فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۳۶٬۴۲۸ مورد.
حوزههای تخصصی:
هدف: تربیت اقتصادی یکی از نیازهای روز برای همه افراد از جمله دانش آموزان می باشد. بنابراین، هدف این مطالعه شناسایی مولفه های مفهوم تربیت اقتصادی در دوره تحصیلی متوسطه اول بود.روش شناسی: پژوهش حاضر دارای رویکردی کیفی و از نظر هدف، پژوهشی کاربردی بود. جامعه آماری این مطالعه همه اسناد 15 سال اخیر مرتبط با حیطه پژوهش حاضر شامل مقاله ها، پایان نامه های کارشناسی ارشد، رساله های دکتری و کتاب ها بودند. جامعه این مطالعه شامل 179 مقاله، 22 پایان نامه کارشناسی ارشد، 5 رساله دکتری و 11 کتاب بود که 23 مورد از آنها با روش نمونه گیری هدفمند به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده های این مطالعه با روش یادداشت برداری گردآوری و با روش کدگذاری طبق رویکرد سنتزپژوهی تحلیل شدند.یافته ها: نتایج یافته ها نشان داد که مفهوم تربیت اقتصادی در دوره تحصیلی متوسطه اول 30 مولفه فرعی و 13 مولفه اصلی داشت. مولفه های اصلی مفهوم تربیت اقتصادی در دوره تحصیلی متوسطه اول شامل سواد مالی (با 3 مولفه فرعی)، بینش اقتصادی (با 1 مولفه فرعی)، حفظ و توسعه منابع اقتصادی و مالی (با 2 مولفه فرعی)، الگوی صحیح مصرف (با 2 مولفه فرعی)، رابطه پس انداز و سرمایه گذاری (با 3 مولفه فرعی)، مدیریت بودجه (با 3 مولفه فرعی)، مسئولیت پذیری و تعهد اجتماعی (با 1 مولفه فرعی)، تخصص گرایی و نوآوری (با 2 مولفه فرعی)، رعایت حقوق دیگران (با 2 مولفه فرعی)، اخلاق محوری (با 3 مولفه فرعی)، ارزشمند دانستن کار (با 5 مولفه فرعی)، فرصت شناسی (با 2 مولفه فرعی) و مدارا (با 1 مولفه فرعی) بود.بحث و نتیجه گیری: با توجه به یافته های این مطالعه، برای تربیت اقتصادی دانش آموزان متوسطه اول می توان مولفه های اصلی و فرعی شناسایی شده را به آنها آموزش داد.
نقش مدیریت شهری در ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی کلان شهر تبریز باتأکیدبر توسعه اجتماعی و فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تغییرات اجتماعی - فرهنگی سال ۲۱ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۸۳
144 - 163
حوزههای تخصصی:
نمود تحولات اجتماعی-فرهنگی سریع شهری و افزایش جمعیت در 1قرن حاضر، تقاضا برای فضاهای عمومی در اجتماع باکیفیت را بیش ازپیش آشکار ساخته است. پژوهش موردتبیین دراین رستا به دنبال واکاوی نقش مدیریت شهری در ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی باتأکیدبر توسعه اجتماعی و فرهنگی در اجتماع به ویژه در کلان شهر تبریز تلاش است. طوری که از روش ترکیبی شامل مطالعات کیفی و کمی، این تحقیق به شناسایی و ارزیابی نقش مدیریت شهری دراین حوزه پرداخته است. یافته های پژوهش نشان می دهد که مدیریت شهری در ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی دارای نقش های چندگانه ای است که عبارت انداز: سیاست گذاری، برنامه ریزی، اجرا، حفاظت و نگهداری، تدوین استانداردها و کاتالیزور کیفیت و نقش مشارکتی در توسعه اجتماعی و فرهنگی. نتایج حاصل از تحلیل داده ها حاکی ازآن است که سیاست گذاری به عنوان محرک اصلی در ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی ایفای نقش می کند. همچنین، مشارکت فعال اجتماعی شهروندان در فرایندهای تصمیم گیری و اجرای پروژه ها به عنوان عاملی کلیدی در بهبود کیفیت این فضاها شناخته شده است. به طورخاص، این جستار بر اهمیت رویکردی جامع و یکپارچه در مدیریت فضاهای عمومی در اجتماع تأکید دارد. به بیانی، برای دستیابی به فضاهای عمومی باکیفیت، لازم است که تمامی ابعاد اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی-سیاسی، موردتوجه قرار گیرد و همکاری بین تمامی ذی نفعان ازجمله مدیران شهری، شهروندان و متخصصان مختلف برقرار شود. بدین سان، این پژوهش به عنوان یک مرجع علمی برای سیاست گذاران و مدیران شهری درراستای ارتقاء کیفیت فضاهای عمومی شهری عمل می کند. نتایج این تحقیق می تواند در تدوین برنامه های جامع و بلندمدت برای بهبود فضاهای عمومی شهری و ارزیابی عملکرد مدیریت شهری دراین زمینه مورداستفاده قرار گیرد.
نفی به رسمیت شناسی دانش آموزان از سوی معلمان و اولیای مدرسه (مطالعه ای درخصوص دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
211 - 237
حوزههای تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر در پی این است که به وضعیت و فعلیتِ سطوح به رسمیت شناسی دانش آموزان دوره دوم مقطع متوسطه شهر تهران از سوی معلمان و اولیای مدرسه، همراه با مفاهیم فرعی ملازم با آن، بپردازد. نظریه به رسمیت شناسی هونت چارچوبی را برای فهم تجربه زیسته دانش آموزان فراهم می کند که ناظر بر روابطشان با معلمان و اولیای مدرسه است. روش مطالعه: در این پژوهش پدیدارشناسی تفسیری بود و انتخاب مشارکت کنندگان (13 نفر) با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند با استراتژی حداکثر تغییرات و تکنیک مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انجام شده است. یافته ها: سه مضمون اصلی برای بیان تجارب زیسته دانش آموزان از داده ها استخراج شده است: «نظام شخصیتی معلمان و اولیای مدرسه»، «تبعیض» و «ترویج ایدئولوژی رسمی مذهب بنیاد». تجارب منفیی صورت بندی شده ذیل مضمون «ترویج ایدئولوژی رسمی مذهب بنیادْ» بیشتر با سطوح دوم و به خصوص سوم بی احترامی نزد هونت در تناظرند و مجموعه تجارب منفی ای که با مضامینِ «نظام شخصیتی اولیای مدرسه» و «تبعیض» از آن ها یاد کردیم شامل هر سه سطح بی احترامی در نظریه وی هستند. محبت نکردن به دانش آموزان و حمایت نکردن از آن ها، القای احساسات منفی به دانش آموزان و نداشتن همدلی با آن ها همگی احساساتی هستند که به سطح نخست بی احترامی اشاره دارند و زمانی که با مجبورکردن دانش آموزان به تبعیت از ایدئولوژی خاصی روبه رو هستیم، نفی هرگونه کثرت در میان است که همه مصداق بی احترامی در سطح دوم اند؛ و درنهایت ایدئولوژی مرکزگرایی و همچنین تجویز نحوه مشخصی از زیست/ بودنْ بی احترامی در سطح سوم است. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیانگر این است که فرآیند به رسمیت شناسی دانش آموزان در مدرسه مخدوش است و این می تواند باعث شود آ ن ها برای شناخت امر جمعی، به وجه عام، با مشکل مواجه شوند. درواقع می توان مدرسه را اجتماعی در نظر گرفت که مطالبه به رسمیت شناسی در آن با اخلال مواجه است.
انزوا و بقای ناگزیر زنان در دوران جنگ و پساجنگ؛ مطالعه ای کیفی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
497 - 517
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جنگ رویدادی است که درآمیخته با دگرگونی های شتابان و تغییرات عمیق اجتماعی و در عین حال، پدیده ای پرآسیب همراه با بحران های پیش بینی نشده و غیرقابل پیشگیری است. معمولاً زنان، از مهم ترین گروه های آسیب پذیر از جنگ ها هستند. هدف تحقیق حاضر، کشف و واکاوی تجربه جنگ در میان زنان بازمانده از جنگ در افغانستان است. روش و داده ها: مطالعه کیفی حاضر در سال 1402 انجام شد. چهل زن بازمانده از جنگ که عمده آن ها تجربه بیوگی داشتند، مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که مشارکت کنندگان، جنگ را عامل اصلی بحران های زندگی از جمله انزوای اجتماعی و فردی قلمداد نمودند. یافته ها در قالب پنج مقوله اصلی ارائه شد که عبارتند از: گسست زنانه، انزوا، احساس بی ارزشی، انگ و اضطراب بیوگی، و بقای ناگزیر. تجربیه جنگ به چالش های متنوع در زندگی مشارکت کنندگان انجامیده و آنان را وا داشت تا برای زنده ماندن تلاش کنند. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده این است که مشارکت کنندگان در معرض آسیب های گوناگون فردی و اجتماعی قرار دارند. با وجود این، آنچه باعث بقای مشارکت کنندگان در مقابل حجم زیادی از مسائل و مشکلات جنگ بود، خلاقیت فردی و استفاده از تمام توان برای توانمندسازی است. نوعی توانمندسازی که در اثر تجربه جنگ و یادگیری های فردی در دوران پساجنگ می باشد. پیام اصلی: انزوای اجتماعی و مشکلات چندوجهی در میان زنان بازمانده از جنگ در افغانستان، رفاه روانی و اجتماعی آن ها را تحت تأثیر می گذارد. با توجه به این که افغانستان یکی از کشورها با طولانی ترین بازه ی مواجهه با جنگ در نیم قرن اخیر است، شناسایی تجربه زنان اهمیت پژوهشی و سیاستگذارانه دارد. در این میان، توجه به مسائل مادی و روانی زنانی که سرپرست خانوارند و یا به هر شکلی با شرایطی چون بیوگی، تجرد قطعی، خشونت و یا طلاق مواجه اند، جزء اولویت های مداخله پیشنهادی است.
مؤلفه های روایت خبری تأثیرگذار و چالش های آن در بخش های خبری تلویزیون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم خبری سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
21 - 40
حوزههای تخصصی:
موضوع: استفاده از سبک روایت در خبر اهمیت زیادی دارد و رسانه اثرگذار باید توانایی غلبه روایی داشته باشد. رسانه ملی به خصوص تلویزیون به عنوان یک رسانه سنتی و مورد ارجاع مخاطبان باید اطلاعات و اخبار را به گونه ای روایت کند که روایت تلویزیون به عنوان روایت قانع کننده و تأثیرگذار پذیرفته شود. بر این اساس هدف این پژوهش، بررسی ابعاد و مؤلفه های روایت تأثیرگذار خبری و ارزیابی موانع و چالش ها برای تولید روایت خبری موثر پیش روی تولیدکنندگان است.روش: استفاده از تکنیک مصاحبه عمیق نیمه استاندارد که داده ها از دوازده نفراز استادان ارتباطات و رسانه، جامعه شناسی، خبرنگاران تلویزیونی و دبیران و سردبیران بر جمع آوری شده و سپس با استفاده از روش تحلیل مضمون، در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی دسته بندی شدند.یافته ها: طبق کدگذاری ها از یافته های پژوهش ده مضمون فراگیر و هجده مضمون سازمان دهنده به دست آمد که با رسم شبکه مضامین مشخص شده است. مضامین فراگیر با مضمون هایی چون: رعایت «پیش نیازهای رسانه ای تولید روایت خبری»،استفاده از«شاخص های روایت تأثیرگذار و غالب»درتولید روایت و «مخاطب شناسی» و «شناخت هنجارهای رسانه ای تولید روایت» و مواردی مانند «اعتمادزایی رسانه ای»، و «ویژگی های خبرنگاران» به دسته بندی نهایی رسیدوهم چنین موانع وچالشهای پیش روی تولیدکنندگان روایت شناسایی شد.نتیجه گیری: بر اساس یافته های پژوهش، تولیدکنندگان روایت برای تاثیرگذاری موثرتر بر مخاطبین با استفاده از مولفه های روایت مطلوب که در این پژوهش به آن دست پیداکرده ایم، می توانند، روایت حرفه ای ومطلوب تولیدکنند. از مهمترین مولفه ها، میتوان به داشتن نگاه حرفه ایی، توجه به فرم و محتوا و جذابیت های بصری، بهره مندی از تکنولوژی های جدید، دسترسی به آرشیو و استفاده از ژانر روزنامه نگاری تحقیقی اشاره کرد.
تحلیل نظری منازعه بر سر شکل بیان و نمود خود در جامعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منازعه بر سر شکل بیان و نمود خود در جامعه ایران همیشه وجود داشته و در چند سال اخیر شدت بیشتری یافته است. یکی از مهم ترین ناآرامی ها پس از شکل گیری منظومه سیاسی-فرهنگی حاکم، از جدال بر سر نحوه جلوه گری و ظاهرشدن در انظار عمومی شکل گرفته است. سؤال اصلی این است که چگونه می توان این منازعه مزمن در جامعه ایران را فهمید و توضیح داد.در این پژوهش منابع و نظریه های مختلف جامعه شناسی واکاوی می شود تا به این سؤال پاسخ داده شود که چگونه می توان برای منازعه بر سر بیان و نمود خود در جامعه ایران توضیحات و تحلیل هایی ارائه کرد. آیا از درون سنت جامعه شناسی می توان تحلیل نظری مفیدی برای فهم منازعه مدنظر یافت؟در این منازعه، برخی کنشگران می خواهند آزادی عمل بیشتری در فرم اجرا و جلوه گری خود داشته باشند. از سوی دیگر منظومه سیاسی-فرهنگی حاکم با تمامی منابع و امکانات سعی می کند بیان و نمود خود، بدن و پوشش در انظار عمومی را تابع هنجار مشخص کند.چهار رویکرد برای فهم منازعه مورد بحث قرار گرفته است: 1. منازعه به مثابه آنومی جامعه در حال گذار؛ 2. منازعه به مثابه فاصله گرفتن صورت از جان؛ 3. منازعه، جدال دو فرم و صورت؛ 4. منازعه به مثابه تصاحب صحنه نمایش عمومی.نتایج نشان می دهد منازعه به مثابه جدال فرم ها برای تصاحب صحنه نمایش عمومی، توضیحات بهتری برای فهم منازعه ارائه می کند.
تبیین نقش و تأثیر فضاهای شهری بر افزایش سلامت عمومی کلان شهرها با محوریت تغییرات اجتماعی-فرهنگی (مورد مطالعه: کلان شهر تبریز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فضاهای شهری به عنوان محیط هایی که بیشترین وقت افراد در آن ها سپری می شود؛ پلی بین جنبه اجتماعی و فرهنگی و زیستی زندگی انسان ها بوده و تأثیر بسیار عمیقی بر سلامت جسمانی و روانی دارند. هدف تحقیق حاضر بررسی نقش و تأثیر فضاهای شهری بر افزایش سلامت عمومی در کلان شهر تبریز با محوریت تغییرات اجتماعی-فرهنگی است. روش تحقیق در مطالعه حاضر کمی با هدف کاربردی و ماهیت تحلیلی-اکتشافی می باشد که درراستای تجزیه وتحلیل اطلاعات از تحلیل واریانس و ضریب رگرسیون در نرم افزار “Spss”، استفاده شده است. همچنین جامعه آماری تحقیق شامل شهروندان تبریزی بوده که حجم نمونه براساس روش کوکران 384نفر تعیین گردیده و دسترسی به آن ها برمبنای الگوی تصادفی ساده بوده است. قلمرو جغرافیایی پژوهش حاضر شامل فضاهای منتخب در اجتماع کلان شهر تبریز به مثابه؛ بازار بزرگ تبریز، پارک ائل گلی، مجتمع تجاری لاله پارک، پیاده راه تربیت، خیابان 29بهمن، فلکه بزرگ و دانشگاه آزاداسلامی می باشد. یافته های تحقیق نشان می دهد که سطح سلامت جسمی افراد در مجتمع لاله پارک بیش از سایر فضاها و در دانشگاه آزاداسلامی کمتر از سایر فضاهای موردبررسی ابراز شده است. تغییرات اجتماعی-فرهنگی باعث گردیده سطح سلامت روان نیز در پیاده راه تربیت بیش از سایر فضاهای موردبررسی ابراز شده است. درنتیجه، سلامت عمومی شهروندان در پیاده راه تربیت و مجتمع لاله پارک با میانگین 48/3 و 46/3 بیش از سایر فضاها گزارش شده است. نشان می دهد که بالابودن سطح کیفیت مفاهیم تبیین کننده سلامت جسمی و روانی منجربه افزایش کیفیت سلامت عمومی شهروندان در فضاهای شهری شده و بایستی مبنای مطالعات اجتماعی و فرهنگی در اجتماع عمل طراحان و برنامه ریزان شهری قرار گیرد.
بررسی اقتباسات حضرت فاطمه از آیات اجتماعی قرآن در خطبه فدکیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قرآن و علوم اجتماعی سال ۴ پاییز ۱۴۰۳شماره ۳ (پیاپی ۱۵)
46 - 73
حوزههای تخصصی:
خطبه فدکیه از مهم ترین خطبه های سیاسی-اجتماعی پس از رحلت پیامبر است که در جهت آسیب شناسی جامعه اسلامی از سوی حضرت فاطمه ایراد شده است. مهم ترین شاخصه خطبه فدکیه این است که انحرافات اجتماعی پس از رحلت پیامبر را با اقتباس از آیات قرآن بیان نموده است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی از نوع کتابخانه ای با تاکید بر خطبه فدکیه، اقتباسات حضرت فاطمه از آیات اجتماعی قرآن را مورد تحلیل و بررسی قرار داده است. حضرت فاطمه با اقتباس از آیات قرآن با دو رویکرد سلبی و ایجابی به مقابله با این انحرافات پرداخته است. در رویکرد سلبی مصادیق انحرافات جامعه اسلامی را بیان می نماید و با اقتباس از آیات قرآن مصادیق این انحرافات را برای مردم تبیین می کند. در رویکرد ایجابی به شاخصه های جامعه ایمانی مطلوب اشاره نموده و با اقتباس از آیات قرآن، مصادیق جامعه ایمانی مطلوب را تبیین می نماید تا مردم آن را الگو قرار دهند. نتیجه آن که حضرت فاطمه در خطبه فدکیه با اقتباس های متعدد از قرآن با تأکید بر مهم ترین آیاتی که مرتبط با جامعه اسلامی بوده، در چهار رویکرد به اصلاح ارزش ها و مبارزه با انحرافات اجتماعی پرداخته است. در رویکرد اول به تبیین توحید اجتماعی پرداختهاست به این معنا که مؤمنان باید در همه شرایط تسلیم خداوند باشند. در رویکرد مقابله با انحرافات اجتماعی نیز به انحرافاتی که پس از رحلت پیش آمده اشاره می نماید و مردم را از این انحرافات برحذر می دارد. در رویکرد سوم با ارائه الگوهای ایمانی در جامعه پس از رحلت پیامبر، مردم را متوجه مجاهدت های پیامبر و لزوم الگو گیری از ایشان می نماید؛ همچنین جایگاه اهل بیت ایشان در نظم و انسجام جامعه را متذکّر می شود و در رویکرد چهارم شاخصه های جامعه ایمانی مطلوب را در ابعاد مختلف بیان می نماید.
«انقلاب رهایی بخش» و «انقلاب ابدی»: تحول معنایی مفهوم انقلاب در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۵
35 - 54
حوزههای تخصصی:
در این نوشتار قصد داریم حضور دو لایه زمانی را در مفهوم انقلاب در ایران بکاویم. این «همزمانی افق های نا همزمان»، لایه های متفاوت زمانی را ممکن کرد و در نهایت چیرگی و برتری یکی بر دیگری، تغییرات و دگرگونی های عظیمی را در مفهوم انقلاب در ایران به وجود آورد. انقلابِ ایران، که داستانی نو در اذهان ایرانیان بود، ابتداً انقلابی سیاسی بود: انقلابی ضداستبدادی که هدف عمده آن برقراری آزادی بود. این انقلاب اما به سرعت به انقلابی اجتماعی تبدیل شد و لایه زمانی آن نیز تغییر کرد. آرمان آزادی، جای خود را به آرمان عدالت اجتماعی داد و امر اجتماعی بر امر سیاسی غلبه یافت. این دگرگونی معنایی و جابجایی مفهومی، لاجرم افق زمانی انقلاب را نیز تغییر داد. هدفی که در ابتدا دست یافتنی به نظر می رسید، به آینده ای دوردست حواله داده شد. انقلابی که هدف آن قابل تحقق می نمود، لاجرم به انقلابی جاودان و ابدی تبدیل شد. انقلاب جاودان باید تا محقق شدن آرمان امر اجتماعی ادامه پیدا کند
حمله مغول و جایگاه آینده اندیشی در آثار ادبای قرون هفتم و هشتم هجری شمسی (مطالعه موردی حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی انقلاب اسلامی سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۸)
157 - 180
حوزههای تخصصی:
درباره تاثیر حملات نظامی بیگانگان بر فرهنگ جوامع مورد هجوم اجماع نظری فراگیر وجود دارد. بر اساس نگاه اندیشمندان طیف های مختلف فکری اساساً پدیده هایی نظیر جنگ و اشغال کشورها توسط نیروهای بیگانه نقشی بی-بدیل در جهت دادن به آثار فرهنگی جوامع داشته اند. موضوعی که به رغم فراگیری اما به دلیل تفاوت های فرهنگی-تمدنی جوامع مختلف از صورت بندی یکسانی برخوردار نیست. به عبارت دیگر جوامع مختلف بشری بسته به مختصات متفاوتی که دارند، تاثیرپذیری یکسانی از وقوع چنین پدیده هایی نداشته اند. پُرواضح است که بررسی عالمانه این موضوع بیش از هر چیز از کنکاش و جستجود در میان ملل متمدن و باسابقه حاصل خواهد شد. تاریخ پُر فراز و فرود ایران نمونه ای جذاب برای بررسی این موضوع است. ملتی که در طول تاریخ همواره با دو عنوان بیش از دیگر عناوین از آن یاد شده است. اول به عنوان کشوری که به دلایل متعدد مورد طمع بیگانگان بوده و دوم به عنوان جامعه ای که مهد ادبا و اندیشمندان حوزه های مختلف علمی-فرهنگی و به طور خاص ادبای برجسته بوده است. در میان تهاجمات نظامی مختلف از دوران باستان تا به امروز این اجماع وجود دارد که تهاجم گسترده قوم مغول را باید یکی از ویرانگرترین تهاجمات در نظر گرفت. شواهد و قرائن موجود نشان از آن دارد که این رویداد آثار متعددی بر فرهنگ جامعه ایرانی گذارده است. یکی از مهمترین قرینه های این موضوع آن است که به تعبیر محمدعلی اسلامی ندوشن از چهار شاعر بزرگ ایران تنها ابوالقاسم فردوسی پیش از یورش مغول به زندگی پای نهاده و سه تن دیگر(مولانا، سعدی و حافظ)، متعلق به دوره مغول یا ایلخانی اند. بدیهی است که توجه به این مساله هر پژوهشگری را به سمت بررسی آثار حمله مغول و تسخیر ایران بر نقش بندی اندیشه و ادب ایرانی رهنمون می سازد .....
رابطه سازگاری اجتماعی و حمایت اجتماعی با سلامت خانواده در کارگران: مطالعه موردی شهرک های صنعتی اردکان
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
23 - 40
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کارگران شرکت های صنعتی برای عملکرد موثرتر نیاز به گستره ای از ویژگی ها دارند. یکی از این ویژگی ها، سلامت خانواده است. هرچه فرد از سلامت خانواده بیشتری برخوردار باشد، انگیزه های بیشتری برای انجام بهتر کار دارد. کارگران به عنوان نیروی انسانی، نقش مهمی در بهره وری شرکت دارند و بهره وری بالاتر باعث می شود، شرکت بتواند رقابت پذیر باشد و به فعالیت های خود ادامه دهد. برهمین مبنا، شرکت های صنعتی، در کنار ویژگی ها و مهارت های فنی کارگران، تمرکز ویژه ای بر سلامت خانواده آنان دارند و تلاش می کنند آن را ارتقا بخشند. علیرغم گستردگی کارگران و نقش مهم آنها در بهره وری صنایع در ایران، توجه به سلامت خانوادگی کارگران چندان مورد توجه تحقیقات اجتماعی نبوده اند. با با این تفاصیل، هدف پژوهش حاضر این است که رابطه سازگاری اجتماعی و حمایت اجتماعی را با سلامت خانواده کارگران صنعتی مورد بررسی قرار دهد.روش: این پژوهش در چارچوب روش شناسی کمی و با استفاده از روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق، کارگران شرکت های صنعتی شهرستان اردکان بوده است که تعداد آنان بالغ بر 3000 نفر است. از این تعداد، 400 نفر در صنایع شیشه، کاشی و سرامیک، ماشین آلات، و ذوب و تولید آهن، با استفاده از نمونه گیری احتمالی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار تحقیق جهت سنجش سلامت خانواده، سازگاری اجتماعی، و حمایت اجتماعی، به ترتیب پرسشنامه هاوشتات و همکاران (1985)، بل و والش (2015) و واکس و همکاران (1986) بوده اند. تمامی این پرسشنامه در تحقیقات پیشین در ایران مورد استفاده قرار گرفته و اعتبار آنها تایید شده است. به علاوه، جهت سنجش پایایی آنها از ضریب آلفا کرانباخ استفاده شد که ضریب آن برای سلامت خانواده، حمایت اجتماعی، و سازگاری اجتماعی به ترتیب 89/0، 66/0، 89/0 به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده و داده ها در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد، حمایت اجتماعی با سلامت خانواده رابطه مثبت و معنی دار (307/0) در سطح (01/0P<) دارد. همچنین، نتایج ناظر بر این است که سازگاری اجتماعی با سلامت خانواده رابطه مثبت و معنی دار (**222/0) در سطح (01/0P<) دارد. یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد، سازگاری اجتماعی و حمایت اجتماعی قادر هستند، حدود 15/0 از تغییرات سلامت خانواده را تبیین کنند.نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که حمایت اجتماعی و سازگاری اجتماعی می توانند سلامت خانواده کارگران را تحت تاثیر قرار دهند. براین اساس، شرکت های صنعتی با حمایت اجتماعی و ایجاد زمینه های سازگاری اجتماعی می توانند سلامت خانواده را ارتقا داده و به بهره وری نیروی کارشان کمک کنند. امری که در نهایت به بهبود کارایی شرکت های صنعتی می انجامد.
نقش سازمان های مردم نهاد در بازتوانی اجتماعی معتادان بهبود یافته در شهر تهران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، سازمان های مردم نهاد افزایش زیادی داشته است.این سازمان ها در حوزه های مختلف از جمله حمایت و بازتوانی اجتماعی معتادان فعالیت داشته اند. لذا این پژوهش با هدف پاسخ به این پرسش که «سازمان های مردم نهاد چه نقشی در بازتوانی معتادان بهبود یافته به جامعه دارند»، انجام شد. تحقیق حاضر به لحاظ هدف کاربردی و به لخاظ روش،کمی از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری شامل کلیه معتادان بهبود یافته و استفاده کننده از خدمات سازمان های مردم نهاد در شهر تهران بود. شیوه نمونه گیری، تصادفی ساده وحجم نمونه ۳۰۰ نفر بود. ابزارگردآوری داده ها، پرسشنامه استاندارد بود. نتایج آزمون همبستگی نشان داد بین میزان حمایت اجتماعی، ارضای نیازها، مشارکت اجتماعی و نظارت اجتماعی بر افزایش بازتوانی اجتماعی معتادان، رابطه معنادار مستقیمی وجود دارد. یافته ها نشان داد که بین سازمان های مردم نهاد و بازتوانی اجتماعی، همبستگی مثبت و معنی دار (۵۳۲/۰) وجود دارد.این امر بیانگر این است که هر چه میزان خدمات و حمایت های ارائه شده توسط این سازمان ها افزایش یابد، بازتوانی اجتماعی نیز بهبود می یابد. همچنین، همبستگی مثبت و معنی داری که بین حمایت اجتماعی (۴۳۲/۰)،کنترل اجتماعی (۴۲۱/۰)، ارضای نیازها (۲۹۶/۰) و مشارکت اجتماعی (۳۵۴/۰) با بازتوانی اجتماعی وجود دارد،نشان دهنده این است که افزایش هر یک از این متغیرها می تواند به بهبود بازتوانی اجتماعی کمک کند. ضریب بتای ۰.۴۵۳ برای سازمان های مردم نهاد به این معنی است که این متغیر تأثیر مثبت بر بازتوانی اجتماعی دارد. درنتیجه می توان گفت سازمان های مردم نهاد با ایجاد شبکه های حمایتی، فراهم کردن امکانات برای ارضای نیازهای اساسی معتادان بهبود یافته و ارتقای فرصت های مشارکت اجتماعی، بستری مناسب برای بازتوانی اجتماعی فراهم می کند.
سنجش میزان برخورداری از شاخص احساس امنیّت اجتماعی و رابطه آن با توسعه فرهنگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر باهدف سنجش میزان احساس امنیّت اجتماعی در بین دختران دانش آموز و رابطیه آن با توسعیه فرهنگی آنها انجام شده است. پژوهش از نوع همبستگی و با استفاده از روش پرسشنامه به اجرا درآمده است. جامعیه آماری این تحقیق شامل کلیه دانش آموزان دختر مقطع متوسطه دوم در شهر سلماس در استان آذربایجان غربی بوده است؛ حجم نمونه با استفاده از فرمول عمومی کوکران برابر با 313 نفر انتخاب شد. نمونه ها به شیویه نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای انتخاب شده اند. برای سنجش شاخص احساس امنیّت اجتماعی از پرسشنامیه خود محقق ساخته در چهار زیرشاخصِ امنیّت (جانی، مالی، فکری، هویّتی) و برای سنجش شاخص توسعیه فرهنگی نیز از پرسشنامیه محقق ساخته بر اساس مؤلفه های (1-رفتن به فضاهای فرهنگی؛ 2- مصرف کالا و خدمات فرهنگی؛ 3- فعالیت های دینی؛ 4- شرکت در فعالیت های فرهنگی؛ 5- فعالیت های ورزشی؛ 6-هویّت فرهنگی؛ 7- آموزش و تحصیلات) استفاده شده است. پرسشنامه دارای اعتبار صوری و مقدار پایایی برابر با 75/0 برآورد شده است که نشان از پایایی مطلوب هست. نتایج توصیفی حاکی از آن است که میزان برخورداری از احساس امنیّت اجتماعی پایین تر از حدّ متوسط و میزان توسعیه فرهنگی بالاتر از حدّ متوسط ارزیابی شده است. نتایج همبستگیِ پیرسون حاکی از معنادار بودن رابطیه میان احساس امنیّت اجتماعی و ابعاد آن با توسعیه فرهنگی (r: 0/19) است. نتایج آزمون رگرسیون نشان می دهد: از میان چهار متغیّر مستقل موجود در مدل رگرسیونی، متغیّر امنیّت فکری با مقدار ضریب بتا 365/0 و امنیّت جانی با مقدار بتای 329/0 به بهترین وجه متغیّر وابستیه توسعیه فرهنگی را تبیین می کند. درمجموع متغیّرهای واردشده در مدل رگرسیونی 4/33 درصد از واریانس توسعیه فرهنگی دانش آموزان را تبیین می کند. نتایج گویای آن است که در وضعیت نا امنی، کاهش مشارکت فرهنگی و توسعیه فرهنگی به عنوان نشانه هایی برای ضعف آن تلقی می شود و بیانگر تنزّل امنیّت اجتماعی است.
گسل فضایی-اجتماعی: واکاوی درک و معنای مهاجران افغانستانی از جدایی گزینی فضایی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
467 - 496
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جدایی گزینی فضایی مهاجران خارجی یکی از ویژگی های برجسته کلان شهر تهران است که می تواند توسعه پایدار شهری و فرآیندهای تغییر اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. در این راستا، هدف از مقاله پیش رو شناسایی درک و معنای مهاجران افغانستانی از بسترها و پیامدهای جدایی گزینی فضایی است. روش و داده ها: گردآوری داده ها با استفاده از روش نظریه زمینه ای انجام شد. به منظور گردآوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با 20 نفر از مهاجران افغانستانی ساکن در شهر تهران که به صورت هدفمند انتخاب شدند، انجام شد. یافته ها: نتایج در 109 مفهوم اولیه، 15 درون مایه (مقوله) فرعی، و چهار درون مایه (مقوله) اصلی شامل جداشدگی زیستی، تعلق مکانی گم شده در سایه نابرابری، مرزبندی کلامی و مکانی، و فاصله فضایی -اجتماعی استخراج شدند. با مرور و ترکیب مقوله های پژوهش، می توان گسل فضایی-اجتماعی را مقولیه نهایی این پژوهش در نظر گرفت، به این معنی که جدایی گزینی فضایی مهاجران افغانستانی در تهران به دلیل وجود شکاف های عمیق در سطوح خرد و کلان میان مهاجران و جامعه میزبان ایجاد شده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاکی از آن است که مهاجران در جامعه مقصد یکدست نیستند، بلکه الگوهای سکونتی فضایی آن ها ممکن است براساس الگوهای متفاوت ادغام اجتماعی و فرهنگ پذیری متفاوت باشد. پیام اصلی: مهاجران افغانستانی به دلیل جداشدگی فضایی و موانع اجتماعی با چالش هایی در دستیابی به ادغام در جامعه ایرانی مواجه اند. با این حال، آن ها یک گروه همگن و یکدستی نبوده، و الگوهای سکونتی آن ها به شدّت از عواملی نظیر سرمایه انسانی و سطوح ادغام اجتماعی و فرهنگ پذیری تأثیر می پذیرد.
تعیین کنندگان جامعه شناختی مؤثر بر هویت اجتماعی (نمونه مطالعاتی دانش آموزان دختر شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت، ازسویی سرچشمیه معنا و برساخته شدن است و ازسویی دیگر، تحت تأثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقصادی، محیطی و... ساخت می یابد؛ در واقع، رابطیه هویت و دیگر سازه های اجتماعی و فرهنگی دوسویه است و به صورت فرآیندی مدام در معرض بازسازی، ساخت و برساخت است. هدف این پژوهش بررسی تعیین کنندگان جامعه شناختی مؤثر بر شکل گیری هویت اجتماعی دانش آموزان دختر شهر شیراز است و با اتکاء به استراتژی قیاسی از روش تحقیق کمّی، تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. جامعیه آماری دانش آموزان دختر دوریه متوسطه شهر شیراز است و 375نفر به عنوان نمونیه آماری انتخاب شدند. شیویه نمونه گیری تصادفی و از نوع خوشه ای چندمرحله ای است و تجزیه و تحلیل داده ها با کاربرد نرم افزار SPSS و آزمون های آماری ضریب هم بستگی پیرسون و تحلیل چندمتغیری (رگرسیون چندگانه) و تحلیل مسیر صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که بین متغیرهای مستقل (میزان رضایت از خود، درونی شدن ارزش ها، هماهنگی با ارزش های گروهی و تأیید دیگران) با متغیر وابستیه هویت اجتماعی و سه بُعد آن (ملی، دینی، خانوادگی) رابطیه معنادار مثبت وجود دارد؛ اما بین متغیر پایگاه اقتصادی-اجتماعی با هویت اجتماعی رابطیه معناداری وجود ندارد؛ هم چنین نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان می دهد، ضریب تعیین (2R) چهار متغیر درون معادله، یعنی هماهنگی ارزش های گروهی، مورد تأیید دیگران قرارگرفتن، درونی کردن ارزش ها و رضایت فرد از خود، 36/0 از واریانس متغیر وابسته (هویت اجتماعی) را تبیین یا پیش بینی می کنند.
فهم تجارب زیسته ی حاشیه نشینان از نابرابری اجتماعی (مورد مطالعه: حاشیه نشینان شهر کوت عبدالله)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نابرابری اجتماعی از گذشته های دور همواره به عنوان یکی از مهم ترین مسائل جوامع بشری مطرح بوده است، پیچیدگی های مفهوم نابرابری باعث ایجاد نظرات مختلفی حول بایسته های تعدیل یا توجیه آن در جوامع مختلف شده است. حاشیه نشینان اطراف کلان شهرها معمولاً به دلیل مقایسه وضعیت منطقه با مناطق برخوردار و مرفه نشین، نابرابری ها را عمیق تر و شدیدتر تجربه می کنند و ادراک خاصی از این موضوع دارند. در این تحقیق به دنبال پاسخ به سؤالاتی نظیر اینکه حاشیه نشینان کوت عبدالله چه برداشتی و چه تجاربی از نابرابری اجتماعی دارند؟ عوامل مؤثر بر تجربه نابرابری اجتماعی آنها کدامند؟ و حاشیه نشینان چگونه با نابرابری کنار می آیند؟(مکانیسم سازگاری) هستیم.در این مقاله سعی شده با استفاده از روش کیفی و رویکرد پدیدارشناسی تفسیری و با در نظر گرفتن صدای خاموش حاشیه نشینان، تجربه زیسته مشارکت کنندگان از نابرابری اجتماعی مورد واکاوی قرار گیرد. به این منظور از طریق مصاحبه های عمیق نیمه ساختاریافته با تعداد 21 نفر که با استراتژی نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیدند، اطلاعات مورد نیاز گردآوری شده اند. یافته های تحقیق با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری اسمیت و همکارن مورد تحلیل قرار گرفته اند. از مجموع مصاحبه ها تعداد 9 مقوله و 26 مفهوم استخراج گردیدند. مقولات استخراج شده شامل: فوران محرومیت، تبعیض های ساختاری ادراک شده، احساس رها شدگی، ناکارآمدی دولت و کژاورگی اقدامات آن، جاافتادگی وضعیت نابرابر، فضا-مکان طرد شده، اراده ساختاری کنترل کننده، تشدید آسیب های اجتماعی و انفعال گرایی می باشند. یافته های به دست آمده از تحقیق نشان می دهد حاشیه نشینان شهر کوت عبدالله با توجه به مجاورت با کلان شهر اهواز و همچنین چاه های نفت و شرکت های نیشکر و صنایع فولاد اطراف این منطقه، محرومیت عمیقی را احساس می کنند که ناشی از بی توجهی ها و بی اعتنایی ها به رفاه مردم بومی منطقه می باشد.
تحلیل راهبردی عوامل کلیدی موفقیت همکاری-رقابت در بخش بهداشت و درمان: رویکرد تحلیل سناریو و نقشه شناختی فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی ایران دوره ۹ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
270 - 300
حوزههای تخصصی:
هدف:راهبرد همرقابتی یا همکاری-رقابت یک رویکرداستراتژیک پرطرفداردر بخش بهداشت ودرمان است.علی رغم استقبال از این رویکرد، سازمان هادرپیاده سازی آن برای بهره مندی ازتمامی مزایای آن بامشکلاتی مواجه است.از این رو پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل کلیدی موفقیت راهبرد همکاری-رقابت در نظام سلامت و تحلیل سناریو این عوامل انجام شده است.روش:این پژوهش از نوع ترکیبی (کیفی-کمی) است، در مرحله اول تحقیق (کیفی) براساس مصاحبه های نیمه ساختاریافته وتحلیل مضمون، عوامل کلیدی موفقت شناسایی شده ودر مرحله دوم (کمی)، به منظور تحلیل این عوامل از نقشه شناختی فازی و تحلیل سناریو استفاده شده است.یافته ها: در نتیجه اقدامات تحقیق مرحله اول 74 عامل کلیدی موفقیت شناسایی شدکه در قالب 15 کلان دسته «مدیریت منابع انسانی»،«مهارت تشخیص و رفع ناسازگاری ها»،«آموزش مدیران»،«مدیریت روابط بین سازمان»،«میزان وابستگی و مشابهت»،«مدیریت اطلاعات»،«نظارت وارزیابی هوشمندانه»،«خدمت دهی هوشمندانه»،«فرهنگ سازی مناسب»،«مدیر مثبت نگر»،«چند منبعی بودن»،«طراحی محیط کاری»،«کار گروهی»،«مدیریت قراردادها»و«به گزینی» گروه بندی شدند. بر اساس خروجی نقشه شناختی فازی «آموزش مدیران»و«مدیریت قراردادها» پیشران و«خدمت دهی هوشمندانه» دریافت کننده اثر است.سایر عوامل کلیدی موفقیت، نیز نقش متغیر معمولی را دارند. بالاترین درجات وابستگی به ترتیب برای «مدیریت روابط بین سازمان»و«نظارت وارزیابی هوشمندانه»است. «به گزینی» و«مهارت تشخیص ورفع ناسازگاری ها» بیشترین میزان اثرگذاری و «مدیریت روابط بین سازمان» و «مهارت تشخیص و رفع ناسازگاری ها» بیشترین میزان مرکزیت را داراست. همپوشانی سناریوهای روبه عقب بیانگر جایگاه ویژه «نظارت و ارزیابی هوشمندانه»، «مدیریت قراردادها» و «فرهنگ سازی مناسب» است. همچنین همپوشانی سناریوهای روبه جلو بیانگر اهمیت «به گزینی» و «آموزش مدیران» است.نتیجه گیری: بر اساس یافته های تحقیق، توسعه زیرساخت های اطلاعاتی، به گزینی، تنظیم قراردادها بر مبنای پوشش چالش ها و آموزش های مدیریتی برای توسعه همرقابتی توصیه می گردد.
تبیین پدیده مهاجرت و علل آن با رویکرد کیفی (مورد مطالعه: استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
253 - 296
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی موشکافانه پدیده مهاجرت در استان یزد و شناسایی علل آن انجام شد. این پژوهش ازلحاظ جمع آوری اطلاعات، توصیفی و غیرآزمایشی؛ از لحاظ هدف، کاربردی از نوع اکتشافی و از جنبه پارادایمی، کیفی است. مشارکت کنندگان در پژوهش، شامل: خبرگان، سیاست گذاران، برنامه ریزان و مدیران استانی آگاه به فرآیندهای توسعه استان یزد بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش تا رسیدن به اشباع نظری، 45 مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند انجام شد و برای تکمیل اطلاعات از مطالعه مدارک و اسناد کتابخانه ای، آمار و اطلاعات استانی بهره گرفته شد. با بهره گیری از روش های مقتضی از روایی و پایایی داده ها اطمینان حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از سه مرحله کدگذاری استفاده شد. نتایج شامل چهار مقوله اصلی شامل: «مهاجرت از روستا به شهر»، «مهاجرت کارگران غیرماهر غیربومی»، «مهاجرت اتباع خارجی» و «مهاجرت نخبگان» بود. براساس نتایج مدل پارادایمی به دست آمده، مسأله اشتغال و معیشت در روستاها و دشواری فضای اشتغال نخبگان (شرایط علّی) از یک سو و بسترسازی ناکارآمد در زمینه «تحصیل اتباع خارجی»، «ضعف زیرساختی در زمینه ایجاد اشتغال اتباع خارجی» و «بسترسازی نامناسب توسعه استانی» (شرایط زمینه ای) ازسوی دیگر منجر به فرآیند مهاجرت در استان یزد شده است. این فرآیند پیامدهایی هم چون: تأثیرات ناشی از «مهاجرت روستا بر شهرها»، «تأثیرات حضور نیروی غیربومی و غیرماهر» و «تأثیرات اجتماعی و فرهنگی حضور اتباع» را داشت. در پایان براساس یافته های پژوهش، پیشنهادهایی برای کاهش پیامدها و مدیریت بهینه مسائل مهاجران ارائه گردید.
نوستالژی وطن در زندگی روزمره ایرانیان مهاجر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۷ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۷)
173 - 203
حوزههای تخصصی:
ایران در چند دهه اخیر یکی از کشورهای مهاجرفرست جهان به شمار می رود. مهاجرت ایرانیان را می توان در قالب سه موج مهاجرت، به سه دوره زمانی تقسیم بندی کرد: الف) سال های 1979-1950 که عمده مهاجرت ها به منظور تحصیلات عالی و به قصد بازگشت به ایران بود؛ ب) سال های 1995-1979 که بیشتر مهاجرت ها، مهاجرت های اجباری به دلیل انقلاب و جنگ بود؛ ج) سال های 1995 تاکنون که اکثر مهاجرت ها با اهداف اقتصادی و به منظور دستیابی به ثبات و زندگی بهتر و بدون قصد بازگشت به کشور است. هدف این پژوهش بررسی خاطره و احساس نوستالژی ایرانیان مهاجر در این سه دوره زمانی است. بدین منظور از نظریه های حافظه جمعی و نوستالژی برای تحلیل یافته ها استفاده شد. این پژوهش کیفی است و داده های آن از طریق مصاحبه های عمیقِ مجازی (اسکایپ و واتس اپ) به دست آمد. در این مطالعه با 11 مهاجر ساکن کشورهای استرالیا، آلمان، هلند و سوئد مصاحبه شد. نتایج نشان می دهد خاطرات و نوستالژی ها در گروه اول عمدتاً حول خاطرات کودکی، در گروه دوم با محوریت فعالیت های سیاسی و در گروه سوم بر محور مشکلات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی قرار دارند. خاطرات گروه اول و دوم بیشتر با احساس نوستالژی همراه است و احساس نوستالژی در هر سه دوره در مردان مصاحبه شده بیش از زنان است.
دستیابی به مهم ترین عناصر خداباوری و توکل در حیات طیبه بر پایه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با رویکرد فقهی- تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
619 - 644
حوزههای تخصصی:
نظام تعلیم و تربیت کشور نیازمند به روزرسانی و تحولی اساسی است از سوی دیگر نیز اجرای نامحسوس برخی مفاد سند2030 در گوشه و کنار بر ضرورت این تحول در جهت تعلیم و تربیت اسلامی ایرانی می افزاید. هدف مهم این نوشتار بررسی فقهی تربیتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش با هدف دستیابی به مهم ترین عناصر خداباوری و توکل بر خدا در حیات طیبه است. بررسی این مهم در راستای تحقق بند 1 از هدف های کلان سند تحول ضروری است. تحقق این هدف والا در تربیت انسانی مؤمن، خداباور، متعهد به وظایف، حق مدار و دارای عزت نفس تجلی می یابد. تحقق این هدف به عنوان یک راهبرد کلان در بعد معرفتی، مبتنی بر «شناخت پروردگار، تقویت ایمان، توجه به ذات باری تعالی و ناامیدی از غیر او و حق مداری و استقامت بر آن» که همگی از زمینه ها و عناصر توکل به شمار می رود. این مقاله به این پرسش اساسی می پردازد: «برپایه بررسی سند تحول بنیادین، عناصر کلیدی خداباوری و توکل در حیات طیبه چیست؟» برای دستیابی به پاسخی متقن، مقاله پیش رو با روش توصیفی تحلیلی به تحلیل مفاد آیات و روایات پرداخته و با بهر ه گیری از روش های استظهار از متن مطابق مبانی اصول استنباط، مهم ترین عناصر رشد خداباوری و توکل را استنباط کرد. از مهم ترین نتایج پژوهشی تطابق شاخصه های خداباوری در قرآن و روایات با اهداف و راهکارهای عملی سند تحول بنیادین است و همچنین دستیابی به زمینه های توکل که عبارت اند از: «شناخت صفات پروردگار؛ تقویت ایمان؛ باورمندی به ذات لایزال الهی و امید نبستن به دیگران؛ حق مداری و استقامت بر آن».