فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۱۲۱ تا ۱٬۱۴۰ مورد از کل ۲۹٬۵۴۵ مورد.
منبع:
باغ نظر سال ۲۱ شهریور ۱۴۰۳ شماره ۱۳۵
5 - 10
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: پژوهشگران، ساختارهای پریودیک موسیقایی را به صورت سؤال و جواب مربعی می شناسند که بخش اعظمی از کارگان موسیقی را شکل می دهد. در چنین ساختارهایی وقفه های طولانی تر در انتهای سؤال و جواب و وقفه کوتاه تر در میانه سؤال و میانه جواب قرار می گیرد. نگرش فرمال سه بخشی، دوبخشی و پریودها از منظر کورگیان (تصاعد متریک) و پژوهش های دیگر در زمینه گروه های صوتی، همگی احاطه متریک را در ساختارهای ملودیک نشان می دهند. به نظر می رسد ساختارهای شعری نیز از اصول تصاعد متریک موسیقی پیروی می کنند. هدف پژوهش: این مقاله یافتن ساز و کاری برای توصیف ساختار ریتمیک و دوری اشعار کودکانه و سپس آزمودن نظریه به دست آمده در یک جامعه آماری است. در پژوهش های پیشین ریتم و عروض شعر کودکانه به عنوان عامل موسیقی بیرونی بررسی شده و مدل هایی نیز برای شعر عامیانه و عروضی وجود دارد. اما تطبیق کارکرد متریک بر شعرهای عامیانه مخصوصاً مبتنی بر زیبایی شناسی شنیدار کمتر صورت گرفته است.روش پژوهش: این پژوهش از نوع کمی-کیفی است و در گام اول به روش کیفی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای، میزان انطباق نظریه های متریک با اشعار کودکانه و عامیانه انجام می شود. درگام دوم، فاز کمی، 20 مخاطب در آموزن شنیداری شرکت می کنند.نتیجه گیری: ساختار شعرهای کودکانه قابل توصیف بر مبنای اصول تصاعد متریک هستند. با توجه به نتایج 90 درصدی مخاطبان می توان دریافت، شنوندگان الگوهای مبتنی بر تقسیمات مربعی را طبیعی تر می دانند؛ به همین دلیل ساختمان اغلب اشعار عامیانه، مبتنی بر سؤال و جواب هستند.
مطالعه و بررسی میدانیِ بازشناسی رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
109 - 133
حوزههای تخصصی:
سنگ نگاره، بازنمایشی تصویری از فرهنگ، اندیشه و برهم کنش های گوناگون انسانی-محیطی در عرصه ی زیست بوم است. این هنر از منظر تاریخی، از رایج ترین شیوه های بیان و انتقال پیام جوامع بوده که در قاب ها و دیوار پوش های سنگی-صخره ای بازتاب یافته و به مثابه رسانه، از پیش ازتاریخ تاکنون تولید و بازتولید می شدند. فراوانی و گوناگونی سنگ نگاره ها در اغلب مناطق فلات ایران بر تلاش بیشتر به منظور مطالعه آن ها تأکید دارد؛ بنابراین، شایسته توجه است زیرا اغلب سنگ نگاره ها، در زمان های گذشته و عموماً توسط افراد، گروه ها و در جوامع نانویسا تولید می شدند. با توجه به ایجاد سنگ نگاره ها در موقعیت های سنگی-صخره ای، استان اصفهان از مناطق ویژه در ارائه این نوع باز نمایش های هنری به شیوه رنگین نگاره است. از این منظر، تاکنون جایگاه اصفهان در مطالعات باستان شناسی هنر کمتر شناخته شده است؛ بنابراین سنگ نگاره های کوه دمبه در محدوده ی شهر اصفهان موردپژوهش قرار گرفت. ازآنجا که سن سنجی های دقیق در تعیین زمان ایجاد سنگ نگاره ها وجود ندارد؛ هدف این مقاله به بازشناسی و ادراک موضوعی نقشمایه ها و صحنه های روایی و تجزیه وتحلیل آزمایشگاهی رنگین نگاره های این مجموعه اختصاص یافته است. در راستای این اهداف، سؤالات پژوهش عبارت اند از: 1. رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان دربرگیرنده چه نوع نقوشی هستند؟ 2. شیوه و یا سبک ترسیم رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان چگونه است؟ 3. عناصر تشکیل دهنده رنگدانه مورداستفاده در خلق نقوش رنگی کوه دمبه اصفهان کدم اند؟ 4. رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان در چه دوره ای ایجادشده اند؟ 5. رنگین نگاره های کوه دمبه اصفهان با کدام مناطق ایران و چه نوع داده های فرهنگی قابل مقایسه و بررسی هستند؟ این پژوهش به روش کیفی و کمی و مبتنی بر گردآوری اطلاعات به شیوه کار میدانی، آزمایشگاهی و اسنادی است. نتایج پژوهش، درمجموع چهل ویک نقشمایه شناسایی شد. آن ها به شیوه فیگوراتیو و شبح گونه در سبک های طبیعت گرایانه، واقع گرایانه و انتزاعی صحنه هایی از فعالیت های گوناگون معیشتی فردی و گروهی را نمایش می دهند. بر مبنای مطالعات آزمایشگاهی رنگ استفاده شده در ایجاد عناصر نقشی ترکیبی از اکسید آهن و کلسیت است. به نظر می رسد سنگ نگاره ها توسط فرد یا گروهی مشغول یا آشنا با راهبردهای معیشتی کوچ گری رمه داری، زراعت و صنایع دستی ایجادشده باشند.
بررسی وجوه تشابهات بین فرهنگی ایران و مصر بر مبنای مطالعات سفالینه های زرین فام قرون میانی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال ۱۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۴
68 - 79
حوزههای تخصصی:
با گسترش اسلام در قرون میانی و قرارگیری ایران در موقعیت خاص جغرافیایی، ارتباطات فرامنطقه ای ایران و دیگر کشورها از جمله مصر از طریق راه های تجاری، زمینی و دریایی گسترش یافت که علاوه بر تجارت، باعث مهاجرت بسیاری از افراد به ایران و بالعکس شد و به برقراری و تعاملات فرهنگی بین منطقه ای دامن زد. سفال یکی از مهم ترین و فراوان ترین داده های مادی در باستان شناسی است؛ از انواع مهم سفالینه های تولیدی در قرون میانه اسلامی، سفال زرین فام است. این گونه از سفال به علت تجملی بودن و به کارگیری نقوش فراوان در تزئیناتش غالباً موردتوجه مردم قرار دارد و از کالاهای مبادلاتی است؛ بنابراین، با مطالعات شمایل نگاری آن می توان به میزان تعاملات فرهنگی دو منطقه پی برد. این پژوهش که با روش توصیفی - تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و اطلاعات موزه های جهان انجام شده است، در پی پاسخ به این پرسش است که چه تشابهاتی بین سفال های زرین فام مصر و ایران وجود دارد و چطور می توان تبادلات سیاسی - فرهنگی مصر و ایران را توجیه کرد؟ نتایج حاصل نشانگر آن است که بسیاری از نقوش سفالینه های زرین فام مصر و ایران مشابه هم هستند و بخشی نیز مشترک است که بر پایهه دو عامل انجام شده است: 1- تجارت 2- مهاجرت سفالگران به ایران. درواقع تولید سفال زرین فام در ابتدا به عنوان یک کالای فاخر، تحت تأثیر عوامل سیاسی و متکی به حاکمیت بوده است و به مرور مورداستفاده اقشار متوسط جامعه قرار گرفته و فراوانی نسبی بالایی دارد؛ بنابراین فراوانی این سفال در یک منطقه بیانگر قدرت تجاری و رونق اقتصادی یک حکومت است.
تحلیل جامع مؤلفه های مؤثر در تغییر عملکرد سازگار بناهای تاریخی، بررسی موردی: خانه های تاریخی دوره پهلوی در تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۴۳
103 - 129
حوزههای تخصصی:
درصورت عدم امکان تداوم عملکرد بنا و در راستای حفاظت مؤثر از آن، استراتژی بازاستفاده انطباقی با دلالت بر تغییر عملکرد در بناها به کار گرفته می شود که شرایط پایش موفقیت آن ازطریق مفهوم «سازگاری»، به دلیل پیچیدگی و گستردگی، نیازمند تدقیق است. لذا هدف اصلی این مقاله، دستیابی به چارچوبی برای تحقق سازگاریِ تغییر عملکرد در بازاستفاده انطباقی از بنا های تاریخی است که ازلحاظ پرداختن به جنبه ها و دامنه های گسترده تأثیرگذار بر این حوزه جامعیت داشته و براساس مرحله مناسب برای شناسایی معیار های ارزیابی (پس از بهره برداری)، ازطریق تحلیل روابط میان معیار ها، نقش و اهمیت هریک، سازوکارهای تحقق سازگاری را تبیین نماید. پژوهش حاضر از نوع کاربردی بوده و در آن از روش آمیخته استفاده شده است؛ به نحوی که پس از شناخت چارچوب سازگاری، 45 مؤلفه تحقق آن با راهبرد توصیفی-تحلیلی و برگرفته از تحلیل محتوای جهت دار گردآوری شده و نهایتاً با هدف شناخت روابط میان زیرمعیار ها، روش مصاحبه با خبرگان در جمع آوری و نیز ترکیب روش های دیمتل فازی، ساختاری-تفسیری و میک مک در تحلیل داده ها مورد استفاده قرار گرفته اند که نهایتاً طی «مدل مفهومی نهایی» ارائه شده است. شایان ذکر است از میان این زیرمعیار ها، «حفظ و تقویت ارزش های ناملموس» بیشترین میزان تأثیرپذیری و تعامل با سایر زیرمعیار ها و «الزامات فنّی حفاظت (بازگشت پذیری و حداقل مداخلات)» در صدر زیرمعیار های با ماهیت علّی شناسایی شده است.
کنش مندی هنری و فرهنگی قالی ایرانی در سفرنامه های عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پیکره دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۶
77 - 91
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در میان ادوار تاریخی ایران زمین، عصر صفوی از منظر پرداختن به انسان شناسی فرهنگی اقوام ایرانی ارزش به سزایی دارد. جایی که در آن به لطف آشنایی با جهان غرب، بنیان های نقد اجتماعی و نگاه انتقادی به مشکلات و مصایب اجتماعی شکل گرفت و همزمان عناصر زشت و زیبای سازنده جامعه ایرانی به اروپا نمایانده شد. آرای سیاحان اروپایی در باب عناصر فرهنگی جامعه ایران، آیینه تمام نمایی است که تبیین و تحلیل آن می تواند به شناخت ارکان عمده فرهنگ و تمدن ایرانی در آن روزگار بیانجامد. توجه اعجاب برانگیز سفرنامه های دوره صفویه به قالی ایرانی و تبیین زیبایی و ظرافت آن در شمار مواردی است که سیاحان فرنگی در نوشته های خود آورده و از این رهگذر بر یکی از بنیان های فرهنگی ایران و یکی از ملزومات زیست بوم جامعه ایرانی انگشت نهاده اند. در پژوهش حاضر به این پرسش که سفرنامه های فرنگی روزگار صفویه، کدام ابعاد انسان شناسی، هنری و تجاری در پیوسته با فرش ایرانی را تبیین کرده اند و این ابعاد در نگرش غربیان نسبت به ایرانیان چه تأثیری نهاده پاسخ داده می شود.روش پژوهش: این پژوهش متکی به شیوه توصیفی- تحلیلی است که پس از استخراج مطالب مورد نظر از متون مورد بررسی، به کمک منابع کتابخانه ای تبیین و تحلیل شده است. نظر به اینکه این پژوهش براساس داده های تاریخی مندرج در سفرنامه ها صورت پذیرفته، لذا روش پژوهش تاریخی نیز در شمار روش های پژوهش است.یافته ها: بر بنیاد آنچه ازخلال بررسی یاد کرد قالی ایرانی و متعلقات آن در سفرنامه های فرنگی عصر صفوی استنباط می شود، فرش ایرانی یکی از نیکوترین و جذاب ترین رسولان فرهنگی ایران در نگاه اروپاییان سده هفدهم میلادی و پس از آن بوده که توانسته است با جاذبه بصری شگفت انگیزخود، سیمایی مقبول از ایران عصر صفوی در خاطر فرنگیان ترسیم نماید. قالی ایرانی افزون بر ارزش و نفاست مادی، توانسته اعجاب هنری فرنگیان را برانگیزد و در بهبود نگرش آن ها نسبت به اقوام متعدد ایرانی ایفای نقش نماید. همچنین پاره ای از هویت فرهنگی اقوام ایرانی از رهگذر نقش و طرح های قالی برای اروپاییان هویدا شده است.نتیجه گیری: در سفرنامه های فرنگی اشاره به مراکز قالیبافی، دانش بومی قالیبافی و آداب و رسوم در پیوسته با آن فراوان است. بخش قابل توجهی از مؤلفه های فرهنگی اقوام ایرانی، همچون پیوند طرح های قالی با قصه های اساطیری و تاریخ ایرانی، کاربست فرش در مراسم مذهبی و مانند آن از دل تار و پود همین فرش به ناظر اروپایی شناسانده شده است. بیشینه توجه سفرنامه ها به مبحث تکثر، پراکندگی و تنوع طرح و نقش قالی ایرانی و کمینه آن مربوط به آداب و رسوم ایرانی در پیوسته با فرش است.
شناسایی عوامل اجتماعی- سیاسی مؤثر بر تحول مسکن برنامه ریزی شده شهر کابل (از دهه1960 تا 2021 میلادی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در افغانستان گذار از سنت به مدرنیته که از حدود یک قرن پیش همزمان با دیگر کشورها شروع شده، در بطن جامعه و متعاقب آن در معماری و کالبد شهری تأثیرات بسیاری به جا گذاشته است. تأثیرات و تحولات در الگوی مسکن برنامه ریزی شده شهر کابل تحت تأثیر رویدادهای تاریخی سیاسی افغانستان و به تبع آن تغییرات ساختار اجتماعی آن بوده است. مطالعه تغییر و تحولات مسکن در بستر اجتماعی-سیاسی افغانستان و بطور خاص شهر کابل به عنوان نماینده و الگوی تأثیرگذار این تحولات، برای یافتن الگوهای مناسب پاسخگو به نیازهای آتی کشور ضروری است. برای دستیابی به این منظور و حرکت به سوی برنامه ریزی و طراحی مسکن مناسب و سازگار با نیاز کاربران، شناسایی عوامل مختلف تأثیرگذار بر تحول مسکن، نیازمند مطالعه و تحلیل است. هدف از این پژوهش شناخت رابطه تحول معماری مسکن و تغییرات ساختار اجتماعی- سیاسی جامعه و تحلیل عوامل مؤثر بر تحول مسکن برنامه ریزی شده شهر کابل در بازه زمانی دهه1960 تا 2021 میلادی است. پارادایم پژوهش کیفی است که در آن میزان تأثیر مؤلفه های اجتماعی- سیاسی بر الگوی مسکن برنامه ریزی شده شهر کابل با روش پیمایشی، با استفاده از پرسشنامه با طیف لیکرت بررسی و سپس با استفاده از روش تحلیل عاملی اکتشافی تحلیل شده است. تحلیل عاملی اکتشافی مؤلفه های اجتماعی- سیاسی مؤثر بر تحول مسکن برنامه ریزی شده شهر کابل در شش دهه اخیر نشان می دهد که تعاملات اجتماعی، سیاست داخلی، آموزش و تحصیلات، برنامه ریزی مسکن، گرایش های اجتماعی، نظام اجتماعی، زن و خانواده، کاهش جمعیت، سیاست خارجی، جابجایی جمعیت مهم ترین عوامل مؤثر بر تحولات مسکن محسوب می شوند.
تحولات هنر کتاب آرایی قراقویونلوها در دوره ی پیربوداق نیمه ی دوم قرن نهم هجری (758 – 178 ه.ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
63 - 75
حوزههای تخصصی:
یکی از دوران مهم رشد هنر کتاب آرایی، بعد از جلایریان و تیموریان دوره قراقویونلوهاست که متأسفانه کمتر بدان پرداخته شده است. قراقویونلوها وارث مراکز کتاب آرایی حکومت های پیشین جلایری و تیموری بودند و خود نیز به توسعه و رونق آن کمک کردند. علاوه بر جهانشاه قراقویونلو، ولیعهد او پیربوداق در دوره ی کوتاه حکومت خود تا پیش از مرگ، باعلاقه ی مثال زدنی موجب رشد و اعتلای کتاب آرایی شده است. پژوهش حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که؛ پیربوداق در تحولات هنر کتاب آرایی نیمه دوم قرن نهم هجری قمری چه تأثیری گذاشته است؟ به همین منظور هنر کتاب آرایی به ویژه کتابت و صفحه آرایی با معرفی نسخ خطی و کاتبان، در محدوده ی زمانی فرمانروایی پیربوداق در شیراز و بغداد موردتوجه است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و تاریخی است و جمع آوری داده ها با استفاده از منابع کتابخانه ای، اسنادی و آرشیوی نسخه های خطی می باشد. درنهایت این نتیجه حاصل می شود که؛ پیربوداق با ایجاد زمینه ی تبادل هنرمندان، باعث انتقال مرکز کتاب آرایی از شرق به غرب ایران شده است و مکتب غربی ایران را با گونه ای از سلیقه های مختلف هنرمندان رونق داده و ضمن انتقال هنرمندان، به حمایت از آن ها در کتابت انواع نسخی خطی و هنر کتاب آرایی پرداخت.
مروری بر گذار از پارادایم تاب آوری اثباتی به گفتمان یکپارچه تاب آوری در حوزه شهرسازی معاصر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تفکر تاب آوری به عنوان یک مفهوم لغزنده و مملو از فراز و نشیب ها، در دستگاه های فکری مختلف، اصول و مولفه های متفاوتی به خود دیده است، که ادغام رهیافت های نظری، منجر به ابهام در نحوه درک، تفسیر و کاربرد این تفکر گردیده است.هدف پژوهش: هدف پژوهش بررسی سیر تکاملی چارچوب های نظری تاب آوری از گذشته تا حال در دستگاه های فکری مختلف، جهت به دست آوردن درک دقیقی از گفتمان تاب آوری در حوزه شهرسازی معاصر است.روش شناسی: در این راستا مبنی بر پارادایم تفسیرگرایی و با اتخاذ راهبرد استقرایی و با مرور اسناد کتابخانه ای و تحلیل آرای نظری و بهره گیری از روش تحلیل موقعیت، مرور نظام مند مطالعات انتخاب شده (28 متن) به صورت فعالانه با هدف روشن ساختن عناصر موقعیتی به عنوان واحدهای تحلیل انجام شد.یافته ها و بحث: یافته ها گویای آنست که چهار زاویه معرفت شناسی یا چهار نسل از مفهوم تاب آوری قابل تبیین است. نسل اول در ذیل چتر پارادایمی اثبات گرایی، به دوران آغازین ابداع مفهوم تاب آوری در علم بوم شناسی بازمی گردد که با بازخورد بازیابی و حفظ اصالت ارتجاعی سیستم ها شناخته می شود. نسل دوم که در پارادایم پسا اثبات گرایی تبلور می یابد، بر اصل انطباق پذیری تاکید دارد. نسل سوم در پارادایم پراگماتیسم با پافشاری بر آنچه در عمل به کار می آید، برجسته می شود. نسل چهارم نیز، با نگاه برساختی-تفسیری، به تولید و بازتولید فهم خود از تاب آوری می پردازد.نتیجه گیری: هر چند در روند این صورت بندی، سعی شد پتانسیل های هر یک از این نسل های چهارگانه در قیاس با یکدیگر از منظر جهت گیری، مولفه های بنیادین، نقاط تمرکز و سیر تغییرات برجسته شوند، اما چنین به نظر می رسد که در موقعیت فعلی جوامع، بهره گیری از رهیافت نسل چهارم، بیش از سایرین پاسخگوی انتظارات حال و آینده باشد. تکامل مفهوم تاب آوری که از دریچه نسل های مختلف برجسته شد، تعدادی از درس های نوظهور را برای سیاست گذاران شناسایی کرده است که اکنون در حوزه های سیاست گذاری و در مقیاس های فضایی مختلف به کار گرفته می شوند.
بازشناسی فرآیند طراحی در معماری داخلی
منبع:
اندیشنامه معماری داخلی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳
88 - 108
حوزههای تخصصی:
فرآیند طراحی به عنوان موضوعی گسترده و دارای جنبه ها، معانی و تفاسیر گوناگون همواره مورد بحث و تبادل نظر اندیش مندان این حوزه بوده است و هریک سعی در ارائه نظریات گوناگون برای فرآیند طراحی از دیدگاه خود داشته اند. جایگاه فرآیند «طراحی داخلی» طی چند دهه گذشته معمولاً برگرفته از فرآیند «طراحی معماری» دیده شده است. اما «معماری داخلی» به دلیل تمایزات ساختاری با «معماری»، می تواند فرآیند طراحی متفاوتی داشته باشد. بنابراین می توان فرآیند طراحی در معماری داخلی را در مقیاسی متفاوت با معماری تعریف نمود. از این رو بازشناسی فرآیند طراحی در «معماری داخلی»، مسئله مقاله حاضر است. این مقاله در پی پاسخگویی به این پرسش است که «نسبت فرآیند طراحی در معماری و معماری داخلی چیست؟». هدف از این پژوهش آگاهی از نقش مسئله یابی و تفکر طراحی در معماری داخلی و پیوند آن با فرآیند طراحی معماری در لحظه های همپوشانی و جدایی است. بدین منظور در مرحله نخست فازهای فرآیند طراحی به طور کلی بررسی شده است و شمای کلی طی مسیر در معماری و معماری داخلی با مشابهت های بسیار بدست آمده است. در مرحله دوم، تمایزات میان «معماری» و «معماری داخلی» در کلیات فرآیند طراحی نشان داده است که «همپوشانی ها» و «تمایزات» معماری و معماری داخلی در فرآیند طراحی به صورت «همگرایی» و «واگرایی» بروز می کنند. در مرحله سوم، با بررسی تحلیلی هر کدام از جزء مراحل و گام های فرآیند طراحی در «معم اری» و «معماری داخلی» مصداق هایی از تفاوت های محتوایی و مؤلفه های واگرایی فرآیند طراحی در این دو یافته شده که این تفاوت ها از جنس موضوع طراحی، روش های تعریف مسئله، ابعاد یافتن مسئله، راهکارهای حل مسئله و تفاوت زبان طراحی بودند. بدین ترتیب، این پژوهش ارکان تفاوت محتوایی میان فرآیند طراحی داخلی در نسبت با فرآیند طراحی معماری را روشن می سازد.
کاربرد نوروشهرسازی در طراحی شهری: ارزیابی تأثیرات پیچیدگی بصری بر پاسخ های عصب شناختی عابران پیاده
منبع:
مطالعات طراحی شهری ایران دوره ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
243 - 268
حوزههای تخصصی:
رشد شتابان شهرها در غیاب ضوابط کنترلی مؤثر، پاسخگویی شهرها به نیازهای شناختی و فیزیولوژیکی شهروندان را با بحران مواجه نموده است. نوروشهرسازی به عنوان رویکردی نوظهور، با ادغام شهرسازی، روان شناسی محیطی و عصب شناسی، به تحلیل بازخوردهای عصبی مغز نسبت به محیط های شهری می پردازد تا تعامل مثبت انسان و محیط بازسازی شود. در این میان پیچیدگی بصری بعنوان عاملی که عدم تعادل در آن مستقیما با فیزیولوژی انسان در ارتباط است، در چارچوب این رویکرد می تواند از منظری جدید مورد مطالعه قرارگیرد. پژوهش حاضر پس از بررسی مفهوم پیچیدگی بصری در طراحی شهری، به طیف بهینه پیچیدگی بصری پرداخته و به معرفی امکانات نوروشهرسازی در بررسی این فاکتور محیطی می پردازد. مطالعات اخیر در حوزه نوروشهرسازی نشان داده اند که رابطه میان وحدت و تنوع در محیط های شهری را می توان از طریق تحلیل سرعت پردازش عصبی داده های بصری بررسی کرد. شواهد تجربی حاکی از آن است که امواج بتا با میزان پیچیدگی فرم های فراکتال ارتباط مستقیم دارند؛ داده های حاصل از الکتروانسفالوگرافی (EEG) نشان می دهند که این ابزار می تواند به عنوان راهکاری مؤثر برای بررسی تجربیات شناختی مرتبط با وحدت و تنوع و همچنین سرعت پردازش عصبی به کار رود. علاوه بر این، نوسانات فرکانس تتا در نواحی پیشانی و بالای پیشانی با عملکردهای شناختی نظیر حافظه کاری، حافظه اپیزودیک و جهتیابی ارتباط معناداری دارند. افزایش دامنه فعالیت سیگنال های EEG اغلب بیانگر کاهش نمایانی عناصر محیطی است، در حالی که کاهش دامنه این سیگنال ها به افزایش نمایانی این عناصر اشاره دارد. در نهایت، محدودیت های فنی ابزارهای نقشه برداری عصبی در محیط های واقعی، از جمله حساسیت به نویزهای محیطی و حرکت، به عنوان چالش های اصلی شناسایی شده اند. به همین دلیل، استفاده از محیط های واقعیت مجازی (VR) به عنوان ابزاری نوین برای کنترل متغیرهای محیطی و کاهش اثر محدودیت های فنی پیشنهاد می شود. این رویکرد امکان دستکاری سیستماتیک متغیرهای مرتبط با پیچیدگی بصری و بهبود دقت در ثبت داده های عصبی را فراهم می آورد.
رابطه بین محرک های اطلاعاتی و قضاوت زیبایی شناختی در میان افراد غیر متخصص در هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جلوه هنر سال ۱۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
63 - 74
حوزههای تخصصی:
متغیرهای روانشناختی در میزان درک و لذت افراد از یک اثر هنری نقش اساسی دارند. لذت از اثر هنری نه تنها به خود اثر بلکه به مخاطب آن نیز بستگی دارد. ابعاد شخصیتی و دانش هنری از جمله عواملی هستند که بر لذت، درک و قضاوت زیبایی شناختی افراد اثرگذار هستند. تأثیر این عوامل بر افراد مختلف اعم از متخصصین و غیرمتخصصین در هنر سنجیده شده است اما چیزی که در این میان مغفول مانده، تأثیر کوتاه مدت یک محرک اطلاعاتی بر تجربه هنری افراد غیرمتخصص است. در این پژوهش افرادی با تجربه و دانش هنری پایین در دو گروه آزمایشی مورد آزمون قرار گرفتند. گروه اول بدون هیچ محرک اطلاعاتی و گروه دوم با محرک اطلاعاتی (متنی درباره ی ماهیت اثر هنری) میزان ترجیح خود را از پنج جفت اثر واقع گرا-کلاسیک و مدرن-انتزاعی اظهار کردند. نتایج پژوهش حاکی از این بود که با وجود عدم تفاوت دو گروه در دانش زیبایی شناختی، گروه دوم که در معرض محرک اطلاعاتی قرار داشتند، آثار مدرن و انتزاعی را به صورت معناداری بیشتر پسندیدند. بنابراین حتی ارائه اطلاعات کوتاه در مورد شیوه های درک هنر به طور بافتاری به افراد می تواند روی انتخاب و ترجیح آثار هنری تأثیر بگذارد. یافته های این پژوهش نقش متغیرهای بافتاری و روانشناختی در تجربه زیبایی شناختی افراد غیرمتخصص را تأیید می کند.
مطالعه و بررسی نقوش و تناسبات درِ محراب چوبی مسجد جامع ابیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۲
149 - 163
حوزههای تخصصی:
محراب یا نماز گاه یکی از جلوه گاه های معماری آیینی در دین اسلام به شمار می رود، به همین دلیل همواره سعی بر این بوده تا به بهترین صورت آذین یابند. هنرمندان طی اعصار مختلف با توجه به شرایط جغرافیایی و اقلیمی هر منطقه از مواد و مصالح مختلفی برای ساخت آن ها بهره جسته اند که ازجمله کمیاب ترین نمونه ها می توان به محراب های ساخته شده از چوب اشاره کرد. در حال حاضر تنها محراب تماماً چوبی برجا مانده در ایران، محراب مسجد جامع روستای ابیانه در نزدیکی کاشان است. درواقع هدف از انجام این پژوهش، ضمن معرفی، بررسی فنون ساخت و تزئین، تحلیل محتوایی کتیبه ها، همچنین مطالعه تناسبات و ترکیب بندی درِ محراب چوبی مسجد جامع ابیانه است. بر همین مبنا سؤال های پژوهش حاضر عبارت اند از: 1. از چه فنونی در ساخت و آرایه بندی محراب چوبی مسجد جامع ابیانه استفاده شده است؟ 2. تناسبات و کتیبه های به کاررفته در محراب مسجد جامع ابیانه به ترتیب دارای چه مؤلفه های بصری و محتوایی هستند؟ ازاین رو تلاش شد با روش تحلیلی- توصیفی به آن ها پاسخ داده شود. نتایج تحقیق نشان داد علی رغم گستردگی و تنوع به کارگیری نقوش گیاهی، به نظر می رسد سازنده با استفاده از نقوش هندسی و کتیبه هایی نظیر آیت الکرسی و دیگر سوره های قرآن کریم، به شکل نمادین به یکتایی خداوند و مضامین اخروی اشاره دارد. شیوه ساخت محراب، فاق و زبانه همچنین قاب و صفحه است. مضاف بر آن، مشخص شد در ترکیب بندی کلی و جزئی محراب از تناسبات طلایی استفاده شده است. البته فرضیه داشتن چارچوب و اسکلت پنهان درون دیوار نیز در این پژوهش برای اولین بار مطرح شده است.
خوانش پیشران های موثر بر بازآفرینی اجتماع محور در بافت های ناکارآمد در جهت ارتقاء زیست پذیری شهری؛ مطالعه موردی: محله انجیراب گرگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
141 - 157
حوزههای تخصصی:
فضاهای شهری به مرور دستخوش تغییرات شده و به لحاظ کالبدی و عملکردی دچار فرسودگی می شوند. در این راستا به منظور ارتقاء کیفیت فضاهای شهری رویکردهای متعددی ارایه شده، که برآیند سیر تکاملی آن ها بازآفرینی بوده است. بازآفرینی شهری دربرگیرنده برنامه هایی با اهداف کالبدی، اقتصادی، اجتماعی، زیست محیطی می باشد. این مقاله کوشیده است با روش تحلیل ساختاری، پیشران های موثر بر بازآفرینی اجتماع محور محله انجیراب گرگان در جهت ارتقاء زیست پذیری آن را بازشناسی و خوشه بندی کند. داده های نظری با روش اسنادی و داده های تجربی با روش پیمایشی بر پایه تکنیک دلفی تهیه شده است. جامعه آماری20 نفر از خبرگان شهری بر اساس نمونه گیری هدفمند و پیشران های توسعه، با 44 نیروی پیشران در 5 بعد اقتصادی، اجتماعی، کالبدی، و نهادی- مدیریتی و زیست محیطی است که با روش تحلیل اثرات متقابل ساختاری در نرم افزار MICMAC پردازش شده است. یافته ها از نظر تحلیل کلی محیط سیستم نشان داد که 218 رابطه عدد 3 دارد و این به معنای آن است که روابط پیشران های کلیدی بسیار زیاد بوده و از تاثیرگذاری و تاثیرپذیری زیادی برخوردارند. همچنین نتایج دیگر پژوهش از تحلیل اثرات متقابل، بیانگر پراکندگی نیروهای پیشران در وضعیتی پیچیده و بینابین از اثرگذاری و اثرپذیری است؛ نظام خوشه بندی پیشران ها حاکی از تمرکز پیشران ها در بخش مستقل است. از مجموع 44 نیروی پیش برنده توسعه، 9 پیشران کلیدی شامل تشکل های محلی سازمان یافته، جذب اعتبارات برای بازآفرینی، نگرش و دانش مدیران شهری، توجه به بازآفرینی اجتماع محور در طرح های شهری، وضع قوانین خاص بازآفرینی اجتماع محور، انطباق طرح ها با نیازها و سبک زندگی ساکنین، تقویت جایگاه شورایاران محله، ارتقاء موقعیت و ارزش اقتصادی زمین و تخصیص بودجه دولت، پیش برنده های کلیدی و بایسته های بازآفرینی اجتماع محور در محله انجیراب است که باید از طریق شالوده اسناد فرادست و محتوای طرح های بازآفرینی فراهم آید.
ارتقای کیفیت فضای شهری پیرامون مساجد از طریق طراحی معماری؛ نمونه ی موردی: مسجد حکیم اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۸
159 - 176
حوزههای تخصصی:
فضای شهری عرصه ای برای نمایش زندگی جمعی است؛ صحنه ای که شهروندان را فارغ از نژاد، سن و صنف دور هم جمع کرده و با شکستن مرزهای اجتماعی، نمایشی از زندگی اجتماعی مردم شهر عرضه می کند. با توجه به این که کیفیت فضاهای شهری بر میزان حضورپذیری مردم در آن موثر است، تلاش در مسیر ایجاد فضاهای با کیفیت شهری به عنوان یکی از مسئولیت های معماران و شهرسازان شناخته می شود. در واقع توجه فعالان صنعت ساختمان به ویژه معماران و شهرسازان به تاثیر مستقیم هر بنا بر کیفیت فضای شهری پیرامون آن یکی از لازمه های رسیدن به شهری با فضاهای عمومی باکیفیت است. این پژوهش با هدف شناسایی نقش بنای مسجد حکیم اصفهان در ارتقای کیفیت فضای شهری پیرامون آن انجام شده است تا نتیجه ی آن علاوه بر یادآوری نقش ساختمان به عنوان ریز دانه های شهری در کیفیت بخشی به فضاهای عمومی شهر، به عنوان نمونه ای از تدقیق در یک ساختمان خاص جهت مطالعات بعدی در اختیار معماران و شهرسازان قرار گیرد. بر این اساس، ورودی های غربی، شمالی و شرقی مسجد حکیم اصفهان که فضای معماری را به فضای شهری متصل نموده برای مطالعه دقیق تر انتخاب شدند. ابزار پژوهش، مصاحبه ی نیمه ساختار یافته بود و داده های حاصل از مصاحبه با 160 نفر از شهروندان حاضر در فضای شهری پیرامون مسجد حکیم، با استفاده از نرم افزار Maxqda جمع بندی و در سه مرحله (باز، محوری و گزینشی) کدگذاری شد. داده ها در قالب 24 مفهوم منسجم به عنوان کدهای باز و 12 مقوله به عنوان کدهای محوری تدوین و معرفی گردیده است. با هدف تسهیل مطالعه ی نتایج، کدهای محوری نیز در قالب چهار دسته ی کلی(کدگذاری گزینشی) ادراکی، فضایی، کالبدی و عملکردی مرتب شده اند. در آرای مصاحبه شوندگان، نقش معماری در تقویت اجتماع پذیری فضای شهری، نقش معماری در خوانایی فضای شهری، نقش معماری در القای حس مکان در فضای شهری و نقش معماری در ارتقا امنیت در فضای شهری، پرتکرارترین مصادیق از نقش معماری مسجد حکیم اصفهان در کیفیت بخشی به فضای شهری پیرامون آن بوده است.
مطالعهٔ نقوش آثار فلزی مملوکی محفوظ در موزهٔ متروپلیتن و بررسی تأثیرپذیری آن ها از مناطق هم جوار (مطالعهٔ موردی: جعبه و لگن برنجی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای صناعی ایران سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۲)
175 - 196
حوزههای تخصصی:
طبق اسناد و مدارک موجود از تاریخ دوران اسلامی، دورهٔ مملوکان یکی از ادوار شکوفایی هنر فلزکاری به شمار می آید و سرزمین تحت تسلط آن ها به یکی از مراکز مهم فلزکاری بدل شده بود. فرم و نقش آثار اولیهٔ فلزکاری مملوکی را می توان ترکیبی از ویژگی های فلزکاری سرزمین های مجاور خود برشمرد که به دلیل خلاقیت و مهارت بالای آنان در فلزکاری، نهایتاً منجر به خلق سبکی منحصر به فرد و مستقل گردید. لذا از این منظر سهم به سزایی در رشد و توسعهٔ هنر فلزکاری اسلامی ایفا نموده است. هدف اصلی پژوهش حاضر، معرفی و تحلیل نمونه هایی از آثار فلزکاری مملوکی محفوظ در موزهٔ متروپلیتن، و تحلیل مفاهیم و مضامین نهفته در نقوش این آثار می باشد. در راستای دستیابی به این هدف، پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که در تزئین آثار فلزی مملوکی از چه نقوشی بهره گرفته شده و رابطهٔ الگوهای تزئینی و محتوایی در این آثار با الگوهای سنت های پیشین و تمدن های هم عصر آن ها چگونه بوده است؟ این پژوهش کیفی، به روش توصیفی - تحلیلی انجام گرفته و شیوهٔ گردآوری اطلاعات آن، به صورت مطالعات کتابخانه ای بوده است. به دلیل تعدد آثار، چهار نمونه از آثار موجود در موزهٔ متروپلیتن به عنوان نمونه های مطالعاتی برگزیده شده و از نظر نقش و تزئین مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته اند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که در تزئینات این آثار از مجموع نقوش انسانی، حیوانی گیاهی، کتیبه و هندسی استفاده شده، هم چنین طراحی این نقوش متأثر از مناطق دیگری از جمله ایران و آناتولی بوده است.
واکاوی نحوه ی پاسخگویی به شاخص های شهردوستدار کودک دربافت جدید و سنتی شهر رشت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش شهرسازی دوره ۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳
25 - 48
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: کمبود فضاهای مطلوب برای حضور کودکان و نا ایمن بودن این فضاها در محیطهای شهری، باعث شده تا حس تعلقِ کودکان به فضای شهری به گونه ای متفاوت ارزیابی شود و این فضاها برای فعالیت روزانه کودک پاسخده نیستند. از این رو، با توجه به نقش بنیادین محیط در شکل گیری شخصیت و رشد کودک، درعصر حاضر توجه به کودکان و نیازهای اجتماعی آنان در بافت شهرها و محله ها یکی از مهمترین مساائل پیش روی جامعه است. از این منظر طرح های دوستدار کودک به دنبال اعطای حق شهروندی به کودکان، کم کردن میزان خشونت علیه کودکان و... است.هدف: پژوهش حاضر به دنبال یافتن نقاط قوت و ضعف بافت جدید و سنتی شهرها و مقایسه آنها در راستای اصول و شاخص های شهردوستدار کودک است، تا از این طریق به شناسایی مولفه های موثربر ارتقای کیفیت فضاهای عمومی شهر به جهت حضورپذیری کودکان دست یابد.روش: روش این تحقیق به صورت توصیفی - تحلیلی و پیمایشی با هدف توسعه ای – کاربردی است. جمع آوری اطلاعات نیز بر اساس توزیع پرسشنامه میان مدارس مناطق 1 و 2 شهر رشت انجام شده است. جامعهآماری پژوهش، دانش آموزان دختر و پسر 6-12 سال مقطع ابتدایی، والدین، مربیان و روانشناسان مرتبط با دانش آموزان منطقه 1و2 به عنوان بافت جدید و سنتی شهر رشت درنظر گرفته شد که از آن میان، 378 نفر به عنوان نمونه که از این تعداد 193 نفر 6-9 سال و 97 نفر10-12سال و 88 نفر از والدین، مربیان و روانشناسان که به شیوه هدفمند انتخاب شدند. از نقاشی به عنوان ابزار مشارکت با کودکان، استفاده شد. نقاشیها توسط خبرگان حیطه روانشناسی کودکان و معماری، مورد تحلیل و ارزیابی قرارگرفتند. به منظور ارزیابی نهایی و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS25 بهره گرفته شده است.یافته ها: تحلیل معیارهای فضای مطلوب کودک در سه بخش مولفه های عینی، ذهنی و عملکردی حاکی از آن است که مولفه های عینی و عملکردی در بافت جدید و مولفه های ذهنی در بافت سنتی مورد توجه قرار گرفته اند.نتیجه گیری: با بررسی شاخصهای شهر دوستدار کودک و مجموع میانگین امتیازات، این نتیجه حاصل شد که با توجه به کیفیت های متفاوت محیط، بافت های گوناگون دارای ویژگی های کیفیتی متفاوت جهت جذب کودکان است. همچنین مقایسه تطبیقی دو منطقه نشان می دهد که مؤلفه های امنیت، فضای سبز، دسترسی، پیاده و دوچرخه مداری از بعد کالبدی و رنگ و زیبایی و خوانایی از بعد روانشناسی در محلات با بافت برنامه ریزی شده و جدید در مقایسه با محلات سنتی، کیفیت مطلوب تری دارد.
واکاوی نقش مخاطب در شکل گیری رسه بر بنیان متون کهن هندی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۹۹)
55 - 70
حوزههای تخصصی:
نمایش های کهن و سنتی هندی، اجراهایی آیینی هستند که با هدف ایجاد رسه در مخاطب شکل می گیرند. جایگاه این اجراها در نظام تفکری هندوستان از چنان اهمیتی برخوردار است که کتب خاصی به بسط روند شکل گیری نمایش و اجزای یک اجرا چون ادوات صحنه، دکور، موسیقی، روایت، نحوه اجرای بازیگر و حتی چگونگی مواجه مخاطب با نمایش پرداخته اند. ازآنجایی که هدف از امر اجرا در جامعه برآمده از سنت چیزی بیشتر از لذت زیبایی شناسانه است، این مقاله در نظر دارد با هدف شناخت عمیق تر نسبت به نحوه ادراک پذیری نمایش، نقش مخاطب در ایجاد رسه را به عنوان اصل اساسی در نمایش مدنظر قرار داده و به این پرسش پاسخ دهد که چه نسبتی میان مخاطب و ایجاد رسه وجود دارد؟ این تحقیق از نوع کیفی و به شیوه توصیفی-تحلیلی صورت پذیرفته و روش گردآوری اطلاعات در آن از طریق مراجعه به منابع کتابخانه ای و اسناد دست اول هندی است. نتایج تحقیق بیانگر آن است که در نمایش آیینی هند، مخاطب صرفاً به عنوان بیننده نمایش نیست، بلکه حضوری فعال در اجرای نمایش دارد. ازآنجایی که تفکر سنت بر بنیان اصل کل گرایی است، در پروسه اجرای نمایش لحظاتی فرامی رسد که میان بازیگر و مخاطب، تفکیک دقیقی وجود ندارد. درواقع در جریان اجرا، کنش مخاطب می تواند در پی کنش بازیگر قرار گرفته و موجب برانگیختن احساسات در بازیگر نیز شود. از این رو ایجاد و تداوم رسه صرفاً وابسته به روایت، ادوات صحنه و بازیگر نیست، بلکه با کنش مخاطب به عنوان مشارکت کننده ای فعال ارتباطی مستقیم دارد.
تحلیلی بر بازنمایی شیوه مدیریت بحران در ایران در سریال نون خ 2
حوزههای تخصصی:
هرساله سریال های تلویزیونی زیادی برای نمایش در رسانه ملی ساخته می شوند که در این میان سریال های طنز از استقبال بیشتری برخوردار هستند. سریال ها می توانند بازنمایی کننده شرایط موجود در جامعه باشند یا به نقد مشکلات موجود بپردازند. از سوی دیگر، کشور ایران به دلیل قرارگیری در موقعیت جغرافیایی آسیب پذیر، یکی از کشورهایی است که همواره با خسارات و تلفات ناشی از وقوع بحران های طبیعی درگیر بوده است. با این حال این موضوع تنها در تعداد معدودی از سریال های تلویزیونی بازنمایی شده است. در این پژوهش فصل دوم سریال نون خ که به بازنمایی موضوع زلزله سال 1396 کرمانشاه می پردازد، به عنوان نمونه موردی جهت بررسی نحوه بازنمایی فرایند مدیریت بحران در این سریال مورد مطالعه قرار می گیرد. از نظر فرایندی، مدیریت بحران شامل سه فاز اصلی پیش از وقوع سانحه (پیشگیری و آمادگی در برابر بحران)، حین وقوع سانحه (مقابله) و پس از وقوع سانحه (شامل امداد و نجات، سرپناه موقت، اسکان موقت و بازسازی و بازتوانی) است. تحلیل سریال نون خ 2 بر اساس چرخه مدیریت بحران نشان می دهد که در این سریال بازنمایی مضامین مرتبط با مدیریت بحران، متمرکز بر فاز پس از وقوع سانحه و خصوصاً مرحله اسکان موقت است. در این راستا سریال به بازنمایی مسائل و مشکلات زلزله زدگان در قالب شیوه اسکان موقت، مشکلات روحی و روانی آسیب دیدگان، مسائل بهداشتی و شیوع بیماری های واگیردار و از همه مهمتر وعده های مسئولین می پردازد. برای بازنمایی این مسایل سریال از زبان طنز، انتخاب یک خط داستانی اصلی به عنوان درون مایه و همچنین خرده داستان ها برای همراه نگهداشتن مخاطب خود استفاده می کند.
تحلیل گفتمان نوازندگان و سازندگان ساز نی با محوریت نوآوری در دهه های هشتاد و نود شمسی در ایران: مطالعه موردی «نی شش دانگ» حسین عمومی
منبع:
پژوهش های میان رشته ای هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
153 - 172
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با تحلیل نظریات نوازندگان و سازندگان ساز نی در مواجهه با تغییرات حسین عمومی بر روی ساز که با نام «نی شش دانگ» شناخته می شود، به تحول دیدگاه در جامعه نی نوازان ایران و دسته بندی گفتمانی آنان با محوریت مقوله ابداع در ساز پرداخته شده است. روش پژوهش پیمایشی توصیفی بوده و ابزار گردآوری اطلاعات شامل پرسش نامه و منابع اسنادی است. از جمله پرسش های این پژوهش عبارتند از: 1- چه گرایش هایی در میان نی نوازانِ ایرانی در ارتباط با مقوله ابداع و نوآوری در نی وجود دارد و هرکدام زاده چه گفتمان هایی هستند؟ 2- چه گفتمان هایی از نظر زمانی قابل دسته بندیِ نسلی، در جامعه نی نوازان است؟ 3- کدام گرایش ها در بستر زمان رواج بیشتری داشته اند و کدام گرایش را در زمان حال می توان، گرایش غالب دانست؟ و 4- گرایش پیروز در عصر حاضر، وابسته به چه منطق هایی است؟ هدف این پژوهش، شرح اجمالی تغییرات حسین عمومی بر روی ساز نی و واکاوی گرایش نوازندگان نی به اجرا با «نی شش دانگ» و مقوله «ابداع» در نسل های مختلف با توجه به هژمونی گفتمان های موسیقی کلاسیک ایران است که در این راستا نظر برخی از نوازندگان و سازندگان خبره که شامل 24 نفر است، مورد ارزیابی قرار گرفته است. عطف به مطالعات پیشین، سه گرایش گفتمانی و یک خرده گفتمان در جامعه فرهنگی موسیقی ایران شناسایی شده است که براین اساس، نوازندگان و سازندگان نی در این گفتمان ها قابل رده بندی هستند. منطق این طبقه بندی، هژمونی و هم زمانی گفتمان ها از نظر تاریخی با دوران زیست و فعالیت نوازندگان و سازندگان نی و بر مبنای نوع نگاه آنان به موضوع ابداع و تغییر در این ساز است. براساس یافته ها، تفاوت های نسلی، ارتباط مستقیمی با هژمونی گفتمانی زمانه نوازندگان نی داشته و تغییرات بر روی ساز، برخلاف نسل قدیم، برای نسل سوم قابل قبول است. بررسی کلیدواژه های موجود در گفته های دو نسل از نوازندگان نشان داد، تغییر محسوسِ گفتمانی در میان نسل های دوم و سوم قابل شناسایی است و گفتمانِ فرادست امروز در ارتباط با ابداع در ساز نی، گفتمانِ «موسیقی کلاسیک ایرانی» است.
سه نمونه از آوازهای کارِ زنان دشت مُغان (طایفه مغانلو) متون آوازی و بازسازی باورهای کهن
منبع:
پژوهش های میان رشته ای هنر دوره ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
217 - 234
حوزههای تخصصی:
موضوع این پژوهش بررسی سه نمونه از آوازهای کار در جامعه زنان در میان مردم دشت مُغان است. دشت مُغان منطقه ای سرسبز و گسترده در شمال آذربایجان است. زنان با حضور در جامعه طوایفی و امکانات زندگی مردمی در بدنه زندگی روستایی دشواری کارهای روزانه را با موسیقی سهل تر کرده و روایتی از زیستِ بومی خود را در آن ترسیم می کنند که در این پژوهش، این امر موسیقایی به مثابه یک متن در بستری انسانی و قومی مورد بررسی و تحلیل قرار می گیرد. تا کنون پژوهشی درباه موسیقی و آوازِ زنان در دشت مُغان انجام نشده و هر آنچه درباره مردم مغان نوشته شده است، بیشتر به موضوعات تاریخی، زبان، فرهنگ و اسطوره ها ارتباط پیدا می کند. یکی از پرسش های پژوهش حاضر، به قدمت باورها و آئین های ترکان بازمی گردد و این امری است که می بایست با تکیه بر اسناد معتبر تاریخی از آن بررسی کرد. در مقاله حاضر سه نمونه از آوازهای اجراشده در موقعیت های کاری توسط زنان دشت مُغان معرفی می شوند. نخستین مورد یک نمونه لالایی است که توسط زنی در فضای اندرونی خانه و به صورت تک خوانی اجرا می شود. نمونه دوم آوازی است که زنان در فضای بیرون از خانه و هنگام تکان دادن مشک می خوانند و نمونه سوم آوازخواندن مخصوص زنان در هنگام اجرای آئین سمنوپزان در استقبال نوروز است که توسط یک تک خوان و با همراهی زنان دیگر اجرا می شود. هر سه نمونه در بستر دو یا سه نغمه ای و با گردش ملودی ساده اجرا می شوند. محتوا و متن این آوازها متبادرکننده مضامینی هستند که در طی این پژوهش در کنار مطالعه ساختار موسیقایی مورد بررسی قرار خواهند گرفت.