فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۵۲۱ تا ۱٬۵۴۰ مورد از کل ۵٬۹۴۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
علیّت تحلیلی و کاربردهای آن در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در رویکرد مشهور، علیّت مستلزم کثرت وجودی، اعم از تباینی و تشکیکی، میان علّت و معلول است؛ با این حال، خودِ فلاسفه در مواضعی که کثرت وجودی برقرار نیست، علیّت را متحقّق دانسته اند. صدرا این قسم علیّت را به تحلیل عقلانی می داند و آگاهانه ملازمه ای بین «علیّت» و «کثرت وجودی» نمی یابد. تئوری علیّت تحلیلی مستلزم توسعة معنای علیّت است و می باید تعریفی ارائه کرد که انطباق پذیر بر هر یک از کثرات وجودی و تحلیلی باشد. بر اساس مبانی حکمت متعالیه، دو تعریف از علیّت بیان می شود که توأمان انطباق پذیر بر کثرت وجودی و تحلیلی است. نخست، رابطة توقّف میان دو موجود؛ دوم، رابطة توقّف میان دو مصداق. از آن جا که کثرت «موجود» و «مصداق» لزوماً «کثرت وجودی» را به دنبال ندارد، اگر دو «موجود» و دو «مصداق» در خارج به دو «وجود» تحقّق یابند، علیّت خارجی است و اگر به یک «وجود» موجودند، علیّت تحلیلی است. با پذیرش دو تعریف فوق علیّت مستلزم کثرت وجودی (خارجی) نیست، بلکه مستلزم مطلقِ کثرت است، اعم از آن که کثرت وجودی باشد یا تحلیلی. می توان کاربردهای فراوانی از علیّت تحلیلی به دست آورد که برخی قبل از حکمت متعالیه و برخی بعد از آن، رواج یافته است: علیّت ماهیّت برای لوازم خود، علیّت امکان برای احتیاج، علیّت در برهان اقترانی حملی، علیّت عرض برای عرض، علیّت جوهر برای عرض، علیّت صورت (فصل) برای ماده (جنس) و علیّت ماده و صورت برای ذات ماهیت
تأثیر آرای ابن سینا بر فلسفه اروپا در قرون وسطی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات تاریخ فلسفه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
کاربست عقل ابزاری در روش نقلی کلامی با تکیه بر متون کلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقصود از روش عقلی و روش نقلی در این نوشتار منبع بودن عقل و نقل در کسب معرفت است؛ اما عقل گذشته از منبع بودن، در روش نقلی نیز نقش آفرینی می کند. بدیهی است در روش نقلی، عقل نیز کارایی دارد، ولی نه به منزلة منبع بلکه به مثابه ابزاری در اختیار متن. کاربست عقل ابزاری در روش نقلی کلامی به معنای نقش آفرینی عقل در استنباط و دفاع از نقل است. نشان دادن نحوة به کارگیری عقل در استفاده کردن از متون وحیانی در کسب معرفت یکی از ضرورت های این تحقیق است که در کتب کلامی کمتر به این امر مهم پرداخته و بیشتر به تبیین نقش های کلی عقل اشاره شده است. هدف از این نوشتار تبیین نقش های مختلف عقل به منزلة ابزاری در اختیار نقل است. برای رسیدن به این هدف از روش توصیفی تحلیلی بهره گرفته می شود. به همین جهت به کتب کلامی جهت یافتن نمونه های مختلف به کار گیری عقل در بهره بردن از نقل مراجعه می شود. نقش استنباطی، نقش تبیینی دفاعی و نقش اعتباربخشی از جمله کارکردهایی اند که در نوشتة حاضر بدانها اشاره شده است.
تحلیل جایگاه و کارکرد صور مرتسمه در تفکر سینوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
علم الهی به اشیاءْ قبل از ایجاد، یکی از مباحث الهیات بالمعنی الاخص است که معرکه ی آرای مختلف قرار گرفته است. برخی از عهده ی تبیین این مسأله برنیامده و عده ای نیز نتوانسته اند تبیین دقیقی از علم تفصیلی در این مقام را ارائه دهند. در میان اقوال گوناگون که در این خصوص وجود دارد نظریه ی مشائین و ابن سینا معروف است؛ آن ها نظریه ی صور مرتسمه را مطرح نموده، بر این باورند که علم تفصیلیِ قبل الایجادِ واجب تعالی، از طریق این صور است. آن ها علم پیشین واجب به اشیاء را علمی حصولی و درعین حال فعلی و لازمه ی ذات دانسته اند. ابن سینا بر این باور است که ذات واجب، از جهت تعقلِ مبدئیت ذات خود برای آن ها، صور را تعقل نموده، نه به واسطه ی صوری دیگر، بلکه این صور از آن حیث که معقول اند موجودند؛ وجود آن ها عین معقولیت آن هاست و بر عکس. در این نوشتار ضمن تبیین و تحلیل نظریه صور مرتسمه در تفکر سینوی به بررسی ایرادات ملاصدرا بر آن نیز پرداخته است.
نسبت سلمان و سهروردی در نگاه هانری کربن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در آن هنگام که هانری کُربن (1903-1978) در نیمه اول قرن بیستم در اوان جوانی جستجوگری خود را آغاز کرده بود، سنت اسلام شناسی فرانسه به واسطه آثار لویی ماسینیون (1883-1962) با نام سلمان فارسی به خوبی آشنا بود. کربن نیز در کار تحقیقی مشترکی که به همراه پاول کراوس (1904-1944) در دهه 1930 میلادی دربارهٴ کتاب الماجد جابربن حیان به انجام رساند، بیش از پیش و به طور مستقیم با «موضوع سلمان» مواجه گردید. امّا ، در مورد ارتباط کربن با سهروردی، حجم عظیم تحقیقات وی دربارهٴ شیخ اشراق و نیز رشته های استوار وقایعی که سرنوشت کربن را محقق کرد، خود گواهی قاطع بر این امر است که نام شیخ اشراق و هانری کربن در انتهای هزارهٴ دوم و ابتدای هزارهٴ سوم به طرزی استوار با همدیگر پیوندخورده است.
اما نسبت شیخ اشراق و سلمان پاک چیست؟ کربن سلمان را نمونه اعلای یتیم و غریب میداند، آنانی که با کناره گیری از راه عموم، پیرو طریق ائمه میگردند تا بدانجا که صاحب سرّ آنان میشوند؛ هانری کربن در تعمیمی صائب، غربا را همه آنانی میداند که در پی درک و محقّق نمودن پیام سرّی اسلام هستند، چنانکه ایرانیان اهل راز و معنا طی قرون متمادی اسلام را فهمیده اند و پرشور و با اخلاص، خود را وقف آن کرده اند. بدین معنا، شخص سهروردی در زمرة غرباست، مضافاً اینکه «موضوع غربت» موضوعی اصلی هم در آثار حِکمی عربی اوست و هم در داستان های رمزی فارسی وی. بدین ترتیب، وی در زمرهٴ آنانی است که سلمان مقتدای معنوی آنان است.
کربن مجلد دوم اسلام در سرزمین ایران را، که کل آن مجلد به سهروردی اختصاص دارد، با یاد سلمان آغاز کرده است و با یاد او به پایان برده است. در دیگر مواضع این اثر عظیم چهار جلدی نیز به دفعات به سلمان مراجعه میکند. ما بر پایه این اثر چهار جلدی، به استخراج و معرفی نظر وی دربارة نسبت سلمان و سهروردی پرداخته ایم.
سرانجام آنکه هانری کربنْ سلمان، سهروردی و همه ٴ آنانی را که به آن دو اقتدا کنند، مصداق «غربا» در این حدیث از امام جعفر صادق(ع) میداند: «إنّ الإسلام بدأ غریباً و سیعود کما بدأ، فطوبی للغرباء»».
تأثیر نظریه حرکت جوهری بر نفس شناسی ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سیر تکاملی اندیشه فلسفی مسلمین، صدرالمتألهین توانست بسیاری از معضلات اقطاب خود ازجمله در علم النفس را برطرف کرده، طرح نوینی از آن ارائه نماید. بدیهی است نفس شناسی ملاصدرا نیز بر مبادی و اصول فلسفی او استوار شده است. این پژوهش بهدنبال تبیین تأثیر نظریه حرکت جوهری صدرا – بهعنوان یکی از اصول بنیادین فلسفی اش- بر مختصات و تفاوت های نفس شناسی او می باشد. ازجمله این تأثیرات می توان به مباحث حدوث و بقای نفس، حقیقت نفس، تحول در برخی براهین تجرد نفس، رابطه نفس با بدن، رابطه نفس با قوای آن، اتحاد عاقل و معقول، موت طبیعی و اخترامی، ابطال تناسخ، تجرد قوه خیال و معاد جسمانی اشاره کرد.
ابن طفیل
موقعیت محقق سبزواری در دولت صفوی
حوزههای تخصصی:
اثبات وجود خدا در تفکر دنس اسکوتوس و تأثیر ابن سینا بر آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی قرون وسطی قرون وسطی میانه (قرون 12 و 13)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی فلسفه مشاء
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
در این نوشتار، افکار و آراء دنس اسکوتوس درباره اثبات وجود خدا بررسی و تبیین می شود و تاثیر افکار ابن سینا بر آن از زاویه ای واقع بینانه و مستند روشن می گردد. اسکوتوس در بحث از اثبات وجود خدا، به لحاظ پیش انگاره ها یا مقدمات و مبانی و حتی به لحاظ ساختار استدلال کاملاً تحت تاثیر ابن سینا قرار دارد. اسکوتوس به تبع ابن سینا برهان ارسطویی محرک اول را در اثبات وجود خدا نامعتبر می داند. او استدلال خود را با «موجود به طور کلی» آغاز می کند، مفهوم موجود را مشترک معنوی می داند، امکان را به معنای امکان خاص لحاظ می کند، خدا را علت فاعلی به معنای حقیقی و معطی الوجود و به مثابه علت تامه، موجده و مبقیه می داند، و در استدلال خود از برهان وسط و طرف استفاده می کند. گذشته از موارد تاثیرپذیری اسکوتوس از ابن سینا شباهت ها و تفاوت هایی نیز میان آراء این دو متفکر وجود دارد. نتیجه استدلال های هر دو متفکر، خدایی است با ویژگی های یکسان به لحاظ فلسفی، اما متفاوت به لحاظ دینی. در شیوه استدلال بر وجود خدا نیز ابن سینا و اسکوتوس همانند یک دیگرند، جز این که در فلسفه ابن سینا با این شیوه علت فاعلی اول اثبات می شود، اما در تفکر اسکوتوس با همین شیوه تفوق سه وجهی خدا به صورت یک جا اثبات می شود.
معرفتشناسى اصلاحشده و مبانى معرفتشناختى آن
حوزههای تخصصی:
معرفتشناسى اصلاح شده، یک دیدگاه مشخص در معرفتشناسى دینى است که با نقد مبانى معرفتشناسى الهیات طبیعى تحول جدیدى در عرصه معرفتشناسى ایجاد کرد. این مکتب نوظهور رویکردى در برابر مبناگرایى کلاسیک است که تفسیر دیگرى از معقولیّت باور دینى ارائه مىدهد. در این مقاله ضمن گذرى کوتاه بر مباحث مقدماتى آن، مبانى معرفتشناختى این سنت فکرى را به بحث مىگذاریم.
جنبش ذاتی طبیعت
حوزههای تخصصی:
وجود در نگاه دو اندیشمند: پارمنیدس و ملاصدرا
منبع:
آینه معرفت ۱۳۸۳ شماره ۴
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم پیش سقراطیان وسوفسطاییان (6 ق.م- 4 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی متافیزیک
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
بررسی نظام اخلاقی ابن مسکویه و سهم فلسفة یونان در آن(مقاله ترویجی حوزه)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
یکی از اقسام اخلاق هنجاری، اخلاق فضیلت محور است که ریشه در یونان باستان دارد. از نخستین کسانی که در محیط اسلامی مباحث اخلاق فضیلت محور را مطرح کرده، ابوعلی احمدبن محمد مسکویه رازی است. در این پژوهش کوشیده ایم نخست به بررسی آرای ایشان در باب فضیلت و سعادت بپردازیم و آن گاه تأثیرپذیری وی از فلاسفة یونان را بررسی کنیم. حاصل این پژوهش نشان می دهد که ابن مسکویه به رغم تأثیری که از متفکران یونانی پذیرفته، با توجه به فرهنگ اسلامی اخلاق فضیلت، شریعت مداری را پایه ریزی کرده که تا زمان ما نیز مورد استفاده پژوهشگران حوزة اخلاق است.
خدا در فلسفه ملاصدرا
تحلیل انتقادی ادله اتحاد عاقل و معقول(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آشنایی هر انسانی با من خویش و درک آن همواره ذهن بشر را مشغول می دارد زیرا پاسخ آن سبب معنا بخشیدن به زندگی و حیات آدمی می شود. به عقیده صدرالمتالهین حقیقت انسان به دلیلی قابل شناخت نیست و از این رو آنچه را حکما بیان می کنند حقیقت او نیست اگرچه بیانگر ویژگی هایی از انسان است. صدرا راههای رسیدن به این معرفت را بیان می دارد. وی دو گونه تعریف ماهوی ارائه می دهد در تعریف نخست اگر چه همانند فیلسوفان سلف از حیوان ناطق استفاده می کند اما با مبنا قرار دادن مبحث قوه و فعل و حرکت جوهری در روند تعریفی خود از پشینیان فاصله می گیرد. در تعریف دوم به تبعیت از عرفا و کسانی که وی آنان را راسخان در علم می نامد تعریف ماهو انسان را بر اصولی چون وحدت حقیقت وجود و تشکیک در مراتب آن و جامعت انسان از همه عوالم و نشئات وجودی پایه گذاری می کند. مقاله حاضر با نگاه به مبانی قرآنی و روایی انسانشناسی صدرا به بررسی این مساله می پردازد.
در این مقاله دوازده دلیل برای اثبات اتحاد عاقل و معقول از مهمترین فلاسفه حکمت متعالیه صدرالمتالهین ملاهادی سبزواری محمد حسین طباطبایی و مرتضی مطهری مورد نقد قرار گرفته و بطلان هر یک از آن دلیلها با چند اشکال واضح شده است. همچنین هر سه اشکال سبزواری به مهمترین دلیل صدرا و نیز هر سه دلیل ابن سینا و فخر رازی د رد نظریه اتحاد ابطال شده است . تمام نقدها و اشکالهایی که مطرح شده به جز یکی دو مورد که از آراء برخی از معاصران استفاده شده جدید و ابتکاری است. حاصل نقد و تحلیل ها اینست که در مورد نظریه اتحاد عاقل و معقول به خاطر بطلان مهمترین دلیلهای اثبات و رد آن باید سکوت کرد.
اختیارات انسانی و قضا و قدر الهی
حوزههای تخصصی:
ظاهرا انسان همواره در پی شناختن سرنوشت و تکلیف خود بوده است تا وظیفه خود را بشناسد ومسئولیت واقعی خود را در برابر حوادث تشخیص دهد.این جستجو از این سوال سرچشمه گرفته است: «آیا من مالک و سازنده سرنوشت خود هستم یا سرنوشت من به دست قدرتی خارج از من رقم خورده است؟» این قبیل تفحصات و تاملات حول این دو قطب، درنوسان بوده است. قبول یکی از دو مورد، غفلت از واقعیت عینی و ملموسی است که اتفاق می افتد. زیرا، از جهتی، انسان تحت تاثیر شرایط مقدر و محتوم زندگی می کند. او در زیر سلطه قوانین طبیعت قرار دارد، که همواره یکنواخت عمل می کنند. به طورمثال، انسان همواره در حال تحول است؛ نیروی جاذبه زمین همواره عمل می کند؛ سرما و گرما اثر ثابت خود را اعمال می کنند؛ مرگ نیز، دیر یا زود، امری حتمی الوقوع است. بالاخره انسان الزاما در محدوده انسانی خود می فهمد و به هیجان در می آید و در این قلمرو مسائل را تبیین می کند.در این میان انسان چه نقشی دارد؟ او در سپر این الزامات می تواند تصمیم بگیرد و عزم اش را جزم کند، یا کاملا منفعل است، و یا حالت سومی وجود دارد که بین الامرین می باشد؟ ما در این مقاله سعی کرده ایم، از طرفی حدود مقدرات را، با توجه به تاریخ و حیات فعلی انسان بررسی نماییم، و از طرف دیگر معنی آزادی و اختیار انسانی را در چهارچوب همین مقدرات بیان کنیم. بدون اینکه بخواهیم با نصایح بی بینان، به زور و عنف آزادی یا جبر را بر احوال انسانی تحمیل نماییم. بدین جهت ابتدا صورتهای مختلف جبر را مورد بررسی قرار داده ایم، سپس راه های آزادی را در جو همین الزامات بررسی کرده ایم. بنابراین مفهوم تازه ای از آزادی، به عنوان گذر از وضع موجود، کشف و فهم راه هایی که امکان تحقق دارند، مطرح شده است. این بررسی با ذکر مثالهای کاملا مملوس مطالب را مورد بحث قرار داده است.چون امر بر این دایر است که نگرش تازه ای از جبر و اختیار مطرح شود، بدین جهت مطالبی مطرح شده است که فهمیدن آنها مستلزم تعمق و تامل مجدد می باشد. به عبارت دیگر، نمی توان با سهل گرایی و به صورت ماشینی از یک کتاب عزیز، یا از یک شخصیت .الا نقل مطلب نمود و خود را از تفکر مجدد معاف ساخت، و به تسلیم و بی نظری روزگار گذراند. حکم از آن هر انسانی است که مطابق امکاناتی که کشف نموده است، تصمیمات خود را عملی سازد و به زندگی خود رنگ و معنی خاصی بدهد و ماهیت حوادث را به نحو تازه ای ب دست آورد، اگرچه الزامات و مقدراتی نیز حال در موقعیت و وجود او است.