فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۵٬۹۹۲ مورد.
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
144 - 166
حوزههای تخصصی:
Knowledge of logic includes the rules that govern the way of thinking and reasoning. Muslims became familiar with this science in the third century by translating Aristotle's books and immediately faced the challenge of what does this science have to do with Islam? Should Muslims use the same method as Aristotle in their religious sciences or avoid paying attention to this science? The present research, by searching the books of Muslim jurists and theologians, shows that each of these two assumptions had supporters, and of course, the number of opponents of the science of logic was more than its supporters. And those opponents used violence against the proponents of the science of logic and brought arguments to ban the science of logic and tried to show that God is not pleased with this knowledge.This article also tries to bring these two views closer together. The final result of this research is that most of the arguments of the opponen of the logic are a warning for those who may not use this knowledge correctly or are involved in the thoughts of philosophers who have distanced themselves from religion.
The role of faith in human happiness in Allamah Tabatabaei’s point of view(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
5 - 28
حوزههای تخصصی:
Human happiness is one of important philosophical and theological discussions among thinkers and is the goal of every man who seeks it consciously or not, and explains and identifies it according to his view. Thinkers have not treaded the same course in their understanding of happiness. Some have perceived it to be material pleasures, some spiritual-intellectual and some a combination of the two. Allama Tabataba'i has defined happiness of everything as its attainment to its existential good thereby enjoying it. He has defined happiness for humankind as Divine proximity and approximating the Absolute Reality, and has defined the human ultimate perfection as "wilaya". He considers faith to be of the type of knowledge and practical observance, and highlights it in attainment to happiness. This study, by a descriptive-analytic method, led to the conclusion that happiness in Allama Tabatabaei's view consists in "Divine proximity" and attainment to "wilaya", the nearset way to reach this position is soul knowledge and faith is the most important element in realization of human happiness.
تحلیل انتقادی نظریه حرکت در حرکت علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ فلسفه اسلامی سال ۴ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
35 - 66
حوزههای تخصصی:
صدرالمتالهین با طرح نظریه حرکت جوهری، حرکت در مقوله جوهر را مطرح کرد. اما او نیز همچون دیگر فلاسفه، حرکت در سایر مقولات را نپذیرفت، به ویژه در مقولاتی که افراد آن ها تدریجی الحصول است؛ چرا که حرکت در آن ها باعث به وجود آمدن پدیده «حرکت در حرکت» می شود که از دیدگاه همه فلاسفه، امری محال است. در این بین در دیدگاه علامه طباطبائی پذیرش حرکت جوهری، مستلزم پذیرش وقوع نوعی حرکت تبعی اما حقیقی در همه مقولات نه گانه عرضی است. لذا در دیدگاه علامه طباطبائی حرکت در حرکت نه تنها محال نیست، بلکه تبیین چگونگی سرعت و کندی حرکات در پرتو پذیرش حرکت در حرکت ممکن است. در این جستار علاوه بر بررسی مبانی علامه طباطبائی در تبیین بحث حرکت در حرکت، دیدگاه شاگردان ایشان نیز پیرامون این مسأله مورد بررسی قرار می گیرد و خواهیم دید که شاگردان ایشان اختلاف مبنایی با علامه طباطبائی پیرامون این نظریه ندارند.
مرگ بمثابه امر وجودی و خیر در اندیشه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
77 - 94
حوزههای تخصصی:
مرگ بعنوان یکی از مهمترین مسائل، و شاید مهمترین مسئله انسانها، همواره مورد توجه اندیشمندان بوده است. صدرالمتألهین در اغلب آثار خود به این امر پرداخته است. او مرگ را به دو نوع ارادی و غیرارادی تقسیم میکند. تجربه مرگ ارادی برای بعضی اولیای الهی امکانپذیر است آنها با تزکیه نفس، به جایی میرسند که قابلیت خرق بدن و سیر در عوالم بالاتر را پیدا میکنند. نوع دوم نیز همان مرگ طبیعی است. ملاصدرا مرگ را امری وجودی میداند و نظر به اینکه خیر بودن، ذاتی هر امر وجودی است، هر نوع مردن را چه با اجل طبیعی و چه با اجل اخترامی نیز امری طبیعی و خیر میشمارد. با توجه به اینکه مرگ اخترامی یا ناگهانی، بر اثر بیماری یا حوادث رخ میدهد، و در ظاهر شر بنظر میرسد، بر اساس چه مبنایی میتوان خیر بودن مرگ بمعنای کلی را تبیین کرد؟ نقش تکامل برزخی در این امر چیست؟ مقاله پیش رو، بر اساس اندیشه های ملاصدرا به این پرسشها پاسخ میدهد.
ساختار قوای ادراکی قلبِ انسان از منظر قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
19 - 34
حوزههای تخصصی:
قرآن در جعل اولیه انسان، سه نوع ادراک (قلبی، سمعی، بصری) بیان می کند، اما در مرحله فعل و انفعالات ادراکی ثانویه انسانی، فاعلیت استقلالی ادراکی و فاعلیت واسطه ای ادراکی را مطرح می کند. در این ساختار ادراکی، قلب انسان به عنوان فاعل استقلالی ادراکی انسان تعریف شده است و سایر قوای ادراکی انسان من جمله ادراکات سمعی، بصری، تعقلی، تفقهی و تدبری انسان، تحت حاکمیت و فاعلیت بالتسخیر ادراکی قلب قرار می گیرد. در نظام ادراکی انسان در قرآن، سایر ادراکات مصطلح در علم النفس فلسفی من جمله ادراکات قوای لامسه، چشایی، خیالی، وهمی، ذاکره، حافظه و فاکره به قلب انسان به صورت مستقیم نسبت داده نشده است، اما استنباط غیر مستقیم از مدلول و مفهوم آیات بر اساس تعیین مصداق در موضوعات عام ادراکی تعریف شده در قرآن، قابلیت عمومیت بخشی را در قلمرو ادراکات قلب دارد. در این مقاله همه آیات قلب بررسی شده و روش استنتاج مسئله بر اساس تفسیر موضوعی آیه به آیه صورت گرفته است. از مهم ترین نتایج این مسئله در نظام ادراکی قلب در قرآن، تأثیرگذاری مستقیم و فراگیر نوع گرایشات ایمانی و کفری قلب بر فعالیت های ادرکات قلب است که در صورت اتصاف قلب به صفاتی از قبیل طبع و ختم و کنان، بخشی وسیعی از ادراکات قلب انسان مسدود و غیر فعال می شود.
بررسی جنبه معرفت شناختی قوه خیال در فلسفه ملاصدرا و علوم اعصاب شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت صدرایی سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
113 - 124
حوزههای تخصصی:
بررسی جنبه معرفت شناختی قوه خیال در فلسفه ملاصدرا و علوم اعصاب شناختیچکیدهرشد علوم اعصاب باعث شده بسیاری از دانشمندان این حوزه نیز مانند فلاسفه به موضوعاتی همچون مساله ذهن/بدن، اختیار، ادراک، حافظه و زبان بپردازند. علی رغم تفاوت این دو رشته در روش تحقیق، نظریه های ارائه شده می تواند گشودگی آنها را نسبت به یکدیگر بیشتر کرده و راه هم افزایی و همکاریِ متقابلِ سودمندِ آنها را هموار نماید. جستار حاضر با پی گیری همین هدف، تلاش کرده است تا قوه خیال صدرایی را به عنوان قوه باطنی مهمی در حوزه مسائل معرفت شناسی، هستی شناسی و انسان شناسی و مورد توجه در فلسفه اسلامی و غربی، با معادل تقریبیِ آن در حوزه علوم اعصاب شناختی، «حافظه»، به عنوان سازنده هویت فردی و فرهنگ جمعی و موثر در روابط و مسائل اجتماعی، مورد بررسی قرار دهد. ابتدا بعد معرفت شناختی خیال از نظر ملاصدرا تبیین شده، و پس از توضیح حافظه و انواع آن از منظر علوم اعصاب شناختی، جهات اشتراک و تفاوت نظر آنان را به عنوان دو دیدگاه مختلف در فلسفه ذهن-دیدگاه ملاصدرا به نوخاستگی وجودشناختی نزدیک بوده و عصب شناسان نیز غالبا دیدگاه فیزیکالیستی دارند- بیان می کند و بدین نتیجه می رسد که علوم اعصاب شناختی در تبیین فیزیولوژیکی حافظه، مکمل و مددکارِ فلسفه است اما فلسفه صدرایی با دیدگاه جامع خود می تواند به پرسش ها و مسایل این حوزه کامل تر و بنیادی تر پاسخ دهد.
امکانات آموزه های ابن عربی در بسط طریقی نو در تفکر وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
35 - 54
حوزههای تخصصی:
تفکر متافیزیکی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن می گوید و با کاوش های مفهومی سعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر ، تفکر اصیلِ انسان نزد فیلسوفان دانسته می شود، اما نمی توان "تفکر" را منحصر به آن کرد؛ بلکه می توان از تفکری وجودی سخن گفت که ماهیت متافیزیکی- مفهومی ندارد و به جای موجود، پروای "حقیقت وجود" را دارد و از آن پرسش می کند. این تفکر تفکر وجودی خوانده می شود در فضای سنت فکری-عرفانی اسلامی قابل طرح است. از این رو، مسئله اصلی این مقاله «بررسی امکانات آموزه های ابن عربی در بسط نوعی تفکر وجودی- نامتافیزیکی است. ما به روش، کتابخانه ای- تحلیلی و با به کارگیری روش اصل موضوعی سعی در ارائه تحلیلی نو از تفکر وجودی براساس مبانی عرفانی ابن عربی داریم. از این رو، با بررسی آموزه های وی از قبیل: محوریت حقیقت وجود در عرفان،تمایز وجود و موجود، کشف المحجوب، تجلی،آیینه گی موجودات نسبت به وجود، گشودگی و معرفت حضوری به وجود، ظرفیت اندیشه وی برای بسط نوعی تفکر وجودی روشن می شود که از طریق مواجهه و انسی حضوری (پیشامفهومی) با وجود و روشی غیر از تعقل مألوف متافیزیکی، مدعی فهم هستی است. بر این اساس، «تفکر وجودی» با محوریت حقیقت وجود و از گشودگی به آن آغاز می شود. در ادامه با التفات و تذکر به فقر وجودی و وقوف بر آن، انسان حیثیت ایویت و نسبت بی واسطه خود به وجود را درمی یابد، و با کشف حجاب ها از تجلیات وجود، به تجلی و ظهور حقیقت وجود در عرصه نفس انسانی سیر می کند.
بازخوانی انسان شناسی ملاصدرا بر اساس خداشناسی و جهان شناسی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
حکمت متعالیه صدرایی یک نظام فلسفی واحد است که ارتباط معقول و منسجمی میان سه حیطه خداشناسی، انسان شناسی و جهان شناسی برقرار می کند به طوری که شناخت یکی بدون دیگری امکان پذیر نیست و همین پیوستگی میان این سه مفهوم این امکان را به ملاصدرا می دهد تا انسان شناسی متفاوتی از دیگر مکاتب فلسفی ارائه دهد. ملاصدرا از اصول هستی شناختی خود به نام اصالت وجود، تشکیک وجود، وحدت شخصی وجود و حرکت جوهری کمک می گیرد و مباحث اساسی علم النفس خود را همچون حقیقت نفس، رابطه نفس و بدن، رابطه نفس و قوا و... را شرح می دهد. و از طرف دیگر او نفس انسان را مثال خداوندی دانسته که در ذات، صفات و افعال شبیه باری تعالی است و از اصول خداشناسی خود همچون بساطت، جامعیت و سعه وجودی، فرای ماهیت، صفتی همچون علم باری تعالی و فاعلیت خداوند برای بیان شباهت نفس انسان به خداوند کمک می گیرد و انسان را وجودی بسیط، جامع و بدون ماهیت، دارای علمی نظیر علم الهی و توانایی خلاقیت معرفی می کند. ثمره معرفتی ارتباط خداشناسی، انسان شناسی و جهان شناسی، نظریه انسان کامل است که هم جامع تمامی اسماء و صفات الهی است و هم جامع تمامی حقایق هستی و به همین مناسبت می تواند خلیفه خداوند بر روی زمین باشد و واسطه فیض الهی در تمامی عوالم وجود باشد.
نقش عقل مصباحی در تفسیر قرآن با قرآن؛ با تکیه بر روش آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
5 - 28
حوزههای تخصصی:
در نظام معرفت شناختیِ حکمت متعالیه، «عقل مصباحی» ابزاری برای فهم معارف وحیانی به شمار می رود. این پژوهش، از سویی با تعریف «عقل مصباحی» و بیان چیستی و حجیت آن و از سوی دیگر با تبیین روشِ تفسیری قرآن با قرآن، به بیان نقش های مختلف عقل مصباحی در منهجِ تفسیری موردنظر پرداخته است. تمرکزِ مقاله بر دیدگاه حکیم و مفسر معاصر، آیت الله جوادی آملی در کتاب تفسیرتسنیم است. یافته های تحقیق آن دسته ازاین نقش ها را که بیانگر تأثیر مستقیم و بی واسطه عقلِ مصباحی در روشِ تفسیری قرآن با قرآن هستند، استخراج کرده است؛ این نقش ها شامل: تبیین مجمل به مبین؛ تفسیر عام به خاص؛ تفسیر مطلق به مقید؛ تفسیر متشابه به محکم؛ تشخیص و تفسیر آیات ناسخ و منسوخ؛ تعیین مصداق آیه با آیات دیگر می شوند. در نتیجه تحقیق، تلاش شد تا با تعریف و اثباتِ «عقل مصباحی» از منظر استاد جوادی، و بررسی حجیت آن، نسبتِ عقل و وحی از دیدگاه ایشان تبیین شود.
نسبت وحی و متافیزیک در هنگامه تأسیس فلسفه اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
153 - 172
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ اسلامی وحی وضعی از انسان است که در آن به حقیقت نائل شده است. اما این تنها وضعی نیست که انسان در آن، نسبتی با حقیقت دارد. فارابی در مقام مؤسس فلسفه اسلامی، نخستین کسی است که به این مسئله توجه کرد. وضع دیگری که در آن انسان با حقیقت پیوند دارد، وضع انسان به عنوان متعقل است؛ این همان وضع متافیزیکی انسان است. فارابی با واکاوی مفهوم ملت که همان فرهنگ و ادب مدینه است و ارتباط آن با وحی، و ربط این هر دو با فلسفه، به تبیین نسبت میان این دو وضع پرداخت، و روشن ساخت که وضع متافیزیکی انسان همان درک امر عام است که مضامین وحی به عنوان امور خاص جز در ذیل آن برای انسان تعین پیدا نمی کند. از این رو وحی تنها در ذیل متافیزیک به انسان خطاب می کند. ادعا این است که یافت این نسبت تقدیر همه علوم اسلامی را تا به امروز رقم زده است، از این رو همه علوم اسلامی ذیل متافیزیک قرار گرفته اند، هرچند متعاطیان آن ها به ظاهر در تخاصم با آن باشند.
بررسی تحلیلی «معنا» به عنوان متعلَق ادراک وهمی و نقش آن در شکل گیری روش و معرفت تجربی از دیدگاه ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
25 - 52
حوزههای تخصصی:
ابن سینا وظیفه اصلی قوه واهمه را ادراک «معانی» می داند و بالتّبع سایر کارکردهای این قوه باید در پرتو این نوع ادراک تبیین شود. مقصود اولیه و مشهور او از «معنا» امری ذاتاً نامحسوس است که در محسوسات جزئی تحقق دارد و مصادیق مختلف آن به نوعی قابل اندراج تحت دوگانه موافقت (ملائمت) و مخالفت (منافرت) اند؛ به این جهت می توان میان این دسته از معانی و عوارض خاصه موجود ارتباط برقرارکرد؛ البته با این تفاوت که معانی هیچگاه حالت اضافی خود نسبت به امر محسوس را، نه در مقام تحقق و نه در مقام تصور، ازدست نمی دهند؛ بااین حال ابن سینا مقصود دیگری از معنا را نیز به عنوان متعلَق ادراک واهمه مدنظر داشته است. این معنا همان ارتباط و نسبت میان صور محسوس است که از اشیاء و هویات محسوس خارجی ادراک می گردد. چنین معنایی در عین نامحسوس بودن، برخلاف معنای اول، برگرفته و قابل فروکاست به محسوسات است. مبتنی بر سنخ دوم معنا، می توان چگونگی تعمیم یافتن حکم محسوسات به امور نامحسوس را در وهمیات تبیین کرد. همچنین این تعمیم بخشی در حوزه اشیاء محسوس و ویژگی های آن ها موجب شکل گیری استقرا می گردد. باتوجه به اینکه ابن سینا تجربه را حاصل اجتماع استقرای حسی و قیاس عقلی می داند، می توان نتیجه گرفت که واهمه و معانی ادراکی آن در شکل گیری روش و معرفت تجربی نقشی محوری ایفا می کنند.
ملاکات حجیت معرفت شناختی تجربه دینی با تأکید بر دیدگاه ابن عربی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نسیم خرد سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۱۹)
177 - 192
حوزههای تخصصی:
این مقاله به روش توصیفی- تحلیلی، ملاک های حجیت معرفت شناختی تجربه دینی را با تأکید بر اندیشه ابن عربی مورد بررسی قرار می دهد. ابتدا به تصویری اجمالی از تجربه دینی پرداخته و سپس به این نکته توجه می شود که با چه ملاک و میزانی می توان بر تجربیات دینی صحه گذاشت؟ آیا تجربه دینی می تواند خدا و حتی حقیقتی مانند "تجرد روح-من" را اثبات کند و استدلال یا شاهد و دلیلی بر وجود خداوند و روح مجرد باشد، به طوری که انسان بتواند اعتقاد خود به خدا و تجرد روح را بر آن استوار کند و اساس دینداری متدینان قرار گیرد؟ تجربه ها در رتبه واحدی نیستند، بلکه به سه قسم درجه بندی می شود؛ تجربه دینی عامه مؤمنان، تجربه عرفانی عارفان و تجربه معصومان. در حجیت معرفتی تجربه معصومان و تفسیر و تعبیرشان هیچ خطایی نیست، بلکه برترین نوع و بالاترین درجه معرفت است؛ اما در تجربه دینی متدینان و عارفان، عروض خطا ممکن است و چون تجربه های غیر معصوم، مصون از خطا نیست، برای داوری صحت و سقم مکاشفات و مدعیات تجربه گرایان و عارفان، معیارهایی لازم است که متقن و مطمئن باشد. در نگاه ابن عربی، مؤسس و بنیانگذار عرفان نظری، با توجه به آثار و تألیفاتش، به ویژه فتوحات و فصوص الحکم و برخی از نوشته های دیگر، گزارش تجارب به دو صورت از طریق معصوم و از طریق غیر معصوم میسر است که هر کدام با شرایطی، حجیت و اعتبار دارند. نگارنده در صدد است این مسئله را مورد بررسی و زوایای بحث را مورد کاوش قرار دهد.
تأثیر الگوی خدای قرآنی بر مفهوم خدا در اندیشه کندی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
بازخوانی مفهوم خدا در اندیشه کندی با رویکرد قرآنی، سیمای دیگری از کندی معرفی می کند. کندی در تبیین مفهوم خدا بر «خالق بودن»خدا تأکید دارد و در رساله های مختلف از مجموعه رسائل فلسفی اش آنرا بازتاب داده است. پرسش اینست چگونه کندی از قرآن در مفهوم خدا بهره برده است؟ آیا می توان تبیین کندی از مفهوم خدا را قرآنی نیز دانست؟ کندی برای بیان مفهوم خدا و معرفی او به عنوان خالق، یا به صراحت از آیات قرآن بهره می گیرد یا بطور ضمنی از مضامین قرآنی از مفاهیم «حق»، علیم و عادل و قادر در توصیف خدا استفاده می کند. او در برخی رساله ها به آیاتی از قرآن کریم (سوره 36/ آیات 78-82؛ سوره 55/ آیه 6) استناد می کند و در بهره گیری مستقیم از قرآن، خدا را «خالق» و در بهره گیری از مضامین قرآنی خدا را «حق» می داند که دارای صفاتی قرآنی است. در این نوشتار با بررسی آن آیات و شرح کندی بر آن آیات درصددیم مفهوم خدا را با نگاه قرآنی بازخوانی کنیم و به پرسش ها پاسخ دهیم.
تحلیل هستی شناختی ارتباط قوا با جنسیت در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۸۵)
23 - 38
حوزههای تخصصی:
بحث درباره قوای زن و مرد از مباحثی است که فیلسوفانی همچون سقراط، افلاطون و ارسطو متناسب با مباحث فلسفه سیاسی خود، ذیل عناوینی همانند «دولت شهر، شهروندی، تدبیر منزل و آموزش» بدان پرداخته اند. فیلسوفان مسلمان نیز ضمن بیان مطالبی در باب نفس و ارتباط آن با قوا، اشاراتی به بحث مذکور داشته اند. در این میان، با اتکا به نوآوری های صدرالمتألهین در بحث قوا، به ویژه قوه واهمه، بحث وحدت نفس و قوا و مانند آن و تحلیل مبانی هستی شناختی حکمت وی، ازجمله تشکیک وجود و وحدت شخصی وجود می توان تفاوت قوا بر اساس جنسیت را نتیجه گرفت. این مسئله در هریک از قوای نباتی، حیوانی و انسانی جاری است. اصلی ترین قوه انسان قوه عاقله است که گرچه با نظر ابتدایی در توضیحات صدرا در باب عقل، به نظر می رسد وی تفاوتی میان زن و مرد در طی مراحل عقلانی وجود قائل نیست و این امر برابری قوای دو جنس را به ذهن تبادر می کند، اما از عبارات صریحی که درباره زن بیان می کند و نیز مبانی وی، برمی آید که به چنین تفاوتی باور داشته است. مقاله حاضر با روش کتابخانه ای و تحلیلی، در پی تبیین این تفاوت در کلام اوست.
بررسی انتقادی پاسخ کریستوفر فرانکلین به صورت بندی تبیینی از استدلال بخت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معرفت فلسفی سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲ (پیاپی ۸۶)
7 - 24
حوزههای تخصصی:
مسئله اساسی این پژوهش بررسی پاسخ کریستوفر فرانکلین به «صورت بندی تبیینی از استدلال بخت» به روش توصیفی تحلیلی و هدف آن نقد مبنایی صورت بندی تبیینی و پاسخ فرانکلین به آن، با توجه به نادرستی «علت انگاری دلیل» است. بر اساس صورت بندی تبیینی، با پذیرش ناتعین گروی، نمی توان تبیین کرد که چرا عامل به جای عمل «الف»، «ب» را انجام داده است و این به «بخت» می انجامد. فرانکلین ضمن صورت بندی تبیینی از استدلال بخت، از دو نوع تبیین تقابلی نوع اول و نوع دوم نام می برد. بر این اساس، تبیین تقابلی نوع اول مقدمه دوم استدلال، و نوع دوم مقدمه اول استدلال را کاذب می گرداند. در نتیجه، هیچ خوانشی از تبیین تقابلی تمام مقدمات استدلال بخت را صادق نمی کند. اصرار طرفداران تعین گروی بر ارائه تبیین تقابلی نوع اول، مبتنی بر پذیرش پیشین تعین گروی روان شناختی است که علاوه بر مصادره به مطلوب بودن، مقبول اکثریت سازگارگروان هم نیست. هرچند پاسخ فرانکلین به این معضل قابل قبول است، اما اختیارگروی مد نظر فرانکلین و همچنین صورت بندی تبیینی از معضل بخت، مبتنی بر علت پنداشتن دلیل است، درحالی که اشکال هنجارمندی نشان می دهد که اساساً دلایل روانی کنشگر نمی توانند نقش علّی را در پیدایش کنش ایفا کنند و در نتیجه، پیش فرض صورت بندی تبیینی از معضل بخت و پاسخ فرانکلین از بنیان نادرست است.
مؤلفه های عقل گرایی حداکثری و نسبت آن با ایمان/وحی؛ با تمرکز بر آثار آیه الله جوادی آملی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴۷
77 - 100
حوزههای تخصصی:
یکی از نظریاتی که پیرامون ارتباط عقل و ایمان مطرح شده، دیدگاه عقل گرایی حداکثری است. بر اساس دیدگاه عقل گرایی حداکثری، باور انسان هرگز نمی تواند فاقد استدلال باشد. عقل گرایان حداکثری به دو گروه ملحد و دیندار تقسیم می شوند؛ گروه دوم معتقدند باور دینی کاملا استدلالی و عقلانی است. این پژوهش عناصر اصلی نظریه عقل گرایی را در عبارات و آثار آیت الله جوادی آملی جستجو کرده است. این یافته ها عبارتند از: الف: تاکید بر این که ایمان و باور باید مبتنی بر عقل و برهان باشد و از حدس و گمانه زنی فاصله بگیرد. ب: ایمان گرایی مصلحت اندیشانه که اساس باور را بر مصلحت های عملی می داند، قابل پذیرش نیست. ج: مبنای استدلالات عقلانی در راه وصول به باور، قرینه گرایی است، به این معنا که باور یا باید بدیهی باشد یا این که به بدیهیات ختم شود. د: عقل ذاتا بی طرف است و مبتنی بر پیش فرض های جانب دارانه پیشین نیست، بلکه با استدلال و برهان می توان حقیقت را یافت. ه: باور دینی نمی تواند بر دلایل احتمالاتی تکیه کند، بلکه مبنای باور، باید دلایل یقینی و برهانی باشد. نتیجه این که دیدگاه آیه الله جوادی آملی در ارتباط میان عقل و ایمان – در شکل کلی تر آن: نسبتِ عقل و وحی- را می توان عقل گرایی حداکثری دانست.
تجلی وحدت وجود در سوره توحید با تحلیل عناصر زبانی بر اساس سبک شناسی ساختارگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴ (پیاپی ۸۰)
203 - 236
حوزههای تخصصی:
با رشد و گسترش مباحث زبان شناسی، دانشمندان اسلامی بر اساس مبانی کلامی، فلسفی و یا عرفانی خود به بیان جنبه های اعجاز قرآن پرداخته اند. در راستای این هدف مقاله ی حاضر بر اساس سبک شناسی و با روش توصیفی-تحلیلی در سطوح آوایی، معنایی، بلاغی و ترکیبی به بیان این مسئله می پردازد که چگونه ابزارهای زبانی می توانند وحدت از دیدگاه عارف و حکیم را نشان دهند. این مقاله با بررسی نظام زبانی در سطوح مختلف آوایی، همانند حرف دال که دارای صفت قلقله است که تقابل سکون (وحدت) و حرکت (کثرت) در آن منجر به ظهور حرف می شود، در سطح بلاغی جملات آغازین کلام (قوس نزول) به صورت «فصل» و جملات پایانی کلام (قوس صعود) به صورت «وصل» آمده است و تقابل در سطح معنایی کلمات مثل دو واژه «لم یلد» و «لم یولد» که در سطح ظاهر (معلوم و مجهول) و معنا تقابل دارند و در هر دو کلمه با این که سخن از تولید و تقابل (کثرت) است، «هو» مستتر نهفته است همچنین در سطح ترکیبی آغاز کلام با «هو» و پایان آن نیز با «ه» در «له» که بر اساس چینش اصلی کلام در آخر قرار می گیرد که هر دو، نظام حرکتی از وحدت به کثرت و کثرت به وحدت را تداعی می کنند. پس مهم ترین دست آورد این مقاله بدین صورت است که ابزارهای زبانی موجود در آیه، «وحدت در کثرت» را نشان می دهد و بیانگر جمع (وحدت) بین تقابل ها (کثرت) و شکل گیری نظام دایره واری است که از وحدت به کثرت «إنا لله» و دوباره به وحدت بازمی گردد: «إنا إلیه راجعون». عارف با رسیدن به این وحدت سکون یافته و به مقام حیرت می رسد.
کمال انسان از دیدگاه ابن سینا و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت سینوی سال ۲۸ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۱
53 - 84
حوزههای تخصصی:
مسئله کمال انسان و انسان کامل از مباحث موردتوجه همه ادیان و مکاتب فلسفی، اخلاقی و تربیتی است. کمال نهایی مرتبه ای از وجود انسان است که در آن همه استعدادها و قابلیت های ذاتی، معنوی و انسانی با سیروسلوک به فعلیت می رسد. هدف اصلی این پژوهش بررسی کمال انسان از دیدگاه ابن سینا و ابن عربی است. برای دستیابی به این هدف از روش تطبیقی بهره گرفته شده است. در روی کرد معرفتی ابن سینا تنها شهود عقلانی کاربرد دارد و نمی توان از معرفت عرفانی و شهود قلبی سخن گفت. ابن سینا هدف نهایی معرفت و سعادت را شناخت عقلی و علمی، و اتصال به عقل فعال می دانست که مبتنی بر عقل نظری و شهود عقلانی است؛ اما در نظام فکری ابن عربی هر موجودی به لحاظ هستی شناختی، مظهر اسم یا اسمائی از حق تعالی است و از حیث معرفت شناختی درک او از حق به میزان استعداد او در دریافت تجلیات الهی وابسته است. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی حقایق متعالی با استمداد از کشف وشهود دریافت می شوند و از سنخ علم حضوری اند. در نظام معرفتی و فکری ابن عربی کمال انسان مبتنی بر عشق و کشف وشهود به تصویر کشیده شده است؛ ازاین رو انسان کامل سینوی در کمال عقل برهانی شهودی و با انسان کامل عرفانی ابن عربی منطبق است؛ بنابراین کمال عقل نظری در چارچوب مشّائی اتصال به عقل عملی است و بدون آن ناقص است. در هر دو دیدگاه بیان شده که انسان ها دارای مراتبی از کمال اند. کسب این مراتب تدریجی است و انسان پس از طی این سیر استکمالی و صعود در مدارج کمال، در نهایت سلوک خود، به مقام رفیع کمال نهایی خود نائل می شود. مراجعه به متون دینی و عرفانی ابن عربی نشان داد که او به هیچ وجه از اجتماع منفصل نبود؛ بلکه در متن آن قرارداشت و انزوای عارفان و جامعه گریزی را ناصواب می دانست. انسان کامل سینوی در نگرش فلسفی عرفانی همان انسان کامل عرفانی ابن عربی است و هیچ برتری ای بر انسان کامل عارفان ندارد؛ ازاین رو تنها انسان کامل سینوی به انسان اسلام و قرآن نزدیک نبوده؛ بلکه انسان کامل عرفانی عارفان الهی باتوجه به خدانمایی کامل وی، همان انسان کامل قرآنی و اسلامی است.
بررسی دیدگاه ملاصدرا پیرامون اراده الهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خردنامه صدرا دوره ۲۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۱۱۷)
5 - 18
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا معتقد است با توجه به عدم امکان عروض اراده حادث بر ذات الهی، سبب ایجاد اشیاء در زمانی خاص، علم الهی به نظام اتمّ و احسن است؛ هر چیزی که مطابق نظام اصلح باشد، ضرورتاً از خداوند صادر میشود و این همان اراده الهی است. بنابرین، با توجه به بازگشت اراده الهی به علم به نظام احسن، این صفت را باید ذاتی دانست، نه فعلی. مقاله پیش رو، ضمن پذیرش اصل دیدگاه ملاصدرا در مورد ارجاع اراده به علم به نظام احسن، بر لزوم توجه به اختیار ذاتی خداوند و نیز تمکّن خداوند بر ترک فعل، تأکید میکند؛ سپس به مهمترین ایراداتی که به دیدگاه ملاصدرا وارد شده، پاسخ میگوید و روشن میشود که تغایر مفهومی اراده در انسان و خداوند، بمعنای نفی نظریه ارجاع اراده الهی به علم به نظام اصلح نیست. فعلی دانستن صفت اراده گرچه به یک معنا درست است، اما هرگز نمیتواند پاسخی به علت ایجاد اشیاء در زمانی خاص باشد. روایاتی که بر فعلی بودن صفت اراده تأکید داشته اند را نیز میتوان بصورتی تفسیر کرد که با نظریه ملاصدرا سازگار باشند.
مقایسه دفاعیه خواجه نصیر الدین طوسی و ابن رشد از فلسفه به روایت مصارع المصارع و تهافت التهافت
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
90 - 75
حوزههای تخصصی:
خواجه نصیرالدین طوسی وابن رشد از جمله کسانی هستند که به دفاع از فلسفه پرداخته اند و در این جهت در مقابل غزالی و شهرستانی کتابهای تهافت التهافت و مصارع المصارع را به رشته تحریر درآورده اند و هرکدام به شیوه خاص که درواقع به تفاوت مبنایی این دو فیلسوف در دفاع از فلسفه برمی گردد، به دفاع از فلسفه یا فیلسوف پرداخته اند. ابن رشد در دفاع خود مواضع متکلمان را به کلی رد می کند و معتقد است متکلمان به معرفت یقینی دست نیافته اند. درواقع دفاع او از فلسفه، دفاع از فلسفه ارسطو است. اما خواجه نصیرالدین طوسی به مخالفت شدید با مواضع متکلمان نپرداخته است و با جایگزین کردن برهان به جای جدل به غنای آن نیز کمک کرده است. خواجه برخلاف ابن رشد در دفاع از مواضع فلسفی به فیلسوف خاصی نظر نداشته است و با اینکه شهرستانی در انتقادات خود در میان فیلسوفان بیش از همه به ابن سینا نظر داشته و انتقاداتش متوجه دیدگاه های ابن سینا در کتابهای شفا، اشارات و تعلیقات است، با توجه به ماهیت فلسفه از آن دفاع کرده است. وی براساس روش تعقلی با آوردن براهین قاطع و قواعد فلسفی به تبیین و تقریر استدلالات خود می پردازد و به اشکالات شهرستانی پاسخ می دهد.