فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱
83 - 108
حوزههای تخصصی:
اصطلاح کرونوتوپ را میخائیل باختین (1895 – 1975)، نظریه پرداز ادبی روس به عنوان عنصر محوری نظریه خود در باب معنا در زبان و ادبیات به کار برده است. باختین این اصطلاح را در مقاله ای به نام «اشکال زمان و کرونوتوپ در رمان» در سال ۱۹۳۷ به کار برد. ویژگی اصلی این مفهوم به این معنی است که زمان و مکان دو مقوله جدا از هم نیستند؛ بلکه دارای وابستگی متقابل اند و هیچ یک بر دیگری برتری ندارد. این مقاله قصد دارد به این مسئله پاسخ دهد که چگونه کرونوتوپ به عنوان ابزار تحلیل متن، امکان های جدیدی را به روی تأویل گر می گشاید. مفهوم کرونوتوپ که در اساس ناظر به پیوستار زمان و مکان در ادبیات و هنر است، بر این حقیقت استوار است که زمان و مکان تنها مقولات زمانی و مکانی قلمداد نمی شوند، بلکه دلالت مندند و دارای ارزش هایی که به آنها پیوسته است، می شود. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی به بررسی انواع کرونوتوپ و کارکردهای آن در داستان عزاداران بیل نوشته غلامحسین ساعدی پرداخته است. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نقش نمایه های کرونوتوپیک و انواع آن ها از جمله کرونوتوپ روستایی- شبانی، جستجو، دیدار، راه، آستانه و... در عزاداران بیل به کار رفته است. در میان انواع کرونوتوپ، کرونوتوپ آستانه در این اثر نسبت به موارد ذکر شده، چشمگیرتر است.
ملاحظات بینامتنی در شعر و زندگی خاقانی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین رویکردهای ادبی در نقد ادبی جدید، بینامتنیت یا رویکرد میان متنی است؛ این اصطلاح را ژولیا کریستوا در حدود پنجاه سال قبل مطرح کرد و باب تازه ای برای تحلیل متون گشود. در بینامتنیت، بر خلاف دیدگاه های کلاسیک که متون را حاصل نبوغ شاعر یا کاتب می پنداشتند، بحث بر سر آن است که متون بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از این رهگذر، آثار جدید خلق می شود. به عبارت دیگر، بن مایه جنبه هایی از آثار متأخر، آثار متقدم است و هر اثری می تواند ضمن تأثیرپذیری از آثار پیشین، بر آثار پسین نیز مؤثر باشد. در تحلیل های بینامتنی، هدف عمده، نشان دادن مشابهت های موجود در متون ادبی، اعم از نظم یا نثر است. در ادبیات و بویژه، متون شعری، می توان وجوه تشابه قابل توجهی در بین آثار ادبی یافت و نشان دادن این همانندی ها می تواند برای درک نکته های غامض یا روشن کردن ابعادی از این متون، سودمند باشد. نگاهی به اشعار ملک الشعراء بهار (1265-1330)، شاعر، ادیب و سبک شناس معاصر -با وجود ادعای خود او در داشتن سبکی نو- گویای آن است که بهار، در زمینه های تعبیرات و مضامین ... از سرایندگان کهن و بویژه خاقانی شروانی(520-595 ﻫ .ق)، متأثّر بوده است. این مقاله کوششی است برای نشان دادن این تأثیرپذیری و نمایاندن همانندی های این دو سراینده و بازنمودِ توجه بهار به سراینده نامدار شروان، و سرانجام آن که بهار تا چه میزان در بسیاری از مضامین شعری خود از خاقانی شروانی بهره گرفته است.
مقایسه ذهنیّت غنایی نظامی گنجوی وخواجوی کرمانی با تکیه بر «لیلی و مجنون وگل و نوروز»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۹
155 - 191
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله بحث و بررسی درباره مقایسه ذهنیّت غنایی نظامی گنجوی در منظومه «لیلی و مجنون» و ذهنیّت غنایی خواجوی کرمانی در منظومه «گل و نوروز» است. تحوّل شگرف ذهنیّت غنایی در این دو اثر، ناشی از آمیختگی ذهن شاعر و مخاطب است. چیره دستی نظامی در منظومه «لیلی و مجنون» بین منظومه های سنّتی غنایی ادبیّات فارسی مثال زدنی است. با این حال، منظومه «گل و نوروز» خواجو نیز در قالب مثنوی با محتوایی غنایی و عاشقانه در ادبیّات فارسی جایگاه رفیعی دارد. در شرح مطالب مقاله سه مبنای محتوایی این پژوهش این گونه آمده است: 1) ذهن وشخصیّت اثرگذار غنایی هر دو شاعر؛ 2) ارائه محتوایی عاشقانه که به تربیت انسانی ختم می شود؛ و 3) برداشت ذهنی مخاطب از منظومه ها؛ که محورهای اصلی این مقاله به شمار می آیند. وفاداری در عشق، بن مایه اصلی این دو منظومه است و با ماهیتی غنایی، هر دو شاعر به مضمونی آموزنده و حکیمانه اشاره دارند. احساسات و عواطف درونی شاعر که در این دو منظومه برای مخاطب به صورت ملموس درک می شود، بررسی و تحلیل شده اند. عناصر محتوایی دو منظومه بر پایه عشق به تربیت و تکامل انسانی استوار است. بنابراین در این مقاله مضامین، افکار و دیدگاه های دو اثر بررسی شده است و میزان تأثیر آن ها بر تعلیم و تربیت با ذهنیّت مخاطب مشاهده می شود. در منظومه «لیلی و مجنون» تغنیّات درونی وجود دارد که در مثنوی «گل و نوروز» مانند آن را مشاهده نمی کنیم. اکثر مضامین غنایی در این دو مثنوی مشترک هستند و در مواردی هم اختلاف وجود دارد که گاهی این اختلافات برجسته به نظر می رسد.
بازتاب غزل ها و مثنوی مولانا از سعدی تا صائب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی گمان یکی از چکادهای شکوهمند ادبیات فارسی، مولانا جلال الدین بلخی (604-672) است. گرچه به فرموده خودش در ادبیات فارسی و عرفان از پی سنایی و عطّار آمده است ولی سرآمد تمام سرایندگان شعر و ادب عرفانی به شمار می رود. این سوخته عقل و عشق که در سده هفتم هجری می زیسته و به دلیل کوچیدن از شرق به غرب ایران زمین، تا سده نهم در غربت غربیه از دید تاریخ نگاران و سرایندگان ادب فارسی مهجور ماند تا این که در سده نهم عبدالرحمن جامی (817-818) عارف و شاعر برجسته در تذکره «نفحات الأنس» خود به معرّفی او پرداخت و اطلّاعات سودمندی درباره مولانا جلال الدین و خاندان و استادانش ارائه کرد. از سده نهم است که آتش شوق مولانا سرزمین های مرکزی و شرقی پارسی زبانان را دامن می گیرد. البته شیخ اجل سعدی به دلیل جهانگردی، به قول خودش در «بوستان» با دوستان به «روم» برای دیدار مولانا «عارف پاکیزه بوم» رفته است که مستثنی از بی خبران از احوال مولانا می باشد. از نیمه دوم سده نهم است که شیفتگان مولانا برای زیارت تربتش به قوینه می شنابند و سرایندگان ادب فارسی به «نظیره پردازی»، «تضمین» و «مضمون پذیری» از غزل ها و مثنوی شریف او می پردازند. عرفا به شرح مثنوی و شعرا به «استقبال» غزل های پرشور او اقدام می کنند. نگارنده این گفتار بر آن است تا به روش «توصیفی- تحلیلی» به معرفی تعدادی از بزرگان ادب فارسی از سعدی تا صائب که در غزلسرایی به مولانا «اقتدا» کرده و به «اقتفای» او رفته اند بپردازد.
تحلیل اساطیر آفرینش و باروری در باورهای و رسوم عامیانه جنوب ایران درباره نخل (با تکیه بر شهرستان جهرم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۸۱
45 - 71
حوزههای تخصصی:
نخل در سرشت اساطیری خود یکی از ایزدان نباتی بین النهرینی و عیلامی است که نشانه هایی از ذات بغانه او در تجسّد انسانی و دگرگون شده آن در باورها و آداب و رسوم مردم جنوب ایران در ارتباط با اساطیر آفرینش و باروری بر جای مانده است. سرگذشت اساطیری نخل به صورت انسان پنداری در بیشتر سنتها و باورهای عامیانه مردم جنوب به هم شباهت دارد و باعث شده است باورهایی چون آفرینش نخل از نخاله انسان و دانستن نخل به عنوان همدم در جنوب رواج داشته باشد. قداست نخل و باورهایی نظیر اینکه نخل اندام و احوالی چون انسان دارد و آیین هایی چون عروس کردن، تهدید نمایشی و قربانی نخل و... در اسطوره های زایش و باروری ریشه دارد. فرایند شخصیت سازی مردم جنوب از نخل از نظر چرخه مرگ و حیات و رستاخیز تا الهه باروری، مکمّل یکدیگر و بیانگر تلقی از جایگاه کیهانی نیروی مؤنث در نظام هستی است. این مقاله با بررسی میدانی و کتابخانه ای به روش توصیفی- تحلیلی به واکاوی اساطیر مربوط به آفرینش و باروری در باورهای عامیانه مردم جنوب درباره نخل با تکیه بر مردم جهرم پرداخته و عناصر اساطیری آن را در رسوم و باورهایی چون تولد و تقدّس نخل، باروری، عاشقی، دیوانگی، مرگ و تابوت نخل نشان داده است.
ریشه یابی ماجرای خیاط یهودی و گوژپشت در داستان های هزارویک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۶ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۶۲
235-209
حوزههای تخصصی:
یکی از بخش های داستان های هزارویک شب، ماجرای «خیاط یهودی و گوژپشت» است. در این بخش چنین نقل شده، که فردی یهودی از اینکه ناخواسته موجب مرگ یک گوژپشت شده، نگران شده و ترسیده است که اگر مسلمانان از کار او مطلع شوند، «نسل یهود را از زمین بردارند». در این فراز می توان به گونه ای «خشونت» را مشاهده کرد. این نوشتار در رویکردی تطبیقی، به دنبال ریشه یابی این عبارت، نسخه ها و ترجمه های متعدد داستان های هزارویک شب را تورق کرده و به این نتیجه رسیده که جمله مزبور در ریشه فارسی آن قبل از ترجمه به عربی وجود نداشته و هنگام برگردان مجدد آن از عربی به فارسی، به آن افزوده شده است. زمانی که نسخه داستان های هزارویک شب در تسلط عرب بوده و هارون الرشید در آن تصرفاتی انجام داد، این جمله نیز دیر یا زود به آن افزوده شده است؛ یعنی در نسخه اصلی آن، چنین جمله ای وجود نداشته است.
رئالیسم جادویی در رمان قریه از محمد مولایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پارسی معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
137 - 164
حوزههای تخصصی:
یکی از شاخه های مکتب رئالیسم، رئالیسم جادویی است که شیوه ای بدیع و جدید در داستان نویسی است و در آن عنصر واقعیت و خیال چنان با هم ترکیب می شوند که مرز میان آن ها به راحتی قابل تشخیص نیست و خواننده به راحتی آن را می پذیرد، در آثار داستانی نیز مدت هاست رئالیسم جادویی در جهت تأثیرگذاری بیشتر، مورد توجه نویسندگان قرار گرفته است. روش این پژوهش به گونه استقرایی، براساس مطالعه کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی است. اساس این مطالعه مبتنی بر بررسی سبکی و ساختاری12 مؤلفه ی مهم رئالیسم جادویی در این رمان است که می تواند دریچه ای دیگر از ادبیات داستانی بومی را به روی مخاطب بگشاید. نتایج نشان می دهد مولایی در توجه به رئالیسم جادویی از مؤلفه هایی همانند: توصیف واقع گرایانه جزئیات، نقش طلسم و دیو، بهره مندی از عامل جادو و جن، استفاده از تخیل و توهم، حوادث شگفت انگیز، دوگانگی و تقابل، نمادگرایی و رازگونگی، کشمکش، سکوت اختیاری، زمانمندی خاص، اغراق و مبالغه و آداب و رسوم بومی و خرافه ها استفاده کرده است. نویسنده، بین جهانی که در قریه خلق کرده است با دنیای واقعی ارتباطی تنگاتنگ برقرار می کند و در ترکیب واقعیت با خیال، لحنی باورپذیر به کار برده است. به نظر می رسد تفکر نویسنده در خلق رئالیسم جادویی، ریشه در اندیشه هایی دارد که با عامل ماوراءطبیعت همراه شده است. بهره مندی از عامل جادو و جن بیشترین بسامد و استفاده از کشمکش، کمترین بسامد را در رمان قریه داشته اند. استفاده نویسنده از جادو و گروه اجنه باعث شده تا عنصر خیال نیز در این ترکیب با نویسنده همراه شود و تصاویری ماورایی را به وجود آورد. به نظر می رسد در این داستان، توجه به فضای روستایی و نمادهای مربوط به آن و عنصر تقابل و دوگانگی(تخیل با واقعیت، شهر با روستا، جن با انسان و درون با برون و...) از مؤلفه های مهم ایجاد ساختار رئالیسم جادویی باشد.
وصل و فصل در منظومه گرشاسپنامه و داستان بیژن و منیژه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبحث «وصل و فصل» از حساس ترین مباحث علم معانی به شمار می رود که در شناخت دقائق نحوی و بلاغیِ آثار ادبی نقشِ بسزایی دارد و همواره میان بلاغیون سنّتی و مدرن، جایگاه خاصی داشته است. داستان بیژن و منیژه شاهنامه و منظومه گرشاسپنامه را می توان از برجسته ترین آثار حماسی-پهلوانی در ادبیات فارسی دانست که ظرفیت های بسیاری را در بررسی تطبیقی بلاغتِ نحوی برای پژوهشگران در انعکاس ویژگی های دستوری و بلاغیِ دو اثر فراهم خواهند کرد. در این پژوهش، به منظور دریافت مقاصد و معانیِ بلاغیِ نهفته در دو اثر، نوع ساخت واحدهای معنایی در سطوح مختلف از قبیل: جمله واره، جمله، بیت و حتی ابیات با معنای مرتبط و وابسته به هم (موقوف المعانی) و ترکیب هر یک از این سطوح، مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، با روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه انسجام متن از مسیر پیوستگی یا گسستگیِ معانیِ بلاغی در هر یک از سطوح مذکور پرداخته و با مشخص نمودن پراکندگی حروف ربط و شناخت انواع آن، کارکرد بلاغی آن ها را در دو اثر، مورد بررسی و قیاس قرار داده ایم. نتایج پژوهش حاکی از آن است که فردوسی و اسدی توسی، با ایجاد نوعی ارتباط زمانی و مکانی و پیوند علّی و معلولی میان جملات و با بهره مندی از انواع حروف ربط همپایه ساز و وابسته ساز در وصل ها و نیز رعایت موازیِ ترتیب زمانی و منطقی میان جملات در فصل ها، پیوندی مستحکم و منطقی در متن و انسجام معناییِ ویژه در سلسله روایت رویدادها ایجاد کرده اند.
The Evaluation of “Vision” English Textbooks- A Literature Review(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Journal Of English Language and Literature Teaching, Volume ۲, Issue ۲, September ۲۰۲۳
93 - 114
حوزههای تخصصی:
In the world of language teaching, textbooks have a central role; therefore, they influence the entire process of learning/teaching languages. Having them analyzed and evaluated is vital for ensuring their efficiency and alignment with the goals of language classes. Reviewing the vision series textbook evaluation studies is the purpose of this paper. Due to the extensive use of this series in Iranian high schools, students' worldviews are inevitably affected by it. Students may also be lead wrongly by biased perspectives in high school textbooks. Since these textbooks are new and taught to every Iranian student, they need continuous evaluation and analysis to achieve their specified goals. While some studies have evaluated and analyzed these textbooks, a review of published articles in this field is still lacking. Throughout the literature, 24 research articles from the last 5 years are discussed. Generally, the study found that most teachers believe Vision text books have adhered to the guidelines of the CLT method and are an improvement over the old English language teaching books. Several revisions have also been suggested because they believe these books have cultural shortcomings and do not allow students to become familiar with the target culture. As a final point, some implications are presented regarding the evaluation of English textbooks in Iranian contexts.
بررسی شخصیت اصلی رمان «روز دیگرِ شورا» براساس نظریه جامعه شناختی"استعاره نمایشی" گافمن
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۲
1 - 16
حوزههای تخصصی:
آثار ادبی به ویژه داستان و رمان ازجمله مهم ترین عرصه ها در بازتاب مسائل اجتماعی است. با مطالعه داستان های دغدغه محور علاوه بر دستیابی به سیمایی از جامعه و مسائل آن، می توان با تکیه بر مطالعات جامعه شناختی گام های مؤثری در اصلاح معضلات اجتماعی برداشت. شخصیت یکی از مهم ترین عناصر داستانی است که پردازش دقیق و هنرمندانه آن می تواند بیانگر اهداف و دغدغه های نویسندگان باشد. بسیاری از درون مایه ها و شخصیت های داستانی را می توان با توجه به نظریه های جامعه شناختی تحلیل کرد و تصویری نزدیک به واقعیت را از شخصیت های داستانی ترسیم کرد. در مقاله حاضر شخصیت اصلی رمان روز دیگر شورا برمبنای نظریه جامعه شناسانه اروینگ گافمن تجزیه و تحلیل شده است. طبق نظریه استعاره نمایشی اروینگ گافمن هر انسانی در صحنه زندگی اش بنابر مقتضیات اجتماعی، نقش های متعددی اجرا می کند و به چهره نقاب می زند. گافمن معتقد است افراد تلاش می کنند تا نقص ها و عیب هایشان را پنهان کرده و تصویری مطلوب از خود ارائه دهند. پژوهش حاضر در صدد است تا نشان دهد چه زمینه هایی باعث شدند تا شورا به اجرای نقش روی بیاورد و در مدیریت رابطه جدیدی که با آن مواجه شده است، از چه راهکارهاییاستفاده می کند؟.در مقاله حاضر از روش ادغام مصداق های مستخرج از داستان و رویکرد تحلیلی تفسیری استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که سه عامل فقدان عاطفه در رابطه زناشویی، تأثیرات خانواده شوهر و روزمرگی زمینه ساز گرایش شورا به ایجاد رابطه ای خارج از عرفاست. شورا برای اجرای نقش ها و مدیریت رابطه جدید از راهکارهایی نظیر نقاب زدن، انزوا، پنهان کاری و دروغ استفاده می کند. هرچند پایان رابطه برای شورا ناخوشایند است ولی او در اجرای نقش هایش موفق عمل می کند.
هویت اجتماعی در تقاطع مهاجرت (بررسی هویت هایبریدی، بینابین و گسست در رمان گسل اثر ساسان قهرمان و مای نیم ایز لیلا اثر بیتا ملکوتی)
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
45 - 58
حوزههای تخصصی:
با درک اهمیت و جایگاه «هویت» در مناسبات اجتماعی و تعاملات گروهی و با توجه به موقعیت بین رشته ای این مفهوم، این پژوهش درصدد است تا جایگاه موضوع و مفهوم هویت سوژه مهاجر را در دو اثر گسل، از ساسان قهرمان و مای نیم ایز لیلا، از بیتا ملکوتی، بررسی کند. آثاری که بر توصیف شرایط و چالش های فردی و اجتماعی مهاجران متمرکز بوده و اشتراکات و افتراقات شرایط خاص آنان را با انتخاب، تنظیم و تفکیک صورت بیان ادبی، سبک زندگی، مواضع اشخاص، رویدادهای خطی و یا درهم آمیخته زندگی بیان کرده اند. هدف از خوانش هویت محور این آثار، مطالعه و شناسایی ظرفیت ها و رویکردهای رمان مهاجرت در پرورش و بازنمایی عناصر بنیادین زیستی انسان و به ویژه، کمک به رفع تنگناهای فرهنگی و هویتی ایرانیان برون مرز است. از این رو، با استفاده از روش تحقیق کیفی و تاریخی استنادی، با بررسی ویژگی ها و شاخصه های هویتی و خودشناسی مهاجران به تبیین و واکاوی هویت های چندگانه مهاجر از قبیل هویت هایبریدی، هویت بینابین و گسست هویتی مهاجر می پردازد و پیچیدگی های پدیده مهاجرت و ارتباط آن را با دگرگونی ها و عوامل مشترک جابجایی های برون مرزی با اشاره به واقعیت های جامعه و ارتباط آن با جایگاه مهاجران بررسی می کند.
معانی متفاوت واژه ها و ترکیبات عامیانه در مقالات جلال آل احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۵۷
159 - 199
حوزههای تخصصی:
جلال آل احمد (1302-1348) از نویسندگانی است که در آثارش برای بیداری مردم و افشای دردهای آنان کوشش می کند. او بر آن است تا جامعه را از جمود و خمود به در آورد و به تلاش و تکاپو وادارد. از آنجا که مخاطبان آل احمد عموم مردم هستند، او اغلب، از زبان عامّه مردم به عنوان مهم ترین عامل ارتباط با آنان بهره می گیرد.در زبان و از آن میان، زبان عامیانه، لفظ برای رساندن مفهوم به کار می رود و به عبارت دیگر، زبان در اصل، بیانگر مقصود نویسنده یا گوینده است. آل احمد لغات و ترکیبات عامیانه را علاوه بر معنای رایج در معنا و مفهوم متفاوت که یا قصد بیان آن را داشته به کار برده است. این معانی متفاوت، شامل آن دسته از لغات و ترکیباتی می شود که یا در فرهنگ ها ثبت و ضبط شده و این نویسنده آنها را در معنا و مفهوم جدید استفاده کرده و یا مربوط به لغات و ترکیباتی است که در فرهنگ ها ثبت و ضبط نشده و آل احمد همه را در معنا ومفهوم عامیانه غیر رایج به کار برده است. در این مقاله، واژه ها و ترکیبات عامیانه آل احمد از این دیدگاه، در مقالات او در سه کتاب «هفت مقاله»، «کارنامه سه ساله» و «ارزیابی شتاب زده» جمع آوری، دسته بندی و از منظر علم بلاغت (معانی، بیان، بدیع) تحلیل شده و با ارائه آمار مربوط به هر مدخل به صورت دقیق، نشان داده شده که آل احمد در محور جانشینی و همنشینی کلام در به کارگیری لغات و ترکیبات عامیانه در معانی متفاوت ، توفیق فراوانی بدست آورده است.
تحلیل تلمیحات مذهبی در گفتمان دادگاه از دیدگاه زبان شناسی حقوقی
منبع:
پژوهشنامه زبان ادبی دوره ۱ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
121 - 148
حوزههای تخصصی:
تلمیح ابزاری گفتمانی و کاربردی ست که بر پایه تناسب های معنایی واژه ها شکل گرفته و کلام گوینده را تقویت می نماید. در این مقاله نقش گفتمانی «تلمیح مذهبی» در مکالمات قُضات و متهمان در دادگاه از دیدگاه زبان شناسی حقوقی بر اساس نظریه مک منامین بررسی شده است. بدین منظور با تحقیقی توصیفی-تحلیلی، پنجاه صحنه تصویری از جریان دادرسی در دادگاه های پخش شده از صداوسیما، و برنامه های مستند مشاهده، و یادداشت برداری شد. داده ها جمع آوری، و به صورت توصیفی تجزیه وتحلیل گردید. نتایج حاکی از آن بود که تلمیح مذهبی از رایج ترین انواع گفتمان در دادگاه هاست که قُضات و متهمان یکسان از آن استفاده نمی کنند. هم چنین نتایج نشان داد که تفاوت معناداری میان قضات و متهمان از نظر کاربرد تلمیح مذهبی وجود دارد. قضات بیشتر از تلمیحات قرآنی و حدیث؛ و متهمان بیشتر از تلمیحات تاریخی، داستانی، اَمثال و مثل های عامیانه استفاده می کنند که بیان کننده بازتاب وضعیت فرهنگی آن ها در شرایط مختلف، و ذهنیت متفاوت افراد است. نتایج این پژوهش را می توان در تربیت قضات و وکلا، یا در کارگاه های آموزش حقوقی به کار گرفت که در روند دادرسی مؤثر خواهد بود.
تأثیر جنسیت بر رفتارهای سوگواری در مرثیه های شخصی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
شعرپژوهی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۵۸)
1 - 30
حوزههای تخصصی:
سوگ سروده های شخصی در میان گونه های غنایی، بسیار به حسیّات طبیعی و عواطف راستین انسانی نزدیک است. ظهور فردیت شاعر در مرثیه های شخصی، امکان مطالعات روان شناختی/ مؤلف محور را در این گونه ی ادبی فراهم کرده است. مسئله ی اصلی این تحقیق میان رشته ای، سنجش اثرگذاری متغیّر جنسیت بر رفتارهای سوگواری در مرثیه های شخصی شاعران زن و مرد است. برای انجام پژوهش از روش تحقیق ترکیبی (توصیفی- تحلیل قیاسی- آماری) استفاده شده. جامعهی آماری تحقیق، شامل مراثی شخصی (سوگ همسر/ معشوق- فرزند) از هفت شاعر مرد و هفت شاعر زن (درمجموع 16 مرثیه) است که این نتایج به دست آمد: زنان در رثای فرزندانشان بیشتر واکنش های عاطفی و فیزیکی از خود نشان می دهند؛ واکنش های ارتباطی و معنوی کمتر در این دسته مرثیه های زنان وجود دارد. مردان در سوگ فرزندانشان، واکنش های احساسی و فیزیکی به میزان فراوان، اما متفاوت تر و کمتر نسبت به زنان بازتاب می دهند؛ همچنین مردان واکنش های معنوی، ارتباطی و رفتاری بیشتری انعکاس داده اند، به گونه ای که خشم، آمریت و روی گردانی از ارزش ها با جلوه ای برون گرایانه و فرادستانه در مراثی مردان قابل توجه است. زنان و مردان در سوگ همسر، واکنش های فیزیکی و احساسی کمتر و درعوض واکنش های معنوی بیشتری نشان می دهند. این امر از بار عاطفی و فردیت بازتاب یافته در مراثی سروده شده برای همسر در میان سوگ سروده های شاعران زن و مرد کاسته است. مطابق داده های پژوهش، هرچقدر بر میزان آزادی های اجتماعی و فرهنگی زنان افزوده شده، واکنش های معنوی و رفتاری در مراثی آنان نمود بیشتری یافته است؛ بنابراین می توان تفاوت رفتارهای سوگواری در سوگ سروده های شخصی را متأثر از متغیر/ عامل جنسیت به شمار آورد.
واکاوی تطبیقی درخت، نور و آب در اشعار سهراب سپهری و اکتاویو پاز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات تطبیقی سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
81 - 116
حوزههای تخصصی:
بررسی و تطبیق اشعار شاعران بزرگ در نزدیک تر ساختن ملل گوناگون و شناخت جهان بینی مشترک آن ها به ما یاری می رساند و در سایه این پژوهش ها امکان تفهیم بهتر شعرها و انتقاد مؤثر آن ها میسر می شود. سهراب سپهری و اکتاویو پاز از آن دسته شاعرانی اند که عمیقاً به خاطر علاقه زیادشان به فرهنگ هند و اساطیر جهان نگرش شاعرانه مشابهی را به ویژه در رابطه با عناصر بنیادین هستی، درخت، آب و نور دارند و از آنجایی که در بافت اساطیری، این عناصر باهم پیوندی ناگسستنی دارند با کارکردی یکسان در شعرهایشان متجلّی شده اند. در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی کارکرد این عناصر در اشعار آنان بررسی و تبیین شده است. هر دو این شاعر در اشعار خود با بهره مندی از ساحت اساطیری، پیوند انسان با درخت، درخت با آب و نور و پیوند آب و نور و در نهایت پیوند ژرف انسان، درخت، آب و نور را با بیانی شاعرانه و مشابه هم منعکس ساخته اند که با درک این مسئله، نه تنها تحلیل بسیاری از ترکیبات غریب و نامأنوس شعری این دو شاعر آسان می شود بلکه زیبایی های شاعرانه آن ها نیز رخ می نماید و در سایه این تحلیل، پیوند سپهری و پاز از منظر نگرش شاعرانه و اساطیری پدیدار می شود. با واکاوی پیوندهای ژرف بین عناصر یاد شده، نتیجه حاصل این است که این عناصر در اشعار این دو شاعر به یک وحدت هستی شناسانه ختم می شود و این عناصر و شاعر به عنوان یک «حقیقت واحد» نمود پیدا می کنند.
بازشناسی و تحلیل نمودهای گروتسک در داستان های هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کهن نامه ادب پارسی سال ۱۴ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۳۶)
245 - 279
حوزههای تخصصی:
شاخص ترین مؤلفه های سبک گروتسک، نظیر احساس ترس، تمسخر نهفته، اشکال عجیب و غریب و تعجب آور، زشت نمایی های آراسته به زیور ظاهری و... به شیوه ای هدفمند و حساب شده در داستان های هفت گنبد قابل مشاهده است. نشانه های برجسته ای از نگاهِ جدیدِ دو منتقد حوزه زیبایی شناسیِ زشتی، یعنی کایزر و باختین که ضمن کاستنِ جنبه های منفی هنر گروتسک و تغییر در معیارهای متعارف زیبایی، این سبک را نوعی از زیبایی شناسی زشتی دانسته است، در داستان های هفت پیکر، از نمود معناداری برخوردار است. در این داستان ها، برخی مسائل جسمی و روحی واپس رانده شده از زندگی انسان به همراه زشتی ها و پلیدی های آن به شیوه ای پیچیده، اعجاب آور، متناقض و غیرمنتظره به تصویر کشیده می شود که این ظرافت ها، از جنبه های کمترپرداخته شده این اثرادبی به شمار می رود. در این پژوهش، ضمن بهره گیری از مطالعات کتابخانه ای و اسنادی و به روش تحلیل کیفی و با در نظر داشتن دیدگاه کایزر، مقوله گروتسک و مؤلفه های شاخص آن را در داستان های هفت پیکر، بازشناسی، طبقه-بندی و تحلیل کرده ایم. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد که نظامی در این داستان ها توانسته است، با مهارتی شگفت، در محتوا و شکل اثر، زشتی ها و پلیدی ها را به شیوه ای نزدیک به ویژگی های یک اثر گروتسک بنمایاند.
تحلیل نقش اَسنادی ادبیات جنگ برای مطالعات جامعه شناختی و سیاست گذاری اجتماعی (بررسی موردی چند رمان منتخب)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۸۰
۷۵-۵۵
حوزههای تخصصی:
مسأله این پژوهش، بررسی نقش و کارکرد ادبیات جنگ در عرضه اسناد برای تحلیلها و سیاستگذاریهای اجتماعی است. بر همین اساس، در سه موضوع «وضعیت اجتماعی مردم شهرهای جنوب»، «تحکیم یا تهدید هویت ملی » و «زنان»، نمونه هایی را از این کارکرد متن ادبی نشان می دهد. برای بررسی موضوع، از میان جامعه آماری رمانهای جنگ، چند نمونه از داستانهایی که به این مسائل پرداخته اند، انتخاب شده و محتوای روایت آنها در مواجهه با مسائل اجتماعی مرتبط با مسائل مذکور احصاء شده است. این پژوهش نشان می دهد که روایت داستانی جنگ چگونه توانسته است درباره مواجهه روزمره مردم شهرهای جنوب با مسائل اجتماعی ناشی از جنگ به ثبت وقایع نگارانه بپردازد و از این نظر، مخاطب متخصص، با انواع مسأله ها و موضوعات اجتماعی ناشی از جنگ آشنا می شود و در حل مسائل و سیاستگذاریهای اجتماعی از آن بهره می برد. در روایتهای منتخب، دگردیسیهای اجتماعی و تزلزل در بنیان خانواده ها به سبب جنگ، روابط اجتماعی مردم با هم و مردم با دولت، آوارگی و مهاجرت ناشی از جنگ و پیامدهای اجتماعی آن برای آوارگان و شهرهای مقصد، نگرش به زنان و هویت های قومی و اثرپذیری آنها از جنگ برجسته است.
شیوه های تأثیرگذاری حزب توده بر ادبیات معاصر ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۸۲
9 - 37
حوزههای تخصصی:
یکی از مهمترین ابزاری که رهبران حزب کمونیست شوروی برای تأثیرگذاری بر مردم جوامع مختلف از آن بهره گرفته اند، تولید محتوای ادبی بر اساس اصول و مبانی مارکسیستی بوده است. رهبران حزب توده ایران با پیروی از دستورالعمل های حزب کمونیست و با توجه به ابزار قوی تبلیغاتی و روزنامه ها و نشریاتی که در اختیار داشتند در پی تأثیرگذاری بر شاعران و نویسندگان ایرانی و جهت دهی به تولیدات ادبی معاصر بودند. گردانندگان نشریات حزبی با ترجمه دیدگاه های نظریه پردازان مارکسیسم و داستانها و اشعار نویسندگان و شاعران شوروی یا کشورهای اروپای شرقی در گسترش دیدگاه های مارکسیستی در میان نویسندگان و شاعران ایرانی سعی می کردند. در انتخاب آثار ادبی ایرانی اولویت به کسانی داده می شد که به نوعی هوادار حزب توده و اندیشه های چپ بودند یا محتوای آثار آنان با اهداف و آموزه های ادبیات مارکسیستی سازگاری داشت. در این پژوهش با بررسی مطبوعات وابسته به حزب توده ایران در بازه زمانی 1327-1320 شیوه های تأثیرگذاری حزب توده بر ادبیات معاصر ایران بررسی شده است که مشخص شد انتشار مقالاتی درباره نظریه ادبیات مطابق با اندیشه های مارکسیستی، مقدمه نویسی و نقد و تبلیغ کتابهای مورد تأیید حزب توده، معرفی نویسندگان شوروی به عنوان الگوهای شایسته تقلید، برجسته کردن بعضی از نویسندگان و شاعران ایرانی که اندیشه های آنان مورد تأیید رهبران حزب توده بود از مهمترین راهکارهای رهبران حزب توده برای تأثیرگذاری بر ادبیات معاصر ایران به شمار می آید.
واکاوی مؤلفه های بیداری اسلامی در شعر سعید معتوق
حوزههای تخصصی:
شاعران معاصر برخی از سروده های خود را به مبحث بیداری اسلامی اختصاص داده اند و یکی از مسائلی که امروزه سطح گسترده ایی از فضای جهانی بخصوص کشورها و جوامع اسلامی به آن توجه ویژ ه ای دارند، شناخت دقیق ابعاد مختلف جریان بیداری اسلامی به عنوان اندیشه ای نوپا که در دهه های اخیر مطرح شده است. سعید معتوق از شاعران نوظهور معاصریست که از شعر به عنوان گونه ادبی رسا جهت بیان اندیشه ها و عقاید خود و فراگیری بیداری اسلامی و نبوغ این بیداری به عنوان آرمانی والا در جامعه خود از مؤلفه های بسیار تاثیرگذار کمک گرفته -که مبتنی بر ارزش های اصیل و تبین هویت ملی، مسیر رسیدن ملت مسلمان را به سعادت اخروی هموار می کند. این پژوهش به این مسئله پاسخ می دهد که چه مؤلفه هایی در جهت تقویت همه جانبه جنبش بیداری درتاریخ تمدن اسلامی در شعر شاعر اماراتی سعید معتوق جریان دارد. برای واکاوی این مولفه ها از روش توصیفی تحلیلی و با استناد بر مطالعات کتابخانه ای و تکنیک تحلیل و تجزیه محتوا استفاده شده است و برای پاسخ به این مؤلفه ها در قدم اول مؤلفه های بیداری اسلامی در شعر سعید معتوق و در قدم دوم انواع راهکار ها و بارزترین آن ها تبین شده است. و در قدم سوم با بهره گیری از مضامینی همچون خدا محوری، وطن خواهی، تمجید شهادت طلبی، ستیز با ستم و ستم گر، بهره گیری از نماد و تلمیحات دینی طبق اشعار شاعر و اشارات او به آیات و روایات بیان شده است وتوانسته فضای سیاسی و اجتماعی ملّتش و کشور های اسلامی را در مسیر عبودیت و بیداری و تقویت عزم و اراده آنها در مقابله با ستیز قاطع استعمارگران به خوبی به تصویر بکشد.
نشانه شناسی نظام پوشاک در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۹۸
107 - 136
حوزههای تخصصی:
نظام پوشاک از نظام های بسیار مهم است که در متون ادبی حضور چشمگیری دارد. مولوی از جمله شاعرانی است که توانسته است نظام نشانه های زبانی پوشاک را به نشانه های ادبی تبدیل کند. او با کاربرد واژگان و نشانه های روزمره پوشاک، نشانه های تازه ای را در متن حکایت خلق می کند. این پژوهش بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تحلیل نشانه های پوشاک در حکایت هایی از مثنوی با رویکرد نشانه شناسی بارت به ویژه نظریه هم سازه و ناسازه بپردازد. در این نظریه، بارت معنا و مفهوم نشانه را به معنای صریح، محدود نکرده و تلاش می کند که الگویی را طراحی کند تا در کنار معنای صریح به معنای ضمنی نشانه ها دست یابد. بررسی تحلیلی این نظریه در حکایت هایی از مثنوی نشان می دهد که مولانا نشانه ها را در معنای قراردادی آن ها به کار نمی گیرد، بلکه با خلق نشانه های جدید و همچنین تفسیر و تأویل حکایت ها به خوانشی نو از نشانه های اولیه دست می یابد که این نشانه ها با کل نظام نشانه ای مثنوی در پیوند است.