فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۰۲۱ تا ۱٬۰۴۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
تجلّت فکرة التصویر الفنّی فی النقد العربی المعاصر کمحاولة لعرض نظریة أدبیة أصیلة ترجع أصولها إلی دراسات وبحوث إسلامیة وعربیة قدیمة. وبالرغم من أصالة الفکرة وعلمیة النظریة فإنّ الباحث الإسلامیّ والعربیّ قلمّا یتنبّه إلی السیاق کمکوِّن أساسی للتصویرالفنّی ممّا یساعد علی إثبات الفکرة کنظریة أدبیة إسلامیة. وقد انطلق هذا البحث محاولاً لإثبات جزء أساسی من فکرة التصویر الفنّی؛ یتمثّل فی علاقة السیاق بآلیّات التصویر الأدبی وعناصره، وذلک من خلال إجراء دراسة فی لغة القرآن الکریم ومفرداته باعتبارها خیر مادّة توفّرت فیها مظاهر التصویر الفنّی وملامحه. وقد کشفت الدراسة عن علاقة تفاعلیِّة متواصلة بین الدلالة اللغویة للمفردة ودلالتها التصویریة التی ینتجها نظام متناسق من السیاق اللغوی وسیاق الموقف. وأنّ هذه العلاقة تقع فی تفاعل مستمر ینطلق من مرحلة توظیف الدلالة اللغویة للمفردة القرآنیة حتی تحویلها إلی دلالة تصویریة تنشأ عن دلالات ان زیاحیة، أو إیقاعیة، أو إیحائیة.
مواجهة الاستشراقیّة الاستعماریّة فی روایة ""أرض السواد"" لعبد الرحمن منیف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هناک أهداف متعدّدة لمفهوم الاستشراقیّة بوصفه مظهرا للعلاقة بین الشرق والغرب، منها السیطرة والاستعمار، إضافة إلی الجهود التی تبذلها الاستشراقیة للتعریف بالشرق. ولهذا السبب یمکن القول إنّ الاستشراقیّة الاستعماریّة، عبارة یعرفها الکثیر من المثقّفین والکتّاب الشرقیین الذین یهتمّون بقضیّة أزمة الهویّة وبسبل حلّ هذه الأزمة. إنّ الاهتمام بالصورة التقابلیّة یظهر فی أشکال مختلفة، من أهمّها: استخدام الطاقات والامکانات المتوفّرة فی الأدب خاصّة فی النوع الأدبیّ الحدیث أی الروایة. روایة ""أرض السواد"" من نماذج هذه المواجهة، یسعى فیها الروائیّ ""عبدالرحمن منیف"" لیخلق الوقائع والشخصیّات التی تمهّد لحضور المستعمِرین والمستعمَرین خلال أحداث الروایة، وذلک مع الحفاظ على الأطر الفنّیة والتقنیّات الروائیّة. إنّه فی النهایة یذکر بأهداف الاستعمار وبکیفیّة مواجهة الشرقیین لها. تقدّم شخصیّة ""ریتش"" فی هذه الروایة دور الغرب المستعمِر کما أنَّ ""داود باشا"" یؤدّی دور الشرق المستعمَر. تشیر نتائج الدراسة إلى أنّ التیّارات الاستعماریّة إذا واجهها الشرقیون بالمعرفة وبالمواجهة التقابلیّة، لن تنجح فی تحقیق أهدافها التوسّعیّة فی الشرق.
روان تحلیل گری کهن الگوهای رشد در تاییه کبرای ابن فارض(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ناخودآگاه جمعی، دربردارنده احساسات، اندیشه ها و رفتارهایی است که حاصل اندوخته های اجداد کهن انسان به شمار می رود. این اندوخته ها و تجارب فراشخصی، در شکل کهن الگو ظاهر می شود. برخی از کهن الگوها که یونگ با نام کهن الگوهای رشد از آنها یاد می کند، از چنان اهمیتی برخوردارند که می توانند با داده های فراشخصی خود، فرد را در مسیر رشد و خود شکوفایی یاری دهند. شعر عرفانی به عنوان یک محصول روانی، عناصر و تصاویری دارد که فراتر از قلمرو تجارب شخصی شاعر بوده و ترجمان ناخودآگاه جمعی اوست. در چکامه عرفانی تاییه کبرای ابن فارض نیز که از خودکاوی های شاعر در ناخودآگاه جمعی اش تراوش نموده، کهن الگوهای رشد به خوبی نمایان است. جستار کنونی بر آن است که با روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر مکتب روانشناسی تحلیلی یونگ، شخصیت ابن فارض را با توجه به کارکرد این کهن الگوها، روانکاوی نماید. کهن الگوهای رشد مانند «سایه»، «آنیما» و «خویشتن» شخصیت ابن فارض را به دلیل «همانندسازی»، «فرافکنی» و... تحت تأثیر قرار داده اند؛ اما ابن فارض به وسیله فرایند «فردیت» و توجه آگاهانه به ارزش این انگاره ها، از آنها در مسیر تمامیت و خودشکوفایی بهره جسته است.
ملامح الاغتراب فی شعر "علی فودة" وردود فعله علیها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الاغتراب هو وعی الفرد بالصراع القائم بین ذاته وبین البیئة المحیطة به بصورة تتجسّد فی الشعور بعدم الانتماء والسخط والقلق والعدوانیة وما یصاحب ذﻟک من سلوک إیجابی أو شعور بفقدان المعنی واللامبالاة والانعزال الاجتماعی وما یصاحبه من أعراض إکلینیکیة، وهو ظاهرةٌ بارزةٌ فی العصر الحدیث، فالأدب فی مثل هذه الظروف ینعدم فیه الاستقرار والهدوء، فمن هنا غلبت فکرة الاغتراب فی الوقت الحاضر على تجربة الشعراء. هدفَت هذه المقالةُ دراسةَ أنواع الاغتراب فی شعر "علی فودة" الشاعر الفلسطینی المعاصر (1946-1982م) والسبب فی اختیار هذا الشاعر یعود إلی أن هذا الشاعر لا یعرفه الطلّاب والباحثون کما یستحقّه، فدراسة شعره من خلال الفحص عن أقسام الاغتراب فی حیاته یسدل الستار عن کثیر من الزوایا الخفیة فی شخصیته. کذﻟک قَصدَت المقالة الکشفَ عن توظیفه بعضَ الآلیّات التعویضیة إزالةً لهذا الشعور وکلّ هذا عبر المنهج الکیفی الذی یعتمد علی الوصف والتحلیل. إضافة إلی هذا، دَرَسَت ردّةَ فعل الشاعر وتعامُلَه تجاه اغترابه، ووصَلَت إلی أنّ اغتراب هذا الشّاعر ظَهَرَ متمثّلاً فی الاغتراب الاجتماعی، والسیاسی، والنفسی، والإخوانی، والزمانی، والمکانی. وظّف هذا الشاعرُآلیات لدفع اغتراباته کتکرار الألفاظ الدّالة عن الاغتراب واستخدام أسلوب الحوار فی اللجوء إلی الطبیعة والاستئناس بها وخطاب أمّه المیّتة عند الحنین إلی الطفولة، وأیضاً الخشوع تارة والسّخط تارة أخری.
بررسی خطبه های جنگ امام علی (ع) بر اساس نظریه کنش گفتاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این جستار به ارائه نظریه کنش گفتاری آستین و تعاریف و تقسیمات وی و همچنین اقدامات تکمیلی سرل می پردازد. سپس خطبه های جنگ ۳۴، ۲۷، ۲۵ و ۱۷۹ را از دیدگاه نظریه کنش گفتاری بررسی کرده و تلاش می کند پنجره ای به روی تحقیقات کاربرد شناسانه و کنش گفتاری در متون ادبی بگشاید. به منظور نیل به این هدف، در ابتدا به برشماری کنش های گفتاری پنج گانه و مفاهیم مستقیم و غیرمستقیم آن پرداخته و با توجه به بافت، خطبه های مذکور از دیدگاه کاربردشناسی تحلیل می شود. از نتایج قابل ذکر، درصد بالای کنش عاطفی در میان آمار کنش های پنج گانه است که در خطبه های بررسی شده به ترتیب این ارقام را ثبت کرده است: ۵۶%، و ۶۰%، و ۴۶%، و ۸۰%. نسبت افزایش و کاهش پنج کنش گفتاری در خطبه های جنگ امام علی (ع) نسبت مشترکی است، به گونه ای که حداکثر کنش ها متعلق به کنش عاطفی است. کنش اظهاری در سه خطبه در جایگاه دوم و کنش ترغیبی در مرتبه سوم قرار دارد. کمترین میزان ثبت شده از آن کنش تعهدی و اعلامی است، زیرا امام علی (ع) در پی بیان تعهد خویش به امر خاصی نبوده است، کما این که ایشان در صدد بیان شرایط جدیدی نیست که مستوجب تعهد به آن باشد.
التکرار فی دیوان الجرح الفلسطینی وبراعم الدّم لزینب حبش؛ دراسة فی البنیتین الإیقاعیة والدلالیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
التکرار ظاهرة أسلوبیة فی النصوص الأدبیة تؤدّی دوراً ممیّزاً فی البنیتین الإیقاعیة والدلالیة. زینب حبش من شواعر المقاومة الّتی ظهر التکرار جلیاً فی شعرها حیث اعتبر سمة أسلوبیة بارزة فی نتاجها الشعری. تناولنا فی هذه الدراسة تبیین أهمّ أشکال التکرار فی شعر زینب حبش والترکیز علی استنباط أهمّ الخصائص الدلالیة والإیقاعیة الماثلة فی تکرار الحروف والکلمات والجمل بناءا علی المنهج الأسلوبی الإحصائی. اخترنا ظاهرة التکرار موضوعاً للبحث لأنّها تعدّ من أهمّ الظواهر التی امتاز بها الشعر الفلسطینی المقاوم کما أنّ دراسة هذه الظاهرة تعتبر دراسة لجوانب النصّ الشعری اللغویة، والفنّیة والجمالیة. ونتائج البحث تبیّن أنّ التکرار فی دیوان الجرح الفلسطینی وبراعم الدمظهر فی قسمین: بسیط ومرکّب. التکرار البسیط هو تکرار الصوت، والکلمة، والتکرار المرکّب هو تکرار العبارة. لم یأت التکرار فی شعر الشاعرة الفلسطینیة اعتباطیاً بل جاء مقصوداً منتظماً مع الإیقاع والدلالة لإظهار حبّها لفلسطین وإظهار ألمها وحزنها لمصابها ولشهادة أصدقائها وأقربائها وبثّ روح المقاومة والثورة للقضاء علی الاحتلال.
آلیّات الخطاب التهکّمی واتّجاهاته فی شعر «سمیح القاسم»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یستغرق موضوع المقاومة جزءا مهمّاً من الشّعر العربی الحدیث؛ ویعتبر سمیح القاسم أحد أشهر الشعراء العرب الذین ارتبط اسمهم بشعر الثورة والمقاومة من داخل أراضی عام 1948. یقوم شعره علی الواقعیة الثوریة، وفیه تحدّ ودعوة إلی الکفاح، ومعظم قصائده ذات مضامین ثوریة. والقارئ لشعر القاسم المقاوم یری أنّه وظّف آلیة مؤثّرة لا نجد مثیلاً لها لدی الشعراء الأخرین، وهی الخطاب التّهکّمی. هذه الدراسة ناقشت آلیّات الخطاب التهکّمی فی شعر سمیح القاسم وفقاً للمنهج الوصفی التحلیلی، وتوصّلت إلی بعض نتائج أهمّها أنّ موضوع المقاومة رغم أنّه یتعلّق بجمیع شعراء الأرض المحتلّة وخارجها، لکنّ الذی یمیّز القاسم هو رؤیته التهکّمیة فی مواجهة العدوّ وتحدّیه، وکذلک أسلوبه المتمیّز الذی جعله رائد لهذا الفنّ الشعری. هذا من جانب، ومن جانب آخر غیّر دلالات بعض الألفاظ والأعلام فی خطابه التّهکمی للنیل من العدوّ الصهیونی، ولاحظنا ذلک فی وقوفه وراء قناع الشنفری ومزج ذلک بمفارقة الموقف. وقد تهکّم فی خطابه السیاسی المقاوم علی ثلاث: الأوّل: الاحتلال الإسرائیلی والدّوال الموالیة له، والثّانی: قادة العرب وحکّامه، والثالث: الأنا الفلسطینی، فحمّلهم مسؤولیة الأوضاع المتأزمة فی الأراضی المحتلّة.
دراسة أغراض التکرار فی الشعر الملتزم عند البیاتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ظاهرة التکرار باعتبارها نوعاً من الأنواع الأدبیة تحظی بأهمیة کبیرة فی الشعر العربی الحدیث، ذلک لأنّه یمکن من خلالها التوصل إلی رؤیة الشاعر وموقفه حول قضایا مختلفة وکذلک یمکن من خلالها الکشف عن حجم تأثر الشاعر بالمذاهب الأدبیة والفکریة. فی هذه الدراسة نسعی لتسلیط الضوء علی أغراض تکرار الفعل فی اشعار عبدالوهاب البیاتی الملتزمة.کما لا یخفی علینا أنّ البیاتی قد مرّ بمرحلتین أساسیتین فی حیاته الشعریة هما المرحلة الرومانسیة والمرحلة الواقعیة، وقد کان لکل من هذین المرحلتین أسلوبه الخاص فی تناول القصائد ومعانیها وخصائصها اللفظیة والفنیة. لذلک نسعی فی هذا البحث أن نکشف عن وظائف هذه الظاهرة فی قصائد الشاعر الملتزمة ومدی تأثر وتبعیة هذه الأغراض والوظائف من المدرسة الواقعیة والشعر الملتزم. إنّ المنهج المستخدم فی هذه الدراسة هو المنهج التحلیلی - التوصیفی کما استعنا بالمنهج الإحصائی لاستخراج عدد أغراض الأفعال المتکررة التی قد وردت فی دیوان الشاعر ودلالاتها فی المرحلة الواقعیة وإعطاء عینات لحجم تأثر الشاعر بهذه المدرسة. مما توصلنا إلیه فی هذه الدراسة هو أنّ الشاعر کان فی المرحلة الواقعیة یستخدم التکرار لأغراض ثوریة ونضالیة تنسجم مع مبادئ الواقعیة وما تدعو إلیه.
مرثیه ابوالبقاء الرُّندی در آیینه ی نقد رتوریک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نقد رتوریک استفاده آگاهانه از زبان در راستای اقناع مخاطب است. این رویکرد از مباحث نقد ادبی جدید ساختارگرا و پسا ساختارگرا و علوم روان شناسی، ارتباطات، جامعه شناسی و زیبایی شناسی بهره می گیرد. از این دیدگاه، اثر ادبی با کلام مخیل خود سعی در اقناع مخاطب دارد و در این راه از ابزارهای علم بلاغت و زیبایی شناسی و... بهره می برد. در این پژوهش نونیه رندی، که مرثیه ای است برای اندلس، از دیدگاه نقد رتوریک با روش توصیفی تحلیلی بررسی می شود. شاعر در محتوا و شکل، برای اقناع و مشارکت مخاطب، ابزارهای ادبی و بلاغی را به کار می گیرد تا او را از حالت انفعال و شنونده بودن صِرف به سمت مشارکت و پویایی سوق دهد. ابوالبقا، برای نیل به این مقصود، از تعابیر متنوع و کلامی منعطف و فنون بلاغی بهره می گیرد تا مخاطب را در شرایطی قرار دهد که خود جزئی از تجربه شاعرانه وی شود.
الضّرورة الشّعریة عند الرّضی الأسترآباذیّ فی شرح الکافیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یضطرّ الشعراء فی بعض الأحیان إلى الخروج من قواعد اللغة والشعر وأصولهما حتّى یستطیعوا أن یحفظوا موسیقى الشعر وجماله. قد سمّی هذا الاضطرار أو الاختیار الشاعریّ ب «الضرورة الشعریة». والرضی الأسترآباذی من أشهر العلماء الذین بذلوا جهدا کثیرا فی البحث والدراسة فی مجال الضرورة الشعریة. ویحاول هذا المقال دراسة الضرورة الشعریة عند الرضی الأسترآباذیّ فی کتاب شرح الکافیة، بناء على المنهج الوصفی التحلیلی لتحدید آراء الرضی حول الضرورة الشعریة وکیفیة معالجتها فی کتاب شرح الکافیة. فی رأی الرضی خروج الشاعر من قواعد اللغة ووزن الشعر، مسموح به. ولا یوجد هذا الخروج فی الشعر فقط بل یوجد فی الآیات القرآنیة والأحادیث الشریفة وکلام العرب، یعنی أنّ الشعراء والکتاب والمتکلمون، یحفظون جمال الکلام بالاستعانة من التغییر أو الزیادة أو النقص فی الکلمات وعدم مراعاة قواعد اللغة والشعر، وموسیقاه فی بعض الأوقات. والرضی یأتی بمثال من دواوین الشعراء لکل ضرورة شعریة ویشرحه ویفسّره بشکل دقیق.
درونمایه های مقاومت در شعر هارون هاشم رشید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیّات پایداری فلسطین، درخت تناوری است که در دامان فرهنگی انقلاب فلسطین، علیه ظلم اسرائیل روییده است. این شاخة ادبی بر پایة ستیز با بیدادگران و ترسیم چهرة آنان و به منظور دفاع از هویّت فلسطینی در مقابل تاخت و تاز بیگانگان ظهور کرده است. مقاله حاضر که به صورت توصیفی- تحلیلی نگاشته شده است، تلاش می کند با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و با تحلیل شواهد درون متنی، درون مایه های مقاومت را در شعر یکی از برجسته ترین شاعران مقاومت؛ هارون هاشم رشید، نشان دهد و مضامین شعری وی را در دیوان « غزة فی خطّ النار » مورد بحث قرار داده و از این طریق راهگشای نوعی نگرش تازه در برخورد با این اثر ادبی ارزنده باشد. هارون هاشم رشید، شاعر فلسطینی و از پیشگامان و توسعه دهندگان شعر پایداری در ادبیّات عرب و جهان اسلام است. وی شاهد اشغال فلسطین و اوضاع نابسامان کشورهای منطقه بوده و مدت ها انتظار حرکت انقلابی مردم را می کشد. وی نسبت به مظلومیّت کشورش واکنش نشان داده و برای رهایی از این وضع، فریاد برمی آورد و تنها راه را، مبارزه و امید به خداوند می داند و هرگونه سازش را رد می کند. وی با زیباترین و بدیع ترین و در عین حال جانسوزترین واژگان، توجّه ملت های جهان را به یتیمان فلسطینی معطوف می دارد. مظلومیّت کودکان فلسطینی، امدادهای غیبی خداوند، شکیبایی در مقابل مشکلات، یادآوری گذشته درخشان اعراب، بی هویتی صهیونیسم، استعمار ستیزی و ... از بارزترین مضامین قابل بررسی در اشعار این شاعر به شمار می رود.
آلیات ""الإقناع"" فی خطب الحجّاج بن یوسف الثقفی (دراسة نقدیة تحلیلیة)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لا تخلو حیاة الإنسان من مواقف إقناعیة تخضع لها عن وعی أو دون إرادة منه. مع أنّ الخطابة وما یتبعها من إقناع قلّ أثرها إلیوم ولکنّها فی العصور الإسلامیة الأول ی کانت تباری الشعر وربّما تسبقه فی التأثیر على النّاس. نظراً إلى أنّ الحجّاج من أکبر خطباء العصر الأموی الذین تأتی خطبهم متماشیة مع السّیاسة الأمویة، فمن الأهمیة بمکان التعرّف على الآلیات التی کان یرتکز علیها للتأثیر على متلقّیه. تأتی هذه الدّراسة مستندة على الدّراسات النقدیة الاجتماعیة الحدیثة لدراسة عناصر الخطابة فی خطب حجّاج بن یوسف الثقفی الذی ینصبّ عمله فی إطار حفظ الدولة الأمویة فی ظروف حسّاسة کانت الحروب والفتن تحیط بها من کلّ جانب، فهذه الظروف کانت تتطلّب الکلام الصّلب الذی لا یعرف هوادة ولا رحمة، ممّا نر ی آثاره فی خطبه التی کتبت بأسلوب محکم یتّسم بقوة تأثیره على النّفس. وقد کان یتخذ فیها أسلوباً جدیداً فی الخطابة، بالترکیز على الأسس العاطفیة والصّوتیة والنفسیة للجماعة التی کان یخاطبهم، مما یدلّ على براعته وذکائه فی التعرّف على نفسیة مخاطبیه فی الخطوة الأولی، وانتقاء الأسلوب الذی یناسبهم فی الخطوة الثانیة. الأسلوب الذی یستند على أسس فنیة وعلمیة کقوة الافتتاحیة والخاتمة وتلاؤمهما وتباین الأجزاء والانسجام بین مظهر الخطیب الصّلب والمفردات والأصوات الصلبة واستمداد الآیات القرآنیة والأمثال واستخدام الأسئلة البلاغیة، مما یدلّ على معرفته العمیقة بنفسیة متلقّیه التی کانت تتطلّب الترهیب والشدّة.
واکاوی الگوهای ساختار رواییِ مقامات حریری براساس نظریه تزوتان تودوروف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقامات حریری ازجمله کتاب های روایی و داستانی است که مشتمل بر پنجاه مقامه است و ابوالقاسم حریری، بین سال های 495 تا 504 هجری قمری، آن را به زبان عربی نگاشته است. حکایت های مقامات حریری دارای الگوهای تکرارشونده روایی است. یک پی رنگ یا الگوی واحد، زیربنای تمامی این حکایت هاست و بقیه الگوها براساس آن ساخته می شوند. تودوروف یکی از روایت شناسان ساختارگراست که تلاش می کند دستور زبانی برای تمام روایت ها بنویسد. او مقولات و فعل ها و صفت ها را در نظام ساده نمادهایی کدگذاری کرده که می توان شکل واره هر داستان را با استفاده از آن بازتولید کرد. مطابق الگوی واحدی که در مقامات وجود دارد، ویژگی ها و افعال و شخصیت ها یا صفات می توانند جانشین یکدیگر شوند و ساختار پایه ایِ واحدی را با روساختی متفاوت در داستان های گوناگون ادامه دهند. براین اساس می توان با برجسته کردن کنش یا ویژگی خاص در پی رفت های حکایت ها، به تحلیل ساختاری پرداخت. در این مقاله نشان داده می شود که چگونه ساختار زیربناییِ حکایات در مقامات حریری، به واسطه دستور روایی داستان و با استفاده از چارچوب گزاره های تزوتان تودوروف، قابل تطبیق و تحلیل و ارزیابی است.
عناصر برجسته انسجام در باییه متنبی بر اساس نظریه هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۷
233-266
حوزههای تخصصی:
یکی از عواملی که زبان شناسی نقش گرا بدان می پردازد، روابط انسجامی میان عناصر زبانی است. این روابط میان عناصر زبانی از چنان اهمیت بالایی برخورداراست که موجب پیدایش نظریه انسجام توسط زبان شناس نقش گرای پیشگام، یعنی مایکل هالیدی گردید. گرچه پیش از وی، عبدالقاهر جرجانی به بررسی زبان به عنوان یک ساختار منسجم در نظریه معروف خود (نظریه نظم) پرداخته است. بنا به تعریف وی، انسجام مفهومی معنایی است که به روابط موجود میان عناصر یک متن اشاره می کند. نقطه مشترک جرجانی با هالیدی بررسی زبان به عنوان یک ساختار منسجم است که نقش کلمه به تنهایی و خارج از کیان جمله قابل بررسی نیست و این ساختار جمله است که بر اساس معنای مراد متکلم جایگاه کلمه را تعیین می کند. روشن است که موضوع انسجام با دقت فراوان و جزییات مربوط به آن اولاً با جرجانی آغاز شده است، ولی در نظریه هالیدی برخی عناوین مختلفی به چشم می خورد. پژوهش حاضر بر آن است تا با روشی توصیفی تحلیلی رویکرد زبان شناختی را بر مبنای نظریه انسجام بر باییه متنبی انطباق دهد و مشخص نماید که چه عواملی باعث منسجم شدن شعر او گشته است؟ از نتایج این پژوهش آن که متنبی از وابستگی لفظی، ارجاعی و معنایی بهره کامل گرفته است تا ماهیت انسجام را بر شعرش حاکم کند؛ این امر بر نظم منطقی ذهنی متنبی دلالت دارد که در زمان وی و به ویژه در این قصیده از جلوه فراوانی برخوردار بوده است.
صورة الآخر الإسرائیلی فی روایة ""المتشائل"" لإمیل حبیبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یُعتبر إمیل حبیبی من الروائیین الفلسطینیین الّذی عاش فى الأراضی المحتلة وکافح بقلمه ضدّ المحتلّین، وتُعتبر روایة ""الوقائع الغریبة فی اختفاء سعید أبی النحس المتشائل"" أشهر أعماله وهی روایة تتکوّن من عدة رسائل أرسلها السارد إلى الکاتب فی لغة سخریة أحیاناً وجادة أحیاناً أخرى مستخدماً الأسالیب البلاغیة المختلفة إلّا أن المغزى الرئیس هو محاولة لتصویر الصراع الدائر فى الأراضى المحتلة بین الإسرائیلیین والفلسطینیین. والروایة تهتمّ بالشخصیات الإسرائیلیة بوصفها أحد جانبی الصراع والعنصر الذی یحتلّ موطن الفلسطینی (الأنا) ویمارس العنف والقهر ضده وبما أنّه عنصر هام ّفی هذه الروایة بشکل خاصّ وفى الصراع الدائر فى الأراضی المحتلة بشکل عامّ تمّ اختیاره لدراسة صورته فی هذا المقال. فیحاول هذا المقال دراسة صورة الآخر الإسرائیلی الیهودی فی روایة المتشائل بوصفها روایة من روایات الأدب الفلسطینی المقاوم وینتهج المنهج الوصفی – التحلیلی فی تحلیل النصّ الروائی للوصول إلی خصائص الصورة المرسومة للآخر الإسرائیلی فی هذه الروایة. وتشیر النتائج إلی أنّ الکاتب رسم صورة سلبیّة للآخر معتمداً علی اللغة الرمزیة أحیاناً والسخریة أحیاناً أخری وبواسطة عدة عناصر مثل اللغة، والجسد، والمکان.
لغة الخطاب الدینی الرمزیة إشکالیة مناهج القراءة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
وفّرت اللغة الرمزیة مجالات خصبة للقراءة التأویلیة التی قد تتسع دائرتها وقد تضیق حسب التوجهات المتعاطیة مع الخطاب الدینی الرمزی. وقد لایؤخذ علی توجّه دینی أو أدبیّ بعینه فی قراءته التأویلیة طالما اعتمد منهجاً موضوعیاً وأسلوباً علمیاً فی قراءته، بید أن المشکلة تبرز جلیة حینما تنحو التّلقیات والتّأویلات منحیً فوضویاً لایضبطها ضابط معین ولا یحددها محدّد إذ من التأویلات ما یستقی مادته من أُطُر ومرجعیات تسمها الفجاجة کما تتّسم بالمزاجیة فی غیر موقف. أمّا هذه الورقة البحثیة المتواضعة التی تتصدی لدراسة أشکال من مناهج القراءة التقلیدیة للخطاب الدینی الرامز، فترکز علی فرضیة تذهب إلی أن بعض المناهج المتعاطیة مع النص الدینی تفتقر إلی موضوعیة فی قراءة النص؛ لأنها لا تعتمد المناهج أو الطرائق العلمیة فی التعامل مع الظاهرة اللغویة. وبالنسبة إلی منهج البحث إنّه إستعراضی - نقدی، إذ نسجّل أولاً نماذج من تلکم القراءات لنردفها ثانیاً بالتحلیل والنقد وذلک للتوصل إلی نتیجة مفادها هی أن الخطاب الرامز إذا ما تمّت قراءته بشکل غیر ممنهج أو تم تطویعه لمرادات مذهبیة ضیقة الأفق أساء ذلک إلی نزاهة الخطاب، بل جعله عرضة للطعن فی الجوهر.
دلاله التکرار و أنماطه فی شعر محمد إبراهیم أبی سنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۵ (پیاپی ۷۳)
137-178 صفحه
حوزههای تخصصی:
لا شک فی أن التکرار من الوسایل اللغویه التی تؤدی فی الشعر دوراً تعبیریاً واضحاً وفاعلاً، فتکرار لفظ أو حرف أو عباره أو مقطع شعری ما یوحی بشکل مبدیی بسیطره هذا العنصر المکرر وإلحاحه علی فکر الشاعر أو شعوره أو لاشعوره المتجذر فی رؤیاه الشعریه. ینظرون المحدثون إلیه ویتعاملون معه وفق رؤیه أخری جدیده تبتعد فی کثیر من الأحیان عن الجانب العقلی الذی استند إلیه القدماء فی هذه الظاهره، وتتأثر مما تملیه ظروف العصر وما ولد فیه من تیارات أدبیه لم تکن قدیماً، ویضاف إلی هذا تغیر شکل القصیده العربیه حیث مثلت جزءاً لا یمکن إنکاره فی هیکل القصیده عموماً والذی یقوم علیها موضوعها. یهدف هذا المقال إلی تبیین دلاله التکرار وتحلیل أنماطها المتنوعه فی شعر الشاعر المصری المعاصر محمد إبراهیم أبی سنه، حیث تتجلی فی التکرار الاستهلالی والختامی والتراکمی والدایری والشعایری والمقطعی والصرفی وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی ومن أبرز النتایج التی توصل إلیها المقال هو أن التکرار یحتل مکانه بارزه فی شعر أبی سنه وهو من أبرز الأدوات التی استخدمها الشاعر للإدلاء بدلوه فی التعبیر عن معاناه الشعب المصری وأبناء الوطن العربی والتعبیر عن الهموم التی اعترت شعبه ثم الحث علی النضال والکفاح فی سبیل الوطن والحریه والکرامه الإنسانیه. فأجاد الشاعر فی توظیف التکرار لبیان أغراضه ومقاصده فی مجموعاته الشعریه.
دور علماء أصول الفقه فی تطوّر البحوث اللغویة؛ الجمل الإنشائیة والخبریة نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
خطاب الأمل عند بشری البستانی دراسة ونقد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ من أهم مقومات الأدب الملتزم هو الوعی الممکن عند الشاعر والإیمان بتجاوز المرحلة الزمنیِّة المعیشة. الحقیقة الشعریِّة تتطلب من الشاعر أن یواکب تأسیس الوعی بالواقع الإنسانی عند المتلقی برؤیة مستقبلیِّة تکسبه الصدقیِّة فی التعبیر وفی المشاعر وفی التجریب الشعری والشعریِّة الحقیقیِّة تتجلّی فی الجمع بین الوعی الفعلی الذی یرتبط بإدراک الواقع والوعی الممکن الذی یرتبط بالرؤیة المستقبلیِّة فی الخطاب الشعری.بشری البستانی صوت شعری مسکون بالأمل لا یخفت أصلاً ولا یتزعزع أمام عوامل السلب والانفصال التی عمدت ولاتزال لتحطیم فاعلیات المکان. إنَّ الأمل بالمستقبل الزاهر الطافح بالحیویة والفاعلیة هو سلاحها الذی به تقاوم عوامل السلب والإنفصال المشتبکة بواقع الأمة وهو الذی یحقِّق الحضور ویفتح أبواب الخلاص من المحن والمکابدات المنثالة علی الأرض العربیِّة وإنسانها ویلمُّ بعثرة المکان ویردم الهوات التی تخلقها عوامل السب والانفصال علی وجه الأرض ویجعل الإنسان المعاصر أن یتمکن من التماسک والمقاومة والتشبث بالبقاء فی مواجهة عوامل السلب والانفصال. الرؤیة المستقبلیِّة التی تطغی مسحتها علی کلّ کلمة تقولها بشری البستانی تنمّ عن الوعی الشعری المتقدم للشاعرة حیث تری أنّه لولا الأمل والتفاؤل ما یصمد الشعب ولا یتمکّن من مواجهة العدوان. ینصبّ الاهتمام هنا إلی دراسة هذه الاستراتیجیة الفکریة فی خطاب بشری البستانی الثوری الذی تطغی علیه مسحة التفاؤل ومن هنا یتمّ الترکیز علی بعض الشواهد المناسبة والعکوف علی فحصها ودراسة دلالاتها ومکوناتها وبیان ما یشعُّ عنه من الإیحاءات المحدّدة لتقدیم دراسة نقدیة متکاملة لاستجلاء الرؤیة الفکریة والفنیة لهذا الخطاب الشعری والمنهج المختار هنا هو الوصفی التحلیلی والبحث اتخذ فی تحلیل الأشعار السیمائیة مساراً له لدراسة واستنطاق الرموز والدلالات التی تبعث علی الأمل والتفاؤل فی خطاب بشری البستانی الشعری.
دراسه الأسالیب المستخدمه فی الأمثال العامیه البغدادیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه نقد ادب عربی دوره هشتم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۵ (پیاپی ۷۳)
101-136 صفحه
حوزههای تخصصی:
هذا البحث یدرس النظام الأسلوبی للامثال العامیه البغدادیه الموجوده فی کتاب مجمع الأمثال العامیه البغدادیه للدکتور محمد صادق زلزله؛ فلغه الأمثال العامیه البغدادیه جزء من اللهجه العراقیه التى سادت فی العراق، فهی لغه ذات خصوصیه تمیزها عن سایر مظاهر الکلام؛ لأنها تعد نصا مستقلا بذاتها، وهی تعبیر ثابت یتسم بالإیجاز وبساطه الترکیب وسهوله اللغه وجمال الجرس وقوه الدلاله، واعتمدنا فی هذا المقال علی المنهج الإحصایی والوصفی التحلیلی وذلک بالحدیث عن الأسالیب المختلفه فی بنیه الأمثال العامیه البغدادیه واحصایها فاتضح لنا بأن النظام الأسلوبی فی بناء الأمثال العامیه البغدادیه متوافقا مع النظام الأسلوبی للأمثال الفصیحه بصوره عامه واعتمدت الأمثال العامیه البغدادیه فی أسلوبها البنایی علی الأسالیب التالیه مرتبه حسب کثره الاستعمال: استخدام السجع والشرط والاستفهام والأمر والتناسب والنفی والطباق والتشبیه واطلاق العام والنهی وهذه الأسالیب والمحسنات البلاغیه المستخدمه فی الأمثال البغدادیه تتیح إمکانیه واسعه للتعبیر عن معان ودلالات شتى ونجد فی بعض الأسالیب المستخدمه الإبداعات اللغویه فی بناء الأدوات الاستفهامیه العامیه واسماء الشرط وأدوات النفی التی تبین لنا مدى تلاؤم هذه الأسالیب مع الأمثال العامیه البغدادیه. یدرس النظام الأسلوبی للامثال العامیه البغدادیه الموجوده فی کتاب مجمع الأمثال العامیه البغدادیه للدکتور محمد صادق زلزله؛ فلغه الأمثال العامیه البغدادیه جزء من اللهجه العراقیه التى سادت فی العراق ، فهی لغه ذات خصوصیه تمیزه عن سایر مظاهر الکلام؛ لأنها تعد نصا مستقلا بذاتها، وهی تعبیر ثابت یتسم بالإیجاز وبساطه الترکیب وسهوله اللغه وجمال الجرس وقوه الدلاله، واعتمدنا فی هذا المقال علی المنهج الإحصایی والوصفی التحلیلی وذلک بالحدیث عن الأسالیب المختلفه فی بنیه الأمثال العامیه البغدادیه واحصایها فاتضح لنا بأن النظام الأسلوبی فی بناء الأمثال العامیه البغدادیه متوافقا مع النظام الأسلوبی للأمثال الفصیحه بصوره عامه واعتمدت الأمثال العامیه البغدادیه فی أسلوبها البنایی علی الأسالیب التالیه مرتبه حسب کثره الإستعمال: استخدام السجع والشرط والإستفهام والأمر والتناسب والنفی والطباق واطلاق العام وهذه الأسالیب الإنشاییه والمحسنات البلاغیه المستخدمه فی الأمثال البغدادیه تتیح إمکانیه واسعه للتعبیر عن معان ودلالات شتى ونجد فی بعض الأسالیب المستخدمه الإبداعات اللغویه فی بناء الأدوات الإستفهامیه العامیه واسماء الشرط وأدوات النفی التی تبین لنا مدى تلاؤم هذه الأسالیب مع الأمثال العامیه البغدادیه.