فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۶۲۱ تا ۶۴۰ مورد از کل ۳۶٬۴۲۸ مورد.
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۰
119 - 148
حوزههای تخصصی:
از رویکردهای رایج در انتخاب سبک بصری یک فیلم انیمیشن، وام گیری از سبک بصری آثار موفق معاصر است. در این رویکرد، با جلب توجه مخاطبان نسبت به تصاویر آشنای برگرفته از آثار موفق و بازآفرینی نمونه های مشابه، آثاری خلق می شوند که به مذاق مخاطب خوش می آید و به دنبال آن، از فیلم استقبال می شود. اما امکان اقتباس بصری و وام گیری از هرسنت تصویری، چالش هایی را نیز به همراه دارد. چه بسا برای اجرای بهینه، شرایطی لازم است که به راحتی قابل دست یابی نیستند. در سال های اخیر، برخی سازندگان انیمیشن های ایرانی اقدام به تولید آثاری با رویکرد به این قبیل از اقتباس های بصری کرده اند که نقد و بررسی آنها می تواند برای دیگر انیمیشن سازان مفید واقع شود. در این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، با رویکرد کیفی متکی بر روش تطبیقی، شباهت عناصر بصری (کاراکترها و محیط) در انیمیشن «پسر دلفینی» (محصول 1401 ایران) با انیمیشن های شرکت دیزنی بررسی شده است. پس از تشریح زیبایی شناسی دیزنی و تبیین جایگاه انیمیشن «پسر دلفینی» در فرایند این نوع وام گیری بصری، در نهایت به این سؤال پاسخ داده شده که در ساخت انیمیشن هایی به سبک و سیاق «پسر دلفینی»، چه ملزومات و شرایطی ضروری به نظر می رسند؟ براساس یافته ها، برخورداری از سرمایه مالی متناسب، سرمایه انسانی، نیروی کار متخصص و مهم تر از همه، تعلق به بستر و سنت تصویری مبتنی بر واقع گرایی، از اصلی ترین ملزومات تولید این قبیل آثار به شمار می آیند.
ناسیونالیسم در تاریخ چپ: مطالعه ی خوانش تاریخ نگاری چپ ایران از ملت و ملی گرایی؛ یک تحلیل مضمونی(مقاله علمی وزارت علوم)
مطالعه حاضر با تمرکز بر مورد مشخص ایران به بررسی مواجه ی تاریخ چپ ایران با «ملت» و «ملی گرایی» پرداخته است. تحقیق با نگرداشت چهارچوب مفهومی استخراج شده از نسبت کاوی مارکسیسم و ملی گرایی و با روش تحلیل مضمونی براون و کلارک (در شیوه ای مقایسه ای) انجام شده است. به این ترتیب پس از انتخاب 13 متن تاریخی از 9 تاریخی نگار چپ ایران به روش نمونه گیری نظری سپس تحلیل مقایسه ای مضامین آن، 12 مضمون اصلی و دو مضمون فرعی استخراج شد. بررسی مقایسه ای مضمون ها با نگرداشت مفاهیم تحقیق، به شناسایی دو سنخ تاریخ نگاری چپ منجر شد: 1-تاریخ چپ ارتدوکسی 2-تاریخ چپ نئومارکسیستی: نوع اول با مضمون مرکزی (فئودالیسم ایرانی)، بررسی ساختار فئودالیسم ایران را دستور کار قرار داده است. نوع دوم که اخیر، به شمار می رود فهم تاریخی ایران را به یک ثابت ساختاری و فراتاریخی یعنی (استبداد ایرانی) تقلیل می دهد. در نوع نخست در باره ملت و ملی گرایی نوعی از سکوت یا خاموشی معنادار ملاحظه گردید. با این همه در تاریخ چپ نئومارکسی، ملت و ملی گرایی فعال است. ملت در یک ساخت طبقاتی، در تضاد با دولت به طور خاص در لحظات مبارزاتی (انقلاب/جنبش) ادراک می شود از این رو ملت در این نوع تاریخ، واقیعتی سیال است. همچنین ملی گرایی در دو سطح توده و دولت هر دو به صورت ابزاری ایدئولوژیکی در بسیج، اذعام و همگون سازی جمعی/سیاسی طرح می گردد که به طور خاص از ناسیونالیسم توده خوانشی ایجابی و از ناسیونالیسم دولت خوانشی ستیزه جو (افیون توده) به دست داده شده است
دگرگونی نسلی در زندگی علمی دانشگاهی (مورد مطالعه: دانشگاه تهران، تربیت مدرس و شهید بهشتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر دگرگونی هایی در دانشگاه ایران روی داده است و عملکرد آموزشی و پژوهشی دانشگاهیان مورد بحث قرار گرفته که قابل تأمل است. به نظر برخی از ارزش ها، هنجارهای دانشگاهی در طی نسل ها رنگ باخته اند که مطالعیه آن از اهمیت حیاتی برخوردار است. هدف این پژوهش مطالعیه کیفی تحولات نسلی دانشگاهیان و علل و پیامدهای آن در نیم قرن گذشته است. روش تحقیق کیفی و از نظرییه زمینه ای استفاده شده است. جامعیه موردمطالعه استاد تمام های سه دانشگاه تهران، تربیت مدرس و شهید بهشتی بودند که برحسب سن، سابقیه عضویت علمی و جریانات اجتماعی در سه نسل از هم تفکیک و نمونه ها به صورت هدفمند از میان آن ها انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از مصاحبیه اکتشافی و نیم ساختاریافته استفاده شد. داده ها با 52 مصاحبه به اشباع نظری رسید و با نرم افزار اطلس تی آی مورد تحلیل قرار گرفت. از استخراج مصاحبه ها 26 مقولیه محوری به دست آمد. یافته ها نشان داد که طی سه نسل دانشگاهی، اخلاق مداری و رعایت هنجارهای آکادمیک به سمت امور صنفی و ارتقاء پیش می رود. پول و منفعت فراتر از علم رفته است. شیویه جامعه پذیری از استادشاگردی به دانشجومحوری تقلیل یافته است. ارتباط عاطفی حضوری به تعامل علمی غیرحضوری تبدیل شده است. سنت اقامت در پردیس به فعالیت بیرون از پردیس دانشگاهی تغییر یافته است؛ نتیجه این که به رغم مشترکات بین سه نسل، دگرگونی در سبک زندگی علمی دانشگاهیان اتفاق افتاده است و دانشگاه نخبه گرایانیه آموزشی به سمت دانشگاه توده گرایانه و کارآفرین پژوهشی پیش می رود. درآمدزایی از علم، ارزش های ذاتی آن را تحت تأثیر قرار داده و کمّیت بر کیفیت غلبه کرده است.
تفسیر اسطوره شناسانه ادوات و نگاره های آیینی-حماسی ایران پیشاتاریخ بر اساس نظریه کارکرد آیین-اسطوره جوزف کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
53 - 67
حوزههای تخصصی:
از فرهنگ پیشاتاریخی ایران قدیم ایران پیش از شکل گیری امپراتوری هخامنشیان ادوات منقوش بسیاری باقی مانده است. اینگونه به نظر می رسد که بخشی از آن ادوات و نقوش با کارکرد آیین و مناسک فرهنگی_اسطوره ای پیشاتاریخ در ارتباط باشد. در این میان نگاره های تصویرسازی شده ای از نقوش انسانی با شمایل، وضعیت، موقعیت و در حال انجام حرکات و اعمال خاص آیینی و حماسی چشم گیر است. ارتباط جویی نظام کارکردگرای اسطوره ای با تصاویر منقوش بر روی آن ادوات و نگاره ها مسئله بنیادین این مقاله خواهد بود. پرسش اساسی در این زمینه این است که کیفیت ارتباط ادوات منقوش و نگاره های مزبور با نظام آیین_اسطوره، در دریافت و انتقال معانی آشکار(صریح) و نهانی(ضمنی)، چگونه بوده و قابل تفسیر است؟ این مهم را پژوهش در رابطه جویی ماهیت اسناد باقی مانده از ادوات و تصویر_نگاره های آیینی_حماسی آن فرهنگ پیشاتاریخی با چهار کارکرد آیین_اسطوره مطرح شده توسط جوزف کمبل جستجو می کند. مقاله در جهت نائل آمدن به کارکردگرایی ماهیتی این آثار، به تفسیر رابطه میان آن نقوش با کارکردگرایی اسطوره ای، باور و جهان بینیِ فراروایت گرای فرهنگ پیشاتاریخ ایران قدیم می پردازد. نگارندگان با اتکاء به آراء صاحب نظران حوزه های فرهنگی_اجتماعی و اسطوره-شناختی این امر را محقق می کنند. جستار جهت تحقق این مهم از رویکرد تفسیری پوزیتویسیتی استفاده می کند. روش پژوهش حاضر از نوع کیفی و شیوه کاربردی پژوهش توصیفی_تحلیلی است. داده های پژوهش با روش تاریخی و مطالعات کتابخانه ای تهیه شده است. نتیجه پژوهش آشکار می کند ادوات و تصاویر منقوش آیینی_حماسیِ فرهنگ پیشاتاریخی ایران، پیام صریحِ آیینی_فرهنگی و پیام ضمنیِ فرهنگی_اسطوره ای مرتبط با نظام کارکرد آیین_اسطوره ای آن فرهنگ را محمول دارند.
تبیین تأثیر سرمایه اجتماعی در تاب آوری تحصیلی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان در راستای سیاست های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
67 - 82
حوزههای تخصصی:
تأثیر سرمایه اجتماعی بر تاب آوری تحصیلی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان با توجه به تأکید سیاست های کلی ایجاد تحول در نظام آموزش و پرورش بر وزارت آموزش و پرورش به عنوان مؤلد سرمایه اجتماعی در این تحقیق مورد بررسی قرار گرفته است. پیرو روش مطالعه موردی و تجزیه و تحلیل مصاحبه های باز صورت گرفته با دانشجویان دارای تاب آوری تحصیلی بالا، پایین و متوسط در پژوهش مذبور (32 نفر)، یافته های تحقیق نشان می دهد که از بین 37 مفهوم در کدگذاری باز، 8 مفهوم در کدگذاری محوری در تبیین اعتماد و مشارکت عمودی و افقی در سطح بالا و پایین مستخرج گردید. اعتماد افقی و عمودی بالا با مفاهیم «وجود مسئولیت اجتماعی بالای دانشجویان» و «میزان بالای اعتماد فردی و درون گروهی» بیشتر در بین دانشجویان دارای تاب آوری تحصیلی بالا و متوسط مطرح شد. در کنار این موضوع، اعتماد افقی پایین (ضعف ساختارهای بوروکراسی دولتی) و اعتماد عمودی پایین (پایین بودن اعتماد جمعی) نیز در بین تعدادی از دانشجویان دارای تاب آوری تحصیلی بالا و متوسط نیز دیده می شود. مؤلفه ی اصلی مشارکت افقی و عمودی بالا و پایین در بین دانشجویان دارای تاب آوری تحصیلی بالا و متوسط به ترتیب عبارتند از «مشارکت مدنی زیاد» و «روابط رودرو و داشتن همبستگی مکانیکی زیاد»؛ «نبود ارتباط مؤثر با دانشجویان» و «تصور خیر محدود داشتن». طبق نتایج تحقیق، ضروری است دوباره بر بندهای سیاست های کلی ایجاد تحول که ارتباط زیادی با تقویت مشارکت سیاسی و مشارکت دانشجویان در مسائل دانشگاه، درگیری و مشارکت دانشجویان در سطح جامعه دارند در سیاست ها و برنامه های دانشگاه تأکید شود.
تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
81 - 92
حوزههای تخصصی:
قدرت فرهنگی دراصطلاح ترکیبی از قدرت به مثابه امری فراگفتمانی و مولد و فرهنگ به منزله امری گفتمانی و پویا می باشد. شبکه اجتماعی اینستاگرام به دلیل جذابیت های دیداری شنیداری، فرهنگ تصویری قدرتمندی را پدید آورده که بستر شکل گیری گفتمان های جدید گردیده است. در این پژوهش مؤلفه های تنوع، وسعت اشتراک و وضوح اولویت ها جهت تحلیل جایگاه قدرت فرهنگی در اینستاگرام مورد بررسی قرار گرفته است. این تحقیق با اتکا بر روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل متن انجام گرفته است و داده ها از جنس داده های تصویری و متنی هستند. میدان مطالعه صفحات کاربران با ده رتبه برتر در اینستاگرام (از نظر تعداد دنبال کننده)که محتوا، پست ها،کپشن ها، کامنتهای دنبال کنندگان آنان تحلیل شده است. پرسش اصلی در این تحقیق آن است که قدرت فرهنگی در اینستاگرام چه جایگاهی دارد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که اینستاگرام به جهت کم هزینه بودن، قابلیت پخش تصاویر، در دسترس بودن، انعطاف پذیری در برابر افراد با روحیات مختلف (درونگرا و برونگرا)، تعاملی و چندمنظوره بودن، قابلیت اشتراک گذاری محتوا، ارتباط چندنفره بصورت پخش زنده، برخورداری از هوش مصنوعی و نهایتاً عملکردی مطابق با علایق کاربران و به روز بودن، با برطرف کردن نیازهای انسانی باعث حضور بازیگران متفاوتی در عرصه قدرت فرهنگی گردیده است و لذا نوع متفاوتی از قدرت فرهنگی را نیز آفریده است.
ملاحظات جمعیت شناختی مسئولیت پذیری اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه انجمن جمعیت شناسی ایران سال ۱۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۷
417 - 448
حوزههای تخصصی:
این تحقیق با رویکردی جمعیت شناختی به مطالعه مسئولیت پذیری اجتماعی به عنوان یکی از مهم ترین جلوه های تغییرات اجتماعی فرهنگی در جهان معاصر می پردازد که مطابق نظریه گذار جمعیت شناختی دوم، عنصر تعیین کننده ای در تحولات خانواده و باروری تلقی می گردد. داده های تحقیق با اجرای پیمایشی در نقاط شهری روستایی گرگان گردآوری و تحلیل شد. سطح مسئولیت پذیری اجتماعی حدود یک سوم افراد نمونه تحقیق در حد بالا و بسیار بالا، و دو سوم باقیمانده نیز در حد پایین و متوسط قرار داشت. مسئولیت پذیری اجتماعی در زنان بیش از مردان بود و به موازات افزایش سن، مسئولیت پذیری اجتماعی نیز فزونی می یابد. مطابق نتایج، هرچه تحصیلات و درآمد افزایش می یابد، مسئولیت پذیری اجتماعی نیز رو به افزایش می گذارد.در مجموع، موفقیت پایدار سیاست های رسمی افزایش بعد خانواده و فرزندآوری مستلزم اقدامات مسئولانه و متعهدانه حکومت و دولت به منظور تامین نیازهای همه جانبه مردم است که موجبات تقویت رفتارهای مسئولانه و همراهی متعهدانه آنان را فراهم خواهد آورد.
Effectiveness of Critical Thinking Education on Divergent Thinking and Academic Enthusiasm of High School Students(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
141 - 149
حوزههای تخصصی:
Purpose: Enhancing divergent thinking and academic enthusiasm in students can positively affect their academic and non-academic performances. Consequently, the present study aimed to determine the effectiveness of critical thinking education on divergent thinking and the academic enthusiasm of high school students.
Methodology: This quasi-experimental study followed a pre-test, post-test, and follow-up design with experimental and control groups. The research population comprised all female students in the 10th and 11th grades of the academic branch in Saveh city for the 2022-23 academic year, with a sample size calculated as 25 for each group based on G*Power software. Thus, 50 individuals were purposively selected and randomly assigned to experimental and control groups. The experimental group underwent 10 sessions of 75-minute critical thinking training, while the control group received no intervention during this period. The research instruments included the divergent thinking subscale in Kolb’s (1984) Learning Style Inventory and Schaufeli et al.’s (2002) Academic Enthusiasm Questionnaire. Data were analyzed using repeated measures ANOVA and Bonferroni post-hoc tests in SPSS software.
Findings: The results showed significant differences between the experimental and control groups in post-test and follow-up stages in terms of divergent thinking and academic enthusiasm. In other words, critical thinking education led to an increase in divergent thinking and academic enthusiasm among high school students, and the results were sustained at the follow-up stage (P<0.05).
Conclusion: According to the results of this study, counselors and psychologists can use critical thinking education alongside other effective educational methods to improve academic and non-academic characteristics of students.
Identification and Explanation of Organizational Health Dimensions and Components among Middle School Teachers in Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Organizational health within schools significantly influences teacher well-being, professional efficacy, and student outcomes. This study aimed to identify and explain the dimensions and components of organizational health among middle school teachers in Tehran, focusing on how individual, organizational, and environmental factors contribute to the overall health of educational institutions.
Methodology: Adopting a qualitative research design, this study engaged 26 middle school teachers from Tehran through semi-structured interviews. The participants were selected purposively to ensure a diverse representation of experiences and viewpoints. Data collection continued until theoretical saturation was reached, and thematic analysis was employed to identify and analyze the emerging themes related to organizational health.
Findings: The study revealed that individual factors such as motivation, professional development, and job satisfaction; organizational factors including leadership, communication, and organizational culture; and environmental factors like policy influence and community engagement are critical to the organizational health of schools. These factors together create a comprehensive framework affecting the overall effectiveness and well-being of educational settings.
Conclusion: The findings underscore the importance of addressing both the internal and external components of organizational health in schools. A holistic approach that considers individual, organizational, and environmental factors is essential for fostering a positive educational environment, supporting teacher well-being, and enhancing student achievement. The study provides valuable insights for educational leaders, policymakers, and practitioners aiming to improve the organizational health of schools.
Comparing the Effectiveness of Emotional Intelligence and Self-Compassion Training on Mental Well-Being and Academic Self-Concept of High School Students in Hamedan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۳ (۲۰۲۴)
196 - 206
حوزههای تخصصی:
Purpose: The purpose of this research was to compare the effectiveness of emotional intelligence training and self-compassion practices on mental well-being, academic vitality, and academic self-concept among female high school students in Hamedan.
Methodology: The research method was a semi-experimental three-group design (two experimental groups and one control group) with pre-tests and post-tests. The sample was selected using multi-stage cluster sampling from the population of female high school students in Hamedan in the academic year 2023-2024, with 60 individuals randomly chosen (20 in the first experimental group, 20 in the second experimental group, and 20 in the control group). Measurement tools included the Keyes and Magyar-Moe (2003) Mental Well-being Scale and the Liu and Wang (2005) Academic Self-concept Questionnaire. MANCOVA test and its assumptions were used to test the research hypotheses. ANOVA (one-way analysis of variance) with box plot and post-hoc tests like Tukey and Scheffé were employed for multiple comparisons in the post-test using SPSS version 23.
Findings: The results showed that both emotional intelligence training and self-compassion practices are effective in improving the mental well-being and academic self-concept of female high school students in Hamedan. Additionally, it was found that self-compassion training is more effective than emotional intelligence training in enhancing academic self-concept, but there is no significant difference in the effectiveness of emotional intelligence training and self-compassion practices on mental well-being.
Conclusion: Psychologists can help students gain more awareness of their emotions and learn how to deal with them, set meaningful and achievable goals, increase academic vitality and motivation through realistic goals aligned with personal interests, and strengthen their academic self-confidence. Students should be taught how to cope with educational stress and anxiety, find creative solutions, and learn to utilize available resources and supports.
نقد مفاهیم ملّت، ایرانیّت و امر ملّی در آرای سیّد جواد طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه پژوهی فرهنگی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۵۴)
107-138
حوزههای تخصصی:
هدف مقاله پیش رو نقد مفاهیم ملّت، ایرانیّت و امر ملّی در آرای سید جواد طباطبایی مبتنی بر آخرین کتاب او تحت عنوانِ ملّت، دولت و حکومت قانون است. ایده ایران، مهمترین دغدغه ای بود که وی تعقیب می کرد برخی از زوایای این ایده به صورت شفاف تری در کتاب یاد شده مطرح شده است. بخش مهمی از کتاب مزبور به دفاع از تجدّد خواهی و تبیین فلسفه سیاسی مشروطیت و نقد سنت گرایان اختصاص یافته است. به عبارت دیگر طباطبایی در این کتاب از ضرورت تکوین مدرنیته سیاسی در ایران سخن گفته است اما در صورت بندی مدرنیته سیاسی، به اصول مدرنیته سیاسی پایبند نمانده است. سوال اصلی مقاله حاضر این است؛ بر اساس رویکرد تجدّد و اصول مدرنیته سیاسی چه نقدی بر تعریف طباطبایی از مفاهیم دولت- ملّت، ایرانیّت و امر ملّی وارد است؟ یافته های این نوشتار بر اساس روش توصیفی- تطبیقی نشان می دهد علیرغم اینکه طباطبایی در کتاب مزبور به تبیین و ترویج فلسفه سیاسی مشروطیت می پردازد؛ اما بر خلاف اصول مدرنیته سیاسی، به جای تعریف سیاسی/ مدرن از ملّت و ایرانیّت و امر ملّی، با رویکردی جوهرگرایانه به تعریف این مقولات پرداخته است که از قضا چنین تعاریفی مانع تحقق مدرنیته سیاسی است.
بازنمایی مادر در سریالهای پربیننده بعد از انقلاب؛ تحلیل نشانه شناختی سریال های «پائیز صحرا»، «پدر سالار»، «متهم گریخت» و «دلنوازان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مادرانگی نقشی نمادین، عینی، مختص، انتسابی و اسطوره ایِ زنان است که هم زندگی شخصی و اجتماعی آنها را تحت سیطره خود قرار می دهد و هم هویّت جنسیّتی را برمی سازد و رسانه ای چون تلویزیون می تواند، از طریق برنامه های مختلف از جمله سریال ها به بازنمایی این نقش بپردازد. اینکه تلویزیون در سریال های پربیننده چهل سال اول انقلاب اسلامی چه تصویری از مادر ارائه کرده؛ مسئله اصلی این پژوهش است. در این راستا، بر اساس نظرسنجی های مرکز تحقیقات صداوسیما، چهار سریال پربیننده «پائیز صحرا»، «پدر سالار»، «متهم گریخت» و «دلنوازان» از هر دهه یک سریال پربیننده که مادر در آن نقش جدی دارد انتخاب شدند و سپس به روش نشانه شناسی و مبتنی بر مدل سلبی و کاودری نماهای منتخب هر سریال مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که تصویری که از مادر در این سریال ها ارائه شده؛ نه کاملاً ثابت مانده و نه دائم تغییر کرده است. در واقع، از یک سو، روی برخی از ویژگی های مادرِ ایرانی پافشاری و تاکید شده و از سوی دیگر، تلاش شده تا برخی از ویژگی ها و کلیشه های مادر اصلاح شود. ضمناً با مقایسه کلیشه های هشت گانه کوالتزکه و استِوارت، مشخص شد که کلیشه «زنِ خانه دار»، در سریال های «پائیز صحرا»، «پدر سالار»، «متهم گریخت» و کلیشه های «مادرِ فوق العاده» و «زنِ شاغل» در سریال «دلنوازان» به تصویر کشیده شده است. همچنین در سریال «دلنوازان»، تصویر مادر نسبت به سه سریال دیگر دستخوش تغییرات زیادی شده است.
فرصت ها و تهدیدهای مشارکت سیاسی زنان شهر خرم آباد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش انحرافات و مسائل اجتماعی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱۱
85 - 113
حوزههای تخصصی:
مشارکت سیاسی در میان زنان، مقوله ای مهم و پویاست. این مفهوم، احساس رضایت، حس اعتماد و خودباوری را در میان زنان برای هر جامعه به ارمغان می آورد. هدف این پژوهش، فهم و تحلیل موانع و فرصت های مشارکت سیاسی زنان در شهر خرم آباد است. روش پژوهش، کیفی بوده، داده بنیاد انجام شده است. به این منظور با 26 زن شهر خرم آباد و اساتید دانشگاهی با روش نمونه گیری هدفمند و ترکیبی از استراتژی های گلوله برفی و حداکثر تغییرات انتخاب ، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام شد. پس از تحلیل داده ها، 95 کد اولیه، هشت مقوله محوری و یک مقوله هسته از خلال نظام کدگذاری داده ها استخراج شد: شرایط علّی (اتمسفر مردسالارانه و انحصارطلبی مردانه، چالش های اقتصادی: عدم توانمندی های اقتصادی، بی میلی سیاسی: بی اهمیت دانستن امر سیاسی)، شرایط زمینه ای (تقویت سرمایه اجتماعی: همبستگی و توسعه سیاسی، خودباوری: توسعه فردی و منزلت اجتماعی)، شرایط مداخله گر (خودکم بینی و ضعف شخصی، ضعف اراده، نداشتن اعتماد به نفس، چالش هایی از جنس روحیه و اراده)، استراتژی ها (مثبت و منفی، خلق فرصت های برابر جنسیتی برای مشارکت سیاسی، حمایت های مالی و اجتماعی، ایجاد فضای نشاط سیاسی)، ابعاد رویکردی (از میل به مشارکت و احساس رضایت تا انزوا و بی میلی سیاسی) و پیامدها (بسط همبستگی، انسجام اجتماعی و سیاسی، تقویت سرمایه اجتماعی، گسترش نشاط سیاسی- اجتماعی، مشارکت سیاسی فعال مردم، ایجاد حس اعتماد و خودباوری در زنان، استفاده حداکثری از توان نیروهای متخصص، توسعه سیاسی- اجتماعی، بالا رفتن امنیت اجتماعی- فرهنگی، بالا رفتن اعتماد- اجتماعی). همچنین مشارکت سیاسی زنان: فرصت ها و چالش ها به عنوان مقوله هسته احصا شد و در نهایت مدل پارادایمی مستخرج از داده ها تنظیم شد. یافته ها نشان داده است که مشارکت یا عدم مشارکت سیاسی زنان، بسته به شرایط اجتماعی، ساختاری و فردی متنوع است.
Identifying Components for Promoting Mental Health of Teachers in Exceptional Schools of Tehran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The objective of this study was to identify the key components necessary for promoting mental health among teachers in exceptional schools in Tehran. This research aimed to develop a comprehensive understanding of the factors contributing to mental health in this unique educational setting and to provide insights that can inform future interventions and support systems. Methodology: An exploratory study design employing thematic analysis was used to achieve the research objective. Participants included university faculty members with expertise in mental health, selected through purposive and snowball sampling methods. Data collection involved semi-structured interviews and content analysis of relevant documents from scientific databases. The data were analyzed using an inductive thematic approach to identify organizing themes and their associated dimensions and components. Findings: The analysis revealed several key components essential for promoting mental health among teachers in exceptional schools. These included knowledge and awareness, self-efficacy, mind management, quality of life, independence, environmental mastery, moral character, positive feelings, and productivity. Each of these components was found to significantly impact the mental health and well-being of teachers, highlighting the need for targeted interventions and comprehensive training programs. Conclusion: The study underscores the complexity of mental health among teachers in e
کاوشی در تجربه زیسته کودکان زباله گرد در اهواز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۱۰۸-۷۷
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر بر شمار کودکان کار خیابانی در اهواز افزوده شده است و در میان این کودکان، زباله گردها ازنظر تعداد بر دیگران پیشی گرفته اند. کودکان زباله گرد در ساعات مختلف شبانه روز و با دردست داشتن یک گونی، چرخ دستی و یا با استفاده از موتورهای سه چرخ و دیگر وسایل مشابه، به جستجو در سطل های زباله و یا کیسه ها و بسته های زباله قرارداده شده در کوچه ها می پردازند و نتیجه تلاش خود را در انتهای فعالیت، به انبارهای ضایعاتی عرضه می کنند. این پژوهش در پی کشف تجربه زیسته این زباله گردها طی فرایند یادشده و ارائه فهم موشکافانه تری از وضعیت آنان در شهر اهواز بوده که با توجه به موضوع و ماهیت تحقیق، از روش پدیدارشناسی تفسیری استفاده شده است. مشارکت کنندگان در پژوهش، ۳۶ نفر کودک زباله گرد بودند که از استراتژی های متنوعی همانند مشارکت طولانی در بستر، توصیف غنی، تأیید مشارکت کنندگان و بررسی همکاران برای اعتباربخشی به داده های حاصل از مصاحبه و مشاهده استفاده شد. مقولات اصلی استخراج شده شامل گرادیان اجتماعی، ضعف ظرفیت فرهنگی خانوادگی، فقر سلامت کودکان کار، ضعف برخورداری از حمایت های نهادهای متولی، امید به تغییر و امکان تحرک اجتماعی افقی، تلقی زباله گردی به مثابه شغل شرافتمندانه و احساس غرور و در معرض رفتارهای پُرخطر بودن کودکان کار بود. این نتایج دلالت بر آن داشت که زباله گردی متأثر از موضوعات گوناگونی است و نباید تنها اقتصادی درک شود. علاوه برآن، بخش قابل توجهی از کودکان کار خیابانی ساکن محلات حاشیه نشین بوده اند و عضوی از خانواده یا خویشاوندان همراه بسیاری از آن ها حضور داشته است.
هویت در کشاکش چهره و سنت: کاوشی کیفی از فرایند هویت یابی نوجوانان افغانستانی ساکن شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مسائل اجتماعی ایران سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۱۴۸-۱۰۹
حوزههای تخصصی:
امروزه، هویت اجتماعی شرطی لازم برای زندگی افراد است و نقشی تعیین کننده در معنابخشی به تجربیات روزمره دارد. این مفهوم به ویژه در مورد پدیده هایی مانند مهاجرت، اهمیت ویژه ای پیدا می کند. با افزایش جمعیت مهاجران به ویژه مهاجران بین المللی در سال های اخیر، شکل گیری بحران هویت در میان این گروه ها به مسئله ای برجسته در مطالعات علمی تبدیل شده است. مهاجرت بین المللی نه تنها مهاجران، بلکه کشورها و جامعه میزبان را نیز با چالش های هویتی مواجه کرده است. این چالش ها ممکن است به احساس عدم تعلق به جامعه میزبان یا احساس همبستگی با جامعه مبدأ منجر شود. پژوهش حاضر فرایند شکل گیری هویت در میان نوجوانان افغانستانی ساکن شهر یزد را مورد مطالعه قرار داده است. داده های این پژوهش که با رویکرد کیفی و استفاده از نظریه زمینه ای و نمونه گیری از ۲۱ نفر از نوجوانان مهاجر افغانستانی انجام شده، از طریق کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شده است. یافته های تحقیق به شناسایی ۱۶ مقوله اصلی ازجمله «طرد هویت دوسویه، تجارب زیسته هویت زدا، محدودیت های پیشرفت ساختاری، خودپنداره منفی، ارتباطات خویشاوندی بحران ساز، حمایت سازنده خانواده، بحران رودررویی، سرگردانی هویتی، مسئله مندی چهره، تفاوت قومیتی، هویت یابی آموزشی مهارتی، گستره ارتباط گیری مثبت، تلاش برای تأیید هویتی، گستره ارتباط گیری تخصص محورانه، طرد هویت افغانستانی و انصراف از پذیرش هویتی» منجر شد. مقوله های پیش گفته درنهایت مفهوم «سرگردانی هویتی» به عنوان مقوله هسته را ساختند. نتایج نشان داد این نوجوانان در فرایند هویت یابی خود، به دنبال خلق هویتی مستقل از ارزش های ملیتی و ناسیونالیستی هستند و تلاش می کنند با استفاده از هویت یابی مهارتی/اکتسابی، به تعریفی جدید از خود دست یابند.
تأمّلی در بابِ هوش مصنوعی و ارتقای قضاوت اخلاقی؛ واکاویِ چالش ها و فرصت ها
منبع:
مطالعات دینی رسانه دوره ۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
55 - 78
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش به بررسی عمیق مسائل و چالش های مرتبط با هوش مصنوعی و قضاوت اخلاقی می پردازد و به دنبال پاسخ به این پرسش اساسی است که هوش مصنوعی چگونه می تواند در فرایند قضاوت اخلاقی انسان ایفای نقش کند.روش شناسی پژوهش : این پژوهش با رویکردی تحلیلی- توصیفی و با استفاده از روش کتابخانه ای به بررسی منابع و ادبیات موجود در زمینه هوش مصنوعی، اخلاق و قضاوت اخلاقی می پردازد.یافته ها: هوش مصنوعی با استفاده از الگوریتم های پیچیده و یادگیری ماشین قادر به پردازش اطلاعات و تصمیم گیری در زمینه های مختلف است. به کارگیری هوش مصنوعی در قضاوت اخلاقی مزایایی مانند افزایش دقت، سرعت و بی طرفی را به همراه دارد؛ با این وجود، چالش های متعددی در این زمینه وجود دارد، ازجمله فقدان درک ظرافت های اخلاقی، تعصب و فقدان خلاقیت و ابتکار.بحث و نتیجه گیری: واگذاری کامل قضاوت اخلاقی به هوش مصنوعی در حال حاضر امری غیرقابل اعتماد است. هوش مصنوعی می تواند به عنوان ابزاری برای کمک به انسان در فرایند قضاوت اخلاقی مورداستفاده قرار گیرد، اما اتخاذ تصمیمات نهایی باید بر عهده انسان باشد.
کاربرد اصول بین المللی اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری در اخبار صدا و سیما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ زمستان۱۴۰۳ شماره ۷۷
295 - 319
حوزههای تخصصی:
با هدف شناخت میزان و چگونگی استفاده از اصول بین المللی اخلاق حرفه ای روزنامه نگاری در بخش های خبری20 شبکه خبر و20:30 شبکه دوم سیما، 4 اصل کلی انصاف و بی طرفی، به حداقل رساندن آسیب ها، استقلال، دقت و عینیت بوسیله 46 کد اخلاقی استخراج شده از 30 کشور جهان، به روش های اسنادی و تحلیل محتوا بررسی شده و با استفاده از نظریه دروازه بانی خبر تحلیل شدند. نتایج تحقیق نشان داده است اصل به حداقل رساندن آسیب ها با میانگین 87/2 بالاترین و اصل استقلال با میانگین 2 پایینترین میزان رعایت را به خود اختصاص داده اند. یافته های تحقیق همچنین نشان می دهد اصل به حداقل رساندن آسیب ها در 9/69 درصد اخبار بین 50 تا 70 درصد رعایت شده که به نسبت سایر اصول اخلاق حرفه ای، بیشتر رعایت شده است. اصل استقلال در 100 درصد اخبار بین 30 تا 50 درصد و اصل دقت و عینیت در 6/67 درصد اخبار بین 30 تا 50 درصد رعایت شده است. انصاف و بی-طرفی نیز در 9/57 درصد از اخبار بین 30 تا 50 درصد رعایت شده است.
پیش بینی افسردگی براساس میزان استفاده از شبکه اجتماعی با نقش میانجی تصویر بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳۹
140 - 111
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور بررسی تاثیر استفاده از شبکه های اجتماعی بر افسردگی با نقش میانجی تصویر بدن انجام شده است. تحقیق حاضر از نظر هدف کاربردی و از لحاظ شیوه گردآوری دادههای پژوهش از نوع توصیفی و همبستگی است. جامعه آماری تحقیق شامل کلیه جوانان عضو در شبکه های اجتماعی بوده است و اعضای نمونه با روش غیراحتمالی در دسترس انتخاب شدند. حجم نمونه مورد نیاز با استفاده از فرمول گرین 106 نفر تعیین شد (234=n). برای گردآوری داده ها از سه پرسشنامه استاندارد اعتیاد اینترنتی یانگ (1998)، تست افسردگی بک (1967)، پرسشنامه روابط چندبعدی خود-بدن (1997) استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها در پژوهش نشان داد که افسردگی پاسخ دهندگان خفیف می باشد. همچنین میانگین و انحراف استاندارد استفاده از شبکه های اجتماعی نشان دهنده عدم وابستگی روانی به اینترنت است و در نهایت میانگین و انحراف استاندارد تصویر بدن در پژوهش از تصویر بدنی قوی در پاسخ دهندگان خبر می دهد. نتایج آزمون رگرسیون نشان داد که استفاده از شبکه های اجتماعی به طور متوسط با متغیر افسردگی همبستگی دارد و تغییرات این متغیر را به طور معناداری پیش بینی می کند (0.001>P ). همچنین نقش میانجی تصویر بدن در رابطه بین استفاده از شبکه های اجتماعی و افسردگی تایید شد. با توجه به تاثیر معنادار استفاده از شبکه های اجتماعی بر افزایش افسردگی از طریق نقش میانجی تصویر بدن، اتخاذ راهکارهایی جهت آموزش و فرهنگ سازی در زمینه استفاده از این شبکه ها و افزایش ادراک افراد از تصویر بدنی شان از طریق برنامه های آموزشی و کارگاه های روانشناختی امری اجتناب ناپذیر به نظر می رسد.
سلبریزیته شدن و زندگی روزمره کاربران شبکه های اجتماعی (مطالعه موردی کاربران شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال ۱۰ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳۹
364 - 327
حوزههای تخصصی:
صنعت فرهنگ جهانی جریانی در جهت تولید فرهنگ استاندارد و قالبی، از طریق ابزارهای مدرنی چون رسانه ها برای کنترل و مهار افکار عمومی است. در میان رسانه های امروزی شبکه های اجتماعی مجازی، به عنوان زیست بوم جدید رسانه ای طیف های گسترده افراد را به عنوان کاربر با خود همراه کرده و باعث شکل گیری طبقات جدید اجتماعی نظیر اینفلوئنسرها، سلبریتی ها و... در این فضا شده است که به بازتولید صنعت فرهنگ می پردازند. سیر رشد این گروه نوظهور در فضای مجازی و سیطره نفوذ آن در دنیای واقعی عامل اصلی پرداختن به این موضوع است. هدف اصلی این مقاله بررسی تاثیرات سلبریتیزه شدن بر ابعاد درونی و بیرونی زندگی روزمره کاربران شبکه اجتماعی اینستاگرام به عنوان پر مخاطب ترین شبکه اجتماعی کشور با 26 میلیون کاربر داخلی است. این مقاله از نوع کمی و با روش پیمایش است و جامعه آماری آن کلیه کاربران فعال شبکه اجتماعی اینستاگرام در بازه زمانی سال 1399 در شهر تهران است. نمونه آماری، با نرم افزار SPSS Sample Power در سطح خطای 05/0 درصد، 450 نفر برآورد و داده های این مقاله از طریق پرسشنامه تحت وب (OneDrive) جمع آوری شده است. در تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار Spss و Smart PLS استفاده شده است. نتایج کلی پژوهش رابطه بین سلبریته شدن و بعد بیرونی زندگی روزمره کاربران با 43% R2= درصد و بعد درونی زندگی روزمره کاربران با 49% R2= تایید می کند. نتابج حاکی از آن است که سلبریزیته شدن بیشترین اثر را بر ابعاد درونی زندگی کاربران داشته است.