فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۲۱ تا ۱٬۴۴۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۶ مورد.
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
201 - 214
حوزههای تخصصی:
سیاست جنایی ایران، باتوجه به ویژگی های مدل اقتدارگرا، به دلایل امنیتی، اجتماعی، فرهنگی و ...، در مواجهه با آموزه های جرم شناسی تقنینی، با چالش هایی روبه رو است. این مقاله می کوشد تا چالش های سیاست گذاری جنایی در حوزه تقنینی را از نظرگاه انتقادی، شناسایی و تحلیل نماید. مقاله حاضر توصیفی تحلیلی است و با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی موضوع مورد اشاره پرداخته است. یافته ها بر این امر دلالت دارد که اصل مصطلح سیاسی (پدرسالاری قانونی)، اصل اخلاق گرایی، اصل کمال گرایی و اصل ضرر از مهم ترین اصول حاکم بر سیاست جنایی تقنینی امنیت مدار است. اصل توازن ادله، اصل منع خسارت. اصل پذیرش از مهم ترین معیارهای جرم انگاری در سیاست جنایی امنیت گرا است. سیاست جنایی امنیت گرا در انواع مدل های دولت لیبرال دموکراتیک، اقتدارگرا و دولت فراگیر متفاوت است. سیاست جنایی امنیت گرا با چالش های مربوط به تعیین صلاحیت ها و چالش های مربوط به تعیین صلاحیت ها مواجه است. سیاست جنایی امنیت مدار با حذف یا محدودسازی نهادهایی چون تخفیف مجازات، تعلیق صدور حکم، آزادی مشروط و تعلیق و تعویق تعقیب در پی آن است تا با اقدامات کیفری در زمینه پاسخ دولتی به انحرافات، تشدید ضمانت اجراها و ابزارهای پاسخدهی به پدیده مجرمانه، جرم انگاری های افراطی و حداکثری، نادیده انگاری عنصر روانی و فرض مجرمیت در عوض اصل برائت و نیز تغییر زاویه دید حقوق کیفری از اصلاح و تربیت به سرکوب و سزادهی مجرمان نائل گردد که نقض دستاوردهای نظام حقوق بشری، نتیجه غیرمستقیم اعمال چنین تفکری در عرصه سیاست جنایی خواهد بود.
الزامات دولت ها درخصوص حداقل سن مسؤولیت کیفری کودک از منظر اسناد بین المللی و منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه جزای تطبیقی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
229 - 241
حوزههای تخصصی:
حداقل سن مسؤولیت کیفری کودک از موضوعات مهم و محل بحث و اختلاف نظر است. همین امر بررسی حداقل سن مسؤولیت کیفری کودک را از منظر اسناد بین المللی به یک ضرورت مبدل ساخته است. بر همین اساس هدف مقاله حاضر بررسی الزامات دولت ها درخصوص حداقل سن مسؤولیت کیفری کودک است. این مقاله توصیفی تحلیلی است و از روش کتابخانه ای برای بررسی موضوع مورد اشاره استفاده شده است. یافته ها بر این امر دلالت دارد که در طول چندین دهه، مجموعه ای از اسناد حقوق بین الملل، بحث حداقل سن مسؤولیت کیفری و پیامدهای آن را در بسترهای منطقه ای و بین المللی مورد بررسی قرار داده اند. در اسناد مرتبط با حقوق بشر و قوانین بشردوستانه، در تاریخچه تهیه پیش نویس اسناد و متن نهایی آن ها در متون الزام آور و مشاوره ای بین المللی، الزامات قانونی برای حداقل سن مسؤولیت کیفری مورد توجه و تأکید قرار گرفته است. حداقل سن مسؤولیت کیفری با جزئیات حداقل سن مسؤولیت کیفری و اجرای آن به وضوح از کار کمیته حقوق کودک نشأت می گیرد. درحقیقت، کمیته، حداقل سن مسؤولیت کیفری را به صورت مشروح مورد بررسی قرار داد و به عنوان نهاد نظارت کننده بر گسترده ترین سند قانونی الزام آور مرتبط با کودکان، صلاحیت بیشتری به دست آورد. نتیجه این که توصیه های کمیته حقوق کودک تا حد زیادی و در طول زمان توسط سایر اسناد و نهادها مورد تأیید قرار گرفته اند و یک همگرایی کلی در استانداردهای بین المللی برای تعیین حداقل سن مسؤولیت کیفری در کشورهای مختلف و اجرای آن ها را پیشنهاد می کنند.
کاربرد لفظ جمع به جای مفرد در آیه ولایت (مائده/ 55): تحلیل و نقد دیدگاه مفسران قرآن
حوزههای تخصصی:
آیه 55 سوره مائده مشهور به آیه ولایت یکی از آیاتی است که از دید مفسران شیعه بر امامت بلافصل امیرمؤمنان علی (ع) دلالت می کند. یکی از این اشکال ها درباره دلالت آیه، کاربرد واژه جمع «الَّذِینَ آمَنُوا» بر مفرد یعنی برای دلالت بر علی (ع) است. این مطالعه با هدف کشف پشتوانه قرآنی اصل کاربرد جمع بر مفرد در آیات قرآن و نیز وجه بلاغی تعبیر جمع به جای مفرد در آیات قرآن و به ویژه آیه ولایت و با روش توصیفی تحلیلی و انتقادی و با تمرکز بر مباحث بلاغی، سامان و پس از بررسی آیات قرآن به این نتیجه دست یافته است که اولاً، برپایه تفسیر مفسران فریقین تعبیر جمع در 34 مورد از آیات قرآن به جای مفرد کاربرد دارد و مفسران در 34 آیه برای وجه کاربرد لفظ جمع به جای مفرد وجوهی را ذکر کرده اند؛ ثانیاً، وجه بلاغی در این آیه ترکیبی از سه مؤلفه: تفخیم و تعظیم، ترغیب مردم و تجلیل از عمل و پیش گیری از بی احترامی به پیامبر (ص) است.
ضرورت و جایگاه شناسی توثیقات عامّ با تأکید بر نقش رایانه در فرآیند تطبیقات آن
منبع:
ره آورد نور سال ۲۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸۶(پیاپی ۱۰۳)
47-64
حوزههای تخصصی:
رویکرد متأخرین در اعتبارسنجی روایات و پیدایش اقسام اربعه: صحیح، موثّق، حسن و ضعیف، بر اساس سه عنصر محوری: وثاقت، ضابطیّت و مذهب در راوی که از آن به مکتب «راوی محور» یاد می شود، دچار چالش های متعدّدی از جمله: مهمل و مجهول بودن بسیاری از روات در کتب رجالی، غیرکاربردی بودن بسیاری از توصیفات در جرح و تعدیل روات و عدم وجود بسیاری از روات موجود در اسناد در کتب رجالی گردید. برای پُر کردن خلأهای یادشده، چهار رویکرد عمده: «تحلیل فهرستی»، «نقد المتن»، «تجمیع القرائن» و «توثیقات عامّ»، در اعتبارسنجی روایات شکل گرفت. می توان این سه روش را جزو چشم اندازهای اعتبارسنجی در نظر گرفت؛ امّا باید دانست که در پیاده سازی سه رویکرد نخست، چالش هایی مانند: متحدیابی، عدم دسترسی به مآخذ کتب، تقطیع بسیاری از روایات و وجود بسیاری از موارد نقل به واسطه، وجود دارد. امّا با وجود حجم کارهای انجام شده در توثیقات عامّ، از جمله: منقّح بودن مبانی، عدم احتیاج جدی تطبیق مبانی در توثیقات عامّ بر زیرساخت هایی مانند: متحدیابی، تحلیل متن، راوی پایه بودن توثیقات عامّ و آماده بودن زیرساخت های پیاده سازی توثیقات عامّ در مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی، توثیقات عامّ می تواند به عنوان یکی از بسترهای مناسب برای پُر کردن بخش مهمی از خلأهای مکتب راوی محوری قلمداد شود.
بررسی تطبیقی کیفیت بقاء نفوس متوسطین از نظر صدرالمتالهین و ابن سینا
منبع:
آموزه های نوین کلامی دوره ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵
41 - 57
حوزههای تخصصی:
ابن سینا نفوس انسان را به چند دسته تقسیم می کند و بسته به اینکه هر نفس در چه مرتبه ای قرار گرفته است، کیفیت جداگانه ای برای بقای او ترسیم می نماید. در واقع، وی مواضعی را تحت تأثیر عدم اعتقادش به تجرّد قوّه خیال و عالم برزخ بیان می کند که مورد انتقاد صدرالمتألهین قرار می گیرد. ملاصدرا بقای نفوس را ناشی از التفات ذاتی نفس در جریان حرکت جِبِلی خویش به سمت مبادی عالی می داند. طرح مسئله بقای نفوس متوسطین در حکمت متعالیه به تبیین معاد جسمانی منجر می شود. ملاصدرا در این باره توانسته است به نحو سازگار با اصول دیگر فلسفه خویش به تبیین و حل مسئله بپردازد. اگرچه برخی ایرادها در طرح مباحث به شیوه بیان ملاصدرا وارد است، اما به طور کلی نقدهای که به ملاصدرا ایراد می گردد، به دلیل خلط میان مفاهیم، عدم درک درست برخی اصول موضوعه، عدم توجه به همه مطالب ارائه شده در آثار ملاصدرا و عدم توجه به شروح معتبر در این خصوص می باشد.
مفهوم شرط ارتکازی و ضوابط حاکم بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
301 - 313
حوزههای تخصصی:
با آن که شرط مفهومی قدیمی و شناخته شده در فقه و حقوق ایران است و بسیاری از اقسام آن توسط فقها و حقوقدانان مورد مداقه قرار گرفته، لکن اصطلاح شرط ارتکازی علاوه بر این که ترکیبی جدید و نوپدید در فقه و حقوق است ، واجد ابهامات متعدد و مختص به خود است. شرط ارتکازی به شرط مرتکز در اذهان متعاقدین گفته می شود که نه پیش از عقد و نه پس از آن مورد گفت و گو قرار نمی گیرد. این ابهامات علاوه بر اینکه فهم ماهیت شرط را دشوار می سازد، نسبت به احکام و ضوابط حاکم بر آن و میزان یکسانی و شباهت آن با سایر شروط نیز تردید ایجاد می نماید. در این مقاله بر آن هستیم که هم ماهیت این قسم از شروط را تبیین کنیم. در ادامه اثبات نماییم که اعتبار این قسم از شروط همانند سایر شروط مصرح بوده و مشمول عموم ادله وفای به شرط می باشد. نهایتا به بخشی از مسائل و احکام مختص به این شرط هم خواهیم پرداخت.
جایگاه وجودشناسانه و معرفت شناسانۀ عقل اول نزد کندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
107 - 128
حوزههای تخصصی:
عقل یکی از مباحث مهم در سیر تاریخ فلسفه از ارسطو و شارحان او است که برخی شارحان ارسطو رساله ای درباره آن نگاشته اند. آنچه مسئله عقل را به مسئله ای چالش برانگیز نزد شارحان ارسطو تبدیل کرد نگاه به چیستی خود عقل فعال یا عقل اول به عنوان بخشی از قوه نفس انسان یا مرتبه ای در نظام مراتب موجودات است. بررسی آن می تواند چیستی و جایگاه عقل و وظایف آنرا نیز تبیین کند. پرسش اینست حقیقت «عقل اول» نزد کندی چیست و چه جایگاه وجودشناسانه و معرفت شناسانه ای در اندیشه فلسفی او دارد؟ براین اساس در این نوشتار با روش توصیفی تحلیلی به این یافته ها دست یافتیم که عقل اول همیشه بالفعل است و علت برای معقولات و علت برای عقول ثانی است و مقدم بر همه آنهاست و عقول ثانی سه مرتبه دیگر عقل هستند و این سه مرتبه از مراتب عقل، جزئی از نفس ناطقه هستند، اما درباره جدایی عقل اول از نفس صراحتی در بیان کندی وجود ندارد از حیث معرفت شناسانه، نفسی را که عاقل بالقوه است بالفعل می کند. به این نتیجه دست یافتیم نظریه عقل اول کندی، تلفیقی از نگاه ارسطوئی، افلاطونی و کتاب خیرالمحض است.
یکسان انگاری فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه فارابی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
5 - 30
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با تأکید بر آراء فارابی درباره چیستی و مختصات دو مفهوم «فلسفه سیاسی» و «فقه سیاسی» در آراء فارابی بحث کرده است و با استفاده از تبیین و سپس تحلیل نظرات ابونصر فارابی به دنبال پاسخی برای اینکه آیا «فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه فارابی یکسان هستند؟» بوده است. با بررسی آنچه که فارابی در باب حکمت مدنی در کتاب المله، سیاست مدنیه، و آراء اهل مدینه فاضله سخن رانده است می توان دریافت که هر دو مفهوم فلسفه سیاسی و فقه سیاسی در فلسفه مدنی فارابی موجود هستند و حتی بعد نظری آن نیز در حکمت نظری موجود است. با این حال، نمی توان چیستی این دو را یکی دانست ولی از حیث مختصات که شامل مبانی و غایت می باشد، می توان این دو مفهوم را دو جزء از یک کل واحد دانست. مبنا و غایت فلسفه سیاسی و فقه سیاسی فارابی از آن جهت که جزئی از اجزای فلسفه مدنی این فیلسوف مؤسس می باشند همان است که به عنوان مبنا و غایت حکمت مدنی مطرح است. وجه ممیز مکتب فلسفی فارابی با سایر مکاتب فلسفی، تأکید اکید وی در بحث سعادت است و این مفهوم کلیدی، مبنا و غایت حکمت مدنی در وهله نخست و سپس فلسفه سیاسی و فقه سیاسی می باشد.
بررسی انتقادی دیدگاه ناصر القفاری درباره آموزه شهادت ثالثه در اندیشه امامیه
حوزههای تخصصی:
اذان به عنوان یکی از شعائر اساسی اسلام، در مذاهب مختلف اسلامی جایگاه ویژه ای دارد. در این میان، شهادت ثالثه به عنوان یکی از عناصر مهم اذان در مذهب شیعه، همواره محل بحث و اختلاف میان مذاهب اسلامی بوده است. این پژوهش باهدف بررسی ادعای قفاری که شهادت ثالثه را ابداع و بدعت شیعیان در راستای تثبیت موضوع امامت می داند، به روش توصیفی تحلیلی با تبیین جایگاه شهادت ثالثه در منابع اسلامی، به مطالعه روایات و سیره عملی مسلمانان در این زمینه پرداخته است. با بررسی روایات خاص و عام، و همچنین نمونه هایی از سیره مسلمین در طول تاریخ، تلاش می شود تا نشان داده شود که افزودن شهادت ثالثه نه به عنوان اختراع، بلکه به عنوان استحباب و جواز شرعی مورد پذیرش قرار گرفته است. روایاتی همچون روایت خضرمی که مورد تأیید علماء شیعه و اهل سنّت قرار گرفته اند، به همراه قاعده تسامح در ادله سنن، پایه های فقهی استحباب شهادت ثالثه را تقویت می کنند. علاوه بر این، سیره پیامبر اکرم(ص) و شیعیان در تاریخ نیز گویای مقبولیّت و جایگاه این عمل دینی است. در نهایت، پس از اثبات استحباب و جواز شهادت ثالثه، این مقاله به رد ادّعای بدعت آمیز بودن این شهادت توسط قفاری پرداخته و نشان می دهد که این عمل، ریشه در سنّت های معتبر اسلامی دارد.
رویکرد انتقادی به قرائت مادی، پدیدارشناختی و اومانیستی حسن حنفی از توحید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توحید به معنای اعتقاد به یگانگی خدا و شریک قائل نشدن برای او، اساس همه ادیان الهی است. روشنفکرانی که با رویکرد متداول غرب معاصر به بازخوانی دین پرداخته اند، دین را از حقیقت خود خارج کرده و به امری این جهانی، مادی و اومانیستی تنزل داده اند. یکی از این شخصیت ها، حسن حنفی، روشنفکر معاصر مصری است. پژوهش حاضر به بررسی و نقد دیدگاه او در موضوع توحید می پردازد. با مراجعه به آثار حنفی، به خصوص کتاب «من العقیده الی الثوره» که درصدد قرائت مدرن از مباحث کلامی است، همه اصول دین حتی با قرائت اهل سنت را به چالش می کشد. در رویکرد او، توحید نه به عنوان صفتی برای موجودی حقیقی و بی نهایت از کمال هستی، بلکه باید به عنوان امر انسانی و در پرتو شرایط اجتماعی، تاریخی و فرهنگی معاصر بازخوانی شود و تفسیری متناسب با نیازهای دنیای امروز از آن ارائه گردد. او الهیات را وارونه انسانیات می داند که در قرائت جدید باید از وجه الهیاتی به چهره انسانی و این جهانی تغییر یابد. قرائت او هیچ تناسبی با هیچ یک از ادیان الهی در باب توحید ندارد؛ بلکه به نفی توحید و لوازم آن بازمی گردد. این مقاله می کوشد با مراجعه به اندیشه های او در کتاب یادشده، به نقد و بررسی آن بپردازد.
تحلیل و بررسی دیدگاه ویلیام لین کریگ در باب نسبت دین و اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در این مقاله به بررسی دیدگاه ویلیام لین کریگ در باب نسبت دین و اخلاق می پردازیم. از نظر کریگ، معرفت به ارزش ها و تکالیف اخلاقی ابتنائی بر خداباوری ندارد، زیرا خداوند وظایف اخلاقی را در قلب تمام آدمیان نگاشته است. با این حال، در ساحت هستی شناختی، بهترین تبیین برای واقع گرایی اخلاقی خداباوری است. واقع گرایان خداناباور، اگر بخواهند از مغالطه طبیعت گرایانه اجتناب بورزند، باید واقعیات اخلاقی را از سنخ هویات انتزاعی افلاطونی، مانند اعداد و گزاره ها، بدانند. در مقابل، خداباوری نیازی به تمسک به هویات افلاطونی ندارد؛ زیرا خداوند، به مثابه موجود انضمامی، خیر اعلی و منشأ هر گونه خیر اخلاقی است. در نقد دیدگاه کریگ بیان می شود که (1) ویژگی واقعی معادل با امر ماهوی نیست، و بنا بر یک خوانش از مور، محمولات اخلاقی جزء معقولات ثانیه فلسفی اند و به عین وجود موضوعات موجود هستند؛ (2) می توان، با تمرکز بر وجود «شر اخلاقی»، استدلال کریگ را معکوس نمود و استدلالی به نفع وجود شیطان نیز اقامه کرد؛ (3) لازمه استدلال کریگ نفی هر گونه تکلیف اخلاقی از خداناباوران است؛ (4) اطاعت از امر خدا، به خاطر امر خدا، نامعقول است و کریگ پاسخ مقنعی به اشکال دور نمی دهد.
صدی المرأة في شعر أبي العلاء المعري والخاقاني الشرواني "دراسة نقدية مقارنة"(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۳ شماره ۳۶
1 - 20
حوزههای تخصصی:
تتناول هذه الدراسه موقف الشاعرین أبی العلاء المعری) 363 – 449 ه ) والخاقانی الشروانی (520 -595 ه ) من المرأه. إن أبا العلاء المعری کان شاعرا کفیف البصر شدید التشاؤم حیث جعله تشاؤمه ساخطا علی الحیاه الدنیا وأبناءها ولاسیما المرأه. أما الخاقانی الشروانی، فهو من الشعراء الفرس، اشتهر بغموض أشعاره وخفاء معانیها کما اشتهر بتشاؤمه، حیث یری بعض الدارسین أنه کان من أکثر الشعراء الفرس تشاؤما بالنسبه إلی المرأه. علی الرغم من تشاؤمهما وموقفهما السلبی من المرأه إلا أنّ کلیهما أولی أهمیه بالغه بها وشغلت المرأه مساحه کبیره فی قصائدهما. حاولت هذه الدراسه بالمنهج الوصفی التحلیلی وبالاعتماد علی المدرسه الأمریکیه للأدب المقارن تسلیط الضوء علی المؤتلف والمختلف فی موقف الشاعرین من المرأه کالأم والبنت والزوجه والحبیبه؛ واستعرضت الدواعی الخاصه والعامه التی جعلتهما أن یسلکا مسلک التطرف فی العداء علی المرأه. توصلت الدراسه إلی أن موقف الشاعرین من المرأه کالأم لا یتخذ طابعا عدائیا ولا یتمثل فی الحقد والبغضاء علیها؛ لأنها الملاذ الذی وجدا السکینه فی جوارها. أما عن البنت فکلاهما یفرح من موتها، ودفنها وإن اختلفت الدواعی عندهما. ومعانی الغزل تجری عندهما من ضمن أسلوب عام وکان جهد الشاعرین یقتصر علی تردید المعانی القدیمه فی الغزل وذلک لأن صناعه الشعر فی عصرهما لم یقدّر لها أن تستعرض المعانی الجدیده. أما الخاقانی بالنسبه إلی المعری فقد أکثر من المعانی الغزلیه وأجادها.
الخطابة السياسية بين الأدبين الإيراني والسوري المعاصر (مقارنة بحثية لخطب أديب إسحق وميرزا آقا خان كرماني أنموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۹
212 - 244
حوزههای تخصصی:
تعد الخطابه من أهم فنون الأدب التی تمسک بها الإنسان منذ القدم إلى یومنا هذا لغرائض عده تتراوح بین السیاسه والوعظ والتشویق. تتشکل الخطبه من ثلاثه أقسام وهی المشافهه والاقناع والاستماله. وهذا الفن الأدبی یحتاج للاقناع إلى براهین وأدله عقلیه ومنطقیه واستماله أی وقوع الکلام فی قلب المتلقی یحتاج إلى أسلوب کتابه أو مشافهه متمیزه عن باقی النصوص. وهذا الأثر من خلال معرفه الخطیب بأسالیب البیان وعلوم البلاغه وطریقه الاستدراج والتسلسل فی الموضوع. یهتم هذا البحث بخطب بعض الخطباء المشاهیر من الأدبین المعاصرین السوری والإیرانی هما الأدیب السوری أدیب إسحق والأدیب الإیرانی میرزا آقا خان کرمانی. لقد عاش هذان الأدیبان فی نفس العصر وتعرفا على الثقافه الفرنسیه وکذلک التقیا بسید جمال الدین الأفغانی. فقمنا فی هذه الدراسه بمقارنه بعض خطبهما معتمدین على المنهج الوصفی التحلیلی ومستخدمین منهج المدرسه الأمریکیه للأدب المقارن. ووصل البحث إلى نتائج منها؛ مقدمه خطب الأدیب إسحق تتسم بقیمه أدبیه فهو یکتب المقدمات مستخدما أسالیب المفاجأه متابعاً أسالیب کتابه المقامات التقلیدیه. أما أسلوب میرزا آقا خان کرمانی فی المقدمه فهو یترکز على التمثیل ویعطی صوره عن الموضوع الذی یعنیه نموذجاً ومن بعدها یبدأ فی صلب الموضوع. وکذلک استخدما الأدیبان الجمل القصار والعبارات القصیره لکتابه الموضوع. أسلوب الأدیبان منطقی یدل على التنویر وإزاله السنن والعقائد الضاله و فی الواقع، الأسلوب یخدم هذا المحتوى. وکذلک تبین بأن أدیب إسحق رجل قومی فی إنتمائه وکرمانی رجل شوفینی أی یمیل إلى القومیه المتطرفه فی مواجهه الأحداث التی ترتبط ببلاده.
ارزیابی نظریه هرمنوتیکی شلایرماخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
529 - 547
حوزههای تخصصی:
در این مقاله با تفکیک رویکرد و نظریه هرمنوتیکی از یکدیگر، ابتدا نظریه هرمنوتیکی فردریک شلایرماخر الاهی دان پروتستان سده نوزدهم توضیح داده شده سپس با تکیه بدان، رویکرد هرمنوتیکی وی بیان و ارزیابی شده است. به باور وی، اولاً باید در فرایند فهم متن، علاوه بر متن به ذهنیت نویسنده هم توجه کرد وگرنه مفسر نمی تواند به فهم خویش از اثر نویسنده مطمئن شود. ثانیاً، افزون بر قواعد گرامری و زبانی، قواعد و روش هایی نیاز است تا مفسر به تعبیر وی، بتواند ذهنیت نویسنده را بازسازی کند ثالثاً وی معتقد بود که مفسر در بازسازی ذهنیت نویسنده باید پیشفرض های خویش را کنار بگذارد تا بتواند به فهم اثر نویسنده دست یابد رابعاً وی همچنان «روش» را راه دستیابی به ذهنیت نویسنده می داند و در نتیجه، دستیابی به فهم نهایی یعنی مقصود نویسنده را ممکن اما دشوار می شمرد. نظریه هرمنوتیکی شلایرماخر برغم نوآوری های قابل توجه مانند ۱) توجه به مفهوم فهم به مثابه هدف یک نظریه هرمنوتیکی ۲) ارائه نظریه ای درباره سرشت زبان، ۳) توجه به درهم تنیدگی زبان و اندیشه ۴) تاکید بر نقش ذهنیت نویسنده در فرایند فهم و ۵) ارائه روش هایی برای دستیابی به ذهنیت نویسنده، کوشیده است تا با تکیه بر امکان اپوخه کردن پیشفرض های مفسر در فهم متن 6) راه را برای بازتولید ذهنیت نویسنده باز و 7) از عینیت فهم به معنای امکان دستیابی به ذهنیت نویسنده در چارچوب سنت تاریخی وی دفاع کند. اما هرمنوتیست های پسامدرن مانند گادامر بر این باورند که اپوخه کردن پیشفرض های مفسر در فهم متن و در نتیجه، بازتولید ذهنیت نویسنده و دستیابی به فهم عینی یعنی ذهنیت نویسنده در چارچوب سنت تاریخی وی ممکن نیست.
شخصیت پردازی در داستانک های تک آیه ای قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۰)
25 - 44
حوزههای تخصصی:
عنصر شخصیت بازتاب دهنده اندیشه و عواطف نویسنده است. بررسی این عنصر در داستانک های قرآنی، ما را در رسیدن به مقصود باری تعالی یاری می دهد. از سوی دیگر، داستانک های تک آیه ای از آن جهت که بسیار موجز است، مورد توجه قرار دارد. این پژوهش با روش توصیفی و تحلیل محتوا، به بررسی شیوه های شخصیت پردازی در داستانک های تک آیه ای پرداخته، بسامد هر یک و تکنیک های مورد استفاده را استخراج نموده است. برای این کار ابتدا تعاریف و تقسیم بندی های شخصیت ارائه شده و داستانک های تک آیه ای در دو ساحت انواع شخصیت (اصلی، فرعی، ایستا، پویا، مقابل و مخالف، نوعی و...) و تکنیک های شخصیت پردازی (توصیف مستقیم و غیر مستقیم: گفت وگو، عمل، صحنه پردازی، نام گذاری) مورد واکاوی قرارگرفته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که استفاده از شخصیت ها، اغلب بسیار محدود است؛ به گونه ای که برخی تنها با یک شخصیت اصلی تشکیل شده، برخی دیگر علاوه بر آن، یک شخصیت مخالف یا شخصیت فرعی نیز مشاهده می شود. شخصیت پردازی ها غیر مستقیم بوده که این شیوه، شخصیت را واقعی تر به تصویر می کشد که به طور قطع، دارای تأثیر بیشتری می باشد. از میان تکنیک های مختلف شخصیت پردازی غیر مستقیم، شیوه های گفت وگو، عمل، نامگذاری و توصیف عواطف، به ترتیب بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است.
مبانی جداناپذیری حجیت قرآن از سنّت در مرجعیت علمی قرآن(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهش های قرآنی سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۱۱)
71 - 88
حوزههای تخصصی:
مرجعیت علمی قرآن کریم از اثرگذاری معنادار و روشمند قرآن کریم بر دیگر دانش ها، ازجمله علوم انسانی و اسلامی سخن می راند. تبیین مرجعیت قرآن در این زمینه، مبتنی بر تحقّق مبانی و ادله ویژه آن است. جداناپذیری حجّیت قرآن از سنت را باید یکی از مبانی مهم در مرجعیت علمی دانست. پیوند میان قرآن و سنّت، از مسائل دامنه دار و موضوعات مورد توجه دانشمندان بوده است. قرآن کریم به عنوان منبع دستیابی به معارف دین، مورد پذیرش بوده، اما در گستره حجّیت و کشف مراد از آیات، با دیدگاه ها و روش های گوناگونی روبه رو هستیم. بر اساس نظرگاه جداناپذیری حجّیت قرآن از سنت، کتاب الهی در معنادهی بخشی از آیاتش، نیازمند سنّت است. دریافت تفسیر دقیق و صحیح از آیات و بهره از تمام ظرفیت های سنّت در کشف مقاصد الهی، ضرورت بحث از این دیدگاه را تأمین می نماید. ازاین رو بایسته است تا کشف مبانی این دیدگاه به روش توصیفی-تحلیلی، مقایسه ای و تطبیق داده های روشی حاصل از مطالعات، صورت گیرد. این نظریه بر پایه مبانی عقلایی، قرآنی و روایی استوار گردیده است. در مبنای عقلایی، نقش بافت فرامتنی در فهم کلام بررسی می شود. در مبنای قرآنی، آیات متشابه و در مبانی روایی، همسان نبودن کلام خدا با کلام بشر بیان می گردد.
بررسی مبانی تداوم اهلیت تملک بعد از مرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
11 - 36
حوزههای تخصصی:
بسیاری از حقوق دانان به تأسی از اطلاق مادهٔ 956 قانون مدنی، مرگ را پایان بخشِ اهلیت انسان دانسته و متوفا را فاقد اهلیت قلمداد کرده اند. شکی نیست که «اهلیت استیفا» و «آن بخش از اهلیت تمتع»، که ذاتاً قابلیت بقای بعد از فوت را ندارد؛ همانند حقوق ناشی از زوجیت، با مرگ از بین می رود؛ اما «حق داشتن ملک» و «اهلیت تملک» به عنوان یکی از جلوه های اهلیت تمتع، بعد ازمرگ، به صورت محدود امکان بقا و تداوم دارد. اصولاً شریعت اسلام اهلیت تملک را مختص به انسان زنده ندانسته و برای نهادهایی نظیر «وجوهات شرعیه» و «وقف»، اهلیت تملک در نظر گرفته است. براساس نتایج این پژوهش، که به روش توصیفی تحلیلی انجام پذیرفته، دانسته می شود که اطلاق مادهٔ 956 قانون مدنی قابل اتکا نبوده و امکان تداوم مالکیت پس از مرگ و حتی تملک جدید پس از فوت، در موارد خاص پذیرفته شده است. مصداق بارز مورد اول را باید در بقای «ماترک موضوع دَین مُستغرَق» در مالکیت شخص متوفا و عدم انتقال آن به وراث جست و مصادیق مالکیت جدید پس از مرگ نیز عبارت اند از: «مالکیت متوفا بر دیه ناشی از جنایت بر میت»، «مالکیت تقدیری بر دیه قتل»، «عودت مالکیت مبیع به متوفا درصورت فسخ ورثه» و «مالکیت متوفا بر اشیایی که قبل از فوت سبب آن ها را ایجاد کرده است؛ همچون صیدی که بعد از مرگ صیاد در تور ماهیگیری می افتد.»
تأملی در اعتبار یا عدم اعتبار تقدیم سوگند تکمیلی بر ادای شهادت (موضوع تبصره ماده 209 ق.م.ا و قسمت اخیر بند ب ماده 230 و تبصره ماده 277 ق.آ.د.م)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
67 - 88
حوزههای تخصصی:
مشروعیت قضاوت و اثبات دعاوی مالی با استناد به دلیل «یک شاهد و یمین» مورد وفاق فقیهان امامیه است، ولی در زمینه لزوم رعایت ترتیب میان اقامه شهادت و ادای سوگند میان فقیهان اختلاف نظر وجود دارد. آنان به طور مشهور نظریهٔ لزوم ترتیب و برخی دیگر، به ویژه فقیهان معاصر، نظریه عدم لزوم رعایت ترتیب را پذیرفته اند. قانونگذار در تبصره ماده 209 قانون مجازات اسلامی و قسمت اخیر بند ب مادهٔ 230 و تبصره ماده 277 قانون آیین دادرسی مدنی از نظریه مشهور پیروی نموده است. در این پژوهش که به روشِ توصیفی تحلیلی، موضوع را به بررسی گرفته، ضمن تبیین هریک از اقوال و تحلیل مستندات، به دلیلِ عدم کفایت ادله قول مشهور و باتوجه به اطلاق روایات و دلایل دیگر، دیدگاه «عدم لزوم ترتیب» را به عنوان نظریه مختار برگزیده است.
تحلیل گفتمان مجازات های تعزیری در نظام کیفری ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
89 - 119
حوزههای تخصصی:
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأکید بر شرعی سازی قوانین، مجازات های تعزیری برای نخستین بار در قانون راجع به مجازات اسلامی به رسمیت شناخته شد. ظهور مجازات تعزیری در سپهر حقوق جنایی ایران و رشد آن در فرایند کیفرگذاری، پرسش هایی را در خصوص فهم و تحولات آن ایجاد کرده است. براین اساس، شناسایی گفتمان های اثرگذار در شکل گیری مجازات های تعزیری و عوامل مؤثر بر هژمونی آن ها از مسائل مهم در باب ادراک فلسفیِ مجازات های تعزیری است؛ ازاین رو، هدف اصلی این پژوهش، تبیین نقش و تأثیر گفتمان های حاضر در تحولات شکل گرفته در پهنه تعزیرات با استفاده از روش عملیاتی تحلیل گفتمان (پدام) است. یافته های این تحقیق حاکی از آن است که سه گفتمان «فقه حکومتی»، «فقه سنتی» و «مدرنیسم کیفری» در متن تحولات مجازات های تعزیری اثرگذار بوده اند. در آغاز شکل گیری مجازات های تعزیری، رویکردهای فقه حکومتی و فقه سنتی، گفتمان های معارض بودند. در این دوره، غلبه فقه حکومتی بر فقه سنتی موجب شد تا پارادایم های مدِّنظر حامیان فقه حکومتی همچون تعیین تعزیر توسط حاکمیت، معیّن بودن تعزیر و متنوع بودن آن ها به عنوان اصول اساسیِ مجازات های تعزیری به رسمیت شناخته شوند. بااین حال، یافته های حاصل از مطالعات تجربی در جرم شناسی و کیفرشناسی، از یک سو و انعطاف پذیری مجازات های تعزیری از باب «التّعزیرُ بما یراهُ الحاکم» ازسوی دیگر، موجب شده است تا گفتمان مدرنیسم کیفری نیز به عنوان یک گفتمان غالب در مجازات های تعزیری دارای اثر باشد.
وضعیت معاملات شخص مست در مراتب مختلف مستی؛ سامان دهی نظریه عدم نفوذ برخی معاملات شخص مست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فقه و اصول سال ۵۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۳۹
149 - 168
حوزههای تخصصی:
یکی از شرایط اساسی صحت قراردادها «قصد» و «رضای» طرفین است. فقدان این دو به بطلان یا عدم نفوذ قرارداد منجر می شود. ماده 195 قانون مدنی معامله در حال مستی را به علت فقدان قصد باطل می داند. باتوجه به مفهوم مخالف ماده، معاملات شخص مست یا به علت فقدان قصد باطل شناخته شده و یا به علت عدم زوال قصد صحیح تلقی شده است. مشهور فقها و حقوق دانان نیز همین دیدگاه را در خصوص معاملات شخص مست دارند. این در حالی است که ازنظرِ پزشکی، مستی دارای مراتبی است که حکم به صحت و بطلان نمی تواند معاملات واقع شده در همه مراتب را پوشش دهد. گاه مستی باعث زوال قصد و رضا می شود، گاه به هیچ یک از قصد و رضا خلل وارد نمی کند و گاه شخص مست دارای قصد است اما رضای وی مخدوش است. در خصوص مورد اخیر، سؤالِ قابل طرح این است که وضعیت معامله شخص مست چگونه است؟ از طرفی وی دارای قصد است و معامله اش را نمی توان باطل دانست و از طرف دیگر رضای وی مخدوش است و نمی توان حکم به صحت معامله اش کرد. در این مقاله با روش تحلیلی توصیفی ضمن بررسی انواع مستی و تأثیر آن در قصد و رضا، با بهره گیری از مبانی فقهی و تطبیق بر موازین حقوقی این نتیجه به دست آمد که وضعیت حقوقی مطلوب برای معاملات شخص مست در مرتبه ای که شخص دارای قصد است اما رضایش مخدوش است، عدم نفوذ است.