فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۷۸۱ تا ۱٬۸۰۰ مورد از کل ۵٬۹۹۲ مورد.
حوزههای تخصصی:
با اینکه در مطلوبیت کمال اختلافى نیست، درباره خود مفهوم کمال، چه در عمل و چه در نظر اختلاف وجود دارد. ریشه بیشتر این اختلافات، مبانى بحث کمال نهایى انسان است؛ تا آنجا که اختلاف در مبانى کمال نهایى، به ایجاد مکاتب مختلف اخلاقى انجامیده است. یکى از مهم ترین این مبانى، مبانى معرفت شناختى است. در این مقاله به بحث درباره مبانى معرفت شناختى کمال از دیدگاه آیت اللّه مصباح مى پردازیم که بر اساس آن، معرفت امرى ممکن بلکه متحقق است و مى توان آن را با تبیینى یقین آور اثبات کرد. به علاوه، ابزار معرفت منحصر به عقل و حس نیست، بلکه وحى و شهود نیز جزو ابزارهاى اصلى معرفت هاى بشرى اند. همچنین بر اساس دیدگاه ایشان میان فعل و هدف اخلاق رابطه اى ضرورى (ضرورت بالقیاس) برقرار است.
مطابقت ذهن و عین در اندیشة ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از نظرملاصدرا، مسئلة مطابقت و عدم مطابقت، در علم حصولی مطرح است؛ زیرا علم حصولی صورتی از شیء در ذهن است، و صورت ذهنی باید با واقع مطابقت داشته باشد.وی بر این باور است کهماهیت واسطة بین عین و ذهن است که در هر دو مرتبة وجودی عیناً تکرار شده است. البته اشکالاتی بر نظریة ماهوی ملاصدرا وارد آمده که در نهایت حاکی از آن است که این نظریه نتوانسته به نحو متقن مطابقت ذهن و عین را اثبات کند. از طرف دیگر با توجه به اصالت وجود و تشکیک وجود می توان نظریة این همانی وجود عینی را مطرح کرد که بر اساس آن، علم وجود برتر ماهیت معلوم است.
روش فلسفی ابن سینا، الگویی برای تحول در علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف ما در این مقاله این است که با ارائه یک الگوی تاریخی اولاً نشان دهیم تحول در علوم انسانی به گونه ای که با ارزش های اسلامی سازگار باشد، امکان پذیر است؛ ثانیاً نشان دهیم برای نیل به چنین هدفی چه روشی باید اتخاذ شود و چه مراحلی باید طی شود. یکی از الگوهایی که می توان در تحول علوم انسانی از آن استفاده کرد، روش ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان و به طور خاص فلسفه ارسطویی است. ابن سینا در مواجهه با فلسفه یونان ضمن پرهیز از هر گونه برخورد حذفی، طی چند مرحله و به صورت کاملاً روشمند، مباحث فلسفه یونان را چنان متحول ساخت که تا حدود زیادی به مبانی تفکر توحیدی اسلام نزدیک شد. روش او دارای سه گام عمده است: فهم دقیق؛ نقد مبنایی؛ تحول ساختاری. وی این گام ها را به صورتی کاملاً روشمند پیش برد. اضلاع روش وی در هر گام عبارت است از: تحلیل معنایی، توجه به وجوه مختلف موضوع و تحلیل و ترکیب. این روش ابن سینا را به اعتبار نتیجه آن می توان تحول ساختاری نامید.
نقد و بررسی دانش ارتباطی از منظر معرفت شناسی اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۳ شماره ۵۷
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو به شیوه ای توصیفی- تحلیلی به نقد و بررسی یکی از نظریه های جدید حوزه معرفت شناسی غرب، تحت عنوان دانش ارتباطی یا دانش توزیع شده پرداخته است. با وجود آنکه کمتر از یک دهه از عمر این نظریه سپری شده است، در مجامع علمی دنیا با اقبال زیادی روبرو بوده است. دانش ارتباطی مدعی است که در کنار دو نوع دانش تجربی و عقلی، نوع سومی از دانش را به اقتضای عصر دیجیتال شناسایی و معرفی کرده است. مقاله حاضر دارای دو بخش عمده است. در بخش نخست، مبانی و ویژگی های معرفت شناختیِ دانش ارتباطی احصا شده است و در بخش دوم از منظر معرفت شناسی اسلامی (صدرایی) مورد نقد قرار گرفته است. در بخش نخست منبع، اعتبار، برآمدنی بودن، کثرت گرایی و نظریه صدق و توجیهِ دانش ارتباطی به عنوان ویژگی های برجسته آن استخراج شده است. در بخش دوم، تحویل گرایی دانش ارتباطی که از جمله شواهد آن تسری قوانین و یافته های دیگر علوم (فیزیکی) به حوزه معرفت شناسی و همچنین یکسان انگاری قوانین شبکه های عصبی، اجتماعی و فناوری است، مورد نقد قرار گرفته است. از دیگر نقدها اعتقاد دانش ارتباطی به ساحت مادی علم است که از منظر معرفت شناسی اسلامی قابل پذیرش نیست. با وجود نقدهای مختلف، نقاط اشتراکی نیز بین معرفت شناسی اسلامی و دانش ارتباطی وجود دارد که از آن میان می توان به تقریبی بودن دانش و عینیت هستی شناختی نزد هر دو اشاره کرد
حقیقت دوگانه و نظریه عقل هیولانی ابن رشد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابن رشد و ابن رشدیان متهم به «حقیقت دوگانه» شده اند؛ یعنی معتقدند که یک مسئله می تواند در دین حقیقت باشد در حالی که نقیض آن در فلسفه صادق است. در بخش اول مقاله تاریخ و معنای این نظریه از دیدگاه کلیسا بررسی شده، در بخش دوم به رأی ابن رشد در باب چگونگی بقای نفس در دو دسته از آثار فلسفی و کلامی اش پرداخته ایم، و در بخش سوم با ارزیابی نظر ابن رشد در این دو دسته آثارش این نتیجه به دست آمده که رأی ابن رشد در باب عقل هیولانی و بقای مشترک و کلی آن پس از مرگ (وحدت عقل) با رأی او در باب بقای نفوس فردی در آثار کلامی متناقض نیست، زیرا وی در مورد نفس قائل به اشتراک لفظی است. لذا نمی توان او را معتقد به حقیقت دوگانه دانست بلکه او به وحدت حقیقت باور دارد. بنابراین ابن رشد را دوحقیقتی خواندن نشان از عدم درک آرای وی دارد.
روش فلسفی ابن سینا در تفسیر حروف مقطعه قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همواره تفسیر و فهم معانی حروف مقطعه قرآن از مهم ترین مسائل تفسیری به شمار رفته است. ابن سینا به عنوان یک فیلسوف مسلمان در تفسیر آیات از روش فلسفی و مبانی حکمت خود که بیش تر جنبه نوافلاطونی دارد، بهره می گیرد. او در رساله النیروزیه که به تفسیر حروف مقطعه اختصاص دارد، ابتدا به بیان مبانی حکمت خود مانند نظریه صدور و پیدایش نظریه صدور و پیدایش موجودات از واجب الوجود، می پردازد و سپس سعی می کند تا با استفاده از نظریه حروف ابجد، حروف مقطعه قرآنی را بر این مبانی تطبیق و تفسیر کند. از نظر وی هر یک از حروف مقطعه که معادل حروف ابجد در نظر گرفته می شوند، به صورت فردی یا در حال ترکیب با حروف دیگر، بر اساس قوانین خاصی که ابن سینا ارایه می دهد، با موجودات خاصی متناظر خواهند بود.
بررسی و تحلیل رویکردهای فلسفی، عرفانی و قرآنی براهین اثبات وجود خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در متون فلسفی تمرکز اصلی بر اثبات واجب است و توحید، از متفرعات اثبات واجب به شمار می آید. درحالی که متون عرفانی تمرکز خود را بر مسئله توحید قرار می دهد. قرآن نیز بیشتر بر توحید تأکید دارد تا بر اثبات وجود خدا. فیلسوف اولاً خدا را با علم حصولی و کلی می شناسد و ثانیاً در فلسفه هم خدا و هم مخلوقات از سنخ وجود هستند، اما هرکدام مرتبه ای از وجود؛ درحالی که عارف به خدای خویش علم حضوری دارد و فقط او را موجود می داند و غیر از خدا نه خود و نه هیچ چیز دیگر را موجود نمی داند. قرآن نیز زمانی که دربارة خدا سخن می گوید به وضوح از خدایی شخصی یاد می کند. در این نوشتار تلاش کرده ایم با تمرکز بر سه دستة از متون اسلامی (متن قرآن، متون عرفانی و متون فلسفی) نحوه نگرش هریک از این متون را نسبت به «براهین اثبات وجود خدا» تحلیل و بررسی کنیم. و با نگاهی درجه دو، نقاط تشابه و تمایز این سه رویکرد را نشان دهیم.
بازخوانی نظریه اخلاقی ملاصدرا با تکیه بر «فضیلت گرایی» معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دغدغه وصول به حقیقت و عملِ اخلاقی برای ملاصدرا مهم شمرده شده است. هدف این مقاله سنجش چگونگی انطباق نظریه اخلاقی این فیلسوف با «فضیلت گرایی» است. بررسی و سنجش هر یک از مؤلفه های «اخلاق فضیلت» با تکیه بر شواهد مندرج در آثار وی انطباق دیدگاهش بر نظریه «فضیلت گرایی» را تقویت و اثبات می کند. نتیجة این بررسی نشان می دهد که الف) ملاصدرا، همچون فضیلت گرایان، فضیلت را مقصد نهایی و کمال آدمی می داند؛ ب) بیشتر بر اهمیت و نقش «بودن» پای می فشارد تا عملِ صرف؛ ج) برای او فضیلت ارزش فی نفسه دارد؛ د) وی حیات اخلاقی را در چارچوب قواعد عقلانی محصور و محبوس نمی کند؛ ه ) برای او الگوها و اسوه های اخلاقی مدل حقیقی برای طراحی زندگی مبتنی بر فضیلت اند؛ و) سرانجام برای دست یابی به حیات مطلوب اخلاقی بایستی فضائل را هم در عرصه حالات درونی و هم در اعمال بیرونی محقّق کرد.
اختیار و ضرورت از دیدگاه حکمت متعالیه، مکتب نائینی و محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
یکی از مسائل مهم در بحث جبر و اختیار رابطه اختیار با ضرورت است، چرا که طبق قاعده الشیء ما لم یجب لم یوجد، هیچ پدیده ای تا به سر حد ضرورت نرسد تحقق پیدا نخواهد کرد. این که این قاعده در مورد همه پدیده ها صادق است یا این که فقط بر امور غیراختیاری حاکم است از دیرباز مورد بحث متکلمان و فلاسفه و اصولیون بوده است. حکیمان صدرایی این قاعده را بر افعال اختیاری انسان نیز حاکم می دانند، اما طرفداران نائینی به مخالفت با آن برخاسته و آن را در تنافی با پذیرش اختیار انسان می دانند. در این مقاله، در ابتدا به دیدگاه حکما و اصولیون در باب مراحل فعل اختیاری پرداخته می شود و سپس این مسئله مطرح خواهد شد که آیا با جبری تلقی کردن مراحل فعل اختیاری می توان اختیار انسان را پذیرفت، یا نه؟ و آیا نقدهای مکتب نائینی بر فلاسفه وارد است، یا نه؟ در ادامه بحث، به نوآوری های علامه جعفری، هم در مورد مراحل فعل اختیاری و هم در مورد نحوه حاکمیت قانون علیت بر افعال اختیاری انسان، خواهیم پرداخت. آرای وی، بر خلاف آنچه تصور می شود، هماهنگ با نائینی نیست و در عین حال خلأهای فلاسفه را نیز برطرف می سازد.
بررسى تبیین علّامه طباطبائى از شعور همگانى موجودات در تفسیر المیزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن کلیات مفسران و تأویل گران شیعی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی تفسیر و علوم قرآن تفسیر قرآن معارف قرآن جهان و طبیعت در قرآن
علّامه طباطبائى، از فیلسوفان و مفسران برجسته شیعه، شعور همگانى موجودات را بر اساس ادله نقلى و عقلى پذیرفته و درصدد تبیین آن برآمده است. نویسنده با مراجعه به آثار علّامه طباطبائى و با محوریت تفسیر المیزان، همراه با توصیف و تحلیل دیدگاه ایشان درباره سریان ادراک در همه موجودات، بر اساس ادله نقلى و عقلى، به بررسى این دیدگاه پرداخته است. به نظر مى رسد هرچند بر اساس آیات و روایاتى که مرحوم علّامه بدانها استناد کرده، مى توان شعور همگانى موجودات را اثبات کرد، درستى تبیین و دلیل عقلى ایشان بر مسئله، کانون تردید است؛ علاوه بر اینکه به نظر مى رسد مدعاى ادله نقلى در مسئله شعور مادیات بیش از آن چیزى است که علّامه طباطبائى بر اساس مبانىِ فلسفىِ خویش پذیرفته است. بنابراین ادله اصلى در این بحث، ادله نقلى اند که با توجه به تواتر معنوى نیاز به بررسى سندى مستقل ندارند.
تکامل نوعی انسان بر اساس نظریه ی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تبیین و اثبات مبانیِ ویژه ی صدرالمتألهین شیرازی در حکمت متعالیه، بسیاری از مسائل گوناگون حکمت را دگرگون کرد و تعالی بخشید. از آن جمله نظریه ی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس است که خود، بر اصولی چون اصالت وجود و حرکت جوهری استوار شده است. نحوه ی حدوث و حیات و استکمال نفس انسانی، بر اساس نظریه ی مذکور، مباحثی را درباره ی انسان به میان آورد که خاستگاه نوآوری هایی در نظام فلسفیِ ملاصدرا شد. تکامل جوهری که به دگرگونی نوعی منجر می شود، از آن دست است.
نفس انسانی در فلسفه ی ملاصدرا با بهره گرفتن از اصولی چون اصالت وجود، حرکت جوهری و رابطه ی اتحادی خاصی که بین نفس و بدن، با تکیه بر نظریه ی جسمانیه الحدوث و روحانیه البقا بودن نفس برقرار می شود، در حرکتی ذاتی قرار می گیرد. بر همین اساس است که سخن از دگرگونی و تکامل نوعیِ انسان به میان می آید. نظریه ی تکامل نوعی در تبیین مسأله ی تکامل انسان، در زندگی پس از مرگ و حل معضلات آن نقش بسزایی ایفا می کند. کوشش نگارنده در این پژوهش، معطوف به تبیین جایگاه نظریه ی جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا بودن نفس در شکل گیری دیدگاه تازه ی ملاصدرا درباره ی ماهیت انسان و چگونگی تکامل اوست.
مطالعه تطبیقی حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی از دیدگاه ملاصدرا و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
مسئله حمل یکی از مسائل مهم فلسفه اسلامی است که به دلیل ارتباط با علم تصدیقی انسان به خارج، حائز اهمیت است و به واسطه آن می توان رابطه میان عین و ذهن، موضوع و محمول و علم و معلوم را تبیین کرد. تا وقتی حمل که نشانه هو هویت و اتحاد است صورت نگیرد، محال است میان ماهیات که مثار کثرت اند بتوان اتحاد و حتی مقایسه برقرار کرد و به معرفت رسید. در این جستار سعی بر این است تا با توجه به حقیقت حمل و جایگاه آن، حمل اولی ذاتی و حمل شایع صناعی از دیدگاه صدرالمتألهین و علامه طباطبایی مورد بررسی قرار گرفته و با توجه به تمایز این دو حمل، کاربرد آنها بیان شود و در صورت اختلاف، موارد تبیین گردد.
تأمّلی در حدوث جسمانی نفس(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
حکیمان مشّایی معتقدند نفس انسانی روحانیةالحدوث و البقاء است. در قبال این نظریه، صدرالمتألّهین معتقد است که نفس جسمانیةالحدوث و روحانیةالبقاء است. عمده دلیل روی آوردن ملّاصدرا به این نظریه، اشکال هایی است که به نظریه روحانیةالحدوث وارد کرده است. این مقاله معانی حدوث جسمانی نفس را با استفاده از عبارات ملّاصدرا تبیین نموده، روشن می کند که عبارات ملاصدرا در این باره یکسان نیست. سپس اشکال های ملّاصدرا بر نظریه روحانیةالحدوث را بیان کرده است؛ و در پایان به دفاع از مشّاء به اشکال های ملّاصدرا پاسخ داده است.
تأملی دوباره در باب برهان صدیقین سینوی در نجات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در مقاله ای با عنوان «صورت بندی برهان صدیقین ابن سینا در نجات بر پایه منطق محمولات مرتبه اول»، صورت بندی ای از برهان صدیقین ابن سینا در کتاب نجات ارائه شده بود. اکنون با تأملی دوباره بر صورت بندی آن مقاله ، درصدد بیان آن هستیم که فرض های این صورت بندی به همراه دو فرض وحدت واجب و وجود حداقل یک موجود ممکن، منجر به تناقض می شود. ضمن بررسی سه راه حل ممکن برای حل تناقض، یعنی تغییر تعریف سلسله علی تام، تغییر اصل تعدی و تغییر اصل نامنعکس بودن رابطه علیت و توضیح نحوه ارتفاع تناقض ایجاد شده به کمک اصلاح آن ها، اصلاح تعریف سلسله علی تام بر راه حل های دیگر ترجیح داده می شود. این تغییر به همراه برخی تغییرات جزیی دیگر از جمله حذف محمول سلسله بودن در تعریف سلسله علی تام و نیز حذف محمول موجود بودن از کلیه مقدمات در صورت بندی برهان به صورت بندی جدیدی می انجامد که بر فرض های کم تری نسبت به صورت بندی پیشین مبتنی است.
ابعاد ابتکاری نظریه مثل در فلسفه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم سقراط تا ارسطو افلاطون (428-348 ق.م)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلسفه تطبیقی
تبیین مبتکرانه ملاصدرا از نظریه مُثل اهمیت خاصی دارد؛ زیرا او می کوشد تا با استفاده از اصالت و تشکیک حقیقت وجود، تبیین جدیدی از چیستی، جایگاه و کارکردهای مُثل ارائه دهد که متفاوت از رویکرد گذشتگان و حتی افلاطون است. او ضمن پذیرش اصل وجود مُثل، با رویکردهای مختلف وجودشناختی، معرفت شناختی، عرفانی و دینی به اثبات آن ها و ویژگی هایشان در نظام کل هستی می پردازد. از جنبه وجودشناختی، نشان داده می شود که به امر ثابتی نیاز است تا وحدت، ثبات و غایت حرکت جوهری موجودات مادی را تضمین نماید. از جهت معرفت شناختی، استدلال می شود که در ادراک عقلانی، نفسِ انسان نمونه های عالی و مجرد اشیای جسمانی را مشاهده می کند که همان مثل افلاطونی اند. در رویکرد عرفانی مُثل افلاطونی شبیه اعیان ثابته و صفات الهی در نظر گرفته می شوند. در رویکرد دینی نیز به آیاتی از قرآن استناد می شود که طبق برداشت صدرایی اصل موجودات این جهانی را در عالمی مجرد می دانند. ملاصدرا در همه این تعابیر، رابطه وجودی چون علیت و معرفت شناختی چون تقلید و بهره مندیِ اشیای جسمانی از مثل را مد نظر دارد و با استفاده از مراتب تشکیکی عوالم، شکاف بین عالم جسمانی و عقلانی مثل را از بین می برد. همچنین تلاش ملاصدرا برای تبیین دقیق تر مثل افلاطونی منجر به در نظر گرفتن عالم مثال می گردد که واسطه بین عالم محسوس و معقول است. در این جستار تلاش می شود تا جنبه های ابتکاری تبیین ملاصدرا از نظریه مثل بررسی گردد و میزان موفقیت او نشان داده شود.
تبیینِ چیستی و چرایی دینِ وحیانی در اندیشه علامه طباطبایی
حوزههای تخصصی:
علامه طباطبایی ضمن تعریف پذیر دانستن دین از زوایای گوناگون به تعریف مفهومی، ساختاری و غایت گرایانه دین پرداخته اند. بر این اساس دین در نظر علامه نوعی روش زندگی اجتماعی است که انسان اجتماعی آن را برای نیل به سعادت اتخاذ می کند و چون حیات بشر محدود به دنیا نیست این روش مشتمل بر معارف و قوانینی است که از یک سو، سعادت دنیوی و از سوی دیگر سعادت اخروی او را تامین می نماید. چرایی و ضرورت دین در نظر علامه، همسو با تحلیل دین شناختی او و مبتنی بر نظریه انسان فطری، هویت اجتماعی بشر و حیات اخروی او تبیین می گردد. تبیین علامه گرچه بر اساس انسان شناسی فلسفی و تحلیل جامعه شناختی بشر وافی است، اما مستند و ملهم از متون دینی است. دین رافع اختلافات بشر، و تنها تامین کننده قانون سعادت بشر، و مشتمل بر نظام اخلاقی است که با اعتقاد به مبدا و ایمان به معاد از ضمانت اجرایی مطمئن برخوردار است.
بررسی انسجام در قول به بقای نفس همراه با فساد بدن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فاسد شدن بدن بعد از جدایی نفس امری محسوس است که به استدلال نیازی ندارد. اما با توجه به دخالتی که بدن در حدوث نفس دارد فاسد نشدن نفس با زوال بدن نیازمند برهان است. از این رو مقاله پیش رو در تلاش است از منظر سه فیلسوف بزرگ اسلامی، ابن سینا، سهروردی و صدرالدین شیرازی به این پرسش پایه ای در فلسفه اسلامی پاسخ دهد که «چگونه با وجود دخالت بدن در حدوث نفس، با زوال بدن، نفس همچنان باقی می ماند؟». در بررسی پاسخ های این سه فیلسوف به پرسش یادشده به نظر می رسد طبق نظر صدرالدین شیرازی، که بین حدوث و بقای نفس از حیث تجرد تفاوت می گذارد، بدن می تواند در ابتدای پیدایش، شرط حدوث نفس باشد، ولی در بقا بی نیاز از بدن باشد. اما طبق دیدگاه ابن سینا و سهروردی که نفس را در حدوث و بقا مجرد می دانند نفس در هر دو حالت وابسته به علت قابلی (بدن) و علت فاعلی است و نفی وابستگی نفس به علت قابلی (بدن) در مرحله بقا و عدم فساد آن با زوال بدن ادعایی بدون دلیل است.
کارآمدی عقل در ارزش گذاری گزاره های اخلاقی (ریشه یابی منشأ حسن و قبح عقلی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوشتار پیش رو در پی تبیین تحلیلی نو از دیدگاه اندیشمندان شیعه درباره حسن و قبح عقلی است؛ مسئله ای که محل بحث و نزاع گسترده ای در سنت کلام اسلامی بوده است. عدلیه (شامل شیعه و معتزله) به حسن و قبح ذاتی عقلی معتقدند و برخلاف آنها، اشاعره حسن و قبح را شرعی می دانند. این نزاع خاستگاه و تبار معرفت شناختی دارد؛ ریشه نزاع در پذیرش داوری عقل در حیطه احکام اخلاقی از سوی عدلیه و خلع عقل از چنین شأنی از سوی اشاعره است. پس از قبول دیدگاه عدلیه، اختلاف هایی درباره تبیین جزئیات آن به چشم می خورد که در نحوه پاسخ گویی به شبهات اشاعره نمود پیدا کرده است.
برخی از اندیشمندان شیعه برای افعالی چون صدق و کذب، حسن و قبح ذاتی قائل شده اند، گروهی دیگر حسن و قبح این افعال را به سودمندی یا زیان رسانی آنها وابسته می دانند و عده ای حسن و قبح افعال را پس از سنجش آنها با عدل و ظلم می سنجند و در حقیقت حسن عدل و قبح ظلم را ریشه حسن و قبح افعال می شمارند. در این نوشتار پس از تبیین این سه دیدگاه و ارائه شواهد، نظر سوم به عنوان نظر مختار برگزیده شده است.