فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۶۱ تا ۲۸۰ مورد از کل ۱٬۹۶۳ مورد.
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
1 - 15
حوزههای تخصصی:
تمثلت الدراسه فی توضیح التنغیم الصوتی فی بعض المفاهیم الأخلاقیه لأهل المدینه الخاطئه التی وردت فی القرآن الکریم بعد التعرف على الفونیم کوحده صوتیه ومعرفه ظهوره وکیفیه التعامل معه أمرٌ مهمٌ، لأنّه مرَّ بمراحل حتى وصل إلى مرحله نضوجه فهو صوت قادر على إیجاد تغییر دلالی، وکما تهدف الدراسه إلى توضیح الفونیم والتنغیم والأهمیه المعنویه کونه یفرق بین الجمل ویمنحها دلالات متنوعه من خلال اللفظ عندما یعطی نغمات معینه تنتج من اختلاف الصوت، وتکمن ضروره البحث فی دراسه التنغیم الصوتی وفق المنهج الوصفی التحلیلی الذی تناول بعض المفاهیم الخاطئه ودراسه تنغیمها الصوتی مثل: الکفر، القتل، النفاق، الزنا، الریاء، السرقه، التکبّر، من المفردات التی تناولتها الدراسه، ومن الأسئله التی تطرق إلیها البحث التی کانت تدور حول مفهوم الفونیم وأثره فی مجال الصوت، هی: ما التنغیم؟ وما أهمیته المعنویه لمعرفه دلالات الجمل وکذلک أثره المعنوی ضمن المفاهیم الخاطئه فی القرآن الکریم؟ ومن النتائج التی توصلت لها الدراسه بأنّ الفونیم من القضایا المهمه فی التفکیر اللغوی وله دور معنوی فی الحروف أو الحرکات، أمّا التنغیم فکان یشکل الأثر الأکبر فی تحدید الکثیر من الدلالات التی یمکن فهمها من خلاله مثل: التوبیخ والتحذیر والتقریر، وکما توصلت الدراسه إلى وظیفه تعبیریه للتنغیم التی تتم من خلال الأحاسیس والانفعالات التی تظهر من خلاله کالحزن والفرح والیأس والأمل وغیر ذلک.
مستوى توافر مهارات التفکير النقديّ في تدريبات کتب العربيّه للمرحله الثانويه الأولي في ضوء نظريّه ليبمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتقد الأنظمه التعلیمیّه الفعاله (القائمه على الکفاءه) أن حیاه العلم والمعرفه قصیره جداً فی عالم الیوم المتطوّر والمتغیّر باستمرار، وعلى المرء أن ینظر إلى القضایا بالتفکیر النقدیّ؛لذلک، تحاول هذه الأنظمه تنمیه مهارات هذا النوع من التفکیر وتقویتها فی السیاقات والمستویات التعلیمیّه المختلفه. هدفت الدراسه تعرّف مدی توافر مهارات التفکیر النقدیّ فی التدریبات اللغویّه فی کتب العربیّه للمرحله الثانویّه الأولى على أساس نظریّه لیبمان. وقد استخدمت المنهج الوصفیّ أسلوباً لتحلیل المحتوى، ولتحدید معامل أهمیّه المؤشّرات المدروسه تمّ استخدام طریقه إنتروبیا شانون. وعیّنه الدراسه کانت مجتمع الدراسه نفسه وهی مکوّنه من جمیع التدریبات اللغویّه لهذه المرحله فی المدارس الإیرانیّه للعام الدراسیّ 1402-1401ه .ش/ ۲۰۲۳-۲۰۲۲م، ویصل عدد الکتب إلى ثلاثه مجلدات. ولتحقیق أهداف البحث، تمّ استخدام استماره تحلیل المحتوى المعتمده على نظریّه لیبمان للتفکیر النقدیّ کأداه للدّراسه. وتتکوّن هذه النظریّه من تسع مهارات، هی: الاجتماعیّه، وإلقاء الأسئله، وتقییم الأدله والتصریحات، والاستدلال، والتفسیر، والتحلیل، والعقلانیّه، والصراحه، والحکم المنطقیّ. وحصیلهً لبیانات البحث، فی جمیع مستویات التعلیم الثلاثه، فإن المهارات الثلاث أی التفسیر، والتحلیل، وتقییم الأدله والتصریحات کان لها أعلى تکرار مقارنهً بالمهارات الثلاث الأخرى، أی الصراحه والحکم المنطقیّ والاستدلال. وبشکل عام، أظهرت النتائج أنه لا یوجد توزیع متوازن لجمیع المهارات فی تدریبات الکتب المدروسه، وحتى هذه المشکله لم تتحسّن مع ارتقاء المستوى التعلیمیّ؛ لذلک، یحتاج المحتوى التعلیمیّ قید الدراسه إلى المراجعه والتعدیل.
نمود سازواره مفهومی بر پایه طرح واره های حرکتی در شعر ودیع سعاده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با ورود دستاوردهای علمی جدید، علم شناخت طرح واره نیز به عنوان یکی از مهمترین ابزارها و دستاوردهای علمی وارد پهنه نقد ادبی شد و ناقدان ادبی از این امکان به عنوان الگوهای فکری و اندیشگانی برای دستیابی به جهان بینی و نگرش های ادیبان استفاده کردند. از این رو، شاعران معاصر با توجّه به استفاده از دستاوردهای علوم دیگر از جمله علوم شناختی به سازماندهی دانش و افکار خود در قالب طرح واره های بصری و قالبی نمودند . طرح واره های تصوری ساختارهای معنادار و الگوهای نوظهوری هستند که از راه تجربه حسی و تعامل با محیط پیرامون شکل می-گیرند. طرح واره حرکتی یکی از اقسام مهم و پرکاربرد طرح واره های تصویری است که از نوع استعاره ساختاری و دارای سه مبدأ مسیر، نگاشت و مقصد است. پژوهش حاضر با هدف معرّفی مفهوم طرح واره های حرکتی بر آن بر آن است نقش طرح واره های مورد نظر را در انتقال مضامین شعر ودیع سعاده مشخص سازد. داده های پژوهش به روش اسنادی از مجموعه اشعار ودیع سعاده گردآوری شده و به روش توصیفی-تحلیلی مورد بررسی قرار گرفته اند. نتایج پژوهش نشان می دهد طرح واره حرکتی در اشکال مختلف با وجود غلبه سکون و ایستایی در شعر ودیع به کار رفته است. ضمن اینکه مهاجرت و جابجایی شاعر از نظر جغرافیایی، در بسامد بالای طرح واره حرکتی تأثیر گذاشته است و شاعر با رصد کردن سوژه و تطور آن برای بیان اندیشه های فلسفی، ادبی و بینش ها و جهان بینی شخصی و شاعرانه استفاده کرده است.
مقاربه لشعر محمد عبدالباري في ضوء نظریه بیرجیرو؛ قصیده «ما لم تقله زرقاء الیمامه» أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
55 - 72
حوزههای تخصصی:
تطوّرَت مناهج دراسه النصوص الشعریه وتحوّلت بفعل التطوّر الشامل فی الوعی النقدی المعاصر وصارت العلاقه مع النص الشعری هی العلاقه القائمه علی أساس الجدل والمشاکسه والتلقی المنهجی بغیه الوصول إلی المعنی الحقیقی للنص بعد سبر أغواره و تجاوز تضاریسه وهیکلیته الظاهراتیه ومن أهم المناهج حدیثه الظهور، المنهج السیمیائی ویستدعیه الوعی النقدی لإخراجه من حاله الغیاب إلی دائره الحضور فی مستوی المعنی والدلاله. ترمی هذه الورقه البحثیه إلی معالجه قصیده «ما لم تقله زرقاء الیمامه» فی ضوء السیمیائیه الجدیده التی تأخذ علی عاتقها فک شفرات النص وإزاله ما یمثّل فجوه ومسافه بین النص والمتلقی ومن أهم الأهداف الأساسیه التی یتوخی الباحثان الوصول إلیها، تأسیس الوعی بشعریه هذا الشاعر وفتح الآفاق الجدیده علی الشعر السودانی المعاصر وهکذا دراسه موقف الشاعر من واقع السلوک العربی فی عصر الحداثه وما ینجبه فی المستقبل من المأساه والویلات. تشیر النتائج إلی أنَّ هذه القصیده طافحه بالرموز والعلامات. القصیده تزخر بالحضور المعرفی للشخصیات ویستخدم الشاعر الرموز المختلفه للتعبیر عن الوضع المأساوی فی المستقبل وما یجلب الانتباه هو هیمنه التوجه الاستشرافی للشاعر علی القصیده. یکثر الشاعر فیها من الإشارات التی تقود إلی المستقبل وخاصه اللازمه التکراریه فی افتتاحیه المقاطع واستخدام الرمز التراثی. تتأتی الفاعلیه الجمالیه للقصیده من الانزیاحات والعلاقات المؤسسه علی المفارقه بین الألفاظ والمفردات ونلحظ فی القصیده الفاعلیه العاطفیه المنبعثه من الرموز والإشارات النصیه التی تکتظ بالمعانی والدلالات والفاعلیه الإحالیه تتأتی من المزج بین الحاضر والماضی عبر الترکیز علی حضور الشخصیات التراثیه والدلالات والملامح المتعلقه بها التی یستأنسها الوعی الجماعی. نری الفاعلیه الکنائیه فی التمثیل الشعری للواقع العربی المتردی والمحاوله لفضح هذا الواقع المؤلم والمستقبل السلبی وتعریته من خلال الاستخدام الواعی لطریقه التعبیر الحکمی فی اللغه الشعریه غیر أن القصیده تخرج عن هذا المسار الدلالی ولا تقف حد تجسید الواقع المأساوی والمستقبل المأزوم بل تتجه عدسه الکامیرا الشعریه إلی المستقبل المنشود والمثالی والذی یتحقَّق بالوعی والمعرفه والرؤیه الجدیده بعیداً عن الجهل والتخلف والعقم المعرفی والفکری.
نظریه روح معنا از نگاه دانشوران یکصد سال اخیر در حوزه علمیه قم (با تأکید بر دیدگاه های امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی)
حوزههای تخصصی:
بر اساس نظریه وضع الفاظ بر ارواح معانی یا به اختصار، نظریه «روح معنا»، الفاظ بر روح معنای مشترک بین مصادیق گوناگون وضع شده اند و خصوصیات مصادیق در وضع الفاظ دخالتی ندارد. طبق این دیدگاه، مراد از الفاظ متشابهی چون عرش، کرسی، لوح، قلم و... در کتاب و سنت، نه معنای ظاهری آن هاست و نه معنای مجازی آن ها، بلکه معنای آن ها چنان گسترده است که شامل مصادیق غیرمادی هم می شود. نظریه روح معنا در اصل برای توجیه الفاظ متشابه قرآن مطرح شده است؛ ولی می توان آن را به طور کلی آن را در دسته نظریه های کلان در لغت شناسی طبقه بندی نمود. این دیدگاه را برای نخستین بار غزالی مطرح کرد و پس از او بسیاری از بزرگان اندیشه اسلامی آن را پذیرفته اند. این نظریه در سده اخیر و در حوزه علمیه قم مجال طرح مجددی یافته است و به این منظور، به طور ویژه دیدگاه سه عالم برجسته در حوزه علمیه قم یعنی امام خمینی، علامه طباطبایی و آیت الله جوادی آملی درباره این نظریه، از منظرها و با رویکردهای گوناگون شایسته بررسی است. در این مقاله تقریر هر یک از این سه بزرگوار از این نظریه و شباهت ها و تفاوت های تقریر آنان و امتیاز و برجستگی دیدگاه آنان در طرح این نظریه مورد بررسی قرار گرفته است.
الاستعاره المفهومیه في دیوان لا ماء في النهر لناصر البدري علی ضوء نظریه جونسون ولایکوف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
69 - 86
حوزههای تخصصی:
إن اللغه بنفسها مجرد أصوات ورموز تعبر عما یجول فی خاطر الإنسان وتعکس أفکاره وخبایا ذهنه؛ ولکن لیس لدیها فاعلیه لتکون مؤهله للارتباط بالعالم الفیزیائی، إن لم یتم ربطها بالمعانی الذهنیه لإنتاج الخطاب. إن الأشکال التی نوظفها فی ترکیب وإنتاج الخطابات اللغویه، تتمیز باحتوائها على أسالیب وأدوات کثیره، مما تمنح البیان جمالیه خاصه. والاستعاره المفهومیه هی إحدى الأسالیب اللغویه الحدیثه التی أبدعها المنظران الأوروبیان لایکوف وجونسون، فهی تبرز فی أحادیثنا الیومیه، وذلک للتعبیر عما یدور فی خلدنا ویوجد فی خفایا أفکارنا. فهی مبنیه على التصور الاستعاری الذی یبنی فی أذهاننا علی أساس المخططات الذهنیه، وتتیح لنا أسلوباً سلسا لإدراک المفاهیم الذهنیه والانتزاعیه. إن هذه الظاهره الحدیثه قد شغلت مساحه وافره من أشعار الشعراء المحدثین، ومن بینهم الشاعر العمانی، ناصر البدری، الذی استمد من هذا الأسلوب بجانب الأسالیب الجمالیه الأخرى للافتنان فی التعبیر وإحکام الصنعه فیما یقول. وفی هذا البحث الذی أجریناه اعتماداً على المنهج الوصفی التحلیلی، سنبین أن الشاعر قد قام برسم لوحات من الحزن الذی یخیم علیه من خلال الاستعاره المفهومیه، مما أعطى ذلک خصوبه لبیانه؛ وأن الشاعر جنح إلى استخدام الاستعاره المفهومیه وذلک لیجدد اللغه ویبث الحیاه فی الکلمات التی تدل على آلامه ومآسیه. لقد لجأ الشاعر فی هذا الدیوان إلى استخدام الاستعاره الاتجاهیه والأنطولوجیه والبنیویه، وباستخدامه لهذه الاستعارات أعطى الکلمات معانی جدیده وجعل لبیانه قوه، مما میزه عن سائر الکلام. وأخیرا، معظم الاستعارات جاءت لتسلیط الضوء على المفاهیم التی تحمل معانی الحزن والأسى وإثبات المعنى فی ذهن المتلقی وإقناعه.
دراسه سیمیائیه لقصیده بشری البستاني "موسیقی عراقیه" في ضوء نظریه مایکل ریفاتیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تُعدّ السیمیائیّه من المناهج النقدیه ذات التأثیر والفاعلیه فی فهم النص والتخطّی الواعی لنظام العلامات النصیه. وهی بوصفها من المناهج النقدیه الجدیده التی تتابع حرکه الدوالّ فی النص وتسهم فی تبیین الحقیقه وإماطه القناع المسیطر علی الألفاظ والأنساق، تُعدّ وسیله للنفاذ إلی مکامن النص والظفر بمضامینه. ویعدّ منهج ریفاتیر من أهمّ المناهج السیمیائیّه الجدیده وهو منهج یختصّ بالشعر دون غیره من النصوص. تقوم هذه النظریّه علی مجموعه من المحاور لدراسه النص الشعری ومعالجه رموزه تحت بعض المسمیّات کالماتریس البنیوی والمنظومات الوصفیّه وسلسله الدوال الشعریه. یعتمد هذا البحث علی المنهج السیمیائیّ فی ضوء الآلیات السیمیائیّه فی محاولته دراسه شعر بشری البستانی، قصیده «موسیقی عراقیّه». ومن النتائج التی توصّل إلیها البحث، أنّ الماتریس البنیوی فی القصیده یدور بین دلالات الموت والألم والانتصار والانفتاح، کما أنّ المنظومه الوصفیّه لا تتعدّى أربع منظومات وهی حاله الضعف والخیانه والاحتلال وحتمیه الفعل الفینیقی فی العراق الحضاری. تنطلق الحرکه النصیه من تصویر حاله الموت والضیاع والعقم وحاله الصراع وتنتهی حرکه الدوال فی القصیده بتجسید الانتصار ودحر العدوان وزوال القحل واستعاده الحیاه فی العراق والأرض.
المتاهه دراسه نصیّه في تحلیل الخطاب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات عربی بهار ۱۴۰۲ شماره ۳۲
73 - 89
حوزههای تخصصی:
تعلّمتُ من الحیاهِ أنَّ الإبداعَ مسافهُ حکایهٍ اشترکَ فیها کلُ المبدعینَ الذین کانوا على موعدٍ مع النص بوصفهِ فضاءً یُحلقُ فیه المبدع بحثاً عن الجمال والذوق والأناقه النصیّه؛ ومن أعماق هذه الفکره نبضت لدیَّ أفکار لتحلیل الخطاب فی مرحله الدراسات العلیا تقومُ على فکره (المتاهه)، وأزعم أنّها فکرهٌ جدیده فی الدراسات النصیّه لتحلیل الخطاب حاولت تطبیقها من خلال تحلیل مجموعه من النصوص لطلبه الدکتوراه والماجستیر على حد سواء، وفی الواقع لاقت أصداءً طیبه ومقبوله لدیهم حتى طلب منی البعض منهم بجمع هذه النصوص وطباعتها فی بحث علمی. أعمل على جعل الطالب فی منطقه التیه الدائم وکلما یصل إلى حقیقه أدفع به إلى منطقه بحث أخرى حتى أجعله یشعر بأنّه فی منطقه متاهات علمیه لا یخرجُ من متاهه حتى یجدُ نفسه فی متاهه أخرى، ومن هنا نجحت إلى حد کبیر فی تعلیم الباحث فی هذه المرحله البحثیه المهمه من حیاته العلمیه کیف یفکر؟ وکیف یربط بین المختلف؟ وکیف یخرج من المتاهه؟ ومن ثم یستنبط النتائج من مقدماتها وعندما یشعرُ أنّه ضائعٌ فی النص کیف یتصرف؟ فضلا عن المفاتیح المهمه لتفکیک الخطاب فی النص، ورکزتُ على تمرین ذهنه وجعله یتحرکُ فی مناطق معرفیه متنوعه حتى یتمکن من الإبداع والابتکار ویخرج بنتائج علمیه رصینه وممیزه. وسوف أحاول أن أقدم تأسیسا لمفهوم المتاهه ومفهوم الخطاب والنص بوصفها مفاتیح معرفیه للبحث، ولو بنحو موجز بوصفها مدخلاً لعتبه العنوان فی البحث ومن ثم أسجّل الأفکار والنصوص التی تمت معالجتها وعلى وفق طریقه المتاهه النصیّه، والغایه العلمیه والمعرفیه من البحث هی التعریف بمفهوم النص، وکیف یستطیع طالب الدراسات العلیا أن یمیز بین النصوص ویفهم کنهها وأطراف الاتصال فیها ومن ثم الاعتراف بها، فضلا عن ضروره فهم الطلبه والباحثین أسباب تعطل عملیه التواصل أو انحرافها بین النصوص والمتلقین، والهدف من هذا البحث تعلیم الطلبه معاییر التواصل للنصوص لأنّه فی حاله فقدان هذه المعاییر لا یصبح النص تواصلیا، عسى أن ینتفع بها طلبه الدراسات العلیا فی کل الجامعات وأسأل الله العلی القدیر أن یجعل لی الأجر والثواب لأنّ القصد فی ذلک خدمه البحث العلمی.
قراءة وتحلیل لموتیفات "الدیستوبیا" في الروایة المعاصرة؛ روایة "فرانکشتاین في بغداد" لأحمد سعداوي أنموذجاً(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنّ المدینه الفاسده أو "الدیستوبیا" إحدى المضامین الّتی نشهدها فی الآثار الأدبیه. إنّ هذا الاتجاه یقع فی النقطه المضاده للمدینه الفاضله الّتی کان یأمل بها الشعراء والکتّاب منذ الزمان القدیم. یتطرق الأدیب فی الأدب المرتبط بالدیستوبیا أو المدینه الفاسده-بصوره مرکزه- إلى بیان التأثیرات المخربه للمظاهر السیاسیه، والاجتماعیه والصناعیه. فی الواقع، یعدّ هذا الأدب، مرآه تعکس القسم المظلم من المجتمع الّذی یعانی من البؤس والشقاء. وبما أنّ الروایه تنبعث من قلب المجتمع والحوادث الطارئه علیه؛ فإنّ هذا العنصر له انعکاس أوسع مقارنه مع العناصر الأدبیه الأخرى فی الروایه. وتحوّل إلى موتیف مکرر فی هذه الروایه. إنّ "أحمد سعداوی"؛ الروائی العراقی المعاصر رسم لنا لوحه واضحه المعالم حول الحیاه فی بغداد وذلک من خلال روایته الشهیره "فرانکشتاین فی بغداد" وقد نظر فیها بنظره مفرطه فی التشاؤم بالنسبه إلى واقع حیاه الإنسان فی العصر الحدیث. وقد صوّر لنا الکاتب فی هذه الروایه، التأثیرات الرهیبه للأطر السیاسیه والاجتماعیه على مستقبل حیاه البشر وخاصه الشعب العراقی. یظهر لنا من خلال نتائج البحث بأنّ احتلال العراق على ید أمریکا والحوادث المریره والعصیبه الّتی تلت ذلک، تسبب فی ظهور وطن یملأه الفوضى والدمار. إنّ الروایه صوره مفزعه لظروف هذا المجتمع البائس ومظاهر المدینه الفاسده تکشف عن نفسها -وبصوره رهیبه- فی مواضع متعدده من الروایه. هذا البحث وفقاً للمنهج الوصفی-التحلیلی یقوم بدراسه ظواهر الدیستوبیا مثل الضلال والانحطاط الأخلاقی، الاستغلال من ناحیه المجرمین، الحرمان من نعمه الأمن، الفوضى، العنف، وزوال مقومات الحیاه السلمیه والهجره القسریه. صوره مفزعه لمجتمع تحوّل إلى جسد مفکک جراء الأحداث المریره الّتی عانى منها إثر جبر الزمان. إنّ هذه الروایه تحمل معها کافه مکونات العمل الأدبی الذی یندرج ضمن الواقعیه السوداء.
تشکيل اللغظ الشّعريّه بين المعيار والاختيار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یدرس هذا البحث العلاقه بین تشکیل المستوى الفنّیّ وترکیب الألفاظ، مبیناً الفارق المعنوی بین اللفظ المعجمی واللفظ فی الترکیب، وما یرتبط بذلک من تشکیل فنی، ثم ما یتضمنه من علاقه الترکیب النحوی بالمعنى، وکیفیه ظهور المعنى من خلال الترکیب، وصله أنواع الترکیب فی اللغه بأداء المعنى، وتأثیر الترکیبات المختلفه فی توجیه المعانی، کما یبحث فی الانزیاح الدلالی فی اللفظ، من خلال دراسه الفارق بین المعنى الکامن فی اللفظ مفرداً والمعنى الذی ینتج لدى ترکیب المفردات لدى الاستخدامات المختلفه، ویبحث أیضاً فی القرائن الداله وأثر هذه القرائن فی توجیه الدلاله وظهور المفهوم من اللفظ عموماً، ویتحدّث فی الاستخدام الفنی للألفاظ فیبیّن أنّ کیفیه استخدام اللفظ فی التّعبیر استخداماً لیس مألوفاً یُنتج دلاله جدیده. ویرکّز البحث أیضاً على مسأله الأغراض والمقاصد المتفرّعه من التّراکیب النّحْویّه، کأغراض التّقدیم والتّأخیر فی علاقات الإسناد، وما ینتج عنها من انحراف دلالیّ یلفت انتباه المتلقّی إلى معنى دلالیّ جدید. ویعتمد هذا الجانب حصول الفائده من خلال مراعاه حال المخاطَب؛ فلکلِّ بِنیه ترکیبیّه معناها ومقصدها وغایتها التّداولیّه، ولکلّ صیغه لفظیّه إبلاغیّه توجبها ملابسات الخطاب وأغراضه. ویبیّن البحث أنَّ اللّغه لفظ معیّن یؤدّیه متکلّم لغرض خاصّ فی مقام ومقال محدّدین، إلى مخاطب معلوم فی الذّهن. ویولی البحث الصّیغه الصّرفیّه اهتماماً، فللصّیغه الصّرفیّه دورٌ کبیر فی التّوجیه الدّلالیّ للکلمه؛ من حیث علاقه بِنیه الکلمه أو صیغتها الصّرفیّه بمعانیها الوظیفیّه.
الشخصیة في مسرحیة "أنا أمک یا شاکر" لیوسف العاني(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
91 - 111
حوزههای تخصصی:
تعد الشخصیه من العناصر الرئیسه فی الروایه بشکل عام وفی النص المسرحی بشکل خاص؛ لأن الشخصیه تلعب دوراً مهما فی تطویر الأحداث داخل النص المسرحی، وکثیراً ما یعتمد المؤلف على أبعاد ومواصفات الشخصیه القصصیه فیتوصیل ما یرمی إلیه من أفکار لتکونبمثابه مدلولٍ مادی على الکثیر من الأفکار والمضامینالإنسانیه. یهدف هذا البحث الذی یعتمد علی المنهج الوصفی_ التحلیلی إلى دراسه الشخصیه فی مسرحیه "أنا أمک یا شاکر" لیوسف العانی، حیث سجلت هذهالمسرحیه أول تأثیر للأدب الاشتراکی فی المسرح العراقیلتناص شخصیه أم شاکر مع شخصیه الأُم عند "مکسیم غورکی". وأهم النتائج التی توصل إلیها البحث ما یلی: إن العانی هو أول کاتب عراقی یختار المرأه بطلاً للمسرحیه، وهی أم شاکر الأم ذات الإراده الحدیدیه والوعی السیاسی غیر العادی والإیمان الذی لا یتزعزع فی حتمیه الثوره الوطنیه وضروره انتصارها. وقد اختار العانی شخصیات المسرحیه من بین الناس العادیین کی یتواصل معها الجمهور بسرعه، إذ إنّ الحقیقه التی أراد العانی أن یوصلها للجمهور دفعته لاستخدام اللهجه الدارجه لإیصال خطابه المسرحی والفکری للأمیّین من المجتمع الذین لا یجیدون القراءه والکتابه. ویبدو أنّ العانی اهتم بالمونولوج ولم یلتفت إلی بعض أبعاد الشخصیات، حیث لا نجد تحولا فی الشخصیات، إذ بقیت کما هی طیله المسرحیه وظلّت رهینه الثوره الشعبیه والحدث المسرحی،فلم تکن غنیه فی ذاتها، لکنها کانت غنیه بالأفکار التی تؤدیها.
أنماط الصوره السینمائیه ودلالاتها فی روایه "تغریبه القافر" لزهران القاسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۷
98 - 115
حوزههای تخصصی:
فی الآونه الأخیره استندت الروایه الحداثیه على المعطیات البصریه المأخوذه من الفنون المرئیه وخاصه الفن السابع فظهرت ملامح الصوره السینمائیه فی العمق الروائی محفوره على نطاق واسع. إنّ توظیف الصوره المرئیه فی السرد الروائی له فاعلیه عده تنعکس مؤثراتها على حرکات الشخصیات والأشیاء فی الفضاء السردی أو تأطیر المشاهد المصوّره بواسطه التقنیات المحدده. تعتبر روایه "تغریبه القافر" لزهران القاسمی من أهم الروایات التی یستخدم فیها الکاتب مفردات تتعلق باللسان السینمائی والرابط الأساسی بین هذین الحقلین هو خروج الکلمه وقفاً للآلیات الفنیه. تعتمد هذه الدراسه على المنهج الوصفی_ التحلیلی للکشف عن النوافذ المشترکه بین العناصر السینمائیه والنص السردی التی تنبثق من خلالها منعطفات تضم بین دفتیها مفردات تتمیّز بکلا الفنین. ومن هذا المنطلق تهدف هذه الدراسه لتبیین مدى خضوع المفردات والفقرات الروائیه للتقنیات السینمائیه والتأکید على وظیفتی اللقطه؛ القرائیه والبصریه وانعکاس الدلالات السیمیولوجیه منهما، لذا النتائج الحاصله من هذا التقارب هی السمو بالنص الروائی نحو النص السردی فبهذا العمل قد یعطی الکاتب المتلقی الفرصه للدخول فی عالم مرئی یتبنى فکره تصویر المشهد وإخراجه. تدور محاور هذه الدراسه حول خمسه تقنیات تتقاطع مع السرد المکتوب؛ لقطه الفعل ورد الفعل ولقطه شاهد واللقطه المضافه ولقطه الکراین واللقطه الجامعه. الکلمات المفتاحیه: الروایه العربیه المعاصره، الصوره السینمائیه، زهران القاسمی، روایه "تغریبه القافر".
المفارقه في ديوان "ولاده أخرى"لفروغ فرخزاد و"الرقص مع البوم" لغاده السّمّان: دراسه مقارنه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
159 - 186
حوزههای تخصصی:
المفارقه، فن بلاغی یتّسم بالمحایله اللغویّه، وهی عباره عن التواصل الخفی بین منشئ النص والمتلقّی؛ فالمکوّنات المستخدمه فیها تشبه ألغازا لغویّه تحتاج إلى الحل والتفکیک، وهذه الوظیفه ترجع إلى القارئ المتمکّن النشیط الذی یستقصی معنى النص، فلا یتوقّف إلا بعد الوصول إلى معنى النّص المکتوب وتحویله إلى النّص المستنبط الذی یؤدّی إلى التمتع واللذه فی نفسه؛ والمفارقه هی أبرز الفنون البلاغیه فی شعر الشواعر المعاصرات المناضلات فی سبیل حل المشاکل النفسیه والمصائب الاجتماعیه؛ وفروغ فرخزاد وغاده السّمّان، تعدّان من الشواعر اللاتی یکدّسن القسم الکبیر من نصوصهن الشعریه للتعبیر عن قضایا المرأه والمشاکل التی تواجهها فی المجتمع. یهدف هذا البحث إلى دراسه المفارقه فی دیوان «ولاده أخرى» لفروغ فرخزاد و «الرقص مع البوم» لغاده السّمّان، مستخدما المنهج المقارن ومستعینا بالوصف والتحلیل ومن النتائج التی وصل إلیها، هی: إنّ المفارقه تعدّ من المکوّنات الرئیسه فی شعر فروغ فرخزاد وغاده السّمّان، وهما توظّفان هذه الظاهره، للتعبیر عن مکنوناتهما النفسیه والاجتماعیه مثل: فقدان الحریه للنساء فی المجتمع. فقد استخدمت غاده السّمّان، المفارقه للتعبیر عن غطرسه الرجل أمام المرأه، ومخادعته إیّاها وتشاؤمها من الحب المادی الذی ینتهی إلى الفشل والکآبه، وهی تتمنّى عالما مثالیا بعیدا عن عالم سوداوی تعیش فیه وتبحث عن حب صادق طیب؛ أمّا فروغ فرخزاد فقد وظّفت هذه الظاهره للإشاره إلى الاحتجاج ضد القوانین الصارمه التی لا تتغیر، والخیبه، والموت والانضمام إلى الحیاه الأبدیه لأجل لقاء الله والحب الروحی وعدم تعلّقها بالشؤون المادیه والوصول إلى المرتبه الإنسانیه العلیا، وحلول الروح الإلهیه فی وجودها؛ ومن قبیل هذه الموضوعات التی لا یمکن التعبیر عنها إلا بواسطه لغه المفارقه التی تمتاز بالغموض والالتباس المرتبطین بالنزعه الصوفیه لدى الشاعره.
الصوره الفنیه لمفهوم الشرک فی القرآن الکریم و وظائفها فی ضوء آراء سید قطب و عبد السلام أحمد الراغب (سوره الحج نموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعتبر «الصوره الفنیه» قاعده الأسلوب القرآنی الأساسیّه،وأداته المفضّله فی التعبیر عن المعانی المجردّه،والحالات النفسیه،وسائر الموضوعات. القرآن الکریم لا یحتوی على کلمات مألوفه بلا روح، بل القرآن یبثّ الروح والحیویّه فی المفاهیم و المعانی،ویجسّد المعانی المجرده والموضوعات الروحیه والعقلیه والحالات الحسیه بالصور الحیه والدینامیکیّه وبهذه الوسیله قد نزّل الله تعالى المعارف العلیا والعمیقه لمستوى فهم الإنسان. من المفاهیم الأساسیّه والمعقّده وأکثر رواجا فی القرآن الکریم مفهوم الشرک وفهم وجوهه أکثر صعوبه من المفاهیم المتشابهه لأن هذا المفهوم أحیانا یختلط بالمفاهیم المتماثله مثل الکفر والإیمان، وهو یعتبر قطبا تدور حوله مفاهیم أخرى مرتبطه بحیث أنّ الله تعالى یعبر عن مفهوم الشرک فی القرآن على أنه أعظم أنواع الظلم وأسوأه؛إِنَّ الشِّرْکَ لَظُلْمٌ عَظِیمٌ(لقمان/13). هذا البحث یقصد دراسه الصور الفنیه وعناصرها بناء على نظریه سید قطب فیما یتعلق بالمفهوم الانتزاعی للشرک فی سوره الحج للقرآن الکریم مع الترکیز على استخراج وظائف هذه الصور بشکل مستقل معتمدا على رأی عبدالسلام أحمد الراغب. للوصول إلى هذا الهدف استخدمنا المنهج الوصفی- التحلیلی مستعینا بالجداول الإحصائیه.من النتائج التی توصلت إلیها الدراسه هی أن الله سبحانه لم یستخدم الصوره الفنیه إلا لمجرد غرض وظیفی یتجلى فی تجسید وعرض الفکره الرئیسه التی تشتمل علیها کل آیه من الآیات المدروسه؛علاوه على ذلک،عنصر التناسق الفنی هو الأکثر حضورا بین عناصر الصوره الفنیه لمفهوم الشرک فی سوره الحج،وعدد تواتره(14مره) ثمّ عنصر التجسیم(4مرات)وبعد ذلک عنصر التخییل الحسی(مرتین)وأیضاً الوظیفه الاعتقادیه تصدّرت وظائف الصور الفنیه لهذا المفهوم وعدد تکرارها(5مرات)ثم جاءت الوظائف النفسیه،والعقلیه،والاجتماعیه،والتاریخیه،والسیاسیه بالترتیب.
الأنساق الإیدیولوجیه فی قصائد المقاومه للشاعر"سالم بن علی العویس" على ضوء النقد الثقافی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یبحث "النقد الثقافی" فی المعانی التی یضمرها الکاتب ویخبؤها وراء النص. ومن الشعراء الذین وجدنا الأنساق الإیدیولوجیه فی قصائدهم ولاسیما الخاصه بالمقاومه هو الشاعر سالم بن علی العویس إذ استعمل أنساقاً ثقافیه متعدده فی نصوصه. إنّنا قمنا بدراسه هذه الأنساق، وذلک علی ضوء النقد الثقافی، ووفقاً للمنهج الوصفی - التحلیلی. وتبیّن لنا أنّ الشاعر قام بکتابه هذه القصائد دعماً واعتقاداً منه للمقاومه وذلک فی ظروف قاسیه حیث کانت النداءات من هنا وهناک تنادی بالتطبیع مع الکیان الصهیونی، وأظهرت دراسه الأنساق الإیدیولوجیا فی قصائد المقاومه للشاعر العویس، عن لاوعی النص الذی أضمر تمرداً ثقافیاً مغایراً لظاهر النص وهیکلیه البناء الشعری وکشف اللثام عما وراء جمالیات النص وذلک من خلال التسلل خلف الکلمات. ولم یتّخذ النسق المضمر دلاله أحادیه المعنی بل حمل أنساقاً متعدده، منها نسق الفحوله الذی أظهر لنا القیم الإیجابیه کالشجاعه والنبل والمقاومه ، ونسق التهمیش الذی بیّن إبعاد وإقصاء الشعب الفلسطینی عن حقوقه ، ونسق التوعّد والتهدید الذی عبرعن بث مشاعر الخوف والترهیب فی صدور الأعداء، ونسق الذل والهوان الذی عبّرعن تخاذل بعض الشعوب العربیه تجاه القضیه الفلسطینیه.
دور استبدال الجمله في تماسک رساله المعاش والمعاد للجاحظ؛ علی أساس نظریه هالیدای وحسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در زبان و ادبیات عربی پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
141 - 158
حوزههای تخصصی:
الاستبدال فی النص معناه تعویض واستبدال عنصر لغوی بعنصر لغوی آخر. یقسم هالیدای وحسن الاستبدال إلى ثلاثه أقسام، هی: الاستبدال الاسمی، والاستبدال الفعلی، والاستبدال القولی؛ کما أنهما یقسمان الاستبدال القولی إلى ثلاثه أقسام وهی: استبدال الخطاب المنقول، الإحاله باسم الإشاره والإحاله المشترطه وبما أن الاستبدال کعنصر هام من عناصر الانسجام النصی قد أدى إلى خلق التناسق فی رساله المعاش والمعاد؛ فإننا تطرقنا إلى دراسه دور الاستبدال فی التناسق النصی فی هذه الرساله على أساس نظریه هالیدای وحسن وذلک فی منهج وصفی-تحلیلی-إحصائی. وعلیه فإنّ نتائج هذا البحث تشیر إلى أنّ للاستبدال القولی دور أهم من بین أقسام الاستبدال وکذلک بین سائر أدوات الاتساق فی رساله "المعاش والمعاد" کما أن الاستبدال عبر الخطاب المنقول، له دور أهم من بین أقسام الاستبدال القولی؛ ففی هذا النوع من الاستبدال یراجع المؤلف فی استبدال الجمل، أسلوبه فی النص وکذلک سیاق النص؛ کما أننا نشاهد نوعاً آخر من الاستبدال القولی وهو الإحاله باسم الإشاره؛ یعنی عن طریق استبدال اسمی الإشاره "هذا" و"ذلک" عن الجمل التی سبقتهما وهذا أسفر عن تناسق النص والانسجام بین الجمل إلى جانب اتقاء التکرار المملّ فی النص وکذلک التعبیر بالإیجاز. وفی الاستبدال القولی من الإحاله المشترطه قد ذُکرت جمل لتکون مفسره لما قبلها وتسفر هکذا عن انسجام النص وتناسقه. فی الاستبدال المفسر یجد المؤلف تفسیراً للجمل السابقه عن طریق الأفعال والظروف التفسیریه وهکذا یخلق علاقه بین جملات النص، فإن هذا النوع من الاستبدال هو استخدم للاستدلال وکذلک للتعبیر عن المساوات. کما أن الجمل الاستبدالیه قد رافقت الإقناع والاستدلال فی رساله المعاش والمعاد وهذا ما لعب دوراً هاماً فی الاتساق الدلالی فی النص.
دور أنماط المفاجأة في کسر أفق التوقع عند المتلقي في القصص القرآني (دراسة قصص سور یوسف والقصص والکهف أنموذجا)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی السردانیة العربیة جلد ۵ الشتاء ۱۴۴۵ شماره ۱۱
67 - 90
حوزههای تخصصی:
تعدّ القصه من الأسالیب المتمیزه التی وظفها القرآن الکریم للتعبیر عن المواضیع التاریخیه والتربویه السامیه ولهذا السبب تؤدی دوراً هاما فی إیصال الرساله المحمدیه إلى البشر. ومن أبرز السمات الفنیه التی تتمیز بها القصص القرآنی مقارنه بالقصص الأدبیه الحضور المتمیز لعنصر المفاجأه، حیث یمنح القصه القدره على لفت انتباه المتلقی ودفعه إلى متابعه القراءه والکشف عن المعانی الجلیله المکنون فیها. والمفاجأه حدث مباغت مفاجئ للفاعل الأساس داخل القصه أو المتلقی خارج النص، وتتجلى الأحداث المفاجئه فی کسر نمطیه سیر الأحداث. هناک طرائق فنیه لتحقیق عنصر المفاجأه للقارئ لتحریکه نحو الأحداث وتشویقه. ولذلک أنماط مختلفه منها بما یشمل مفاجأه المتلقی والفاعل الرئیس فی القصه و انکشاف سرّ المفاجآت للمتلقی وخفائه على فاعلی القصه . نظراً لأهمیه هذه العناصر والأنماط فی تسلیط الضوء على الإعجاز القرآنی معنى ومبنى وکثره المشاهد المفاجئه فی هذا الکتاب العظیم، تنوی هذه الورقه البحثیه عبر توظیف المنهج الوصفی- التحلیلی والاستعانه بکتب التفسیر المعتمده، الوصول إلى رصد تجلیات هذا العنصر ودوره فی إبانه جمالیه المعانی المتمیزه الموجوده فی مشاهد مختاره من قصص سور یوسف والقصص والکهف فضلاً عن أنماطه المختلفه ودورها فی کسر رتابه النص وإثاره انتباه المتلقی وکسر توقعه. تشیر النتائج إلى أن هذا العنصر یلعب دوراً فعالاً فی استیقاف نظر المتلقی وتحریضه على متابعه الأحداث القصصیه ومشارکته الفعاله فی تکمله أجزاء القصه بما یستتبع من تشویقه. توظیف هذا العنصر الفرید فی نوعه یزیل الستار عن القدره التعبیریه المعجزه عند الحق. المفاجأه فی القرآن الکریم جاءت على عده صور منها: مفاجأه المتلقی والفاعل الرئیس فی القصه وانکشاف سرّ المفاجآت للمتلقی وخفائه عن فاعلی القصه. وتوظیف هذه الأنماط یضفی حرکیه وحیویه على النص القرآنی ویکسر الرتابه التی یمکن أن تسیطر علیه. فالصوره الفنیه الموجوده فی مفاجأه القصص القرآنی تساعد على استحواذها على قلب المتلقی وتحریضه على متابعه الأحداث مما یسهم فی دفعها إلى منحى جدید.
بواعث ظهور هجاء المدن والأقالیم في الشعر العربي بخراسان خلال القرنین الرابع والخامس الهجریین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ازدهر الشعر العربی بخراسان فی القرنین الرابع والخامس الهجریین ویمتاز فن الهجاء بین الفنون الشعریه التی راجت عند الشعراء فیها. تناول الشعراء الهجاء بأنواعه المختلفه فی خراسان لکن هجاء المدن والأقالیم ظاهره شعریه أکثر الشعراء منه لأسباب مختلفه کما أورثوا لنا فی طیاته بوصفهم ألسنه الدهر تاریخاً شعریاً عن خراسان وما تتصل بها من أخبار قلّما نجدها فی الکتب التاریخیه مما یستحق النظر والتأمل. ذکر الثعالبی والباخرزی فی موسوعتیهما یتیمه الدهر فی محاسن أهل العصر ودمیه القصر وعصره أهل العصر من أشعار الشعراء بخراسان عدداً وفیراً فی هجاء المدن والأقالیم أکثره فی شکل مقطوعات قصیره تُظهر لنا جوانب من حیاتهم الأدبیه والثقافیه؛ الأمر الذی یحتاج إلی بحث علمی یشرح لنا بواعث هذا اللون من الهجاء ویتیح لنا التعرف علی تراثنا الثقافی؛ ومن ثم تهدف هذه المقاله إلی تناول البواعث التی سببت ظهور هذا اللون من الهجاء إلی جانب سائر أنواع الهجاء فی الشعر العربی بخراسان معتمده المنهج الوصفی _ التحلیلی. وتوصّل البحث إلی أنّ النتائج أن الأسباب فی هذا الصدد هی مناخ المدینه أوالإقلیم، وشعور الشاعر بالغربه، وظلم عمال الدوله، والفسق والفجور، ووجود القاذورات والروائح الکریهه، ومعاناه الشاعر وغضبه من أهل المدینه، وبخل أهل المدینه.کما تبیّن لنا أن هجاء الشعراء للمدن والأقالیم کان غالباً بدافع شخصی، أی أنه کان قائماً على تجربه شخصیه مزعجه، وتبعا لذلک لم یقصدوا الشعراء من وراء الهجاء إلا السخریه والتدمیر.
دراسه صحه إسناد الرساله 53 من نهج البلاغه إلى الإمام علي (ع) بناءً على أدق نظريات الثروه اللفظيّه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات فی اللغه العربیه و آدابها بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳۷
187 - 210
حوزههای تخصصی:
من أکثر القضایا إثاره للجدل فی القرن الحالی وجود نصوص منسوبه لأشخاص مهمین وبارزین، لا یوجد أی وثائق لها. وقد حاول الباحثون دائماً أن یدرسوا هذه الادعاءات من جوانب مختلفه. أدّت أهمیه هذا الأمر إلى ظهور اتجاه فی اللغویات، یسمّى "إسناد التألیف". وهو مهمه تحدید مؤلفی النصوص المتنازع علیها أو مجهوله المصدر، ویهدف إلى التعرف على مؤلف نصوص غیر معروفه، بناءً على أسلوب الکتابه. هناک نظریات مختلفه فی هذا المجال، ولکن حتى الآن، لم یتمّ تقدیم أی طریقه شامله تمکن الوقایه منها، والوثوق بها، مائه بالمائه. تمّ فی هذا البحث الجمع بین نظریه یول وأربع نظریات أخرى حول الثروه اللفظیه، لدراسه مدى صحّه إسناد الرساله 53 من نهج البلاغه إلى الإمام علی (ع)، والإجابه عن الشبهه الموجوده حولها من خلال المنهجین الوصفی-التحلیلی والإحصائی. تشیر نتائج البحث إلى أنّه بالإضافه إلى الدقّه العالیه للحسابات، لا تعتمد مخرجات النظریات الخمسه المستخدمه فی هذا المقال على طول النص، ولا تختلف الثروه اللفظیه فی العینات اختلافاً کثیرا. علاوه على ذلک، تدلّ النتائج أنّ متغیر W له أهمّ دور فی تحدید الثراء اللفظی، ولا تختلف قیمته للرساله 53 اختلافا کثیرا عن قیمته لسائر الرسائل المختاره، فیثبت أنّ کاتب الرساله 53 والرسائل الأخرى کان شخصاً واحداً، ونتیجه لذلک، تمّ رفض الشبهه.
الالتزام في الأدب العربي (الشريف الرضي وابن معتوق الحويزي دراسة موازنة)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات الادب المعاصر سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۹
145 - 166
حوزههای تخصصی:
یهدف هذا المقال بناءً على الأسلوب التوصیفی التحلیلی فحص جوانب الالتزام فی شعر الشریف الرضی وابن معتوق الموسوی لأنهما من الشعراء الذین عکسا الالتزام بعد أن عملا به فی حیاتهما، حیث یمکن العثور علیه بوضوح فی شعرهما وذلک لنشوئهما على ضوء التعالیم الدینیّه فی أسرتین ولائیتین، وتعرفهما على التعالیم الإسلامیّه والقرآنیّه منذ صغرهما، هذه التنمیه أدّت إلى ابتعادهما عن الفحشاء والمنکر حیث ترکا قصائد طاهره وصادقه بعیده عن الإبتذال والمجون، کما یستهدف هذا المقال تعرف المتلقّی ببعض أفکار هذین الشاعرین العظیمین. التعبیر عن هذه التعالیم یدلّ على تمسکهما بهذه القیم عملیّاً ودعوا الجمیع إلیها من أعماق قلبهما. یظهر هذا البحث أنّ الشاعرین قد رسما فی شعرهما قیّماً مثل الابتعاد عن التعلّقات الدنیویّه، والابتعاد عن الشّهوات، والتوکّل على الله، والصبر على المشقّات، وتیسیر الحیاه، والإیمان بأصول الدین، والإیمان بشفاعه الأئمه وخلاصهم والتّفکیر بالموت. کما یدلّ على أنّهما جمعا القیّم الروحیّه بالقرآن وکلام الإمام علی (ع) وحثّا القارئ بالتفکّر فی ضوء هذا الانصهار. استخدم ابن معتوق فن التجسید وبهذه الطریقه قد أعطى أبیاته حیویهً ونشاطا کثیراً. إنّه یشیر إلی واقعه غدیر خم ویستخدم عنصر الخیال ویقوم بوصف وقائع ذلک الیوم. کما أنه یشیر إلى آیه التطهیر فی بعض أبیاته. قد وظف ابن معتوق أسلوب النداء کثیرا حیث خاطب النبی(ص) مستخدما عباره(یا سیدی) وکلمه(مولای) الذی تقدیرها یکون یا مولای.