فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۳٬۸۹۵ مورد.
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
243 - 255
حوزههای تخصصی:
ترزا آویلایی (1515-1582م)، نظریه دژ درون (عمارت های هفتگانه) را در زمینه سلوک به سوی خدا و نیلِ به وصال او مطرح کرده است. ازآنجاکه ترزا یک نظریه پرداز کلاسیک نیست، این سؤال پیش می آید که او در ارائه این نظریه، تا چه اندازه تحت تأثیر هخالوت (تالارهای هفت گانه برای رسیدن به شهود خدا) بوده است؟ فرضیه این مقاله، اثرپذیری ترزا از هخالوت است و به استناد شواهد کافی، روشن می شود که ترزا در ارائه نظریه دژ درون، در ساختار، کاربست مفاهیم و اصطلاحات، در تأکید بر نقش نیایش در رسیدن به وصال و پشت سر گذاشتن موانع وصال، به طور مکرر به عهد عتیق، به ویژه کتاب حزقیال به عنوان یکی از منابع هخالوت، رجوع داشته و در نتیجه، از هخالوت اثر پذیرفته است. مقایسه هفت عمارت و هفت تالار، مشابهت های معناداری را نشان می دهد که همگی دلالت دارند بر اثرپذیری ترزا از هخالوت در ارائه نظریه دژ درون. هم عمارت ها و هم تالارها، شهود وحدت و وحدت شهود را هدف گذاری کرده اند، با این تفاوت که شهود را ترزا به وصال پیوند می دهد و هخالوت به دیدار. البته این ها به معنای آن نیستند که ترزا بر خوانش و مطالعه هخالوت تسلط داشته، بلکه او از ادبیات رایج عرفانی آویلا بهره برده که خود حاوی این اندیشه ها و آموزه ها بوده است.
نسبت عقل و شهود با معرفت در آرای مشایخ بغداد و خراسان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
255 - 274
حوزههای تخصصی:
در بررسی پیرامون نسبت عقل و شهود با معرفت در آرای مشایخ صوفیه سخنان فراوانی یافت می شود که نشان گر اهمیت مسأله حاضر است. این که عارف در طی مقامات عرفانی تا چه اندازه به معرفت نیازمند است و جنس معرفتی که وی بدان محتاج است از چه سنخی است، آیا از نوع معلومات مکتسبه عقل است یا از اموری است که محصول و رهآورد شهود تلقی می شود؟ و این که در آرای مشایخ بغداد و خراسان در این باره چه تشابهات و چه تفاوت هایی دیده می شود؟ سوالاتی است که جستار حاضر در پی پاسخگویی به آنهاست. بر این اساس در مقاله حاضر به بررسی آرای صوفیه در دو مکتب مذکور پرداخته شده است. در نگاه عارفان مکتب بغداد به لحاظ زمانه و زمینه دینی و تسلط اهل ظاهر نسبت به عقل و شهود توأمان نگریسته می شده است و حتی در مقام دفاع از تصوف و رد شبهات عقل گریزی یا عقل ستیزی دفاعیه هایی نیز به رشته تحریر در آمد. اما در خراسان به سبب آزادی هایی که در بیان عقاید وجود داشته است، مشایخ خراسان بیشتر بر نقش شهود در سلوک تأیید و تأکید داشته اند. ضمن آن که عقل را نیز نا آشنای با عالم عرفان و تعالیم عرفانی قلمداد نمی کرده اند.
کارکرد اضطرار عرفانی در رشد و تعالی روانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
39 - 54
حوزههای تخصصی:
یکی از مفاهیم برجسته در عرفان اسلامی که جزو سنن الهی برای اصلاح و تربیت بشر است، سنت ابتلا است که عصاره آن در واژه اضطرار تبلور یافته است. درحقیقت، شخص مبتلا، به اضطرار افکنده می شود تا درصورت توجه و توبه، ضمن نجات از آن موقعیت خطیر، بصیرتی نو بیابد و در ادامه مسیر رشد و تعالی، از آن بهره مند شود. ما این موضوع را با مفاهیمی مانند عقده یونس و خودشکوفایی که از روان شناسی مکتب انسان گرایی وام گرفته ایم، تقویت کرده ایم، تا نقش و کارکرد ویژه اضطرار در عرفان اسلامی را که به نظر ما کشف ویژه عرفا از متون دینی و مؤلفه اصلی برای غلبه بر عقده یونس و رسیدن به خودشکوفایی در عرفاست، معرفی نماییم. مطالب این مقاله به شیوه کتابخانه ای- اسنادی جمع آوری شده و به روش توصیفی- تحلیلی، صورت حصولی پذیرفته است. حاصل اینکه برآورده شدن نیاز فرد مضطر در سخت ترین شرایط به خاطر بریدن از دستاویزهای مادی و توکل کامل به وقوع می پیوندد که درنهایت موجب غلبه بر عقده یونس و خودشکوفایی وی می شود.
تحلیل گفتمان عرفانی شیخ عبدالقادر گیلانی براساس استعاره مفهومی عشق، با تأکید بر دیوان اشعار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
277 - 296
حوزههای تخصصی:
رمزگشایی اسرار نهفته در متون ماندگار، خرد پژوهشگران را به چالش می کشد تا با شیوه های نوین و پذیرفته شده، این میراث های کهن، بازبینی و بررسی شوند. یکی از راه های دسترسی به گفتمان غالب در این متون، تحلیل گفتمان از طریق استعاره های برجسته و پربسامد در آن است که لایه های پنهان تفکر پدیدآورنده اثر را آشکارمی کند. هدف از پژوهش حاضر، تحلیل گفتمان عرفانی شیخ عبدالقادر گیلانی است که در طول قرن ها برحوادث سیاسی و عقیدتی بخشی از جهان اسلام تأثیرگذار بوده است که براساس تحلیل گفتمان انتقادی فرکلاف در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین انجام شده است، بدین منظور استعاره پربسامد عشق در دیوان اشعار وی در چهارچوب نظری لیکاف و جانسون (1980) درباره استعاره بررسی و از الگوی فرایند تشخیص استعاره گروه پراگلجاز (2007) برای دسته بندی استعاره ها در سطح توصیف استفاده شد. پژوهش حاضر به صورت کیفی بوده، درعین حال، برای تحلیل داده ها در سطح توصیف از روش کمی و آماری از طریق نرم افزار SPSS نیز استفاده شده است. یافته ها حاکی از آن است که در گفتمان شیخ گیلانی رابطه مطلوب بنده با خداوند، رابطه عاشق و معشوقی است نه عابد و معبودی. او از استعاره ها نه برای زیبایی کلام، بلکه عینی ساختن پیام خود و به چالش کشیدن عقیده حاکم آن زمان استفاده کرده است. گفتمان وی درویشانه، ساده و بدوی بوده و اصل آن بر پایه تساهل و تسامح است و یکی از دلایل گرایش به طریقت وی، نبودن آداب و اسقاط تشریفات ویژه و دست وپاگیر بوده است.
مسئولیت اخلاقی در اندیشه ابن عربی و اسپینوزا؛ طرح چالش از منظر نظریه تکامل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
5-28
حوزههای تخصصی:
در تمایز با آثار پیشین، پژوهش حاضر با تکیه بر مفروضات سه گانه خود (اول، مسئولیت اخلاقی به معنای امکان انتساب فعل به فاعل مختار و جواز داوری، سرزنش یا تنبیه نسبت به عمل اوست؛ دوم، در عرفان ابن عربی انسان به منزله تجلی اسماء الهی ظهور یافته است و افعال او اصالتاً به فاعلیت الهی بازمی گردد؛ سوم، در فلسفه اسپینوزا آنچه در عالم وجود روی می دهد، به ذات یا حالاتِ جوهر واحد ارجاع دارد و فعلی خارج از این نظام موجَب تحقق نخواهد یافت) امکان سازگاری مسئولیت اخلاقی با دو نظام فکری مورد نظر را به پرسش کشانده است. نتیجه حاصل نشان می دهد که دو نظام فکری در قامت فلسفه پیشامدرن/ فلسفه مدرن از عهده حل چالش مسئولیت اخلاقی برنمی آیند؛ اما اخلاق تکاملی به ویژه در قرائت فلسفی دنیل دنت و تقریر او از بحث اراده آزاد قرائتی بدیل را در برابر موضع وجودشناسانه ابن عربی و اسپینوزا ارائه می دهد. در حل چالش مسئولیت، چاره ای جز ارجاع به تجارب تاریخی و شهودات عرفی و درنتیجه اخذ رویکرد عمل گرایانه در حوزه اخلاق نیست.
مقایسه تطبیقی تفسیر عرفانی امام خمینی (ره) و تفسیر علامه طباطبایی (با رویکرد عرفانی، کلامی و ادبی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
249 - 266
حوزههای تخصصی:
با توجه به شخصیت علمی، عرفانی و سیاسی حضرت امام خمینی (ره) از یک سو و شخصیت علمی و عرفانی علامه طباطبایی از سوی دیگر، برآن شدیم که دیدگاه های تفسیری این دو بزرگوار را به صورت روش شناسانه مورد واکاوی و بررسی قراردهیم. دعوت به قرآن و بازگشت به این کتاب آسمانی ، چیزی است که در تفسیر و دیدگاه های این مفسران به خوبی منعکس شده است. روش تحقیق مقاله، براساس نوشته ها و سخنرانی حضرت امام درباره سوره حمد بوده که به صورت تطبیقی با المیزان، مورد بررسی قرارگرفته است. با تبیین دیدگاه های امام خمینی (ره) و علامه طباطبایی، اولاً جامعیت تفسیری در اقوال ایشان و روش مندی و قرآن گرایی ایشان معلوم گشته و ثانیاً اهمیت قرآن در جهت دهی به زندگی اجتماعی و فردی این بزرگوارن روشن می گردد و در نهایت با اسلوب تفسیری مستنبط از آراء ایشان، می توان به تفسیر دیگر آیات پرداخت. از دیگر نتایج مقاله می توان به شناخت منهج، گرایش و صبغه تفسیری امام خمینی(ره) و علامه طباطبایی اشاره نمود که در تفسیر امام خمینی گرایش عرفانی به وضوح دیده شده ولی در تفسیر المیزان گرایش فلسفی مفسر ظهور و بروز دارد.
بررسی تجربه های آشنائی و دیدار عارفان با «جنّ» و «پری» در منابع صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
109 - 134
حوزههای تخصصی:
ادیان مختلف و فرهنگ های باستان هر کدام به اندازه ای درباره ی موجودات غیر مادی به نام کلی «جنّ» و «پری» سخن گفته اند. مسأله ی این تحقیق پی بردن به این است که آیا صوفیان و عارفان درباره ی این موجودات تجربه ای داشته اند و آن چگونه بوده است؛ زیرا عرفا به دلیل قبول، انجام و مداومت بر ریاضت ها و پایداری در مراحل سیر و سلوک معنوی، به آگاهی ها و توانائی های روحی و معنوی و کرامات مختلفی دست می یابند که انسان های دیگر فاقد آن هستند. این تحقیق نشان می دهد که یکی از قابلیت های روحانی و کراماتی که در منابع عرفانی در مورد صوفیان و مشایخ تصوف ذکر شده است، و در پیوند با آگاهی، ادراک و مشاهده ی امور غیبی است، دیدار، ارتباط و آشنائی با «جنّ» و «پری» بوده است. این رابطه گاهی به صورت مداوم و پیوسته و گاهی موردی و کوتاه بوده است، گاهی در عالم مکاشفه و گاهی هم در عالم واقع بوده است، گاهی برای انتقال پیام و پندی بوده است و گاهی برای کمک به دیگران بوده است. گردآوری مطالب در منابع متقدّم و متاخّر به روش کتابخانه ای و تحلیل کیفی آنها نشان می دهد که این نوع تجربه، برای بسیاری از مشایخ مشهور مانند: حسن بصری، ابراهیم ادهم، سرّی سقطی، ابراهیم خواص، سهل تستری، ابوجعفر حداد، ابوسعید خراز، ابو على دقّاق، ابوسعید ابوالخیر، عبدالقادر گیلانی، مولانا، ابن عربی و ...؛ و همچنین مشایخ دیگر مانند: ابوبکر بن هُوارا، مجدالدین قشیری، ابو الفضل جوهرى و ابو عثمان رجراجى و ... واقع شده است.
بررسی جریان تمایززدایی در عرفان از آغاز تا قرن نهم هجری(بررسی موردی: شطح و طامات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
21 - 40
حوزههای تخصصی:
کی از وجوه تمایز صوفیه نسبت به سایر فرقه ها و نحله ها، موضوع شطح و طامات بوده که از قضا یکی از جنجالی ترین ویژگی های گفتاری این قشر بوده است. در این پژوهش به بررسی جریان تمایززدایی در عرفان با تأکید بر پدیده شطح و طامات از آغاز تا قرن نهم هجری پرداخته ایم. نتایج پژوهش نشان می دهد که اگرچه عرفا در ابتدا برای متمایزساختن خود از سایر جریان های فکری، به برخی آداب و رسوم و رفتارهای خاص روی آورده اند، اما رفته رفته این تمایزیابی ها مورد انتقاد و مخالفت دو گروه قرارگرفته است؛ گروهی که به منظور تخطئه کلیّت عرفان، سنّت های ویژه عرفا را دستاویز هجمه خود قرارداده اند و گروه دیگری که از قشر عرفا، اقدام به مبارزه با این افراط و ردّ و انکار برخی ویژگی های رفتاری و گفتاری عرفا کرده اند. بنابراین موج تمایززدایی از عرفان که از ابتدای شکل گیری این جریان فکری به حیات خود ادامه داده بود، رفته رفته شدیدتر و همه گیرتر شد و از آنجا که خود عرفا نیز با اتّکا به نقد درون گفتمانی، به پایش و پالایش آداب و رسوم غیرعادی عرفان پرداختند، شطح و طامات نیز مورد هجمه قرارگرفت و بعدها صوفیه بنا به مصلحت خویش و به منظور پاسداری از اعتقادات و باروهای اصیل خویش، شطح و طامات را که زمانی وجه ممیّزه عرفان بود، به دلیل جنجال آفرینی و حاشیه سازی اش، از گفتار و سیره خویش زدودند
سیر و سلوک عرفانی و اهداف آن از منظر سیدحیدر آملی و پاتانجلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
175 - 190
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به روش کتابخانه ای و با رویکردی تطبیقی به مقایسه و توصیف سیر و سلوک از منظر سیدحیدر آملی به عنوان نماینده عرفان اسلامی شیعی و پاتانجلی بنیانگزار مکتب فلسفی یوگا می پردازد، بر اساس مطالعات انجام گرفته، مکتب یوگا دارای دیدگاهی افراطی و زهدی خشک است که هدف آن تنها ازکارانداختن ذهن، فکر، عواطف و احساسات و جسم برای رسیدن به سامادهی است که در سکوت و سکون مطلق به دست می آید. این مکتب گرچه خداباور است اما سیر و سلوک در آن صرفاً برای رسیدن سالک به آگاهی مطلق روحی است. لیکن در مکتب عرفانی آملی که مبتنی بر عرفان اسلامی با قرائت شیعی است، هدف از سیر و سلوک تقرب به درگاه الهی، تخلق به اخلاق الله و فانی شدن در افعال و صفات و ذات خداوند است که با روش متعادل و متناسب با ظرفیت های سالک و بر اساس آموزه های وحیانی دین مبین اسلام و سیره معصومین علیهم السلام می توان به آن دست یافت. با توجه به گسترش یوگا در جهان و ایران که به دلایل مختلف به شرایط نگران کننده ای رسیده است، مطالعات پژوهشی به خصوص با رویکرد مقایسه ای درباره مکتب یوگا بسیار اهمیت دارد. این مطالعات موجب می شود ابعاد گوناگون یوگای کلاسیک روشن شود و با مقایسه عرفان اسلامی می توان برتری های عرفان اسلامی را نسبت به آن نشان داد. این پژوهش بخشی از این برتری ها را نشان می دهد.
جایگاه رهبانیت در عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
193 - 208
حوزههای تخصصی:
مفهوم رهبانیت از عناصر مهم گرایش های صوفیانه جهان اسلام است و بالتبع در منظومه فکری عرفانی ابن عربی نیز جایگاه ویژه ای دارد، لذا در این مقاله این مفهوم بررسی و نسبت آن با منظومه عرفانی ابن عربی سنجیده می شود. نتایج تحقیق نشان داد که رهبانیت در اندیشه ابن عربی پیوند وثیقی با کشف و مشاهده دارد که محور نظام عرفانی وی است. از نظر وی رهبانیت طریق و مسیری است که موجب تسریع در دستیابی به مشاهده می شود و بدین سان سالک را در فنا فی الله یاری می رساند. ازاین رو برای مشاهده مراتبی قائل است که هر مرتبه با مرتبه ای از وجود تناسب دارد. ابن عربی رهبانیت را در عزلت، سکوت، عبادت، بی خوابی و گرسنگی می داند و این ها را مقدمه رسیدن به مقام برای هر سالک بیان می کند.
بن مایه های دینی و عرفانی در سطح فکری شعر آیینی(قزوه، سبزواری، هراتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
309 - 330
حوزههای تخصصی:
شعر آیینی یا شعر مذهبی به گونه ای از شعر متعهدانه گفته می شود که از جهت معنوی و محتوایی صبغه ای کاملاً دینی دارد، و از آموزه های وحیانی و ولایی در سایه سار شعر نبوی، علوی، فاطمی، رضوی، مهدوی، و عاشورایی سرچشمه می گیرد. این نوع از شعر تناسب معنایی منحصربه فردی با عرفان و تصوف دارد، چراکه شاعران عارف و متصوفه نیز همچون شاعران آیینی و در مقایسه با دیگر شعرای ادب پارسی در اشعار دینی خود توجه خاصی به ساختارهای فکریِ آیینی داشته اند، حضور چشمگیر و تعهد و توجه جدی به مضامین ولایی و عبارات قرآنی، احادیث و اصطلاحات دینی، و مصور ساختن این معانی به تناسب معنایی واژگان، استفاده وسیع از صور خیال به ویژه تشبیه و غنابخشی به موسیقی خیال و... در آثار همه این شاعران بیش از پیش نشان از همگرایی آن ها با اشعار آیینی و دینی دارد. نگارندگان در این مقاله بر آنند که با روش توصیفی- تحلیلی، درون مایه های اشعار عرفانی سه تن از شعرای شعر نو شامل قزوه، سبزواری، و هراتی را از منظر فکری آیینی از نظر گذرانده و به بررسی دقیق و موشکافانه این اشعار بپردازند.
«دیگری» در تذکره الاولیاء عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۷
63 - 80
حوزههای تخصصی:
یکی از جنبه های مهم هر متن روایی، بررسی چگونگی حضور دیگر شخصیت ها و عوامل تأثیرگذار در متن است که از آن به عنوان «دیگری» یادمی شود. مفهوم «دیگری»، مفهوم وسیعی است و شخصیت های انسانی و عناصر غیرانسانی همچون طبیعت یا امور ماورایی را نیز دربرمی گیرد. تذکره الاولیاء عطار از برجسته ترین متون عرفانی است که در آن شرح حال عارفان و تجربیات و کرامات ایشان بیان شده است. با مطالعه این کتاب از منظر مفهوم «دیگری» متوجه می شویم که یک عارف در سیر و سلوک عارفانه خود با عوامل گوناگون در رویارویی و تقابل قرارمی گیرد و همین امر موجب تعالی وجودی و درک بهتر از «من» عارف می گردد. دیگری در این اثر به صورت خداوند، دیگر عارفان، مردم عادی، شیطان و نفس خود عارف، حیوانات و اشیا ظاهرشده است که هرکدام به گونه ای خاص در پی آگاهی بخشی به عارف یا آگاه کردن دیگران از جایگاه وی است. براساس یافته های این پژوهش اگرچه دیگری در تقابل با خود عارف قرارمی گیرد، شاهد هیچ گونه ستیزه میان عارف و دیگری نیستیم، بلکه تمامی این روابط تقابلی موجب آگاهی عارف از جایگاه خویش می گردد و دیگری کارکردی هدایتگر پیدامی کند. در مواردی که شخص عارف خود را در جایگاه برتری می پندارد، بلافاصله بر اثر حادثه ای متوجه این غرور و خودبینی می شود و در این جا نیز دیگری کارکردی هدایتگرمی یابد که موجب شناخت بیش تر عارف از خویشتن می شود.
تحلیل و بررسی همه درخداانگاری به روایت چارلز هارتسهورن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
97 - 118
حوزههای تخصصی:
چارلز هارتسهورن (1897-2000 م) سرشناس ترین فیلسوف و الهیدان پویشی، پس از وایتهد (1861-1947 م)، است. وی در پیِ نقد این وجه از خداباوری سنتی، که به واسطه تعالی گرایی، مانع ارتباط دوسویه میان خدا و جهان است، بدیل متفاوتی را مطرح می کند، که مطابق آن، خدا واجد دو قطب انتزاعی و غیرانتزاعی (بالفعل)، فرض می شود. به زعم او، قطب انتزاعی خداوند مطلق و تغییر ناپذیر است و قطب بالفعل او نسبی و تغییر پذیر؛ و به واسطه همین قطب تغییرپذیر است که خداوند، جهان را در خود جای می دهد. به نظر می رسد، همین نگرش دوقطبی هارتسهورن به ساحت الهی است که به نظریه «همه درخداانگاری» انجامیده است. پژوهش حاضر، با روش تحلیلی-انتقادی، ضمن تحلیل نظریه «همه درخداانگاری» و استخراج مشخصه های آن از آثار هارتسهورن، به بررسی خداباوری دوقطبی به عنوان بن مایه اصلی «همه در خداانگاری» می پردازد. یافته های پژوهش پیش رو حکایت از این دارند که «همه درخداانگاری»، متضمّن پیامدهایی، چون زمانمند شدن خدا و علم او، تغییرپذیری کمال الهی، تأثیرپذیری خدا از مخلوقات، حلول خدا در جهان و محدودیت قدرت الهی است. دیدگاه های هارتسهورن، همچنین به خاطر تأکید بر پویش و تغییرپذیری خداوند، نمی تواند به عنوان جایگزین مناسبی برای خداباوری سنتی پذیرفته شود. با وجود این، در جهان شناسی هارتسهورن، چون خدا و مخلوقات به عنوان هویّاتِ متمایز از یکدیگر، به رسمیت شناخته شده اند، نظام فکری او متمایز از اندیشه «همه خداانگاری» است که یکسانی و همسانی خدا و جهان را مسلم فرض می کند.
بررسی مضامین عرفانی در سروده «کیف صعد ابن الصحراء الی الشمس» اثر عبدالله الصیخان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
85 - 100
حوزههای تخصصی:
دلالت های لایه ای و چندگانه اصطلاحات و نمادهای عرفانی، سبب گردیده تا شاعران معاصر عربی برای بیان اندیشه های و دغدغه های زمانه خویش از زبان عرفان بهره جویند تا ضمن غنا بخشیدن به آثار خویش، مخاطب را در دریافت مفاهیم و پیام ها دچار چالش و کنکاش ذهنی نمایند تا از این رهگذر، تأمل دوچندان در آثار آنان کرده و به رمزگشایی از اندیشه صاحبانش همت کنند. عبدالله الصیخان یکی از شاعران معاصر سعودی است که با تأمل در آثار او می توان ردپای مضامین عرفانی را مشاهده نمود و کاربست زبان عرفان و تصوف در سروده هایش رنگ بدیعی به شعرش بخشیده است. وی در سروده (کیف صعد ابن الصحراء الی الشمس) به بیان برخی مضامین و اصطلاحات عرفانی پرداخته است. این مقاله برآن است تا با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی مضامین و مفاهیم عرفانی در این سروده بپردازد. شاعر مضامین عرفانی را در جهت بیان افکار و اندیشه های خود به کاربرده است ابن الصحراء در این سروده نماد یک انسان بدوی است که به دنبال کشف حقیقت و معرفت و کمال و به دنبال سیرعرفانی است یا اینکه او نماد خود شاعر است که سفر خود را از زمین به سوی آسمان آغازکرده است تا به خورشید دست یابد. او می کوشد تا با پشت سرگذاشتن مراحل عرفانی به تجلی گاه حق دست یابد و با فراخوانی شخصیت ابن صحرا برآنست تا پوشیده و در پرتو این مضامین آرا و اندیشه های خود را بیان کند.
تحلیل شخصیّت نجم الدّین رازی در مرصادالعباد با تکیه بر کهن الگوی یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
165 - 186
حوزههای تخصصی:
کهن الگو، یکی از اصطلاحات بنیادی روان شناسی یونگ است که شامل تصاویر کهن و افکار غریزی موجود در ناخودآگاه جمعی مشترک انسان ها است و به عنوان میراث مشترک بشری در ناخودآگاه فردی و گروهی تمامی انسان ها جای دارد. یکی از نمودگاه های اصلی ناخودآگاه بشری و به تبع آن، کهن الگوها، هنر و ادبیّات است؛ از این رو، امروزه نظریه کهن الگو در نقد روان شناسانه متون ادبی و صاحبان اثر، کاربرد فراوانی دارد. عارفان، به دلیل گام برداشتن در راه سیر و سلوک و طی کردن مراحل عرفانی و رسیدن به کمال، مستعد ارتباط با ناخودآگاه خویش هستند؛ از این رو، می توان با خوانشی متفاوت از خوانش های معمول در متون عرفانی، از نقد کهن الگویی، در بررسی و تحلیل شخصیّت آفرینندگان ادبی بهره برد. در مقاله حاضر، کهن الگوهای سایه، نقاب، آنیما و خود و همچنین چگونگی تبلور هر یک از آن ها در شخصیّت نجم الدّین رازی، با توجّه به اثر عرفانی مرصادالعباد، به روش تحلیلی_ توصیفی و به شیوه کتابخانه ای مورد نقد و بررسی قرارگرفته است. یافته ها، بیانگر این مطلب است که رازی با گذر از خودآگاهی به سوی ناخودآگاهی، با جنبه های منفی و مثبت روان خویش روبه رو می شود و با پشت سر گذاشتن ابعاد منفی روان، سایه های درون، برافکندن نقاب و دشواری های فراوانی که در مسیر خودشناسی و خودسازی داشته، سرانجام به تعادل و تکامل روانی و وحدت همه ابعاد وجود و فردانیّت دست می یابد.
بررسی مفاهیم و مضامین عرفانی مشترک در نهج البلاغه و حدائق الانوار محمدصادق قومشمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
367 - 386
حوزههای تخصصی:
نسخه خطی حدائق الانوار، رساله مفصّلی در عرفان و توحید، با نثری ساده و مرسل اثر محمدصادق بن محمدباقر قومشمی است که در دوره قاجار می زیسته و اثرش جزو آثار دوره بازگشت ادبی می باشد. مؤلف در فصل اول مقدمه، شرح حال خودش را ذکر نموده و کتابش را در هشت حدیقه و هر حدیقه را در چند گلزار و شجره تنظیم نموده است. در این نسخه، مؤلف اشعار و حکایات زیادی از شاعران و نویسندگان دیگر آورده است. حکایت های حدائق الانوار، نمونه ای از ادبیّات داستانی در متون نثر عرفانی فارسی است. نویسنده، در این کتاب مضامین تعلیمی، اخلاقی و عرفانی را به بهترین شکل بیان نموده و از مضامین مشترک با اندیشه های امام علی(ع) در نهج البلاغه برخوردار است. با توجه به اهمیت تاریخی و ادبی این اثر، نگارنده در این پژوهش بر آن است تا با روش توصیفی – مقایسه ای میزان اثرپذیری مفهومی و محتوایی محمدصادق قومشمی را از نهج البلاغه در آفرینش کتاب حدائق الانوار نمایان سازد و با محوریت مضامین و اندیشه های دینی و اخلاقی به عمده ترین مضامین مشترک این دو کتاب، از جمله تقوا و پرهیزکاری، عدالت و دادورزی، پرهیز از ظلم و ستم و احسان و نیکوکاری بپردازد.
بررسی عرفانی اخلاق و ارتباط های چهارگانه انسانی در حدیقه الحقیقه و منطق الطیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۷۸
297 - 316
حوزههای تخصصی:
پا به پایِ سیر تاریخیِ دغدغه تربیت انسان، ارتباط او با خدا، خود، دیگران و طبیعت نیز به عنوان زمینه رشد عقلانی و منش اخلاقی مطرح بوده است. متون منظوم ادب فارسی سرشار از مفاهیم اخلاقی و ارزش های والای تربیتی است که دو اثر گران سنگ ادبیات عرفانی یعنی حدیقه سنایی و منطق الطیر عطار از امهات آن محسوب می شود. در مقاله حاضر به بررسی اخلاق و ارتباط چهارگانه بشری در این دو اثر پرداخته ایم. روش پژوهش کتابخانه ای و نوع تحقیق، توصیفی- تحلیلی است. نتیجه به دست آمده از پژوهش این است که ارتباط انسان برپایه وحدت وجود در منطق الطیر نسبت به حدیقه بارزتر و بیشتر است؛ این مسئله به نوع ماهیت این دو اثر بازمی گردد.
در حدیقه سنایی رابطه انسان با خدا بیشتر بر مبنای رابطه وجودشناختی و خدا- بنده استوار است که نتیجه آن می شود که فضای خوف (از عقوبت الهی در انجام تکلیف) و ترک مالکیّت، بیشتر بر رابطه انسان با خدا استوار باشد تا رابطه عاشق و معشوق که در منطق الطیر عطار نمایان است. در منطق الطیر پیوندی که از راه عشق با معشوق حاصل می کند چنان است که او را با تمام کائنات، با تمام آنچه ماورای کائنات و با تمام آنچه برتر از کائنات تصور می شود، پیوندمی دهد
چگونگی نمود عنصر «شرّ» در حدیقه الحقیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۵
349 - 368
حوزههای تخصصی:
وجود شرّ قرن ها، به عنوان مسئله ای برای خداپرستان بوده است. باور به اینکه جهان، با شمار زیاد شرور مخلوق و تحت نظارت مطلق خیر اعلی و قادر مطلق و دانای مطلق باشد، مشکل به نظر می رسد. اهمیت جهان بینی درخصوص شرور تا بدان جاست که به عنوان یکی از مضامین مهم و برجسته، نه تنها در متون کلامی و فلسفی و حکمی، بلکه در متون عرفانی نیز به وفور دیده می شود. در این مقاله نگارندگان پس از اشاراتی کوتاه به پاسخ هایی که به مسئله شرور داده شده است، با روش توصیفی-تحلیلی، به مصداق های مسئله شرّ در منظومه عرفانی حدیقه سنایی می پردازند. حکیم سنایی از نظر اصول اعتقادی و کلامی دنباله رو اشعری – ماتریدی است و در این سپهر فکری به آن اندیشیده است. نتیجه ای که از این پژوهش به دست می آید حاکی از آن است که سنایی با رویکردی عرفانی در مسئله شرور با حکمای الهی متفق القول است و شرور را به طور کلی نفی می کند. بر اساس منظومه فکری او، اراده الهی خیر محض است و این اصل از اساسی ترین پایه های جهان بینی اوست و با تعبیرهای متفاوت از آن سخن گفته است.
تحریف معنوی، تحدّی و جاودانگی قرآن از منظر مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۷۶
269 - 290
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم کتاب هدایت و مایه رحمت و بشارت برای مسلمانان است. در طول تاریخ آیات و مضامین قرآنی ابزاری هنری و منبعی الهام بخش برای شاعران و ادیبان بودهاست. در مثنوی مولوی، استفاده، استشهاد و استمداد از مضامین و داستان های قرآنی چنان وسیع و پربسامد و متنوع است که فهم اکثر مطاوی مثنوی جز با شناخت مفاهیم قرآنی یا ممکن نیست و یا در صورت امکان، همه جانبه و کامل نمی تواندباشد. البته در مقابل، شناخت برخی حقایق باطنی و معنوی قرآن نیزبا کتاب مولوی ممکن تر به نظرمی رسد. پژوهش حاضر که با روش توصیفی – تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته است، نشان می دهد مولوی درمثنوی در موارد متعدّدی به تحدّی قرآن پرداخته و مبارزه طلبی و عدم تحریف آن را به زبان نرم و لطیف عرفانی آراسته و تلطیف نموده و ردمی کند و گاه با زبانی ستیهنده و تند به دشمنان ومنکران قرآن می تازد. در کنار همه این موارد نباید فراموش کرد که بازتاب گسترده آیات قرآن کریم در مثنوی مولوی رابطه مستقیمی با جاودانگی این کتاب آسمانی دارد؛ , مولوی با انعکاس آیات قرآن کریم در مثنوی خود سبب جاودانگی این اثر و انتقال مفاهیم آن به نسل های آینده شده است و در نهایت نمود بارز آیات و مفاهیم و داستان های قرآنی در مثنوی مولوی به خوبی نشان می دهد که این شاعر به نوبه خود نقشی در جاودانه ساختن مفاهیم قرآن کریم و انتقال آموزه های آن به مردم ادوار تاریخی بعد از خود دارد.
بررسی و تحلیل سطوح معنایی اصطلاح «التباس» و نسبت آن با تثلیثِ «عشق، زیبایی و تجلیّ» در نگرش عرفانی شیخ روزبهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
31 - 53
حوزههای تخصصی:
شیخ روزبهان یکی از مشایخ تأثیرگذار در تحول جریان تصوف است که به سبب پیچیدگی های نظام اندیشگانی و زبانی اش کمتر شناخته شده است. یکی از این پیچیدگی ها که در مرکز نگرش عرفانی وی قرار دارد و با تثلیث بنیادین ساختار فکری او یعنی: «عشق، زیبایی و تجلی» و نیز مراحل سه گانه سلوک روزبهانی پیوندی ناگسستنی برقرار می کند، اصطلاح «التباس» و لایه های مختلف معنایی آن است. به رغم پیچیدگی مفهوم «التباس» و اهمیت آن در زمینه ادراک جهان بینی عرفانی روزبهان، تاکنون تحقیقی که تمام جوانب این اصطلاح را روشن گرداند، انجام نشده است. در این پژوهش با تفحص و غور در آراء شیخ، روشن می شود که اصطلاح التباس در نگرش شیخ، دو معنای کلی دارد؛ نخست، التباس در معنای ساده پوشش و لباسی از جنس طاعت، نور و زیبایی است و دوم، در معنای حجاب یا واسطه ای است که ظرف تجلی است و تجلی از مسیر همان حجاب رخ می دهد. «التباس» در معنای دوم خود، کارکردی بسیار اساسی در تمام منازل سلوک شیخ دارد. اگر سلوکِ مبتنی بر منظومه فکری روزبهان را دارای سه منزلگاه اصلی (عشق انسانی، عشق الهی، معرفت و توحید) فرض کنیم، التباس، با سه لایه معنایی گوناگون، یعنی تجلی التباسی از نوع اول، تجلی التباسی از نوع دوم و تجلی التباسی از نوع سوم، در تمام مراحل حضور فعال دارد.