مطالعات ادبیات کودک
مطالعات ادبیات کودک سال 16 بهار و تابستان 1404 شماره 1 (پیاپی 31) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
استفاده از شیوه ها و نظریه های گوناگون برای ایجاد خلاقیت در داستان های بازنویسی شده از متون کهن ادبی برای کودک و نوجوان، مسأله ای مهم و درخور توجه است. هدف از بازنویسی متون کهنی چون کلیله و دمنه، آشنایی مخاطبان با ویژگی های ادبی متن اصلی و خوانش حکایت های جذاب آن است. هدف پژوهش حاضر، بررسی و تحلیل داستان های بازنویسی شده ی کلیله و دمنه براساس ابعاد روایتمندی ماریا نیکولایوا و پاسخ به این پرسش هاست: 1. چگونه می توان به کمک ابعاد روایتمندی نیکولایوا یک بازنویسیِ خلاق با ساختاری متفاوت و تازه برای مخاطبان نوجوان ایجاد کرد؟ و 2. در داستان های بازنویسی شده ی بررسی شده، کدام یک از ابعاد روایتمندی نیکولایوا استفاده شده است؟ روش تحقیق، توصیفی و تحلیلی و شیوه ی گردآوری اطلاعات، به شکل بررسی اسناد کتابخانه ای است. نتایج پژوهش نشان داد که با استفاده از ابعاد روایتمندی، می توان ساختار جدید و خلاقی در داستان های بازنویسی ایجاد کرد. انتخاب شروع مناسب، پایان بندیِ باز و ایجاد روزنه، استفاده از عنصر سفر در روایت، توجه به ابعاد زمان مندی در روایت و پیرنگ فزاینده، مهم ترین ابعاد روایتمندی برای بازنویسی خلاق به شمار می روند. به جز چند داستان از لطف الله که از پایانی باز استفاده شده است، بیشتر داستان های بازنویسیِ بررسی شده، پایانی بسته داشته اند. عنصر سفر در بیشتر داستان های بازنویسی دیده شد. در بخش زمان مندی، بیشتر داستان های بازنویسی، زمانِ خطی دارند؛ فقط در برخی از داستان های بازنویسیِ لطف الله و شیرازی، گاهی زمان پریشی، روایت پس نگر و آینده نگر دیده می شود.
تحلیل دیدگاه «عشق به مثابه قصه» در رمان نوجوان در یک ظهر داغ تابستان، دختری از بصره آمد، براساس الگوی رابرت استرنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره ی نوجوانی، دوره ی انتقال از کودکی به بزرگ سالی است. در این دوره به دلیل بلوغ، تغییر و تحولات جسمی، روانی، اجتماعی و عاطفی در فرد پدید می آید. هم چنین در این سنین، عشق در اشکال و انواع مختلف جلوه می کند. عشق های اولیه، در حد دلبستگی های عاطفی و دوستی های زودگذر هستند و اگر نوجوان بتواند مراحل رشد و بلوغ جسمانی، عاطفی، اخلاقی و عقلانی را با موفقیت پشت سر بگذارد، آنگاه صمیمیت، دوستی و عشق واقعی پدیدار می شود. پس باید به او فرصت داد که در این دنیای بغرنج، خود را بشناسد و برای احساسات آشفته ی خود به دنبال مفهوم یا راهکار باشد. یکی از این راهکارها، قصه است. قصه باعث رشد «منِ» در حال شکفتنِ نوجوان و هم چنین تقویت قوه ی تخیل او می شود و عامل مهمی در تربیت اجتماعی نوجوان محسوب می شود. جمشید خانیان ازجمله نویسندگان مطرحی است که آثار درخوری برای نسل نوجوان با مضمون عشق، نگاشته است. این پژوهش قصد دارد باتوجه به نقش و اهمیت عشق در سنین نوجوانی، جایگاه قصه های عاشقانه و نحوه ی ارائه ی آن ها را در حل مسائل عاطفی، روانی و تربیتی نوجوانان، باتوجه به الگوی عشق به مثابه قصه ی رابرت استرنبرگ در رمان در یک ظهر داغ تابستان، دختری از بصره آمد، بازشناسی و مشخص کند که آیا نویسنده توانسته است از عهده ی تبیین قصه ی عشق برای نسل نوجوان برآید یا خیر؟
بسترهای روایی موثر بر بازنمایی های عاشقانه در میان ده رمان نوجوان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسترهای روایی مؤثر بر بازنمایی های عاشقانه در میان ده رمان نوجوان فارسی چکیده عشق از اصلی ترین مضامین تاریخ ادبیات فارسی است؛ چه در قالب های منظوم و منثور و چه در اشکال روایی و غیرروایی اش. باوجود گستردگی، تکرر و شناسندگی ِدیرپایش، رمان ِنوجوان، سهم اندکی از این بن مایه ی کهن ادب فارسی داشته است. در این جستار، با روش تحلیل محتوای کیفی، به دنبال پاسخ به این پرسش هستیم که بازنمایی عشق در رمان های واقع گرای نوجوانی که در سال های پس از انقلاب اسلامی تا سال 1400 منتشر شده اند، متأثر از کدام بسترهای روایتی است؟ نتیجه ی پژوهش نشان می دهد در رمان های نوجوانِ فارسی، چهار بستر روایی وجود دارد که خویشکاری های عاشقانه برروی آن ها بازنمایی می شوند. این بسترها عبارتند از: تنهایی: با حرکت از تنهایی ِفیزیکی به تنهایی ِروان شناختی؛ تضاد طبقاتی: با حرکت به سمت فقدان تضاد طبقاتی؛ کانونی شدگی ِمعشوق: با حرکت از کانونی سازِ مذکر به کانونی سازِ مؤنث و فضا: با حرکت از بازنمایی عشق در روستا به بازنمایی عشق در شهر نیز مشخص شد تحول در هریک از این بسترها، می تواند به صورت بالقوه به دگرگونی در بسترهای روایی دیگر منجر شود.
تحلیل کلیشه های جنسیتی در داستان های منتشرشده ی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهه ی شصت (گروه سنی «الف وب»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله شناسایی و تحلیل چگونگی بازنمایی کلیشه های جنسیتی در داستان های منتشرشده از سوی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در دهه ی شصت است. این پژوهش به شیوه ی تحلیلی توصیفی، باتوجه به عناصر و ویژگی های ساختاری داستان ها و بر مبنای آموزه های جامعه شناسی جنسیت انجام شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این داستان ها از طریق بازتولید روایتِ مردانه ی «جست وجو»، نقش راویِ دانای کل در برجسته سازی ذهنیت مردان/پسران، قرار دادن مردان و پسران در نقش شخصیت های اصلی داستان و در عوض، حذف زنان و دختران از روایت یا قرار دادن آن ها در نقش های حاشیه ای و تعیین مرزهای دقیق و نقیض میان نقش های زنانه و مردانه با تأکید بر ارزش یافتگی مردان در برابر ارزش باختگی زنان، کلیشه های جنسیتی را بازتولید و القا می کنند و از این طریق در آماده سازی کودکان خردسال برای پذیرش و درونی سازی کل ساختار روابط بین زنان و مردان به عنوان بخشی از نقش جنسیتی خود، مؤثر هستند و به نوبه ی خود به بازتولید، تکرار و تداوم اشکال تبعیض جنسیتی کمک می کنند.
برهم کنش درون نوشتاریِ لوگوتایپِ عنوان در طرح جلد رمان های نوجوان، براساس نظریه ی اسکات-نیکولایوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
«لوگوتایپ» نشانه ای نوشتاری است که هم وجه خوانداری (مفهومی زبان شناختی) دارد و هم دیداری (مفهومی زیبایی شناختی). عناوین کتاب های کودک و نوجوان به خاطر تایپوگرافی های خاص و خلاقانه شان از مصادیق لوگوتایپ به شمار می آیند. لوگوتایپِ عنوان از طریق برهم کنش های برون نوشتاری و درون نوشتاری در مفهوم سازی طرح روی جلد مشارکت می کند. برهم کنش درون نوشتاری عبارت است از تعامل وجه خوانداری با وجه دیداری عنوان (وجه تایپوگرافیک آن) و برهم کنش برون نوشتاری عبارت است از تعامل عنوان اصلی با تصویر و سایر نوشته های روی جلد. هدف این پژوهش بررسی چگونگی تعامل درون نوشتاریِ صورتِ تایپوگرافیک با مفهوم زبان شناختی عنوان است. پژوهش پیش ِ رو به این پرسش پاسخ می دهد که برهم کنشِ وجوه خوانداری و دیداریِ عنوان، چگونه طرح روی جلد را مفهوم سازی می کند؟ داده ها به روش هدفمند انتخاب شده اند و نمونه ی آماری این پژوهش شامل 27 عنوان از رمان های نوجوان است که هم لوگوتایپِ عنوانشان فارسی است و هم اینکه در بازه ی سال های 1387 تا 1402 انتشار یا بازنشر یافته اند. روش تحقیق، تحلیل محتوای کیفیِ جهت دار و رهیافت پژوهش مبتنی بر نظریه ی برهم کنش متن و تصویر اسکات و نیکولایوا است. نوآوری پژوهش حاضر در این است که نظریه پردازان مذکور به تعامل نوشتار با ابژه ی فرا نوشتاریِ تصویر توجه کرده اند، ولی پژوهش حاضر با تعمیم روش دسته بندی ایشان به تعامل درون نوشتاری توجه می کند. نتیجه ی پژوهش نشان می دهد که یکی از مهم ترین عوامل نقش آفرین در نحوه ی ارتباط خواننده ی نوجوان با عنوان کتاب، نوع تعاملی است که بین دو وجه تایپوگرافیک و زبان شناختی عنوان حاکم است.
شاخصه های هنر داستان گویی هوشمند تعاملی «استوری تیک» از دیدگاه ایدن چمبرز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوآوری های فناوری ازطریق هوش مصنوعی، داستان هایی را بدون نیاز به مشارکت والدینی با مشغله های فراوان، دردسترس کودکان برای تجربیات داستان گوییِ تعاملی قرار داده است. هدف از مقاله ی حاضر، تحلیل فرایند داستان گوییِ تعاملی مبتنی بر هوش مصنوعی است تا درعین به حداقل رساندن دخالت والدین، پرورش کودکی خلاق را موجب شود که می تواند الگوهای پنهانی را کشف کند و ایده های جدیدی را پدید آورد. شناساندن امکانات اسباب بازی های هوشمندِ تعاملی، به متولیان فرهنگی هنری، هنرمندان و پژوهشگرانِ حوزه ی رسانه نیز مدنظر بوده است. «استوری تیک» یک اسباب بازی داستان گویی تعاملیِ ژاپنی، با اهداف آموزشی متنوع است. در این مقاله، دیدگاه «ایدن چمبرز» نظریه پرداز بریتانیاییِ معاصر در حوزه ی مطالعات ادبیات کودک، واکاوی شده است. پرسش اصلی پژوهش، چگونگی نقش اسباب بازی های داستان گوییِ تعاملی در فرهنگ سازی و جهت دهی کودک برای رشد خلاقیت و مهارت های فردی است. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی بوده است و با هدف توسعه ای کاربردی برای الگوبرداری و ترویج آن در حوزه ی داستان گویی کودک انجام گرفته است. بر این مبنا، باتوجه به اطلاعات حوزه ی داستان گویی تعاملی در اسباب بازی های هوشمند و براساس مؤلفه های چهارگانه ی این نظریه پرداز شامل: «سبک، زاویه ی دید، طرفداری و شکاف های گویا» در زمینه ی داستان گویی، اسباب بازی هوشمند «استوری تیک»، تحلیل شده است تا نقش کودک به عنوان هدایتگر اصلی داستان، ارزیابی شود. نتایج پژوهش، مؤید آن است که براساس مؤلفه های ذکرشده ی نظریه پرداز، «استوری تیک» دغدغه ی رشد خلاقیت و درگیرکردن تخیل کودک را دارد و مهم تر اینکه یافتن راهکارهای حل مسأله را برای کودک فراهم می کند. ازطرفی، شاخصه ی آزادی عمل در انتخاب و حتی امکان خلق داستان از سوی کودک، در این داستان گویی هوشمند تعاملی، مشهود است.
کارکرد نامه نگاری الکترونیک در ادبیات نوجوان: بررسی رمان برایم شمع روشن کن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله ی حاضر به بررسی مقوله ی نامه نگاری الکترونیک و کارکرد آن در ادبیات نوجوان می پردازد. نویسنده با بهره گیری از نظریات منتقدانی نظیر الیزابت کمپل و ویکتوریا فلنگن و تمرکز بر موضوعاتی نظیر «شهروندگری فرامرزی»، ساختار «تکنورئالیستی» و «بیناسوژه گی»، در پی پاسخ به این پرسش بنیادی است که چگونه می توان از تکنیک نامه نگاری الکترونیک در راستای بازتعریف تعامل نوجوان با ساختارهای قدرت بهره جست؟ بدین منظور رمان برایم شمع روشن کن (1397)، نوشته ی مریم محمدخانی بررسی می شود تا بااستفاده از شیوه ی توصیفی تحلیلی به چگونگی تأثیر تکنیک نامه نگاری الکترونیک بر بازتعریف هویت زنانه و چالش ضوابط حاکم بر تعاملات فردی پرداخته شود. چنین استدلال می شود که کاربرد تکنیک نامه نگاری، به ویژه در آثار زنانه، نوعی روایت غیرخطی و چندپاره را به دست می دهد که پدیده ی تکرار و کاربرد غیرمرسوم زبان، جزء جدانشدنیِ آن است. افزودن فضای سایبری به این ساختار به پررنگ شدن ماهیت چندصدایی این آثار و ایجاد تغییری چشمگیر در تعریف هویت زنانه و چگونگی تعامل آن با نهادهای قدرت و سلسله مراتب های جنسیتی می انجامد. به دیگرسخن، با شکل گیری واقعیت مجازی، مقوله ی هویت فردی، دیگر مقهور گفتمان اصالت ِ وجود نیست؛ بلکه متشکل از هویت های واقعی و مجازی وی است. این امر، ماهیت «برساختی» و «کنشی» هویت را برجسته می کند و آن را پدیده ای فرای مقوله های آناتومی، نژاد و مذهب تعریف می کند. درپی این امر، سوبژکتیویته ی زنانه متأثر از ماهیت جمع گرایانه ی فضای سایبری، به مقوله ای سیال تبدیل می شود که زین پس نه تنها محصور هنجارهای جنسیت مدارانه نیست، بلکه ارزش های فرهنگ حاکم را نیز واژگون می کند.
نمودهای «دیگری» در شعر خردسال و کودک با رویکرد هرمنوتیکی میان فرهنگی (مطالعه ی موردی دفتر شعرهای طیّبه شامانی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فلسفه ی میان فرهنگی در جست وجوی راهکاری برای نهادینه کردن فرهنگ گفت وگو و پذیرش «دیگری» با هدف پایان دادن به وضعیت نزاع فرهنگ های متکثر در عصر جهانی شدن است. عنصر اصلی و اساسی در پژوهش های مرتبط با رویکرد هرمنوتیکی میان فرهنگی، موضوع فهم و درک «دیگری»، «غیر» یا «بیگانه»، میزان اهمیت و نوع نگاه به آن و نمونه های مرتبط با این گونه مفاهیم است. شیوه های معرفی «دیگری» به نسل نوپای هر فرهنگ با کمک شعر کودک و خردسال که بیشتر ماهیتی آموزشی دارد، نقشی تعیین کننده در شکل گیری باور او به «دیگری» در آینده خواهد داشت. شعر به عنوان معتمدترین اثر کلامی به ویژه برای خردسالان و کودکان نقش مهمی در هویت یابی و تعیین مجرای ورود آنان به زندگی اجتماعی و نوع برخورد با جهان های فرهنگی گوناگون دارد. در این پژوهش که از نوع بنیادی و به روش تحلیل کیفی است، کوشش شده است تا انواع «دیگری-بیگانه» های معرفی شده به خردسال و کودک، از ابتدای زمانِ ایجادِ مرز میان «خود» و «دیگری» واکاوی شود و با عنایت به آراء اندیشمندانِ رویکرد هرمنوتیکیِ میان فرهنگی چون رام ادهر مال، فرانتس مارتین ویمر و هاینتس کیمرله، شاخص ترین نمودهای آن شناسایی گردد. یافته ها نشان می دهد که در شعر خردسال و کودکِ بررسی شده در این پژوهش، باتوجه به اصالت رئالیسم ایدئولوژیک، انواع دیگری عموماً شامل دیگریِ نزدیک و هم فرهنگ (خود-دیگری)، دیگری دور از نوع (بیگانگی نرمال) و (بیگانگی رادیکال) است و نشانه هایی از دیگریِ دگرفرهنگ (بیگانگی محض) در این اشعار دیده نمی شود. همچنین یافته ها نمایانگر آن است که از این «دیگری »ها به عنوان بستری برای دستیابی به فهمِ خود، شکل گیری فرایندِ فهمیدن و آموزشِ نوع تعامل با دیگری های حاضر در زندگی روزمره ی کودک و خردسال استفاده می شود. روش معرفی این «دیگری» ها به کودک نیز تا حدود زیادی متناسب با مؤلفه های رویکرد هرمنوتیکی میان فرهنگی است.
چگونگی کاربرد نشانه های بینامتنی از دیدگاه ژنت در داستان گفت و گوی جادوگر بزرگ با ملکه ی جزیره ی رنگ ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان، آغاز یک گفت وگو است و شاید ادامه ی گفت وگوهایی که سال ها و گاه قرن ها پیش آغاز شده اند. تردیدی در حضور آگاهانه و ناخودآگاه متون در یکدیگر نیست. بینامتنیت، عنصر جدایی ناپذیر دنیای داستان است. در داستان بررسی شده در این پژوهش، با انبوهی از عناصر بینامتنی رو به رو هستیم که در ساختار داستان با رویکردی ویژه جای گرفته اند. این پژوهش در پی آن است که به این پرسش ها پاسخ دهد که باتوجه به فرم گراییِ خانیان و شگردهای او در کارکرد نشانه های بینامتنی، این ویژگی در این داستان چگونه به کار گرفته شده و در ساختار آنچه جایگاهی دارد؟ و آیا می توان بینامتنیت را در گستره ی گفتمان های درون این داستان، بررسی کرد و به نگاهی ویژه در کارکرد بینامتنیت رسید؟ براساس یافته های این پژوهش که به شیوه ی استقرایی انجام شده است، عناصر بینامتنی در ساختار اصلی این داستان حضور دارند و بدون آن ها طرح اصلی داستان، ناتمام می ماند. نویسنده، عناصر بینامتنی را از زاویه ی دید خود و با هویتی تازه، تاحدی که به نوعی بازآفرینی نزدیک می شود، وارد دنیای برساخته ی داستان کرده است. نشانه های بینامتنی در این رمان، وجهه ی دراماتیک و کنش گر دارند. شخصیت ها، داستان ها، نقاشی ها و هرآنچه دنیای بینامتنی این اثر را می سازند، به هستی و گاه هویتی تازه در کنار شخصیت های درون متن رسیده اند.
تحلیل گفتمان انتقادی داستان های کودکان رده ی سنی «ب» براساس چارچوب مؤلفه های اجتماعی معنایی ون لیوون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودکان به دلیل نقشی که در القای ارزش ها و باورهای جامعه به کودکان دارد، نقش مهمی در رشد و شکل گیری شخصیت آنان ایفا می کند. ازآنجاکه هر متنی ایدئولوژی های پنهان خود را دارد، تحلیل انتقادیِ ادبیات کودکان می تواند در شناسایی ایدئولوژی ها و تأثیرات احتمالی آن ها بر شخصیت کودکان آگاهی بخش باشد. پژوهش حاضر به تحلیل انتقادیِ کتاب های داستانِ کودکانِ رده ی سنی «ب»، تألیف شده در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در چارچوب مؤلفه های اجتماعی معنایی ون لیوون پرداخته است. این مؤلفه ها شامل نحوه ی بازنمایی کارگزاران اجتماعی، کنش های اجتماعی و شیوه های مشروعیت بخشی به کنش های اجتماعی است. بدین منظور، تعداد پانزده کتاب داستان رده ی سنی «ب» تألیف کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به صورت نمونه ی دردسترس، انتخاب و تحلیل شدند. نتایج به دست آمده نشان داد که بازنمایی کارگزاران اجتماعی داستان ها، بیشتر از طریق نام دهی و کمتر از طریق نقش های اجتماعی یا شغلی صورت گرفته است و نقش های شغلی نیز دارای سوگیری به نفع مشاغل مردانه هستند. همچنین تحلیل کنش های کارگزاران اجتماعی نشان داد که بیشتر کنش ها از نوع مادی و نشانه ای و درصد بسیار کمی از آن ها از نوع کنش شناختی بوده اند. کنش های مادی و نشانه ای بیشتر، نشانگر وجود فضای پرجنب و جوش و ارتباطی تعاملی در داستان ها و کنش های شناختی کمتر، نشانه ی حکم فرمایی کلیشه های منکر قدرت تفکر و استدلال در کودکان، تفسیر شد. افزون بر این، نتایج پژوهش نشان داد که مشروعیت کنش های اجتماعی در داستان ها از طریق توسل به طیف متنوعی از شیوه های مشروعیت بخشی شامل اقتداردهی، عقلانی گری و ارزیابی اخلاقی نشان داده شده است که از میان آن ها عقلانی گریِ ابزاری بیشترین بسامد را داشته است. در انتهای مقاله، پیامد این یافته ها و پیشنهاداتی برای مؤلفان ادبیات کودکان ارائه شده است.
اثرگذاری شگردهای روایی در تعامل با مخاطب و بهبود کیفیت القای مفاهیم آموزشی و تربیتی در داستان قلب زیبای بابور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات کودک و نوجوان، افزون بر ایجاد لذت و سرگرمی، ارتقای ذهنی و تفکر انتقادی خواننده موجب می شود. جمشید خانیان از نویسندگان برجسته ی ادبیات کودک و نوجوان در ایران با بهره گیری از شگردها و تکنیک های روز نویسندگی در آثار خود به انتقال و القای مفاهیم آموزشی و تربیتی کودک و نوجوان کمک کرده است. در این پژوهش با رویکرد توصیفی تحلیلی به شگردهای داستانی برای آموزش و تربیت مخاطبان در داستان قلب زیبای بابور از این نویسنده پرداخته شده است. بررسی ها نشان می دهد در این داستان، ابتدا با بهره گیری از عناصر گوناگون چون گفت وگو با مخاطب، بالابردن اعتمادبه نفسِ او و اظهارنظر بدون قطعیت، بستری امن، برای آموزش و تربیت مخاطب فراهم شده است. سپس راوی با شگردهای روایی همچون پرسیدن نظر مخاطب، بهره گیری از زمینه های فرهنگی مشترک، رفع ابهام، تأکید، آموزش از طریق نمادها یا مفاهیم متقارن و گاه متضاد، تعلیق و... مخاطب را در تولید و تداوم روایت با خود همراه می کند و مفاهیمی چون: اهمیتِ دانستن و کسبِ آگاهی ، شیرینیِ کنجکاوی، کسب راهکارهایی برای رسیدن به پاسخ پرسش ها، سودمندی راهنمایی گرفتن از بزرگان و مهم تر از همه شگردهای داستان نویسی و... را به مخاطب آموزش می دهد. همچنین چند راوی داشتنِ داستان و آزادی مخاطب برای پیش بینی پایان داستان، بیانگر توجه به مخاطب و شکستن قدرت راوی است. بنابراین خانیان موفق شده است در این اثر داستانیِ تکنیکال، با ایجاد رابطه ای دوسویه بین راوی و مخاطب و سهم دهی به مخاطب، مفاهیم ارزشمندی را آموزش دهد.
شعر کودک (رده ی سنی الف و ب) و نیاز آن به فرانمایی احساسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
احساس دردسترس ترین و کاربردی ترین عنصر برای برقراری ارتباط با جهان فکری و درونی کودک در عرصه ی هنر و ادبیات و سایر فعالیت های مرتبط با شناخت و اثرگذاری بر ساحت های ذهنی ادراکی کودک است. مفهوم سازی تصویر و تعبیر احساس، پیش و بیش از تعقل و ایدیولوژی، تجربیات فراگیر از جهان زیسته ی کودک و روحیه های روانی خاص کودکی را برای او تداعی می کند. ازاین رو کار با سازه های احساس برانگیز در شعر کودک، جزو اصول و مبانی پایه ای است. سؤال اصلی تحقیق حاضر بررسی اشکال، انواع، دلایل و ابزار شیوه ی فرانمایی احساس (که جهان را بیشتر از طریق عواطف و احساسات می نگرد و تأثرات شخصی از وقایع را تعبیر و تفسیر می کند) در شعر کودک بوده است. این تحقیق برمبنای نظریه ی فرانمایی احساس و به روش توصیفی تحلیلی انجام یافت و جامعه ی آماری تحقیق اشعار رحمان دوست، شعبان نژاد، شعبانی، قاسم نیا و کشاورز بوده است. نتایج حاصل از تحقیق بدین قرار است: ویژگی های اصلی هنر فرانمودی، نظیر تعریف، تفسیر و بزرگنمایی احساسات و هیجانی ترکردن تجربه های حسی، جزو ویژگی های اصلی شعر کودکانه (رده ی سنی الف و ب) است. انسانی بودن، عدول از واقع گرایی، تفرد، اعتراضی و انتقادی بودن، اضمحلال فرد در تیپ و سنخ که از مبانی نظریه ی فرانمایی است، در شعر کودک بسیار دیده می شود. همچنین در شعر کودک از انواع فرانمودهای کلامی (نام آواها، شبه جملات، قیود تأکید و هیجان، افعال مبین حرکت و هیجان، تکرار) فرانمود روانی (خواب و رویا، فراروی از واقعیت، فانتزی) و فرانمود تصویری (اغراق، استعاره، اسطوره، اعداد و وابسته های عددی مبین کثرت) به منظور فرانمایی و گزاره سازی احساس استفاده می شود .