فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۲۱ تا ۵۴۰ مورد از کل ۳۶٬۶۹۰ مورد.
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین نقش میانجی خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین یادگیری خود_راهبر و توانایی حل مسئله سازنده در دانشجویان انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی_همبستگی از نوع مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه پژوهش را کلیه دانشجویان دانشگاه گیلان در سال 1402 تشکیل دادند که از بین آن ها به صورت در دسترس 220 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزارهای این پژوهش شامل پرسشنامه یادگیری خود- راهبر (SDLRS؛ فیشر و همکاران، 2001)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی کالج (CASES؛ اون و فرامن، 1988)، و پرسشنامه راهبرد های حل مسئله (PSSQ؛ کسیدی و لانگ، 1996) بود. از تحلیل معادلات ساختاری برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج نشان داد که مدل پیشنهاد شده از برازش مطلوبی برخوردار است و 63% واریانس حل مسئله سازنده را تبیین می کند. همچنین نتایج نشان داد یادگیری خود-راهبر بر حل مسئله سازنده (65/0=β) و خودکارآمدی تحصیلی (61/0=β) اثر مستقیم و معنادار داشت (05/0>P )؛ همچنین خودکارآمدی تحصیلی بر حل مسئله سازنده (21/0=β) اثر مستقیم معنادار داشت (05/0>P). نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که خودکارآمدی تحصیلی رابطه بین یادگیری خود- راهبر و حل مسئله سازنده (13/0=β) را میانجی گری می کند (05/0>P). در مجموع می توان نتیجه گرفت که یادگیری خود-راهبر به صورت مستقیم و با میانجی گری خودکارآمدی تحصیلی بر حل مسئله سازنده در دانشجویان اثرگذار است.
بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر اضطراب آشکار و پنهان و نشانه های افسردگی در زنان هم وابسته ی دارای همسر معتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از انجام پژوهش حاضر بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر اضطراب آشکار و پنهان و نشانه های افسردگی در زنان هم وابسته ی دارای همسر معتاد بود. روش شناسی: پژوهش حاضر کاربردی از نوع روش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش عبارت بود از زنان هم وابسته ی دارای همسر معتاد شهر تهران که در 3 ماهه نخست سال 1403 به مراکز گروه های خودیاری مراجعه کرده اند و طی یک مصاحبه اولیه از لحاظ برخورداری شرایط ورود به نمونه آماری مورد گزینش قرار گرفته اند. نمونه پژوهش حاضر عبارت است از 30 نفر که به روش نمونه گیری در دسترس و تقسیم آن ها به دو گروه 15 نفری بر مبنای گزینش تصادفی بود. جهت گردآوری داده ها از پرسشنامه های اضطراب حالت و صفت اشپیل برگر و همکاران (1983)، افسردگی بک و پرسشنامه هم وابستگی دیر و رابرت (2000) استفاده شده است. داده ها از طریق تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و نرم افزار SPSS نسخه 25 تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: نتایج حاصل از تحلیل داده های مربوط به پژوهش نشان داد که درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح اضطراب آشکار و پنهان در زنان هم وابسته ی دارای همسر معتاد به میزان 51/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p). همچنین، درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح نشانه های افسردگی در زنان هم وابسته ی دارای همسر معتاد به میزان 26/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p). نهایتا، درمان مبتنی بر مصاحبه انگیزشی بر کاهش سطح اضطراب آشکار و پنهان و نشانه های افسردگی در زنان هم وابسته ی دارای همسر معتاد به میزان 71/0 واحد تاثیر داشت (01/0>p). نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که کاربرد مصاحبه انگیزشی بر کاهش اضطراب آشکار و پنهان و نشانه های افسردگی در زنان هم وابسته دارای همسر معتاد تأثیر معناداری دارد. این مداخله می تواند به عنوان رویکردی کارآمد در بهبود سلامت روانی و ارتقای کیفیت زندگی این گروه محسوب شود و پیامدهای مفیدی داشته باشد.
اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی خلقی، اضطراب امتحان و سازگاری با دانشگاه در دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: دوران دانشجویی همواره با چالش های مختلفی از جمله افزایش ناگویی خلقی و اضطراب امتحان و کاهش سازگاری با دانشگاه همواره است. در نتیجه، هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بر ناگویی خلقی، اضطراب امتحان و سازگاری با دانشگاه در دانشجویان بود. روش و مواد: این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه کنترل بود. جامعه این پژوهش دانشجویان دختر دانشگاه پیام نور واحد تهران جنوب در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. نمونه این مطالعه تعداد 30 دانشجو بودند که با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی با کمک قرعه کشی در دو گروه مساوی گمارده شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 120 دقیقه ای با پروتکل آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی بائر و همکاران (2006) قرار گرفت و گروه کنترل آموزشی ندید. داده های پژوهش حاضر با مقیاس ناگویی خلقی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994)، پرسشنامه اضطراب امتحان (ساراسون، 1957) و پرسشنامه سازگاری با دانشگاه (بکر و سیریک، 1984) گردآوری و با روش تحلیل کوواریانس چندمتغیری در نرم افزار SPSS-23 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های این مطالعه نشان که بین گروه ها از نظر هر سه متغیر ناگویی خلقی، اضطراب امتحان و سازگاری با دانشگاه تفاوت معناداری وجود داشت. به عبارت دیگر، آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی باعث کاهش ناگویی خلقی و اضطراب امتحان و افزایش سازگاری با دانشگاه در دانشجویان شد (001/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، مشاوران و روانشناسان دانشگاه می توانند از روش آموزش مبتنی بر ذهن آگاهی برای کاهش ناگویی خلقی و اضطراب و امتحان و افزایش سازگاری با دانشگاه در دانشجویان استفاده کنند.
پیش بینی حافظه کاذب بر اساس ذهنیت طرح واره ای و سوگیری توجه با نقش میانجی گر عاطفه مثبت و منفی در بیماران مبتلا به اختلالات خلقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف مطالعه حاضر، بررسی مدل ساختاری حافظه کاذب بر اساس ذهنیت های طرح واره ای و سوگیری توجه با نقش میانجی گر عاطفه مثبت و منفی در بیماران مبتلا به اختلالات خلقی بود. روش شناسی: روش پژوهش توصیفی-همبستگی و از نوع مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) بود. جامعه آماری شامل کلیه بیماران زن و مرد مبتلا به اختلال افسردگی اساسی و اختلال دوقطبی بود که در بازه زمانی ۲۰۲۳ تا ۲۰۲۴ به مراکز روان پزشکی مراجعه کرده بودند. از میان این جامعه، ۲۰۰ نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای گردآوری داده ها شامل تکلیف حافظه کاذب (رودیگر و مک درموت، 1995)، پرسشنامه ذهنیت های طرح واره ای یانگ (یانگ و همکاران، 2008)، پرسشنامه سوگیری توجه (وودی و همکاران، 1997)، و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون و همکاران، 1988) بود. تحلیل داده ها با استفاده از مدل یابی معادلات ساختاری و نرم افزارهای SPSS و AMOS انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که ذهنیت های طرح واره ای و سوگیری توجه به صورت مستقیم و غیرمستقیم (از طریق عاطفه مثبت و منفی) بر حافظه کاذب اثر معناداری دارند (P<0.01). همچنین، عاطفه منفی نقش تقویت کننده و عاطفه مثبت نقش تعدیل کننده ای در شکل گیری حافظه کاذب ایفا کردند (P<0.01). نتیجه گیری: این یافته ها بر اهمیت عوامل شناختی و هیجانی در بروز تحریف های حافظه در بیماران خلقی تأکید دارند و می توانند مبنایی برای طراحی مداخلات درمانی مؤثر به منظور کاهش تحریف های شناختی و بهبود عملکرد حافظه فراهم سازند.
اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر مشکلات خواب و تجربه درد در سالمندان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی-رفتاری بر مشکلات خواب و تجربه درد در سالمندان بود. روش شناسی: این تحقیق از نوع آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل با پیگیری انجام شد. جامعه آماری پژوهش شامل تمام سالمندان شهر مشهد در سال 1403 بود که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده، 30 نفر انتخاب شدند و به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت مداخله درمان شناختی-رفتاری قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل هیچ درمانی دریافت نکرد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کیفیت خواب پترزبورگ و پرسشنامه درد مک گیل بودند. درمان شناختی-رفتاری با توجه به پروتکل رایت و همکاران (2006) در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هفتگی اجرا شد. پس از پایان درمان، آزمودنی ها دوباره پرسشنامه ها را تکمیل کردند و پیگیری سه ماهه انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که درمان شناختی-رفتاری در کاهش مشکلات خواب و درد سالمندان مؤثر بوده و اثرات آن در پیگیری سه ماهه پایدار باقی ماند (05/0>p). نتیجه گیری: این پژوهش به تأثیر مثبت درمان شناختی-رفتاری بر بهبود کیفیت خواب و کاهش درد در سالمندان اشاره دارد و برای استفاده از این روش درمانی در مداخلات سالمندی توصیه می شود.
چالش های آینده جنگ شناختی و ارائۀ راهبردهای دفاعی برای جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی نظامی سال ۱۶ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۱)
103 - 137
حوزههای تخصصی:
با رشد فناوری های اطلاعاتی و ارتباطی و تأثیر روزافزون رسانه های اجتماعی بر افکار عمومی، جنگ شناختی به ابزاری قوی برای تغییر در اذهان، نگرش ها و رفتارهای جمعی تبدیل شده است. درحقیقت این نوع جنگ به معنای استفاده از اطلاعات، روایت ها و روایت سازی ها برای شکل دهی به افکار عمومی، تغییر رفتار و تضعیف هویت اجتماعی و سیاسی دشمن است و بر خلاف جنگ های سنتی که تمرکز بر روی اقدامات فیزیکی و نظامی دارند، بیشتر به نهادهای اعتقادی، فرهنگی و اجتماعی فرد و جامعه حمله می کند و از ابزارهای دیجیتال و رسانه های اجتماعی بهره می برد. بنابراین باتوجه به اینکه، جنگ شناختی چالش های متعددی را بر جنبه های مختلف امنیت ملی، انسجام اجتماعی و هویت فرهنگی کشور هدف، ایجاد می کتد، شناخت این چالش ها و ارائه راهبردهای دفاعی برای مقابله با آنها ضرورت دارد. از اینرو در این پژوهش درصدد هستیم مبتنی بر روش اسنادی به این پرسش پاسخ دهیم که جنگ شناختی چه چالش هایی را در آینده برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد خواهد کرد و چه راهبردهایی به منظور مقابله با این چالش ها باید اتخاذ گردد؟ نتایج پژوهش نشان می دهد که بواسطه افزایش نفوذ رسانه های اجتماعی، ظهورتکنولوژی های نوین، تأثیرات جهانی سازی و تغییرات اجتماعی و فرهنگی، جنگ شناختی در آینده چالش های متعددی برای جمهوری اسلامی ایران ایجاد خواهد کرد و راهبردهایی نظیر تقویت سواد رسانه ای، استفاده از فناوری های نوین برای مقابله با اطلاعات نادرست و همچنین تأکید بر هویت ملی و فرهنگی می تواند در مقابله با این چالش ها موثر باشد.
Mediating Role of Organizational Envy in the Relationship between Quality of Work Life, Job Burnout, and Organizational Productivity among employees at Zahedan University of Medical Sciences
حوزههای تخصصی:
This study aimed to investigate the mediating role of organizational envy in the relationship between quality of work life, job burnout, and organizational productivity among employees at Zahedan University of Medical Sciences. A descriptive-correlational design was employed using structural equation modeling (SEM). A total of 165 employees were selected through convenience sampling. Data were collected using validated questionnaires: the Organizational Envy Questionnaire (Valizadeh & Azarbayejani, 2009), the Job Burnout Questionnaire (Reis & Xanthopoulou, 2015), the Quality of Work Life Questionnaire (Lopez et al., 2007), and the Organizational Productivity Questionnaire (Hersey & Goldsmith, 2002). Data were analyzed using Smart PLS–4 software, incorporating Pearson correlation, reliability and validity tests (Cronbach’s alpha, composite reliability, AVE, HTMT), and bootstrapping for mediation analysis. Organizational envy showed significant negative correlations with organizational productivity ( r = -0.43, p < 0.01) and quality of work life ( r = -0.18, p < 0.05), but was not significantly related to job burnout. Quality of work life significantly predicted reduced burnout ( β = -0.417, p < 0.001), lower envy ( β = -0.252, p < 0.05), and increased productivity (β = 0.299, p = 0.001). Organizational envy significantly reduced productivity ( β = -0.384, p < 0.001), yet it did not mediate the relationship between quality of work life and either burnout or productivity. Based on the findings, enhancing the quality of work life directly contributed to reducing job burnout and increasing organizational productivity, underscoring its strategic importance in human resource development.
واکاوی چالش های مسیر شغلی افراد در جستجوی شغل دارای معلولیت بینایی: یک مطالعه کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف شناسایی چالش های مسیر شغلی افراد در جستجوی شغل دارای معلولیت بینایی انجام شد. روش: روش پژوهش کیفی و از نوع پژوهش پدیدارشناسی تفسیری بود. جامعه پژوهش حاضر را کلیه معلولان با آسیب بینایی (به طور کامل نابینا) در استان تهران در سال 1403 بودند. نمونه گیری به صورت هدفمند از نوع ملاکی و تا مرز اشباع داده ها و نهایتاً انتخاب 15 شرکت کننده ادامه یافت. ابزار پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته محقق ساخته بود. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون کلایزی استفاده شد. یافته ها: تجزیه و تحلیل داده ها منجر به شناسایی 61 مفهوم اولیه، 9 مضمون فرعی و 3 مضمون اصلی شد. مضامین اصلی و فرعی شامل: نقش فرد (سازه های شخصیتی، ترس ها و نقص مهارتی)؛ منزلت اجتماعی (جو منفی جامعه، کمبودهای آموزشی، محدودیت های شغلی و روابط آزاردهنده) و نقش خانواده (تعاملات سوگیرانه خانواده و عدم تمایزیافتگی) بود. نتیجه گیری: یافته های پژوهش حاضر نشان می دهد با توجه به شرایط منحصربه فردی که نابینایان دارند توجه به مسائل فردی و مسائل پیرامونی از جمله جامعه و خانواده در مسیر شغلی آن ها بسیار حائز اهمیت باشد. پیشنهاد میشود در بستر جامعه فعلی برنامه های آموزشی مهارت محور و مشاوره ای لازم جهت انتخاب و ثبات شغلی این گروه از افراد انجام شود.
اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، هدف گرایی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
177 - 149
حوزههای تخصصی:
امروزه بهبود اشتیاق و هدف گرایی تحصیلی و کاهش رفتارهای اهمال کارانه میان دانش آموزان به ویژه نوجوانان و انجام مداخلات منجر به چنین تغییراتی از اهمیت بسیاری برخوردار است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، هدف گرایی تحصیلی و اشتیاق تحصیلی دانش آموزان دختر بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه مدارس غیردولتی رجایی شهر کرج در سال 1403 بود که به روش نمونه گیری هدفمند، 30 نفر انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل، هر گروه 15 نفر جایدهی شدند. گروه آزمایش تحت آموزش 11جلسه ای (90 دقیقه) هوش اخلاقی بوربا (1399) قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه های اهمال کاری تحصیلی سواری و همکاران (1390)، هدف گرایی تحصیلی بوفارد و همکاران (1998) و اشتیاق تحصیلی فردریکز (2004) بودند. یافته ها نشان داد آموزش هوش اخلاقی بوربا بر اهمال کاری تحصیلی، اشتیاق تحصیلی و هدف گرایی تحصیلی دختران نوجوان اثربخش بود (05/0>P) و این اثربخشی در دوره پیگیری 2ماهه نیز، تداوم داشت. طبق یافته های پژوهش، آموزش مهارت های هوش اخلاقی در مدارس توسط مشاوران و معلمان و نیز قرار دادن مفاهیم اصلی و چگونگی به کارگیری این این مهارت ها در کتب مهارت های زندگی مهم و ضروری است.
اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر تاب آوری، ذهن آگاهی و کیفیت زندگی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (مرداد) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۹
۲۴۱-۲۲۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: مواجهه درمانی روایتی یک درمان متمرکز بر ضربه-حافظه است. تاکنون اثربخشی مواجهه درمانی روایتی بر برخی متغیرها بررسی شده است ولی در مورد اثربخشی آن بر تاب آوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت شکاف پژوهشی وجود دارد. هدف: هدف مطالعه حاضر تعیین کارآمدی مواجهه درمانی روایتی بر تاب آوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت بود. روش: روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی بزرگسالان (۱۸ تا ۶۰ سال) مبتلا به سوگ طولانی مدت بر اساس ملاک های تشخیصی DSM5-TR، در شهر قزوین در سال ۱۴۰۱ بود؛ که از بین آن ها ۱۶ نفر به عنوان افراد نمونه با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه ۸ نفر) که از نظر جنسیت همتا شده بود، گمارده شدند. ابزارهای پژوهش شامل مصاحبه بالینی ساختاریافته برای اختلال سوگ طولانی مدت (SCIP) (هالی و همکاران، ۲۰۲۲)، مقیاس تاب آوری (کانر و دیویدسون، ۲۰۰۳)، کیفیت زندگی (سازمان بهداشت جهانی، ۱۹۹۶) و پنج عاملی ذهن آگاهی (بائر و همکاران، ۲۰۰۶) بود. پروتکل مورد استفاده در این پژوهش برنامه جلسات مواجهه درمانی روایتی (شوئر و همکاران، ۲۰۱۱) بود. درمان به صورت ۵ جلسه ۹۰ دقیقه ای فردی برای هریک از افراد گروه آزمایش ارائه شد و داده ها از طریق نرم افزار SPSS ورژن ۲۴ و با استفاده از روش آماری t مستقل، در مورد تفاضل نمرات پیش-پس آزمون، مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که مواجهه درمانی روایتی به طور معناداری تاب آوری (637/2- t=، 033/0 =P)، کیفیت زندگی (608/4- t=، 001/0 =P) و ذهن آگاهی (306/8- t=، 001/0 =P) را در افراد مبتلا به اختلال سوگ طولانی مدت افزایش داده است. نتیجه گیری: می توان به کارگیری مواجهه درمانی روایتی را، با در نظر گرفتن ملاحظات بالینی، به منظور افزایش تاب آوری، کیفیت زندگی و ذهن آگاهی بیماران پیشنهاد نمود
اعتباریابی مقیاس انگیزش اجتماعی در افراد مبتلا به ناتوانی جسمی- حرکتی، روانی و ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ تابستان (شهریور) ۱۴۰۴ شماره ۱۵۰
۳۳۶-۳۲۱
حوزههای تخصصی:
زمینه: ارزیابی انگیزش اجتماعی می تواند به درک بهتر نیازها، توانمندی ها و موانع روانی و اجتماعی افراد دارای ناتوانی کمک کند. با این حال، ابزارهای مستقیم اندکی برای سنجش انگیزش اجتماعی در مورد جمعیت ناتوان وجود دارد. علی رغم اهمیت انگیزش اجتماعی در افراد مبتلا به ناتوانی جسمی- حرکتی، روانی و ذهنی و داشتن ابزاری پایا برای سنجش آن، مقیاس استانداردی در ایران جهت ارزیابی این سازه برای افراد دارای ناتوانی وجود ندارد. هدف: هدف از انجام این پژوهش، بررسی اعتباریابی مقیاس انگیزش اجتماعی در افراد مبتلا به ناتوانی جسمی- حرکتی، روانی و ذهنی در شهر یزد بود. روش: روش این پژوهش، توصیفی- مقطعی از نوع مطالعات روان سنجی بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی تمامی افراد 18 تا 40 سال دارای ناتوانی جسمی- حرکتی، روانی و ذهنی در شهر یزد به تعداد 1540 نفر در سال 1403 بود. بر اساس روش کلاین (2023) با توجه به این که تعداد سؤالات مقیاس مورد مطالعه (مقیاس انگیزش اجتماعی) 26 سؤال بود، حجم نمونه پژوهش، 520 نفر در نظر گرفته شد. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، مقیاس انگیزش اجتماعی (فیلیپس و همکاران، 2021) بود. پس از ترجمه و تطبیق های لازم، نسخه نهایی با روش نمونه گیری تصادفی ساده بر روی 520 از افراد دارای ناتوانی در شهر یزد اجرا شد. هم چنین برای تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش از آزمون ضریب همبستگی، تحلیل عاملی اکتشافی و تحلیل عاملی تأییدی و نرم افزار SPSS استفاده شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده های این پژوهش نشان داد که مقیاس انگیزش اجتماعی از روایی صوری و محتوایی مناسب برخوردار بود. هم چنین داده ها حاکی از آن بود که این مقیاس در افراد مبتلا به ناتوانی جسمی- حرکتی، روانی و ذهنی از ساختار پنج عاملی برخوردار است و این مدل پنج عاملی مقیاس از برازش مطلوب برخوردار بود. ضریب آلفای کرونباخ برای خرده مقیاس ها در دامنه 77/0 تا 93/0 و برای نمره کل برابر 88/0 بود. نتایج هم چنین نشان داد که بار عاملی تمامی سؤالات مقیاس بالاتر از 60/0 بود. نتیجه گیری: در مجموع نتایج نشان داد این مقیاس این مقیاس از اعتبار مناسب برای سنجش انگیزش اجتماعی در افراد مبتلا به ناتوانی جسمی- حرکتی، روانی و ذهنی در بین نمونه ایرانی برخوردار است و می توان ازآن برای مقاصد مشاوره ای و توانبخشی در افراد دارای ناتوانی استفاده کرد.
رابطه آسیب های دوران کودکی و محیط بی اعتبارساز با پرخوری افراطی: مدل یابی میانجیگری ناگویی هیجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی سال ۲۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۳)
106 - 114
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش آزمونِ میانجیگری ناگویی هیجانی در رابطه محیط بی اعتبار ساز و آسیب های دوران کودکی با نشانه های پرخوری افراطی بود. در این پژوهش همبستگی از جامعه آماری دانشجویان زن و مرد دانشگاه آزاد واحد تهران شمال در سال تحصیلی 1403-1402 تعداد 493 دانشجو با استفاده از روش نمونه گیری چندمرحله ای انتخاب و به پرسشنامه ناگویی هیجانی تورنتو (بگبی و همکاران، 1994)، پرسشنامه آسیب های دوران کودکی (برنستاین و همکاران، 2003)، مقیاس محیط ناارزنده سازِ کودکی (مانفورد و همکاران، 2007) و مقیاس پرخوری (گورمالی و همکاران، 1982) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از مدل یابی معادله ساختاری در محیط نرم افزار ایموس انجام شد. یافته ها نشان داد اثر مستقیم آسیب های دوران کودکی بر پرخوری افراطی ، اثر مستقیم محیط بی اعتبارساز بر پرخوری افراطی و اثر مستقیم محیط بی اعتبار ساز بر ناگویی هیجانی معنی دار نبود . در نهایت، اثر غیرمستقیم آسیب های دوران کودکی بر پرخوری افراطی از طریق ناگویی هیجانی، معنی دار و از اثر غیرمستقیم محیط بی اعتبارساز بر پرخوری افراطی از طریق ناگویی هیجانی، غیرمعنی دار بود. در مجموع، نتایج نشان داد که تجارب آسیب زای دوران کودگی از طریقِ تسهیل ناتوانی در شناسایی و توصیف هیجان های فردی، احتمال استفاده از رفتارهای خوردن ناایمن را به مثابه یک پاسخ هیجانی، افزایش می دهد.
کاوشی جامعه شناختی در تأثیر ویژگی های فردی و اجتماعی بر جرائم مواد مخدر در لرستان: تلفیقی از نظریه های معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اعتیادپژوهی سال ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۵
۲۳۴-۲۱۱
حوزههای تخصصی:
هدف: بررسی اثر متغیرهای جنسیت، تحصیلات، شغل، سن و بومی/غیر بومی بودن بر نوع جرم (اعتیاد، قاچاق، و خرده فروشی) در استان لرستان انجام شد. روش: داده ها از 91749 فرد دستگیرشده (1396-1400) استخراج شدند و با استفاده از رگرسیون لجستیک چندحالته در نرم افزار SPSS نسخه 26 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مردان، افراد با تحصیلات پایین، شاغلان و گروه سنی 25-39 سال احتمال بیشتری برای قاچاقچی یا خرده فروش بودن نسبت به وابسته به مواد بودن داشتند، درحالی که بومی/غیر بومی بودن اثر معنی داری نداشت. در تحلیل منطقه ای،خرم آباد و بروجرد را به عنوان مراکز اصلی جرائم و چگنی و رومشکان را به عنوان مناطق کم خطر شناسایی شدند. نتیجه گیری: نتایج با نظریه های جنسیت و قدرت، سرمایه اجتماعی و چرخه زندگی همخوانی دارند. پیشنهادات شامل گسترش برنامه های آموزشی، بهبود شرایط شغلی، حمایت از گروه های پرخطر و نظارت بر مسیرهای ترانزیت است. این پژوهش بر پیچیدگی عوامل فردی، اجتماعی و جغرافیایی در جرائم تأکید دارد و چارچوبی برای سیاست گذاری های منطقه محور ارائه می دهد.
مقایسه اثربخشی درمان راه حل محور و بهزیستی درمانی بر خودکارآمدی والدگری و تاب آوری مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک (با تاکید بر فرهنگ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روان شناسی فرهنگی زن سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۶۴
1 - 14
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان راه حل محور و بهزیستی درمانی بر خودکارآمدی والدگری و تاب آوری مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک با تاکید بر فرهنگ می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل مادران دارای حداقل یک فرزند مبتلا به سلیاک و عضو انجمن سلیاک ایران در اصفهان بود. از بین جامعه مذکور، 60 نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل (هرگروه 20 نفر) گمارده شدند. روش پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و گروه کنترل با مرحله پیگیری 3 ماهه بود. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه خودکارآمدی والدگری دومکا(1996) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون(2003) استفاده شد. گروه های آزمایش درمان راه حل محور و بهزیستی درمانی را هرکدام 8 جلسه 90 دقیقه ای را دریافت نمودند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. برای تحلیل داده ها از تحلیل واریانس با اندازه های مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد. یافته ها نشان داد که هر دو مداخله منجر به افزایش معناداری خودکارآمدی والدگری و تاب آوری شدند (P<0.05). و درمان راه حل محور در مقایس ه با بهزیستی درمانی تأثی ر بیش تری ب ر افزای ش خودکارآمدی والدگری داش ت. و بین اثربخشی دو مداخله بر تاب آوری در دو گروه آزمایش تفاوت معناداری وجود نداشت. به علاوه، این نتایج درطول مرحله پیگیری نسبتا پایدار باقی ماند. بنابراین هر دو مداخله می توانند به عنوان مداخلاتی سودمند برای مادران دارای فرزند مبتلا به سلیاک به کار گرفته شوند.
رابطه صفات سه گانه تاریک شخصیت و رفتارهای غیرمولد تحصیلی با نقش میانجی محق پنداری تحصیلی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روانشناسی تربیتی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
148 - 121
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه بین صفات سه گانه تاریک شخصیت و رفتارهای غیرمولد تحصیلی با نقش میانجی محق پنداری تحصیلی در دانش آموزان انجام شد. روش پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان دوره ی متوسطه دوم شهر رامهرمز در سال تحصیلی 1403-1402 بود. از میان جامعه آماری، نمونه ای به حجم 480 نفر به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شد. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل پرسشنامه صفات سه گانه تاریک شخصیت (جنیسون و وبستر،2010)، محق پنداری تحصیلی (چوونینگ و کمپبل، 2009) و مقیاس رفتارهای غیرمولد تحصیلی (ریمکوس، 2012) بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری و از برنامه SPSS نسخه 22 و AMOS نسخه 21 استفاده شد. استفاده شد. یافته های پژوهش حاکی از برازش مناسب مدل بوده و اثر مستقیم صفات سه گانه تاریک شخصیت بر محق پنداری تحصیلی تأیید شد. همچنین محق پنداری تحصیلی بر رفتارهای غیرمولد تحصیلی تأثیر مستقیم داشت. مدل نشان داد صفات سه گانه تاریک شخصیت با میانجی گری محق پنداری تحصیلی پیش بینی کننده مثبت و معنی دار رفتارهای غیرمولد تحصیلی دانش آموزان بود (001/0P≤). با توجه به نتایج به دست آمده توصیه می شود که به منظور کاهش رفتارهای غیرمولد تحصیلی، دانش آموزان دارای این ویژگی ها شناسایی شوند و کارگاه های آموزشی جهت کاهش تأثیر این متغیرها بر رفتارهای غیرمولد تحصیلی دانش آموزان برگزار شود.
اثربخشی توانبخشی روانی دوساهو و فلورتایم بر نظریه ذهن و تصویرسازی حرکتی دانش آموزان 10-6 سال مبتلا به اختلال طیف اوتیسم با عملکرد بالا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی دو روش توانبخشی روانی- حرکتی (دوسا -هو) و فلور تایم بر نظریه ذهن دانش آموزان اتیسم با عملکرد بالا انجام شد. روش شناسی: پژوهش حاضر به لحاظ هدف از نوع پژوهش های کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات از نوع مطالعات مداخله ای و تحقیقات نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون تک گروهی با گروه کنترل و پیگیری انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان مبتلا به اتیسم پسر 6 تا 10 ساله با عملکرد بالا در شهر تهران بودند که در سال 1402-1403 در مدارس استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. روش نمونه گیری پژوهش حاضر، نمونه گیری تصادفی به صورت خوشه ای چند مرحله ای بود که از بین کودکان اوتیستیک که بر اساس تشخیص سازمان آموزش و پرورش استثنایی و بعد از اجرای پرسشنامه غربالگری اختلالات طیف اتیسم (ASSQ) مبتلا به اختلال اتیسم با عملکرد بالا شناخته شده و در مدارس استثنایی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند، انتخاب شدند. این 45 نفر در سه گروه 15 نفری به صورت تصادفی قرار گرفتند. جهت گروه اول روش دوسا - هو، جهت گروه دوم مداخله فلورتایم انجام و برای گروه سوم که گروه کنترل بودند، هیچ مداخله ای انجام نشد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون t وابسته و ترسیم دیداری یا تحلیل نموداری گرافیکی استفاده شد. یافته ها: روش درمانی دوسا- هو بر خرده مقیاس های نظریه ذهن در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم تاثیر دارد. همچنین اندازه اثر نشان می دهد که روش درمانی دوسا- هو بیشتر بر نظریه ذهن مقدماتی در کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم موثر بوده و بیشتر می تواند نظریه ذهن مقدماتی را افزایش دهد (0.01>p). نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که توان بخشی روانی دوسا-هو و فلورتایم بر بهبود نظریه ذهن و تصویرسازی حرکتی کودکان مبتلا به اوتیسم با عملکرد بالا تأثیر مثبت دارد و موجب بهبود مهارت های شناختی و حرکتی آن ها می شود.
اثربخشی آموزش گروهی ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی در دانشجویان روانشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: بررسی وضعیت سلامت و بهزیستی دانشجویان و تلاش برای ارتقای آن به ویژه در دانشجویان روانشناسی اهمیت زیادی دارد. در نتیجه، این پژوهش با هدف تعیین اثربخشی آموزش گروهی ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی در دانشجویان روانشناسی انجام شد. روش و مواد: مطالعه حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. جامعه پژوهش دانشجویان روانشناسی موسسه آموزش عالی تابران در سال تحصیلی 1403-1402 بودند. نمونه این پژوهش 40 دانشجو بود که پس از بررسی ملاک های ورود به مطالعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی جایگزین شدند. گروه آزمایش 8 جلسه 90 دقیقه ای با پروتکل آموزش ذهن آگاهی (گالانت و همکاران، 2016) آموزش دید و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. داده های این پژوهش با پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (ریف، 1989) گردآوری و با آزمون های کای دو و تحلیل کوواریانس تک متغیری در نرم افزار SPSS نسخه 27 تحلیل شدند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان که دانشجویان روانشناسی گروه های آزمایش و کنترل از نظر جنسیت و سن تفاوت معناداری با یکدیگر نداشتند (05/0P>). همچنین، آموزش گروهی ذهن آگاهی باعث افزایش معنادار بهزیستی روانشناختی در دانشجویان روانشناسی گروه آزمایش در مقایسه با گروه کنترل شد (001/0P<). نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، مشاوران، روانشناسان و درمانگران می توانند از روش آموزش گروهی ذهن آگاهی در کنار سایر روش های آموزشی موثر برای بهبود و ارتقای بهزیستی روانشناختی استفاده نمایند.
اثربخشی آموزش مثبت نگری بر انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۱۳۷-۱۱۹
حوزههای تخصصی:
زمینه: نوجوانی با مخاطرات ویژه دوران بلوغ و بحران های اجتماعی، می تواند زمینه را برای بروز و یا تشدید مشکلات روانشناختی فراهم سازد؛ از آنجایی که این دوران مرحله ای حساس و سرنوشت ساز است، بهره گیری از رویکردهای آموزشی و درمانی در جهت افزایش سطح انعطاف پذیری و تاب آوری در برابر مشکلات اهمیتی ویژه ای دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش مثبت نگری بر انعطاف پذیری شناختی و تاب آوری دانش آموزان انجام شد. روش: این مطالعه از نظر هدف کاربردی از نظر روش نیمه آزمایشی از سری طرح های پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری دو ماهه با گروه گواه است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمامی دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بود. نمونه پژوهش 42 نفر از دانش آموزان دختر پایه یازدهم شهر تهران بود که به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند. داده های پژوهش با استفاده از پرسشنامه انعطاف پذیری شناختی (دنیس و وندروال،2010) و تاب آوری (کانر و دیویدسون، 2003) در سه مرحله پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری جمع آوری شد. گروه آزمایشی 14 جلسه 90 دقیقه ای آموزش مثبت نگری مبتنی بر برنامه آموزشی (رشید، 2014) به گروه آزمایشی ارائه شد و گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS.27 و با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مثبت نگری بر انعطاف پذیری و تاب آوری دانش آموزان مؤثر است (05/0 >P). همچنین، نتایج نشان داد که بین میانگین نمرات پیش آزمون و پس آزمون گروه آزمایشی و گواه در نمرات انعطاف پذیری و تاب آوری تفاوت وجود دارد و اثر مداخله در مرحله پیگیری حفظ شد. نتیجه گیری: با توجه به این نتایج می توان از آموزش مثبت نگری به عنوان یک مداخله مبتنی بر شواهد در جهت بهبود انعطاف پذیری و تاب آوری روانشناختی دانش آموز در مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی دانش آموزان استفاده کرد.
پیش بینی مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی بر اساس ابعاد پنج گانه شخصیت با نقش میانجی خودپنداره در دانش آموزان دختر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم روانشناختی دوره ۲۴ بهار (فروردین) ۱۴۰۴ شماره ۱۴۵
۱۷۶-۱۵۷
حوزههای تخصصی:
زمینه: توانایی حل مسئله یکی از اهداف والا در نظام های آموزشی است. از طرفی پرورش روحیه کمک طلبی در ابعاد مختلف در اسناد بالا دستی نظام آموزش و پرورش مورد تأکید قرار گرفته است. با بررسی ادبیات این حوزه کمتر مطالعه ای را می توان یافت که زمینه را برای ارائه مدلی برای مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی براساس ابعاد پنج گانه شخصیت با در نظر گرفتن نقش خودپنداره فراهم ساخته باشد. هدف: هدف مطالعه حاضر، ارائه مدلی برای پیش بینی مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی دانش آموزان دختر براساس ابعاد پنج گانه شخصیت با میانجی گری خودپنداره بود. روش: طرح پژوهش توصیفی همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری مطالعه شامل تمامی دانش آموزان دختر متوسطه اول شهر تهران به تعداد 98237 نفر در سال تحصیلی 1402-1401 بود. مطابق با جدول مورگان 538 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای (به نسبت پایه تحصیلی دانش آموزان) به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های شخصیت نئو (کاستا و مک کری، 1986)، حل مسئله (هپنر، 2012)، کمک طلبی تحصیلی (ریان و پنتریچ، 2007) و مقیاس خودپنداره (راجرز، 1975) استفاده شده است. تجزیه و تحلیل داده ها با نرم افزارهای Spss25، و Amos24 انجام شد. یافته ها: نتایج مدل یابی معادلات ساختاری حاکی از برازش مناسب مدل بود. یافته ها نشان داد که میان ابعاد پنج گانه شخصیت (روان رنجوری، برون گرایی، گشودگی در برابر تجربه، سازگاری و توافق، وظیفه شناسی) و مهارت حل مسئله و کمک طلبی تحصیلی دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد، به طوری که ابعاد پنج گانه شخصیت به صورت همزمان 285/0 از واریانس مهارت حل مسئله دانش آموزان و 38/0 از کمک طلبی را تبیین می کنند (05/0 >P). همچنین نقش میانجی خودپنداره
اثربخشی آموزش مهارت های روان شناختی بر آمادگی کاری دانش آموزان دختر فنی - حرفه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های نوین روانشناختی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۷
251 - 261
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی آموزش مهارت های روان شناختی بر آمادگی کاری دانش آموزان دختر فنی-حرفه ای بود. این پژوهش کاربردی به روش نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر سال یازدهم دبیرستان های فنی-حرفه ای دخترانه شهر تبریز، در سال تحصیلی 1401-1402، با میانگین سنی 1±16 بود. نمونه گیری به روش خوشه ای چندمرحله ای، انجام شد. ابتدا یک ناحیه و سپس یک دبیرستان فنی-حرفه ای دخترانه به طور تصادفی انتخاب شد. سپس دو کلاس هم رشته و هم سطح (یازدهم) از آن مدرسه به طور تصادفی انتخاب گردید. سپس به طور تصادفی یکی از کلاس ها به عنوان گروه آزمایش و دیگری به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. نمونه مورد مطالعه شامل 42 نفر (21 نفر در هر گروه) بود. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه آمادگی کاری، قبل و بعد از اجرای آموزش بسته مداخله ای مهارت های روان شناختی انجام گردید. آموزش مهارت های روانشناختی برای گروه آزمایش، طی شانزده جلسه 90 دقیقه ای اجرا شد. گروه کنترل آموزشی غیر از آموزش های روتین مدرسه دریافت نکرد. تحلیل داده ها به روش تحلیل کواریانس با استفاده از نرم افزار آماری SPSS انجام گردید. نتایج نشان داد که آموزش مهارت های روانشناختی بر آمادگی کاری دانش آموزان و مؤلفه های آن اثربخش است. پیشنهاد شد جهت ارتقای آمادگی کاری دانش آموزان به آن ها مهارت های روانشناختی آموزش داده شود.