مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
تفکر وجودی
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی تأثیر مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی بر نشانگان بالینی و تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی انجام شد. روش: این پژوهش در چارچوب یک مطالعه ی آزمایشی تک موردی در سه دانشجوی دارای نشانگان افسردگی که به روش نمونه گیری هدفمند از بین دانشجویان دانشگاه اردکان در سال تحصیلی 1402-1401 انتخاب شده بودند انجام شد. شرکت کنندگان 8 جلسه مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی را به صورت فردی دریافت کردند و دو بار در طی مرحله خط پایه، سه بار در طی مرحله درمان و دو بار در طی مرحله پیگیری با استفاده از پرسشنامه افسردگی بک (1996) و مقیاس تفکر وجودی آلن و شرر (2012)، مورد سنجش قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها از روش تحلیل نموداری، تعیین درصد بهبودی و شاخص تغییر پایا استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پیشرفت های بالینی و آماری معنی داری در کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی بعد از مداخله به دست آمد (01/0>p). در مدت دو ماه پیگیری نیز پیشرفت های به دست آمده در طول مداخله حفظ شد که بیانگر پایداری اثرات درمان بود. نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده، می توان از مداخله مبتنی بر هستی شناسی دینی جهت کاهش نشانگان بالینی و افزایش تفکر وجودی دانشجویان دارای اختلال افسردگی استفاده کرد.با توجه به اینکه جامعه ایران دارای یک بافت دینی منسجم می باشد و مذهب جایگاه ویژه ای در زندگی افراد دارد، این مداخله می تواند در کاهش نشانگان افسردگی رهگشا باشد.
امکانات آموزه های ابن عربی در بسط طریقی نو در تفکر وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
35 - 54
حوزههای تخصصی:
تفکر متافیزیکی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن می گوید و با کاوش های مفهومی سعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر ، تفکر اصیلِ انسان نزد فیلسوفان دانسته می شود، اما نمی توان "تفکر" را منحصر به آن کرد؛ بلکه می توان از تفکری وجودی سخن گفت که ماهیت متافیزیکی- مفهومی ندارد و به جای موجود، پروای "حقیقت وجود" را دارد و از آن پرسش می کند. این تفکر تفکر وجودی خوانده می شود در فضای سنت فکری-عرفانی اسلامی قابل طرح است. از این رو، مسئله اصلی این مقاله «بررسی امکانات آموزه های ابن عربی در بسط نوعی تفکر وجودی- نامتافیزیکی است. ما به روش، کتابخانه ای- تحلیلی و با به کارگیری روش اصل موضوعی سعی در ارائه تحلیلی نو از تفکر وجودی براساس مبانی عرفانی ابن عربی داریم. از این رو، با بررسی آموزه های وی از قبیل: محوریت حقیقت وجود در عرفان،تمایز وجود و موجود، کشف المحجوب، تجلی،آیینه گی موجودات نسبت به وجود، گشودگی و معرفت حضوری به وجود، ظرفیت اندیشه وی برای بسط نوعی تفکر وجودی روشن می شود که از طریق مواجهه و انسی حضوری (پیشامفهومی) با وجود و روشی غیر از تعقل مألوف متافیزیکی، مدعی فهم هستی است. بر این اساس، «تفکر وجودی» با محوریت حقیقت وجود و از گشودگی به آن آغاز می شود. در ادامه با التفات و تذکر به فقر وجودی و وقوف بر آن، انسان حیثیت ایویت و نسبت بی واسطه خود به وجود را درمی یابد، و با کشف حجاب ها از تجلیات وجود، به تجلی و ظهور حقیقت وجود در عرصه نفس انسانی سیر می کند.
درنگی در تفکر وجودی شاعرانه از منظر هایدگر متأخر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۵۲ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
79 - 100
حوزههای تخصصی:
هایدگر در مطالعات فلسفی خود رویکرد جدیدی به تفکر می گشاید که متفاوت با تفکر متافیزیکی است و از آن با عنوان عام "تفکر وجودی"یاد می کند. آدمی در چنین تفکری، باید گشوده به روی حقیقت هستی باشد و به ندای آن گوش بسپارد. هایدگر متقدم از راه پدیدارشناسی"دازاین" سعی در تقرب به معنای هستی دارد، درحالی که در اندیشه متأخر، وی بر شاعرانگی تفکر و حوالت تاریخی وجود، تأکید می ورزد. هایدگر بر این باور است که "تفکر وجودی"، تفکری برآمده از هستی و درباره آن است. سرچشمه و متعلق این تفکر خود هستی است؛ هستی به مثابه "رویداد" که تفکر انسان را از آنِ خود می کند. رویداد خصلتی تاریخی دارد، به این معنی که هستی در ادوار مختلف تاریخ خود، جلوه های گوناگونی دارد و خود را به انحای مختلفی اظهار می دارد. این اظهار، همان موهبت هستی است. پس تفکر باید پذیرا و منتظر موهبت هستی باشد. این موهبت خود را در زبان و شعر می نمایاند که شرط ظهور و آشکار شدن هستی موجودات است. شعر به مثابه روشن ترین پدیدار زبان اصیل، سروده شدن حقیقت را امکان پذیر می کند با خصلت "یادآوری" و "نامیدن"، گشاینده مجلایی برای ظهور حقیقت هستی می شود و این شاعر و متفکر است که باید از این ظهور پاسداری کند. ازاین رو تفکر وجودی با ذات شعر یکی است. با وجود بصیرت ویژه ای که تفکر وجودی هایدگر به مثابه راهی برای تعمق در هستی برای ما گشوده است، پرسش ها و ابهاماتی به رهیافت وی به نظر می رسد، از جمله: شائبه محدود کردن حقیقت هستی به افق زمان، ابهام درباره ثبات یا تجدد هستی و نهایتاً کمرنگ شدن نقش اراده و اختیار انسانی و تن دادن به گونه ای از جبر و دترمینیسم. نوشتار حاضر در صدد است با روش توصیفی- تحلیلی نخست بنیاد "تفکر وجودی"متأخر هایدگر و مختصات آن را تحلیل کند و سپس با رویکردی انتقادی، رهیافتِ هایدگر را مورد نقد و بررسی قرار دهد.
هنر در عرفان اسلامی به مثابه نوعی تفکر وجودی: با تأکید بر عرفان ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادیان و عرفان سال ۵۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
303 - 322
حوزههای تخصصی:
تفکر وجودی به مثابه نوعی معرفت غیر مفهومی، سیر از باطل به حق و از ظاهر به باطن دارد و در ذات خود معرفتی تأویلی است که در پی ارجاع صور و ظاهر به اصل و باطن و حقیقت آنهاست. از سوی دیگر هنر در منظر متفکران بزرگ، نه بازنمود جهان خارج و نه متعلق زیبایی شناسی است بلکه فتوح و ظهور حقیقت است. چنانچه هنر اصیل را بعنوان «انکشاف حقیقت» و «امری که عالمی را می گشاید» بدانیم، آنگاه هنر اصیل نوعی گشودگی و آشکارگی اصیل وجود خواهد بود و هنرمند کسی است که در اثر خود وجود را متجلی می سازد. براین اساس آنچه که وی در هنر خود آشکار می کند درصورتی که با روش تأویل با آن روبرو شویم و از آن کشف حجاب کنیم، عالمی خاص را بر ما آشکار می کند و به ما اجازه می دهد با سیر از ظاهر اثر هنری به باطن هنر-یعنی حقیقت وجود و تجلیات باطنی آن-قدمی در قرب به حقیقت برداریم و بر این اساس هنر همراه نوعی معرفت و بصیرت پیشینی و هم خود به مثابه نردبانی معرفتی برای متعاطی خود خواهد بود. هنر اصیل به مثابه آنچه که ساحتی از حقیقت را آشکار می کند و به این معنی در عرفان خصوصا عرفان ابن عربی قابل طرح خواهد بود؛ و چون سیر صعودی و معرفتی از ظاهر به باطن در ذات این هنر هست، به مثابه نوعی معرفت وجودی-حضوری هم خواهد بود. این پژوهش با روش تحلیلی-استنتاجی صورت پذیرفته است.
مطالعه تطبیقی شعر و تفکر شاعرانه نزد هایدگر و ابن عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شناخت پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۱
177 - 195
حوزههای تخصصی:
تفکر وجودی کلیدواژه ای مهم درمقابلِ تفکر متافیزیکی-مفهومی است که بر بازنمود و تمثل مبتنی نیست و، ازراهِ مفهوم پردازی و مقوله سازیِ منطقی، سعی در کشف حقیقت ندارد. این تفکر معطوف به حقیقت وجود است و ما را دعوت می کند تا نسبت به وجود و ظهورات آن گشوده باشیم. این تفکر، باتوجه به آموزه های ابن عربی و نیز هایدگر، به وصف شاعرانه نیز قابل طرح است. ازاین رو، مسئله اصلیِ این نوشتار بررسی تطبیقیِ تفکر وجودیِ شاعرانه ازمنظرِ هایدگر و ابن عربی است. این مطالعه به شیوه ای تحلیلی-تطبیقی صورت پذیرفته و نتایج ذیل را در بر داشته است: هر دو متفکر ادراک شاعرانه را نوعی مواجهه با حقیقتِ وجود می دانند، ادراکی که، ازطریقِ آن، انسان به حقیقتی فراتر از ظاهر پدیده ها دست می یابد. هایدگر معتقد است که هنر و به ویژه شعر جایگاه رخداد حقیقت است، شعری که در آن حقیقت خود را نشان می دهد و به گشایش افق های جدید در تفکر انسان منجر می شود. ابن عربی نیز هنر را به مثابه صنعت معرفی می کند که نمایانگر تجلی اسماء الهی در عالم است. او باور دارد که شعر، به عنوانِ هنر برتر، راهی به سویِ عالم غیب است و می تواند به انسان در مواجهه با حقیقتِ وجود یاری رساند. هرچند هایدگر و ابن عربی از پیشینه های فلسفی و عرفانی متفاوتی به این موضوع می پردازند، اما مواجهه آن ها با هنر و شعر بسیار مشابه است: ادراک شاعرانه به مثابه نوعی ادراکِ بی چگونگی و فراتر از تفکر منطقی ظهور می کند و همین شعر را جایگاه بروز حقیقت می کند، به نحوی که در زبان شعر رازِ هستی به سخن می آید (ظهور می کند). هنر و شعر اصیل، که ظهور وجود را در روشن ترین آشکارگی خود بیان می کند و راهی برای فهم حوالت وجود-اسم حاکم وجود است، سرچشمه وجودِ تاریخیِ یک قوم یا امت ، در نزد هردو متفکر، است. درنتیجه، تفکر وجودی شاعرانه می تواند نقطه تلاقی میان فلسفه هایدگر و عرفان ابن عربی درک شود، جایی که شعر جایگاه ِظهورِ حقیقتِ وجود است و کلماتِ وجود را می نامد.
مدل یابی ساختاری رابطه ی سازگاری روانی و اجتماعی با تفکر وجودی، سبک های دلبستگی و ادراک خودکارآمدی با توجه به نقش میانجی گر انسجام روان شناختی در دانش آموزان نابینا و کم بینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: مطالعه ی چگونگی سازگاری روانی و اجتماعی در دانش آموزان نوجوان نابینا و کم بینا از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین ، در این مطالعه به پیش بینی سازگاری روانی و اجتماعی دانش آموزان نابینا و کم بینا براساس تفکر وجودی، سبک های دلبستگی و ادراک خودکارآمدی با توجه به نقش میانجی گر انسجام روان شناختی پرداخته شده است. روش : این مطالعه از نظر هدف از نوع کاربردی و به لحاظ شیوه های گردآوری اطلاعات ، در زمره پژوهش های توصیفی-همبستگی )مدل یابی معادله ی ساختاری( قرار می گیرد . جامعه ی آماری پژوهش حاضر شامل ؛ تمامی دانش آموزان نابینا و کم بینای سنین 12 تا 18 سال مدارس استان تهران در سال تحصیلی 1404 - 1403 بودند که از بین آنها، 180 نفر به عنوان پاسخ گو و به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند . در این پژوهش، برای گردآوری اطلاعات از مقیاس سازگاری روانی-اجتماعی با بیماری دروگیتس ، پرسشنامه ی احساس انسجام فلسنبرگ، و همکاران، پرسشنامه ی سبک دلبستگی کولینز و رید ، مقیاس ادراک خودکارآمدی شرر و همکاران و پرسشنامه ی تفکر وجودی آلان و شرر استفاده شد . برای آزمون فرضیه ها نیز روش همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه ، مدل یابی معادله ساختاری و تحلیل مسیر به کار گرفته شد . همچنین برای تحلیل داده ها از نرم افزارهای آماری SPSS.16 و R ا ستفاده شد . یافته ها : نتایج تحلیل های آماری نشان داد که نقش میانجی گر انسجام روان شناختی در سازگاری روانی و اجتماعی با تفکر وجودی ، سبک های دلبستگی و ادراک خود کارآمدی دانش آموزان نابینا و کم بینا مثبت و معنا دار است ) 01 / . )P < 0 همچنین این یافته نیز حاصل شد که همبستگی انسجام روان شناختی با تفکر وجودی ، سبک های دلبستگی و ادراک خود کارآمدی دانش آموزان نابینا و کم بینا مستقیم و معنا دار است ) 01 / . )P < 0 نتیجه گیری : براساس نتایج تحلیل های آماری می توان گفت که مشاوران و روان درمانگران می توانند از بسته های آموزشی و درمانی مبتنی بر آموزش راهبرد های تنظیم هیجانی و رویکرد وجودی در جهت بهبود سازگاری روانی و اجتماعی دانش آموزان نابینا و کم بینا استفاده کنند .