فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۳٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
انسان و ماهیت او در مکاتب مختلف فکری و دینی از مهمترین مفاهیمی می باشد که بحث های مختلفی حول چیستی و هستی آن شکل گرفته است. بر همین اساس از ایران و یونان باستان تا دوران معاصر و در ادیان مختلف از زرتشت تا اسلام مباحث و دیدگاههای مختلفی حول انسان و ماهیت آن پدید آمده است. به گونه ای که اندیشمندان مختلف اعم از غربی یا اسلامی در طول تاریخ برای بررسی و تبیین این مفاهیم با تمسک به مبانی و طرق مختلفی که در پیش گرفته اند، به نتایج مختلفی نیز دست یافته اند. آنچه در این مقاله پرسش اصلی را شکل می دهد عبارت است از: اینکه مهمترین وجوه اشتراک و افتراق دین زردشت و حکمت اشراق سهروردی در بحث از ماهیت انسان چیست؟ فرضیه پژوهش ما بر این مبنی است که انسان و ماهیت آن نزد زرتشت بیشتر مبتنی بر آموزه های اخلاقی و دینی(دین ایران باستان) و نزد شیخ اشراق بیشتر فلسفی و مبتنی بر آموزه های اسلامی می باشد. در حکمت اشراق انسان تلفیقی از نفس و بدن و از سنخ نورالانوار (جوهری بسیط و مجرد) است که اصالت با او می باشد. این مقاله با روش تحلیلی استنتاجی، به بررسی نگرش زرتشت و شیخ الاشراق به انسان و ماهیت وجودی می پردازد. در آموزه های زرتشت، انسان موجودی نیست که بی اختیار باشد و سرنوشتش را از پیش برایش تعیین کرده باشند و خودش در آن نقشی نداشته باشد. در حکمت اشراقی انسان نیز که واحد مراتب نورانیت است به دلیل آفرینش خاصی که دارد در مراتب مختلف وجودی خود واجد مقامات مختلف آگاهی و تعالی می شود و به همان اندازه نیز می تواند در مراتب پایین و عالم غواسق باقی بماند.
تعامل عرفان و سیاست در عصر مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
87 - 106
حوزههای تخصصی:
این مقاله با روش تحلیلی- تاریخی، به بررسی تعامل بین عرفان و سیاست در عصر انقلاب مشروطه می پردازد. دو دسته از متفکران سیاسی در شکل گیری انقلاب مشروطیت نقش داشتند. یک دسته متفکران مذهبی بودند که خود نیز به سه دسته شریعت محوران، عدالت محوران و نوگرایان دینی تقسیم می شدند. اندیشمندان سیاسی نیز به سه دسته روشنفکران سکولار، روشنفکران اصلاح-گرا، روشنفکران مصلحت جو و واقع گرا تقسیم می شدند؛ اما در نهایت این دسته به هر نحو تحت تأثیر تجدد غرب بودند. عارفان و صوفیان نیز در قبال نهضت مشروطه، روش های مختلفی را درپیش-گرفتند. به عنوان مثال مشایخ شاخه گنابادی از طریقه نعمت اللّهی با اینکه به حمایت از خواست جامعه در راستای تحقق انقلاب مشروطه پرداختند، اما از ورود در منازعات سیاسی و جناح بندی های حزبی خودداری کردند؛ شاخه مونس علی شاهی و صفی علی شاهی وارد در معرکه انقلاب مشروطیت شدند و اما شاخه کوثریه به صف مخالفان مشروطه پیوستند. در دوران انقلاب مشروطیت - برخلاف گذشته- تصوف تا حدودی از فضایی آرام برخوردارشد، اما به دلیل ورود تجدد به ایران، روشنفکران وابسته به جریان تجدد، علی رغم ایفای نقش فعالانه برخی از سلسله های تصوف و عرفان در جریان انقلاب مشروطیت، از زوایای معرفت شناسانه، تولید و تقسیم کار اجتماعی با شدّت به نقد تصوف پرداختند. در مجموع در این دوره، تصوف و عرفان نسبت به دوران قبل، از نقش کم رنگ تری برخورداربوده است.
کیفیت معراج نبوی از منظر مفسران با تأکید بر خوانش عرفانی میبدی در کشف الاسرار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
107 - 124
حوزههای تخصصی:
واقعه روحانی معراج به عنوان یکی از مهم ترین تجارب معنوی محمد(ص) از منظر کلامی و عرفانی نزد اندیشمندان مسلمان از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. بر اساس اعتقادات اسلامی خداوند پیامبر(ص) را به معراج برد تا در فرآیند این سفر روحانی اعتبار و احترام او را بر دیگران آشکارسازد و اندوهی را که از مصیبت و رنج مؤمنان بر دل اوست، با نشان دادن خوشی مؤمنان در آخرت بر او آسان کند. جمهور مفسّران، معراج جسمانی و روحانی پیامبر(ص) را بر اساس قرائن و شواهد زیادی که بر صحت آن گواه است، پذیرفته اند. یکی از تفاسیری که این موضوع را از منظرعرفانی به تفصیل مورد بررسی قرارداده، کشف الاسرار و عدۃالابرار میبدی است. هدف اصلی -این پژوهش، که با روش توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است، تبیین و واکاوی ابعاد باطنی و رازآمیز واقعه معراج براساس تفسیر صوفیانه میبدی از آیات قرآن است که در ذیلِ مبحث کیفیت معراج پیامبر(ص) از دیدگاه مفسران بررسی شده است.
مقایسۀ آموزه لَگهْیما سیدّهی در عرفان هندو با طی الارض در عرفان اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
61 - 86
حوزههای تخصصی:
یُگه یکی از مهمترین گرایشهای عرفانی هندو است که در آن سالک با استفاده از تکنیک های اخلاقی، عملی و مراقبهای خاص موسوم به اشْتانْگه یا هشت عضو، به تجربیات عرفانی دست مییابد و در نهایت، با گذشتن از این مراحل قادرمیشود تا با خلوص بُعد روحانی خود از آلودگیهای مادی و جسمانی به مقام رهایی یا مُکْشَه، نائل آید. یکی از نمودهای ظاهری سیر روحانی یُگی کسب تواناییهای خاص خارقالعادهای است که با عنوان «سیدّهی» شناخته میشود. یکی از انواع مختلف سیدّهیها، «لَگهْیما سیدّهی» به معنی توانایی سبک شدن و پرواز است. در عرفان اسلامی نیز سالک به تواناییهای ماورائی همچون این نوع سیدّهی دست مییابد که میتوان، «طی الارض» را از جمله آن ها دانست. در این مقام زمین زیر پای اهل الله (پیامبران و ائمه «علیهم السلام») و عارفان مخلص طی شده، از محدودیتهای جسمانی دنیای مادی فراتر میرود. با تزکیه، تهذیب نفس ومراقبه نوعی کرامت، قابلیت ظهور اسم خاصِ حق تعالی در دل عارف پدیدارمیشود، که قدرت ولایت خداگونگی بر کائنات به دست می آورد. در پژوهش پیش رو سعی داریم ضمن ایضاح مفاهیم، مبانی، رویکرد و کاربرد درونی و بیرونی این دو مقام عرفانی با روش تحلیلی-توصیفی به مقایسه این دو سنت عرفانی بپردازیم.
تحلیل عرفانی حدیث «ما عرفناک حق معرفتک»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
145 - 162
حوزههای تخصصی:
حدیث نبوی «ما عرفناک حق معرفتک» از چنان عمقی برخوردار است که از دیدگاه های متفاوتی قابل مطالعه است. یکی از آن ها جنبه معرفت شناسی است که بر اندیشه و رفتارهای انسان تاثیر فراوان دارد و در فلسفه و عرفان، مبنای هر مکتبی را تشکیل می دهد. در این مقاله با مطالعه اسناد این روایت، رابطه معرفت شناسی و خداشناسی بررسی می شود و نگاه خاص عرفانی به معرفت شناسی و توحیدمحوری تحلیل می شود. تفسیر این روایت از دیدگاه ابن عربی، سعدی و شیخ بهایی ارائه-می شود و با استفاده از روش کتابخانه ای با استناد به منابع دست اول، تفسیری خاص از این حدیث دنبال می شود. با تحلیل منطقی روشن می گردد که یک جنبه این حدیث اعتراف به مراتب و درجات معرفت است که معیار اصلی برای عبادت و پرستش است و اینکه هر حق جویی مشتاق است به مراتب بالاتری از معرفت حق دست یابد اگرچه شناخت ذات حق امری محال باشد، اما با سیر و سلوک معنوی می توان به او نزدیک شد.
تحلیلی بر مضامین و مفاهیم تحمیدیه اول مثنوی«تحفه الاحباب» نهرى(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
279 - 292
حوزههای تخصصی:
منظومه تحفه الاحباب از آثار مهم شیخ عبیدالله نهری به زبان فارسی است. کتاب سرشار از مضامین عرفانی و دینی است و دومقدمه یاتحمیدیه در دو وزن متفاوت شعری دارد. در این مکتوب نگاهی به مفاهیم و مضامین و ساختار تحمیدیه ی اول داشته که در هشتاد و یک بیت و در قالب مثنوی و بحر متقارب سروده شده است. نگارندگان به روش تحقیق توصیفی تحلیلی با تاکید بر محتوا و ابیات به این نتایج دست یافته اند که ناظم تحمیدیه تسلط فراوانی برگستره ی واژگان و ساختار زبان فارسی دارد و زبان رمزی عرفانی را به زیبایی استفاده کرده و تلمیحات قرآنی را هنرمندانه به کار برده است و نگاه متفاوت با مضامین و مفاهیم کل ابیات کتاب را در این تحمیدیه مطرح کرده و ساختار وقالب شعری هم دراین مقدمه ، ازساختارونوع ادبی کل مثنوی تحفه الاحباب متمایزاست و اگرچه ناظم تحفه الاحباب،ازپرچمداران طریقه ی نقشبندیه است و درسرودن کلیات کتاب به مثنوی مولوی نگاه ساختاری داشته اما در این قسمت مضامین تحمیدیه وتلمیحات قر آنی، برجسته تر نمایان شده و مفاهیم دعاگونه و بروزن بوستان سعدی ودربحرمتقارب سروده شده و حتی عفو،عصیان ،جرم ،گناه وتوبه به بارگاه ایزدلایزال،یادآور بخش های پایانی بوستان است.
شیوه های بلاغی در اشعار عرفانی مصیبت نامه عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
293 - 314
حوزههای تخصصی:
کتاب مصیبت نامه را پس از منطق الطیر برجسته ترین اثر عطار گفته اند. ویژگی شاخص این اثر جمع بین توجه به قالب و محتوا است یعنی تجربه های شهودی و ناب عرفانی و حکمت های عمیق معنوی در کنار عناصر بلاغی و زیبایی های هنری و ادبی، آن درون مایه عرفانی را با کمک آرایه ها و صنایع ادبی دو برابر تعالی داده است. بویژه با آرایه هایی چون تناقض، کنایه، استعاره، طنز، اغراق و مانند آن زبان عرفانی را به زیبایی های بیانی آرایش داده و نمونه ای ارزنده از جمع بین زیبایی های ظاهری و باطنی در این کتاب ارائه داده است. در کمتر اثر غرفانی می توان هماهنگی ارزش ها وزیبایی های هنری و ادبی را در محتوایی عرفانی ملاحظه نمود. در این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با بهره گیری از شیوه کتابخانه ای با استناد به منابع دست اول به عناصر بلاغی در کتاب مصیبت نامه پرداخته است و کاربست صناعات ادبی در پربارسازی اندیشه های معنوی نشان داده و هنر و ادبیات را در همکاری زیبایی های درونی وبیرونی دانسته است که اثری اصیل و کم نظیر را به وجود می آورد. عطار نیز با این شیوه به برجسته سازی و تأثیرگذاری بیشتر در دریافت های معنوی خود می پردازد. از آنجا که به صناعات ادبی و صور خیالی و کارکردهای بیان و بدیع و موسیقی کلام تسلط داشته است به خوبی از آن در بارورسازی مفاهیم عرفانی بهره گرفته است.
عین القضات و آزادی عقیده(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۸۳
39 - 60
حوزههای تخصصی:
آزادی از جمله بخشش های خداوند به انسان است که در سعادت و سلامت جامعه نقشی اساسی دارد. پیامبران برای زدودن موانع درونی و بیرونیِ آزادی و نهادینه کردن آن در جامعه، رنج بسیارکشیده اند. نقشی که عرفا در پیاده کردن آموزه های پیامبران داشته اند، نیز ستودنی است. عین القضات که از پیشروان عرفان ایرانی- اسلامی است، در آثار خود به آزادی و جلوه های گوناگون آن، چون آزادی بیان، آزادی تفکر، آزادی عقیده، آزادی مذهب و... بی توجه نبوده است. نویسندگان در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام شده است، تلاش می کنند تا آزادی را در دو گونه از آن، یعنی آزادی بیان و آزادی عقیده و اندیشه از نگاه عین القضات واکاوند. آزادی بیان در دو محورِ انتقاد از حاکمان زمان و انتقاد از علمای هم عصر بررسی می شود. آزادی عقیده و اندیشه نیز در سه محورِ عادت ستیزی و نکوهش تقلید، ستایش ابلیس و آزادی مذهب مورد تجزیه و تحلیل قرارمی گیرد.
تجربه وحدت به روایت مولوی و ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
205 - 219
حوزههای تخصصی:
وحدت، درک یگانگی و یگانه دیدن جهان هستی است که درک در سنت های فلسفی از طریق تأملات عقلانی و در سنت های عرفانی از طریق تجربه شهودی حاصل می شود. مولوی (د. 672 ق.) و ترزا (د. 1582 م.)، عارفانی از اسلام و مسیحیت در آثارشان نظراتی درباره این وحدت مطرح کرده اند که استخراج و مقایسه آنها می تواند برای فهم دقیق تر وحدت و شناخت فرایند تجربه آن مفید باشد. تبیین نظرات کم و بیش شبیه به هم این دو عارف درباره وحدت می تواند در تببین وحدت اعم از وجودی و شهودی گام مفیدی به شمار آید که در این مقاله با استفاده از روش های توصیفی، تحلیل و مقایسه مورد بررسی قرار گرفته اند. نگارش این مقاله نشان داد که نگرش غالب در آثار مولوی و ترزا بیشتر رنگ و بوی وحدت شهود دارد و هر دو عارف تجربه وحدانی را ورای تقریر می دانند. در عین حال مولوی تجربه وحدانی اش را از زبان دیگران و ترزا از زبان خود نقل می کند. برای درک و تجربه این وحدت خودشکنی و نیایش همراه با مراقبه نقش مهمی دارند. البته در اندیشه ترزا اهمیت این عوامل به مراتب بیشتر از نظر مولوی است. ترزا در بیان تجربه وحدانی به مراتب جزئی نگر و دقیق تر ار مولوی است. در عین حال در تحقق این تجربه، مولوی بر احوال آفاقی و ترزا بر احوال انفسی تأکید کرده اند.
تحلیل جلوه های ادبیات عرفانی در آثار جامی (با تکیه بر نقش زن در «لیلی و مجنون»، «یوسف و زلیخا» و «سلامان و ابسال»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
281 - 295
حوزههای تخصصی:
استفاده از نقش مثبت و منفی شخصیت زن در ادبیات و آثار زبان فارسی همواره مورد توجه اهل ادب بوده است. زن در آثار نظم، گاه با چهره رمزآلود و عرفانی به تصویر کشیده شده است و گاه تنها خصلت های زمینی را آشکارمی کند. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی، به بررسی جلوه های ادبیات عرفانی در آثار جامی با تکیه بر نقش زن در سه مثنوی «لیلی و مجنون، سلامان و ابسال و یوسف و زلیخا» بپردازد. تحقیق پیرامون سیمای زن در این مثنوی ها بیانگر آن است که جامی با ارائه تصاویر زن ستیزانه و زن ستایانه در هر سه داستان، از شخصیت زن برای تبیین مضامین عرفانی بهره برده است و زنان در این مثنوی ها رمز و نمادی عرفانی محسوب می شوند؛ چنانچه زلیخا، نماد و رمز سالکی است که از پل عشق مجازی به عشق حقیقی می رسد؛ لیلی، سمبل عشق الهی، و ابسال، مظهر تنِ شهوت پرستی است که میل به تعالی از راه کمالات عقلی را دارد.
واکاوی مرگ و مرگ اندیشی در نثر صوفیانه (با تأکید بر متون منثور قرن ششم تا دهم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
279 - 298
حوزههای تخصصی:
مرگ اندیشی، بیان کننده طرز تفکر و دیدگاه گروهی از جامعه به پدیده زندگی، سرانجام هستی و جهان است. اندیشه مرگ، طیف وسیعی را دربرگرفته و در یک نوع یا یک گروه نیست. بررسی آن ها به نوع زندگی و شیوه معاشرت در جهان پاسخ داده و منجر به حلّ برخی از معضلات مربوط به سوءتفاهم های فکری و فرهنگی شده، مرگ گرایی یا مرگ اندیشی را با سرفصل های مشخصی آنالیزمی کند. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی تحلیلی، مرگ اندیشی در نثر صوفیان قرن ششم تا دهم در چهارچوب نظام معناشناسی زبان و با به کارگیری داده های متن ابعاد مسئله از زوایای مختلف بررسی شده است. پژوهش حاضر در پی پاسخ به پرسش چگونگی مرگ اندیشی در نظام گفتمانی صوفیه است. نتایج حاصل نشان می دهد که مرگ، تناسب یا تعامل خاصی با عرفان ایرانی اسلامی دارد و در آراء صوفیه می توان مصادیق و شواهد فراوانی درباره وجود آن، غلبه آن بر ذهن و زبان عارف یا صوفی؛ حتی گرایش به سمت مرگ را دید. درمقابل، گرایش به زندگی، راندن مرگ یا نادیده انگاشتن آن نیز از یافته های دیگر پژوهش است. صوفیه تعریف صوفیانه ای از «مرگ»، «شیوه» و «شگرد» آن دارند و با مفهومی که در جهان عادی جریان دارد، تفاوت دارد. همین تفاوت، جریانی را در اندیشه صوفیانه ایران پدیدآورده است که در این پژوهش تحلیل و بررسی می شود. از مهم ترین نتایج پژوهش، تفاوت ماهوی معنای مرگ در اندیشه متصوفه یا افرادی است که در سلک تصوف درآمده اند. تفاوت در نگرش و تفسیر جهان، تفاوت معنایی را نیز به دنبال دارد.
واکاوی عشق از دیدگاه عرفانی شیخ علاءالدوله بیابانکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
131 - 148
حوزههای تخصصی:
عشق از مسائل بنیادین عرفان است، چنان که بدون درنظرگرفتن آن عرفان و حکمت متعالیه قابل فهم نیست. در ادبیات عرفانی نیز عشق از جایگاه بالایی برخوردار بوده و هست؛ ازاین رو بخش زیادی از ادبیات عرفانی به این موضوع اختصاص دارد. در ادبیات عرفانی به خصوص در کلام شیخ علاءالدوله که مورد بحث این تحقیق هست، عشق را می توان از جنبه عشق حقیقی مورد بررسی قرارداد. جریان عرفان عاشقانه در بعد نظری و عملی دارای ویژگی هایی است و در اشعار علاءالدوله می توا ن دریافت که چگونه توانسته است جریان عرفان عاشقانه را در اشعار خود به کارببرد. در این پژوهش نگارنده بر آن است تا ضمن تحقیق در آثار شیخ علاءالدوله به شیوه توصیفی و تحلیلی و روش کتابخانه ای، به شیوه ای روشمند به بررسی و واکاوی عشق از منظر دیدگاه عرفانی شیخ علاءالدوله بیابانکی بپردازد. نتایج پژوهش حاکی از آن است که علاءالدوله با به کارگیری اصطلاحات عرفانی به عنوان یکی از مضامین شعری توانسته است اندیشه های عرفانی خود را به نمایش بگذارد و همچنین در حوزه خداشناسی، جهان شناسی، انسان شناسی، معرفت شناسی و مبانی اخلاقی دست به اصطلاحاتی زده است و وارد حوزه کشف و شهود و تجربیات شخصی شده است.
تحلیل عرفانی مفهوم الست در آثار منظوم عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
299 - 310
حوزههای تخصصی:
عالم ذر یا الست برای هر انسانی منحصربه فرد است.بدین معنا که قبل از این که کالبد جسمی او پای در این جهان نهد، به لحاظ روحانی میثاقی با پروردگار می بندد.عالم الست قابل رؤیت و مشاهده نمی باشد.حال چگونه آن را درک کنیم، از این که آدمی ذاتاً پاک ومنزه به عالم می آید اما با توجه به شرایط و آزمونی که از طرف خداوند برای او رقم می خورد، گاهی قادر به مبارزه با نفس خاطی نیست و به چاه ذلت سقوط می کند. اما زمان توبه ،همان بازگشت به عالم الست است. لحظه ای که پیام های الهی را دریافت می کند و از نو با پروردگار خویش پیمان می بندد. معنای الست برگرفته از آیه کریمه قرآن است، که می فرماید: أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قَالُوا بَلَى. در عرفان و ادبیات و متون عرفانی به این مهم بسیار پرداخته شده است. شاعران و عارفان و فلاسفه از منظر خود این موضوع را موردبررسی قرارداده اند و همه متّفق القول به یک نتیجه رسیده اند که الست همان بی زمانی است که در آن خداوند اراده کرد بر بنده خود نمایان کند ربّانیت خویش را و اقرار بگیرد از وی بندگی در برابر حضرت احدیّت. در این پژوهش سعی بر آن شده است که پس از واکاوی اجمالی درباره واژه الست و بررسی آن از دیدگاه فلسفه وعرفان، وبیان نظریه ها، و نگاه عطار به این مهم مورد کاوش قرارگیرد.
تأملی بر آراء معرفت شناسانه ناگارجونه، اعتبارسنجی ابزارهای شناختی و انکار آموزه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
475 - 495
حوزههای تخصصی:
مسئله معرفت در تاریخ تفکر هند، همواره اهمیتی بسیار داشته و به جهت نقشی که متفکران و حکیمان هندی در نجات شناسی خود برای آن قائل بوده اند، با دقت نظر و موشکافی های شگفت انگیز مورد بحث و نظر قرار گرفته است. در این میان، اندیشمندان هند، به مسئله ابزارهای شناختی توجه ویژه داشته اند و مکتب نیایه به عنوان یکی از مکاتب واقع گرای هند، بحث های پردامنه ای در این خصوص دارد و به طور خاص چهار ابزار ادراک حسی، استنتاج، گواهی و قیاس را معتبر دانسته است. در مقابل، ناگارجونه حکیم بودایی و بنیان گذار مکتب مادیَمیکه، واقع گرایی مکتب نیایه را نادرست می داند و با تکیه بر برخی پیش فرض های هستی شناختی به نقد آراء معرفت شناسانه آنان می پردازد. در این مقاله تلاش کرده ایم تا با روش توصیفی-تحلیلی، نقدهای ناگارجونه بر آراء معرفت شناختی زمانه خود و به طور خاص، آراء مکتب نیایه را مورد واکاوی قرار دهیم و نحوه مواجهه وی با نقد منتقدان ناظر به وجود ناسازگاری در آرائش را تحلیل کنیم. به طور کلی، ناگارجونه سه رویکرد تبیینی را برای دفاع از اعتبار ابزارهای شناختی مطرح می کند که عبارتند از: 1-نظریه اعتباربخشی ابزارهای شناختی به یکدیگر، 2-نظریه خود-اعتباربخشی ابزارهای شناختی و 3-نظریه اعتباربخشی متعلَّق شناخت به ابزار شناخت و در ادامه، همه آنها را نابسنده می داند و در نهایت، با طرح این مدعا که خودش هیچ آموزه ای ندارد، تلاش می کند تا به شیوه ای شبه ویگنشتاینی و با تحلیل انواع مختلف دلالت، ناسازگاری بنیادین در آراء فلسفی خود را حل و فصل کند.
مقایسه و تحلیل عرفانی تجلی حُسن و عشق از منظر عین القضاه و روزبهان بقلی شیرازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
27 - 48
حوزههای تخصصی:
عشق کلید معنایی بسیار مهم در متون عارفانه است که ماهیت آن مبتنی بر شهود و مکاشفات درونی و سرشار از اندیشه های غنی و احساسات و عواطف شورانگیز عرفانی است. عشق در نگاه عین القضاه همدانی و روزبهان بقلی شیرازی جایگاه ممتاز و مشخصه های مشترکی دارد. این دو عارف از جمله پیروان مکتب جمال اند و بر رابطه حُسن و عشق و مؤلفه های دیگر مربوط به آن تأکید بسیار دارند، در این مقاله که به روش کتابخانه ای نگاشته شده، شباهت ها و تفاوت های دیدگاه این دو عارف حول محور حُسن و عشق بررسی و تحلیل می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که عشق به زیبایی عنصر مهم اندیشه این دو عارف بود ه است و هر دو عشق را معلول زیبایی می دانند. ایشان معتقدند هر جمال و زیبایی منتهی به خداوند می شود و تمام موجودات با شوق به این زیبایی، به سوی او در حرکتند و نهایتاً به مقام وحدت عاشق و معشوق متصل می شوند. از منظر این دو عارف، کلیه موجودات عالم به عشق غریزی، عاشق خیر مطلق هستند و خیر مطلق که همان ذات حضرت حق است، بر عشاق خود به مراتب مختلف تجلی می کند. همچنین الفاظ شاهدبازی و نظربازی در آثار این دو عارف نمود مشهود و ملموسی دارد که این امر برگرفته از شیوه جمال پرستی و تعلق این دو عارف بر مکتب جمال است.
واقعه نگاری آنات عرفانی(مروری بر ساختار و محتوای شعر قربان ولیئی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
115 - 130
حوزههای تخصصی:
قربان ولیئی از شاعران عرفانی سرای معاصر است که سروده هایش ساختاری یکسان دارند و به شکلی منسجم «واقعه»های عرفانی شاعر را گزارش می کنند. در این نوشته، با بررسی ساختار غزل های ولیئی هم انسجام فرمی شعر او بازنمایی شده و هم مراحل واقعه، تک به تک گزارش شده است. مراحل واقعه در شعر ولیئی چنین توصیف شده اند: سکوت، ادراک حضور خداوند، زلزله در روح، تخریب «من»، اتحاد با خدا و جهان، انتقال اسرار و ناگفتنی ها و در نهایت گزارش پایان واقعه. همچنین در پاره ای از شعرها از خلق جدید و خلق لحظه به-لحظه سخن گفته است و در پایان شعر، شاعر به خلق جدید می رسد یا از آن آگاهی پیدامی کند. برای تبیین بهتر جهان معنوی ولیئی از سویی از مأثورات دینی که شاعر بدان ها معتقد است کمک گرفته شده و از سویی مبانی عرفان اسلامی مرورشده است. همچنین در تبیین طرح ذهنی شاعر و ساختار بیرونی شعر، از مفاهیم نقد ادبی وام گرفته شده است.
سلوک رنگ درکالبد معماری بارویکرد مراتب سلوک نجم رازی (نمونه موردی: بقعه شیخ صفی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۰
167 - 191
حوزههای تخصصی:
سلوک عرفانی، سیری انفسی در قلب عالم صغیر برای نیل به حقیقت است. درمکاتب عرفانی، این سیر در قالب مراحل و مقاماتی تبیین می شود. توصیف منازل سلوک و مکاشفات خلوت از طریق انوار الوان در فرقه کبرویه دارای اهمیت خاص می باشد. بر اساس گزارش نجم رازی، سالک در مراتب مختلف نفس انوار را مختلف اللون دیده، پس از گذر از نفس اماره، طی نفس لوّامه در وادی نفس ملهمه افتاده، در آن وادی انوار سبعه را مشاهد ه می نماید. برترین جایگاه پیوند میان عرفان و هنر، معماری قدسی بوده؛ انگاره ها و پنداشت های آن با زبانی نمادین و رمزپردازانه تداعی کننده حکمت در کالبد، فرم و تزیینات بنا می باشد. بقعه شیخ صفی از مراکز مهم عرفان و تصوف بوده که اندیشه ها و مفاهیم عرفانی در شکل گیری پلان و آمودهای معماری بنا تأثیرگذاشته است. مقاله حاضر با اساس قراردادن آراء و نظریات نجم رازی سعی در ایجاد رابطه معقول و منطقی منازل سلوک عرفان اسلامی با معماری قدسی دوره صفوی دارد. پژوهش با روش تحلیلی- توصیفی با مطالعات میدانی سعی در تبیین و بازشناسی مورفولوژیک و معناگرایانه مراتب هفتگانه سلوک رنگ در کالبد معماری بقعه دارد. نتایج پژوهش مؤید آن است کالبد معماری بقعه قابل انطباق با مراتب سلوک رنگ نجم رازی بوده و نظام رنگ ها در تزیینات بنا، تطبیق عملکرد هر بخش با مفهوم کتیبه های نگار ش یافته، سلوک رنگ را متجلی ساخته است، کالبد بنا نیز از یک بنای مادی فراتر رفته و مکانیّتی مثالین از انوار سبعه رنگی مطابق مراتب سلوک نجم رازی می نماید.
تحلیل دیدگاه های عرفانی شیخ احمد جام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۸۱
19 - 37
حوزههای تخصصی:
در این مقاله درباره عرفان، تصوف، چندبُعدی و چندمرحله ای بودن آن در دیدگاه شیخ احمد جام، عارف قرن پنجم و ششم (440- 536 ه.ق.) بحث می شود. هدف پژوهش، بازخوانی، نقد و تفسیر متن آثار او و یافتن سرفصل های عرفانی یا معرفتی است. یافته های مهم پژوهش عبارت از این است که ساختار مدون و الگویافته ای در نظریات عرفانی شیخ جام وجود دارد. برخی از آن ها در دیدگاه وی به گونه خاصی تعریف شده و برای به کارگرفتن تعدادی از رکن های عرفانی تأکید بیشتری شده است. شیخ جام، عمدتاً عمل گرا است و همواره خواسته است تا نظریه هایش به مرحله عمل درآید. بدین جهت در سخن خود نیز به عملی شدن اصرار می ورزد. روش پژوهش مقاله برپایه روش تحلیلی توصیفی (Descriptive - Analytical) است که براساس رویکرد اسنادی (Documentary)، مواد، مؤلفّه ها (Components) و مبانی ساختارشناسی بررسی می شود.
مقایسه و تحلیل فنا در آراء عرفانی رابعه عَدویّه با نکاح روحانی ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادیان و عرفان تطبیقی دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
249 - 274
حوزههای تخصصی:
وصال الهی، در دو سنّت عرفان اسلامی و مسیحی، از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ به تعبیری دیگر، نهایت سیر و سلوک روحانی، وصال الهی است. این مسئله، در آرای عرفانی رابعه عَدویّه و ترزا آویلایی، نمود بسیاری داشته است. پژوهش حاضر، با هدف بررسی آرای عرفانی رابعه عَدویه درباره فنا و نکاح روحانی در اندیشه ترزا آویلایی، صورت گرفته است. در اقوال رابعه عَدویّه، سه نوع فنای صفاتی، افعالی و ذاتی دیده می شود، که مقدمه وصال الهی هستند. ترزا آویلایی نیز، از هفت مرحله سیر و سلوک روحانی، سخن گفته است؛ که هفتمین مرحله، همان نکاح روحانی یا اتحاد و وصال الهی است. نتایج حاصل از این پژوهش، حاکی از آن است که هر دو شخصیت، رابطه عاشقانه سالک با خداوند را، سبب دست یابی به وصال الهی می دانند. وصال الهی با موت اختیاری صورت می گیرد که نتیجه مرگ سالک از صفات، افعال و ذات انسانی است و سالک پس از تولد مجدد در وصال الهی به سر می برد. بنابر نظر رابعه و ترزا، سالک در برابر خواست و اراده الهی، تسلیم محض است و وصال الهی نیز، با اراده و الطاف خداوند صورت می گیرد. سالکان الی الله، در وصال الهی از دیده وحدت بین برخوردار می شوند و در پرتو این نگاه وحدت بین، در بقای بالله و نکاح الهی به سر می برند.
واکاوی مفهوم یوگه در متن جینه یوگه دَرَشتی سنوچَّیَه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
325 - 345
حوزههای تخصصی:
یوگه یکی از شش مکتب فلسفی هند و مجموعه ای از تمرین های جسمی، ذهنی و معنوی، سرچشمه گرفته از هند باستان است. یوگه به علت سیّالیّت خود، آزادانه در سنن دینی دیگر مانند بودایی، جین، سیک و … وارد گشته است. این نظام های فلسفی متفاوت موجب شکل گیری تفکرات یوگه ای مختلف شده اند. جینیزم مانند سایرادیان با منشأ و خاستگاه هندی، اهمیت زیادی به یوگه و مراقبه به عنوان ابزار پیشرفت معنوی و رهایی قائل است. تعریف یوگه در این آیین دارای تعاریف، مفاهیم و اصطلاحات متفاوتی نسبت به هندوئیزم است. متن یوگه درشتی سنوچّیه یکی از چهار متن مهم محقق برجسته سنت جین، هَریبَدرَه سِری در زمینه یوگه می باشد. نوشته های هَریبَدره درباره یوگه، تحلیلی از یوگه در قرن هشتم از دیدگاه جین ارائه می دهد. هَریبَدره در این متن هر عمل معنوی و دینی که فرد را به رهایی برساند، یوگه می نامد. او از اقسام سه گانه و هشتگانه یوگه بحث می کند که سالک با طی این مسیر می تواند به رهایی دست یابد. در اقسام سه گانه نحوه رعایت دینی فرد و در اقسام هشتگانه میزان درک سالک تعین کننده مرحله سلوک یوگه ای او می باشد. او همچنین در مورد نقش متن مقدس صحبت می کند و آن را تنها در مراحل اولیه و متوسط سلوک کاربردی می داند. هَریبَدره طبقه بندی چهارگانه ای از سالکان مسیر یوگه عرضه می کند و بیان می دارد که تنها دو نوع از این یوگین ها شایستگی مطالعه متن حاضر را دارند. این پژوهش تلاشی در جهت درک صحیح مفهوم یوگه در آیین جینی به روش توصیفی-تحلیلی است.