مطالعات ادبیات کودک
مطالعات ادبیات کودک سال 15 پاییز و زمستان 1403 شماره 2 (پیاپی 30) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
پروین دولت آبادی هم در شعر کودک صاحب آثار شایان توجهی است و هم دستی در شعر بزرگ سال دارد. او از معدود شاعرانی است که شعرهایش در شصت سال اخیر همواره در کتاب های درسی جایگاهی داشته و شاید شعر هیچ شاعر دیگری در شعر کودک و کتاب های درسی این مایه حضور و بروز نداشته است. در این پژوهش ابتدا با استفاده از روش کتابخانه ای و میدانی، یعنی استفاده از دست نوشته های شاعر و مصاحبه با خانواده ی او به معرفی و تبیین ابعاد شخصیتی پروین پرداخته ایم ؛ به همین دلیل این بخش دربردارنده ی نکات تازه ای درباره ی شاعر و ابعاد شخصیتی اوست، سپس به روش توصیفی تحلیلی دلیل اقبال به شعر کودک پروین و همچنین تفاوت اشعار او را با مقایسه ی سروده های کودک و بزرگ سال او براساس رویکرد نقد خواننده محور از ایدن چمبرز بررسی کرده ایم. با مقایسه ی اشعار او در ژانر کودک و بزرگ سال براساس چهار مؤلفه ی این نظریه (سبک، زاویه دید، طرفداری و شکاف های گویا) آشکار می شود که پروین به صورت کاملاً هدفمند به سرودن شعر برای کودکان پرداخته و هر چهار مؤلفه در شعر کودک او گویای توجه شاعر به خواننده ی نهفته در متن است. به طور نمونه در ساحت سبک، جهان ممکن شعر کودک برآمده از خیال پردازی ها و واقعیت گریزی های کودکانه است؛ حال آنکه شعر بزرگ سال پروین از جهان واقعیت وارد جهان ممکن می گردد و در آن کاربست استعاری و نمادین موتیف ها بیشتر است. از منظر نظام واژگانی در شعر بزرگ سال از کلمات ادبی بیشتر استفاده شده است؛ درحالی که در ژانر کودک تکرار و استفاده از واژگان و جملات ساده و خودکار بسامد بیشتری دارد. در حوزه ی روایت، شاعر با استفاده از زاویه دید اول شخص و کانون گری کودکانه وحدت خود را با مخاطب خردسال مستحکم می سازد. همچنین شاعر در حوزه ی شکاف های گویا، سپیدخوانی و پرکردن خلأهای متن، خواننده ی کودک و بزرگ سال را براساس ژانر شعر خود در نظر داشته است.
ماجرای فالوسنتریک احمد: خوانشی روان کاوانه از کتاب داستانی تصویری ماجرای احمد و ساعت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مقاله ارائه ی خوانشی روانکاوانه از کتاب تصویری ماجرای احمد و ساعت ، مبتنی بر نظریه رشد روانی جنسی زیگموند فروید است. خوانش متن اثر به یاری روانکاوی کلاسیک، نمادها و شواهدی را پیش چشم می آورند که نشان می دهند با اثری نَراَندام محور روبه روییم که در آن روند مطلوبِ اجتماعی و بهنجارشدن یک پسر بچه بازنمایی شده است. احمد، شخصیت اصلی داستان، در مرحله ی آلتی یا فالیک رشد خود قرار دارد، ولی زمان آن رسیده که تعارض های اودیپی اش حل وفصل شوند و با پذیرش اقتدارِ پدر، آماده ی ورود به مرحله ی نهفتگی رشد روانی جنسی اش شود. اعتبار و کارکرد زمان و ضرورت پایبندی به قواعد تغییرناپذیر آن یکی دیگر از یافته های دیدار نظریه و متن در این اثر است. افزون بر این، خوانشی این چنین از اثر بررسی شده نشان می دهد که چگونه برخی آثار ادبیات کودکان شکل خاصی از کودک خوب را ترویج کرده و همچنین تصویری از کودک مبتنی بر ارزش های مردمحور را بازتولید می کنند.
بررسی آمیختگی فضاهای ذهنی و روایی در رمان کودک نمونه موردی: بیز بیز بیزینس از فرهاد حسن زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، برای اولین بار کاربست مدل آمیختگی فضاهای ذهنی روایی بر روی یک داستان بلند بررسی شده است. به همین منظور، رمان کودک بیز بیز بیزینس فرهاد حسن زاده با استفاده از مدل آمیختگی فضاهای ذهنی و روایی دنسیگر بررسی شده است. جنبه ی نوآورانه ی این پژوهش، نمایش فضاهای چندلایه ی روایی رمان در قالب نمودارهای تصویری است. این روش به خوبی نشان می دهد که چگونه جنبه های زبانی متن های روایی می تواند به تولید معنا در ذهن و همچنین درک داستان جدید منجر شود. برای انجام این پژوهش ابتدا به تعیین و مشخص کردن فضاها به صورت فضای راوی، شخصیت، آینده و گذشته می پردازیم. نویسنده این فضاها را از طریق نحوه ی بیان، مدیریت داستان و چگونگی انتخاب کلمات و افعال به وجود می آورد. سپس لنگرهای روایی را در متن مشخص می کنیم. این ها سازنده ی فضاهای ذهنی و روایی در متن هستند. درنهایت با مدل NMSB، غنای مداوم فضاهای روایی با فضاهای در حال ظهور را برای رسیدن به داستان نوظهور نمایش می دهیم. نتایج کلی پژوهش نشان می دهد که چگونه این روش می تواند با انتقال اطلاعات اندک موجود در متن برای حل معمای داستان به خواننده کمک کند و اینکه هر متن روایی از آنچه در ابتدا به نظر می رسد، پویاتر و درهم تنیده تر است. نتایج پژوهش در رمان حسن زاده بیانگر آن است که تغییر دیدگاه از یک شخصیت به شخصیت دیگر موجب پیچیدگی و پویایی داستان شده است و نویسنده از ظرفیت های بالای ابزارهای زبانی برای ساخت فضاهای ذهنی و روایی داستان در رخدادهای زمانی و معنایی نسبت به سایر عناصر روایت بیشتر بهره برده است
مخاطب کودک در افق فراتر از داستان درنگی در داستان هایی که کودک را به اشتباه شخصیت داستانی توجه می دهند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مخاطب کودک در افق فراتر از داستان درنگی در داستان هایی که کودک را به اشتباه شخصیت داستانی توجه می دهند در این نوشتار به بررسی آن دسته از داستان های کودک می پردازیم که کودک را به شیوهای خاص با ماجرا مواجه می کنند؛ به گونه ای که مخاطب خود را هوشمندتر و آگاه تر از قهرمان و شخصیت ها می شناسد. کودک احساس می کند اصل ماجرا را بهتر و درست تر از قهرمان می فهمد و چه بسا اشتباه قهرمان را درمی یابد و اوست که در جایگاه داوری، بررسی، تفسیر و گاه تأویل ماجراها می نشیند. این کتاب ها پیوند روایت با مخاطب روایت را به طرزی تازه تعریف می کنند و کودک قصه شنو را بر فراز داستان می نشانند. این داستان ها هم از منظر روان شناسی و شناخت شناسی تأمل برانگیزند و هم از چشم انداز روایت شناسی و هنر داستان پردازی. در بیشتر این آثار روایت تصویر در کنار روایت متن، نقش آفرین است و چه بسا روایت بصری همدستی بیش تری با کودک در زمینه ی ارائه ی اطلاعات داشته باشد؛ اطلاعاتی که او را از قهرمان، آگاه تر می گرداند و به او فرصت و امکانی می دهد تا در داستان از بالا بنگرد. این بررسی با اشاره به شماری از داستان های کودک و در نمونه هایی داستان نوجوان، از ایران و جهان شکل گرفته است؛ آثاری که از نمونه های نام آور و برتر این شیوه به شمار می روند و طیف گسترده و رنگ به رنگ این دسته روایت ها را نمایندگی می کنند.
بررسی اسطوره ی کودک رها شده در قصه ی «زَرَّبان» با تکیه بر شباهت ها و تفاوت های این روایت با داستان زال در شاهنامه ی فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اسطوره ی کودک رهاشده، بن مایه ای است که در میان برخی از ملت های صاحب اسطوره و افسانه های کهن دیده می شود. یکی از معروف ترین روایت های مکتوب این بن مایه در ایران، ماجرای تولد زال در شاهنامه است. این بن مایه در ادبیات فولکلور ایران نیز نمونه هایی دارد. یکی از این روایت ها که پیش از این در جایی ثبت نشده، قصه ی «زَرَّبان» در روستای بهاره در استان فارس است. نگارنده، نخست به روش میدانی و از طریق مصاحبه با افراد کهن سال این قصه را ثبت کرده و سپس با روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی تحلیلی و با تکیه بر شباهت ها و تفاوت های میان داستان عامیانه و قصه ی زال در شاهنامه، به تحلیل روایت عامیانه پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که این روایت در خطوط اصلی همانند داستان زال در شاهنامه است؛ اما تفاوت هایی بنیادین هم دیده می شود که باعث شده است روایتی کاملاً بومی و متفاوت خلق شود؛ این تفاوت ها عبارتند از: آغاز متفاوت، چیرگی فضای اسطوره ای بر بیشتر بخش های داستان عامیانه، افزوده شدن شخصیت هایی مانند چوپان، غولک، پری و دوالپا، تأثیر باورهای مردم منطقه در روال داستان و افزوده شدن حوادث فرعی و سرگرم کننده به داستان عامیانه.
بررسی دو داستان «ته ته ته چاه» و «سایه ای که سر نداشت، دم نداشت، تن هم نداشت» سوسن طاقدیس از منظر استعاره ی مفهومی جهتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
استعاره ی مفهومی نخستین بار از سوی لیکاف و جانسون مطرح شد. سوسن طاقدیس از نویسندگان مطرح معاصر ادبیات کودک و نوجوان است که برای القای بسیاری از مفاهیم در داستان های خود از استعاره های مفهومی جهتی استفاده کرده است. این مقاله که به روش توصیفی تحلیلی نوشته شده است، به طور ویژه استعاره های مفهومی جهتی را در دو داستان تهِ تهِ ته چاه و سایه ای که سر نداشت، دم نداشت، تن هم نداشت بررسی می کند. بر این اساس ابتدا استعاره های مفهومی دربردارنده ی جهت، مشخص و سپس تحلیل شده است. طاقدیس بدین واسطه مفاهیم متقابل خیر و شر را که در اساطیر، فرهنگ و ادبیات عرفانی ایران دیده می شود، از طریق استعاره ی مفهومی به طور غیرمستقیم به مخاطب خود القا می کند. وی از روش قطبی شدگی استعاره های مفهومی در داستان هایش استفاده کرده است که می توان عنوان «استعاره های مفهومی دوگانی» را برای این شیوه پیشنهاد داد.
تکنیک های طنز کودک در داستان های «حذاءالطنبوری و العرندس» کامل الکیلانی و «دیو دیگ به سر و نوش جون آقا بزه» فرهاد حسن زاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز، شیوه ی هنرمندانه ی بیان اهداف و مشتمل بر تکنیک هایی است که در ادبیات معاصر عربی و فارسی، نمود بارزی داشته و نویسندگان بسیاری برای مقاصد خود از آن استفاده نموده اند؛ از جمله طنزپردازان می توان کامل الکیلانی و فرهاد حسن زاده را نام برد که در داستان های کودکانه ی خود، از واژگان و ترکیب های ساده مبتنی بر تکنیک های کاربرد زبانی و محتوای زبانی، بهره جسته اند؛ بنابراین در این جستار کوشیده ایم با بهره گیری از تحلیل محتوا، تکنیک های طنز کودک حذاءالطنبوری و العرندس از کامل الکیلانی و دیو دیگ به سر و نوش جون آقابزه از فرهاد حسن زاده را با روش تطبیقی مکتب آمریکایی، بررسی کنیم. یافته های پژوهش حاکی از این است که سادگی زبانی و تفاوت های لحنی در داستان های آن ها وجود دارد و کوچک سازی، بزرگ سازی، طنزگفتار، طنزموقعیت، تشبیه، تکرار، تضاد، ضرب المثل و کنایه از تکنیک های مشترک طنزپردازی در داستان های آن ها است و هر یک با تصویرسازی ذهنی، مبالغه، همانندسازی، انتخاب واژگان و ترکیب های متداول جامعه، تقابل و تکرار برای برجسته سازی، هدف خود را رویکرد تعلیمی، تربیتی و سرگرمی قرار داده اند، هر چند زبان فرهاد حسن زاده در طنز پردازی، ساده تر، کودکانه تر، عوام تر اما زبان کامل الکیلانی در بیان تشبیه و کیفیت زبانی، کامل تر است.
آسیب شناسی افسانه های عامیانه برای کودکانِ پیش دبستانی با رویکرد طرح واره های فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افسانه ها به سبب ساختار و شیوه ی رواییِ دل انگیزشان، همواره توجه کودکان را به خود جلب کرده اند؛ راویانِ بزرگ سال نیز در طول تاریخ برای سرگرم کردن کودکان و آموزش مهارت های زندگی به آنان از ظرفیت افسانه ها بهره گرفته اند. به همین سبب افسانه ها و داستان های عامیانه همیشه در زمره ی منابع مهم ادبیات کودک محسوب شده اند. اما بررسی دقیق محتوایی این افسانه ها نشان می دهد بسامد مضامین ناهنجار و ناشایست اخلاقی، اجتماعی، انسانی و... در این متون بسیار بالاست و ازآنجاکه در سنین خردسالی، طرحواره های ذهنی بر اساس داده هایی که بزرگ سالان (والد) و محیط در اختیار کودک قرار می دهند، شکل می گیرد، نقل این افسانه ها برای کودکان، نسل به نسل، طرحواره های ذهنی و انگاره های فرهنگی ایشان را شکل می دهد. راویان معتبر و مقتدر این افسانه ها (پدر و مادر، پدربزرگ و مادربزرگ و...) نیز به تثبیت این محتواها در ذهن کودک کمک می کنند و «ضبط والد» او را شکل می دهند که این امر پایان عمر به شکل ناخودآگاه، بر تصمیم گیرهای او و تفسیر وی از جهان پیرامونش تأثیر جدی خواهد گذاشت. از دیگرسو، محتواهای مشترک و مشابه در متونی که در طول زمان برای کودکانِ یک جامعه فراهم شده، طرحواره های ذهنی مشابهی برای اعضای آن جامعه تولید می کند و به مرور انگاره های فرهنگی آن جامعه را شکل می دهد؛ بنابراین ردّپای بسیاری از کنش ها و منش های موجود در هر جامعه را می توان در متونی یافت که در کودکی برای اعضای آن جامعه تولید شده است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به بررسی یکصد و هشتاد افسانه پرداخته و طرحواره های موجود در آن ها را برشمرده و بررسی کرده است.
دارالتأدیبی در شهربازی: نقدی بر جایگاه تخیل در سینمای کودک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آثار سینمایی مربوط به حوزه ی کودکان، الگویی مکرر در ساخت مایه ی آثار وجود دارد که الگوی تکرارشونده است. به نظر می رسد این الگو ضد ماهیت فیلم کودک عمل می کند و به جای اینکه عنصر تخیل را در راستای آزادی، رهایی و میل به مکاشفه در ذهن کودکان نهادینه کند، برعکس، مایه ی آزردگی خاطر و وحشت کودکان از خیال پردازی می شود. در پژوهش حاضر، ضمن بررسی مقوله ی کودکی، نقش تربیتی آثار کودک، جایگاه تخیل در فیلم کودک و مراحلی که قهرمان کودک در فیلم طی می کند تا تنش اولیه را خنثی کند، به تصویر کشیده شده است. بدین منظور، جایگاه تخیل در آثار منتخب سینمای کودک از پیش از انقلاب 1357 تا دهه ی 90 بررسی شده و الگوی تخیل به کاررفته در این آثار برجسته شده است. معیار انتخاب فیلم ها این بوده است که پس از تنش اولیه ی قهرمان در فیلم، عنصری از عالم تخیل، مثل جهانی دیگر یا موجودی خیالی، به جهان کودک وارد شود و تجربه ای را همراه با سفر قهرمانی برای او رقم بزند. این ورود و خروج قهرمان به عالم خیال در فیلم از الگویی تبعیت می کند که فیلم سازان به منظور اهداف تربیتی آن را برساخته اند. این الگو مانع از آن می شود که کودکان بدون واهمه از آنچه به مثابه خیال پردازی به آن ها معرفی می شود، به تماشای اثری بپردازند که برای آن ها تولید شده است. پژوهش حاضر با برجسته کردن این الگو که شامل «تنش اولیه، جست وجوی راه حل و بازگشت با پشیمانی به حالت اولیه» است، تخیل را به منزله ی دارالتأدیبی که در شهربازی بنا شده باشد، پیش روی کودکان به تصویر می کشد. با اینکه این الگو در همه ی دنیا پذیرفته شده و به نظر می رسد که به کودک کمک می کند تا با جهان واقعی سازگار شود، براساس الگوی سفر قهرمان، بازگشت قهرمان در ساختار فیلم کودک، «بازگشت با اکسیر» نیست. قهرمان کودک پس از طی مراحلی که پیش روی او قرار دارد، درنهایت، چنان به نقطه ی آرامش بازمی گردد که گویی اصلاً سفری در کار نبوده است! تنها حاصل سفر کذایی او پشیمانی است. این الگو، جایگاه تخیل را در فیلم کودک متزلزل کرده و کودک را از خیال ورزی رهایی بخش بازمی دارد.
تکرار تمنای کودکانه با میل به آگالمای دیگری بزرگ؛ تحلیل لکانی معلم مورچه ها و فیل کوچولو کجا خوابیدی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سبب بروز بیشتر کنش های انسان به لحاظ روانی با دانش روان کاوی تبیین شده است. ژاک لکان، با بازخوانی زبانی و نمادین آرای زیست شناختی فروید، تحول بزرگی در دانش روان کاوی ایجاد کرد. بر این اساس، تمنا یا طلب، میل، کودک و دوره ی پس از کودکی خوانشی زبانی یافت. تحلیل آثار ادبیات کودک با آموزه های روان کاوانه ی ژاک لکان می تواند به عنوان روش یا دیدگاهی باشد که چگونگی عدم احراز یا تکرار تمنای کودکانه ی فرد را توجیه و تبیین کند. در این پژوهش، کوشیده ایم چگونگی تکرار تمنای کودکانه را در ساحت نمادین یا انطباق هویت ثانویه در معلم مورچه ها از محمد سهرابی و فیل کوچولو کجا خوابیدی؟ اثر میترا مسیحا روشن کنیم. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که شخصیت هایی مانند زنبور عسل، بچه اردک و در یک موضع کلاغ، به سبب دیدن تصویری خیالی از خودِ انسجام یافته در آینه ای که دیگری کوچک یا مادر آن را مقابل کودک گرفته، احساس یکپارچگی و تمامیت می کرده اند. تمنای کودکانه تا آن جا برای فرد پایدار بود که وی با فقدان موجود در خود روبه رو نشده بود و ایگو را به منزله ی هویتی اخته بازشناسی نکرده بود. همچنین، زمانی که فرد ایگو را به منزله ی موجودیتی اخته شناسایی می کند، برای اینکه بتواند دوباره منِ آرمانی خود را در مقام تمنایی کودکانه بازیابی نماید، وارد انطباق هویت ثانویه یا حیطه ی امر نمادین میل دیگری بزرگ می شود. در این مرحله، فرد از زنجیره ی دلالت امر نمادین به امیدِ احراز مجدد تمنای کودکانه ی پیشین، تبعیت می نماید؛ اما هر بار تلاش او به سبب بازنمایی شدن دالِ اضطراب، با شکست مواجه می شود. در فیل کوچولو نیز، گذر از فانتزی بنیادین و مواجهه با دال میل حقیقی، سبب رفع اختگی و بازیابی تمنای کودکانه ی پیشینِ فرد نمی شود.
تطبیق الگوی کنشی، نقش مضمونی و برنامه ی روایی قصه های «نخودی و دیو و نارنج و ترنج» با بازنویسی های آن ها از اسدالله شعبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
باتوجه به نقش قصه های عامه در آشکارسازی مؤلفه های هویّت ملّی و قومی، اسدالله شعبانی، قصه هایی چون نخودی و دیو و نارنج و ترنج را که بن مایه های آن ها ریشه در اساطیر دارد، برای مخاطبان کودک بازنویسی کرده است که در این پژوهش، هدف تطبیق این بازنویسی ها با اصل آن ها، براساس الگوی کنشی گریماس و بررسی خوانش اسدالله شعبانی از آن ها، بر مبنای نگرش استوارت هال درباره ی خوانش مخاطب از رمزگان متون، با رویکرد توصیفی تطبیقی و روش اسنادی است تا نشان داده شود نگرش ها و نیازهای زندگی در دوره ی معاصر چه تأثیری بر ایجاد تغییر در محتوای بازنویسی ها از قصه های کهن داشته است و این امر، چه اثری بر الگوی کنشی، نقش مضمونی و برنامه ی روایی این قصه ها گذاشته است؟ نتایج پژوهش نشان می دهد شعبانی باتوجه به نگرش های دوران معاصر به زندگی، نیازهای زیستی و با هدف انتقال مؤلفه های هویّتی مثبت به زعم خود، در بازنویسی قصه های کهن، بخش هایی از آن ها را حذف یا تغییر داده؛ چنان که مسأله ی چندهمسری، قضاوت کردن دیگران براساس رنگ پوست، حیوان آزاری و رفتار خودمحورانه را در داستان های بازنویسی حذف و نقش های مضمونی ای چون تیرانداز، اسب سوار، کشاورز و حسود را به آن ها اضافه کرده است. این امر سبب شده است تغییراتی در الگوی کنشی و به ویژه برنامه ی روایی قصه های بازنویسی ایجاد شود؛ تغییراتی که در برخی آثار به ضعف در ارتباط بین مرحله ی تحریک پذیری و مرحله ی فرجام در برنامه ی روایی قصه های بازنویسی منجر شده است. از منظر نظریه ی استوارت هال نیز خوانش شعبانی از قصه ها، از نوع جرح و تعدیل بوده است. او از یک سو، برخی از رمزگان گفتمان سنتی را تأیید و از سوی دیگر، برخی از رمزگان گفتمان سنتی را تغییر داده است.
تحلیل نشانه شناسی رمان نازبالش از هوشنگ مرادی کرمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش نشانه شناسی به مطالعه ی دلالت های ضمنی و معناهای پنهان متن می پردازد. در پرتو این دانش بسیاری از داستان های ویژه ی کودک و نوجوان تازگی و تاثیری بیشتری می یابد. رمان نازبالش اثر هوشنگ مرادی کرمانی یکی از آثاری است که در عناصر خود، انبوهی از نشانه ها را دارد که با کالبدشکافی از این عناصر به مفاهیم تازه ای می رسیم. در این پژوهش که به شیوه ی توصیفی تحلیلی انجام شده است، با بهره گیری از الگوی نشانه شناسی پیرس دلالت های عنوان و عناصر داستانی نشانه شناسی شده و در پاسخ به این پرسش که آیا می توان رمان نازبالش را با ابزار نشانه شناسی بررسی کرد؟ به این یافته ها رسیده ایم: عنوان اثر، ابداع نویسنده و نشانه ای شمایلی است و در پیوند با عناصر درون متنی، مفاهیم متنوعی از قبیل بهره گیری از قدرت کلام، اغتنام فرصت، ارزش خردورزی، توجه به نسل جوان و اهمیت نقش زنان در اجتماع را به وجود آورده است.