فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۴۱ تا ۱۶۰ مورد از کل ۱۸٬۹۲۵ مورد.
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷۳
267 - 294
حوزههای تخصصی:
روند تحولات خانواده در دنیای امروز حاکی از ایجاد تغییرات بنیادین در الگوها و کارکردهای آن و جهت گیری این تحولات به سوی تضعیف نهاد خانواده و کارکردهای آن است؛ لذا امروزه آسیب شناسی خانواده به عنوان یک حوزه مطالعاتی مهم جای خود را در مطالعات خانواده تثبیت نموده است؛ البته رویکرد آسیب شناختی در مطالعات خانواده سابقه ای طولانی داشته و هم در ادبیات جامعه شناسان کلاسیک متقدم و هم در حکمت عملی و منزلی حکماً و فلاسفه از یونان باستان تا حکمای اسلامی ردّپای آن به چشم می خورد؛ لذا هدف از پژوهش حاضر آسیب شناسی تطبیقی خانواده ازمنظرِ مکتب مشاء در حکمت عملی اسلام و مکتب کارکردگرایی پارسنز در جامعه شناسی است. روش مورداستفاده در این مقاله تحلیلی اسنادی است و منابع آن آثار علمی معتبر است. نتایج حاکی از آن است که مهم ترین نقطه اشتراک این دو رویکرد در آسیب شناسی خانواده را باید در نحوه ساخت یابی خانواده و الگوهای نقشی آن دانست. نزد حکمای مشاء برهم خوردن نظم و ساختارِ نقشیِ خانواده و اختلال در کارکرد جنسی آن، منشاء بروز آسیب ها و نابسامانی های دیگری در خانواده تلقی شده است و در نگاه پارسنز نیز انسجام و هم بستگی نهاد خانواده در گرو الگوهای نقشی متمایز زن و مرد است. اگرچه خوانش این دو مکتب از این الگوها با یکدیگر تفاوت های ماهوی دارد. همچنین در هیچ کدام از این دو رویکردْ التفات به امکانِ تزاحم ساختاری میان نهاد خانواده و نهاد دولت به چشم نمی خورد.
A Study of the Epistemological and Methodological Foundations of Qadi Abdul Jabbar and Shaykh Mufid Regarding Religious Knowledge(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Considering the fundamental role of the intellectual foundations of every theologian in his opinions and theological thoughts, this article aims to examine the epistemological and methodological foundations of two influential theologians in the history of Islamic theology belonging to the two major theological schools, the Shiites (Imamīyyah) and the Muʿtazilites. This research has been done through the descriptive-analytical method, using library resources. By analyzing the works and ideas of two thinkers, the researchers concluded that both theologians regard the knowledge of God as the primary obligation for every intellectually mature human being. This knowledge is intellectual and even pre-religious in nature. Furthermore, practical reason demands that every individual recognize the true Creator of themselves and the world. Morally, they are also bound to express gratitude to their benefactor.. Reason is not only the foundation of all religious knowledge but one must also seek guidance from the illuminating light of reason in understanding religion, for which the Book and tradition are the most important sources. These two thinkers align in their rational and narrative approaches to understanding religion; however, they differ regarding the function of reason, the relationship between reason and transmitted knowledge (naql), and specific instances within tradition, all of which are examined in this article.
نقدی بر ردیه پارک بر استدلالِ دی رِی علیه طبیعت گرایی متافیزیکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کریستوف دی رِی (2022) در مقاله «یک مورد جدیدِ معرفت شناختی به سودِ خداباوری» استدلالی نو در ردِ طبیعت گراییِ متافیزیکی ارائه می دهد. او مقدمه نخستِ این استدلال را دست کم بر دو رکن استوار می کند. رکن نخست نیازمندیِ استنتاجِ بهترین تبیین (IBE) به «باورِ متافیزیکی» است. این باور بدین معناست که وضعیت های امور در جهان به طور کلی تبیین دارند. رکن دیگر آن است که این تبیین پذیریِ وضعیت های امور در جهان نمی تواند علتِ باورِ متافیزیکی باشد. در سوی مقابل، سی یِنوگ بِی پارک (2023)، ضمن ردِ ارکان یادشده، استدلال می کند که اولاً «باورِ متافیزیکی» به IBE نیاز دارد و ثانیاً تبیین پذیریِ وضعیت های امور در جهان، علتِ باورِ متافیزیکی است. پژوهش پیش روی، به نقد دیدگاه پارک می پردازد. نخست نشان می دهیم که استدلالِ پارک علیه نیازمندیِ IBE به باورِ متافیزیکی ابهام های اساسی دارد. همچنین استدلال می کنیم که استدلال های او به سودِ نیازمندیِ باورِ متافیزیکی به IBE با دو مشکلِ (1) خلط میانِ روندِ شکل گیریِ یک باور و فرآیند توجیهِ آن و (2) خلط میانِ جنبه هستی شناختیِ تبیین پذیری و جنبه معرفت شناختیِ آن روبرویند. افزون بر اینها نشان داده می شود که استدلالِ پارک به سودِ رابطه علی میانِ تبیین پذیریِ وضعیت های امور در جهان و باورِ متافیزیکی، در اساس، خلطِ میان علتِ باورِ متافیزیکی و دلیلِ باور به آن است.
تحلیل انتقادی نظریه حرکت در حرکت علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
35 - 66
حوزههای تخصصی:
صدرالمتالهین با طرح نظریه حرکت جوهری، حرکت در مقوله جوهر را مطرح کرد. اما او نیز همچون دیگر فلاسفه، حرکت در سایر مقولات را نپذیرفت، به ویژه در مقولاتی که افراد آن ها تدریجی الحصول است؛ چرا که حرکت در آن ها باعث به وجود آمدن پدیده «حرکت در حرکت» می شود که از دیدگاه همه فلاسفه، امری محال است. در این بین در دیدگاه علامه طباطبائی پذیرش حرکت جوهری، مستلزم پذیرش وقوع نوعی حرکت تبعی اما حقیقی در همه مقولات نه گانه عرضی است. لذا در دیدگاه علامه طباطبائی حرکت در حرکت نه تنها محال نیست، بلکه تبیین چگونگی سرعت و کندی حرکات در پرتو پذیرش حرکت در حرکت ممکن است. در این جستار علاوه بر بررسی مبانی علامه طباطبائی در تبیین بحث حرکت در حرکت، دیدگاه شاگردان ایشان نیز پیرامون این مسأله مورد بررسی قرار می گیرد و خواهیم دید که شاگردان ایشان اختلاف مبنایی با علامه طباطبائی پیرامون این نظریه ندارند.
خلاقیت از منظر فلسفه صدرایی، آموزه های قرآنی و روایات: ارائه الگوی سازمانی مبتنی بر حکمت اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال ۲۲ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۲)
63 - 81
حوزههای تخصصی:
در این مقاله الگوی خلاقیت سازمانی از منظر فلسفه صدرایی، آموزه های قرآنی، و موسوعه روایات ارائه شده است. با توجه به برخی آیات قرآن همچون آیه 86 سوره حجر و 81 سوره یس و همچنین نظریه های خلاقیت در مکتب صدرایی همچون وجود ذهنی و معرفت خیالی می توان به اهمیت و عظمت خلاقیت در آموزه های قرآنی و اندیشه های ملاصدرا پی برد. متأسفانه به رغم اینکه بحث خلاقیت در سازمان در بسیاری از آیات قرآن، روایات، و دیدگاه های فلاسفه اسلامی به ویژه ملاصدرا نمود دارد بیشتر به تبیین این بحث از ادبیات غرب پرداخته شده است. نتیجه تمرکز زیاد بر ادبیات غرب نادیده گرفته شدن و غفلت از عوامل کلیدی در حوزه خلاقیت سازمانی به ویژه عوامل فردی است. بنابراین هدف این پژوهش طراحی الگوی خلاقیت سازمانی مبتنی بر حکمت اسلامی با تأکید بر دیدگاه های ملاصدرا است. روش این پژوهش از نوع کیفی، بررسی اسناد و مدارک دینی، و کدگذاری است. یافته های پژوهش نشان می دهند عوامل فردی کشف شده از حکمت صدرایی همچون فاعلیت نفس، قوای نفس، ابداع گری نفس، ادراک حسی، قدرت خیال، و قوه متصرفه در ادبیات غرب مورد غفلت واقع شده است. به علاوه طبق یافته ها عوامل فردی، سازمانی، و محیطی بر خلاقیت سازمانی تأثیر دارند و البته برخلاف ادبیات غرب عوامل فردی نقشی حیاتی در این زمینه دارند و متأثرکننده عوامل سازمانی و محیطی اند.
چالش های قرینه گرایانه لا ادری گرا پیش روی معتقدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لاادری گراها معتقدند در باب وجود خدا نمی توان/ نباید به باور ایجابی یا سلبی دست یافت و رویکرد معرفتی درست و موجه در این زمینه، توقف است. شکل گیری چنین رویکردی اغلب در بستر قرینه گرایانه رخ می دهد. هنگامی که اعتبار معرفتی یک گزاره به قرائن و شواهد پشتیبان آن باشد، اگر قرائن نتوانند سلب یا ایجاب گزاره را تعیّن بخشند، آنگاه درباب آن باید سکوت کرد. لاادری گرا نسبت به دوگانه خداباوری/خداناباوری معتقد است آنها: (1) نه پیش فرض هستند نه گزاره پایه و خودموجه؛ (2) شواهد کافی به سود هیچ یک وجود ندارد و شواهد ادعایی جملگی مخدوش و نامعتبر هستند؛ (3) اگر شواهد را موفق بدانیم، درنهایت و پس از وزن دهی متکافئ هستند. بنابراین همه مسیرهای معرفتی به توقف داوری ختم می شوند و نه خداباوری و نه خداناباوری نمی توانند توجیه معرفت شناختی معتبری داشته باشند. با این حال، نگاه لاادری گرایانه بیش از اندازه سخت گیرانه است و خدشه در همه شواهد و ادعای هم وزنی آنها، چه بسا او را به شکاکیت فراگیر بکشاند. ضمن این که لاادری گرا، با به رسمیت نشناختن رویکرد باورمندان، معقولیت ایشان و اتصاف آنها به فضایل فکری را نادیده می گیرد و همه را در نیل به اعتقاد سلبی یا ایجابی تخطئه می کند.
تأثیر تجربیات سوئدنبرگی بر اندیشه کانت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خوانش مرسوم از فلسفه نقادی کانت، با تأکید بر واکنش به تجربه گرایی هیوم و ترسیم حدود شناخت، از این مهم غفلت می کند که کلیت اندیشه کانت را نمی توان بدون دغدغه توجیه و تلاش برای مفهوم پردازی جهان نومنال و نحوه ارتباط آن با جهان پدیداری مطالعه کرد. آشنایی با تجربیات عرفانی سوئدنبرگ در دوره پیشانقدی، صرف نظر از تعالیم دینی، کانت را، بر خلاف اقتضای روشنگری، در این کشمکش قرار داد که عدم تعین پدیداریِ متعلقات چنین تجربیاتی امکان وجود و نقش تعیین کننده شان را نفی نمی کند. اهمیت این معنا کانت را بر آن داشت تا صورت بندی جهان نومنال و بررسی ارتباط آن با جهان پدیداری را در طرح نظام نقادی خود بگنجاند. با تمام سرسختی ها در انکار، می توان ادعا کرد که بیننده تأثیر گسترده تجربیات و ساختار اندیشه سوئدنبرگ بر نظام نقادی را گواهی می دهد. نشانه های تأثیرپذیری ساختار کلی و برخی ایده ها و مفاهیم نظام کانت از بینش های سوئدنبرگ تا به حدی است که اتهام مشابهت نظام وی با اندیشه های عارف بزرگ سوئدی را برانگیخت. خوانش هرمنوتیکی این جستارْ آموزه ها و مفاهیم و اصطلاحات سوئدنبرگی را در مقایسه با عناصر فلسفه نقادی فرامی خواند، و ضمن نشان دادن وجوه شباهت، بر تفاوت آنها تأکید می کند: تمایز و تطابق جهان پدیداری و جهان نومنال، سوبژکتیو بودن ایده زمان و مکان، عدم امکان بازنمایی امر نومنال، تناسبِ کمالی میان افعال و قانون اخلاق به مثابه شرط اصلی تحقق خیر برین، و ملکوت غایات از جمله این شباهت های احتمالی است، که اگرچه عمق تأثیرگذاری تجربیات سوئدنبرگی بر نظام کانتی و یا هم منشأ بودن آنها را نشان می دهد، اما اصالت نظام وی را مخدوش نمی سازد.
A Plan for the Future Islamic Philosophy(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
29 - 61
حوزههای تخصصی:
For several centuries, Islamic philosophy has been in a state of "isolation," meaning it has lost its contemporaneity; it neither solves "problem" nor, at the very least, actively and seriously engages with contemporary issues. This paper, while addressing the nature, possibility, and realization of Islamic philosophy; the achievements of Islamic philosophy; and the historical evolution of Islamic philosophy (in early, late, and contemporary periods), distinguishes three types of Islamic philosophy: Islamic philosophy as a concept; Islamic philosophy as an actualized phenomenon (Peripatetic, Illuminationist, Sadrian, and Neo-Sadrian); and the future Islamic philosophy. The future Islamic philosophy is an ideal one, could emerge later, contingent on certain conditions and prerequisites, such as addressing contemporary issues, particularly socio-cultural and practical issues. It seems that the survival of Islamic philosophy and its avoidance of becoming merely historical -in contrast to the idea of the "end of Islamic philosophy"- depends on this. Since the ideal Islamic philosophy is one that solves problem, this naturally requires problem-oriented philosophical research. Thus, highlighting the importance of problem-oriented research; the nature of a problem; and the differences between a problem, subject, question, and difficulty, the paper will propose the most important and central strategies that could actualize the future or ideal Islamic philosophy. These strategies include: philosophical attention to new sciences and technologies; considering the fourth wave in philosophy; engaging with "Philosophy of"; adopting concrete approaches in philosophy; conducting interdisciplinary researches in philosophy; and employing new methods in philosophy.
بررسی تطبیقی مبانی عقلانیّت از نگاه علّامه طباطبائی و محمد الجابری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹
157 - 186
حوزههای تخصصی:
بی تردید عقل در ایجاد و توسعه معرفت و بتبع آن در معرفت دینی نقش اساسی دارد. شکل گیری فهم از دین و شریعت نیز به عقل بشری مرتبط است و نوعی همبستگی میان دین و عقل برقرار است. اما اندیشمندان در چگونگی، حدود و ارتباط آن با معرفت وحیانی اختلاف نظر دارند. در این تحقیق، دیدگاه محمد عابد الجابری که از جمله جریانات فکری نوین معاصر است با دیدگاه علّامه طباطبائی به صورت تطبیقی در این زمینه ها مدنظر بوده تا ظرفیت های هر کدام برای پاسخ گویی به مسائل اجتماعی و سیاسی در حوزه دین سنجیده شود. بر این اساس، موضوع پژوهش این چنین سامان یافت؛ «بررسی تطبیقی مبانی عقلانیت از نگاه علّامه طباطبائی و محمد الجابری». روش توصیفی-تحلیلی در آثار هر دو اندیشمند پیشرفته و شاخصه های مؤثر در عقلانیت هر کدام را احصاء نموده. یافته های تحقیق نشان داد که مبانی عقلانیت عبارتند از: در اندیشه الجابری، فرهنگ، جامعه، تاریخ در تکون عقل اصالت داشته و منحصر در آنهاست ولی در نگاه علّامه طباطبائی، دین، وحی و فطرت توحیدی اصالت داشته و نقش فرهنگ، جامعه و تاریخ در تکون عقل در چارچوب دستگاه آفرینش و تحت هدایت الهی نقش ایفا می نمایند.
چیستی فناوری: تأملی بر اساس هستی شناسی بسکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله، بر اساس هستی شناسی مطرح در فلسفه علم روی بسکار، تعریفی برای فناوری ارائه شده است. درک چیستی فناوری پیش نیازی جدی برای پاسخگویی به پرسش های کلیدی در حوزه فلسفه فناوری است، پرسش هایی در حوزه تعامل فناوری و جامعه، اخلاق و فناوری، فناوری و دانش، آزادی و دموکراسی و فناوری، و بسیاری مباحث دیگر. مقاله با بهره گیری از هستی شناسی بسکاری و تحلیل ساختارهای طبیعی، مصنوعی و اجتماعی، فناوری را به عنوان برهم کنش انسان با ساختاری ترکیبی تعریف می کند که هدف آن دستیابی به کارکردهایی مشخص است. بر اساس این تعریف، فناوری نه امری خنثی، بلکه ارزش بار و بدیل پذیر است، به این معنا که مسیر توسعه و کارکردهای آن می تواند با توجه به ارزش ها و انتخاب های اجتماعی تغییر کند. مقاله نشان می دهد که فناوری محصول تعامل پیچیده انسان با ساختارهای طبیعی، مصنوعی و اجتماعی است، و همین تعامل امکان ایجاد شکل های مختلف فناوری را فراهم می کند. در این مقاله تلاش شده به لحاظ فلسفی فهمی عمیق تر از چیستی فناوری ارائه شود. این فهم نشان می دهد که در مواجهه با فناوری نمی توان منفعل بود و می توان فعالانه در شکل گیری آن نقش ایفا کرد. به این ترتیب محتوای مقاله روی خوشی به دیدگاه جبرانگاری فناوری نشان نمی دهد.
نقد و بررسی نظریه فاعل بالعنایه از منظر روایات امام علی علیه السّلام(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۱
124 - 149
حوزههای تخصصی:
فاعلیت واجب تعالی یکی از مسائل مهم فلسفی است که هر مکتب فلسفی حتی کلامی درباره آن دیدگاهی مخصوص به خود دارد. مشّائیان و در رأس آنها ابن سینا، واجب الوجود را فاعل بالعنایه و علم قبل از ایجاد را علم عنایی می دانند و معتقدند این علم، حصولی و به شکل صور مرتسمه و لازمه ذات واجب است که منشأ آفرینش اشیا می باشد. این نظریه علاوه بر اینکه از ناحیه فیلسوفان با ایرادهایی روبه رو شده و آنان معتقدند مشّاء با عرَض خواندن صور مرتسمه، ذات واجب را از کمال علمی خالی می کند که امری محال است؛ همچنین با روایات منقول از امام علی7 مورد نقدهای جدّی قرار می گیرد؛ به گونه ای که با این روایات، نادرست بودن دیدگاه فاعل بالعنایه درباره واجب تعالی قابل اثبات است. بیشتر سخنان حضرت در این باره فاعلیّت واجب را با نحوه علم او پیوند زده و با تبیین آنها، تصوّرات نادرست و شبهات پیرامون فاعلیّت و علم واجب تعالی را برطرف می کنند. نقد بر دیدگاه مشّاء با سه دسته از این روایات استنباط می شود که درمجموع این نظریه را شایسته مقام و مرتبه خداوند نمی دانند: دسته اول روایاتی است که بر خلاف مشّاء، علم حصولی را از واجب تعالی نفی می کنند. دسته دوم سخنانی است که با نفی احتیاجِ خداوند به غیر، هر گونه الگو و مثال برای آفرینش موجودات را منتفی می دانند که از آنها می توان نفی الگو و مثال بودنِ صور مرتسمه برای آفرینش اشیا را استنباط نمود. دسته سوم نیز روایاتی است که می گویند هیچ واسطه ای بین خداوند و معلومات او وجود ندارد که از طریق آنها می توان دیدگاه فاعل بالعنایه را که واسطه بودنِ صور مرتسمه بین خداوند و موجودات را ترسیم می کند، نقد نمود. نقدهای مذکور به روش استظهار و استنباط از روایات حضرت به دست آمده اند و در مرحله تجزیه و تحلیل و مقایسه دیدگاه فاعل بالعنایه با آنها نیز به شیوه تحلیلی- عقلی انجام پذیرفته است.
تبیین و بررسی انتقادی عاملیت انسان در فلسفه صدرالمتالهین بر مبنای نظریه اسلامی عمل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت عمل در فلسفه اسلامی اما این مؤلفه در نگاه ملاصدرا مبهم و به اجمال بحث شده است. بر این مبنا، این پژوهش درصدد است پس از تبیین مفهوم عاملیت در فلسفه ملاصدرا با نگاه انتقادی بر مبنای نظریه اسلامی عمل بپردازد تا گامهایی در جهت افزایش دانشهای بنیادین بردارد. جهت نائل شدن به اهداف پژوهش از روش تحلیل مفهومی و روش پژوهش انتقادی استفاده شده است. نتایج پژوهش بیانگر آن است ملاصدرا مبادی مختلفی را برای عاملیت انسان بر می شمارد که مشتمل بر علم، شوق، اراده و در نهایت علل خارجی است. در این دیدگاه، ایجاب رابطه علی و تسلسلی، اراده مسبوق به شوق مؤکد و اراده مسبوق به تأمل از مهمترین مواضع این بحث است. لذا با توجه به آنچه مورد اشاره قرار گرفت، عاملیت انسان در فلسفه ی ملاصدرا از منظر نظریه اسلامی عمل، قابلیت بررسی انتقادی دارد از جمله ؛ فروکاهش اراده به شوق مؤکد، فروکاهش اراده به تأمل و صوری بودن اراده را می توان اشاره نمود.
بازخوانی تحلیلی- انتقادی نظریه های هستی شناختی اوصاف الهی نزد اندیشمندان مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش درباره صفت داشتن خداوند و نسبت صفات با ذات الهی، مباحثی را در اندیشه اسلامی به وجود آورده که به «توحید صفاتی» یا «هستی شناسی اوصاف الهی» معروف است. پاسخ های اندیشمندان مسلمان با نگرش های مختلف، از همان قرن اول تاکنون، موجب طرح دیدگاه های گوناگونی شده است که به ماهیت وجودی و تکوینی صفات الهی و رابطه آنها با ذات خداوند می پردازند. در این مقاله، با بررسی آثار و گزارش های آرای اندیشمندان مسلمان، علاوه بر بازشناسی نظریه های معروف «نیابت»، «عینیت» و «زیادت»، نظریه های کمتر مطرح شده «نفی صفات»، «احوال»، «اعتبار ذهنی» ، «ترادف مفهومی» و «لا هو و لاغیره» در هستی شناسی اوصاف الهی به روش تحلیلی انتقادی مورد بررسی قرار گرفته اند و با نگاهی تطبیقی سیر تحولات این مسئله در اندیشه اسلامی ارائه شده است.
Cartesian Libertarianism ‘Intrinsic Autonomy’ and the Need for Other-Worldly Substance(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
“You are not machines! You are not cattle! You are men!” (The Great Dictator, Charlie Chaplin) Contemporary discussions on freedom have recently drawn attention to the implications of the mind-body relation. Historically, the notion of freedom has centered on various naturalistic options, compatibilism, and weaker notions of libertarian freedom. This leaves strong agent-causal libertarianism as a minority position. Entering these discussions, we seek to establish the relation between a particular mind-body view and strong agent-causal libertarianism. We make two claims upon characterizing strong agent-causal libertarianism. First, we argue that strong agent-causal libertarianism requires some version of substance dualism (or immaterialist agency). Second, we argue that strong agent-causal libertarianism probably requires something like classical or Cartesian substance dualism. Drawing from the philosopher John Foster in The Immaterial Self, we show that the central defining feature of the sort of libertarian agency under investigation is ‘intrinsic autonomy’. While we recognize that Cartesianism is unpopular in contemporary discussions, we agree with Foster that it is probably what is entailed if we are going to ground something like a strong agent-causal libertarianism. The substance needed to explain this robust form of freedom begins to look like something not of this world and more like the substance described early on by Rene Descartes.
روش شناسی تعریف مفاهیم اعتباری براساس نظریه اعتباریات علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال ۲۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۰۰)
101 - 126
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر براساس نظریه اعتباریات علامه طباطبایی و با روش تحلیل منطقی به روش شناسی تعریف مفاهیم اعتباری پرداخته و پانزده قاعده روش شناختی در باب تعریف مفاهیم اعتباری را عرضه کرده است. روش تعریف این مفاهیم به روش تحلیل مفهومی است و قواعد عرضه شده برخی به مبانی تعریف، برخی به اقسام آن و برخی نیز به روش هایی برای کشف مؤلفه های مفهومی مفاهیم اعتباری اختصاص دارد. با توجه به این روش ها می توان مؤلفه های این مفاهیم را کشف کرد و در تعریف به روش تحلیل مفهومی از این مؤلفه ها بهره برد. البته باید توجه داشت مهم ترین مؤلفه یک مفهوم اعتباری غرض آن است، که باید در هر تعریفی به کار گرفته شود. به کارگیری دیگر مؤلفه ها در تعریف با توجه به هر مفهوم ممکن است متغیر باشد. نظر به تقسیم تعریف مفاهیم به هنجاری و غیرهنجاری، در تعاریف هنجاری به معنای توصیه ای نیز لازم است مؤلفه های مفهومی یک مفهوم اعتباری به دقت مورد توجه قرار گیرد و متناسب با غرض آن مفهوم در آن أخذ شود.
بازتاب عقل عملی در کلام اجتماعی با تکیه بر آرای شهید آیت الله محمدباقر صدر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۱
24 - 53
حوزههای تخصصی:
علم کلام عهده دار ارائه نظام منسجم از باورهای دینی در چارچوب رابطه انسان با خداوند متعال در ظرف عالم هستی و اجتماعات انسانی است. در این راستا شاخه کلام اجتماعی عهده دار ترسیم ساختارها، مناسبات فکری و رفتاری و الگوهای تعاملی میان انسان ها در بستر جامعه بر پایه باورهای دینی و نیز اصلاح و ارتقای باورمندی دینی اجتماع است که در این باره از روش های عقلی و نقلی بهره می گیرد. در روش شناسی کلام اجتماعی، عقل عملی، نقشی محوری و اصیل در استنباط و تولید گزاره ها دارد. در این پژوهش ضمن تبیین دو نظریه «حق الطاعه» و «منطقه الفراغ» مربوط به اندیشمند معاصر اسلامی شهید آیت الله محمدباقر صدر در حوزه کلام اجتماعی به واکاوی روش شناختی با محوریت عقل عملی پرداخته شده تا از این رهگذر جایگاه، قلمرو، ابعاد و میزان کارایی عقل عملی در فهم و تولید نظریه ها و مسائل در حوزه کلام اجتماعی در قالب این نظریه ها آشکار شود و زمینه های ارتقا و توانمندی روش عقلانی در بخش عقل عملی در بارورسازی و کارآمدی دانش کلام اجتماعی در حل مسائل اجتماعی در عرصه باورها و اعتقادات فراهم آید. این پژوهش با گردآوری اطلاعات به روش کتابخانه ای و اسنادی و بهره گیری از روش های تحقیق توصیفی و اکتشافی به ترسیم هویت عقل و کارکردهای آن در دانش کلام اجتماعی در قالب چهار نظریه مذکور تدوین گشته است.
بازشناسی دلایل عقلی عصمت و تبیین تمایز آن ها از یکدیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۰
5 - 27
حوزههای تخصصی:
مسئله ای که در باره مباحث عصمت پژوهی مطرح است، لزوم بازشناسی و مشخص کردن تمایز دلایل عقلی عصمت انبیا از یکدیگر است. گاهی «دلیل وثوق» و «دلیل تنفیر» با هم خلط شده و هر دو یک دلیل واحد دانسته شده، در حالی که دلیل وثوق مربوط به حوزه شناخت و عقل است و دلیل تنفیر مربوط به حوزه گرایش و احساسات و ایجاد نفرت طبع است. گاهی دیگر «دلیل لزوم تبعیت از نبی» با دلیل تنفیر خلط شده است، درحالی که دلیل تنفیر، معصیت را سبب تنفیر و کاهش آرامش نفس مردم می داند، اما دلیل لزوم تبعیت از نبی، معصیت نبی را با اطاعت مطلق از ایشان منافی می داند، زیرا پیروی از معصیت جایز نیست. گاهی نیز «دلیل نقض غرض ارشاد مردم» با دلیل لزوم تبعیت از نبی خلط شده است. عمده تمرکز دلیل نقض غرض ارشاد بر روی اثبات عصمت از خطا و فراموشی و عصیان در تغییر عمدی وحی یا نرساندن وحی است، اما عمده تمرکز دلیل لزوم تبعیت از نبی بر روی اثبات عصمت از گناهان است. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی، تحلیلی درصدد تبیین تمایز این دلایل از یکدیگر و نشان دادن اشتباهاتی است که در این زمینه صورت گرفته است.
خاستگاهِ خیالین هنر و وظیفه آن در فلسفه متأخر هایدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
33 - 60
حوزههای تخصصی:
این نوشتار می کوشد با ردیابیِ گام به گامِ اندیشه های هایدگر در باب هنر نشان دهد که هنر با خصلت نمایی خیالین خویش، چگونه می تواند در گام نخست ساحتی برای بنیان گذاری جهان و ابلاغِ وظیفه مقدر هر قوم و در گامی بعد، امکانِ آشکارگی امر مقدس را در خویش، مهیا سازد. بدین منظور، نخست با تفسیر هنر به مثابه امر خیالین، جایگاهِ این خصلت نمایی در انتقال اندیشه هایدگر از زمان به هنر، بررسی می شود؛ سپس با تأکید بر نقش هنر در برپایشِ جهانیتِ تاریخی و اهمیت آن در روشن کردنِ وظیفه هر جامعه در رقم زدن سرنوشت خود و همچنین با نشان دادنِ چگونگی ظهور امر مقدس در اشعار هولدرلین، خاستگاه اثر هنری به مثابه خیالینه (The imaginary) آشکار می شود؛ خاستگاهی که خود در خیالینگیِ (Imaginariness) هستی اگزیستانس ریشه دارد و با سیالیت بخشی به هستندگیِ هستنده، افق مواجهه با هستی را در نوسان ذاتِ چیزها گشوده می سازد و به این ترتیب یگانه طریقِ امکان پذیریِ تحقق هنر در تفکر هایدگر به شمار می آید.
نقد آراء ابن عربی درباره مفهوم تجلی بر مبنای قرآن و روایات شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۱۵)
73 - 92
حوزههای تخصصی:
«تجلی» اصطلاح و مفهومی پر کاربرد در سنت اسلامی است که تفسیر آن تأثیری بسزا در مبانی اخلاقی، معرفتی و باورهای دینی دارد. سابقه کاربرد اصطلاح به قرآن کریم و برخی احادیث بازمیگردد و سپس، اندیشمندان مسلمان، تفسیرهایی متعدد از آن ارائه کرده اند. این اصطلاح پیش از ابن عربی، بیش از هر چیز، مفهومی سلوکی بود که چگونگی تقرب وجودی معرفتی سالک به حضرت حق، از طریق کنار رفتن حجابها و آشکار شدن افعال و صفات و ذات حق تعالی، را توضیح میداد، اما دیدگاههای ابن عربی درباب تجلی، با دیگران متفاوت بوده و تعابیر او در اینباره خاص خود اوست. پژوهش حاضر، با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، به بررسی مفهوم تجلی در آراء ابن عربی و مقایسه آن با آیات و روایات اسلامی میپردازد تا اشتراکات و افتراقات این دو دیدگاه روشن گردد. یافته های پژوهش نشان میدهد که آراء ابن عربی در مباحثی مهم همچون تعریف تجلی، مثلیت، ذات یا عدم محض، قضاوت مطلق درباره ذات خداوند، حدود محدود، تصورات انسان از خداوند، تجلی خداوند در روز قیامت و تجلی انکار، تفاوتها و تعارضهایی برجسته با آیات و روایات اسلامی در مورد مفهوم «تجلی»، دارد.
تحلیل هستی شناختی ارتباط قوا با جنسیت در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
23 - 38
حوزههای تخصصی:
بحث درباره قوای زن و مرد از مباحثی است که فیلسوفانی همچون سقراط، افلاطون و ارسطو متناسب با مباحث فلسفه سیاسی خود، ذیل عناوینی همانند «دولت شهر، شهروندی، تدبیر منزل و آموزش» بدان پرداخته اند. فیلسوفان مسلمان نیز ضمن بیان مطالبی در باب نفس و ارتباط آن با قوا، اشاراتی به بحث مذکور داشته اند. در این میان، با اتکا به نوآوری های صدرالمتألهین در بحث قوا، به ویژه قوه واهمه، بحث وحدت نفس و قوا و مانند آن و تحلیل مبانی هستی شناختی حکمت وی، ازجمله تشکیک وجود و وحدت شخصی وجود می توان تفاوت قوا بر اساس جنسیت را نتیجه گرفت. این مسئله در هریک از قوای نباتی، حیوانی و انسانی جاری است. اصلی ترین قوه انسان قوه عاقله است که گرچه با نظر ابتدایی در توضیحات صدرا در باب عقل، به نظر می رسد وی تفاوتی میان زن و مرد در طی مراحل عقلانی وجود قائل نیست و این امر برابری قوای دو جنس را به ذهن تبادر می کند، اما از عبارات صریحی که درباره زن بیان می کند و نیز مبانی وی، برمی آید که به چنین تفاوتی باور داشته است. مقاله حاضر با روش کتابخانه ای و تحلیلی، در پی تبیین این تفاوت در کلام اوست.