
مقالات
حوزههای تخصصی:
قرآن کریم گاه موصول واحدی برای چند صله به کار می گیرد، همانند «الَّذِینَ کَفَرُوا وَکَذَّبُوا» و گاه نیز موصول را با حرف عاطفه تکرار می کند به مانند «الَّذِینَ آمَنُوا وَالَّذِینَ هَادُوا». دقیق بودن، اعجاز بیانی و الهی بودن زبان قرآن، اقتضا می کند که در پس هریک از این دو شیوه، معنایی خاص نهفته باشد. برخی مفسران در برداشت های تفسیری خود بین این دو روش فرقی نمی گذارند. برخی دیگر نیز گاه بین این اسلوب ها گسست می افکنند؛ بدین ترتیب مفسران در استظهارات تفسیری شان، نتوانسته اند تفاوت این دو اسلوب را به مثابه قاعده ای ثابت و فراگیر به کار ببندند. مسئله ای که در اینجا رخ می نماید این است که چگونه می توان معنای این اسلوب ها را به قاعده ای عام تبدیل کرد که بر همه آیات قرآن انطباق پذیر باشد. این مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که شیوه نخست (عدم تکرار موصول) همیشه بر وحدت ذات، و شیوه دوم (تکرار موصول با حرف عطف) همیشه بر تعدد و تغایر ذات دلالت می کند؛ البته قاعده انگاری این دو دلالت، با مشکلاتی روبه رو است که این مقاله با رویکرد بینارشته ای و با بهره جستن از روش تفسیری بلاغی این مشکلات را برطرف، و از قاعده انگاری این دلالت دفاع کرده است. این پژوهش با هدف ضابطه بخشی به فرایند اسلوب های موصولی قرآن کریم و با روش کتابخانه ای به انجام رسیده است.
رهیافت ادبی نو در علت اختلاف عددی منادا و جواب آن در آیه «رَبِّ ارجِعُونِ»
حوزههای تخصصی:
در نگرش بیشتر مفسران، واژه «ربِّ» در آیه «ربِّ ارجِعونِ» (سوره مؤمنون، آیه 99) منادا، و جمله «ارجِعُونِ» جواب آن است. به طور طبیعی جواب ندا باید از نظر عدد با منادی یکی باشد و فعل در این آیه، بایستی به شکل مفرد به کار می رفت. ازآنجاکه «ارجعونِ» به هیئت جمع آمده، هم نشینی این دو تعبیر در جمله پیش گفته سؤال برانگیز شده است. بیشتر مفسران شیعه و سنی بر این باورند که مخاطبِ «ارجعونِ» خداوند است و فعل به انگیزه احترام و تعظیم به صورت جمع آمده است؛ ولى با توجه به اینکه این تعبیر در زبان عربى به ویژه در قرون گذشته رایج نبوده است، تفسیر مزبور، از قبیل تحلیل ادبی قرآن با الگوی شاذ خواهد بود که شایسته نیست و ضعف این تفسیر را نشان می دهد. مقاله پیش رو بر آن است که با ارائه گزارشی کامل به روش توصیفی تحلیلی از دیدگاه دانشمندان شیعه و سنی درباره آیه و بررسی و نقد آن ها، رهیافتی نو و هم راستا با هنجارهای زبانی برای حل این مشکل ارائه کند. بر اساس الگوی گفتاری که در تفاهم عرفی بین کاربران زبان ثابت است، ، دو نفر که نمایندگی گروهی را برعهده دارند، هنگام گفت وگو و خطاب قراردادن یکدیگر از ضمیرهای جمع استفاده می کنند؛ درحالی که روی سخن هریک با شخص مقابل است و فقط از او نام می برد.
خوانش معناشناسانه واژه «ریب» در قرآن بر اساس نظریه «ایزوتسو»
حوزههای تخصصی:
برای ترجمه بایستی معنای واژگان به دقت کشف شود و مترجم برای این کار باید از معناشناس کمک بگیرد. ایزوتسو برای استخراج معنای واژگان قرآنی به جست وجوی معنای این واژگان در شعر جاهلی پرداخت و روش های هفت گانه «تعریف بافتی»، «جانشینی واژگان»، «واژگان متضاد»، «میدان معنایی»، «صورت منفی واژگان»، «ترادف عبارات» و «کاربرد در بافت غیردینی» را به کار گرفت. پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی به بررسی معناشناسانه واژه «ریب» با بهره گیری از چهار شیوه نخست می پردازد. یافته های پژوهش نشان می دهد واژه «ریب» در شعر جاهلی به همراه دنباله هایی همچون «منون»، «حوادث»، «زمان» و «دهر» به معنای مرگ، اتفاقات سخت، حادثه های ناخوشایند و ازاین دست کاربرد داشته است، اما در قرآن یک بار عبارت «ریب المنون» دیده می شود. در میان مفاهیم دینی و اعتقادی، واژه «ریب» در قرآن کاربردهایی دارد که معنای درست آن شک از روی دشمنی و کینه توزی است؛ بنابراین به منظور انتقال کامل آحاد معنایی به زبان مقصد، افزودن دنباله توصیفی «کینه توزانه» برای آن پیشنهاد شده است.
بررسی نحوی خطاهای سجاوندی در انواع شش گانه وقف در کتاب «علل الوقوف»
حوزههای تخصصی:
علم وقف و ابتدا، شاخه ای از علم قرائت است که دانشمندان علوم اسلامی از دیرباز به آن توجه داشته و تألیفات مهمی درباره آن نگاشته اند. در بعضی از این تألیفات تنها قوانین کلی وقف و ابتدا بیان شده و در بعضی دیگر علاوه بر آن، مواضع وقف را در کل قرآن کریم مشخص کرده اند. یکی از این تألیفات، کتاب «علل الوقوف»، اثر محمدبن طیفور سجاوندی است. او در این کتاب، شش نوع وقف را معرفی، و با توجه به آنْ مواضع وقف را در کل قرآن کریم تعیین کرده است. بیشتر مصادیقی که او بیان نموده، با معیارهای تعیین شده و نیز اعراب عبارات منطبق است، ولی گاهی نیز انطباق ندارد. ازآنجاکه بسیاری از قاریان قرآن کریم وقف و ابتدای خویش را بر اساس این مواضع اقدام می کنند، تبیین مواضعی که با معیارها و اعراب عبارات مطابقت ندارد، ضروری است تا قاری از وقف های نادرست بپرهیزند. ازاین رو در این مقاله کوشش شده است که با توجه به معیارهای سجاوندی و نیز اعراب عباراتِ بعد از مواضع وقف و با روش تحلیلی انتقادی به بررسی نمونه وار این موارد پرداخته شود. از این بررسی به دست می آید که سجاوندی گاهی در تعیین مواضع وقف دچار خطا شده است که همه انواع وقف های او را شامل می شود.
مقایسه دقت و تنوع برگردان استعاره های پنج جزء اول قرآن در دو ترجمه «طبری» و «گرمارودی»
حوزههای تخصصی:
استعاره از مؤلفه های زیبایی زبان است که پیچیدگی های خاص خود را نیز دارد. بی جهت نیست که برای برگردان استعاره از زبان مبدأ به زبان مقصد، شیوه های گوناگونی وجود دارد که مترجمان از دیرباز به کار برده اند. یکی از دشواری های ترجمه قرآن نیز برگردان استعاره است. در این مقاله، برگردان صد استعاره از پنج جزء نخست قرآن در ترجمه کهن طبری (ترجمه رسمی) با ترجمه معاصر گرمارودی مقایسه شده است که هدف از آن، بررسی میزان دقت مترجمان و تنوع شیوههای آنان در این زمینه و تغییر شیوه ها در طی زمان است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تفاوت زمانی چند سدهای و تحولات و دگرگونی های زبانی، علیرغم تأثیر در میزان بهره گیری مترجمان از روش های مختلف، در تنوع شیوههای آنان تفاوت چندانی ایجاد نکرده است. البته این اختلاف در میزان بهره گیری از شیوه ها، بر نگرش آنان به ترجمه قرآن مبتنی است که می توان آن را در مبدأمداری مترجمان کهن و مقصدمداری مترجمان معاصر خلاصه کرد.
بازپژوهی تعریف بلاغت با رویکرد به واژگان غریب قرآن
حوزههای تخصصی:
طبق دیدگاه دانشمندان بلاغت، کلام بلیغ مشروط به فصاحت کلمه و کلام است و «غرابت»، یکی از موانع فصاحت کلمه به شمار آمده است. در قرآن کریم واژگانی وجود دارد که در عصر نزول، معنای واضحی برای اهالی حجاز نداشته است که به آنها «غریب القرآن» می گویند. مقاله حاضر درصدد است تا تعریف بلاغت را با تمرکز بر بازبینی اشتراط فصاحت در بلاغت و با توجه به الفاظ غریب قرآن به روش توصیفی تحلیلی و با تکیه بر منابع کتابخانه ای بازپژوهی کند. دانشمندان علم بلاغت، الفاظ غریب را به غریب حسن و غریب وحشی تقسیم کرده و تنها غریب وحشی را مخل فصاحت دانسته اند. از نظر ایشان واژگان غریب قرآن، از سنخ غریب حسن است که با فصاحت کلمه منافات ندارد. غرابت زمانمند، مکانمند و ساحتمند، سه حوزه غریب حسن است. بر اساس دیدگاه برگزیده، کلامی بلیغ است که در حد امکانات زبان، با همه مقتضیات شرایط سخن در یک موقعیت زبانی مطابق باشد. این شرایط عموماً مقتضی فصاحت است، اما فصاحت همه جا شرط بلاغت نیست، بلکه گاهی شرایط، مقتضی استفاده از واژگان غریب است. در این موارد، استفاده از واژه فصیح به بلاغت کلام آسیب می رساند. در این دیدگاه، بلاغت کلام تنها یک ملاک دارد و آن، مطابقت با مقتضای شرایط سخن است و فصاحت کلمه و کلام، شرطی در عرض این ملاک نیست.