ترتیب بر اساس: جدیدترینپربازدیدترین
فیلترهای جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۱٬۹۶۱ مورد.
۴۱.

البنية السردية في رواية الشوك والقرنفل ليحيى السنوار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: السردانیه العربیه البنیه السردیه یحیى السنوار الشوك والقرنفل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۹ تعداد دانلود : ۶۹
إنّ الروایه تضم الشخصیه والحدث والفضاء، فالأولى أن تتم دراستها بناء على النظریه السردیه ویرجع الهدف من هذه الدراسه وفق البنیه السردیه هو إضفاء شیء جدید لحقل الدراسات السردیه، وروایه الشوك والقرنفل أرضیه خصبه لتلك الدراسه بصفتها الأبرز لما كُتب وأشد وقعًا وتأثیرًا فی نفس القارئ؛ لأنها تحكی الواقع المریر والظلم للشعب الفلسطینی. ویرجع سبب اختیارنا لهذه الروایه إلى بیان التاریخ المأساوی للقضیه الفلسطینیه، ونعتمد فی هذا المقال على المنهج البنیوی لما تحوی الروایه من نصوص یوجب تفكیكها وتفصیل ما تضم بین سطورها من عناصر سردیه، ومن هذا المنطلق نحاول أن نکشف عن مدی مقدره السنوار فی توظیف هذه العناصر أداهً للتعبیر عن واقع فلسطین المأساوی. وتوصّل البحث إلى أن السنوار حسن استعمال مكونات البنیه وأجاد توظیف تلك العناصر السردیه، قاصدًا - عبر إمتاع القارئ بالدور الذی تتخذه الشخصیه من ثانوی، وأساسی، الذی لا یمكن حذفها والتنازل عنها بوصفها الشریان النابض للروایه، والعصب الحی للعملیه السردیه برمّتها- أن یسرد فترات من تاریخ المقاومه وکفاح الشعب الفلسطینی للحریّه والتحریر وصمودهم أمام الظلم، وبالتالی أدّی مهمته تجاه أرضه ووطنه.
۴۲.

دراسه الإنزیاح الإیقاعی والکتابی فی شعر نبیل یاسین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: التغریب الأثریه الإنزیاح الإیقاعی والکتابی نبیل یاسین

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۰ تعداد دانلود : ۹۵
یعدّ الإنزیاح من مصطلحات النظریات النقدیه من قبل الشکلانیین الروسیین. وهذه العملیه إحدی طرق أثریّه النص الأدبی الذی یمکن أن نعدّه الخروجَ من اللغه القیاسیه والعادیه. ویعتقد لیتش اللغوی الإنجلیزی أن أثریّه النص تنجز فی قسمین: «الإنزیاح» و«زیاده القاعده». وإنه عرّف ثمانیه أقسام من الإنزیاح. قد بحثت هذه الدراسه الإنزیاح الإیقاعی والکتابی فی شعر نبیل یاسین الشاعر العراقی بالمنهج التوصیفی التحلیلی. أبدع الشعراء المعاصرون فی اللغه والمفاهیم الشعریه عبر الإتّجاه الحداثی ونبیل یاسین واحد منهم. ونتائج الدراسه تشیر إلی أنّ الإنزیاح وزیاده القاعده أدّیا إلی الأثریّه فی أشعار نبیل یاسین. وقد تجلّی الإنزیاح الإیقاعی فی إطار الإشباع والتشدید والسکون فی شعره. ویستطیع الشاعر إنتقال المفاهیم والمشاعر إلی المخاطب عبر إختیار خاص للکلمات بسبب مشابهتها وتناغمها الأکبر مع أجزاء الکلام الأخری. وطرق الإنزیاح الکتابی فی شعره هی: إستخدام الأشکال والفصل بین حروف الکلمات والتقطیع الکلامی وإستخدام علامه التنقیط وإستخدام علامه الکتابه فی أمکنه غیر مناسبه وإستخدام الأعداد والإضافه. ولقد تمکّن إیجاد علاقه مستمره بین الکلمات والمعنی عبر الإنزیاح الکتابی. وقد تجلّی زیاده القاعده فی إطار تکرار الإسم والحرف والفعل والجمله والعبارات. وإستعمال الإنزیاح وزیاده القاعده فی شعره بهدف الأثریّه وإنعکاس الأزمات والظروف المتوتره فی العراق؛ لذلک تمتّع من هذه العملیات من أجل الإبتکار فی بنیه اشعاره ولغتها وخلق معان جدیده.
۴۳.

المرأة العاملة في روايات خولة حمدي (رواية أحلام الشباب... يوميّات فتاة مسلمة، أن تبقى، ياسمين العودة أنموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الروایه العربیه الصوره المرأه خوله حمدی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۳۴ تعداد دانلود : ۱۶۳
إنّ المرأه کیان کلّ أمّه وکلّ حضاره ولها قدسیّه مثل الرجل من حیث المکانه والصوره، وإنّها منبت البشریّه ومنشئه أجیالها وللمرأه دور مهم تؤدّیه فی المجتمع، خصوصا إذا تعلّقت قضیّتها بالروایه. فهی بمثابه أیقونه، لا یمکن الاستغناء عنها لاسیّما فی الروایه العربیّه، لأنّ الکاتب یعالج المرأه ظاهریّاً وباطنیّا؛ یصفها من الخارج ویحلّل نوازع شخصیتها من الداخل. للمرأه حضور بارز وحیویّ ومهم فی الروایه العربیّه، وهی محور من المحاور، التی استخدمها الکتّاب والکاتبات فی رسم صورتها للتعبیر عن مختلف أفکارهم وتصوّراتهم، کما أنها تمثل منطلقاً فکریّاً للبوح عن مختلف همومهم وأفکارهم ومعتقداتهم وواقعهم الاجتماعی والاقتصادی، وکذلک القضایا الإنسانیّه المختلفه. لذا کانت قضیّه المرأه من أهمّ القضایا، التی شغلت بال الکاتبه الروائیّه التونسیّه، خوله حمدی، وإنّ الکاتبه قد حاولت ألّا تتجاهلها أیّا کانت الظروف والأجواء المحیطه بأحداث الروایه. فقرّر البحث أن یسلّط الضوء على دراسه الجوانب المختلفه لحیاه المرأه العامله، وظروف عیشها فی روایات خوله حمدی، التی تمّ اختیارها میداناً للبحث. الهدف من هذا البحث هو استجلاء رؤیه الکاتبه حمدی فیما یخصّ المرأه العامله بحالاتها المتعدّده فی روایاتها وعرض صوره واضحه عن مستوى براعه الکاتبه فی ذلک، عبر وصف الشخصیات، وتحلیل الأحداث المتخیّله، والتعریف عن الوضع الذی تمرّ به المرأه العربیّه العامله فی المجتمع العربیّ وغیره، وفق المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ. وقد توصّلنا، عبر هذه الدراسه، إلى أنّ المرأه الأدیبه ألا وهی الکاتبه الروائیّه حمدی تمکّنت من تحقیق ذاتیّتها الإبداعیّه المؤثّره فی الفکر والأدب التونسیَّینِ. فجاءت المرأه العامله فی روایاتها امرأه واثقه بذاتها وعارفه بحقها وبمکانتها، کما تجلّت لنا معاناتها فی الجمع بین مهامها الأسریّه والمهنیّه، وتبیَّن لنا اهتمامها الکبیر بنشاطها المهنی وتفانیها فی عملها، وبهذا تمّ الکشف عن عوالم المرأه العامله فی روایات خوله حمدی.
۴۴.

اغراض تقدّم «مفعول به» بر عامل در قرآن کریم

کلیدواژه‌ها: تقدیم معمول تقدّم مفعول به اغراض تقدیم حصر غرض لفظی رعایت فواصل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۷ تعداد دانلود : ۸۵
بررسی و کشف اغراض تقدّم «مفعول به» بر عامل در قرآن، به دلیل اهمیت آن در کشف معنای کلام و درک ظرایف بیانی، همواره مورد توجه ادیبان و مفسّران بوده است. از دیدگاه ایشان، اغراض این تقدیم در دو نوع لفظی (رعایت وزن و فواصل) و معنوی (حصر، اهتمام و...) به نحوی غیرقابل تفکیک منحصر می شود. آگاهی از اغراض معنوی و لفظی تقدّم «مفعول به» به عنوان یکی از رایج ترین تقدّم ها در کلام پروردگار حکیم، نقش مهمی در فهم آیات، علم تفسیر و دیگر علوم اسلامی ایفا می کند. با بررسی اغراض تقدیم «مفعول به» از دیدگاه ادیبان و مفسّران و تحلیل مفهومی آن ها، و نیز با پذیرش امکان وجود غرض لفظی صرف برای تقدیم «مفعول به» در کلام بلیغان عرب و قرآن، ادعای وقوع آن را در خصوص قرآن کریم نپذیرفتیم و شواهدی که بر این ادعا اقامه شده اند را مورد خدشه قرار دادیم. روش پژوهش در این مقاله، روش کتابخانه ای با رویکرد توصیفی-تحلیلی است. 
۴۵.

تأثیر نظریه نظم جرجانی بر بلاغت نگاری ابن میثم بحرانی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جرجانی ابن میثم بحرانی شرح نهج البلاغه نظریه نظم بلا غت

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۳
هدف و مقدمه: عبدالقاهر جرجانی نخستین بار نظریه نظم را به شکل کامل مطرح کرد. ابن میثم بحرانی، متکلم و ادیب برجستهٔ بحرینی، با نگارش شرح نهج البلاغه امام علی (ع)، دیدگاه های بلاغی خود را به اختصار در مقدمه این کتاب آورده است. نکته مهم، در این مقدمه، روش نگارش و چگونگی طرح و تقسیم بندی مباحث بلاغی است که تفاوت آن با دیگر آثار بلاغیِ پسین با نگاه نخست آشکار می شود. میان شروح گوناگونی که بر نهج البلاغه امام علی (ع) نوشته شده است، شرح ابن میثم بحرانی اهمیت بلاغی قابل توجهی دارد، به گونه ای که بسیاری از مفسران متأخر نهج البلاغه در تحلیل های خود از آن استفاده کرده اند. ابن میثم در مقدمهٔ شرح نهج البلاغه به مباحث کلامی و عرفانی اکتفا نکرده، بلکه مباحث بلاغی را نیز مطرح کرده است. توجه به روش نگارش و تقسیم بندی مباحث بلاغی، که با بسیاری از آثار بلاغی آن دوره متفاوت است، و اختصاص بخشی از مقدمه به بحث نظریه نظم نشان می دهد که ابن میثم از نظریه نظم عبدالقاهر جرجانی تأثیر گرفته باشد. وی درک بلاغت را برای فهم کلام امام (ع) ضروری دانسته، زیرا کلام امام را سرشار از فصاحت و تبحر بلاغی یافته است. بخش قابل توجهی از مقدمهٔ تفصیلی ابن میثم به مباحث فصاحت و بلاغت اختصاص دارد که گفتار حاضر به بررسی سبک و ساختار این بخش از مقدمهٔ ابن میثم پرداخته است. علی رغم مطالعات گوناگونی که دربارهٔ تفسیر ابن میثم بر نهج البلاغه انجام شده، هیچ مقاله، پایان نامه یا کتابی به طور خاص دربارهٔ تأثیر نظریه نظم جرجانی در بخش بلاغی مقدمهٔ این اثر نوشته نشده و بیشتر پژوهش ها بر جنبه های کلامی، فقهی، فلسفی، منطقی، تاریخی و لغوی آن متمرکز بوده است. برای مثال، پایان نامه ای در مقطع کارشناسی ارشد در ۱۴۲۱ ق/ ۲۰۰۰م با عنوان «المسائل البلاغیه بین ابن میثم البحرانی و ابن سنان الخفاجی» از سوی عبدالمنعم السید الشحات رزق در دانشگاه الأزهر دفاع شد. این پایان نامه به مقایسه شیوه و سبک این دو اندیشمند پرداخته، همچنین به بررسی و مقایسه مسائل بلاغی شامل معانی، بیان، بدیع، اقسام آنها و نظم و حقیقت آن میان ابن میثم و الخفاجی و تشابه و اختلاف میان آرائشان پرداخته است. این کاوش در پی تحلیل چهارچوب بلاغی ابن میثم و تأثیر نظریات جرجانی بر وی است.روش شناسی: پژوهش حاضر با رویکردی تحلیلی-توصیفی به موضوع تحقیق پرداخته و گردآوری اطلاعات با ابزار کتابخانه ای (یادداشت برداری) انجام شده است.یافته ها: جرجانی نظم را به هم پیوستگی کلمات با یکدیگر تعریف می کند. در اصل، بدون در نظر گرفتن روابط نحوی کلمات با واژه های مجاور، میان کلمات هیچ برتری ذاتی وجود ندارد. به عبارت دیگر، نظم چیزی نیست جز قصد معانی نحوی و احکام آن در کلام. از نظر وی، الفاظ جدا از موسیقی و آهنگی که دارد، ارزش یکسان دارد و تا در ترکیبی قرار نگیرد نمی توان ارزش و برتری آنها را مشخص کرد. همچنین، معانی نیز بر یکدیگر رجحانی ندارد و در واقع ترتیب الفاظ است که سبب ایجاد سخن های گوناگون می شود. ابن میثم بحرانی در تبیین پیوند عمیق جملات به اشکال مختلف بدیع و نظم اشاره می کند و آنها را از اصیل ترین روش های ساختاربندی کلام می داند. وی حقیقت نظم را عمل بر مقتضای علم نحو دانسته و آن را ارتباط و پیوند واضح میان الفاظ و معانی تعریف می کند. بر این اساس، کلمات باید در جمله با کلمات قبل و بعد از خود متناسب بوده و با توجه به معنای مدنظر قرار گیرد و تابع قوانین و اصول نحوی باشد. ابن میثم نظم را به بیست و یک نوع متمایز طبقه بندی می کند که عبارت اند از: مطابقه، مقابله، مزاوجت، اعتراض، التفات، اقتباس، تلمیح، ارسال المثلین، لفّ و نشر، تعدید، تنسیق الصفات، ایهام، مراعات النظیر، مدح موجه، محتمل الضدین (احتمال دو ضد)، تجاهل العارف، سؤال و جواب، حذف، تعجب، اغراق در صفت و حسن تعلیل.بحث و نتایج: ابن میثم و عبدالقاهر جرجانی هر دو بر تأثیر متقابل لفظ و معنا تأکید کرده و اظهار داشته اند که سرچشمه معنا ذهن است. علاوه بر این، موقعیت هر کلمه با معانی کلمات قبل و بعد در یک جمله مرتبط است. آنها همچنین قضاوت زیبایی شناختی را با ذوق تعیین می کنند که آن نیز با معانی ای مرتبط است که از ذهن نشئت می گیر.. با توجه به این نتایج، روشن است که بلاغت ابن میثم، به ویژه در باب حقیقت نظم و ساختار و ترکیب جملات، تحت تأثیر عبدالقاهر جرجانی قرار داشته است. با این حال، او به شیوهٔ فخرالدین رازی نیز در طبقه بندی نظم توجه کرده که خود او تحت تأثیر نظریهٔ جرجانی بوده است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که ابن میثم نیز، مانند زمخشری و فخر رازی، از نظریهٔ نظم جرجانی در دیدگاه های بلاغی خود بهرهٔ بسیاری برده است. او جلوه های این نظریه را در درخشش فصاحت و بلاغت کلام امام علی (ع) به نمایش گذاشته است.
۴۶.

خوانش پسااستعماری رمان "المرأة والوردة" اثر محمد زفزاف(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خوانش پسااستعماری محمد زفزاف المرأه والورده اسکیزوفرنی فرهنگی فرودستی زنان

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵ تعداد دانلود : ۶
هدف و مقدمه: در طول تاریخ، فرآیند استعمار با سلطهٔ نظامی، استثمار اقتصادی و نفوذ فرهنگی همراه بوده است. استعمارگر (غرب)، از یک سو، با سرکوب استعمارزدگان (شرق) هویت فرهنگی آنان را زیر سؤال می برد و، از سوی دیگر، فرهنگ خود را به عنوان الگوی برتر به شرقی ها تحمیل می کند. این تفکر، که بومیان استعمارزده به خاطر فرهنگ عقب افتاده ای که دارند نیازمند تمدن و تربیت استعمارگر هستند، سبب شکل گیری گفتمان استعمار می شود. در مقابل، ادبیات پسااستعماری تلاش دارد تا این اعمال سلطهٔ غرب را نامشروع اعلام کند. هدف ادبیات پسااستعماری یافتن راهی برای مقابله با نفوذ و گسترش گفتمان استعمار و دگرگون سازی بازنمایی غرب از شرق است. بحث اصلی ادبیات پسااستعماری پرداختن به پیامدهای پسااستعماری پس از رسیدن به استقلال است. این پیامدها عبارت اند از: بحران هویت فرهنگی، خطر نابودی فرهنگ و تاریخ پیشینیان، آوارگی و مهاجرت بومیان، فرودستی زنان... . محمد زفزاف، رمان نویس مراکشی، در رمان «المرأه والورده»، ضمن اشاره به پیامدهای استعمار بر جوامع مستعمره و به حاشیه رانده شدن آنان، به مشکلات مهاجری می پردازد که تحت تأثیر نگرش اروپامحوری برای دست یابی به یک زندگی آسوده در آرمان شهری رؤیایی، همچنین جبران حس حقارت و حاشیه بودگی به کشوری غربی مهاجرت می کند. روند افزایشی پدیده مهاجرت ایرانیان به کشورهای غربی و بروز پیامدهای فرهنگی مربوط به آن، همچنین ناشناخته بودن محمد زفزاف، به عنوان رمان نویسی مراکشی در میان جامعه ادبی و دانشگاهی ایران، ضرورت انجام چنین پژوهشی را روشن می سازد. حال که ناگزیر جوامع با پیامدهای پسااستعماری روبه رو هستند و راهی برای بازگشت به گذشته و تغییر شرایط وجود ندارد، باید ببینیم در این وضعیت برای عبور از این پیامدها چه راه حلی می توان یافت؟ آیا بایستی دربست تسلیم فرهنگ غربی بشویم؟ یا به سوی فرهنگ گذشتهٔ خود بازگردیم؟ و یا اینکه با ایجاد تعامل به آمیختگی فرهنگی برسیم؟ به همین مناسبت، قصد داریم در این پژوهش با بررسی رمان محمد زفزاف دریابیم که او برای عبور از این پیامدها چه رویکردی را پیش می گیرد. روش شناسی: پژوهش حاضر تلاش دارد تا با شیوه توصیفی-تحلیلی و بهره گیری از نظریات مطرح شده در حوزه پسااستعماری به بررسی مؤلفه های پسااستعماری در رمان «المرأه والورده» محمد زفزاف بپردازد. برای یافتن پاسخ پرسشی که در بالا طرح شد، باید به مباحثی چون تقابل خود و دیگری، فضای سوم هومی بابا، آمیختگی فرهنگی، دورگه بودگی، بحران هویت فرهنگی بپردازیم. یافته ها: زفزاف در ترسیم فضای سوم به دیدگاه هومی بابا نزدیک می شود. او نیز فضای سوم را جایی با این ویژگی ها می داند؛ جایی که در آن تقابل های دوتایی برساخته غرب کم رنگ شود؛ فضای امنی که استعمارزده به عنوان دیگری تلقی نگردد؛ جایی که آوای چندصدایی به گوش برسد... . زفزاف این فضا را به شکل ساحلی به تصویر می کشد که مسافرانش از سرزمین هایی با فرهنگ هایی متفاوت در صلح و آرامش در کنار یکدیگر به سر می برند. در این داستان، آمیزش میان شرقی و غربی به مثابه ارتباط میان فرهنگ ها و نماد رسیدن به دورگه بودگی و آفرینش هویت جدید شمرده می شود. نویسنده، برای ترسیم بحران هویت فرهنگی شخصیت اصلی داستان، او را فردی اسکیزوفرنیک نشان می دهد که گاه و بی گاه درگیر توهمات است. البته نویسنده با نگاهی روان کاوانه در قالب همین توهمات به احساس حقارت و حاشیه بودگی استعمارزده اشاره می کند و با این شیوه پیامدهای استعماری چون بحران هویت و فرودستی زنان را برجسته می سازد. رویکرد نویسندهٔ رمان این گونه است که وقتی ذهنیت استعمارزده دگرگون شود و از مهاجری سرکوب شده به مهاجری آگاه بدل گردد، با ورود به فضای سوم و رسیدن به آگاهی دورگه و یافتن هویتی جدید می تواند خود را در بهشت عدن ببیند و احساس خوشبختی کند. بحث و نتایج: از نگاه محمد زفزاف، فرد استعمارزده ای که ناگزیر در زندگی خود با تقابل های گوناگونی چون خود و دیگری، فرادست و فرودست، غرب و شرق، مرد و زن روبه رو می شود، در گام نخست باید با نپذیرفتن بازنمایی غرب از شرق و کنارگذاشتن عینک برتربینی غرب از حس بردگی در برابر غرب رها شود. مهاجر استعمارزده، در صورتی که فاقد آگاهی دورگه باشد، ممکن است با جداشدن از هویت فرهنگی خودش دچار اسکیزوفرنی فرهنگی شود، اما اگر هویت و تاریخ خودش را فراموش نکند، می تواند از پیامدهای اسکیزوفرنی فرهنگی در امان بماند. استعمارزده برای اینکه بتواند در برابر الگوی تک صدایی استعمار بایستد و خودش را ابراز کند، باید قلم به دست گیرد و تاریخش را روایت کند، زیرا، در سکوت استعمارزده، استعمارگر با روایت تاریخ به شیوهایی که خود صلاح می داند، تاریخ را آنگونه روایت می کند که خود می خواهد. امروزه، فارغ از همهٔ غوغاهای سیاسی، طرفین فرآیند استعمار تنها با پذیرش تفاوت های یکدیگر، فراموش کردن تقابل فرادست و فرودست، ورود به فضای سوم و آمیختگی فرهنگی، همچنین یافتن هویت ترکیبی جدید می توانند در آرامش زندگی کنند.
۴۷.

کارکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در بررسی پیشینه های فرهنگی طه حسین و عباس محمود العقّاد (بررسی موردی قصیدۀ «إبراهیمیّه» أبونواس)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تحلیل گفتمان انتقادی أبونواس طه حسین عبّاس محمود العقّاد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶ تعداد دانلود : ۶
هدف و مقدمه: نقد ادبی در طول تاریخ همواره تحت تأثیر بسترهای فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیک ناقدان قرار داشته است. در این میان، تحلیل شخصیت های ادبی از منظرهای متفاوت وابسته به رویکردهای فکری و گرایش های شخصی منتقدان است. أبونواس، شاعر مشهور عباسی، از جمله شخصیت هایی است که ناقدان متعددی، در طول تاریخ ادبیات عربی، وی را نقد و بررسی کرده اند. دو تن از مهم ترین ناقدانی که به تحلیل این شاعر پرداخته اند، طه حسین و عباس محمود العقاد هستند که هر یک، با پیشینه های فرهنگی و روش شناسی خاص خود، دیدگاه هایی متفاوت دربارهٔ او ارائه کرده اند. طه حسین، به عنوان متفکری نواندیش و تأثیرپذیرفته از فلسفهٔ شک گرایانه، نقدی بر مبنای تحلیل تاریخی و اجتماعی ارائه داده و شخصیت أبونواس را در بستر فرهنگی دوران عباسی بررسی کرده است. در مقابل، عباس محمود العقاد، با رویکردی روان شناختی، او را فردی خودشیفته و گرفتار عقده های اجتماعی معرفی کرده و تحلیل خود را بر پایهٔ ویژگی های شخصیتی و روانی شاعر بنا نهاده است. این اختلاف دیدگاه، ناشی از تفاوت های اساسی در روش نقد و پیشینهٔ فکری این دو ناقد است. هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی دیدگاه های این دو ناقد دربارهٔ شخصیت أبونواس براساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است. این پژوهش تلاش دارد تا نشان دهد که چگونه نقدهای ادبی می تواند بازتابی از پیشینه های فکری، اجتماعی و فرهنگی ناقدان باشد. همچنین، با تحلیل زبان و سبک بیان هر دو ناقد، این پژوهش روشن می سازد که چگونه ویژگی های زبانی و گفتمانی در نقدهای آنان به بازتولید ایدئولوژی های مختلف می انجامد. در نهایت، این مطالعه در پی آن است که نشان دهد نقد ادبی نه تنها بازتابی از باورهای شخصی ناقدان است، بلکه متأثر از گفتمان های قدرت، سنت های فرهنگی و جریان های فکری زمانهٔ آن ها نیز هست.روش شناسی: این پژوهش با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف انجام شده که شامل سه مرحلهٔ توصیف، تفسیر و تبیین است. در مرحلهٔ توصیف، ویژگی های زبانی نقدهای طه حسین و عقاد و، در مرحلهٔ تفسیر، رابطهٔ میان زبان و پیشینهٔ فکری آنان تحلیل شده است. در مرحلهٔ تبیین، چگونگی بازتولید گفتمان های مختلف از طریق این نقدها بررسی شده است. داده های پژوهش شامل متون انتقادی این دو ناقد دربارهٔ أبونواس و مقایسهٔ واژگان، سبک بیانی و استدلال های آنان است. پژوهش بر این نکته تأکید دارد که هر کدام از این ناقدان، با توجه به پیشینهٔ فرهنگی و اجتماعی خود، به شیوه ای خاص و با توجه به آرمان های خود به تحلیل آثار أبونواس پرداخته اند. تحلیل گفتمان به ما کمک می کند تا متوجه شویم که چگونه زبان و انتخاب واژگان می تواند به عنوان ابزاری برای انتقال و تقویت ایدئولوژی های مختلف عمل کند و در نهایت تأثیرات آنان را بر جامعه و فرهنگ های مختلف بررسی کنیم. یافته ها: بررسی متون نقدی نشان داد که طه حسین از واژگان علمی و سبک زبانی استدلالی استفاده می کند و نقدهای او دارای ساختاری تحلیلی و منطقی است. او أبونواس را به عنوان نمایندهٔ یک جریان اجتماعی-فرهنگی معرفی کرده و تحلیل های خود را در چهارچوب تاریخ و جامعه انجام می دهد. در مقابل، عقاد از واژگان احساسی، قضاوت محور و روان شناختی بهره می گیرد و تحلیل او بر ویژگی های فردی و عقده های شخصیتی أبونواس متمرکز است. سبک زبانی عقاد شامل جملات کوتاه و مستقیم با تأکید بر اخلاق گرایی و شخصیت شناسی است. دیدگاه های انتقادی این دو ناقد تحت تأثیر گفتمان های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی قرار دارد که در زبان و سبک بیان آن ها منعکس شده است. این تفاوت ها در شیوه های تحلیلی و زبانی نشان دهندهٔ تفاوت های عمیق در نگرش های فلسفی و اجتماعی هر دو منتقد به مسائل ادبی و فرهنگی است. طه حسین، با تمرکز بر جنبه های اجتماعی و تاریخی، رویکردی علمی و تحلیلی به آثار أبونواس دارد، در حالی که عقاد با تأکید بر ابعاد فردی و روان شناختی به بررسی شخصیت شاعر می پردازد.بحث و نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد که تحلیل گفتمان انتقادی می تواند به درک عمیق تری از تأثیر پیشینه های فرهنگی و اجتماعی بر نقد ادبی منجر شود. طه حسین، با نگرش عقل گرایانه و تاریخی، نقدی جامعه شناختی از أبونواس ارائه می دهد که او را در چهارچوب تاریخ و سنت های فرهنگی تحلیل می کند. در مقابل، عباس محمود العقاد، با تأکید بر ابعاد روان شناختی، تصویری فردگرایانه از أبونواس ارائه داده و او را شخصیتی خودشیفته معرفی می کند. این تفاوت در دیدگاه ها نشان دهندهٔ تأثیر پیشینه های فکری و فرهنگی بر قضاوت های منتقدان است. از منظر فرکلاف، گفتمان های انتقادی نه تنها بر اساس زبان، بلکه تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و ایدئولوژیک شکل می گیرند. تفاوت در زبان و سبک بیان ناقدان نتیجهٔ جایگاه آنان در گفتمان های فرهنگی متفاوت است که یکی به سمت نوگرایی و تحلیل اجتماعی و دیگری به سمت محافظه کاری و تحلیل فردی گرایش دارد.
۴۸.

واکاوی عناصر مثلث عشق استرنبرگ در طوق الحمامة ابن حزم اندلسی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ابن حزم طوق الحمامه استرنبرگ مثلث عشق

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۵
بسیارند کسانی که در باب عشق سخن رانده اند ولی از اولین کسانی که بدان پرداخته است، ابن حزم، ادیب، فقیه و فیلسوف اندلسی؛ عالم و جامع علوم زمان خویش است؛ او در کتاب طوق الحمامه به صورت بی سابقه و بی مانند به سان روانشناسی به عشق پرداخته است و کتاب خویش را بر سی باب مشتمل نموده و بر هر بابی اسمی قرار داده و در بیان و بررسی این ابواب قلم نهاده است، در سویی دیگر یکی از اندیشمندان حوزه روانشناسی به نام رابرت استرنبرگ رئیس پیشین انجمن روانشناسان آمریکا، عشق را به سان مثلثی می داند که از سه ضلع «صمیمیت » «میل » و «تعهد » شکل گرفته و رابطه هریک از این اضلاع انواع عشق را شکل می دهند. هرچند با وجود غنای ادبیات عربی در مسأله روانشناسی عشق، هنوز به اندازه شایسته ای بدان پرداخته نشده، لذا جا داشت تا بدین موضوع از منظر این نظریه مهم حوزه روانشناسی پرداخته شود. نوشته حاضر تلاش نموده تا به شیوه تحلیلی– توصیفی، این نظریه را که به دیدگاه های ابن حزم بسی نزدیک است، بر کتاب طوق الحمامه تطبیق دهد و بدین وسیله روشن گردد که طوق الحمامه کدامین مؤلفه ها را داراست؟ وکدامیک بسامد بیشتری دارند؟ او در این اثر کوشیده به مدد تجربه شخصی خویش انواع عشق را واکاوی نموده، علل و آفتهایش را بررسی نماید. نتایج بدست آمده حاکی از آن است که عناصر «صمیمیت» «میل» و «تعهد» در کتاب به صورت چشمگیری و به طرق مختلف به شکل داستان گونه در لابلای اشعار آمده اند یا به شیوه نثر نمود یافته اند. همچنین یافته های پژوهش حاکی از انطباق این نظریه بر کتاب طوق الحمامه است، از سویی دیگر در خلال پژوهش عیان شد که شیدایی و عشق آرمانی از بیشترین بسامد در این کتاب برخوردارند
۴۹.

بازیابی صور بلاغی در فواصل آیات سورۀ ابراهیم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فواصل آیات سوره ابراهیم صنایع بلاغی بلاغت فواصل علوم بلاغی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۴
هدف و مقدمه: این مقاله با هدف بررسی و شناسایی صور بلاغی به کار رفته در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم و تبیین جایگاه این فواصل در بلاغت قرآن کریم تدوین شده است. فصاحت و بلاغت قرآن کریم، به عنوان یکی از وجوه اعجاز و ابزارهای تأثیرگذاری آن بر مخاطبان، در طول تاریخ موردتوجه بوده است. اگرچه این ویژگی در تمام آیات قرآن جاری است، اما فواصل آیات، به عنوان حسن ختام، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید از زیبایی و جمال منحصربه فردی بهره مند باشد تا محتوای آیه به نحو مؤثری در جان و دل شنونده نفوذ کند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات اساسی است که جایگاه فواصل در بلاغت قرآن چگونه است و چه صنایع بلاغی در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم به کار رفته است؟ روش شناسی: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا، با بررسی منابع و متون مرتبط، مفاهیم کلیدی مانند فاصله، بلاغت و صنایع بلاغی تعریف و تبیین شده است. سپس، با مرور ادبیات موضوع، جایگاه فواصل آیات در علوم بلاغی و تفسیری بررسی شده و آنگاه فواصل سورهٔ ابراهیم به عنوان نمونه ای از آیات قرآن تحلیل شده است. صنایع بلاغی به کار رفته در فواصل این سوره بر اساس سه دانش بلاغی (معانی، بیان و بدیع) دسته بندی و تحلیل شده است. منابع تفسیری و بلاغی کلاسیک و معاصر نیز به عنوان مبنای نظری پژوهش استفاده شده است. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که، در فواصل 52 آیهٔ سورهٔ ابراهیم، طیف گسترده ای از صور بلاغی به کار رفته است که هر یک به نحوی به زیبایی و اثرگذاری کلام الهی کمک کرده است. از جمله مهم ترین این صنایع می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ دانش بدیع: تصدیر، توشیح، ایغال و تمکین. دانش معانی: تأکید، تقدیم و تأخیر، امر، التفات، حصر، تمنّی و ترجّی، مدح و ذم. دانش بیان: تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه. بر اساس این سه دانش برخی یافته های کلیدی عبارت است از: در صنایع بدیعی: صنعت تصدیر که در آن کلمهٔ فاصله با کلمه ای در ابتدا یا میانهٔ آیه مطابقت دارد، به هماهنگی و انسجام صوتی و معنایی کلام کمک می کند. توشیح در فواصل باعث ارتباط قوی بین ابتدا و انتهای آیات می شود. همچنین، صنعت تمکین که در آن زمینهٔ آیه به گونه ای فراهم می شود که بخش پایانی آن به خوبی با مضمون آیه تناسب داشته باشد، به زیبایی و اثرگذاری کلام می افزاید. در دانش معانی: تأکید و تقدیم و تأخیر از جمله صنایعی هستند که به زیبایی و اثرگذاری کلام کمک می کنند. تأکید با استفاده از ادواتی مانند «إنَّ» و «أنَّ» و «لام تأکید» به تثبیت معنا در ذهن مخاطب کمک می کند، در حالی که تقدیم و تأخیر با تغییر جایگاه کلمات در جمله به زیبایی اسلوب و شیوایی تعبیر می افزاید. در علم بیان، تشبیه و مجاز از جمله صنایعی است که به ملموس سازی مفاهیم انتزاعی و نزدیک تر کردن آنها به ذهن مخاطب کمک می کند. استعاره های به کار رفته در فواصل این سوره، علاوه بر زیبایی های ادبی، باعث انتقال معانی عمیق تری به مخاطب شده است. بدین ترتیب، در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، 11 مورد «تصدیر»، 5 مورد «توشیح»، 7 مورد «ایغال» و در همهٔ آیات سورهٔ «تمکین» مشاهده می شود. همچنین، صنایع بلاغی مربوط به علم معانی شامل تأکید در 22 آیه، تقدیم و تأخیر در 19 آیه، امر در 4 آیه، تمنی و ترّجی در 2 آیه، ذمّ در 2 آیه، حصر در 2 آیه و التفات در 4 آیه است. در نهایت، صنایع مربوط به علم بیان شامل تشبیه در 2 آیه، مجاز و استعاره در 4 آیه و کنایه در 1 آیه شناسایی شده است. بحث و نتایج: این پژوهش نشان داد که فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، به عنوان بخشی مهم از ساختار بلاغی قرآن کریم، نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری بر مخاطب دارد. استفاده از صنایع بدیع، معانی و بیان در فواصل آیات موجب افزایش زیبایی و رسایی و عمق معنایی این بخش ها می شود و به تثبیت پیام الهی در ذهن و قلب شنوندگان کمک می کند. تنوع ساختار و شکل فواصل نشان از بیان مطلب بر اساس مقتضای حال مخاطب و تأثیرگذاری آن دارد که مهم ترین ویژگی بلاغت است.  به طور کلی، نتایج این تحقیق مؤید این نکته است که قرآن کریم، به عنوان کلام الهی، از چنان سطح بالایی از فصاحت و بلاغت برخوردار است که هر جزء آن، از جمله فواصل آیات، با بهره گیری از انواع صنایع ادبی و بلاغی، به بهترین شکل ممکن به ایفای نقش هدایتی و تربیتی خود می پردازد. این امر نه تنها بر غنای ادبی و هنری قرآن می افزاید، بلکه به درک عمیق تر و مؤثرتر پیام آن نیز کمک می کند. طرح گسترده و دقیق ابزارهای بلاغی موجب شده است تا کلام الهی به بهترین ویژگی های بلاغی آراسته و ارائه گردد و بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب قرآن بر جای گذارد.
۵۰.

سيميائية العتبات النصية ودلالاتةا في رواية سجين المرايا لسعود السنعوسي وفقا لنظرية جيرار جينيت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: السیمیائیه الدلاله العتبات النصیه جیرار جینیت سعود السنعوسی سجین المرایا

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۴ تعداد دانلود : ۱۶۴
لقد أصبحت هناک أسس نظریه معرفیه تتوجّه إلى الکشف عن الجزئیات والتفاصیل المحیطه بالنص أو ما یسمّى بعتبات النص، منها نظریه جیرار جینیت الذی یعدّ أحد أقطاب النقد والشعریه فی فرنسا، والّذی انخرط فی تیّار النقد الجدید، واهتمّ بالعتبات النصیه خلال بحثه فی دائره الشعریات. لقد اهتمت السیمیائیه الحدیثه بدراسه الإطار الذی یحیط بالنص، کالعنوان، واسم المؤلف، والتعیین الجنسی، والغلاف، والعتبات الواقعه داخل النص نفسه، من إهداء، ومقدمات، وعبارات توجیهیه، وتنبیهات، وهوامش، وتذییلات، وغیر ذلک من النصوص التی أُطلق علیها عنوان النصوص الموازیه. کلّ ذلک لأن النصوص المعاصره ارتبطت بعصرها بروابط ثقافیه ومعرفیه جدیده، تناولتها من النهضه التکنولوجیه والإعلامیه. ومن هنا، ینطلق هذا البحث بالسعی للولوج إلى دراسه أهمّ العتبات النصیه التی تستحق التحلیل بمثابه أبواب تدخلنا فی غیاهب النص، ثم تطبیق تقنیاتها على روایه سجین المرایا لسعود السنعوسی، وتقدیم تصوّر مبدئی لتمظهرات المناص، مستخدماً المنهج الوصفی التحلیلی. وتشیر نتائج البحث إلی نجاح الروایه فی ترسیم المناص، بدءاً من الغلاف، بما فیه من صوره طوبوغرافیه فی مرآه دالّه على طور المرآه فی تکوین شخصیه الإنسان، کما یدلّ شکلها الهندسی على العزله والانطوائیه، والعنوان الذی اختاره الروائی جامعاً الوظائف التعیینیه، والوصفیه، والإیحائیه، والإغرائیه، للدلاله على مَن قد سجن نفسه فی ماضیه وآلامه، ویعیش منعزلاً عن الناس، هکذا باستهلاله القیم من قبل الکاتب الواقعی، روبندرونات طاغور، وختاماً بغلافه الخلفی الذی یشیر إلی نص نوستالوجی من الروایه جامعاً معناها بشکل رمزی ومختصر للمتلقی.
۵۱.

الأسلوبیه اللغویه وصوره الوجع العراقی فی روایه حلم وردی فاتح اللون للکاتبه العراقیه میسلون هادی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الأسلوبیه اللغویه الوجع العراقی روایه حلم وردی فاتح اللون میسلون هادی السردانیه العربیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۷ تعداد دانلود : ۱۱۳
إنّ الروایه کوسیله فنیه تشکل تمثیلاً سردیاً یستحضر الواقع ویروی قصه المجتمعات والأفراد. وفی سیاق الروایه العراقیه الجدیده، تکمن أهمیه هذا التمثیل السردی فی تصویر الوجع العراقی وتجسیده بأسلوب یلامس الواقع والمشاعر الإنسانیه، وتتجلّى اللغه کأداه رئیسه فی تصویر الواقع العراقی، فمن هذا المنطلق تأتی خطوره المنهج الأسلوبی لاعتباره النصّ الأدبی عملاً لغویاً ذا وظائف مختلفه. شکلت الروایه العراقیه جزءاً هاماً من السرد العربی المعاصر، وتحظى بمکانه مرموقه وبارزه فی الساحه الأدبیه العربیه. کما شهدت السنوات الأخیره ظهور روایات تناقش مشاکل یعانى منها المجتمع. وبناء على ذلک، تأتی هذه الدراسه محاوله بیان صوره الوجع العراقی انطلاقاً من الأسلوبیه اللغویه على ضوء روایه "حلم وردی فاتح اللون" لمیسلون هادی، کما یحاول إبراز مکامن التمیز الأسلوبی للکاتبه ولروایتها موضوع الدراسه. تتحدد مشکله الدراسه فی تحدید ممیزات الروایه العراقیه بعد عام 2003م، وذلک من خلال تحلیل الأسلوبیه اللغویه فی روایه "حلم وردی فاتح اللون" للکاتبه میسلون هادی، والترکیز بشکل خاص على الوجع العراقی فی هذه الروایه. اعتمدت الدراسه علی المنهج الوصفی-التحلیلی المعتمد علی التحلیل الأسلوبی المتمثل فی المستویات الترکیبیه والبلاغیه والدلالیه لمکانتها المهمه فی التحلیل الأسلوبی للسرد. أظهرت النتائج أنّ الروائیه العراقیه تمکنّت من إبراز قدرتها الفنیه والإبداعیه فی التعبیر عن تجاربها الشخصیه والاجتماعیه، وذلک من خلال استخدام مجموعه متنوعه من التقنیات الأسلوبیه. وبالتحلیل اللغوی للروایه نجد أنّها تتمیز بأسلوب لغوی فرید، حیث تسهم الأسالیب الترکیبیه والبلاغیه والدلالیه فی خلق تجسید لغه الوجع والحزن والخوف مما یعکس واقعاً مأساویاً یعانی منه الشعب العراقی جراء الحروب والاحتلال والصراعات السیاسیه والاجتماعیه.
۵۲.

تحلیل مؤلفه های کارناوالی در رمان « عزازیل» یوسف زیدان با تکیه بر نظریه باختین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقد اجتماعی چندصدایی کارناوال یوسف زیدان رمان عزازیل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۲ تعداد دانلود : ۸۰
میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.میخائیل باختین نظریه پرداز مطرح قرن بیستم در حوزه نقد ادبی با نظریه منطق گفتگویی، فضای نوینی در حوزه های گوناگون از جمله ادبیّات پدید آورد. در این میان، «نظریه چندصدایی باختین» خوانش دیگری از متن را القا می کند و مخاطب را به کشف لایه های درونی، آواهای گوناگون و گاه پنهان و ناگفته های متن رهنمون می سازد. یکی از شاخصه های اصلی این نظریه، کارناوال است که بارزترین ویژگی آن، از بین بردن مرز بندی های رسمی پذیرفته شده، دگرگون ساختن و واژگونی مبادی غالب از سوی نهادها و گفتمانهای قدرت است. بدین معنا که کارناولیته فضای تک صدایی حاکم بر جامعه را بر هم زده، و جامعه ای چندآوائی همراه با گفتگوهای متنوع پدید می آورد. از این رو، جستار حاضر ضمن واکاوی مفاهیم کلیدی منطق مکالمه و چند صدایی باختین بر آن است تا به شیوه تحلیلی- توصیفی به تطبیق و تبیین موازین نظریه سخن کارناولی باختین در رمان عزازیل یوسف زیدان بپردازد. دستاورد پژوهش نشان می دهد بسیاری از این مؤلفه ها چون آمیختگی احساسات متناقض، بهره گیری از تاج گذاری و تاج برداری، پارودی و پارودی مقدّس، زبان کوچه بازاری، تقابل های دوگانه و نسبیت، مضمون مرگ، انگیزه ضیافت، مضمون نقاب، در هم شکستن ارزشهای رسمی و تحمیل شده به جامعه تک صدایی و ترویج چند صدایی در رمان عزازیل یوسف زیدان وجود دارد. ره آورد وجود چنین مولفه هایی سبب پویائی هر چه بیشتر رمان گشته و فضایی را خلق می کند که انسان مسیحی بتواند با وجود قواعد و قوانین سفت و سخت آئین مسیحیّت، آزادانه به انتقاد از فضای رسمی حاکم بر جامعه بپردازد.
۵۳.

تحول معنایی واژگان قرآنی (مطالعه موردی اللیل و النهار)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: قرآن کریم تحول معنایی واژگان اللیل النهار

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۹ تعداد دانلود : ۹۳
آمده که تغییراتی در معنای واژگان قبل از نزول و بعد از نزول حاصل شده است، به گونه ای که بعضی واژگان قرآن، قبل از نزول و بعد از نزول معنای متفاوتی داشته اند اما در زمان نزول هریک دچار غرابت، قبض مفهومی، بسط مفهومی شده اند. در شهریور سال 1401 نیز مقاله ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه «تل» در قرآن کریم به نویسندگی حسن دهقان و همکاران منتشر شد که در این پژوهش به این نتیجه رسیده اند که در دوران قبل از نزول قرآن در زبان های سامی به معنای «علق» و «رفع» در عصر جاهلی، اسم های «تل، تلیل، مِتل» به معنای «تپه، گردن و نیزه» متضمن معنای مرکزی برافراشتگی بوده است. در عصر نزول نیز این نتیجه حاصل شد که واژه «تل» با رویکرد گسترش معنایی، به معنای زمین انداختن از بلندی، با آمیزه ای از مضامین قبل معنایی جامع را با خود به ارمغان داشته است. مقاله ای دیگر به معناشناسی تاریخی و توصیفی واژه سبیل در قرآن پرداخته است که سید ابوالفضل سجادی و سحر محبی در سال 1391 آنرا به رشته تحریر در آورده است. در این پژوهش این نتیجه حاصل شد که واژه سبیل یکی از پرکاربردترین واژه های قرآنی است که در قرآن کریم بارها به آن اشاره شده است سیر معنایی این واژه با توجه به بافت معنایی آیات قرآن، معانی متعددی چون راه، ستمگری، دین، طاعت خدا و... را دارد. پایان نامه ای تحت عنوان معناشناسی تاریخی- توصیفی واژه «ضرب» در قرآن کریم با راهنمایی دکتر علی نظری به نویسندگی معصومه ساعدی نیز نگاشته شده که به این نتایج دست یافته اند که معانی متعددی چون زدن، سفر کردن، پایکوبی، رویگردانی، مثالی برای بیان و توصیف و... دارد. شایان ذکر است که تمایز نوشته پیش رو با موارد بالا در این است که تحول معنایی واژه اللیل و النهار با تکیه بر معنای معجمی و تفسیری به صورت تحلیلی با عناوین فرعی چون توسیع، تخصیص، انتقال که باعث ایجاد تغییر و دگرگونی واژه می گردد، بررسی شده است و به همین دلیل با پژوهش هایی که در گذشته انجام شده است تفاوت ویژه ای دارد. جستجو و درک مدلول عبارات و واژگان قرآن کریم بر اساس دلالت متعارف زبانی و توجه به معنای باطنی، مجازی و حقیقی واژگان، تبیین خلود و جاودانگی قرآن کریم، ارائه ابعادی از شگفتی و اعجاز قرآن کریم، اهدافی است که این پژوهش به دنبال پرداختن به آن است؛ لذا برای تبیین تحول معنایی به مباحثی چون چند معنایی و اشتراک لفظی که تحول معنایی از دل آن سرچشمه می گیرد و اساس این فرآیند است، می پردازیم.2. ادبیات و مبانی نظری پژوهش دلالت و معنا از جمله مباحثی است در سالهای اخیر مورد توجه معناشناسان قرار گرفته است. دانش معناشناسی، مطالعه علمی معناست. به عبارت دیگر، معناشناسی مطالعه معنی کلمات، عبارات و جمله هاست و همیشه تلاش شده است که به معنای قراردادی واژه ها بیشتر تکیه شود تا آنچه گوینده می خواهد بگوید، واژه را در موقعیت خاصی معنا کند (صفوی، 1387: 22) بعدها مبحث تغییر معنایی مطرح شد و گفته شد تغییر معنایی دارای اشکالی چون مجاز، توسیع و تخصیص معنایی است (فهمی حجازی، بی تا: 134)2.1 چندمعناییاصطلاح چندمعنایی در نتیجه پیشرفت جانبی معناست یک کلمه واحد با معنای متعدد، یا لفظ مشترکی است که دارای تغییر معنایی است. این اصطلاح دلالت بر کلمه ای واحد دارد که بر بیش از یک معنا در نتیجه کسب معنای جدید دلالت دارد (جبل، 1997:291) به نظر زبان شناسان ایرانی مانند محمدرضا باطنی که زبان شناس، فرهنگ نویس، نویسنده و مترجم معاصر ایرانی است این است که واژه با چندین تصویر ذهنی رابطه می دهد و بین این تصاویر ذهنی نیز رابطه متقارب برقرار است. او برخلاف کسانی که وجود چند معنایی را عیب زبان می دانند، بر آن است که پدیده چندمعنایی در اقتصاد زبانی نقش ارزنده ای دارد. (صفوی،1380 :55-53) کلمه ی polysemy از اصل یونانی poly (کثیر، متعدد)، و semy (معنا) ترکیب شده به معنای چند معنایی و در زبان انگلیسی به این صورت آمده که به معنی این است که اگر یک واحد واژگانی از چند معنای متفاوت برخوردار باشد، در مقوله ی چندمعنایی امکان طرح می یابند. (خلیل، 1998: 126) در چنین شرایطی، واژه چند معنا در فرهنگ لغت یک مدخل را به خود اختصاص خواهد داد و معانی متفاوتش زیر همان مدخل اصلی آورده می شود. (کامری و همکاران، 1384:123)با توجه به آنچه از چند معنایی بیان گردید، در این نوشتار با عنوان تحول معنایی مطرح می گردد و با چند معنایی ارتباط نزدیکتری دارد. زیرا واژگان متحول هر چند معنای جدا از معنای قدیمی می پذیرد ولی بی ارتباط با معنای اصلی نیست و این معنا در طول معنای اصلی است نه در عرض آن. 2.2 معنای مرکزی برخی زبان شناسان بر آنند که باید برای چند معنایی، باید به رابطه ی میان معانی یک واژه توجه داشت یا یک معنای مرکزی میان معانی واژه ی مشترک، وجود داشته باشد. در طرح چنین مسئله ای اگر میان معانی یک واژه، رابطه ی معنایی وجود داشته باشد، آن را چند معنا می نامیم و اگر چنین رابطه ای وجود نداشته باشد، هر یک از معانی واژه به کلمه ای مستقل برمی گردند که با گذشت زمان، دارای یک تلفظ و نوشتار گشته اند. مانند واژه ی «حجر» که هسته ی معنایی آن محفوظ بودن است، سپس به معانی مختلف در گذر زمان به کار رفته است: مثل «حجر»:( عقل)؛ زیرا انسان را از گمراهی حفظ می کند؛ «حجر»(سنگ)؛ زیرا به دلیل محکم بودن، محفوظ است؛ «حَجر الإنسان» (آغوش انسان)؛ زیرا وقتی کسی را در آغوش می گیرد، او را حفظ می کند؛ «حِجر»(حرام)؛ زیرا انسان را از حرام حفظ
۵۴.

دراسة مستوى الشخصيّات في رواية «طريق الشمس» لعبدالمجيد زراقط(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: الأدب المقاوم مستوى الشخصیات عبد المجید زراقط طریق الشمس

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۴
ظهرت الروایه العربیه المعاصره متأخّره عن نظیرتها الغربیه، ولکنّها سرعان ما تطوّرت نحو الواقعیه، وأبدعت فی الواقعیه الجدیده والأدب المقاوم خاصّه بعد نکسه 1967م، حرب إسرائیل مع الدول العربیه، وصارت تناهز الروایات العالمیه فی القضایا الاجتماعیه والثقافیه والسیاسیه والمقاومه وغیرها من القضایا الإنسانیه، وأخذت تبیین الواقع المعیش وتأثیر الشخصیات علی مجری الأحداث فی المجتمعات العربیه والتحوّلات المصیریه فی العالم الإسلامی، وما تعانیه الشعوب العربیه من اضطهاد الحکّام داخلیاً، واعتداء الصهاینه خارجیاً، فصار المتلقّی علی علم بأنّ الروائی یکتب أحداثاً قد رآها فی الواقع المعیش، وهذا ما نشاهده فی روایه "طریق الشمس" للکاتب اللبنانی عبدالمجید زراقط من روایات المقاومه، وهی مصداق بارز لهذه التحوّلات الّتی شهدتها المنطقه من ظلم واجتیاح وتهجیر عاناه الشعب الفلسطینی والجنوب اللبنانی فی فتره زمنیه من القرن الماضی، وقد عاش الکاتب شخصیاً عصر الصراعات والنکبات الّتی تعرّض لها الشعبان المضطهدان، وجرّب محنه الاجتیاح الإسرائیلی للبنان الجنوبی الّذی تسبّب بتهجیره من قریته إلی بیروت العاصمه.اتّبعنا فی دراستنا هذه المنهج الوصفی- التحلیلی، بغیه الکشف عن الواقع الاجتماعی فی تقییم مستوى للشخصیات الروائیه المنشوده فی لبنان الجنوبی، وسنری فی النتائج، کیف استطاع الکاتب تقییم مستوی الشخصیات المتعدّده فی روایته، وتوظیف أنواع الشخصیات على اختلاف مستویاتها وما تحمله من رؤىً حول القضایا الاجتماعیه والثقافیه والسیاسیه والدینیه فی بیان أسباب الأحداث الّتی جرت وطرق حلّها، ، وصوّر حجم المآسی الّتی مُنی بها الشعب اللبنانی، جرّاء اعتداءات الجیش الإسرائیلی فی فتره زمنیه من القرن الماضی، ومقاومه الجنوب اللبنانی ضد الاجتیاح، کما أجاد فی وصف الشخصیات وعلاقتها بالأحداث والمکان، ومقارنتها علی مختلف المستویات، وعالج الکاتب فیها قضایا مرتبطه بواقع الحیاه والمجتمع.
۵۵.

قراءة عرفانية لقصة النبي إبراةيم (ع) في ديوان ابن الفارض ومثنوي مولوي(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: النبی إبراهیم (ع) مقام الخله الحقائق ابن الفارض مولوی السردانیه العربیه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱۲ تعداد دانلود : ۵۵
النبی إبراهیم (ع) بالإضافه إلى مقام النبوه، یظهر كسالك عارف یجتاز مراحل السلوك ومجاهده النفس التی تتجلى بأشكال مختلفه مثل "نفی آزر، تضحیه الابن، نار نمرود الروح" بنجاح، ویصل من مرحله الفناء فی الله إلى مقام البقاء بالله وخلیل الله. تتناول هذه المقاله بمنهج وصفی-تحلیلی مع التركیز على المدرسه الأمریكیه للأدب المقارن، من خلال التأمل فی أشعار ابن الفارض المصری ومولانا جلال الدین محمد البلخی، اللذین یبلغان قمه العرفان النظری والعملی، القراءه العرفانیه لقصه النبی إبراهیم (ع). فی هذا البحث، تم أولاً تحلیل أوجه التشابه فی أشعار هذین العارفین البارزین فی ثلاثه أقسام: "إبراهیم (ع) والطیور"، "إبراهیم (ع) ونار نمرود"، و"إبراهیم (ع) والنجوم"، ثم تم توضیح أوجه الاختلاف لكل منهما فی مراحل مقام النبی إبراهیم (ع)، إبراهیم (ع) وآزر وتضحیه الابن. تشیر النتائج إلى أن ابن الفارض، على عكس مولوی، لا ینظر إلى الطیور بتأویل. فی نقاش نار نمرود، یعتبر سبب إطفاء النار وتحولها إلى بستان هو وصول النبی إبراهیم (ع) إلى مقام الجمع والبقاء بعد الفناء. لكن مولوی یعتبر نار نمرود نار النفس التی تتحول إلى زهور وریحان بعد اجتیازها. ابن الفارض یعتبر الاهتمام بالنجوم ظهور الحق، لكن یرى مولوی بأنّه لم یبلغ الأنبیاء إلى مرحله التوحید منذ البدایه ویعتبرون للمخلوقات وجوداً مستقلاً. ابن الفارض یتناول الأسرار الباطنیه وتأویل أعمال الحج ویعتبر مقام إبراهیم ولایه خاصه، ومكه حضره إلهیه، والزائر ظهور حضره غیبیه فی الأركان الأربعه. ومولوی یعتبر آزر وتضحیه الابن تحرراً من تعلق النفس والطبیعه.
۵۶.

تحليل الوظائف اللغوية في رواية "بقايا" لروشا داخاز في ضوء نظرية التواصل لرومان جاكوبسون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: السردانیه العربیه الوظائف اللغویه جاكوبسون روشا داخاز روایه "بقایا"

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۴ تعداد دانلود : ۶۷
تُعدّ نظریه التواصل اللغوی من أهم النظریات الحدیثه، ویعدّ رومان جاكوبسون من روّاد مدرسه براغ. وهو الذی أدخل العناصر اللغویه ووظائف اللغه فی نظریته اللغویّه لیعبّر عن الوظیفه الأساسیه للغه وهی التواصل، التی تتمثّل فی ستّه عناصر (المرسل، المرسل إلیه، الإرسالیّه، السیاق، الشفره، الصله أو القناه) فی عملیّه الاتصال. اهتمّ هذا اللسانی بقضایا البنیّه اللسانیّه فی المسائل الشعریه، إذ قسّم البناء اللغوی والتواصل بین اللغه والأفراد على ستّه عناصر لعملیه اتصال وستّ وظائف للغه؛ وهی التعبیریه، والإفهامیه، والمرجعیه، والشعریه، والمیتالغویه؛ والانتباهیه. فالروایه الحدیثه من أحد المواضیع الأدبیّه لدراسه الباحثین والنقاد؛ لأنها متكونه من الحوار والسرد. نحاول فی هذا البحث معالجه بنیه اللغه ووظائفها الأساسیه التواصلیه فی روایه "بقایا" لروشا داخاز من خلال التركیز على بنیه اللغه والوظائف الأساسیّه لها وإحداث التواصل بین المبدع والمتلقی من منظر آراء جاكوبسون. نعتمد فی هذه الدراسه على المدرسه الإمریكیه فی الأدب المقارن بناءً على المنهج الوصفی – التحلیلی حیث نتطرق من خلاله إلى دراسه الروایه بعرض النماذج التی نشاهد فیها استخدامها الدقیق لتعبیر الوظائف. فلاحظنا من خلال هذا البحث أنّ المرجعیه الثقافیه والسیاسیه والاجتماعیه أكثر الوظائف اللغویّه استعمالاً فی روایه "بقایا" من حیث أنّ التطورات والتحولات مهیمنه على كلّ الروایه؛ تدور حول الأحداث فی عصر الحرب والتغییر السیاسی. أما الوظیفه التعبیریه فتأتی الكاتبه فیها باستخدام صیغ المتكلم وبیان العواطف والسیره الذاتیه لشخصیات الروایه. استعملت الكاتبه فی الوظیفه الإفهامیه ضمائر الخطاب وأسالیب الأمر والنهی والنداء والاستفهام لجذب انتباه المخاطب وهنا یمكن أن نقول بأنّ ضمیر الخطاب وصیغه النهی أكثر استخداماً بالنسبه للنداء والأمر. أصبحت الوظیفه الشعریه والمیتالغویه فی هذه الروایه أقلّ استعمالاً مقارنه بوظائف اللغه الأخرى؛ لأنّ التركیز فی هذا النص على الفكر وتحلیل الواقع.
۵۷.

النطق أو قرائن اللفظ فی السیرة النبویة (دراسة في التواصل غير اللفظي)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: التواصل النطق قرائن اللفظ السیره النبویه

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۵ تعداد دانلود : ۳۹
الیوم أصبحت عملیه الاتصال جزءا أساسیا فی متطلبات الأعمال والحیاه ولها تأثیر کبیر على سلوک الناس حیث أنها تؤثر وتتأثر به، کما أن الاتصال والتواصل یعتبر الأداه الأساسیه لتحقیق الروح الجماعیه بین الناس. وتصحب هذه اللغه فی الغالب مجموعه من الحرکات الجسمیه أو ما یسمی بالتواصل غیر اللفظی أو لغه الجسد وهو تواصل غیر لغوی موجود فی الکون الذی نعیش فیه ونلقاه عبر حواسنا الخمس. ولعل لغه الجسد أکثر أهمیه من نبره الصوت واختیار الکلمات عند توصیل المشاعر الحقیقیه.إن لغه الجسد هی الإطار الذی یضمّ مختلف صور التواصل من إشارات وإیماءات وحرکات للجسد تکون بدیله من الأصوات أو مکمله لها، ولکن تلک اللغه أو الإشارات التی یستخدمها الإنسان للتواصل مع الآخر قد تختلف من ثقافه إلى غیرها أو من دوله إلى أخرى. لهذا تهدف هذه المقاله النطق أو قرائن اللفظ فی السیره النبویه للوقوف علی مداولات هذه کلمات فی السیره لغرض فهمه و استخراج رساله السیره منها.وللوصول إلی هذا العرض تعتمد الدراسه علی المنهج الوصفی التحلیلی. تشیر نتائج البحث إلی أن الإتصال له ثلاثه أطراف هم المتصل والمستقبل والرساله. وأن مهارات الاتصال فی السیره متعدده لاتقتصر علی مجال واحد وهی دائره کبیره. ویوجد للدلاله الواحده إکثر من أیماءه فدلاله الغضب والخوف و غیرها تدل علیها عده إیماءات.
۵۸.

خوانش اسطوره بنیاد ترامتنیت در سروده های عبدالکریم کاصد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ترامتنیت متن اسطوره عبدالکریم کاصد

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۱۰
پیوند میان یک متن با متن های دیگر در خوانش، توصیف، نقد و تحلیل آثار ادبی و هنری، مورد توجّه اندیشه مندان و صاحب نظرانی مانند یولیا کریستوا، رولان بارت، میکائیل ریفاتر و ژرار ژنت قرار گرفته است. ژرار ژنت، نظریه پرداز و منتقد فرانسوی البته گسترده تر و سامان یافته تر از دیگران به بررسی و تحلیل «ترامتنیت» پرداخته است. آن چه نگارش جستار حاضر را به عنوان یک ضرورت در ذهن نگارنده مطرح ساخته است، ناشناخته بودن عبدالکریم کاصد، اندیشه ها و اشعار او و به ویژه متن های آستانه ای این ادیب فرهیخته در پژوهش ها و آثار نقد ادبی معاصر عربی بوده است.نگارنده در این نوشتار کوشیده است بر بنیاد نظریه ی ترامتنیت ژرار ژنت و با تمرکز بر گونه های پیرامتنیت و بینامتنیت به خوانش اسطوره بنیاد آستانه های متنی عبدالکریم کاصد به ویژه در نگاشته ی «برکه های کهن، بهشت گمشده» بپردازد. دستاوردهای پژوهش پیش رو نشان می دهد پیرامتن ها در طرح رو و پشت جلد، آستانه ی عنوان، زیرعنوان، صفحات شناسنامه، پیش گویه ی آغاز و در آستانه های متنی عناوین سروده های این نگاشته از گونه ی پیرامتن های مؤلّفی یا انتشاراتی است تا پیرامتن شخص دیگر. هم چنین از میان سه گونه ی بینامتنیت مطرح در انگاره ی ژنت، دو گونه ی بینامتنیت صریح و ضمنی در آثار این ادیب قابل بازیابی و تحلیل است.
۵۹.

التحليل السوسيولوجي لظاهرة الأصوات في رواية "تغريبة القافر" للقاص العُماني زهران القاسمي(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: السردانیه العربیه زهران القاسمی تغریبه القافر الروایه العُمانیه سلطنه عُمان التحلیل

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۱ تعداد دانلود : ۵۳
زهران القاسمی روائی عُمانی فاز بالجائزه العالمیه للروایه العربیه (بوكر) عام 2023م علی روایته الاجتماعیه "تغریبه القافر". والروایه تصوّر البیئه القرویه فی بلاد عُمان وتحدیات الحیاه فیها وما یكتنفها من واقع یتأرجح بین سطوه الطبیعه وطموح الإنسان. وتأتی هذه الدراسه لتسلّط لضوء علی البُعد الاجتماعی للروایه وفقاً لأصول التحلیل السوسیولوجی القائم علی فحص الوقائع الاجتماعیه والتمییز بین أجزائها بغیه تحدید علاقات الأجزاء بعضها بالبعض الآخر. والملاحظ فی الروایه أنها تركّز علی جمله من الأصوات البشریه وغیر البشریه سواء المسموعه أو المهموسه، وهی فی مجموعها ترمز إلی معان ودلالات تأتی واضحهً تارهً ومبطَّنهً تارهً أخری. وقد حاول الروائی أن یربط بین هذه الأصوات والظروف الاجتماعیه التی عاشها القرویون فی مسعی لقراءه الواقع الاجتماعی لهم. وتکمن أهمیه هذه الدراسه فی معرفه المنحی الإبداعی الذی ابتکره الکاتب فی تحلیله الاجتماعی عبر ظاهره الأصوات ورمزیتها المعبّره. وتهدف هذه الدراسه من خلال استخدام المنهج الوصفی-التحلیلی إلی معرفه الأغراض التی دعت الكاتب إلی توظیف هذه الأصوات توظیفاً سردیاً متقناً یُعد فی حد ذاته نمطاً مبتكراً فی العمل الروائی الحدیث. ومن جمله الأهداف المتوخاه من هذه الدراسه فكّ رموز تلك الأصوات وبیان مضامینها المرتبطه بتقالید الناس فی الأریاف وطریقه تفكیرهم وتعاملهم فی المجتمع. ولعل أهم ما یُستنتج من هذه الدراسه أنَّ الروائی استطاع بحرفیه مشهوده أن یوظِّف عنصراً مهماً من عناصر الطبیعه وهو الصوت لیدلَّ علی معاناه مكبوته عاشها الریفی قلباً وقالباً دون أن یجد لمشاكله المستدیمه حلاً ناجعاً أو تغییراً ملحوظاً فی نمط الحیاه.
۶۰.

سِیمیَائیّة العنوان في دیوان «نُقُوش عَلَی جِذْعِ نَخْلَةٍ» ليحيی السّماوي(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: السیمیائیه الدلاله العلاقه العنوان یحیی السماوی نقوش علی جذع نخله

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۳ تعداد دانلود : ۴۹
لقد حَظی العنوانُ باهتمامِ السّیمیائیینَ فی الدّراسات اللِّسانیه الحدیثه، کونُه یحمِلُ أکبرَ دلالهٍ لغویهٍ مکثفهٍ تَحوی البُنیَه والدِّلاله والوظیفه، وکونُه أیضاً أوّل علامه على طریق المتلقی، ومفتاحاً سیمیائیاً یختزلُ بُنیهَ النّص وکنهه فی کلمهٍ أو بضعِ کلمات، وهو علامهٌ سیمیائیِّهٌ تلعبُ دوراً متمایزاً وفاعلاً فی التّواصل مع النّص؛ لأنها تحمل قیماً متنوعه وتؤدّی وظائف إیحائیه تُوحی بمراد الشّاعر، فینبغی للمتلقی بدایه فهمُ العنوانِ لیتمکّن من فهم النّص، فهو بمثابه مدخل وتوطئه أو تمهید دلالیّ للدخول فی النّص. ویتمظهر الترابط الموجود بین العنوان والنّص بإحدی الدّلالات الثلاثه وهی الإمتدادیه والإرتدادیه والإغترابیه. إنطلاقاً من هذه القاعده، حاولنا فی هذه الدّراسه نظراً للسؤال الأصلی وهو ما علاقهُ العناوین الفرعیه مع العنوان الأصلی مع مضمون النّصوص الشّعریه فی دیوان «نُقُوش عَلَی جِذْعِ نَخْلَهٍ» لیحیی السّماوی؟ أن نُبیِّنَ أهمَّ وظائف العنوانِ ومستویاته السِّیمیائیه فی الدّیوان، من خلال المنهج الوصفی التحلیلی لتبیین العلاقه القائمه بین العناوین والنّصّ، فمِن أجلِ الوصولِ إلی هذه الغایهِ، اخترنا أربع قصائدَ من الدیوان وهی: «اخرجوا من وطنی» و«عَصفَاً بِهِم» و«ب دَدٌ على بَ دَدِ» و«ویا صابراً عقدین إلا بضعه». بعضُ النّتائج تُشیرُ إلی أنَّ عنوان «نُقُوش عَلَی جِذْعِ نَخْلَهٍ»، مَبنیٌ علی علاقاتٍ ووشائجَ تُوحِی بالتّعانق والتّعالق بینَ النّصوص والعنوان المنتخَب قَصداً. فقد جَعلَ الشَّاعر معظم ترکیزه فی تَعیین العنوانِ على وَحدهٍ وسلسلهٍ متناوبهٍ شکلیاً، کما أنَّهُ سَعَى أن یُراعی هذا التّناسُبَ مَع نُصوصِه مَضمونیَّاً ودلالیِّاً، وقد اشترکت فیها الدّالات بطرق وأسالیبَ شعریهٍ ذاتِ خصوبهٍ جمالیهٍ، لیسَ فقط بأنساقها اللغویهِ، وإنما برویتها المراوغه فی بَثِّ للأفکار والمضامین بحمولات مشحونه بمواقفَ تُجسّدُ الشّعور ومدرکات الشّاعر من خلال بُنیه العنوان من ناحیه الترکیب ودلالته من ناحیه الإیحاء والهادفه ووظیفته من ناحیه التأثیر علی المتلقی فی إلقاء الرساله الأدبیه والتوعویه.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان