
مقالات
حوزههای تخصصی:
دوره رنسانس با جنبش اومانیسم، بازیابی ویژگی های هنر کلاسیک، پیشرفت در حوزه چاپ و تسهیل دسترسی به اطلاعات و آموزش، پیشرفت های فراوانی را در حوزه های هنری، علمی، فلسفه و ادبیات به همراه داشت. این دوره به عنوان نقطه عطفی در تاریخ شناخته می شود که بر روی تمدن غرب تأثیر بسزایی داشته است. در این دوره دو نظام بصری نقاشی و تکنولوژی چاپ نقشی اساسی در پیشبرد تفکرات رنسانس داشتند. نظام نقاشی با استفاده از نظریه های جدید در باب تناسبات، پرسپکتیو و زیبایی شناسی و تکنولوژی چاپ با تسهیل توزیع متون ادبی، فلسفی و آثار هنری، امکانات جدیدی را در جهت انتقال آگاهی فراهم کردند و باعث گسترش پژوهش علمی و تجربی شدند. در این بین آلبرشت دورر با ترکیب هنر رنسانس ایتالیا و رنسانس شمالی و با تکنیک هایی که در دوران جوانی فرا گرفت، موفق به ایجاد دستاوردهای جدیدی در حیطه هنر و چاپ شد. پاسخ به این پرسش که نقش آلبرشت دورر در شکل گیری موقعیت اجتماعی جدید هنر و هنرمند در دوره رنسانس چگونه بوده است هدف اصلی این مطالعه است که به شیوه ه توصیفی-تحلیلی و با اتخاذ رویکرد تاریخی به آن می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که هنرمند با به کارگیری آموزه های اومانیستی رنسانس، نوآوری ها و تکنیک های جدیدی را در حوزه تصویری ایجاد می کند. جایگاه تصویرگر رنسانس از پیشه وری ساده پیشی گرفته و ارزش کار هنری، تصویرسازی و چاپ، بیش از پیش توسط هنرمند مشخص می شود. همچنین نتایج این مطالعه نشان می دهد دورر نقش مهمی در شناخت ظرفیت های اقتصادی تکنولوژی چاپ برای هنرمند عصر رنسانس و ناشران داشته است. تکثیر آثار هنری و ادبی در قالب کتب تصویری پنجره ای تازه را به روی انسان عصر رنسانس می گشاید، و دورر، با درک این فضا، مسیر تازه ای را برای استقلال اقتصادی هنرمند هموار می کند. از دیگر نتایج این مطالعه تأکید هنرمند بر دفاع از حق نشر آثار است. تلاش های دورر را می توان نقطه آغازی برای تصویب قانون حق نشر در نظر گرفت که به موجب آن ارزش مادی و معنوی، خلاقیت و تلاش هنرمند حفظ می شود.
تحلیل ساختاری و معنایی قالیچه ها و تابلوبافت های تصویری کلیمی موسوم به تاج تورات (کتر توراه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازتاب موضوعات دینی و قصه های مذهبی که به تدریج از دوران قاجار در منظومه قالی بافی ایران رواج یافت، رفته رفته به یکی از بخش های قابل توجه نظام شمایل نگاری در طراحی قالی های تصویری قالی ایران، تبدیل گشت که از آن میان می توان به موضوعات برگرفته از کتب مقدس عهد عتیق و تورات به ویژه داستان های مربوط به رسولان بنی اسرائیل، در قالیچه های سفارشی تجار و اهدایی افراد صاحب نفوذ یهودی اشاره داشت. «تاج تورات»، به واقع دست بافته های خاص کلیمیان است که شامل بخش های انتخابی از متون مقدس کلیمی است که در قالیچه ها و آویزبافته هایی با ماهیت دینی-آیینی و تبلیغی، جهت نصب در کنیسه ها یا هدیه به افراد خاص و با هدف معرفی شریعت یهود، بافته شد. این مقاله برآن است تا این آویزبافته های نمادین را معرفی و محتوای آن ها را از منظر معناشناختی و نمادشناختی، خوانش و تحلیل نماید. پرسش پژوهش این است که معانی نهفته و ضمنی در ورای نقوش نمادین و آرایه های تزئینی متن قالی، کدام است؟ این پژوهش از نوع کیفی و توسعه ای، روش تحقیق توصیفی-تحلیلی و شیوه گردآوری داده ها، کتابخانه ای است. برخی از یافته های پژوهش شامل موارد زیر است: عناصر نمادین که دارای لایه های معنایی پنهان و ضمنی است در تاج تورات ها شامل تاج، فرشته، محراب، نخل، تاک، خورشید، شیر، ستون، دیوار ندبه، بیت المقدس، قندیل، چشمه، ستاره داوود، اسب و ارابه، شیپور(شوفار) است که هریک به پدیده یا واقعه ای اشاره دارند. بافته های تاج تورات در گذشته در ابعاد قالیچه و پشمی اما به تدریج در قالب تابلوبافته های ابریشمی بافته شدند. طرح و ساختار فرمی آن ها از نوع محرابی ستون دار با قاب بندی های شش گانه و روایت های تصویری غالباً ثابت است که در برخی موارد، یک یا دو روایت تازه جایگزین روایت های قدیمی تر شده است . محتوای روایت ها عبارت اند از: جاری شدن چشمه از سنگ با عصای موسی، شمایل موسی و قرائت الواح ده فرمان، تسبیح کروبیان(فرشتگان) و ارسال دعای مردم به عالم بالا، عروج ایلیای(الیاس) نبی به آسمان، قربانی شدن اسحاق/اسماعیل، شمایل هارون و شمعدان هفت شاخه منورا.
شناسایی مصادیق الگوهای دیداری نمایش های جنسیّتی در آثار تجسمی هنرمندان معاصرِ گیلان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با توجه به تحولات اجتماعی، فرهنگی و سیاسی رخ داده در سال های اخیر و ظهور هنر اجتماعی، می توان گفت که بخشی از هنر معاصر درواقع نوعی از کنش های اجتماعی و فمینیستی جامعه را به نمایش می گذارد. پژوهش حاضر به شناخت و تحلیل منتخبی از آثار هنرمندان گیلانی که به نوعی مصداق بازتاب رویکردهای فمینیستی هستند، می پردازد و درصدد پاسخ به این پرسش است که بر اساس دیدگاه گافمن، مصادیق الگو های دیداری نمایش های جنسیتی بازتاب یافته در آثار هنرمندان معاصر گیلانی کدام اند و فراوانی هر یک چقدر است؟ هدف پژوهش حاضر، شناسایی نمونه هایی از بازتاب رویکرد فمینیستی به عنوان رویکرد اجتماعی در آثار هنرمندان گیلانی است. ضرورت انجام تحقیق در آن است که شناخت کنش هنرمندان معاصرِ بومی می تواند درباره چگونگی تعامل و کنش هنرمندان بومی با جامعه خویش دانش لازم را تولید کند. روش تحقیق از منظر هدف بنیادی و ازنظر ماهیت به روش تحلیل محتوای کیفی انجام شده و زیر مجموعه تحقیقات فمینیستی است. روش گردآوری اطلاعات در این پژوهش ترکیب روش کتابخانه ای و میدانی است. نتیجه بررس ی ها نشان می دهد که بر اساس نظریه نمایشی اروینگ گافمن الگوهای: مناسکی شدن فرمانبری، اندازه نسبی، رتبه بندی کاری و فضای نمادین، لمس زنانه، عقب نشینی مقبول در آثار مورد مطالعه قابل تشخیص است. الگوی مناسکی شدن فرمانبری با حدود ۳۵ درصد از بیشترین درصد فراوانی در آثار هنرمندان معاصر گیلانی برخوردار است. الگوی عقب نشینی مقبول با حدود ۲۹ درصد و الگوی نمایشی لمس زنانه با حدود ۱۵درصد در رده دوم و سوم فراوانی قرارگرفته اند. بقیه الگوها نیز، با ۴ تا ۷ درصد فراوانی، در رده های بعدی جدول توزیع فراوانی قراردارند.
طبقه بندی شُباک های کاشی بناهای دوره تیموری و ترکمانانِ استان یزد بر اساس قاب بندی و نقش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شُباک ها در ادوار مختلف، اغلب با تزئیناتی همانند آجرکاری، حجاری، کاشی کاری و ... و با طرح ها و نقوش گیاهی و هندسی متعددی، به اجرا در آمده است. استان یزد از جمله محدود مناطق دوره تیموری و ترکمانان ایران است که شُباک های کاشی فراوانی از ابنیه آن، به دست آمده است. بااین حال، شناخت شُباک های مذکور و انواع آن ها، به عنوان یکی از تزئینات منحصربه فرد و کمتر شناخته شده این ادوار، به گونه یک مسئله مهم در پژوهش حاضر مطرح می شود. بنابراین هدف مقاله حاضر، معرفی، شناسایی و طبقه بندی1 شُباک های کاشی به کار رفته در بناهای دوره تیموری و ترکمانان استان یزد، بر اساس قاب بندی کلی و نقش است. در راستای دستیابی به هدف مذکور، پرسش اصلی این پژوهش را می توان چنین مطرح نمود: رایج ترین و عمده ترین قاب بندی کلی و نقش شُباک های کاشی بناهای دوره تیموری و ترکمانان استان یزد، کدام هستند؟ روش یافته اندوزی براساس پژوهشی میدانی و با استناد به منابع مکتوب انجام شده که به روش تفسیری - تاریخی، بر اساس قاب بندی کلی و نقش، به تحلیل داده های بدست آمده از نمونه های مطالعاتی (چهارده نمونه) می پردازد. روش نمونه گیری غیرتصادفی (غیراحتمالی) هدفمند، در راستای هدف پژوهش انتخاب شده است. نتایج حاصله حاکی از آن است که شُباک های کاشی عصر تیموری و ترکمانان استان یزد را، از لحاظ قاب بندی به پنج گروه عمده مستطیل، مربع، قوس جناغی، چندضلعی (پنج ضلعی) و دالبُری، می توان طبقه بندی نمود که بیشترین فراوانی آن، مربوط به قاب بندی مستطیل است. شُباک های مورد مطالعه، از منظر نقش، در دو دسته کلی نقوش هندسی و گیاهی، در دو مقوله مرکز/ زمینه و حاشیه شُباک، قابل دسته بندی هستند. گره «شش و تُکّه بنددار» رایج ترین نقش هندسی است که در مرکز/ زمینه شُباک ها و گره «شش و تُکّه» پرکاربردترین نقشی است که در اغلب حاشیه های اطراف شُباک ها، مورد استفاده قرار گرفته است.
رابطه بین محرک های اطلاعاتی و قضاوت زیبایی شناختی در میان افراد غیر متخصص در هنر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متغیرهای روانشناختی در میزان درک و لذت افراد از یک اثر هنری نقش اساسی دارند. لذت از اثر هنری نه تنها به خود اثر بلکه به مخاطب آن نیز بستگی دارد. ابعاد شخصیتی و دانش هنری از جمله عواملی هستند که بر لذت، درک و قضاوت زیبایی شناختی افراد اثرگذار هستند. تأثیر این عوامل بر افراد مختلف اعم از متخصصین و غیرمتخصصین در هنر سنجیده شده است اما چیزی که در این میان مغفول مانده، تأثیر کوتاه مدت یک محرک اطلاعاتی بر تجربه هنری افراد غیرمتخصص است. در این پژوهش افرادی با تجربه و دانش هنری پایین در دو گروه آزمایشی مورد آزمون قرار گرفتند. گروه اول بدون هیچ محرک اطلاعاتی و گروه دوم با محرک اطلاعاتی (متنی درباره ی ماهیت اثر هنری) میزان ترجیح خود را از پنج جفت اثر واقع گرا-کلاسیک و مدرن-انتزاعی اظهار کردند. نتایج پژوهش حاکی از این بود که با وجود عدم تفاوت دو گروه در دانش زیبایی شناختی، گروه دوم که در معرض محرک اطلاعاتی قرار داشتند، آثار مدرن و انتزاعی را به صورت معناداری بیشتر پسندیدند. بنابراین حتی ارائه اطلاعات کوتاه در مورد شیوه های درک هنر به طور بافتاری به افراد می تواند روی انتخاب و ترجیح آثار هنری تأثیر بگذارد. یافته های این پژوهش نقش متغیرهای بافتاری و روانشناختی در تجربه زیبایی شناختی افراد غیرمتخصص را تأیید می کند.
واکاوی بازتاب آیین سَتّی در ادب و هنر دوره صفوی با استناد بر نظریه "میدان" و"تمایز" پی یر بوردیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ستی و بازتاب آن در ادب و هنر دوره صفوی از جمله مواردی است که به سادگی نمی توان از کنار آن گذشت. چرا که سنتی غیرایرانی است که منظومه شدن اش به واسطه دستور دربار گورکانی به محمدرضا نوعی خبوشانی شاعر ایرانی مهاجر در هندوستان محول شده و از سوی دیگر مصور کردن آن در قالب نگاره ها و دیوار نگاره کاخ چهل ستون از طرف عباس دوم بواسطه پیش گویی زنی هندو قبل از ستی شدن مبنی بر پیروزی سپاه ایران در جنگ قندهار صورت می گیرد. نوعی خبوشانی این آیین را در قالب مثنوی سوز و گداز به زیبایی سروده و مورد تشویق دربار گورکانی قرار می گیرد. توجه به نسخ مصور به جای مانده از مثنوی نوعی خبوشانی به عنوان یکی از اسناد مهم روابط فرهنگی دو کشور پرنفوذ ایران و هند در قرن یازده ه.ق. و دلایل اجتماعی، سیاسی و فرهنگی این بازنمایی و همچنین معرفی، تطبیق و تحلیل نسخ مصور شده این مثنوی از مسایل مورد توجه در پژوهش حاضر است و به تبیین نسبت میان عواملی همچون قدرت، تمایز فرهنگی، و میدان فرهنگی در بازتولید کالاها و آثار هنری پرداخته است. به هر روی ستی در میان فرهنگ و جامعه ایرانی غریب مینماید و کاملا متمایز و مشخص است؛ این «تمایز» از منظر بوردیو به خوبی تحلیل می شود تا نحوه جای گیری ستی و دلایل اقبال به آن از سوی دربار صفوی را مشخص سازد. مقاله از نوع کیفی است و به روش استقرایی و رویکرد توصیفی –تحلیلی نگاره های مثنوی سوز و گداز را مورد ارزیابی قرار می دهد. مبرهن است که عوامل قدرت در ایجاد آثار هنری نقشی تعیین کننده دارند، اما با توجه به شواهد و قرائن موجود در نگاره ها، علی رغم مصورسازی این آیین، این پدیده در عمق جان نگارگر ایرانی رسوب نکرده است.
واکاوی خاستگاه نقش مایه عقاب دو سر در فرهنگ بصری دوره آل بویه با رویکرد ایکونولوژی پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دوره آل بویه یکی ازدرخشان ترین دوره های تمدن اسلامی در فاصله زمانی 322 تا 447 ق بود که در بخش های بزرگی از ایران و عراق فرمانروایی می کردند و در شکل گیری هنر اسلامی نقش به سزایی داشتند. یکی از ویژگی های هنر این دوره وجود مفاهیم و عناصر مذهبی است که به اشکال مختلفی از جمله نقوش جانوران و بیشتر اسطوره ای متجلی شده است. نقش مایه عقاب دو سر از جمله این نقوش است که به شکل تکرارشونده روی فلزات، سفال، آثار معماری و به خصوص در منسوجات مشاهده شده که به سبب عدم وجود پژوهش کافی خاستگاه آن عموماً ناشناخته مانده است؛ لذا مقاله حاضر با هدف تبیین محتوایی این نقش مایه، سعی در پاسخ به این سؤال داشت که: خاستگاه معنایی نقش مایه عقاب دو سر در فرهنگ بصری دوره آل بویه نشآت گرفته از کدام مضامین مذهبی بوده است؟ یا استفاده از نقش مایه عقاب دو سر در فرهنگ بصری دوره آل بویه در صدد بازنمایی چه مفاهیمی بوده است؟ روش انجام این پژوهش کیفی به شیوه توصیفی-تحلیلی و با رویکرد آیکونولوژی پانوفسکی و داده های مورد نیاز از طریق منابع کتابخانه ای و قابل استناد جمع آوری شدند. نتایج حاکی از آن بود که استفاده از نقش مایه عقاب دو سر از سوئی نمادی از قدرت ایزدی و طبیعت (خورشید) بوده و از سوئی دیگر، معنای عروج انسان و شهادت در حالت عام از آن استنباط شد که توسط پرنده ای ماورائی با قدرت ایزدی انجام گرفته است. همچنین یافته جدید نشان داد که نقش مایه عقاب دو سر نه به کلیه شهیدان در حالت عام، که به طور خاص به زیدبن علی، امام مذهبی اشاره داشته که آل بویه بدان اعتقاد و به ترویج آن اهتمام داشتند.
تجربه آستانه ای در شمایل نگاری شیعیِ دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از رویکردهای بدیع نسبت به ارتباط بین تجربه زیبایی شناختی و تجربه دینی، واکاویِ این ارتباط ذیل مفهوم تجربه آستانه ای است که بسط و گسترش آن توسط افرادی چون اریکا فیشر مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته است. از دید فیشر اگرچه تمام تجربه های آستانه ای را نمی توان زیباشناختی لحاظ کرد اما آن دسته تجربه های آستانه ای که هدفشان سیر و گذاری درونی است و مشخصه های دگرگون سازِ خاصی دارند با تجربه های دینی دارای وجوه اشتراک خاصی می شوند. از همین رو، در مقاله حاضر این مسئله مطرح شده است که این دو سنخ تجربه، پیرامون یکی از وجوه متمایز هنرهای اسلامی که در دوره قاجار ظهور یافته و از آن به عنوان شمایل نگاری شیعی یاد می شود، به چه نحوی دارای وجوه مشترک هستند؛ در همین راستا برای واکاوی ماهیت تجربه مخاطب هنگام مواجهه با شمایل شیعی خوانش فیشر از تجربه آستانه ای مدنظر قرار گرفته است. شمایل نگاری شیعی در این دوره تاریخی دارای تنوع بسیار قابل توجهی است که در سطح وسیعی در جامعه بازتولید شده اند لذا بررسی ماهیت تجربه مخاطب با این آثار اهمیت خاصی پیدا می کند؛ چراکه در کنار دارا بودن وجوه زیباشناختی، به نوعی از امکان ویژه تجربه دینی بهره مند هستند. نهایتاً، در مقاله پیش رو تلاش شده به روش تحلیلی با اشاره به پیش زمینه های این بحث و با به کار گیری خوانشی خاص از نظریه تجربه آستانه ای، نقطه مشترک تجربه زیباشناختی و دینی در مواجهه مخاطب با این سبک از هنر دینی در دوره قاجار شناسایی گردد. این امر منجر به شناخت بهتر ماهیت تجربه مخاطبِ هنرهای دینی از منظری جدید می شود که در مطالعات هنرهای دینی در دوره اسلامی راهگشاست.
تحلیل دیداری خط کوفی و تزئینات کتیبه محرابی شکل عسکر مُکرم خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر تاریخی باستانی عسکر مُکرم خوزستان که بر اساس منابع مختلف از قرن سوم تا نهم هجری شهری آباد بوده، درمحدوده تلاقی دوشاخه از رودکارون و نزدیک به روستای بندقیر درمیانه جاده اهواز به شوشتر واقع شده است. بازمانده های این شهر تاریخی که وصف آن در ادامه خواهد آمد به شکل تپه های متعدد در دوسوی رودخانه ی گرگر خودنمایی می کند. اخیراً در محل این شهر کتیبه ای با خط کوفی تزئین دار به دست آمده که مبین وجهی دیگر از فرهنگ بصری ایرانی است. بر همین اساس، مسئله این پژوهش چیستی ساختار خط و تزئینات و عناصر نشانه ای حاکم بر این کتیبه نویافته و جستجوی شواهدی برای زمان حدودی ساخت آن با توجه به دیگر کتیبه های محرابی ایران است. هدف: این پژوهش شناخت فرهنگ بصری ایرانی و بازنمایی سویه های دیگر این فرهنگ غنی است. روش این پژوهش کیفی است که با تحلیل محتوی عناصر بصری، اثر مورد بحث، نتیجه آن ارائه می شود. داده های این مقاله از طریق مطالعات کتابخانه ای و میدانی جمع آوری شده است. با در نظرگیری تقسیم بندی های چندگانه خط کوفی و با اتکاء به تقسیم بندی دوگانه، سهل خوان و سخت خوان،کتیبه های نوشتاری، براساس یافته های این مقاله، خط این کتیبه از نوع کوفی سخت خوان با دنباله های تزئینی از نقوش در حروف و زمینه اثر است. در این اثر حروف الفبا وابستگی چندانی به نقوش تزئینی اطراف ندارد. در قسمت های مختلف این کتیبه نقوش در فضاهای موجود و ممکن در پیوند بصری با خط ترسیم شده و خط آن در مرز میان خط کوفی مورق (برگ دار) و مزهر (گل و شکوفه دار) ارزیابی می شود. در بالای این کتیبه که به احتمال زیاد، کتیبه محرابی مزاری است؛ متمایز با سایرکتیبه های محرابی شکل، نوشتار بر عکس نوشته شده و اسماء جلاله نسبت به سایر حروف با تزئین بیشتری همراه بوده است. تمام شواهد بصری در خصوص مقطع زمانی شکل گیری این کتیبه،گواهی دهنده تعلق آن به زمانی نزدیک به قرون سوم تا ششم (ه.ق) است و نشانه تصویری چلیپای این کتیبه به سنت دیگر کتیبه های نوشتاری ایران به معنای وحدت تلقی می شود.
بررسی روند تولیدات علمی و ترسیم نقشه دانش حوزه فرش دستباف برمبنای داده های پایگاه اسکوپوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترسیم ساختار علم و نقشه دانش برای رشته های علمی مختلف و پیگیری روند آخرین تغییرات آن ها موضوع مورد توجه محققین و متخصصین علم سنجی است و متون علمی زیربنای اصلی آن محسوب می شود. بررسی و تحلیل ساختار علمی و روند انتشار مقالات در حوزه های علمی مختلف، دیدگاه مناسب و جامعی از تلاش محققین در حوزه های دانشی ارائه نموده و می تواند باعث آگاهی بیشتر پژوهشگران از وضعیت پژوهش های انجام شده و نیز کشف شکاف های موضوعی تحقیقات علمی شود.هدف از پژوهش حاضر ارائه تصویری جامع و منسجم از بروندادهای علمی در حوزه فرش دستباف بر اساس اسناد علمی نمایه شده در پایگاه اسکوپوس است. در راستای هدف تحقیق تعداد 1231 سند علمی با موضوع فرش دستباف طی سال های 1969 تا 2023 میلادی از پایگاه اسکوپوس به عنوان داده های ورودی نرم افزار VOSviewer استخراج شد. این اسناد علمی از نظر روند تولیدات پژوهشی، نقشه دانشی، شبکه هم واژگانی و شبکه هم تألیفی پژوهش های فرش دستباف مورد بررسی و تحلیل قرار گرفت.برای انجام این پژوهش ابتدا داده ها از پایگاه علمی اسکوپوس استخراج شد. در ادامه مراحل داده آمایی انجام و بر پایه اهداف تحقیق داده ها با بهره مندی از الگوریتم های مبتنی بر تحلیل شبکه در نرم افزار تحلیل و ارزیابی شد. نتایج نشان داد تولیدات علمی در حوزه فرش دستباف بطور فزاینده ای درحال توسعه است. پرتولیدترین موضوعات در حوزه فرش دستباف در علوم مدیریت، بازرگانی، مواد و مهندسی نسبت به سایر علوم بیشتر بوده است. در شبکه هم تألیفی کشورها، ایالات متحده آمریکا با داشتن تعداد146 مقاله علمی و تعداد 3181 استناد قوی ترین پیوند را در بین کشورهای مختلف تشکیل داده است. همچنین مؤسسه فناوری جورجیا آمریکا و دانشگاه امیرکبیر از مهمترین مراکز پژوهشگری فعال در حوزه فرش دستباف می باشند. تحلیل هم رخدادی واژگان پنج خوشه پژوهشی با جریان ها و پیوندهای تولید فرش، صنعت فرش، قالی، بافندگی و صنعت نساجی مرتبط با فرش دستباف را آشکار کرد که دارای گره های بزرگتر و تجسم چگالی بیشتری بوده اند. نقشه ها نشان دادند مطالعات از انسجام شبکه ای مطلوبی برخوردار بوده و تجزیه و تحلیل و بررسی محتوای اسناد علمی می تواند به درک بهتر جریان های فکری در این حوزه کمک کرده و به عنوان یک نقشه راه در مسیر مطالعات حوزه فرش دستباف در آینده مؤثر واقع شود.