فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۸۱ تا ۲۰۰ مورد از کل ۱۰٬۷۸۷ مورد.
منبع:
مدیریت بهره وری سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
139 - 171
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام این تحقیق آزمایشی از نوع آزمایشگاهی، ارائه مدل تاثیر تعاملی عوامل مختلف(از طریق توجه دیداری) بر جذابیت تبلیغ و شکل گیری قصد خرید میباشد.این پژوهش با هدف ارائه مدل تاثیر عوامل مختلف، شامل نحوه تفکر(منطقی-شهودی) و قالب پیام تبلیغ(منطقی و حسی) بر جذابیت تبلیغ و قصد خرید انجام گردیده است. روش: در این پژوهش آزمایشی از نوع آزمایشگاهی، 180 نفر شرکت کننده در آزمایش، به کمک ردیاب چشم، 18 تبلیغ حاوی پیام منطقی یا حسی را مشاهده نمودند و بعد از مشاهده هر تبلیغ به سوالات جذابیت تبلیغ و قصد خرید پاسخ دادند. داده های این تحقیق آزمایشگاهی به کمک ردیاب چشم، و پرسشنامه های تمایلات فردی، نحوه تفکر، یادآوری تبلیغ و اطلاعات جمعیت شناختی در قالب 180 نمونه در دسترس از میان نسلهای ایکس، وای(دانایان رسانه) و زد(بومیان دیجیتال) شامل 78 خانم و 102 آقا با میانگین سنی 64/22 سال جمع آوری و تحلیل گردید. یافته ها: نتایج سنجش شاخص های توجه دیداری نشان داد، تعداد دفعات بازدید، مدت زمان بازدید، و تعداد دفعات تثبیت برای ناحیه کل تبلیغ منطقی بالاتر از مقدار مشابه برای ناحیه کل تبلیغ حسی و کل مدت تثبیت برای ناحیه کل تبلیغ حسی بیشتر از مقدار مشابه برای ناحیه کل تبلیغ منطقی بوده است. توجه دیداری بینندگان تبلیغ منطقی بالاتر از تبلیغ حسی بوده است. نتیجه گیری: طبق نتایج رگرسیون ماکرو پراسس، تاثیر مستقیم پیام منطقی بر قصد خرید و نقش توجه دیداری در تاثیر نحوه تفکر و نوع پیام بر جذابیت تبلیغ و قصد خرید، معنی دار میباشد.
مدل سازی عوامل موثر بر توسعه گردشگری خوراک با رویکرد فراترکیب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
49 - 80
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت یافتن توسعه گردشگری خوراک به عنوان یکی از مهم ترین و رو به رشدترین گونه های گردشگری در سال های اخیر، مطالعه حاضر با هدف مدل سازی عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری خوراک طراحی و اجرا شد. این پژوهش از لحاظ هدف توسعه ای و از لحاظ روش گردآوری و تحلیل داده ها در دسته پژوهش های کیفی قرار می گیرد و با روش فراترکیب انجام شده است. با توجه به ماهیت روش فراترکیب، جامعه آماری پژوهش را مطالعات پیشین مرتبط با موضوع پژوهش تشکیل می دهند که در این بین، با توجه به دسترسی به متن کامل و بررسی عنوان، چکیده و محتوای مقاله های جست وجو شده، 45 منبع جهت استفاده در پژوهش انتخاب شد. جهت تحلیل داده ها، روش تحلیل مضمون و جهت کنترل کیفیت تحلیل ها، روش توافق درون موضوعی استفاده شد. به عنوان یافته های پژوهش نیز عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری خوراک در قالب 6 مضمون اصلی یعنی عوامل زمینه ای، عوامل مربوط به بازاریابی و فروش، عوامل مربوط به منابع انسانی، عوامل زیرساختی، عوامل مداخله گر و اقدامات اجرایی دسته بندی شدند. نتایج می تواند دانش مدیران نسبت به عوامل مؤثر بر توسعه گردشگری خوراک را افزایش داده و رهنمودهایی کاربردی برای مدیران، برنامه ریزان و سیاست گذاران توسعه گردشگری خوراک در سطوح مختلف ملی و منطقه ای ارائه کند.
نقش معماری اقامتگاه های بوم گردی در رضایتمندی و وفاداری گردشگران (نمونه موردی: استان خراسان شمالی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت گردشگری سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
363 - 410
حوزههای تخصصی:
اقامتگاه های بوم گردی به عنوان یکی از اجزای اصلی اکوتوریسم، نقش مهمی در دستیابی به اهداف آن ایفا می کنند. هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی نقش معماری اقامتگاه های بومگردی در رضایت بوم گردان و وفاداری آنها در استان خراسان شمالی است. پژوهش حاضر از راهبرد پیمایشی و همسبتگی استفاده کرده است. جامعه مورد مطالعه، شامل بوم گردان خراسان شمالی بوده و نمونه 128 نفر بوده است. یافته ها نشان داد که مقادیر میانه در همه متغیرها، به طور معناداری از میانه موردانتظار پایین تر بوده که نشان دهنده شکاف بین تجربه بومگردان از اقامتگاه ها و انتظارات آنهاست. همه ویژگی ها و عناصر معمارانه اقامتگاه به جز یک مورد، با متغیرهای رضایت، تمایل به بازگشت دوباره و تمایل به توصیه اقامتگاه به دیگران، رابطه مستقیم معنادار داشتند. میانگین نمره برخی متغیرها در زنان به طور معناداری کمتر از مردان بود. میانگین نمرات بسیاری از متغیرها در بین سطوح مختلف تحصیلات و سطوح مختلف نوع سفر، تفاوت معناداری نشان داد.
شناسایی و تحلیل دلایل و پیامدهای رفتار مینیمالیسم مصرف کننده با رویکرد آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه بازرگانی سال ۲۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۱۲
205 - 243
حوزههای تخصصی:
مینیمالیسم با به چالش کشیدن فرهنگ مصرف گرایی افراطی که امروزه به شدت گسترش پیداکرده و پیامدهای نامطلوبی در سطح جامعه برجای گذاشته است، کمک می کند که افراد بر کاهش مصرف بیش از حد و بهبود کیفیت زندگی با عدم افراط در مصرف گرایی تمرکز کنند. لذا پژوهش حاضر باهدف شناسایی و تحلیل دلایل و پیامدهای رفتار مینیمالیسم مصرف کننده انجام پذیرفت. پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی از حیث گردآوری اطلاعات در زمره پژوهش های اکتشافی است. همچنین این پژوهش از نوع تحقیقات آمیخته به صورت کیفی و کمی و بر مبنای فلسفه قیاسی استقرایی است. جامعه آماری پژوهش خبرگان هستند که با روش نمونه گیری هدفمند و بر اساس اصل کفایت نظری انتخاب شده اند. ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کیفی مصاحبه است که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوای نسبی و روش پایایی سنجی درون کدگذار و میان کدگذار تائید شد. هم چنین ابزار گردآوری اطلاعات در بخش کمی پرسشنامه است که روایی و پایایی آن با استفاده از روایی محتوایی و پایایی باز آزمون تائید شد. داده های کیفی با روش تحلیل محتوا و داده های کمی با روش نقشه شناختی فازی تحلیل گردید. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که تبعیت از فرهنگ ساده زیستی، نکوهش افکار اپیکوریستی و لذت گرایانه و فرهنگ صرفه جویی و دوری از تبرج مهم ترین دلایل رفتار مینیمالیسم مصرف کننده هستند. هم چنین آشفتگی زدایی و انسجام بخشی عاطفی و ذهنی، گریز از چرخه مصرف گرایی و احتراز از پدیده آفلوانزا و چشم و هم چشمی به عنوان مهم ترین پیامدهای رفتار مینیمالیسم مصرف کننده شناسایی شدند.
ارائه مدل توسعه ی کارآفرینی در صنعت ملی پالایش فراورده های نفتی با رویکرد پیشگیری از آسیب های زیست محیطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این تحقیق بررسی ارائه مدل توسعه ی کارآفرینی در صنعت ملی پالایش فراورده های نفتی با رویکرد پیشگیری از آسیب های زیست محیطی می باشد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش، از نوع توصیفی-پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کارکنان و کارشناسان در صنعت ملی پالایش فراورده های نفتی به تعداد 951 نفر می باشد که با استفاده از فرمول کوکران تعداد 274 نفر در نظر گرفته شد. نمونه گیری به صورت تصادفی خوشه ای انجام شد. ابزار گردآوری در تحقیق حاضر، شامل پرسشنامه محقق ساخته برگرفته از روش کیفی می باشد. متغیر توسعه ی کارآفرینی شامل 4 بعد نوآوری، ریسک پذیری، پیشگامی و رقابت تهاجمی و متغیر توسعه ی کارآفرینی شامل 3 بعد انسان مداری، محیط مداری، بی اعتنایی عمومی می باشد. پایایی تحقیق با استفاده از معیار آلفای کرونباخ در نرم افزار SPSS مورد بررسی قرار گرفت و تأیید شد. جهت برازش مدل مفهومی تحقیق از نرم افزار AMOS استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد که بین مولفه ها و ابعاد توسعه ی کارآفرینی در صنعت ملی پالایش فراورده های نفتی با رویکرد پیشگیری از آسیب های زیست محیطی اثر مثبت و معنی داری وجود دارد و مدل از برازش خوبی برخوردار می باشد.
مفهوم پردازی نقش آموزش مشاغل و فرصت های شغلی در بهبود نگرش کارآفرینانه دانش آموزان پایه ششم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
44 - 17
حوزههای تخصصی:
توجه به بهبود مهارت ها، نگرش ها و رفتارهای کارآفرینانه به عنوان عوامل کلیدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی جوامع در دهه های اخیر افزایش یافته است. بر اساس گزارش های دفتر دیده بان جهانی کارآفرینی، این مهارت ها و نگرش ها اکتسابی و قابل آموزش هستند. از این رو، آموزش کارآفرینی از دوران کودکی به عنوان مرحله ای اساسی در شکل گیری و تقویت این مهارت ها و نگرش ها در نظر گرفته می شود. هدف از انجام این پژوهش، مفهوم پردازی نقش آموزش مشاغل و فرصت های شغلی در بهبود نگرش کارآفرینانه دانش آموزان پایه ششم در منطقه فرگ شهرستان داراب بود. این پژوهش از نظر هدف، کاربردی است که با روش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر پایه ششم ابتدایی در منطقه مذکور است. دو کلاس ۳۰ نفره به صورت هدفمند برای گروه های آزمایش و کنترل به عنوان نمونه، مورد بررسی قرار گرفتند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته سنجش نگرش کارآفرینانه گردآوری شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و استنباطی شامل آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره، T زوجی و مستقل و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر انجام شد. پیش فرض همگنی واریانس درون گروهی با آزمون لوین و نرمال بودن توزیع داده ها با آزمون شاپیرو-ویلکس بررسی گردید. نتایج نشان داد که آموزش مشاغل و فرصت های شغلی به طور مؤثر منجر به تقویت و رشد نگرش کارآفرینانه دانش آموزان شده است. به کارگیری روش های تدریس متنوع و بهره گیری تلفیقی از دروس پایه ششم برای آموزش مشاغل، بیشترین تأثیر را بر مؤلفه های نگرش کارآفرینانه دانش آموزان یعنی خلاقیت و نوآوری، ریسک پذیری و بهره برداری از فرصت ها دارد. این پژوهش پیشنهادهای کاربردی را برای بهبود و نهادینه سازی فرهنگ کارآفرینی با تأکید بر آموزش کارآفرینی در دوران ابتدایی به همراه دارد.
مدل علّی شبکه سازی در پارک های علم و فناوری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۲ بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۷
185 - 221
حوزههای تخصصی:
امروزه توسعه پارک های علم و فناوری و بهبود عملکرد آنها در گروی همکاری با صنعت و دانشگاه و ارتباط با محیط و مراکز مرتبط است. از این رو شناسایی شبکه همکاری و شاخص های شبکه سازی در پارک های علم و فناوری حائز اهمیت است. هدف این پژوهش شناسایی شاخص های شبکه سازی در پارک های علم و فناوری است. روش پژوهش حاضر کیفی بوده و در آن از سه روش فراترکیب، دلفی فازی و دیماتل استفاده شد. جستجو در پایگاه های اطلاعاتی فارسی و انگلیسی انجام و10 مطالعه مرتبط شناسایی، مورد بررسی قرارگرفت. برای تأیید شاخص های شبکه سازی مستخرج از ادبیات نظری، از 13 نفر از خبرگان و مدیران پارک فناوری پردیس نظرسنجی و شاخص ها با استفاده از روش دلفی فازی توسط خبرگان تأیید شد. به منظور ترسیم مدل علّی روابط بین شاخص ها از روش دیماتل استفاده شد. داده ها با استفاده از نرم افزار اکسل تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد شبکه سازی در پارک های علم و فناوری دارای 15 شاخص از قبیل ارتقاء سطح محصولات، اطلاعات، افزایش سهم بازار، اهداف و ایجاد ارزش است. از نظر خبرگان، شاخص افزایش سهم بازار در اولویت اول و یادگیری سازمانی در آخرین رتبه قرار می گیرد. ترسیم مدل علّی شبکه سازی نشان داد، شاخص هایی مانند مدیریت، یادگیری سازمانی، اطلاعات و دانش از شاخص های اثرگذار هستند. شاخص هائی نظیر توسعه محصول جدید، فرصت سازی بازار، روابط و بهره برداری از فرصت نیز از شاخص های تأثیرپذیر در شبکه سازی پارک-های علم و فناوری هستند.
طراحی الگوی پیاده سازی بیمه سایبری با استفاده ازنظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر شناسایی عوامل مؤثر بر پیاده سازی بیمه سایبری در بین شرکت های بیمه در کشور ایران است. پژوهش حاضر از لحاظ هدف، داده بنیاد است و از نوع روش های کیفی است. جامعه آماری پژوهش متخصصان و خبرگان در زمینه بیمه سایبری است که با استفاده از روش نمونه گیری گلوله برفی مشخص شده اند. با استفاده از تکنیک مصاحبه، داده ها جمع آوری شده و سپس با استفاده از نرم افزار MAXQDA نسخه 2020 داده ها و مقوله ها کدگذاری و طبقه بندی شده اند. پایایی پژوهش با استفاده از ضریب کاپا اندازه گیری شده است. در مرحله آخر مدل پژوهشی بر اساس مدل اشتراوس وکوربین استخراج شده است. بر اساس نتایج پژوهش عوامل علی به شاخص های دانشی، فنی و شبکه تقسیم شدند. چشم انداز بیمه ای با عنوان عامل مداخله گر، تجزیه و تحلیل محیط بیرونی و درونی و همچنین بازاریابی و توجه به بازوه ای اجرایی به عنوان عوامل بسترساز، رویکرد اکوسیستمی و تدوین استراتژی بیمه ای به عنوان راهکار و نهایتاً افزایش سطح دانش شرکت های بیمه، ایمنی و امنیت داده ها، بهبود خدمات و درآمد شرکت و عدم اطمینان از کارکرد بیمه به عنوان پیامدهای مثبت و منفی بیمه سایبری شناخته شده اند.
مدل مشارکت مشتری در خلق ارزش برند کفش تبریز در شبکه های اجتماعی دو کشور ایران و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به اینکه عمده مقصد صادراتی کفش تبریز کشور عراق است، لذا بررسی و مقایسه این موضوع که مشارکت مشتری در خلق ارزش برند کفش تبریز در شبکه های اجتماعی دو کشور ایران و عراق چگونه می باشد، به مدیران کمک خواهد کرد تا ابعاد و چگونگی جلب مشارکت مشتری را در خلق ارزش شناسایی و برنامه های مناسبی در این خصوص تدوین نمایند. بر همین اساس هدف این پژوهش طراحی مدل مشارکت مشتری در خلق ارزش برند کفش تبریز در شبکه های اجتماعی دو کشور ایران و عراق است. روش تحقیق توصیفی- مدل سازی بوده و جامعه آماری شامل دو بخش خبرگان و کلیه مشتریان کفش تبریز در شبکه های اجتماعی است. در بخش اول پژوهش 20 نفر از خبرگان به صورت ترکیبی از دو کشور عراق و ایران انتخاب شده اند. در بخش دوم نیز 384 نفر از مشتریان کفش تبریز در شبکه های اجتماعی با نمونه 122 نفری برای کشور عراق و نمونه 262 نفری برای کشور ایران انتخاب شد. برای گردآوری داده ها از دو پرسشنامه استفاده شده است. یافته های بخش اول نشان می دهد که مدل مشارکت مشتری در شبکه های اجتماعی به منظور خلق ارزش برند در پنج سطح قرار می گیرد که هر سطح دارای روابط مستقیم و غیرمستقیم با سطوح دیگر می باشد. همچنین نتایج آزمون مدل طراحی شده نشان می دهد که مدل طراحی شده در کشور ایران به طور کامل تائید شده، ولی آزمون مدل در کشور عراق منجر به حذف یکی از روابط بین اجزاء مدل و اصلاح آن شده است.
ارائه الگوی مدیریت سردرگمی مشتری در خدمات بیمه پژوهشی مبتنی بر رویکرد نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت برند سال ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۸
13 - 62
حوزههای تخصصی:
با توجه به اهمیت صنعت بیمه در اقتصاد کشورهای درحال توسعه، تعدد و تنوع خدمات بیمه ای و میزان سردرگمی مشتریان، این پژوهش درصدد ارائه الگوی مدیریت سردرگمی مشتری است به شکلی که قادر به تأمین و حفظ منافع مشتریان و شرکت های بیمه و راهکاری مؤثر برای متولیان امر جهت مدیریت سردرگمی مشتریان در صنعت بیمه عمر کشور باشد. طراحی الگو با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه پردازی داده بنیاد انجام و برای انتخاب نمونه های پژوهش، از نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی استفاده شد. پس از انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته با 21 نفر از خبرگان سازمانی صنعت بیمه و بازاریابی با توجه به کفایت داده ها و اشباع نظری طی انجام مراحل کدبندی باز، محوری و انتخابی، الگوی پارادایمی مدیریت سردرگمی مشتری طراحی شد. نتایج کدگذاری داده ها به شناسایی17 مقوله اصلی منجر شد که در قالب 6 دسته طبقه بندی شدند. در این الگو، مدیریت سردرگمی مشتری به عنوان پدیده محوری استخراج شد و در ضمن علل و عواملی که موجب بروز این موضوع می گردد نیز مشخص گردیده است، شرایط زمینه ای و مداخله گر تأثیرگذار در این موضوع نیز شناسایی و در پایان راهبردهایی چون مشتری مداری، استراتژی های بازاریابی و ارائه بسته کامل خدماتی باکیفیت بالا در خصوص مدیریت سردرگمی مشتری ارائه و پیامدهای حاصل از آن نیز بیان گردید، ازاین رو، نتایج این پژوهش می تواند برای شناسایی، برنامه ریزی و ارائه راهکارهایی برای رفع سردرگمی ترغیب مشتریان به استقبال آگاهانه، در کانون توجه پژوهشگران، شرکت ها، دولت و مجامع سیاست گذار قرار گیرد
ارائه مدل توسعه بازار فینتک با تأکید بر چالش ها و استراتژی های موجود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه مدل توسعه بازار فینتک با تأکید بر چالش ها و استراتژی های موجود می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کابردی و از حیث شیوه اجرا، (کیفی-کمی)، از نوع تحلیل مضمون و از نظر ماهیت، بنیادی و از لحاظ شیوه گردآوری داده ها، اکتشافی - همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 20 نفر از مدیران و کارشناسان شرکت های فینتک فعال در حوزه پرداخت با مجوز شاپرک شامل زرین پال، آسان دریافت، پیام رسان مالی بله، ایزی پی، کارت اعتباری و امتیازی ایرانیان می باشد و روش نمونه گیری به صورت قضاوتی انجام شد و مصاحبه ها تا دستیابی به اشباع نظری ادامه داشت. روش گردآوری داده ها و تحلیل در بخش کیفی، مصاحبه و تحلیل مضمون و در بخش کمی، پرسشنامه و تکنیک روایی محتوا (CVR) و ابزار گردآوری اطلاعات مصاحبه نیمه ساختاریافته می باشد. نتایج تحقیق نشان داد، چالش های توسعه بازار فینتک شاملِ زیرساخت ناکافی، موانع رگولاتوری و قانون گذاری، دشواری کار با مردم/مشتری عمومی، بی اعتمادی به فناوری و فینتک، سطوح پایین درآمد و چالش های قیمت گذاری محصول، موانع فرهنگی هستند. همچنین، استراتژی های توسعه بازار فینتک شاملِ مشارکت جامعه در فرآیند بازاریابی، استفاده از شبکه ه ای اجتماعی، تبلیغات هوشمند و بهینه، تولید محتوای مفید و ارزشمند، برندسازی، انطباق استراتژی های ارتباطی با ماهیت بازار فینتک، بخش بندی جغرافیایی و فرهنگی بازار و نیز آموزش به مشتری، می باشد.
ارائه مدلی جهت تبیین ریسک نامطلوب و ریسک مطلوب با توجه به متغیرهای روانشناختی در پیش بینی نوسانات بازار در بازار سرمایه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه مدلی جهت تبیین ریسک نامطلوب و ریسک مطلوب با توجه به متغیرهای روانشناختی در پیش بینی نوسانات بازار در بازار سرمایه ایران می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی- توسعه ای و از نظر روش تحقیق در زمره ی تحقیقات کیفی از نوع تحلیل مضمون قرار دارد. جامعه آماری این پژوهش شامل 18 نفر از خبرگان بازار سرمایه ایران که حداقل 10 سال سابقه تدریس و پژوهش و مدیریت در بورس را داشته باشند، می باشد. روش نمونه گیری در این پژوهش از نوع هدفمند استفاده شد. روش گردآوری داده ها مراجعه به اسناد و مدارک، مصاحبه نیمه ساختاریافته می باشد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار Atlas ti برای کدگذاری مصاحبه ها استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مدل تبیین ریسک نامطلوب و ریسک مطلوب با توجه به متغیرهای روانشناختی شامل مدل یک مضمون فراگیر و پنج مضمون سازنده و 23 مضمون پایه ای می باشد. ابعاد تحقیق شامل: عوامل سازنده ریسک مطلوب و نامطلوب، شرایط بازار، شرایط روانشناختی، استراتژی های کنترل ریسک، موفقیت در پیش بینی بازار می باشد مولفه های تحقیق شامل: تأمین مالی، ارتباطات بازاریابی، صحت اطلاعات، شاخص های مالی ورشکستگی، شاخص های غیر مالی ورشکستگی، عوامل سیاسی، تفسیر نوسانات، عوامل اقتصادی، عوامل مربوط به بورس، عوامل مربوط به شرکت، کارگزاری ها، شخصیت، رفتار خوش بینی، رفتار فرا اعتمادی، رفتار ریسک گریزی، رفتار هیجانی، آموزش مالی، نظارت و ارزیابی، قوانین و مقررات، ارزش افزوده اقتصادی، ارزش شرکت، رضایت فردی، رشد اقتصادی می باشد.
بررسی نقش توانمندسازهای هوش مصنوعی و آمادگی هوش مصنوعی شرکت ها در پذیرش سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
34 - 58
حوزههای تخصصی:
هدف: هوش مصنوعی به عنوان یکی از روندهای فناورانه برتر انقلاب صنعتی چهارم و بازاریابی نسل پنجم، با ادغام در سیستم های مدیریت روابط با مشتری، ظرفیت و مزایای گسترده ای برای کسب وکارها ایجاد می کند. یکی از مباحث زیربنایی در این حوزه، به پذیرش فناوری مربوط می شود. هدف این مطالعه، بررسی تأثیر برخی عوامل سازمانی بر پذیرش سیستم های هوشمند مدیریت روابط با مشتری و ارائه راه کارهای متناسب با این عوامل، برای بسترسازی و نهادینه کردن استفاده از فناوری های هوشمند در سازمان های تجاری است.روش: این پژوهش از حیث هدف، در گروه تحقیقات کاربردی توسعه ای است و بر اساس نتیجه، در زمره تحقیقات تبیینی قرار می گیرد و بر مبنای روش انجام پژوهش، از نوع پیمایشی و هم بستگی است. در پژوهش حاضر از دو روش کتابخانه ای و میدانی برای گردآوری داده ها و اطلاعات استفاده شد. به منظور گردآوری داده های باکیفیت و دستیابی به نتایج دقیق تر، از ابزار پرسش نامه معتبر و دقیق استفاده شد. برای بررسی و آزمون فرضیه های پژوهش، به روش نمونه گیری تصادفی، نمونه ۳۸۴ تایی از کسب وکارهایی انتخاب شد که در حوزه «فروش کالا» نماد اعتماد الکترونیکی ساده داشتند. به منظور آزمون فرضیه ها از روش معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس نسخه سوم، استفاده شد.یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که توانمندسازهای هوش مصنوعی شامل نقشه راه تکنولوژی، تخصص حرفه ای و نگرش و همچنین آمادگی هوش مصنوعی شامل زیرساخت، فنی بودن و سطح آگاهی، بر پذیرش سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی تأثیر دارند.نتیجه گیری: با توجه به نتایج حاصل از پژوهش، سازمان های تجاری می توانند به ترتیب اهمیت با تقویت سطح آمادگی هوش مصنوعی سازمانی، یعنی درک سازمانی در خصوص سطح فنی و پیچیدگی سیستم ها، ایجاد زیرساخت های مورد نیاز، افزایش سطح آگاهی و همچنین با توانمندسازی هوش مصنوعی، یعنی ایجاد نگرش مثبت به فناوری، ترسیم نقشه راه تکنولوژی و کسب تخصص های حرفه ای مورد نیاز، به پذیرش و استقرار آگاهانه و موفق سیستم مدیریت روابط با مشتری ادغام شده با هوش مصنوعی، اقدام کنند و از منافع گسترده آن منتفع شوند.
جنبه های تاریک به کارگیری بازی پردازی: واکاوی چالش های اخلاقی بازی پردازی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
415 - 446
حوزههای تخصصی:
هدف: امروزه محبوبیت بازی پردازی در کسب وکارها، در حوزه هایی همچون بازاریابی، فروش، منابع انسانی و آموزش، به طور فزاینده ای رشد پیدا کرده است و از طرف دیگر، به عنوان یک حوزه تحقیقاتی نوظهور، در کانون توجه محققان دانشگاهی قرار گرفته است. بازی پردازی به عنوان رویکردی جدید، به منظور تقویت رفتار مطلوب در کارکنان، افزایش تعامل مشتریان با محصولات شرکت و حتی، تغییر احساس شهروندان از وقایع محیطشان استفاده می شود. پیش بینی ها نشان دهنده افزایش روند رو به رشد سرمایه گذاری روی این حوزه در سطح کسب وکارها و نیز جوامع است. با وجود مزایای انکارنشدنی بازی پردازی در کسب وکارها و با توجه به تأثیر بازی پردازی در زندگی افراد و جوامع، به کارگیری آن با چالش های بسیاری همراه است؛ اما در رابطه با جنبه های اخلاقی آن در ایران مطالعات محدودی صورت گرفته است. با توجه به آنچه بیان شد، هدف پژوهش حاضر شناسایی و اولویت بندی چالش های اخلاقی بازی پردازی در ایران است تا با درک جنبه های تاریک این مفهوم، به تقویت طراحی و استفاده از بازی پردازی بپردازد.روش: برای دستیابی به هدف پژوهش از رویکرد آمیخته متوالی اکتشافی استفاده شده است. در مرحله اول، با بهره گیری از رویکرد کیفی، ۱۵ مصاحبه نیمه ساختاریافته، به منظور شناسایی و استخراج چالش های اخلاقی بازی پردازی انجام شد. داده های کیفی حاصل از این مرحله، با بهره گیری از رویکرد تحلیل مضمون، تجزیه وتحلیل شدند. در مرحله دوم پژوهش، با استفاده از رویکرد کمّی تجزیه وتحلیل شانون، به رتبه بندی و اولویت بندی چالش های اخلاقی بازی پردازی پرداخته شد. جامعه آماری پژوهش حاضر، خبرگان دانشگاهی، متخصصان، طراحان و پژوهشگران فعال در حوزه بازی پردازی بودند که با استفاده از رویکرد قضاوتی انتخاب و به مشارکت دعوت شدند.یافته ها: تحلیل مصاحبه های صورت گرفته با خبرگان نشان می دهد که چالش های اخلاقی بازی پردازی در ایران را می توان به هفت مقوله اصلی و ۴۵ شاخص دسته بندی کرد. مقوله های استخراج شده، به ترتیب اولویت عبارت اند از: پیامدهای منفی روحی و جسمی، چالش های مرتبط با دسترسی، چالش های مرتبط با امنیت و حریم خصوصی، چالش های مرتبط با محتوای بازی پردازی، چالش های مرتبط باکیفیت و صحت اطلاعات (آلودگی اطلاعات)، چالش های مرتبط با حقوق و مالکیت فکری و چالش های اخلاقی مسئولیت پذیری و پاسخ گویی.نتیجه گیری: با بررسی مطالعات حوزه بازی پردازی آشکار می شود که بیشتر تحقیقات، بر منافع و پیامدهای مثبت این روند نوظهور تمرکز کرده اند و کمتر مطالعه ای به مسائل اخلاقی و جنبه های منفی این حوزه پرداخته است. در این پژوهش مجموعه ای از چالش های اخلاقی بازی پردازی شناسایی و اولویت بندی شد تا درک کل نگرانه ای از جنبه های تاریک پیش روی به کارگیری این رویکرد نوین در بستر فرهنگی، اجتماعی و مذهبی ایران فراهم آید. با توجه به افزایش نفوذ بازی پردازی در جنبه های مختلف کسب وکار و نیز جامعه، نتایج حاصل از این پژوهش به توسعه دهندگان برنامه های بازی پردازی و نهادهای سیاست گذار در این حوزه کمک خواهد کرد تا با بصیرتی جامع در رابطه با جنبه های تاریک و چالش های پیش روی به کارگیری بازی پردازی در سطح کسب وکار و جامعه، به کاهش پیامدهای منفی آن مبادرت ورزند و فضای ایمن تری را برای بازیگران برنامه های بازی پردازی شده فراهم سازند. از طرف دیگر، به کاربران نیز بینشی ارائه می دهد تا آسیب پذیری از این برنامه ها را کاهش دهند.
الگوی ساماندهی کودکان کار خیابانی در استان کرمانشاه: ارائه توصیه های مبتنی بر توسعه مهارت های کارآفرینانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
57 - 76
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پدیده کودکان خیابانی معضلی است که کلان شهرها و شهرهای نسبتاً بزرگ جوامع معاصر اعم از پیشرفته و درحال توسعه، با آن دست به گریبان هستند و به عنوان یکی از مسائل و آسیب های اجتماعی، نه تنها بخش درخور توجهی از کودکان و نوجوانان را که سرمایه های جامعه هستند، در معرض انواع آسیب ها قرار داده، بلکه خانواده و جامعه را نیز با زیان های فراوانی روبرو ساخته است. به طورکلی، پدیده کودکان کار خیابانی یکی از آسیب های اجتماعی است که رفاه اجتماعی را با تهدید روبرو ساخته است؛ به گونه ای که سیاست گذاران به دنبال راهکارهای برای ساماندهی آن هستند. در این بین، یکی از راهکارهای مناسب برای ساماندهی آنان توسعه مهارت های کارآفرینانه است، لذا پژوهش حاضر با هدف مفهوم سازی الگوی ساماندهی کودکان کار خیابانی در استان کرمانشاه توأم با ارائه توصیه های مبتنی بر توسعه مهارت های کارآفرینانه انجام شد.روش شناسی: پژوهش حاضر با روش نظریه بنیانی انجام پذیرفت. در این پژوهش، با استفاده از روش های نمونه گیری هدفمند و نظری، 20 نفر از مطلعان کلیدی، به عنوان نمونه انتخاب شدند. معیار تعیین حجم نمونه، رسیدن به اشباع نظری بود. در این مطالعه، از ابزارهای مصاحبه عمیق انفرادی، بحث گروهی و یادداشت برداری میدانی استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از روش کدگذاری سه مرحله ای صورت پذیرفت. قابلیت اعتبار پژوهش با استفاده از تکنیک های مثلث سازی و کنترل توسط اعضا تأیید شد.یافته ها: طبق نتایج در مرحله کدگذاری باز 65 مفهوم شناسایی گردید که در کدگذاری محوری 16 زیر مقوله ظهور یافت که متعاقباً در پنج طبقه محوری مربوط به قالب نظریه بنیانی قرار گرفتند و در کدگذاری انتخابی الگوی نهایی تدوین و ارائه گردید. علل اصلی پدیده کودکان کار خیابانی در استان کرمانشاه، عوامل اقتصادی و خانوادگی، فرهنگ ناصحیح خانواده های کودکان، فرهنگ ناصحیح حاکم بر جامعه، شکل گیری خرده فرهنگ در جامعه مربوطه، عدم همکاری سازمان های مربوطه در زمینه کار کودک با متولی اصلی آن، عدم متناسب بودن حمایت های موجود نسبت به نیاز اقتصادی خانوار، چشم و هم چشمی بین کودکان، رضایت کودکان از وضعیت موجود بود.نتیجه گیری/ دستاوردها: درکل پدیده کودکان کار خیابانی را حداقل در کوتاه مدت نمی توان کاملاً از بین برد، بلکه می توان آن را با برنامه ریزی و سیاست گذاری مناسب با تأکید بر توسعه مهارت های کارآفرینی، کنترل، تعدیل و یا کاهش داد. دراین راستا، پیشنهادهای کاربردی از قبیل توسعه مهارت های کارآفرینانه کودکان کار، تلاش در جهت توسعه اشتغال زایی و فقرزدایی، توسعه آموزش به خصوص برای والدین با هدف بهبود نگرش و فرهنگ ساری مناسب، بازنگری و تدوین قوانین حمایتی با تأکید بر ساماندهی کودکان کار و توسعه مهارت آموزی آنان و درنهایت، نظارت بر اجرای دقیق آنان ارائه می شود.
مقایسه، بررسی و سنجش میزان اثربخشی تبلیغات واقعیت افزوده مبتنی بر موبایل و محصول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت بازرگانی دوره ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
796 - 831
حوزههای تخصصی:
هدف: فرایند دیجیتالی شدن تمام ابعاد زندگی روزمره افراد را تحت تأثیر خود قرار داده است. این عامل مهم با تغییر در ترجیحات ذهنی مصرف کنندگان، سبب شده است تا آن ها کمتر از قبل به آگهی های تبلیغاتی و تجاری توجه کنند. در این وضعیت، عمده تلاش های تجاری شکل گرفته به وسیله کسب وکار، به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه توسط مخاطبان نادیده گرفته می شوند. نتیجه این عامل، کاهش اثربخشی تبلیغات مرسومی است که با هزینه های بسیار سنگین صورت می پذیرند. توسعه فناوری های مختلف، به واسطه فرایندهای دیجیتالی شدن، سبب شکل گیری تکنولوژی های امیدبخش متفاوتی شده است. یکی از این فناوری های بسیار جذاب، واقعیت افزوده نام دارد که می تواند به عنوان رویکرد بازاریابی یا تبلیغاتی مورد استفاده کسب وکارهای مختلف و بازاریابان قرار گیرد. واقعیت افزوده با اضافه کردن لایه های دیجیتال ساخته شده توسط کامپیوتر به محیط فیزیکی اطراف کاربر، درک آن ها را از محیط اطراف بهبود می بخشد و توسعه می دهد. بر همین اساس، پژوهش حاضر به دنبال پاسخ به این سؤال است که آیا تلاش های تبلیغاتی مبتنی بر فناوری واقعیت افزوده، در مقایسه با تبلیغات مرسوم و سنتی اثربخشی مناسبی دارند یا خیر. همچنین آیا استفاده از فناوری واقعیت افزوده به منظور ارائه تلاش های تجاری و تبلیغاتی، نگرش های مخاطبان این نوع تبلیغات را به تلاش تبلیغاتی توسعه می دهد و می تواند میزان قصد خرید را در آن ها پس از مشاهده تبلیغات واقعیت افزوده افزایش دهد؟روش: به این منظور، در پژوهش حاضر پس از طراحی و ساخت یک پلتفرم تبلیغاتی واقعیت افزوده اختصاصی و بدیل برای یک محصول مصرفی، از رویکرد آزمایشی شبیه سازی، به واسطه بهره گیری از دو گروه آزمایش و کنترل استفاده شد و سنجش داده های مورد نیاز در سه سطح پیش آزمون و پس آزمون و آزمون یادآوری صورت گرفت. مشارکت کنندگان حاضر در پژوهش ۲۲ نفر بودند و با استفاده از ابزار پرسش نامه مورد سنجش قرار گرفتند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که تبلیغات مبتنی بر فناوری واقعیت افزوده، علاوه بر توسعه و بهبود نگرش مشتریان در خصوص تلاش تبلیغاتی اجرا شده، سبب تأثیر مثبت و بسیار زیادی بر قصد خرید در آنان نیز خواهد شد. بر همین اساس، می توان بیان کرد که اثربخشی تبلیغات مبتنی بر فناوری واقعیت افزوده، بسیار بیشتر از رویکردهای مرسوم تبلیغاتی هستند.نتیجه گیری: به دلیل نوین بودن این رویکرد تبلیغاتی، به بازاریابان پیشنهاد می شود تا از امروز با سرمایه گذاری در این روش تبلیغاتی، علاوه بر کسب مزیت رقابتی، ارائه ارزش بیشتر به مصرف کنندگان و ایجاد تمایز برای شرکت و محصولات خود، اثربخشی تلاش های تبلیغاتی خود را نیز افزایش دهند. این عامل در نهایت، میزان فروش محصولات را افزایش خواهد داد و سودآوری کسب وکار را بهبود خواهد بخشید.
تحلیل نقش انعطاف پذیری استراتژیک در طراحی اتحادهای استراتژیک بین المللی: مطالعه ای در صنعت پیمانکاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصمیم گیری درباره سازوکار و الگوی حاکم بر اتحادهای استراتژیک بین المللی در زمره حساس ترین و چالش برانگیزترین تصمیمات شرکای اتحاد قرار دارد. اتحادهایی که با نادیده گرفتن این مسئله شکل می گیرند، با پیچیدگی های متعددی در تحقق اهداف و منافع موردانتظار مواجه می شوند و به سبب بروز تعارض های مکرر میان شرکا با احتمال بیشتری شکست می خورند. پژوهش حاضر به دنبال آن است که با تمرکز بر مسئله طراحی اتحادهای استراتژیک بین المللی، به ارزیابی و تجزیه وتحلیل مولفه انعطاف پذیری استراتژیک بر گزینش و به کارگیری یکی از دو گونه طراحی سهامی یا قراردادی در سازماندهی اتحاد های استراتژیک بین المللی بپردازد. با توجه به ماهیت پیمایشی این پژوهش، داده ها بر مبنای روش نمونه گیری تصادفی از شرکت های پیمانکاری عمومی که سابقه همکاری با همتایان بین المللی شان را دارند و تعدادشان به 180 شرکت می رسد، گردآوری شده است و مدل سازی رگرسیونی برای تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد انعطاف پذیری استراتژیک به واسطه فرایندهای سازمانی و قابلیت های مدیریتی زمینه ساز شکل گیری اتحادهای استراتژیک سهامی است، در حالی که دو مولفه منابع در اختیار سازمان و یادگیری سازمانی اصلی ترین محرکه ها برای انتخاب الگوی قراردادی در اتحاد های استراتژیک بین المللی به شمار می آیند.
اوراق بهادار سازی بیمه اعتبار، به مثابه شیوه ای برای مدیریت ریسک شرکتهای بیمه و تسهیل کننده عرضه این بیمه در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیمه اعتبار تجاری به عنوان بیمه ای که فروشندگان اعتباری کالا و خدمات و ایضاً اعتبار دهندگان اعم از بانکها و موسسات اعتباری را در برابر عدم بازپرداخت اعتبارات پرداختی بیمه می نماید؛ نقش مهمی در تجارت امروزه دارد ، لکن در ایران استقبال چندانی از ناحیه بیمه گران از آن نشده است. عدم تمایل بیمه گران به ارائه این بیمه ها، علی الخصوص در مورد پوشش بیمه اعتباری صادرات و ایضاً پوشش بیمه اعتبار بانکها و موسسات مالی بیشتر مشهود است. یکی از مهمترین دلایل این وضعیت، ریسک بسیار بالای پوشش بیمه اعتبار می باشد که می تواند شرکت بیمه گر را به کام ورشکستگی بکشاند. بیمه اتکایی، اگر چه راهکاری برای شرکت های بیمه جهت انتقال و مدیریت ریسک می باشد؛ اما با محدودیت هایی مواجه است. با تبدیل چنین ریسکی به اوراق بهادار و انتقال آن به بازار سرمایه، مدیریت ریسک پیش روی بیمه گران میسر و مآلاً امکان عرضه بیمه اعتبار فراهم می شود. راهکاری که در تبصره ماده 5 قانون بودجه 1399 نیز پیش بینی شده است . در این نوشتار با رویکرد توصیفی- تحلیلی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای به ویژگی خاص بیمه های اعتبار و تأثیری که تبدیل آن به اوراق بهادار می تواند در افزایش اقبال به آن داشته باشد می پردازیم
بررسی انتقادی تأثیر هوش مصنوعی مولد و تسلط ضریب تأثیر و شاخص های ارجاعات بر تولید محتوا و ارزیابی مجلات و محققان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دیجیتالی سازی به طور چشمگیری شیوه های زندگی، کار و سازمان دهی را تغییر داده است و در حوزه علم، به کاهش هزینه های انتشار و افزایش قابل توجه تعداد مجلات و مقالات منجر شده است. این تحولات همچنین با ظهور معیارهای کمی مانند ضریب تأثیر مجله و ارجاعات در گوگل اسکالر، ارزیابی های سنتی تولیدات علمی را تحت تأثیر قرار داده اند. نظام های ارزیابی دانشگاهی با تأکید بر ایده «منتشر کن یا نابود شو»، پژوهشگران را به تولید مقالات بیشتر واداشته و رویه های مشکل ساز مانند استنادهای جعلی و تولید مقالات برون سپاری شده را تشویق کرده است. هوش مصنوعی مولد با خودکارسازی وظایف پژوهشی، این روندها را تشدید کرده و تهدیدات جدی برای جامعه علمی به همراه دارد. در این مقاله، به بررسی چالش ها و تغییراتی که دیجیتالی سازی و مدیریت الگوریتمی در نشر علمی ایجاد کرده اند، پرداخته می شود. همچنین تأثیرات منفی وابستگی به این فناوری ها بر مهارت ها و جامعه علمی مورد بحث قرار می گیرد. با توجه به این چالش ها، نیاز به حفظ تعامل فکری عمیق و توسعه مهارت های پژوهش ضروری است. این مقاله همچنین پیشنهادهایی برای تقویت تعاملات اجتماعی و برقراری استانداردهای علمی در برابر فشارهای ناشی از انتشارات سودمحور ارائه می دهد.
الحاق به سازمان جهانی تجارت و تاثیر آن بر جذب سرمایه گذاری خارجی صادرات محور: تجربه کشورهای درحال توسعه منتخب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های بازرگانی مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۱۲۶
1 - 34
حوزههای تخصصی:
سرمایه گذاری خارجی می تواند تنها با هدف تصاحب بازار کشور میزبان انجام شود یا باعث رشد صادرات آن شود. هدف این پژوهش پاسخ به این پرسش است که آیا جذب بیشتر سرمایه گذاری خارجی به کشورهای درحال توسعه ملحق شده به WTO سبب رشد صادرات آنها نیز شده است یا خیر. به این منظور یازده کشور درحال توسعه ملحق شده به این سازمان انتخاب شدند. ملاک انتخاب کشورها دردسترس بودن داده ها بوده است. دوره مورد بررسی بازه زمانی 2005 تا 2020 در نظر گرفته شد. برای پاسخ به پرسش پژوهش دو مدل برآورد شد. هر دو مدل با استفاده از حداقل مربعات تعمیم یافته و در چارچوب رگرسیون با اثرات ثابت زمانی تخمین زده شد. با استفاده از مدل اول بررسی شد که آیا بازبودن تجاری طبق الزامات سازمان جهانی تجارت، سبب رشد سرمایه گذاری خارجی در کشورهای مذکور شده است یا خیر. نتایج این برآورد موید تأثیر مثبت بازبودن تجاری منتج از الحاق به WTO بر سرمایه گذاری خارجی بود. به عبارت دیگر، تجربه کاهش موانع تجاری کشورهای مذکور در نتیجه الحاق به سازمان مذکور نشان دهنده رابطه جایگزینی واردات و سرمایه گذاری خارجی نیست بلکه رابطه این دو مکملی بوده است. سپس در مدل دوم، اثر سرمایه گذاری خارجی بر صادرات این کشورها بررسی شد. نتایج نشان داد که سرمایه گذاری خارجی، تأثیر مثبت و معناداری بر صادرات کشورهای درحال توسعه ملحق شده به سازمان جهانی تجارت داشته است. لذا، تجربیات کشورهای درحال توسعه ملحق شده به این سازمان نشان دهنده توفیق آنها در جذب سرمایه گذاری خارجی صادرات محور است. همچنین، بررسی های آماری نشان داد که الحاق به WTO سبب رشد تولید ناخالص داخلی این کشورها شده است