فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳۲۱ تا ۳۴۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳۴
96 - 116
حوزههای تخصصی:
هنر ادبیت یک از اقسام هفت گانه هنرهای زیباست که دیر زمانی است در بررسی های ادبی از خانواده هنری خود غریب افتاده است. زیبایی شناسی ادبی تاکنون در بلاغت شناسی های صرف محدود شده است؛ اما باید اذعان نمود که علم بلاغت با همه جایگاه ویژه اش در ادبیات، به دلیل نارسایی هایی، توان زیبایی شناسی در سطح بافت متن را به تنهایی، ندارد. لذا، نظریه گشتالت تجسمی شنیداری را به عنوان اولین نظریه بنیادی در زیبایی شناسی ادبی بنا نهادیم و بر مبنای آن، روشی کاربردی با تلفیقی از مبانی هنرهای زیبا و اصول تداعی معانی در روانشناسی و نیز علم بلاغت ابداع نمودیم. این نظریه هنرمدار، می تواند نارسایی های بلاغی در زیبایی شناسی ادبی را تا حدودی مرتفع کند و امکان تحلیل در سطح بافت متن را به ما بدهد و هنر ادبیت را مانند بقیه اقسام هنر با اصطلاحات هنرهای زیبا، نقد هنری نماید. باهدف از کثرت به وحدت رساندن علوم بلاغی، مرزهای میان علوم را شکستیم و نام صدها انواع بلاغی را زیرمجموعه اصول هنری- روان شناختی این نظریه قراردادیم. این نظریه، روشی جهان شمول را ارائه می دهد که در انواع ادبی گوناگون بررسی شده و کارکرد دارد. حجم نمونه منتخب برای تشریح این نظریه در این مقاله، 30 نمونه از نوع ادبی نیایش 1 است، که با روش تلفیقی- تجربی- توصیفی مبتنی بر این نظریه بررسی شد و نشان داد که این نوع ادبی سنتی نیز، دارای زیبایی های هنری چون هنر پرسپکتیو، کنتراست و خطای دید در سطح بافت تجسمی شنیداری متن است و این نظریه و روش آن، امکان زیبایی شناختی همه سطوح بیرونی (فرم نوشتاری و شنیداری) و درونی متن (معنا) را، هم زمان و به صورت یک طرح کلی بر اساس مثلث ذهنی گشتالت و کدگذاری، به ما می دهد.
جمالیة الصورة الفنیة في سردیات القاص العراقي فهد محمود الأسدي(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الخریف ۱۴۴۵ شماره ۱۰
97 - 126
حوزههای تخصصی:
فهد محمود الأسدی (1939-2013م) کاتب وقاص عراقی أبدع روایات ومجموعات قصصیه تناولت المنحی الواقعی من الحیاه الاجتماعیه فی العراق وخاصه حیاه الناس فی الأریاف. وقد أتقن الروائی حبک قصصه بأسلوب فنی آسر یجذب المخاطب من خلال بنیه قصصیه متماسکه وعبارات ذات صور بلاغیه تتناغم بتشبیهاتها ومجازاتها واستعاراتها الموحیه. وهذه الدراسه تهدف إلى إبراز جمالیه الصوره الفنیه فی هذه الروایات وإظهار ابداعات الروائی البیانیه المتمثله فی روعه التشبیهات وبلاغه الاستعارات المستخدمه فی النص القصصی. وقد اتبعت هذه الدراسه المنهج الوصفی-التحلیلی فی محاوله لاستکشاف الإطار العام للصوره الفنیه فی مجموعات الأسدی القصصیه، والإحاطه بالممیزات السردیه التی اتضحت من خلال استعمال الروائی أغراضاً بلاغیهً موحیه کالتشبیه والاستعاره والکنایه لتضفی جمالیهً مضاعفه وتقبّلاً ملموساً من قبل المتلقی. ورکّز هذا البحث فی تحلیله علی أعمال الأسدی الخمسه، وهی: روایه «الصلیب؛ حلب بن غریبه» وروایه «داره الإحسان» والمجموعه القصصیه «عدن مضاع»، والمجموعه القصصیه «طیور السماء»، والمجموعه القصصیه «معمره علی». وهذه الإبداعات السردیه جمیعها تصوّر الواقع الاجتماعی المریر الذی کان یعیشه الإنسان الجنوبی فی العراق. ففی الروایه الأولی جسّد الروائی مظاهر الظلم والمعاناه التی کان یفرضها نظام الإقطاع علی الفلاحین والطبقات الضعیفه الکادحه، فراح یدعو من خلال دعوه غیر مباشره عن طریق هذه الروایه إلی نبذ جمیع أنواع القهر والاستبداد والاضطهاد. أمّا الروایه الثانیه فهی تمثّل العادات الاجتماعیه السائده فی جنوب العراق بکل ما تحمل من معتقدات وخرافات وتقالید عرفیه لا یقبلها العقل السلیم. وتعد هذه الروایه صوره حقیقیه لتناقضات المجتمع الریفی وصراعه المستمر بین القدیم والحدیث. وتأتی المجموعه القصصیه الثالثه لتبیّن بصریح العباره التمایزَ الطبقی بین شرائح المجتمع الواحد، ومدی خطورته علی حیاه الناس وتداعیاته الکارثیه التی تفضی إلی شرذمه الناس وتشتتهم. أمّا المجموعه الرابعه فقد تناولت قضایا الإنسان وهمومه الاجتماعیه، وبینما جاءت المجموعه الخامسه لتنقد فقدان الوعی والجهل المستشری بین طبقات المجتمع المتخلف. ومن أهم النتائج التی توصّلت إلیها الدراسه: إنَّ الأدیب الأسدی تعامل مع نماذجه القصصیه بعفویه فنیه خالصه معبّراً عنها ببیان سهل ممتنع ضمن دائره التأویل واستکشاف بواطن الأمور من خلال تحلیل ظواهرها الجلیه. ولم یقحم الکاتب نفسه فی مبالغات مفرغه وتهویلات لفظیه طنانه تُخرج النص من جریانه الانسیابی وطاقاته المحتشده، بل کان مُسایراً ومتناغماً مع لغه الخطاب وبناء السرد الفنی.
دراسه وظائف الفکاهه وأسلوبها في روایه "أبوشَلّاخ البَرّمَائِیّ" لغازي القصیبي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعد غازی بن عبدالرحمن القصیبی من أبرز کتّاب المملکه العربیه السعودیه ومن نقادها الحاذقین. لقد استخدم الفکاهه فی أعماله کثیراً وارتدت فکاهته لباساً تاریخیاً، وسیاسیاً، واجتماعیاً، وثقافیاً، واقتصادیاً حیث وظّفها لمواقفه الصارمه الحاده حیال الأنظمه العربیه الفاشله بنبره رمادیّه وحیال الأنظمه الغربیه المستعمره بنبره صارخه سوداء. موضوعنا هذا ینوی دراسه فن الفکاهه ودوره فی روایه "أبوشَلّاخ البَرّمَائِیّ" لغازی القصیبی وما یحمل فی طیّه من معان دلالیّه وکیفیه استخدام الفکاهه فی النص الروائی من حیث الشکل والمعنی وذلک على أساس المنهج الوصفی-التحلیلی. لاینوی القصیبی إضحاک القارئ فحسب إنما ینوی ویهدف للبحث عن آلام ومخاوف عانتها الحیاه والمجتمع العالمی والإسلامی فی کافه الأزمنه وجمیع الأماکن. الکاتب ینوی تصحیح واقع الأمه والمجتمع من خلال النقد الفکاهی المریر اللاذع والکشف عن بلاهه وسذاجه المجتمع وذکاوه الحکام والدول فی استغلال هذه السذاجه. تمتاز فکاهه القصیبی بمیزتین أساسیتین: أولاً من حیث الدلاله تحمل فی طیّها معان ثوریّه تندّد بالأنظمه السیاسیه، والاجتماعیه، والثقافیه، والاقتصادیه فی أنحاء العالم وخاصه فی المجتمعات العربیه. وثانیاً من حیث الصیاغه فإنها صیغت بلغه صارخه ولهجه شدیده عارمه تنزل علی رؤوس الأنظمه التی خانت القضایا العربیّه والعالمیّه لاسیما العالم الإسلامی کمطرقه ساحقه تنکّس الروؤس. وفی النهایه درسنا أهم أسالیب الدلالیّه لفکاهه الروایه وأبرزها.
شاخصه های رویکرد صورت گرایی روسی در عیار الشعر ابن طباطبا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
20 - 40
حوزههای تخصصی:
ابن طباطبا، ناقد برجسته ادب عربی قرن چهارم هجری، در اثرش عیار الشعر شیوه ای متمایز را در پرداختن به نقد ادب عربی در قیاس با آثار ناقدان هم عصر و گذشتگان خود و حتی ناقدان پس از خود پی گرفته است. ابن طباطبا به طور خاص به شعر به عنوان صنعتی هنری پرداخته و ساختار و نظم شعری را محور اصلی بحث خویش قرار داده است، به گونه ای که از لا به لای گفته های وی می توان تفاوت ظریف میان گونه های متفاوت ادبی همچون نظم و نثر و شعر را استنباط کرد. حال از آنجایی که تمرکز ابن طباطبا بر صناعت شعری است و، از طرفی، برخی پژوهشگران بر این اعتقادند نقد قدیم عربی نقدی است صورت گرا، کوشیده ایم با استناد به آراء نقدی ابن طباطبا در عیار الشعر در چهار چوب اصول صورت گرایی روسی نشان دهیم چه میزان می توان ابن طباطبا را مشمول این حکم کلی دانست و وی را ناقدی با رویکرد صورت گرایی تلقی کرد. همچنین، چه میزان شواهد موجود در عیار الشعر این فرضیه را، که نقد ادبی عربی قدیم نقدی است صورت گرا، تقویت می کند. بنابر این، در این پژوهش آراء نقدی ابن طباطبا با استقراء شواهدی از کتاب عیار الشعر بر اساس شاخصه های اصلی رویکرد صورت گرایی روسی و با روش تحلیل محتوایی به بحث گذاشته شد. نتیجه پژوهش نشان داد ابن طباطبا در رأس ناقدانی قرار دارد که رویکردی صورت گرایی دارند و آراء نقدی وی این فرضیه را، که نقد قدیم عربی نقدی صورت گراست، بیش از پیش تقویت می کند.
دراسه الحال وواوها من منطلق معاني النحو للجرجاني(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
159 - 174
حوزههای تخصصی:
ما تتجرّد عنها وجوبا أو جوازا. ویبدو فی بادیء النظر أن هذه الصور مترادفه یمکن إحلال بعضها للآخر. والحقیقه لیس کذلک، بل کل صوره منها تمثل معنیً لطیفاً ودلاله دقیقه تُدرس علی ضوء معانی النحو التی تَمّ تأسیسها بید عبد القاهر الجرجانی، والتی تکشف عن الفروق بین مختلف التعبیرات فی اللغه. هذه المقاله ترید أن تدرس الفرق بین ضروب الحال ترکیزاً علی الحال التی تقترن بالواو أو تتجرد عنها بالاعتماد علی المنهج الوصفی التحلیلی وتمخضت عن هذه لنتائج: اقتران الحال بالواو فیما یجب یعود إلی صیاغه اللغه وفیما یجوز یعود إلی دلاله اللغه ونظم الکلام فی رأی الجرجانی. یحصل الفعل المضارع حالا متلبسا مع عامله؛ وإن دخلت علیه الواو تدل علی استمرار الفعل المضارع إلی زمن التکلم. الحال المفرده تمثل الاهتمام بالحال، وما یقابلها من الحال الجمله الاسمیه المتصدره بضمیر ذی الحال تمثل الاهتمام بالفاعل. تفید الجمله الاسمیه حالا أن الحال کانت أصلا ثابتا مستقرا، إن اقرنت بالواو؛ وإن سقطت الواو منها تلازم العامل والأولی آکد من الثانیه. تدل الجمله الفعلیه المتصدره بالفعل الماضی حالا علی أن الحال حصلت قبل عاملها وانتهت عند اقترانها بالواو، وسقوط الواو منها یدلّ علی التلازم والتزامن بین الحال وعاملها کأن الحال هی العامل وعلی العکس. تلعب الواو الحالیه مع "لم" و"لما" نفس الدور الذی لعبت مع الفعل الماضی حالا لقلبهما المضارع ماضیا.
دراسة مقارنة لمبادئ فن الحکم في حکومة القراخطائية وآل مظفر (بناء على الشؤون السياسية والثقافية)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۰
70 - 97
حوزههای تخصصی:
الهدف من البحث الحالی هو دراسه مقارنه للتعرف على المبادئ فن الحکم فی حکم القراخطائیین وآل مظفر بناءً على الشؤون السیاسیه والثقافیه. تم استخدام منهج تحلیلی - تاریخی لهذا البحث. تظهر نتائج البحث ما یلی: قبل تشکیل الحکومه المحلیه، تعتبران جزئین من هیکلیه الحکومات السابقه مثل السلاله الغزنویه، الخوارزمشاهات والدَّولَه الإلخَانِیَّه ومن خلال تسربهما فی بنیه السیاسیه لهذه الحکومات، وبتقلیدهما للبنیه السیاسیه للحکومات المذکوره، کان لدیهما هیکل سیاسی من النوع الملکی قائم على الاستبداد ومن الناحیه النظریه، یمکن النظر فی جهودهما من أجل الحصول على أسس الشرعیه فی إطار نظریه الملکیه والخلافه الإسلامیه. هناک محاوله لتعرف مبادئ فن الحکم فی هاتین الحکومتین من خلال الاعتماد على وثائق ومصادر المکتبیه. تشیر نتائج البحث إلى أن الحکومتین حاولتا الحفاظ على العلاقات السیاسیه والدینیه مع حکومات المجاوره والخلفاء العباسیین فی البعد السیاسی والشرعیه الدینیه لحکومتهما. ومن وجهه نظر ثقافیه، أصبحت کرمان واحده من مراکز العلوم والأدب والعماره بعد إنشاء القراخاطئیین الأمن النسبی. وفیما یتعلق بالأداء الثقافی لآل مظفر، یمکن أن نذکر إحیاء الدوله الإیرانیه، وإحیاء الوحده الإسلامیه، وإرساء أسس الدین الشیعی وانتشاره فی إیران.
سيمياء الحيوان في القرآن الكريم قصّة بني إسرائيل نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
193 - 204
حوزههای تخصصی:
یمتاز القرآن الکریم بنصّ أدبی تشعّ مفرداته بدلالات سیمائیه، حیث یتلقی منها المتلقی ما یتلاءم ونسبه جهوده ومعرفته فی استخراج تلک الدلالات السیمیائیه والإیحائیه ضمن نسق موحَّد من المعانی والمفاهیم التی تُکوِّن الفکره الأساسیه فی کلّ موقف قرآنی. فنجد کلّ مفرده فیه تحظی بدلالات إیحائیه متستره خلف المعانی الظاهره للمفرده ونلتمس ترابطاً بین تلک الدلالات المتنوعه للمفرده القرآنیه التی تتضح ضمن سیاقها القرآنی. هذا، وتعتبر الدراسه السیمیائیه مضماراً فاعلاً فی الکشف عن الدلالات المتستره فی النص القرآنی الذی یحفل بمعان جزئیه تتکامل فی سیاق متناسق یتلقیها القارئ منها معنی ومفهوماً کامل الملامح یعبر عن فکره مرکزیه یتمحور علیها النص القرآنی. بناء علی ذلک، یسعی هذا البحث إلی دراسه ما دلّ علی الحیوان فی قصه بنی إسرائیل من المفردات والألفاظ القرآنیه، لنبین ما حفلت به من دلالات سیمیائیه؛ وذلک علی أساس المنهج الوصفی التحلیلی، وبالاعتماد علی مراجعه آراء المفسرین للقرآن الکریم. وقد کشفت الدراسه عن هذه الدلالات السیمیائیه لألفاظ الحیوان فی قصه بنی إسرائیل، وکانت دلالات تُوثِّقها علاقه تظهر بین ما لتلک الألفاظ من معان لغویه أولیه وبین ما للقصه من فکره محوریه أساسیه؛ فنجد بین المعنی اللغوی والإیحائی انسجاماً وترابطاً یقع ضمن إطار من سیاق النص القرآنی فی کلّ موقف وحدث من القصه. وعلی هذا الأساس، وجدنا أنّ ألفاظ الحیوان فی قصه بنی إسرائیل تدلّ علی دلالات سیمیائیه تمثلت فی التبیین والکشف عن الحقائق، والاستعجال والتسرع، والإحیاء والنشور، والتفجیر والتفجر لشق الطریق، والمخادعه والمحایله، والغفله والنسیان، وهی دلالات ذات صله بکلّ موقف من مواقف القصه، کما هی دلالات لا یتبینها المتلقی مباشره، بل بعد تمعن فی نظام مترابط بین المعانی اللغویه وما یرتبط بفکره النص والموقف القرآنی.
تعلیم اللهجه العراقیّه في إیران للسیاحه الطبیّه (اقتراح منهج مبنيّ علی الواجبات)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۸
167 - 188
حوزههای تخصصی:
تُعدّ السیاحه من المجالات المهمه عند المنظمات المحلّیه والدولیه کمجال للازدهار والتنمیه؛ ومن أهم المجالات فی السیاحه هی السیاحه الطبیه والصحیه التی تستقطب للبلدان المضیفه عمله أجنبیه کثیره ولذلک تعطیها الحکومات والقطاع الخاص أهمیه قصوى. والجامعات من أهمّ المؤسسات التی تزوّد السیاحه بالطواقم المتخصصه، کما أنّه من شأن هذا المجال أن یساعد فی توفیر فرص العمل لخریجی الجامعات بالمقابل؛ وبالتالی فإنّ قسم اللغه العربیه وآدابها، وخاصه فرع ترجمه اللغه العربیه، بإمکانه أن یؤثر فی هذا المجال بناء علی الدور المهمّ الذی یؤدّیه السیّاح العراقیون فی السیاحه الطبیه فی إیران؛ علیه فإنّ المقال الحالی یسعى بمنهج وصفی-تحلیلی إلى دراسه الإمکانات، وقضایا تعلیم اللغه، وخاصه تعلیم اللهجه العراقیه والمشاکل الموجوده، ووصل ٰإلی نتائج، من أهمّها: ضروره إعاده النظر فی البرامج الدراسیه لتعلیم العربیه بأخذ اللهجه العراقیه وأهمیتها بعین الاعتبار؛ وضروره تألیف المصادر، وخاصه مصادر تعلیم هذه اللهجه... کما اقترح نموذج ویلیس ذا المستویات الثلاثه: ما قبل الواجبات والتی تشمل التعرف إلی مواضیع ذات صله بالسیاحه الطبیه یتحدث المعلّم حولها، مرحله الواجبات التی تشمل قیام المتعلّم بواجبات تواصلیه وفی قالب فریق، حول الموضوعات التی تعرف إلیها وما بعد الواجبات التی تشمل التحدث حول الموضوع و قیام المعلّم بدور الإشراف فی المحاضره والقیام بنشاطات نظراً لفعالیته فی تعلیم اللغه.
دراسه نقدیه فی تعریب أشعار أحمد شاملو بناءً علی نظریه جیمس هولمز کتاب ترجمه مختارات من الشعر الفارسی الحدیث لمحمد نور الدین عبد المنعم أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۸
191-206
حوزههای تخصصی:
کان أحمد شاملو شاعرا ومخرجا سینمائیا وصحفیا وباحثا ومترجما ومعجمیا وأحد أمناء جمعیه الکتاب الإیرانیین. تعود شهره شاملو من الأساس إلى ابتکاره فی الشعر الفارسی المعاصر وصیاغه نوع من الشعر یعرف بالشعر الحر أو الشعر الشاملوئی، والذی یعد حالیا أحد أهم أشکال الشعر السائد فی إیران، وهو تقلید للشعر الحر الفرنسی أو الشعر المنثور. وبما أنه کان رائدا للشعر الحر باللغه الفارسیه، فإن ترجمه أشعاره تتطلب معرفه تامه بهذا النوع من الشعر، وهذا إضافه إلى تمکّن الشاعر من اللغتین الفارسیه والعربیه. فإن هذه الدراسه تهدف عبر المنهج الوصفی التحلیلی واعتمادا على نظریه جیمس هولمز، إلى دراسه ونقد طریقه ترجمه محمد نور الدین عبد المنعم لبعض أشعار أحمد شاملو فی کتاب مختارات من الشعر الفارسی الحدیث، لتحدید مدی نجاح المترجم فی تعریبه. وتشیر نتائج الدراسه إلى أن المترجم یعتمد فی تعریبه إلی الأنواع الأربعه للترجمه، وفقا لنظریه هولمز، وأن بعض جهوده لم تکلل بالنجاح وأخطأ أحیانا فی فهم معانی المصطلحات ودلالات الرموز أو تحدید أرکان بعض الجمل.
عملیه فهم النص علی ضوء السیاق اللغویّ الممزوج بالمعیارعند الزمخشری فی سوره آل عمران «النحو نموذجا»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المتتبّع لتاریخ الدراسات النقدیه ینتبه إلی أنّ الدراسات فی کلّ عصر تهدف إلی غایه معینه، وبما أنَّ الدراسات النقدیه القدیمه کانت فی معظمها لأغراض دینیه ؛ فالهدف الأساس منها یتحدّد فی المحافظه علی القرآن وفهمه بالدرجه الأولی ثم المحافظه علی لغته فلهذا نری عملیه فهم النص عند المعتزلیین بناءً علی أفکارهم المذهبیه لم تتخلّص فی العنایه بمستوی اللغه أو النظر إلی دلاله النص اللغویه من جهه کونها حقیقه لغویه فحسب، بل هی تفجیر مستمر من المعلومات القائمه علی اللغه التی لها دخل فی تمییز التفکیر المعیاریّ من سواه. والزمخشری الذی یترأس مذهب الاعتزال لا ترضیه المستویات اللغویه الظاهریه کسور رائد البنیویه بل یمیل إلی الإتیان بالأدلّه والبراهین. فبناءً علی ذلک تهدف هذه المقاله إلی أن تزیح السّتار عن رؤیه الزمخشری فی عملیه استخراج المعنی والإتیان بالشّواهد القرآنیه التی یقوم الزمخشری بتحدید الدلاله فیها مستعینا بالمعیاریه والوصفیه. فلهذا ینصبّ جُلّ اهتمام هذا البحث علی التفکیر الوصفیّ والمعیاریّ عند الزمخشری والإتیان بالشواهد منه بمعونه الشواهد النحویه فی تفسیر الکشاف(سورهآل عمران). والنتائج الحاصله تؤید صحه ما نحن فیه ، والتراکیب النحویه عنده تمتزج بالأدله النحویه والمعیار بحیث قد تؤدّی هذه الأدله إلی تحدید الدلاله القطعیه وقد تؤدّی إلی التعسّف.
تحلیل الخطاب النقدی للخطبه ال 25 من نهج البلاغه فی ضوء المربع الإیدیولوجی ل فان دایک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ تقییم المستویات المختلفه للنصوص الدینیه القدیمه فی ضوء النظریات والنماذج الحدیثه یؤدّی إلى حیویه تلک النصوص وفهمها المتعمق، وینتهی إلى تنبّهات مستجده والکشف عن جمالیاتها الحدیثه. فتحلیل الخطاب النقدی کمقاربه مستحدثه یلعب دوراً بارزًا فی إزاحه الستار عن وجه إیدئولوجیه صاحب الخطاب. هذا وإنّ توین فان دایک، الذی یعدّ من المنظرین المتمیّزین فی تحلیل الخطاب النقدی، قدّم أنموذجه الموسوم ب «المربع الإیدیولوجی» لتحلیل الخطاب؛ فلمربعه الإیدیولوجی أربعه أضلاع حیث یؤکد على تضخیم إیجابیات الذات (أنا) وسلبیات الآخر، وتهوین سلبیات الذات وإیجابیات الآخر. فنظراً إلى طاقه هذا الأنموذج، یتعاطی البحث الحالی دراسه الخطبه ال 25 من نهج البلاغه من هذا المنظور بمنهجه الوصفی- التحلیلی واتجاه تحلیل الخطاب النقدیّ فی ضوء المربع الإیدیولوجی لفان دایک. فالدراسه هذه تدعونا إلی الاعتقاد بأنّ صاحب الکلام حاول القاء هذه الإیدئولوجیه بأنّه حقّ وحکومته ترمز إلى الصداقه وسلطه الحق، والحال أنّ بنی أمیه علی النقیض منه یقع فی عداد الکذب والبطلان؛ أما الکوفیون یتأرجحون بین الحق والباطل؛ فهذه المجموعه الرمادیه التی علی وشک الانضمام الکامل إلی فریق الباطل تعانی عدم الجداره، والوهن، والتفرقه، والسرقه والخیانه، فلا بد من تحذیرهم وإنقاذهم من الالتحاق المئوی بجبهه الباطل والسّواد المطلق. وبهذه العقلیه ومع الترکیز علی إیجابیات الذات وسلبیات الآخر وظّف صاحب الخطاب عدّه من الإستراجیات التی تساعده بشکل فنّی علی نقل المفاهیم المعنیه.
نقد ترجمه الاحتباک في سوره آل عمران لمکارم الشیرازي(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
لترجمه القرآن الکریم، هذه المعجزه الخالده، أهمیه کبیره، حیث قام عدد من المترجمین فی إیران بترجمه کتاب الله العظیم إلى الفارسیه. وتبعا لحساسیه ترجمه الکتب المقدسه، وأهمها القرآن، بُذلت جهود مضنیه فی نقله من لغته الأصلیه مضموناً ولغه على أحسن وجه. ولا مجال للشکّ فی أنّ الذی یقوم بهذا الدور الحساس یواجه تحدیات کثیره فی ترجمه معانیه إلى جانب ما یتعلّق باستخدام الفنون الأدبیه. والاحتباک من الفنون الرائعه التی تردد استخدامها فی القرآن کثیرا؛ إذ قد یواجه المترجمون صعوبه فی نقل الآیات التی استخدم هذا الفن فیها. والاحتباک نوع من الحذف لا یعرفه إلاّ المتضلّع فی اللغه العربیه، حیث یجب على المترجم، أثناء الترجمه إلى اللغات الأخرى، ذکر المحذوف فی بعض الأحیان لإیصال المعنى بشکل کامل اتقاء للخلل فی إیصال الرساله إلی المخاطب. تنوی هذه المقاله، باستخدام المنهج الوصفیّ-التحلیلیّ، أن تلقی الضوء على فنّ الاحتباک فی سوره آل عمران بدایه، ثم دراسه ترجمه مکارم الشیرازی للآیات التی تمّ استخدام الاحتباک فیها. وتشیر نتائج الدراسه إلى أن المترجم قلّما اهتمّ بهذا الفنّ فی ترجمته ولم یذکر المحذوف الذی من شأنه أن یذکر واکتفی بترجمه ما ذکر فی النصّ فی أحیان کثیره، بینما یصبح معنی الکلمه واضحا لو تمّ ذکر المحذوف؛ ولهذا یواجه المخاطب الغموض والإبهام فی ترجمه بعض الآیات القرآنیه التی تحتوی على هذا الفنّ. وقد یکون خوف المترجم من إدخال شیء خارج القرآن فی الترجمه ولکن بمراجعه الکتب التفسیریه المشهوره عند الترجمه تتمّ إزاله هذا الخوف. وبما أنه متضلّع فی اللغه العربیه والتفسیر فقد لا ینتبه إلى الغموض فی الآیات المترجمه التی لم یذکر القسم المحذوف من فنّ الاحتباک فی الترجمه.
تبیین نظریه کنش های گفتاری سرل در سوگ سروده الدمعه الخرساء اثر بدر شاکر السیاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در نظریه کنش گفتاری سرل- که در حوزه کاربردشناسی زبان(pragmatics) جای دارد- معنا به هنگام کاربرد و در ارتباط با جهان خارج مورد مطالعه بوده و بافت و موقعیت به عنوان دو شرط اصلی در دستیابی به معنای ژرف ساخت، مورد بررسی قرار می گیرد. این کارکرد زبانی قابل بررسی در انواع متون به ویژه متون ادبی است. بررسی متن از این نظرگاه نشان می دهد که چگونه شاعر با گذر از روساخت کلام، مضمون اصلی را در لایه های زیرین متن یا همان ژرف ساخت پنهان ساخته تا هم از ابتذال مضمون(پرهیز از موضوع و مضمون تکراری) جلوگیری کند و از دیگر سو آن را در راستای توصیف جریان های عصر خود به کار گیرد. در این مجال، مرثیه ای عاشورایی از شاعر معاصر عراقی بدر شاکر السیاب مورد بررسی قرار گرفته است. هدف از انجام این پژوهش توصیفی- تحلیلی، بررسی کنش های گفتاری در یک اثر ادبی- تاریخی است که به ترسیم فضای فکری شاعر معاصر عرب در برخورد با تراژیک ترین رخداد سیاسی جهان اسلام و پیوند آن با شرایط کنونی جامعه ی استعمارزده ی خویش پرداخته است. حاصل پژوهش پیش رو این است که شاعر معاصر به جز کار گفت های اعلامی از همه ی کار گفت های کلامی استفاده کرده است، اما کنش های اظهاری با توجه به هدف بیدار گری و تظلم خواهی نمود بیشتری داشته است.
معناشناسی اصول چهارگانه گرایس در رمان ساعت بغداد شهد الراوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۳۵
96 - 111
حوزههای تخصصی:
ادبیات از نقض ارتباط ها و هنجارگریزی ها شکل می گیرد و ساختار روایت و القا گفتمان آثار روایی تا حدود زیادی وابسته به همین هنجارگریزی ها و خروج از معیارهاست. در همین راستا و برای بررسی بخشی از این آشنایی زدایی ها، نظریه «اصول همکاری» از جانب محقق زبان شناس و فیلسوف بریتانیایی «هربرت پل گرایس» (1913- 1988) مورد اهتمام است؛ او در نظریه خود از چهار اصل «کمیّت»، «کیفیت»، «ارتباط» و «روش» سخن می گوید که گوینده ملزم به رعایت آن در گفتار و نوشتار است. با این وجود عدم رعایت این موارد در متن نشانگر ضعف و خروج اثر از دایره ادبیت نیست؛ بلکه به نظر گرایس در این صورت معانی ضمنی و تلویحی را به ارمغان دارد که کشف و بررسی آنها برای شناخت و نقد گفتمان و بن مایه های اثر ، مؤثر و کارا است. این مقاله با اتکاء بر روش توصیفی – تحلیلی و با کاربست این نظریه بر روی رمان «ساعت بغداد» (2016) شهد الراوی سعی می کند معانی پنهان و لایه ای زیرین گفتمانی و معنایی اثر را کشف و بررسی کند. مقاله ساعت بغداد از شهد الراوی، نویسنده زن جوان عراقی، پیرامون موضوع جنگ و اشغال در دهه های اخیر در عراق به نگارش درآمده و نویسنده با دغدغه های اجتماعی و سیاسی، زندگی شهروندان زن جامعه خویش را بازگو می کند. نتایج پژوهش نشان می دهد نویسنده هر کدام از این چهار اصل را در مقاطعی از رمان برای تجسم دقیق گفتمان جنگ و شخصیت پردازی کارآمد از دختران عراقی درگیر اشغال عراق بعد از سال 2003 نقض کرده است.
دراسة في الإیقاع الداخلي لقصیدة «إرادة الشعب» لأبي القاسم الشابي؛ بنیویة دلالیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یعدّ الإیقاع الداخلی فی الشعر ظاهرهً تُطرب الأسماع، وتُثیر الدلالات جهراً وهمساً وتلقیاً، وذلک لتفاعل المتلقی مع البنیه الشکلیه والدلالیه، وقد یساعد على خلق نظام متناسق بین العملیه الانفعالیه وبین الأنساق اللغویه والقیمه الدلالیه إذ تُخلق عملیهٌ فنیهٌ متناسقهٌ انطلاقاً من البنیه الإیقاعیه الداخلیه والبنیه الدلالیه معاً لربط الجانب الفنی الإیقاعی والنظام الدلالی لهذا الإیقاع. وفی هذا المطاف یهدف البحث إلى الوقوف علی لوحات جمالیه من الإیقاع الداخلی لقصیده "إراده الشعب" لأبی القاسم الشابی ناهجاً المنهج الوصفی_التحلیلی اعتباراً من الدراسه البنیویه الإیقاعیه الدلالیه، لتبیین آثار وبصمات الإیقاع الداخلی لقصیده "إراده الشعب" وما تترکهما فی القصیده ولتناول نتاج أنساق التکرار فی القصیده. وتوصل البحث إلی أنّ النبر الشعری یتفق مع النبر اللغوی وقد یتجاوزه، ویتناغمان فی أغلب الحالات بحیث مارس الشاعر من خلال توظیف بنیات الإیقاع الداخلی عملیه فنیه مزدوجه قد یمکن إطلاق تفاعل الوجدانی والموضوعی کما یدلّ تفاعلهما معاً على تضمین الحرکه الوجدانیه فی الحرکه الإیقاعیه الداخلیه، ومواکبتها معها بالإضافه إلى تشابک الموضوعی للشاعر مع الحرکه الوجدانیه والإیقاعیه فهذه الثلاثیه لوحه فنیه ورسم دلالی کذلک، وقد یمکننا أن نطلق على هذا الاستخدام التلاحم الوجدانی والموضوعی والإیقاعی والدلالی معاً فی نفس الموقف التوظیفی، کما أنتجت أنساقُ التکرار الوظیفهَ الانفعالیهَ من حیث انصیاعها للعملیه اللسانیه والدلالیه، وکان تلاحم الإیقاع مع الدلاله ملازماً للفظ والمعنى.
موازنه أسلوبیه بین قصیدتی البحتری والمتنبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
75 - 92
حوزههای تخصصی:
إن الأسلوبیه علم یهدف إلى الکشف عن العناصر الممیزه التی یستخدمها المؤلف لأغراض شتى؛ وهذا الکشف لا یحصل إلا بالموازنه والتطبیق على السیاق الأکبر أو الأصغر، حیث من خلال الموازنه تظهر هذه العناصر المکوّنه للنص، وتبدو أوجه التشابه والاختلاف بین النصین. ومن ثمّ، یمکن تمییز الأسلوب لمؤلف عن آخر أو تمییز السمات الأسلوبیه لفتره عن فتره أخرى. وفیما یخص القصیده، فإنه تتم معالجتها من خلال عناصرها المختلفه کالإیقاع، والنحو، والفکره، والبیان والمحسنات اللفظیه والمعنویه. یعتبر الشاعران البحتری والمتنبی من فحول شعراء العصر العباسی، وتدور معظم قصائدهما حول المدح والغزل. یتناول هذا المقال تحلیل وتطبیق قصیدتین لهذین الشاعرین: قصیده "طَیفُ الحَبیبِ أَلَمَّ مِنْ عُدَوَائِهِ" للبحتری، وقصیده "عَذْلُ العَواذِلِ حَوْلَ قَلبی التائِهِ" للمتنبی. وسبب اختیار هاتین القصیدتین هو اتفاقهما فی المضمون والوزن والقافیه. ومن خلال هذه الدراسه، نسعى إلى کشف العناصر الهامه، وکیفیه توظیف الشاعرین لها، وتبیین أوجه التشابه والاختلاف فی أسلوبهما الفردی. تتناول هذه الدراسه ثلاثه مستویات هی المستوى اللغوی والفکری والأدبی. والمنهج الذی تعتمده هو المنهج الوصفی التحلیلی الإحصائی؛ وذلک بالاعتماد على المصادر المکتبیه. وبعد معالجه هاتین القصیدتین ونظرا إلى المیزات الأسلوبیه، نستنتج أن الکلام عند المتنبی یظهر بشکل مباشر، وهذا ملائم مع إصدار الحکم، وجزاله التعبیر؛ وعند البحتری یظهر بشکل غیر مباشر ومائل، وهذا ملائم مع التعبیر الروائی؛ ولهذا، یرسم الشاعر التفاصیل بالتشبیه والاستعاره. ومن نتائج هذا المقال أنها لا یوجد أی دلیل على تأثر المتنبی بالبحتری، حیث إن أوجه الاختلاف بارزه للغایه فی أسلوبیه التفکیر وفی نوعیه استخدام الأدوات اللغویه والفنیه، وإن هذه النوعیه لاستخدام الأدوات قد کوّنت أسلوبهما الفردی.
السیره الذاتیه النسائیه وملامحها فی تکوین الذات الأنثوی؛ «الصرخه» لرضوی عاشور نموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
للسیره الذاتیه النسائیه دور بارز فی تجسید إیدئولوجیه الکاتبه. إنَّ کتابه المرأه تبرهن علی أنّها تهتمّ اهتماماً بالغاً ب قضایا هامّه فی المجتمع. والکاتبه تحاول أن تعزز مکانتها من حیّز الهامش إلی حیّز المرکز خلال سیرتها الذاتیه. بعباره أخری؛ السیره الذاتیه النسائیه تختلف عن الأنواع الأدبیه الأخری تؤکّد علی ذات المرأه وتدافع عنه تجاه المجتمع الذکوری وهی أفضل طریقه لتجسید هواجس النساء العربیات. تهدف هذه الدراسه باعتماد المنهج الوصفی-التحلیلی إلی تحلیل إیدئولوجیه المرأه فی سیرتها المعنونه ب "الصرخه" لرضوی عاشور؛ الکاتبه المصریه المعاصره، وذلک على ضوء النقد الثقافی. الصرخه هی الجزء الثانی من کتاب «أثقل من رضوی» لرضوی عاشور التی روت فیها تجربتها الخاصه والعامه؛ وهی عوده مرضها الصعب متزامناً مع ما کان یجری فی مصر خلال أعوام (2013-2010م). تهدف الدراسه إلى التعرف علی السمات البارزه لکتابه المرأه فی تمثیل فکرتها خلال السیره الذاتیه. وتوصّلت إلی نتائج أهمّها؛ إنّ رضوی -الکاتبه المثقّفه التی تتحدث عن النساء اللاتی أثّرن فی حیاتها- تطمح للإشاره إلی دور الثقافه والاجتماع فی تکوین هویه المرأه العربیه. وهی المثقّفه التی ترکّز علی حضور النساء ودورهنّ فی المجتمع العربی. أمّا هاجس رضوی الرئیس فی قضیه المرأه العربیه فهو الاهتمام ب تعلیم المرأه العربیه. رضوی هی التی تبیّن أفکارها الرئیسه بالنسبه إلی المرأه بصوره مکرره. وذلک للبحث علی إصلاح وتطوّر المجتمع العربی فی مجال قضیه تعلیم البنات وزواجهنّ المبکر، عدم الثقه بالنفس، غیاب النساء فی الکتب بسبب هیمنه الأدب الذکوری، وخوف المرأه العربیه من الإقبال علی الکتابه عن ذاتها بسبب الحرمان الذی قد أصاب المجتمع العربی.
تحلیل محتوى کتب العربیه للمرحله الثانویه الأولى بناءً على نموذج بلیسک للإبداع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
171 - 194
حوزههای تخصصی:
یعد الإبداع من أهم المستلزمات لتحقیق الاکتشافات والاختراعات والتطورات فی مختلف مجالات الحیاه، ویحظى الیوم باهتمام کبیر من جانب الخبراء فی مجال التعلیم. تستهدف هذه الدراسه الکشف عن مدى توافر مؤشّرات الإبداع فی کتب العربیه للمرحله الثانویه الأولى على أساس نموذج بلیسک. منهج البحث فی هذه الدراسه وصفی ومن نوع تحلیل المحتوى. عینه الدراسه هی مجتمع الدراسه نفسه، وهی مکوّنه من جمیع محتوى کتب العربیه (التمارین، والصور، والنصوص)، لهذه المرحله فی المدارس الإیرانیه للعام الدراسی 1398 1399ﻫ.ش / 2019 2020م، ویصل عدد الکتب إلى 3 مجلدات. لتحقیق أهداف البحث، تم استخدام استماره تحلیل المحتوى المعتمده على نموذج بلیسک للإبداع کأداه الدراسه. یتکون هذا النموذج من 13 مؤشّراً موزّعه على ثلاثه مبادئ (الانتباه، والهروب، والتحرک الذهنی)، وأربع مراحل (التحضیر، والخیال، والتنمیه / التطویر، والعمل)؛ إضافه إلى ذلک، استخدمنا منهج آنتروبی شانون للتقییم هادفین تحدید مدى أهمیه العناصر المدروسه فی الکتب عینه البحث. وقد أشارت نتائج الدراسه أن محتوى کتب العربیه فی هذه المرحله ینطوی على حوالی 70٪ من الوحدات غیر النشطه. فی تقییم هذه الکتب على أساس نموذج بلیسک للإبداع، وجدنا أکبر اهتمام للمبدأ الأول (الانتباه)؛ أما المبادئ الأخرى فحظیت بأقل قدر من الاهتمام، بحیث یکون مبدأ التحرک الذهنی موجودا فقط فی کتاب الصف التاسع المدرسی؛ لذا فإن محتوى الکتب المدرسیه المذکوره لا یتوافق مع مبادئ الإبداع فی نظریه بلیسک ویتمتع بأقلّ فعالیه فی خلق الإبداع لدى المتعلمین وتعزیزه.
جمالیه التکرار فی سوره الإسراء دراسه تحلیلیه فی ضوء لسانیات النص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آفاق الحضاره الاسلامیه سال بیست و پنجم یهار و تابستان ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ه.ق) شماره ۱ (پیاپی ۴۹)
243-277
حوزههای تخصصی:
إنّ التکرار ظاهره أدبیه جمالیه، وعنصر مهم فی النص الأدبی. فله أهمیه کبیره فی البلاغه لکنه فی العصر الحدیث لم تقف وظیفته وجمالیته عند تحسین الکلام، بل نهض بدور بارز فی ربط أجزاء النص وتماسکه، لأنّه یقوم علی مبدأ التأکید ویندرج تحت عناصر السبک المعجمی من آلیات التماسک النصی. والقرآن الکریم کالمصدر الأساسی لنسج هذا الأسلوب؛ وذلک لما فیه من جمال فنی وأثر بلیغ فی النفس الإنسانیه ولما یحظی به من قیمه معنویه وفّقت بین قوّه الإمتاع العقلی وجمال الإمتاع اللفظی. سلّطت الدراسه، بالاعتماد على المنهج الوصفی – التحلیلی، الضوء علی هذه الظاهره فی سوره الإسراء ودرست دورها فی تماسک السوره لما یتوفر فیها من ممیزات تصلح أن تکون موضوعاً خصباً للدراسه، ولأنّها تمثل نموذجاً زاخراً بألوان التکرار فیها.حیث تتنوع الأسالیب وتختلف الدلالات فی هذا النص الکریم وهذا ما أکسبه طابعاً متمیّزاً. فتوصلت الدراسه إلی ما یلی من النتائج:فی سوره الإسراء یعدّ التکرار محسناً بدیعیاً وکذلک آلیه من آلیات التماسک. یساعد التکرار علی کشف محور السوره وهو العبودیه، حیث یدور حول هذا المحور الأساسی (المعبود الحقیقی والعبد الحقیقی والضالّون عن العبودیه). أما أنماط التکرار: العنصر المعجمی وإعادته، والترادف، والشمول، والکلمات العامه، فکلٌّ له دور فی تماسک السوره. من بین أنواع التکرار فی السوره، فقد أدّت إعاده العنصر المعجمی دورا ًکبیراً فی انسجامها. والمحور الأول (المعبود الحقیقی) حسب تحلیل عناصر التکرار، هو المحور الذی استقطب أکبر نسبهً من عناصر التکرار.
استراتیجیه أحمد السعداوی فی روایه "فرانکشتاین فی بغداد" على ضوء منهج فیرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنَّ تحلیل الخطاب النقدی یعدّ من النظریات المتقدّمه فی دراسه الخطاب. إنّ النظریه تتعامل مع اللغه، وتساعد من خلال النصّ و الکلام علی خلق السلطه الإجتماعیّه و السیاسیّه. و کان نورمان فیرکلاف أوّل من طوّرَ الدراسه فی تحلیل الخطاب النقدی. أحمد السعداوی الروائی العراقی (1973-حتّی الآن) کتب روایه "فرانکشتاین فی بغداد" وحاز علی جائزه البوکر العربیه. هادی العتاک (بائع عادیات فی أحد أحیاء وسط بغداد)، کان یقوم بجمع بقایا جثث ضحایا التفجیرات الإرهابیه خلال شتاء 2005م؛ لیقوم بلصق هذه الأجزاء فینتج کائناً بشریاً غریباً، سرعان ما ینهض لیقوم بعملیه ثأر وانتقام واسعه من المجرمین الذین قتلوا أجزاءه التی یتکوّن منها. مصائر شخصیات متداخله خلال المطارده المثیره فی بغداد وأحیائها. یدور البحث فی ثلاث مستویات: الأوّل «مستوی الوصف» الذی یعالج نسج الخارجی للنصّ، والثانی «مستوی الشرح» الذی یبحث عن الإیدئولوجیا الموجود فی نصّ الروایه، الثالث «مستوی التفسیر» و هو دراسه عن النسج الداخلی للنصّ و تُعدّ الفکره و العاطفه مغزی هذا النصّ. نقدر أن نلخّص نتائج البحث فیما یلی: الوصف فی بنیه نصّ الروایه یرکّز علی عنصر التکرار، و التناص «روایه أخری بین هذه الروایه»، وکذلک من جهه تشبیه العبارات التی تتمیّز الروایه عن سائرها. وکذلک مستوی الشرح ینحصر فی إیدئولوجیا التی تدور أحداث الروایه فی إحدی أحیاء بغداد القدیمه، بحیّ البتاون، المعروف بإختلاط سکانه من جنسیات مختلفه وطوائف ومذاهب متجانسه. ومن جهه التفسیر تلعب العاطفه فی هذه الروایه دوراً إیجابیاً؛ حیث تحدث الوقائع المشمئزه من إنفجار أو سائر الحملات الإرهابیه. والمنهج الذی اعتمدناه فی البحث، هو الوصفی التحلیلی الذی یعالج روایه "فرانکشتاین فی بغداد" علی ضوء رؤیه نورمان فیرکلاف.