فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۸۱ تا ۶۰۰ مورد از کل ۱۲٬۳۸۱ مورد.
حوزههای تخصصی:
بر اساس تئوری نمایندگی منافع شخصی مدیران و تلاش برای پوشش عملکرد ضعیف به دست آمده می تواند موجب تحمیل هزینه های نمایندگی مستقیم و غیرمستقیم بر شرکت ها گردد. از این رو انتظار می رود مدیران شرکت هایی که اقدام به مدیریت سود نموده اند، به منظور تاثیرگذاری بر استفاده کنندگان اطلاعات اقدام به تغییر در لحن زبان گزارش های توضیحی خود نموده و از این طریق حق الزحمه حسابرسان را نیز تحت الشعاع قرار دهند. هدف پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی گری لحن غیرعادی زبان مدیران در رابطه مدیریت سود و حق الزحمه عادی و غیرعادی حسابرسی است. دوره زمانی این پژوهش 8 سال (1393 الی 1400) بوده و شامل 944 مشاهده می باشد. فرضیه های پژوهش با استفاده از رگرسیون چندگانه با کنترل اثرات ثابت سال و صنعت و آزمون سوبل مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که وجود مدیریت سود موجب افزایش انگیزه مدیران برای استفاده از لحن غیرعادی در گزارش های فعالیت هیئت مدیره می گردد. همچنین لحن زبان غیرعادی استفاده شده در گزارش های فعالیت(توضیحی) هیئت مدیره نیز ارتباط مستقیم و معنی داری با افزایش حق الزحمه عادی و غیرعادی حسابرسان دارد. علاوه بر این، مدیریت سود تأثیر مثبت و معنی دار بر حق الزحمه حسابرسان اعم از عادی و غیرعادی داشته است. بدین ترتیب، لحن زبان غیرعادی گزارش های فعالیت (توضیحی) هیئت مدیره می تواند نقش میانجی در ارتباط بین مدیریت سود و حق الزحمه های عادی و غیرعادی حسابرسی داشته باشد. مدیرانی که امتیاز مدیریت سود بیشتری دارند، از طریق مدیریت لحن خود در گزارش های فعالیت هیئت مدیره و پرداخت حق الزحمه حسابرسی بالاتر، سعی در پوشش اقدامات فرصت طلبانه خود دارند.
تحلیل اثر پدیده فلج تحلیلی در تصمیم های سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های حسابداری و حسابرسی دوره ۳۱ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
95 - 122
حوزههای تخصصی:
هدف: تصمیم گیری در رابطه با سرمایه گذاری، فرایندی چندوجهی است که به دقت، وقت شناسی و تصمیم به موقع فرد سرمایه گذار نیاز دارد. این فرایند از انتظارات آتی و تجزیه وتحلیل عوامل متعددی تشکیل می شود که سرمایه گذاری تحت تأثیر آن ها قرار می گیرد و برای دستیابی به هدف خاص انجام می شود. فلج در تجزیه وتحلیل این عوامل، سبب تأخیر در کسب سود یا تحقق زیان ناخواسته می شود. با توجه به آنچه بیان شد، هدف اصلی پژوهش حاضر، بررسی اثر ابعاد پدیده فلج تحلیلی در تصمیم های سرمایه گذاران در بورس اوراق بهادار تهران است.روش: برای جمع آوری داده ها و اطلاعات، هم زمان از روش های کتابخانه ای، مصاحبه و میدانی استفاده شده است. برای تحلیل داده ها در بخش کیفی پژوهش، روش دلفی فازی و نرم افزارهای اکسل و مکس کیودا و در بخش کمّی نیز از مدل معادلات ساختاری و نرم افزار اسمارت پی ال اس استفاده شده است. پس از استخراج شاخص ها و متغیرهای مؤثر در مدل و مصاحبه (تحلیل مضمون)، متغیرهای تأثیرگذار اولیه شناسایی شد و در قالب کاربرگ (پرسش نامه نیمه باز) برای اظهارنظر نهایی در اختیار خبرگان قرار گرفت؛ سپس پاسخ ها طبقه بندی وعدم توافق ها اعلام شد. این فرایند تکرار شد تا در نهایت اجماع صورت گرفت. نحوه کمی سازی و اندازه گیری متغیرهای پژوهش مشخص شد و در چهار بُعد سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی بررسی و تجزیه وتحلیل شدند.یافته ها: با توجه به نتایج بخش دلفی، مدل نهایی پژوهش با دو متغیر فلج تحلیلی و تصمیم های سرمایه گذاران تأیید شد. نتایج ضرایب مسیر نشان داد که بین فلج تحلیلی و تصمیم های سرمایه گذاران، رابطه منفی و معناداری وجود دارد؛ اگرچه با تصمیم های کوتاه مدت سرمایه گذاران این رابطه منفی و معنادار و با تصمیم های بلندمدت سرمایه گذاران رابطه معناداری وجود ندارد، در بین ابعاد فلج تحلیلی، بُعد سیاسی بیشترین تأثیر را بر فلج تحلیلی تصمیم گیری سرمایه گذاران می گذارد. سپس ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، به ترتیب بیشترین اثر را بر فلج تحلیلی تصمیم گیری سرمایه گذاران دارند.نتیجه گیری: با توجه به یافته های پژوهش، اهمیت ثبات فضای سیاسی کشور بر تصمیم های سرمایه گذاران در اولویت قرار دارد؛ بنابراین دولت مردان باید با نهایت درایت و تدبیر در حوزه گسترده سیاست کشور، اعم از داخلی و خارجی، در مسیر تثبیت و پایداری لازم گام بردارند؛ زیرا نشر بخش عمده داده ها از بی ثباتی سیاسی، سپس اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، موجب بروز رفتارهای متفاوتی در میان سرمایه گذاران خواهد شد و این رفتارها بر تصمیم های سرمایه گذاری افراد و وقوع فلج تحلیلی تأثیر خواهند گذاشت. به عبارتی فلج تحلیلی، سبب افزایش بی ثباتی سرمایه گذاران در فرایند تصمیم گیری خواهد شد و در مواجهه با چنین عواملی، سرمایه گذاران قادر به واکنش دهی مناسب و جلوگیری از انحراف در تصمیم گیری در کوتاه مدت نخواهند بود. به همین دلیل در شرایط وجود داده های فراوان و بی ثبات مؤثر بر تصمیم گیری، تغییر از تصمیم های کوتاه مدت به تصمیم های بلندمدت، می تواند آثار منفی کمتری به همراه داشته باشد. ضمن آنکه پیشنهاد می شود متولیان بازار سرمایه با آگاهی بخشی و ارائه اطلاعات قابل اتکا و به موقع به جامعه، از فلج تحلیلی سرمایه گذاران بکاهند و آنان را در مدیریت درست سرمایه شان کمک کنند.
نقش هوش عاطفی، سازمانی و معنوی در قضاوت و تصمیم گیری حسابرسان در موسسات حسابرسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف، بررسی نقش هوش عاطفی، سازمانی و معنوی بر قضاوت و تصمیم گیری حسابرسان در موسسات حسابرسی می باشد. پژوهش حاضر به عنوان یک پژوهش کاربردی و ماهیتا توصیفی - همبستگی است بخش میدانی پژوهش از طریق توزیع پرسشنامه در جامعه هدف گردآوری شده است. جامعه آماری در این مطالعه، حسابداران رسمی شاغل و مدیران حرفه ای شاغل در موسسات حسابرسی عضو جامعه حسابداران رسمی ایران می باشند. که کل تعداد جامعه آماری 1300 نفر می باشند. حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران 297 نفر تعیین، انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند. برای اندازه گیری هوش چندگانه از پرسشنامه 7 سوالی هوش سازمانی کارل آلبرخت(۲۰۰۳)، پرسشنامه 8 سوالی هوش معنوی کینگ (SISRI-24) و پرسشنامه 8 سوالی هوش عاطفی کرون(2007) استفاده شده است. و برای اندازه گیری قضاوت و تصمیم گیری حسابرسان از پرسشنامه هارت(2012) استفاده شده است. که شاخص های شش گانه آن شامل فرهنگ آلوده به تقلب، ارتباط با دیگران و کسب و کار، فشار مالی، فرصت ارتکاب تخلف، تغییرات رفتاری متخلف و نشانه های تخلف می باشد. ساختار کلی پرسش نامه های تحقیق مورد روائی سنجی سازه محتوایی قرار گرفت و روایی پرسشنامه تأیید می گردد. همچنین در مورد سنجش پایایی از آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده شده است که از پایایی قابل قبولی برخوردار است. نتایج حاصل از آزمون فرضیات تحقیق حاکی از آنست که هوش های چندگانه(هوش سازمانی، هوش معنوی و هوش عاطفی) بر قضاوت و تصمیم گیری حسابرسان در موسسات حسابرسی تاثیر معناداری دارد.
مدلسازی پیش بینی سرایت مالی مبتنی بر ریسک همپوشانی سبد سهام ناشی از ایجاد شوک در گروه های صنعتی بورس اوراق بهادار تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بورس اوراق بهادار سال ۱۷ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۶۶
99 - 114
حوزههای تخصصی:
یکی از کانال های شکل گیری سرایت مالی، ریسک نگهداری دارایی های مشترک یا ریسک سبد همپوشان است. با توجه به اینکه سرایت مالی ناشی از این ریسک می تواند به یک نهاد سرمایه گذاری زیان زیادی وارد سازد و کل بازارسهام و حتی اقتصاد را دچار بحران کند؛ بنابراین هدف اصلی این پژوهش ارائه مدلی برای پیش بینی سرایت مالی مبتنی بر ریسک همپوشانی سبد سهام ناشی از شوک در گروه های صنعتی است. این پژوهش از نوع پیمایشی تحلیلی است که با استفاده از روش آماری تحلیل تشخیصی انجام شده است. در این راستا، بر اساس داده های مربوط به سبد سهام نهادهای سرمایه گذار در بورس اوراق بهادار تهران مدل تشخیصی چند متغیره مبتنی بر شوک در گروه های صنعتی ارائه شده است. یافته های پژوهش بیانگر این است که متغییرهای مستقل؛ «مبلغ سرمایه گذاری شده در گروه صنعتی» و «تنوع سرمایه گذاران در گروه صنعتی» به عنوان متغیرهای پیش بینی کننده سرایت مالی مبتنی بر ریسک همپوشانی سبد سهام ناشی از ایجاد شوک در گروه صنعتی تایید شده است. بخش های نظارتی می توانند با استفاده از مدل ارائه شده در این پژوهش گروه های صنعتی که ریسک همپوشانی سبد بالایی دارند را شناسایی کنند و با اتخاذ تدابیر مناسب ثبات سیستم مالی را حفظ نمایند.
تحلیل تأثیر تغییرات بازده بازار سهام بر میزان دارایی تحت مدیریت صندوق های درآمد ثابت: بررسی دوره های صعود و نزول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
چشم انداز مدیریت مالی سال ۱۴ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۷
59 - 88
حوزههای تخصصی:
هدف: این متن به بررسی تأثیر نوسانات بازده بازار سهام بر میزان سرمایه گذاری در صندوق های درآمد ثابت می پردازد. با توجه به تغییرات قابل توجه در بازارهای مالی و توجه فزاینده سرمایه گذاران به صندوق های درآمد ثابت به عنوان گزینه ای ایمن، این پژوهش به دنبال تحلیل رابطه ای میان نوسانات بازار سهام و دارایی های تحت مدیریت این صندوق ها است. سرمایه گذاران به دو دسته فعال و غیرفعال تقسیم می شوند که هر یک استراتژی های مختلفی برای سرمایه گذاری دارند. سرمایه گذاران فعال به دنبال کسب سود از نوسانات کوتاه مدت هستند، در حالی که سرمایه گذاران غیرفعال به حفظ سرمایه در ابزارهای ایمن تر تمایل دارند. پژوهش نشان می دهد که رفتار سرمایه گذاران تحت تأثیر شرایط بازار و انتظارات آن ها از ریسک و بازده قرار دارد. همچنین، این تحقیق با استفاده از مدل GARCH به بررسی این موضوع می پردازد که آیا نوسانات بازده بازار سهام تأثیر معناداری بر دارایی های تحت مدیریت صندوق های درآمد ثابت دارد یا خیر. نتایج پژوهش می تواند به مدیران و سرمایه گذاران در اتخاذ تصمیمات بهینه کمک کند و به شناسایی استراتژی های مؤثر در جذب سرمایه گذاری های جدید در صندوق های درآمد ثابت منجر شود.روش: این متن به تحلیل آماری دو متغیر AUM (میزان دارایی تحت مدیریت) و INDEX (بازدهی بازار سهام) در دوره زمانی 1393 تا 1402 می پردازد. نتایج نشان می دهند که نوسانات INDEX بیشتر از AUM است و توزیع داده ها به سمت راست انحراف دارد که به عدم نرمال بودن توزیع اشاره می کند. در ادامه، مانایی این متغیرها با استفاده از آزمون های دیکی فولر و فیلیپس-پرون بررسی شده و نتایج نشان دهنده مانایی هر دو متغیر است. مدل (1,1) GARCH برای بررسی نوسانات انتخاب شده و نشان می دهد که نوسانات بازدهی بازار سهام تأثیر معناداری بر نوسانات AUM دارد. همچنین، متغیر DUMMY به بررسی تأثیرات سیاست های جدید بر AUM پرداخته و نتایج نشان دهنده تأثیر منفی این سیاست ها بر میزان دارایی های تحت مدیریت است. در نهایت، مدل (1,1) E-GARCH نشان می دهد که شوک های مثبت به نوسانات AUM تأثیر بیشتری نسبت به شوک های منفی دارند، که می تواند به دلیل روانشناسی سرمایه گذاران باشد. نتایج این تحلیل ها می توانند به تصمیم گیرندگان و تحلیلگران مالی در درک بهتر بازار سرمایه و اتخاذ استراتژی های مناسب کمک کنند.یافته ها: پژوهش نشان می دهد که نوسانات بازدهی شاخص کل بورس اوراق بهادار تهران تأثیر معناداری (در سطح 1 درصد) بر دارایی های تحت مدیریت (AUM) صندوق های درآمد ثابت دارد، به طوری که افزایش بازده بازار به افزایش این دارایی ها منجر می شود. همچنین، نتایج مدل سازی E-GARCH نشان دهنده ی تأثیر بیشتر شوک های مثبت نسبت به منفی بر نوسانات دارایی های صندوق هاست و نوسانات گذشته در بازدهی بازار به پیش بینی نوسانات آتی AUM کمک می کند. علاوه بر این، تأثیر منفی سیاست های جدید بر جمع دارایی های تحت مدیریت پس از تغییر قوانین سرمایه گذاری در بازار سهام نیز مورد تأکید قرار گرفته است.نتیجه گیری: این پژوهش به بررسی تأثیر نوسانات بازده بازار سهام بر میزان دارایی تحت مدیریت صندوق های درآمد ثابت پرداخته است. نتایج نشان می دهد که نوسانات بازده بازار تأثیر مثبت و معناداری بر دارایی های این صندوق ها دارد، به طوری که افزایش بازده بازار می تواند منجر به افزایش دارایی های تحت مدیریت شود. همچنین، تأثیر نوسانات گذشته بر پیش بینی نوسانات آینده دارایی ها تأکید شده است. تحلیل ها نشان می دهد که سیاست های جدید ممکن است تأثیرات منفی بر جمع دارایی ها داشته باشند و نتوانسته اند به هدف تحریک سرمایه گذاری در بازار سهام دست یابند. همچنین، نوسانات مثبت و منفی بازار به طور متفاوت بر دارایی های تحت مدیریت اثر می گذارند، به طوری که شوک های مثبت تأثیر بیشتری دارند. این یافته ها برای تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران اهمیت دارد و نیاز به تجدید نظر در سیاست های اجرایی را نشان می دهد. پژوهش می تواند به مدیران صندوق ها و سرمایه گذاران در اتخاذ تصمیمات بهینه و طراحی استراتژی های مالی مؤثر کمک کند. پیشنهاد می شود سرمایه گذاران به نوسانات پیشین توجه داشته باشند و استراتژی های مدیریتی خود را بر اساس تحلیلات دقیق تغییر دهند.
آینده پژوهی پیشران های تأمین مالی استارتاپ ها براساس راهبردهای فلسفی لیبرترینیسم (متافیزیک) شرکت های بازار سرمایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
758 - 790
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه ارزیابی پیشران های تأمین مالی استارتاپ های شرکت های بازار سرمایه، براساس راهبردهای فلسفی لیبرترینیسم یا متافیزیک است تا بتواند چشم اندازهای فرانگرانه ای با هدف تقویت جذابیت های سرمایه گذاری در چنین کسب وکارهایی را توسعه بخشد.روش: این مطالعه بنا به ماهیت تحلیلی و جمع آوری داده ها، از نظر هدف اکتشافی، از نظر نتیجه کاربردی و از نظر نوع داده ترکیبی است. در بخش اول این مطالعه، از تحلیل تم و تحلیل ماتریس پیوندی بهره برده شد و ۱۴ نفر از خبرگان دانشگاه در حوزه مدیریت مالی، مشارکت کنندگان این بخش بودند. در بخش کمّی نیز، ۵۰ نفر از مدیران با دانش و تجربه بازار سرمایه، از طریق ماتریس های متقابل و ارزیابی، برای تعیین سناریوپردازی داده ها مشارکت کردند. در این مرحله ماتریس های مقایسه زوجی در قالب سطر «i» و ستون «j» شکل گرفتند تا محوری ترین پیشران های تأمین مالی استارتاپ ها، در سطح شرکت های بازار سرمایه مشخص شوند. در ادامه با ترسیم نتایج ماتریس در قالب نمودار میک مک، دو محور مبنا برای سناریوپردازی تعیین شد. همچنین از تحلیل دلفی برای تأیید حد اجماع نظری از مرحله کیفی به مرحله کمی بهره برده شد. نرم افزارهای استفاده شده در این مطالعه متلب و سناریو ویزارد بوده است.یافته ها: در بخش کیفی مقاله، از بین ۱۲ پژوهش اولیه ۶ پژوهش تأیید شد و به مرحله دوم هدایت شد. نتایج مرحله دوم به شناسایی ۸ مضمون اصلی اثرگذار بر پیشران های تأمین مالی پایدار استارتاپ ها حکایت داشت که در تحلیل دلفی نیز تأیید شدند. بر اساس نتیجه بخش کمّی نیز مشخص کرد که ۴ سناریو با عبارت توضیحی ماتریس پیشتازی بازار، ماتریس رقابت هوشمندانه، ماتریس فتح قلمرو و ماتریس درجاماندگان، مبنایی برای انتخاب مطلوب ترین سناریو در چشم اندازهای تأمین مالی استارتاپ ها، براساس راهبردهای فلسفی لیبرترینیسم در سطح شرکت های بازار سرمایه تلقی می شوند. از بین ۴ ماتریس ایجاد شده، مشخص شد که مهم ترین سناریو مرتبط با پیشران های تأمین مالی استارتاپ ها، سناریو فتح قلمرو است که به عنوان مهم ترین عامل زمینه ای، تحت تأثیر راهبرد تفکر انتقادی، به عنوان مبنای فلسفی متافیزیک کارآفرینی، می تواند به توسعه استارتاپ های شرکت های بازار سرمایه در آینده کمک کند.نتیجه گیری: نتیجه کسب شده در این مطالعه بیان می کند که تکنولوژی بهتر در توسعه استارتاپ ها، باعث می شود تا بتوان پایداری بیشتری برای چنین کسب وکارهای نوپایی تصور کرد و براساس آن، شرکت ها از ظرفیت بیشتری برای کسب سهم بیشتر بازار در آینده برخوردار باشند. در واقع، شرکت های بازار سرمایه، در مسیر حرکت به سمت تغییر در خط تولید یا راه اندازی واحد تولید جدید، عرضه محصولات جدید به بازار یا حتی ورود به بازارهای بین المللی، طبق این ماتریس می بایست بر ظرفیت های تکنولوژیک برای ترغیب تأمین کنندگان مالی تمرکز کنند تا برای توسعه کسب وکار نوپا خود با چالش مواجه نشوند. به عبارت دیگر، راهبرد توسعه این سناریو، می بایست سطحی از تفکرات فرانگرانه به وضعیت بازار شرکت یا صنعت فعال در آن باشد تا بتواند از طریق رویکرد متافیزیک کارآفرینانه، به جذابیت های استارتاپ کمک کند و اشتیاق بیشتری برای تأمین منابع مالی به وجود آورد.
نگاشت غشاء استنتاج فازی جهت ارزیابی پیشران های حقوقی ورشکستگی در بازار سرمایه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات حسابداری و حسابرسی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
89 - 110
حوزههای تخصصی:
هدف: یکی از تعارضات رقابتیِ بازار سرمایه، اختلالات ساختاری شرکت ها از نظر ظرفیت های شرکت با تغییرات بازار می باشد که می تواند به ورشکستگیِ شرکت ها منجر شود. هدف این پژوهش، ارزیابی کارکردهای حقوقی در شناسایی ورشکستگی شرکت های بازار سرمایه براساس رویکرد دو بعدی تحلیل فازی سلسله مراتبی بود.
روش: این پژوهش از نظر روش شناسی در دسته پژوهش های توسعه ای و ترکیبی قرار می گیرد. در این پژوهش از دو تحلیل فراترکیب و دلفی در بخش کیفی برای شناسایی کارکردهای حقوقی ورشکستگی شرکت ها و تحلیل غشاء استنتاج فازی جهتِ تعیینِ تأثیرگذارترین بعد شناسایی شده در این حوزه، استفاده شد.
یافته ها: نتایج در بخش کیفی، از وجود ۱۲ پژوهش تایید شده و تعیین ۸ بعد حقوقی ورشکستگی شرکت ها حکایت دارد. براساس نتایج بخش کمی یعنی فازی دو بُعدی مشخص شد، فقدان اهمیت حسابداری قضایی به عنوان یکی از ارکان نظارتی بر عملکردهای مالی شرکت ها به عنوان مؤثرترین عامل حقوقی اثرگذار بر ورشکستگی شرکت ها تعیین گردد.
نتیجه گیری: در باب نتیجه ی کسب شده باید بیان نمود، در سایه حسابداری قضایی، جمع آوری شواهد و مدارک کافی طی دو مرحله دادرسی و پشتیبانی قضایی حاصل می گردد تا نسبت به فرآیندهای مالی شرکت ها جهت اعلام تخلف های مالی و ارائه اسناد لازم برای تعیین نوع حکم ورشکستگی مشخص گردد.
پیش بینی سود هر سهم و مدیریت واقعی سود با استفاده از اندازه گیری بهینه دارایی های عملیاتی
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه بین پیش بینی سود هر سهم و مدیریت واقعی سود با بیش نمایی خالص دارایی های عملیاتی در صنایع پتروشیمی پذیرفته شده در بورس ایران است. این پژوهش شرایطی را مطالعه می کند که متورم بودن ترازنامه، استفاده از اقلام تعهدی اختیاری برای مدیریت سود افزایشی را محدود می سازد. در چنین شرایطی پیش بینی می شود شرکت ها برای اجتناب از گزارش سود غیرمنتظره منفی، به مدیریت سود واقعی و مدیریت کاهشی پیش بینی های سود روی آورند. این پژوهش با استفاده از روش رگرسیون لاجیت، 680 مشاهده از 40 شرکت پتروشیمی بورسی ایران را طی دوره زمانی 1385 تا 1402 مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشان می دهد رابطه مثبت و معناداری بین کاهشی بودن پیش بینی سود هر سهم و بیش نمایی خالص دارایی های عملیاتی وجود دارد. همچنین، بین مدیریت سود واقعی و بیش نمایی خالص دارایی های عملیاتی نیز رابطه مثبت و معناداری مشاهده شد. این نتایج نشان می دهد زمانی که شرکت ها در استفاده از اقلام تعهدی اختیاری با محدودیت مواجه می شوند، احتمال استفاده از مدیریت سود واقعی و مدیریت کاهشی پیش بینی های سود افزایش می یابد تا از گزارش سود غیرمنتظره منفی اجتناب کنند.
ارزیابی زمینه های نوظهور توسعه حسابداری حقوق بشر در بازار سرمایه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تجربی حسابداری مالی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸۲
205-255
حوزههای تخصصی:
این مطالعه ضمن شناسایی زمینه های نوظهور توسعه ی حسابداری حقوق بشر در بازار سرمایه ایران، به دنبال ارزیابی آن در بستر مطالعه می باشد. به لحاظ جمع آوری داده ها نیز این مطالعه ترکیبی تلقی می شود. لذا از طریق ابزار مصاحبه و فرآیند گرندد تئوری، طی سه مرحله کدگذاری باز، محوری و انتخابی تلاش شد تا چارچوب نظری پدیده ی مورد بررسی ارائه گردد. در ادامه با انجام فرآیند تحلیل دلفی فازی تلاش شد تا پایایی مولفه های محوری مورد بررسی قرار گیرد تا در نهایت از طریق فرآیندهای ماتریسی اثرگذارترین زمینه ی توسعه ی حسابداری حقوق بشر در بستر مطالعه تعیین گردد. در این مطالعه 14 نفر از خبرگان دانش حسابداری جهت انجام مصاحبه و 25 نفر از مدیران شرکت های کارگزاری و کارشناسان معاونت های بخش های مختلف بازار سرمایه جهت پر نمودن چک لیست های ماتریسی مشارکت داشتند. نتایج این مطالعه در بخش کیفی از مجموع 321 کدباز، حکایت از تعیین 32 مضمون؛ 6 مولفه و 3 مقوله اصلی دارد. همچنین نتایج بخش کمی نشان داد، مهمترین زمینه ی توسعه ی نوظهور حسابداری حقوق بشر در بستر شرکت های بازار سرمایه، توسعه ی کارکردهای حاکمیتی اثربخش در جهت تحریک رویکردهای برابر بین واحدهای عملیاتی و مالی شرکت با ذینفعان می باشد. نتایج کسب شده حکایت از این موضوع دارند که نقش حاکمیت شرکتی به عنوان یک زمینه ی مؤثر در توسعه ی حسابداری حقوق بشر، جنبه هایی از تنوع انتخاب اعضای هیئت مدیره به عنوان نماد گروه های مختلف سهامداران از نظر آیین؛ نژاد و جنسیت را در بر می گیرد که می تواند در افزایش سطح اثربخشی کارکردهای نظارتی بر مدیران و واحد مالی شرکت مؤثر باشد.
بسط شیوه های بشردوستانه در پیاده سازی حسابداری براساس فرآیند پدیدار شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های تجربی حسابداری سال ۱۳ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۵۳
239 - 282
حوزههای تخصصی:
حسابداری نمادی از مسئولیت پذیری شرکت ها تلقی می شود که امروزه فراتر از گذشته می تواند به پاسخگویی شرکت ها در جلب اعتماذ ذینفعان کمک نماید. بشردوستی به عنوان یکی از زمینه های تغییر پارادایمی در حسابداری، مفهوم نوظهوری است که فرآیندهای پیاده سازی حسابداری را به سمت مشروعیت پذیری توسعه داده است. هدف این مطالعه، بسط شیوه های بشردوستانه در پیاده سازی حسابداری براساس فرآیند پدیدار شناسی می باشد. این مطالعه براساس ماهیت پدیدارشناسی به دنبال دسته بندی مفهومی و مقوله بندی زمینه های توسعه بشردوستی در رویه های پیاده سازی حسابداری بود. لذا به لحاظ روش شناسی این مطالعه را می توان اکتشافی و ترکیبی تلقی نمود. زیرا از طریق مصاحبه با خبرگان به دنبال کشف مضامین گزاره ای پدیده ی مورد بررسی بود تا امکان تعمیم آن به بستر مطالعه مهیا گردد. مشارکت کنندگان در این مطالعه خبرگان دانش حسابداری جهت جمع آوری داده های بخش کیفی و مدیران مالی و روئسای حسابداری شرکت های بازار سرمایه در بخش کمی بودند. دوره ی زمانی این مطالعه نیز یکساله می باشد. نتایج مطالعه در بخش کیفی طی 12 مصاحبه ی انجام شده از شناسایی 159 کدباز و 24 مضمون گزاره ای جهت بسط شیوه های بشردوستانه در پیاده سازی رویه های حسابداری حکایت دارد. در بخش کمی نیز نتایج مطالعه از شناسایی 4 مقوله جهت شناخت منسجم تر اثرگذاری کارکردهای بشردوستانه در پیاده سازی رویه های حسابداری دارد. نتایج این مطالعه نشان می دهد، حسابداری با تغییر رویه های کلاسیک و صرفاً کمی گرایانه ی خود، در تلاش برای پذیرش ارزش های فراگیرتری از نیازهای اطلاعاتی ذینفعان در بازار سرمایه می باشند تا فارغ از دیدگاه های اعتقادی؛ جنسیتی و قومی، به دلیل وجود برابری و توازن، بستر برای دستیابی به پویایی و تعامل پذیری بالاتر بین شرکت ها با ذینفعان مهیا شود و در این صورت جریان گردش وجه نقد در بازار بتواند به صنایع و شرکت های فعال در این حوزه کمک نماید.
تنظیم گری نوآوری های مالی در بازارهای سرمایه و ارائه مدل مفهومی بکارگیری و حمایت از نوآوری های مالی در بازار سرمایه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بورس اوراق بهادار سال ۱۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۸
151 - 177
حوزههای تخصصی:
به منظور حمایت و تسهیل به کارگیری نوآوری در بازارهای مالی جهت توسعه بازار شفاف، منصفانه وکارا، این پژوهش با هدف انتخاب رویکرد مناسب به دنبال ارائه مدل مفهومی , و مطلوب برای بکارگیری و حمایت از نوآوری های مالی در بازار سرمایه ایران است. در همین راستا پس از مطالعه کتابخانه ای و تطبیقی، روش های حمایت و به کارگیری نوآوری مالی توسط نهادهای تنظیم گر بازار سرمایه، هشت روش شناسایی و رتبه بندی گردید و سپس با استفاده از نظرخواهی از خبرگان و تشکیل گروه کانونی، مدل مفهومی حمایت و به کارگیری نوآوری در بازار سرمایه ایران ارائه و تایید شد. این مدل در چهار سطح ارائه دهنده گان نوآوری (اشخاص حقیقی، حقوقی ثبت شده و حقوقی ثبت نشده نزد سازمان بورس و سازمان بورس)، راهبردهای به کارگیری و حمایت از ارائه دهندگان (اعطای جایزه، برگزاری نشست های معرفی، فراهم کردن امکان فروش، ورود به محیط آزمون و ورود به مرحله اجرای آزمایشی) و در مرحله آخرحمایت های عملیاتی (اجرای عملیاتی، اعطای مدت زمان مشخص به منظور اجرای انحصاری، لزوم انعقاد قرارداد با نوآور به منظور استفاده از طرح های نوآورانه، ارائه تخفیف در کارمزد یا مالیات برای ارائه دهندگان نوآوری) ارائه گردیده است.
بررسی اثرهای سرایت نااطمینانی بین بخشی با استفاده از مدل متغیر- زمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۴
836 - 853
حوزههای تخصصی:
هدف: تکانه های مالی و اقتصادی و نااطمینانی در تغییرات آن، همواره به بازار هدف محدود نیست و ممکن است به سایر بازارها نیز سرایت کند. نتایج تحقیقات تجربی مانند جورادو و همکاران (۲۰۱۵) و گابور و گابوتا (۲۰۲۰) نشان می دهند که سرایت عدم قطعیت بین بخشی و همچنین اهمیت این عدم قطعیت ها در طول زمان ثابت نیست و دچار تغییر می شوند. در مدل های رگرسیون سری زمانی سنتی، فرض می شود که می توان از رابطه با ضرایب ثابت در زمان های مختلف استفاده کرد. نتایج نادرست این فرض غیر واقعی، مدل های پویایی را به وجود آورده است که بیشتر شبیه واقعیت دنیای بیرون است. رویکرد فضای حالت یکی از روش های مدل سازی سیستم های پویا است که رفتار سیستم را در این شرایط مدل سازی، پیش بینی و تجزیه وتحلیل می کند. یکی از کاربردهای این رویکرد این است که امکان ناپایداری ساختاری در پارامترها را فراهم می کند و اجازه می دهد تا ضرایب در طول زمان متغیر باشند. مدل هایی از این دست تحت عنوان مدل های پارامتر زمان متغیر TVP شناخته می شوند. هدف از این تحقیق، واکنش بخش های مالی، مسکن و اقتصاد کلان در ایران، به تکانه های یکدیگر با تأکید بر اثرهای سرایت نااطمینانی است.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف کاربردی و از لحاظ ماهیت و روش از نوع تحلیل هم بستگی است. از نظر ویژگی و جهت داده ها، پس رویدادی و از طریق اطلاعات گذشته است. در پژوهش حاضر برای جمع آوری منابع نظری، از روش کتابخانه ای و برای جمع آوری داده های مورد نیاز به منظور آزمون فرضیه ها، از روش آرشیوی استفاده شده است. برای آزمون تغییرات سرایت نااطمینانی بین بخشی، از مدل خودرگرسیون برداری با پارامترزمان متغیر (TVP-VAR) و داده های ماهانه، از فروردین ۱۳۸۷ تا اسفند ۱۳۹۸ استفاده شده است. در این راستا، ابتدا شاخص های نااطمینانی با استفاده از مدل های قارچ محاسبه شد و در ادامه با بهره گیری از رهیافت TVP-VAR و تجزیه واریانس خطای پیش بینی تعمیم یافته، رابطه کل پویا و همچنین رابطه پویای جهت دار جفت شاخص ها آزمون شد.
یافته ها: نتایج پژوهش نشان می دهد که منبع عمده نااطمینانی، بخش اقتصاد کلان است و این بخش به صورت عمده، منبع و انتقال دهنده نااطمینانی به سایر بخش های مالی و مسکن است. همچنین بخش مسکن به صورت خالص دریافت کننده نااطمینانی از دو بخش دیگر است. در نتیجه می توان استدلال کرد که سرایت نااطمینانی بین بخش مالی و بخش مسکن، دو سویه و به صورت هم بستگی شرطی پویا بوده است؛ ولی سرایت نااطمینانی از بخش کلان اقتصادی به بخش مالی و بخش مسکن یک سویه است.
نتیجه گیری: مطابق نتایج، سرایت نااطمینانی بین بخشی و همچنین اهمیت این نااطمینانی ها ثابت نیست و در طول زمان تغییر می کند؛ از این رو با توجه به متفاوت بودن کانال های ارتباطی سرایت نوسان ها میان بازارها شناسایی منبع سرایت به انتخاب سیاستی که آسیب پذیری را در برابر سرایت کاهش دهد، کمک شایانی خواهد کرد و عملکرد مدیریت ریسک سبد دارایی ها را افزایش خواهد داد.
ظهور رویکرد رادیکالیسم در اِعمال تغییرات بنیادی در حرفه ی حسابداری: آزمون روش کیفی تعاملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تجربی حسابداری مالی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۴
229 - 277
حوزههای تخصصی:
انتظارات اجتماعی به واسطه ی تغییر رویکردهای جوامع از منظرهای مختلف فرهنگی، فناوری و اقتصادی امروزه از حسابداری متحول شده است و دیگر، کارکردهای گذشته این عرصه نمی تواند اقناع کننده ی نیازهای در حال تغییر ذینفعان تلقی شود. لذا ظهور رویکرد رادیکالیسم به عنوان یکی از زمینه های مکتب تفکر انتقادی، عرصه هایی مثل حسابداری را تشویق به اعمال تحولات بنیادی می نماید. هدف این مطالعه، ارزیابیِ ظهور رویکرد رادیکالیسم در اِعمال تغییرات بنیادی در حرفه ی حسابداری، بر اساس آزمون روش کیفی تعاملی در بازار سرمایه می باشد. روش شناسی این مطالعه به لحاظ نوع نتیجه، کاربردی و از منظر هدف، در دسته مطالعه های اکتشافی قرار می گیرد. بر اساس ماهیت جمع آوری، این مطالعه را می بایست در دسته پژوهش های آمیخته قرار داد. به طوری که در فاز کیفی این مطالعه از تحلیل مضمون بهره برده شده است تا زمینه های نوظهور رویکرد رادیکالیسم در اِعمال تغییرات بنیادی در حرفه ی حسابداری از طریق تحلیل محتوا و مصاحبه با خبرگان مشخص گردد. سپس از طریق تحلیل دلفی، پایایی ابعاد شناسایی شده بررسی گردید تا درنهایت فاز کمّی مطالعه، بر اساس فرآیندهای تحلیل کیفی/تعاملی، اقدام به ارزیابی مقایسه ی زوجی یک ماتریس « »، نماید تا محرک ها و پیامدهای سیستمی پدیده ی مطالعه را در قالب یک الگوی علّت و معلولی مشخص کند. نتایج مطالعه در بخش کیفی، طی 12 مصاحبه حکایت از شناسایی 278 کد باز اولیه، 36 مضمون پایه؛ 7 مضمون سازمان دهنده و 4 مضمون فراگیر دارد. در بخش کمّی نیز نتایج نشان داد، تمرکز بر رویکرد رادیکالیسم می تواند با تغییر زمینه های فلسفی حرفه ی حسابداری، به اثربخشی کارکردهای گزارشگری رقابتی در سطح شرکت های بازار سرمایه منتج گردد. در تفسیر نتایج مطالعه حائز اهمیت است که بیان گردد، بسط رادیکالیسم حرفه ای به عنوان یک ظرفیت ایجادکننده ی تحول در حسابداری می تواند با شکستن چارچوب های مرجع و پیش فرض های متعصبانه ی گذشته، فرصت های جدیدی برای توسعه ی پایدار و مشروعیت حرفه ی حسابداری ایجاد کند
بررسی ارتباط بین اطلاعات حسابداری سرمایه انسانی بر ارزش بازار شرکت ها با تاکید برنقش هوش مصنوعی به عنوان راهبرد کسب و کار
منبع:
چشم انداز حسابداری و مدیریت دوره ۷ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۹۸ (جلد ۱)
170 - 181
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی ارتباط بین اطلاعات حسابداری سرمایه انسانی بر ارزش بازار شرکت ها با تاکید بر نقش هوش مصنوعی می باشد. پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی بوده و از بعد روش شناسی از نوع تحقیقات علی (پس رویدادی) است. جامعه آماری پژوهش، شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد و با استفاده از محدودیت های در نظر گرفته شده، تعداد 141 شرکت در بازه زمانی 1396 -1402 به عنوان نمونه پژوهش انتخاب گردید. نتایج پژوهش نشان داد اطلاعات حسابداری سرمایه انسانی از بعد پاداش مدیریت ، بازنشستگی و مزایای بازنشستگی بر ارزش بازار شرکت تاثیر معنادار دارد. از طرفی هوش مصنوعی بر رابطه این دو متغیر با ارزش بازار شرکت تاثیر معنادار دارد. دیگر نتایج حاکی از آن است که هزینه های بهداشت و ایمنی و هزینه تعویض نیروی کار بر ارزش بازار شرکت تاثیر معنی داری ندارد اما هوش مصنوعی بر رابطه این دو متغیربا ارزش بازار شرکت تاثیر معنادار دارد.
شناسایی و اولویت بندی روش های تأمین مالی مناسب در مساجد جمهوری اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی اسلامی سال ۱۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۲۹)
513 - 566
حوزههای تخصصی:
مساجد نه تنها دارای نقش های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی هستند بلکه دارای جنبه اقتصادی نیز هستند. پژوهش حاضر با شناسایی و اولویت بندی روش های تأمین مالی مناسب در مساجد، به شناسایی این اولویت ها پرداخته و با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و مصاحبه با افراد خبره در این زمینه، به احصای معیارهای مطلوب تأمین مالی آن پرداخته است. تحقیق موردنظر به لحاظ هدف از نوع کاربردی و ازنظر روش «تحلیلی- توصیفی» و مبتنی بر مستندات و کسب نظر خبرگان است. شناسایی روش ها و معیارها براساس روش تحلیل مضمون صورت پذیرفت؛ سپس در گام بعدی به کمک پرسشنامه های مقایسه زوجی و براساس روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP)، اولویت بندی روش ها و معیارها انجام گرفت و درنهایت پاسخ ها توسط روش میانگین هندسی تلفیق شده و تحلیل گردیدند. نتایج پژوهش، معیارهای؛ افزایش مشارکت مردمی، تعامل صحیح با حاکمیت، افزایش کارایی بودجه ای، تناسب با شأن و جایگاه مسجد و تطابق با فقه امامیه را به عنوان معیارهای این حوزه نشان داده و نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل اطلاعات و اولویت بندی معیارها، بیانگر آن است که در بین معیارهای مطرح شده، به ترتیب: افزایش مشارکت مردمی، تناسب با شأن و جایگاه مسجد، افزایش کارایی بودجه، تعامل صحیح با حاکمیت و تطابق با فقه امامیه بیشترین اهمیت را دارند. براساس همین پژوهش، در بین روش های تأمین مالی مطلوب در مساجد از منظر ابزارها، به ترتیب؛ ابزارهای مردم پایه، ابزارهای مبتنی بر فناوری مالی، ابزارهای غیرانتفاعی تجهیز منابع، ابزارهای انتفاعی تجهیز منابع و ابزارهای مبتنی بر سرمایه گذاری بیشترین اهمیت را دارند که نشان دهنده نقش مؤثر مردم در تأمین مالی مساجد است. از حیث فعالیت های درآمدی نیز فعالیت های درآمدزای مسجد، مؤسسات خیریه، سازمان های عمومی غیردولتی، نهادهای نظامی و کمک های دولتی، بیشترین اهمیت را در تأمین مالی مساجد دارند.
شناسایی عوامل موثر بر ایجاد انگیزه رفتار های زورگویانه حسابرسان نسبت به یکدیگر
منبع:
پژوهش های حسابرسی حرفه ای سال ۵ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۷
8 - 35
حوزههای تخصصی:
رفتار های بهنجار حسابرسان، در پیشبرد اهداف مورد انتظار حسابرسی صورت های مالی تأثیرگذار است. رفتار های زورگویانه حسابرسان نسبت به یکدیگر، به عنوان یکی از عوامل رفتاری نابهنجار، مراحل اجرایی حسابرسی را مختل و دارای اثرات جانبی بر حرفه است. بنابراین، هدف این پژوهش شناسایی عوامل موثر بر ایجاد انگیزه رفتار های زورگویانه حسابرسان نسبت به یکدیگر است. رویکرد پژوهش کیفی است و با استفاده از روش داده-بنیاد انجام شده است. داده های لازم، با نمونه گیری نظری از 14 مصاحبه نیمه ساختار یافته با حسابداران رسمی باتجربه و نیز سرپرستان حسابرسی و حسابرسان ارشد در سال های 1401 و 1402 به دست آمده است. نتایج این پژوهش نشان داد ایجاد حس انتقام جویی، کاهش کارایی و اثربخشی حسابرسی، کاهش منافع اقتصادی موسسه حسابرسی، آسیب های سازمانی و شغلی شامل افزایش احتمال ترک خدمت و نیز آسیب های جسمی و روانی از جمله اثرات جانبی رفتار های زورگویانه حسابرسان نسبت به یکدیگر است. با ادراک محتوی شغلی، استفاده از رویکرد های مدیریتی مناسب، آموزش، اتخاذ سیاست های مناسب برای استخدام و نگهداری کارکنان، بهبود کنترل و نظارت بر کارکنان، تنظیم استاندارد های رفتار سازمانی و ایجاد محیط کاری فعال، شاداب و به روز، می توان از اثرات جانبی رفتار های زورگویانه حسابرسان پیشگیری کرد.
ارائه الگوی پیش بینی تقلب مبتنی بر هوش مصنوعی (بیز ساده)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هدف: پس از انقلاب تکنولوژی و اینترنت، انقلاب هوش مصنوعی به طور ویژه تاثیر بسزا و چشمگیری بر علوم مختلف ازجمله حسابداری داشته است. در واقع مدل های مبتنی بر هوش مصنوعی با برآورد داده ها، قادر به انجام اموری همچون کشف و یا پیش بینی تقلب هستند، که عملاً با حذف خطای انسانی با خروجی قابل اتکاءتری توأم می باشند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر بررسی کارایی و اثربخشی روش «بیز ساده[1]» در پیش بینی تقلب است.
کیفیت تیم حسابرسی و رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی: شواهد تجربی از موسسات حسابرسی ایرانی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
با توجه به مسائل مطرح در زمینه کیفیت حسابرسی و اهمیت آن و نتایج متفاوت پژوهش های انجام شده در زمینه رابطه بین کیفیت تیم حسابرسی و رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی در کشورهای مختلف، هدف این پژوهش بررسی این مسئله در بین موسسات حسابرسی در ایران است. این پژوهش از نظر هدف کاربردی، از نظر نحوه گردآوری داده ها پیمایشی و از نظر تحلیل ها توصیفی-همبستگی می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه حسابرسان شاغل در موسسات حسابرسی ایران و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه است. تعداد نمونه ها شامل 110 پرسشنامه و داده ها با استفاده از روش معادلات ساختاری تحلیل شدند. روایی و پایایی پرسشنامه از طریق آزمون ها مورد تایید قرار گرفت. نتایج نشان داد فردزدایی تیم حسابرسی با رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی رابطه مثبت و معناداری دارد. همچنین نتایج نشان داد نابرابری جنسیتی با رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی رابطه مثبت و معناداری دارد. اما، طبق نتایج هویت اجتماعی با رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی رابطه ای ندارد و هویت اجتماعی نمی تواند رابطه بین فردزدایی و رفتارهای تهدید کننده کیفیت حسابرسی را تعدیل کند.
مدل تقسیم سود سهام با رویکرد ارزش آفرینی در بازار سرمایه ایران: روش اقتصادسنجی گشتاورهای تعمیم یافته(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات مالی دوره ۲۶ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
259 - 301
حوزههای تخصصی:
هدف: با توجه به اینکه امروزه آگاهی از عوامل مؤثر بر سود تقسیمی، یکی از دغدغه های اساسی مدیران و سیاست گذاران اقتصادی است، مطالعه حاضر به دنبال شناسایی عوامل درونی و بیرونی تعیین کننده سیاست تقسیم سود، در شرکت های پدیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، در دوره زمانی ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۰ و مدل سازی سود تقسیمی با استفاده از رویکرد ارزش آفرینی است.
روش: در این پژوهش، ابتدا همه عوامل بالقوه مؤثر بر سود تقسیمی، بر اساس نظریه ها و مطالعات تجربی و همچنین با بهره مندی از نظر خبرگان استخراج شد؛ سپس برای هر یک از سه متغیر وابسته، نسبت سود تقسیمی به قیمت سهام، نسبت سود تقسیمی به درآمد و نسبت سود تقسیمی به سود هر سهم، به طور جداگانه و متغیرهایی که در بازار سرمایه ایران رابطه معناداری با سود تقسیمی دارند، شناسایی شدند. در ادامه، برای هر یک از معیارهای اندازه گیری سود تقسیمی، تمام مدل های ممکنی بررسی شد که از ترکیب های مختلفی از متغیرهایی به دست آمد که در بررسی اولیه بر سود تقسیمی، تأثیر معناداری داشتند و با استفاده از روش گشتاورهای تعمیم یافته، انواع مدل های معنادار قابل استخراج تعیین شدند. در مرحله بعد با استفاده از رویکرد ارزش آفرینی، مدل هایی انتخاب شدند که به حداکثر ارزش آفرینی منجر می شدند. در مرحله نهایی، از طریق آزمون قدرت تشخیص درست شرکت های مستعد بیش تقسیمی و کم تقسیمی برای هر یک از مدل های باقی مانده، مدلی که قدرت تشخیص بالاتری داشت، به عنوان مدل بهینه انتخاب شد.
یافته ها: بر اساس نتایج، با استفاده از ۳۶ متغیر مستقل تبیین کننده سود تقسیمی و سه شاخص برای متغیر سود تقسیمی، مدل بهینه مربوط به متغیر وابسته نسبت سود تقسیمی به سود هر سهم، شامل ۱۱ متغیر تبیین کننده، استخراج شد. این مدل به حداکثر ارزش آفرینی برای شرکت منجر می شود و در آن، متغیرهای انحصار در بازار محصول، جریان نقدی عملیاتی، نسبت وجه نقد به کل دارایی، رشد فروش و رشد اقتصادی، ارتباط مثبتی میزان سود تقسیمی دارد. همچنین متغیرهای نسبت سود تقسیمی دوره قبل، اهرم مالی، فرصت رشد، تغییرات خالص سرمایه در گردش، عدم اطمینان به جریان های نقدی و نرخ تورم، ارتباط منفی با میزان سود تقسیمی دارند. این مدل با استفاده از آزمون رویکرد ارزش آفرینی تأیید شد و با دقت ۸۴ درصد، توان تشخیص درست شرکت های مستعد تقسیم سود بیش از حد مورد انتظار و دقت ۹۱ درصد، توان تشخیص درست شرکت های مستعد تقسیم سود کمتر از حد مورد انتظار را دارد.
نتیجه گیری: مدیران شرکت های عضو بورس برای اتخاذ یک سیاست تقسیم سود مناسب، باید علاوه بر عوامل داخلی شرکت از قبیل رشد فروش، عدم اطمینان جریان نقدی، جریان نقدی عملیاتی، اهرم مالی، نسبت وجه نقد به کل دارایی و فرصت رشد و تغییرات خالص سرمایه در گردش، به ساختار صنعت و میزان انحصار در آن و نیز، شرایط کلان اقتصادی، از قبیل نرخ تورم و رشد اقتصادی نیز توجه کنند تا بیشترین ارزش آفرینی برای شرکت و سهام داران حاصل شود.
تبیین الگوی رفتاری بازار سرمایه کشور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات توسعه و مدیریت منابع دوره ۲ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
45 - 54
حوزههای تخصصی:
بازار سرمایه کشور به عنوان یکی از کلیدی ترین بخش های اقتصادی، نقش مهمی در سرمایه گذاری و توسعه اقتصادی دارد. همچنین، بررسی و تحلیل مالیه رفتاری سرمایه گذاران و بازار سرمایه کشور یکی از مباحث نو پای رشته مدیریت مالی محسوب می شود. هدف اصلی پژوهش حاضر تبیین الگوی رفتاری بازار سرمایه کشور است. روش پژوهش کیفی و از طریق روش مصاحبه با 18 نفر از خبرگان حرفه و دانشگاه شامل حسابدارن، مدیران مالی و اساتید دانشگاه در سال 1402 صورت گرفته است. با توجه به نتایج پژوهش، پنج مؤلفه رفتار اقتصادی، مؤلفه رفتار گروهی، مؤلفه رفتاری اجتماعی، مؤلفه رفتاری شناختی و مؤلفه رفتاری انتقادی طبق نظر خبرگان استخراج گردید. همچنین، 23 شاخص احصا گردید. بر اساس نتایج آزمون فریدمن، مؤلفه رفتار اقتصادی در رتبه اول، مؤلفه رفتار گروهی در رتبه دوم، مؤلفه رفتاری اجتماعی در رتبه سوم، مؤلفه رفتاری شناختی در رتبه چهارم و مؤلفه رفتاری انتقادی در رتبه پنجم قرار گرفت. مؤلفه ها و شاخص های رفتاری بازار سرمایه کشور در این پژوهش تبیین گردید، با توجه به اینکه رفتار بازار سرمایه تأثیرهای گسترده ای بر اقتصاد کل کشور دارد، شناخت دقیق از مؤلفه ها و شاخص های آن برای تحلیل، پیش بینی رفتار بازار و اقتصاد کشور ضروری است.