فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۱٬۷۷۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش ارائه مدل تأثیرگذاری مالکیت روان شناختی و ریسک با نقش میانجی عدالت سازمانی، تعهد سازمانی و رضایت شغلی می باشد. این تحقیق از نظر هدف کاربردی، از لحاظ گردآوری اطلاعات توصیفی-تحلیلی و با شیوه پیمایشی و از نوع پژوهش های همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش شامل 400 نفر از حسابداران، مدیران و حسابرسان می باشد که با روش نمونه گیری به شیوه تصادفی در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها ی پژوهش، از پرسشنامه ساخته محقق استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS؛ و مدل سازی معادلات ساختاری پژوهش از نرم افزار LISREL استفاده شد و در بخش آزمون نقش میانجی از نرم افزار Stata و روش های بوت استراپ و سوبل استفاده شد. نتایج نشان داد که نتایج نشان داد که بین مالکیت روان شناختی و ریسک رابطه معناداری وجود ندارد. بین تعهد سازمانی و ریسک رابطه معناداری وجود ندارد. بین عدالت سازمانی و ریسک رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. بین رضایت شغلی و ریسک رابطه معناداری وجود ندارد. بین مالکیت روان شناختی و ریسک با نقش میانجی عدالت سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ بین مالکیت روان شناختی و ریسک با نقش میانجی تعهدسازمانی رابطه معناداری وجود ندارد. بین مالکیت روان شناختی و ریسک با نقش میانجی رضایت شغلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
مدلی برای بازی وارسازی اجتماعی در توسعه کسب و کارها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: گیمیفیکیشن اجتماعی به طور گسترده در صنایع مختلف برای افزایش تعامل کاربران استفاده شده است و قوانین تعامل را در مدیریت کسب و کار تغییر می دهد. طراحی گیمیفیکیشن اجتماعی می تواند تا حدودی به شکل دادن به رفتار کاربر کمک کند و سطح عملکرد کسب و کارها را افزایش دهد. با توجه به نقش و تاثیر گیمیفیکیشن در سرعت بخشیدن به توسعه کسب و کارها اهمیت این موضوع برجسته می شود. روش شناسی: . این پژوهش با هدف ارائه الگویی برای نقش گیمیفیکیشن اجتماعی در توسعه کسب و کارها به شیوه ی توصیفی، از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختارمند با روش داده بنیاد پرداخته است. جامعه ی آماری شامل خبرگان و صاحبنظران و متخصصان در زمینه های گیمیفیکیشن، کسب وکارهای آنلاین، کارشناسان علم اطلاعات و فناوری و رسانه های اجتماعی هستند که از بین آنها ۱2نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و در این مطالعه مشارکت کردند. تعداد نمونه ها از قاعده اشباع پیروی می کند. یافته ها:شرایط علی شامل(تسهیل یادگیری و آموزش، تقویت تعامل اجتماعی، ارتقای انگیزه مشارکت، بهبود تجربه کاری و رقابت)، شرایط زمینه ای شامل (مشارکت و مسئولیت اجتماعی، آموزش و توسعه منابع انسانی، بازاریابی و تبلیغات بازی گونه) شرایط مداخله گر (فقدان درک صحیح کاربران از گیمیفیکیشن، عدم تناسب گیمیفیکیشن با اهداف کسب وکار، طراحی نادرست گیمیفیکیشن)، راهبردها (خلاقیت و نوآوری، توسعه و بهبود مستمر فرایندها، شبیه سازی و ایفای نقش)، پیامدها شامل (تحلیل و بازخورد بهتر، ساده سازی مسائل پیچیده، بهبود عملکرد تجاری، هم افزایی و رشد کسب و کار با بازی وارسازی، همگرایی فروش و درآمد) دسته بندی شدند.
مدلی برای کاهش ریزش مشتریان با استفاده از مدیریت ارتباط با مشتری مبتنی بر هوش مصنوعی در صنعت بیمه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه حاضر از نظر هدف یک مطالعه کاربردی-توسعه ای است که درصدد ارایه الگوی کاهش ریزش مشتریان با استفاده از مدیریت ارتباط با مشتری مبتنی بر هوش مصنوعی در صنعت بیمه می باشد. از منظر روش گردآوری داده ها یک پژوهش پیمایش مقطعی است. برای نیل به هدف از طرح پژوهش آمیخته اکتشافی (کیفی-کمی) استفاده شد. در بخش کیفی از روش تحلیل مضمون و در بخش کمی از روش حداقل مربعات جزئی استفاده شد. جامعه مشارکت کنندگان بخش کیفی شامل مدیران شرکت بیمه ایران بودند که 17 نفر با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در بخش کمی نیز جامعه آماری متشکل از مدیران و کارشناسان بیمه ایران و مدیران نمایندگی های بیمه ایران در استان گیلان، با روش اندازه اثر و تحلیل توان، 130 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای-تصادفی انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها در بخش کیفی، مصاحبه نیم ساختاریافته و در بخش کمی، پرسشنامه محقق ساخته بود . یافته های پژوهشی نشان داد عوامل فنی هوش مصنوعی، عوامل مدیریتی هوش مصنوعی و بازاریابی رابطه ای بر مدیریت ارتباط با مشتریان تاثیر می گذارند. مدیریت ارتباط با مشتری با اثرگذاری بر شخصی سازی خدمات و مشتری گرایی منجر به بهبود تجربه مشتریان می شود. این عامل خود با اثرگذاری بر وفاداری مشتریان، رضایت مشتریان و مشارکت مشتریان به کاهش ریزش مشتریان منتهی می گردد. بنابراین مشخص شد هوش مصنوعی یک سازه زیربنایی است که از منظر فنی و مدیریتی می تواند به بهبود مدیریت ارتباط با مشتری در نمایندگی های بیمه ایران کمک کرده و سبب کاهش رویگردانی و ریزش مشتریان شود.
ارزیابی اهمیت عوامل موثر بر حفظ و گسترش سهم بازار مواد غذایی فرآوری شده در بازارهای جهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
صنعت مواد غذایی فرآوری شده به دلیل تأمین امنیت غذایی، کاهش وابستگی به واردات و ایجاد ارزش افزوده از منابع کشاورزی، نقشی حیاتی در اقتصاد ایران ایفا می کند. اهمیت این صنعت با توجه به شرایط تحریمی و نوسانات اقتصادی، به ویژه از منظر صادرات، دوچندان می شود؛ چرا که صادرات این محصولات، با افزایش درآمدهای ارزی به بهبود تراز تجاری کشور کمک میکند. در فضای رقابتی تجارت جهانی، حفظ و گسترش سهم بازار مواد غذایی فرآوری شده مستلزم شناسایی و تقویت عوامل کلیدی مؤثر بر رقابت پذیری است. بر این اساس، این پژوهش، با رویکردی نوآورانه از نظر روش شناسی و موضوع، با هدف شناسایی و ارزیابی این عوامل در دو مرحله صورت گرفت. در مرحله نخست، دو راهبرد مرور ادبیات و مصاحبه با خبرگان، برای جمع آوری اطلاعات مورد استفاده قرار گرفت و سپس بر اساس فرایند تحلیل محتوای کیفی 16عامل اثرگذار بر حفظ و گسترش سهم بازار شناسایی گردید. در گام بعدی با بهره گیری توأمان از دو رویکرد عینی گرا و خبره محور برای شناسایی میزان اهمیت هر یک از این عوامل تلاش شد. به این منظور با استفاده از روش های فوکام و مِرِک، که از روشهای معتبر و نوین تصمیم گیری چندمعیاره هستند، وزن و اهمیت هر یک از عوامل شناسایی گردید. نتایج نشان داد عواملی همچون نرخ ارز، مشوق های صادراتی، تعهدات ارزی، کیفیت محصولات و انطباق با استانداردهای بین المللی بیشترین نقش را در موفقیت صادرات مواد غذایی فرآوری شده ایفا می کنند.
شناسایی موانع و ارائه راهکارهای توسعه کارآفرینی ورزشی در استان سمنان: مطالعه ای کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
77 - 92
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در ورزش، فرصت های بی شماری نهفته است و بهره برداری از این فرصت ها، مستلزم وجود افراد خلاق و نوآور و برخورداری از زیرساخت و زمینه مناسب برای بروز و ظهور فعالیت های کارآفرینانه می باشد. از جمله دانش های کاربردی که اخیراً در حوزه علوم ورزشی مطرح شده و قابلیت های آن به عنوان یکی از شاخه های علوم ورزشی مورد توجه پژوهشگران و سیاست گذاران قرار گرفته، کارآفرینی ورزشی است. کارآفرینی ورزشی در سالیان اخیر از رشد سریعی برخوردار بوده و شامل استفاده از دانش فنی، دانش مدیریت کسب وکار، نوآوری، خلاقیت و ریسک پذیری برای ارائه محصولات و خدمات جدید در حوزه ورزش می باشد. ارائه محصولات و خدمات جدید، فرآیندهای جدید، ساختارها و رویکردهای جدید اداری و توسعه کسب وکارهای جدید، از جمله بارزترین نوآوری های قابل طرح در حوزه ورزش است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف شناسایی موانع و راهکارهای توسعه کارآفرینی ورزشی در استان سمنان به انجام رسید.
روش شناسی: این پژوهش با استفاده از پارادایم کیفی و با رویکردی اکتشافی انجام شده و مشارکت کنندگان آن شامل صاحب نظران حوزه کارآفرینی ورزشی، برنامه ریزان و مدیران دستگاه های فعال در سازمان های ورزشی و صاحبان کسب وکارهای شناخته شده به عنوان کارآفرین ورزشی در استان سمنان بودند. نمونه گیری از آن ها به روش هدفمند انجام شد. برای گردآوری داده ها، مصاحبه عمیق با 15 نفر از خبرگان و صاحب نظران صورت گرفت و مصاحبه با آن ها تا جایی ادامه پیدا کرد که اشباع نظری حاصل شد. برای تحلیل داده ها از دو روش در فرآیند تحقیق استفاده شد. در گام اول، مبانی نظری و پیشینه پژوهش به طور عمیق بررسی شد. بدین منظور از روش مرور متون استفاده گردید و مؤلفه ها و متغیرهای مرتبط با توسعه کارآفرینی ورزشی در متون علمی شناسایی شدند و گام دوم، با هدف شناسایی مؤلفه ها و متغیرهای حاصل از مصاحبه با خبرگان و با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی و از طریق فرآیند کدگذاری طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی، انجام گرفت. تأمین روایی و پایایی یافته ها نیز از طریق تکنیک کنترل اعضا، مثلث سازی و خودبازبینی محقق در طی فرآیند جمع آوری و تحلیل داده ها، حاصل شد.
یافته ها: در مرحله کدگذاری باز، تعداد 424 کد شناسایی شد. سپس در فرآیند کدگذاری محوری، با بررسی دقیق تر کدهای شناسایی شده، کدها تجمیع و دسته بندی شدند و 44 کد محوری به دست آمد. پس از دسته بندی، تجمیع و تقلیل کدها، در نهایت 10 مورد به عنوان مهم ترین موانع توسعه کارآفرینی ورزشی در استان سمنان شناسایی و مدلی سه بُعدی که شامل ابعاد فردی-رفتاری، ساختاری-مدیریتی و محیطی-زمینه ای است، طراحی شد. موانع اصلی توسعه کارآفرینی ورزشی در استان سمنان را می توان در حوزه های ده گانه شامل فقدان توانایی های کارآفرینانه فردی، نبود برنامه برای توسعه و توانمندسازی افراد، فقدان مهارت های تخصصی کارآفرینانه، فقدان بازاریابی و توسعه محصول، کمبود تعامل و روابط برون سازمانی، ضعف فناوری و انتقال تکنولوژی، فقدان فرهنگ کارآفرینی، نقصان در سیاست گذاری، شرایط نامناسب محیط کسب و کار و کمبود حمایت مالی و تقویت زیرساخت ها برشمرد.
نتیجه گیری/ دستاوردها: نتیجه این پژوهش، طراحی مدلی سه بعدی از موانع توسعه کارآفرینی ورزشی در استان سمنان بود. در سطح موانع فردی-رفتاری، برای توسعه کارآفرینی ورزشی می توان پیشنهادهایی از جمله آموزش و توسعه نیروی انسانی توانمند، بهبود کیفیت منابع انسانی، ایجاد نگرش های کارآفرینانه، مشاوره تخصصی برای تشخیص و بهره برداری از فرصت های کارآفرینانه و ارتقاء ویژگی های کارآفرینانه اشاره نمود.
مرور نظام مند ادبیات راهبرد دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مرور نظام مند ادبیات راهبرد دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال می باشد. در این مقاله بدنبال شناسایی پیکره و بدنه دانشی این حوزه و پیشنهاد زمینه های پژوهشی در بهره گیری از راهبرد دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال می باشم. پرسش اصلی که مقاله به آن می پردازد این است که وضعیت فعلی بدنه دانشی در این حوزه و مطالعات مرتبط با آن چگونه است و برای توسعه بدنه دانشی در حوزه دوسوتوانی در توسعه اقتصاد دیجیتال چه پیشنهادهای پژوهشی می تواند مطرح شود؟ فلسفه این پژوهش از گونه تفسیری و در راستای توسعه راهبرد دوسوتوانی در بستر و زمینه صنایع و شرکت ها با مضمون توسعه اقتصاد دیجیتال است. رویکرد پژوهش، استقرایی، از نوع کیفی و روی مقالات پژوهشی پایگاه داده وب آف ساینس است و از استراتژی مرور نظام مند ادبیات و با بهره گیری از رویکرد بیبلیومتریک و بر اساس موارد گزارش گری ترجیحی برای بررسی های سیستماتیک و فراتحلیل(PRISMA 2020) روی114 مقاله، انجام شده و با استفاده از نرم افزار وُس ویوئر تحلیل شده است. با توجه به روند صعودی تعداد این مطالعات در سال های اخیر، این حوزه در حال بسط علمی می باشد. نتایج این پژوهش بیانگر پنج خوشه در نمودار تحلیل کلمات است که عبارتنداز: (1) دوسوتوانی سازمانی، قابلیت های پویا ، بازارگرایی، اقتصاد دیجیتال، کلان داده، ظرفیت جذب. (2)دوسوتوانی، انقلاب صنعتی چهارم، فناوری اطلاعات، نوآوری، چابکی سازمانی، همسویی راهبردی (3) مزیت رقابتی، تحول دیجیتال، دیدگاه مبتنی بر منابع، (4) کاوش، بهره برداری (5) پایداری .
طراحی مدل کسب و کار بانکداری مجازی در ایران با رویکرد سناریونگاری در افق 1415(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف طراحی مدل کسب و کار بانکداری مجازی در ایران با رویکرد سناریونگاری در افق 1415 می باشد. این پژوهش از لحاظ هدف، از نوع تحقیقات کاربردی و از نظر نوع روش، آمیخته می باشد. جامعه آماری پژوهش در بخش کیفی شامل 30 نفر از خبرگان که بصورت نمونه گیری گلوله برفی و در بخش کمی شامل 100 نفر از کارشناسان صنعت بانکداری می باشند که به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها مصاحبه و پرسشنامه می باشد. تجزیه و تحلیل داده ها در بخش کیفی نرم افزارScenario Wizard و در بخش کمی، MicMac می باشد. نتیجه فراتحلیل و غربال گری ۶۶ کلان روند و پس از آن نتیجه اثرات متقاطع کلان روند های پیشران بر آینده بانکداری مجازی را انتخاب کرده است. مولفه های مدل کسب و کار بانکداری مجازی بر اساس سناریوهای سازگار با در نظر گرفتن میانگین وزن های محاسباتی در ۴ سناریو بدین ترتیب ارائه شده است: در بین ارزش های پیشنهادی مدل کسب-و کار پیشنهادی برای بانکداری مجازی به ترتیب «بانکداری الکترونیک» و «تسهیل تجارت بین المللی»؛ در بین منابع کلیدی به ترتیب «سامانه های بانکی» و «سرمایه انسانی»؛ در بین معیارهای ساختار هزینه به ترتیب «هزینه توسعه سامانه ها و وب سرویس های بانکی» و «هزینه سرمایه گذاری در منابع انسانی»؛ در بین معیارهای جریان درآمدی به ترتیب «برند/اعتبار» و «درآمد حاصل از ارائه انواع خدمات مالی»؛ در بین معیارهای کانال های ارتباطی به ترتیب «وب سرویس های بانکی» و «باشگاه مشتریان» و در بین معیارهای حوزه مشتریان مدل کسب و کار پیشنهادی برای بانکداری مجازی به ترتیب «مشتریان حقیقی خرد» و «مشتریان حقوقی کوچک» در رتبه های اول و دوم قرار دارند.
تحلیل کارآفرینی محور کتاب های درسی ابتدایی بر پایه روش ترکیبی تحلیل محتوا و آنتروپی شانون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزش و مدیریت کارآفرینی دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
49 - 70
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان توجه کتب درسی پایه پنجم ابتدایی به پرورش ویژگی های کارآفرینانه دانش آموزان انجام شد. این مطالعه با رویکرد آمیخته، کاربردی و توصیفی-پیمایشی طراحی شد. در بخش کیفی، از تحلیل محتوای عرفی برای شناسایی مؤلفه های کارآفرینی در کتب درسی استفاده شد و در بخش کمی، تکنیک آنتروپی شانون برای اولویت بندی این مؤلفه ها به کار رفت. داده ها با استفاده از نرم افزار اکسل نسخه 2013 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که کتب پایه پنجم به مؤلفه های کارآفرینی شامل خلاقیت و نوآوری، انگیزه پیشرفت، ریسک پذیری، مسئولیت پذیری، تحمل ابهام، استقلال طلبی و مرکز کنترل درونی توجه دارند. با این حال، تفاوت هایی در میزان توجه به این مؤلفه ها در کتاب های مختلف مشاهده شد. کتاب های ریاضی و علوم بیشترین توجه را به کارآفرینی داشتند، در حالی که کتاب های قرآن و نگارش کمترین توجه را نشان دادند. همچنین، مؤلفه های خلاقیت و نوآوری، استقلال طلبی و تحمل ابهام بیش از سایر مؤلفه ها مورد تأکید قرار گرفتند، در حالی که انگیزه پیشرفت، مرکز کنترل درونی و ریسک پذیری کمتر مورد توجه بودند. با توجه به اهمیت آماده سازی دانش آموزان برای بازار کار و ضرورت ترویج کارآفرینی، این پژوهش پیشنهاد می دهد که نظام آموزش و پرورش با رویکردی کارآفرینانه بازطراحی شود. این رهیافت مستلزم بازنگری محتوای برنامه های درسی و غیر درسی با تأکید بر پرورش ویژگی های کارآفرینانه است تا دانش آموزان برای آینده ای خلاق و مستقل آماده شوند.
تأثیر مدیریت دانش بر عملکرد استارت آپ با تأکید بر انعطاف پذیری استراتژیک و نوآوری دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دنیای پیچیده و رقابتی امروز، شرکت های استارت آپی برای شناسایی فرصت ها و ایجاد نوآوری نیازمند مدیریت دانش قوی و به روز هستند. در این راستا، مدیریت دانش می تواند به استارت آپ ها کمک کند تا با بهره گیری از اطلاعات دقیق و استفاده به موقع از آن، نوآوری های مؤثری ایجاد کنند و در بازار رقابتی بتوانند جایگاه خود را حفظ کنند. ازاین رو، هدف این پژوهش بررسی تأثیر مدیریت دانش بر عملکرد استارت آپ های ایرانی با تمرکز بر نقش میانجی نوآوری دیجیتال و تعدیل گری انعطاف پذیری استراتژیک است که در مطالعات قبلی مورد بررسی قرار نگرفته است. این پژوهش به صورت کمی و از نوع مطالعات کاربردی است. جامعه آماری شامل 1321 شرکت استارت آپی در سطح کشور است. داده ها از طریق پرسشنامه استاندارد و از طریق نظرات مدیران شرکت های استارت آپی جمع آوری شده است. تحلیل داده ها با روش مدل سازی معادلات ساختاری و به صورت حداقل مربعات جزئی مورد ارزیابی قرار گرفته است. یافته ها نشان می دهد که مدیریت دانش تأثیر مثبت و مستقیم بر عملکرد استارت آپ ها دارد. همچنین، نوآوری دیجیتال به عنوان میانجی تأثیر مدیریت دانش را تقویت می کند و انعطاف پذیری استراتژیک نیز این رابطه را به طور مثبت تعدیل می کند. این پژوهش با ارائه یک مدل جدید برای بهبود عملکرد استارت آپ ها، نشان داد که نوآوری دیجیتال و انعطاف پذیری استراتژیک عوامل کلیدی در تقویت اثر مدیریت دانش بر عملکرد این شرکت ها هستند.
بررسی تجارب اقامتی گردشگران خارجی از مبادی مختلف در هتل عباسی اصفهان با رویکرد تحلیل احساسات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی از انجام این تحقیق بررسی و تحلیل احساسات تجربه اقامت گردشگران از فرهنگ های مختلف جهان در هتل بین المللی عباسی اصفهان است. پارادایم تحقیق تفسیرگرایی، رویکرد تحقیق استقرایی و تحقیق جنبه اکتشافی دارد. جامعه آماری این تحقیق مشتریانی هستند که از فرهنگ های مختلف در هتل بین المللی عباسی اقامت داشته و تجربیات سفر خود را درسایت تریپ ادوایزر از سال 2005 تا 2023 منعکس کرده اند که معادل 800 کامنت بود. از تحلیل احساسات برای درک تجربه اقامت گردشگران استفاده شد.دسته بندی مفهومی نظرات گردشگران در هفت دسته شامل امکانات هتل،فضای هتل،ارزیابی عمومی تجربه،غذاهای هتل،دسترسی های هتل،کیفیت خدمات و هزینه های هتل طبقه-بندی شدند. سپس دسته بندی کشورها براساس کشور مبدا هر گردشگرو نهایتا دسته بندی منطقه ای انجام شد. نتایج نشان داد که به طور کلی این هتل برای گردشگران اروپایی جذاب تر از ملیت های دیگر است.گردشگران از غذای هتل وکیفیت خدمات و سروصدا در لابی هتل رضایت چندانی نداشتتند ولی هزینه مناسب بود. فضای هتل برای گردشگران جذاب بود که ناشی از طراحی سنتی و معماری هتل بود و موقعیت هتل برای دسترسی به مراکز دیدنی هم مورد پسند گردشگران قرار داشت .
الگوی تاب آوری کسب وکارهای مبتنی بر کارآفرینی اجتماعی: یک پژوهش آمیخته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های کارآفرینی دوره ۴ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
93 - 114
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف ارائه مدلی برای تاب آوری کسب وکارهای مبتنی بر کارآفرینی اجتماعی انجام شده است تا بتواند چارچوبی کاربردی برای تقویت ظرفیت های این شرکت ها در مواجهه با چالش ها و بهره برداری از فرصت ها ارائه دهد.
روش شناسی: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر رویکرد آمیخته (کیفی و کمی) است. در مرحله کیفی پژوهش، ابتدا با مطالعه عمیق و نظام مند متون و اسناد علمی و تحلیل آن ها به روش تحلیل مضمون، عوامل اولیه مؤثر بر تاب آوری کسب وکارهای کارآفرینی اجتماعی شناسایی شدند. سپس، این عوامل با استفاده از روش دلفی و مشارکت 11 نفر از خبرگان که به شیوه نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند، پالایش و نهایی گردیدند. درمرحله کمی، به منظور اعتبارسنجی مدل کیفی، داده ها از طریق پرسش نامه و از نمونه ای متشکل از 210 نفر از مدیران و کارشناسان فعال درحوزه کارآفرینی اجتماعی که به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند، جمع آوری گردید. تحلیل داده های کمی با استفاده از روش تحلیل عاملی تأییدی و به کمک نرم افزار Amos نسخه 24 انجام شد تا ساختار عاملی مدل و روابط بین متغیرها مورد آزمون و تأیید قرار گیرد.
یافته ها: نتایج حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها منجر به شناسایی 65 شاخص در قالب هشت بعد اصلی تاب آوری برای کسب وکارهای مبتنی بر کارآفرینی اجتماعی شد. این ابعاد عبارت از: سرمایه انسانی و توانمندسازی سازمانی، چابکی و سازگاری استراتژیک، تاب آوری جامعه و مسئولیت اجتماعی، رقابت در بازار و تعامل با مشتری، پایداری و سازگاری محیطی، مشارکت و تعامل با ساختارهای سیاسی و حاکمیتی، نوآوری برای تأثیر اجتماعی و پیشرفت فناوری، توسعه کارآفرینی و سرمایه گذاری های اجتماعی هستند.
نتیجه گیری/ دستاوردها: یافته های این پژوهش بر اهمیت ایجاد ساختارهای سازمانی منعطف و چارچوب های مدیریت استراتژیک برای تقویت تاب آوری در کسب وکارهای کارآفرینی اجتماعی تأکید می کند. نتایج نشان می دهد که تاب آوری این شرکت ها مستلزم رویکردی چندبعدی است که در آن، عوامل درون سازمانی همچون توانمندسازی نیروی انسانی و چابکی استراتژیک، با عوامل برون سازمانی مانند تعامل با ذی نفعان، مسئولیت پذیری اجتماعی و پایداری زیست محیطی درهم تنیده می شوند. همچنین، این پژوهش بر نقش کلیدی نوآوری و فناوری در ایجاد راه حل های پایدار برای چالش های اجتماعی و زیست محیطی تأکید می ورزد. دستاوردهای این مطالعه می تواند به عنوان راهنمایی برای مدیران و سیاست گذاران در جهت طراحی و اجرای برنامه های تقویت تاب آوری کسب وکارهای کارآفرینی اجتماعی مورداستفاده قرار گیرد. علاوه براین، مدل ارائه شده، چارچوبی نظری برای پژوهش های آتی درزمینه تاب آوری سازمانی و کارآفرینی اجتماعی فراهم می آورد. درنهایت، این پژوهش بر ضرورت همکاری و هم افزایی میان بخش های مختلف جامعه، از جمله کسب وکارها، دولت، سازمان های مردم نهاد و دانشگاه ها، برای دستیابی به اهداف توسعه پایدار و ایجاد اکوسیستمی حمایتگر برای کارآفرینی اجتماعی تأکید می کند.
ارائه چارچوبی جامع برای بهبود عملکرد صادراتی شرکت های کوچک و متوسط ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر ارائه چارچوبی جامع برای بهبود عملکرد صادراتی شرکت های کوچک و متوسط ایرانی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، آمیخته (کیفی-کمی) و نظر ماهیت توصیفی – همبستگی می باشد. جامعه آماری در بخش کیفی شامل 20 نفر از خبرگان دانشگاهی در حوزه صادرات و به روش نمونه گیری قضاوتی و گلوله برفی و جامعه آماری در بخش کمی شامل 217 نفر از کلیه پرسنل شرکت های کوچک ومتوسط صادراتی در محدوده استان تهران و به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزارهای جمع آوری داده در بخش کیفی مصاحبه نیمه ساختاریافته و در بخش کمی شامل پرسشنامه محقق ساخته می باشد. در تجزیه وتحلیل داده های بخش کیفی با استفاده از روش دلفی فازی و در بخش کمی از نرم افزار SPSS و Lisrel استفاده شد. نتایج آماری نشان داد که 78 متغیر (کدباز) اثرگذار نفوذ به بازارهای بین الملل هستند، و از نظر آماری همه آن ها مؤثر هستند. 33 مؤلفه اثرگذار نفوذ به بازارهای بین الملل هستند، و از نظر آماری همه آن ها مؤثر هستند. مؤلفه ها و ابعاد نهایی مدل مؤلفه های اثرگذار نفوذ به بازار بین الملل پس از اعمال آزمونهای آماری (تحلیل عاملی تاییدی) شناسایی شدند. بر اساس مدل پژوهش نفوذ به بازار بین الملل شامل 5 بعد، 33 مؤلفه و 75 شاخص می باشد و در مقایسه با مدل اولیه پژوهش شامل 5 بعد، 33 مؤلفه و 78 شاخص، 3 شاخص در مدل نهایی حذف گردید و بقیه مؤلفه ها و ابعاد ضمن برخورداری از بارعاملی مناسب، درمدل نهایی تأیید گردیدند.
تغییر مدل کسب و کار استارتاپ ها از طریق رویکرد مبتنی بر الگو مدل کسب وکار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییر مدل کسب وکار استارتاپ ها برای تطبیق با نیازهای متغیر بازار و افزایش رقابت پذیری ضروری است، اما بیشتر مطالعات پیشین بر شرکت های مستقر متمرکز بوده اند. همچنین برخلاف مطالعات پیشین که بیشتر به عوامل تاثیر گذار بر نوآوری مدل کسب وکار پرداخته اند، این پژوهش به طور ویژه بر فرآیند تغییر مدل کسب وکار مبتنی بر الگوهای مدل کسب وکار تمرکز دارد. در جهت برطرف کردن این شکاف علمی، هدف این مطالعه ارائه چارچوبی برای درک بهتر تغییر مدل کسب وکار استارتاپ ها بود. برای تحقق این هدف، از روش مرور نظام مند استفاده شد و پس از تعیین سؤال پژوهش، استراتژی جست وجو و غربالگری، ۹۵ مقاله معتبر منتشرشده بین سال های ۲۰۰۰ تا ۲۰۲۴ مورد تحلیل قرار گرفت. در ابتدا، چارچوب مفهومی اولیه بر اساس ادبیات نظری شکل گرفت و سپس با استفاده از تحلیل مضمون قیاسی-استقرایی توسعه داده شد. مضامین فراگیر شناسایی شده شامل تازگی، کارایی، قفل درونی، مکملی، و انطباق بودند که در چهار بعد تغییر مدل کسب وکار شامل محتوا، ساختار، حاکمیت و جریان تحلیل شدند. هر یک از این مضامین شامل مضامین پایه مختلف هستند که نشانگر نحوه تغییر اجزای مدل کسب وکار استارتاپ ها هستند. این پژوهش با شناسایی الگوی جدید «انطباق» در کنار چهار الگوی متداول (تازگی، کارایی، قفل درونی و مکملی) و افزودن بعد «جریان» به ابعاد سه گانه محتوا، ساختار، حاکمیت، نوآوری مدل کسب وکار استارتاپ ها را از منظر گسترده تری بررسی می کند. نتایج نشان داد که این مضامین به صورت هم افزا عمل کرده و نقش اساسی در ایجاد مزیت رقابتی و پایداری کسب وکار ایفا می کنند.
جهت گیری صنعت خودرو چین و جهانی شدن برندهای چینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جهانی سازی صنعت خودرو چین و توسعه برندهای چینی، نقش کلیدی در شکل دهی آینده صنعت خودرو جهانی ایفا می کند. این پژوهش با هدف شناسایی کلان روندها و جهت گیری های صنعت خودرو چین با رویکرد ترکیبی (روش اکتشافی و مدل سازی ساختاری تفسیری) انجام شده است. افراد کلیدی مطلع (شامل اساتید، مدیران ارشد، استراتژیست ها، آینده پژوهان و متخصصان بازاریابی بین الملل) جامعه هدف این تحقیق را تشکیل داده که بصورت نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. داده ها با استفاده از تحلیل مضمون استخراج و بصورت کلان روندها دسته بندی شده و به منظور کشف روابط علی-معلولی میان روندها، از روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که ده کلان روند اصلی از جمله توسعه خودروهای انرژی نو (NEV)، ارتقای کیفیت و استاندارد محصولات، توسعه صادرات به بازارهای توسعه یافته (اروپا و آمریکا)، و حفظ مزیت رقابتی در هزینه های تولید، نقش اساسی در جهت گیری صنعت خودرو چین دارند. نتایج مدل سازی ساختاری نشان داد که جهانی سازی صنعت خودرو چین به تحقق سایر کلان روندها وابسته است. این روندها به صورت زنجیره ای به یکدیگر وابسته بوده و موفقیت آنها نیازمند برنامه ریزی هماهنگ و سیاست گذاری جامع است. مدل ساختاری ارائه شده، نقشه راهی برای متولیان و سیاست گذاران در زنجیره ارزش صنعت خودرو، قطعه سازی و سایر صنایع وابسته فراهم می کند. پیشنهاد می شود سیاست گذاران بر رفع موانع سرمایه گذاری خارجی، تسهیل ورود به بازارهای بین المللی، و حمایت از توسعه فناوری های نوظهور تمرکز کنند. همچنین، خودروسازان داخلی باید به ارتقای برندهای ملی، بهبود کیفیت محصولات، و گسترش مشارکت های بین المللی توجه ویژه ای داشته باشند.
بررسی تاثیر ابزارهای تامین مالی اسلامی بر حجم تجارت بین الملل ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این مطالعه بررسی تاثیر ابزارهای تامین مالی اسلامی بر حجم تجارت بین الملل در ایران با رویکرد قاعده تیلور طی دوره زمانی 1390 – 1400 با استفاده از روش رگرسیون کوانتایل می باشد. نتایج برآورد مدل نشان می دهد رابطه بین تسهیلات سلف وحجم تجارت بین الملل با یک وفقه، به لحاظ آماری معنی دار می باشد و علامت ضرایب در تمامی دهک ها منفی است. رابطه بین نرخ تورم و حجم تجارت بین الملل با یک وقفه، به لحاظ آماری معنی دار می باشد و علامت ضرایب در دهک های اول، دوم و هشتم منفی و در باقی دهک ها مثبت است. رابطه بین تسهیلات فروش اقساطی بر حجم تجارت بین الملل با یک وقفه، به لحاظ آماری معنی دار می باشد و در دهک های اول، پنجم، ششم، هفتم، هشتم و نهم علامت ضرایب مثبت است. تاثیر بین تسهیلات مضاربه با حجم تجارت بین الملل با یک وقفه، به لحاظ آماری معنی دار می باشد و علامت ضرایب بجز در دهک هشتم و نهم منفی است. همچنین نتایج نشان می دهد با کاهش اوراق مشارکت، حجم تجارت بین الملل افزایش می یابد. از سوی دیگر رابطه بین صکوک و حجم تجارت بین الملل با یک وقفه، به لحاظ آماری معنادار و در تمامی دهک ها به جز دهک اول و هشتم علامت ضرایب منفی می باشد. براساس نتایج حاصله در طول دوره مورد بررسی می توان گفت با افزایش تسهیلات جعاله حجم تجارت بین الملل افزایش می یابد و در آخر با کاهش حجم تجارت بین الملل، حجم تجارت بین الملل دوباره کاهش می یابد.
طراحی یک الگوی مفهومی برای مدیریت کسب و کار هوشمند سبز در بنادر کشور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
129 - 172
حوزههای تخصصی:
صنایع کشتیرانی در بنادر به عنوان یکی از صنایع مادرو راهبردی همواره در طول تاریخ ﻧقشﻣﻬﻤﯽ را در مدیریت یهینه کسب و کار ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ کشور دارا و همچنین براﻗﺘﺼﺎد ﮐﺸﻮر نیز ﺗﺎﺛﯿﺮﮔﺬار میباشند. وﺿﻌﯿﺖ آﯾﻨﺪه مدیریت کسب و کار ﺑﻨﺎدر ﻣﯽ ﺗﻮاند در ﺗﻮﻟﯿﺪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی ﺷﺪه، دﺳﺘﺮﺳﯽ ﺑﻪ ﻓﻨﺎوری نوین برای هوشمندسازی، اﻓﺰاﯾﺶ ﻣﻨﺎﺑﻊ اﻧﺴﺎﻧﯽ ﻣﺘﺨﺼﺺ، ﺗﺄﺛﯿﺮ ﺟﻬﺎﻧﯽ ﺳﺎزی ﺑﺮ ﺑﻨﺎدررا ﻣﺸﺎﻫﺪه ﮐرد. بنابراین بنادر باید ﺑﺮای ﭘﺎﺳﺨﮕﻮﯾﯽ ﺑﻪ ﺗﻘﺎﺿﺎﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد و برای ﺗﻮﺳﻌﻪ کسب و کار ﺧﻮد، با توجه به ﺳﻄﺢ ﺗﮑﻨﻮﻟﻮژی و دﯾﮕﺮ ﻋﻮاﻣﻞ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ رﯾﺰی ﻧﻤﺎﯾﻨﺪ. در ﺣﻮزه ﺣﻤﻞ و ﻧﻘﻞ درﯾﺎﯾﯽ ﻧﯿﺰ ﺗﻐﯿﯿﺮات ﻋﻤﺪه ای در ﻓﻨﺎوری ﮐﺸﺘﯿﺮاﻧﯽ رخ داده اﺳﺖ و روﻧﺪ اﯾﻦ ﺗﻐﯿﯿﺮات در آﯾﻨﺪه بیشتر ﺧﻮاﻫﺪ ﺑﻮد، ﮐﻪ ﺑﻪ ﻃﻮر ﻃﺒﯿﻌﯽ ﺑﺮ ﺳﺎﺧﺘﺎر ﻓﻨﺎوری و ﺗﺴﻬﯿﻼت ﺑﻨﺪر اﺛﺮ ﻣﺴﺘﻘﯿﻢ دارد. به همین منظور، برای ارتقا صنعت بنادر و کشتیرانی، در این مقاله ابتدا شاخصهای اصلی ارزیابی بنادر سبز و هوشمند از طریق مطالعه کتابخانه ای شناسایی و سپس با استفاده از رویکرد تحلیل تماتیک مصاحبه انجام گرفت و الگوی مفهومی پژوهش ترسیم شد. سپس،الگوی نهایی بدست امده و همینطور تمامی شاخصها در الگوی ترسیمی پژوهش جداگانه با استفاده از استنتاج فازی (FIS) در نرم افزار متلب مورد ارزیابی قرار میگیرد که از آن می توان برای ارزیابی شاخصهای هوشمندی و زیست محیطی در بنادر کشور جهت بررسی مدیریت کسب کار هوشمند برای اولین بار استفاده نمود. در همین راستا بر روی بندر انزلی یکی از بنادر مهم کشور به عنوان یک نمونه واقعی پیاده سازی و نتیجه گیری خواهد شد.
طراحی چارچوبی برای توسعه تخریب خلاق داده محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خاستگاه تغییرات فناورانه مدرن، زمینه را برای درک تحولات فناورانه، بررسی تاثیر فناوری های دیجیتال جدید، و بررسی پدیده اختلال دیجیتال در صنایع و مشاغل فراهم می کند. آنچه قابل توجه است نقش داده ها در تحولات فناورانه و در نتیجه تخریب خلاقی است که تحول دیجیتال و مدل ها و استراتژی های کسب وکار جدید، نوآوری و قابلیت ها در سطوح جهانی، ملی، شرکتی و محلی را در منجر می شود. هدف اصلی پژوهش حاضر طراحی چارچوبی برای توسعه تخریب خلاق داده محور است. روش تحقیق، به صورت کیفی با رویکرد داده بنیاد و نظریه اشتراوس و کوربین و رهیافت نظام مند انجام گرفت؛ جامعه آماری تحقیق شامل کسانی که دانش نظری در رابطه با تئوری های کارآفرینی به ویژه تخریب خلاق و کسانی که تجربه کافی در حوزه کسب و کارهای داده محور داشته باشند. برای تحلیل داده های کیفی، مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی را طی کرده و در نهایت الگوی پارادایمی گراندد تئوری در بر دارنده 5 بعد اصلی و 21 بعد فرعی شامل عوامل علی(فناوری، شخصییتی و رفتاری، چارچوب نهادی) عوامل زمینه ساز(داده های رفتاری،داده های متنی، داده های روانشناختی، اطلاعات دموگرافیک، داده های جغرافیایی، میل به تخریب)، عوامل مداخله گر(فناوری سازمانی، درجه ای که ارزش جدید خلق می شود، اثربخشی و مدیریت هزینه)، راهبردها(راهبرد توسعه خلاقیت، راهبرد مبتنی بر ساختار، راهبرد بازتعریف مدل کسب و کار، راهبرد حس کردن و شکل دادن، راهبرد شناسایی و توقیف، راهبرد تغییر شکل و پیکربندی مجدد) و پیامدها( فناورانه، اجتماعی- اقتصادی) شکل گرفت.
تصمیم کاوی در فرآیندهای فناوری اطلاعات- مطالعه موردی فرآیند تبدیل شناسایی ایده های جدید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات مدیریت کسب و کار هوشمند سال ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۱
91 - 128
حوزههای تخصصی:
فرآیندهای دانش بنیان جزء جدایی ناپذیر فرآیندهای کسب و کار شرکتهای فعال در حوزه فناوری اطلاعات هستند. در این صنعت، فرآیندهای دانش بنیان که مبتنی بر دانش نیروی ماهر اجرا می شوند و در زنجیره ارزش شرکتهای فعال این حوزه نقشی اساسی ایفا می کنند. مهمترین عنصر در فرآیندهای دانش بنیان، تصمیم گیری های صورت گرفته در این فرآیندها است. از این رو مساله شناسایی قواعد و مدلهای تصمیم فرآیندهای دانش بنیان دارای اهمیت به سزایی است. در این مقاله یکی از مهمترین فرآیندهای موجود در صنعت نرم افزار (فرآیند شناسایی و تصمیم گیری در خصوص ایده های مطرح شده) مورد بررسی قرار می گیرد و با استفاده از لاگ های تصمیم گیری موجود در یکی از بزرگترین شرکتهای نرم افزاری کشور، به تحلیل این فرآیند با استفاده از نظریه مجموعه های ژولیده پرداخته می شود. بر اساس این نظریه و با بهره گیری از الگوریتم کاست سریع، روشی گام به گام برای تحلیل داده ها و شناسایی قواعد تصمیم گیری ارایه می شود. این الگوریتم در گام نخست خصیصه های حیاتی مورد استفاده در نقطه تصمیم را شناسایی نموده و سپس مدل تصمیم گیری را به صورت قواعد اگر-آنگاه ارایه می کند. نتایج ارزیابی نشان می دهد که در نتیجه بهره گیری از این مدل حجم مورد نیاز برای مراجعه مستقیم به تصمیم گیرندگان کاهش قابل توجهی خواهد داشت و فرآیند تصمیم گیری و در نتیجه مدت زمان کل فرآیند کاهش قابل ملاحظه ای خواهد یافت.
شناسایی بازدارنده های زمینه ای فعالیت شرکت های دانش بنیان حوزه تجهیزات پزشکی (شرکت های مستقر در پارک علم و فناوری بین المللی جمهوری اسلامی ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی بازدارنده های زمینه ای فعالیت شرکت های دانش بنیان حوزه تجهیزات پزشکی مستقر در پارک علم و فناوری بین المللی جمهوری اسلامی ایران انجام شد. این مطالعه از نظر نحوه گردآوری داده ها غیرآزمایشی بوده است. جمع آوری داده ها با استفاده از مصاحبه چهره به چهره با مدیران عامل و یا نمایندگان مدیران عامل شرکت های دانش بنیان حوزه تجهیزات پزشکی در پارک علم و فناوری بین المللی جمهوری اسلامی ایران بوده است. مصاحبه ها تا رسیدن به اشباع تئوریک پیش رفت. بر این اساس، با 23 نفر مصاحبه شد. به منظور تحلیل داده ها از روش تحلیل مضمون استفاده شد. پایایی یافته ها با استفاده از روش توافق درون موضوعی بررسی و ضریب پایایی بدست آمده بین دو کدگذار 78 درصد محاسبه شد. روایی آن نیز با استفاده از روش روایی تفسیری و ارائه نتایج پژوهش به 12 نفر از مصاحبه شوندگان به منظور اطمینان از صحّت یافته ها تایید شد. نتایج نشان داد در مراحل کدگذاری باز، محوری و انتخابی به ترتیب در مجموع 174 کد، 63 مضمون پایه و 5 مضمون سازمان دهنده استخراج شدند. 5 مضمون سازمان دهنده تشکیل دهنده بازدارنده های زمینه ای فعالیت شرکت های دانش بنیان مورد بررسی شامل ناکافی بودن حمایت های آموزشی، مالی و بازاریابی پارک از شرکت ها، حمایت ناکافی دولت از شرکت ها، عدم ثبات سیاست ها و تغییر مداوم قوانین و مقررات، مشکلات داخلی شرکت ها و مکان یابی نامناسب پارک علم و فناوری بودند. بنابراین افزایش حمایت از شرکت های مذکور و ثبات قوانین و مقررات می تواند راه گشای برطرف کردن بازدارنده های زمینه ای این شرکت ها باشند.
عوامل اثرگذار و اثرپذیر بازاریابی مشتریان صنعت گردشگری در ایران با رویکرد تکنیک دیمتل فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی عوامل اثرگذار و اثرپذیر بازاریابی مشتریان صنعت گردشگری در ایران با رویکرد تکنیک دیمتل فازی می باشد. روش پژوهش با توجه به هدف آن، کاربردی و از حیث شیوه اجرا، کیفی، برحسب زمان گردآوری داده، مقطعی و برحسب روش گردآوری داده ها و یا ماهیت و روش پژوهش، توصیفی- پیمایشی می باشد. جامعه آماری پژوهش 10 نفر از خبرگان شامل کارشناسان، پژوهشگران، متخصصین دانشگاهی و آشنا با بازاریابی در صنعت گردشگری، همچنین به منظور تناسب اعتبار مدل می باشند. حجم نمونه با روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند و در دسترس (قضاوتی) انجام شد. برای گردآوری اطلاعات از مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد. برای تأثیرگذاری و اولویت بندی از تکنیک دیمتل فازی استفاده گردید. یافته ها نشان داد که 3 بعد، 8 مؤلفه و 41 شاخص شناسایی گردیده است. ابعاد استخراج شده شامل بعد کیفیت خدمات شامل مؤلفه های رضایت از خدمات گردشگری، امکانات زیربنایی، هزینه های گردشگری؛ بعد سیاست گذاری بازاریابی، شامل مؤلفه های سیاست گذاری های کلان، برنامه ریزی و مدیریت؛ بعد تجربیات گردشگری، شامل مؤلفه های بازخورد گردشگران، فرهنگ گردشگری و تبلیغات و بازاریابی بودند.