فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۲٬۰۰۶ مورد.
حوزههای تخصصی:
یکی از چالش های مهم مترجمان در ترجمه قرآن کریم، انتقال صحیح حروف جر به زبان مقصد است. این چالش به دلیل لزوم توجه به مثلث حرف جر، متعلق و مجرور، همراه با قرائن لفظی و مقامی از جمله بافت کلام است. با توجه به مثلث مذکور، پدیده زبانی به نام تضمین مطرح می شود. تضمین نحوی به معنای گنجاندن یک معنای حدثی در یک واژه دیگر به منظور ایجاز بلاغی است که بر قرائن مختلف از جمله حرف جر متکی است. عدم توجه به این پدیده می تواند منجر به ترجمه و تفسیر نادرست شود. پژوهش حاضر که با استفاده از الگوی دادز انجام شده، به روش توصیفی - تحلیلی میزان توجه ترجمه های شعرانی، صفوی، گرمارودی و طاهرزاده به پدیده تضمین در برگردان حرف جر «الی» و متعلقش و نیز بلاغت آن را ارزیابی کرده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که بیشتر ترجمه ها در یافت تضمین و انتقال آن در حرف «الی» به زبان فارسی دچار لغزش های فراوان شده اند و عملکرد موفقی نداشته اند. بلاغت تضمین نیز پدیده ای فراموش شده است که ترجمه ها ظرفیت کافی برای انتقال آن را ندارند.
نقش بافت زبانی در معنا شناسی واژگان بر اساس محور هم نشینی؛ (بررسی واژه «جهل» در قرآن و شعر جاهلی)
حوزههای تخصصی:
«جهل» از مفاهیم مهم، پیچیده و پرکاربردی است که در متن قرآن به عنوان یکی از واژگان کلیدی به حساب می آید. فراوانی بسامد این واژه و مشتقات آن، بیانگر اهمیت آن در قرآن است. پژوهشگران و مفسران در خوانش ها و مطالعات خود همواره به بررسی معناشناختی این واژه پرداخته اند، اما در بسیاری از موارد، بدون در نظر گرفتن نقش واژگان در بافت زبانی، اغلب به معانی ای رسیده اند که با روابط هم بافتی (Cotext) در محور هم نشینی (Syntagmatic) هم سو نیست. این مقاله با در نظر گرفتن نقش واژگان هم بافت در قرآن و شعر جاهلی می کوشد به این سؤال پاسخ دهد: براساس نقش واژگان هم بافت در محور هم نشینی، معنای واژه «جهل» به چه حوزه معنایی- رفتاری تعلق دارد؟ نوشتار حاضر با رویکرد معناشناسی شناختی و براساس روش تحلیلی- توصیفی، در پی واکاوی مفهوم این واژه با توجه به واژگان هم بافت در محور هم نشینی است. در پایان، به این نتیجه رسیده است که در بسیاری موارد، حوزه معنایی مفهوم مورد نظر، یک حوزه انفعالی است. این نتیجه، بیانگر عدم کاربرد این واژه در مقابل واژه «علم» در برخی نمونه ها نیست، بلکه کشف وجه دیگری از کاربرد این واژه براساس روابط متنی است که به حوزه انفعالی- رفتاری تعلق دارد.
ما بعد الإستعمار في حكاية كفاح ضد الإستعمار بناء على ضوء نظرية إدوارد سعيد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یسعى خطاب ما بعد الإستعمار إلى الکشف عن السیطره الشامله للغربیین على البلدان الآسیویه والإفریقیه و یشرح کیفیه إستعمار الغرب لهذه البلدان وأثره علیها. ومن أبرز منظری نقد ما بعد الإستعمار هو إدوارد سعید، الذی قام فی کتابه، الإستشراق، بالتحلیل التفصیلی للمواجهه بین الشرق والغرب و ذکر و تحلیل وطریقه تفکیر المجتمعات الغربیه تجاه الأمم الشرقیه. إن دراسه هذه القضیه مهمه لأنها تکشف الوجه الزائف الذی رسمه الغربیون لأمم المشرق. نتیله راشد إحدى الکاتبات المعاصرات المصریات ذوات الفکر السیاسی القریب من جمال عبد الناصرالتی قامت بشرح تاریخ مصر أثناء الإستعمار البریطانی و قدمت فکره نقدیه لعواقب الإستعمار، مؤلفه کتاب حکایه کفاح ضد الإستعمار فی بشکل سیره عبدالناصرالذاتیه الروائیه. یحاول هذا البحث بإستخدام الأسلوب الوصفی التحلیلی و تطبیق مکونات نقد ما بعد الإستعماری فی هذا العمل معتمدا على منهج إدوارد سعید النقدی؛ وتشیر نتائج البحث إلى الدور المهم لخیانه العوامل الداخلیه فی تکوین الإستعمار البریطانی علی مصر و كذلك تشکیل و تقویه النظره الذرائعیه والدونیه للبریطانیین تجاه الشعب المصری آنذاك و تشیر النتائج أیضاً إلی عدم إعتقاد الغربیین بإستقلال الشعب المصری.
البنية السردية في رواية الشوك والقرنفل ليحيى السنوار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ الروایه تضم الشخصیه والحدث والفضاء، فالأولى أن تتم دراستها بناء على النظریه السردیه ویرجع الهدف من هذه الدراسه وفق البنیه السردیه هو إضفاء شیء جدید لحقل الدراسات السردیه، وروایه الشوك والقرنفل أرضیه خصبه لتلك الدراسه بصفتها الأبرز لما كُتب وأشد وقعًا وتأثیرًا فی نفس القارئ؛ لأنها تحكی الواقع المریر والظلم للشعب الفلسطینی. ویرجع سبب اختیارنا لهذه الروایه إلى بیان التاریخ المأساوی للقضیه الفلسطینیه، ونعتمد فی هذا المقال على المنهج البنیوی لما تحوی الروایه من نصوص یوجب تفكیكها وتفصیل ما تضم بین سطورها من عناصر سردیه، ومن هذا المنطلق نحاول أن نکشف عن مدی مقدره السنوار فی توظیف هذه العناصر أداهً للتعبیر عن واقع فلسطین المأساوی. وتوصّل البحث إلى أن السنوار حسن استعمال مكونات البنیه وأجاد توظیف تلك العناصر السردیه، قاصدًا - عبر إمتاع القارئ بالدور الذی تتخذه الشخصیه من ثانوی، وأساسی، الذی لا یمكن حذفها والتنازل عنها بوصفها الشریان النابض للروایه، والعصب الحی للعملیه السردیه برمّتها- أن یسرد فترات من تاریخ المقاومه وکفاح الشعب الفلسطینی للحریّه والتحریر وصمودهم أمام الظلم، وبالتالی أدّی مهمته تجاه أرضه ووطنه.
ثنائيات الواقع والذات في شعر حمد محمود الدوخي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعدّ الثنائیات الضدیه فی أشعار حمد الدوخی بمنزله أداه بلاغیه فعّاله کالحُزن والفرح، الشده والرخاء، والضیق والسعه، وغیرها لخلق توتّر دینامیکی فی قصائده، ومن خلال تلک الثنائیات، ینجح الشاعر فی إبراز التناقضات والصراعات الإنسانیه العمیقه. توظّف هذه الأزواج المتضاده لتصویر أشکال المأساه والمعاناه والحرمان التی یواجهها الإنسان. وفی الوقت نفسه، تمنح هذه الثنائیات قصائده بُعداً فلسفیاً وروحیاً. تحلل المقاله بشکل مفصل کیف یوظف الدوخی هذه الأزواج المتناقضه لخلق قوه شعریه وتعبیریه مؤثره. وتخلص إلى أن الثنائیات الضدیه تُعد سمه بارزه فی أسلوب الشاعر وتُضفی عمقاً وتعقیداً على قصائده، فیصورها تصویراً دقیقاً یعبر فیه عن مشاعره وأفکاره، ویعبر عن الصراعات الداخلیه والشعور بالوحده والبحث عن المعنى والهویه. جاءت هذه الدراسه وفق المنهج الوصفی التحلیلی، فتناولت الشواهد الشعریه ثنائیّات الواقع لإبانه التضاد الذی وظفه الشاعر إنباءً عن تجربته الشعریه وحیاته الاجتماعیه، فتطرق البحث إلى مفهوم الذات عند الشاعر وإیصال رؤیته عبر تجاربه الشخصیه والفنیه وإبانه أوجه تفاعل الشاعر مع الکون والحیاه لتشکیل نوع من الوجود الإنسانی الخاص. وتوصل البحث إلى أنّ توظیف الثنائیات الضدیه فی شعره یعزز التعبیر الشعری عن طریق إظهار التناقضات والتباینات بین المفاهیم المختلفه، مما یثیر انتباه القارئ وتأمله فی ثنایا النص. کما أنها تخلق إحساساً بالتناغم والتوازن وتسهم فی توصیل المشاعر والأفکار. کما أنّ الاستفاده من الإیحاءات والتجارب الشعریه ساهمت فی تطویر أسلوب الشاعر، وبحثه عن المعانی العمیقه فی الشعر ساهم فی استکشاف هویته الثقافیه والاجتماعیه بطرق مبتکره مثیره.
بازیابی صور بلاغی در فواصل آیات سورۀ ابراهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: این مقاله با هدف بررسی و شناسایی صور بلاغی به کار رفته در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم و تبیین جایگاه این فواصل در بلاغت قرآن کریم تدوین شده است. فصاحت و بلاغت قرآن کریم، به عنوان یکی از وجوه اعجاز و ابزارهای تأثیرگذاری آن بر مخاطبان، در طول تاریخ موردتوجه بوده است. اگرچه این ویژگی در تمام آیات قرآن جاری است، اما فواصل آیات، به عنوان حسن ختام، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید از زیبایی و جمال منحصربه فردی بهره مند باشد تا محتوای آیه به نحو مؤثری در جان و دل شنونده نفوذ کند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات اساسی است که جایگاه فواصل در بلاغت قرآن چگونه است و چه صنایع بلاغی در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم به کار رفته است؟
روش شناسی: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا، با بررسی منابع و متون مرتبط، مفاهیم کلیدی مانند فاصله، بلاغت و صنایع بلاغی تعریف و تبیین شده است. سپس، با مرور ادبیات موضوع، جایگاه فواصل آیات در علوم بلاغی و تفسیری بررسی شده و آنگاه فواصل سورهٔ ابراهیم به عنوان نمونه ای از آیات قرآن تحلیل شده است. صنایع بلاغی به کار رفته در فواصل این سوره بر اساس سه دانش بلاغی (معانی، بیان و بدیع) دسته بندی و تحلیل شده است. منابع تفسیری و بلاغی کلاسیک و معاصر نیز به عنوان مبنای نظری پژوهش استفاده شده است.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که، در فواصل 52 آیهٔ سورهٔ ابراهیم، طیف گسترده ای از صور بلاغی به کار رفته است که هر یک به نحوی به زیبایی و اثرگذاری کلام الهی کمک کرده است. از جمله مهم ترین این صنایع می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ دانش بدیع: تصدیر، توشیح، ایغال و تمکین. دانش معانی: تأکید، تقدیم و تأخیر، امر، التفات، حصر، تمنّی و ترجّی، مدح و ذم. دانش بیان: تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه. بر اساس این سه دانش برخی یافته های کلیدی عبارت است از: در صنایع بدیعی: صنعت تصدیر که در آن کلمهٔ فاصله با کلمه ای در ابتدا یا میانهٔ آیه مطابقت دارد، به هماهنگی و انسجام صوتی و معنایی کلام کمک می کند. توشیح در فواصل باعث ارتباط قوی بین ابتدا و انتهای آیات می شود. همچنین، صنعت تمکین که در آن زمینهٔ آیه به گونه ای فراهم می شود که بخش پایانی آن به خوبی با مضمون آیه تناسب داشته باشد، به زیبایی و اثرگذاری کلام می افزاید. در دانش معانی: تأکید و تقدیم و تأخیر از جمله صنایعی هستند که به زیبایی و اثرگذاری کلام کمک می کنند. تأکید با استفاده از ادواتی مانند «إنَّ» و «أنَّ» و «لام تأکید» به تثبیت معنا در ذهن مخاطب کمک می کند، در حالی که تقدیم و تأخیر با تغییر جایگاه کلمات در جمله به زیبایی اسلوب و شیوایی تعبیر می افزاید. در علم بیان، تشبیه و مجاز از جمله صنایعی است که به ملموس سازی مفاهیم انتزاعی و نزدیک تر کردن آنها به ذهن مخاطب کمک می کند. استعاره های به کار رفته در فواصل این سوره، علاوه بر زیبایی های ادبی، باعث انتقال معانی عمیق تری به مخاطب شده است. بدین ترتیب، در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، 11 مورد «تصدیر»، 5 مورد «توشیح»، 7 مورد «ایغال» و در همهٔ آیات سورهٔ «تمکین» مشاهده می شود. همچنین، صنایع بلاغی مربوط به علم معانی شامل تأکید در 22 آیه، تقدیم و تأخیر در 19 آیه، امر در 4 آیه، تمنی و ترّجی در 2 آیه، ذمّ در 2 آیه، حصر در 2 آیه و التفات در 4 آیه است. در نهایت، صنایع مربوط به علم بیان شامل تشبیه در 2 آیه، مجاز و استعاره در 4 آیه و کنایه در 1 آیه شناسایی شده است.
بحث و نتایج: این پژوهش نشان داد که فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، به عنوان بخشی مهم از ساختار بلاغی قرآن کریم، نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری بر مخاطب دارد. استفاده از صنایع بدیع، معانی و بیان در فواصل آیات موجب افزایش زیبایی و رسایی و عمق معنایی این بخش ها می شود و به تثبیت پیام الهی در ذهن و قلب شنوندگان کمک می کند. تنوع ساختار و شکل فواصل نشان از بیان مطلب بر اساس مقتضای حال مخاطب و تأثیرگذاری آن دارد که مهم ترین ویژگی بلاغت است. به طور کلی، نتایج این تحقیق مؤید این نکته است که قرآن کریم، به عنوان کلام الهی، از چنان سطح بالایی از فصاحت و بلاغت برخوردار است که هر جزء آن، از جمله فواصل آیات، با بهره گیری از انواع صنایع ادبی و بلاغی، به بهترین شکل ممکن به ایفای نقش هدایتی و تربیتی خود می پردازد. این امر نه تنها بر غنای ادبی و هنری قرآن می افزاید، بلکه به درک عمیق تر و مؤثرتر پیام آن نیز کمک می کند. طرح گسترده و دقیق ابزارهای بلاغی موجب شده است تا کلام الهی به بهترین ویژگی های بلاغی آراسته و ارائه گردد و بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب قرآن بر جای گذارد.
التمثّل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه فی روایتی نحیب الرافدین وکان لفریدون ثلاثه أبناء(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یهدف البحث إلى الکشف عن التمثلات الاجتماعیه للسلطه البطریارکیه فی الروایه العراقیه المتمثله (نحیب الرافدین) لعبد الرحمن مجید الربیعی(1939) ومقارنتها بالروایه الفارسیه لعباس معروفی (1957) (کان لفریدون ثلاثه أبناء). إنّ الدراسه غیر معنیه بالمستوى الجمالی فی البنیه السردیه. وإنما معنیه بالمنطقه الثقافیه وتسرّباتها فی النص السردی. وحین نقرأ التمثلات فهذا یعنی سنرکز على التمثل بوصفه تقمصّاً واعیاً یقوم على التبنی الخطابی الفاضح للظواهر المجتمعیه والثقافیه، وحین یحمل العنوان ثیمه السلطه البطریارکیه فلأنها تعنی تلک السلطه الأبویه التی شاعت فی سبعینیات القرن الماضی فی الدراسات النسویه والذی یعنی هیمنه السلطه الذکوریه على المجتمع فی ظل عوامل مرجعیه تراکمیه. وتترکز أهمیه الموضوع فی الکشف عن مفهوم الأبویه المهیمنه بکل تجلیاتها وممارساتها بوصفها سلطه (أب، وشیخ عشیره، الحاکم، وسلطه الدوله وغیرها، والکشف عن العلاقه بین الروایه العراقیه والإیرانیه فیما یخص التوجه الروائی نحو فضح السلطه البطریارکیه بکونها ظاهره من الظواهر الثقافیه السائده فی المجمتعین) بالمنهج الثقافی المقارن حسب المدرسه الأمریکیه عن الأنساق المضمره والظواهر الثقافیه المتمثله فی النص الجمالی. وتشیر النتائج المستخلصه إلى أن التمثل الاجتماعی للسلطه البطریارکیه تظهر فی عده محاور منها الفضاء الزمکانی المشترک للنساء وبالتالی الأحداث الاجتماعیه المشترکه التی تتشابه إلى حد کبیر جداً فی الروایتین کذلک المظاهر المارکسیه والتی تتمثل بالاغتراب والفقر فی الروایه. فی روایه نحیب الرافدین یشیر الراوی إلى المصریین فی العراق وأیضاً ظاهره الطبقیه، بینما رکز معروفی على الفقر خارج الفضاء البلد وبتأثیر مباشر من الفکر المارکسی السیاسی، أمّا عن العلاقات العاطفیه فرکز الروائیان على مسأله الغریزه الحسیه وبصراع سلطه اجتماعیه متداخله وکشف الربیعی ذلک بصراع اجتماعی و دینی فی فضاء شرقی، ولکن معروفی أشار إلى السطه الاجتماعیه أکثر فی الفضاء الغربی.
واکاوی بحران هویت در رمان «أنا أحیا» با تکیه بر نظریه روانشناسی اریک اریکسون
منبع:
نثرپژوهی عربی دوره ۲ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳
35 - 53
حوزههای تخصصی:
انسان همواره به دنبال این بوده تا هویت اصلی خود را بیابد و به پرسش های «من کیستم؟»، «هدف زندگی چیست؟» پاسخ دهد؛ از این رو بحث هویت و بحران هویت در عصر حاضر اهمیت زیادی پیدا کرده است. رمان بستری مناسب برای پرداختن به مشکلات انسان است و از آنجا که لیلی بعلبکی نویسنده رمان «أنا أحیا» این مسأله را در اثر خود انعکاس داده است، نگارندگان به بررسی آن پرداخته اند. اریک اریکسون، با معرفی مفهوم «بحران هویت» و ارائه مدل هشت مرحله ای رشد روانی-اجتماعی، نقش محوری پنجمین مرحله، یعنی «هویت یابی» را برجسته ساخت. در این پژوهش، نویسندگان با بهره گیری از روش تحلیلی-توصیفی و با تکیه بر چارچوب نظری اریکسون، به تحلیل علل بروز بحران هویت در شخصیت اصلی رمان می پردازند. این واکاوی با هدف تبیین فرآیند شکل گیری هویت فردی در تعامل با عوامل خانوادگی و اجتماعی، و در بافت کلی اثر ادبی صورت می پذیرد تا بدین وسیله از یک واقعیت اجتماعی که در جامعه نویسنده موجود بوده و او در قالب رمان بدان پرداخته است پرده بردارند.. نتایج حاکی از آن است که از جمله پیامدهای بحران هویتی که در بُعد فردی در شخصیت لینا نمودار است، می توان به احساس پوچی و سرگردانی، اضطراب، ترس و ناتوانی در تصمیم گیری برای آینده اشاره کرد. در بُعد اجتماعی هم او دچار عقده حقارت، تعارض و رفتارهای ناهنجار است. در بُعد خانوادگی نیز شکافی عمیق بین او و اعضای خانواده اش ایجاده شده که ناشی از تحقیر و نادیده گرفتن او است.
لغة الوجة والعين في نهج البلاغة دراسة دلالية(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۱
37 - 50
حوزههای تخصصی:
لغه الجسد لغه متفوقه منذ القدم ولدت مع الفطره البشریه؛ لذلک تعد أکثر شفافیه من التواصل اللفظی. هناک ألفاظ تعجز عن نقل الرساله إلى المتلقی، فتأتی لغه الجسد داعمه لها، تبین ما خفی من معانیها ودلالاتها، فهی انعکاس صادق لما نفکر أو نشعر به. یهدف هذا البحث إلی دراسه لغه الجسد فی نهج البلاغه، بالمنهج الوصفی التحلیلی. وقد وقع اختیارنا علی لغتی الوجه والعین أنموذجین فقط، منعاً لتضخم البحث. فندرسهما دراسه دلالیه، ونوضح أهم المواضع التی یبرز فیها التواصل من خلال حرکات الوجه والعین، لنستشف أهمیه هذا التواصل ودلالاته فی کلام الإمام علی (8). تکمن أهمیه هذا البحث فی کونه یبیّن الأثر الذی تترکه لغه الوجه والعین فی الآخرین، کما یجعل القارئ أکثر فهماً واستیعاباً لکلمات الإمام علی ویسهل على الدارسین الغوص فی أبحاث واسعه ضمن هذا المجال. أما أهم النتائج التی تم التوصل إلیها، فهی أن الإمام علی حرص علی تنویع طرق إیصال الأفکار إلی الآخرین، بلغه الجسد التی من شأنها أن تسرع من عملیه بث الأفکار والمشاعر والانفعالات وکشف مخبوءات الباطن وفهمها من قبل المخاطب واستقبالها، حیث لم یقف الإمام عند حد الکلام المنطوق، وإن للغه الوجه والعین دورا مهما فی الاتصال بالمتلقی فی کلام الإمام، وذلک عبر إیصال الرسائل الهادفه، کما أن لها وقعا کبیرا فی تبسیط التواصل والتفاهم بین الأفراد وتسهیله. یدل الوجه فی کلام الإمام علی ظاهر المؤمن ودماثه الخلق والفرح والبشاشه والمجد والکرامه والرد والمنع، وتدل العین التی هی أکثر الجوارح تعبیرا عن المعانی وتأثرا بتغیر الأحوال النفسیه علی أمور مختلفه، منها الازدراء والتحقیر والخشوع والخوف والفزع.
تحلیل تطبیقی ترجمه های واژه «صهر» در قرآن کریم (بر اساس نظریه فردینان دو سوسور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
سوسور با نگاهی سیستماتیک و نظام مند، زبان را مجموعه ای از نشانه ها دانسته و در نظریه زبانی خود نشانه را کلیدواژه اساسی قرار می دهد. در ترجمه نیز نشانه ها بسیار حائز اهمیت اند و مترجم باید بتواند با شناخت دقیق کلمات متن، روابط میان آن ها را شناسایی کرده و از این روابط در جهت ترجمه ای دقیق تر یاری گیرد؛ این مسأله در ترجمه قرآن کریم اهمیتی دوچندان می یابد. از جمله واژگان به کار رفته در قرآن کریم که بررسی معنایی آن نیاز به توجه و دقت دارد واژه «صهر» است. پژوهش حاضر که به روش تحلیلی-توصیفی صورت گرفته تلاش دارد با رویکردی معناشناسانه- ساختارگرایانه به این سؤال پاسخ دهد که سطوح و لایه های معنایی مختلف واژه «صهر» در قرآن کریم چگونه شکل می گیرد و مفهوم «صهر» در کاربرى قرآن کریم بر محور جانشینی و همنشینی با کدام واژگان مترادف است؟ نتیجه حاصل شده بیان می کند که هم در اصل فارسی واژه «صهر» و هم در قوامیس عربی یکی از معانی اصلی آن، «نَسَب» بیان شده، اما از سوی دیگر همنشینی آن با همین کلمه سبب می شود که معنای دیگری به آن داده شود. از این رو، مترجمان در این باره رویکردهای مختلفی در پیش گرفته و برخی با در نظر گرفتن رابطه تضاد میان نسب و صهر این دو را به نسبی و سببی ترجمه کرده اند. برخی هم این دو را به ذکور و اناث ترجمه کرده اند. همچنین با وجود آنکه معنای داماد برای واژه صهر در منابع متعددی آمده، اما در 10 ترجمه مورد بررسی در مقاله حاضر تنها یکی از منابع؛ یعنی ترجمه فولادوند چنین معنایی را برای این واژه آورده است.
بنية الخطاب في قصة موسى والخضر في سورة الكهف؛ دراسة تحليلية علي ضوء نظرية التواصل عند جاكبسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
245 - 277
حوزههای تخصصی:
التواصل من أهم أشکال النظریات فی اللسانیات الحدیثه التی یعتبر رومان جاکبسون منظرا حقیقیا لها. فهو یعتقد بأن کل حدث لغوی مکون من سته عناصر، هی: المُرسِل، والمُرسَل إلیه والمُرسَله والقانون والمرجع والقناه. وحدد لکل عنصر ست وظائف فی إیصال الرساله: هی الوظیفه التعبیریه أو الانفعالیه، والوظیفه الإفهامیه، والوظیفه الشعریّه، والوظیفه الانتباهیه، والوظیفه المرجعیه، والوظیفه التعریفیه. ومن الأسالیب السردیه فی القرآن، السرد القصصی الذی یعتبر من أهم الأدوات فی إیصال رساله المتکلم إلى المتلقی. تحاول هذه الورقه البحثیه، عبر الاعتماد على منهج وصفی- تحلیلی، تطبیق الوظائف الست لنظریه التواصل عند جاکبسون فی قصه موسى والخضر علیهما السلام فی سوره الکهف. فکانت إشکالیه البحث دراسه مدى مطابقه نظریه التواصل للآیات القرآنیه ولا سیما فی الخطاب القرآنی ومدى تأثیر هذه النظریه فی نظره جدید للقرآن. تشیر النتائج إلى أن قصه موسى والخضر علیهما السلام تتمحور حول التعلیم والتعلم وکثیرا ما یتحقق هذا الأمر بالکلام المتبادل بین المعلم والمتعلم، ومن المتوقع أن تکون الوظیفه الإفهامیه أکثر من الوظائف الأخرى. فکل الأعمال التی قام بها الخضر لتعلیم موسى من خرق السفینه وقتل الغلام وإقامه الجدار تعتبر طریقه سلوکیه غیر کلامیه. والطریقه الترکیبیه بین الکلامیه والسلوکیه کانت أقل استعمالا فی آیات القصه، حیث تتجلى فی بنیه تعبیر موسى عن التعب والجوع الشدید إثر سفره الطویل. کما أنّ تطبیق نظریه التواصل على الآیات القرآنیه یعطینا تفسیرا جدیدا لها یتواکب مع مقتضیات العصر وینتهی إلى فهم جدید وعمیق.
دراسة الدیمومة في قصة مریم في القرآن الكریم بناءً على نظریة جیرار جنیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الزمن من العناصر الهامّه والمحوریه فی البناء السردی للروایه، وفی إطاره تدور کافه الأعمال السردیه. الزمن هو الرابط الحقیقی للأحداث، والشخصیات، والأمکنه. وهو من الرکائز الأساسیه التی تستند العملیه السردیه إلیها. قدّم جیرار جنیت، أعظمُ منظِّری الزمن فی السرد، أکثر الأبحاث شمولاً حول هذا الموضوع. هو درس مسار القصه من التقویم الزمنی إلى زمن السرد فی ثلاثه مکونات: "الترتیب والمده والتواتر". یستهدف هذا البحث دراسه الدیمومه فی القرآن الکریم، متخذاً من قصه مریم (س) نموذجاً للتطبیق. من خلال الدیمومه یمکننا ضبط إیقاع السرد من خلال ظاهرتین أساسیتین وهما: تسریع السرد وإبطاء السرد. تسریع السرد یعتمد على تقنیه الخلاصه والحذف، وإبطاء السرد یعتمد على تقنیه الوقفه الوصفیه والمشهد الحواری. والبحث یستند إلى المنهج الوصفی التحلیلی لیرصد حرکه الزمن السردی فی قصه مریم (س)، بغیه الوقوف على توظیف تقنیه الحذف والتلخیص والوقفه والمشهد فیها. وقد توصّل البحث إلى نتائج، أهمها أنّ تقنیه المشهد الحواری شغلت حیزا واسعا فی قصه مریم (س)، ولعبت دوراً بارزاً فی الکشف عن الأبعاد النفسیه لمریم (س). وکان لتقنیه الخلاصه والحذف دور بارز فی هذه القصه، وأدّت هاتان التقنیتان إلى إیجاز الألفاظ مع عمق الدلاله وبالتالی تحقیق بلاغه الإیجاز السردی فی القصه. وتقنیه الوقفه قلیل الحضور جداً فی هذه القصه.
جدلية الحقيقة والواقع الفائق في السرد الروائي وفق نظرية جان بودريار مابعدالحداثية (رواية «شيفا؛ مخطوطة القرن الصغير» لطواهرية نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طرح بودریار مسألهَ تزییف الحقیقه بواسطه التكنولوجیا والوسائل الإعلامیه والعلامات التجاریه، والثقافه الاستهلاكیه، والسیاسه وغیرها علی أیدی السیاسیین الذین یتحكمون بالبشر سرّا وجهراً. وأصبح تحریفُ الحقیقه بواسطه وسائل الإعلام والتكنولوجیا وسیلهً للتحكم بعقول البشر وسلب الإراده منهم وذلك بخلق حقائق معلوماتیه زائفه تُنتج ثنائیه جدلیه وصراع بین الحقیقه والواقع الفائق؛ لیكون النصر حلیف الواقع الفائق المصطنع من ذوی المصالح الكبرى وصنّاع التجاره وذوی رأس المال المروجین لإنتاجاتهم الصناعیه والمستهلكین لطاقات البشر والمسیطرین على عقولهم. روایه «شیفا؛ مخطوطه القرن الصغیر» روایه تشتمل على أدب الخیال العلمی التی یطرح الروائی فیها مسأله التكنولوجیا والوسائل الإعلامیه التی تقوم بتزییف الحقیقیه. تدرس هذه المقاله روایه «شیفا» لطواهریه حسب المنهج الوصفی-التحلیلی مستعینه بنظریه بودریار والأسالیب اللغویه والروائیه لتستنتج أن الراوی یوظف آلیات مابعدحداثیه لاصطناع الواقع الفائق وذلك عبر انتاج تكنولوجیا مدمره توظفها حكومه أمریكا لإخفاء الأسرار العلمیه الأمنیه إلى أن قام بكشفها إسحاقُ جمیل بطلُ الروایه إثر السفر الأرضی والفضائی مع فریق البعثه العلمیه بواسطه تكنولوجیا الأطباق الطائره، وتم إلقاء القبض علیه من قبل حكومه أمریكا حین عودته لتجنب إفشاء الأسرار بین الناس وتبدیل شخصیته بشخصیه سلبیه منفعله من خلال تعذیبه بالآلیات التکنولوجیکیه المعاصره. تمّ استخدام الواقع الفائق فی روایه «شیفا؛ مخطوطه القرن الصغیر» عبر آلیات تمویه الحقائق كالتکنولوجیا ووسائل الإعلام والغرابه والغموض والاستنساخ والتهجین والعجائبیه والغرائبیه والحدث والشخصیات واللغه وهیمنه الصوره والمکان والزمان والسلطه والأسالیب اللغویه کالأمر والنهی والاستفهام والتعجب والألفاظ السلطویه فی مستوی السرد والوصف للإشاره إلی السلطه دون الحوار المنطقی بین شخصین متساویین فی مكانتهما للدلاله علی عدم وجود الدیمقراطیه وتفوق السلطه، من خلال تجاوز الواقع والوقوع فی عالم غیر محسوس وما فوق الطبیعه.
بررسی فرایند اعمال قدرت در رمان سیدات الحواس الخمس بر اساس نظریه گفتمان کاوی انتقادی نورمن فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گفتمان کاوی یک روش تحقیق کیفی است که با دیگر علوم انسانی ارتباط دارد و در زمینه تحلیل آثار ادبی نیز کاربرد دارد. گفتمان کاوی انتقادی، از زیرمجموعه های گفتمان کاوی است که با زبان شناسی پیوند محکمی دارد و نورمن فرکلاف از مشهورترین نظریه پردازان آن است که با ارائه الگوی خود در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین به پژوهشگران ادبیات این امکان را می دهد تا به تحلیل آثار ادبی و فرایند اعمال قدرت و تقابل طبقات اجتماعی بپردازند. با توجه به تغییر ساختار مدیریتی در کشورهای عربی، نویسندگان عرب در رمان های خود موضوعات مختلفی همچون برخورد فرهنگ غرب و شرق، ازخودبیگانگی فرهنگی، افراط گرایی و دیکتاتوری را بیان می کنند و تأثیر اعمال قدرت حکومت علیه طبقات جامعه را نشان می دهد. رمان سیدات الحواس الخمس اثر جلال برجس نویسنده اردنی از رمان های اجتماعی است که با نگرشی تاریخی بسیاری از تحولات اخیر جهان عرب را نشان داده است. پژوهش حاضر می کوشد بر اساس نظریه فرکلاف تقابل گفتمان رسمی و انتقادی را در این رمان بررسی کند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که گفتمان رسمی و در رأس آن حکومت و سرمایه داران پرنفوذی همچون سلیمان الطالع با اعمال قدرت علیه طبقات پایین دست جامعه و زنان از آن ها در جهت منافع خود بهره کشی می کنند و به موازات آن گفتمان انتقادی برای ایجاد تغییرات مثبت در جامعه اردن می کوشد.
بررسی مهارتهای تفکر انتقادی بر اساس رویکرد یادگیری ویگوتسکی مطالعه موردی داستان های کودک «تغرید النجار»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
36 - 52
حوزههای تخصصی:
از آنجایی که رویکردهای یادگیری شناختی، ازجمله یادگیری اجتماعی ویگوتسکی به مهارت های تفکر انتقادی توجه دارد، کاربست مبانی روشمند این رویکردها برای نهادینه سازی این مهارت ها که از ضروریات زندگی انسان معاصر به شمار می آید، اثربخشی بسیار زیادی خواهد داشت. پژوهش پیش رو به بررسی داستان های کودکانه «تغرید النجار»، – نویسنده معاصر اردنی- می پردازد. این مطالعه با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی و بر مبنای مدل شش گانه مهارت های انتقادی «فاسیونه» انجام می شود. هدف اصلی این پژوهش تحلیل کنش ها، عملکرد و گفتگوهای شخصیت ها در این گونه ادبی است و همچنین بررسی نحوه آموزش این مهارت ها با تأکید بر اصل سکوسازی و نقش تسهیل گری بزرگ ترها و همسالان ماهرتر در منطقه تقریبی رشد کودک می پردازد. نتایج پژوهش بیانگر این مهم است که «تغرید النجار» با کاربست بیان کودکانه در قالب داستان، آن را بسان ابزار میانجی برای رشد تفکر و خصوصاً تقویت تفکر انتقادی برگزیده است که در نهایت منجر به کمک در رشد شناختی و اجتماعی مخاطبش می گردد؛ با توجه به رده سنی مخاطب، آموزش مهارت خودتنظیمی و تفسیر در رده اول و دوم قرار دارد، که در راستای تقویت شناخت، هویت بخشی، شکل گیری شخصیت، آگاهی بخشی، تولید دانش برای کودک بکار گرفته شده اند؛ همچنین مهارت استنباط، تحلیل، ارزش گذاری و توضیح به ترتیب با تکیه بر دو راهبردِ آموزشیِ عاطفی و شناختی مورد توجه نویسنده بوده اند که منجر به ارائه ساحتی تازه از قابلیت های متون داستانی گردیده است و بیانگر آن است که از نگاه «تغرید النجار» زبان و فرهنگ، ابزارهایی برای افزایش رشد ساختارهای ذهنی کودک هستند.
النقد البيئيّ في شعر أمل دنقل، دراسة إيكولوجيّة في دواوين "البكاء بين يدي زرقاء اليمامة" و"تعليق علی ما حدث" و"العهد الآتي"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهدف والمقدمه: لقد شهدت الدراسات الأدبیّه فی العقود الأخیره تطوّراً ملحوظاً فی تحلیل العلاقه بین الأدب والبیئه، حیث برز فیها مفهوم النقد البیئیّ کأحد المجالات البحثیّه الّتی تسعى إلى استکشاف کیفیّه تمثیل البیئه فی النصوص الأدبیّه وتأثیرها على الوعی البیئیّ. إنّ الاهتمام بالبیئه لیس مجرّد قضیّه علمیّه أو اجتماعیّه، بل تمتدّ حدودها إلى حقول إبداعیّه تضمّ الأدب، ولا سیّما الشعر الّذی یساهم فی تعزیز الوعی البیئیّ وتقدیم رؤى جدیده حول الطبیعه ومکانه الإنسان فیها. إنّ الشعر الحدیث، بما یمتلکه من طابع وجدانیّ وخیالیّ، یُعدّ وسیله فعّاله لنقل المشاعر والأفکار المتعلّقه بالبیئه، سواء عبر الاحتفاء بجمالها أو التحذیر من المخاطر الّتی تهدّدها بسبب التطوّر الصناعیّ والاستهلاک المفرط. یحتلّ النقد البیئیّ مکانه بارزه فی الشعر العربیّ المعاصر ویحظی بقدره فریده على إثاره المشاعر وتحفیز الخیال لتشکیل الوعی البیئیّ وتعزیز المسؤولیه تجاه البیئه. أمل دنقل شاعر مصریّ معاصر یتمیّز شعره بالطابع النقدیّ والصوت المتمرّد ضدّ الواقع المریر، حیث کان یعبّر فی شعره عن رفضه للأوضاع السیاسیّه والاجتماعیّه بقوّه وعنفوان. یفیض شعره بالمعاناه والمأساه والدعوه إلى الثوره والتغییر، سواء کانت على المستوى الشخصی أو الجماعی. عکس شعره شعوراً قویاً بالألم ومعاناه المجتمع، والصراعات النفسیه، والهواجس الاجتماعیه الّتی یواجهها الإنسان المعاصر أو الظروف الاجتماعیّه الّتی کان یمرّ بها المجتمع العربیّ فی تلک الفتره. یُعتبر شعر أمل دنقل ساحه ملیئه بالعواطف، والرمزیّه، والخیال، ممّا یتیح له تقدیم رؤى متنوّعه حول القضایا الاجتماعیّه والإنسانیّه، إضافه إلى أنّه یسهم فی بناء وعی بیئیّ یسلّط الضوء على البیئه الطبیعیّه والاصطناعیّه لمجتمعه. تعود أهمیّه اختیار شعر أمل دنقل کنموذج أدبیّ فی بروز القضایا البیئیّه إلی مدی اهتمامه بأبعاد السیاسه البیئیه ودعوته المتتالیه إلى حمایه الطبیعه کأداه لنقد وتحلیل التفاعلات الإنسانیّه مع البیئه، ودوره الفاعل فی نشر الوعی البیئی وتحفیز المجتمع على حمایه موارده الطبیعیّه. یشیر الشاعر فی العدید من أشعاره وخاصّه فی دواوین ("البکاء بین یدی زرقاء الیمامه" و"تعلیق علی ما حدث" و"العهد الآتی") إلی أهمیّه استخدام البیئه بشکل إیجابیّ وصحیح، والابتعاد عن استغلالها المفرط. هنا لا یقتصر أمل دنقل على نقد الإنسان فقط، بل یعرض صراعاً داخلیّاً بینه وبین مجتمعه، خاصه عندما یتوجه إلى نقد أولئک الّذین یفرطون فی استغلال الطبیعه، مثل قطع الأشجار والمخاوف الّتی قد تشعر بها الطیور، ممّا یؤدی إلى تدمیر البیئه والتسبّب فی الأضرار البیئیّه. من ثمّ تهدف هذه الدراسه إلى تحلیل الاتجاهات التعبیریه الّتی یعتمدها أمل دنقل فی شعره لحمایه البیئه، ودورها فی تکوین النقد البیئی ضمن أعماله الأدبیه وکذلک تستهدف استکشاف الدلالات والمعانی الّتی یسعى الشاعر إلى إیصالها من خلال توجهاته البیئیّه.
المنهجیه: تعتمد هذه الدراسه على المنهج الوصفیّ - التحلیلیّ للکشف عن حضور النقد البیئیّ فی شعر أمل دنقل، مرکّزه علی دواوینه الثلاثه ("البکاء بین یدی زرقاء الیمامه" و"تعلیق علی ما حدث" و"العهد الآتی") وتحلیل النصوص المختاره فیها. هنا سیتمّ الترکیز على استخراج المؤشرات البیئیّه والاستعارات المستخدمه فی تصویر العلاقه بین الإنسان والطبیعه، بالإضافه إلى رصد توجّهات الشاعر فی التعبیر عن القضایا البیئیّه ضمن سیاقاته الشعریه المختلفه. ترتکز الدراسه على هذا المنهج فی استقصاء الأبعاد البیئیّه فی شعر أمل دنقل وتحلیل الصور الفنیّه والرموز والدلالات الّتی تسهم فی تشکیل رؤیته البیئیّه.
المستجدات: یتّضح من خلال دراسه شعر أمل دنقل أنّ الطبیعه لم تکن مجرّد عنصر جمالیّ فی نصوصه، بل کانت حاضره ونشیطه بوصفها فضاءً نقدیاً یعکس رؤیته العمیقه للعلاقه بین الإنسان والبیئه. لقد استخدم الشاعر فی هذا المجال أسالیب تعبیریه متنوّعه، من الرمزیه إلى الاستعارات الطبیعیّه لیکشف عن الأثر السلبیّ لاستغلال الإنسان للطبیعه ویؤکّد على أهمیه الحفاظ علیها، کما أن نقده البیئیّ لم یقتصر على تصویر الدمار البیئیّ، بل یشمل أیضاً تحلیل الأبعاد الإنسانیّه وغیر الإنسانیّه الّتی تساهم فی تشکیل الأزمات البیئیه. تتجلّى رؤیته البیئیّه فی ثلاثه محاور رئیسیه وهی سیطره الإنسان على البیئه، والخصائص الإنسانیّه والخصائص اللاإنسانیه الّتی یمکن العکوف علی جمیعها فی حنایا عرض التفاعل بین الإنسان والبیئه.
البحث والنتائج: تعکس سیطره الإنسان على البیئه فی شعر أمل دنقل انحیازه الواضح إلى عناصر البیئه والدفاع عن حقوقها. یظهر هذا التفاعل بشکل جلیّ فی العدید من قصائده ویصل إلى درجه یولی فیها الشاعر حیاه عناصر الطبیعه، مثل الشجره، أهمیّه تفوق أهمیّه حیاه الإنسان نفسه. یقدّم الشاعر فی تصویره لسیطره الإنسان على الطبیعه صوره بارده وقاسیه من النظم البیئیه الحضریّه الحدیثه التی تتّسم بالآلیه والمادیه؛ فیبتعد عن هذه الصوره المرعبه لیمیل إلى استخدام صور واقعیه وبیئیّه تمثل الطبیعه فی حالاتها الملموسه والمفهومه. قد تزداد سعه هیمنه الشاعر على الطبیعه فی شعر أمل دنقل لتشمل الأبعاد العامّه للبیئه مثل الأرض الّتی یقوم الشاعر بخلطها بالجوانب الأنثویّه. إنّ تدهور ظروف الأرض لا یُفهم فقط من خلال الصور الجنسیّه الّتی یقدّمها الشاعر، بل یُستشعر أیضاً من خلال تفاعل الأرض مع أبعادها الجزئیه الّتی تقوم على التدخّل البشریّ. قد یخرج الشاعر بالإنسان من مظهره الإنسانیّ ویُلبسه الملابس البیئیّه لیهدی انتباه القارئ بطریقه متنوّعه إلی تعزیز الفکره البیئیّه، حیث تبرز فیها المعاناه البشریّه والحیوانیّه بسبب التفاعلات السلبیّه مع البیئه وتؤدّی إلی جعل القارئ یتأمّل فی العلاقات المعقدّه بین الإنسان والطبیعه. قد یستخدم الشاعر الخصائص الإنسانیه للطبیعه لیمنح لها الحیویّه ویؤکد على أنّ الطبیعه کیان نابض بالحیاه یتأثّر بالإنسان ویؤثّر علیه فی الوقت ذاته.
البنية القوس قزحية للجماليات الشفهية في النص الأدبي بناء على «نظرية فنّ البيان البلاغية»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهدف والمقدمه: البلاغه التقلیدیه تتعلق بالقرون العابره وقد مضی من عمرها 700 سنه. تعرضت الساحات اللغویه والأدبیه لتیارات وأحداث هائله من ظهور مدارس لغویه متنوعه منذ أواخر القرن التاسع عشر المیلادی، وظهور المدارس الأدبیه والحدیثه من جانب، وبروز مدارس النقد الأدبی الحدیثه من جانب آخر، وظهور أنواع أدبیه جدیده لم تکن موجوده فی زمن الجرجانی والسکاکی، فیستحیل عندنا أن تستجیب تلک البلاغه القدیمه لمتطلبات هذا العصر، وتحتاج إلی ثوره عمیقه فی جذورها وفی بناها التحتیه فضلا عن تشکیلاتها الفوقیه. أصرّ علماء البلاغه فی الغرب الراهن أن البلاغه الکلاسیکیه تفتقر إلى القدره اللازمه لتحلیل النصوص الأدبیه، فقد قاموا بإزاله هذه الماده من برامجهم الجامعیه. وقد أثار هذا الحدث ردود أفعال متباینه من علماء البلاغه فی الدول العربیه والإسلامیه، حیث أصر التقلیدیون على استمرار دروس البلاغه، ودعا المحدثون، على غرار زملائهم الغربیین إلى إلغائها، ودعت مجموعه ثالثه إلى إصلاحها لتلبیه الاحتیاجات الجدیده. ومن بین مصممی النظریات البلاغیه الجدیده، اقترح الباحث (نظریه فنّ البیان البلاغیه). وهی تحاول إثبات انسجام اللغه والبلاغه مع السنن العامه التی تحکم عالم الوجود. هذه المقاله، وبناءً على هذه النظریه تدرس فئات المعانی، وتحللها وفقًا للانسجام المذکور. فهی تدرس معانی النص الأدبی فی بنیه قوس قزحیه (متشککه). وقد اتجهت اللسانیات الإدراکیه إلی إقامه صله بین عالم اللغه وبین العالم الخارج بتوسیط من الذهن لکنها رفضت التوازی بین العالمین. لکننا فی نظریه فنّ البیان البلاغیه نؤکد علی التوازی بین عالم اللغه والعالم الخارج. هذه النظریه تنصّ علی ضروره استلهام أصول البلاغه الجدیده من السنن الحاکمه علی نظام الکون. یسمّی الباحث البنیه الکونیه من جانب والفنیه والبلاغیه من جانب آخر بالبنیه القوس قزحیه، إشاره إلی ضروره تصنیف الجمالیات الأدبیه والبلاغیه فی درجات وطبقات مختلفه فی الشده والضعف.
المنهجیه: یتّبع هذا البحث المنهج الوصفی التحلیلی فی الکشف عن البنیات الفنّیه فی النصّ الأدبی ومقارنتها لمراتب الحقائق فی نظام الکون.
المستجدات: تتبنّی نظریه (فنّ البیان) وجود مناسبات بین المواضیع اللغویه والأدبیه، علی سبیل المثال، بین الوصل والفصل فی علم المعانی، وبین کلّ اتصال أو انفصال فی حقائق العالم، وبین التشبیه الذی یتخیله الأدیب والشاعر والتشابهات والتناسبات الموجوده فی خارج ذهن الأدیب، وبین الجناس فی علم البدیع وتجانس شجرتی الصفصاف فی مواصفاتهما ومیزاتهما. فإذا کان التقارن سنه إلهیه مطبقه علی الحقائق الکونیه، فهذا التقارن هو ذاته یتمظهر فی اللغه ویسبّب جمال النص الأدبی. هذا فیما یتعلق بعلاقه اللغه والنحو بشکل عام بالسنن الحاکمه علی نظام الکون. أما عن البلاغه وکمالات المعانی فی اللغه الأدبیه وعلاقتها بجمال الکون، فنذهب فی نظریه "فنّ البیان" إلی أن کمال النص الأدبی لیس إلا صوره من کمال ما خلقه الله. والکمال هو الکمال نفسه سواء تمظهر فی مجرات السماء أو فی مشاهد الأرض، أو فی لوحه فنیه لرسّام أو قطعه موسیقیه لعازف، أو قصیده شعریه أو قصه أو روایه. وهذا ما نحاول إثباته فی بحثنا هذا.
البحث والنتائج: یتبیّن فی هذا البحث أن نظریه فنّ البیان البلاغیه مشروع جدید لتحلیل النصوص الأدبیه ینطلق من أصول ومبادئ مستقاه من نظام الکون، بحجه أن النظام اللغوی والأدبی لا یمکن أن یستقلّ عن هندسه العالم ونظام الکائنات. وقد توصل البحث إلی التخلّی عن البلاغه العربیه التقلیدیه، ورسم معالم بلاغه متسقه من جمالیات الکون. ثم تتبنی النظریه مقوله التسبیع فی نظام الکون علی قاعده خلق السموات السبع والأرضین السبع، وتثبت أن هذه الدرجات الوجودیه السباعیه تتمظهر فی درجات الجمال الشفهی للنصوص الأدبیه، مما أدی إلی ترتیب سبع درجات للجمال الشفهی (تبعا للدرجات السبع فی ذبذبات الألوان فی ظاهره قوس قزح، و کذلک الدرجات السبع فی ذبذبات الأصوات فی الموسیقی). وتمت تسمیه هذه الدرجات ب : التنافر، التقارب، التلاؤم، التوازن، التجانس، التناغم، والتناسب، وهی تتدرج من أشد الاختلاف فی إیقاع الکلمات أو الجمل إلی أشدّ الاشتراک فیه، انطلاقا من قاعده تبعیه النظام اللغوی والأدبی من النظام الکونی فی عالم الوجود. والنتیجه: التخلص من ثلاثیه المعانی والبیان والبدیع فی البلاغه التقلیدیه وإعاده تنظیم الجمالیات البیانیه والبدیعیه الشفهیه فی هذه الدرجات. ثم إن باب الجمال یتبنی فی تحلیله مبادئ یستمدّها من علم غیر لغوی هو علم الجمال (astaticism)، لکن باب الکمال تکمله لعلم لغوی آخر هو النحو. ولهذا فلا بدّ من رسم الحدود بین دراسه المعنی فی النحو من جانب، وفی باب الکمال فی فنّ البیان من جانب آخر. واللافت للنظر أن کلیهما یوظّف آلیه (توصیل المعانی) بالفارق التالی: النحو یتبنّی أصل التوصیل بتوصیل المعنی عبر اللفظ، ثم بتوصیل مقوله نحویه فی بنیه الجمله والنص عبر مقوله نحویه أخری. کتوصیل الخبر بالمبتدأ وتوصیل المضاف إلیه بالمضاف؛ أما باب الکمال فیطبق أصل التوصیل بتوصیل معنی ظاهر فی الکلام یسمی بالمنطوق (ویأخذه من النحو) لمعنی باطن یسمی بالمفهوم، وقد سماه الجرجانی معنی المعنی، ونحن نسمّیه المعنی الباطن فی فنّ البیان. إذن، النحو یدرس المعنی الظاهر، وفنّ البیان فی باب الکمال یدرس المعنی الباطن. یتّبع هذا البحث المنهج الوصفی التحلیلی فی الکشف عن البنیات الفنّیه فی النصّ الأدبی ومقارنتها لمراتب الحقائق فی نظام الکون.
امکان سنجی تحلیل شعر معاصر براساس نظریه بوطیقای فضای گاستون باشلار، نمونه: تحلیل سروده های مصطفی جمال الدین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
19 - 35
حوزههای تخصصی:
تطبیق رویکرد شاعرانگی نظریه پردازان به عنوان چارچوب نظری در تحلیل اشعار شاعران و بازخوانی شعر آنان، می تواند در شناخت جنبه های کارآمدِ حوزه معرفتی شاعران، سهم بسزایی داشته باشد. به کارگیری نظریه بوطیقای فضای گاستون باشلار (۱۹۶۲) به عنوان یک نظریه پرداز فرانسوی که با نگاهی منحصر به فرد، به توصیف فضاهای زیسته می پردازد، می تواند در امکان سنجی به کارگیری این رویکرد، در تحلیل شعر معاصر مؤثر باشد. از این رو، سروده های مصطفی جمال الدین (۱۹۹۶)، شاعر شیعیِ عراقی با دارا بودن ظرفیت های لازم، به عنوان نمونه انتخاب شده تا رویکرد وی، به منزله چارچوب نظری در تحلیل اشعار، استفاده شود. در پرتو اهمیت مسئله، پژوهش حاضر با تبیینِ کلیِ رهیافت بوطیقای فضای باشلار، در توصیف پدیدار فضا، و سنجشْ در نمونه های منتخب، با رویکرد کیفی و روش کتابخانه ای توصیفی – تحلیلی به تطبیق نظریه باشلار بر دیوان شاعر مذکور می پردازد. از آنجاکه معیار، مفاهیمِ شاخص و بنیادی باشلار در بوطیقای فضا (مکان، فضا، مکان کاوی، مکان دوستی) به مثابه مفاهیمی کاربردی و نه صرفاً نظری است. بنابراین، نویسنده مهم ترین شاخص های این نگرش تحلیلی را در نمونه ها واکاوی کرده، و فضا، خانه و تخیل آن، به عنوان یکی از مهم ترین جنبه های بررسی انگاره ها و تصاویر شاعرانه بررسی شده اند. از دستاوردهای پژوهش آن است که شناخت فضا در شعر جمال الدین، اهمیت ویژه ای در شناخت جهان ذهنی شاعر دارد. در شعر وی، فضا صبغه ای وجودی، حسی، عاطفی داشته و بازنمودی از سکنی گزیدن شاعر است. از طرفی، فضا، نحوه مواجه شاعر با جهان به منزله مأمنی برای تخیل و سرپناهی روانی را متجلی کرده و عنصر فضا با جهان خیالیِ وی، پیوند خورده و مفهوم فضا و خانه تصویری از آرامش، صمیمت و حضور است. در یک نگاه کلی، از شعر جمال الدین چنین برمی آید که در یک مفهوم هستی شناسی عمومی در رابطه ای شاعرانه که میان خرد و کلان وجود دارد، می توان فضا را درک کرد. همخوانی و انطباق اغلب سروده های شاعر با رهیافت بوطیقای فضای باشلار به ویژه در مفهوم مکان دوستی و توان این رویکرد پدیدارشناختی در تحلیل متون شعری، نیز از یافته های پژوهش است.
السیاسة والاجتماع في مرآة الأمثال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الأمثال من أکثر الأشکال التعبیریه الأدبیه انتشارا وشیوعا ولا تخلوا منها أیه أمه من الأمم فهی مرآه عاکسه لمشاعر الشعوب على اختلاف طبقاتها وانتماءاتها وهی أیضا تجسید لمختلف تصوراتها وعاداتها وتقالیدها ومعتقداتها فی صور حیه ودلالات إنسانیه شامله من خلال ما تتسم به من خصائص وممیزات فهی بذلک تعتبر الذاکره الحیه للشعوب لأنها سریعه التداول والانتشار وتنقل من جیل إلى آخر، ومن لغه إلى أخرى عبر مختلف الأزمنه والأمکنه، بإضافه إلى اتسامها بالإیجاز وجمال اللفظ والکثافه فی المعانی، لذلک عدت وعاء الأمم ومخزون تجاربها، کما أنها أیضا وسیله من وسائل حفظ التجارب والحکم لتنتقل من جیل إلی آخر. تدور فکره المقاله حول الدلالات الإجتماعیه والسیاسیه فی الأمثال، حامله للموروث الشعبی والقومی، فهی مرآه عاکسه لمختلف تجارب حیاه الفرد وتعبر عن مختلف طبقات المجتمع وفئاته، فمن خلالها نستطیع أن نتعرف على مختلف العلاقات القائمه داخل المجتمع إلى العلاقات الإجتماعیه داخل الأسره الواحده. المسأله التی تطرح هنا وهی ما هو دور الأمثال فی السیاسه والإجتماع وما هو دور السیاسه والإجتماع فی الأمثال؟ للإجابه علی هذه الأسئله اعتمدت الدراسه علی المنهج التحلیلی الوصفی. تشیر النتائج إلی أن فقد الأمثال تأثرت بظروف المجتمع سیاسیا من العصر الجاهلی إلى العصر الحدیث وقد ظهر اثر ذلک فی الصوره الأمثال وقد ظهر أیضا اثر المجتمع من ناحیه إجتماعیه فظهر اثر البیئه التی عاش فیها العربی، کما وجدت امثال کثیره فی العصر الحدیث تصور لنا ما یدور فی ذلک المجتمع.
خوانش اسطوره بنیاد ترامتنیت در سروده های عبدالکریم کاصد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
74 - 93
حوزههای تخصصی:
پیوند میان یک متن با متن های دیگر در خوانش، توصیف، نقد و تحلیل آثار ادبی و هنری، مورد توجّه اندیشه مندان و صاحب نظرانی مانند یولیا کریستوا، رولان بارت، میکائیل ریفاتر و ژرار ژنت قرار گرفته است. ژرار ژنت، نظریه پرداز و منتقد فرانسوی البته گسترده تر و سامان یافته تر از دیگران به بررسی و تحلیل «ترامتنیت» پرداخته است. آن چه نگارش جستار حاضر را به عنوان یک ضرورت در ذهن نگارنده مطرح ساخته است، ناشناخته بودن عبدالکریم کاصد، اندیشه ها و اشعار او و به ویژه متن های آستانه ای این ادیب فرهیخته در پژوهش ها و آثار نقد ادبی معاصر عربی بوده است.نگارنده در این نوشتار کوشیده است بر بنیاد نظریه ی ترامتنیت ژرار ژنت و با تمرکز بر گونه های پیرامتنیت و بینامتنیت به خوانش اسطوره بنیاد آستانه های متنی عبدالکریم کاصد به ویژه در نگاشته ی «برکه های کهن، بهشت گمشده» بپردازد. دستاوردهای پژوهش پیش رو نشان می دهد پیرامتن ها در طرح رو و پشت جلد، آستانه ی عنوان، زیرعنوان، صفحات شناسنامه، پیش گویه ی آغاز و در آستانه های متنی عناوین سروده های این نگاشته از گونه ی پیرامتن های مؤلّفی یا انتشاراتی است تا پیرامتن شخص دیگر. هم چنین از میان سه گونه ی بینامتنیت مطرح در انگاره ی ژنت، دو گونه ی بینامتنیت صریح و ضمنی در آثار این ادیب قابل بازیابی و تحلیل است.