فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۰۱ تا ۱٬۴۲۰ مورد از کل ۵۲٬۵۲۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
آیین ها، رسوم و سنت ها از دیرباز برای مردمان سرزمین های مختلف بسیار مهم و ارزشمند بوده است. آیین های ایرانی نیز جهان شمول و ارزشمند بوده و مردم ایران زمین در نگهداری و پاسداشت آن ها بسیار کوشیده اند. این پژوهش تلاش دارد نقش و کارکردهای جامعه شناختی آیین های ایرانی در صلح و امنیت منطقه را با رویکرد تفسیری روایت کند. نگاه نظری پژوهش بر رویکرد خردگرایانه مبتنی بوده و با پژوهش های پیشین و مشاهدات و تجربه زیسته منطبق است. روش پژوهش بر اساس هدف بنیادی و از منظر جمع آوری داده ها توصیفی است و برای تحلیل داده ها از تحلیل مضمون بهره گرفته شده است. برخی از آیین های ایرانی ضمن ریشه عمیق در تاروپود ملت ایران در کشورهای دیگر نیز از ارزش والایی برخوردار هستند. درگذر زمان آیین های ایرانی از کارکردهای ویژه ی زمان خود به کارکرد صلح و دوستی تبدیل شده اند. این پژوهش سعی دارد بیان کند که آیین ها و سنت های ایرانی علاوه بر تقویت همبستگی، ایجاد انسجام درون کشور، تعمیق هویت ایرانی، توانایی اتحاد و همبستگی با بسیاری از کشورهای جهان را نیز دارد. تقویت و توجه به آیین های جهان شمول ایرانی، باعث افزایش اقتدار و مشروعیت چهره ی جهانی ایران می شود. اشتراک های فرهنگی و آیین های فراگیر، می تواند امنیت، صلح و دوستی را به همراه داشته باشد.
بررسی تطبیقی اسلوب «کولاژ» در شعر فاطمه ناعوت و یداله رؤیایی (مطالعه موردی: نقره إصبع و فوق کف إمرأه / شعرهای دریایی و لبریخته ها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۳ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۲
81 - 104
حوزههای تخصصی:
شعر معاصر عربی و فارسی به منظور تأثیر بیشتر به مخاطب از امکانات هنرهای دیگر ازجمله سینما، موسیقی و نقاشی کولاژ، استفاده کرده است. شاعران با بهره گیری خلاقانه از ظرفیت و امکانات فن کولاژ، خواننده را به تأمل و تفکر بیشتر واداشته اند، در نتیجه موجبات بهره وری و لذت بیشتر خواننده شده اند. یدالله رؤیایی، شاعر حجم گرای ایرانی و فاطمه ناعوت شاعر نواندیش معاصر مصر، در اشعارشان از این فن استفاده کرده اند. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی، براساس مکتب آمریکایی، سروده های دو شاعر مذکور را از نظرگاه کولاژ موردبررسی قرار می دهد، ازآنجاکه از شاخصه های اصلی هردو شاعر کاربست شگرد یادشده است؛ بررسی اشعار این دو شاعر، نشان می دهد که هردو شاعر به صورت هنرمندانه، با رعایت اصل تکه چسبانی، مؤلفه های کولاژ را ازجمله گسست فضای متن، ایجاد تصاویر پارادوکسی و آفرینش تصاویر دیداری- نوشتاری به کار گرفته اند. البته کاربست مؤلفه آفرینش تصاویر دیداری- شنیداری در اشعار رؤیایی در مقایسه با اشعار ناعوت از بسامد بالایی برخوردار است.
تجلی فرهنگ باستان ایران در اندیشه و بیان هنری شاهنامه فردوسی
حوزههای تخصصی:
آموزه های فکری و مبانی اندیشگی شاهنامه بهترین نمونه و الگو برای بنیاد جامعه ای مطلوب و آراسته به اصول انسانی است؛ چنان که برخی از محققان ، جهان بینی فردوسی را بهترین الگو برای پی ریزی جهانی متعادل همراه با سعادت نسبی دانسته اند. «خرد»، «داد» و «دهش» سه رکن اصلی اندیشه فردوسی را در شاهنامه تشکیل می دهند و در کنار آنها مفاهیمی همچون شادزیستن، عبرت آموزی و تأمل در دنیای فانی، معمای مرگ و تقدیر، آزادی و آزادگی و بسیاری مفاهیم دیگر... در بیان هنرمندانه سراینده کاخ بلند نظم، مجال بروز یافته اند.کارکردهای زبانی شاهنامه و دامنه ظرفیت سازیهای زبانی و دغدغه های ارزنده چهره ماندگار فرهنگ ایران برای پی ریزی بستری از عناصر و امکانات زبان فارسی و نامها و واژه های اصیل فارسی، ازدیگر وجوه اهمیت حماسه ملی ایران است که در این مقاله به صورت کلی به آن اشاره شده است. همچنین بیان هنری فردوسی در سه محور «سادگی زبان»، «لحن و موسیقی» و «اصول بلاغی و بدیعی» تحلیل و بررسی شده است.
رقص اصوات موسیقی در واژگان شعر با کشش و کاهش صامت ها و مصوت ها
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
115 - 135
حوزههای تخصصی:
موسیقی در شعر از مباحثی است که دارای اهمیت ویژه ای بوده و زبان نظم را از نثر متمایز می سازد. تاکنون در خصوص موسیقی شعر و شاخه های چهارگانه آن اعم از بیرونی، کناری، درونی و معنوی تحقیقات مفصلی صورت گرفته است. یکی از مطلب ناگفته که تاکنون در خصوص موسیقی شعر به آن پرداخته نشده است، رقص موسیقی در واژگان است. در این مقاله تلاش کرده ایم با معرفی این عامل مهم موسیقی ساز، نوع پنجمی از انواع موسیقی در شعر که سبب تلذذ و انفعال نفسانی می شود و تاکنون مغفول مانده است را مطرح کنیم و شاخه ها و عوامل مؤثر در این زیبایی که سبب التذاذ بیشتر مخاطبان از شعر می شود بررسی کنیم. این پژوهش بنیادی و روش کشف آن بر اساس تحلیل و استدلال های منطقی در منابع اسنادی بوده است. مهم ترین عامل موسیقایی مطرح شده در این پژوهش رقص واژگان و موسیقی در اصوات و مصوت هاست که با کشش یا کاهش آگاهانه در ارکان و هجاها و مصوت های بلند و کوتاه یا رکن سازی آواها، و کم و زیاد کردن آن هاو تأثیر کششی و سکوت و وقفه بین واژگان، هجاها و مصوت ها و یا صامت ها، زیبایی و قابلیت موسیقایی را دوچندان کرده و سبب می شود با کشش یک هجا یا واژه انفعال نفسانی بیشتری نصیب خواننده شود.
تشبیه چیزی به خودش(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴ (پیاپی ۴۵)
119 - 134
حوزههای تخصصی:
تشبیه یکی از ساده ترین راه های تصویرآفرینی است. سخن شناسان همواره انواع تشبیه را به صورت مبسوط بررسی کرده اند. تشبیه چیزی به خودش ازجمله تشبیهاتِ نایاب در بلاغت به شمار می آید که در نزدِ علمای بیان توجیه ناپذیرمی نماید. به زعم آنها این تشبیه خاصیتِ خیال برانگیزی ندارد و ذهن برای درک آن کوششِ چندانی نمی کند. با وجود این نمونه هایی از تشبیه چیزی به خودش را در ادبیات فارسی می توان ملاحظه کرد. این تشبیه در شعر شاعرانی مانند عطار، نظامی، مسعود سعد، جمال الدین اصفهانی، مولانا، ظهوری ترشیزی، اخوان ثالث و امین پور دیده می شود. بلاغت پژوهان هندی مانند میرزا خان بن فخرالدین محمد، سراج الدین علی خان آرزو و آزاد بلگرامی تأملات دقیقی دربابِ این تشبیه انجام داده اند. مقاله حاضر در استوارداشت این نکته است که تشبیه چیزی به خودش یک سره تهی از ارزش های ادبی نیست و در برخی موقعیت ها می تواند کارکردی خلاقانه داشته باشد. ما در این مقاله که به شیوه توصیفی- تحلیلی انجام گرفته است به بررسی ابعاد مختلف تشبیه چیزی به خودش پرداخته ایم. ابتدا آرای کتب بیانی مختلف را درباره این شگرد بلاغی بررسی کرده و سپس جزئیات آن را شرح داده ایم. در پایان بحث نیز اغراض این نوع از تشبیه را برشمرده ایم. تنزیه، تأکید و بیان کمالِ عظمتِ ممدوح مهم ترین مقصودِ شاعران و نویسندگان از ساخت تشبیه چیزی به خودش بوده است.
در هم تنیدگی متون روایی و اهمیت آن در درک غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کلیات شمس یکی از آثار بی بدیل عرفانی جهان است که به میزان مثنوی، دیگر اثر مولوی به آن توجه نشده است. قیاس شروح و کتبی که در باب این دو اثر نگاشته شده است، نشان از این تبعیض شگرف دارد. بی شک یکی از علل کم توجهی به کلیات شمس، متن عمیق و زبان خاص آن است که انباشته از ابیات و غزلیاتی است که درک و دریافت آنها را دشوار کرده است. این دشواری یکی به دلیل فضای خاص روحی مولانا در سرایش این اشعار است و دیگری بهره گیری وی از روایات متنوع و متعدد (قرآنی-تفسیری، احادیث و تاریخی-عرفانی) در کلیات است که در لایه های رویین، میانی و زیرین غزلیات مندرج است، چنان که درک و حتی تصحیح برخی از آنها نیاز به آگاهی هایی در چارچوب روایت دارد. این پژوهش با بررسی جوانب برخی از ابیات کلیات شمس در چارچوب روایات، به تشریح و توضیح فضای ابیات پرداخته و با نگرش روایی و دریافت زمینه های روایی به کلیات شمس، اهمیت درک معنایی آن را نمایان تر می سازد. بررسی روایی ابیات انتخاب شده در این پژوهش - که مشتی از خروار و اندکی از بسیار است - نشان می دهد که دریافت فضای کلیات شمس با این نگرش، زیرساخت های تصویری و معنایی آن را روشن تر می کند؛ روایاتی که به صورت آشکار، پنهان، ترکیب و گزینش روایات، در فضای ابیات حضور دارند.
تئوری شعر عرفانی از منظر تجربه شعری مولانا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر عرفانی آنجا که گویای تجارب عرفانی شعرا است، می تواند از دیدگا ه های متفاوت مورد توجه قرار گیرد. نویسنده در این پژوهش، با رویکردی هگلی و با تأکید بر ساحت معنوی، شعر عرفانی مولانا را به عنوان نمونه ای بارز بررسی کرده است. شاعران عارف ایرانی، با توجه به سائقه تمایزطلبی در ساحت بیانی همانند دیگر ابعاد حیات مادی و معنوی خود، زبانی متمایز برای آثار خویش انتخاب کرده اند. عمده تمایز زبانی اینان از زبان دیگر گروه های زبانی عبارت است از تقیّد زبان شعر آنان به متن ذهنی، شخصی شدگی، نمادین بودن آن زبان و گسیختگی روابط دال و مدلولی برای مضاف شدن وابسته های ماهیتی و عاطفی در فاصله آن دو. شعر عرفانی آنجا که مقصور بر بیان تجارب صرف عرفانی است، متأثّر از ناخودآگاه شاعر، عرضه کننده عمده ترین تمایلات و علایق سرکوب شده و محقق ناشده شاعر است. تخیّل در چنین سروده هایی برای ملموس کردن بُعد ناملموس و معنایی عالم ورای طبیعت از لوازم بایسته شعر عرفانی است. شعر عرفانی صرفاً عرصه تقابل دو سطح روحانی و جسمانی نیست؛ بلکه عنصر سوم یعنی میانجیِ آن دو، فعّال ترین و اثرگذارترین نقش را در آن عرصه دارد. «عشق» اغلب در نقش همان عنصر واسطه ظاهر می شود، اما در شعر شاعری همچون مولانا، خود مولانا نیز برای به دست آوردن چنین نقشی با «عشق» مساهمت می کند. زیبایی در چنین سروده هایی بیشتر در ساحت معنایی متمرکز است. زیبا هرآن چیزی است که مجلای معنای تامّ هستی باشد. لذت ناشی از خوانش اشعار عرفانی عمدتاً در گرو اصل «تذکار» است؛ بدین معنی که خوانش این اشعار سبب تداعی خاطرات ازلی و انبعاث شوق تجربه آن خاطرات است.
تحلیل مقایسه ای نقش های هفت گانه هلیدی در کتاب های آموزش زبان «فارسی بیاموزیم» و «پارسا خواندن»
منبع:
مطالعات آموزش زبان فارسی سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۱۴
251 - 271
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی آموزش زبان توانایی برقراری ارتباط مؤثر با دیگران است که این هدف امروزه بیشتر در محتواهای آموزشی با رویکرد ارتباطی دنبال می شود. بررسی نظریه نقش گرایی هلیدی و استفاده از آن در محتوای آموزشی زبان با این رویکرد، تأثیر بسزایی دارد. در این پژوهش دو کتاب آموزشی «فارسی بیاموزیم» (جلد 1، 2 و 3) و «پارسا خواندن» (ترم اول، دوم و سوم) به روش تحلیل محتوا از نظر میزان استفاده از نقش های هفت گانه هلیدی مورد تحلیل و مقایسه قرار گرفت. نتایج تحقیق نشان داد که به جز نقش تعاملی، میزان کاربرد سایر نقش ها در کتاب «پارسا خواندن»، به طور (معناداری) بیشتر از «فارسی بیاموزیم» است. مجموع تعداد نقش ها در کتاب «فارسی بیاموزیم» 622 و در «پارسا خواندن» 2005 مورد بوده است که نشان از سه برابر بودن تعداد آنها در کتاب «پارسا خواندن» می باشد. تعداد نقش ها در «فارسی بیاموزیم» به تفکیک عبارت است از: نقش ابزاری، 35؛ نظارتی، 41؛ تعاملی، 212؛ شخصی، 34؛ اکتشافی، 130؛ تخیلی، 170 و اطلاع رسانی، 57 مورد؛ همچنین در کتاب «پارسا خواندن» تعداد آنها بدین صورت است: نقش ابزاری، 631؛ نظارتی، 79؛ تعاملی، 19؛ شخصی، 57؛ اکتشافی، 895؛ تخیلی، 7 و اطلاع رسانی، 317 مورد. این تفاوت ها نشان دهنده تمرکز بیشتر کتاب «پارسا خواندن» بر استفاده از نقش های هفت گانه هلیدی است.
تطوّر حکایت علاءالدین ابوالشامات در داستان های عامۀ فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از حکایت های کتاب مشهور هزارویک شب «علاءالدین ابوالشامات» نام دارد. در این داستان سرگذشت او از تولد در مصر تا سفر به بغداد و ازدواج دائم با دختری که قرار بود فقط محلّلش باشد و ماجراهایش تا پایان عمر بیان می شود. بخشی از این حکایت در داستان های عامه فارسی منشأ افسانه هایی با ساختار یکسان شده است. در این مقاله یازده روایت دیگر از این داستان شناسایی و تحلیل شده است. برخی از این روایت ها در مجموعه ای از حکایات به چاپ رسیده اند، امّا اغلب ناشناخته هستند. این روایات از نظر شیوه و جزئیات روایت و نیز مسائل زبانی و ادبی کم وبیش تفاوت هایی دارند. اگرچه ساختار کلی داستان ها یکی است، راویان در طول زمان تغییراتی در جزئیات ایجاد کرده اند؛ شاید به این دلیل که برای مخاطب جذاب تر باشد یا داستان باورپذیرتر و برای مخاطب ایرانی ملموس تر شود. با تحلیل جزئیات این روایت ها می توان به نکات درخور توجهی دست یافت. در نگاهی کلان تر می توان براساس همان جزئیات ترتیب تغییرات در روایت ها را مشخص کرد.
بررسی اختلال جنون عشقی در دو روایت داستانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش ها نشان می دهد مطالعه متن های ادبی با موضوع بیماری به ویژه با نگاه پدیدارشناسانه می تواند به درک بهتر بیمار و بیماری کمک کند و به شناخت زیست جهان و ذهنیت آدمی بینجامد. بدیهی است چنین رویکردی جذابیت مطالعه آثار ادبی و اقبال به آن را نیز در میان مخاطبان افزایش داده، افق های تازه ای در برابر آنها خواهد گسترد. ازسوی دیگر، در میان عواطف انسانی، عشق و رفتارهای مرتبط با احساسات عاشقانه در آثار ادبی به ویژه در آثار زنان داستان نویس بسامد بسیاری دارد و اختلال جنون عشقی یا روان پریشی عاشقانه یکی از اختلالات هذیانی انعکاس یافته در این آثار است. در این پژوهش توصیفی تحلیلی چگونگی توصیف علائم جنون عشقی یا اروتومانیا در دو داستان «رعنا» از مجموعه داستان نازلی نوشته منیرو روانی پور و «بعد از تابستان» از مجموعه داستان چهارراه اثر غزاله علیزاده با توجه به معیارهای تشخیصی DSM-5 بررسی و تحلیل شده است. نتایج نشان می دهد شخصیت های داستانی در آثار مورد بررسی، علائمی را بروز می دهند که با معیارهای تشخیصی بالینی اختلال موردنظر مطابقت دارد. در این داستان ها، نویسندگان در کنار توصیف نشانه های بالینی، عوامل جنسیتی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی را هم درنظر داشته اند و این امر مهارت نویسندگان در ایجاد حقیقت نمایی و باورپذیری در پیرنگ داستانی را نشان می دهد که سبب ارتباط بهتر خواننده با متن و تأثیرپذیری از آن می شود. همچنین، توصیف احساسات و باورهای این شخصیت ها و تأثیر آن بر زندگی و روابط فردی و اجتماعی آنها می تواند به درک بهتر ذهنیت و تجربه زیستی این افراد و ایجاد تعامل برآمده از درک درست از فرد مبتلا در جهان واقعی، کمک کند.
زبان بدن و پیامدهای آن در داستان های کوتاه جویس کارول اوتس (تحلیلی گفتمانی)
منبع:
تحلیل گفتمان ادبی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۲
65 - 84
حوزههای تخصصی:
جویس کارول اوتس داستان های کوتاه متعددی درباره بدن نوشته است. او بدن انسان را در تمام اشکال و شرایط مختلف به تصویر کشیده است .اگرچه با بدن به عنوان مرد یا زن، سیاه پوست یا سفید پوست، سالم یا بیمار و قوی یا ضعیف به صورت متفاوتی رفتار می شود، اما هر کدام به شکلی در معرض درد هستند. تفاوت ها در بدن شامل بدن های آسیب دیده و رنج دیده، بدن های بیمار، بدن های جنسیتی شده، بدن های در حال تولید مثل و بدن های تغییر شکل یافته می شود. هدف این تحقیق این است که نشان دهد اوتس تا چه حد در بازنمایی بدن ها بر اساس واقعیت موفق بوده است و در داستان های کوتاه خود بیشتر به چه نوع بدن هایی توجه دارد. او برای هر نوع از بدن که معرفی می کند شواهدی ارائه کرده است و این مطالعه به جزئیات داستان ها پرداخته است تا شواهد را برجسته کند و آن ها را با واقعیت و نظریه های علمی تطبیق دهد. برای این پژوهش از مجموعه داستان های کوتاه اوتس در دوره های زمانی مختلف استفاده شده است تا نگاهی اجمالی به آثار او در دوره های مختلف کارش داشته باشیم، نه صرفاً در زمان یا مجموعه ای خاص. مجموعه های مورد مطالعه در این تحقیق عبارتند از: من کسی نیستم که بشناسی (۲۰۰۵)، شوهر عزیز(۲۰۱۰)، شوره زار (۲۰۱۰)،دوشیزه ی ذرت (۲۰۱۱)، کوکب سیاه و رز سفید (۲۰۱۲)، دوست داشتنی، تاریک، عمیق. (۲۰۱۴) و منطقه ی جرم خیز (۲۰۱۴).
تحلیل و بررسی صامت های میانجی در زبان فارسی با رویکرد زبان شناختی و تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی، نظام بسیار پیچیده و گسترده ای است که از طرح ها و الگوهای خاصی پیروی می کند تا در محور زنجیری یا همنشینی، با ترکیب واج ها و خلق واحدهای زبانی بزرگتر، بتواند ایجاد ارتباط را در بین گویشوران ممکن سازد. یکی از مهمترین الگوهای حاکم بر همنشینی واج ها، حضور واج های میانجی، هنگام ترکیبِ تکواژها با یکدیگر است. نظر به این که موقع ترکیبِ تکواژها، در جایگاه های مختلف، واج های میانجی خاصی ظاهر می شود، این پرسش پیش می آید که علت حضور میانجی ها در این موضع چیست؟ چرا در جایگاه های مختلف، از واج های صامت مختلف و متفاوتی به عنوان میانجی استفاده می شود؟ و خاستگاه تنوع حضور واجی های میانجی چیست؟ جستار حاضر در پی آن است که به شیوه توصیفی و تحلیلی با رویکرد زبان شناختی و تاریخی این مقوله را مورد کندوکاو قرار دهد. نتایج به دست آمده، نشان می دهد که در زبان فارسی ده واج میانجی وجود دارد که برخی از آنها، میانجی مرده و نارایج محسوب می شوند، برخی از دوره رشد و تکوین زبان فارسی رایج و متداول بوده است و برخی نیز، ریشه در زبان محاوره دارند، و علت حضور میانجی ها را باید در قاعده التقای مصوت ها و تنوع کاربرد صامت های میانجی را هم در فرایند فرسایش کناری در زمان های گذشته، و نیاز به احیایِ واج حذف شده به خاطر التقای مصوت ها جستجو کرد.
ژست و صیرورت سوژه در غزلی از مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جستار حاضر به مفهوم ژست و صیرورت سوژه در غزلی از مولوی با رویکردی پدیداری و ژستیک می پردازد. برای تبیین چگونگی عملکرد ژست به عنوان پدیدار، ابتدا تعریف و کارکرد آن در جهان هستی سوژه مورد بررسی قرار گرفته است؛ سپس ژست در جهان درونی سوژه، به مثابه پدیدار در جهان بیرونی نشان داده شده و برای این مهم از پدیدارشناسی هگل بهره گرفته شده است. مسئله و هدف این است که چگونه سوژه در فرایند صیرورتی، ساحت های مختلف را طی می کند و در این مسیر چه عاملی سبب می شود او ژست های خود را شناسایی کند و سپس آنها را بزُداید. فرض اصلی پژوهش این است که سوژه به میانجی و معیت سوژه ژستیک (دیگریِ خود) که عامل اصلیِ حرکت سوژه است، ساحت های حضور را طی می کند. بدین سیاق، از وضعیت ناآگاهی عبور می کند و در مسیر استعلا قرار می گیرد. در این مسیر سوژه با صیرورت و رخدادهای پی در پی به آگاهی و سپس به خودآگاهی می رسد. نتیجه پژوهش نشان می دهد هستی شناسی و استعلا یافتن به نقطه ای ساکن منتهی نمی شود، بلکه استعلا و شناختِ هستی منوط به صیرورت استعلایی سوژه هست مند می باشد؛ سوژه ای که در این فرایند، سه ساحت حضوری، پیشا-رخداد، رخداد و پسا-رخداد را رقم می زند. این سه ساحت حضوری، معادل ساحت های پدیدارشناسی است که مسیر نوینی در موقعیت هستی شناختی سوژه می گشاید.
Microanalysis of the Academic Discourse Socialization of TEFL Teachers based on SFL Approach and Appraisal Method(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
The process of language socialization also occurs through the language production which in the present study refers to the spoken productions of the participants, who are five EFL in-service teachers in a private English institute, through 20 sessions of group-discussions monitored by their supervisor, who is also the researcher, over two semesters. The microanalysis of linguistic data produced by the participants can help figure out ideational, interpersonal and textual functional choices as well as contextual factors including field, tenor and mode of the spoken language which are produced by the participants and how this may influence their group discussions. Systemic Functional Linguistics approach can be seen as a suitable linguistic tool for analyzing the oral texts which are produced by learners to track their progress. The findings were obtained from the recorded interviews and group discussions of the participant teachers. The data was mainly analysed based on SFL (Systematic Functional Linguistics) Approach along with Appraisal Method.
واژه سازی در مجموعه های طنز: موردپژوهی مجموعه شب های برره(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابزار صرفی در زبان یکی از ابزارهای مهم در آفرینش طنز کلامی است. در این راستا استفاده آگاهانه از فرایندهای ساخت واژه در کنار عوامل دیگر، جذابیت هنری آثار طنز را دوچندان می کند. پژوهش حاضر به بررسی فرایندهای واژه سازی و واژه آفرینی در یک گونه زبانی ساختگی در مجموعه طنز شب های برره می پردازد. این مجموعه از نظر ابداعات و نوآوری های زبانی نسبت به سایر مجموعه های طنز در دو دهه اخیر بسیار شاخص است. عامل اصلی خنده و طنز در این مجموعه طنز کلامی است که واژه سازی در آن نقش مهمی ایفا می کند. برای انجام این پژوهش 355 داده از مشاهده 90 قسمت این مجموعه استخراج و در چارچوب بوی (2007) دسته بندی شدند. نتایج این بررسی نشان می دهد که الگوهای واژه سازی و واژه آفرینی در این مجموعه از الگوهای جهانی پیروی کرده اند. سرواژه سازی و پسین سازی کم ترین میزان کاربرد (2/. درصد) و فرایند ابداع (28/20درصد) بیشترین میزان کاربرد را داشته اند و میزان کاربرد فرایندهای غیرصرفی (83/60 درصد) در این مجموعه از فرایندهای واژه سازی و واژه آفرینی بیشتر بود.
تحلیل فرمال زبان عرفان؛ گونه ها، نقدها، پیشنهادها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحلیل های فرمالیستی زبان عرفان، همه از یک گونه نیستند؛ برخی در پی تحلیل زبان عرفان با رویکردی فرمال و برخی دیگر نیز در پی ارائه تلقی ای فرمالیستی از زبان عرفان اند؛ اما هدف دسته بزرگی از این پژوهش ها ارائه تبیین هایی فرمال از زبان عرفان با تکیه بر ویژگی های سنت عرفانی است. باوجود تفاوت میان این گونه ها، اغلب آنها ویژگی هایی مشترک دارند که موجب شده است نقدهایی مشترک نیز بر آنها وارد باشد. در نوشتار حاضر، ضمن گونه شناسیِ تحلیل های فرمال زبان عرفان، به نقدهای وارد بر این پژوهش ها نیز پرداخته شده است. مهم ترین این نقدها عبارتند از: بی توجهی به تجربه عرفانی، جایگاه نامتناسب و ناموجّه تجربه و حالات عرفانی در تبیین های فرمال، تعمیم پذیرنبودنِ برخی نتایج و خلط زبان ادبی با زبان عرفان. به نظر می رسد الگوی تأویلی زبان عرفان بتواند ضمن ارائه تبیینی فرمال از زبان عرفان، بسیاری از این نقدها را نیز پاسخ دهد. در این الگو، تأویل، با چشم پوشی از ویژگی های مرسومِ هستی شناختی و پدیدارشناختیِ آن، حاصل گذر از یک بافت به بافتی نو پنداشته شده است. در متون عرفانی، این ساخت تأویلی را در ساختارها و ژانرهای مختلف می توان شناسایی کرد؛ بنابراین، این الگو را ویژگی اصلی و بنیادین زبان عرفان می توان دانست که با عناصر محتوایی سنت عرفانی نیز در پیوند است؛ بی آنکه این عناصر در تبیین های زبان شناختی و فرمال زبان عرفان نقشی الزامی داشته باشند. از جمله این عناصر محتوایی می توان به فراروی و صیرورت و گذر از ظاهر به باطن اشاره کرد که نمود زبانی خود را در الگوی تأویلی می یابند.
تأملی در معنای یک کنایه با تکیه بر بیتی از حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله اصلی این پژوهش تأمل و تعمق در معنای عبارت «جامه/پیرهن/پیراهن دریدن در نیکنامی» است که در دو بیت از دیوان حافظ صراحتاً بدان اشاره شده است و شارحان اغلب آن را مبهم دانسته اند. در اینجا با بررسی پیشینه این عبارت در شعر شاعران پیش از حافظ و بررسی ادامه حضور آن در شعر سخنوران پس از وی، ابیات مرتبط را با هم تطبیق داده و با عنایت به ساحت چندبعدی اندیشه حافظ که شگرد ادبی بارز و متعالی در شعر اوست، به بررسی ابعاد مختلف معنایی این عبارت پرداخته ایم. به زعم ما، این عبارت به ماجرای دریده شدن پیراهن حضرت یوسف که در قرآن نیز آمده است اشاره دارد؛ چراکه در این داستان قرآنی و اساطیری نحوه دریده شدن پیراهن، برهان بی گناهی و نیکنامی یوسف بوده است. علاوه برآن ازآنجاکه با بهره گیری از آرایه ایهام تناسب معنای دور و نزدیک هم زمان موردتوجه بوده است، جامه دریدن از شوق در سماع و بی خودی نیز در کنار پیراهن یوسف به ذهن متبادر می شود که ارتباط مستقیم با قید نیکنامی ندارد. شرح های موجود و معتبر از اشعار حافظ و اشارات حافظ پژوهان در این پژوهش و در ذیل ابیات موردنظر مطالعه و بررسی شده اند و نتایج حاصل به شیوه توصیفی- تحلیلی و برمبنای مطالعات کتابخانه ای مورد نقد و تحلیل قرار گرفته است.
جزئی نگری معتدل از منظر اخلاقی سعدی در قیاس با اخلاق مراقبت(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
زبان یکی از اساسی ترین و مهم ترین عوامل به وجود آورنده فرهنگ هر جامعه به حساب می آید. اوج اعجاز زبان وقتی متجلی می شود، که مبانی عمیق اخلاقی و روان شناسی در قالب تعابیر آهنگین، ملکه ذهن انسان می گردد. قوانین اخ لاقی از آنجا که اعتباری نهفته در ذات دارند، همواره از ضمانت اجرایی برخوردارند که این اع تبار ج زمی باعث و بانی برقراری اخلاقیات در س طح و م نزلتی ورای حرکات و تطوّرات تاریخی یک قوم است. در حیطه و محدوده این اصول اخلاقی، هر ف رهنگی خ ود را تعریف و هر جامعه ای خود را ت ثبیت م ی کند. بی شک، رمز بالندگی فرهنگ ه ر ملّت در اصل لای زال ای ن مکارم اخلاقی قرار دارد. سعدی نیز با شناخت توام انسان و اخلاق، علاوه بر وجوب حضور و اجرای اخلاق در جوامع، معتقد است که روح انسان لطافتی دارد که برای باروری سجایای اخلاقی در بستر آن، چاره ای باید اندیشید تا از گزند نگاه کلی به اخلاق در امان بماند. حاصل پژوهش حاضر که به روش توصیفی تحلیلی به نگارش درآمده، تبیین این مقوله است که چنین دیدگاهی به معنی شمول اخلاق بر توده ای خاص در جامعه نیست بلکه، عبارت از آن است که مکارم اخلاق با توجه به شرایط هر توده طوری بیان گردد که ضمانت اجرایی فرامکانی و فرازمانی داشته باشد و این مقوله ماهیتا نظیر بحثی است که تحت عنوان اخلاق مراقبت از سوی روان شناسان قرن نوزده و بیست مطرح می شود با این تفاوت که از افراطی گری های آن بری است.
تصاویر مکرر عرفانی در دیوان شمس مغربی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۷۹
36-9
حوزههای تخصصی:
مذهب شعری شمس، وحدت وجود است و محوریت این مضمون و تکرار آن در جای جای دیوان شعری وی از ویژگیهای شعری اوست؛ چراکه نظریه وحدت وجود از مهمترین مباحث مورد توجه عارفان و صوفیان است. همین امر موجب شد مقاله ای در گسترش این بحث فراهم آید تا اهمیت موضوع برای خوانندگان روشن شود. در پژوهش، سعی شده است که نظریه وحدت وجود در دیوان مغربی و انواع استعارات این مضمون شامل استعاره هایی با رویکرد طبیعت گرایانه، هندسی، ضددینی، قلندرانه و عاشقانه تحلیل شود. این استعارات خود گویای تصاویر (ایماژ) و مضمونهای (موتیف) اشعار مغربی است که به فراوانی بیان شده است که در این پژوهش با ذکر مثالهایی از کاربرد گوناگون آنها در سراسر دیوان و اشاره ای مختصر به برخی نمونه های مشابه در دیوان شاعران متقدم واکاوی می شود.
تصحیح بیتی از شاهنامه فردوسی بر پایه مَثَلِ «حسد دردی است بی درمان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از حدود دویست سال پیش تا به اکنون ویرایش هایی گونه گون از شاهنامه فردوسی به فرجام رسیده است؛ همه این کوشش ها تا حدی توانسته این اثر سترگ را به آن چه از قلم فردوسی بر کاغذ نگاشته شده است نزدیک کند. البته چنان که همگان بر آنند، همچنان در این اثر گران مایه بیت های الحاقی و گشتگی های فراوان و اشکالات متعدد دیگر پابرجاست. فقدان دستنویس های کهن، لزوم توجه به سایر روش ها را در تصحیح شاهنامه گوشزد می کند؛ یکی از این روش ها تصحیح شاهنامه با خود شاهنامه است که این ملاک با در نظر داشتن مواردی همچون نقش امثال و کنایات و تعبیرات و نظائر آن، می تواند گشتگی های بسیاری را اصلاح نماید. در این نوشتار مصراعِ دوم بیتِ «خرد چون شود کهتر کام و رشک/ چنان دان که دیوانه خواند پزشک» بر پایه مَثَل «حسد[رشک] دردی است بی درمان» و بازیافتن همین مَثَل در سایر بیت های شاهنامه و متون ادب فارسی، به صورت «چنان دان که دارو نه داند پزشک» تصحیح و بررسی شده است.