مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
وصال
حوزههای تخصصی:
فرانتس کافکا به عنوان یک نویسنده فلسفى، در پى یافتن حقیقت است و به تجربیات شخصى زندگى خود بعدى اسطوره اى مى بخشد. این دورنمایه افلاطونى، این اشتیاق روح براى یافتن حقیقت، مضمون اصلى داستان هاى بلند و کوتاه او به شمار مى آید. در این مقاله، شاهکارهاى کافکا، در ارتباط باکتاب مقدس، تفسیر مى شوند. در تمام نوشته هایش، حقیقت غایب است و قهرمانان مى کوشند تا به آن برسند: حقیقت به صورت نمادین در دادگاه، قصر یا سرزمینى دیگر، نشان داده مى شود. از این لحاظ، کافکا را مى توان با منصور حلاج یا مولانا مقایسه کرد، ولى فرقشان در این است که این عارفان به معشوق خود دست مى یازند در حالى که قهرمانان نوشته هاى کافکا همواره در عطش وصل مى سوزند.
دوسویگی عشق و ازدواج
حوزههای تخصصی:
«عشق»، جاذبهای غیرمرئی و پدیدهای رازآلود است که مهمترین نقش را در تحرک، قوام و دوام عالم ایفا مینماید. اهمیت و نقش تعیین کنندهی عشق در هستی، حکمای الهی را بر آن داشته است تا با ژرفنگری در مقولهی عشق و تفکیک اقسام و تعیین مراتب آن و ... ، بحثی اساسی را به این مهم اختصاص دهند. نوشتار حاضر به منظور تبیین اجمالی مقولهی عشق، پس از ورود به مباحث معناشناختی عشق، ذکر اقسام و مراتب آن، به مباحثی از قبیل رابطهی عشق مجازی با عشق حقیقی، اختیار و تکلیف در محدودهی عشق مجازی، تکلیف عاشق در فراق و وصال، علت و علاج عاشق و ... میپردازد و سرانجام با رویکردی اجمالی به بحث «عشق و ازدواج»، نقش عشق را به عنوان «زمینه» و نیز «پیامد» ازدواج بیان میدارد و به مهمترین تدابیر شریعت در جهت تحکیم عشق پس از ازدواج اشاره مینماید.
انفصال و شمیم وصال در آیینه شعر صوفی عصر عثمانی و مملوکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تصوف، یکی از راههایی است که امکان تحقق معنوی سلوک را برای میلیون ها نفر از پیروان قرآن فراهم می کند.نگارنده در این مقاله ابتدا به پیدایش تصوف و سیر تاریخی و نمود آن در شعر پرداخته است و از آنجا که پدیده تصوف از بارزترین پدیده هایی است که عصر مملوکی در طول حیات خود تجربه کرد، در ادامه به دلایل گرایش به تصوف در این عصر می پردازد تا برای خواننده مشخص شود که چرا و چگونه گروهی از شاعران این دوره به صوفی گری رو آوردند و چه زمینه های اجتماعی، دینی و روانی باعث این امر شده بود. آنچه محوریت موضوع این مقاله را تشکیل می دهد، دو مفهوم انفصال و وصال (وحدت وجود) از زاویه علاقه میان خدا و انسان است. در این رهگذر شاعر چه با بیان روشن و چه با پوشیده گویی، می کوشد تا از هر چه غیرخداست، منفصل شود. در این میان بحثی چون حقیقت محمدی (ص) مطرح می شود که در ذیل مفهوم انفصال قرار می گیرد؛ و این گونه برداشت می شود که در شعر صوفی، پیامبر (ص) واسطه ای برای این اتصال نورانی است.
شوق و اشتیاق در عین وصل در احوال عرفانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوق یکی از احوال عرفانی است که در غیبت معشوق پدید می آید و در حضور او باید از بین برود. در متون منظوم و منثور عرفانی، تداوم شوق در عین وصل نیز دیده می شود. برخی از عرفا عقیده دارند در وقت وصال و حضور معشوق، شوق افزون و به اشتیاق تبدیل می شود. تداوم شوق یا تبدیل آن به اشتیاق در حضور معشوق، ناشی از بی پایان بودن سیر فی الله، بی کرانه بودن جمال معشوق، محدودیت ظرفیّت عاشق و خوف از زوال وصال می تواند باشد. معشوق هزاران جلوه دارد و عاشق در هر منزل به وصال جلوه ای از جمال او می رسد؛ لذا نسبت به یک جلوه واصل، ولی نسبت به جلوه های دیگر مشتاق محسوب می شود. نیاز مداوم عاشق به معشوق و بی نیازی معشوق نیز سبب تداوم شوق در حضور معشوق می شود. با پایان یافتن «سیرالی الله»، «سیر فی الله» آغاز می شود که به دلیل بی کرانه بودن جمال و جلال معشوق، این سیر پایانی ندارد، لذا وصال کامل در مقام «سیر فی الله» هیچ وقت حاصل نمی شود و عاشق همیشه باقی می ماند.
هخالوت، خاستگاه نظریه دژ درون ترزا آویلایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۶ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
243 - 255
حوزههای تخصصی:
ترزا آویلایی (1515-1582م)، نظریه دژ درون (عمارت های هفتگانه) را در زمینه سلوک به سوی خدا و نیلِ به وصال او مطرح کرده است. ازآنجاکه ترزا یک نظریه پرداز کلاسیک نیست، این سؤال پیش می آید که او در ارائه این نظریه، تا چه اندازه تحت تأثیر هخالوت (تالارهای هفت گانه برای رسیدن به شهود خدا) بوده است؟ فرضیه این مقاله، اثرپذیری ترزا از هخالوت است و به استناد شواهد کافی، روشن می شود که ترزا در ارائه نظریه دژ درون، در ساختار، کاربست مفاهیم و اصطلاحات، در تأکید بر نقش نیایش در رسیدن به وصال و پشت سر گذاشتن موانع وصال، به طور مکرر به عهد عتیق، به ویژه کتاب حزقیال به عنوان یکی از منابع هخالوت، رجوع داشته و در نتیجه، از هخالوت اثر پذیرفته است. مقایسه هفت عمارت و هفت تالار، مشابهت های معناداری را نشان می دهد که همگی دلالت دارند بر اثرپذیری ترزا از هخالوت در ارائه نظریه دژ درون. هم عمارت ها و هم تالارها، شهود وحدت و وحدت شهود را هدف گذاری کرده اند، با این تفاوت که شهود را ترزا به وصال پیوند می دهد و هخالوت به دیدار. البته این ها به معنای آن نیستند که ترزا بر خوانش و مطالعه هخالوت تسلط داشته، بلکه او از ادبیات رایج عرفانی آویلا بهره برده که خود حاوی این اندیشه ها و آموزه ها بوده است.
بررسی حجاب معرفت (درخواست و بازخواست) با تکیه بر کتب عرفانی– ادبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۸۴
331 - 348
حوزههای تخصصی:
عالم خلق با تمام ظواهر فریبنده خویش در مقایسه با عالم معنا، مرتبه دانی خلقت محسوب می شود. انسان فطرتاً موجودی پاک سرشت است و همین ضمیر پاک و منزه او را به صورت فطری به سوی سرچشمه پاکی ها و کمال مطلق هدایت می کند. در طی مراحل سیر و سلوک معنوی به سوی کمال مطلق، ابلیس پرتلبیس با لطایف الحیل سعی دارد مانع سیر و سفر روحانی سالک گردد. یکی از موانع این سیر وسلوک، درخواست و اختیار از طرف سالک می باشد. سالک باید در برابر معبود خویش به مقام تفویض و تسلیم برسد و هرگونه ادعا و درخواست از طرف سالک، حجاب معرفت محسوب می گردد. تا زمانی که آثار خودی در وجود انسان باقی بماند مانع حرکت او به سوی کمال مطلق خواهدبود. درخواست موسی باعث گردید در مقام حاملان روندگان، بماند و آنکه کار خود به عنایت رهاکند همچون پیامبر(ص) به مقام محمولان و مجذوبان الهی می رسد. این تحقیق بر آن است درخواست های سالکان طریقت که موجب بازخواست و مانع از وصال به محبوب می گردد را با تأکید به منابع عرفانی- ادبی، از جمله کتاب های:کشف المحجوب، مرصادالعباد، مصباح الهدایه و ..... تشریح نماید. کلیدواژه ها: سیر و سلوک، موانع، درخواست و بازخواست، کمال مطلق، وصال.
بررسی تطبیقی موانع و شواغل بن مایه های هرمسی بازگشت انسان به «وصال» در منطق الطیر عطار، مثنوی مولوی و رسائل سهروردی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۲۱ پاییز ۱۴۰۴ شماره ۸۵
241 - 264
حوزههای تخصصی:
عطار و مولوی از پیشگامان و مروجان سنت هرمسی در پیروی از حکمت اشراقی سهروردی به-حساب می آیند. یکی از ارزشمندترین سرمایه های ایران باستان با همت بزرگانی چون شیخ اشراق حیات تازه ای را وارد ادبیات خشک و بی رمق ما کرد و در دستان هنرمندانی چون عطار، مولوی... با عرفان اسلامی، خلاقیتی نو و جان نواز یافت. موضوع این نوشتار به روش توصیفی، تحلیلی و کتابخانه ای است. هدف این پژوهش بررسی تطبیقی موانع و شواغل بن مایه های هرمسی بازگشت انسان به وصال در منطق الطیر عطار، مثنوی مولوی و رسائل سهروردی است. هرمس یکی از آیین های باستانی ایران است که در نگره های عین القضات صبغه عرفانی به خود گرفته و در حکمت شیخ اشراق به اوج بالندگی رسیده است. یافته ها در نگاه این سه عارف در مضامینی چون؛ خویشتن نگری، فناء فی الله، مرگ اختیاری ...مطرح شده است. امید که نتیجه چنین تحقیقی با استفاده از پندهای حکیمانه سهروردی با زبان رمز در رسائل و اشعار نغز و عارفانه عطار و مولوی در منطق الطیر و مثنوی و رسائل سهروردی، طریقی کارآمد و خلاق را برای رهروان رقم زده باشد. کلیدواژه ها: سهروردی، عطار، مولوی، هرمس، وصال.