فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۹۲۱ تا ۱٬۹۴۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۶ الصیف ۱۴۴۶ شماره ۱۷
۱۱۳-۱۳۲
حوزههای تخصصی:
یعتبر الخطاب النقدی فی الواقع مسیره تکوینیه لتحلیل الخطاب، حیث یتم الترکیز على العملیات المؤثره فی تشکیل الخطاب بدلاً من مجرد وصف للبیانات اللغویه. وفی هذا النوع من تحلیل الخطاب، یتم تناول النهجین الاجتماعی واللغوی. فیتم فی النهج الاجتماعی تناول الخطاب والسیاق الموقفی، بینما یتم فی النهج اللغوی وصف السیاق النصی لهدف دراسه هیاکل السلطه، والهیمنه، وعدم المساواه السیاسیه والاجتماعیه والثقافیه الناتجه عنها، من منظور نقدی فی النص. فی هذه الدراسه، سیتم تحلیل روایه "اعترافات کاتم صوت" لمونس الرزاز باستخدام نهج تحلیل الخطاب النقدی لنورمان فیرکلاف على ثلاثه مستویات: الوصف، والتفسیر، والتأویل استنادًا إلى نظریه نورمان فیرکلاف. من خلال التحلیل النقدی للروایه المذکوره، یتضح أن الکاتب فی مستوى الوصف، ومن خلال إبراز الکلمات الرئیسه فی القصه باستخدام تقنیه التکرار والتوافق اللفظی واستخدام کلمات معینه، یسعى إلى التعبیر عن أفکاره السیاسیه الوطنیه، ومن خلال تصویره للقارئ، یمنح فهماً عمیقاً لمضمون القصه الرئیسی. وعلى مستوى التفسیر، یرکز على السیاق والمکونات النصیه للخطاب الروائی، حیث یتضح التناص الموجود فی أسطوره مثل سیزیف، وطرح فکر الحزب الوطنی (البعث) حول قضیه الظلم الداخلی التی أدت إلى تدمیر الأفکار الثوریه والانقطاع عن الجماهیر الشعبیه. وعلى مستوى التوضیح، تم تحلیل النص کجزء من عملیه النضال الاجتماعی فی إطار علاقات القوه، مما یعکس أیدیولوجیه الکاتب، ویعبر عن الأفکار الرجعیه وعدم الواقعیه والأفکار التقلیدیه لدى الناس فی بدایه القصه ونهایتها، ویعتبر رؤیتهم السطحیّته سبباً لفشل الحرکات الشعبیه.
تحليل الأفعال الكلامية في سورة النور علی ضوء نظرية جان سيرل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعد نظریه الفعل الکلامی من الاتجاهات التداولیه التی تضع السیاق الخارجی للنص فی خانه اهتماهها فی تحلیل الخطاب الذی یولّده المؤلف؛ وذلک للکشف عن مقصدیته التی أراد إیصالها إلی المتلقّی. وعلی المتلقی أنْ یأخذ هذا الأمر (السیاق الخارجی) بعین الاعتبار، لإدراک أحسن للنصّ. وهذا من إنجازات هذه النظریه التی قد أسّسها أوستین، وقد وسّعها ونظّهما جان سیرل؛ وذلک بتتبع دراسات أستاذه أوستین. المقال یعالج آیات سوره النور المبارکه التی تتناول عده موضوعات، أهمّها قضیه (الإفک) التی تحذّر منها؛ وذلک بسبب العقوبات التی تعقب الکاذبین فی هذا الأمر. هذا المقال منهجه الوصفی – التحلیلی، بحیث قد اتخذ نظریه الفعل الکلامی أسلوباً لتحلیل آیات سوره النور المبارکه. یهدف المقال إلی دراسه آیات سوره النور المبارکه، وفق النظریه المذکوره، للکشف عن المعانی الضمنیه للمتکّلم فی کلامه، ویییّن أن السیاق الخارجی للنصّ له تأثیر ملحوظ فی فهم المتلقی. من النتائج التی توصّل إلیها المقال، وذلک وفق تطبیقه نظریه الأفعال الکلامیه علی آیات السوره المذکوره، علی ضوء تقسیم سیرل للأفعال الکلامیه، أنّ المتکلّم وظّف فعلی الکلامی الإخباری والتوجیهی، حیث بیّن مکانه المفترین فی الآخره، والنظام الطبیعی للعالم، وخلق اللیل والنهار، وحاله الأشخاص المتظاهرین بالإیمان، وخصائص المؤمنین وإبلاغ الخبر للانسان من حیث علمه بأعمالهم، وذلک من خلال الفعل الکلامی الإخباری، والأمر بإقامه الصلاه، وأداء الزکاه، وإطاعه نبیّه (|)، ونهی المؤمنین عن الأفکار التی تسبّب الشک فی قدره اللّٰه تعالى. وأما وفقاً للموقف الخارجی، فالأهداف الکلامیه الضمنیه للمتکلّم تختزل فی الأفعال الکلامیه الالتزامیه والتوجیهیه والتعبیریه والإعلانیه، وهذا تمّ کشفه عن طریق مقام النصّ؛ فإنّ الآلیات اللغویه المستخدمه من جانب المتکلّم تتناسب تماماً مع أهدافه، وهذا مؤشّر على معرفته بالموقف الکلامی والبلاغه بأکمله. وفقاً لتحلیل الآیات، أنّ نسبه استخدام الفعل الکلامی التوجیهی هی الأکثر بالنسبه للأفعال الکلامیه الأخرى، کما أنَّ الموقف الکلامی للآیات المنوره قد ساعد بشکل ملحوظ فی الوصول إلى ما قاله المتکلّم ضمنیّاً، وهو الأمر الذی یُعدّ الأساس فی نظریه الفعل الکلامی.
استدعاء أفكار ابن عربي الصوفية في رواية "موت صغير" لمحمد حسن علوان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
التصوف جزء مهم من التراث الإسلامی قد انعکس بصور مختلفه فی الأدب الإسلامی. وهناک کثیر من الشعراء والأدباء قد تأثّروا بالأفکار الصوفیه والعرفانیه فعبّروا عنها فی آثارهم الشعریه والنثریه. وفی الأدب العربی المعاصر قد ظهر هذا التأثر فی مجال الأدب القصصی والروائی کما ظهر فی مجال الشعر. ومن الأدباء والروائیین الذین قد اهتموا بالتراث الصوفی واستدعاء الشخصیات الصوفیه فی آثارهم هو محمد حسن علوان الروائی السعودی الذی قام فی روایته "موت صغیر" باستدعاء شخصیه وأفکار محیی الدین بن عربی. وترجع أهمیه هذه الروایه إلی أنها تصوّر إلی جانب استدعاء شخصیه ابن عربی وأفکاره کشخصیه بارزه فی التاریخ الإسلامی ومن المنظِّرین للتصوّف الإسلامی، أحوال العالم الإسلامی فی مرحله حساسه من تاریخه وتتطرّق إلی موضوعات تاریخیه وفلسفیه وسیاسیه واجتماعیه وعرفانیه بأسلوب أدبی. ویهدف هذا البحث مستفیداً من المنهج الوصفی- التحلیلی إلی دراسه استدعاء أفکار ابن عربی الصوفیه فی روایه "موت صغیر" لمحمد حسن علوان. وقد وصل البحث إلی أن الکاتب قد استفاد فی روایه المراحل المختلفه من حیاه ابن عربی وأفکاره من المصادر التاریخیه المعتبره کما استفاد من آثاره ولکن فی مرحله ولادته وموته اعتمد علی خیاله وقام بروایه هاتین المرحلتین علی لسان ابن عربی ذاته بصوره خیالیه وغیر واقعیه.
بازیابی صور بلاغی در فواصل آیات سورۀ ابراهیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: این مقاله با هدف بررسی و شناسایی صور بلاغی به کار رفته در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم و تبیین جایگاه این فواصل در بلاغت قرآن کریم تدوین شده است. فصاحت و بلاغت قرآن کریم، به عنوان یکی از وجوه اعجاز و ابزارهای تأثیرگذاری آن بر مخاطبان، در طول تاریخ موردتوجه بوده است. اگرچه این ویژگی در تمام آیات قرآن جاری است، اما فواصل آیات، به عنوان حسن ختام، از اهمیت ویژه ای برخوردار است و باید از زیبایی و جمال منحصربه فردی بهره مند باشد تا محتوای آیه به نحو مؤثری در جان و دل شنونده نفوذ کند. این پژوهش به دنبال پاسخ به این سؤالات اساسی است که جایگاه فواصل در بلاغت قرآن چگونه است و چه صنایع بلاغی در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم به کار رفته است؟
روش شناسی: این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بدین ترتیب که ابتدا، با بررسی منابع و متون مرتبط، مفاهیم کلیدی مانند فاصله، بلاغت و صنایع بلاغی تعریف و تبیین شده است. سپس، با مرور ادبیات موضوع، جایگاه فواصل آیات در علوم بلاغی و تفسیری بررسی شده و آنگاه فواصل سورهٔ ابراهیم به عنوان نمونه ای از آیات قرآن تحلیل شده است. صنایع بلاغی به کار رفته در فواصل این سوره بر اساس سه دانش بلاغی (معانی، بیان و بدیع) دسته بندی و تحلیل شده است. منابع تفسیری و بلاغی کلاسیک و معاصر نیز به عنوان مبنای نظری پژوهش استفاده شده است.
یافته ها: نتایج این پژوهش نشان می دهد که، در فواصل 52 آیهٔ سورهٔ ابراهیم، طیف گسترده ای از صور بلاغی به کار رفته است که هر یک به نحوی به زیبایی و اثرگذاری کلام الهی کمک کرده است. از جمله مهم ترین این صنایع می توان به موارد زیر اشاره کرد؛ دانش بدیع: تصدیر، توشیح، ایغال و تمکین. دانش معانی: تأکید، تقدیم و تأخیر، امر، التفات، حصر، تمنّی و ترجّی، مدح و ذم. دانش بیان: تشبیه، مجاز، استعاره و کنایه. بر اساس این سه دانش برخی یافته های کلیدی عبارت است از: در صنایع بدیعی: صنعت تصدیر که در آن کلمهٔ فاصله با کلمه ای در ابتدا یا میانهٔ آیه مطابقت دارد، به هماهنگی و انسجام صوتی و معنایی کلام کمک می کند. توشیح در فواصل باعث ارتباط قوی بین ابتدا و انتهای آیات می شود. همچنین، صنعت تمکین که در آن زمینهٔ آیه به گونه ای فراهم می شود که بخش پایانی آن به خوبی با مضمون آیه تناسب داشته باشد، به زیبایی و اثرگذاری کلام می افزاید. در دانش معانی: تأکید و تقدیم و تأخیر از جمله صنایعی هستند که به زیبایی و اثرگذاری کلام کمک می کنند. تأکید با استفاده از ادواتی مانند «إنَّ» و «أنَّ» و «لام تأکید» به تثبیت معنا در ذهن مخاطب کمک می کند، در حالی که تقدیم و تأخیر با تغییر جایگاه کلمات در جمله به زیبایی اسلوب و شیوایی تعبیر می افزاید. در علم بیان، تشبیه و مجاز از جمله صنایعی است که به ملموس سازی مفاهیم انتزاعی و نزدیک تر کردن آنها به ذهن مخاطب کمک می کند. استعاره های به کار رفته در فواصل این سوره، علاوه بر زیبایی های ادبی، باعث انتقال معانی عمیق تری به مخاطب شده است. بدین ترتیب، در فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، 11 مورد «تصدیر»، 5 مورد «توشیح»، 7 مورد «ایغال» و در همهٔ آیات سورهٔ «تمکین» مشاهده می شود. همچنین، صنایع بلاغی مربوط به علم معانی شامل تأکید در 22 آیه، تقدیم و تأخیر در 19 آیه، امر در 4 آیه، تمنی و ترّجی در 2 آیه، ذمّ در 2 آیه، حصر در 2 آیه و التفات در 4 آیه است. در نهایت، صنایع مربوط به علم بیان شامل تشبیه در 2 آیه، مجاز و استعاره در 4 آیه و کنایه در 1 آیه شناسایی شده است.
بحث و نتایج: این پژوهش نشان داد که فواصل آیات سورهٔ ابراهیم، به عنوان بخشی مهم از ساختار بلاغی قرآن کریم، نقش بسزایی در انتقال مفاهیم و تأثیرگذاری بر مخاطب دارد. استفاده از صنایع بدیع، معانی و بیان در فواصل آیات موجب افزایش زیبایی و رسایی و عمق معنایی این بخش ها می شود و به تثبیت پیام الهی در ذهن و قلب شنوندگان کمک می کند. تنوع ساختار و شکل فواصل نشان از بیان مطلب بر اساس مقتضای حال مخاطب و تأثیرگذاری آن دارد که مهم ترین ویژگی بلاغت است. به طور کلی، نتایج این تحقیق مؤید این نکته است که قرآن کریم، به عنوان کلام الهی، از چنان سطح بالایی از فصاحت و بلاغت برخوردار است که هر جزء آن، از جمله فواصل آیات، با بهره گیری از انواع صنایع ادبی و بلاغی، به بهترین شکل ممکن به ایفای نقش هدایتی و تربیتی خود می پردازد. این امر نه تنها بر غنای ادبی و هنری قرآن می افزاید، بلکه به درک عمیق تر و مؤثرتر پیام آن نیز کمک می کند. طرح گسترده و دقیق ابزارهای بلاغی موجب شده است تا کلام الهی به بهترین ویژگی های بلاغی آراسته و ارائه گردد و بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب قرآن بر جای گذارد.
کارکرد تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در بررسی پیشینه های فرهنگی طه حسین و عباس محمود العقّاد (بررسی موردی قصیدۀ «إبراهیمیّه» أبونواس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: نقد ادبی در طول تاریخ همواره تحت تأثیر بسترهای فرهنگی، اجتماعی و ایدئولوژیک ناقدان قرار داشته است. در این میان، تحلیل شخصیت های ادبی از منظرهای متفاوت وابسته به رویکردهای فکری و گرایش های شخصی منتقدان است. أبونواس، شاعر مشهور عباسی، از جمله شخصیت هایی است که ناقدان متعددی، در طول تاریخ ادبیات عربی، وی را نقد و بررسی کرده اند. دو تن از مهم ترین ناقدانی که به تحلیل این شاعر پرداخته اند، طه حسین و عباس محمود العقاد هستند که هر یک، با پیشینه های فرهنگی و روش شناسی خاص خود، دیدگاه هایی متفاوت دربارهٔ او ارائه کرده اند. طه حسین، به عنوان متفکری نواندیش و تأثیرپذیرفته از فلسفهٔ شک گرایانه، نقدی بر مبنای تحلیل تاریخی و اجتماعی ارائه داده و شخصیت أبونواس را در بستر فرهنگی دوران عباسی بررسی کرده است. در مقابل، عباس محمود العقاد، با رویکردی روان شناختی، او را فردی خودشیفته و گرفتار عقده های اجتماعی معرفی کرده و تحلیل خود را بر پایهٔ ویژگی های شخصیتی و روانی شاعر بنا نهاده است. این اختلاف دیدگاه، ناشی از تفاوت های اساسی در روش نقد و پیشینهٔ فکری این دو ناقد است. هدف پژوهش حاضر بررسی تطبیقی دیدگاه های این دو ناقد دربارهٔ شخصیت أبونواس براساس رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف است. این پژوهش تلاش دارد تا نشان دهد که چگونه نقدهای ادبی می تواند بازتابی از پیشینه های فکری، اجتماعی و فرهنگی ناقدان باشد. همچنین، با تحلیل زبان و سبک بیان هر دو ناقد، این پژوهش روشن می سازد که چگونه ویژگی های زبانی و گفتمانی در نقدهای آنان به بازتولید ایدئولوژی های مختلف می انجامد. در نهایت، این مطالعه در پی آن است که نشان دهد نقد ادبی نه تنها بازتابی از باورهای شخصی ناقدان است، بلکه متأثر از گفتمان های قدرت، سنت های فرهنگی و جریان های فکری زمانهٔ آن ها نیز هست.روش شناسی: این پژوهش با استفاده از رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی نورمن فرکلاف انجام شده که شامل سه مرحلهٔ توصیف، تفسیر و تبیین است. در مرحلهٔ توصیف، ویژگی های زبانی نقدهای طه حسین و عقاد و، در مرحلهٔ تفسیر، رابطهٔ میان زبان و پیشینهٔ فکری آنان تحلیل شده است. در مرحلهٔ تبیین، چگونگی بازتولید گفتمان های مختلف از طریق این نقدها بررسی شده است. داده های پژوهش شامل متون انتقادی این دو ناقد دربارهٔ أبونواس و مقایسهٔ واژگان، سبک بیانی و استدلال های آنان است. پژوهش بر این نکته تأکید دارد که هر کدام از این ناقدان، با توجه به پیشینهٔ فرهنگی و اجتماعی خود، به شیوه ای خاص و با توجه به آرمان های خود به تحلیل آثار أبونواس پرداخته اند. تحلیل گفتمان به ما کمک می کند تا متوجه شویم که چگونه زبان و انتخاب واژگان می تواند به عنوان ابزاری برای انتقال و تقویت ایدئولوژی های مختلف عمل کند و در نهایت تأثیرات آنان را بر جامعه و فرهنگ های مختلف بررسی کنیم. یافته ها: بررسی متون نقدی نشان داد که طه حسین از واژگان علمی و سبک زبانی استدلالی استفاده می کند و نقدهای او دارای ساختاری تحلیلی و منطقی است. او أبونواس را به عنوان نمایندهٔ یک جریان اجتماعی-فرهنگی معرفی کرده و تحلیل های خود را در چهارچوب تاریخ و جامعه انجام می دهد. در مقابل، عقاد از واژگان احساسی، قضاوت محور و روان شناختی بهره می گیرد و تحلیل او بر ویژگی های فردی و عقده های شخصیتی أبونواس متمرکز است. سبک زبانی عقاد شامل جملات کوتاه و مستقیم با تأکید بر اخلاق گرایی و شخصیت شناسی است. دیدگاه های انتقادی این دو ناقد تحت تأثیر گفتمان های فرهنگی و اجتماعی متفاوتی قرار دارد که در زبان و سبک بیان آن ها منعکس شده است. این تفاوت ها در شیوه های تحلیلی و زبانی نشان دهندهٔ تفاوت های عمیق در نگرش های فلسفی و اجتماعی هر دو منتقد به مسائل ادبی و فرهنگی است. طه حسین، با تمرکز بر جنبه های اجتماعی و تاریخی، رویکردی علمی و تحلیلی به آثار أبونواس دارد، در حالی که عقاد با تأکید بر ابعاد فردی و روان شناختی به بررسی شخصیت شاعر می پردازد.بحث و نتایج: نتایج این پژوهش نشان داد که تحلیل گفتمان انتقادی می تواند به درک عمیق تری از تأثیر پیشینه های فرهنگی و اجتماعی بر نقد ادبی منجر شود. طه حسین، با نگرش عقل گرایانه و تاریخی، نقدی جامعه شناختی از أبونواس ارائه می دهد که او را در چهارچوب تاریخ و سنت های فرهنگی تحلیل می کند. در مقابل، عباس محمود العقاد، با تأکید بر ابعاد روان شناختی، تصویری فردگرایانه از أبونواس ارائه داده و او را شخصیتی خودشیفته معرفی می کند. این تفاوت در دیدگاه ها نشان دهندهٔ تأثیر پیشینه های فکری و فرهنگی بر قضاوت های منتقدان است. از منظر فرکلاف، گفتمان های انتقادی نه تنها بر اساس زبان، بلکه تحت تأثیر ساختارهای اجتماعی و ایدئولوژیک شکل می گیرند. تفاوت در زبان و سبک بیان ناقدان نتیجهٔ جایگاه آنان در گفتمان های فرهنگی متفاوت است که یکی به سمت نوگرایی و تحلیل اجتماعی و دیگری به سمت محافظه کاری و تحلیل فردی گرایش دارد.
دراسة التوازي النحوي في رسالة المعاش والمعاد للجاحظ على أساس نظرية ديبوغراند ودرسلر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
149 - 166
حوزههای تخصصی:
إنّ الاتساق فی النص من المفاهیم الهامه التی رسمها علماء النص، کعنصر من عناصر النصانیه. ومن آلیات الاتساق المعجمی قواعد عامه، کقواعد النحو والتکرار فی الجمله بجانب التضام، والتکرار کآلیه هامه فی إحداث الاتساق فی النص. وقد قسّمه لغویو النص إلی أنواع مختلفه، مثل الترادف، والشمول الدلالی، وشبه التکرار، والتکرار النحوی. ویعدّ دیبوغراند ودرسلر من العلماء الذین اهتموا بالتکرار درساً ونظریه. فهما لا یریان المفردات تختص بالتکرار فحسب، بل إنّ هنالک تکراراً فی جزء من النصّ أو فی الشکل النحوی، یسمى توازیاً نحویاً أیضاً. وینقسم التوازی إلی التوازی التام، والتوازی الناقص، وشبه التوازی، والتوازی الربطی. فبه، تُخلق فی النص موسیقى بجانب الاتساق والانسجام. ثمّ إنّ رسائل الجاحظ تعدّ من النصوص الهامه فی تاریخ الأدب العربی، وخاصه رساله المعاش والمعاد، والتی لم تلفت الانتباه الذی یلیق بها. فهی بمثابه کُتیّب إرشادی ذی نص أدبی متسق ومنسجم موضوعه السیاسه والحکومه. فقد قام هذا البحث بدراسه دور التوازی النحوی فی اتساق رساله المعاش والمعاد للجاحظ بمنهجیه وصفیه تحلیلیه، وباستخدام المعلومات الإحصائیه، وتشیر أهم نتائجه أن للتوازی النحوی، خاصه التوازی التام، دوراً محوریاً فی اتساق الرساله، کما أنّ العبارات المتوازنه فی نصّ الرساله لها تواز صرفی وبلاغی، کما أنّ للتوازی الصوتی، بجانب التوازی النحوی، دورا فی الاتساق النصی، وکذلک له دور موسیقی وجمالی و....
التّكدّس اللغويّ ودوره في التّماسك النّصّي من خلال دراسة شعر أبي تمّام والبحتري من منظار منهج تحليل الخطاب النّقدي لفيركلاف «اعتماداً علي كتاب الموازنة للآمدي»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعدّ الموازنه بین الشّعراء من أهمّ الموضوعات الّتی تناولها النقد الأدبی العربی على مرّ العصور. تتضمّن هذه الموازنه، مقارنه الأعمال الشعریه بین شاعرین أو أکثر، من حیث الأسلوب، واللغه، والمعانی، والصور الفنیه، والأفکار. یعدّ کتاب "الموازنه بین الطائیین" للآمدی واحداً من أشهر الکتب فی هذا المجال. قام الآمدی بمقارنه بین الشاعرین أبو تمام والبحتری، حیث تناول أسلوب کل منهما ومواطن القوه والضعف فی أشعارهما، واعتمد على الذّوق الأدبی بشکل کبیر فی کتابه، إلى جانب اعتماده على معاییر بلاغیّه وفنّیه واضحه. أمّا نحن فی هذا البحث فنرید من خلال الاعتماد علی منهج تحلیل الخطاب النّقدی أن نقوم بدراسه بعض النّماذج الشّعریّه المستخرجه من کتاب «الموازنه»، فلهذا تمّ اختیار موضوع «الخروج إلی المدیح بذکر الغیث». قد حکم الآمدی فی هذا القسم لصالح البحتری ولم یذکر دلیلاً أو سبباً لهذا الحکم. ولکن نحن فی هذا البحث من خلال الاعتماد علی منهج علمیّ قمنا بمعالجه موضوع التّکدّس اللّغوی، ومن خلال دراسه المفردات المحوریّه الموجوده فی قصیده أبی تمّام لاحظنا بأنّ المطر وما یرتبط به من معان ومفردات یتکرّر فی کلّ بیت حتّی یصل إلی مدح الممدوح. وتکرار هذه المفردات سبّب تکدّساً لغویاً، أدّی فی النّهایه إلی تماسک نصّیّ استطاع الشّاعر من خلاله أن ینقل ما تتضمّن قصیدته من الأفکار والرّؤی إلی مخاطبه وممدوحه. فی الجانب الآخر اتّبع البحتری منهج القدماء فی البدایه الغزلیّه والنّسیب ولم یهتمّ بموضوع التّکدّس اللّغوی فلهذا نشاهد شعره فی هذا المجال خالیاً من التّماسک النّصّی الّذی یربط بین أجزاء القصیده، ولا نلاحظ ارتباطاً عمیقاً بین المواضیع المختلفه الّتی یتطرّق إلیها الشّاعر.
دراسة في رأس المال الجنسي لرواية «سبايا سنجار» في ضوء نظرية كاترين حكيم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر عالمه الاجتماع البریطانیه کاترین حکیم أوّل من عبّرت عن مصطلح رأس المال الجنسی وأنواعه فی الحیاه الاجتماعیه والتوازن بین الرجل والمرأه، حیث ناقشت فی عام 2011م نظریتها وآرائها فی کتاب «المال الحلو، قوه رأس المال الجنسی» واعتبرت نظریتها من أحدث النظریات فی علم الاجتماع المعاصر کما قبلها بییرُ بوردیو العالم الفرنسی الذی یعتقد أنّ رأس المال البشری لیس مجرد ممتلکات منقوله وغیر منقوله، وأنّ لدینا رأسا مالاً ثقافیاً واجتماعیاً بالإضافه إلى رأس المال الاقتصادی ولهذا أطلقت کاترین حکیم على رأس المال الرابع اسم رأس المال الجنسی وبحسب قولها یحتوی رأس المال هذا على سته مؤشرات ویمکن أن تتکاثر هذه المکونات فی العدید من الثقافات. وبما أنّ الأدب یلعب دوراً هاماً فی تصویر ثقافه أی مجتمع وأفکاره ومعتقداته، فإنّ الأدب الخیالی لیس مستثنیاً من هذه القواعد. وانطلاقاً من هذا المبدأ، درس المقال مکونات رأس المال الجنسی فی روایه سبایا سنجار للکاتب السوری سلیم برکات وذلک فی ضوء المنهج الوصفی–التحلیلی مستعیناً بالمصادر المکتبیه لمعالجه انعکاس رأس المال الجنسی فی روایه «سبایا سنجار» وتتبع المکون الأکثر انعکاساً للرأس مال الجنسی فی الروایه، بحیث قد أظهرت النتائج أن مکونات الجمال والجاذبیه الجنسیه وطریقه الظهور فی المجتمع بالنسبه للمرأه، والمکون الاجتماعی والحیویه بالنسبه للرجل قد انعکست انعکاساً باهراً فی الروایه، کما أنّ الکاتب لم یثیر الإثاره الجنسیه والعلاقات والقضایا المتعلقه بها فی الروایه.
النقد البيئيّ في شعر أمل دنقل، دراسة إيكولوجيّة في دواوين "البكاء بين يدي زرقاء اليمامة" و"تعليق علی ما حدث" و"العهد الآتي"(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهدف والمقدمه: لقد شهدت الدراسات الأدبیّه فی العقود الأخیره تطوّراً ملحوظاً فی تحلیل العلاقه بین الأدب والبیئه، حیث برز فیها مفهوم النقد البیئیّ کأحد المجالات البحثیّه الّتی تسعى إلى استکشاف کیفیّه تمثیل البیئه فی النصوص الأدبیّه وتأثیرها على الوعی البیئیّ. إنّ الاهتمام بالبیئه لیس مجرّد قضیّه علمیّه أو اجتماعیّه، بل تمتدّ حدودها إلى حقول إبداعیّه تضمّ الأدب، ولا سیّما الشعر الّذی یساهم فی تعزیز الوعی البیئیّ وتقدیم رؤى جدیده حول الطبیعه ومکانه الإنسان فیها. إنّ الشعر الحدیث، بما یمتلکه من طابع وجدانیّ وخیالیّ، یُعدّ وسیله فعّاله لنقل المشاعر والأفکار المتعلّقه بالبیئه، سواء عبر الاحتفاء بجمالها أو التحذیر من المخاطر الّتی تهدّدها بسبب التطوّر الصناعیّ والاستهلاک المفرط. یحتلّ النقد البیئیّ مکانه بارزه فی الشعر العربیّ المعاصر ویحظی بقدره فریده على إثاره المشاعر وتحفیز الخیال لتشکیل الوعی البیئیّ وتعزیز المسؤولیه تجاه البیئه. أمل دنقل شاعر مصریّ معاصر یتمیّز شعره بالطابع النقدیّ والصوت المتمرّد ضدّ الواقع المریر، حیث کان یعبّر فی شعره عن رفضه للأوضاع السیاسیّه والاجتماعیّه بقوّه وعنفوان. یفیض شعره بالمعاناه والمأساه والدعوه إلى الثوره والتغییر، سواء کانت على المستوى الشخصی أو الجماعی. عکس شعره شعوراً قویاً بالألم ومعاناه المجتمع، والصراعات النفسیه، والهواجس الاجتماعیه الّتی یواجهها الإنسان المعاصر أو الظروف الاجتماعیّه الّتی کان یمرّ بها المجتمع العربیّ فی تلک الفتره. یُعتبر شعر أمل دنقل ساحه ملیئه بالعواطف، والرمزیّه، والخیال، ممّا یتیح له تقدیم رؤى متنوّعه حول القضایا الاجتماعیّه والإنسانیّه، إضافه إلى أنّه یسهم فی بناء وعی بیئیّ یسلّط الضوء على البیئه الطبیعیّه والاصطناعیّه لمجتمعه. تعود أهمیّه اختیار شعر أمل دنقل کنموذج أدبیّ فی بروز القضایا البیئیّه إلی مدی اهتمامه بأبعاد السیاسه البیئیه ودعوته المتتالیه إلى حمایه الطبیعه کأداه لنقد وتحلیل التفاعلات الإنسانیّه مع البیئه، ودوره الفاعل فی نشر الوعی البیئی وتحفیز المجتمع على حمایه موارده الطبیعیّه. یشیر الشاعر فی العدید من أشعاره وخاصّه فی دواوین ("البکاء بین یدی زرقاء الیمامه" و"تعلیق علی ما حدث" و"العهد الآتی") إلی أهمیّه استخدام البیئه بشکل إیجابیّ وصحیح، والابتعاد عن استغلالها المفرط. هنا لا یقتصر أمل دنقل على نقد الإنسان فقط، بل یعرض صراعاً داخلیّاً بینه وبین مجتمعه، خاصه عندما یتوجه إلى نقد أولئک الّذین یفرطون فی استغلال الطبیعه، مثل قطع الأشجار والمخاوف الّتی قد تشعر بها الطیور، ممّا یؤدی إلى تدمیر البیئه والتسبّب فی الأضرار البیئیّه. من ثمّ تهدف هذه الدراسه إلى تحلیل الاتجاهات التعبیریه الّتی یعتمدها أمل دنقل فی شعره لحمایه البیئه، ودورها فی تکوین النقد البیئی ضمن أعماله الأدبیه وکذلک تستهدف استکشاف الدلالات والمعانی الّتی یسعى الشاعر إلى إیصالها من خلال توجهاته البیئیّه.
المنهجیه: تعتمد هذه الدراسه على المنهج الوصفیّ - التحلیلیّ للکشف عن حضور النقد البیئیّ فی شعر أمل دنقل، مرکّزه علی دواوینه الثلاثه ("البکاء بین یدی زرقاء الیمامه" و"تعلیق علی ما حدث" و"العهد الآتی") وتحلیل النصوص المختاره فیها. هنا سیتمّ الترکیز على استخراج المؤشرات البیئیّه والاستعارات المستخدمه فی تصویر العلاقه بین الإنسان والطبیعه، بالإضافه إلى رصد توجّهات الشاعر فی التعبیر عن القضایا البیئیّه ضمن سیاقاته الشعریه المختلفه. ترتکز الدراسه على هذا المنهج فی استقصاء الأبعاد البیئیّه فی شعر أمل دنقل وتحلیل الصور الفنیّه والرموز والدلالات الّتی تسهم فی تشکیل رؤیته البیئیّه.
المستجدات: یتّضح من خلال دراسه شعر أمل دنقل أنّ الطبیعه لم تکن مجرّد عنصر جمالیّ فی نصوصه، بل کانت حاضره ونشیطه بوصفها فضاءً نقدیاً یعکس رؤیته العمیقه للعلاقه بین الإنسان والبیئه. لقد استخدم الشاعر فی هذا المجال أسالیب تعبیریه متنوّعه، من الرمزیه إلى الاستعارات الطبیعیّه لیکشف عن الأثر السلبیّ لاستغلال الإنسان للطبیعه ویؤکّد على أهمیه الحفاظ علیها، کما أن نقده البیئیّ لم یقتصر على تصویر الدمار البیئیّ، بل یشمل أیضاً تحلیل الأبعاد الإنسانیّه وغیر الإنسانیّه الّتی تساهم فی تشکیل الأزمات البیئیه. تتجلّى رؤیته البیئیّه فی ثلاثه محاور رئیسیه وهی سیطره الإنسان على البیئه، والخصائص الإنسانیّه والخصائص اللاإنسانیه الّتی یمکن العکوف علی جمیعها فی حنایا عرض التفاعل بین الإنسان والبیئه.
البحث والنتائج: تعکس سیطره الإنسان على البیئه فی شعر أمل دنقل انحیازه الواضح إلى عناصر البیئه والدفاع عن حقوقها. یظهر هذا التفاعل بشکل جلیّ فی العدید من قصائده ویصل إلى درجه یولی فیها الشاعر حیاه عناصر الطبیعه، مثل الشجره، أهمیّه تفوق أهمیّه حیاه الإنسان نفسه. یقدّم الشاعر فی تصویره لسیطره الإنسان على الطبیعه صوره بارده وقاسیه من النظم البیئیه الحضریّه الحدیثه التی تتّسم بالآلیه والمادیه؛ فیبتعد عن هذه الصوره المرعبه لیمیل إلى استخدام صور واقعیه وبیئیّه تمثل الطبیعه فی حالاتها الملموسه والمفهومه. قد تزداد سعه هیمنه الشاعر على الطبیعه فی شعر أمل دنقل لتشمل الأبعاد العامّه للبیئه مثل الأرض الّتی یقوم الشاعر بخلطها بالجوانب الأنثویّه. إنّ تدهور ظروف الأرض لا یُفهم فقط من خلال الصور الجنسیّه الّتی یقدّمها الشاعر، بل یُستشعر أیضاً من خلال تفاعل الأرض مع أبعادها الجزئیه الّتی تقوم على التدخّل البشریّ. قد یخرج الشاعر بالإنسان من مظهره الإنسانیّ ویُلبسه الملابس البیئیّه لیهدی انتباه القارئ بطریقه متنوّعه إلی تعزیز الفکره البیئیّه، حیث تبرز فیها المعاناه البشریّه والحیوانیّه بسبب التفاعلات السلبیّه مع البیئه وتؤدّی إلی جعل القارئ یتأمّل فی العلاقات المعقدّه بین الإنسان والطبیعه. قد یستخدم الشاعر الخصائص الإنسانیه للطبیعه لیمنح لها الحیویّه ویؤکد على أنّ الطبیعه کیان نابض بالحیاه یتأثّر بالإنسان ویؤثّر علیه فی الوقت ذاته.
المكان الروائي في رواية طريق الشمس لعبد المجيد زراقط(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۶ الصیف ۱۴۴۶ شماره ۱۷
۱۳۳-۱۵۱
حوزههای تخصصی:
منذ أن بلغت الروایه العربیه المستوى الفنّی وظهور الواقعیه، أصبحت فکراً یعبّر عن الکثیر من القضایا الهامّه فی تبیین الواقع المعیش للمجتمعات العربیه، وظهر أدب المقاومه أیضاً بعد التحوّلات المصیریه الّتی وقعت فی العالم العربی والإسلامی، خاصّه بعد النکسه للدول العربیه إثر الاجتیاح الصهیونی للأراضی العربیه، وخاصّه فلسطین والجنوب اللبنانی، وأدّی ذلک إلی ارتباط الأدب بالقضایا الاجتماعیه والسیاسیه ارتباطاً وثیقاً بسبب التأثیر الّذی یخلّفه الواقع المعیش على الأجناس الأدبیه عموماً، والروایه بشکل خاصّ، ویعدّ المکان رکناً أساسیاً فی بناء الروایه ولیس مجرّد خلفیه للأحداث بل یؤطّرها ویجسّد الواقع الاجتماعی والمکوّنات الجغرافیه والعمرانیه فی القریه والمدینه. یشمل المکان الروائی الحیّز الّذی تبرز فیه الشخصیات وتجری فیه الأحداث وهو من العناصر الحیویه فی الأحداث نفسها لحمله جمله من القیم الثقافیه والاجتماعیه والفکریه الّتی تتّصف به الشخصیات، وهذا ما نراه فی أعمال الکاتب اللبنانی عبدالمجید زراقط، وروایه "طریق الشمس"، روایه واقعیه من أدب المقاومه تدور أحداثها حول قضایا اجتماعیه – ثقافیه وسیاسیه، استقاها الکاتب من الواقع المریر فی لبنان الجنوبی، وهی مصداق بارز لهذه التحوّلات الّتی شهدتها المنطقه من ظلم واجتیاح وتهجیر عاناه الشعب الفلسطینی والجنوب اللبنانی، وقد عاش الکاتب عصر الصراعات والنکبات الّتی تعرّض لها الشعبان المضطهدان، وجرّب محنه الاجتیاح الإسرائیلی للبنان الجنوبی الّذی تسبّب بتهجیره من قریته إلی بیروت العاصمه. اتّبعنا فی دراستنا هذه المنهج الوصفی- التحلیلی لغایه الکشف عن الواقع الاجتماعی فی لبنان، وکیف استطاع الکاتب ترسیم ملامح المکان الروائی، وصوّر المکوّنات الاجتماعیه فی القریه والمدینه المتمثّله فی المکان الجغرافی وأنواعه الألیفه والمعادیه والمحایده، وتأثیرها علی الشخصیات فی الروایه من الشعور بالأمان والاستقرار، أو الکآبه والخوف، أو محایده لا تمیل إلی الألفه والعداء، وکلّ هذه الأماکن لها دور أساسی فی بناء الروایه وتطوّر الأحداث، إذ تؤثّر الطبیعه المکانیه علی نفسیات الأشخاص وقراراتهم وصراعاتهم، خصوصاً جرّاء اعتداءات الجیش الإسرائیلی، کما أدّی هذا التنوّع فی الأمکنه، إضفاء جمالیه علی النصّ فی الروایه.
تحليل "كفاح طيبة" لنجيب محفوظ من منظور التاريخانية الجديدة(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۶ الربیع ۱۴۴۶ شماره ۱۶
۱۰۷-۱۲۴
حوزههای تخصصی:
التاریخانیه الجدیده هی واحده من أحدث المناهج النقدیه التی ظهرت متأثره بأفکار میشیل فوکو، وتتناول بشکل عام العلاقه بین الأدب والمجتمع. یُستخدم هذا المنهج لتحلیل الأعمال الأدبیه باعتبارها نصوصاً تاریخیه من منظور سوسیولوجی. تُعد أعمال نجیب محفوظ جدیره بالبحث والتحلیل وفق هذا النهج بسبب دقته فی تصویر الأحداث وتأثیره الکبیر فی التعبیر عن واقع المجتمع المصری خلال عصره. فقد عایش محفوظ فتره من القمع والإحباط المجتمعی التی سادت فی مصر، وسعى جاهداً إلى أن یعکس أصوات المظلومین والمهمشین فی کتاباته. یحاول الباحث فی هذه المقاله، من خلال المنهج الوصفی-التحلیلی، دراسه العلاقه بین روایه کفاح طیبه والأحداث والخطابات التی سادت فی عصر المؤلف، وکذلک دور الروایه فی عکس أوضاع المجتمع. بعباره أخرى، تسعى الدراسه إلى تحلیل الروایه باستخدام منهج التاریخانیه الجدیده للکشف عن الخطابات والقوى الخفیه فی العلاقات الاجتماعیه للمجتمع المصری کما تجلت فی هذا العمل. تشیر النتائج إلى أن روایه کفاح طیبه تمثل مواجهه بین الفراعنه ومعارضیهم، مما یعکس خطاب مقاومه الاستعمار والثورات الشعبیه، وهی الخطابات التی شکلت المشهد السائد فی مصر خلال تلک الفتره.
دراسة المكان في روايات جبرا إبراهيم جبرا في ضوء آراء الناقد إبراهيم جنداري(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد المکان من أهم عناصر العمل الأدبی وخاصه الروایه، فهو یحاول خلق الواقع من جدید و یجعل من القارئ یفهم أحداث الروایه والتعایش معها کأنها حقیقه بالرغم من أنهانسیج الخیال. هذه الدراسه تهدف إلى تحلیل أهمیه المکان فی روایات جبرا خلال التقاطع مع آراء الناقد جبرا إبراهیم جبرا، مستکشفهً کیفیه مساهمه المکان فی بناء الروایه وإضفاء الرمزیه والدلالات الثقافیه علیها، فقد رأى جنداری أن الدراسات السابقه ارتبطت بمحدودیه المکان دون أن تدرس المکان داخل النص، أی لم تحاول الإجابه عن التساؤلات حول المکان داخل الخطاب الروائی لاستیعاب أحداث الروایه وإن تحدید مفهوم الفضاء ینبغی أن یظل ملتصقاً بالقراءه، أی أن تکون نقطه بدأ من النموذج لا من النظریه، لکی تتم عملیه وعی خصوصیات تصور الأدب العربی للمفاهیم ویرى الباحثون دراسه المکان الروائی تتیح لنا فرصه إثراء النقاش بالنسبه للنصوص الأدبی ه م ادام الأدب یعتمد على الزمان ویستند علیه فی خلق فضائه وصوره، وتمکنن ا م ن ملامسه إشکالیه أکثر اتساعاً تتصل بعلائق الزمان والمکان فی الروایات المدروسه بنظیریهما فی الواقع التاریخی، وما ینتج ع ن ذل ک م ن مشکلات التشخیص النصی- الأدب ی قیاساً إلى مشخصات الواقع. وتُعدُّ دراسه المکان کعنصر بنائی فی روایات جبرا إبراهیم جبرا من الجوانب المحوریه التی تُعطی للنص الروائی عمقاً فنیاً وثقافیاً. یظهر جلیاً کیف أن جبرا لم یجعل المکان ضروره سردیه فحسب، بل حمّله دلالات عمیقه تتکامل مع الشخصیات والأحداث، لیصبح بذلک المکان شریکاً فاعلاً فی الروایه. إنّ المنهج المتبع فی دراستنا هو المنهج البنیوی التکوینی الذی لا یخلو من النقد وإضافه الآراء، والناقد هو من یحیی المنهج بأسلوبه البحثی لا یدفن نفسه داخل نسقه ومصطلحاته. وتشیر النتائج الحاصله عن هذا المقال أن مفهوم الفضاء الروائی عند جنداری قد یوحی بمفاهیم ودلالات متعدده أی ینطوی على أبعاد مختلفه، والناقد إبراهیم جنداری یعتقد أن دراسه فضاء المکان تتحقق فی ضوء دراسه هذه المبادئ الفکریه من النص السردی الروائی.
سيميائيّة العتبات النصّيّة في رواية «القنافذ في يوم ساخن» لفلاح رحيم (وفق نظريّة بيرس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۰
370 - 406
حوزههای تخصصی:
تُعدّ العتبات النصیّه مجموعه من العناصر النصیّه والمحیطه بالنصّ المرکزی التی تؤدّی دورًا محوریًا فی توجیه القارئ وإعداده ذهنیاً وجمالیاً للتفاعل مع النص السردیّ. وتشمل هذه العتبات مجموعه من المکوّنات المهمه التی تُمهّد للنصّ وتضیء أفق القراءه، ومن أبرزها العنوان الرئیس الذی یشکّل البوابه الأولى للدخول إلى عالم النصّ، والعناوین الفرعیه التی تنظّم المحتوى وتکشف عن محاوره، بالإضافه إلى الإهداء الذی یعکس أبعاداً وجدانیّه وشخصیّه، والتصدیر الذی یُعدّ مدخلاً تأملیاً وفکریّاً یُضیء بعض الإشکالیات المطروحه فی النص. وقدأصبحت دراسه هذه العتبات ظاهره نقدیّه بارزه تعرّضت لاهتمام النقاد، لاسیّما فی مجال السیمیائیّات. یهدف هذا البحث إلى دراسه عتبات روایه «القنافذ فی یوم ساخن» لفلاح رحیم، الروائیّ العراقیّ، وذلک فی ضوء المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ، معتمداً على أدوات نظریه بیرس السیمیائیّه فی تحلیل العلامات والدلالات التی تنبثق من العتبات النصیّه بوصفها مداخل تمهیدیه ذات طابع إرشادی وجمالی فی آنٍ واحد. توصّلت الدراسه إلى أنّ العنوان فی هذه الروایه، یمثّل علامه رمزیّه تحمل دلالات عمیقه تشکّل مفتاحاً جوهریاً لفهم مضمون الروایه واستیعاب أبعادها. إهداء الروایه إلى الشهید «کامل شیاع» علامه رمزیّه تشیر إلى قیم المقاومه والوعی الوطنی وتجربه المنفى والعوده فی ظلّ التحدیات السیاسیّه. التصدیرات المستخدمه فی الروایه تتراوح بین العلامات الرمزیّه والأیقونیه وتدلّ علی غیاب الوحده الوطنیه وتعمیق مشاعر الاغتراب والانفصال فی الوطن والمنفی.
نقد زیباشناسیک تابلوهای هنری در شعر پایداری ایران و فلسطین (مطالعۀ تطبیقی اشعار نصرالله مردانی و تمیم البرغوثی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: تصویر مهم ترین ابزار تخیل شعری است که وقتی با آرایه ها و هنرسازه های ادبی تلفیق می شود و چیدمان هنری واژگان نیز به کمک آن می آید تصویرسازی ادبی شکل می گیرد. البته نوع نگاه شاعر به جهان اطراف خویش و ظرافت های ذهنی نقش مهمی در ساخته و پرداخته شدن تصویرها دارد. تصاویر استعاری و کنایی و مجازی در کنار تصویرسازی کلاژ به هنرسازه های شگرفی تبدیل می شود که تابلوی هنری زیبایی را می آفریند و قادر است، تا به بهترین صورت ممکن، معنا و مفهوم را ارائه کند. تصویرسازی در انواع ادبی، اعم از شعر و نثر، از اهمیت بالایی برخوردار است و اصولاً نویسنده با همین تصویر است که مقاصد خود را دقیق و تأثیرگذار به خواننده منتقل می کند و به تجسم سوژه ها و موضوعات خود می پردازد. تکنیک تصویر پردازی در اشعار پایداری و مقاومت از اهمیت فزون تری برخوردار است، زیرا موضوعی که شاعر به آن می پردازد، برای مخاطب عام و خاص، حساسیت و اهمیت بالایی دارد. بنابراین، بلاغت تصویر در این نوع شعر برای برجسته کردن بُعد احساسی و عاطفی خود و انتقال هدف خود به خوبی بسیار ضروری می نماید. شاعران مقاومت با موضوعاتی چون دلاوری، شهادت، ایثار و فداکاری، مبارزه، مرگ و زندگی، آزادی و زندانی شدن مواجه اند. این موضوعات بخش بسیاری از شعر پایداری آنان را به خود اختصاص می دهد و موفقیت آنان در انتقال و ثبت دقیق این موارد شعرشان را پویا، دقیق، تأثیرگذار و واقع گرا می سازد. بنابراین، هدف این مقاله تصویرشناسی شعر مقاومت است و اینکه شاعران مقاومت برای ترسیم موضوعات خود چگونه و با چه ابزارهایی از تصویرسازی بهره می برند.روش شناسی: در این مقاله، شعر دو تن از شاعران ایرانی و فلسطینی با روش توصیفی – تحلیلی و تطبیقی با استفاده از مقولهٔ تصویرشناسی در نقد ادبی بررسی شده و متکی بر نظریهٔ مشخصی نیست.. شاعر ایرانی نصرالله مردانی است که هم زمان با جنگ اشعار حماسی و نغزی با مضمون پایداری و پس از جنگ نیز سروده هایی با این مضمون سروده است. شاعر فلسطینی تمیم البرغوثی است که با اشعار شیوا و دقیق و حماسی خود در حوزهٔ ادبیات مقاومت فلسطین نقش برجسته ای ایفا کرده است. این پژوهش درصدد است به مطالعهٔ تطبیقی تابلوهای هنری متشکل از انواع تصویرسازی در شعر این دو شاعر از طریق پردازش عناصر و سازوکارهای تابلو هنری به کار رفته بپردازد تا پاسخی برای سؤالات ذیل بیابد: نحوهٔ ساخت تابلوی هنری در شعر دو شاعر چگونه است و از چه هنرسازه هایی بهره گرفته شده است؟ مفاهیم برآمده از تابلوهای هنری در شاعران شعر مقاومت ایران و فلسطین چیست؟یافته ها: مقاومت به لطف شاعران بزرگی در ایران و فلسطین و سایر کشورهای عربی به تابلویی سرشار از هنرسازه های تصویری و تأثیرگذار تبدیل شده است. نصرالله مردانی و تمیم البرغوثی در ایران و فلسطین از آن جمله اند. استعاره و کنایه و تکرار و تضاد مهم ترین هنرسازه هایی است که به تابلوی هنری شاعران مقاومت زیبایی می بخشد. تلاش نصرالله مردانی برای خلق تصاویر مبتکرانه، همچنین تلاش تمیم برغوثی برای ساخت تصاویری متفاوت با پیشینیان در کاربست شیوهٔ بیانی نقش مهمی ایفا کرده است. آشنایی زدایی و هنجار گریزی در ساخت ترکیب های تازه و استعاره های نو از ویژگی اشعار این دو شاعر مقاومت است؛ با این تفاوت که مردانی، به دلیل اینکه شاعر جنگ و انقلاب است، زبانی شعارگونه و پًرطمطراق دارد و دارای وزن و قافیه است و بیشتر اشعار او به ترانه های انقلابی تبدیل شده؛ این در حالی است که اشعار برغوثی با سادگی بیانی و به دور از زنگِ وزن و قافیه در قلب مخاطب نفوذ می کند. تصویر سازی کلاژ در شعر از تکنیک هایی است که این دو شاعر مقاومت در شعر خود به کار گرفته اند. البرغوثی در شعر «فی القدس» فضای شهر قدس را به گونه ای به تصویر می کشد که گویی یک عکس با دورنمای زیاد از آن گرفته است. او با تکنیک کلاژ می خواهد به خواننده بگوید که اشغال گران قدس از سرزمین های دوردست آمده اند و در آنجا ساکن شده اند و مدیریت امور قدس را به دست گرفته اند.بحث و نتایج: در این مقاله، فرآیند شکل گیری تابلوی هنری بر پایهٔ هنرسازه های بلاغی در شعر مقاومت ایران و فلسطین نشان داده شده و عناصر مهم و برجستهٔ تابلو فنی به صورت تطبیقی بررسی شده است. نتیجهٔ به دست آمده آن است که تابلوهای هنری شعر مقاومت با کمک استعاره، کنایه، تضاد و مقابله، کلاژ و آشنایی زدایی های تصویری و دیگر ابزارهای زبانی قادر است در ذهن و ضمیر مخاطب تأثیرگذار باشد و بیرون و درون شعر را با هم هماهنگ سازد. تصویرهای شاعر ایرانی، نصرالله مردانی، به تحریک و تشویق رزمندگان به مبارزه و جهاد و زنده نگه داشتن یاد شهیدان اختصاص یافته و شعر شاعر فلسطینی، تمیم البرغوثی، بیشتر ناظر بر حسرت وی از دوری قدس و تلاش برای زنده نگه داشتن یاد فلسطین در خاطر مسلمانان و فلسطینیان است.
دراسة الهوية في «رواية اليافعين» العربية والفارسية بناءً على نظرية إريك إريكسون (رواية كابوتشينو ونادني زيبا مثالاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فی رحاب نظریه النمو النفسی والاجتماعی لإریک هامبورغر إریکسون، تتجلى المراهقه کمرحله خامسه، یلوح فیها سؤال الهویه بوصفه القضیه المحوریه، ولکن لیس بالصوره الخطیره التی قد تتبادر إلى الذهن. لطالما حظیت المراهقه، بما تحمله من أبعاد الهویه، باهتمام الدارسین فی علم النفس والاجتماع، بید أن الدراسات الأدبیه لم تول هذه المرحله وقضایاها ما تستحقه من عنایه. وفی المقابل، فإنّ الکتب الموجهه للیافعین، باعتبارها ماده ثقافیه لها تأثیرها العمیق فی المتلقی، تتطلب قراءه نقدیه فاحصه، تستهدف تزوید هذه الشریحه من القراء بأفکار ومعارف قیّمه. فی هذا المضمار، یتناول هذا البحث قضیه الهویه، مستنداً إلى آراء إریکسون، وذلک من خلال تحلیل روایتین موجهتین للیافعین، إحداهما عربیه بعنوان "کابوتشینو" والأخرى فارسیه بعنوان "نادینی زیبا". "کابوتشینو"، من إبداع الکاتبه اللبنانیه فاطمه شرف الدین، أما "نادینی زیبا" فهی من نتاج قلم الکاتب الإیرانی فرهاد حسن زاده. فی "کابوتشینو"، تدور الأحداث حول شاب وفتاه مراهقین، بینما فی "نادینی زیبا" تترکز القصه على فتاه مراهقه. وهنا یبرز السؤال القائل: ما هی المؤثرات التی تشکل هویه المراهق فی هذه الأعمال؟ وهل تتفق هذه المؤثرات مع آراء إریکسون؟ ینطلق البحث من فرضیه مفادها أن المراهق یواجه تحدیات جمه، ویعیش أزمه هویه، ولکنه یتمکن إلى حد کبیر من تجاوز هذه الأزمه بالاستعانه بقدراته الذاتیه ودعم محیطه الخارجی. بالنظر إلى أن سمات مرحله المراهقه تتشابه إلى حد بعید بین مراهقی العالم، فإننا نتوقع أن تتوافق سمات المراهقین فی الروایتین مع آراء إریکسون حول هذه المرحله. فی هذا البحث، تم اعتماد منهج تحلیل المحتوى، مع الأخذ بالمنهج الوصفی-التحلیلی. تکشف النتائج عن أن تجارب المراهق فی روایتی "کابوتشینو" و"نادینی زیبا"، وفقاً لنظریه إریکسون فی النمو النفسی الاجتماعی، تتوزع على ثلاث فئات رئیسیه: 1. أزمه الهویه؛ 2. اکتساب الهویه، ویتضمن بدوره: التماهی، والدعم المجتمعی، واعتراض المراهق على قیم الکبار؛ 3. الالتزام. ومن خلال دراسه تجلیات الهویه وتحدیاتها فی الروایتین، نستخلص أن هناک ترکیزاً واضحاً على قیم التشجیع على الصبر، وحب العائله، واحترام الکبار، ودعم أفراد الأسره، وتقدیر الظروف الاقتصادیه الصعبه التی تمر بها الأسره، والالتزام تجاه أفرادها.
بررسی تاریخی و ساختاری زیبایی شناسی تشبیه تمثیل از دیدگاه دانشمندان و پیشگامان بلاغت از قدامة بن جعفر تا سکاکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف و مقدمه: این مقاله به بررسی تاریخی و ساختاری زیبایی شناسی تشبیه تمثیل از دیدگاه دانشمندان و پیشگامان بلاغت، از قدامه بن جعفر تا سکاکی، می پردازد و در صدد تبیین دیدگاه های مختلف دانشمندان علم بلاغت از زمان قدامه تا سکاکی و بررسی تفاوت تشبیه تمثیل با دیگر عناصر بلاغی است. تشبیه به عنوان یک ابزار بلاغی اقسام و انواع مختلفی دارد و بر اساس چهار رکن خود با عنوان های مختلفی نام گذاری شده است. یکی از تقسیم بندی های تشبیه بر اساس وجه شبه است که شامل «تشبیه تمثیل» و «تشبیه غیر تمثیل» می شود. تشبیه تمثیل در علم بلاغت به عنوان ابزاری ادبی برای بیان مفاهیم پیچیده از طریق مقایسه آنها با مثال ها یا داستان های ساده و ملموس استفاده می شود. این روش به مخاطب کمک می کند تا مفهوم اصلی را با استفاده از تصویر سازی ذهنی درک کند. ساختار تشبیه تمثیل این گونه است که وجه شبه آن آشکار نیست و هیئت یا حالتی است که از ترکیب چند چیز با هم به وجود می آید، همچنین تأویل پذیر است و به راحتی شناخته نمی شود، در حالی که، در تشبیه غیر تمثیل، وجه شبه واضح و آشکار است و نیازی به تأویل ندارد. اهل بلاغت در تعریف و تفسیر آن اختلاف نظر دارند و اغلب میان این نوع تشبیه با اصطلاحات دیگر مانند استعاره تمثیلیه، تشبیه مرکب و ارسال المثل تمایزی قائل نیستند.روش شناسی: روش این مقاله ترکیبی از توصیف، تحلیل و مقایسه دیدگاه های دانشمندان بلاغت درباره تشبیه تمثیل با بهره گیری از منابع اصلی و کتاب های بلاغی قدیم است. در این مقاله، به بررسی و توصیف و تحلیل دیدگاه های مختلف دانشمندان بلاغت، از جمله قدامه بن جعفر، أبو هلال عسکری، ابن رشیق قیروانی، عبدالقاهر جرجانی و سکاکی درباره تشبیه تمثیل پرداخته می شود. سپس، نویسنده به مقایسه و تحلیل تفاوت ها و شباهت ها میان دیدگاه های دانشمندان مختلف درباره تشبیه تمثیل می پردازد. گفتنی است که در این نوشتار از روش تاریخی استفاده شده، به این معنا که سیر تحول و تطور مفهوم تشبیه تمثیل از زمان قدامه بن جعفر تا سکاکی بررسی شده است. این روش به نویسنده کمک کرده است تا تغییرات و تحولات را در تعریف و کاربرد تشبیه تمثیل طی تاریخ بلاغت عربی دنبال کند و درباره ارزش بلاغی و هنری تشبیه تمثیل به نتیجه برسد.یافته ها: یافته های پژوهش نشان می دهد که قدامه بن جعفر در کتاب نقد الشعر عنوان واضحی به تشبیه تمثیل اختصاص نداده، اما تمثیل را یکی از صفات «ائتلاف اللفظ والمعنی» معرفی کرده و آن را با کنایه و استعاره قابل انطباق دانسته است .أبو هلال عسکری تمثیل را شبیه به تعریف قدامه دانسته و آن را با کنایه و استعاره در هم آمیخته است. او، در مبحث تشبیه، وجه سوم تشبیه را خارج کردن امر غیر بدیهی به صورت بدیهی بیان کرده است که با تعریف تشبیه تمثیل برابری می کند .ابن رشیق قیروانی تمثیل را زیر شاخه استعاره به شمار آورده و آن را با مماثله یکی دانسته است. او از تمثیل در شعر و احادیث نبوی استفاده کرده و آن را با تشبیه و استعاره در هم آمیخته است .عبدالقاهر جرجانی تشبیه را به دو نوع تمثیل و غیر تمثیل تقسیم کرده و مرز آن ها را مشخص کرده است. از دید او، تشبیه تمثیل نیازمند تأویل است و وجه شبه آن آشکار نیست. او تأویل را به عنوان روشی برای درک تشبیه تمثیل معرفی کرده است .سکاکی تشبیه تمثیل را تشبیهی با وجه شبه غیر حقیقی و منتزع از چندین امور دانسته است و با جرجانی در مورد شرایط وجه شبه اختلاف نظر دارد. او تأویل را در تشبیه تمثیل ضروری نمی داند و بر مرکب بودن وجه شبه تأکید می کند.بحث و نتایج: تشبیه تمثیل نوعی تشبیه است که وجه شبه در آن از چندین امر منتزع و به راحتی شناخته نمی شود. دانشمندان بلاغت درباره آن اختلاف نظر دارند که مهم ترین نکته اختلافی میان جرجانی و سکاکی است. عالمان بلاغت گاهی اوقات میان تشبیه تمثیل با سایر فنون بلاغی، از جمله تشبیه مرکب و استعاره تمثیلیه و ارسال المثل تفاوتی قائل نمی شوند که در این مقاله به ماهیت تشبیه تمثیل پرداخته شده و اختلاف نظر دانشمندان درباره آن تحلیل شده است. همچنین تفاوت تشبیه تمثیل با تشبیه مرکب و استعاره تمثیلیه و ارسال المثل نیز بررسی شده است. نتیجهٔ به دست آمده حاکی از آن است که هر چند در تعریف و شرایط تشبیه تمثیل اختلاف نظرهایی میان عالمان بلاغت وجود دارد، اما همه آنان بر ارزش بلاغی و هنری این فن تأکید کرده اند. تشبیه تمثیل میان عالمان قدیم بلاغت مفهومی عام داشته و بر بسیاری از صور بیانی مانند استعاره تمثیلیه، مماثله، کنایه، تشبیه مرکب و ارسال المثل اطلاق شده است. قدامه بن جعفر اولین کسی بود که تشبیه تمثیل را تعریف و تمثیل را مخالف تشبیه به شمار آورد. ابن رشیق تمثیل را نوعی استعاره به شمار آورد و آن را با تشبیه و استعاره در هم آمیخت. جرجانی در تشبیه تمثیل به تأویل پذیر بودن وجه شبه و عقلی غیر غریزی تأکید دارد، درحالی که سکاکی بر مرکب و غیر حقیقی بودن وجه شبه تأکید می کند. هر تمثیلی که نزد جمهور از جمله جرجانی تمثیل است، نزد سکاکی تمثیل نیست. میان مذهب سکاکی و جمهور نسبت عموم و خصوص وجود دارد. جرجانی استعاره تمثیلیه را جزئی از تمثیل می داند و میان آنها تفاوتی نمی گذارد، درحالی که سکاکی تشبیه تمثیل را فقط زمانی مَثَل می داند که به روش استعاره باشد .این مقاله نشان می دهد که تشبیه تمثیل از نظر بلاغی و هنری ارزش بالایی دارد و تأثیر عمیقی بر مخاطب می گذارد.
دور الإيحاء الشعريّ في تخصيب النقد التفكيكيّ (دراسة حول آراء عبد الله الغذامي في كتابة الخطيئة والتكفير من البنيوية إلي التشريحيّة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یدور الاتّجاه التفکیکیّ والذی بدأ بشکل مستقل بأفکار جاک دریدا، بإلحاح حول إعاده بناء النصّ بعد هدم مدمّر، بحیث یخلق سیاق النصّ وبنیته اللفظیّه والدلالیّه معانی جدیده وتأویلات لا حصر لها ویتمّ استخلاصها من کل قراءه للنصّ. وأسلوب دریدا فی نقده الأدبی یرتکز علی تفکیک النصّ علی أساس تدمیر یقینیّه المعنی ومرکزیّه الدلالات الثابته أکثر من أن یکون مستهدفاً إعاده بناء النصّ. ولکن، مع دخول هذه الحرکه إلى العالم العربیّ وانبعاثها فی أحضان أعمال عبد الله الغذامی، وجد هذا الاتّجاه حیاه جدیده وارتکز علی إعاده بناء النصّ کأهم وظیفه فنیه للنقد الأدبیّ. وعلى ذلک، یمکن اعتبار الإیحاء الشعریّ الحافز الرئیس لتحقیق وتخصیب هذا الاتّجاه، حیث یأخذ القارئ إلى عالم وراء عالم الألفاظ والبنیه الظاهریه للکلمات، عالم ینتمی إلى القارئ وهو یریدها کما یشاء، یدمر ویعید بناء النصّ الأدبیّ کما یحلو له. فی هذا البحث، وبالاعتماد علی المنهج الوصفیّ - التحلیلیّ، تمّت دراسه دور الإیحاء فی تخصیب الاتجاه التفکیکیّ تحت ظلّ تصرّفات عبد الله الغذامی فی کتاب الخطیئه والتکفیر من البنیویه إلی التشریحیه. وتشیر النتائج إلی أن هذا العنصر یوفّر مستجدّات لافته فی هذا النهج، بما فی ذلک: تماسک التأویل والکتابه، وتشتّت المعنی والتورّط فی الإشکالیه، وتدمیر النص وإعاده إعماره کنصّ أدبیّ، وشاعریه القارئ، وصیروره الإخبار إلی الإنشاء معنویاً.
دراسة الصورة الشعرية في ملحمة الإمام علي (ع) لجورج شكور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۳۲
93 - 112
حوزههای تخصصی:
إنّ الصوره هی أحد العناصر الأساسیه للشعر. کما قال المنطقیون فی تعریف الشعر: الشعر کلام خیالی. إن ملحمه الإمام علی (8) للشاعر المسیحی المعاصر، جورج شکور، قد نُظِمت فی 422 بیتاً. ففی هذا العمل الأدبی، قام الشاعر برسم مشاهد معارک الأبطال وصراعاتهم بشکل جمیل وملحمی وخیالی. وبما أنه لم یتم إجراء بحث مستقل على صور هذه القصیده الملحمیه، فمن المهم والضروری إلقاء الضوء على صور هذه القصیده بهدف إظهار جمالیه صورها. وقد جرت فی هذا المقال محاوله لدراسه وتحلیل أهم عناصر الصوره فی العمل المذکور بطریقه وصفیه تحلیلیه. وتظهر نتائج المقال أن الشاعر قد تمکن بنجاح من وصف جهاد الأبطال وشجاعتهم، باستخدام الصور المتنوعه، وباستخدام أنواع مختلفه من التشبیهات، بما فی ذلک التشبیه البلیغ، والتشبیه المرکب، والتمثیل، واستخدمها کأداه لنقل المعانی بشکل أفضل وتقریبها إلى ذهن المتلقی، وکذلک أنه من خلال مقارنه المفاهیم المجرده بالأشیاء الملموسه والمادیه، قد جعل فهمها سهلا على المخاطب. وتبین أیضا أن الشاعر عبر تجسید الأدوات الحربیه، مثل السیوف، والرماح، والحصون، أو المفاهیم المجرده والانتزاعیه، مثل الموت، والزمن، والخطیئه، والدین، وغیرها قد زاد من دینامیکیه صوره. وبالإضافه إلى التشبیهات والاستعارات، قد أدّى استخدام المجاز والتعابیر الکنائیه فی محلها إلى توسیع نطاق الصور، کما أدى استخدام أنواع مختلفه من المبالغات الفنیه والصور التلمیحیه والصور السمعیه، خاصه فی تصویر مشاهد المعارک وشجاعه الأبطال، إلى جعل هذا العمل الفنی أکثر جاذبیه.
تقنيات الصورة الفوتوغرافية في رواية «جوع العسل» لزهران القاسمي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الهدف والمقدمه: تهدف هذه الدراسه لإبراز النقاط المحوریه المتمثله بتقنیات الصوره الفوتوغرافیه، وإظهار الفواعل الدرامیه لها، کی تنتج عنصر الحرکه والنظم فی النص القصصی، إمّا من خلال الصور الاستذکاریه أو الإتیان بإطار یتمیّز بعنصر السرد الروائی. ولإبراز مدى تفاعل المرسل مع مقومات الصوره الفوتوغرافیه وقواعدها فی السرد الروائی، وإیجاد حدث درامی من خلال تصویر البیئه المحیطه بالشخصیات الرئیسه للروایه، وهذا ما یقترن فی الکتابه بالکلمات. تعیین بعض التفاصیل المتعلقه بالنص السردی کقُرب وبُعد الأشیاء فی زوایا الإطار، وتجسید خطوط الأفق فی تصاویر البیئه الجبلیه والصحراویه، واستبعاد وتقریب العناصر لاستشعار العمق الفراغی فی الصور. الفنون البصریه أو الفنون المرئیه هی التی تُنتج للمتلقی أعمال فنیه ضخمه، ثم یقوم النقاد والمتخصصون فی کل مجال من تلک الفنون بتقییمها حسب آلیاتها الفعّاله وما تقدمه من مفاهیم قیّمه للمتلقی، وفقاً للغه المرئیه التی تلهمه بأفکار ورموز، وأحیاناً دلالات معقده غیر سطحیه بهدف تخلید بعض الأحداث التاریخیه، والموضوعات الأدبیه والاجتماعیه، والسیاسیه، وما شابهها، و الأثر الفنی الواحد کفیل بإیضاح قضیه یصعب شرحها باللغه المکتوبه أو المنطوقه، وهذا ما یدل على مهاره استیعاب الفنان فی اختیار الأسالیب البصریه المتناسبه مع إدراک المتلقی. ونجدر بالذکر أهم الفنون المرئیه ذات الصله بالأدب الروائی؛ فن الرسم، والمسرح، السینما، خاصه الفوتوغرافیا. تعتبر الصور الفوتوغرافیه أهم عناصر اللغه المرئیه فی العصر الراهن، حیث یقوم الفنان بتوظیفها لنقل الأحاسیس والمعلومات کأداه إشاریه، وقد تلعب هذه الصور دوراً مهمّاً فی توحید الأفراد والشعوب المختلفه؛ لأنّها تحتوی على لغه مرئیه یتفق علیها جمیع أقشار المجتمعات البشریه. إنتاج الصور أمر ضروری لتخلید الحضارات الإنسانیه بصوره دقیقه، فنرى أنّ للصور الفوتوغرافیه مکانه مرموقه فی عصرنا الحالی نظراً لمواکبتها التطورات التقنیه منذ القرن التاسع عشر، لذا تُستخدم لأغراض جمه؛ وثیقه ومستند، وعمل فنی، وخطاب بصری، أو للتعبیر عن الحالات النفسیه. إنّ الخلفیه التی تتمیّز بها الصور الفوتوغرافیه هی محاوله الإنسان لتسجیل نشاطاته العلمیه وواقعه الاجتماعی، وفی هذه الحاله قد یحل الفنان محل الراوی الذی یروی الحدث بواسطه الرؤیه المرئیه.المنهجیه: تناول هذا البحث تقنیات وأنماطاً متعدّده للصور الفوتوغرافیه وفقاً للمنهج الوصفی- التحلیلی والتداولی، فکشف عن تفاعل النص الروائی مع آلیات الصوره الفوتوغرافیه وکیفیه تمکّن المرسل من إیصال الفکره المتجلیه من الوحدات البنائیه الأساسیه للسرد، إلى المرسل إلیه.المستجدات: تتسم روایه "جوع العسل" لزهران القاسمی بقواعد فوتوغرافیه عدّه حیث یجسّد فیها الراوی ثیمات الصور الفوتوغرافیه لما لها من قدره على التفاوض مع الأحداث وخاصه فی القرى العمانیه. وظف القاسمی تقنیه الصوره الفوتوغرافیه لتجسید الحیاه الاجتماعیه والمعیشیه فی بعض القرى العمانیه، والترکیز على أعمال النحالین الثلاث فی البیئه الجبلیه ورحلات بحثهم عن العسل الجبلی، وإظهار أسلوب الحیاه فی هذه المناطق کالسهول، والأودیه، والفلاه، وسفوح الجبال، وتحدیداً تخوم الجبل الأبیض وسلسله جبال الحلوى، أو تجسید الثقافه العمانیه خاصه فی المناسبات المختلفه المتجلیه فی الحفلات المتنوعه، وطریقه اللبس، والأکل، واللهجه، والموسیقى، والجوانب الدینیه.البحث والنتائج: تقدم الصوره الفوتوغرافیه نظره شامله للمرسل إلیه، وتُعبّر عن أفکار المصوّر وکیفیه خیاراته لبعض العناصر وترتیبها فی الإطار، وهذا الأمر یُعبر عن قدره الصوره المرئیه على مد جسور التواصل بین أنا الفردیه والجماعیه. وقد تعالج الصوره الواحده قضایا عدّه من المجتمع البشری من خلال نشرها على مواقع التواصل أو الصحف والمجلات والکتب، وبوصفها لغه مرئیه تنضم للخطاب البصری المندمج بالخطاب اللسانی لتکمله الفکره السائده؛ لأنّ المرسل إلیه لا یمکنه تحلیل الخطاب المرئی دون اللجوء للخطاب اللسانی واللغه المکتوبه للکشف عن الأبعاد المختلفه لها کالبُعد الاجتماعی أو السیاسی والاقتصادی والنفسی والإرشادی والسیمیائی وخاصه الأدبی، لتعالقه التام بالصوره المرئیه والواقع الملموس، لذا نوعیه العلاقه بین السرد الروائی المشبع بالتقنیات المرئیه، والخطاب البصری، خاصه الصوره الفوتوغرافیه بین أخذ وعطاء، فغالباً ما نرى أنّ النقاد السینمائیین یقومون بتحلیل اللقطات المأخوذه من الفیلم وفقاً للنص الروائی المقتبس قبل تحوله لشریط فلمی. من أهم النتائج التی توصل إلیها البحث هی أنّ الإحاطه بهذه التقنیات یثری الصوره ویجعلها حریه لإیصال الفکره المشترکه بین جمیع الصور، وبالتالی إیجاد معنى نفسی یتولّد من الصور التی لها ملامح فوتوغرافیه وفقاً للقواعد المفروضه فی هذا المجال. یقوم السارد فی بعض الفقرات بتوظیف عناصر عدّه للصوره المرئیه کی یسهّل وصول المعنى المعمق للمتلقی، فتظهر فی الصوره کتل عملاقه أثناء وصف المشهد وتستحوذ على مساحه عملاقه من الإطار، ومن خلال تسجیل بعض الأحداث الروائیه وفقاً لقواعد الصوره تمکّن السارد من إظهار میزات اللغه المرئیه، کشدّ انتباه المتلقی وتبیین التفاصیل المتعلقه بالمسافه داخل إطار الصوره من خلال استبعاد العناصر وتقریب أشیاء أخرى. إنّ بعض الصوره الفوتوغرافیه المعروضه فی هذه الروایه تعمل کخطاب بصری لتوثیق الأحداث المنسیه وتتضح بواسطتها المسافات المحدده بین الأشیاء فی الإطار خاصه فیما یتعلق بعناصر الطبیعه المذکوره فی الروایه کالجبال والأودیه والزهور الجبلیه و...، وفقاً للقاعده الأفقیه، أو إظهار العناصر المتمیزیه فی مقدمه الصوره، واستخدام هذا الأسلوب یساعد المرسل لإیصال مدى أهمیه العنصر المقدَّم، کما أنّ من خلال قاعده عین المشاهد تمکّن الراوی من تجسید امتداد حدود الرؤیه، فی هذه الحاله یتراءى للمتلقی وکأنّه یبحث عن نقطه نهائیه فی المساحه الممتده، فهذه القاعده تعطی المتلقی شعور المشارکه والمشاهده فی الحدث، من هذا المنطلق یتشعّب البحث لمحاور عدّه تصب فی هذا المسار کقاعده الأفق والمقدمه وعین المشاهد والأنماط التکراریه والعمق الفراغی.
اللّامركزيّة في قصص الأطفال (قصة «أرشيفيا» لأمل ناصر أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قصه «أرشیفیا» لأمل ناصر، الکاتبه والقاصه اللبنانیه الشابه المعاصره هی قصه مشوّقه زاخره بأحداث تمزج ما بین الفانتازیا والواقع، وتساهم فی تعوید الطفل علی تحلیل العمیق للمواقف والأحداث وابتعاده عن السطحیه والتدرب على التفکیر المنطقی لتحقیق النتیجه المرجوه. تعد اللّامرکزیّه إحدى التقنیات الأکثر استخداماً من قِبَلِ کُتّاب أدب الأطفال لإقامه علاقه إبداعیه مع جمهورهم. یهدف هذا البحث النوعی إلى کشف البنى العمیقه للّامرکزیّه فی قصه «أرشیفیا» لأمل ناصر وکیفیه استخدام هذه التقنیات کعناصر سردیه ضروریه وإبداعیه فی هذه القصه ونقاط القوه فی استخدام تقنیات اللّامرکزیّه التی تساعد على تطور العلاقه بین المتلقِّی الطفل والکاتبه باستخدام أسلوب تحلیل المحتوى، لقد وظّفنا فی بحثنا هذا المنهج التفسیری - التجریدی للإجابه عن الأسئله. تُظهر نتائج هذا البحث أنّ تأثیر استراتیجیات اللّامرکزیّه على الجمهور یختلف أحیاناً ویتوسع أحیاناً. تعمل بعض هذه التقنیات على تشتیت ترکیز الجمهور من خلال نوع من الحرکه فی عملیه السرد. وأخرى تخلق توقعات للقارئ أثناء قراءه القصه، وینتظر القارئ حتى تتحقق توقعاته، وهذه التقنیات تفاجئ الجمهور بحضورها. کما أظهر هذا البحث أنّ أمل ناصر تستخدم تقنیات اللّامرکزیّه ذات الصله وتقدم المسار السردی للقصه بطریقه مغامره ومتداخله ومثیره، وتربط التقنیات المختلفه تباعاً فی نقطه واحده ولذلک فإنّ الترکیز الذهنی للجمهور یتأرجح دائماً بین المرکزیّه واللّامرکزیّه. وتوصّل هذا البحث إلى أنّ الکاتبه تخلق حاله من الغموض المعقد من خلال استخدام أسالیب مختلفه مثل التحوّل وتدخلات الراوی وتکرار الأسئله. هذا الغموض لم یؤدِ إلى حیره المتلقی بل یثیر فضوله ویشجعه على التفاعل مع النص ومن خلال کسر توقعات المتلقِّی من السرد الخطی التقلیدی والمرکّز یُحوّله من مجرد قارئ إلى مشارک نشط. کما أنّ توظیفها لتغییر وجهه نظر الراوی وإبراز أحداث متزامنه خلف الکوالیس تتیح إظهار الواقع من زوایا مختلفه ویثری تجربه القراءه ویعزز دلالات النص ویعطی المزید من الوضوح والقیمه لمعانی النص.