فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
بهروز بوچانی پناهجوی کُرد ایرانی از نویسندگان معاصر است که نگارۀ ادبیاش معطوف به تصویرسازی بحرانهای انسانیِ برآمده از مهاجرت به دنیای غرب و مواجه شدن با واقعیت وارونۀ ناهمگون با پندارۀ خود از جهان مقصد بهعنوان آرمانشهر و پدیدار شدن در رُخنمود ویرانشهر است. رمان هیچ دوستی جُز کوهستان که برونداد تراژدیِ مرگ انگارههای انسانِ مهاجر در دستیابی به یوتوپیا و تباهی رؤیای ساخت- یافته از انگارۀ غربنگری بهمثابۀ پناهگاه اَمن در گریز از ناَامنیهای سیاسی- اجتماعی سرزمین مادری است، روایتی رئالیستی از تباهی زندگی مردمی است که سرنوشتشان در گردابۀ طرد و دیگرستیزی در جامعۀ مقصد، به زندان و پایمال شدن حقوق و کرامت انسانی و بیخویشتنی و هژمونی سیستم کایریارکال در جهت سایه گستردن بر ارادۀ زندانی میانجامد. از آن روی که تاکنون جستار مستقلی به بررسی پیامدهای مهاجرت جمعیتهای دیاسپوریک و مهاجر در رمان هیچ دوستی جُز کوهستان نپرداخته است، نگارنده بر آن است تا به بررسی این پدیده در این رمان بپردازد. مسألۀ بنیادین پژوهش حاضر این است که پیامدهای مهاجرت جمعیتهای مهاجر و دیاسپوریک، چگونه و در چه قالبهایی در این رمان، نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است؟ جهت بررسی این مسأله، نگارنده از روش توصیفی تحلیلی مُبتنی بر بررسیِ جامعهشناختیِ پیامدها و بحرانهای برآمده از مهاجرت در این رمان بهره گرفته است. محبوس شدن در زندان و زیستن در فضای هتروتوپیک و دیستوپیایی ، افسردگی و اقدام به خودک شی و بی ارادگی در سیستم کایریارکال از پربسامدترین برآیندهای مهاجرت گروه های دیاسپورایی و مهاجر در رمان هیچ دوستی جز کوهستان است که با رویکرد تاریخی سیاسیِ همه سونگر ، روایتگر رنجی جانکاه و برآمده از دگرگیسیِ یوتوپیا به دیستوپیا و محکومیت به زیستن در زندانِ محصور در هتروتوپیا در فرایند تبدیل مهاجر به سوژۀ تحت انقیادِ سیستم کایریارکال است
تعامل بینامتنی قابوسنامه و اقوال پیرانِ صوفیّه بر اساس نظریّه ژرار ژُنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۶
47 - 78
حوزههای تخصصی:
قابوسنامه از آثار برجسته ادب تعلیمیِ فارسی است که به دلیل جذّابیّت فرمی و تنوّع محتوایی از گرانیگاه های متون ادب فارسی به شمار می رود. این کتاب از لحاظ اخذ، ترشیح و انتقال آموزه های اعتقادی، اجتماعی و تربیتی، نقشِ بینامتنیِ انکارناپذیری در تطوّر کهکشانِ متنی زبان و ادب فارسی داشته است. از مواریث ارزشمندی که از طریقِ قابوسنامه به آثار مهمّ فارسی بعد از وی رسیده، اقوالِ حکیمانه و پندهای تربیتی بزرگان تصوّف اسلامی ایرانی است. تحلیل بینامتنیّت قابوسنامه با اقوال صوفیّه، می تواند علاوه بر تبیین سهمِ عرفان و تصوّف در نظامِ تربیتیِ عنصرالمعالی، ما را با میزان و نحوه کارکرد بینامتنی قابوسنامه و آبشخورهای فکری آن آشنا و در فهم بهتر این کتاب و متون مرتبط با آن یاری کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده، به نتایجی از این قبیل رسیده است که بسامد بالایِ بینامتنیّت ضمنی و صریح از حیثیّت والایِ ادبی و زیبایی شناختی قابوسنامه حکایت می کند. همچنین وفورِ موضوعات تعلیمیِ اجتماعی و اعتقادی، و لزومِ ادب گفتاری و رفتاری نشان اهمیّت روابط و تعاملات اجتماعی در دیدگاه عنصرالمعالی و چهارچوبِ فکریِ تصوّف است. توجّه به اقوال و افعال مشایخ طراز اول عرفان اسلامی نیز حاکی از اعتقاد استوار عنصرالمعالی به اخذ آموزه های تعلیمی از سرچشمه های اصلی این نهضت است.
کارکرد تعلیمی «تفکر خلاف واقع» در چهار کتاب قصه کودک: با رویکرد روایت شناسیِ شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۵
135 - 161
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی شناختی به مطالعه عوامل تداعی کننده و تفسیرساز متن می پردازد. یکی از شناختارهای تفسیرگر متن، تفکر خلاف واقع است. هنگامی که کنش یکی از شخصیت های داستان به پیامدی ناگوار یا خوشایند می انجامد؛ پیام اخلاقی داستان از مقایسه واقعیتِ موجود با سناریوی خلاف واقع، استخراج می شود. یعنی خواننده به طور خودکار سناریوی خلاف واقعی را تصور می کند که می توانست به جای واقعیتِ حاضر اتفاق بیفتد و مانع وقوع حادثه مطلوب یا نامطلوبِ موجود شود. این پژوهش با روش تحلیلی توصیفی و با مطالعه موردیِ چهار کتاب قصه در گروه سنی «الف» و «ب» انجام شده است: «عموگرگه» از مجموعه افسانه های ایتالیاییِ دست اسکلت (کالوینو، 1401)، تربچه خانم (سرمشقی، 1394)، یخی که عاشق خورشید شد (موزونی، 1398) و بز زنگوله پا (شاملو، 1398). این قصه ها به صورت هدفمند و به خاطر انطباقشان با انواع تفکر خلاف واقع انتخاب شده اند. مقاله پیش ِرو بر آن است که با رهیافت روایت شناسیِ شناختی به چگونگی کارکرد تعلیمی طرحواره تفکر خلاف واقع در قصه ها پاسخ دهد. این طرحواره از منظر جهت به دو جهتِ «به سوی بالا» و «به سوی پایین» و از منظر ساختار به دو ساختارِ «افزایشی» و «کاهشی» و از منظر معیار ارجاع به سه معیار «خودارجاع»، «دیگرارجاع» و «بدون ارجاع» دسته بندی می شود. پژوهش حاضر ضمن دسته بندی قصه ها براساس انواع تفکر خلاف واقع نشان می دهد جهت روبه بالا با رویکرد سلبی و ادبیات تعلیمی تحذیری همبستگی دارد و جهت روبه پایین با رویکرد ایجابی و ادبیات تعلیمی ترغیبی.
بررسی و نقد ایجاز مخل در متون بلاغت فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های دستوری و بلاغی سال ۱۴بهار و تابستان ۱۴۰۳شماره ۲۵
95 - 110
حوزههای تخصصی:
ایجاز از مباحث مهم در دانش معانی است و یکی از ارکان بلاغت در کلام محسوب می شود. البته گاه اسبابی در این شگرد ایجاد اخلال می کنند و آن را از کارکرد اصلی خود که انتقال پیام به خوبی و با سرعت است، بازمی دارند، اما متون بلاغت فارسی به این اسباب اخلال توجهی نکرده و آن ها را تنظیم و تدوین نکرده اند. بر این اساس، لازم است مبحث ایجاز مُخل بررسی و نقد شود و این اسباب با دقت در تعاریف و مثال های مبحث مذکور کاویده شود. در مقاله پیش رو کوشش شده است با بازخوانی تحلیلی- انتقادی متون بلاغت فارسی تعاریف ایجاز مخل نقد و بررسی شود و در میان این تعاریف و مثال ها اسباب ایجاز مخل یافته شود. تحلیل داده های این پژوهش نشان می دهد معمولاً تعاریف ایجاز مخل، مبهم، کلی و ناهم خوان با مثال های آن ارائه شده و اشاره ای مستقیم و صریح به اسباب اخلال در ایجاز نیز نشده است. این نبودِ شفافیت در تعریف، باعث بروز تشتت آرا درباره اسباب ایجاز مخل شده است. دیگر اینکه معیار سنجش ایجاز مخل، پسند و ذوق مخاطبان نیست؛ زیرا ممکن است برخی به دلیل فضایی که در آن تربیت یافته اند، معنا را درنیابند اما از شعر لذت ببرند یا درست به سبب فضای تربیتی و آشنایی با سنن ادبی، معنا را دریابند؛ درحالی که شعر به لحاظ قواعد زبانی خلل دارد؛ بنابراین باید اصل را رعایت قواعد زبانی و دستوری قرار داد. اسباب ایجاز مخل در متون بلاغت فارسی حذف های پی درپی و بدون قرینه و رعایت نکردن قواعد زبانی و دستوری است. این دو هم بنا به نسبت اِخلالی که در کلام موجز ایجاد می کنند، با هم متفاوتند.
تحلیل پیوند دو مفهوم ملیت و دیانت و نمود مصادیق این دو مفهوم در شعر دوره مشروطه (با تکیه بر شعر سید اشرف الدین حسینی و محمدتقی بهار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷
13 - 28
حوزههای تخصصی:
در این مقاله نویسندگان بر آن بوده اند تا پیوند دو مفهوم ملیت و دیانت را در شعر دوره مشروطه با تکیه بر شعر سید اشرف الدین حسینی و محمدتقی بهار، تحلیل کنند. این جستار در پی پاسخگویی به دو سوال اصلی است: آیا مفهوم گرایش ملی در اساس با جهان بینی دینی در محدوده تحقیق حاضر در تقابل و تضاد است؟ و ارتباط دو مفهوم ملیت و دیانت در محدوده تحقیق حاضر چگونه و با چه عناصر و مصادیقی نمود پیدا کرده است؟ راجع به اهمیت تحقیق باید خاطرنشان کرد که یکی از مسائل جدی در جامعه امروز، بحث ارتباط ملیت و دیانت با یکدیگر است و در محدوده تحقیق حاضر و پرسش های پژوهش به ویژه سوال دوم، تاکنون پژوهشی مستقل انجام نشده است. بعد از تحلیل اشعار شاعران مورد نظر از جهت توجه به مفاهیم ملیت و دیانت، مشخص شد که این مفاهیم نه تنها در مقابل هم نیستند؛ بلکه در پیوند و تعامل با هم هستند و این پیوند در قالب مصادیقی چون پیوند عنصر ملی وطن با دین و پیوند عنصر ملی مظاهر تاریخ و فرهنگ ملی با عنصر دینی اسوه های دینی خود را نمایان کرده است. روش تحقیق حاضر از نوع تحلیل محتوا با رویکرد توصیفی – تحلیلی بوده است.
بازخوانی تطبیقی نمود روانی اندیشه فرود و تباهی در شعر سیاب و اخوان بر اساس نظریه اگزیستانسیالیستی اروین د. یالوم.(اضطراب مرگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
99 - 123
حوزههای تخصصی:
طبق نظریه روانشناختی اروین د.یالوم،«اضطراب مرگ» یکی از اساسی ترین دغدغه های وجودی انسان است؛ که بسته به چگونگی رویارویی با آن، سبک زندگی و برخورد و تعامل با هستی در فرد متفاوت خواهد بود. در پژوهش حاضر نمود روانی اندیشه فرود و تباهی و ارتباط آن با اضطراب مرگ، براساس نظریه اگزیستانسیالیستی اروین د. یالوم در شعر دو شاعر عربی و فارسی بدرشاکرالسیاب و مهدی اخوان ثالث بررسی شده است؛ نگارندگان کوشیده اند تا با کاربست روش توصیفی- تحلیلی و بر بنیاد مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی به تحلیل روانشناسانه، انگیزه های گرایش به موضوع مرگ و مکانیزم های دفاعی که دو شاعر در برابر اضطراب مرگ به کار گرفته اند، بپردازند و به این نتیجه دست یافتند که دو شاعر متأثر از انگیزه مرگ آگاهی و اضطراب وجودی ترس از مرگ به مکانیزم های دفاعی روی آوردند و اندیشه های فرود و تباهی در اشعارشان فضای بسزایی را به خود اختصاص داده است. به دلیل فقدان پژوهشی در زمینه تطبیق این نظریه بر اشعار سیاب و اخوان طرح این موضوع اهمیت می یابد.
نقدی بر ویرایش جدید تاریخ بیهقی به تصحیح یاحقی، سیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۶ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۳)
37 - 54
حوزههای تخصصی:
تاریخ بیهقی از امهات متون ادبی و تاریخی ماست. برای تصحیح این کتاب زنده یاد فیاض عمر گذاشته و زحمت فراوان کشیده است. در سال 1388 آقایان یاحقی و سیدی تصحیح تازه ای از این کتاب منتشر کردند. مهم ترین حسن این تصحیح، مقدمه مفصل، تعلیقات، توضیحات و فهرست هایی است که می تواند یاریگر خواننده و پژوهشگر باشد؛ اما متأسفانه مصححان آ ن قدر متن را دست کاری های ناموجه کرده اند که باید گفت این حسن در قبال به بیراهه کشاندن متنِ کتابی با چنان عظمت، چندان نمی ارزد. گمان می رفت پس از گذشتن بیش از یک دهه از چاپ کتاب و انتشار مقالات بسیار درباره آن، در ویراست جدید بخش مهمی از اشکالات برطرف شده باشد، اما ویرایش جدید کتاب در سال 1401 که عنوان «با تجدید نظر و افزوده ها و اصلاحات کامل» را بر روی جلد داشت، این انتظارات را نقش بر آب کرد؛ زیرا در ویراست جدید تنها تعداد اندکی از اشکالات فراوان کتاب اصلاح شده بود. ازآنجاکه پرداختن به تمامی ایرادات این تصحیح در یک مقاله نمی گنجد، در مقاله حاضر به پاره ای از این اشکالات ذیل چند عنوانِ «فاصله گیری از بافت هنجارمند معنایی»، «بی توجهی به سبک تاریخ بیهقی »، «نادیده انگاشتن بسامد شواهد»، «تغییرات بی توجیه»، «خوانش ناموجه متن» و «بی توجهی به جایگاه ذوق ادبی در تصحیح متون» می پردازیم.
Domestic Violence in Allende's Violeta(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Domestic is a term that encompasses intimate partner violence wherever it occurs and in whatever form. Galtung categorizes violence into three types of direct, structural, and cultural violence. The purpose of this article is to analyze Allende's Violeta (2022) based on Galtung's category of violence and Simeon de Beauvoir's feminist theory. This is a qualitative library-based study. Allende presents female characters who are victims of domestic violence at the hands of their husbands, their partners, and not their fathers. There are different types of domestic violence practiced against women and children in the novel due to the patriarchal perspective, culture, norms, and customs. Structural violence makes the role of cultural violence transparent. It is the role of cultural violence that legalizes structural violence. It is concluded that in order to eliminate domestic violence against women, the cultural violence resulting from the patriarchal system must be replaced with a new culture of anti-oppression, non-violence, and mutual understanding toward women.
پایان باز داستانی و خوانش پسامدرنی از آن در داستان های فارسی و عربی (مورد پژوهانه؛ «رساله ای در مورد نادر فارابی» نوشتۀ «مصطفی مستور» و «الفراشة الزرقاء» نوشتۀ «نور خاطر»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
67 - 86
حوزههای تخصصی:
پایان باز یکی از اصطلاحات ادبیات داستانی است که با ظهور جریان نوین داستان نویسی مورد توجه قرار گرفته است. منظور از آن، به اتمام رساندن داستان به گونه ای است که خواننده احساس می کند که هیچ چیز تمام نشده است. در این الگوی پایان بندی، نویسنده با کاربست تکنیک های مختلفی چون: ایجاد فضای مبهم، چندگانه و تأویل پذیر، روایت داستانی را ناتمام رها کرده و فضایی را برای تعلیق و تفکّر در ذهن خواننده ایجاد می کند تا وی متناسب با دریافت خود تأویل های مختلفی برای پایان داستان رقم زده و در نهایت در مقام عاملی کنش-گر همراه با نویسنده در پایان بندی داستان مشارکت داشته باشد. به طور کلی پایان باز به سه شکل: پایان مبهم و نامعلوم، پایان نانوشته و پایان متکثّر و چندگانه نمود می یابد. مقاله حاضر با اتّخاذ رویکرد توصیفی – تحلیلی و در چارچوب پژوهشی تطبیقی مقوله پایان باز را در داستان فارسی رساله ای درباره نادر فارابی نوشته مصطفی مستور و داستان عربی پروانه آبی نوشته نور خاطر بررسی می کند. در نهایت نتایج پژوهش نشان می دهد که این الگوی پایانی به شکل متفاوت تری در دو داستان نمود می یابد. مصطفی مستور الگویی ترکیبی متشکّل از فرجام های متکثّر – در قالب فرضیه های متعدد - و فرجام مبهم – در قالب گزاره های استفهامی - را به کار بسته است. در حالی که نور خاطر بدین منظور صرفاً از الگوی فرجام مبهم و نامفهوم – در قالب گزاره های استفهامی و عدم تکامل فرآیند روایت - بهره برده است. علاوه بر آن، نور خاطر بر خلاف مصطفی مستور به صراحت از فرجام پذیری و بستن بخش پایانی داستان خود امتناع می ورزد.
ساخت آغازگرها و نقش آن در شکل گیری گفتمان ایدئولوژیک فتوّت نامه شیخ ابوحفص شهاب الدین عمر سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۵
127 - 161
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش، به منظور تحلیل گفتمانی متن فتوّت نامه سهروردی و کشف سازوکارهای میان ذهن و زبان نویسنده و بافت فرهنگی-اجتماعی متن و نیز تحلیل مؤلفه های اندیشگانی پنهان در آن، به روش زبانشناسان سیستمی-نقشی (نقشگرا)، از تحلیل آغازگرها استفاده شده است؛ زیرا آغازگر به عنوان نقطه عزیمت پیام، امکان پردازش پیام متنی را برای گوینده و نیز تعیین جهت گیری کنشی و فکری پیام را برای مخاطب فراهم می آورد. از تحلیل انواع آغازگرها در این متن، این نتایج به دست آمد: فراوانی آغازگرهای تجربی در این متن، نشانگر غلبه کنش ایضاحی و اثباتی در گفتمان مؤلف است که اهدافی چون تشریع نهاد فتوّت، یک سویگی بخشیدن به نهادهای اخلاق، عرفان و سیاست و نیز مشروعیت بخشی به پایگاه شیعی این نهاد را (تحت حمایت مستقیم خلیفه الناصر لدین الله) تقویت می کند. کاهش معنادار آغازگرهای میان فردی، نشانگر پایین بودن کنش های ارتباطی و تعاملی در متن و مؤید تقویت منظورهای گفتمانی تک صدایی و اقتداری موجود در سازه های تجربی (تشریعی، مشروعیت بخشی و کنش های اثباتی و ایضاحی) است. از میان آغازگرهای متنی، عناصر ساختاری به جهت نقشی که در پیوستگی و توسعه متن ایفا می کنند، پررنگتر از دو نوع دیگر (تداومی و افزوده پیوندی) است. در این متن، فراوانی آغاگرهای ساده و بی نشان، بیشتر از آغازگرهای مرکب و نشاندار است که تاثیر آن در متن، به شکل سهولت و قاعده مندی زبانی و دستوری در عین انسجام متنی در بافت گفتمان ایدئولوژیک متن مشاهده می شود.
بررسی تمثیل های اقناعی در مثنوی طاقدیس ملااحمد نراقی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
شاعرانی وجود دارند که علاوه بر بکارگیری تمثیل و انواع شناخته شده ی آن، از گونه ی دیگر تمثیل با عنوان تمثیل اقناعی استفاده می کنند تا مخاطب را نسبت به حرفی که می زنند اقناع و راضی کنند. آشنایی بیشتر با تمثیل اقناعی به عنوان روشی جهت پرورش معانی، این ضرورت را ایجاد کرد که پژوهش حاضر با هدف بررسی تمثیل های اقناعی در مثنوی طاقدیس ملا احمد نراقی به نگارش در آید. در این نوع تمثیل که بسیار کوتاه و در حد چند بیت می باشد اغلب شاعر در پی خرسند نمودن مخاطبانش، مثالی روشن و آشکار و گاهی در میانه ی حکایت و داستان های خود بیان می کند. این نوع تمثیل بیشتر به عنوان زیر مجموعه ی استدلال و از راه های پرورش معانی محسوب می شود. از آنجایی که تاکنون پژوهشی در این خصوص به نگارش درنیامده و کاری کاملاً نو است نگارنده در پی آن شد تا پژوهش حاضر را با روش توصیفی- تحلیلی و همچون دیگر کارهای پژوهشی رشته علوم انسانی به صورت کتابخانه ای انجام دهد و از ابزارهایی همچون فیش و نمونه برداری از کتب و مقالات معتبر استفاده کند.. در این پژوهش، شواهد و مصادیقی از تمثیل های اقناعی در مثنوی طاقدیس استخراج و تحلیل و بررسی شدند. یافته های پژوهش نشان داده که نراقی با هدف راضی کردن مخاطبان، تمثیل های اقناعی خود را که از عناصر سازنده ایی همچون پدیده های طبیعت، کارهای روزمره، حیوانات و ... که همگی محسوس و ملموس هستند بکار برده است.
تحلیل تطبیقی کهن الگویی جلوه های طبیعت در شعرهای رزا جمالی و غاده السمّان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از ساختارهای بنیادی در شعر رُزا جمالی و غاده السّمّان تفکر اسطوره ای است. از آنجا که این دو شاعر از لحاظ شیوه استفاده از واژگان و عناصر زبانی زنانه شباهت های بسیاری با هم دارند، اشعارشان از جنبه عناصر زبانی مشترک و دارای کهن الگو، تحلیل تطبیقی شده است؛ بنابراین روش انجام پژوهش تطبیقی و با رویکرد توصیفی- تحلیلی بوده است. یافته ها نشان می دهد هر دو شاعر بر اساس اندیشه و عاطفه زنانه از عناصر و جلوه های طبیعت استفاده کرده اند و حضور این عناصر و مفاهیم مثل زمین، دهلیز، دریا، اقیانوس، درخت و ... ریشه کهن الگویی دارند؛ درواقع هر دو شاعری دارای سرشت و ذهنیتی متأثر از ضمیر ناخودآگاه هستند و تصاویر شعر آنها فراتر از مرزها و محدودیت های مردسالارانه محسوب می شود. همچنین عناصر کهن الگویی زنانه (رویش، زایش، حیات، جاودانگی و مرگ) در اشعار این شاعران برجسته است. رزا جمالی، زایش و حیات را از طریق تشبیه خود به کلمه زنانه «زمین» و غاده السمان جاودانگی زنانه را از طریق همانند دانستن خود با «درخت و جنگل» نشان داده است. از لحاظ ذهنیت زنانه باید گفت زبان جمالی نسبت به زبان غاده مبهم تر و زنانه تر است. همچنین وحدت و جاودانگی در شعر جمالی بیشتر از غاده دیده می شود.
بررسی تکنیک های طنزپردازی در داستان های خسرو شاهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
طنز، یکی از انواع مهم ادبی است که قبل از مشروطه اغلب به شکل حکایت های کوتاه اخلاقی و گاه اجتماعی رواج داشته است و سابقه آن در داستان کوتاه، به بعد از مشروطه برمی گردد. خسرو شاهانی از جمله نویسندگانی است که به این نوع ادبی توجه کرده است و می توان طنز را یکی از عناصر برجسته و تأثیرگذار در داستان های وی دانست. در این پژوهش، با روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از آمار، به بررسی شگردهای طنزپردازی خسرو شاهانی در هشت کتاب (آدم عوضی، الکی خوش ها، گره کور، کور لعنتی، وحشت آباد، پهلوان محله، فلوکس دکتر بقراط، شیئ مرموز) پرداخته شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد شاهانی از اغلب تکنیک های طنزپردازی استفاده فراوان داشته و تنوع تکنیک ها در آثار او به چشم می خورد؛ البته از تکنیک های کوچک نمایی، آیرونی کلامی و فضاسازی، بهره بیشتر برده است. علاوه براین، شاهانی به طنز موقعیت توجه ویژه ای نشان می دهد و در بیان دردها و مشکلات جامعه، به این شیوه مهارت زیادی از خود نشان می دهد به طوری که در تمام کتاب های بررسی شده، چند داستان به شیوه طنز موقعیت به چشم می خورد. از نکاتی که می توان به عنوان وجه تمایز طنز شاهانی با آثار طنزپردازان معاصر وی به آن اشاره کرد استفاده هنرمندانه او از اسامی خنده دار و انتخاب نام ها در جهت تقویت طنز در داستان و نیز گستردگی و تنوع تکنیک های طنزپردازی در آثار اوست.
بررسی ویژگی های سبکی زبان و اندیشه شعر هوشنگ ابتهاج و محمد زهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر به عنوان برجسته ترین هنر کلامی، پیوند عاطفه و تخیّل است که در زبان موزون شکل می گیرد. بررسی و شناخت شاخص ترین ویژگی های سبکی زبانی و فکری شعر دهه های اخیر راهی در معرّفی افق های شعر معاصر است. بدیهی است که در اثر تغییرات ساختاری که در بدنه اجتماع به وقوع می پیوندد، جریان اندیشه و دیدگاه های غالب شاعر نیز دچار فراز و فرود شود. گسترش روزافزون فضای مجازی در این دهه باعث جریان یافتن شعر در میان توده های مختلف مردم و ارتباط هنرمندان با هم گردیده است. در این میان هوشنگ ابتهاج و محمّد زهری از چهره های شاخص شعر معاصر نیز تحت تأثیر این بحران ها، در سیر شعرگویی خود دچار تحولاتی شده و با توشه ای از ادبیّات کلاسیک به شعر نیمایی روی آورده اند و به متعصبان کهنه پرست ثابت نمودند که پرداختن به صورت و قالبی نو و بدیع از عجز شاعر در سرودن شعر به سیاق شاعران قدیم ناشی نمی شود. هدف از این پژوهش شناسایی، استخراج و دسته بندی ویژگی های سبکی زبان و اندیشه غزل امیرهوشنگ ابتهاج و محمّد زهری با روش توصیفی- تحلیلی است. ورود مضامین اجتماعی و سیاسی، توجّه به روان شناسی جدید، تأثیرپذیری از نظریات فلسفی و مکاتب انسان گرایانه از مهم ترین مؤلّفه های فکری شعر معاصر است که به موازات آن درسروده های ابتهاج و زهری دیده می شود؛ همچنین هر دو شاعر به ویژه ابتهاج با بهره گیری از انواع قالب های شعری و توسّل به نماد و استعاره و دیگر ابزارهای سمبلیک ادبی در سخت ترین شرایط، فریادگر ناهنجاری های موجود بوده اند.
واکاوی مؤلفه های آز و میانه روی در پادشاهی اسکندر از منظر ارسطو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه ادبیات تعلیمی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۱
76 - 101
حوزههای تخصصی:
آزمندی و میانه روی از بنیادی ترین مضامین اخلاقی هستند که در شکل دادن به زندگی اجتماعی نقش بسیار مؤثری دارند. نفوذ خصیصه آز در جامعه سبب انحطاط و از بین رفتن داد شده و آسیب هایی را سبب می شود؛ به طوری که پیوسته انسان در رنج به سر می برد. آنچه زیست اجتماعی انسان را به سوی بحران می کشاند، خلأهای درونی و ضعف فضیلت های اخلاقی است. فردوسی در شاهنامه آز را به نوعی معادل نیستی می داند. برایند افکار وی میانه روی بوده و هدف این جستار نیز حصول فضیلت راستی است که مبنای سامان دهی زندگی انسان به شمار می رود. پژوهش حاضر در راستای دستیابی به آرمان های کاربردی، با هدف بنیادی و روش توصیفی تحلیلی در نظر دارد تا ابعاد این دو خصلت را در داستان پادشاهی اسکندر بررسی نماید و براساس نظریه اعتدال ارسطو نشان دهد پیامد آزمندی و فقدان میانه روی در پادشاهی اسکندر چه بوده است. یافته ها نشان می دهد با برجستگی فضیلت های خردمندی، داد و دهش، راستی، دو مؤلفه میانه روی و آزمندی نیز به طور فطری در او وجود دارند. یکی از شاخصه های آزمندی در اسکندر میل به جاودانگی است. البته با توجه به شرایطی که در آن قرار می گیرد، از عنصر برتری جویی و خشم استفاده می کند؛ اما میل به کشورگشایی در او بیشترین بسامد را دارد که بازده آن رنج است.
تحلیل برون همسری در سه منظومه فولکلوریک کردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ خرداد و تیر ۱۴۰۳ شماره ۵۶
147 - 191
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و جهان بینی، پایه های موجودیت و شناخت هر جامعه را شکل می دهند که البته این ها هم در اثر عواملی بیرونی چون کوچ جمعی، دین آوری، خشک سالی، جنگ و غیره دگردیسی می یابند. این دگردیسی ها گاهی در درازنای روزگاران به چنان فرجامی دچار می آیند که به فراموشی زیرساخت ها و علل اولیه شکل گیری آن فرهنگ هم منجر می شود. بستری که محمل بازنمود آن زیرساخت ها را در هر فرهنگی فراهم می آورد، روایت های فولکلوریک است که با تحلیل آن ها می توان سرچشمه هایی را بازیافت که در اسناد تاریخی کم تر نشانی از آن ها مانده است. بنا به شواهد تاریخی، فرهنگ مادربرتری در زاگرس پیش از حضور گسترده اقوام آریایی در نجد ایران، پدیده غالب اجتماعی بوده است. چنین پدیده هایی خرده فرهنگ ها و آداب اجتماعی خاصی را با خود می آورد که در سطوح مختلف اجتماعی و ادبی بازنمود می یابد. «برون همسری» از ویژگی های فرهنگ مادربرتری است که می توان نمود آن را در ادب شفاهی کردستان پی گرفت که این جستار با تحلیل محتوای سه روایت شفاهی و مشهور کردی («مم و زین»، «لاس و خزال» و «خَج و سیامند») آن را به شیوه تحلیلی توصیفی به انجام می رساند و نشان می دهد که عامل کنش و درگیری در آن ها حاصل برخورد دو فرهنگ برون همسری و درون همسری است.
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر«من آن روز می گفتم...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایده را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آن روز... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ به نظر می رسد؛ برای رسیدن به پاسخ مناسب، بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه ای مناسب است. با توجّه به این سنخیّت، مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی شعر سیمین را بررسی نموده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوری نتایج بیانگر آن است که انباشت هایی با معنا بنِ مار، ضحّاک و ترس با بسامد بالادر شعر حضور دارند. پس از بررسی منظومه های توصیفی با رویکرد خوشه های استعاری و با هسته های جامعه سنتی، خوی اهریمنی و جامعه شبه مدرن هیپوگرام های شعر مشخص شد که مهم ترین آنها عبارت بودند از: مار نماد خوی اهریمنی انسان هاست و در نظام های مرد سالار، بیشتر در وجود جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشت ها، منظومه های توصیفی و هیپوگرام ها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازی های فولکلوریک، ستم پذیری را به دختران القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روش های مدرن ادامه می یابد. تا وقتی که این خوی اهریمنی در ذهنیت جامعه وجود داشته باشد، ترس زنان ادامه دارد.
جبرِ فقر یا فقر اراده؟: مطالعه ی جامعه شناختی سنگ صبور و جود گمنام بر اساس نظریه پی یر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
193 - 217
حوزههای تخصصی:
مطالعه انسان در جامعه به عنوان موجودی جمعی تنها به رشته جامعه شناسی محدود نمی شود. بازنمایی انسان ها در جوامع و بررسی دغدغه ها، نگرانی ها و ترس های آنها در ارتباط با دیگران همیشه یکی از تلاش های عمده آثار ادبی بوده است. نقد جامعه شناسانه آثار ادبی حوزه مطالعاتی جدیدی است که با تمرکز بر این ارتباط درک متفاوتی از دو حوزه را سبب شده است. پی یر بوردیو، جامعه شناس فرانسوی، جامعه را متشکل از میدان های مختلفی می داند که افراد برای کسب مرتبه و جایگاه بهتر (سرمایه ها) در آن تلاش می کنند. سرمایه ها در نظریه او، به سرمایه اقتصادی محدود نمی شود و سه شکل دیگر، یعنی سرمایه اجتماعی، فرهنگی و نمادین را نیز شامل می شود. در مقاله حاضر، نگارندگان با استفاده از مفاهیم نظریه بوردیو تلاش می کنند تحلیل و خوانش متفاوتی از رمان های سنگ صبور اثر صادق چوبک و جود گمنام اثر تامس هاردی ارائه کنند. هر دو رمان از برجسته ترین آثار مکتب ناتورالیسم ایران و انگلستان به شمار می روند که همیشه در نقدها بر جبرگرایی زیست محیطی آنها تأکید شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شخصیت های اصلی رمان ها از انباشت اولیه سرمایه برخوردار نیستند و تلاش آنها برای کسب این سرمایه ها، خصوصا سرمایه فرهنگی، نه کاملا به خاطر جبر زیست محیطی که به دلیل حماقت ها و بهره نبردن از فرصت های زندگی-شان به نتیجه نمی رسد. نتیجه دیگر آنکه جامعه ایران در سنگ صبور بسیار سرکوبگرتر از جامعه انگلستان در جود گمنام است. در جامعه ایران، با وجود جبر سنگین حاکم، شخصیت های مرد در ناکامی خود مقصرند و زنان چاره ای جز تسلیم سرنوشت رنج آور تحمیل شده به آن ها توسط جامعه مردسالار و خرافه پرست را ندارند.
نشانه های اساطیری در سام نامه و گرشاسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
45 - 61
حوزههای تخصصی:
حماسه و اسطوره پیوندی استوار دارند؛ چنان که گاه حماسه را برآمده از بطن اسطوره دانسته اند. بسیاری از داستان های کهن عامیانه و حماسی زیربناهایی اساطیری دارند. شخصیت ها، موجودات و حوادث این گونه داستان ها اغلب در لایه ای اساطیری پیچیده شده اند تا مؤثرتر واقع شوند. هر دو داستان سام نامه و گرشاسب نامه آثاری برآمده از مواریث اساطیری، تاریخی و فرهنگی ایران باستان هستند که کمابیش با جهان بینی توحیدی سرایندگان خود درآمیخته اند. با بررسی تطبیقی میان نشانه های اساطیری موجود در این دو اثر و آن چه به عنوان ویژگی متن حماسی شناخته می شود، جایگاه این متون را در میان متون حماسی و اساطیری بررسی می کنیم. با این بررسی مشخص می شود که روند حوادثی که قهرمانان در گرشاسب نامه با آن مواجه می شوند تا حدودی در جهت اهداف ملی و قومی و کاملاً مطابق با ویژگی های متون حماسی است، اما در سام نامه همه چیز حول محور عشق شخصی سام می گردد و با وجود استفاده استعاره گونه ای که سراینده آن از اساطیر کرده است، می توان سام نامه را در ردیف متون نیمه حماسی- نیمه غنایی طبقه بندی کرد.
تحلیل رزم ابزار های حماسی فارسی براساس نظریه بیان شفاهی (مطالعه موردی: هفت لشکر (طومار جامع نقالان)، طومار نقالی شاهنامه، شاهنامه، شهریارنامه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۲ مهر و آبان ۱۴۰۳ شماره ۵۸
1 - 46
حوزههای تخصصی:
این مقاله براساس دستاورهای نظریه بیان شفاهی درپی معرفی یکی از ویژگی های سنت شفاهی در حماسه فارسی است. لذا بر روی رزم ابزارها تمرکز کرده و برای مطالعه، استخراج انواع و میزان بسامد آن، طومار هفت لشکر و طومار نقالی شاهنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه شفاهی و شاهنامه و شهریارنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه منظوم، برگزیده است و در روند این پژوهش علت برجستگی و شهرت رزم ابزارهای حماسی را به دلیل انتساب به شاهان و پهلوانان، کشور / شهر ، حیوانات توتمی و نیز اغراق در وزن و قدرت، کاویده است. شاعران حماسه سرا/نقالان، این رزم ابزارهای ویژه را در شکل و ساخت «گزاره های قالبی»، در این مقاله براساس دستاورهای نظریه بیان شفاهی درپی معرفی یکی از ویژگی های سنت شفاهی در حماسه فارسی است. لذا بر روی رزم ابزارها تمرکز کرده و برای مطالعه، استخراج انواع و میزان بسامد آن، طومار هفت لشکر و طومار نقالی شاهنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه شفاهی و شاهنامه و شهریارنامه را به عنوان نمونه هایی از حماسه منظوم، برگزیده است و در روند این پژوهش علت برجستگی و شهرت رزم ابزارهای حماسی را به دلیل انتساب به شاهان و پهلوانان، کشور / شهر ، حیوانات توتمی و نیز اغراق در وزن و قدرت، کاویده است. شاعران حماسه سرا/نقالان، این رزم ابزارهای ویژه را در شکل و ساخت «گزاره های قالبی»، در گنجینه ذهن خویش داشته و در مرحله سرایش حماسه، به طور طبیعی و ناخودآگاه وارد آن کرده اند. مهم ترین دستاورد این پژوهش در کنار معرفی رزم ابزارها به عنوان یک «گزاره قالبی حماسی»، این است که اختلاف در بسامد و تنوع رزم ابزار ها میان متون منظوم حماسی و طومار های نقالی و نیز کاربرد رزم ابزارها در متون پیش و هم زمان با شاهنامه مانند یادگار زریران، اشعار رودکی، فرخی سیستانی و ... نشان دهنده آن است که اولاً «گزاره های قالبی رزم ابزار حماسی» میراثی از سنت شفاهی حماسه فارسی است و شاعران حماسه سرا / نقالان حتی فردوسی در ابداع آن ها هیچ نقشی ندارند. دیگر آنکه طومار های نقالی صرفاً از متون حماسی منظوم متأثر نبوده ، بلکه روایت های شفاهی نیز در شکل گیری آن نقش داشته است.