فلسفی»، «نظام مند و منسجم»، «حاصل تأمل در متن»، «ارائه دیدی تازه» و «به کارگیری در نقد» تبیین و تشریح شده است. در ادامه دیدگاه افراطی ای که به صرف تشابه میان برخی آرا در متون کلاسیک فارسی با نظریه های غربی بر وجود و حتی تقدم نظریه هایی در گذشته خود معتقد است نقد و مشخص شده که اساساً کشف این آرا در متون علمی و ادبی گذشته نیز به واسطه آشنایی با نظریه های غربی بوده است. درنهایت نتیجه به دست آمده بیانگر آن است که به دلیل بی بهرگی آرای ادبی جمع آوری شده توسط پژوهشگران از ویژگی های نظریه، اطلاق اصطلاح «نظریه ادبی» بر آرا و عقاید ادبی آنان درست و دقیق نبوده و بهتر است برای دقیق تر کردن قلمرو دانش ادبیات فارسی درمورد این قبیل آرا و نظریات از اصطلاح «دیدگاه های ادبی» استفاده کرد تا این اصطلاح تعریف و مصادیق خاص و مشخص خود را داشته باشد.
بررسی تطبیقی «بَکَتِ الرَّباب» خاقانی و «قِفا نَبْکِ» امرؤالقیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاقانی، این سراینده ی خودباور از هم روزگارانش کسی را سزاوار همتازی نمی بیند و می گوید: «بل مرا این مراست با قدما». از این روی به هماوردی با شاه شاعران عرب، رأس عمود شعری، جندح بن حجر الکندی نامور به امرؤالقیس برمی خیزد و «قِفا نَبْکِ» او را قفا می زند. روشن است که بررسی چنین ادعایی باید در سروده های تازی خاقانی، این سراینده ی ذواللسانین انجام گیرد پس نگارندگان در پژوهش پیش روی برای رسیدن به شناختی تازه از منش دو سراینده، با بهره گیری از روش ادبیات تطبیقی به سنجش «بَکَتِ الرَّباب» خاقانی و«قِفا نَبْکِ» امرؤالقیس پرداخته و کوشیده اند که نگاه خاقانی را در برخورد با معلقه ی امرؤالقیس ارزیابی کنند. برای دست یافتن به خواسته یاد شده، نخست در روساخت به کاوش وزن، قافیه، زبان و واژگان پرداخته و سپس در زیرساخت، گریه بر اطلال و دمن، زمان و جایگاه آن در اندوه سرایندگان، چگونگی پرداختن به مکان و چرایی آن، شیوه ی شاعری هر یک در خودستایی، صراحت امرؤالقیس و عفت خاقانی در عشق بازی، نگرش سرایندگان به صبح و شب و سرانجام پیوند خاقانی و امرؤالقیس با پدیده ها را بررسی کرده و نشان داده اند که خاقانی فراخور درون مایه، وزن را دگرگون کرده؛ قافیه را همزه آورده تا چامه را بلندتر بسراید؛ به واژگان امروالقیس، کاربردی دیگر بخشیده؛ تصاویری نو آفریده؛ برخلاف سراینده تازی، در گذشته به سر نبرده و آشکارا از سرآمدی ادبی خویش می گوید. عشق ورزی امرؤالقیس بی پروا ولی عشق خاقانی عفیف بوده؛ سراینده ایرانی توصیف گر صبح ولی سراینده تازی همدم شب است. البته خاقانی شیوه پرداختن به پدیده ها را نیز گونه ای دیگر کرده است.
اسطوره کاوی الگوی عشق در فرهنگ مشترک گیلان و منطقه الموت (نمونه موردی روایت عزیز و نگار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۳
60-35
حوزههای تخصصی:
یکی از روایتهای شفاهی، داستان عزیز و نگار از خطه طالقان و منطقه الموت است که علاوه بر مردمان آن دیار در استان گیلان و بخشهایی از مازندران نیز نقل می شود. این پژوهش در نظر دارد به روش توصیفی تحلیل محتوا و با استفاده از رویکرد اسطوره کاوی به بررسی این روایت بپردازد. در روش اسطوره کاوی، علاوه بر متن به شرایط گفتمانی، پیرامتنی و فرامتنی نیز پرداخته خواهد شد؛ از این رو با اسطوره کاوی روایت، می توان به مطالعه الگوی عشق در فرهنگ منطقه مورد مطالعه و ضمیر ناخودآگاه آن جامعه پرداخت. در این پژوهش تلاش شده است با استفاده از مراحل ششگانه اسطوره کاوی عشق شامل شرح روایت، تحلیل مضمونی، بیش متنهای روایت، اسطوره شناسی تطبیقی، وضعیت معاصر و تحلیل ترکیبی، کارکرد الگوشدگی اسطوره های روایت و کیفیت حضور آنها به عنوان الگوی عشق در جامعه معاصر بررسی شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که با وجود گسترش روابط موقت و ناپایدار عاطفیِ تحت تأثیر دنیای پست مدرنِ غرب در جامعه مورد مطالعه، مضمون عشق ازلی و ابدی به عنوان اصلی ترین مضمون روایت عزیز و نگار هنوز در ضمیر ناخودآگاه جامعه زنده است. این جامعه نه تنها ضرورت وجود اسطوره های عشق ازلی و ابدی را انکار نمی کند، بلکه اقدام به زایش اسطوره هایی با این مضمون در جامعه می کند. در نتیجه اسطوره عزیز و نگار الگوی مناسبی برای عشق ورزی در جامعه است.
چیستان در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
80-98
حوزههای تخصصی:
یکی از نمودهای پیوستگیِ فرهنگیِ شاهنامه با ادبیّات پیش از اسلام، چیستان ها و مواردِ معمّاگونه آن است. در این مقاله، از دو منظر «انواع ادبی» و «تاریخ ادبیّات» به این موارد پرادخته شده است و نشان داده شده است که از این دو رویکرد لزوماً نتایج یکسانی به دست نمی آید، امّا در عین حال از هیچ کدام نمی توان چشم پوشید. نخست سعی شده است تا از منظرِ انواعِ ادبی تعریفی از چیستان ارائه شود. سپس نشان داده شده است که عیبِ عمده این تعریف آن است که مانع و جامع نیست. پس در آن از منظرِ تاریخ ادبیات تا حدّی حکّ و اصلاح به عمل آمده است. آنگاه با دست یافتن به تعریفی نسبتاً شامل، نمونه های چیستان پردازی (نه تعدادِ چیستان ها) در شاهنامه دست کم هشت مورد برشمرده شده است و ضمناً سعی بر آن بوده است که نشان داده شود که چیستان ها گاهی از حیثِ صورت و محتوا به اندرزنامه هایی همچون مینوی خرد و مناظراتی چون ماتیکان یوشت فریان در ادبیات پهلوی نزدیک می شوند، که این خود نشانی است از پیوستگیِ فرهنگیِ یادشده. ژانرِ دیگری که ممکن است در تاریخ ادبیات و احتمالاً در شاهنامه با چیستان هم پوشانی داشته باشد، مناظره/مفاخره است. شاید با رویکردِ التقاطی این مقاله بتوان نوعِ ادبیِ چیستان را تا حدودی از نوعِ ادبیِ اندرزنامه و مناظره/مفاخره تمییز داد، هرچند ضرورتی ندارد که آنها را ناسازگار بدانیم.
تحریفِ گفتمان محورِ تاریخ جنبش جنگل در رمان دختر رعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۵
199-219
حوزههای تخصصی:
زبان و آثار زبانی ازجمله نوشته های ادبی، هیچ گاه از وجوه ایدئولوژیک برکنار نیستند. هدف این پژوهش، تبیین ایدئولوژی ها و گفتمان های سیاسی خودی و دیگری در رمان دختر رعیت نوشته به آذین بود. برای بررسی، از نظریه و روش تحلیل گفتمان انتقادی (رویکردهای جیمز پل جی و نورمن فرکلاف) بهره گیری شد. با استفاده از نظریه جی، مسائل برجسته شده، هویت ها، روابط اجتماعی-سیاسی، کنش ها، منافع اجتماعی و غیره بررسی شد. نظریه فرکلاف به منظور تبیین گفتمان های خودی و دیگری به کار بسته شد. برخی دستاوردهای پژوهش بدین شرح است: در رمان، برخی مسائل سیاسی عصر مشروطه از 1286 تا 1300ش (پایان جنبش جنگل) برجسته شده است؛ مانند اوضاع نابسامان ایران، اشغال ایران در جنگ جهانی اول، استعمار انگلیس و روسیه، استبداد داخلی و مهم تر از همه جنبش جنگل و انقلاب سوسیالیستی گیلان. برخی وجوه ایدئولوژیک رمان عبارت است از: هواداری از رعیت، کارگر و پیشه ور؛ انتقاد از زمین داران و ثروتمندان؛ لزوم آگاهی و مبارزه با استبداد و استعمار برای رسیدن به جامعه آرمانی بی طبقه. به آذین عضو حزب توده بوده و رمان را به سبک «رئالیسم سوسیالیستی» نگاشته است. در رمان، گفتمان چپ (سوسیالیسم)، به صورت «خودی» و گفتمان حاکم (قاجار و پهلوی)، گفتمان اسلام گرا (تشیع) و امپریالیسم به صورت «دیگری» بازنمایی شده است. رمان، مخالف قدرتِ حاکم و وضعِ موجود و خواهان دگرگونیِ آن است. جنبش جنگل که متعهد به اسلام و تشیع بوده، با دیدگاهی منفی نمایش داده شده است. نویسنده برخی واقعیت های تاریخی را نادیده گرفته است. او نقش کمونیست ها را برجسته ساخته و اهمیت جنبش جنگل را فروکاسته و گاهی اقدامات سودمندشان را ناگفته رها کرده است. نویسنده از سران جنبش، به ویژه میرزا کوچک خان، به دلیل داشتن اندیشه های اسلامی و مخالفت با کمونیسم، انتقاد کرده و او را ساده لوح، غیرسیاستمدار، ناسازگار، پیمان شکن و ترسو نشان داده است. نویسنده انقلاب گیلان را حاصل تلاش کمونیست های ایران (هم فکران خود) می داند. بازنمایی رویدادها و هویت های رمان، با آنچه در منابع معتبر تاریخی آورده شده، متفاوت است.
نقد و ارزیابی برگردان رمان یومیات مطلقة از هیفاء بیطار در پرتو راهبردهای ترجمه عناصر ترجمه ناپذیر فرهنگی مالکوم هاروی 2000 میلادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد و ارزیابی ترجمه متون به ویژه متون ادبی و ارائه برگردان مناسب از مفاهیم و عناصر مختلف موجود در زبان مقصد همواره مورد توجه بوده است. یکی از موضوعات حوزه ترجمه، موضوع ترجمه ناپذیری عناصر فرهنگی است. مالکوم هاروی یکی از کسانی است که در این حوزه صاحب نظر است. وی برای ترجمه عناصر فرهنگی، روش هایی نظیر معادل کارکردی، معادل زبانی، وام گیری و معادل توصیفی- توضیحی را پیشنهاد داده است. در این جستار و با تکیه بر روش توصیفی- تحلیلی، برگردان سید مهدی حسینی نژاد از رمان یومیات مطلقه اثر هیفاء بیطار بر اساس راهکارهای ترجمه عناصر ترجمه ناپذیر فرهنگی مالکوم هاروی و میزان مطابقت ترجمه مترجم با رویکرد مزبور مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که مترجم علاوه بر حفظ و رعایت ظرافت ها و اصول زبانی و فرهنگی و نیز پایبندی به سنت ها و آداب و رسوم مربوط به ساختار زبان فارسی، تلاش و کوشش خود را در جهت عبور از ترجمه ناپذیری عناصر فرهنگی و زبانی و منطبق ساختن برگردان خود با مؤلفه های تعیین شده از سوی هاروی به کار گرفته است، هر چند که در برخی موارد می توانست علمکرد بهتری نیز داشته باشد که در خلال نمونه ها به آن اشاره شده است.
تحلیل روایی ترجمه سخنرانی شهید ابراهیم رئیسی در اجلاس ریاض بر مبنای نظریه مونا بیکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه به عنوان یک ابزار رسانه ای عامل ارتباط بین ملت ها و یک پدیده بینافرهنگی توسط دولت ها و سازمان ها برای تعیین خط مشی و روایت سازی از واقعیت های جهان مورد بهره برداری قرار می گیرد. بدیهی است در این مأموریت، مترجمان عاملی اثرگذار هستند که تنها واژگان و عبارات را ترجمه نمی کنند، بلکه براساس باورهای خود و سیاست های تعیین شده به ساخت روایت ها در زندگی روزمره مردم کمک می کنند. نظریه جامعه شناختی روایت که برای نخستین بار توسط مونا بیکر مطرح شد، مترجمان را به عنوان عوامل تأثیرگذار در روایت سازی از اتفاقات جهان پیرامون معرفی می کند. این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی تلاش دارد ترجمه های عربی سخنرانی شهید ابراهیم رئیسی در شش رسانه با ایدئولوژی های متفاوت را برمبنای ابزار های نظره روایت به ویژه ابزار «قاب بندی» مورد تجزیه وتحلیل قرار دهد. پژوهش حاضر نشان می دهد چگونه مترجمان با استفاده از تصرف گزینشی، پیرنگ سازی علّی، تغییر موقعیت نقش آفرینان و زمان و مکان مندی، یک سخنرانی را باز روایت می کنند؛ از این رو، پس از تحلیل داده ها مشخص شد که نقش «روایت» و «قاب بندی» در ترجمه و بازتولید تصویر متن مبدأ، بسیار حائز اهمیت است و رسانه ها برای قبولاندن باور خود در بازتاب یک سخنرانی، آن را با کمک ابزارهای متنی و پیرامتنی دستکاری و قاب بندی می کنند. از دیگر یافته های پژوهش این است که ابزارهای قاب بندی با یکدیگر هم پوشی دارند. علاوه بر این، نمونه هایی از تحلیل داده های جمع آوری شده نشان می دهد تصرف گزینشی- الگوی حذف بیشترین بسامد را در قاب بندی یک ترجمه از سخنرانی دارا است.