فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
تصویرشناسی، رویکردی در ادبیات تطبیقی است که به بررسی چگونگی شکل گیری و بازنمایی «دیگری» در بستر تعاملات فرهنگی می پردازد و دریچه ای تازه به درک هویت ها و تفاوت های میان فرهنگی می گشاید. پژوهش حاضر به تحلیل تصویرشناسانه بازنمایی «دیگری» در کتاب دختری در پاریس اثر شوشا گاپی پرداخته است. این تحقیق با بهره گیری از نظریات دانیل هانری پاژو در حوزه ی تصویرشناسی، به بررسی واکنش های «مشاهده گر» در مواجهه با فرهنگ و جامعه پاریس پرداخته و تلاش می کند تا مشخص کند آیا گاپی در بازنمایی های خود گرفتار کلیشه ها و پیش داوری های رایج بوده یا از آن ها فراتر رفته است. بر اساس این نظریات، سه نوع نگاه در مواجهه با «دیگری» قابل تشخیص است: جنون، ترس و علقه. نتیجه پژوهش نشان می دهد که نگاه گاپی به «دیگری» به نگاه علقه ای نزدیک است، جایی که فرهنگ بیگانه نه برتر از فرهنگ «مشاهده گر» تلقی می شود و نه فروتر از آن، بلکه تعاملی دوسویه و هم سطح میان «مشاهده گر» و «مشاهده شده» شکل می گیرد. گاپی با تجربه ی زیسته طولانی مدت خود در پاریس، از کلیشه ها و اسطوره های مرسوم سفرنامه نویسان دوره قاجار فاصله گرفته و توانسته به کلیشه زدایی بپردازد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی انجام شده و با تمرکز بر جنبه های مختلف زندگی اجتماعی و فرهنگی مانند زندگی دانشجویی، نظام آموزشی، بحران مسکن و هنر، به واکاوی دقیق تری از «من» و «دیگری» پرداخته است. این پژوهش نشان می دهد که گاپی نه تنها موفق شده است تصویری واقع گرایانه تر از جامعه پاریس ارائه دهد، بلکه توانسته است از خلال این مواجهه ی فرهنگی، به شناختی عمیق تر از هویت خود نیز دست یابد.
بررسی بازتاب فرهنگ هند و ایران در تزئینات لباس بانوان هند و بلوچ (مطالعه موردی: رودوزی های هند و بنارسی دوزی های بلوچ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
213 - 230
حوزههای تخصصی:
ایران و هند دارای تاریخ و فرهنگی غنی در زمینه دوخت های سنتی هستند. این دو سرزمین در ادوار مختلف تاریخی با هم ارتباطاتی داشته و این موضوع باعث تأثیرپذیری آن ها از هم در هنرهای مختلف ازجمله گلدوزی شده است. شناسایی زری دوزی های هند و بنارسی دوزی های بلوچستان، دسته بندی نقوش، نحوه ترکیب بندی طرح ها، معرفی انواع تکنیک های دوخت و تأثیرپذیری فرهنگی این دو سرزمین در زمینه تزئینات پوشاک، از اهداف این پژوهش هستند. پژوهش به روش توصیفی-تحلیلی و با رویکرد تاریخی و تطبیقی درپی پاسخ به این پرسش هاست که برای تزئین لباس های تزئین شده هند و بنارسی دوزی های بلوچستان از چه تکنیک هایی استفاده شده است؟ ترکیب بندی نقوش در این رودوزی ها به چه صورت است؟ بین نقوش تزئینی کارشده روی این لباس ها چه اشتراکات و افتراقاتی موجود است؟ همچنین اطلاعات پژوهش به صورت کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده است. جامعه آماری این پژوهش شامل 8 نمونه از لباس های بانوان بلوچ و هند با رودوزی های لاکنو، دهلی، بنارس، گجرات هند، چابهار و کراچی بلوچستان است. نتایج نشانگر آن است که در این دو سرزمین، اشتراکات بسیاری در نقوش، تکنیک های دوخت، نحوه نقش پردازی و اجرای نقوش و همچنین مواد اولیه برای تزئین لباس بانوان وجود دارد. نقوش در هند در اکثر موارد دارای فلسفه و مفهوم اجتماعی، تاریخی، اعتقادی و اسطوره ای است؛ درحالی که در پوشاک بلوچستان، تزئینات فقط جنبه زیبایی داشته و مفهوم خاصی را حمل نمی کنند. نقوش هندسی و گیاهی، بالاترین کاربرد را در بلوچستان داشته؛ اما در هند علاوه بر آن، نقوش حیوانی و انسانی هم رایج است.
فریاد خاموش زنان سیستان در «آییکَه» (لالایی های سیستان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۶۲
187 - 218
حوزههای تخصصی:
آییکَه (â?i:ka) نوعی لالایی است که در منطقه سیستان خوانده می شود. با توجه به اینکه آییکه را معمولاً مادر برای کودک می خواند، دغدغه ها و احساسات مادر در آییکه نمود پیدا می کند. در جامعه سنتی که معمولاً زن صدایی ندارد، آییکه بهترین روشی است که یک زن بتواند سخن بگوید و مسائل خود را آشکارا بیان کند. نوشته حاضر به این پرسش پاسخ می دهد که مادر به عنوان یک زن در جامعه سنتی چه مسائل و دغدغه هایی دارد؟ این نوشته بر آن است که آییکه علاوه بر آرام کردن کودک و خواباندن دردانه، کارکردهای متعدد دیگری دارد که در چهار دسته کلی بررسی می شود. کارکرد آییکه در ارتباط با فرزند که مادر حس و حال خویش را خطاب به کودک و نسبت به او بیان می دارد. کارکرد دیگر آییکه در ارتباط با عشق و دغدغه های روحی مادر است که گوینده آییکه احساسات خویش را بروز می دهد و از ناکامی های گذشته خویش می گوید. سومین کارکرد آییکه در ارتباط با دیگران است که گوینده آن، گلایه های خود را به گوش دیگران می رساند. آخرین کارکرد آن در ارتباط با حیوانات است. تاکنون آییکه های سیستان، در کتابی مستقل جمع آوری نشده اند. بنابراین در این مقاله از دو روش تحقیقی بهره برده شده است. برخی از آییکه ها به روش کتابخانه ای و بخش زیادی به شیوه میدانی گردآوری شده است. پس از آن با کمک نرم افزار MAXQDA، مورد تحلیل قرار گرفته و به این نتیجه رسیده است که آییکه رسانه ای زنانه در جامعه سنتی است که زن به عنوان مادر می تواند سخن بگوید و دردهای خویش را بدون واهمه فریاد بزند.
آسیب شناسی مقوله ویرایش فنّی در کتاب های فارسی و نگارش پایه اوّل تا ششم ابتدایی
منبع:
نقد، تحلیل و زیبایی شناسی متون سال ۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۲۶
44 - 68
حوزههای تخصصی:
کتاب های فارسی و نگارش دوره ی ابتدایی، به قصد آموزش زبان و ادبیات رسمی کشور تدوین شده اند؛ این کتاب ها به سبب آموزش همزمان علم و زبان، باید از جنبه ی ویرایش فنی و نگارشی آسیب شناسی شوند. این پژوهش با هدف تبیین مشکلات و کاستی های حوزه ی ویرایش و نیز لزوم کاربرد و ناهمگونی های این نشانه ها در کتاب های فارسی و نگارش پایه های اول تا ششم، به بررسی توصیفی- تحلیلی آن پرداخته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که کتاب های فارسی و نگارش پایه ی ابتدایی از سه لحاظ: لزوم کاربرد نشانه های سجاوندی، کاربرد نادرست نشانه های سجاوندی و ناهمگونی در کاربرد نشانه های نگارشی در موارد مشابه نیاز به بررسی و بازبینی دارند. با وجود اینکه به کارگیری نشانه های سجاوندی برای زبان آموزان پایه ی ابتدایی سبب سهولت مطالعه و در نتیجه انتقال معنا و مفهوم آن می شود؛ در زمینه ی ویرایش این منابع درسی، چهارچوب مشخصی رعایت نشده است. در بخش های مختلف این کتاب ها نشانه های سجاوندی، به اشتباه جانشین یکدیگر شده اند. رسم الخط به کار گرفته شده در کتاب های فارسی و نگارش پایه ی ابتدایی در بیشتر موارد مبتنی بر سلیقه ی مؤلفان است و از دستور خطّ فرهنگستان زبان و ادب فارسی پیروی نمی کند. پیوسته و جدانویسی واژه ها دارای نظم منطقی نیست و اصل یکسان و هماهنگی در درج تشدید دیده نمی شود. علاوه بر اشکالات ویرایشی، بخش بیشتری از این مسائل مربوط به مشکلات تایپی است، از جمله اینکه مبحث فاصله و نیم فاصله ی بین واژه ها و اجزای آن در این کتاب ها رعایت نشده است.
واکاوی اندیشه ی انتقادی دررمان های مهاجرت تماما مخصوص از عباس معروفی و عراقی فی باریس از ساموئل شمعون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
265 - 297
حوزههای تخصصی:
مکتب تطبیقی اروپای شرقی تحت تأثیر فلسفه مارکسیستی زیرساخت های جامعه یعنی زمینه های اجتماعی، سیاسی و اقتصادی را باعث پدیدآمدن روساخت های فرهنگی می داند.نظر به اهمیت ادبیات مهاجرت،دراین جستار با هدف بررسی مقوله های آسیب زای مهاجرت،اندیشه انتقادی نویسندگان دو رمان تماما مخصوص از عباس معروفی و عراقی فی باریس از ساموئل شمعون بررسی شده است.باتوجه به اینکه در این دو رمان همسانی هایی در طرح وقایع تاریخی و مسائل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دیده می شود، با تکیه بر روش توصیف و تحلیل بر پایه الگوی مکتب اروپای شرقی، بسترهای اجتماعی و سیاسی و مسائل فرهنگی مؤثر بر شرایط مهاجر موردواکاوی قرارگرفته است.رهیافت پژوهش نشان می دهد:نویسندگان با طرح مسأله ناامنی و شئ انگاری، نمودی از جبر شرایط را به تصویرکشیده اند که این امر در ارتباط با حوادث تاریخی کشورهای مهاجرفرست است. همچنین با انتقاد از حکومت ها و به چالش کشیدن تفکر ایدئولوژیک و بیان مسأله آزادی اندیشه و ارتباط آن با حوادث تاریخی کشورهای خود به انتقاد از خفقان اجتماعی و سیاسی پرداخته و با طرح مسائل فرهنگی در قالب گسست فرهنگی، سرگردانی و از خودبیگانگی مهاجران ترسیم نموده ند.
احتمالِ اشاره فردوسی به جوی مولیانِ رودکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۶۶)
97 - 112
حوزههای تخصصی:
شاعران به بهانه های گوناگون از شعرایِ پیشین یا همعصرِ خود یاد یا به آنها اشاره می کنند. در کنارِ فوایدِ تاریخی گوناگون، گاهی می توان در گشودنِ گره های معنایی و تصحیحی نیز از این نمونه ها کمک گرفت. این یادکردها و اشارات بیشتر در میان شاعرانِ درباری رواج داشته و عمدتاً بازتاب دهنده رقابت ها و طبع آزمایی های شاعرانه بوده است. از آنجا که فردوسی شاعرِ دربار نبوده و گونه شعری شاهنامه نیز نَقلی است، نمی توان نمونه های چندان چشمگیری از این نمونه ها در آن یافت. غیر از دقیقی که پیشروی فردوسی در سرودن شاهنامه ابومنصوری بوده، فردوسی فقط یک بار در سخن از به نظم درآوردن کلیله و دمنه از رودکی نیز یاد کرده است. در کنارِ این یادکرد می توان با قیدِ احتمال، یک اشاره نیز به دست داد که تاکنون مغفول بوده است. پادشاهی هرمزد نوشین روان در شاهنامه، خطبه ای غنایی با زبانی کنایی و چندپهلو دارد. بیتی از این خطبه می تواند یادآورِ مطلعِ قصیده «جوی مولیان» و دارای ایهامی به چنگ نوازی رودکی باشد. این مسئله در دست نویس های شاهنامه بر نویسش های بیتِ فردوسی تأثیر نهاده و مصحِحان را نیز بر سر گزینشِ نویسش های «باد» و «بوی» و «یاد» به تردید افکنده است. در این مقاله کوشش شده است با درنگ بر معنا و بافتِ چندپهلویِ خطبه پادشاهی هرمزد نوشین روان، گزارش هایِ پیشینِ این بخش از شاهنامه را نقد شود. سپس، در کنارِ به دست دادنِ اشاره احتمالیِ فردوسی به مطلعِ قصیده جوی مولیان، نویسش هایِ «باد» و «بویِ یار» در اشاره فردوسی و بیتِ رودکی توجیه معنایی و نسخه شناختی شده است.
Trans-Cultural Discourse: Displacement and Immigration in Selected Stories of Jhumpa Lahiri’s Interpreter of Maladies(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۷, No ۱, Autumn and Winter ۲۰۲۵
167 - 182
حوزههای تخصصی:
The migration of Indians to various destinations during the past few decades has led to the emergence of a group of writers known as Asian-American authors in literature. These writers, including immigrant women from India spanning the first and second generations, have crafted a substantial collection of short fiction. Jhumpa Lahiri, a Bengali-Indian writer, explores themes of identity, belonging, displacement, and the challenges of straddling different cultural attitudes in Interpreter of Maladies . This article adopts a theoretical approach and utilizes the library research method, drawing on the insights of scholars such as Stuart Hall and Michael Ryan, to explore cultural displacement, identity, and the experiences of immigrants in a new multicultural environment. The central focus is to know how Lahiri addresses displacement and immigration through trans-cultural discourses while challenging cultural diversities in Interpreter of Maladies . By employing such a trans-cultural discourse, this study aims to analyze how Lahiri portrays the complexities of cultural differences, and identity formation in the context of immigration. The narratives in Interpreter of Maladies offer a rich tapestry of characters navigating the challenges of living between cultures, shedding light on the profound impact of displacement on individuals and families. By closely examining Lahiri’s storytelling techniques and character development, this article aims to illuminate how the author captures the nuances of trans-cultural experiences and the facts that ultimately put their impact on the formation of immigrants’ new identities in unfamiliar territories.
Structural and Reverse Racism in Morrison’s God Help the Child: A Black Feminist and Psychoanalytic Reading
حوزههای تخصصی:
In God Help the Child (2015), the overarching argument of this article is that Sweetness is incapable of conveying a meaningful reflection of her “true self”. Her frailty to love and respect herself makes her vulnerable to exchange the same emotions with Bride. The objective of this paper is to scrutinize the impact of colorism and color-blindness on the lives of African-American women. We try to respond to two fundamental questions, namely how can “looking-glass-self” theory be applied on the maternal bond between Sweetness and Bride? and second, what is the impact of intersectionality or matrix of the social domination on the lives of Sweetness and Bride in God Help the Child (2015)? Drawing upon Collins’s Black Feminist and Winnicott’s Psychoanalytic theories, we try to examine multi-faceted aspects of racism, including reverse racism, structural racism, intersectionality, matrix of the social domination, and common stereotypical images attributed to Black women with a holistic approach. Although socio-cultural White ideology is dominant to Bride’s Blackness, Bride rescues herself from the hatred of her own world by furnishing a kind of domination over other women and companies by her physical beauty and success in expanding cosmetics business. She turns her dark skin color into a marvelous asset in the guise of the White clothing.
بررسی تطبیقی چهار شعر با مضمون مشترک پاییز با رویکرد بوم گرایانه (مارتین ملون، دانیل فریزر، قدمعلی سَرّامی و فاضل نظری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادب غنایی سال ۲۳ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۴
69 - 94
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، چهار شعر غنایی با مضمون مشترک پاییز، سروده چهار شاعر مختلف یعنی دانیل فریزر (-1987)، مارتین ملون (- 1963). قدمعلی سرامی (-1322) و فاضل نظری (-1358) با رویکردی بومگرایانه مورد بررسی قرار می گیرند تا به این پرسش پاسخ داده شود که هریک از این چهار شعر تا چه اندازه ای نگرانی های محیط زیستی بشر همچون تغییرات اقلیمی، انقراض گونه های مختلف گیاهی و جانوری، آلودگی آب و آلودگی هوا را در کانون توجه خود قرار داده اند. روش تحقیق، توصیفی – تحلیلی است. یافته ها نشان می دهند که فریزر و ملون، مضمون پاییز را همچون تکیه گاهی به کار می گیرند تا دستکاری های نسنجیده بشر را در روند طبیعی آفرینش مورد انتقاد قرار داده و نقش ویرانگر او را در محیط زیست و فضای در دسترس زمین ، به باد انتقاد گیرند در حالیکه سرامی و نظری، پاییز را در تقابل با بهار، همچون استعاره ای به کار می گیرند تا احوالات درونی و عواطف خود را توصیف کنند و بیشتر تمرکزشان برروی گوینده یا اول شخص مفردی است که در اشعارشان با ضمیر منفصل «من» یا ضمیر متّصل «-م» جلوه می نماید و در سروده های خود، بشر را در جایگاهِ تقابل با طبیعت نمی نشانند.
A Decolonial Study of Postethnic Illusions: Universality vs. Pluriversality in Klara and the Sun and The Ministry of Utmost Happiness
حوزههای تخصصی:
Through a decolonial approach, this study questions the concept of postethnicity, proposed by David Hollinger, arguing that Hollinger’s vision of a rooted cosmopolitanism – a globally connected society built on shared values – is based upon narrow ‘universal’ values which solely align with Western standards. Decolonial critics like Walter D. Mignolo, in return, advocate for a ‘pluriversal’ world where multiple perspectives and voices coexist without being subsumed under a dominant Western narrative. The study uses two novels, Kazuo Ishiguro’s Klara and the Sun and Arundhati Roy’s The Ministry of Utmost Happiness, to illustrate this debate. It argues that Ishiguro’s novel, while exploring universal themes, is ultimately rooted in a Western ethnocentric perspective, reflecting a zero-point view where Western paradigms are presented as global patterns. On the other hand, Roy’s novel is situated in India, addressing local issues and challenging Western standards. The study concludes that Ishiguro’s approach at best leads to rewesternization – a reassertion of Western perspectives even while attempting to move beyond them, while Roy’s by integrating indigenous traditions, individual and local singularities, and global issues, contributes to the decolonization of Western paradigms advocating a pluriversal world where multiple voices are valued.
Applying Classical Test Theory to Test Critical Period Hypothesis: The Case of Iranian EFL Learners' Grammatical Performance in a Subject-Verb Test on Agreement
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۷, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۵
237 - 269
حوزههای تخصصی:
The current paper pursues two aims: to employ Classical Test Theory (CTT) to develop and refine a test, and to determine the impact of the age factor on L2 grammar among Iranian EFL learners, providing evidence for the claim that CTT best evaluates the consistency of measurements in age-related studies. The study examines the performance of adults or teenagers as pre- and post-puberty learners, in the grammar test devised through CTT, to conclude whether younger learners or older ones perform better on subject-verb agreement. Based on random sampling, twenty-three male participants, including 12 adults and 11 adolescents, upper-intermediate native speakers of Persian, took part in the study. They were tested on a 60-item test of grammar (on subject-verb agreement), which has been developed using the CTT model, as it fits small sample sizes and can be used for understanding complex issues (e.g., age-related issues). Other than devising a test on agreement using CTT as a model, the results revealed that post-puberty learners scored better than their younger counterparts, partly because they are cognitively more mature. However, age is not the one and only factor in second language learning, and other factors like individual differences, contextual factors, and methodological rigor should be taken into account.
درآمدی بر روش های علم شناسی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جلال الدین محمّد مولوی، شاعر عارف و عالم صاحب نظر قرن هفتم هجری، در آثار و اشعار خود درباره علم، حکمت و معرفت، مباحث نظری و معرفتیِ جامعی عرضه کرده که از نظرگاه علم روش شناسی که زیرمجموعه علم منطق و معرفت شناسی است، قابلیت توجّه و بررسی مستقل دارد. در پژوهش حاضر، مجموعه اشعار و اندیشه های مولوی، به طور ویژه در مثنوی، در خصوص علم شناسی به روش اسنادی استخراج، و با الگوهای مختلف منطقی دسته بندی و روش شناسی شده و رهیافت های او در شناخت و شناسایی علوم معرّفی گشته است. دستاورد پژوهش آن است که مولوی در آثار خود به طور کلّی و در غالب موارد از دو روش و رهیافت منطقی (علمی) و ادبی برای معرّفی علوم یا علم شناسی استفاده می کند که در این پژوهش فقط عمده ترین شیوه های او از منظر اوّل مورد معرّفی و تحلیل اجمالی واقع شده است. تقسیم و طبقه بندی، تطبیق و مقایسه، تحلیل و آسیب شناسی، توصیف و نشانه شناسی، مهمترین و عمده ترین شیوه های مولوی در معرّفی علم و عالمان است که از مجموعه این روش ها در جهت القای معارف و اقناع مخاطب بهره می گیرد.
نسخه ای نوشناخته از کتاب انیس الناس با شناختی تازه از مولف آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۶۲
135 - 178
حوزههای تخصصی:
کتاب انیس النّاس یا رساله در اخلاق و سیاست، از آثار قرن نهم هجری با موضوع حکمت عملی است. تاکنون دو نسخه از این کتاب شناسایی شده است. هر دستنویس با عنوانی متفاوت از دیگری و منتسب به مؤلفی متفاوت در فهرست های نسخ خطی ثبت شده است. هدف این مقاله مشخص نمودن مؤلف اصلی کتاب انیس النّاس، معرفی نسخه های یافت شده از کتاب و اثبات لزوم توجه به تحریر دوم آن است. بنابراین ضمن نقل اظهارنظرهای موجود درباره انتساب اثر به مؤلف، آنچه درباره مؤلف اصلی کتاب، قوام الدّین محمّد یزدی و آثار او به دست آمده است، عرضه و بررسی خواهد شد. سپس ضمن معرفی تحریرهای موجود با مقایسه متن آن ها، به این موضوع می پردازیم که تحریر دوم چگونه می تواند به رفع ابهام و افتادگی های تحریر اول که در نسخه چاپی هم ظاهر شده کمک کند و به این ترتیب اثبات می شود که مؤلف کتاب انیس النّاس، قوام الدّین محمّد یزدی است و جهت دست یافتن به متنی صحیح تر از کتاب انیس النّاس لازم است، متن نسخه نوشناخته مورد توجّه و مقایسه با متن تحریر اول قرار گیرد.
La sociocritique de l’errance dans Désert de J.M.G. Le Clézio(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Désert de Jean-Marie Gustave Le Clézio, représente d’abord l’extermination des hommes bleus du Maroc par la colonie française et ensuite la situation de leur descendante dans le monde contemporain qui souffre toujours de la colonisation des pays occidentaux. La situation conduit les protagonistes des deux récits entrelacés du roman à l’errance. Dans la recherche présente, pour mieux cerner l’errance de ces peuples, eu égard l’univers social du roman, nous nous proposons de recourir à l’approche sociocritique de Pierre V. Zima. Appuyant sur le rôle intermédiaire de la langue, cette méthode nous aide à repérer dans le texte littéraire, les traces de la situation sociale et donc comprendre l’errance dans Désert au niveau textuel. Bien que certains critiques lui reprochent d’être retiré des affaires de son temps, nous pouvons constater le contraire dans son œuvre : il n’est pas indifférent à propos des problèmes sociaux de son époque. Dans son œuvre on peut remarquer l’évocation des événements importants au vingtième et vingt-unième siècles comme les deux Guerres Mondiales, la colonisation, la décolonisation et les révoltes sociaux.
بازخوانی رمان «پاییز فصل آخر سال است» بر اساس نظریه اسطوره شناختی نورتروپ فرای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
81 - 115
حوزههای تخصصی:
نورتروپ فرای، نظریه پرداز کانادایی، در تئوری اسطوره شناختی خود، وجه روایی اثر ادبی را «میتوس» و وجه مضمون مدار را «دایانویا» می نامد و اظهار می دارد تمام آثار ادبی ریشه ای اسطوره ای دارند. جستار حاضر، درصدد است با بهره گیری از روش توصیفی تحلیلی، به بازخوانی رمان پاییز فصل آخر سال است از منظر آرای فرای بپردازد تا نشان دهد هم از لحاظ ساختار روایت و هم مضمون، از دو مفهوم میتوس و دایانویا تأثیر پذیرفته است. براساس نتایج به دست آمده، تقسیم بندی روایی رمان به دو بخش تابستان و پاییز، که نمودار ورود سه شخصیت اصلی از مرحله دنیای آرمانی به زندگی واقعی است، نمادی از گذر از ژانر رمانس به تراژدی است که فرای در نظام اسطوره شناختی خود، با نسبت دادن ژانرها به فصول سال، آن را نمادی از گذر از «میتوس تابستان» به «میتوس پاییز» می داند. مرحله تابستان از منظر فرای، نمود تصاویر بهشتی و مرحله پاییز، نمود تصاویر دوزخی است که در این اثر، جهانی منطبق با قیاس تجربه و مملو از مضامین تراژیک می آفریند. دایانویای اسطوره نیز در قالب کهن الگوی «ولادت مجدد» در این سه شخصیت زن بازتولید می شود و آنان را به مرحله پاگشایی می رساند. بدین ترتیب، پس زمینه های اساطیری شگردی برای بازنمایی مشکلات اجتماعی زنان می شود و اسطوره «زن سرمدی» را بازآفرینی می کند.
تبیین کنش شخصیت ها در دوراهی های اجتماعی در شاهنامه با تأکید بر نظریه انتخاب عقلانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
139 - 169
حوزههای تخصصی:
در دوراهی اجتماعی، کنشگر بین دو گزینه غیرهمیارانه (جست وجوی نفع فردی آنی) و همیارانه (جست وجوی نفع جمعی یا نفع فردی درازمدّت از طریق نفع جمعی) دچار تعارض می شود که برای انتخاب عقلانی، باید سود و زیان هر راه را محاسبه کند و پس از بررسی ادّله موافق و مخالف، راهی را برگزیند که با اغراضش موافق باشد. هدف در این پژوهش نیز تبیین کنش شخصیت های شاهنامه در وضعیت دوراهی های اجتماعی، بر اساس رویکرد انتخاب عقلانی و به شیوه تحلیلی-توصیفی است. یافته ها و نتایج پژوهش، نشان دهنده این است که در شاهنامه، بیشتر بر سر مسائلی چون پاسخ مثبت یا منفی دادن به ازدواج فرزند، فرستادن یا نفرستادن گروگان و نجات جان خود یا حفظ کشور در میدان جنگ، شخصیت ها بر سر دوراهی های اجتماعی قرارگرفته اند. آن ها با سنجش پیامدها، گزینه ای را انتخاب کرده اند که فایده بیشتر برای خود و جمع داشته باشد؛ بنابراین نوع انتخاب عقلانی کنشگران، بیشتر از نوع همیارانه و محور انتخاب شان، محور فایده بوده است. قاعده تصمیم گیری شان نیز هم از نوع قاعده بیشینی است؛ چنان که شاه یمن، افراسیاب و رستم، بدترین پیامدهای هر یک از گزینه ها را معین و آن گاه گزینه ای را اختیار کرده اند که در میان بدترین ها، بهترین است و هم قاعده فایده متوقع؛ آن گونه که سام در دوراهی ازدواج زال با رودابه، پیامدی را برگزیده که بیشترین فایده متوقع را داشته است.
منازل و مقامات سیر و سلوک در مشرب عرفانی روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اساسی ترین مباحث در طی طریق معنوی و سلوک عرفانی، مراحلی است که سالک در این سفر انفسی باید آن ها را پشت سر بگذارد. بررسی متون عرفانی از ابتدا تا سده هفتم نشان می دهد که درباره تعداد مراحل سلوک میان عارفان اختلاف نظر وجود داشته، به گونه ای که تعداد این مراحل از حداقل سه مرحله تا ده هزار مرحله گزارش شده است. شیخ روزبهان بقلی (متوفی 606 ق) نیز از جمله عارفانی است که در باب مراحل سلوک و مراتب آن نظرگاهی منحصر به فرد و متمایز دارد. نویسندگان مقاله حاضر، نخست آراء پراکنده روزبهان در باب منازل و مقامات سلوک را از کتاب های عبهرالعاشقین، رساله القدس، غلطات السالکین، شرح شطحیات و کشف الاسرار و مکاشفات الانوار جمع آوری کرده و سپس با تحلیل آن ها، منظومه فکری شیخ و مراتب سلوکِ روزبهانی را ترسیم کرده اند. جستجو در آثار روزبهان نشان می دهد که سلوک مورد قبول وی، دارای سه منزلگاه اصلی یعنی «عشق انسانی، فنا در عشق الهی و هستی» است و هر کدام از این منازل نیز شامل چندین مقام است. منزل نخست و دوم متشکل از دوازده مقام و منزلگاه آخر نیز دارای دو مقام است. نیز به نظر می رسد سه مفهومِ «زیبایی، عشق و تجلّی» در تمام مراتب سلوک روزبهانی دیده می شوند و با منظومه فکری شیخ پیوندی ناگسستنی دارند.
Ecriture féminine en France et en Iran: de la définition aux stratégies discursives(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
L’écriture féminine est un moyen pour les femmes de s’exprimer, de se libérer des discours dominants masculin, et de revendiquer leurs places dans les créations littéraires. Théorisée par Hélène Cixous, ce type d’écriture existe depuis l’invention de la langue par l’humain, car elle relève du regard féminins, mais réprimée par le phallocentrisme. Les termes péjoratifs comme « féminisme » par Alexandre Dumas et « bas-bleus » par Barbey Aurevilly montrent les revendications des femmes à la fin du XVIIIe et au XIXe siècle. Elle est classifiée en trois générations en Iran et en France. La première génération commence avec Rabia Balkhi et Marie de France. La deuxième, liée au féminisme du XIXe siècle, apparaît avec des personnages audacieux comme « Lélia » de George Sand et de nouveaux thèmes comme l’identité féminine redéfinie par Parvin Etesami. La troisième génération commence avec la deuxième vague féministe et l’apparition de « Le deuxième sexe » de Simone de Beauvoir, ainsi que le débat sur la dualité de la langue neutralisée/sexualisée et une poétique phallocentrique. Hélène Cixous et Luce Irigaray ont défini les caractéristiques d’une langue féminine. Des exemples incluent « Claudine en ménage » de Colette et « L’île d’errance » de Simine Daneshvar. Julia Kristeva a approfondi ce débat en introduisant la mouvance du sujet dans la chora sémiotique, menant à une transformation perpétuelle. Cette théorie s’applique dans «La femme gelée» d’Annie Ernaux et «On s’y fera» de Zoya Pirzad, montrant des exemples contrastés entre la France et l’Iran.
دلایل و تأثیرات مهاجرت شعرای فارسی زبان به دربار گورگانیان هند در دوره صفویه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
247 - 262
حوزههای تخصصی:
مهاجرت طبقات مختلف به ویژه گروه های فرهنگی به سرزمین های هم جوار ایران همچون عثمانی، ماوراءالنهر و هند، در دوره صفویه به ویژه با روی کار آمدن گورکانیان رونق گرفت. در این میان، حضور شعرای فارسی زبان از عوامل مهم رواج زبان و ادبیات فارسی در هند بود. دلایل گوناگونی چون اعتقادات مذهبی برخی از سلاطین صفوی، عدم توجه به شعر و اشعار بزمی توسط برخی از سلاطین صفوی و از طرف دیگر، علاقه و اهتمام دربار گورکانی به ادبیات و شعر فارسی را از دلایل مهاجرت شعرای فارسی زبان به دربار گورکانیان هند دانسته اند. این پژوهش به شیوه توصیفی-تحلیلی و برمبنای مطالعه کتابخانه ای با رویکرد تاریخی و با طرح این سوال که این مهاجرت ها چه دلایلی داشته و چه تأثیراتی بر ساختار جامعه ایران (عصر صفوی) و هند( دوره گورکانی) نهاده، به بررسی دلایل مهاجرت و مهم تر از آن، تأثیرات این جریان فرهنگی در جامعه صفوی و گورکانی می پردازد. نتیجه بررسی نشان می دهد مؤلفه های جذبی و دفعی به موازات یکدیگر در تسریع روند مهاجرت شعرا نقش داشته اند. بااین حال در بررسی تأثیرات این مهاجرت ها بر ساختار دو جامعه یادشده، بیشترین تأثیرگذاری این جریان، حول موضوعات فرهنگی و اجتماعی است. نتیجه نهایی مقاله توجه به مؤلفه های فرهنگی به عنوان حلقه مشترک دلایل و تأثیرات مهاجرت شعرای صفویه به دربار گورکانیان هند است.
La notion de genre dans le degrés zéro de l'écriture .(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Dans Le Degré zéro de l'écriture, Roland Barthes se penche sur la notion d'une "écriture blanche", un style littéraire minimaliste qui aspire à se libérer des traditions et des conventions stylistiques héritées du passé. L'écriture blanche se veut neutre, transparente, dépouillée de tout artifice et des contraintes imposées par les genres littéraires. Barthes introduit les concepts clés de langue, de style et d'écriture, et examine comment ils interagissent et influencent la production littéraire. L'idée de l'écriture blanche, pour Barthes, est une tentative de rompre avec ces contraintes formelles et d'échapper aux classifications rigides des genres littéraires. Cependant, même cette écriture qui se veut neutre et dépourvue de style finit par être influencée par l'histoire et absorbée par la société. Ainsi, elle perd progressivement son caractère neutre et libre, devenant à son tour un nouveau cadre stylistique récupéré par les conventions littéraires. À travers Le Degré zéro de l'écriture, Barthes propose une réflexion profonde sur la difficulté, voire l'impossibilité, de créer une écriture totalement affranchie des contraintes historiques et sociales, tout en redéfinissant les rapports entre l'écrivain, son style, et la société.