فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۱۸٬۲۳۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مشکلات کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای تا حد زیادی به رابطه ی والد - فرزندی ارتباط دارد، لذا
در پژوهش حاضر، براساس روش سنتزپژوهی، یک الگوی اجرایی جامع برای آموزش والدین ارائه می شود. هدف پژوهش،
شناسایی مؤلفه ها و عناصر آموزش فرزندپروری مثبت برای خانواده های کودکان با اختلال نافرمانی مقابله ای، تدوین برنامه
و سنجش روایی محتوایی آن بود.
روش: روش پژوهش، کیفی و از نوع سنتزپژوهی است. جامعه آماری شامل تمامی مقالات و پژوهش های مرتبط با
فرزندپروری مثبت بود. حجم نمونه تعداد ۹۲ مقاله بود که در سال های ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۳ منتشر شده بودند. با استفاده از
سیاهه ی CASP و براساس معیارهای ورود و خروج، ابتدا ۲۷ و سپس بعد از مطالعه ی ی اسناد، کیفیت مقالات و
میزان مرتبط بودن، تعداد ۱۲ مورد به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شد. جهت تحلیل داده ها از الگوی شش مرحله ای پتیکرو
و روبرتس ) 200 6 ( و برای روایی محتوایی از شاخص روایی محتوایی استفاده شد.
یافته ها: طبق یافته های پژوهش، فرزندپروری مثبت بر 6 مضمون اصلی شامل: احترام متقابل و برابری، استفاده از
پیامدهای طبیعی و منطقی، خودمختاری روانی، انضباط استقرایی، بلوغ و انتظارات بالا و صمیمیت، پذیرش و حساسیت
والدین استوار است. روایی محتوایی براساس شاخص روایی محتوایی ۸۶ / ۰ بود که مبین روایی محتوایی قابل قبول برنامه
است.
نتیجه گیری: باتوجه به اینکه، اختلال نافرمانی مقابله ای، بیشتر تحت تأثیر تعامل فرد با محیط اجتماعی و خصوصاً خانواده
می باشد و سبک فرزندپروری در بروز اختلال مؤثر است، برنامه طراحی شده، می تواند برای ارتقای مداخلات موجود و طراحی
مداخلات نوین به کار رود.
آسیب شناسی فرایند تربیت اخلاقی و ارائه راهکارهایی برای بهبود آن در دوره دوم ابتدایی تحصیلی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
آموزش و پرورش متعالی دوره ۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۳)
83 - 98
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: تربیت اخلاقی ازجمله کارکردهای اساسی نظام تعلیم و تربیت است. هدف ازپژوهش حاضرآسیب شناسی فرایند تربیت اخلاقی و ارائه راهکارهایی برای بهبود آن در دوره دوم ابتدایی تحصیلی می باشد. روش شناسی پژوهش: پژوهش حاضر از نوع مطالعات نظری به شیوه توصیفی تحلیلی با روش تحلیل محتوی کیفی-استقرایی با نظام کدگذاری داده ها است. جامعه آماری معلمان با مدرک کارشناسی ارشد بالای 15 سال سابقه تدریس بود که در حوزه تربیت اخلاقی، تخصص دانشگاهی، مطالعه تجربی، چاپ کتاب و مقاله داشتند. افراد نمونه با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و حجم نمونه بر مبنای قانون اشباع نظری داده ها انجام شد. جمع آوری اطلاعات با دو روش کتابخانه ای و میدانی به صورت مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. برای تحلیل داده های این پژوهش در مرحل ه اول، تحلی ل داده ها ب ر مبن ای کدگذاری باز و در مرحله دوم پس از استخراج زیر مقوله ها ب ه روش کدگ ذاری محوری نسبت به استخراج مقوله های اصلی اقدام ش د. یافته ها: مهم ترین آسیب های فرایند تربیت اخلاقی را در بعد اهداف مربوط به ضعف در تربیت معلم، در بعد موضوع و محتوی کمبود منابع کاربردی و کارآمد، در بعد روش های تدریس استفاده از روش های حفظ محور و در بعد ارزشیابی مبتنی بر محفوظات ذهنی و برچسب زنی به دانش آموزان نشان داد. بحث و نتیجه گیری: آنچه مسلم است در عمل تربیت اخلاقی دانش آموزان مبتنی بر دستورالعمل های ارائه شده توسط دولت است اما نقش معلمان در فضای یادگیری و نهادینه سازی ارزش های اخلاقی به دانش آموزان انکار نشدنی است لذا نیازمند نوعی مدیریت و بازنگری اساسی در فضای مدارس بر اساس مباحث مربوط به پژوهش حاضر هستیم.
شناسایی و اعتباریابی مؤلفه های فرهنگ یادگیری در مدارس دوره ابتدیی شهر اردبیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
74 - 94
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر شناسایی و اعتباریابی مولفه های فرهنگ یادگیری در مدارس بود بود. روش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- پیمایشی بود، جامعه آماری پژوهش نیز کلیه معلمان دوره ابتدایی شهر اردبیل به تعداد2730 نفر بود. که از این تعداد با استفاده از فرمول کوکران3500 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها نیز از پرسشنامه محقق ساخته فرهنگ یادگیری با آلفای کرونباخ 88/. استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز متناسب با سوالات پژوهش از تحلیل عاملی تأییدی و تی تک نمونه ای استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد اکثر گویه ها دارای بار عاملی مناسبی (بالاتر از 7/0) بر متغیر مکنون مربوط به خود هستند و این بارهای عاملی در سطح 01/0 معنی دار می باشند. به عبارتی دیگر، مقدار تی متناظر با هر بار عاملی بیشتر از مقدار بحرانی آن (58/2) در سطح 01/0 است. درنتیجه، این نشانگرها از دقت لازم برای اندازه گیری سازه مربوط به خود برخوردار هستند. یافته ها و نتایج پژوهش بیانگر آن است که استقرار فرهنگ یادگیری در مدارس منوط به تحقق عوامل و مولفه های مورد مطالعه می باشد. بنابراین، مدیران و مسئولان آموزش و پرورش با نهادینه کردن فرهنگ یادگری در مدارس گامی در جهت توسعه فرهنگ کیفیت یادگیری در مدارس بردارند.
بررسی برخی از پیامدهای ابعاد بی نزاکتی بین کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های رهبری آموزشی سال ۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۰
166 - 187
حوزههای تخصصی:
امروزه آموزش و پرورش بنا به ضرورت تغییرات اجتماعی یکی از سازمانهای پیچیده و بزرگ در هر کشوری محسوب می شود و ثمربخشی آن از یک سو تبدیل کردن انسانهای مستعد به انسانهای متعادل و رشد یافته و از سوی دیگر تأمین کننده نیازهای نیروی انسانی جامعه در بخشهای متفاوت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی است. در این راستا، کارکنان توانمند و مسلط به وظایف فردیشان با ارائه عملکردهای بهتری از خود، سازمانها را در بحرانهای احتمالی نجات دهند و موقعیت های طلایی را برای سازمان ایجاد کنند. بنا بر آنچه بیان شد، تحقیق حاضر با هدف بررسی ابعاد بی نزاکتی در محل کار بر تسلط به وظایف فردی و انطباق کاری فردی از طریق نقش میانجی اعتماد به سرپرست در بین کارکنان اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان صورت پذیرفته است. که از نظر هدف کاربردی، توصیفی-همبستگی و از نظر نحوه جمع آوری اطلاعات از نوع میدانی می باشد. جامعه آماری این تحقیق کارکنان اداره کل آموزش و پرورش استان گیلان و به تعداد 265 نفر می باشد که بر اساس روش نمونه گیری طبقه ای تناسبی تعداد 174 نفر از آنان به عنوان نمونه آماری مورد مطالعه قرار گرفته اند. یافته های تحقیق نشان می دهند که اعتماد به سرپرست در رابطه بین بی نزاکتی سرپرست بر تسلط وظایف فردی و همچنین انطباق کاری فردی نقش میانجی جزئی دارد ولی اعتماد به سرپرست در رابطه بین بی نزاکتی همکار بر انطباق کاری فردی نقش میانجی کامل دارد.
بررسی رابطه رهبری دیجیتال با عملکرد خلاقانه به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی معلّمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۴
35 - 54
حوزههای تخصصی:
هدف: سازمان های آموزشی به ویژه مدارس کشورمان در شرایط متغیّر و متحوّل امروزی، جهت مقابله با مسائل و مشکلات عدیده ای که با آن روبرو هستند، نیاز مبرمی به مدیران و معلّمانی دارند که خلاق و به روز باشند و این خلاقیّت را در عملکرد شغلی شان نشان دهند. با توجه به اهمیت و ضرورت عملکرد خلاقانه معلّمان و مدیران، پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه رهبری دیجیتال با عملکرد خلاقانه به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی معلّمان انجام شده است.
روش: روش پژوهش کمّی، توصیفی و از نوع مطالعات همبستگی بود. جامعه پژوهش معلّمان مقطع ابتدایی منطقه 5 تهران در سال تحصیلی 1403-1402 به تعداد 1610 نفر بودند، که از این جامعه با روش نمونه گیری تصادفی ساده و بر مبنای فرمول کوکران نمونه ای به حجم 310 نفر انتخاب شد. برای جمع آوری داده های پژوهش از پرسشنامه های رهبری دیجیتال (ULUTAŞ & ARSLAN, 2017)، توانمندسازی روان شناختی (Spreitzer, 1995) و عملکرد خلاقانه (Oldham & Cummings, 1996) استفاده شد
یافته ها: تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از مدل معادلات ساختاری و به کمک دو نرم افزار Spss و Lisrel انجام شد. نتایج تحلیل نشان داد که: رهبری دیجیتال دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه و توانمندسازی روان شناختی معلّمان است؛ توانمندسازی روان شناختی دارای اثر مستقیم، مثبت و معنادار در سطح 05/0 بر عملکرد خلاقانه معلّمان است؛ همچنین رهبری دیجیتال به واسطه نقش میانجی توانمندسازی روان شناختی دارای اثر غیرمستقیم، مثبت و معنادار بر عملکرد خلاقانه معلّمان است.
نتیجه گیری: درنهایت برای این که سازمان های آموزشی و مدارس بتوانند همگام با تغییرات نوآورانه و پیشرفت های محیط دیجیتال محور واکنش مناسبی داشته باشند، باید با استفاده از سبک رهبری دیجیتال، استرس معلّمان در ارتباط با اشتباهات احتمالی برای بیان ایده ها و نظرات متنوّع و جدید را از بین برده و از این طریق باعث افزایش عملکرد خلاقانه معلّمان شوند.
رهبری دیجیتال نقطه مغفول مدیران دانشگاه ها
حوزههای تخصصی:
با افزایش نفوذ فناوری های نوین، نقش مهارت های دیجیتالی در رهبری دانشگاهی بیش از پیش اهمیت یافته است. هرچه رهبران دانشگاهی از مهارت های دیجیتال بیشتری برخوردار باشند، توانمندی دانشگاه در تطبیق با واقعیت های دنیای دیجیتال نیز افزایش می یابد. هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و تعیین مؤلفه های مؤثر بر رهبری دیجیتال در محیط دانشگاهی است. این مطالعه با رویکرد کیفی و با استفاده از روش تحلیل مضمون انجام شده است. جامعه پژوهش شامل کلیه منابع علمی مرتبط با رهبری دیجیتال در بازه زمانی ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰ بود که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و تا رسیدن به اشباع نظری، ۴۶ مقاله و کتاب به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. منابع مورد نظر مطابق با مراحل هفت گانه سندلوفسکی و باروسو (2007) تحلیل شدند. یافته ها شامل ۱۴۱ مضمون پایه، ۱۲ مضمون سازمان دهنده و ۳ مضمون فراگیر است. همچنین فرایند فراترکیب داده ها منجر به شناسایی ۱۲ مؤلفه کلیدی در حوزه رهبری دیجیتال شد: مهارت های فردی، مهارت های بین فردی، مهارت های دیجیتال، مهارت های سازمانی، مشارکت، سازگاری، پایداری، مأموریت، هوش هیجانی، هوش استراتژیک و هوش سازمانی.
آموزش پژوهش محور؛ حلقه مفقوده چرخه کیفیت در آموزش و یادگیری نظام آموزش عالی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مطالعه با هدف واکاوی تجربه های خبرگان آموزش عالی در زمینه آموزش پژوهش محور بدنبال مسیری برای برون رفت از بحران کیفیت در آموزش و یادگیری است. این پژوهش در پارادایم تفسیرگرایی با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی طراحی و اجرا شد. مشارکت کنندگان شامل 21 صاحب نظر آموزش عالی در این حوزه که به روش هدفمند با نمونه گیری های گلوله برفی و حداکثر تنوع انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مصاحبه عمیق بدون ساختار و جهت تحلیل داده ها از راهبرد هفت مرحله ای کلایزی استفاده شد. یافته ها بیانگر آن است که تحلیل داده های مصاحبه به ایجاد یک مقوله اصلی«مفهوم آموزش پژوهش محور» وسه مقوله فرعی «آموزش پژوهی، مدیریت و پشتیبانی و منشور اخلاقی- فرهنگی» منجر شد. از مهم ترین زیر مقوله های فرعی در راستای آموزش پژوهی می توان به دانش پژوهی آموزش و یادگیری، معماری طرح درس، پرورش خلاقیت و روحیه پژوهشگری و در مقوله مدیریت و پشتیبانی به زیر مقوله های رهبری تحول گرا، شایسته سالاری، حمایت مکفی از دانشجویان و اساتید در فعالیت های علمی در سایه منشور اخلاقی - فرهنگی که در پی تسهیل ارتباطات علمی و دوری از جزم گرایی و حرکت به سمت آزاد اندیشی اشاره کرد. برجسته ترین یافته این مطالعه نشان از مغفول ماندن توسعه حرفه ای(آموزشگری) استادان در آموزش عالی در عین ضرورت دارد که این امرمنتهی به برهوت آموزشگری و نهایتا بحران کیفیت آموزش و یادگیری شده است. بنابراین نتایج این پژوهش حاکی از آن است که در صورت ارتباط کارآمد بین آموزش و پژوهش است که می توان امید به رشد و بالندگی کنشگران آموزش عالی در دو ساحت آموزشی(توسعه حرفه ای؛ تخصصی) و پژوهشی وکاربردی شدن برنامه درسی برای برقراری ارتباطی که در پی توسعه پویایی دانشگاه و گسترش چشم اندازهای نو در دانش است داشت. در تایید این امر از مهم ترین پیشنهادهای سیاستی می توان به؛ پیاده سازی طرح برنامه آموزش پژوهی ازطریق مراکز تعالی تدریس دانشگاه های مادر
پیش بینی شادکامی بر اساس بهزیستی معنوی، معنویت گرایی و دلبستگی به خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه های نوین تربیتی دوره ۲۰ زمستان ۱۴۰۳شماره ۴
7 - 15
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و معنویت گرایی با شادکامی کارکنان مرد حرم عبدالعظیم بوده است. روش تحقیق این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش کلیه کارکنان مرد حرم عبدالعظیم بودند که از طریق روش نمونه گیری در دسترس 160 نفر از آنها انتخاب و پرسشنامه های معنویت گرایی، دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و شادکامی را تکمیل نمودند. داده های آماری از طریق شاخص های توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیری به روش گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد، بین دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و معنویت گرایی با شادکامی کارکنان مرد رابطه معنادار مثبت وجود دارد. تحلیل رگرسیون چندمتغیری به روش گام به گام نشان داد، دلبستگی به خدا در گام اول 90/26 درصد و بهزیستی معنوی 30/4 درصد در گام دوم و در مجموع این دو متغیر 20/31 درصد از واریانس شادکامی کارکنان مرد را پیش بینی کردند. به طورکلی این پژوهش نشان داد، دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و معنویت گرایی از جمله متغیرهای مهم در پیش بینی شادکامی کارکنان مرد حرم عبدالعظیم می باشند.
تحلیل محتوای کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم با استفاده از روش ویلیام رومی (با تأکید بر بخش جغرافیا)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی سطح تناسب و ضریب تقویت پژوهشگری کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم تحصیلی صورت پذیرفت. جامعه آماری مورد مطالعه، کتاب مطالعات اجتماعی پایه نهم دوره اول متوسطه و نمونه آماری، بخش جغرافیای آن است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر روش توصیفی و از نوع تحلیل محتوا می باشد. در ابتدا، میزان تناسب محتوای نمونه آماری با پایه تحصیلی مربوطه با استفاده از روش کانینگ مورد بررسی قرار گرفت. سپس محتوای نمونه آماری در سه حوزه متن، تصاویر و پرسش با استفاده از روش ویلیام رومی از منظر فعال، غیر فعال و یا خنثی بودن بررسی و سپس ضریب اهمیت هر یک از مقوله های ده گانه مورد مطالعه با استفاده از روش آنتروپی شانون تعیین شد. نتایج حاصل از به کارگیری روش کانینگ نشان داد که بخش جغرافیای کتاب مطالعات اجتماعی نهم به دلیل کسب میانگین سطح دشواری 7/14 برای پایه تحصیلی نهم نامناسب است. نتایج حاصل از به کارگیری روش ویلیام رومی نیز نشان داد که محتوای نمونه آماری مطلعات در دو حوزه متن و تصویر غیر فعال و در حوزه سؤالات به گونه فعال طراحی شده است. بر طبق نتایج به دست آمده از به کارگیری روش آنتروپی شانون، در هر سه حوزه متن، تصویر و سؤالات میزان اهمیت مقوله های فعال کمتر از مقوله های غیرفعال است.
تحول در دانش حرفه ای معلمان با ظهور هوش مصنوعی
حوزههای تخصصی:
پیشینه و اهداف: علیرغم نقش مهم معلمان،اطلاعات کمی در مورد دانش معلم برای استفاده از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی در آموزش وجود دارد. همینطور، تحقیقات کمی در مورد سنجش دانش حرفه ای معلمان برای آموزش مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد. علاوه بر این، ملاحظات و ارزیابی های اخلاقی در مورد هوش مصنوعی هنوز از دیدگاه معلم مورد بررسی قرار نگرفته است. بنابراین، درک کمتری از نحوه تفسیر و ارزیابی معلمان تصمیمات مبتنی بر هوش مصنوعی وجود دارد. در نهایت، شواهد تجربی محدودی وجود دارد که توضیح می دهد چگونه مهارت های آموزشی معلمان برای استفاده از هوش مصنوعی با ارزیابی اخلاقی آن ها مرتبط است. با توجه به این شکاف ها، هدف از این تحقیق آشکار ساختن دانش معلمان برای استفاده از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی برای آموزش مؤثر بر اساس TPACK است. ارزیابی تصمیمات توسط ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی به مؤلفه دانش متفاوتی از دانش آموزشی نیاز دارد. ما ارزیابی اخلاقی را به عنوان یک مؤلفه دانش متمایز برای ارائه دیدگاهی قابل درک و صریح مورد بررسی قرار دادیم. در مطالعه حاضر، TPACK با ارزیابی های اخلاقی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی گسترش یافت. به عبارت دیگر، ما سعی کردیم دانش اخلاقی را که معلمان باید برای ادغام اخلاقی ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی داشته باشند، شناسایی کنیم.روش ها : رویکرد پژوهش کیفی و روش به کار رفته سنتزپژوهی وابزار مورد استفاده چک لیست است .روش تجزیه وتحلیل داده ها بر اساس کدگذاری اشتراوس وکوربین، کدگذاری باز، محوری و انتخابی صورت پذیرفته است. جامعه پژوهش،کلیه پژوهش ها و اسناد علمی در قالب مقالات و پایان نامه ها در بازه زمانی 2024-2014 و برای مقالات داخلی بازه زمانی 1398-1402 است. در نهایت، پس از غربالگری های صورت گرفته 59 منبع به صورت مستقیم مورد استفاده قرار گرفته است. یافته ها: یافته ها نشان دادند که معلمان به عنوان محور اصلی اجرای سیاست های برنامه درسی، در مواجهه و تعامل با هوش مصنوعی نیازمند تحول در دانش،مهارت و نگرش و کسب شایستگی های ویژه هستند. در پژوهش حاضر تحول در دانش حرفه ای معلمان با ظهور هوش مصنوعی در قالب چارچوب TPACK تعیین شده است و از آنجا که از شرایط تعامل موفق با هوش مصنوعی درک مسائل اخلاقی این فناوری است، بحث اخلاق نیز با معرفی TEPCK مورد تاکید قرار گرفته است. تحول در اموزش معلمان با ظهور هوش مصنوعی در 8 مولفه ی " دانش فناوری هوش مصنوعی"،" مهارت های عملیاتی"،" دانش پداگوژیکی هوش مصنوعی"،" دانش محتوایی هوش مصنوعی"،" دانش محتوایی هوش مصنوعی"،" مهارت های تحلیلی و انتقادی"،" دانش اخلاقی و حقوقی"،" مهارت های ارتباطی"و" توسعه حرفه ای مداوم"شناسایی شده است. نتیجه گیری: توانایی های هوش مصنوعی در آموزش به طور کامل مورد استفاده قرار نگرفته است. برای ادغام موثر هوش مصنوعی در آموزش، دانش فنی و آموزشی ویژه معلمان هوش مصنوعی ضروری است .علاوه بر این، به دلیل مسائل اخلاقی جدید ناشی از هوش مصنوعی، معلمان نیز باید دانش ارزیابی تصمیمات مبتنی بر هوش مصنوعی را داشته باشند. هیچ یک از مطالعات قبلی تاکنون دانش معلم را برای استفاده آموزشی و اخلاقی از ابزارهای مبتنی بر هوش مصنوعی بررسی نکرده است. با در نظر گرفتن این شکاف، ضمن به روز رسانی TPACK معلمان برای تعامل با هوش مصنوعی، به جنبه های اخلاقی نیز پرداخته شد.
تحلیل راهکارهای ارتقای یادگیری گروهی در دوره ابتدایی از دیدگاه اساتید دانشگاه فرهنگیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات بین رشته ای در آموزش سال ۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
127 - 148
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف تحلیل راهکارهای ارتقای یادگیری گروهی در دوره ابتدایی از دیدگاه اساتید دانشگاه فرهنگیان شهر یزد انجام شد. این مطالعه با رویکرد کیفی و به روش تحلیل محتوا صورت گرفت. داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 17 نفر از متخصصان، به شیوه نمونه گیری هدفمند گردآوری و بررسی شدند. برای اطمینان از صحت یافته ها، از سه روش ممیزی بیرونی، بازبینی نتایج توسط مشارکت کنندگان، و کنترل مداوم استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش منجر به شناسایی و دسته بندی سه مؤلفه انتخابی، شش مؤلفه محوری، و 34 زیرمؤلفه به عنوان راهکارهای ارتقای یادگیری گروهی شد. یافته ها بر اهمیت عواملی چون ایجاد محیط های یادگیری غنی و باکیفیت، آموزش هدفمند شهروندی اجتماعی، و تقویت الگوهای نظام مند در مدارس تأکید داشت. همچنین، آموزش جامعه پذیری در مدارس به عنوان ضرورتی اساسی برای تربیت افرادی آگاه، مسئولیت پذیر، و توانمند در مواجهه با چالش های اجتماعی شناسایی شد. نتیجه گیری: تأکید بر نقش معلمان به عنوان عوامل کلیدی در شکل دهی به کنش های اجتماعی مطلوب در میان دانش آموزان برجسته شد. روش تدریس معلمان باید به گونه ای باشد که دانش آموزان را به مشارکت فعال، همکاری گروهی، و تبادل سازنده افکار ترغیب کند. همچنین، فرهنگ سازی در زمینه کار گروهی میان تمامی عوامل مدرسه به عنوان پیش شرطی حیاتی برای ایجاد محیط های یادگیری گروهی مؤثر مطرح شد. در نهایت، پژوهش بر ضرورت تربیت شهروندانی آگاه و مسئولیت پذیر از طریق طراحی محیط های یادگیری غنی و آموزش نظام مند در مدارس تأکید می کند.
ارائه ی مدل نقش واسطه ای مهارت های ارتباطی در تأثیرگذاری باورهای فراشناختی بر خلاقیت دبیران تربیت بدنی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
137 - 158
حوزههای تخصصی:
در این پژوهش به بررسی نقش واسطه ای مهارت های ارتباطی در تأثیرگذاری باورهای فراشناختی بر خلاقیت دبیران تربیت بدنی پرداخته شد. پژوهش به لحاظ هدف از نوع پژوهش های توصیفی- همبستگی از نوع مدل ساختاری بود. جامعه آماری کلیه دبیران تربیت بدنی متوسطه اول مناطق 4 گانه شهر اهواز به تعداد 425 نفر بود؛ نمونه آماری با توجه به جدول کرجسی و مورگان تعداد 182 نفر تعیین شد. ابزار جمع آوری داده ها شامل 3 پرسشنامه استاندارد مهارت های ارتباطی هفتگانه، پرسشنامه خلاقیت و پرسشنامه باورهای فراشناختی بودند. به منظور آزمون فرضیات از روش مدل سازی معادلات ساختاری با استفاده از دو نرم افزار Smart- PLS و SPSS استفاده گردید. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که باورهای فراشناختی بر خلاقیت و مهارت های ارتباطی دبیران تربیت بدنی شهر اهواز تأثیر دارد؛ و همچیین مهارت های ارتباطی نیز به میزان 38/0 بر خلاقیت دبیران تربیت بدنی شهر اهواز اثر مستقیم داشت. در نهایت نیز مشخص شد که باورهای فراشناختی بر خلاقیت دبیران تربیت بدنی به واسطه مهارت های ارتباطی تأثیر دارد. با توجه به نتایج پژوهش برگزاری همایش ها، کارگاه ها و دوره های آموزشی جهت ارتقای توانایی ها و خلاقیت معلمان تربیت بدنی و همچنین برنامه ریزی برای طراحی سیستم گزینش معلمان تربیت بدنی بر اساس ویژگی های شخصیتی مناسب و به کارگیری معلمان دارای استعدادهای خلاقانه و مهارت های ارتباطی پیشنهاد می شود.
سنجش تکوینی و نقش آن در رفتار یادگیری علمی و تقویت باورهای انگیزشی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۳۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
241 - 262
حوزههای تخصصی:
سنجش تکوینی فرآیندی هدفمند است که به معلم و دانش آموز کمک می کند تا نقاط قوت و ضعف خود را شناسایی کنند و فرآیند آموزش و یادگیری را به طور مداوم بهبود ببخشند. در این پژوهش به کمک مدلی مفهومی، ساختار علّی بین مؤلفه های سنجش تکوینی، باورهای شایستگی و انگیزشی، و رفتارهای یادگیری علوم تبیین شد. نمونه ای 469 نفری از دانش آموزان دوره اول متوسطه در متغیر های بازخوردهای معلم، و تدریس انطباقی (مؤلفه های سنجش تکوینی)؛ انگیزه درونی، انگیزه ابزاری، و خودکارآمدی تحصیلی (مؤلفه های باورهای شایستگی و انگیزشی)؛ و رفتارهای یادگیری علوم سنجش شدند. به کمک مدل یابی معادلات ساختاری، روابط علّی بین متغیرها بررسی شد. یافته ها نشان دادند سنجش تکوینی هم به طور مستقیم و هم به طور غیرمستقیم و از طریق باورهای انگیزشی (متغیر میانجی) موجب ایجاد رفتارهای یادگیری علوم و تقویت آنها می شود. همچنین اثرمستقیم و غیر مستقیم بازخورد معلم بر رفتارهای یادگیری علوم بیشتر از اثر تدریس انطباقی است. نتیجه اینکه پیشنهاد، و بازخورد معلم هنگام ارائه مطالب در صورت تناسب با مقاصد یادگیری و انتظارات دانش آموزان موجب افزایش انگیزه و خودکارآمدی تحصیلی در آنها خواهد شد که پیامد مهم آن در درس علوم ایجاد رفتارهای علمی خواهد بود.
بررسی تطبیقی پساپدیدارشناسی و ساخت گرایی انتقادی در مطالعات فناوری و دلالت های آن در تعلیم وتربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نوآوری های آموزشی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۲
135 - 155
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی شباهت ها و تفاوت ها و امکان تطبیق دو رویکرد مهم در فلسفه فناوری یعنی پساپدیدارشناسی و ساخت گرایی انتقادی و دلالت های آن در تعلیم وتربیت است؛ ازاین رو با استفاده از روش تحلیل و توصیف و استنتاج، ابتدا شباهت ها و تفاوت های دو رویکرد بررسی شده است و سپس امکان استفاده از این دو رویکرد در مطالعات فناوری های آموزشی مورد توجه قرار گرفته است. هر دو رویکرد، فراتر از ابزارگرایی و جبرگرایی، بر نقش فناوری ها در زندگی انسان تمرکز دارند. پساپدیدارشناسی بیشتر بر جنبه فردی و ساخت گرایی انتقادی بیشتر بر جنبه اجتماعی و سیاسی تأکید دارد. تعلیم وتربیت در فرایند دموکراتیک کردن فناوری ها، که مورد توجه ساخت گرایی انتقادی است، سهم مهمی دارد. دلالت های تربیتی حاصل از بررسی تطبیقی دو رویکرد عبارت اند از: تغییر مفهوم فناوری های آموزشی از ابزارهای آموزشی به عامل های آموزشی، توجه به تفاوت های فرهنگی در تولید فناوری های آموزشی، توجه به جنبه های سیاسی و اجتماعی پنهان در فناوری های آموزشی، تحول در پژوهش های فناوری های آموزشی و تحول در اهداف تربیت در رابطه با فناوری.
تاملی پدیدارنگارانه به حقوق دانش آموزان: تحلیل تجارب زیسته مدیران مدارس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رهبری آموزشی کاربردی سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
231 - 249
حوزههای تخصصی:
مقدمه و هدف: پرسش های اساسی پیرامون آگاهی مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، میزان پایبندی به حقوق دانش آموز و فراهم نمودن زمینه تحقق آنها در عمل، یک حوزه کمتر مطالعه شده در آموزش و پرورش ایران است. لذا این پژوهش با هدف ارائه تصویری روشن از روایت های مدیران مدارس از حقوق دانش آموزی، طراحی و اجرا شده است.
روش شناسی پژوهش: برای پاسخ به سوالات اساسی مطرح شده، از روش پژوهش کیفی پدیدارنگاری استفاده شد. مشارکت کنندگان به روش نمونه گیری هدفمند مبتنی بر معیار برگزیده شدند تعریف شدند و سپس به روش گلوله برفی شناسایی و دعوت به مصاحبه شدند. پس از تهیه پروتکل مصاحبه، داده ها از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته عمیق با 20 نفر از مدیران جمع آوری شده و با استفاده از روش تحلیل محتوا، تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها: تحلیل روایت های مدیران مدارس نشان داد که اگرچه مدیران به طورکلی از حقوق دانش آموزی آگاه هستند و آن را می پذیرند، اما در عمل با مسائل متعددی در تحقق این حقوق مواجه اند. از جمله آنها می توان به تعارض میان حقوق فردی دانش آموزی و الزامات اجتماعی مدرسه، عدم تطابق سیستم آموزشی با نیازهای متنوع دانش آموزان، نابرابری در دسترسی به امکانات، ناسازگاری روش های ارزشیابی با نیازهای نسل جدید، کاستی های سیستم آموزشی در تأمین نیازهای بهداشتی و شکاف بین برابری و فراگیری در آموزش اشاره کرد.
بحث و نتیجه گیری: نتایج پژوهش نشان داد ناهماهنگی های عنوان شده علاوه بر ضعف آموزش های مدیران، عمدتاً ریشه در بافت اجتماعی و ساختار نظام آموزشی مانند محدودیت های بودجه ای، قوانین دست وپاگیر و عدم هماهنگی بین نهادها دارد. لذا، تحقق پایدار حقوق دانش آموزی مستلزم مشارکت فعال تمامی ذینفعان آموزش و پرورش در سیاست گذاری های آموزشی است.
راهکارهایی برای ارتقای کیفیت آموزش مهندسی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش مهندس ایران سال ۲۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۰۴
29 - 48
حوزههای تخصصی:
چه دانش ها، مهارت ها و نگرش هایی را دانشجویان باید در زمان فارغ ا لتحصیلی کسب نموده باشند؟ و چگونه می توانیم مطمئن شویم که دانشجویان به این توانایی ها دست یافته اند؟ اینها دو سؤال اساسی است که آموزش مهندسی در چند دهه اخیر، به دنبال پاسخ به آن بوده و قدم های ارزنده ای را برای پاسخ به آنها برداشته است. به طور هم زمان، دو سؤال عمده در آموزش مهندسی کشور عبارتند از: کاستی های برنامه های آموزش کارشناسی مهندسی ایران کدام است؟ و چگونه می توان با رفع این کاستی ها کیفیت آموزش مهندسی را ارتقا داد؟ در چند دهه گذشته، برنامه ریزی آموزش مهندسی ایران، به صورت متمرکز صورت گرفته است. در نتیجه، بخش قابل توجهی از نقاط قوت و ضعف برنامه های آموزشی مصوب کشور، مشترک هستند. هدف این پژوهش شناسایی کاستی های برنامه های آموزش مهندسی و ارائه راهکارهای اجرایی برای برطرف کردن آنهاست. به این منظور، با استفاده از دو الگوی معتبر جهانی، کاستی های برنامه ها شناسایی شد و در هر مورد، راهکار اجرایی برای برطرف نمودن آنها تدوین و پیشنهاد گردید. در ادامه، راهکارهای پیشنهادی مورد راستی آزمایی قرار گرفت و کارایی آنها به اثبات رسید. اجرای راهکارهای پیشنهادی، قدمی مثبت برای گذر از کمیت به کیفیت در آموزش مهندسی ایران است.
EFL writing skill requirements and challenges: Teachers and learners perceptions in focus(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۵, Issue ۲ , ۲۰۲۴
119 - 135
حوزههای تخصصی:
Although there have been many studies concentrating on writing development and techniques to improve it, there still remains the need to investigate more and give extra insight to the EFL language learners and teachers on these issues. Using a grounded model of research, the researchers performed an investigation to examine the various aspects concerning writing challenges, and requirements to improve it. Semi-structured interviews were conducted with an aim to achieve a thorough understanding of the topic by recruiting 25 male and female experienced EFL teachers along with 25 male and female intermediate EFL learners from language institutes in Tehran as the participants of the study through purposeful sampling technique. Then, 5 distinctive questions were chosen for the teachers and another set of 5 different questions for the learners to elicit their perceptions. After gathering the data and identifying the initial codes, the sub-categories emerged and helped the researcher to form the final model. Among the categories, writing strategies like collaborative and game-based, requirements like background, vocabulary, and grammatical knowledge were found to be essential. Based on the findings, a model was developed which is believed to support EFL learners in improving their writing proficiency.
Exploring inner voice in the EFL classroom: From materials development perspective(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Curriculum Research, Volume ۵, Issue ۴ , ۲۰۲۴
1 - 25
حوزههای تخصصی:
Several investigations in the psychology domain, educational psychology, and other related subjects have examined the inner voice. However, it has not been used as much in teaching foreign languages, particularly in developing learning materials. This study aimed to develop new English learning materials based on Tomlinson’s text-driven approach to enhance learners’ inner voice through instruction using the newly developed materials. The participants in this study were 40 intermediate female EFL learners, aged 20-35. All participants were selected through convenience sampling and were native speakers of Persian. The researchers then assigned the participants randomly into two experimental and control groups, each including 20 participants. Data were collected through an inner voice questionnaire and semi-structured interviews, utilizing both quantitative and qualitative methods to align with the study’s objectives, participant characteristics, and research questions. The quantitative data were statistically analyzed using SPSS (version 22), revealing that learners demonstrated a moderately high engagement with their inner voice after instruction with the newly developed materials. Qualitative insights emphasized key themes, including the natural use of English in internal thought processes, more frequent internal dialogues, and deeper mental engagement with the language. The study suggests that textbook developers and curriculum designers should consider new approaches to meet EFL learners’ psychological and cognitive needs, particularly in fostering inner voice processing for deeper engagement.
رویکرد خودحمایتی: روشی برای سازگاری اجتماعی دانش آموزان با کم توانی ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: رویکرد خودحمایتی، رویکردی است که فرد با قرار گرفتن در گروه های مبتنی بر خودحمایتی، توانایی دفاع از حقوق خود را کسب می کند و به سازگاری اجتماعی دست می یابد. بررسی رویکرد های خودحمایتی برای افزایش سازگاری اجتماعی دانش آموزان با کم توانی ذهنی از اهمیت خاصی برخوردار است. این پژوهش با هدف رویکرد خودحمایتی، روشی برای سازگاری اجتماعی دانش آموزان با کم توانی ذهنی انجام شد. روش: پژوهش حاضر توصیفی و از نوع مروری بود. برای جمع آوری اطلاعات از مقاله ها، پایان نامه ها و کتاب های موجود در پایگاه های علمی معتبر از سال ۱۹۹۰ تا ۲۰۲۳ استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که با توجه به اینکه انسان ها شایسته برخورداری از توانایی دفاع از حقوق خود و سازگاری اجتماعی هستند. رویکرد خودحمایتی نوعی راهبرد مهم برای حمایت از دانش آموزان با کم توانی ذهنی به منظور افزایش سازگاری اجتماعی می باشد. نتیجه گیری: رویکرد خودحمایتی برای دانش آموزان با کم توانی ذهنی باید به عنوان یک سیستم حمایتی اساسی در جامعه جهت توانمندسازی و تقویت سازگاری اجتماعی به اجرا درآید. بنابراین، باید برای دانش آموزان با کم توانی ذهنی نوعی گروه های خودحمایتی در سطح جامعه تشکیل شود.
مقایسه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر یادگیری اکتشافی با تدریس عملکردی بر علاقه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات برنامه درسی ایران سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۴
237 - 258
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی روش تدریس مبتنی بر یادگیری اکتشافی با روش تدریس عملکردی بر علاقه و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان پایه یازدهم در درس روانشناسی انجام شد. پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و کنترل بود. دانش آموزان پسر پایه یازدهم شهرستان دیواندره جامعه آماری پژوهش را تشکیل دادند. در این پژوهش از روش نمونه گیری تصادفی ساده استفاده شد و 60 نفر انتخاب و در سه گروه مساوی 20 نفری گمارش شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه علاقه به تحصیل کلر و سوبیا(1993) و نیز نمره اکتسابی در درس روانشناسی استفاده شد. نتایج نشان داد که در مرحله پس آزمون بین میانگین دو روش تدریس اکتشافی و عملکردی با گروه کنترل در متغیر پیشرفت تحصیلی از نظر آماری تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین، نتایج بیانگر این بود دو روش یادگیری اکتشافی و عملکردی بر بهبود علاقه نسبت به تحصیل در دانش آموزان گروه های آزمایش اثربخشی داشته اند.